خلافت بنیامیه
مقدمه
از روزی که خلیفه دوم، معاویه بن ابو سفیان را به فرمانروایی شام منصوب کرد، اولین پایههای حکومت بنیامیه نهاده شد و در سال چهلویک هجری پس از برقراری پیمان صلح امام حسن (ع) با معاویه، حکومت امویان به نحو رسمی، آغاز گردید[۱].
بنیامیه بیش از هشتاد سال بر سرزمینهای اسلامی حکومت کردند و در سال یکصدوسیودو ه. ق با کشته شدن مروان بن محمد معروف به مروان حمار، خلافت آنان پایان یافت[۲]. در عهد بنیامیه، فتوحات اسلامی، همچنان ادامه یافت و سپاهیان مسلمان با خلق حماسههای شگفتانگیز، سرزمینهای پهناور دیگری را به تصرف خود درآورند. فتح اندلس و نفوذ مسلمانان به شمال آفریقا از جمله حوادث مهم این دوره از تاریخ به شمار میرود.
با ورود بنیامیه به عرصه سیاست، چهره جدیدی از نظام خلافت به نمایش گذاشته شد؛ زیرا حاکمان بنیامیه، هم از لحاظ شکل به قدرت رسیدن و هم از لحاظ شیوه عملکرد و برخورد با مردم، وضعیتی کاملاً متفاوت با خلفای پیشین داشتند. آنان در نخستین گام با تصرف در مفهوم خلافت، آن را به سلطنت موروثی تبدیل نموده و قدرت و حاکمیت را به نام خود و فرزندانشان به ثبت رساندند و سپس در ادامه از هر طریق مشروع یا غیرمشروعی برای باقی ماندن خلافت در دست آل ابوسفیان و آل مروان تلاش کردند؛ بنابراین نظام سیاسی در زمان بنیامیه، نه تنها جنبه دینی نداشت؛ بلکه حتی فاقد هرگونه وجهه مردمی و مشروعیت رایج سیاسی بود[۳].
علاوه بر این، خلفای بنیامیه خط مشی تازهای برای اداره جامعه در پیش گرفتند که آمیخته از سه ابزار مهم قدرت، یعنی زر، زور و تزویر بود. آنان با استفاده از این سه ابزار، توانستند همه کانونهای مقاومت را تصرف کرده و دامنه سلطه خود بر جامعه اسلامی فراگیر سازند؛ از این رو در زمان بنیامیه از فضای آزاد و انتقادپذیری خلفای پیشین، خبری نبود و استبداد بر همه جا سایه افکنده بود. در این نظام استبدادی، ملاک و قانون ویژهای برای اداره جامعه، جز اراده خلیفه و تأمین منافع مادی وی و اطرافیان وجود نداشت و حتی اساسیترین احکام دین نیز در صورت تعارض با این ملاک، کنار گذاشته میشد؛ یعنی هرگاه که منافع خلفا ایجاب میکرد، خون انسانهای بیگناه به زمین ریخته میشد، اموال مسلمانان به تاراج میرفت و آبروی آنان سلب میشد و در این میان، هیچ کس حق اعتراض و انتقاد نداشت.
در زمان بنیامیه، جنایاتی در جهان اسلام صورت گرفت که تاریخ از بازگویی آن، شرم دارد و حقوقی از مسلمانان پایمال شد که محاسبه آن امکانپذیر نیست. حادثه عظیم عاشورا و به شهادت رسیدن سیدالشهداء و دیگر شهدای گلگون کفن کربلا، تنها یکی از جنایات دودمان بنیامیه است که تا ابد قلوب شیعیان را جریحهدار کرده است؛ همچنین “واقعه حرّه” یکی دیگر از جنایات این خاندان است. در این حادثه “یزید بن معاویه”، شهر مدینه و جان، مال و ناموس مردم آن را به مدت سه روز بر لشکرش مباح کرد و سربازان وی در این مدت، یکی از دردناکترین جنایات بشری را در شهر پیامبر مرتکب شدند[۴]. شیوه عملکرد حاکمان بنیامیه، متأثر از الگویی بود که معاویه، اولین خلیفه این خاندان، طراحی کرده بود. معاویه که پس از فتح مکه، به اجبار مسلمان شده بود با اهلبیت پیامبر دشمنی میکرد و حاضر به تبعیت از امام علی (ع) نشد. وی پس از سلطه بر حجاز و عراق، بسیاری از شیعیان را به شهادت رساند و لعن و ناسزاگویی به امیرالمؤمنین را رواج داد[۵].
این سنّت شرمآور پس از معاویه، توسط دیگر خلفای بنیامیه نیز دنبال شد تا هنگامی که عمر بن عبدالعزیز آن را ممنوع ساخت، اما دشمنی با اهل بیت پیامبر و شیعیان آنها، همچنان در میان بنیامیه تداوم یافت[۶].[۷]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ مروج الذهب، ج۲، ص۱۱.
- ↑ مروج الذهب، ج۳، ص۲۷۷.
- ↑ تاریخ طبری، ج۵، ص۲۳۰-۲۴۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج۴، ص۳۷.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۳.
- ↑ جلالالدین السیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۲۴۳.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۲۰۲.