جهاد دفاعی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
برخی از [[فقیهان]] قائل شدهاند که دایره [[وجوب دفاع]] صرفاً در حد به مخاطره افتادن [[دین اسلام]] است؛ لذا اگر [[استیلاء]] [[کفار]] بر [[بلاد اسلامی]]، ضرر به اسلامیت نزند، [[دفاع]] را [[واجب]] ندانستهاند<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴۷؛ سبزواری، سید عبدالأعلی، مهذب الاحکام، ج۱۵، ص۱۱۲.</ref>؛ ولی [[تأمل]] در عبارات فقهای گذشته و دورههای....... میفهماند چنین فتوایی را صحیح نمیدانستهاند؛ از اینرو برخی از [[فقها]] محدوده دفاع را [[جامعه اسلامی]] یا حوزه [[اسلام]] دانستهاند که [[ظهور]] در [[سرزمین اسلامی]] دارد<ref>ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۴؛ امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۸.</ref> و برخی دیگر نیز [[سرزمین]] و بلاد اسلامی را موضوع وجوب دفاع شمردهاند<ref>ابوالصلاح حلبی، تقی بن نجم، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶؛ کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج۴، ص۲۸۸.</ref>. از مصادیق بارزی که در عصر حاضر، بر [[لزوم]] [[جهاد دفاعی]] آن تأکید شده، قضیه [[فلسطین]] است<ref>ر. ک: ورعی، سید جواد، «المبادئ التشریعیة النظریة الدفاع فی الفقه الاسلامی»، فقه اهل البیت {{عم}} (فصلنامه)، قم، مؤسسة دائرة المعارف فقه اسلامی، س ۸، ش۳۲، ۱۴۲۴ق، ص۱۵۹.</ref>، که موضع [[انقلاب اسلامی]] نیز در [[تأیید]] این دفاع واضح است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۴۸؛ آیتالله خامنهای، ۱۳/۹/۱۳۶۹.</ref>؛ چنانکه در مسئله اشغال افغانستان و تأکید بر دفاع از آن [[امام]]<ref>خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۱۷؛ آیتالله خامنهای، ۱۱/۷/۱۳۶۸.</ref> و دفاع از بوسنی و هرزگوین این امر وجود داشته است<ref>آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۷۲.</ref>. در [[اندیشه]] انقلاب اسلامی دایره دفاع فراتر از [[حمله]] نظامی [[دشمنان]] به [[سرزمینهای اسلامی]] است. در [[حقیقت]] حساسیت و نقطه اصلی حالت تدافعی نسبت به اقداماتی است که [[وابستگی]] [[سیاسی]]، [[اقتصادی]] و مانند آن را به دنبال داشته و نهایتاً به [[ضعف]] [[اسلام]] و [[مسلمین]] ختم شود<ref>امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۸-۳۷۹.</ref>. ابزار [[دفاعی]] نیز به تناسب [[جبهه]] تهاجمی [[دشمنان]] تنظیم گشته و چنین نیست که مختص به آلات نظامی باشد؛ بلکه در حوزه [[دفاع]]، ابزار سلبی نیز مطرح میشود؛ مانند [[تحریم]] کالاهای تولیدی دشمنان و ترک [[معامله]] با آنان، که داخل در این جبهه است<ref>امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۹.</ref>. [[امام خمینی]] و حتی [[معاملات]] [[تجاری]] را که زمینهساز [[سیطره]] [[معنوی]] (نه فیزیکی) [[استعمار]] بر [[ممالک اسلامی]] میشود ممنوع میدانستند<ref>امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۹.</ref>، پیامد چنین روابطی تنها در حوزه [[حکم تکلیفی]] نیست؛ بلکه به لحاظ [[حکم وضعی]] نیز موجب بطلان قراردادهای منعقد شده میگردد<ref>امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۹.</ref>. | برخی از [[فقیهان]] قائل شدهاند که دایره [[وجوب دفاع]] صرفاً در حد به مخاطره افتادن [[دین اسلام]] است؛ لذا اگر [[استیلاء]] [[کفار]] بر [[بلاد اسلامی]]، ضرر به اسلامیت نزند، [[دفاع]] را [[واجب]] ندانستهاند<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴۷؛ سبزواری، سید عبدالأعلی، مهذب الاحکام، ج۱۵، ص۱۱۲.</ref>؛ ولی [[تأمل]] در عبارات فقهای گذشته و دورههای....... میفهماند چنین فتوایی را صحیح نمیدانستهاند؛ از اینرو برخی از [[فقها]] محدوده دفاع را [[جامعه اسلامی]] یا حوزه [[اسلام]] دانستهاند که [[ظهور]] در [[سرزمین اسلامی]] دارد<ref>ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۴؛ امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۸.</ref> و برخی دیگر نیز [[سرزمین]] و بلاد اسلامی را موضوع وجوب دفاع شمردهاند<ref>ابوالصلاح حلبی، تقی بن نجم، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶؛ کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج۴، ص۲۸۸.</ref>. از مصادیق بارزی که در عصر حاضر، بر [[لزوم]] [[جهاد دفاعی]] آن تأکید شده، قضیه [[فلسطین]] است<ref>ر. ک: ورعی، سید جواد، «المبادئ التشریعیة النظریة الدفاع فی الفقه الاسلامی»، فقه اهل البیت {{عم}} (فصلنامه)، قم، مؤسسة دائرة المعارف فقه اسلامی، س ۸، ش۳۲، ۱۴۲۴ق، ص۱۵۹.</ref>، که موضع [[انقلاب اسلامی]] نیز در [[تأیید]] این دفاع واضح است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۴۸؛ آیتالله خامنهای، ۱۳/۹/۱۳۶۹.</ref>؛ چنانکه در مسئله اشغال افغانستان و تأکید بر دفاع از آن [[امام]]<ref>خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۱۷؛ آیتالله خامنهای، ۱۱/۷/۱۳۶۸.</ref> و دفاع از بوسنی و هرزگوین این امر وجود داشته است<ref>آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۷۲.</ref>. در [[اندیشه]] انقلاب اسلامی دایره دفاع فراتر از [[حمله]] نظامی [[دشمنان]] به [[سرزمینهای اسلامی]] است. در [[حقیقت]] حساسیت و نقطه اصلی حالت تدافعی نسبت به اقداماتی است که [[وابستگی]] [[سیاسی]]، [[اقتصادی]] و مانند آن را به دنبال داشته و نهایتاً به [[ضعف]] [[اسلام]] و [[مسلمین]] ختم شود<ref>امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۸-۳۷۹.</ref>. ابزار [[دفاعی]] نیز به تناسب [[جبهه]] تهاجمی [[دشمنان]] تنظیم گشته و چنین نیست که مختص به آلات نظامی باشد؛ بلکه در حوزه [[دفاع]]، ابزار سلبی نیز مطرح میشود؛ مانند [[تحریم]] کالاهای تولیدی دشمنان و ترک [[معامله]] با آنان، که داخل در این جبهه است<ref>امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۹.</ref>. [[امام خمینی]] و حتی [[معاملات]] [[تجاری]] را که زمینهساز [[سیطره]] [[معنوی]] (نه فیزیکی) [[استعمار]] بر [[ممالک اسلامی]] میشود ممنوع میدانستند<ref>امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۹.</ref>، پیامد چنین روابطی تنها در حوزه [[حکم تکلیفی]] نیست؛ بلکه به لحاظ [[حکم وضعی]] نیز موجب بطلان قراردادهای منعقد شده میگردد<ref>امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۹.</ref>. | ||
[[شبهات]] مستشرقین درباره [[جهاد]] | == [[شبهات]] مستشرقین درباره [[جهاد]]== | ||
یکی از مهمترین نقاطی که [[مستشرقان]] بر آن تمرکز کرده و به شبهات پیرامون آن دامن زدهاند، مسئله جهاد است<ref>زحیلی، وهبة بن مصطفی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی (آثار جنگ در فقه اسلامی)، ترجمه عبدالحسین بینش، ص۲۱.</ref>. به [[اعتقاد]] برخی صاحبنظران این رویکرد مستشرقان در تحقیق مسائل [[اسلامی]] دارای خللهای روشی بوده<ref>مرصفی، سعد، المستشرقون و الشئة، ص۹.</ref> که از مهمترین آنها، دخالت دادن برخی پیشفرضها است؛ لذا جهتگیری آنان در راستای [[اثبات]] غیر [[الهی]] بودن [[دعوت پیامبر]] {{صل}} بوده است<ref>نفیسی، شادی، عقلگرایی در تفاسیر قرن چهاردهم، ص۶۰ - ۶۱.</ref>. از اینرو در تحلیل عوامل گسترش اعجابانگیز اسلام با پررنگ کردن عواملی خارجی، درصدد استناد این امر به پدیدههایی غیر از [[مقبولیت]] [[حقیقت اسلام]] بودهاند<ref>عطاء، عوض عبدالهادی، الجهاد بین عقیدة المسلمین و شبه المستشرقین، ص۸۵.</ref>، از سوی دیگر، مواجهه برخی محققان [[مسلمان]] با این اشکالها دارای آسیبهایی بوده، چنانکه برخی از [[روشنفکران]] غربگرا رویهای منفعلانه در پیش گرفته و در قالب تفسیرهایی [[انحرافی]] از قبیل منحصر بودن [[حکم جهاد]] به [[زمان پیامبر]] {{صل}} و [[ریاضت]] [[نفسانی]] دانستن اصل [[جهاد]] یا خارجی قلمداد کردن جهاد از متن [[دین]]، در صدد [[پاک]] کردن صورت مسئله برآمدهاند<ref>البهی، محمد، الفکر الاسلامی الحدیث و صلته بالاستعمار الغربی، ص۲۰۵-۲۰۶.</ref>. رویکرد [[انقلاب اسلامی]] تأکید بر [[نفی]] این [[انفعال]]، و بیان [[واقعیت]] جهاد [[اسلامی]] و [[مذمت]] وادادگی در مقابل این اشکالها بوده است<ref>آیت الله خامنهای، ۱/۱/۱۳۷۶؛ ۱۴/۳/۱۳۸۹.</ref>. | |||
اساس [[جهاد ابتدایی]] بر [[دعوت به اسلام]] و [[یکتاپرستی]] بوده<ref>آیت الله خامنهای، ۵/۷/۱۳۷۰.</ref>، بدون آنکه [[هدف]] مستقیم و مباشر آن، [[مسلمان]] کردن اجباری باشد. آنچه در [[تشریع]] جهاد مهم است [[حاکمیت]] دین بوده است و [[گرایش]] به [[اسلام]] به عنوان افق و چشماندازی مهم مورد توجه [[قانونگذار]] بوده است<ref>طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۸؛ مصباح یزدی، محمدتقی، جنگ و جهاد در قرآن، ص۱۵۳.</ref>؛ به عبارتی هدف در جهاد ابتدایی، از میان برداشتن موانع [[پیشرفت]] دین و [[تبلیغ]] آن بوده است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۶۲.</ref>. [[خداوند]] در [[قرآن کریم]]<ref>{{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}} «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز اس[[تورات]]ر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> [[اکراه]] در دین را نفی کرده<ref>طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۴۲.</ref> و از اینکه [[پیامبر]] {{صل}} [[مردم]] را به طور قهرآمیز به اسلام در آورد برحذر داشته است<ref>{{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ}} «و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.</ref>؛ لذا اسلام از چنین اتهاماتی مبرا است<ref>حسینی بهشتی، سید محمد، نقش آزادی در تربیت کودکان، ص۱۷؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۹۳؛ آیتالله خامنهای، ۲۷/۶/۱۳۸۵.</ref>. علاوه براین، اساس گسترش [[امور اعتقادی]]، با [[زور]] امکانپذیر نیست<ref>آیت الله خامنهای، ۱/۱/۱۳۷۶.</ref> و در [[قرآن]] حتی یک [[آیه]] وجود ندارد که به [[اجبار]] در [[تغییر]] [[دین]] [[دعوت]] کند<ref>آرنولد، توماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتی، ص۳۲۱.</ref>. [[شاهد]] این مدعا، [[اقرار]] برخی [[مستشرقان]] درخصوص مسئله [[گسترش اسلام]] است که بر اساس آن، نه تنها اکراهی در [[اسلام]] ساکنان صورت نگرفته، بلکه شواهد نشان میدهد حتی کفاری که در برخی برهههای [[تاریخی]] بر [[مسلمانان]] [[پیروز]] شدهاند؛ مانند [[ترکان]] سلجوقی (قرن ۱۱م) و مغولان (قرن ۱۳م) [[آیین]] [[دشمنان]] شکستخورده خود یعنی اسلام را پذیرا شدهاند<ref>آرنولد، توماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتی، ص۲.</ref>. | اساس [[جهاد ابتدایی]] بر [[دعوت به اسلام]] و [[یکتاپرستی]] بوده<ref>آیت الله خامنهای، ۵/۷/۱۳۷۰.</ref>، بدون آنکه [[هدف]] مستقیم و مباشر آن، [[مسلمان]] کردن اجباری باشد. آنچه در [[تشریع]] جهاد مهم است [[حاکمیت]] دین بوده است و [[گرایش]] به [[اسلام]] به عنوان افق و چشماندازی مهم مورد توجه [[قانونگذار]] بوده است<ref>طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۸؛ مصباح یزدی، محمدتقی، جنگ و جهاد در قرآن، ص۱۵۳.</ref>؛ به عبارتی هدف در جهاد ابتدایی، از میان برداشتن موانع [[پیشرفت]] دین و [[تبلیغ]] آن بوده است<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۶۲.</ref>. [[خداوند]] در [[قرآن کریم]]<ref>{{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}} «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز اس[[تورات]]ر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> [[اکراه]] در دین را نفی کرده<ref>طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۴۲.</ref> و از اینکه [[پیامبر]] {{صل}} [[مردم]] را به طور قهرآمیز به اسلام در آورد برحذر داشته است<ref>{{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ}} «و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.</ref>؛ لذا اسلام از چنین اتهاماتی مبرا است<ref>حسینی بهشتی، سید محمد، نقش آزادی در تربیت کودکان، ص۱۷؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۹۳؛ آیتالله خامنهای، ۲۷/۶/۱۳۸۵.</ref>. علاوه براین، اساس گسترش [[امور اعتقادی]]، با [[زور]] امکانپذیر نیست<ref>آیت الله خامنهای، ۱/۱/۱۳۷۶.</ref> و در [[قرآن]] حتی یک [[آیه]] وجود ندارد که به [[اجبار]] در [[تغییر]] [[دین]] [[دعوت]] کند<ref>آرنولد، توماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتی، ص۳۲۱.</ref>. [[شاهد]] این مدعا، [[اقرار]] برخی [[مستشرقان]] درخصوص مسئله [[گسترش اسلام]] است که بر اساس آن، نه تنها اکراهی در [[اسلام]] ساکنان صورت نگرفته، بلکه شواهد نشان میدهد حتی کفاری که در برخی برهههای [[تاریخی]] بر [[مسلمانان]] [[پیروز]] شدهاند؛ مانند [[ترکان]] سلجوقی (قرن ۱۱م) و مغولان (قرن ۱۳م) [[آیین]] [[دشمنان]] شکستخورده خود یعنی اسلام را پذیرا شدهاند<ref>آرنولد، توماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتی، ص۲.</ref>. |
نسخهٔ ۵ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۷
مقدمه
دفاع به دو دسته دفاع جمعی و دفاع شخصی تقسیم شده است. منظور از دفاع جمعی، دفاع از سرزمین و جان مسلمانان است که به آن جهاد دفاعی نیز میگویند.[۱]. دفاع واجب کفایی است و تا وقتی مدافعان به قدر کفایت نرسند، بر همه واجب است[۲]. امام خمینی موضوع لزوم دفاع را وظیفه همه مسلمانان میدید[۳]، براساس این دیدگاه، موضوع وجوب دفاع، محصور در مرز جغرافیایی کشورهای اسلامی نخواهد بود؛ چنانکه برخی فتاوای جهادی در سدههای اخیر مؤید این مطلب است[۴].
برخی دفاع را صرفاً در صورت به خطرافتادن دین اسلام واجب دانستهاند؛ بنابراین اگر استیلای کفّار بر بلاد اسلامی، به اسلام زیانی نرساند، دفاع واجب نخواهد بود[۵] و تعبیراتی، چون به خطر افتادن کیان اسلام «بیضة الاسلام» در کلمات فقها میتواند مؤید این مطلب باشد[۶]، هرچند در مقابل، برخی «بیضة الاسلام» را به مجتمع اسلام تفسیر کردهاند که ظهور در سرزمین اسلامی دارد[۷]؛ چنانکه برخی قدما و متأخران به وجوب دفاع در صورت به خطر افتادن سرزمین و مانند آن تصریح کردهاند[۸]. امام خمینی از سوی دیگر، دامنه موضوع دفاع را گسترانده و آن را شامل مبارزه با استیلای سیاسی و اقتصادی دشمن نیز دانسته است[۹].[۱۰]
شرایط جهاد دفاعی
برخی شرط وجوب دفاع را قدرت ذکر کردهاند[۱۱]. امام خمینی نیز تنها شرایط عامه تکلیف را لازم دانسته و همسو با فقیهان دیگر[۱۲] تصریح کرده است که حضور یا اجازه امام (ع) یا نایب امام (ع) شرط نیست و بر هر مکلفی واجب است بدون هیچ قید و شرطی، با هر وسیلهای از کیان اسلامی دفاع کند[۱۳]؛ بنابراین فرقی میان زن و مرد نیست[۱۴]. برخی عبارات فقیهان[۱۵]، از جمله امام خمینی[۱۶]، ظهور در وجوب جهاد دفاعی بر غیر بالغ دارد؛ البته همانطور که برخی تصریح کردهاند، این وجوب متوجه ولیِّ کودک است تا او را به کار مناسب با او بگمارد[۱۷]. گرچه اذن امام معصوم (ع) و نایب او در دفاع شرط نیست[۱۸]؛ اما تدبیر دفاع بر عهده ایشان است و بر مردم نیز واجب است از آنان اطاعت کنند[۱۹].[۲۰]
جهاد نظامی
جهاد نظامی، به جهاد ابتدایی و دفاعی، تقسیم شده است[۲۱]. در جهاد ابتدایی نبرد مسلمانان با سران کفر و شرک برای دعوت غیر مسلمان به اسلام و رفع موانع یکتاپرستی و عدالت است[۲۲]؛ درحالی که در جهاد دفاعی نبرد با متجاوزان و مهاجمان برای دفاع از حوزه اسلام و سرزمینهای آن و حفظ جان، اموال و حیثیت مسلمانان است[۲۳]. البته هریک از این دو قسم دارای احکام و شرایط خاصی است. شرایط وجوب جهاد ابتدایی تا نُه شرط ذکر شده است[۲۴] که مهمترین و بحث برانگیزترین آنها «اذن امام» است؛ یعنی آیا دعوت (اذن) به جهاد، منحصر در شخص امام و نائب خاص اوست یا فقیه جامع الشرایط نیز در زمان غیبت میتواند عهدهدار این امر شود؟ بر اساس فتوای مشهور که برخی آن را اجماعی دانستهاند[۲۵] دعوت امام موضوعیت دارد و در صورت نبود امام، جهاد مشروع نخواهد بود[۲۶]؛ گر چه این شرط در سدههای اخیر مورد تردید قرار گرفته است[۲۷] به طوری که در مشروعیت جهاد، اذن فقیه جامع الشرایط تقویت شده و قائلان به نظریه اخیر رو به افزایش بودهاند[۲۸]؛ در این میان امام خمینی با اینکه فقهای جامع الشرایط را در عصر غیبت، نائب امام (ع) در تکفل تمام امور سیاسی مسلمانان دانسته[۲۹]، اما ولایت بر اعلان جهاد ابتدایی را استثنا کرده و طبق نظر مشهور فتوا داده است[۳۰]؛ هرچند در مباحث استدلالی خود، قول مشهور را قابل مناقشه دانسته است[۳۱]، که از ظاهر آن، کفایت اذن فقیه استفاده میشود. آیتالله خامنهای نیز به جواز جهاد ابتدایی با حکم ولی امر فتوا داده است[۳۲].
برخی از فقیهان قائل شدهاند که دایره وجوب دفاع صرفاً در حد به مخاطره افتادن دین اسلام است؛ لذا اگر استیلاء کفار بر بلاد اسلامی، ضرر به اسلامیت نزند، دفاع را واجب ندانستهاند[۳۳]؛ ولی تأمل در عبارات فقهای گذشته و دورههای....... میفهماند چنین فتوایی را صحیح نمیدانستهاند؛ از اینرو برخی از فقها محدوده دفاع را جامعه اسلامی یا حوزه اسلام دانستهاند که ظهور در سرزمین اسلامی دارد[۳۴] و برخی دیگر نیز سرزمین و بلاد اسلامی را موضوع وجوب دفاع شمردهاند[۳۵]. از مصادیق بارزی که در عصر حاضر، بر لزوم جهاد دفاعی آن تأکید شده، قضیه فلسطین است[۳۶]، که موضع انقلاب اسلامی نیز در تأیید این دفاع واضح است[۳۷]؛ چنانکه در مسئله اشغال افغانستان و تأکید بر دفاع از آن امام[۳۸] و دفاع از بوسنی و هرزگوین این امر وجود داشته است[۳۹]. در اندیشه انقلاب اسلامی دایره دفاع فراتر از حمله نظامی دشمنان به سرزمینهای اسلامی است. در حقیقت حساسیت و نقطه اصلی حالت تدافعی نسبت به اقداماتی است که وابستگی سیاسی، اقتصادی و مانند آن را به دنبال داشته و نهایتاً به ضعف اسلام و مسلمین ختم شود[۴۰]. ابزار دفاعی نیز به تناسب جبهه تهاجمی دشمنان تنظیم گشته و چنین نیست که مختص به آلات نظامی باشد؛ بلکه در حوزه دفاع، ابزار سلبی نیز مطرح میشود؛ مانند تحریم کالاهای تولیدی دشمنان و ترک معامله با آنان، که داخل در این جبهه است[۴۱]. امام خمینی و حتی معاملات تجاری را که زمینهساز سیطره معنوی (نه فیزیکی) استعمار بر ممالک اسلامی میشود ممنوع میدانستند[۴۲]، پیامد چنین روابطی تنها در حوزه حکم تکلیفی نیست؛ بلکه به لحاظ حکم وضعی نیز موجب بطلان قراردادهای منعقد شده میگردد[۴۳].
شبهات مستشرقین درباره جهاد
یکی از مهمترین نقاطی که مستشرقان بر آن تمرکز کرده و به شبهات پیرامون آن دامن زدهاند، مسئله جهاد است[۴۴]. به اعتقاد برخی صاحبنظران این رویکرد مستشرقان در تحقیق مسائل اسلامی دارای خللهای روشی بوده[۴۵] که از مهمترین آنها، دخالت دادن برخی پیشفرضها است؛ لذا جهتگیری آنان در راستای اثبات غیر الهی بودن دعوت پیامبر (ص) بوده است[۴۶]. از اینرو در تحلیل عوامل گسترش اعجابانگیز اسلام با پررنگ کردن عواملی خارجی، درصدد استناد این امر به پدیدههایی غیر از مقبولیت حقیقت اسلام بودهاند[۴۷]، از سوی دیگر، مواجهه برخی محققان مسلمان با این اشکالها دارای آسیبهایی بوده، چنانکه برخی از روشنفکران غربگرا رویهای منفعلانه در پیش گرفته و در قالب تفسیرهایی انحرافی از قبیل منحصر بودن حکم جهاد به زمان پیامبر (ص) و ریاضت نفسانی دانستن اصل جهاد یا خارجی قلمداد کردن جهاد از متن دین، در صدد پاک کردن صورت مسئله برآمدهاند[۴۸]. رویکرد انقلاب اسلامی تأکید بر نفی این انفعال، و بیان واقعیت جهاد اسلامی و مذمت وادادگی در مقابل این اشکالها بوده است[۴۹].
اساس جهاد ابتدایی بر دعوت به اسلام و یکتاپرستی بوده[۵۰]، بدون آنکه هدف مستقیم و مباشر آن، مسلمان کردن اجباری باشد. آنچه در تشریع جهاد مهم است حاکمیت دین بوده است و گرایش به اسلام به عنوان افق و چشماندازی مهم مورد توجه قانونگذار بوده است[۵۱]؛ به عبارتی هدف در جهاد ابتدایی، از میان برداشتن موانع پیشرفت دین و تبلیغ آن بوده است[۵۲]. خداوند در قرآن کریم[۵۳] اکراه در دین را نفی کرده[۵۴] و از اینکه پیامبر (ص) مردم را به طور قهرآمیز به اسلام در آورد برحذر داشته است[۵۵]؛ لذا اسلام از چنین اتهاماتی مبرا است[۵۶]. علاوه براین، اساس گسترش امور اعتقادی، با زور امکانپذیر نیست[۵۷] و در قرآن حتی یک آیه وجود ندارد که به اجبار در تغییر دین دعوت کند[۵۸]. شاهد این مدعا، اقرار برخی مستشرقان درخصوص مسئله گسترش اسلام است که بر اساس آن، نه تنها اکراهی در اسلام ساکنان صورت نگرفته، بلکه شواهد نشان میدهد حتی کفاری که در برخی برهههای تاریخی بر مسلمانان پیروز شدهاند؛ مانند ترکان سلجوقی (قرن ۱۱م) و مغولان (قرن ۱۳م) آیین دشمنان شکستخورده خود یعنی اسلام را پذیرا شدهاند[۵۹].
اشکالی نیز به این صورت مطرح شده که اصل دین موافق صلح است؛ نه تشریع جنگ و جهاد، ولی آنچه که فطرت سلیم به وضوح آن را درک میکند، حسن دفع تجاوز است و چون دین اسلام دینی جامع و خاتم بوده و بر اساس فطرت انسانی میباشد از اینرو نمیتواند نسبت به این امر مهم بیتفاوت باشد[۶۰]. البته گویا مستشرقان در مقابل رفتاری که در میان ابناء مسیحیت و دولتهایشان رخ داده و در تاریخ نیز ثبت شده، خود را به فراموشی زدهاند؛ جنگهایی که میزان خشونت آن بسیار فراتر از تلفاتی است که در جنگهای اسلامی مطرح بوده است؛ مانند بیگناهانی که در جنگهای مذهبی بین پروتستانها و کاتولیکها کشته شدند[۶۱] و یا جنگهایی که در دوره مدرن به راه انداختند و میلیونها انسان را با سلاحهای کشتار جمعی و غیر آن نابود کرده و بسیاری را گرفتار امراض جسمی و روحی کردند[۶۲].[۶۳]
منابع
پانویس
- ↑ شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۷۹.
- ↑ حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶ - ۲۴۷؛ شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۸۰؛ امام خمینی، استفتائات، ج۱، ص۴۹۳؛ ج۳، ص۴۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۱۵۹ – ۱۶۰.
- ↑ ورعی، سید جواد، المبادئ التشریعیة لنظریة الدفاع فی الفقه الاسلامی، مجله فقه أهل البیت (ع)، شماره ۳۲، ۱۴۲۴ق، ص۱۵۷.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴۷؛ سبزواری، سیدعبدالأعلی، مهذب الأحکام، ج۱۵، ص۱۱۲.
- ↑ شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۸۱ - ۳۸۲؛ خویی، سیدابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۸۸ – ۳۸۹.
- ↑ ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۴؛ شهید اول، محمد بن مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیة، ج۲، ص۳۰.
- ↑ حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶؛ کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۸۸؛ عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۳۳۳.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۱ – ۴۶۲.
- ↑ ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص ۲۰۸.
- ↑ شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۸۳؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الأحکام، ج۱، ص۴۷۸؛ کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۲۹۱.
- ↑ ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۴؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۳۷؛ شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۸۱؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۱.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۸ - ۱۹؛ مغنیه، محمدجواد، فقه الإمام الصادق (ع)، ج۲، ص۲۵۵؛ امام خمینی، استفتائات، ج۳، ص۴۳.
- ↑ شهید ثانی، زین الدین بن علی، الروضة البهیة، ج۲، ص۳۸۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۳۹.
- ↑ عراقی کزازی، آقاضیاء الدین، شرح تبصرة المتعلمین، ج۴، ص۲۳۹.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۶۱.
- ↑ کاشف الغطاء، جعفر بن خضر، کشف الغطاء، ج۴، ص۳۳۲ - ۳۳۶؛ فراهانی، میرزا ابوالقاسم، رسالههای خطی فقهی (رساله جهادیه)، ص۵۵۶.
- ↑ ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد و دفاع»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص ۲۰۹.
- ↑ علامه حلی، حسن بن یوسف، منتهی المطلب، ج۱۴، ص۲۵؛ امام خمینی، البیع، ج۲، ص۶۶۴.
- ↑ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، ج۱، ص۱۱۵.
- ↑ ابن براج طرابلسی، عبدالعزیز، المهذب، ج۱، ص۲۹۳؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۵؛ خوئی، سید ابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۲، ۳۶۶-۳۶۷.
- ↑ طباطبائی، سید علی، ریاض المسائل، ج۸، ص۱۳-۱۴؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۱.
- ↑ طباطبائی، سید علی، ریاض المسائل، ج۸، ص۱۳؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۳.
- ↑ ر. ک: سبزواری، محمدباقر، کفایة الاحکام (کفایة الفقه)، ج۱، ص۳۶۸؛ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۴.
- ↑ ر. ک: خوئی، سید ابوالقاسم، منهاج الصالحین، ج۱، ص۳۶۵؛ روحانی، سید محمدصادق، فقه الصادق (ع)، ج۱۳، ص۳۴.
- ↑ امام خمینی، البیع، ج۲، ص۶۲۴-۶۲۶.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۷.
- ↑ امام خمینی، البیع، ج۲، ص۶۶۴.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴۲۴، ۲۲۷.
- ↑ نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴۷؛ سبزواری، سید عبدالأعلی، مهذب الاحکام، ج۱۵، ص۱۱۲.
- ↑ ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۲، ص۴؛ امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۸.
- ↑ ابوالصلاح حلبی، تقی بن نجم، الکافی فی الفقه، ص۲۴۶؛ کاشف الغطاء، جعفر، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج۴، ص۲۸۸.
- ↑ ر. ک: ورعی، سید جواد، «المبادئ التشریعیة النظریة الدفاع فی الفقه الاسلامی»، فقه اهل البیت (ع) (فصلنامه)، قم، مؤسسة دائرة المعارف فقه اسلامی، س ۸، ش۳۲، ۱۴۲۴ق، ص۱۵۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۴۸؛ آیتالله خامنهای، ۱۳/۹/۱۳۶۹.
- ↑ خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۱۷؛ آیتالله خامنهای، ۱۱/۷/۱۳۶۸.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱۴/۳/۱۳۷۲.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۸-۳۷۹.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۹.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۹.
- ↑ امام خمینی، تحریر الوسیلة، ص۳۷۹.
- ↑ زحیلی، وهبة بن مصطفی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی (آثار جنگ در فقه اسلامی)، ترجمه عبدالحسین بینش، ص۲۱.
- ↑ مرصفی، سعد، المستشرقون و الشئة، ص۹.
- ↑ نفیسی، شادی، عقلگرایی در تفاسیر قرن چهاردهم، ص۶۰ - ۶۱.
- ↑ عطاء، عوض عبدالهادی، الجهاد بین عقیدة المسلمین و شبه المستشرقین، ص۸۵.
- ↑ البهی، محمد، الفکر الاسلامی الحدیث و صلته بالاستعمار الغربی، ص۲۰۵-۲۰۶.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱/۱/۱۳۷۶؛ ۱۴/۳/۱۳۸۹.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۵/۷/۱۳۷۰.
- ↑ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۶۸؛ مصباح یزدی، محمدتقی، جنگ و جهاد در قرآن، ص۱۵۳.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۶۲.
- ↑ ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾ «در (کار) دین هیچ اکراهی نیست که رهیافت از گمراهی آشکار است پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بیگمان به دستاویز استوراتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
- ↑ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۳۴۲.
- ↑ ﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ﴾ «و اگر پروردگارت میخواست، تمام آن کسان که روی زمیناند همگی ایمان میآوردند؛ آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.
- ↑ حسینی بهشتی، سید محمد، نقش آزادی در تربیت کودکان، ص۱۷؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۹۳؛ آیتالله خامنهای، ۲۷/۶/۱۳۸۵.
- ↑ آیت الله خامنهای، ۱/۱/۱۳۷۶.
- ↑ آرنولد، توماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتی، ص۳۲۱.
- ↑ آرنولد، توماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتی، ص۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۲۸.
- ↑ شرح نامه (شرح اجمالی نامه حضرت آیتالله العظمی خامنهای به عموم جوانان در اروپا و آمریکای شمالی)، ص۶۰-۶۱.
- ↑ شرح نامه (شرح اجمالی نامه حضرت آیتالله العظمی خامنهای به عموم جوانان در اروپا و آمریکای شمالی)، ص۶۱.
- ↑ ادرکنی، محمد جواد، مقاله «جهاد»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی ص ۴۲۲.