جهاد دفاعی در فقه سیاسی
مقدمه
هرگاه ملتی، مورد هجوم و تجاوز حساب شده و غافلگیرانه دشمن قرار گیرد، تمامی قوانین آسمانی و بشری؛ از جمله اسلام، به فرد یا گروه مورد هجوم، حق میدهند تا از موجودیت و تمامیت اراضی خود دفاع کند. این نوع از جنگ را اصطلاحاً جهاد دفاعی میگویند[۱]؛ مانند: جنگ احزاب، احد، موته، تبوک، حنین و.... جهاد دفاعی به طور کلّی به دو معنا آمده است[۲]:
- جمعی: جهاد با کفاری است که به کشور اسلامی هجوم آورده باشند، به گونهای که مال، جان و ناموس مسلمانان به مخاطره افتد؛
- فردی: جهاد با شخص معینی که درصدد تجاوز به جان، مال و ناموس مسلمانی باشد.
جهاد دفاعی با جهاد ابتدایی از دو جهت تفاوت دارد[۳]:
- در جهاد دفاعی، اجازۀ امام معصوم (ع) و یا نائب او شرط نمیباشد؛ امّا جهاد ابتدایی، مخصوص زمان پیامبر و یا امام معصوم (ع) و مشروط به اذن ایشان است؛
- جهاد دفاعی به محض احساس خطر برای اسلام و کشور اسلامی، بر هر مکلفی (اعم از زن و مرد) واجب است، ولی جهاد ابتدایی بر زنان واجب نیست[۴].
جهاد دفاعی
جهاد دفاعی عبارت است از پیکار با هدف دفاع از اسلام و سرزمینهای اسلامی در برابر دشمن مهاجمی که اساس اسلام را تهدید میکند یا قصد استیلا بر سرزمینهای اسلامی و ناموس و اموال مسلمانان و یا کشتن گروهی از مسلمانان را دارد[۵][۶].
فقهای شیعه مسئله جهاد را در شکل فقهی و نظری و علمای اهل سنت این مسئله را در قالب تحلیل سیاسی و سیره نبوی عنوان کردهاند. به همین دلیل عنوان کتاب «الجهاد» در کتب فقه و حدیث شیعه و عنوان کتاب «السیر» در کتب فقه و حدیث اهل تسنن بیشتر به چشم میخورد. جهاد از دیدگاه اهل تسنن در حقیقت عبارت از یک تحلیل سیاسی از وقایعی است که در زمان پیامبر اسلام (ص) رخ داده است. با این نتیجهگیری که سیره پیامبر (ص) الگوی رفتار سیاسی و نظامی برای همه مسلمانان در طول تاریخ است.
ولی از نظر فقهای شیعه بحثهای نظری از آن نظر حائز اهمیت بود که میدان را برای آن برداشتهای جدید و نقطهنظرهای اجتهادی باز میکرد و به آنان اجازه میداد که در قلمروی آن اجتهاد کنند، نخست: در قلمروی محدود نظری مسائل جهاد و دوم: در میدان وسیع برنامهها و شیوههای اجرایی جهاد در این دو قلمرو، سیره معصومین (ع) به عنوان یکی از ابزار اجتهاد استفاده میشد. بدون آنکه فقیه در چارچوبهای زمانی و شرایط دیگر، خود را محصور کند و یا دچار تفکیک قرآن از سنت و آن دو از دیگر منابع اجتهاد شود.
آیات جهاد در قرآن است که جهاد را به عنوان یک فریضه به همه مسلمانان واجب شمرده و کسانی را که از جهاد روی برمیگردانند مورد نکوهش شدید قرار داده است.
از تابعین مانند سفیان ثوری و عبدالله بن شیرمه و عطاء بن ابی ریاح نقل شده که گفتهاند:جهاد امر اختیاری و استحبابی است و واجب نیست، و اوامر قرآنی به صورت ندبی و استحبابی است و تنها در موارد ضرورت برای دفع تهاجم دشمنان واجب میشود، آن گونه که از ظاهر آیه ﴿فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ﴾[۷] و ﴿وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً﴾[۸] استفاده میشود[۹].
این نظریه به مخالفت با اجماع فقهای اسلام است؛ زیرا وجود جهاد امری مسلم و از نظر اسلام غیرقابل تردید است، و در ظاهر نظر این عده از تابعین آن بوده که مشروعیت جهاد منوط به دلایل و مجوزهای خاصی است که از آن جمله دفاع را ذکر کردهاند. ماهیت جهاد در اسلام به معنای یک سلسله عملیات نظامی و خشونتآمیز توأم با قتل، کشتار و تخریب نیست و هیچ نوع انگیزه مادی و فاقد ارزشهای معنوی و الهی نمیتواند مجوزی برای جهاد محسوب شود چنین جنگی از دیدگاه اسلام مشروع شمرده نخواهد شد.
بهعلاوه جهاد یکی از فرایض عبادی اسلام محسوب شده و بیش از آنکه یک عمل سیاسی تلقی شود یک عبادت است و فقها جنگ مشروع در اسلام را در حوزه معاملات و قواعد حقوقی نیاورده و آن را در شمار عبادات آوردهاند.
ارتباط جهاد با مباحث حقوقی، ناشی از آثار مادی این آیین سیاسی - عبادی است که این آثار در دیگر عبادات اسلامی، کمتر دیده میشود. محدودیتهای عملیات جنگی و احکام مربوط به اسرا، غنایم، سرزمین و امثال آنکه از آثار جهاد است موجب شده که جهاد به صورت جزیی از حقوق سیاسی و مباحث عمومی حقوق اسلامی مطرح شود.
جهاد در اندیشه اسلامی به معنای تلاش مقدس برای پاکسازی و اصلاح خود، جامعه و نیز مقاومت و مبارزه در برابر دشمنان تهدیدکننده سلامت فرد و اجتماع است و نخستین مرحله آن پاکسازی از درون انسان، مقاومت و ستیز در برابر عواملی است که فساد و تباهی را به درون و روان آدمی میکشاند و مرحله دوم آن جهاد به مفهوم فقهی است که قتال در برابر دشمنان متجاوز و مبارزه با عوامل تهدیدکننده استقلال، آزادی و حاکمیت را در بر میگیرد.
در اندیشه اسلامی جهاد نه وسیله است برای انتقامجویی و ابراز غرائز حیوانی و نه نشانهای از خوی درندگی و ویرانگری، بلکه جهاد راهی الهی و تلاشی است مقدس برای راه یافتن به آرمانهای خدایی و انسانی که با هیچ راه صلحجویانه و انساندوستانه بدان ره نتوان یافت.
در اسلام، جهاد در راه خدا به عنوان راهحل نهایی برای ریشهکن کردن عوامل فساد، ظلم و تباهی مطرح شده است، و مبارزه با سران باطل، طواغیت و عوامل استکبار، برای رسیدن به صلح و روابط انسانی در مناسبتهای بشری، ضرورتی اجتنابناپذیر شمرده شده است. در بیشتر متون لغت، فقه و تفسیر، عنوان جهاد به «مقاتلة العدو» یعنی اقدام به عملیات مسلحانه با دشمن تعریف شده است. و در زبان فارسی از آن به جنگ تعبیر میشود که خود شامل معانی مختلفی چون کارزار، نبرد، پیکار، ستیز و رزم میشود.
در قرآن هر دو عنوان جهاد و قتال به چشم میخورد و از مجموع آیات مربوط به این دو عنوان استفاده میشود که جهاد نوعی از قتال است که دارای شرایط و خصوصیات محدودکننده است. چنان که جهاد مورد بحث نیز خود یکی از مصادیق جهاد به معنی عام میباشد که به جهاد با نفس و جهاد با دشمن تقسیم میشود. در دیدگاه فقهی بیشک جز عنصر قتال و جنگ مسلحانه عنصر معنوی دیگری در صدق عنوان جهاد منظور شده است که مبین قصد و انگیزه مجاهدان است و باید این قصد و انگیزه در راه خدا باشد، نه برای دستیابی به قدرت، غنایم و فتوحات و امثال آن.
جهاد یک فریضه عمومی و کفایی است که با سازماندهی و بسیج دولت توسط نیروهای رزمنده انجام میشود. بنابراین، جهاد به عنوان یک نهاد تأسیسی در اسلام به برخورد مسلحانه سازمان یافتهای اطلاق میشود که توسط دولت اسلامی (امامت) رهبری شود، ولی در عین حال در یک توسعه مفهومی به عملیات مسلحانه به منظور دفاع فردی یا گروهی بدون سازماندهی و یا بسیج از طرف دولت (امامت) نیز جهاد اطلاق شده است، همان طور که در مورد امر به معروف و نهی از منکر و تهذیب نفس و هر نوع عمل مشقت باری که در راه انجام فرمان خدا انجام میشود جهاد گفته شده، ولی اگر دفاع با اقدامات دولت (امامت) همراه باشد، جهاد بر آن صادق خواهد بود.
در مقابل جهاد لازم نیست دولت باشد و به مخاصمات مسلحانه مسلمانان با سازماندهی، فرماندهی و نظارت دولت (امامت) در برابر اشخاص دشمن هر چند عملیاتشان غیردولتی باشد، جهاد اطلاق میشود.
از برخی متون روایی مانند پاسخ امام سجاد (ع) به حسن بصری که امام (ع) را به جهاد دعوت میکرد، استفاده میشود که جهاد تنها در مورد کسانی صادق است که شرایط لازم و مذکور در آیه ۱۱۲ سوره توبه را احراز کرده باشند[۱۰].
گرچه از این روایات میتوان موضوعیت نداشتن حضور و اذن امام (ع) را در جهاد به دست آورد، ولی بیشک مفاد تعلیل در این روایات مبین آن است که جهاد باید توسط کسانی مدیریت و فرماندهی شود که آشنای با احکام و ضوابط شرعی آن بوده و بتوانند جهاد را چون دوران رسول خدا (ص) به انجام برسانند و چنین شرایطی در امامت نیابی عصر غیبت و دوران رهبری فقهای عادل و حداقل نظارت فقیه جامع الشرایط بر امر جهاد امکانپذیر است و در هر حال جهاد یک امر حکومتی و مربوط به دولت اسلام است، هر چند که این دولت با رهبری مستقیم و با نظارت فقیه عادل سامان گرفته باشد.
بیشتر فقها در تعریف جهاد به نوعی آن را شامل بغاة (شورشیان بر علیه امام) دانسته[۱۱] و به دنبال کلمه کفار جمله از اینرو و من جرا مجراهم}} را اضافه کردهاند[۱۲]. چنین تعریف عامی از جهاد نشاندهنده آن است که جهاد در مورد اشخاص نیز صادق است، چنان که دشمن میتواند از کفار و یا مسلمانان یاغی باشد.
مفهوم اسلامی جهاد با تعریف حقوقی جنگ در مورد دفاع مشروع و مخاصمات مسلحانه مقاومت و رهاییبخش و یا جنگهای انقلابی تطابق دارد. بر خلاف دیدگاههایی که احیاناً در مکتبهای حقوقی معاصر دیده میشود که جنگ را پدیدهای مافوق حقوق تلقی میکند و بر مبنای تفکر ناسیونالیستی و یا پوزیتیویستی جنگ را رخدادی اجتماعی و بیگانه از مبانی و مقررات حقوق میانگارند و یا گاهی آن را ضد حقوق و بنا بر ماهیت خویش در جهت نفی مقررات حقوقی تلقی میکنند؛ اسلام جهاد را جزئی از مقررات حقوقی و پایبند به آن میداند و اصولاً ماهیت جهاد را یک قاعده حقوقی میشمارد و اهداف آن را به اجرای مقررات مبتنی بر عدالت و قواعد حقوقی عادلانه محدود میکند.
در اندیشه اسلامی، جهاد یک حالت ما فوق شریعت و یا ناقض مقررات شرع و حتی خارج از چارچوب قواعد عمومی شریعت اسلام نیست و نیز از مقررات خاص حقوقی مربوط به احکام جهاد، که بر آن حاکمند و مخاصمات مسلحانه که در چارچوب قواعد عمومی شریعت اسلام و نیز تحت مقررات شرعی خاص جهاد، گسترش و یا محدود و یا خاتمه مییابد و حتی هیچ نوع از حالت مربوط به فرد، جامعه و روابط بینالملل از مقررات شریعت خارج نیست. در مفهوم فقهی، جهاد عبارت از تلاشی است که مسلمان از راه ایثار مال، جان، و توان خود در برابر دشمنان غیرمسلمان و یا مسلمانانی که بر علیه امام مسلمانان شوریدهاند، به کار میبندد.
فقها در مفهوم اسلامی جهاد بنا به ماهیت عبادی آن عنصر معنوی قصد و نیت را معتبر دانستهاند به این معنای که پیکار مسلحانه و درگیری نظامی هنگامی جهاد محسوب میشود که برای خدا و با نیت و هدف اعتلای اسلام و اقامه شعائر و یا برداشتن موانع از پیش پای دعوت اسلام انجام شود.
فقها جهاد را از عناوین توصیه به شمار آوردهاند به این معنا که هرگاه فرد یا جامعه مسلمان فریضه جهاد را با انگیزه مادی و بدون قصد قربت انجام دهند، به وظیفه خود عمل کرده و از مسئولیت مبرا خواهند بود ولی دیدگاه اسلام در جهاد و معنا و ماهیت این وظیفه به طور کامل الهی، مبتنی بر احساس مسئولیت فرد و جامعه در برابر خداست.
ظاهر آیات جهاد حکایت از آن دارد که وجوب جهاد، وجوب کفایی است و این مسئله از ضروریات دین محسوب میشود.
(واجب کفایی در جهاد به معنای آن است که اگر تعداد کافی از افراد برای انجام فریضه جهاد قیام کردند، تکلیف از بقیه ساقط خواهد شد.) بخشی از آیات جهاد به شرح زیر است: ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۳]؛ ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾[۱۴]؛
﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾[۱۵]؛
﴿وَلَئِنْ أَصَابَكُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ لَيَقُولَنَّ كَأَنْ لَمْ تَكُنْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا * فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا﴾[۱۶]؛
﴿الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا﴾[۱۷]؛
﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ﴾[۱۸].
این آیات نشان میدهد که جهاد امری کفایی است، البته اصل در اوامر شرعیه واجب تعیینی است. اما اگر جهاد در همه موارد واجب تعیینی باشد، حرج لازم آمده و به ناچار همه مردم جامعه باید کارهای خود را رها کرده لباس رزم بپوشند، و این امر به صلاح جامعه نیست. در کتاب مستدرک[۱۹] آمده است که این امر (شرکت همه مؤمنان در جهاد) اختصاص به زمان رسول اکرم (ص) دارد؛ زیرا اگر تعدادی در جهاد شرکت نمیکردند، با توجه به کمبود نفرات مسلمان و ازدیاد نیروهای کفر، مشکلاتی به وجود میآمد، از اینرو بر همه مؤمنان واجب بود در صحنههای نبرد حاضر شوند[۲۰].[۲۱]
جهاد دفاعی
جهاد دفاعی در مقابل جهاد ابتدایی به کار میرود و آن عبارت است از پیکار با هدف دفاع از اسلام و سرزمینهای اسلامی در برابر دشمن مهاجمی که اساس اسلام را تهدید میکند، یا قصد استیلا بر سرزمینهای اسلامی و ناموس و اموال مسلمانان را دارد. عملیات مسلحانه دفاعی گاه با آغاز به جنگ دشمن شروع میشود فقها برای سهولت بحث از آن به عنوان جهاد دفاعی نام بردهاند. هر نوع اقدام خصمانه و آغاز درگیری و تهاجم نظامی از طرف دشمن به معنای آغاز جنگ و مجوز دفاع مشروع (جهاد دفاعی) تلقی خواهد شد. به تعبیر روشنتر، اقدام به درگیری مسلحانه از طرف دشمن به عنوان یک اقدام نامشروع و موضوع یک سلسله مسئولیتهای بینالمللی بوده و متعاقب آن، جهاد به مفهوم شرعی واجب خواهد شد هرچند که چنین اقدامی، موثر واقع نشده و آثار جنگ را به دنبال نداشته باشد. اگر درگیری نظامی آغازگر هم نداشته باشد، در این صورت به دلیل عدم صدق خصومت و تعدی ظاهراً عنوان جهاد دفاعی صدق نخواهد کرد؛ مگر از باب رفع مزاحمت و یا عناوین و اهداف دیگر جهاد ابتدایی. در جهاد دفاعی هنگامی که میهن اسلامی توسط نیروهای مسلح دشمن اشغال میشود و بر زن و مرد و هر کسی که به نحوی توان جنگ و پشتیبانی نیروهای رزمنده را دارند، شرکت در جهاد دفاعی واجب میشود خواه ناخواه این نوع جهاد از حالت واجب تعبدی به واجب توسلی تغییر مییابد و قصد و انگیزه به عنوان عنصر معنوی جهاد اعتبار خود را از دست میدهد، همچنین در جهاد دفاعی بدون قصد عبادت و قربت امکان دستیابی به آثار دیگر مانند حفظ حقوق مادی وجود دارد. برخی جهاد دفاعی را در مقابل جهاد ابتدایی، به مفهوم جنگ برای حفظ حقوق مورد تجاوز قرار گرفته اسلام و مسلمانان اعم از دولت و جامعه اسلامی شمردهاند. برخی نیز جهاد ابتدایی را بیکاری متحرک و انقلابی و جهاد دفاعی را درگیری انفعالی شمردهاند، در حالی که در همه موارد جهاد به مفهوم قرآنی عناوینی چون متحرک، انقلابی، انفعالی صادق است و از این نظر فرقی بین ابتدایی و دفاعی وجود ندارد.
به اعتقاد بیشتر فقهای اسلام جهاد دفاعی زمانی صورت خواهد گرفت که جان و مال، استقلال و عزت و عرض مسلمانان مورد تهاجم دشمنان واقع شود. همچنین اگر کیان اسلام (مرکزیت، حاکمیت و وجود اسلام) مورد تهاجم واقع شده، حتی اگر جان و مال مسلمانان را هم مورد خطر قرار ندهد. باز بر همه مسلمانان هست که به دفاع برخیزند، در این حال نیز مخاطبان جهاد عموم مسلمانان هستند، جهاد دفاعی واجب کفایی است و بر افراد بالغ، عاقل، آزاد واجب است در چنین جنگی اگر چنانچه تعداد مدافعان به حد کفایت رسید، زنها و پیرمردان از جنگیدن معاف هستند، اما در صورتی که تعداد نیروها کافی نبود، زنها و پیران نیز باید در جبههها مشارکت داشته باشند. صاحب جواهر جهاد را دو نوع دانسته است، جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی: که در جهاد ابتدایی اذن و فرمان جنگیدن از ناحیه امام معصوم(ع) یا کسی که از سوی او منصوب شود، صادر میشود و جهاد دفاعی مشروط به اذن یا فرمان نیست، بلکه در صورت ضرورت و تشخیص بر همه مسلمانان واجب است که به دفاع برخیزند. صاحب جواهر معتقد است که بعضی از فقها این احتمال را دادهاند که در جهاد دفاعی هم، باید رعایت ماههای حرام را کرد، اما ایشان خود اشکال کردهاند که این «اشهر حرام» شامل جهاد ابتدایی است و جهاد دفاعی را شامل نخواهد شد. تاریخ غزوات و سریهها در صدر اسلام و همچنین بیشتر جنگهایی که در تاریخ اسلام ثبت شده از نوع جهاد دفاعی بوده و تاریخ اسلام شاهد زنده این حقیقت است که قسمت عمده جنگهایی که بین مسلمانان و طوایف و ملل دیگر به وقوع پیوسته در شرایطی بوده که حقوق مسلمانان و جامعه اسلامی مورد تجاوز قرار گرفته و یا موجودیت و حاکمیت مسلمانان از طرف دشمنان به مخاطره افتاده و نیز توطئهای برای از بین بردن اساس اسلام در میان بوده است[۲۲].[۲۳]
منابع
پانویس
- ↑ شرح لمعه، ج۲، ص۳۷۹؛ شرایع الاسلام، ج۱، ص۳۰۷؛ ریاض المسائل، ج۷، ص۴۴۱؛ مسالک الافهام، ج۳، ص۹؛ المحلّی، ج۷، ص۲۹۱؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۱۰۴.
- ↑ شرح لمعه، ج۲، ص۳۷۹؛ ریاض المسائل، ج۷، ص۴۴۱.
- ↑ شرح لمعه، ج۲، ص۳۸۳-۳۸۱؛ قواعد الاحکام، ج۱، ص۴۷۸؛ السرائر، ج۲، ص۶؛ غنیة النزوع، ج۱، ص۲۰۰؛ الکافی فی الفقه، ص۲۵؛ ریاض المسائل، ج۷، ص۴۴۱.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۷۵.
- ↑ المهذب، ج۱، ص۲۹۷؛ الروضة البهیه، ج۲، ص۳۸۱-۳۸۲؛ مسالک الافهام، ج۳، ص۷-۸؛ دلیل تحریر الوسیله، ج۳، ص۱۱۵.
- ↑ فرهنگ فقه، ج۳، ص۱۳۹-۱۴۴.
- ↑ «در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید» سوره بقره، آیه ۱۹۱.
- ↑ «و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ میکنند» سوره توبه، آیه ۳۶.
- ↑ آثار الحرب فی الاسلام، ص۸۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
- ↑ جامع المقاصد، ج۳، ص۳۶۵.
- ↑ «و چون ماههای حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.
- ↑ «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
- ↑ «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.
- ↑ «و اگر بخششی از خداوند به شما رسد- چنان که گویی شما را با او دوستی در میان نبوده است - میگوید: کاش من نیز با آنان (همراه) میبودم تا به رستگاری سترگی میرسیدم! * آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین میفروشند و هر که در راه خداوند نبرد کند چه کشته شود و چه پیروز گردد زودا که به او پاداشی سترگ ارزانی داریم» سوره نساء، آیه ۷۳-۷۴.
- ↑ «مؤمنان در راه خداوند جنگ میکنند و کافران در راه طاغوت پس با یاران شیطان کارزار کنید که نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۶.
- ↑ «ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز میگردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز میشوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمییابند» سوره انفال، آیه ۶۵.
- ↑ وسائل الشیعه، کتاب جهاد، ج۹، ص۴۸، حدیث ۱.
- ↑ فقه سیاسی، ج۶، ص۳۵-۳۸.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۶۱۴-۶۱۹.
- ↑ فقه سیاسی، ج۵، ص۲۱۲-۲۰۹، ۲۳۹، ۲۵۵، ۲۸۴-۲۸۳، ۳۲۳، ۳۲۷ و ۳۲۹.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی، ص ۶۴۹.