امامان دوازدهگانه از اهل بیت پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = امام | | موضوع مرتبط = امام | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = | ||
| مداخل مرتبط = [[دوازده امام در قرآن]] - [[دوازده امام در حدیث]] - [[دوازده امام در کلام اسلامی | | مداخل مرتبط = [[دوازده امام در قرآن]] - [[دوازده امام در حدیث]] - [[دوازده امام در کلام اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} |
نسخهٔ ۱۹ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۵۵
روایات دوازده امام از جمله روایاتی است که توسط رسول اکرم (ص) بیان شده و در آنها به معرفی جانشینان خود پرداختهاند. این روایات بر دوگونه است: در برخی به بیان تعداد اکتفا شده بدون مشخص نمودن مصادیق اما همراه با توصیفاتی همچون "دوازده نفر، به تعداد نقباء بنیاسرائیل" و "کلهم من قریش" که با استفاده از روایاتی همچون حدیث ثقلین و حدیث سفینه، جای شک و تردیدی در شناخت مصادیق جانشینان پیامبر (ص) باقی نمیماند و در برخی از روایات اسامی امامان نیز ذکر شده است.
اسامی امامان دوازده گانه
دوازده امام پیشوایان معصوم هستند که از سوی خداوند، به رهبری امّت اسلامی تعیین شدهاند و پیامبر خدا، نام یکایک آنان را برشمرده و معین کرده است. شیعۀ ناب به امامت ایشان معتقد است، ازاینرو به شیعیان، اثنی عشری و امامیه میگویند. امامت حضرت علی (ع) به دلیل تصریح مکرر پیامبر اسلام (ص) ثابت است. امامت یازده تن دیگر نیز با روایت پیامبر اسلام (ص) و معرفی امام پیشین ثابت میشود[۱]. امامان دوازدهگانۀ شیعه از این قرارند:
- امام علی بن ابی طالب ملقّب به مرتضی و امیر المؤمنین (ع)، تولد مکه، شهادت کوفه سال ۴۰ هجری، ۶۳ سال عمر شریف.
- امام حسن بن علی (ع) ملقّب به مجتبی، تولد مدینه، سال ۳ هجری، شهادت مدینه، سال ۵۰ هجری، ۴۸ سال.
- امام حسین بن علی (ع) ملقّب به سیّد الشهدا، تولد مدینه، سال ۴ هجری، شهادت کربلا، سال ۶۱ هجری، ۵۷ سال.
- امام علی بن حسین (ع) ملقّب به زین العابدین و سجاد، تولد مدینه سال ۳۸ هجری، شهادت مدینه سال ۹۵ هجری، ۵۷ سال.
- امام محمّد بن علی (ع) ملقّب به باقر یا باقرالعلوم، تولد مدینه سال ۵۷ هجری، شهادت مدینه سال ۱۱۴ هجری، ۵۷ سال.
- امام جعفر بن محمّد]] (ع) ملقّب به صادق، تولد مدینه سال ۸۳ هجری، شهادت مدینه سال ۱۴۸ هجری، ۶۵ سال.
- امام موسی بن جعفر (ع) ملقّب به کاظم، تولد ابواء (بین مکه و مدینه) سال ۱۲۸ هجری، شهادت بغداد سال ۱۸۳ هجری، ۵۵ سال.
- امام علی بن موسی (ع) ملقّب به رضا، تولد مدینه سال ۱۴۸ هجری، شهادت طوس، سال ۲۰۳ هجری، ۵۵ سال.
- امام محمّد بن علی (ع) ملقّب به تقیّ و جواد، تولد مدینه سال ۱۹۵ هجری، شهادت بغداد سال ۲۲۰ هجری، ۲۵ سال.
- امام علی بن محمّد (ع) ملقّب به هادی و نقیّ، تولد مدینه سال ۲۱۲ هجری، شهادت سامرا سال ۲۵۴ هجری، ۴۲ سال.
- امام حسن بن علی (ع) ملقّب به عسکری، تولد مدینه سال ۲۳۲ هجری، شهادت سامرّا سال ۲۶۰ هجری، ۲۸ سال.
- امام محمّد بن حسن المهدی (ع) ملقب به مهدی، مهدی موعود، امام زمان، امام عصر، صاحب الزمان و صاحب العصر (ع) تولد سامرا سال ۲۵۵ هجری، تاکنون زنده است[۲].
علت نیامدن نام امامان (ع) در قرآن
چنانکه میدانیم قرآن کریم، به اعتراف شیعه و سنّی، در آیات زیادی به مدح و ستایش اهل بیت پیامبر (ص)، یعنی: امیرمؤمنان علی (ع)، فاطمه زهرا (س)، حسن و حسین (ع) و فرزندان پاک و معصوم آنان پرداخته و شایستگی آن بزرگواران را و برای امامت و جانشینی به حق پیامبر (ص)، مورد تأیید و تأکید قرار داده است، که برخی از آن آیات در مباحث گذشته مورد استناد قرار گرفت[۳]. به همین دلیل، جای این پرسش -به ویژه برای پیروان مکتب اهل بیت (ع)- است که چرا در قرآن به نام تک تک آنان به ویژه امیرمؤمنان (ع) تصریح نشده است، تا جای هیچ چگونه دغدغه و تشکیکی برای موافقان و مخالفان مکتب اهل بیت (ع) باقی نماند؟[۴]
دو پاسخ برای این پرسش وجود دارد؛ نخست پاسخ نقضی به این پرسش است و آن اینکه اگر پرسش کننده از مخالفان مکتب اهل بیت (ع) باشد، در پاسخ او میگوییم، اگر ملاک حقّانیت امامت و خلافت، تصریح به نام امامان و خلفا باشد، مگر به نام خلفای مورد نظر و باور شما –به ویژه نام سه خلیفه نخستین– در قرآن تصریح شده، تا چنین ادعایی را درباره امامان دوازدهگانه از اهل بیت (ع) مطرح کنید و آن ار از شیعیان مطالبه نمایید؟ پیش همانطور که به رغم تصریح نشدن نام خلفا در قرآن، اهل سنت، به ادعای اینکه اهل حل و عقد خلفا را برگزیدهاند، به امامت و خلافت آنان باور دارند[۵]، شیعیان هم بدون تصریح نام ائمه (ع) در قرآن و با استناد به دلایل معتبر، به امامت آنان ایمان دارند.
پاسخ دیگر، از نوع پاسخ حلّی یا ایجابی است و آن اینکه نه تنها در قرآن کریم به نام تک تک ائمه (ع) تصریح نشده، بلکه به عکس، کوشش شده تا حتی آیاتی که به امامت و ولایت آنان به ویژه امیرمؤمنان (ع) اشاره دارد، به صورت ضمنی و در خلال مطالب دیگر، بیان گردد و از دلالت صریح و قابل فهم برای عموم پرهیز گردد![۶].
اما رمز و راز این پنهانکاری قرآن کریم چیست؟
تحقیق و بررسی نشان میدهد، رمز این پنهانکاری قرآن، یک حقیقت غیر قابل انکاری است و آن، موضوع مصون ماندن قرآن از دستبرد تحریف است؛ زیرا آنانی که در حال حیات پیامبر (ص) و در واپسین روزهای عمر شریفش، از فرمان آن حضرت برای حرکت به سوی جهاد سرپیچی کردند و حتی در روز پنجشنبه آخر عمر پیامبر (ص) از دادن کاغذ و قلم برای معرّفی رسمی و به صورت مکتوب وصی و جانشین آن حضرت، خودداری ورزیدند و از توهین به ساحت مقدس آن حضرت مبنی بر هذیانگویی، واهمهای نداشتند[۷]، از دستبرد در قرآن و تغییر دادن الفاظ و عبارات آن در صورت تصریح به نام ائمه (ع) ترسی به خود راه نمیدادند!
آری، آنانی که برای کنار زدن وصی به حق پیامبر خاتم (ص)، امیرمؤمنان علی (ع) از منصب امامت و خلافت، از هیچ نوع کوشش و تلاشی از جمله تهدید به قتل و دست بسته به مسجد بردن برای بیعت گرفتن، آتش زدن درب خانه با اهل آن یعنی حضرت فاطمه زهرا (س) و ضرب و شتم و توهین به آن بانوی بیهمتای عالم اسلام -که دچار سقط جنین شد- کوتاهی نکردند آیا از دست بردن در آیات قرآن و تغییر و تحریف آن برای رسیدن به مقاصد شوم خود، ابائی داشتند؟!
بنابراین، قرآن کریم، مسئله امامت و ولایت ائمه معصومین (ع) به ویژه امیرمؤمنان (ع) را طوری مطرح کرده که هم هر انسان بیغرض و حقیقتبینی آن را میتواند از قرآن دریابد و هم اینکه زمینهای برای سوء استفاده بدخواهان و متمرّدان از قرآن فراهم نشود و تمردشان به صورت تمرّد در برابر قرآن و اسلام درنیاید تا به تصرف و تحریف در قرآن دست نزنند و بدین وسیله موجبات از بین رفتن اصل قرآن را فراهم نکنند[۸].
این شیوه قرآن کریم در نام نبردن اشخاص و شخصیتهای را باید جزو رموز ماندگاری و جاودانگی قرآن و در عین حال از اعجاز شگفتانگیز آن به شمار آورد؛ زیرا در قرآن به رغم اینکه نام بسیاری از افراد، از پیامبران گذشته و شخصیتهای صالح و حتی غیر صالح مشهور آمده است، ولی به نام هیچیک از معاصران، یاران و اصحاب پیامبر اکرم (ص)، در مقام ستایش یا نکوهش تصریح نشده است. این در حالی است که آیات بسیاری در ستایش نیکان از صحابه مانند علی (ع)، سلمان فارسی، حمزه سیدالشهداء، عمار و غیر آنان و نیز در نکوهش برخی مشرکان مانند ابوسفیان، ابوجهل، عاص بن وائل، ولید و مانند آنان نازل شده و مفسّران قرآن ضمن بیان شأن نزول آیات، آنان را نام برده و مصادیق آیات مرتبط با آنها را اعلام داشتهاند. تنها نام "زید" در قرآن آمده که با مدح یا ذمّی از او همراه نیست و نیز نام ابولهب و زنش آن هم با کنیه و وصف در قرآن ذکر شده است نه به صورت اسم خاص و روشن[۹].[۱۰]
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۸۷؛ فرهنگ شیعه، ص ۲۴۵.
- ↑ ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۴۴؛ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص ۳۳۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۸۷.
- ↑ در این زمینه به این دو کتاب سنّی و شیعه رجوع کنید: «التّاج الجامع الأصول فی احادیث الرسول (ص)»، شیخ منصور علی ناصف، ج۳، ص۳۳۰ - ۳۳۷ و ۳۴۷ - ۳۵۹؛ احقاق الحق، قاضی نورالله شوشتری، جلدهای ۲ و ۳.
- ↑ چنانکه تازگیها وهابیها در برخورد با پیروان مکتب اهل بیت (ع) و سایتهایشان با طرح این پرسش اذهان افراد به ویژه عوام شیعه را مشوّش و مضطرب میکنند.
- ↑ ادعای اهل سنت مبنی بر اینکه خلفای مورد قبول ما توسّط گروهی به نام «اهل حل و عقد» به خلافت برگزیده شدهاند، و لذا ما ادعا نداریم که آنها منصوب از سوی خدا و رسول هستند تا ضروری باشد که نام آنها در قرآن بیاید، این ادعای آنها پذیرفته نیست؛ زیرا ما در گذشته در فصلی (فصل ششم) به چند دلیل نشان دادیم که اهل حل و عقد، به فرض وجود خارجی داشتن آن، فاقد صلاحیت شرعی و اعتبار دینی برای گزینش امر بسیار مهمی چون جانشین پیامبر (ص) و امام مسلمین است. مضاف بر اینکه این روش فقط در انتخاب خلیفه اول (ابوبکر) عمل شد و در گزینش خلفای پس از او رعایت نشد که شرحش در جای خود آمده است. برای آگاهی از این بحث به آنجا رجوع کنید.
- ↑ برای آگاهی از این حقیقت تلخ، کافی است که تنها به آیه اکمال (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا سوره مائده، آیه ۳) توجه شود که چگونه به مسئله نصب امام علی (ع) در غدیر خم به صورت پوششی و ضمنی اشاره کرده و در لابه لای آیه اعلام گردیده است!
- ↑ ر. ک: صحیح بخاری، شرح الکرمانی، ج۱۶، ص۲۳۴ - ۲۳۶؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱ (از تک جلدیها)، ص۱۳۳؛ مسند احمد حنبل، ج۱، ص۳۵۵.
- ↑ ر. ک: امامت و انسان کامل از دیدگاه امام خمینی، ص۲۷۹ - ۲۸۲؛ امامت و رهبری، شهید مطهری، ص۱۵۲ - ۱۵۳.
- ↑ ر.ک: خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنت، محمدتقی شریعتی، ص۱۵ - ۱۸.
- ↑ ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۳۴-۱۳۷.