ابریشم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - ' آنرا ' به ' آن را ')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[ابریشم در قرآن]] - [[ابریشم در فقه اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
== مقدمه ==
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ابریشم در قرآن]] - [[ابریشم در فقه اسلامی]] - [[ابریشم در معارف و سیره رضوی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ابریشم (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
 
==مقدمه==
نخی لطیف و محکم، تنیده شده به وسیله کرمی به همین نام. نام [[علمی]] این نخ "فیبروئین" (fibroin) است. در پهلوی به آن "اپه رشیوم" (aparesum) و در زبان عربی به آن "ابریسم" می‌گویند<ref>اژدهای هفت‌سر، ص۳۹۲.</ref>. همچنین به [[کرم]] آن "دود القزّ" و به لباسی که از آن بافته شده باشد "حریر" گفته می‌شود<ref>[[محمد علی سلطانی|سلطانی، محمد علی]]، [[ابریشم ـ سلطانی (مقاله)|مقاله «ابریشم»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]] ص ۳۸۹.</ref>.
نخی لطیف و محکم، تنیده شده به وسیله کرمی به همین نام. نام [[علمی]] این نخ "فیبروئین" (fibroin) است. در پهلوی به آن "اپه رشیوم" (aparesum) و در زبان عربی به آن "ابریسم" می‌گویند<ref>اژدهای هفت‌سر، ص۳۹۲.</ref>. همچنین به [[کرم]] آن "دود القزّ" و به لباسی که از آن بافته شده باشد "حریر" گفته می‌شود<ref>[[محمد علی سلطانی|سلطانی، محمد علی]]، [[ابریشم ـ سلطانی (مقاله)|مقاله «ابریشم»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]] ص ۳۸۹.</ref>.


==ابریشم در [[قرآن]]==
== ابریشم در [[قرآن]] ==
در [[قرآن]] واژه ابریشم به کار نرفته است، اما چند واژه دیگر وجود دارد که [[مفسران]] به کمک [[روایات]] و نظر [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} آن را به ابریشم [[تفسیر]] کرده‌اند:
در [[قرآن]] واژه ابریشم به کار نرفته است، اما چند واژه دیگر وجود دارد که [[مفسران]] به کمک [[روایات]] و نظر [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} آن را به ابریشم [[تفسیر]] کرده‌اند:
#صریح‌ترین این واژه‌ها "حریر" است که در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ}}<ref>«به یقین خداوند کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها جاری است، در آنجا به دستبندهایی زرّین و مروارید نشان آراسته می‌گردند و تنپوش آنان در آنجا پرند است» سوره حج، آیه ۲۳.</ref> در [[وصف]] لباس‌های [[بهشتیان]] آمده است. [[شیخ طوسی]] حریر را ابریشم [[خالص]] تفسیر کرده است<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸ ص۴۳۱.</ref>. [[طبرسی]] نیز در این باره می‌گوید: [[خداوند]] [[لباس]] حریر را در [[دنیا]] برای مردان [[حرام]] کرد و آنان را به [[پوشش]] آن در [[بهشت]] [[مشتاق]] گردانید<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۱۴۰.</ref>. وی در جای دیگری [[حدیثی]] نقل می‌کند که گویای ظرافت و بدن‌نمایی بسیار بالای ابریشم بهشتی است، به گونه‌ای که ساق [[بانوان]] بهشتی از پس هفتاد پوشش ابریشمی آشکار است<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۳۴۸.</ref>.  
# صریح‌ترین این واژه‌ها "حریر" است که در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ}}<ref>«به یقین خداوند کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها جاری است، در آنجا به دستبندهایی زرّین و مروارید نشان آراسته می‌گردند و تنپوش آنان در آنجا پرند است» سوره حج، آیه ۲۳.</ref> در وصف لباس‌های [[بهشتیان]] آمده است. [[شیخ طوسی]] حریر را ابریشم [[خالص]] تفسیر کرده است<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸ ص۴۳۱.</ref>. [[طبرسی]] نیز در این باره می‌گوید: [[خداوند]] [[لباس]] حریر را در [[دنیا]] برای مردان [[حرام]] کرد و آنان را به [[پوشش]] آن در [[بهشت]] [[مشتاق]] گردانید<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۱۴۰.</ref>. وی در جای دیگری [[حدیثی]] نقل می‌کند که گویای ظرافت و بدن‌نمایی بسیار بالای ابریشم بهشتی است، به گونه‌ای که ساق [[بانوان]] بهشتی از پس هفتاد پوشش ابریشمی آشکار است<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۳۴۸.</ref>.  
#در آیه {{متن قرآن|يَلْبَسُونَ مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَقَابِلِينَ}}<ref>«از دیبای نازک و دیبای ستبر جامه می‌پوشند در حالی که رویاروی یکدیگرند» سوره دخان، آیه ۵۳.</ref> هنگامی که خداوند از جایگاه [[متقیان]] در بهشت گزارش می‌دهد، یادآور می‌شود که پوشش آنان در آنجا از "سندس" و "استبرق" است. شیخ طوسی به نقل از [[حسن بصری]] می‌گوید: مقصود از سندس ابریشم است. از قول [[قتاده]] نیز بازگو می‌کند: مقصود از استبرق دیبای درشت بافت است. وی اشاره می‌کند که کاربرد این تعبیر به دلیل آن است که [[مردم]] در این [[دنیا]] با این نوع [[لباس]] آشنایی دارند وگرنه لباس‌های آنجا بسیار [[برتر]] و زیباتر هستند<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۲۴۱.</ref>. [[طبرسی]] این [[آیه]] را [[وعده]] به [[عرب‌ها]] نسبت به چیزهایی می‌داند که در نظرشان بسیار [[ارزشمند]] بود و آرزوی آن را داشتند. وی دیدگاهی را هم نقل می‌کند که در آن سندس به لباس ابریشمی و استبرق به فرش ابریشمی [[تفسیر]] شده است<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۱۱۶.</ref>.  
# در آیه {{متن قرآن|يَلْبَسُونَ مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَقَابِلِينَ}}<ref>«از دیبای نازک و دیبای ستبر جامه می‌پوشند در حالی که رویاروی یکدیگرند» سوره دخان، آیه ۵۳.</ref> هنگامی که خداوند از جایگاه [[متقیان]] در بهشت گزارش می‌دهد، یادآور می‌شود که پوشش آنان در آنجا از "سندس" و "استبرق" است. شیخ طوسی به نقل از [[حسن بصری]] می‌گوید: مقصود از سندس ابریشم است. از قول [[قتاده]] نیز بازگو می‌کند: مقصود از استبرق دیبای درشت بافت است. وی اشاره می‌کند که کاربرد این تعبیر به دلیل آن است که [[مردم]] در این [[دنیا]] با این نوع [[لباس]] آشنایی دارند وگرنه لباس‌های آنجا بسیار [[برتر]] و زیباتر هستند<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۲۴۱.</ref>. [[طبرسی]] این [[آیه]] را [[وعده]] به [[عرب‌ها]] نسبت به چیزهایی می‌داند که در نظرشان بسیار [[ارزشمند]] بود و آرزوی آن را داشتند. وی دیدگاهی را هم نقل می‌کند که در آن سندس به لباس ابریشمی و استبرق به فرش ابریشمی [[تفسیر]] شده است<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۱۱۶.</ref>.  
#در آیه {{متن قرآن|عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا}}<ref>«بر تن آنان جامه‌هایی سبز از دیبای نازک و دیبای ستبر است و به دستبندهایی سیمین آراسته‌اند و پروردگارشان به آنان شرابی پاک می‌نوشاند» سوره انسان، آیه ۲۱.</ref> نیز از لباس [[بهشتیان]] با واژه سندس و استبرق یاد شده است. [[شیخ طوسی]] در ذیل این آیه اشاره می‌کند در نظر افرادی، استبرق به لباسی گفته می‌شود که بافت آن پر انباشت و سفت باشد، نه آنکه تارهای ابریشمی آن درشت باشد<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۲۱۸.</ref>.  
# در آیه {{متن قرآن|عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا}}<ref>«بر تن آنان جامه‌هایی سبز از دیبای نازک و دیبای ستبر است و به دستبندهایی سیمین آراسته‌اند و پروردگارشان به آنان شرابی پاک می‌نوشاند» سوره انسان، آیه ۲۱.</ref> نیز از لباس [[بهشتیان]] با واژه سندس و استبرق یاد شده است. [[شیخ طوسی]] در ذیل این آیه اشاره می‌کند در نظر افرادی، استبرق به لباسی گفته می‌شود که بافت آن پر انباشت و سفت باشد، نه آنکه تارهای ابریشمی آن درشت باشد<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۲۱۸.</ref>.  
#در آیه {{متن قرآن|مُتَّكِئِينَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى الْجَنَّتَيْنِ دَانٍ}}<ref>«بر بسترهایی پشت داده‌اند که آسترهای آنها از دیبای ستبرند و میوه‌های چیدنی آن دو بهشت در دسترسند» سوره الرحمن، آیه ۵۴.</ref> سخن از پشتی‌هایی به میان آمده که [[باطن]] آنها از استبرق است. به گفته شیخ طوسی، "متکا همان پشتی است که در مجالس [[پادشاهان]] برای [[حرمت]] نهادن و [[لذت]] بردن می‌گذارند". استبرق، بنا به نظر [[عکرمه]] و [[ابن‌اسحاق]]، دیبای درشت بافت است. گفته‌اند که روی این پشتی‌ها از سندس که ابریشم نرم است درست شده و آستر آن از استبرق که پارچه ابریشمی درشت بافت است تشکیل شده است. همچنین گفته شده استبرق نوعی حریر چینی است که بینابین است<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۴۸۰.</ref>. [[بغوی]] نیز سندس را [[لباس]] ابریشمی زربافت می‌داند<ref>تفسیر البغوی، ج۳، ص۱۶۱.</ref>. از آنجا که تعبیرهایی که در [[قرآن]] برای ابریشم به کار رفته همگی مربوط به لباس [[بهشتیان]] است، [[مفسران]] نیز بحث را در همین چارچوب منحصر داشته‌اند<ref>[[محمد علی سلطانی|سلطانی، محمد علی]]، [[ابریشم ـ سلطانی (مقاله)|مقاله «ابریشم»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]] ص ۳۸۹.</ref>.
# در آیه {{متن قرآن|مُتَّكِئِينَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى الْجَنَّتَيْنِ دَانٍ}}<ref>«بر بسترهایی پشت داده‌اند که آسترهای آنها از دیبای ستبرند و میوه‌های چیدنی آن دو بهشت در دسترسند» سوره الرحمن، آیه ۵۴.</ref> سخن از پشتی‌هایی به میان آمده که [[باطن]] آنها از استبرق است. به گفته شیخ طوسی، "متکا همان پشتی است که در مجالس [[پادشاهان]] برای [[حرمت]] نهادن و [[لذت]] بردن می‌گذارند". استبرق، بنا به نظر [[عکرمه]] و [[ابن‌اسحاق]]، دیبای درشت بافت است. گفته‌اند که روی این پشتی‌ها از سندس که ابریشم نرم است درست شده و آستر آن از استبرق که پارچه ابریشمی درشت بافت است تشکیل شده است. همچنین گفته شده استبرق نوعی حریر چینی است که بینابین است<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۴۸۰.</ref>. [[بغوی]] نیز سندس را [[لباس]] ابریشمی زربافت می‌داند<ref>تفسیر البغوی، ج۳، ص۱۶۱.</ref>. از آنجا که تعبیرهایی که در [[قرآن]] برای ابریشم به کار رفته همگی مربوط به لباس [[بهشتیان]] است، [[مفسران]] نیز بحث را در همین چارچوب منحصر داشته‌اند<ref>[[محمد علی سلطانی|سلطانی، محمد علی]]، [[ابریشم ـ سلطانی (مقاله)|مقاله «ابریشم»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]] ص ۳۸۹.</ref>.


==ابریشم در عصر [[امام رضا]] {{ع}}==
== ابریشم در عصر [[امام رضا]] {{ع}} ==
در [[روزگار]] [[امام رضا]]{{ع}} [[صنعت]] ابریشم رونق بسزایی داشت. وجود محله‌هایی به نام نوغان در پاره‌ای از [[شهرها]]، گویای [[اشتغال]] [[مسلمانان]] به صنعت ابریشم بود. چنان که در گزارش [[سفر]] امام رضا{{ع}} به [[خراسان]] از محله‌ای به نام نوغان [[طوس]] یاد شده است که هنوز این نام در [[مشهد]] به همین محله اطلاق می‌شود<ref>الإسماعیلیون و المغول و نصیرالدین الطوسی، ص۱۱.</ref>. این نام همچنین گویای سابقه دیرین این کالا در بین [[ایرانیان]] است. در جریان [[ازدواج]] امام رضا{{ع}} با دختر [[مأمون]] نیز از محملی باشکوه که بندهای آن از جنس ابریشم بود، سخن به میان آمده است<ref>أعیان الشیعة، ج۲، ص۳۴.</ref>. این امر نیز گویای فراوانی ابریشم و رونق این صنعت در آن زمان است.  
در [[روزگار]] [[امام رضا]] {{ع}} [[صنعت]] ابریشم رونق بسزایی داشت. وجود محله‌هایی به نام نوغان در پاره‌ای از [[شهرها]]، گویای [[اشتغال]] [[مسلمانان]] به صنعت ابریشم بود. چنان که در گزارش [[سفر]] امام رضا {{ع}} به [[خراسان]] از محله‌ای به نام نوغان [[طوس]] یاد شده است که هنوز این نام در [[مشهد]] به همین محله اطلاق می‌شود<ref>الإسماعیلیون و المغول و نصیرالدین الطوسی، ص۱۱.</ref>. این نام همچنین گویای سابقه دیرین این کالا در بین [[ایرانیان]] است. در جریان [[ازدواج]] امام رضا {{ع}} با دختر [[مأمون]] نیز از محملی باشکوه که بندهای آن از جنس ابریشم بود، سخن به میان آمده است<ref>أعیان الشیعة، ج۲، ص۳۴.</ref>. این امر نیز گویای فراوانی ابریشم و رونق این صنعت در آن زمان است.  


در مواردی به شاعران، طاقه‌های ابریشم صله داده می‌شد<ref>الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۹، ص۳۴۰.</ref>. امام رضا{{ع}} نیز به [[دعبل خزاعی]]، به خاطر سرایش قصیده مدارس "آیات" پیراهن ابریشمی [[هدیه]] داد<ref>مسند الإمام الرضا{{ع}}، ج۲، ص۴۳۳؛ دلائل الإمامة، ص۳۵۸.</ref>. بنا بر بعضی از گزارش‌ها، [[امام]] نخست مقدار ششصد [[درهم]] را در تکه پارچه‌ای ابریشمی نهاد و به [[دعبل]] داد. اما دعبل به جای آن لباسی از امام خواست<ref>دلائل الإمامة، ص۳۵۸؛ اژدهای هفت‌سر، ص۳۳۵.</ref>. [[شیخ مفید]] این قطعه پارچه را از خز می‌داند<ref>الإرشاد، ج۲، ص۲۶۳.</ref>. [[سید هاشم بحرانی]] برای این قطعه لباس ابریشمی کرامتی از قول دعبل نقل می‌کند. مضمون آن [[کرامت]] این است: "دختر دعبل به [[بیماری]] [[چشم]] [[مبتلا]] شده بود و پزشکان از مداوای او [[ناامید]] شده بودند. دعبل این پارچه را بر چشم دختر بست و صبح [[روز]] بعد بیماری دختر مداوا شد"<ref>مدینة المعاجز، ج۷، ص۱۸۹.</ref>. در بعضی از گزارش‌ها از قول [[دعبل خزاعی]] آمده است که وقتی وی قصیده "مدارس را در [[حضور امام]] [[رضا]]{{ع}} و [[مأمون]] خواند و آن دو جوائزی به وی دادند، [[دعبل]] قصد برگشت کرد. [[فضل بن سهل]] [[وزیر]] مأمون نیز یک اسب با دو [[لباس]] بارانی از خز به وی داد<ref>الغدیر، ج۲، ص۳۵۶.</ref>. در این باره که خز هم نوعی ابریشم است و یا پوستی حیوانی به همین نام، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. در بعضی از لغت‌نامه‌ها آن را به معنای ابریشم یا ابریشم خام دانسته‌اند<ref>فرهنگ معاصر عربی - فارسی، ص۱۶۳.</ref>.  
در مواردی به شاعران، طاقه‌های ابریشم صله داده می‌شد<ref>الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۹، ص۳۴۰.</ref>. امام رضا {{ع}} نیز به [[دعبل خزاعی]]، به خاطر سرایش قصیده مدارس "آیات" پیراهن ابریشمی [[هدیه]] داد<ref>مسند الإمام الرضا {{ع}}، ج۲، ص۴۳۳؛ دلائل الإمامة، ص۳۵۸.</ref>. بنا بر بعضی از گزارش‌ها، [[امام]] نخست مقدار ششصد [[درهم]] را در تکه پارچه‌ای ابریشمی نهاد و به [[دعبل]] داد. اما دعبل به جای آن لباسی از امام خواست<ref>دلائل الإمامة، ص۳۵۸؛ اژدهای هفت‌سر، ص۳۳۵.</ref>. [[شیخ مفید]] این قطعه پارچه را از خز می‌داند<ref>الارشاد، ج۲، ص۲۶۳.</ref>. [[سید هاشم بحرانی]] برای این قطعه لباس ابریشمی کرامتی از قول دعبل نقل می‌کند. مضمون آن [[کرامت]] این است: "دختر دعبل به [[بیماری]] [[چشم]] [[مبتلا]] شده بود و پزشکان از مداوای او [[ناامید]] شده بودند. دعبل این پارچه را بر چشم دختر بست و صبح [[روز]] بعد بیماری دختر مداوا شد"<ref>مدینة المعاجز، ج۷، ص۱۸۹.</ref>. در بعضی از گزارش‌ها از قول [[دعبل خزاعی]] آمده است که وقتی وی قصیده "مدارس را در [[حضور امام]] [[رضا]] {{ع}} و [[مأمون]] خواند و آن دو جوائزی به وی دادند، [[دعبل]] قصد برگشت کرد. [[فضل بن سهل]] [[وزیر]] مأمون نیز یک اسب با دو [[لباس]] بارانی از خز به وی داد<ref>الغدیر، ج۲، ص۳۵۶.</ref>. در این باره که خز هم نوعی ابریشم است و یا پوستی حیوانی به همین نام، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. در بعضی از لغت‌نامه‌ها آن را به معنای ابریشم یا ابریشم خام دانسته‌اند<ref>فرهنگ معاصر عربی - فارسی، ص۱۶۳.</ref>.  


این نوع هدایا نشان می‌دهد که در آن [[زمان]] در [[خراسان]] ابریشم به وفور وجود داشت. البته وفور ابریشم در خراسان آن روز جای [[شگفتی]] ندارد، زیرا اولاً بخش قابل توجهی از [[مردم]] خراسان به نوغان‌داری [[اشتغال]] داشتند و محله مهم نوغان شاهد این امر است و از سوی دیگر شهرهای مهم خراسان در مسیر جاده ابریشم قرار داشت که ابریشم یکی از کالاهای عمده تجاری بود. کاروان‌های تجاری از چین راه می‌افتاد، از ترکستان [[چین]](سین کیانگ)، کاشغر و اترار می‌گذشت، به [[جیحون]] می‌رسید و از [[سمرقند]]، بخارا، [[مرو]]، [[طوس]]، [[دامغان]]، [[گرگان]]، [[ری]]، [[قزوین]]، [[آذربایجان]]، ارّان و طرابوزان می‌گذشت و به اروپا می‌رفت. این جاده در [[ایران]] انشعاباتی داشت که یکی از آنها از قزوین به [[همدان]]، [[بغداد]]، [[موصل]]، [[انطاکیه]] یا ازمیر [[ترکیه]] می‌رسید. یکی از اشتغال‌های مهم مردم مرو، بافت پارچه‌های ابریشمی بود که به آن "ملحم" می‌گفتند و افرادی که به [[تجارت]] این نوع لباس اشتغال داشتند ملحمی نام داشتند و شماری از شخصیت‌های [[علمی]] به این نام [[شهرت]] داشتند<ref>الأنساب، سمعانی، ج۵، ص۳۷۷.</ref>.<ref>[[محمد علی سلطانی|سلطانی، محمد علی]]، [[ابریشم ـ سلطانی (مقاله)|مقاله «ابریشم»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]] ص ۳۸۹.</ref>
این نوع هدایا نشان می‌دهد که در آن [[زمان]] در [[خراسان]] ابریشم به وفور وجود داشت. البته وفور ابریشم در خراسان آن روز جای [[شگفتی]] ندارد، زیرا اولاً بخش قابل توجهی از [[مردم]] خراسان به نوغان‌داری [[اشتغال]] داشتند و محله مهم نوغان شاهد این امر است و از سوی دیگر شهرهای مهم خراسان در مسیر جاده ابریشم قرار داشت که ابریشم یکی از کالاهای عمده تجاری بود. کاروان‌های تجاری از چین راه می‌افتاد، از ترکستان [[چین]](سین کیانگ)، کاشغر و اترار می‌گذشت، به [[جیحون]] می‌رسید و از [[سمرقند]]، بخارا، [[مرو]]، [[طوس]]، [[دامغان]]، [[گرگان]]، [[ری]]، [[قزوین]]، [[آذربایجان]]، ارّان و طرابوزان می‌گذشت و به اروپا می‌رفت. این جاده در [[ایران]] انشعاباتی داشت که یکی از آنها از قزوین به [[همدان]]، [[بغداد]]، [[موصل]]، [[انطاکیه]] یا ازمیر [[ترکیه]] می‌رسید. یکی از اشتغال‌های مهم مردم مرو، بافت پارچه‌های ابریشمی بود که به آن "ملحم" می‌گفتند و افرادی که به [[تجارت]] این نوع لباس اشتغال داشتند ملحمی نام داشتند و شماری از شخصیت‌های [[علمی]] به این نام [[شهرت]] داشتند<ref>الأنساب، سمعانی، ج۵، ص۳۷۷.</ref><ref>[[محمد علی سلطانی|سلطانی، محمد علی]]، [[ابریشم ـ سلطانی (مقاله)|مقاله «ابریشم»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]] ص ۳۸۹.</ref>


==[[فقه]] و ابریشم==
== [[فقه]] و ابریشم ==
در [[احادیث]] از ابریشم به وفور سخن گفته شده است. عموم [[روایت‌ها]] درباره کاربرد لباس و پارچه‌های ابریشمی برای مردان یا [[زنان]] و نیز در [[نماز]] و یا [[کفن]] و امثال آن است. [[فقیهان]] بر اساس روایت‌هایی که وجود دارد [[پوشیدن لباس]] [[خالص]] ابریشم را برای مردان [[حرام]] دانسته‌اند و برای [[زنان]] تنها هنگام [[نماز خواندن]] مورد ایراد شمرده‌اند. اما در مورد [[لباس]] ابریشمی غیر خالص [[اختلاف]] قابل توجهی در بین فقیهان وجود دارد که بخش مهمی از آن به دلیل وجود [[نقلی]] از [[امام رضا]]{{ع}} درباره جواز [[نماز]] در لباسی است که لایه آن از ابریشم باشد. متن [[روایت]] به این شرح است که [[حسین بن سعید]] گفت: "در نامه‌ای که [[محمد بن ابراهیم]] به [[ابوالحسن رضا]]{{ع}} نوشته بود و در آن از نماز در لباسی که لایه آن از ابریشم باشد پرسیده بود، خواندم که [[امام]] نوشته بود نماز در آن ایرادی ندارد"<ref>{{متن حدیث|عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ: قَرَأْتُ (فِي) كِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ إِلَى الرِّضَا ع يَسْأَلُهُ عَنِ الصَّلَاةِ فِي ثَوْبٍ حَشْوُهُ قَزٌّ فَكَتَبَ إِلَيْهِ قَرَأْتُهُ لَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ فِيهِ}}؛ وسائل الشیعة، ج۴، ص۴۴۴.</ref>.  
در [[احادیث]] از ابریشم به وفور سخن گفته شده است. عموم [[روایت‌ها]] درباره کاربرد لباس و پارچه‌های ابریشمی برای مردان یا [[زنان]] و نیز در [[نماز]] و یا [[کفن]] و امثال آن است. [[فقیهان]] بر اساس روایت‌هایی که وجود دارد [[پوشیدن لباس]] [[خالص]] ابریشم را برای مردان [[حرام]] دانسته‌اند و برای [[زنان]] تنها هنگام [[نماز خواندن]] مورد ایراد شمرده‌اند. اما در مورد [[لباس]] ابریشمی غیر خالص [[اختلاف]] قابل توجهی در بین فقیهان وجود دارد که بخش مهمی از آن به دلیل وجود [[نقلی]] از [[امام رضا]] {{ع}} درباره جواز [[نماز]] در لباسی است که لایه آن از ابریشم باشد. متن [[روایت]] به این شرح است که [[حسین بن سعید]] گفت: "در نامه‌ای که [[محمد بن ابراهیم]] به [[ابوالحسن رضا]] {{ع}} نوشته بود و در آن از نماز در لباسی که لایه آن از ابریشم باشد پرسیده بود، خواندم که [[امام]] نوشته بود نماز در آن ایرادی ندارد"<ref>{{متن حدیث|عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ: قَرَأْتُ (فِي) كِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ إِلَى الرِّضَا ع يَسْأَلُهُ عَنِ الصَّلَاةِ فِي ثَوْبٍ حَشْوُهُ قَزٌّ فَكَتَبَ إِلَيْهِ قَرَأْتُهُ لَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ فِيهِ}}؛ وسائل الشیعة، ج۴، ص۴۴۴.</ref>.  


[[شیخ صدوق]] قائل است مقصود از "قزّ" در این روایت موی بز است و نه نخ ابریشم<ref>من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۶۳.</ref>. اما [[شهید]] این [[تفسیر]] را خلاف [[واقعیت]] می‌داند<ref>ذکری الشیعة، ج۳، ص۴۴.</ref> صاحب مفتاح الکرامة سخن [[صدوق]] را [[تأیید]] می‌کند و دلیل آن را غیر معمول بودن استفاده از ابریشم به عنوان لایه لباس می‌داند و می‌گوید: چنین کاری جز از افراد [[اسراف]] کار [[نادان]] سر نمی‌زند، زیرا قیمت ابریشم بالاست و فایده‌ای بر آن مترتب نمی‌شود و ابریشم در لایه لباس [[زینت]]. هم نیست، بر خلاف موی بز که متداول بود<ref>مفتاح الکرامة، ج۵، ص۵۱۱.</ref>. [[محقق حلی]] اصل روایت را [[ضعیف]] می‌شمارد با این تعلیل که [[راوی]] آن را سماع نکرده بلکه در [[نامه]] خوانده است<ref>المعتبر فی شرح المختصر، ج۲، ص۹۱.</ref>. بعضی از فقیهان نظر محقق را درست ندانسته‌اند، زیرا در مواردی که راوی به طور جزم سخن را مستند می‌کند این اشکال به وجود نمی‌آید، بلکه با آن [[معامله]] مسموع می‌کنند و مکاتبه مجزوم مانند مشافهه است. به علاوه، خاص مقدم بر عام است<ref>ذکری الشیعة، ج۳، ص۴۵.</ref>. [[محقق اردبیلی]] از این روایت با عنوان صحیحه یاد می‌کند و بعد از اشاره به دیدگاه [[شیخ طوسی]] و [[محقق حلی]] و [[شیخ صدوق]] در [[تفسیر]] آن به غیر ابریشم، آن را قابل [[تأمل]] می‌شمارد<ref>مجمع الفائدة و البرهان، ج۲، ص۹۸.</ref>. [[صاحب جواهر]] بعد از نقل دیدگاه افرادی که قز را موی بز تفسیر نموده یا [[روایت]] را [[تضعیف]] کرده‌اند یادآور می‌شود که حمل قز بر موی بز استعمال مجازی است که نیاز به دلیل دارد. افزون بر این، بعضی از انواع ابریشم به درد چیزی جز استعمال آن به عنوان لایه [[لباس]] نمی‌خورد<ref>جواهر الکلام، ج۸ ص۱۴۱.</ref>. در لغت قز به معنای ابریشم آمده است<ref>صحاح اللغة، ج۳، ص۸۹۱؛ تاج العروس، ج۸ ص۱۲۷- ۱۲۸.</ref>.  
[[شیخ صدوق]] قائل است مقصود از "قزّ" در این روایت موی بز است و نه نخ ابریشم<ref>من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۶۳.</ref>. اما [[شهید]] این [[تفسیر]] را خلاف [[واقعیت]] می‌داند<ref>ذکری الشیعة، ج۳، ص۴۴.</ref> صاحب مفتاح الکرامة سخن [[صدوق]] را [[تأیید]] می‌کند و دلیل آن را غیر معمول بودن استفاده از ابریشم به عنوان لایه لباس می‌داند و می‌گوید: چنین کاری جز از افراد [[اسراف]] کار [[نادان]] سر نمی‌زند، زیرا قیمت ابریشم بالاست و فایده‌ای بر آن مترتب نمی‌شود و ابریشم در لایه لباس [[زینت]]. هم نیست، بر خلاف موی بز که متداول بود<ref>مفتاح الکرامة، ج۵، ص۵۱۱.</ref>. [[محقق حلی]] اصل روایت را [[ضعیف]] می‌شمارد با این تعلیل که [[راوی]] آن را سماع نکرده بلکه در [[نامه]] خوانده است<ref>المعتبر فی شرح المختصر، ج۲، ص۹۱.</ref>. بعضی از فقیهان نظر محقق را درست ندانسته‌اند، زیرا در مواردی که راوی به طور جزم سخن را مستند می‌کند این اشکال به وجود نمی‌آید، بلکه با آن [[معامله]] مسموع می‌کنند و مکاتبه مجزوم مانند مشافهه است. به علاوه، خاص مقدم بر عام است<ref>ذکری الشیعة، ج۳، ص۴۵.</ref>. [[محقق اردبیلی]] از این روایت با عنوان صحیحه یاد می‌کند و بعد از اشاره به دیدگاه [[شیخ طوسی]] و [[محقق حلی]] و [[شیخ صدوق]] در [[تفسیر]] آن به غیر ابریشم، آن را قابل [[تأمل]] می‌شمارد<ref>مجمع الفائدة و البرهان، ج۲، ص۹۸.</ref>. [[صاحب جواهر]] بعد از نقل دیدگاه افرادی که قز را موی بز تفسیر نموده یا [[روایت]] را [[تضعیف]] کرده‌اند یادآور می‌شود که حمل قز بر موی بز استعمال مجازی است که نیاز به دلیل دارد. افزون بر این، بعضی از انواع ابریشم به درد چیزی جز استعمال آن به عنوان لایه [[لباس]] نمی‌خورد<ref>جواهر الکلام، ج۸ ص۱۴۱.</ref>. در لغت قز به معنای ابریشم آمده است<ref>صحاح اللغة، ج۳، ص۸۹۱؛ تاج العروس، ج۸ ص۱۲۷- ۱۲۸.</ref>.  


در نقل دیگری، [[ریان بن صلت]] از [[امام رضا]]{{ع}} درباره [[نماز]] در چند نوع از پوشش‌ها می‌پرسد که از جمله اینها لباسی با لایه ابریشم است و امام رضا{{ع}} آن را روا می‌شمارد<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنِ الصَّلَاةِ فِي الْخَزِّ فَقَالَ صَلِّ فِيهِ}}؛ وسائل الشیعة، ج۴، ص۳۶۰.</ref>. [[محقق اردبیلی]] این روایت را نیز صحیحه می‌شمارد<ref>مجمع الفائدة و البرهان، ج۲، ص۹۸.</ref>.
در نقل دیگری، [[ریان بن صلت]] از [[امام رضا]] {{ع}} درباره [[نماز]] در چند نوع از پوشش‌ها می‌پرسد که از جمله اینها لباسی با لایه ابریشم است و امام رضا {{ع}} آن را روا می‌شمارد<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنِ الصَّلَاةِ فِي الْخَزِّ فَقَالَ صَلِّ فِيهِ}}؛ وسائل الشیعة، ج۴، ص۳۶۰.</ref>. [[محقق اردبیلی]] این روایت را نیز صحیحه می‌شمارد<ref>مجمع الفائدة و البرهان، ج۲، ص۹۸.</ref>.  
 
در روایت دیگری امام رضا{{ع}} نماز در "دیبا" را در صورتی که منقوش نباشد روا شمرده است<ref>وسائل الشیعة، ج۴، ص۴۴۴.</ref>. دیبا واژه‌ای [[فارسی]] است که با انتقال به [[عربی]] به "دیباج" تبدیل شده است. زبیدی آن را پارچه‌ای بافته شده از ابریشم دانسته است<ref>تاج العروس، ج۳، ص۳۵۶.</ref>. [[سلیمان بن جعفر جعفری]] نقل می‌کند امام رضا{{ع}} را دیده است که در لباس خز نماز می‌گذارد<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۶۲.</ref>. اینکه این لباس از پوست خز بوده یا از ابریشم، از این روایت چندان مشخص نیست؛ زیرا تعبیر خز هم به معنای ابریشم آمده است و هم به معنای حیوانی به همین نام. اما روایت دیگری از امام رضا{{ع}} نقل شده که در آن [[پرسش]] درباره نماز در پوست خز است و [[امام]] در پاسخ می‌گوید: ما می‌پوشیم<ref>مسند الإمام الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۶۵.</ref> و در پاسخ پرسش دیگری هم به طور مطلق نماز در لباس خز را بی‌اشکال می‌داند<ref>مسند الإمام الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۶۵.</ref>. از این دو [[روایت]] می‌توان [[حدس]] زد مقصود از خز در روایت سلیمان جعفری هم ابریشم نیست. گزارشی از یکی از [[یاران امام صادق]]{{ع}} داریم که [[پوشش]] [[لباس]] خز با لایه ابریشمی را روا می‌داند و حتی یادآور می‌شود لباس [[امام حسین]]{{ع}} در [[کربلا]] خز بود<ref>وسائل الشیعة، ج۴، ص۳۶۴.</ref>. این روایت استبعاد درباره استفاده از ابریشم به عنوان لایه لباس را به چالش می‌کشد و گویای آن است که چنین کاری متداول بوده است.


با این حال، روایتی از [[امام رضا]]{{ع}} داریم که [[نماز]] در لباس ابریشمی را روا نمی‌داند<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع هَلْ يُصَلِّي الرَّجُلُ فِي ثَوْبِ إِبْرِيسَمٍ فَقَالَ لَا}}؛ وسائل الشیعة، ج۴، ص۳۶۸.</ref>. البته این روایت با روایت‌های پیشین قابل جمع است، زیرا این عام است و روایت‌های قبلی خاص‌اند که از این عام استثنا شده‌اند. در روایتی از قول امام رضا{{ع}} نقل شده است که [[حضرت یوسف]]{{ع}} لباس دیبا با حواشی زردوزی شده می‌پوشید<ref>الکافی، ج۶، ص۴۵۴.</ref>. اینکه آیا این دیبا از ابریشم بود و در [[زمان]] وی پوشش ابریشمی برای مردان ایرادی نداشت یا غیر ابریشم بود، موضوع مبهمی است و از این روایت مطلبی در این باره به دست نمی‌آید<ref>منابع: قرآن کریم، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، محمد بن محمد معروف به شیخ مفید (۴۱۳ق)، تحقیق: مؤسسة آل البیت عله لإحیاء التراث، بیروت، دار المفید، دوم، ۱۴۱۴ق؛ اژدهای هفت سر، محمدابراهیم باستانی پاریزی (معاصر)، تهران، علم، پنجم، ۱۳۸۴ش؛ الإسماعیلیون و المغول و نصیرالدین الطوسی، سیدحسن بن محسن امین (۱۳۹۹ق)، تهران، امیر کبیر، اول، ۱۳۷۷ش؛ أعیان الشیعة، سید محسن بن عبدالکریم امین عاملی (۱۳۷۱ق)، تحقیق: سید حسن امین، بیروت، دار التعارف، بی تاء الأنساب، عبدالکریم بن محمد معروف به سمعانی (۵۶۲ق)، تعلیق: عبدالله عمر بارودی، بیروت، دار الجنان، اول، ۱۴۰۸ق؛ تاج العروس من جواهر القاموس، سید محمد مرتضی بن محمد حسینی زبیدی (۱۲۰۵ق)، تحقیق: علی شیری، بیروت، دار الفکر، اول، ۱۴۱۴ق، التبیان فی تفسیر القرآن، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۳۴۲ق؛ تفسیر البغوی (معالم التنزیل)، حسین بن مسعود فراء بغوی (۵۱۰ق)، تحقیق: خالد عبدالرحمن، بیروت، دار المعرفة، بی تا، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محمدحسن بن باقر نجفی معروف به صاحب جواهر (۱۲۶۶ق)، تحقیق: جمعی از محققان، تهران، دار الکتب الإسلامیة، سوم، ۱۳۶۷ش؛ دلائل الإمامة، محمد بن جریر طبری (قرن ۵ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة البعثة، قم، اول، ۱۴۱۳ق، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، محمد محسن بن علی منزوی معروف به آقابزرگ تهرانی (۱۳۸۹ق)، بیروت، دار الأضواء، سوم، ۱۴۰۳ق؛ ذکری الشیعة فی أحکام الشریعة، محمد بن جمال الدین عاملی معروف به شهیا۔ اول (۷۸۶ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت{{ع}} لإحیاء التراث، قم، اول، ۱۴۱۹ق؛ الصحاح - تاج اللغة و صحاح العربیة، اسماعیل بن حماد جوهری (۳۹۳ق)، تحقیق: أحمد عبدالغفور عطار، بیروت، دار العلم للملایین، چهارم، ۱۴۰۷ق، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، عبدالحسین بن احمد معروف به علامه امینی (۱۳۹۲ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، چهارم، ۱۳۹۷ق، فرهنگ معاصر عربی - فارسی، آذرتاش آذرنوش معاصر)، تهران، نشر نی، اول، ۱۳۷۸ش، الکافی، محمد بن یعقوب معروف به کلینی (۳۲۹ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الإسلامیة، پنجم، ۱۳۶۳ ش؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن معروف به طبرسی (۵۴۸ق)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، مؤسسة الأعلمی، اول، ۱۴۱۵ق، مجمع الفائدة و البرهان، احمد بن محمد معروف به مقدس اردبیلی (۹۹۳ق)، تصحیح و تعلیق: مجتبی عراقی - علی پناه اشتهاردی - حسین یزدی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۰۳ق؛ مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر طلا و دلائل الحجج علی البشر، سیدهاشم بن سلیمان حسینی بحرانی (۱۱۰۷ق)، تحقیق: عزت الله مولایی و دیگران، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، اول، ۱۴۱۵ق؛ مسند الإمام الرضا، عزیزالله بن محمد عطاردی قوچانی معاصر)، مشهد، کنگره جهانی حضرت رضانی، اول، ۱۴۰۶ق؛ المعتبر فی شرح المختصر، جعفر بن حسن معروف به محقق حلی (۶۷۶ق)، تحقیق زیر نظر: ناصر مکارم شیرازی، قم، مؤسسة سید الشهداء، اول، ۱۴۰۷ق؛ مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامة، سید محمد جواد حسینی عاملی (۱۲۲۶ق)، تحقیق: محمدباقر خالصی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، اول، ۱۴۱۹ق، من لایحضره الفقیه، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، دوم، ۱۴۰۴ق؛ وسائل الشیعة (تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة)، محمد بن حسن معروف به حر عاملی (۱۱۰۴ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیا لإحیاء التراث، قم، دوم، ۱۴۱۴ق</ref>.<ref>[[محمد علی سلطانی|سلطانی، محمد علی]]، [[ابریشم ـ سلطانی (مقاله)|مقاله «ابریشم»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]] ص ۳۸۹.</ref>
در روایت دیگری امام رضا {{ع}} نماز در "دیبا" را در صورتی که منقوش نباشد روا شمرده است<ref>وسائل الشیعة، ج۴، ص۴۴۴.</ref>. دیبا واژه‌ای [[فارسی]] است که با انتقال به [[عربی]] به "دیباج" تبدیل شده است. زبیدی آن را پارچه‌ای بافته شده از ابریشم دانسته است<ref>تاج العروس، ج۳، ص۳۵۶.</ref>. [[سلیمان بن جعفر جعفری]] نقل می‌کند امام رضا {{ع}} را دیده است که در لباس خز نماز می‌گذارد<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۶۲.</ref>. اینکه این لباس از پوست خز بوده یا از ابریشم، از این روایت چندان مشخص نیست؛ زیرا تعبیر خز هم به معنای ابریشم آمده است و هم به معنای حیوانی به همین نام. اما روایت دیگری از امام رضا {{ع}} نقل شده که در آن [[پرسش]] درباره نماز در پوست خز است و [[امام]] در پاسخ می‌گوید: ما می‌پوشیم<ref>مسند الإمام الرضا {{ع}}، ج۲، ص۱۶۵.</ref> و در پاسخ پرسش دیگری هم به طور مطلق نماز در لباس خز را بی‌اشکال می‌داند<ref>مسند الإمام الرضا {{ع}}، ج۲، ص۱۶۵.</ref>. از این دو [[روایت]] می‌توان [[حدس]] زد مقصود از خز در روایت سلیمان جعفری هم ابریشم نیست. گزارشی از یکی از [[یاران امام صادق]] {{ع}} داریم که [[پوشش]] [[لباس]] خز با لایه ابریشمی را روا می‌داند و حتی یادآور می‌شود لباس [[امام حسین]] {{ع}} در [[کربلا]] خز بود<ref>وسائل الشیعة، ج۴، ص۳۶۴.</ref>. این روایت استبعاد درباره استفاده از ابریشم به عنوان لایه لباس را به چالش می‌کشد و گویای آن است که چنین کاری متداول بوده است.


== جستارهای وابسته ==
با این حال، روایتی از [[امام رضا]] {{ع}} داریم که [[نماز]] در لباس ابریشمی را روا نمی‌داند<ref>{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع هَلْ يُصَلِّي الرَّجُلُ فِي ثَوْبِ إِبْرِيسَمٍ فَقَالَ لَا}}؛ وسائل الشیعة، ج۴، ص۳۶۸.</ref>. البته این روایت با روایت‌های پیشین قابل جمع است، زیرا این عام است و روایت‌های قبلی خاص‌اند که از این عام استثنا شده‌اند. در روایتی از قول امام رضا {{ع}} نقل شده است که [[حضرت یوسف]] {{ع}} لباس دیبا با حواشی زردوزی شده می‌پوشید<ref>الکافی، ج۶، ص۴۵۴.</ref>. اینکه آیا این دیبا از ابریشم بود و در [[زمان]] وی پوشش ابریشمی برای مردان ایرادی نداشت یا غیر ابریشم بود، موضوع مبهمی است و از این روایت مطلبی در این باره به دست نمی‌آید<ref>منابع: قرآن کریم، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، محمد بن محمد معروف به شیخ مفید (۴۱۳ق)، تحقیق: مؤسسة آل البیت عله لإحیاء التراث، بیروت، دار المفید، دوم، ۱۴۱۴ق؛ اژدهای هفت سر، محمدابراهیم باستانی پاریزی (معاصر)، تهران، علم، پنجم، ۱۳۸۴ش؛ الإسماعیلیون و المغول و نصیرالدین الطوسی، سیدحسن بن محسن امین (۱۳۹۹ق)، تهران، امیر کبیر، اول، ۱۳۷۷ش؛ أعیان الشیعة، سید محسن بن عبدالکریم امین عاملی (۱۳۷۱ق)، تحقیق: سید حسن امین، بیروت، دار التعارف، بی تاء الأنساب، عبدالکریم بن محمد معروف به سمعانی (۵۶۲ق)، تعلیق: عبدالله عمر بارودی، بیروت، دار الجنان، اول، ۱۴۰۸ق؛ تاج العروس من جواهر القاموس، سید محمد مرتضی بن محمد حسینی زبیدی (۱۲۰۵ق)، تحقیق: علی شیری، بیروت، دار الفکر، اول، ۱۴۱۴ق، التبیان فی تفسیر القرآن، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۳۴۲ق؛ تفسیر البغوی (معالم التنزیل)، حسین بن مسعود فراء بغوی (۵۱۰ق)، تحقیق: خالد عبدالرحمن، بیروت، دار المعرفة، بی تا، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محمدحسن بن باقر نجفی معروف به صاحب جواهر (۱۲۶۶ق)، تحقیق: جمعی از محققان، تهران، دار الکتب الإسلامیة، سوم، ۱۳۶۷ش؛ دلائل الإمامة، محمد بن جریر طبری (قرن ۵ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة البعثة، قم، اول، ۱۴۱۳ق، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، محمد محسن بن علی منزوی معروف به آقابزرگ تهرانی (۱۳۸۹ق)، بیروت، دار الأضواء، سوم، ۱۴۰۳ق؛ ذکری الشیعة فی أحکام الشریعة، محمد بن جمال الدین عاملی معروف به شهیا۔ اول (۷۸۶ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت {{ع}} لإحیاء التراث، قم، اول، ۱۴۱۹ق؛ الصحاح - تاج اللغة و صحاح العربیة، اسماعیل بن حماد جوهری (۳۹۳ق)، تحقیق: أحمد عبدالغفور عطار، بیروت، دار العلم للملایین، چهارم، ۱۴۰۷ق، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، عبدالحسین بن احمد معروف به علامه امینی (۱۳۹۲ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، چهارم، ۱۳۹۷ق، فرهنگ معاصر عربی - فارسی، آذرتاش آذرنوش معاصر)، تهران، نشر نی، اول، ۱۳۷۸ش، الکافی، محمد بن یعقوب معروف به کلینی (۳۲۹ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الإسلامیة، پنجم، ۱۳۶۳ ش؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن معروف به طبرسی (۵۴۸ق)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، مؤسسة الأعلمی، اول، ۱۴۱۵ق، مجمع الفائدة و البرهان، احمد بن محمد معروف به مقدس اردبیلی (۹۹۳ق)، تصحیح و تعلیق: مجتبی عراقی - علی پناه اشتهاردی - حسین یزدی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۰۳ق؛ مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر طلا و دلائل الحجج علی البشر، سیدهاشم بن سلیمان حسینی بحرانی (۱۱۰۷ق)، تحقیق: عزت الله مولایی و دیگران، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، اول، ۱۴۱۵ق؛ مسند الإمام الرضا، عزیزالله بن محمد عطاردی قوچانی معاصر)، مشهد، کنگره جهانی حضرت رضانی، اول، ۱۴۰۶ق؛ المعتبر فی شرح المختصر، جعفر بن حسن معروف به محقق حلی (۶۷۶ق)، تحقیق زیر نظر: ناصر مکارم شیرازی، قم، مؤسسة سید الشهداء، اول، ۱۴۰۷ق؛ مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامة، سید محمد جواد حسینی عاملی (۱۲۲۶ق)، تحقیق: محمدباقر خالصی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، اول، ۱۴۱۹ق، من لایحضره الفقیه، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، دوم، ۱۴۰۴ق؛ وسائل الشیعة (تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة)، محمد بن حسن معروف به حر عاملی (۱۱۰۴ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیا لإحیاء التراث، قم، دوم، ۱۴۱۴ق</ref>.<ref>[[محمد علی سلطانی|سلطانی، محمد علی]]، [[ابریشم ـ سلطانی (مقاله)|مقاله «ابریشم»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]] ص ۳۸۹.</ref>


==منابع==
== منابع ==
# [[پرونده: 1100514.jpg|22px]] [[محمد علی سلطانی|سلطانی، محمد علی]]، [[ابریشم - سلطانی (مقاله)|مقاله «ابریشم»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه امام رضا ج۱''']]
{{منابع}}
# [[پرونده: 1100514.jpg|22px]] [[محمد علی سلطانی|سلطانی، محمد علی]]، [[ابریشم (مقاله)|مقاله «ابریشم»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه امام رضا ج۱''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:ابریشم]]
[[رده:ابریشم]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۱۵

مقدمه

نخی لطیف و محکم، تنیده شده به وسیله کرمی به همین نام. نام علمی این نخ "فیبروئین" (fibroin) است. در پهلوی به آن "اپه رشیوم" (aparesum) و در زبان عربی به آن "ابریسم" می‌گویند[۱]. همچنین به کرم آن "دود القزّ" و به لباسی که از آن بافته شده باشد "حریر" گفته می‌شود[۲].

ابریشم در قرآن

در قرآن واژه ابریشم به کار نرفته است، اما چند واژه دیگر وجود دارد که مفسران به کمک روایات و نظر اصحاب پیامبر (ص) آن را به ابریشم تفسیر کرده‌اند:

  1. صریح‌ترین این واژه‌ها "حریر" است که در آیه إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ[۳] در وصف لباس‌های بهشتیان آمده است. شیخ طوسی حریر را ابریشم خالص تفسیر کرده است[۴]. طبرسی نیز در این باره می‌گوید: خداوند لباس حریر را در دنیا برای مردان حرام کرد و آنان را به پوشش آن در بهشت مشتاق گردانید[۵]. وی در جای دیگری حدیثی نقل می‌کند که گویای ظرافت و بدن‌نمایی بسیار بالای ابریشم بهشتی است، به گونه‌ای که ساق بانوان بهشتی از پس هفتاد پوشش ابریشمی آشکار است[۶].
  2. در آیه يَلْبَسُونَ مِنْ سُنْدُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُتَقَابِلِينَ[۷] هنگامی که خداوند از جایگاه متقیان در بهشت گزارش می‌دهد، یادآور می‌شود که پوشش آنان در آنجا از "سندس" و "استبرق" است. شیخ طوسی به نقل از حسن بصری می‌گوید: مقصود از سندس ابریشم است. از قول قتاده نیز بازگو می‌کند: مقصود از استبرق دیبای درشت بافت است. وی اشاره می‌کند که کاربرد این تعبیر به دلیل آن است که مردم در این دنیا با این نوع لباس آشنایی دارند وگرنه لباس‌های آنجا بسیار برتر و زیباتر هستند[۸]. طبرسی این آیه را وعده به عرب‌ها نسبت به چیزهایی می‌داند که در نظرشان بسیار ارزشمند بود و آرزوی آن را داشتند. وی دیدگاهی را هم نقل می‌کند که در آن سندس به لباس ابریشمی و استبرق به فرش ابریشمی تفسیر شده است[۹].
  3. در آیه عَالِيَهُمْ ثِيَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا[۱۰] نیز از لباس بهشتیان با واژه سندس و استبرق یاد شده است. شیخ طوسی در ذیل این آیه اشاره می‌کند در نظر افرادی، استبرق به لباسی گفته می‌شود که بافت آن پر انباشت و سفت باشد، نه آنکه تارهای ابریشمی آن درشت باشد[۱۱].
  4. در آیه مُتَّكِئِينَ عَلَى فُرُشٍ بَطَائِنُهَا مِنْ إِسْتَبْرَقٍ وَجَنَى الْجَنَّتَيْنِ دَانٍ[۱۲] سخن از پشتی‌هایی به میان آمده که باطن آنها از استبرق است. به گفته شیخ طوسی، "متکا همان پشتی است که در مجالس پادشاهان برای حرمت نهادن و لذت بردن می‌گذارند". استبرق، بنا به نظر عکرمه و ابن‌اسحاق، دیبای درشت بافت است. گفته‌اند که روی این پشتی‌ها از سندس که ابریشم نرم است درست شده و آستر آن از استبرق که پارچه ابریشمی درشت بافت است تشکیل شده است. همچنین گفته شده استبرق نوعی حریر چینی است که بینابین است[۱۳]. بغوی نیز سندس را لباس ابریشمی زربافت می‌داند[۱۴]. از آنجا که تعبیرهایی که در قرآن برای ابریشم به کار رفته همگی مربوط به لباس بهشتیان است، مفسران نیز بحث را در همین چارچوب منحصر داشته‌اند[۱۵].

ابریشم در عصر امام رضا (ع)

در روزگار امام رضا (ع) صنعت ابریشم رونق بسزایی داشت. وجود محله‌هایی به نام نوغان در پاره‌ای از شهرها، گویای اشتغال مسلمانان به صنعت ابریشم بود. چنان که در گزارش سفر امام رضا (ع) به خراسان از محله‌ای به نام نوغان طوس یاد شده است که هنوز این نام در مشهد به همین محله اطلاق می‌شود[۱۶]. این نام همچنین گویای سابقه دیرین این کالا در بین ایرانیان است. در جریان ازدواج امام رضا (ع) با دختر مأمون نیز از محملی باشکوه که بندهای آن از جنس ابریشم بود، سخن به میان آمده است[۱۷]. این امر نیز گویای فراوانی ابریشم و رونق این صنعت در آن زمان است.

در مواردی به شاعران، طاقه‌های ابریشم صله داده می‌شد[۱۸]. امام رضا (ع) نیز به دعبل خزاعی، به خاطر سرایش قصیده مدارس "آیات" پیراهن ابریشمی هدیه داد[۱۹]. بنا بر بعضی از گزارش‌ها، امام نخست مقدار ششصد درهم را در تکه پارچه‌ای ابریشمی نهاد و به دعبل داد. اما دعبل به جای آن لباسی از امام خواست[۲۰]. شیخ مفید این قطعه پارچه را از خز می‌داند[۲۱]. سید هاشم بحرانی برای این قطعه لباس ابریشمی کرامتی از قول دعبل نقل می‌کند. مضمون آن کرامت این است: "دختر دعبل به بیماری چشم مبتلا شده بود و پزشکان از مداوای او ناامید شده بودند. دعبل این پارچه را بر چشم دختر بست و صبح روز بعد بیماری دختر مداوا شد"[۲۲]. در بعضی از گزارش‌ها از قول دعبل خزاعی آمده است که وقتی وی قصیده "مدارس را در حضور امام رضا (ع) و مأمون خواند و آن دو جوائزی به وی دادند، دعبل قصد برگشت کرد. فضل بن سهل وزیر مأمون نیز یک اسب با دو لباس بارانی از خز به وی داد[۲۳]. در این باره که خز هم نوعی ابریشم است و یا پوستی حیوانی به همین نام، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. در بعضی از لغت‌نامه‌ها آن را به معنای ابریشم یا ابریشم خام دانسته‌اند[۲۴].

این نوع هدایا نشان می‌دهد که در آن زمان در خراسان ابریشم به وفور وجود داشت. البته وفور ابریشم در خراسان آن روز جای شگفتی ندارد، زیرا اولاً بخش قابل توجهی از مردم خراسان به نوغان‌داری اشتغال داشتند و محله مهم نوغان شاهد این امر است و از سوی دیگر شهرهای مهم خراسان در مسیر جاده ابریشم قرار داشت که ابریشم یکی از کالاهای عمده تجاری بود. کاروان‌های تجاری از چین راه می‌افتاد، از ترکستان چین(سین کیانگ)، کاشغر و اترار می‌گذشت، به جیحون می‌رسید و از سمرقند، بخارا، مرو، طوس، دامغان، گرگان، ری، قزوین، آذربایجان، ارّان و طرابوزان می‌گذشت و به اروپا می‌رفت. این جاده در ایران انشعاباتی داشت که یکی از آنها از قزوین به همدان، بغداد، موصل، انطاکیه یا ازمیر ترکیه می‌رسید. یکی از اشتغال‌های مهم مردم مرو، بافت پارچه‌های ابریشمی بود که به آن "ملحم" می‌گفتند و افرادی که به تجارت این نوع لباس اشتغال داشتند ملحمی نام داشتند و شماری از شخصیت‌های علمی به این نام شهرت داشتند[۲۵][۲۶]

فقه و ابریشم

در احادیث از ابریشم به وفور سخن گفته شده است. عموم روایت‌ها درباره کاربرد لباس و پارچه‌های ابریشمی برای مردان یا زنان و نیز در نماز و یا کفن و امثال آن است. فقیهان بر اساس روایت‌هایی که وجود دارد پوشیدن لباس خالص ابریشم را برای مردان حرام دانسته‌اند و برای زنان تنها هنگام نماز خواندن مورد ایراد شمرده‌اند. اما در مورد لباس ابریشمی غیر خالص اختلاف قابل توجهی در بین فقیهان وجود دارد که بخش مهمی از آن به دلیل وجود نقلی از امام رضا (ع) درباره جواز نماز در لباسی است که لایه آن از ابریشم باشد. متن روایت به این شرح است که حسین بن سعید گفت: "در نامه‌ای که محمد بن ابراهیم به ابوالحسن رضا (ع) نوشته بود و در آن از نماز در لباسی که لایه آن از ابریشم باشد پرسیده بود، خواندم که امام نوشته بود نماز در آن ایرادی ندارد"[۲۷].

شیخ صدوق قائل است مقصود از "قزّ" در این روایت موی بز است و نه نخ ابریشم[۲۸]. اما شهید این تفسیر را خلاف واقعیت می‌داند[۲۹] صاحب مفتاح الکرامة سخن صدوق را تأیید می‌کند و دلیل آن را غیر معمول بودن استفاده از ابریشم به عنوان لایه لباس می‌داند و می‌گوید: چنین کاری جز از افراد اسراف کار نادان سر نمی‌زند، زیرا قیمت ابریشم بالاست و فایده‌ای بر آن مترتب نمی‌شود و ابریشم در لایه لباس زینت. هم نیست، بر خلاف موی بز که متداول بود[۳۰]. محقق حلی اصل روایت را ضعیف می‌شمارد با این تعلیل که راوی آن را سماع نکرده بلکه در نامه خوانده است[۳۱]. بعضی از فقیهان نظر محقق را درست ندانسته‌اند، زیرا در مواردی که راوی به طور جزم سخن را مستند می‌کند این اشکال به وجود نمی‌آید، بلکه با آن معامله مسموع می‌کنند و مکاتبه مجزوم مانند مشافهه است. به علاوه، خاص مقدم بر عام است[۳۲]. محقق اردبیلی از این روایت با عنوان صحیحه یاد می‌کند و بعد از اشاره به دیدگاه شیخ طوسی و محقق حلی و شیخ صدوق در تفسیر آن به غیر ابریشم، آن را قابل تأمل می‌شمارد[۳۳]. صاحب جواهر بعد از نقل دیدگاه افرادی که قز را موی بز تفسیر نموده یا روایت را تضعیف کرده‌اند یادآور می‌شود که حمل قز بر موی بز استعمال مجازی است که نیاز به دلیل دارد. افزون بر این، بعضی از انواع ابریشم به درد چیزی جز استعمال آن به عنوان لایه لباس نمی‌خورد[۳۴]. در لغت قز به معنای ابریشم آمده است[۳۵].

در نقل دیگری، ریان بن صلت از امام رضا (ع) درباره نماز در چند نوع از پوشش‌ها می‌پرسد که از جمله اینها لباسی با لایه ابریشم است و امام رضا (ع) آن را روا می‌شمارد[۳۶]. محقق اردبیلی این روایت را نیز صحیحه می‌شمارد[۳۷].

در روایت دیگری امام رضا (ع) نماز در "دیبا" را در صورتی که منقوش نباشد روا شمرده است[۳۸]. دیبا واژه‌ای فارسی است که با انتقال به عربی به "دیباج" تبدیل شده است. زبیدی آن را پارچه‌ای بافته شده از ابریشم دانسته است[۳۹]. سلیمان بن جعفر جعفری نقل می‌کند امام رضا (ع) را دیده است که در لباس خز نماز می‌گذارد[۴۰]. اینکه این لباس از پوست خز بوده یا از ابریشم، از این روایت چندان مشخص نیست؛ زیرا تعبیر خز هم به معنای ابریشم آمده است و هم به معنای حیوانی به همین نام. اما روایت دیگری از امام رضا (ع) نقل شده که در آن پرسش درباره نماز در پوست خز است و امام در پاسخ می‌گوید: ما می‌پوشیم[۴۱] و در پاسخ پرسش دیگری هم به طور مطلق نماز در لباس خز را بی‌اشکال می‌داند[۴۲]. از این دو روایت می‌توان حدس زد مقصود از خز در روایت سلیمان جعفری هم ابریشم نیست. گزارشی از یکی از یاران امام صادق (ع) داریم که پوشش لباس خز با لایه ابریشمی را روا می‌داند و حتی یادآور می‌شود لباس امام حسین (ع) در کربلا خز بود[۴۳]. این روایت استبعاد درباره استفاده از ابریشم به عنوان لایه لباس را به چالش می‌کشد و گویای آن است که چنین کاری متداول بوده است.

با این حال، روایتی از امام رضا (ع) داریم که نماز در لباس ابریشمی را روا نمی‌داند[۴۴]. البته این روایت با روایت‌های پیشین قابل جمع است، زیرا این عام است و روایت‌های قبلی خاص‌اند که از این عام استثنا شده‌اند. در روایتی از قول امام رضا (ع) نقل شده است که حضرت یوسف (ع) لباس دیبا با حواشی زردوزی شده می‌پوشید[۴۵]. اینکه آیا این دیبا از ابریشم بود و در زمان وی پوشش ابریشمی برای مردان ایرادی نداشت یا غیر ابریشم بود، موضوع مبهمی است و از این روایت مطلبی در این باره به دست نمی‌آید[۴۶].[۴۷]

منابع

پانویس

  1. اژدهای هفت‌سر، ص۳۹۲.
  2. سلطانی، محمد علی، مقاله «ابریشم»، دانشنامه امام رضا ص ۳۸۹.
  3. «به یقین خداوند کسانی را که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها جاری است، در آنجا به دستبندهایی زرّین و مروارید نشان آراسته می‌گردند و تنپوش آنان در آنجا پرند است» سوره حج، آیه ۲۳.
  4. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸ ص۴۳۱.
  5. مجمع البیان، ج۷، ص۱۴۰.
  6. مجمع البیان، ج۹، ص۳۴۸.
  7. «از دیبای نازک و دیبای ستبر جامه می‌پوشند در حالی که رویاروی یکدیگرند» سوره دخان، آیه ۵۳.
  8. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۲۴۱.
  9. مجمع البیان، ج۹، ص۱۱۶.
  10. «بر تن آنان جامه‌هایی سبز از دیبای نازک و دیبای ستبر است و به دستبندهایی سیمین آراسته‌اند و پروردگارشان به آنان شرابی پاک می‌نوشاند» سوره انسان، آیه ۲۱.
  11. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۲۱۸.
  12. «بر بسترهایی پشت داده‌اند که آسترهای آنها از دیبای ستبرند و میوه‌های چیدنی آن دو بهشت در دسترسند» سوره الرحمن، آیه ۵۴.
  13. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۴۸۰.
  14. تفسیر البغوی، ج۳، ص۱۶۱.
  15. سلطانی، محمد علی، مقاله «ابریشم»، دانشنامه امام رضا ص ۳۸۹.
  16. الإسماعیلیون و المغول و نصیرالدین الطوسی، ص۱۱.
  17. أعیان الشیعة، ج۲، ص۳۴.
  18. الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج۹، ص۳۴۰.
  19. مسند الإمام الرضا (ع)، ج۲، ص۴۳۳؛ دلائل الإمامة، ص۳۵۸.
  20. دلائل الإمامة، ص۳۵۸؛ اژدهای هفت‌سر، ص۳۳۵.
  21. الارشاد، ج۲، ص۲۶۳.
  22. مدینة المعاجز، ج۷، ص۱۸۹.
  23. الغدیر، ج۲، ص۳۵۶.
  24. فرهنگ معاصر عربی - فارسی، ص۱۶۳.
  25. الأنساب، سمعانی، ج۵، ص۳۷۷.
  26. سلطانی، محمد علی، مقاله «ابریشم»، دانشنامه امام رضا ص ۳۸۹.
  27. «عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ: قَرَأْتُ (فِي) كِتَابِ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ إِلَى الرِّضَا ع يَسْأَلُهُ عَنِ الصَّلَاةِ فِي ثَوْبٍ حَشْوُهُ قَزٌّ فَكَتَبَ إِلَيْهِ قَرَأْتُهُ لَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ فِيهِ»؛ وسائل الشیعة، ج۴، ص۴۴۴.
  28. من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۲۶۳.
  29. ذکری الشیعة، ج۳، ص۴۴.
  30. مفتاح الکرامة، ج۵، ص۵۱۱.
  31. المعتبر فی شرح المختصر، ج۲، ص۹۱.
  32. ذکری الشیعة، ج۳، ص۴۵.
  33. مجمع الفائدة و البرهان، ج۲، ص۹۸.
  34. جواهر الکلام، ج۸ ص۱۴۱.
  35. صحاح اللغة، ج۳، ص۸۹۱؛ تاج العروس، ج۸ ص۱۲۷- ۱۲۸.
  36. «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع عَنِ الصَّلَاةِ فِي الْخَزِّ فَقَالَ صَلِّ فِيهِ»؛ وسائل الشیعة، ج۴، ص۳۶۰.
  37. مجمع الفائدة و البرهان، ج۲، ص۹۸.
  38. وسائل الشیعة، ج۴، ص۴۴۴.
  39. تاج العروس، ج۳، ص۳۵۶.
  40. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۶۲.
  41. مسند الإمام الرضا (ع)، ج۲، ص۱۶۵.
  42. مسند الإمام الرضا (ع)، ج۲، ص۱۶۵.
  43. وسائل الشیعة، ج۴، ص۳۶۴.
  44. «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا ع هَلْ يُصَلِّي الرَّجُلُ فِي ثَوْبِ إِبْرِيسَمٍ فَقَالَ لَا»؛ وسائل الشیعة، ج۴، ص۳۶۸.
  45. الکافی، ج۶، ص۴۵۴.
  46. منابع: قرآن کریم، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، محمد بن محمد معروف به شیخ مفید (۴۱۳ق)، تحقیق: مؤسسة آل البیت عله لإحیاء التراث، بیروت، دار المفید، دوم، ۱۴۱۴ق؛ اژدهای هفت سر، محمدابراهیم باستانی پاریزی (معاصر)، تهران، علم، پنجم، ۱۳۸۴ش؛ الإسماعیلیون و المغول و نصیرالدین الطوسی، سیدحسن بن محسن امین (۱۳۹۹ق)، تهران، امیر کبیر، اول، ۱۳۷۷ش؛ أعیان الشیعة، سید محسن بن عبدالکریم امین عاملی (۱۳۷۱ق)، تحقیق: سید حسن امین، بیروت، دار التعارف، بی تاء الأنساب، عبدالکریم بن محمد معروف به سمعانی (۵۶۲ق)، تعلیق: عبدالله عمر بارودی، بیروت، دار الجنان، اول، ۱۴۰۸ق؛ تاج العروس من جواهر القاموس، سید محمد مرتضی بن محمد حسینی زبیدی (۱۲۰۵ق)، تحقیق: علی شیری، بیروت، دار الفکر، اول، ۱۴۱۴ق، التبیان فی تفسیر القرآن، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تحقیق: احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۳۴۲ق؛ تفسیر البغوی (معالم التنزیل)، حسین بن مسعود فراء بغوی (۵۱۰ق)، تحقیق: خالد عبدالرحمن، بیروت، دار المعرفة، بی تا، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، محمدحسن بن باقر نجفی معروف به صاحب جواهر (۱۲۶۶ق)، تحقیق: جمعی از محققان، تهران، دار الکتب الإسلامیة، سوم، ۱۳۶۷ش؛ دلائل الإمامة، محمد بن جریر طبری (قرن ۵ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة البعثة، قم، اول، ۱۴۱۳ق، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، محمد محسن بن علی منزوی معروف به آقابزرگ تهرانی (۱۳۸۹ق)، بیروت، دار الأضواء، سوم، ۱۴۰۳ق؛ ذکری الشیعة فی أحکام الشریعة، محمد بن جمال الدین عاملی معروف به شهیا۔ اول (۷۸۶ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت (ع) لإحیاء التراث، قم، اول، ۱۴۱۹ق؛ الصحاح - تاج اللغة و صحاح العربیة، اسماعیل بن حماد جوهری (۳۹۳ق)، تحقیق: أحمد عبدالغفور عطار، بیروت، دار العلم للملایین، چهارم، ۱۴۰۷ق، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، عبدالحسین بن احمد معروف به علامه امینی (۱۳۹۲ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، چهارم، ۱۳۹۷ق، فرهنگ معاصر عربی - فارسی، آذرتاش آذرنوش معاصر)، تهران، نشر نی، اول، ۱۳۷۸ش، الکافی، محمد بن یعقوب معروف به کلینی (۳۲۹ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الإسلامیة، پنجم، ۱۳۶۳ ش؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن معروف به طبرسی (۵۴۸ق)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، مؤسسة الأعلمی، اول، ۱۴۱۵ق، مجمع الفائدة و البرهان، احمد بن محمد معروف به مقدس اردبیلی (۹۹۳ق)، تصحیح و تعلیق: مجتبی عراقی - علی پناه اشتهاردی - حسین یزدی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۰۳ق؛ مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر طلا و دلائل الحجج علی البشر، سیدهاشم بن سلیمان حسینی بحرانی (۱۱۰۷ق)، تحقیق: عزت الله مولایی و دیگران، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، اول، ۱۴۱۵ق؛ مسند الإمام الرضا، عزیزالله بن محمد عطاردی قوچانی معاصر)، مشهد، کنگره جهانی حضرت رضانی، اول، ۱۴۰۶ق؛ المعتبر فی شرح المختصر، جعفر بن حسن معروف به محقق حلی (۶۷۶ق)، تحقیق زیر نظر: ناصر مکارم شیرازی، قم، مؤسسة سید الشهداء، اول، ۱۴۰۷ق؛ مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامة، سید محمد جواد حسینی عاملی (۱۲۲۶ق)، تحقیق: محمدباقر خالصی، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، اول، ۱۴۱۹ق، من لایحضره الفقیه، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، دوم، ۱۴۰۴ق؛ وسائل الشیعة (تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة)، محمد بن حسن معروف به حر عاملی (۱۱۰۴ق)، تحقیق و نشر: مؤسسة آل البیت علیا لإحیاء التراث، قم، دوم، ۱۴۱۴ق
  47. سلطانی، محمد علی، مقاله «ابریشم»، دانشنامه امام رضا ص ۳۸۹.