دوازده امام در حدیث

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

امامان دوازده‌گانه در روایات اهل سنت

در روایات زیادی در جوامع روایی اهل سنت، از امامت و خلافت "امامان دوازده‌گانه"سخن رفته است. در اینجا برخی از مهم‌ترین این روایات و مضامین آنها را مورد بررسی قرار می‌دهیم:

  1. جابر بن سمرة می‌گوید: شنیدم پیامبر(ص) فرمود: "تعداد امیران (امّت) دوازده تن است. سپس پیامبر خدا(ص) کلمه‌ای گفت که آن را نشنیدم. پدرم گفت: رسول خدا فرموده که آن دوازده امیر و امام، همگی از قریشند"[۱].
  2. باز جابر بن سمرة می‌گوید: با پدرم نزد پیامبر اکرم(ص) بودم، شنیدم که آن حضرت فرمود: بعد از من دوازده خلیفه خواهد بود سپس صدایش را نشنیدم، به پدرم گفتم چه چیزی بود که صدایش را مخفی کرد، گفت: پیامبر فرمود همه آنها از بنی‌هاشم هستند[۲].
  3. مسروق می‌گوید: شبی در خدمت عبدالله بن مسعود نشسته بودیم او برای ما قرآن می‌خواند. مردی از ایشان پرسید: ای ابا عبدالرحمن! آیا از پیامبر(ص) پرسیدید که چند نفر خلیفه، رهبری امت را بر عهده می‌گیرند؟ عبدالله گفت: از آن روز که به عراق آمده‌ام تا حال غیر از تو کسی این سؤال را از من نکرده بود؛ آری از پیامبر(ص) سؤال کردیم. فرمود: دوازده تن خلافت را بر عهده می‌گیرند که تعدادشان به عدد نقباء بنی اسرائیل است[۳].
  4. جابر بن سمره می‌گوید: شنیدم رسول خدا(ص) می‌فرماید: "اسلام همواره تا (سرانجام امارت و امامت) دوازده خلیفه عزیز و استوار است"[۴]، سیوطی در تاریخ خود دارد که: خلافت دوازده خلیفه پس از رسول خدا(ص) مطلبی است اجماعی[۵].
  5. در روایتی که شیخ سلیمان قندوزی از علی(ع) آورده، دوازده خلیفه و امام، مشخص شده است. پیامبر خدا(ص) فرمود: یا علی! تو وصیّ منی، جنگ با تو جنگ با من و آشتی با تو آشتی با من است و تو امام و پدر یازده امامی، امامانی که مطهّر و معصومند و از جمله آنان مهدی(ع) است آنکه زمین را پر از قسط و عدل می‌سازد... [۶].
  6. شیخ سلیمان قندوزی در روایت دیگری آورده است که پیامبر خدا در جواب سؤال از وصی خود فرمود:وصیّ من علی بن ابی‌طالب و پس از او دو سبط من، حسن و حسین هستند که بعد از او نُه امام از نسل حسین می‌آیند... پس از حسین(ع) فرزندش علی(ع)، پس از علی(ع)، فرزندش محمّد(ع)، پس از محمّد(ع) فرزندش جعفر(ع)، پس از جعفر فرزندش موسی(ع)، پس از موسی(ع) فرزندش علی(ع)، پس از علی(ع) فرزندش محمّد، پس از محمّد فرزندش علی(ع)، پس از علی(ع) فرزندش حسن(ع) و پس از حسن(ع) فرزندش حجت، محمّدِ مهدی(ع) می‌باشد[۷].

گفتنی است با توجه به روایاتی که دلالت داشتند که خلیفه و امیر بعد از رسول خدا(ص) دوازده نفر می‌باشند، گرچه این روایات مطلق هستند و تعیّن و تعیینی در آنها نیامده است ولی اوصافی برای آنها ذکر شده که بر غیر از دوازده نفری که در روایات پنجم و ششم نامشان ذکر شده منطبق نمی‌شود و نیز روایات اول و دوم دلالت دارند که این دوازده نفر از قریش و از آن محدودتر، از بنی‌هاشم می‌باشند و این خصوصیات جز بر آن کسانی که پیامبر اکرم(ص) در روایات پنجم و ششم تعیین فرموده منطبق نمی‌شود؛ زیرا عده‌ای از کسانی را که بعضی از علمای اهل سنت به طور احتمال نام آنها را برده‌اند از بنی‌هاشم نبوده‌اند، علاوه بر اینکه آن کسانی را که آنان نام برده‌اند تعدادشان به دوازده نفر نمی‌رسد و تنها چهار نفر را شامل می‌شود (ابوبکر، عمر، عثمان و علی) و بر خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس نیز منطبق نمی‌شود زیرا تعدادشان بیش از دوازده نفر است پس باید آن دوازده نفر بر اهل بیت پیامبر اکرم(ص) که اولشان حضرت علی(ع) و آخرشان حضرت مهدی(ع) است منطبق شود. شبیه این مطالب را سلیمان قندوزی حنفی نیز، بیان کرده است[۸].[۹]

امامان دوازده‌گانه در روایات شیعه

رسول خدا(ص) فرمود: "امامان پس از من دوازده تن می‌باشند"[۱۰]. همچنین فرمود: امر امّت من تا پایان خلافت دوازده خلیفه که همه‌شان از قریش هستند بالا (برقرار و سرفراز) خواهد بود[۱۱].

روایات ائمه اثنا عشر، از نظر شیعه[۱۲] و اهل سنت متواتر است[۱۳].

از دیدگاه شیعه امامیه، امامان راستین، همان دوازده نفری هستند که در روایات نام آنها آمده است:

  1. جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: "وقتی که خداوند آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱۴] را بر رسول خدا(ص) نازل کرد، گفتم: ای پیامبر! خدا و پیامبر را شناختیم، اولی‌الامر که اطاعت آنها مقرون اطاعت شما شده، چه کسانی هستند؟ فرمود: آنان جانشینان من هستند و پس از من امامان مسلمانان می‌باشند. اولشان علی بن ابی‌طالب، سپس حسن، حسین، علی بن حسین، محمد بن علی - که در تورات معروف به باقر است و تو او را می‌‌بینی و وقتی او را دیدی سلام مرا به او برسان - سپس جعفر بن محمد الصادق، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی سپس همنام و هم‌کنيه من حجت خدا در زمین، ذخیره خدا در بین مردم، فرزند حسن بن علی؛ این همان است که خداوند به دست او مشرق و مغرب زمین را فتح خواهد کرد"[۱۵].
  2. همچنین در حدیث معراج، ولایت و امامت دوازده امام(ع) به پیامبر ابلاغ شده و از تک تک آنان و بخصوص از حضرت علی(ع) و حضرت مهدی(ع) تمجید و اکرام ویژه به عمل آمده است[۱۶]. با توجه به این روایات روشن است که آن دوازده خلیفه و جانشین که وصف نقیب بودن را دارند و امر امت در صورت پیروی از ایشان، بالا خواهد بود که کنایه از عزت اسلام است، جز افرادی که اولشان علی بن ابی طالب و آخر آنها حضرت مهدی(ع) باشد، نخواهد بود؛ زیرا افرادی که بعد از رسول خدا(ص) زمام امور را به‌دست گرفتند - غیر از این خاندان - این اوصاف را نداشتند و برخلاف این اوصاف عمل می‌کردند[۱۷].

روایات دوازده امام

دانشمندان امامیه بر تواتر و صحت روایات امامان دوازده‌گانه تصریح. اعتبار روایات ائمۀ اثنا عشر نزد عامه نیز مسلم و غیرقابل تردید است. روایات جانشینان دوازده‌گانه از طریق بیش از سی‌ نفر از اصحاب پیامبر اکرم (ص) به صورت متواتر و با اسناد فراوان و قابل قبول به ما رسیده است لذا هر گونه تردید در صدور این روایات خلاف روش عقلا در اعتماد و یقین به خبر متواتر است.

دانشمندان فریقین به روایات و نصوص مربوط به جانشینی پیامبر اکرم (ص) اهتمام ویژه‌ای داشته‌اند. در موضوع معرفی امامان دوازده‌گانه در سخنان نبی اکرم (ص) علاوه بر مطالب فراوانی که در ضمن منابع تفسیری و حدیثی فریقین و در کتاب‌های کلامی نوشته شده، آثار مستقلی نیز تالیف شده است، مانند: الامامه و التبصره من الحیره، ابن بابویه، اثبات النص علی الائمه، شیخ صدوق، کفایه الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، خزار قمی رازی، اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، شیخ حر عاملی و...[۱۸].

روایات بیان کننده عدد

روایات دوازده امام بر دو دسته قابل تقسیم است، در بعضی از روایات تنها به ذکر عدد و بدون ذکر نام اکتفا شده و در بعضی دیگر از روایات، اسامی نیز آمده است.

روایاتی که به ذکر عدد اکتفا کرده است. مانند حدیث جَابِرَ بْنَ‏ سَمُرَةَ که منابع معتبر اهل سنت، این حدیث را با الفاظ مختلف و سندهای صحیح، نقل کرده‌اند: «جَابِرَ بْنَ سَمُرَةَ یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (ص) یَخْطُبُ وَ هُوَ یَقُولُ:‏ إِنَّ الْإِسْلَامَ لَا یَزَالُ عَزِیزاً إِلَی اثْنَیْ عَشْرَ خَلِیفَةً ثُمَ‏ قَالَ‏ کَلِمَةً لَمْ‏ أَفْهَمْهَا فَقُلْتُ لِأَبِی مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) فَقَالَ کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْشٍ»[۱۹].

حدیث جابر را دیگر منابع اهل سنت با اسناد معتبر و قابل قبول نقل کرده‌اند مانند: خزاعی مروزی در کتاب الفتن و احمد بن حنبل در مسند بیش از سی مرتبه حدیث جابر را با الفاظ و طرق مختلف نقل کرده است. بخاری و مسلم نیشابوری در صحیح خودشان و... .

در این دسته از روایات هرچند تنها عدد جانشینان بیان شده و تصریح به اسم افراد نشده اما مشتمل بر توصیفاتی است که موجب می‌شود مدعیان دروغین نتوانند به آسانی خود را بر امت تحمیل کنند زیرا توجه به انطباق بر مصادیق آن اوصاف، اشخاص و مصادیق را بدون هیچ‌گونه شک و تردیدی تعیین می‌کند و ما را از فرو رفتن در گرداب تفاسیر مخدوش بعضی از شارحان حدیث در میان اهل سنت مصون می‌دارد.

برای تببین و رفع ابهام از مصادیق و افراد امامان دوازده‌گانه، برخی از توصیفاتی که در روایات ائمه اثنی‌عشر آمده را مورد دقت و تامل قرار می‌‌دهیم:

  1. دوازده نفر به تعداد نقباء بنی‌اسرائیل: «رَسُولَ اللَّهِ (ص) فَقَالَ: اثْنَا عَشَرَ کَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بَنِی‏ إِسْرَائِیلَ»[۲۰]. نقبای[۲۱] بنی اسرائیل بنابر کلام خداوند دوازده نفر بودند: ﴿وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا[۲۲]. بنابراین، جانشینی و خلافت رسول اکرم (ص) تا قیامت، مختص به دوازده نفر است و نه بیش از آن.
  2. کلهم من قریش: قریشی بودن در اکثر روایات ائمه اثنی‌عشر و سایر روایات مرتبط با امامت در منابع اهل سنت آمده است و بر این مطلب ادعای تواتر هم شده است. بدیهی است همه طوایف قریش نمی‌توانند مقصود و مراد از این کلام باشند زیرا پیشوای امت اسلامی باید از نظر فضائل انسانی دارای برتری و امتیاز ویژه در بین امت باشد و این ویژگی و امتیاز در بین قریش مختص خاندان بنی‌‌هاشم است، زیرا اوّلاً درباره جایگاه ویژه و منزلت خاص بنی‌‌هاشم از پیامبر اعظم (ص) روایات بسیاری رسیده است که جائی برای تردید باقی نمی‌ماند، ثانیاً: مذمت حاکمان ستمگر بدون تردید به معنای سلب صلاحیت آنان از منصب امامت و جانشینی پیامبر اکرم (ص) است. توصیف پیامبر اکرم (ص) از بنی امیه و بنی‌مروان و مذمت شدید آنان و سلب صلاحیت از امری امت اسلامی که از احکام جور بودند، از مسلمات است. بنابراین زمامداران ستم‌کار نمی‌توانند مصداق روایات ائمه اثنی عشر باشند حتی اگر ادعای خلافت و جانشینی رسول اکرم (ص) را داشته باشند. نکته مهم در حدیث جابر این است که راوی حدیث به خاطر اختلال و ایجاد سر و صدای برخی از حضار، نتوانسته تمامسخن پیامبر اکرم را بشنود و فقط تعداد جانشینان را شنیده و توصیف به قریشیت را با واسطه نقل کرده نه به صورت مستقیم. با توجه به این مطلب، احتمال «کُلُّهُمْ‏ مِنْ‏ قُرَیْشٍ‏»، ضعیف است بلکه «کُلُّهُمْ‏ مِنْ‏ بَنِی‏ هَاشِمٍ» ‏بوده چراکه این کلمه موجب عکس‌العمل و واکنش‌های منفی برخی از حضار گردیده است.
  3. عدم اختصاص به زمان خاص: دوازده نفر از بعد وفات پیامبر اکرم (ص) تا قیامت، ریاست و رهبری امت اسلامی را بر عهده دارند و مختص به زمان و دوره خاص نیستند. در حدیث عبدالله بن مسعود کلمه «هَذِهِ‏ الْأُمَّةَ» با توجه به استمرار امت اسلام تا آخر الزمان، عدم اختصاص جانشینان دوازده‌گانه به دوره زمان خاص را می‌رساند: «فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا عَبْدِ الرّحْمَنِ هَلْ سَأَلْتُمْ رَسُولَ اللهِ (ص) کَمْ تَمْلِکُ هَذِهِ الأُمَّةُ مِنْ خَلِیفَةٍ َقَالَ نَعَمْ و لَقَدْ سَأَلْنَا رَسُولَ اللهِ (ص) فَقَالَ اثْنَا عَشَرَ کَعِدَّةِ نُقَبَاءِ بَنِی‏ إِسْرَائِیلَ‏»[۲۳]، علاوه بر این در حدیث جابر بن سمره از کلماتی مانند: «لایزال» و «حَتَّی‏ تَقُومَ‏ السَّاعَةُ» استمرار و عدم اختصاص به وضوح استفاده می‌شود.
  4. عامل دوام عزت و سرافرازی اسلام: این صفت و نشانه مهم و با عظمت به صورت مکرر و با الفاظ مختلف در روایات امامان دوازده‌‌گانه آمده است: «لَا یَزَالُ‏ الْإِسْلَامُ‏ عَزِیزاً إِلَی اثْنَتَیْ عَشْرَةَ خَلِیفَةً»[۲۴] و «لَا یَزَالُ‏ هَذَا الدِّینُ‏ عَزِیزاً مَنِیعاً إِلَی اثْنَیْ عَشَرَ»[۲۵].

با توجه به این‌گونه توصیفات در احادیث ائمه اثنی عشر و سایر توصیفات پیامبر اکرم (ص) در مواضع متعدد که درباره اهل بیت خود داشته‌اند، نظیر حدیث ثقلین و حدیث سفینه و حدیث امان، دوازده جانشین، بر غیر امامان از اهل بیت عصمت (ع) قابل انطباق نیست؛ زیرا این احادیث را نمی‌توان بر خلفای نخستین که کمتر از دوازده نفرند، تطبیق نمود و نیز نمی‌توان آن را منطبق بر پادشاهان بنی‌امیه دانست زیرا بیش از دوازده نفرند و همۀ آنها مرتکب ظلم و ستم‌های آشکار شدند و از بنی‌هاشم نیستند؛ بنابراین راهی جز این نمی‌ماند که این حدیث را بر امامان دوازده‌گانه اهل‌بیت پیامبر (ص) و عترتش منطبق بدانیم[۲۶].

روایات بیان‌گر اسامی امامان

روایات بیانگر اسامی امامان: بیان اجمالی همراه با ابهام از پیامبر اکرم (ص) دربارۀ جانشینان خویش خلاف حکمت و تدبیر است و به نوعی کوتاهی در امر هدایت و رسالت الهی است، آن هم در مسألۀ مهم و سرنوشت‌ساز امامت که سعادت و یا شقاوت امت اسلامی به آن گره خورده است. بنابراین عقل حکم می‌کند نبی اکرم (ص) در همان خطابه و سخنرانی ویژگی‌هایی را برشمارند که موجب رفع ابهام از امت اسلامی گردد. بلکه لازم است اسامی و خصوصیات فردی جانشینان خود را هم به روشنی و وضوح بیان کنند و حضرت چنین انجام داده‌اند، یعنی روایاتی وجود دارد که در آنها به اسامی دوزاده امام اشاره شده است. خود این روایات نیز بر دو قسم است:

  1. روایاتی که نام امامان دوازده‌گانه در منابع اصیل امامیه با اسناد معتبر و قابل قبول از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است، مانند حدیث جابر بن عبدالله انصاری که از پیامبر اسلام (ص) دربارۀ مصداق "اولی الامر"[۲۷] پرسیده است. پیامبر (ص) فرمود: «آنان خلفای من و امامانِ پس از من هستند. نخستینِ آنان علی بن ابی طالب است و سپس حسن و آنگاه حسین و سپس علی بن الحسین و آنگاه محمد بن علی... و سپس صادق، جعفر بن محمد و آنگاه موسی بن جعفر و سپس علی بن موسی و آنگاه محمد بن علی و سپس علی بن محمد و آنگاه حسن بن علی و واپسین تن، همنام من، محمد است»[۲۸].
  2. روایات بیانگر نام بعضی از امامان: این دسته از روایات نیز سه گروه است:
    1. روایاتی که در آن تنها به نام اولین و آخرین امام بسنده شده است، مانند روایتی که حضرت رسول (ص) فرمود: «امامان پس از من دوازده نفرند، اولین آنان تویی یا علی و آخرینشان قائمی است که خدای متعال به دستان او مشرق و مغرب جهان را می‌گشاید»[۲۹]. همچنین فرمودند: «امامانِ پس از من، دوازده نفرند. نخستینِ آنان علی بن ابی طالب است و واپسین تن، قائم است. آنان خلفا و اوصیا و اولیای من هستند و پس از من حجت خدایند در میان امت من. هر کس آنان را دوست بدارد، مؤمن است و هر کس انکار کند، کافر است»[۳۰].
    2. روایاتی که در آن علاوه بر یاد کردن از آخرین امام، تنها نام یک امام و عدد فرزندان او بیان شده است: «قَالَ النَّبِیُّ (ص)‏: الْأَئِمَّةُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ تَاسِعُهُمْ قَائِمُهُمْ ثُمَّ قَالَ أَلَا إِنَّ مَثَلَهُمْ فِیکُمْ‏ کَمَثَلِ‏ سَفِینَةِ نُوحٍ‏ مَنْ‏ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ‏ تَخَلَّفَ‏ عَنْهَا هَلَکَ وَ مَثَلِ بَابِ حِطَّةٍ فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ»[۳۱]. همچنین امام باقر (ع) فرمود: «ما دوازده امامیم، حسن و حسین، سپس نُه امام از فرزندان حسین (ع) از آن جمله‌اند»[۳۲].
    3. روایاتی که در آن اسامی مشترک ائمه اثنی‌عشر ذکر شده است: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «إِنَّ الْأَئِمَّةَ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ مِنْ أَهْلِ‏ بَیْتِی‏ عَلِیٌّ‏ أَوَّلُهُمْ‏ وَ أَوْسَطُهُمْ‏ مُحَمَّدٌ وَ آخِرُهُمْ‏ مُحَمَّدٌ وَ مَهْدِیُّ هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّذِی عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ خَلْفَهُ»[۳۳]. جابر بن عبد اللّه انصاری می‌گوید: خدمت حضرت فاطمه (س) رسیدم، در برابرش لوحی بود که نام اوصیا از فرزندانش در آن بود، شمردم دوازده نفر بودند، آخرینشان "قائم" بود، سه محمّد و سه علی[۳۴].[۳۵]

منابع

پانویس

  1. «يَكُونُ اثْنَا عَشَرَ أَمِيراً.... فَقَالَ كَلِمَةً لَمْ أَسْمَعْهَا فَقَالَ أَبِي إِنَّه‏ قَالَ: كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»؛ صحیح بخاری، جزء ۹، ص۱۰۱.
  2. ینابیع المودة، ص۴۴۵.
  3. المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۱ ـ ۵.
  4. «لَا يَزَالُ الْإِسْلَامُ عَزِيزاً إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً...»؛ مسند احمد بن حنبل، ج۵، ص۱۰۶.
  5. تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص۶۱.
  6. ینابیع الموده، ج۸۵.
  7. ینابیع الموده، ص۴۴۱.
  8. ینابیع المودة، ص۴۴۶.
  9. ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص۱۲۷-۱۲۹.
  10. «الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ...».
  11. بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۴۰.
  12. لوامع الالهیه، ص۲۸۵.
  13. برای آگاهی بیشتر از این گونه روایات به این کتاب رجوع کنید: امامان این امت دوازده نفرند، علامه سید مرتضی عسکری، ترجمه محمد جواد کرمی.
  14. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  15. بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۵۰.
  16. بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۸۰- ۲۸۱.
  17. ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص۱۳۰-۱۳۱.
  18. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  19. مسند أبی داود الطیاسی، ص ۶۰۷.
  20. مسند احمد، ج۱، ص ۳۹۸.
  21. نقیب به معنای پیشوا و رئیس است. نقیب در اصل از ماده "نقب" (بر وزن نقد) گرفته شده که به معنی روزنه‌های وسیع، مخصوصاً راه‌های زیرزمینی می‌باشد. و به رئیس و رهبر یک جمعیت از آن جهت نقیب می‌‌گویند که از اسرار جمعیت آگاه است، گویی در میان آنها نقبی ایجاد کرده و از وضع آنها آگاه شده، و گاهی "نقیب" به کسی گفته می‌شود که رئیس جمعیت نیست و تنها معرف و وسیله شناسایی آنها است، و اگر به فضائل اشخاص عنوان "مناقب" اطلاق می‌شود، به خاطر آن است که با فحص و کنجکاوی باید از آنها آگاه گشت. تفسیر نمونه، ج۴، ص ۳۰۸.
  22. «و به راستی خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده سرپرست را برانگیختیم» سوره مائده، آیه ۱۲.
  23. مسند احمد، ج۱، ص ۳۹۸.
  24. صحیح مسلم، ج۶، کتاب الإماره، باب الناس تبع لقریش، ص ۳؛ مسند احمد، ج۵، ص ۹۰ و ۹۸.
  25. صحیح مسلم، ج۶، کتاب الإماره، باب الناس تبع لقریش، ص ۳؛ مسند احمد، ج۵، ص ۹۰ و ۹۸.
  26. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  27. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  28. «عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیَّ یَقُولُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ ص یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ الَّذِینَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِکَ فَقَالَ (ع)هُمْ خُلَفَائِی یَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ بَعْدِی أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْرُوفُ فِی التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِکُهُ یَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِیتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَی ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ سَمِیِّی وَ کَنِیِّی حُجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ بَقِیَّتُهُ فِی عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ذَاکَ الَّذِی یَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَی ذِکْرُهُ عَلَی یَدَیْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»؛ کمال الدین، ج۱، ص۲۵۳.
  29. «الْأَئِمَّةُ مِنْ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ أَنْتَ یَا عَلِیُّ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ الَّذِی یَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَی ذِکْرُهُ عَلَی یَدَیْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»؛ بحار الأنوار، ج ۳۶، ص ۲۲۶.
  30. اعلام الوری باعلام الهدی‌، ۳۷۰ و ۳۷۱؛ کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإنثی عشر، ص ۱۴۵؛ «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ عَلِیٍّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص)‏ الْأَئِمَّةُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ‏ بْنُ‏ أَبِی‏ طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ‏ الْقَائِمُ‏ هُمْ‏ خُلَفَائِی‏ وَ أَوْصِیَائِی‏ وَ أَوْلِیَائِی‏ وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَی أُمَّتِی بَعْدِی»
  31. مناقب آل ابی طالب (ع) (لابن‌شهرآشوب)، ج۱، ص ۲۹۵.
  32. «نَحْنُ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً مِنْهُمْ حَسَنٌ وَ حُسَیْنٌ ثُمَّ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ ع»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۵۳۳، ح ۱۶.
  33. کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الإنثی عشر، ص ۸۰.
  34. «دَخَلْتُ عَلَی فَاطِمَةَ (ع)وَ بَیْنَ یَدَیْهَا لَوْحٌ فِیهِ أَسْمَاءُ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِهَا فَعَدَدْتُ اثْنَیْ عَشَرَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ (ع)ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ مُحَمَّدٌ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهُمْ عَلِیٌّ»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۵۳۲، ح ۱۰.
  35. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱؛ فرهنگ شیعه، ص۲۴۵.