قثم بن عباس قرشی: تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] | + - [[)) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = صحابه | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[قثم بن عباس قرشی در تاریخ اسلامی]] - [[قثم بن عباس قرشی در نهج البلاغه]]| پرسش مرتبط = }} | |||
{{جعبه اطلاعات اصحاب | |||
| نام = قثم بن عباس قرشی | |||
| مشهور به = | |||
| نام تصویر = تصویر قدیمی مکه.jpg | |||
| عرض تصویر = | |||
| توضیح تصویر = تصویر قدیمی مکه | |||
| نام کامل = قثم بن عباس بن عبدالمطلب | |||
| نامهای دیگر = | |||
| جنسیت = مرد | |||
| کنیه = ابوجعفر | |||
| لقب = | |||
| اهل = | |||
| از قبیله = [[قریش]] | |||
| از تیره = [[بنی هاشم]] | |||
| پدر = [[عباس بن عبدالمطلب]] | |||
| مادر = [[لبابه بنت حارث بن حزن هلالی]] | |||
| همسر = | |||
| پسر = [[خالد بن قثم بن عباس بن عبدالمطلب]] | |||
| دختر = | |||
| خواهر = | |||
| برادر = {{فهرست جعبه| [[عبیدالله بن عباس]] | [[حارث بن عباس]] | [[فضل بن عباس]] | [[عبدالله بن عباس]] }} | |||
| خویشاوندان = {{فهرست جعبه| [[پیامبر خاتم]] (پسرعمو) | [[امام علی]] (پسرعمو) }} | |||
| وابستگان = | |||
| تاریخ تولد = [[مکه]] | |||
| محل تولد = | |||
| محل زندگی = [[مکه]] | |||
| تاریخ درگذشت = [[۵۷ هجری]] | |||
| محل درگذشت = [[سمرقند]] | |||
| تاریخ شهادت = | |||
| محل شهادت = | |||
| طول عمر = | |||
| محل دفن = [[سمرقند]] | |||
| دین = | |||
| مذهب = | |||
| از اصحاب = {{فهرست جعبه افقی| [[پیامبر خاتم]] | [[امام علی]] }} | |||
| از طبقه = | |||
| در جنگ = [[جنگ حنین]] | |||
| نقشها = | |||
| فعالیتها = [[فرماندار مکه]] | |||
| علت شهرت = | |||
| علت درگذشت = | |||
| علت شهادت = | |||
| راوی از = | |||
| روایات مشهور = | |||
| مشایخ او = | |||
| راویان از او = | |||
| آخرین راوی از او = | |||
}} | |||
{{ | == مقدمه == | ||
< | قثم [[فرزند]] [[عباس بن عبدالمطلب]] [[پسر عمو]] و [[صحابی رسول خدا]] {{صل}} و نیز [[پسر عمو]] و از [[اصحاب خاص]] [[حضرت علی]] {{ع}} بود<ref>رجال طوسی، ص۵۵، ش۷.</ref>. او [[برادر]] رضاعی [[امام حسن مجتبی]] بود و هنگام [[رحلت پیامبر]] {{صل}} هشت سال داشت<ref>اسدالغابه، ج۴، ص۱۹۷. ام الفضل (مادر قشم) خواب دید که عضوی از اعضای پیامبر {{صل}} در خانۀ اوست. این خواب را برای حضرت نقل کرد، حضرت {{صل}} فرمود: «این خواب برای تو خیر است و دخترم فاطمه پسری میآورد و تو شیر پسرت قثم را به او میدهی» بعداً حضرت حسن {{ع}} به دنیا آمد و ام الفضل او را از شیر قثم داد و بدین ترتیب قثم برادر رضاعی امام حسن شد.</ref>. و مورد [[عنایت]] و دعای [[رسول خدا]] {{صل}} واقع شد. | ||
[[عبدالله بن جعفر]] [[نقل]] میکند: من و عبیدالله و برادرش قثم [[فرزندان]] [[عباس]]، با یکدیگر [[بازی]] میکردیم که [[رسول خدا]] {{صل}} در حالی که سوار بر مرکب بود از کنار ما عبور کرد، همین که چشمش به ما افتاد، فرمود: «این پسر - یعنی قثم - را بالا آورید و به من بدهید». [[پیامبر]] {{صل}} او را گرفت و پشت سر خود سوار کرد و مرا در جلو خود سوار بر مرکب نمود و در [[حق]] ما [[دعا]] کرد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۱۴۰ و با کمی تفاوت اسدالغابه، ج۴، ص۱۹۷.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۱۱۰.</ref> | |||
[[ | == آخرین کسی که با پیکر مطهر [[پیامبر]] {{صل}} وداع کرد == | ||
[[رسول خدا]] {{صل}} در موقع [[احتضار]] طبق وصیتی [[حضرت علی]] {{ع}} را [[مأمور]] [[تجهیز]] پیکر خود نمود که [[غسل]] دهد، [[کفن]] کند و [[نماز]] گزارد و به [[خاک]] سپارد. بر همین اساس [[حضرت علی]] {{ع}}، افرادی را چون [[عباس]] [[عموی پیامبر]]، [[فضل]] و قثم (پسران [[عباس]])، [[اسامة بن زید]] و [[شقران]] [[غلام]] [[رسول خدا]] {{صل}} را برای [[غسل]] به یاری طلبید. [[حضرت علی]] {{ع}} [[بدن]] را [[غسل]] میداد و دیگران کمک میکردند؛ اما کسانی که وارد [[قبر]] [[رسول خدا]] {{صل}} شدند، غیر از [[حضرت علی]] {{ع}}، [[فضل]] و قثم [[فرزندان]] [[عباس]] بودند و آخرین کسی که از [[قبر]] بیرون آمد، قثم (و یا [[فضل]]) بود<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۳۷ و ۴۰؛ اسدالغابه، ج۴، ص۱۹۷.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۱۱۱.</ref> | |||
قثم | == قثم و [[پایداری]] در [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} == | ||
قثم، جزو [[یاران]] باوفای [[امیرمؤمنان]] {{ع}} بود و همواره در [[راه]] آن [[حضرت]] مستقیم و پابرجا بود و هرگز به [[انحراف]] نرفت و آشکارا این [[اعتقاد]] و [[ایمان]] به [[حضرت]] را بازگو مینمود. | |||
در [[اعتقاد]] و [[ایمان]] وی به [[امیرمؤمنان]] {{ع}} [[نقل]] شده که وقتی به او گفتند: چرا [[علی]] [[وارث پیامبر]] شد و شما نشدید؟ جواب داد: «چون [[حضرت علی]] {{ع}} اولین [[فرد]] از ماست که به [[رسول الله]] {{صل}} ملحق شد و در [[پیمان]] با [[پیامبر]] {{صل}} محکمتر از ما بود»<ref>اسدالغابه، ج۴، ص۱۹۷.</ref>. البته [[اعتماد]] و [[محبت]] وی به [[امام]] {{ع}}، دو سویه بود و [[حضرت علی]] {{ع}} هم به قثم علاقه فراوانی داشت. | |||
هنگامی که [[حضرت علی]] {{ع}} به [[خلافت]] رسید، روی اعتمادی که به قثم داشت او را به کارهای مهمی گماشت و از همان اوایل [[خلافت]] قثم را [[والی]] و استاندار [[مکه]] قرار داد و تا زمان [[شهادت]] آن [[حضرت]]، وی به این سمت باقی بود. اما عدهای معتقدند [[حضرت علی]] {{ع}} قثم را بر [[حکومت]] [[مدینه]] (نه [[مکه]]) برگزید و در زمان [[معاویه]] او با سعید بن [[عثمان]] به [[سمرقند]] رفت و در آنجا به [[شهادت]] رسید<ref>اسدالغابه، ج۴، ص۱۰۷؛ الاصابه، ج۵، ص۴۲۰.</ref>. | |||
==پانویس== | روی همان اعتمادی که [[حضرت علی]] {{ع}} به قثم داشت، او را نیز در سال ۳۸ [[هجری]] به [[سرپرستی]] و [[امارت]] [[حجاج]] برگزید<ref>ر. ک: تاریخ طبری، ج۵، ص۱۳۲؛ منهاج البراعه، ج۲۰، ص۵۰.</ref>، تا [[مشکلات]] [[حاجیان]] را برطرف نموده و پاسخگوی مسائل [[شرعی]] آنان باشد. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} طی نامهای که در این [[مأموریت]] به قثم، داد، یادآور شد که: مسائل [[فقهی]] را برای [[مردم]] بازگو کند؛ مستقیماً با [[مردم]] [[سخن]] بگوید؛ [[بیت المال]] را میان [[فقرا]] تقسیم نموده، و بقیه را به مرکز [[خلافت]] بفرستد و به [[مردم]] بگوید که با [[حاجیان]] خوش [[رفتاری]] نمایند و از آنان کرایه نگیرند<ref>ر. ک: نهج البلاغه، نامه ۶۷.</ref>. | ||
[[امام]] {{ع}} نامۀ دیگری دربارۀ [[توطئه]] [[معاویه]] توسط [[حجاج]] شامی به [[مکه]] برای قثم فرستاد و او را به [[هوشیاری]] فراخواند<ref>ر. ک: نهج البلاغه، نامه ۳۳؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۱۳۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۱۱۱-۱۱۱۲.</ref> | |||
== [[مرگ]] [[قثم بن عباس]] == | |||
[[شیخ طوسی]] مینویسد: قثم از [[یاران حضرت علی]] {{ع}} بود و [[قبر]] او در [[سمرقند]]<ref>سمرقند یکی از پنج شهر خراسان بوده است و چهار شهر دیگر آن: بخارا، بلخ، مرو و نیشابور است. (فرهنگ معین).</ref> [[معاویه]] است <ref>رجال طوسی، ص۵۵.</ref>. | |||
[[معاویه]] [[سعید بن عثمان]] را [[والی]] [[خراسان]] قرار داد و او برای [[جنگ]] با [[کفار]] راهی [[سمرقند]] شد. در این [[سفر]] [[قثم بن عباس]] همراه [[سعید بن عثمان]] بود؛ ولی به هنگام وارد شدن به [[شهر]] [[سمرقند]] پس از [[پیروزی]]، سنگی از بالای قلعه پرتاب شد و بر سر قثم فرود آمد و او را به [[شهادت]] رساند<ref>ر. ک: تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳۷.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۱۱۲-۱۱۱۳.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | |||
{{مدخل وابسته}} | |||
* [[بنوهاشم]] (قبیله) | |||
* [[قریش]] (قبیله) | |||
* [[عباس بن عبدالمطلب]] (پدر) | |||
* [[عبدالله بن عباس]] (برادر) | |||
* [[عبیدالله بن عباس]] (برادر) | |||
* [[فضل بن عباس]] (برادر) | |||
* [[کارگزاران خلفا بر مکه]] | |||
* [[کارگزاران امام علی]] | |||
* [[کارگزاران امام علی بر مکه]] | |||
{{پایان مدخل وابسته}} | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:1379452.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|'''اصحاب امام علی، ج۲''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{تبارنامه بنیهاشم}} | {{تبارنامه بنیهاشم}} | ||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] | ||
[[رده:کارگزاران حکومت امام علی]] | [[رده:کارگزاران حکومت امام علی]] | ||
[[رده: | [[رده:اصحاب پیامبر]] | ||
[[رده:اصحاب پیامبر]] | |||
[[رده:اصحاب امام علی]] | |||
[[رده:قریش]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۳۱
قثم بن عباس قرشی | |
---|---|
نام کامل | قثم بن عباس بن عبدالمطلب |
جنسیت | مرد |
کنیه | ابوجعفر |
از قبیله | قریش |
از تیره | بنی هاشم |
پدر | عباس بن عبدالمطلب |
مادر | لبابه بنت حارث بن حزن هلالی |
پسر | خالد بن قثم بن عباس بن عبدالمطلب |
برادر | |
خویشاوندان |
|
تاریخ تولد | مکه |
محل زندگی | مکه |
درگذشت | ۵۷ هجری، سمرقند |
محل آرامگاه | سمرقند |
از اصحاب | |
حضور در جنگ | جنگ حنین |
فعالیتهای او | فرماندار مکه |
مقدمه
قثم فرزند عباس بن عبدالمطلب پسر عمو و صحابی رسول خدا (ص) و نیز پسر عمو و از اصحاب خاص حضرت علی (ع) بود[۱]. او برادر رضاعی امام حسن مجتبی بود و هنگام رحلت پیامبر (ص) هشت سال داشت[۲]. و مورد عنایت و دعای رسول خدا (ص) واقع شد.
عبدالله بن جعفر نقل میکند: من و عبیدالله و برادرش قثم فرزندان عباس، با یکدیگر بازی میکردیم که رسول خدا (ص) در حالی که سوار بر مرکب بود از کنار ما عبور کرد، همین که چشمش به ما افتاد، فرمود: «این پسر - یعنی قثم - را بالا آورید و به من بدهید». پیامبر (ص) او را گرفت و پشت سر خود سوار کرد و مرا در جلو خود سوار بر مرکب نمود و در حق ما دعا کرد[۳].[۴]
آخرین کسی که با پیکر مطهر پیامبر (ص) وداع کرد
رسول خدا (ص) در موقع احتضار طبق وصیتی حضرت علی (ع) را مأمور تجهیز پیکر خود نمود که غسل دهد، کفن کند و نماز گزارد و به خاک سپارد. بر همین اساس حضرت علی (ع)، افرادی را چون عباس عموی پیامبر، فضل و قثم (پسران عباس)، اسامة بن زید و شقران غلام رسول خدا (ص) را برای غسل به یاری طلبید. حضرت علی (ع) بدن را غسل میداد و دیگران کمک میکردند؛ اما کسانی که وارد قبر رسول خدا (ص) شدند، غیر از حضرت علی (ع)، فضل و قثم فرزندان عباس بودند و آخرین کسی که از قبر بیرون آمد، قثم (و یا فضل) بود[۵].[۶]
قثم و پایداری در ولایت امیرالمؤمنین (ع)
قثم، جزو یاران باوفای امیرمؤمنان (ع) بود و همواره در راه آن حضرت مستقیم و پابرجا بود و هرگز به انحراف نرفت و آشکارا این اعتقاد و ایمان به حضرت را بازگو مینمود.
در اعتقاد و ایمان وی به امیرمؤمنان (ع) نقل شده که وقتی به او گفتند: چرا علی وارث پیامبر شد و شما نشدید؟ جواب داد: «چون حضرت علی (ع) اولین فرد از ماست که به رسول الله (ص) ملحق شد و در پیمان با پیامبر (ص) محکمتر از ما بود»[۷]. البته اعتماد و محبت وی به امام (ع)، دو سویه بود و حضرت علی (ع) هم به قثم علاقه فراوانی داشت.
هنگامی که حضرت علی (ع) به خلافت رسید، روی اعتمادی که به قثم داشت او را به کارهای مهمی گماشت و از همان اوایل خلافت قثم را والی و استاندار مکه قرار داد و تا زمان شهادت آن حضرت، وی به این سمت باقی بود. اما عدهای معتقدند حضرت علی (ع) قثم را بر حکومت مدینه (نه مکه) برگزید و در زمان معاویه او با سعید بن عثمان به سمرقند رفت و در آنجا به شهادت رسید[۸].
روی همان اعتمادی که حضرت علی (ع) به قثم داشت، او را نیز در سال ۳۸ هجری به سرپرستی و امارت حجاج برگزید[۹]، تا مشکلات حاجیان را برطرف نموده و پاسخگوی مسائل شرعی آنان باشد. امیرالمؤمنین (ع) طی نامهای که در این مأموریت به قثم، داد، یادآور شد که: مسائل فقهی را برای مردم بازگو کند؛ مستقیماً با مردم سخن بگوید؛ بیت المال را میان فقرا تقسیم نموده، و بقیه را به مرکز خلافت بفرستد و به مردم بگوید که با حاجیان خوش رفتاری نمایند و از آنان کرایه نگیرند[۱۰].
امام (ع) نامۀ دیگری دربارۀ توطئه معاویه توسط حجاج شامی به مکه برای قثم فرستاد و او را به هوشیاری فراخواند[۱۱].[۱۲]
مرگ قثم بن عباس
شیخ طوسی مینویسد: قثم از یاران حضرت علی (ع) بود و قبر او در سمرقند[۱۳] معاویه است [۱۴].
معاویه سعید بن عثمان را والی خراسان قرار داد و او برای جنگ با کفار راهی سمرقند شد. در این سفر قثم بن عباس همراه سعید بن عثمان بود؛ ولی به هنگام وارد شدن به شهر سمرقند پس از پیروزی، سنگی از بالای قلعه پرتاب شد و بر سر قثم فرود آمد و او را به شهادت رساند[۱۵].[۱۶]
جستارهای وابسته
- بنوهاشم (قبیله)
- قریش (قبیله)
- عباس بن عبدالمطلب (پدر)
- عبدالله بن عباس (برادر)
- عبیدالله بن عباس (برادر)
- فضل بن عباس (برادر)
- کارگزاران خلفا بر مکه
- کارگزاران امام علی
- کارگزاران امام علی بر مکه
منابع
پانویس
- ↑ رجال طوسی، ص۵۵، ش۷.
- ↑ اسدالغابه، ج۴، ص۱۹۷. ام الفضل (مادر قشم) خواب دید که عضوی از اعضای پیامبر (ص) در خانۀ اوست. این خواب را برای حضرت نقل کرد، حضرت (ص) فرمود: «این خواب برای تو خیر است و دخترم فاطمه پسری میآورد و تو شیر پسرت قثم را به او میدهی» بعداً حضرت حسن (ع) به دنیا آمد و ام الفضل او را از شیر قثم داد و بدین ترتیب قثم برادر رضاعی امام حسن شد.
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۱۴۰ و با کمی تفاوت اسدالغابه، ج۴، ص۱۹۷.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۱۱۰.
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۳۷ و ۴۰؛ اسدالغابه، ج۴، ص۱۹۷.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۱۱۱.
- ↑ اسدالغابه، ج۴، ص۱۹۷.
- ↑ اسدالغابه، ج۴، ص۱۰۷؛ الاصابه، ج۵، ص۴۲۰.
- ↑ ر. ک: تاریخ طبری، ج۵، ص۱۳۲؛ منهاج البراعه، ج۲۰، ص۵۰.
- ↑ ر. ک: نهج البلاغه، نامه ۶۷.
- ↑ ر. ک: نهج البلاغه، نامه ۳۳؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۱۳۸.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۱۱۱-۱۱۱۲.
- ↑ سمرقند یکی از پنج شهر خراسان بوده است و چهار شهر دیگر آن: بخارا، بلخ، مرو و نیشابور است. (فرهنگ معین).
- ↑ رجال طوسی، ص۵۵.
- ↑ ر. ک: تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳۷.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۱۱۲-۱۱۱۳.
تبارنامه بنیهاشم | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|