کسب و کار
مقدمه
اقتصاد و فعالیتهای اقتصادی و اشتغال مفید افراد یک جامعه از مهمترین مؤلفههای شکلگیری جامعهای سالم و کارآمد محسوب میشود. همچنین، بیکاری نیز از مشکلات بزرگ هر جامعه و منشأ بسیاری از جرائم و بزههای اجتماعی است و عواقب وخیم بیکاری اگر دامنگیر هر جامعهای شود؛ تهدیدی بزرگی برای سلامت اجتماعی آن است[۱].
رسول خدا (ص) از پرداختن به اقتصاد و اهمیت بسیار کسب و کار غافل نبود و از نخستین روزهای استقرارشان در مدینه به این مسئله توجه جدی داشت و برای بهبود معیشت مسلمانان مدینه میکوشید. پیامبر (ص) برای ساماندهی به وضعیت اقتصادی مدینه، در کنار اقدامات زیربنایی اقتصادی، برای بالا بردن فرهنگ کار و کوشش نیز اقداماتی انجام داد[۲].
کسب و کار در کلام نبوی (ص)
ترغیب و تشویق مسلمانان به کسب و کار
رسول خدا (ص) همواره مسلمانان را به کار و تلاش برای تأمین مشروع نیازمندیهای خویش سفارش کرده، از سستی در امر معاش بر حذر میداشتند. ایشان تلاش برای تأمین مالی و استغنای خود و خانواده و سعی در پاسخ گویی به خواستههای آنان را گام برداشتن در مسیر حق معرفی میکردند و تلاش شخص در راه افزودن بر داراییهای خود را تلاشی در راه شیطان میدانستند[۳][۴].
روایت شده است که در جنگ تبوک آن حضرت (ص) جوانی نیرومند را دید که شتران فربهی را میراند؛ یاران پیامبر (ص) گفتند: "ای رسول خدا (ص)! اگر نیرومندی و چابکی این جوان و فربهی شترانش در راه خدا صرف میشد، هر آینه بهتر بود". پس آن حضرت جوان را فرا خواند و فرمود: "قصد داری با این شتران چه کنی؟" گفت: "ای پیامبر خدا (ص)! همسر و فرزندانی دارم و با این شتران به کسب درآمد میپردازم تا آنان را از مردم بینیاز سازم و بدهیام را بپردازم"؛ پیامبر (ص) فرمود: "مبادا هدفت جز این باشد!" گفت: "نه"؛ وقتی جوان رفت، حضرت فرمود: "اگر راست گفته باشد، برای او پاداشی است همانند پاداش رزمنده و حج گزارنده و عمره به جا آورنده"[۵][۶].
رسول خدا (ص) پاکیزهترین کسبها را کار با دست و خرید و فروش مشروع میدانستند [۷]. ایشان همواره این مسئله را یاد آور میشدند که "از دسترنج خود بخورید"[۸] و با بیان اینکه داوود نبی (ع) نیز از دسترنج خود استفاده میکرد، مردم را از استفاده از دسترنج دیگران منع میکرد[۹][۱۰].
پیامبر (ص) فرموده است: "هر کس به کمک نیروی بازوانش مال حلال کسب کند، خداوند به او نظر رحمت میافکند[۱۱] و درهای بهشت بر او گشوده میشود تا از هر کدام که خواست، به بهشت وارد شود"[۱۲]. ایشان چنین فردی را کسی معرفی کردهاند که در روز قیامت جزو انبیا محشور خواهد شد[۱۳][۱۴].
رسول خدا (ص) کسی را که با دست خود در آمد کسب میکند، دوست خالص خداوند[۱۵] دانسته و غذایی را که با زور بازوان شخص به دست آمده باشد، بهترین غذاها معرفی کردهاند[۱۶]. همچنین ایشان رنج بردن بنده در طلب روزی را محبوب خداوند[۱۷] و شخص خسته از جستجوی مال حلال را کسی دانستهاند که روز را به شب آورده، در حالی که آمرزیده است[۱۸]. آن حضرت در حدیثی دیگر فرمودند: "در روز قیامت، مردی میآید، در حالی که برایش گناهی نیست و آن، به دلیل تلاش او در امر معاش است"[۱۹][۲۰].
نکوهش سربار دیگران بودن
رسول خدا (ص) کسانی را که به خاطر سستیها و تنبلیهای خود سربار جامعه میشوند، همواره سرزنش میکردند و میفرمودند: "کسی که سربار دیگران شود، ملعون است، ملعون؛ و آن کس که خواسته عیال خود را تأمین نکند؛ ملعون است، ملعون"[۲۱]. همچنین، ایشان در حدیثی دیگر در مذمت سربار جامعه بودن فرمودهاند: "در گنهکاری فرد، همین بس که سربار مسلمانان باشد"[۲۲][۲۳].
قدردانی از مقام کارگر
از دیگر اقدامات رسول خدا (ص) در سوق دادن جامعه اسلامی به سوی کار و کوشش، قدردانی از مقام والای کارگر است. ایشان علاوه بر ارج نهادن به مقام کارگر در سخن، در عمل نیز از زحمات کارگران قدردانی میکردند. نقل شده است که وقتی پیامبر خدا (ص) از جنگ تبوک باز میگشتند، در این هنگام، سعد انصاری به استقبال حضرت (ص) آمد. پیامبر (ص) با او دست داد و متوجه شد که دست سعد، زبر و خشن است، پس، از او پرسید: "علت زبری دستت چیست؟" گفت: "ای رسول خدا (ص) با ریسمان و بیل کار میکنم تا بتوانم خرج خانوادهام را تأمین کنم. به همین دلیل، دستانم این گونه که میبینید زبر و خشن شده است". پس، آن حضرت دستان سعد را بوسید و فرمود: «هذه ید لایمسها النار »[۲۴]؛ این، دستی است که آتش به آن نمیرسد[۲۵].
نهی از ستم کردن به کارگر
رسول خدا (ص) در کنار توصیه به مسلمانان درباره کسب و کار، کارفرمایان را نیز از ستم بر کارگران و نپرداختن یا کاستن از مزد کارگر به شدت برحذر میداشتند. آن حضرت کسانی را که در حق کارگر ستم روا میدارند و حقوقشان را ضایع میسازند، لعن کرده[۲۶]، خود را دشمن آنها در قیامت معرفی کردهاند [۲۷]. ایشان ظلم بر کارگران را در ردیف بزرگترین گناهان و از گناهانی برشمردهاند که خداوند آن را نمیبخشد[۲۸]. همچنین آن حضرت میفرمودند: "هر کس در دادن مزد کارگر به او ستم روا دارد، خداوند عملش را باطل و بوی بهشت را بر وی حرام میکند"[۲۹][۳۰].
کار و کوشش در سیره نبوی (ص)
کسب و کار در سیره و کلام رسول خدا (ص) بسیار مهم شمرده شده است و ایشان همواره مسلمانان را به تلاش برای تأمین مشروع نیازمندیهای خویش سفارش میکردند و از سستی در امر میمعاش برحذر میداشتند. روایت شده است که هرگاه رسول خدا (ص) به مردی نظر میافکندند و از اخلاق و کردارشان خوششان میآمد، از کارش میپرسیدند؛ اگر میگفت که کاری ندارد، میفرمودند: او از چشمم افتاد؛ گفته میشد: چرا ای رسول خدا (ص)؟ میفرمود: برای اینکه هرگاه مؤمن حرفهای نداشته باشد [تا روزی کسب کند] با دینش در پی روزی میرود"[۳۱][۳۲].
در حدیث دیگری نقل شده است که پس از نزول آیات دوم و سوم سوره طلاق که خداوند در آن روزی بندگان باتقوا را ضمانت کرده است، عدهای از اصحاب رسول خدا (ص) درهای خانههای خود را بستند و برای عبادت به سوی مسجد روانه شدند. وقتی خبر به رسول خدا (ص) رسید، آنان را احضار کرد و علت را از آنان پرسید؛ گفتند: "خداوند خود روزی ما را بر عهده گرفته است و ما نیز به همین دلیل، کسب و کار را رها کرده، به عبادت رو آوردهایم"؛ آن حضرت فرمود: "بدانید که اگر چنین کنید، هرگز دعایتان مستجاب نخواهد شد و روزی به شما نخواهد رسید؛ مگر آنکه خودتان در طلب برآیید و بکوشید"[۳۳][۳۴].
رسول خدا (ص) برای بازداشتن مسلمانان از دراز کردن دست نیاز به سوی دیگران، سفارش میکردند که مردمان به استقبال سختی کار و تلاش بروند تا از زبونی سؤال و منتپذیری دیگران دور شوند؛ پیامبر اسلام میفرمود: "اگر یکی از شما ریسمانی بردارد و با آن، پشته هیزم بر دوش کشد و آن را بفروشد و با این کار آبروی خود را حفظ کند، این کار برای او از خواهش و اظهار نیاز بهتر است"[۳۵]؛ رسول خدا (ص) میکوشید بینیازی از دیگران را در میان اصحاب و یاران خود تقویت کند و در نیاز و حاجتخواهی را با برانگیختن مسلمانان به کار و کوشش ببندد[۳۶].
از امام صادق (ع) روایت شده است که روزی مردی از اصحاب پیامبر (ص) به تنگدستی و سختی دچار شد؛ پس همسرش به او گفت: "کاش خدمت پیامبر خدا (ص) میرسیدی و از او چیزی میخواستی؟" آن مرد خدمت پیامبر (ص) رفت؛ چون آن حضرت او را دید، فرمود: "هر کس از ما چیزی بخواهد، به او عطا میکنیم و هر کس که بینیازی جوید، خداوند او را بینیاز میکند". پس، آن مرد با خود گفت: "منظور پیامبر (ص) کسی جز من نیست"؛ و سپس به سوی همسرش بازگشت و او را از این ماجرا آگاه کرد؟ زن گفت: "رسول خدا (ص) هم بشر است [و از حال تو آگاه نیست] او را از حال خود آگاه ساز!" آن مرد دوباره نزد پیامبر (ص) رفت و این بار هم وقتی رسول اکرم (ص) او را دید، فرمود: "هر کس از ما خواهش کند، به او عطا میکنیم و هرکس بینیازی جوید، خداوند او را بینیاز میکند". این ماجرا تا سه بار تکرار شد و سرانجام، آن مرد رفت و کلنگی قرض کرد و راهی بیابان (صحرا) شد و قدری هیزم برید و آورد و به نیم چارک آرد فروخت و آن را به خانه برد. فردای آن روز هم همین کار را کرد و هیزم بیشتری آورد و فروخت. او پیوسته کار میکرد و میاندوخت تا اینکه کلنگی خرید و باز هم پول خود را ذخیره کرد تا اینکه دو شتر و یک غلام خرید و توانگر شد. پس روزی خدمت رسول خدا (ص) رفت و ماجرا را به ایشان خبر داد؛ آن حضرت فرمود: "من که گفتم هر کس از ما چیزی بخواهد به او عطا میکنیم و هر کس بینیازی ورزد، خداوند او را بینیاز میکند"[۳۷][۳۸].
اقدامات پیامبر (ص) برای اشتغال مسلمانان
رسول خدا (ص) گاه کسانی را که برای رفع نیاز خدمت ایشان میرسیدند [به جای کمک به آنان] به کار و کوشش راهنمایی میکردند و حتی برای آنان اسباب و شرایطی را فراهم میآوردند تا در سایه تلاش خود نیازمندیهای روزانه خود را فراهم آورند و دست نیاز به سوی دیگران دراز نکنند. نقل شده است، روزی مردی از انصار، نیازمند و از برآوردن نیاز خود درمانده شد. پس نزد رسول خدا (ص) رفت و حاجت خود را بیان کرد. حضرت به او فرمود: "آنچه را که در منزل داری، بیاور و چیزی را در این باره کوچک نشمار". پس آن مرد انصاری به منزل رفت و یک قدح و یک قطعه پوست یا پارچه را که زیر زین اسب یا شتر میگذارند، با خود آورد. رسول خدا (ص) به اصحاب رو کرد و فرمود: "چه کسی این دو را میخرد؟" مردی گفت: "من آنها را به یک درهم میخرم"؛ حضرت فرمود: "چه کسی بیشتر میخرد؟" مرد دیگری گفت: "من به دو درهم میخرم"؛ پیامبر (ص) فرمود: "برای تو باشد"؛ پس خریدار، دو درهم به مرد انصاری داد؛ آن گاه رسول خدا (ص) به او فرمود: "با یک درهم آن، خوراکی برای خانواده خود و با درهم دیگر تیشهای بخر". مرد انصاری تیشهای خرید و پیامبر (ص) دستهای از دیگران برای آن گرفت و تیشه را دستهدار کرد و سپس به او فرمود: "برو و با این تیشه، هیزم بیابان را بکن و چیزی از چوب و خار بیابان، تر یا خشک را بیارزش ندان!" آن مرد انصاری دنبال کار رفت و وضع اقتصادیاش بهتر شد. او پس از پانزده شب به محضر پیامبر (ص) رفت و آن حضرت به او فرمود: "این کار، بهتر از این بود که در روز قیامت بیایی، در حالی که در چهره تو ذلت صدقه باشد"[۳۹][۴۰].
رسول خدا (ص) برای از بین بردن فقر در مدینه و ایجاد اشتغال برای مهاجر و انصار، میان ایشان قرارداد مساقات و مزارعه میبست تا مهاجران بدون زمین بتوانند کار کنند و بازدهی زمینهای انصار نیز بالاتر رود. همچنین ایشان با لغو انحصار تجارت کشاورزان و پیشهوران، در فعالیتهای اقتصادی شرکت کرده، با عقد قرارداد مضاربه و تهیه سرمایه به تجارت میپرداختند[۴۱][۴۲].
واگذاری املاک آباد و بایر به مردم برای آباد نگهداشتن یا آباد کردن، از دیگر اقدامات پیامبر (ص) بود. این املاکی که با شرایط خاصی واگذار میشد، اقطاع نام داشت[۴۳]. با این کار، فعالیتهای اقتصادی مانند ساخت واحد مسکونی، بازار و احیای اراضی موات رونق یافت و تعداد زیادی از مردم مدینه به کار مشغول شدند[۴۴]. اقدامات رسول خدا (ص) برای ساماندهی اوضاع اقتصادی سبب شد، شرایط اقتصادی ادی تا حد زیادی، بهبود و رعایت احکام اسلامی در معاملات مردم راه یابد[۴۵].
منع مسلمانان از مفاسد اقتصادی
پیامبر (ص) کسب در آمد از راههای مشروع را پسندیده میدانست و ایشان همواره مردم را از گرفتار شدن در مفاسد اقتصادی باز میداشت و عواقب شوم آن را هشدار میداد؛ مثلاً رسول خدا (ص) مسلمانان را از غشّ[۴۶] در معامله بر حذر میداشتند و میفرمودند: "هرکس در خرید و فروش غش کند، از ما نیست و در روز قیامت با یهودیان محشور میشود"[۴۷]؛ ایشان مسلمانان را از احتکار نیز منع میکردند[۴۸] و محتکر را ملعون میدانستند [۴۹] و میفرمودند: "هر کس کالایی را چهل روز احتکار کند تا به قیمت بالاتری بفروشد، اگر تمام پولی را که از این راه کسب کرده صدقه هم بدهد، کفاره گناهش نخواهد شد"[۵۰][۵۱].
همچنین پیامبر (ص) مردم را از رباخواری به شدت برحذر داشته[۵۲]، گناه این عمل را بسیار بزرگ میدانستند[۵۳]. ایشان بدترین کسبها را کسب ربا معرفی کرده[۵۴]، میفرمودند: "خداوند، شکم رباخوار را از آتش جهنم پر خواهد کرد و تا هنگامی که یک قیراط[۵۵] از این پول نزد او باشد، پیوسته مشمول لعنت خدا و ملائکه خواهد بود"[۵۶][۵۷].
پرسش مستقیم
منابع
پانویس
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۶.
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۶.
- ↑ الطبرانی، المعجم الأوسط، ج ۸، ص ۲۷۷ - ۲۷۸؛ الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۳۲۵ و المتقی الهندی، کنزالعمال، ج۴، ص۱۰.
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۶.
- ↑ نعمان بن محمد تمیمی مغربی، دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۴ - ۱۵ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص۸.
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۷.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۴.
- ↑ «كُلُوا مِنْ كَدِّ أَيْدِيكُم»؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۶۳، ص ۳۱۴.
- ↑ البخاری، صحیح، ج ۳، ص ۹.
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۷.
- ↑ تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۳۹ و مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۴.
- ↑ تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۳۹ و مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۴.
- ↑ تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۳۹ و مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۲۴.
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۷.
- ↑ نهج الفصاحه، ص ۶۱۸.
- ↑ محیی الدین النووی، المجموع، ج ۹، ص ۵۹؛ صحیح بخاری، ج ۳، ص ۹ و الطبرانی، مسند الشامیین، ج ۳، ص ۱۶۰.
- ↑ الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۲۸۷ و کنزالعمال، ج ۴، ص ۴.
- ↑ شیخ صدوق، الامالی، ص۲۸۹؛ جامع الاخبار، ص ۱۳۹؛ ورام ابن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۶۷ و سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۸۴.
- ↑ قطب الدین راوندی، الدعوات، ص ۱۱۹ - ۱۲۰ و بحار الانوار، ج ۱۰۰، ص ۱۲.
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۸.
- ↑ کلینی، الکافی،. ج ۴، ص ۱۲؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۶۸ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص ۵۴۳.
- ↑ الکافی، ج ۴، ص ۱۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۶۸؛ ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۸۲؛ النسائی، السنن الکبری، ج ۵، ص ۳۷۴ و ابن سلامه، مسند الشهاب، ج ۲، ص ۳۰۴.
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۸.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ج ۳، ص ۷۲ و ابن اثیر، اسدالغابه، ج ۲۱، ص ۵۴۳.
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۸-۵۷۹.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۶۲؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۴۳۸ و وسائل الشیعه، ج ۲۹، ص ۲۹.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۲، ص ۳۵۸؛ صحیح بخاری، ج ۴، ص ۴۱؛ البیهقی، السنن الکبری، ج ۶، ص ۱۴ و ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج۳، ص۲۵۳.
- ↑ محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۹۸؛ امام رضا (ع)، صحیفة الرضا (ع)، ص ۶۴ و فضل الله راوندی، النوادر، ص ۳۶.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۲؛ اعلام الدین، ص ۴۱۲؛ شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص ۲۸۱ و عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۳۶۵.
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۷۹.
- ↑ «لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا لَمْ يَكُنْ لَهُ حِرْفَةٌ يَعِيشُ بِدِينِه»؛ جامع الاخبار، ص ۱۳۹ و مستدرک الوسائل، ج ۱۳، ص ۱۱.
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۸۰.
- ↑ الکافی، ج۵، ص۸۴؛ من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۱۹۳ و شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۲۳.
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۸۰.
- ↑ «لَوْ أَنَّ أَحَدَكُمْ يَأْخُذُ حَبْلًا فَيَأْتِي بِحُزْمَةِ حَطَبٍ عَلَى ظَهْرِهِ فَيَبِيعُهَا فَيَكُفُ بِهَا وَجْهَهُ خَيْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ يَسْأَل»؛ مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۶۷؛ محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۸۸؛ السنن الکبری، ج ۴، ص ۱۹۵ و صحیح بخاری، ج ۲، ص ۱۲۹.
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۸۰.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۱۳۹ و عدة الداعی، ص ۱۰۰.
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۸۱.
- ↑ مجموعه ورام، ج ۱، ص ۴۵ و بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۱۰.
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۸۱-۵۸۲.
- ↑ نرگس ملک، مدیریت اقتصادی پیامبر (ص) در فقرزدایی جامعه مدینه، ج ۲، ص ۱۱۴۴.
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۸۲.
- ↑ برای نمونه ر. ک: قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله، ج ۲، ص ۱۰۲۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص ۲۳ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۷۶.
- ↑ مدیریت اقتصادی پیامبر (ص) در فقرزدایی جامعه مدینه، ج ۲، ص ۱۱۴۴.
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۸۳.
- ↑ اصطلاحی فقهی که درباره مخلوط کردن جنس نامرغوب و مرغوب در معاملات استفاده میشود.
- ↑ «مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فِي شِرَاءٍ أَوْ بَيْعٍ فَلَيْسَ مِنَّا وَ يُحْشَرُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ الْيَهُود»؛من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۱۴؛ اعلام الدین، ص ۴۱۴ و مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۶۲.
- ↑ حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص ۱۴۰ و بحار الانوار، ج ۷۴، ص۲۵۸.
- ↑ الکافی، ج۵، ص۱۶۵؛ من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۲۶۶؛ تهذیب الاحکام، ج ۷، ص ۱۵۹؛ عوالی اللآلی، ج ۳، ص ۲۰۷؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۲، ص۱۱ و عبدالرزاق الصنعانی، المصنّف، ص ۸، ص ۲۰۴.
- ↑ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۸۲؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۶۶۶ و وسائل الشیعه، ج۱۷، ص۴۲۵.
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۸۳.
- ↑ شیخ صدوق، الخصال، ج ۲، ص ۵۴۳؛ ج ۴؛ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۳۷؛ عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۱۰۰؛ المعجم الصغیر، ج۲، ص۴۰۶ و کنزالعمال، ج۴، ص۱۰۶.
- ↑ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۶۵.
- ↑ الکافی، ج ۸، ص ۸۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۴۰۳ و امالی صدوق، ص۴۸۸.
- ↑ تقریباً برابر با ۵/۷ مثقال
- ↑ بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۳۶۴ و ثواب الاعمال، ص ۲۸۵.
- ↑ اخلاقی، معصومه و حسینی ایمنی، سید علی اکبر، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۵۸۳-۵۸۴.