برمکیان در معارف و سیره رضوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابنشهرآشوب') |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = برمکیان | | موضوع مرتبط = برمکیان | ||
خط ۶: | خط ۵: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== مقدمه == | |||
از [[خاندان]] بزرگ و دولتمرد [[ایرانی]] و غالبا [[ادب]] پیشه بودند که در دوره [[امویان]] در [[خراسان]] بزرگ و در [[شهر]] بلخ میزیستند<ref>لغت نامه دهخدا، ذیل واژه برمک و خاندان برمکی.</ref>. | |||
نیای بزرگ این خاندان «[[برمک]]» بود که تولیت آتشکدهای در بلخ را عهدهدار بود. او در [[روزگار]] [[عثمان بن عفان]] [[اسلام]] آورد و مقارن با [[حکومت بنی امیه]] بر خراسان بزرگ و بلخ، به [[دستور]] [[اسد بن عبدالله قسری]]، [[حاکم]] [[اموی]]، بازسازی شهر بلخ بهدست خاندان [[برمکی]] افتاد و چون آنها خاندان با نفوذی بودند توانستند به زودی صاحب [[قدرت]] شوند. | |||
همزمان با اوجگیری [[قیام]] [[عباسیان]] علیه [[بنی امیه]]، خاندان برمکی، [[دوستی]] و رابطه خویش را با بنی امیه قطع نمودند و با عباسیان [[متحد]] شدند. عباسیان که شیوه درست [[کشور]] داری را نمیدانستند از همان ابتدا دریافتند که برای اداره متصرفات خویش به [[ایرانیان]] و بخصوص خاندان برمکی نیاز دارند. از این رو، عباسیان [[وزیران]] خویش را از این خاندان برگزیدند. آنها در [[جنگها]] و نبردهای عباسیان علیه [[شورشیان]] [[گرگان]] و توس و دیگر مناطق حضور داشتند. [[کارگزاران]] این خاندان از [[نبوغ]] بالایی برخوردار بودند و برخی از [[خلفای عباسی]] در دامان این کارگزاران [[تربیت]] شدند که میتوان به [[امین]] و [[مأمون]] - [[فرزندان]] [[هارون الرشید]]- اشاره کرد. | |||
نخستین فرد از برمکیان که در دستگاه عباسیان وارد شد، «[[خالد بن برمکی]]» بود که با پیوستن به [[سپاه]] [[ابومسلم خراسانی]] نزد عباسیان [[مقام]] یافت. به دنبال او فرزندش «[[یحیی بن خالد برمکی|یحیی]]» و نوههایش «[[فضل بن یحیی برمکی|فضل]] و [[جعفر بن یحیی برمکی|جعفر]]» نیز در [[دولت عباسیان]] وارد و دارای [[نفوذ]] شدند. [[سلطه]] برمکیان به قدری بود که به نام آنها سکه زدند و تمام [[مناصب]] مهم دولتی را به دست ایشان سپردند. درخشانترین دوران [[خلافت]] عباسیان همان هفده سال و هشت ماه و ۱۵ روزی بود که زمام اصلی امور در دست برمکیان بود. «[[خیزران]]» - [[مادر]] هارون الرشید- همواره برمکیان را [[پشتیبانی]] میکرد. با [[مرگ]] خیزران موقعیت برمکیان [[متزلزل]] گردید و طبق [[پیشگویی امام]] [[رضا]] {{ع}}، [[هارون الرشید]] بر آنها [[خشم]] گرفت. در [[سال ۱۸۷ هجری]] قمری، [[جعفر برمکی]] به [[قتل]] رسید و [[پدر]] و برادرش به [[زندان]] افتادند و تمام [[املاک]] و اموالشان [[مصادره]] شد و بدین نحو طومار برمکیان برچیده گردید<ref>برگرفته از کتاب برمکیان، لوسین بودا؛ مروج الذهب، ج۲، ص۲۲۸؛ فتوح البلدان، ص۴۵۰.</ref><ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۱۵۱.</ref> | |||
== [[امام رضا]] {{ع}} و برمکیان == | == [[امام رضا]] {{ع}} و برمکیان == | ||
در [[روایات]] منقول از [[امام رضا]]{{ع}} مطالبی در باب سقوط [[آل]] برمک ذکر شده است. نقل شده که [[امام]]، یکی از عاملان اصلی [[شهادت]] پدرش را برمکیان میدانست و پس از فرجام شوم آنان اعلام داشت که [[خداوند]] [[انتقام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} را از ایشان ستاند<ref>الکافی، ج۲، ص۲۲۴.</ref>. حتی روایات بیانگر آن است که امام رضا{{ع}} به جهت نقش برامکه در کشتن پدرش، آنان را [[نفرین]] کرده بود<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۵۵.</ref>. [[روایات]] حاکی از آن است که [[امام]] مدتی پیش از کشته شدن [[جعفر برمکی]] از واقعهای که برای برمکیان واقع میشود، خبر میدهد<ref> | در [[روایات]] منقول از [[امام رضا]] {{ع}} مطالبی در باب سقوط [[آل]] برمک ذکر شده است. نقل شده که [[امام]]، یکی از عاملان اصلی [[شهادت]] پدرش را برمکیان میدانست و پس از فرجام شوم آنان اعلام داشت که [[خداوند]] [[انتقام]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} را از ایشان ستاند<ref>الکافی، ج۲، ص۲۲۴.</ref>. حتی روایات بیانگر آن است که امام رضا {{ع}} به جهت نقش برامکه در کشتن پدرش، آنان را [[نفرین]] کرده بود<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۵۵.</ref>. [[روایات]] حاکی از آن است که [[امام]] مدتی پیش از کشته شدن [[جعفر برمکی]] از واقعهای که برای برمکیان واقع میشود، خبر میدهد<ref>الارشاد، ج۲، ص۲۵۷؛ الکافی، ج۱، ص۴۹۱.</ref>. | ||
دستهای دیگر از روایات منقول از [[امام رضا]]{{ع}} بیانگر آن است که گویی برمکیان [[هارون]] را به این [[تحریض]] میکردهاند که امام رضا{{ع}} را به [[قتل]] برساند و امام فرموده بود که آنان [[توانایی]] انجام چنین کاری را ندارند<ref>عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۲۲۶. </ref>. از این روایات [[دشمنی]] آلبرمک در [[حق]] [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} دانسته میشود، اما روایات دیگری نیز در منابع [[شیعی]] وجود دارد که خلاف این سخنان را بیان داشته است. در روایتی منقول است که [[هارونالرشید]] قصد کشتن [[امام کاظم]]{{ع}} را داشت و پس از آنکه چند نفری از این کار اظهار عجز کردند، ایشان را به [[فضل بن یحیی]] برمکی سپرد. اما [[فضل]] نه تنها امام را به قتل نرساند، بلکه ایشان را به [[بهترین]] صورت میزبانی کرد. [[اخبار]] آن نیز به هارون رسید و بنا بر [[دستور]] وی فضل را به جهت [[نافرمانی]] از دستور [[خلیفه]] صد ضربه تازیانه زدند و او را [[لعن]] نمودند<ref> | دستهای دیگر از روایات منقول از [[امام رضا]] {{ع}} بیانگر آن است که گویی برمکیان [[هارون]] را به این [[تحریض]] میکردهاند که امام رضا {{ع}} را به [[قتل]] برساند و امام فرموده بود که آنان [[توانایی]] انجام چنین کاری را ندارند<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۲۲۶. </ref>. از این روایات [[دشمنی]] آلبرمک در [[حق]] [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} دانسته میشود، اما روایات دیگری نیز در منابع [[شیعی]] وجود دارد که خلاف این سخنان را بیان داشته است. در روایتی منقول است که [[هارونالرشید]] قصد کشتن [[امام کاظم]] {{ع}} را داشت و پس از آنکه چند نفری از این کار اظهار عجز کردند، ایشان را به [[فضل بن یحیی]] برمکی سپرد. اما [[فضل]] نه تنها امام را به قتل نرساند، بلکه ایشان را به [[بهترین]] صورت میزبانی کرد. [[اخبار]] آن نیز به هارون رسید و بنا بر [[دستور]] وی فضل را به جهت [[نافرمانی]] از دستور [[خلیفه]] صد ضربه تازیانه زدند و او را [[لعن]] نمودند<ref>الارشاد، ج۲، ص۲۳۸-۲۴۲؛ کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۸-۳۱.</ref>. البته بر اساس این [[روایت]]، [[رفتار]] [[یحیی بن خالد]] برمکی با فرزندش فضل تا حد فراوانی متفاوت است و یحیی بن خالد به عکس فضل، [[رفتاری]] در ظاهر خصمانه دارد. اما این رفتار در ظاهر خصمانه، گویی برای آن بوده که یحیی [[تقیه]] میکرده است و گرنه، چنان که در منابع شیعی ذکر شده، یحیی بن خالد برمکی از هارونالرشید میخواسته امام کاظم {{ع}} را از [[زندان]] [[آزاد]] کند و از کشتن ایشان صرف نظر نماید<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۴؛ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۲۹۰؛ بحار الأنوار، ج۴۸، ص۲۳۰.</ref>. حتی در برخی روایات این گونه آمده که امام کاظم {{ع}} پیش از شهادتشان به [[یحیی برمکی]] میگوید: در [[رفتار]] خودت با [[هارون]] مواظب باش که من در [[ستاره]] تو و فرزندانت [[دشمنی]] هارون را [[مشاهده]] میکنم. پس از او بپرهیزید<ref>کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۵؛ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۲۹۰.</ref>. این دو [[حدیث]] اخیر نه تنها بیانگر دشمنی یحیی با [[امام کاظم]] {{ع}} نیست، بلکه حاکی از آن است که وی از [[شیعیان]] [[امام]] بوده که [[تقیه]] میکرده است و امام وی را به پوشاندن این [[حقیقت]] امر میفرموده است. برخی منابع حتی به این تصریح کردهاند که [[خالد]] برمکی نیز از شیعیان بوده است و به همین جهت نام وی را از فهرست داعیان “کتاب الدعوة” حذف کردند<ref>شذرات من کتب مفقودة، ص۲۳.</ref>. | ||
برمکیان نه تنها به [[امامان]] [[شیعی]] بلکه به برخی از [[اصحاب خاص]] ایشان نیز توجه ویژه داشتهاند که از جمله آنان میتوان به [[هشام بن حکم]] و [[جابر بن حیان]] اشاره کرد<ref>الفهرست، ابن ندیم، ص۴۲۰، ۲۲۴.</ref>. با تحلیل مجموع این سخنان متوجه میشویم که چرا یکی از اتهامات بزرگی که [[هارونالرشید]] در [[زمان]] حضور برمکیان در [[زندان]] به ایشان زد، [[تشیع]] بود<ref>کتاب الوزراء و الکتاب، ص۲۴۳.</ref>. | برمکیان نه تنها به [[امامان]] [[شیعی]] بلکه به برخی از [[اصحاب خاص]] ایشان نیز توجه ویژه داشتهاند که از جمله آنان میتوان به [[هشام بن حکم]] و [[جابر بن حیان]] اشاره کرد<ref>الفهرست، ابن ندیم، ص۴۲۰، ۲۲۴.</ref>. با تحلیل مجموع این سخنان متوجه میشویم که چرا یکی از اتهامات بزرگی که [[هارونالرشید]] در [[زمان]] حضور برمکیان در [[زندان]] به ایشان زد، [[تشیع]] بود<ref>کتاب الوزراء و الکتاب، ص۲۴۳.</ref>. | ||
جرجی [[زیدان]] در این باب سخنان مهمی دارد. به بیان وی برمکیان [[شیعه]] بودند و جد آنان خالد پیش از آنکه با [[عباسیان]] [[بیعت]] کند، مانند [[مردم]] [[خراسان]] و [[فارس]] ابتدا با [[علویان]] بیعت کرد، اما چون [[سرنوشت]] شوم [[ابوسلمه]] و ابومسلم را دیدند، به عباسیان [[گرایش]] یافتند. یحیی و پسرانش نیز چنین بودند و هر چند با عباسیان همراه بودند، در [[دل]] مهر [[حضرت علی]]{{ع}} و خاندانش را پنهان میداشتند و به آنان کمکهای [[مالی]] میکردند، اما به گونهای که از چشم هارون پنهان بماند، چون از شدت دشمنی هارون با علویان [[آگاهی]] داشتند و میدانستند که وی تنها چیزی را که نمیبخشاید، [[علوی]] بودن است<ref>تاریخ تمدن اسلام، ص۷۸۹-۷۹۱.</ref>. چنان که منابع ذکر کردهاند، حتی یحیی برمکی در میان [[نزدیکان]] خود شیعیانی داشته که آنان را در امور [[زمامداری]] دخالت میداده است. برای نمونه، وی منشی خود را که [[شیعی]] و از ارادتمندان [[امام کاظم]]{{ع}} بوده است، [[حاکم]] [[شهر]] [[ری]] قرار میدهد و او به امور [[شیعیان]] در این شهر رسیدگی میکند<ref>بحار الأنوار، ج۴۸، ص۱۷۴.</ref>. محتمل است آنچه موجب فرجام شوم برمکیان شده، اطلاع [[هارون]] از [[شیعه]] بودن این [[خاندان]] و میل ایشان به تأسیس دولتی [[علوی]] باشد. شاید این همان رازی است که [[هارونالرشید]] در علت نابودی برامکه گفته بود: "اگر حتی پیراهنم از آن مطلع شود، آن را خواهم سوزاند"<ref>البدایة و النهایة، ج۱۱، ص۱۸۹.</ref>. | جرجی [[زیدان]] در این باب سخنان مهمی دارد. به بیان وی برمکیان [[شیعه]] بودند و جد آنان خالد پیش از آنکه با [[عباسیان]] [[بیعت]] کند، مانند [[مردم]] [[خراسان]] و [[فارس]] ابتدا با [[علویان]] بیعت کرد، اما چون [[سرنوشت]] شوم [[ابوسلمه]] و ابومسلم را دیدند، به عباسیان [[گرایش]] یافتند. یحیی و پسرانش نیز چنین بودند و هر چند با عباسیان همراه بودند، در [[دل]] مهر [[حضرت علی]] {{ع}} و خاندانش را پنهان میداشتند و به آنان کمکهای [[مالی]] میکردند، اما به گونهای که از چشم هارون پنهان بماند، چون از شدت دشمنی هارون با علویان [[آگاهی]] داشتند و میدانستند که وی تنها چیزی را که نمیبخشاید، [[علوی]] بودن است<ref>تاریخ تمدن اسلام، ص۷۸۹-۷۹۱.</ref>. چنان که منابع ذکر کردهاند، حتی یحیی برمکی در میان [[نزدیکان]] خود شیعیانی داشته که آنان را در امور [[زمامداری]] دخالت میداده است. برای نمونه، وی منشی خود را که [[شیعی]] و از ارادتمندان [[امام کاظم]] {{ع}} بوده است، [[حاکم]] [[شهر]] [[ری]] قرار میدهد و او به امور [[شیعیان]] در این شهر رسیدگی میکند<ref>بحار الأنوار، ج۴۸، ص۱۷۴.</ref>. محتمل است آنچه موجب فرجام شوم برمکیان شده، اطلاع [[هارون]] از [[شیعه]] بودن این [[خاندان]] و میل ایشان به تأسیس دولتی [[علوی]] باشد. شاید این همان رازی است که [[هارونالرشید]] در علت نابودی برامکه گفته بود: "اگر حتی پیراهنم از آن مطلع شود، آن را خواهم سوزاند"<ref>البدایة و النهایة، ج۱۱، ص۱۸۹.</ref>. | ||
با این توضیحات معلوم میشود تعارضی جدی میان برخی [[روایات]] نقل شده از [[امام رضا]]{{ع}} و برخی روایات دیگر شیعی و نیز برخی از [[منابع تاریخی]] وجود دارد که باید حل شود. شاید با بررسی [[سند]] شناسانه این دو دسته [[روایت]]، [[درستی]] یکی از آنها مشخص شود، اما احتمال آن نیز وجود دارد که [[سخنان امام رضا]]{{ع}} بر اساس اصل [[تقیه]] بیان شده باشد و ایشان خواسته باشد با چنین موضعی هر گونه دردسر احتمالی از ناحیه [[عباسیان]] را دفع کند. البته این احتمال نیز وجود دارد که برمکیان بر اثر آمیختن با عباسیان در برخی [[اعمال]] [[ناپسند]] ایشان [[شریک]] شناخته شده باشند<ref>منابع: أدب الکتاب، محمد بن یحیی صولی (۳۳۵ق)، تصحیح: محمد بهجت اثری - محمود آلوسی، قاهره، المطبعة السلفیة، ۱۳۴۱ق، | با این توضیحات معلوم میشود تعارضی جدی میان برخی [[روایات]] نقل شده از [[امام رضا]] {{ع}} و برخی روایات دیگر شیعی و نیز برخی از [[منابع تاریخی]] وجود دارد که باید حل شود. شاید با بررسی [[سند]] شناسانه این دو دسته [[روایت]]، [[درستی]] یکی از آنها مشخص شود، اما احتمال آن نیز وجود دارد که [[سخنان امام رضا]] {{ع}} بر اساس اصل [[تقیه]] بیان شده باشد و ایشان خواسته باشد با چنین موضعی هر گونه دردسر احتمالی از ناحیه [[عباسیان]] را دفع کند. البته این احتمال نیز وجود دارد که برمکیان بر اثر آمیختن با عباسیان در برخی [[اعمال]] [[ناپسند]] ایشان [[شریک]] شناخته شده باشند<ref>منابع: أدب الکتاب، محمد بن یحیی صولی (۳۳۵ق)، تصحیح: محمد بهجت اثری - محمود آلوسی، قاهره، المطبعة السلفیة، ۱۳۴۱ق، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، محمد بن محمد معروف به شیخ مفید (۴۱۳ق)، تحقیق: مؤسسة آل البیت الا لإحیاء التراث، بیروت، دار المفید، اول، ۱۴۱۳ق؛ أوضح المسالک إلی معرفة البلدان و الممالک، محمد بن علی بروسوی (۹۹۷ق)، تصحیح: مهدی عبدالرواضیه، بیروت، دار الغرب الإسلامی، ۱۴۲۷ق؛ ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی، یوزف مارکوارت (۱۹۳۰م)، ترجمه: مریم میر احمدی، تهران، اطلاعات، اول، ۱۳۷۳ش؛ آثار البلاد و أخبار العباد، زکریا بن محمد قزوینی (۶۸۲ق)، بیروت، دار صادر، اول، ۱۴۰۴ق؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار الهی، محمد باقر بن محمد تقی معروف به علامه مجلسی (۱۱۱۰ق)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، البدء و التاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی (۳۸۱ق)، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، بی تا البدایة و النهایة، اسماعیل بن عمر معروف به ابن کثیر (۷۷۴ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۹۸۶م؛ بر مکیان بنا بر روایات مورخان عرب و ایرانی، لوسین بووا (۱۹۴۲م)، ترجمه: عبدالحسین میکده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، پنجم، ۱۳۸۸ش؛ البلدان، احمد بن محمد معروف به ابن فقیه همدانی (۳۶۵ق)، تحقیق: یوسف هادی، بیروت، عالم الکتب، اول، ۱۴۱۶ق؛ البلدان، احمد بن اسحاق معروف به یعقوب (۲۹۲ق)، تحقیق: محمدامین ضناوی، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۲۲ق؛ تاریخ الطبری (تاریخ الأمم و الملوک)، محمد بن جریر طبری (۳۱۰ق). تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، دوم، ۱۳۸۷ق؛ تاریخ الیعقوبی، احمد بن اسحاق معروف به یعقوبی (۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، بی تا: تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان (۱۹۱۴م)، ترجمه: علی جواهر کلام، تهران، امیر کبیر، دوازدهم، ۱۳۸۶ش؛ تاریخ حبیب السیر، غیاث الدین بن همام الدین حسینی معروف به خواند میر (۹۴۲ق)، تهران، خیام، چهارم، ۱۳۸۰ش؛ تاریخ نگارستان، احمد بن محمد غفاری (۹۷۵ق)، تصحیح: مرتضی مدرس گیلانی، تهران، کتابفروشی حافظ، ۱۴۱۴ق؛ تواریخ آل برمک (مجلد دوم مجموعه ادبیات فارسی)، عبد الجلیل یزدی (قرن ۸ق)، تصحیح: شارل شفر، پاریس، بی تا، دو قرن سکوت، عبدالحسین زرین کوب (۱۳۷۸ش)، تهران، سخن، بیستم، ۱۳۸۴ش؛ شذرات من کتب مفقودة فی التاریخ، احسان عباس (۱۴۲۴ق)، بیروت، دار الغرب، ۱۴۰۸ق؛ ظفرنامه - قسم الإسلامیة، حمد بن ابی بکر قزوینی معروف به حمدالله مستوفی (۷۴۰ق)، تصحیح: مهدی مداینی - پروین باقری - منصوره شریف زاده، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، اول، ۱۳۸۰ش؛ العقد الفرید، احمد بن محمد اندلسی معروف به ابن عبد ربه (۳۲۸ق)، تصحیح: مفید محمد قمیحة، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۴ق؛ عیون أخبار الرضا علی، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: سیدمهدی لاجوردی، تهران، نشر جهان، اول، ۱۳۷۸ق؛ عیون الأخبار، عبدالله بن مسلم معروف به ابن قتیبه دینوری (۲۷۶ق)، تصحیح: یوسف علی طویل، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق، فتوح البلدان، احمد بن یحیی معروف به بلاذری (۲۷۹ق)، قاهره، مکتبة النهضة المصریة، اول، ۱۳۷۹ق؛ الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الإسلامیة، محمد بن علی معروف به ابن طقطقی (۷۰۹ق)، تحقیق: عبدالقادر محمد مایو، بیروت، دارالقلم العربی، اول، ۱۴۱۸ق: فضائل بلخ، عبدالله بن عمر واعظ بلخی (قرن ۷ش)، ترجمه: عبدالله حسینی بلخی، تصحیح: عبدالحی حبیبی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۰ق، فوات الوفیات و الذیل علیها، محمد بن شاکر بی (۷۶۴ق)، تحقیق و تصحیح: احسان عباس، بیروت، دار صادر، اول، ۱۹۷۴م، الفهرست، محمد بن اسحاق معروف به ابن ندیم (۳۸۵ق)، تحقیق: رضا تجدد، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، اول، ۱۴۲۷ق، الکافی، محمد بن یعقوب معروف به کلینی (۳۲۹)، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چهارم، ۱۴۰۷ق، الکامل فی التاریخ، علی بن محمد شیبانی معروف به ابن اثیر جزری (۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق، کتاب الحیوان، عمرو بن بحر معروف به جاحظ (۲۵۵ق)، تصحیح: محمد باسل عیون سود، بیروت، دار الکتب العلمیة، دوم، ۱۴۲۴ق؛ کتاب الغیبة، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: عبادالله تهرانی - علی احمد ناصح، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، اول، ۱۴۱۱ق، کتاب الفتوح، محمد بن علی معروف به ابن اعثم کوفی (۳۱۴ق)، تحقیق: علی شیری، بیروت، دار الأضواء، اول، ۱۴۱۱ق، کتاب الوزراء و الکتاب، محمد بن عبدوس جهشیاری (۳۳۱ق)، تحقیق: حسن الزین، بیروت، ۱۴۰۸ق؛ مجمل التواریخ و القصص، نواده مهلب پسر محمد پسر شادی (قرن ۶ق)، تصحیح: محمد تقی بهار، تهران، اساطیر، ۱۳۸۹ش؛ مراصد الإطلاع علی أسماء الأمکنة و البقاع، عبدالمؤمن بن عبدالحق بغدادی (۷۳۹ق)، تحقیق: علی محمد بجاوی، بیروت، دار الجیل، اول، ۱۴۱۲ق؛ مرآة البلدان، محمد حسن بن علی معروف به اعتماد السلطنه (۱۳۱۳ق)، تحقیق: محمدعلی سپانلو - پرتو نوری علا، تهران، نشر اسفار، ۱۳۶۴ش؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن حسین معروف به مسعودی (۳۴۶ق)، تحقیق: اسعد داغر، قم، دار الهجرة، دوم، ۱۴۰۹ق؛ مزدیسنا و ادب پارسی، محمد معین (۱۳۵۰ش)، تهران، دانشگاه تهران، سوم، ۱۳۸۸ش؛ المعارف، عبدالله بن مسلم معروف به ابن قتیبه دینوری (۲۷۶ق)، تحقیق: ثروت عکاشه، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۲م: معجم البلدان، یاقوت بن عبدالله رومی حموی (۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛ مناقب آل ابی طالب، محمد بن علی مازندرانی معروف به ابنشهرآشوب (۵۸۸ق)، قم، نشر علامه، اول، ۱۳۷۹ق؛ نهایة الأرب فی أخبار الفرس و العرب، مؤلف: ناشناس (قرن ۲ق)، تصحیح: محمد تقی دانش پژوه، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۷۵ش؛ وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، احمد بن محمد برمکی اربلی معروف به ابن خلکان (۶۸۱ق)، تحقیق: احسان عباس، بیروت، دار الثقافة، ۱۹۷۱م.</ref><ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[آل برمک - کمپانی زارع (مقاله)| مقاله «آل برمک»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]]، ج۱، ص ۱۴۵-۱۵۴.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1100514.jpg|22px]] [[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[آل برمک (مقاله)| مقاله «آل برمک»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه امام رضا ج۱''']] | # [[پرونده:1100514.jpg|22px]] [[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[آل برمک (مقاله)| مقاله «آل برمک»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه امام رضا ج۱''']] | ||
# [[پرونده:13681348.jpg|22px]] [[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|'''رضانامه''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۲۶: | خط ۳۴: | ||
[[رده:برمکیان]] | [[رده:برمکیان]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۷ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۰۸
مقدمه
از خاندان بزرگ و دولتمرد ایرانی و غالبا ادب پیشه بودند که در دوره امویان در خراسان بزرگ و در شهر بلخ میزیستند[۱]. نیای بزرگ این خاندان «برمک» بود که تولیت آتشکدهای در بلخ را عهدهدار بود. او در روزگار عثمان بن عفان اسلام آورد و مقارن با حکومت بنی امیه بر خراسان بزرگ و بلخ، به دستور اسد بن عبدالله قسری، حاکم اموی، بازسازی شهر بلخ بهدست خاندان برمکی افتاد و چون آنها خاندان با نفوذی بودند توانستند به زودی صاحب قدرت شوند.
همزمان با اوجگیری قیام عباسیان علیه بنی امیه، خاندان برمکی، دوستی و رابطه خویش را با بنی امیه قطع نمودند و با عباسیان متحد شدند. عباسیان که شیوه درست کشور داری را نمیدانستند از همان ابتدا دریافتند که برای اداره متصرفات خویش به ایرانیان و بخصوص خاندان برمکی نیاز دارند. از این رو، عباسیان وزیران خویش را از این خاندان برگزیدند. آنها در جنگها و نبردهای عباسیان علیه شورشیان گرگان و توس و دیگر مناطق حضور داشتند. کارگزاران این خاندان از نبوغ بالایی برخوردار بودند و برخی از خلفای عباسی در دامان این کارگزاران تربیت شدند که میتوان به امین و مأمون - فرزندان هارون الرشید- اشاره کرد.
نخستین فرد از برمکیان که در دستگاه عباسیان وارد شد، «خالد بن برمکی» بود که با پیوستن به سپاه ابومسلم خراسانی نزد عباسیان مقام یافت. به دنبال او فرزندش «یحیی» و نوههایش «فضل و جعفر» نیز در دولت عباسیان وارد و دارای نفوذ شدند. سلطه برمکیان به قدری بود که به نام آنها سکه زدند و تمام مناصب مهم دولتی را به دست ایشان سپردند. درخشانترین دوران خلافت عباسیان همان هفده سال و هشت ماه و ۱۵ روزی بود که زمام اصلی امور در دست برمکیان بود. «خیزران» - مادر هارون الرشید- همواره برمکیان را پشتیبانی میکرد. با مرگ خیزران موقعیت برمکیان متزلزل گردید و طبق پیشگویی امام رضا (ع)، هارون الرشید بر آنها خشم گرفت. در سال ۱۸۷ هجری قمری، جعفر برمکی به قتل رسید و پدر و برادرش به زندان افتادند و تمام املاک و اموالشان مصادره شد و بدین نحو طومار برمکیان برچیده گردید[۲][۳]
امام رضا (ع) و برمکیان
در روایات منقول از امام رضا (ع) مطالبی در باب سقوط آل برمک ذکر شده است. نقل شده که امام، یکی از عاملان اصلی شهادت پدرش را برمکیان میدانست و پس از فرجام شوم آنان اعلام داشت که خداوند انتقام موسی بن جعفر (ع) را از ایشان ستاند[۴]. حتی روایات بیانگر آن است که امام رضا (ع) به جهت نقش برامکه در کشتن پدرش، آنان را نفرین کرده بود[۵]. روایات حاکی از آن است که امام مدتی پیش از کشته شدن جعفر برمکی از واقعهای که برای برمکیان واقع میشود، خبر میدهد[۶].
دستهای دیگر از روایات منقول از امام رضا (ع) بیانگر آن است که گویی برمکیان هارون را به این تحریض میکردهاند که امام رضا (ع) را به قتل برساند و امام فرموده بود که آنان توانایی انجام چنین کاری را ندارند[۷]. از این روایات دشمنی آلبرمک در حق اهل بیت پیامبر (ص) دانسته میشود، اما روایات دیگری نیز در منابع شیعی وجود دارد که خلاف این سخنان را بیان داشته است. در روایتی منقول است که هارونالرشید قصد کشتن امام کاظم (ع) را داشت و پس از آنکه چند نفری از این کار اظهار عجز کردند، ایشان را به فضل بن یحیی برمکی سپرد. اما فضل نه تنها امام را به قتل نرساند، بلکه ایشان را به بهترین صورت میزبانی کرد. اخبار آن نیز به هارون رسید و بنا بر دستور وی فضل را به جهت نافرمانی از دستور خلیفه صد ضربه تازیانه زدند و او را لعن نمودند[۸]. البته بر اساس این روایت، رفتار یحیی بن خالد برمکی با فرزندش فضل تا حد فراوانی متفاوت است و یحیی بن خالد به عکس فضل، رفتاری در ظاهر خصمانه دارد. اما این رفتار در ظاهر خصمانه، گویی برای آن بوده که یحیی تقیه میکرده است و گرنه، چنان که در منابع شیعی ذکر شده، یحیی بن خالد برمکی از هارونالرشید میخواسته امام کاظم (ع) را از زندان آزاد کند و از کشتن ایشان صرف نظر نماید[۹]. حتی در برخی روایات این گونه آمده که امام کاظم (ع) پیش از شهادتشان به یحیی برمکی میگوید: در رفتار خودت با هارون مواظب باش که من در ستاره تو و فرزندانت دشمنی هارون را مشاهده میکنم. پس از او بپرهیزید[۱۰]. این دو حدیث اخیر نه تنها بیانگر دشمنی یحیی با امام کاظم (ع) نیست، بلکه حاکی از آن است که وی از شیعیان امام بوده که تقیه میکرده است و امام وی را به پوشاندن این حقیقت امر میفرموده است. برخی منابع حتی به این تصریح کردهاند که خالد برمکی نیز از شیعیان بوده است و به همین جهت نام وی را از فهرست داعیان “کتاب الدعوة” حذف کردند[۱۱].
برمکیان نه تنها به امامان شیعی بلکه به برخی از اصحاب خاص ایشان نیز توجه ویژه داشتهاند که از جمله آنان میتوان به هشام بن حکم و جابر بن حیان اشاره کرد[۱۲]. با تحلیل مجموع این سخنان متوجه میشویم که چرا یکی از اتهامات بزرگی که هارونالرشید در زمان حضور برمکیان در زندان به ایشان زد، تشیع بود[۱۳].
جرجی زیدان در این باب سخنان مهمی دارد. به بیان وی برمکیان شیعه بودند و جد آنان خالد پیش از آنکه با عباسیان بیعت کند، مانند مردم خراسان و فارس ابتدا با علویان بیعت کرد، اما چون سرنوشت شوم ابوسلمه و ابومسلم را دیدند، به عباسیان گرایش یافتند. یحیی و پسرانش نیز چنین بودند و هر چند با عباسیان همراه بودند، در دل مهر حضرت علی (ع) و خاندانش را پنهان میداشتند و به آنان کمکهای مالی میکردند، اما به گونهای که از چشم هارون پنهان بماند، چون از شدت دشمنی هارون با علویان آگاهی داشتند و میدانستند که وی تنها چیزی را که نمیبخشاید، علوی بودن است[۱۴]. چنان که منابع ذکر کردهاند، حتی یحیی برمکی در میان نزدیکان خود شیعیانی داشته که آنان را در امور زمامداری دخالت میداده است. برای نمونه، وی منشی خود را که شیعی و از ارادتمندان امام کاظم (ع) بوده است، حاکم شهر ری قرار میدهد و او به امور شیعیان در این شهر رسیدگی میکند[۱۵]. محتمل است آنچه موجب فرجام شوم برمکیان شده، اطلاع هارون از شیعه بودن این خاندان و میل ایشان به تأسیس دولتی علوی باشد. شاید این همان رازی است که هارونالرشید در علت نابودی برامکه گفته بود: "اگر حتی پیراهنم از آن مطلع شود، آن را خواهم سوزاند"[۱۶].
با این توضیحات معلوم میشود تعارضی جدی میان برخی روایات نقل شده از امام رضا (ع) و برخی روایات دیگر شیعی و نیز برخی از منابع تاریخی وجود دارد که باید حل شود. شاید با بررسی سند شناسانه این دو دسته روایت، درستی یکی از آنها مشخص شود، اما احتمال آن نیز وجود دارد که سخنان امام رضا (ع) بر اساس اصل تقیه بیان شده باشد و ایشان خواسته باشد با چنین موضعی هر گونه دردسر احتمالی از ناحیه عباسیان را دفع کند. البته این احتمال نیز وجود دارد که برمکیان بر اثر آمیختن با عباسیان در برخی اعمال ناپسند ایشان شریک شناخته شده باشند[۱۷][۱۸]
منابع
پانویس
- ↑ لغت نامه دهخدا، ذیل واژه برمک و خاندان برمکی.
- ↑ برگرفته از کتاب برمکیان، لوسین بودا؛ مروج الذهب، ج۲، ص۲۲۸؛ فتوح البلدان، ص۴۵۰.
- ↑ محمدی، حسین، رضانامه ص ۱۵۱.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۲۲۴.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۵۵.
- ↑ الارشاد، ج۲، ص۲۵۷؛ الکافی، ج۱، ص۴۹۱.
- ↑ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۲۶.
- ↑ الارشاد، ج۲، ص۲۳۸-۲۴۲؛ کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۸-۳۱.
- ↑ کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۴؛ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۲۹۰؛ بحار الأنوار، ج۴۸، ص۲۳۰.
- ↑ کتاب الغیبة، طوسی، ص۲۵؛ المناقب، ابنشهرآشوب، ج۴، ص۲۹۰.
- ↑ شذرات من کتب مفقودة، ص۲۳.
- ↑ الفهرست، ابن ندیم، ص۴۲۰، ۲۲۴.
- ↑ کتاب الوزراء و الکتاب، ص۲۴۳.
- ↑ تاریخ تمدن اسلام، ص۷۸۹-۷۹۱.
- ↑ بحار الأنوار، ج۴۸، ص۱۷۴.
- ↑ البدایة و النهایة، ج۱۱، ص۱۸۹.
- ↑ منابع: أدب الکتاب، محمد بن یحیی صولی (۳۳۵ق)، تصحیح: محمد بهجت اثری - محمود آلوسی، قاهره، المطبعة السلفیة، ۱۳۴۱ق، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، محمد بن محمد معروف به شیخ مفید (۴۱۳ق)، تحقیق: مؤسسة آل البیت الا لإحیاء التراث، بیروت، دار المفید، اول، ۱۴۱۳ق؛ أوضح المسالک إلی معرفة البلدان و الممالک، محمد بن علی بروسوی (۹۹۷ق)، تصحیح: مهدی عبدالرواضیه، بیروت، دار الغرب الإسلامی، ۱۴۲۷ق؛ ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی، یوزف مارکوارت (۱۹۳۰م)، ترجمه: مریم میر احمدی، تهران، اطلاعات، اول، ۱۳۷۳ش؛ آثار البلاد و أخبار العباد، زکریا بن محمد قزوینی (۶۸۲ق)، بیروت، دار صادر، اول، ۱۴۰۴ق؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار الهی، محمد باقر بن محمد تقی معروف به علامه مجلسی (۱۱۱۰ق)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، البدء و التاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی (۳۸۱ق)، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیة، بی تا البدایة و النهایة، اسماعیل بن عمر معروف به ابن کثیر (۷۷۴ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۹۸۶م؛ بر مکیان بنا بر روایات مورخان عرب و ایرانی، لوسین بووا (۱۹۴۲م)، ترجمه: عبدالحسین میکده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، پنجم، ۱۳۸۸ش؛ البلدان، احمد بن محمد معروف به ابن فقیه همدانی (۳۶۵ق)، تحقیق: یوسف هادی، بیروت، عالم الکتب، اول، ۱۴۱۶ق؛ البلدان، احمد بن اسحاق معروف به یعقوب (۲۹۲ق)، تحقیق: محمدامین ضناوی، بیروت، دار الکتب العلمیة، اول، ۱۴۲۲ق؛ تاریخ الطبری (تاریخ الأمم و الملوک)، محمد بن جریر طبری (۳۱۰ق). تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، دوم، ۱۳۸۷ق؛ تاریخ الیعقوبی، احمد بن اسحاق معروف به یعقوبی (۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، بی تا: تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان (۱۹۱۴م)، ترجمه: علی جواهر کلام، تهران، امیر کبیر، دوازدهم، ۱۳۸۶ش؛ تاریخ حبیب السیر، غیاث الدین بن همام الدین حسینی معروف به خواند میر (۹۴۲ق)، تهران، خیام، چهارم، ۱۳۸۰ش؛ تاریخ نگارستان، احمد بن محمد غفاری (۹۷۵ق)، تصحیح: مرتضی مدرس گیلانی، تهران، کتابفروشی حافظ، ۱۴۱۴ق؛ تواریخ آل برمک (مجلد دوم مجموعه ادبیات فارسی)، عبد الجلیل یزدی (قرن ۸ق)، تصحیح: شارل شفر، پاریس، بی تا، دو قرن سکوت، عبدالحسین زرین کوب (۱۳۷۸ش)، تهران، سخن، بیستم، ۱۳۸۴ش؛ شذرات من کتب مفقودة فی التاریخ، احسان عباس (۱۴۲۴ق)، بیروت، دار الغرب، ۱۴۰۸ق؛ ظفرنامه - قسم الإسلامیة، حمد بن ابی بکر قزوینی معروف به حمدالله مستوفی (۷۴۰ق)، تصحیح: مهدی مداینی - پروین باقری - منصوره شریف زاده، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، اول، ۱۳۸۰ش؛ العقد الفرید، احمد بن محمد اندلسی معروف به ابن عبد ربه (۳۲۸ق)، تصحیح: مفید محمد قمیحة، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۴ق؛ عیون أخبار الرضا علی، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: سیدمهدی لاجوردی، تهران، نشر جهان، اول، ۱۳۷۸ق؛ عیون الأخبار، عبدالله بن مسلم معروف به ابن قتیبه دینوری (۲۷۶ق)، تصحیح: یوسف علی طویل، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق، فتوح البلدان، احمد بن یحیی معروف به بلاذری (۲۷۹ق)، قاهره، مکتبة النهضة المصریة، اول، ۱۳۷۹ق؛ الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الإسلامیة، محمد بن علی معروف به ابن طقطقی (۷۰۹ق)، تحقیق: عبدالقادر محمد مایو، بیروت، دارالقلم العربی، اول، ۱۴۱۸ق: فضائل بلخ، عبدالله بن عمر واعظ بلخی (قرن ۷ش)، ترجمه: عبدالله حسینی بلخی، تصحیح: عبدالحی حبیبی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۰ق، فوات الوفیات و الذیل علیها، محمد بن شاکر بی (۷۶۴ق)، تحقیق و تصحیح: احسان عباس، بیروت، دار صادر، اول، ۱۹۷۴م، الفهرست، محمد بن اسحاق معروف به ابن ندیم (۳۸۵ق)، تحقیق: رضا تجدد، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، اول، ۱۴۲۷ق، الکافی، محمد بن یعقوب معروف به کلینی (۳۲۹)، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چهارم، ۱۴۰۷ق، الکامل فی التاریخ، علی بن محمد شیبانی معروف به ابن اثیر جزری (۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق، کتاب الحیوان، عمرو بن بحر معروف به جاحظ (۲۵۵ق)، تصحیح: محمد باسل عیون سود، بیروت، دار الکتب العلمیة، دوم، ۱۴۲۴ق؛ کتاب الغیبة، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: عبادالله تهرانی - علی احمد ناصح، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، اول، ۱۴۱۱ق، کتاب الفتوح، محمد بن علی معروف به ابن اعثم کوفی (۳۱۴ق)، تحقیق: علی شیری، بیروت، دار الأضواء، اول، ۱۴۱۱ق، کتاب الوزراء و الکتاب، محمد بن عبدوس جهشیاری (۳۳۱ق)، تحقیق: حسن الزین، بیروت، ۱۴۰۸ق؛ مجمل التواریخ و القصص، نواده مهلب پسر محمد پسر شادی (قرن ۶ق)، تصحیح: محمد تقی بهار، تهران، اساطیر، ۱۳۸۹ش؛ مراصد الإطلاع علی أسماء الأمکنة و البقاع، عبدالمؤمن بن عبدالحق بغدادی (۷۳۹ق)، تحقیق: علی محمد بجاوی، بیروت، دار الجیل، اول، ۱۴۱۲ق؛ مرآة البلدان، محمد حسن بن علی معروف به اعتماد السلطنه (۱۳۱۳ق)، تحقیق: محمدعلی سپانلو - پرتو نوری علا، تهران، نشر اسفار، ۱۳۶۴ش؛ مروج الذهب و معادن الجوهر، علی بن حسین معروف به مسعودی (۳۴۶ق)، تحقیق: اسعد داغر، قم، دار الهجرة، دوم، ۱۴۰۹ق؛ مزدیسنا و ادب پارسی، محمد معین (۱۳۵۰ش)، تهران، دانشگاه تهران، سوم، ۱۳۸۸ش؛ المعارف، عبدالله بن مسلم معروف به ابن قتیبه دینوری (۲۷۶ق)، تحقیق: ثروت عکاشه، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۲م: معجم البلدان، یاقوت بن عبدالله رومی حموی (۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م؛ مناقب آل ابی طالب، محمد بن علی مازندرانی معروف به ابنشهرآشوب (۵۸۸ق)، قم، نشر علامه، اول، ۱۳۷۹ق؛ نهایة الأرب فی أخبار الفرس و العرب، مؤلف: ناشناس (قرن ۲ق)، تصحیح: محمد تقی دانش پژوه، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۷۵ش؛ وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، احمد بن محمد برمکی اربلی معروف به ابن خلکان (۶۸۱ق)، تحقیق: احسان عباس، بیروت، دار الثقافة، ۱۹۷۱م.
- ↑ کمپانی زارع، مهدی، مقاله «آل برمک»، دانشنامه امام رضا، ج۱، ص ۱۴۵-۱۵۴.