عصمت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۹: | ||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
| عنوان پاسخدهنده = ۴. آقای صفرزاده؛ | | عنوان پاسخدهنده = ۴. حجت الاسلام و المسلمین فاریاب؛ | ||
| تصویر = 334567.jpg | |||
| پاسخدهنده = محمد حسین فاریاب | |||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[محمد حسین فاریاب]] در کتاب ''«[[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]»'' در اینباره گفته است: | |||
«کلمات لغویون درباره واژه [[عصمت]] عبارت است از: | |||
۱. [[خلیل فراهیدی]] عصمت را به معنای دفع کردن دانسته و میگوید: {{عربی|العِصْمَة: أن يَعْصِمَك الله من الشر، أي: يدفع عنك. و اعْتَصَمْتُ بالله، أي: امتنعت به من الشر...}}<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۱، ص۳۱۳.</ref>. | |||
بر اساس این عبارت فعل {{عربی|عَصَمَ}} متعدی است و در [[حقیقت]] فعل کسی دیگر است و مطاوعه آن، همان {{عربی|اعْتَصَمَ}} یا {{عربی|اسْتَعْصَمَ}} است. خلیل در ادامه از [[حقیقت عصمت]] این گونه پرده برمیدارد که {{عربی|مُعْتَصم}} یا {{عربی|مُسْتَعْصم}} کسی است که به وسیله چیزی که همان «عصمت» است، چیزی از او دفع شود و به لحاظ فعل «[[عاصم]]» که همان اعطای «عصمت» است، به [[معتصم]]، [[معصوم]] گفته میشود. از اینرو، به غریقی که به چیزی چنگ میزند و [[نجات]] مییابد، معتصم و به شیء چنگ زده شده، «عصمت» گفته میشود. البته عصم آن هنگام که به باب [[افعال]] میرود، اگر به معنای لازم باشد، به معنای [[پناه بردن]] به چیزی برای منع شدن است و آن هنگام که متعدی باشد، به معنای آماده ساختن چیزی است که به وسیله آن، فعلی [[اعتصام]] رخ میدهد. | |||
خلیل بر این [[باور]] است که خود واژه عصمت در اصل به معنای قلاده است و جمع آن اعصام است. همچنین هر طنابی که به وسیله آن چیزی نگه داشته یا منع میشود، «[[عصام]]» نامیده میشود که جمع آن «عِصَم» است. | |||
از تحلیل معنای عصمت - به ویژه با توجه به مثال غریق۔ برمیآید که به لحاظ لغوی، تا زمانی که معتصم از عصمت استفاده نکند، فعل عصم محقق نمیشود. از اینرو، [[اختیار]] شخص معتصم - به ویژه هنگامی که این واژه همراه با مفاهیمی همچون [[شر]]، [[گناه]] و [[سوء]] و مانند آن به کار میرود- در تحقق این فعل امری ضروری است؛ افزون بر آنکه تا شخص عاصم نیز کار خود را انجام ندهد، چنین امری محقق نخواهد شد. | |||
همچنین این فعل تنها برای دفع، منع یا [[حفظ]] از [[گناه]] یا [[شر]] به کار نمیرود، بلکه افزون بر آن میتواند برای هرگونه دفع، منع یا [[حفظ]] از خطر نیز به کار رود؛ چنان که [[خلیل]] فراهیدی غریقی را مثال میزند که به طناب چنگ میاندازد تا از خطر [[غرق]] شدن [[رهایی]] یابد، و دیگر لغویون [[آیه]] {{متن قرآن|لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ}}<ref>«او گفت: آنک به کوهی پناه میجویم که مرا از آب نگاه میدارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرقشدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۳.</ref> را مثال میزنند<ref>{{عربی|اعْتَصَمْتُ بالله، أي: امتنعت به من الشر. و اسْتَعْصَمْتُ، أي: أبيت. و أَعْصَمْتُ، أي: لجأت إلى شيء اعتصمت به... و أَعْصَمْت فلانا: هيأت له ما يَعْتَصِم به... و الغريق يَعْتَصِم بما تناله يده، أي: يلجأ إليه... و العَصَمَة: قلادة، و يجمع على أَعْصام... و كل حبل يُعْصَم به شيء فهو عِصام، و جمعه: عُصُم}}؛ (خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۱، ص۳۱۳. نیز ر.ک: اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۹، ص۲۴۴-۲۴۶).</ref>؛ | |||
۲. [[زبیدی]] و [[فیومی]] [[عصمت]] را به معنای منع دانستهاند<ref>محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج۸، ص۳۹۸-۳۹۹؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۴۱۴.</ref>. زبیدی اگرچه «عصمت» را به معنای منع و قلاده میداند، در توضیح معنای آن، بر مرادف بودن «عصم» با مفاهیمی همچون «اکتسب»، «منع» و «[[وقی]]» تأکید میورزد<ref>محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۴، ص۲۱۲.</ref> و همچون جوهری که حفظ را نیز از معانی عصمت دانسته است، بر متعدی بودن این فعل تأکید میکند، و آن گاه که گفته میشود: {{عربی|اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ}} به معنای آن است که به [[لطف خدا]] از [[معصیت]] منع شده است<ref>{{عربی| اعْتَصَمْتُ بالله اي امتنعْتَ بلُطْفِه من المَعْصِية}} (اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶).</ref>. ابن منظور نیز افزون بر آنها قلاده و طناب را نیز از معانی اسمی [[عصمت]] به شمار آورده است<ref>{{عربی|العِصْمَةُ: المَنْعُ... الْحِفْظ، القِلادَة، الْحَبْل}}؛ (محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۹، ص۲۴۴-۲۴۶).</ref>؛ | |||
۳. [[راغب اصفهانی]]<ref>حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶.</ref> و [[ابن فارس]] عصمت را به معنای خودداری و منع دانستهاند، و ابن فارس در ادامه مینویسد: | |||
{{عربی|عصم يدل على امساك و منع و ملازمة و المعنى في ذلك كله معنى واحد و من ذلك العصمة أن يعصم الله تعالى عبده من سوء يقع فيه و اعتصم العبد بالله تعالى اذا امتنع}}<ref>احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۳۳۱.</ref>؛ «عصم بر امساک و منع دلالت دارد و با آن همراه است، و معنا در همه آنها یک چیز است و «العصمة»، از همین ریشه است؛ اینکه [[خداوند]] بندهاش را از شری که در آن واقع میشود، [[معصوم]] نگه میدارد، {{عربی|و اعتصم العبد بالله}} وقتی است که [[بنده]] ممتنع شود». | |||
نگاهی کلی به نظریات [[اصحاب]] لغت، ما را به این نتیجه میرساند که اولاً، «عصم» به معنای بازداشتن است که فعلی متعدی است، فاعلش کسی دیگر است، و مطاوعه آن اعتصم یا استعصم... است، و در [[حقیقت]] [[عاصم]] و [[معتصم]] (مستعصم) دو نفرند؛ | |||
ثانیاً، عصمت، اسم آن چیزی است که فعل عصم به وسیله آن محقق میشود. از اینرو، به اموری همچون طناب و قلاده اطلاق شده است؛ | |||
ثالثاً، در عصمت یا بازداشتن، غالباً یا دائماً به بازداشتن از خطر توجه شده است؛ حال این خطر میتواند [[گناه]] باشد یا شری دیگر، مانند [[غرق]] شدن و...؛ | |||
رابعاً، در تحقق [[حقیقت عصمت]] - به ویژه در کاربردهایی که همراه با گناه، [[شر]]، [[سوء]] و مانند آن است- به هر معنایی (دفع، منع، [[حفظ]]) که در نظر گرفته شود، [[اختیار]] شخص معتصم امری پذیرفته شده است. به دیگر بیان، فرایند تحقق عصمت چنین است که معتصم به آنچه عاصم به او داده که همان «عصمت» است، چنگ میزند، و بدین ترتیب معنای فعلی [[عصمت]] تحقق مییابد؛ افزون بر آنکه تا زمانی که شخص [[عاصم]]، کار خود را انجام ندهد، باز هم معنای فعلی [[عصمت عملی]] نخواهد شد. | |||
در [[روایات]] نیز [[پیشوایان دینی]] برای تبیین معنای عصمت [[معصومان]]{{عم}} بر چنین فرایندی از [[حقیقت عصمت]] تأکید کردهاند. [[امام صادق]]{{ع}} در این باره فرمود: {{متن حدیث|الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و چگونه کفر میورزید در حالی که آیات خداوند را برای شما میخوانند و پیامبر او در میان شماست و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است» سوره آل عمران، آیه ۱۰۱.</ref>}}<ref>محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ج۲، ص۱۳۲.</ref>؛ «[[معصوم]] کسی است که به وسیله (با [[استعانت]] از) [[خداوند]] از همه [[محارم]] [[الهی]] ممتنع میشود و خداوند فرمود: هر کس به [[خدا]] چنگ زند، به [[راه راست]] [[هدایت]] شده است». | |||
سخن امام صادق{{ع}}، به ویژه استناد آن به [[آیه]] [[قرآن مجید]] به [[زیبایی]] نشان میدهد که آنچه در روایات [[دینی]] و حتی در [[آیات قرآن کریم]] درباره حقیقت عصمت بیان شده است، [[بریده]] از معنای [[عرفی]] و لغوی آن نیست، و همه مؤلفههای معنایی عصمت، در معنای دینی آن نیز به چشم میخورد. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیز در یکی از خطبههای آغازین [[نهج البلاغه]] میفرماید: {{متن حدیث|أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ... وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ}}<ref>سید رضی علم الهدی، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه دوم، ص۴۲.</ref>؛ «خداوند را [[ستایش]] میکنم برای تکمیل نعمتهای او... و ایمن ماندن از نافرمانیاش». | |||
در [[علم کلام]] نیز دستکم دو معنا برای عصمت ارائه شده است. بر اساس منابع [[کلامی]] موجود، میتوان مرحوم [[شیخ مفید]] را نخستین [[متکلم شیعی]] دانست که به تعریف عصمت پرداخته است. وی در این باره با بیان اینکه عصمت همان [[لطف]] و [[توفیق الهی]] است، میگوید: {{عربی|العصمة من الله تعالى لحججه هي التوفيق واللطف والاعتصام من الحجج بها عن الذنوب والغلط في دين الله تعالى}}<ref>محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، تصحیح اعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>؛ «[[عصمت]] از ناحیه [[خداوند]]، همان [[توفیق]] و [[لطف]] او برای حجتهای اوست، و [[اعتصام]] به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است». | |||
[[متکلمان امامیه]] قرنها عصمت را لطف تعریف کردهاند، و بزرگانی همچون [[سید مرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، تحقیق محمدباقر بهبودی، ج۱، ص۵۰. در ادامه این نوشتار با تعاریف شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی از عصمت آشنا خواهیم شد.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار بردهاند. افزون بر آن، [[متکلمان معتزلی]] نیز تعریف به لطف را در تعریفهای خود بیان کردهاند. برای نمونه میتوان به [[قاضی عبدالجبار معتزلی]] اشاره کرد که در کتاب معروف المغنی فصلی را با عنوان {{عربی|فصل في معنى وصف اللطف بأنه عصمة}} مطرح میکند<ref>قاضی عبدالجبار اسد آبادی معتزلی، المغنی، ج۱۳، ص۱۵.</ref>، و [[ابن ابی الحدید معتزلی]] نیز مینویسد: {{عربی|قال اصحابنا العصمة لطف يمتنع المكلف عن فعله من القبيح اختيارا}}<ref>عبدالحمید بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۸.</ref>؛ «[[اصحاب]] ما گفتهاند که عصمت لطفی است که [[مکلف]] با انجام آن از روی [[اختیار]] از [[فعل قبیح]] خودداری میکند». | |||
پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را لطف تعریف کرد- که میتوان درحقیقت آن را متأثر از متون لغوی و [[روایی]] دانست - و دیگران آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، [[ملکه]] نامید. وی در این باره مینویسد: {{عربی|انها ملكة لا يصدر عن صاحبها معها المعاصي و هذا على رأي الحكماء}}<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل، ص۳۶۹. عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت میدهد (عضدالدین ایجی، شرح المواقف، ج۸ ص۲۸۰). البته مرحوم خواجه طوسی در موارد دیگری عصمت را لطف نیز تعریف کرده است (ر.ک: خواجه نصیر الدین طوسی، تلخیص المحصل، ص۵۲۵.).</ref>؛ «[[عصمت]] ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمیشود، و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست». | |||
پس از خواجه، برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از خواجه نیز این تعریف را در کتابهای خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی ابن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف علامه حلی، کشف المراد، تصحیح حسن حسن زاده آملی، ص۴۹۴.</ref>. با وجود این، باید توجه داشت که اگر چه معنای لغوی عصمت - مانند [[حفظ]] - به نوعی در این تعریف نیز به چشم میخورد، «معصومیت [[الهی]]» در آن به نوعی، تبدیل به «مصونیت» شده است. به دیگر بیان، بر اساس این تعریف، فاعل «عصم» همان فاعل «اعتصم» نیز است، و به بیان دقیقتر، در این تعریف، جایگاه فعل الهی برجسته نمیشود تا بر اساس آن مطاوعهای برای «عصم» [[تصور]] شود»<ref>[[محمد حسین فاریاب|حسین فاریاب، محمد]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۰.</ref>. | |||
}} | |||
{{پاسخ پرسش | |||
| عنوان پاسخدهنده = ۵. آقای صفرزاده؛ | |||
| تصویر = 1379670.jpg | | تصویر = 1379670.jpg | ||
| پاسخدهنده = ابراهیم صفرزاده | | پاسخدهنده = ابراهیم صفرزاده |
نسخهٔ ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۰
عصمت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت |
مدخل اصلی | عصمت در لغت |
عصمت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
پاسخ نخست
آقایان دکتر یوسفیان و شریفی در «پژوهشی در عصمت معصومان» در اینباره گفتهاند:
«عصمت در لغت به معنای منع کردن و باز داشتن است؛ البته منع کردن میتواند به دو صورت انجام گیرد:
- کسی دیگری را مجبور به ترک کاری کند؛ به نحوی که از او سلب اختیار شود.
- وسایل و مقدماتی برای او فراهم آورد که با اختیار خویش از انجام کاری امتناع ورزد. ابن فارس در مقاییس اللغه میگوید: و تقول العربُ: أعْصَمتُ فلاناً، أى هيّأتُ له شيئاً يعتصم بما نالته يدُه أى يلتجئ و يتمسَّك به [۱].
به تعبیر دیگر وقتی کسی میگوید: "من فلانی را از کاری بازداشتم"، هم با این میسازد که وی را با قهر و اجبار از انجام کاری باز داشته باشد و هم میتواند به این معنا باشد که مثلاً او را نصیحت کرده تا از انجام کاری اجتناب ورزد، و او نیز با اختیار خود به نصیحت عمل کرده باشد[۲].
البته برخی عصمت را به معنای "وسیله باز داشتن" و "ابزار مصونیت" گرفتهاند؛ نه عمل بازداری. به عنوان مثال: اگر برای نجات شخص غریق، طنابی را به درون آب بیفکنیم، اگر طناب را گرفته نجات یابد، گفته میشود که این طناب برای او "عصمت" بود. و به همین معنا، آیه شریفه ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾[۳] را تفسیر کردهاند؛ یعنی ریسمان الهی را "عصمت" خویش قرار دهید[۴].
ابنمنظور، از زجاج نقل میکند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ[۵]؛ یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار میرود.
باید توجه داشت که واژه عصمت و مشتقات آن در آیات قرآنی و بسیاری از روایات در همین معنای لغوی استعمال شده است. به عنوان نمونه چند مورد را ذیلاً ذکر میکنیم:
- ﴿لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ﴾[۶]. امروز هیچ کس را از قهر خدا جز به لطف او پناه نیست. [تنها رحمت او مانع از عذاب میگردد].
- ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ...﴾[۷].
- عن علی(ع): «الاعتبار یفید العصمة»[۸]؛ عبرت گرفتن [از عواقب کارهای باد دیگران] موجب مصونیت انسان [از مبتلا شدن به چنان کارهایی] میگردد.
- عن علی(ع): «إِنَّ التَّقْوَى عِصْمَةٌ لَكَ فِي حَيَاتِكَ»[۹]؛ همانا که تقوای الهی شما را در دنیا [از آلودگی به گناهان] باز میدارد.
عصمت در اصطلاح: در اصطلاح دینی مسلمانان، عصمت به مصونیت خاصی اطلاق میشود و آن، مصونیت پیامبران و امامان در مقابل گناه و یا خطاست. ولی سخن در این است که این مقام معنوی و روحی که انبیای الهی و یا اشخاص دیگری از آن برخوردارند - و در بحثهای آینده روشن خواهد شد که جزو ضروریترین شروط نبوّت و امامت است - چگونه مقام و منزلتی است؟ ماهیت و حقیقت آن چیست؟ در این باره، نظرات گوناگونی از سوی اندیشمندان اسلامی ارائه شده است. فرقههای مختلف کلامی، متناسب با اصول پذیرفته مکتب خویش، برداشت خاصی از مقام عصمت داشتهاند»[۱۰].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله حسینی میلانی؛ |
---|
آیتالله حسینی میلانی در کتاب «عصمت از منظر فریقین» در اینباره گفتهاند:
واژه عصم در لغت در دو معنا به کار برده شده است. نخست معنای «منع» است. عالمان لغوی همچون ابنمنظور، زبیدی، جوهری و دیگران این معنا را به دست دادهاند[۱۱]. ابنمنظور در لسانالعرب مینویسد: عصم: العِصْمة في كلام العرب: المَنْعُ. و عِصْمةُ الله عَبْدَه: أن يَعْصِمَه مما يُوبِقُه. عَصَمه يَعْصِمُه عَصْماً: منَعَه و وَقَاه[۱۲]. اما معنای دیگری که برای این واژه در نظر گرفته شده است، معنای «مسک» است. از جمله کسانی که این معنا را برای واژه عصم به دست داده راغب اصفهانی است. وی در المفردات فی غریب القرآن مینویسد: الْعَصْمُ: الإمساكُ، و الِاعْتِصَامُ: الاستمساك... و قوله: ﴿وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ﴾[۱۳]، و الْعِصَامُ: ما يُعْصَمُ به. أي: يشدّ، و عِصْمَةُ الأنبياءِ: حِفْظُهُ إيّاهم[۱۴]. «مسک» به معنای حفظ کردن و نگهداری است. خدای تعالی به گفته فرزند نوح به حضرت نوح اشاره کرده و میفرماید: ﴿قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ﴾[۱۵]. حضرت نوح در پاسخ میگوید: ﴿لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ﴾[۱۶]. در این آیه، معنای «مسک» به معنای پیشگیری و نگهداری به وضوح مشاهده میشود؛ زیرا سخن فرزند نوح در پس این گمان است که کوه میتواند او را از غرق شدن حفظ کند؛ از اینرو با اطمینان کوه را وسیله حفظ و نگهداری خود برمیشمارد. در آیهای دیگر آمده است: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾[۱۷]. ظهور این آیه در این معناست که اگر امّت به حبلالله متمسّک شوند، ریسمان خداوند آنان را از گمراهی مصون خواهد داشت. این واژه در «مسک» و «تمسّک» ظهور دارد؛ از اینرو برخی از تفاسیر در ذیل این آیه، به نقل حدیث شریف ثقلین مبادرت کردهاند. در تفسیر مجمع البیان آمده است: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ﴾ أي: تمسكوا به.... آنگاه شیخ طبرسی مینویسد: پیامبر خدا(ص) فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ حَبْلَيْنِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۱۸]. ای مردم! همانا من در میان شما دو ریسمان باقی گذاردم که اگر به آن دو تمسک کنید، هرگز پس از من گمراه نخواهید شد که یکی از آن دو از دیگری بزرگتر است: یکی کتاب خداست که به مانند ریسمانی است که از آسمان به سوی زمین آویخته شده است و دومی خاندان و اهلبیت من هستند. آگاه باشید که آن دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. در روایت دیگری امام صادق(ع) میفرماید: «نَحْنُ حَبْلُ اللَّهِ الَّذِي قَالَ ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾[۱۹] وَ وَلَايَةُ عَلِيٍّ الْبَرُّ فَمَنِ اسْتَمْسَكَ بِهِ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ تَرَكَهُ خَرَجَ مِنَ الْإِيمَانِ»[۲۰]؛ ما همان ریسمان الاهی هستیم که خدای تعالی در قرآنش فرموده است: «همگی به رشته الاهی تمسک نمایید و متفرق نشوید» و ولایت علی(ع) همان نیکی است. پس هر کس به آن تمسک جوید، مؤمن است و آن کس که آن را ترک گوید از ایمان خارج است. افزون بر این، در خود حدیث ثقلین نیز واژه «عصم» آمده است. آنجا که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «تَرَكْتُ فِيكُمْ مَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي إِنِ اعْتَصَمْتُمْ بِهِ: كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي»[۲۱]. همانا من در میان شما چیزی را قرار دادهام که اگر پس از من به آن تمسّک جویید هرگز گمراه نمیشوید و آن کتاب خدا و عترتم اهل بیتم هستند. به همین روی برای واژه «عصمت»، معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسبتر از «مانع شدن» است. به همین جهت راغب اصفهانی در مفردات، «عصم» را به معنای «مسک» دانسته و «الإعتصام» را به «الإستمساک» معنا کرده است[۲۲]. تفاوت این دو «مسک» دانسته و «الإعتصام» را به «الإستمساک» معنا کرده است[۲۳]. تفاوت این دو معنا نیز آشکار است؛ چراکه «مسک» - یعنی گرفتن و نگهداری – أخصّ از «منع» است. گرفتن و نگهداری شخصی که بالای کوه است، هنگامی معنا پیدا میکند که حرکت او را از سوی پرتگاه باز دارند. اما «منع» هنگامی صادق است که شخص در معرض سقوط قرار گرفته باشد؛ ولی به جهتی راه او سدّ گردیده و از سقوط وی جلوگیری شود. با توجه به همین تفاوت معنایی است که میتوان «عصمت» را نیرویی دانست که انسان را از حرکت به سوی خطا باز میدارد، نه آنکه فقط به هنگام لغزش مانع تحقق آن شود[۲۴]. |
۲. حجت الاسلام و المسلمین محمدی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمدی در کتاب «عصمت در قرآن» در اینباره گفتهاند:
«عصمت در لغت به معنای حفظ و نگهداری و منع است. گفته میشود عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه[۲۵] یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. و در تعریف اصطلاحی آن نیز گفته میشود. «عصمت عبارت است از ملکه اجتناب از گناه و خطا»[۲۶]، (در مطلب بعدی در این زمینه بیشتر بحث میشود). این واژه به همین معنا در قرآن استعمال شده است. از جمله میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۲۷] ملاحظه میشود که واژه ﴿يَعْصِمُكَ﴾ به مفهوم نگاه میدارد و حفظ میکند در این جا به کار رفته است. و در آیه دیگری آمده است: ﴿قُلْ مَنْ ذَا الَّذِي يَعْصِمُكُمْ مِنَ اللَّهِ إِنْ أَرَادَ بِكُمْ سُوءًا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ رَحْمَةً وَلَا يَجِدُونَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا﴾[۲۸]. در این دو آیه، عصمت به مفهوم حفظ و منع را به خدا و مردم نسبت داد و در آیه دیگری آن را به جمادات نسبت میدهد و از قول پسر نوح میگوید: به کوه پناه میبرم تا مرا از آب حفظ کند و جواب میشنود، عاصمی (حافظی) امروز نیست؛ مگر آنکه رحمت خدا شامل حالاش شود: ﴿... وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ * قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ﴾[۲۹]. این معنا در آیه ۲۷ سوره یونس و ۳۳ سورة غافر نیز آمده است. و در جای دیگر از همین ماده به صیغه «استعصم» آمده است که به مفهوم اصطلاحی عصمت نیز نزدیک است. میفرماید: ﴿قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ﴾[۳۰] واژه عصمت در قرآن به صورت جمع (﴿عِصَم﴾) در یکجا آمده است. ﴿...وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ...﴾[۳۱]. مرحوم طبرسی در تفسیر این آیه میفرماید: أي لا تمسكوا بنكاح الكافرات، و أصل العصمة: المنع، و سمّي النكاح عصمة، لأن المنكوحة تكون في حبال الزوج و عصمته[۳۲] یعنی مفهوم ﴿...وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ...﴾ عبارت است از: به ازدواج زنهای کافر متمسّک نشوید. و اصل لغت عصمت، عبارت است از منع، ازدواج نیز عصمت نامیده شده است، به خاطر آنکه زن ازدواج کرده در واقع زیر چتر حمایت و حفاظت شوهرش است. حاصل آنکه کلمه عصمت در قرآن به مفهوم لغوی آن به کار رفته است و مفهوم آن عبارت است از: منع، حفظ و شبیه آن. تعریف اصطلاحی عصمت:
|
۳. حجت الاسلام و المسلمین سلیمانیان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر مصطفی سلیمانیان در کتاب «مقامات امامان» در اینباره گفته است:
«ابنفارس میگوید: "عصم" ثلاثی مجرد و صحیح است که دلالت بر امساک و منع و ملازمت دارد و از همین باب است عصمت که دلالت بر معصومبودن از گناه دارد»[۳۶]. ابنمنظور نیز گفته است: "عصمت" در کلام عرب به معنی منع است و عصمت خداوند نسبت به بنده خود به این معنی است که او را از آنچه موجب هلاکت او است باز میدارد[۳۷]. همچنین راغب اصفهانی ماده "عصم" را به معنی امساک و نگهداری معرفی کرده است[۳۸]. و طریحی هم گفته است: عصمة الله للعبد یعنی منع کردن عبد از معصیت و عصمة الله من المکروه یعنی خداوند او را از ناگواریها حفظ کرد[۳۹]. و ماده "عصم" با همان معنی حفظ و منع و دوری از گناهان، بارها در قرآن و روایات به کار رفته است[۴۰]. برخی از موارد استعمال واژه عصمت در روایات، که به عنوان تاریخچه استعمال واژه عصمت در روایات مطرح میشود، از این قرار است: پیامبر(ص) فرمود: «مَنْ أُعْطِيَ أَرْبَعَ خِصَالٍ فِي الدُّنْيَا، فَقَدْ أُعْطِيَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، وَ فَازَ بِحَظِّهِ مِنْهُمَا: وَرَعٌ يَعْصِمُهُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ...»[۴۱]. پیامبر(ص) فرمود: «وَ إِنَّ اللَّهَ يَعْصِمُ مَنْ أَطَاعَهُ وَ لَا يَعْصِمُ مَنْ عَصَاهُ»[۴۲]. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «سه مطلب است که هرکس محافظت کند معصوم از شیطان رجیم میشود.»..[۴۳]. امام سجاد(ع): «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ الْمَعْصُومِينَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الزَّلَلِ وَ الْخَطَايَا بِتَقْوَاكَ»[۴۴]. امام سجاد(ع): «خدایا با سلطه خود بر سلطه شیطان غلبه کن تا با کثرت دعایمان ما را از او حفظ کنی و در زمره معصومین از او قرار بگیریم»[۴۵]. امام صادق(ع): «گفتند: چرا انسان معصوم از بدیها نیست تا بدیها به او نرسد.»..[۴۶]. امام صادق(ع): «حاجی و عمرهگزار مانند دو کودکی که یکی از آنها بدون گناه مرده و دیگری در تمام زندگی معصوم بوده برمیگردند»[۴۷]. امام صادق(ع) فرمود: «إِنَّ صِلَةَ الرَّحِمِ وَ الْبِرَّ لَيُهَوِّنَانِ الْحِسَابَ وَ يَعْصِمَانِ مِنَ الذُّنُوبِ»[۴۸]. علی بن بصیر از امام(ع) درخواست کرد دعایی به او بیاموزد که با خواندن آن، عصمت از گناهان پیدا کند[۴۹]. امام رضا(ع): «از خداوند بخواهید... شما را معصوم از گناهان قرار دهد»[۵۰]. روایت شده: «الْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ تَعَالَى يُنِيرُ الْقَلْبَ وَ يَعْصِمُ عَنْ مُعَاوَدَةِ الذَّنْبِ»[۵۱]. در اعمال روز جمعه آمده: «مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْكَهْفِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَهُوَ مَعْصُومٌ إِلَى ثَمَانِيَةِ أَيَّامٍ وَ إِنْ خَرَجَ الدَّجَّالُ عُصِمَ مِنْهُ»[۵۲]. در دعای شب یازدهم: «مَا يُسْعِدُهُ بِطَاعَتِكَ وَ تَجَنُّبِهِ الشِّقْوَةَ بِمَعْصِيَتِكَ حَتَّى يَفُوزَ فِي الْمَعْصُومِينَ»[۵۳]. «مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْخَطَايَا تَائِبِينَ وَ عَنِ الرِّيَاءِ وَ السُّمْعَةِ مُنَزَّهِينَ وَ مِنَ الشِّرْكِ وَ الزَّيْغِ وَ الْكُفْرِ وَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ مَعْصُومِينَ»[۵۴]. «وَ اجْعَلْنِي بِطَاعَتِكَ مَعْصُوماً عَنْ طَاعَةِ مَنْ سِوَاكَ يَا بَارِئُ وَ اجْعَلْنِي عامِلًا بِطاعَتِكَ مَعْصُوماً عَنْ طاعَةِ مَنْ سِواكَ»[۵۵]. امام صادق(ع): «عِصْمَةً تَحُولُ بَيْنِي وَ بَيْنَ الذُّنُوبِ حَتَّى أُفْلِحَ بِهَا بَيْنَ الْمَعْصُومِينَ عِنْدَكَ»[۵۶]. دعای هنگام رؤیت هلال: «وَ اعْصِمْنَا مِنَ الْآثَامِ وَ الْحَوْبَةِ»[۵۷]. همانطور که مشاهده میشود ماده عصمت با معانی مختلف آن به ویژه به معنی دوری از گناه و حفظ شدن از گناه بارها در روایات اهل بیت(ع) مطرح شده و نمیتوان آن را اختراع و ابداع هشام بن حکم یا غالیان و صوفیان در قرنهای بعد دانست»[۵۸] |
۴. حجت الاسلام و المسلمین فاریاب؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسین فاریاب در کتاب «عصمت امام» در اینباره گفته است:
«کلمات لغویون درباره واژه عصمت عبارت است از: ۱. خلیل فراهیدی عصمت را به معنای دفع کردن دانسته و میگوید: العِصْمَة: أن يَعْصِمَك الله من الشر، أي: يدفع عنك. و اعْتَصَمْتُ بالله، أي: امتنعت به من الشر...[۵۹]. بر اساس این عبارت فعل عَصَمَ متعدی است و در حقیقت فعل کسی دیگر است و مطاوعه آن، همان اعْتَصَمَ یا اسْتَعْصَمَ است. خلیل در ادامه از حقیقت عصمت این گونه پرده برمیدارد که مُعْتَصم یا مُسْتَعْصم کسی است که به وسیله چیزی که همان «عصمت» است، چیزی از او دفع شود و به لحاظ فعل «عاصم» که همان اعطای «عصمت» است، به معتصم، معصوم گفته میشود. از اینرو، به غریقی که به چیزی چنگ میزند و نجات مییابد، معتصم و به شیء چنگ زده شده، «عصمت» گفته میشود. البته عصم آن هنگام که به باب افعال میرود، اگر به معنای لازم باشد، به معنای پناه بردن به چیزی برای منع شدن است و آن هنگام که متعدی باشد، به معنای آماده ساختن چیزی است که به وسیله آن، فعلی اعتصام رخ میدهد. خلیل بر این باور است که خود واژه عصمت در اصل به معنای قلاده است و جمع آن اعصام است. همچنین هر طنابی که به وسیله آن چیزی نگه داشته یا منع میشود، «عصام» نامیده میشود که جمع آن «عِصَم» است. از تحلیل معنای عصمت - به ویژه با توجه به مثال غریق۔ برمیآید که به لحاظ لغوی، تا زمانی که معتصم از عصمت استفاده نکند، فعل عصم محقق نمیشود. از اینرو، اختیار شخص معتصم - به ویژه هنگامی که این واژه همراه با مفاهیمی همچون شر، گناه و سوء و مانند آن به کار میرود- در تحقق این فعل امری ضروری است؛ افزون بر آنکه تا شخص عاصم نیز کار خود را انجام ندهد، چنین امری محقق نخواهد شد. همچنین این فعل تنها برای دفع، منع یا حفظ از گناه یا شر به کار نمیرود، بلکه افزون بر آن میتواند برای هرگونه دفع، منع یا حفظ از خطر نیز به کار رود؛ چنان که خلیل فراهیدی غریقی را مثال میزند که به طناب چنگ میاندازد تا از خطر غرق شدن رهایی یابد، و دیگر لغویون آیه ﴿لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ﴾[۶۰] را مثال میزنند[۶۱]؛ ۲. زبیدی و فیومی عصمت را به معنای منع دانستهاند[۶۲]. زبیدی اگرچه «عصمت» را به معنای منع و قلاده میداند، در توضیح معنای آن، بر مرادف بودن «عصم» با مفاهیمی همچون «اکتسب»، «منع» و «وقی» تأکید میورزد[۶۳] و همچون جوهری که حفظ را نیز از معانی عصمت دانسته است، بر متعدی بودن این فعل تأکید میکند، و آن گاه که گفته میشود: اعْتَصَمْتُ بِاللَّهِ به معنای آن است که به لطف خدا از معصیت منع شده است[۶۴]. ابن منظور نیز افزون بر آنها قلاده و طناب را نیز از معانی اسمی عصمت به شمار آورده است[۶۵]؛ ۳. راغب اصفهانی[۶۶] و ابن فارس عصمت را به معنای خودداری و منع دانستهاند، و ابن فارس در ادامه مینویسد: عصم يدل على امساك و منع و ملازمة و المعنى في ذلك كله معنى واحد و من ذلك العصمة أن يعصم الله تعالى عبده من سوء يقع فيه و اعتصم العبد بالله تعالى اذا امتنع[۶۷]؛ «عصم بر امساک و منع دلالت دارد و با آن همراه است، و معنا در همه آنها یک چیز است و «العصمة»، از همین ریشه است؛ اینکه خداوند بندهاش را از شری که در آن واقع میشود، معصوم نگه میدارد، و اعتصم العبد بالله وقتی است که بنده ممتنع شود». نگاهی کلی به نظریات اصحاب لغت، ما را به این نتیجه میرساند که اولاً، «عصم» به معنای بازداشتن است که فعلی متعدی است، فاعلش کسی دیگر است، و مطاوعه آن اعتصم یا استعصم... است، و در حقیقت عاصم و معتصم (مستعصم) دو نفرند؛ ثانیاً، عصمت، اسم آن چیزی است که فعل عصم به وسیله آن محقق میشود. از اینرو، به اموری همچون طناب و قلاده اطلاق شده است؛ ثالثاً، در عصمت یا بازداشتن، غالباً یا دائماً به بازداشتن از خطر توجه شده است؛ حال این خطر میتواند گناه باشد یا شری دیگر، مانند غرق شدن و...؛ رابعاً، در تحقق حقیقت عصمت - به ویژه در کاربردهایی که همراه با گناه، شر، سوء و مانند آن است- به هر معنایی (دفع، منع، حفظ) که در نظر گرفته شود، اختیار شخص معتصم امری پذیرفته شده است. به دیگر بیان، فرایند تحقق عصمت چنین است که معتصم به آنچه عاصم به او داده که همان «عصمت» است، چنگ میزند، و بدین ترتیب معنای فعلی عصمت تحقق مییابد؛ افزون بر آنکه تا زمانی که شخص عاصم، کار خود را انجام ندهد، باز هم معنای فعلی عصمت عملی نخواهد شد. در روایات نیز پیشوایان دینی برای تبیین معنای عصمت معصومان(ع) بر چنین فرایندی از حقیقت عصمت تأکید کردهاند. امام صادق(ع) در این باره فرمود: «الْمَعْصُومُ هُوَ الْمُمْتَنِعُ بِاللَّهِ مِنْ جَمِيعِ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: ﴿وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۶۸]»[۶۹]؛ «معصوم کسی است که به وسیله (با استعانت از) خداوند از همه محارم الهی ممتنع میشود و خداوند فرمود: هر کس به خدا چنگ زند، به راه راست هدایت شده است». سخن امام صادق(ع)، به ویژه استناد آن به آیه قرآن مجید به زیبایی نشان میدهد که آنچه در روایات دینی و حتی در آیات قرآن کریم درباره حقیقت عصمت بیان شده است، بریده از معنای عرفی و لغوی آن نیست، و همه مؤلفههای معنایی عصمت، در معنای دینی آن نیز به چشم میخورد. امیرالمؤمنین(ع) نیز در یکی از خطبههای آغازین نهج البلاغه میفرماید: «أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ... وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ»[۷۰]؛ «خداوند را ستایش میکنم برای تکمیل نعمتهای او... و ایمن ماندن از نافرمانیاش». در علم کلام نیز دستکم دو معنا برای عصمت ارائه شده است. بر اساس منابع کلامی موجود، میتوان مرحوم شیخ مفید را نخستین متکلم شیعی دانست که به تعریف عصمت پرداخته است. وی در این باره با بیان اینکه عصمت همان لطف و توفیق الهی است، میگوید: العصمة من الله تعالى لحججه هي التوفيق واللطف والاعتصام من الحجج بها عن الذنوب والغلط في دين الله تعالى[۷۱]؛ «عصمت از ناحیه خداوند، همان توفیق و لطف او برای حجتهای اوست، و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است». متکلمان امامیه قرنها عصمت را لطف تعریف کردهاند، و بزرگانی همچون سید مرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷۲] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار بردهاند. افزون بر آن، متکلمان معتزلی نیز تعریف به لطف را در تعریفهای خود بیان کردهاند. برای نمونه میتوان به قاضی عبدالجبار معتزلی اشاره کرد که در کتاب معروف المغنی فصلی را با عنوان فصل في معنى وصف اللطف بأنه عصمة مطرح میکند[۷۳]، و ابن ابی الحدید معتزلی نیز مینویسد: قال اصحابنا العصمة لطف يمتنع المكلف عن فعله من القبيح اختيارا[۷۴]؛ «اصحاب ما گفتهاند که عصمت لطفی است که مکلف با انجام آن از روی اختیار از فعل قبیح خودداری میکند». پس از آنکه شیخ مفید عصمت را لطف تعریف کرد- که میتوان درحقیقت آن را متأثر از متون لغوی و روایی دانست - و دیگران آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید. وی در این باره مینویسد: انها ملكة لا يصدر عن صاحبها معها المعاصي و هذا على رأي الحكماء[۷۵]؛ «عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمیشود، و این بنا بر اندیشه حکماست». پس از خواجه، برخی از متکلمان معاصر و متأخر از خواجه نیز این تعریف را در کتابهای خود ارائه کردند[۷۶]. با وجود این، باید توجه داشت که اگر چه معنای لغوی عصمت - مانند حفظ - به نوعی در این تعریف نیز به چشم میخورد، «معصومیت الهی» در آن به نوعی، تبدیل به «مصونیت» شده است. به دیگر بیان، بر اساس این تعریف، فاعل «عصم» همان فاعل «اعتصم» نیز است، و به بیان دقیقتر، در این تعریف، جایگاه فعل الهی برجسته نمیشود تا بر اساس آن مطاوعهای برای «عصم» تصور شود»[۷۷]. |
۵. آقای صفرزاده؛ |
---|
آقای صفرزاده در کتاب «عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی» در اینباره گفته است:
«عصمت، واژهای عربی و از ماده عَصِمَ، يعصِمُ است و در لغت دو معنا برای آن ذکر شده؛ یکی حفظ و نگهداری و دیگری منع که هر یک را جداگانه بررسی میکنیم.
راغب اصفهانی نیز با استناد به آیه ﴿لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ﴾[۸۰] میگوید: "امروز، نگهدارنده و حافظی از امر خدا نیست"[۸۱]. واژه عصمت به معنای حفظ کردن و نگهداری در قرآن آمده است؛ مثلا: ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ﴾[۸۲]. یا آیه: ﴿قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ﴾[۸۳]. این واژه در روایات نیز به معنای حفظ و نگهداری آمده است؛ مثلا: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ يَعْصِمُ مَنْ أَطَاعَهُ»؛ "همانا خداوند (عز ذکره) کسی که از او اطاعت کند حفظ میکند"[۸۴]. در حدیثی دیگر از امام علی(ع) آمده است: «التَّصَبُّرُ عَلَى الْمَكْرُوهِ يَعْصِمُ الْقَلْبَ»؛ "صبر بر سختی قلب را حفظ میکند"[۸۵].
|
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ مقاییس اللغة، ج۴، ص۳۳۱.
- ↑ ر.ک: بحار الانوار، ج۱۷، ص۹۴، به نقل از: غرر و درر، سید مرتضی.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ اوائل المقالات، ص۶۶-۶۷.
- ↑ لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵.
- ↑ «امروز هیچ پناهی از "امر" خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد» سوره هود، آیه ۴۳.
- ↑ «و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ میزان الحکمة، ج۶، ص۳۴۲، به نقل از: غررالحکم.
- ↑ میزان الحکمة، ج۶، ص۳۴۳، به نقل از: غررالحکم
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۲۱.
- ↑ ر.ک: لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳؛ تاج العروس، ج۱۷، ص۴۸۲؛ القاموس المحیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶.
- ↑ لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
- ↑ «و به پیوند (پیشین خود با) زنان کافر پایبند نباشید» سوره ممتحنه، آیه ۱۰.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن، ص۵۶۹ - ۵۷۰.
- ↑ «او گفت: آنک به کوهی پناه میجویم که مرا از آب نگاه میدارد» سوره هود، آیه ۴۳.
- ↑ «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود» سوره هود، آیه ۴۳.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۳۵۶.
- ↑ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپراکنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
- ↑ تفسیر فرات الکوفی، ص۹۱.
- ↑ کنز العمال، ج۱، ص۱۸۷، ح۹۵۱، به نقل از ابن ابیشیبه و خطیب بغدادی.
- ↑ ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ - ۳۳۷.
- ↑ ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ - ۳۳۷.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۱۴.
- ↑ المنجد، ص۱۵۰.
- ↑ المنجد، ص۱۵۰.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «بگو: کیست که شما را از خداوند اگر برای شما گزند یا بخشایشی خواسته باشد نگه دارد؟ و آنان (هیچ گاه) برای خود در برابر خداوند یار و یاوری نمییابند» سوره احزاب، آیه ۱۷.
- ↑ «و آن (کشتی) آنان را در میان موجی کوهپیکر (پیش) میبرد و نوح پسرش را- که (هنوز) بر کرانهای بود- فرا خواند: پسرکم! با ما سوار شو و با کافران مباش! * او گفت: آنک به کوهی پناه میجویم که مرا از آب نگاه میدارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرقشدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۲-۴۳.
- ↑ «(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان میدهم انجام ندهد بیگمان به زندان افکنده میشود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.
- ↑ «...و به پیوند (پیشین خود با) زنان کافر پایبند نباشید.».. سوره ممتحنه، آیه ۱۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۹ و ۱۰، ص۴۱۲، ذیل آیه مذکور.
- ↑ المیزان، ج۸، ص۱۴۲؛ الالهیات، ج۳، ص۱۵۸.
- ↑ المیزان، ج۸، ص۱۴۲، این تعریف از ارشاد الطالبین نقل شده، ولی سایر کتب کلامی مانند کشف المراد نیز آن را پذیرفتهاند.
- ↑ محمدی، رضا، عصمت در قرآن ص ۶-۱۲.
- ↑ معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۳۳۱.
- ↑ لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۴.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن، ص۵۶۹.
- ↑ مجمع البحرین، ج۶، ص۱۱۶.
- ↑ ﴿قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ﴾ «او گفت: آنک به کوهی پناه میجویم که مرا از آب نگاه میدارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرقشدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۳؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُمْ مَا أَنْفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا أَنْفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنْفَقُوا ذَلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ﴾ «ای مؤمنان! چون زنان مؤمن هجرتکنان نزد شما بیایند، (ایمان) آنان را بیازمایید، خداوند به ایمان آنان داناتر است پس اگر آنان را مؤمن دانستید به سوی کافران بازنگردانید که ایشان برای آنان و آنان برای ایشان حلال نیستند و آنچه (آن کافران) هزینه کردهاند به آنها بپردازید و هر گاه مهر آنان را بدهید گناهی بر شما نیست که آنان را به همسری درآورید و به پیوند (پیشین خود با) زنان کافر پایبند نباشید و (اگر زنان شما نزد آنها بروند) کابین آنان را بخواهید و آنها نیز میتوانند کابینی که (به زنانشان) دادهاند (از شما) بخواهند؛ این حکم خداوند است که در میان شما داوری میکند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره ممتحنه، آیه ۱۰؛ ﴿وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ «و چگونه کفر میورزید در حالی که آیات خداوند را برای شما میخوانند و پیامبر او در میان شماست و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است» سوره آل عمران، آیه ۱۰۱؛ ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾ «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمتهای خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدینگونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳؛ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷؛ ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا﴾ «اما آن کسان که به خداوند ایمان آوردند و به او چنگ در زدند، (خداوند) آنان را در بخشایش و بخششی از خویش در خواهد آورد و ایشان را به راهی راست به سوی خود راهنمایی خواهد کرد» سوره نساء، آیه ۱۷۵.
- ↑ أمالی طوسی، ص۵۷۷: «هرکس که چهار خصلت به او داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده است: ورعی که او را از محارم الهی حفظ کند و.»...
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۳؛ أمالی صدوق، ص۴۸۹؛ کافی، ج۸، ص۸۲؛ کتاب زهد، ص۱۴: «خداوند هرکس را که اطاعت او کند حفظ میکند و هرکس را که معصیت او کند حفظ نمیکند».
- ↑ نوادر، ص۱۴؛ بحارالأنوار، ج۱۰۱، ص۴۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۴، ص۲۶۴: «ثَلَاثٌ مَنْ حَفِظَهُنَّ كَانَ مَعْصُوماً مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ...».
- ↑ صحیفه سجادیه، دعای ۲۵، دعا برای فرزندان، ص۱۲۳: «خدایا با تقوای خود مرا در زمره معصومین از گناه و لغزش و خلا قرار ده».
- ↑ إقبال الأعمال، ج۱، ص۱۷۳؛ مصباح المتهجد، ج۲، ص۵۶۰؛ صحیفه سجادیه، ص۱۲۲، دعای حضرت برای فرزندانش: «وَ اقْهَرْ سُلْطَانَهُ عَلَيَ بِسُلْطَانِكَ عَلَيْهِ حَتَّى تَحْبِسَهُ عَنِّي بِكَثْرَةِ الدُّعَاءِ لَكَ مِنِّي فَأَفُوزَ فِي الْمَعْصُومِينَ مِنْهُ بِكَ».
- ↑ توحید مفضل، ص۱۶۹: «قَالُوا فَلِمَ لَمْ يَكُنِ الْإِنْسَانُ مَعْصُوماً مِنَ الْمَسَاوِئِ حَتَّى لَا يَحْتَاجَ إِلَى أَنْ تَلْذَعَهُ هَذِهِ الْمَكَارِهُ».
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۲۶: «أَنَّ الْحَاجَّ وَ الْمُعْتَمِرَ يَرْجِعَانِ كَمَوْلُودَيْنِ مَاتَ أَحَدُهُمَا طِفْلًا لَا ذَنْبَ لَهُ وَ عَاشَ الْآخَرُ مَا عَاشَ مَعْصُوماً».
- ↑ کافی، ج۲، ص۱۵۷: «همانا صله رحم و نیکوکاری حساب را آسان میکند و از گناهان حفظ میکند».
- ↑ کافی، ج۲، ص۵۷۸: «دُعَاءً يُعَلِّمُهُ إِيَّاهُ يَدْعُو بِهِ فَيُعْصَمُ بِهِ مِنَ الذُّنُوبِ».
- ↑ فضائل الأشهر الثلاثة، ص۹۷: «فَاسْأَلُوا اللَّهَ... يَعْصِمَكُمْ مِنْ مَعْصِيَتِهِ».
- ↑ تصنیف غرر الحکم، ص۱۹۲: «گریه از ترس خدا قلب را نورانی میکند و از برگشت به گناهان حفظ میکند».
- ↑ بحارالأنوار، ج۸۶، ص۳۵۸: «هرکس سوره کهف را بخواند تا هشت روز محفوظ است و حتی اگر دجال خروج کند از دست او حفظ میشود».
- ↑ إقبال الأعمال، ج۱، ص۱۳۸؛ بحارالأنوار، ج۹۵، ص۳۲: «تا با اطاعت تو سعادتمند شود و از شقاوت با معصیت تو دور بماند تا در زمره معصومین قرار گیرد».
- ↑ بحارالأنوار، ج۹۱، ص۱۲۳: «خدایا ما را توبه کننده از گناهان و خطاها و منزّه از ریاء وسمعه و معصوم از شرک و زنگار و شرک و کفر و اختلاف و نفاق قرار بده».
- ↑ إقبال بالأعمال الحسنة، ج۲، ص۳۶۲؛ إقبال الأعمال، ج۱، ص۵۲۰: «خدایا مرا با اطاعت خود معصوم و محفوظ از اطاعت دیگران قرار ده».
- ↑ إقبال الأعمال، ج۱، ص۱۹۸؛ ریاض السالکین، ج۴، ص۹۴؛ البلد الأمین، ص۲۰۲؛ مصباح کفعمی، ص۵۸۴؛ بحارالأنوار، ج۱۵، ص۱۵۵: «خدایا عصمتی به من بده که مانع بین من و گناه شود و تا رستگاری قرار گرفتن در بین معصومین و محفوظین نزد تو را پیدا کنم».
- ↑ بحارالأنوار، ج۹۳، ص۳۸۰: «خدایا ما را از گناهان کوچک و بزرگ حفظ کن».
- ↑ سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان، ص ۲۰۷-۲۱۰.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۱، ص۳۱۳.
- ↑ «او گفت: آنک به کوهی پناه میجویم که مرا از آب نگاه میدارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرقشدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۳.
- ↑ اعْتَصَمْتُ بالله، أي: امتنعت به من الشر. و اسْتَعْصَمْتُ، أي: أبيت. و أَعْصَمْتُ، أي: لجأت إلى شيء اعتصمت به... و أَعْصَمْت فلانا: هيأت له ما يَعْتَصِم به... و الغريق يَعْتَصِم بما تناله يده، أي: يلجأ إليه... و العَصَمَة: قلادة، و يجمع على أَعْصام... و كل حبل يُعْصَم به شيء فهو عِصام، و جمعه: عُصُم؛ (خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۱، ص۳۱۳. نیز ر.ک: اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۹، ص۲۴۴-۲۴۶).
- ↑ محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج۸، ص۳۹۸-۳۹۹؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۴۱۴.
- ↑ محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۴، ص۲۱۲.
- ↑ اعْتَصَمْتُ بالله اي امتنعْتَ بلُطْفِه من المَعْصِية (اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶).
- ↑ العِصْمَةُ: المَنْعُ... الْحِفْظ، القِلادَة، الْحَبْل؛ (محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۹، ص۲۴۴-۲۴۶).
- ↑ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶.
- ↑ احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۳۳۱.
- ↑ «و چگونه کفر میورزید در حالی که آیات خداوند را برای شما میخوانند و پیامبر او در میان شماست و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است» سوره آل عمران، آیه ۱۰۱.
- ↑ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ج۲، ص۱۳۲.
- ↑ سید رضی علم الهدی، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه دوم، ص۴۲.
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، تصحیح اعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
- ↑ علی بن یونس نباطی بیاضی، الصراط المستقیم، تحقیق محمدباقر بهبودی، ج۱، ص۵۰. در ادامه این نوشتار با تعاریف شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی از عصمت آشنا خواهیم شد.
- ↑ قاضی عبدالجبار اسد آبادی معتزلی، المغنی، ج۱۳، ص۱۵.
- ↑ عبدالحمید بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۸.
- ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل، ص۳۶۹. عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت میدهد (عضدالدین ایجی، شرح المواقف، ج۸ ص۲۸۰). البته مرحوم خواجه طوسی در موارد دیگری عصمت را لطف نیز تعریف کرده است (ر.ک: خواجه نصیر الدین طوسی، تلخیص المحصل، ص۵۲۵.).
- ↑ میثم بن علی ابن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف علامه حلی، کشف المراد، تصحیح حسن حسن زاده آملی، ص۴۹۴.
- ↑ حسین فاریاب، محمد، عصمت امام، ص ۳۰.
- ↑ العین، ج۱، ص۳۱۳.
- ↑ مصباح المنیر، جزء ۲، ص۷۴.
- ↑ «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد» سوره هود، آیه ۴۳.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۷.
- ↑ «و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «او گفت: آنک به کوهی پناه میجویم که مرا از آب نگاه میدارد» سوره هود، آیه ۴۳.
- ↑ محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج۳، ص۱۹۹۸.
- ↑ محمدی ریشهری، میزان الحکمه، ج۳، ص۱۹۹۷.
- ↑ «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود» سوره هود، آیه ۴۳.
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ج۸، ص۳۹۹؛ ابراهیم انیس و دیگران، معجم الوسیط، ص۶۰۵.
- ↑ «(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد» سوره یوسف، آیه ۳۲.
- ↑ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۲۳.