بنی لیث بن بکر در قرآن
نسب
بنیلیث، قبیلهای بزرگ[۱] از بنی کنانه عدنانی[۲] و از نسل ابوحی[۳] لیث بن بکر بن عبد مناة بن کنانة[۴] بودند. نسل او بیشتر از جانب پسرانش عامر، سعد و جندع به تیرهها و طوایف بسیاری فزونی یافت[۵]. بنیجندع و بنیسعد (با دو تیره بنی غیرة و بنیجدی) از شاخههای اصلی بنولیث بودند[۶][۷]
موقعیت جغرافیایی
قبیله بنیلیث، پیش از اسلام در اطراف شهرهای مکه،[۸] مدینه [۹] و در مناطقی چون کدید [۱۰] ودّان [۱۱]و ینبع [۱۲]میزیستند. کوه بلند شراة یا شراء در عسفان به این قبیله و بنیظفر و دو کوه بزرگ نهبان به این قبیله و مزینه اختصاص داشته است.[۱۳] بیشتر این مکانها در منطقه تِهامه حجاز واقع شده است. تهامه به ناحیه جنوبی حجاز در امتداد دریای سرخ گفته میشود.[۱۴] از گزارشهای پراکنده برمیآید که بنیلیث با توجه به موقعیت جغرافیایی خود از منابع آبی و زمینهای حاصلخیز بهرهمند بوده، به کشاورزی و دامداری اشتغال داشتند. آنان در سرزمین تهامه دارای نخلستانهای خرما، باغهای میوه و کشتزارهای سبزی و دانههای روغنی بودهاند،[۱۵] افزون بر این، از گیاهان و درختان فراوان در کوههای شراة و نهبان برای مصارف گوناگون استفاده میبردهاند.[۱۶] از گزارشهایی که در خصوص پرستش بت هبل توسط خزیمه،[۱۷] جدّ کنانه و نیز بت سعد توسط فرزندان کنانه[۱۸] موجود است، چنین برمیآید که بنیلیث نیز چون نیاکان کنانی خود، آنها را میپرستیدند[۱۹].
آداب و رسوم
آنچه از آداب دوره جاهلی بنی لیث بیش از همه شهرت دارد و در قرآن نیز انعکاس یافته، مهماننوازی آنان است. گزارشهای موجود همگی بر این نکته تأکید دارند که هیچ یک از اعضای بنیلیث بدون مهمان غذا نمیخوردند. آنها جداگانه غذا خوردن را بر خود حرام کرده بودند. گاه از صبح تا شب به انتظار مهمان میماندند و اگر شتر شیردهی همراه داشتند، منتظر مینشستند تا کسی بیاید و با هم شیر بیاشامند [۲۰][۲۱]
برخی گزارشها با اشاره به عادت بنیلیث گفتهاند: اگر کسی را نمییافتند تا با هم غذا بخورند چیزی نمیخوردند.[۲۲] گفته شده: بنیلیث خوی مهماننوازی را از حضرت ابراهیم (ع) به ارث برده بودند [۲۳] و تا پس از آمدن اسلام نیز بر آن بودند. با نزول آیه ﴿لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ آبَائِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أُمَّهَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ إِخْوَانِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخَوَاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَعْمَامِكُمْ أَوْ بُيُوتِ عَمَّاتِكُمْ أَوْ بُيُوتِ أَخْوَالِكُمْ أَوْ بُيُوتِ خَالَاتِكُمْ أَوْ مَا مَلَكْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِيقِكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُيُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۲۴]، مسلمانان بنیلیث در عمل به این سنت خود مخیر شدند[۲۵][۲۶]
با توجه به پیوند نسبی بنیلیث با بنیکنانه، میتوان همان دین و باورها و آداب حجگزاری دوران جاهلیت بنیکنانه را به بنیلیث نیز نسبت داد. بر پایه برخی گزارشها، بنیکنانه افزون بر بتپرستی و شرکورزی، به فرزنددار بودن خداوند نیز باور داشتند.[۲۷] آنها اجرای برخی مناسک و شعائر حج را برعهده داشتند[۲۸] و بر امور مکه مدیریت میکردند[۲۹] و بدعتها و تغییرهایی نیز در مراسم و مناسک حج پدید آوردند؛ از جمله تغییر ماههای حرام (نسیء)،[۳۰] ترک وقوف در عرفات[۳۱] و طواف با بدن عریان.[۳۲][۳۳]
جنگها
بنیلیث با دیگر طوایف و تیرههای همعصر خود جنگها و کشمکشهای گوناگون داشتند. درگیری بنیلیث با قریش، [۳۴] هذیل،[۳۵] هوازن،[۳۶] خزاعه،[۳۷] بنی غفار،[۳۸] بنیضمره،[۳۹] بنیالدیل[۴۰] و همکاری آنان با بنوکنانه در جنگهای "ایام الفجار" بخشی از تاخت و تازهای این قوم در زمان جاهلی بوده است.[۴۱]
پیامدها و آثار درگیری و اختلاف بنیلیث با دیگر طایفهها، گاه تا هنگام حکومت پیامبر (ص) نیز ادامه مییافت. همین موجب میشد که او، خود، دخالت کند و دستورهایی را صادر نماید. از جمله در فتح مکه قبیله خزاعه، مردی از بنیلیث را از آنرو که یکی از خزاعه را در روزگار جاهلیت کشته بود، به قتل رساندند. پیامبر (ص) پس از این حادثه، سخنانی را در باب حرمت سرزمین مکه بیان کرد و به خویشاوندان مقتول دستور داد یا دیه بگیرند و یا قصاص کنند[۴۲][۴۳]
بنی لیث در عصر پیامبر
پیامبر (ص) دوران شیرخوارگی را در میان بنی سعد و در کنار حلیمه سعدیه از بنولیث سپری کرد.[۴۴] با گسترش اسلام برخی از بنیلیث با انکار پیامبر به مخالفت و دشمنی با او برخاستند [۴۵] و برخی دیگر با پذیرش دعوت پیامبر، مسلمان شده و گاه حضرت را در پیشبرد اهدافش یاری میکردند که در آن میان میتوان به حضور برخی از افراد این قبیله در فتح مکه و غزوه حنین اشاره کرد،[۴۶] چنانکه برخی از آنان با سرودن اشعاری در مدح پیامبر، آن حضرت را میستودند [۴۷] و برخی به حضرت هدیهای میدادند؛[۴۸] همچنین برخی از آنان برای درمان بیماری خود نزد پیامبر میآمدند.[۴۹]
بر اساس گزارشی، پیامبر مُلیکه بنت کعب لیثی را در سال هشتم هجرت هنگام فتح مکه به همسری خود برگزید؛ اما برخی، ازدواج پیامبر با زنی لیثی یا کنانی را نمیپذیرند.[۵۰] بنیلیث در عامالوفود به ریاست صعب بن جثامه (پرچمدار بنیلیث در فتح مکه)[۵۱] نزد پیامبرآمدند.[۵۲] بنیلیث برای رفع مخاصمه میان خود و دیگران نیز از پیامبر میخواستند تا میان آنان داوری و حکم کند. پیامبر نیز با صدور احکام و فرمانهای ویژه، به مخاصمات آنان پایان میداد.[۵۳] مفسران از این درگیریها یاد کردهاند. چنانکه ذیل سوره نصر آمده اعضای قبیله خزاعه در سال فتح مکه به انتقام یکی از کشتگان خود در جاهلیت، مردی را از بنی لیث کشتند.[۵۴] ذیل آیات ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ ﴾[۵۵][۵۶] و ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا﴾[۵۷][۵۸] و ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۵۹][۶۰] نیز نقل شده که فردی از بنی هاشم در عصر جاهلی در ستیز بنیلیث و هذیل کشته شد و پیامبر در فتح مکه [۶۱] (سال هشتم) یا حجةالوداع [۶۲] (سال دهم) از خون او درگذشت و برای پایان دادن به دشمنیهای پیشین دستور داد از هرگونه انتقام خودداری ورزیده، با دریافت دیه یا انجام قصاص از ادامه درگیریهای قبیلهای بپرهیزند.[۶۳]
بنی لیث پس از پیامبر
بنیلیث پس از پیامبر در جنگهای ارتداد و فتوحات شرکت کردند و با توجه به تعدد تیرههای لیثی نمیتوان موضعگیری یکسانی را از آنان انتظار داشت. برخی از آنان از کارگزاران عمر و عثمان بودند.[۶۴] برخی هم در قتل عثمان نقش داشتند، چنانکه عروة بن شُییم از تیره بنی سعد و از بزرگان لیثی ساکن مصر همراه دیگر مصریان بر ضدّ عثمان شورید. وی پیش از قتل عثمان با مروان بن حکم جنگید و زخمی شد؛ اما همچنان بر قتل عثمان مصمم بود و بر عزم خود اصرار میورزید.[۶۵]
بخشی از بنیلیث در نبردهای جمل، صفین و نهروان در سپاه امام علی (ع) حضور داشتند [۶۶] و برخی از آنان پس از شهادت آن حضرت در حضور معاویه شجاعانه به تمجید امام و نکوهش معاویه پرداختند.[۶۷] نصر بن سیار از شاعران، خطیبان و والیان اموی شام نیز لیثی بود واز سال ۱۲۰ هجری بر خراسان حکم راند.[۶۸] بنیلیث پس از پذیرش اسلام و گسترش فتوحات به شهرهایی چون مکه،[۶۹] مدینه،[۷۰] بصره،[۷۱] کوفه،[۷۲] شام [۷۳] و مصر [۷۴] مهاجرت کردند. محله و کوچه بنیلیث در شهر مدینه، پس از هجرت آنان به این شهر، معروف بوده است،[۷۵] همچنان که در شهر بصره نیز دارای محلهای بودهاند.[۷۶][۷۷]
مشاهیر بنیلیث
بنیلیث که به تیرهها و طوایف گوناگون گسترش یافته بودند، در دو دوره جاهلیت و اسلام چهرههایی بنام داشتند. بعضی از آنها در روزگار جاهلیت به ریاست، بلاغت، خطابه، شعر و جنگآوری شهره بودهاند و برخی در دوره اسلام با درآمدن به این دین، در عرصههای آموزش قرآن، فرماندهی، فقاهت، قضاوت، حدیث، شعر و ادب نامآور شدند.
مشاهیر جاهلی
از مشاهیر جاهلی بنیلیث میتوان به این نمونهها اشاره کرد:
- بلعاء بن قیس: از بنییعمر، تیرهای بزرگ از بنیلیث بود و در بعضی نبردهای دوران جاهلیت، بنیلیث را رهبری کرد. وی از سواران و دلیران بنیلیث و در زمره شاعران این قبیله بهشمار میآمد.[۷۸] برادرش، جثامه یا کثامه، پس از مرگ بلعاء جانشین او شد و رهبری بنیلیث را در نبرد یوم الحُریره، چهارمین نبرد از نبردهای فجار، برعهده گرفت.[۷۹]
- فزارة بن ثور: از دیگر رهبران بنیلیث از تیره بنییعمر بود و در نبرد یوم العریش، بنیکنانه را فرماندهی کرد.[۸۰]
مشاهیر دوره اسلامی
مشاهیر بنیلیث در دوره اسلامی بدین شرح هستند:
- ایاس، خالد، عاقل و عامر: پسران بُکیر، از تیره بنیسعد و نخستین مسلمانانی بودند که در دار ارقم در مکه به دین اسلام گرویدند و همگی در این راه به شهادت رسیدند.[۸۱]
- نمیلة بن عبدالله: وی از بنیکلب و در شمار نخستین مسلمانان بنیلیث بود. او که از یاران پیامبر بهشمار میآمد، در بعضی غزوهها جانشین او شد. او در غزوه فتح مکه، همقبیله خود، مقیس بن صحابه، را که مرتد شده بود، به فرمان پیامبر کشت.[۸۲]
- غالب بن عبدالله لیثی: وی از تیره بنیکلب[۸۳] و در زمره یاران پیامبر بهشمار میآمد. او فرماندهی مسلمانان را در چندین سریه برعهده داشت. برخی او را غالب بن فضاله گفتهاند.[۸۴] پیامبر (ص) در ماه رمضان سال هفتم ق. وی را به فرماندهی ۳۰۰ تن از مسلمانان گمارد و به سوی بنیعوال و بنیثعلبه در منطقه میفعه فرستاد.[۸۵] او به سال هشتم ق. فرماندهی برخی مسلمانان را در نبرد با بنوملوح بر عهده داشت.[۸۶] پیامبر (ص) در غزوه بنیلحیان وی را به جای خود در مدینه نشاند. او در واپسین سریهای که به سوی اهل فدک فرستاده شد، به شهادت رسید.[۸۷]
- ابو واقد لیثی: نام او حارث بن عوف یا حارث بن مالک و یا عوف بن حارث بود و از تیره بنیشِجع بهشمار میآمد. وی از نخستین مسلمانان بنیلیث بود[۸۸] که در غزوه فتح مکه و حنین، پرچم این قبیله را بر دوش داشت.[۸۹] پیامبر در نبرد تبوک، ابوواقد را به میان قبیلهاش بنیلیث فرستاد تا برای این نبرد نیرو بطلبد.[۹۰] وی به سال ۶۸ ق. در مکه درگذشت و در قبرستان مهاجران دفن شد.[۹۱]
- واثلة بن اسقع یا واثلة بن اصقع: وی از یاران پیامبر (ص) بود که ۹۸ سال زیست و تا سال ۸۵ق. زنده بود.[۹۲] او که از تیره بنیسعد بود، پیش از نبرد تبوک به اسلام گروید و از اصحاب صفّه بهشمار میآمد. بعدها به شام رفت و همانجا مُرد. خالد بن ولید او را به فرماندهی سواران دمشق گمارد.
- قیس بن مسحّر: از شاعران بنیلیث و از یاران پیامبر بود.[۹۳]
- ابوحبیب عبدالله بن عمیر: از قبیله قیس بن عامر و از یاران پیامبر بود. پدرش عمیر در نبرد خیبر پایش را از دست داد. پیامبر دربارهاش گفت: پایت از تو به سوی بهشت پیشی گرفت.[۹۴]
- صمیتة اللیثیه: از زنان بنیلیث بود که در کودکی یتیم گشت و در پناه پیامبر بزرگ شد. وی از یاران پیامبر بهشمار میرفت و از او روایت کرده است.[۹۵]
- قُسیط بن اسامه: از بنیعامر بن عوف بود که خلیفه دوم او را به سوی اهل بادیه فرستاد تا به آنها قرآن بیاموزد.[۹۶]
- بکیر بن شداد: از سوارکاران و رزمندگان تیره بنییعمر در دوره اسلامی بود. وی در روزگار خلافت عثمان در نبرد آذربایجان شرکت کرد و بر پایه گزارشی، در همین نبرد کشته شد.[۹۷]
- ابوطفیل عامر بن واثلة بن عبدالله: از قبیله بنیسعد و فردی فقیه بود. وی که از دوستاران امام علی (ع) بهشمار میآمد، دوستی خود با او را در گفتوگو با معاویه ابراز کرد و بر این دوستی اصرار ورزید.[۹۸]
- قیس و بکر پسران صُقیر: آن دو از تیره بنییعمر بودند و همراه حضرت علی (ع) در نبرد صفین حضور داشتند و در آن به شهادت رسیدند.[۹۹]
- حذیفه و سلیمان پسران داب: آن دو از تیره بنییعمر بودند و به سال ۶۳ ق. در رخداد حرّه کشته شدند.[۱۰۰]
- متوکل بن عبدالله: از شاعران بنیلیث در دوره اسلامی و از تیره بنییعمر بهشمار میرفت.[۱۰۱]
- عروة بن اذینه: از تیره بنییعمر و شاعر و محدث بود.[۱۰۲]
- نصر بن سیار: از شاعران و خطیبان بنیلیث در سده دوم ق. بود. وی از تیره بنیجندع برخاست و به سال ۱۲۰ ق. از سوی هشام بن عبدالملک به حکومت خراسان منصوب شد. وی واپسین حکمران خراسان از سوی بنیامیه بود.[۱۰۳]
- عَبید بن عمیر: از بنیجندع و فقیه و قاضی اهل بصره بهشمار میآمد. پسرش عبدالله بن عبید نیز فقیه بود.[۱۰۴]
- محمد بن عمرو بن علقمه: از تیره بنیعتواره و فقیه بود. وی در محله بنیلیث مدینه خانه داشت و به سال ۱۴۴ق. درگذشت.[۱۰۵][۱۰۶].
منابع
پانویس
- ↑ وفیات الاعیان، ج ۲، ص ۹۲.
- ↑ جامع انساب قبائل العرب، ص ۱۲۴؛ معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۱۰۱۹.
- ↑ تاجالعروس، ج ۳، ص ۲۶۲، «لیث».
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۸۳ ـ ۸۴.
- ↑ جمهرة النسب، ج ۱، ص ۱۹۵؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۸۵.
- ↑ جمهرة النسب، ص ۱۹۵ ـ ۲۰۸؛ انساب الاشراف،، ج ۱۱، ص۸۵ ـ ۱۰۶.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «بنی لیث بن بکر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ جامع انساب قبائل العرب، ص ۱۲۴؛ معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۱۰۲۰.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۷، ص ۳۷۴.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۷۵۰.
- ↑ معجم البلدان، ج ۵، ص ۳۶۵؛ الطبقات، ابن خیاط، ص ۶۷.
- ↑ معجم البلدان، ج ۵، ص ۴۵۰؛ معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۱۰۲۰.
- ↑ معجمالبلدان، ج ۳، ص ۳۳۱ ـ ۳۳۲؛ ج ۵، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵؛ معجم معالمالحجاز، ج ۵، ص ۲۷، ۲۹ ـ ۳۰؛ ج ۶، ص ۹۹ - ۱۰۲.
- ↑ قلائد الجمان، ص ۱۸؛ معجم معالم الحجاز، ج ۲، ص ۴۷ ـ ۵۱.
- ↑ معجمالبلدان، ج ۵، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵؛ معجم معالم الحجاز، ج۱۰، ص ۳۷ ـ ۴۰؛ ج ۷، ص ۲۰۴ ـ ۲۰۶.
- ↑ معجمالبلدان، ج ۳، ص ۳۳۱؛ ج ۵، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵؛ معجم معالم الحجاز، ج ۵، ص ۲۷، ۲۹ ـ ۳۰؛ ج ۹، ص ۹۷ ـ ۹۸.
- ↑ الاصنام، ص ۲۸.
- ↑ الاصنام، ص ۳۷.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «بنی لیث بن بکر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۰۴؛ کشفالاسرار، ج ۶، ص ۵۶۸؛ مجمعالبیان، ج۷، ص ۲۴۶.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «بنی لیث بن بکر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۳۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۲۰۸.
- ↑ «بر نابینا و بر لنگ و بر بیمار و بر شما گناهی نیست که از (خوراک و آذوقه) خانههای خویش بخورید یا از خانههای پدرانتان یا خانههای مادرانتان یا خانههای برادرانتان یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان یا خانههای عمّههایتان یا خانههای داییهایتان یا خانههای خالههایتان یا آن خانهای که کلیدش را در اختیار دارید یا (خانه) دوستتان؛ نیز (بر شما گناهی نیست) در اینکه با هم یا پراکنده غذا بخورید پس چون به هر خانهای در آمدید به همدیگر درود گویید، درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند؛ بدین گونه خداوند آیات را برای شما روشن میدارد باشد که خرد ورزید» سوره نور، آیه ۶۱.
- ↑ اسباب النزول، ص ۲۷۶ ـ ۲۷۷؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۰۴؛ مجمعالبیان، ج ۷، ص ۲۴۶.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «بنی لیث بن بکر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۱۱۶؛ ج۱۵، ص۱۳۴-۱۳۵؛ المیزان، ج۱۲، ص۲۷۵.
- ↑ المفصل، ج۴، ص۱۵.
- ↑ المفصل، ج۴، ص۴۳-۴۴.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۴۱-۱۴۴.
- ↑ جامع البیان، ج۲، ص۳۹۸-۴۰۰.
- ↑ الکامل، ج۱، ص۴۵۲.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «بنی لیث بن بکر، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۵۳۲.
- ↑ المحبر، ص ۲۴۶؛ المنمق، ص ۱۱۳ ـ ۱۲۳.
- ↑ المغازی، ج ۳، ص ۹۲۴؛ الطبقات، ابن سعد، ج ۴، ص ۳۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۱۰.
- ↑ المنمق، ص۱۸۴؛ الاغانی، ج۱۴، ص ۱۴۴؛ ج۲۲، ص ۷۵ ـ ۷۷.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۸۶؛ جامع انساب قبائل العرب، ص۱۲۴؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۵۱۰.
- ↑ الاغانی، ج ۲۱، ص ۲۱.
- ↑ المنمق، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۵.
- ↑ الاغانی، ج ۱۲، ص ۳۵۲.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «بنی لیث بن بکر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ صحیح البخاری، ج۸، ص۳۸؛ دلائل النبوه، ج۵، ص۸۴.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «بنی لیث بن بکر، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۵۳۳.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۱، ص ۴۵۶.
- ↑ جمهرة النسب، ج ۱، ص ۱۹۸.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۸۲۰؛ ص ۸۹۶؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص۵۸.
- ↑ المصنف، ج ۶، ص ۱۸۲؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۴۷؛ الاصابه، ج۵، ص ۲۸۴.
- ↑ تاریخ مدینه، ج ۲، ص ۵۰۰ ـ ۵۰۱.
- ↑ دلایل النبوه، ج ۶، ص ۲۳۰.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۸، ص ۱۱۷، ۱۷۶ ـ ۱۷۷.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۸۲۰؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۸.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۷۹.
- ↑ المغازی، ج ۳، ص ۹۱۹ ـ ۹۲۰.
- ↑ صحیح البخاری، ج ۸، ص ۴۹؛ صحیح مسلم، ج ۴، ص ۴۶۴؛ تفسیر بغوی، ج ۴، ص ۵۱۰؛ دلایل النبوه، ج ۵، ص ۸۴.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایههایتان از آن شماست، نه ستم میورزید و نه بر شما ستم میرود» سوره بقره، آیه ۲۷۸-۲۷۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۶۷۴؛ روض الجنان، ج ۴، ص ۱۰۹.
- ↑ «مردان سرپرست زنانند بدان روی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری داده است و برای آنکه مردان از داراییهای خویش میبخشند؛ پس زنان نکوکردار، فرمانبردارند؛ در برابر آنچه خداوند (از حقوق آنان) پاس داشته است در نبود شوهر پاس (وی) میدارند و آن زنا» سوره نساء، آیه ۳۴.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۲، ص ۵۲۳.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۷۹.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۴، ص ۳۵.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۶۰۳.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «بنی لیث بن بکر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۸۰.
- ↑ انسابالاشراف، ج ۱۱، ص ۱۰۰؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۷۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۴۲؛ انساب الاشراف، ج ۱۱، ص ۹۱.
- ↑ جمهرةالنسب، ج ۱، ص ۲۰۲ - ۲۰۵؛ النسب، ص ۲۲۵؛ انسابالاشراف، ج ۱۱، ص ۹۷ ـ ۹۸.
- ↑ جمهرة النسب، ج ۱، ص ۲۰۸؛ البیان والتبیین، ج ۱، ص ۴۷ ـ ۴۸.
- ↑ الطبقات، ابن خیاط، ص ۶۸ ـ ۶۹.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۴۷، ۲۶۲ ـ ۲۶۳، ۲۶۸.
- ↑ الطبقات، ابن خیاط، ص ۶۷ ـ ۶۸؛ الکامل، ج ۵، ص ۵۶۳.
- ↑ الطبقات، ابن خیاط، ص ۶۸ ـ ۶۹.
- ↑ الطبقات، ابن خیاط، ص ۶۹.
- ↑ معجم البلدان، ج ۳، ص ۲۲؛ صبح الاعشی، ج ۱، ص ۴۰۴؛ معجم قبائل العرب، ج ۳، ص ۱۰۲۰.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۴۴، ۴۱۹؛ تاریخ المدینه، ج۱، ص ۲۴۷.
- ↑ الکامل، ج ۵، ص ۵۶۳.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «بنی لیث بن بکر»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۶.
- ↑ جمهرة النسب، ج۱، ص۱۹۶؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۸۸؛ الاشتقاق، ص۱۷۱.
- ↑ النسب، ص۲۲۳؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۸۹؛ معجم البلدان، ج۲، ص۲۵۰.
- ↑ جمهرة النسب، ج۱، ص۱۹۸؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۹۱-۹۲.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۹۸-۹۹؛ تاریخ خلیفه، ص۳۲؛ الطبقات، ابن سعد، ج۳، ص۲۹۵-۲۹۸.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۸۶۰-۸۶۱؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۹۲-۹۴.
- ↑ جمهرة النسب، ج۱، ص۱۹۸.
- ↑ تفسیر بغوی، ج۱، ص۴۶۶؛ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۳۷.
- ↑ الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۱۱۹.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۷۵۰؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۴۸۷؛ المنتظم، ج۴، ص۳۱۴.
- ↑ جمهرة النسب، ج۱، ص۱۹۸.
- ↑ الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۷۴؛ الاصابه، ج۷، ص۳۷۰.
- ↑ المغازی، ج۲، ص۸۲۰؛ ج۳، ص۸۹۶؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۹۶.
- ↑ المغازی، ج۳، ص۹۹۰؛ المنتظم، ج۶، ص۷۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۹۶؛ الاستیعاب، ج۴، ص۱۷۷۴.
- ↑ المعارف، ص۳۴۱؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۰۰.
- ↑ جمهرة النسب، ج۱، ص۲۰۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۹۷.
- ↑ معجم الکبیر، ج۲۴، ص۳۳۱؛ تهذیب التهذیب، ج۱۲، ص۳۸۳.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۹۴.
- ↑ النسب، ص۲۲۳؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۸۷؛ الاشتقاق، ص۱۷۱.
- ↑ جمهرة النسب، ج۱، ص۲۰۲-۲۰۳؛ النسب، ص۲۲۵؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۹۷-۹۸.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۹۱.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۹۱.
- ↑ جمهرة النسب، ج۱، ص۱۹۸؛ النسب، ص۲۲۴؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۹۲.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۹۱؛ المنتظم، ج۷، ص۱۹۰.
- ↑ البیان و التبیین، ج۱، ص۶۲؛ المقتضب، ص۷۹؛ الکامل، ج۱۴، ص۸۲.
- ↑ النسب، ص۲۲۵؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۱۰۲.
- ↑ جمهرة النسب، ج۱، ص۲۰۲؛ انساب الاشراف، ج۱۱، ص۹۷.
- ↑ محمدی یدک، علی، مقاله «بنیکنانه، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۵۳۵-۵۳۸.