|
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = اصحاب امام رضا| عنوان مدخل = احمد بن موسی الکاظم| مداخل مرتبط = [[احمد بن موسی الکاظم در معارف و سیره رضوی]] - [[احمد بن موسی الکاظم در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }}
| |
|
| |
| '''احمد بن موسی'''، مشهور به «[[شاهچراغ]]»، فرزند [[امام کاظم]] {{ع}} و برادر [[امام رضا]] {{ع}} جایگاه ویژهای در بین فرزندان امام کاظم {{ع}} داشته و دارای جلالت قدر و صاحب ورع و [[زهد]] بوده است. "ام احمد" مادر او نیز از [[داناترین]]، پرهیزگارترین و گرامیترین زنان امام موسی بن جعفر{{ع}} بود. پس از [[شهادت]] امام کاظم {{ع}} [[احمد بن موسی]] نقش مهمی در بیعت مردم با امام رضا {{ع}} داشت. پس از [[شهادت امام رضا]] {{ع}} احمد بن موسی به همراه عدهای از [[بنیهاشم]] به سوی مرو حرکت کرد، لکن در شیراز مورد هجوم [[حاکم]] آنجا قرار گرفته و به [[شهادت]] رسید و پس از چند قرن، جسد ایشان پیدا شده و قبهای بر روی آن ساخته شد.
| |
|
| |
| == مقدمه == | | == مقدمه == |
| احمد بن موسی، مشهور به «[[شاه چراغ]]»، میان [[فرزندان]] [[امام هفتم]] {{ع}} جایگاه ویژهای داشته و به [[لقب]] سیدالسادات مشهور بوده است<ref>آثار عجم، ج۲، ص۷۴۵.</ref>. جایگاه ایشان به گونهای است که [[شیخ مفید]]، ضمن بیان فرزندان [[امام]] [[موسی کاظم]] {{ع}}، پس از بیان اینکه [[برترین]] [[فرزندان امام کاظم]]، امام رضا {{ع}} است، بیدرنگ به ذکر [[عظمت]] [[روحی]] احمد بن موسی میپردازد و ایشان را به اوصافی چون [[کریم]]، جلیلالقدر و صاحب [[ورع]] و [[زهد]] میستاید و از [[محبوبیت]] خاص ایشان نزد [[امام کاظم]] {{ع}} و [[اهل]] بیتشان سخن میگوید<ref>الارشاد، ج۲، ص۲۴۴.</ref>.
| | از [[فرزندان امام کاظم]] {{ع}} معروف به «سید السادات» و «شاهچراغ» است. وی از شخصیتهای عالی [[مقام]] و [[جلیلالقدر]] و [[پرهیزکار]] بود<ref>اعیان الشیعه، ج۳، ص۱۹۱.</ref>. [[امام موسی کاظم]] {{ع}} ایشان را [[دوست]] داشت و ملکی از خود را بدو بخشید و او را به [[بخشندگی]] و [[دلیری]] ستود<ref>دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۷، ص۹.</ref>. [[مورخان]] گزارش دادهاند که: «پس از [[شهادت امام کاظم]] {{ع}}، [[مردم مدینه]] به لحاظ شخصیتی که [[احمد]] داشت، به در [[خانه]] او رفته و با وی [[بیعت]] کردند و او پیشاپیش [[جمعیت]] به [[مسجد]] [[پیغمبر]] {{صل}} رفت و خطبهای خواند و به [[مردم]] گفت: ای کسانی که با من بیعت نمودهاید! بدانید که من خودم با برادرم [[علی]] بیعت کردهام و او [[واجب الاطاعه]] است. بر من و شما است که از او [[اطاعت]] کنیم. ایشان سپس از [[منبر]] پایین آمده و به اتفاق همه مردم به در خانه برادرش رفته و با [[حضرت]] بیعت کردند»<ref>معارف و معاریف، ج۱، ص۵۹۷.</ref>. |
| | |
| احمد بن موسی از فضلای عصر خود بوده و [[روایات]] بسیاری را از پدرانش به خاطر داشته و نقل کرده است و نسخههای متعددی از [[قرآن]] را با دست خود نوشته است. همچنین منقول است که ایشان بیش از هزار [[بنده]] را [[آزاد]] کرده است<ref>أعیان الشیعة، ج۳، ص۱۹۲.</ref>.
| |
| | |
| == مادر احمد بن موسی ==
| |
| مادر احمد بن موسی که در منابع از وی با [[کنیه]] “امّاحمد” یاد میشود، جایگاه ویژهای نزد امام کاظم {{ع}} داشته و مورد [[وثوق]] ایشان بوده و از [[گواهان]] [[وصیت]] ایشان به شمار میآمده است و برای [[دفاع]] از وصیت ایشان مورد [[پرسش]] قرار میگیرد<ref>الکافی، ج۱، ص۳۱۶- ۳۱۸؛ عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۳۴.</ref>. [[علامه مجلسی]] وی را [[داناترین]]، [[پرهیزگارترین]] و گرامیترین [[زنان]] امام موسی بن جعفر{{ع}} دانسته است<ref>مرآة العقول، ج۳، ص۳۶۷.</ref>. همچنین امام کاظم {{ع}} پس از آنکه گرفتار تعقیب و آزارهای [[دستگاه خلافت عباسی]] میشود و [[زمان]] [[شهادت]] خود را نزدیک مییابد، همه آنچه را مربوط به امام پس از خود بود، نزد امّاحمد [[امانت]] قرار میگذارد و از وی میخواهد آنها را محافظت کند و به کسی از فرزندان امام بسپارد که نزد وی میآید و آنها را [[طلب]] میکند. امام رضا {{ع}} پس از آنکه به [[علم غیب]] در مییابد که پدرشان از [[دنیا]] رفته، نزد ام [[احمد]] میآید و امانات پدر را از وی درخواست میکند و این بانو امانات را به صاحبش برمیگرداند<ref>الکافی، ج۱، ص۳۸۱- ۳۸۲.</ref>. چنانکه برخی منابع ذکر کردهاند، وی نخستین کسی است که پس از ردّ امانات به [[امام رضا]] {{ع}} با ایشان [[بیعت]] کرده است<ref>تحفة العالم، ج۲، ص۸۷.</ref>. امام رضا {{ع}} در چهار سالی که پدر بزرگوارش [[زندانی]] [[بنیعباس]] بود (۱۷۹ - ۱۸۳ق)، به توصیه [[امام کاظم]] {{ع}}، شبها را در خانهای به سر میبرد که امّاحمد در آن حضور داشت و صبح به [[منزل]] خویش باز میگشت<ref>الکافی، ج۱، ص۳۸۱- ۳۸۲.</ref>.
| |
| | |
| == جایگاه احمد بن موسی ==
| |
| احمد بن موسی نیز چون مادرش نزد امام کاظم {{ع}} جایگاه خاصی داشت [[احترام]] و [[محبت امام]] به ایشان مشهود و مشهور بوده است. [[اسماعیل بن موسی بن جعفر]] {{ع}}، فرزند دیگر امام کاظم {{ع}}، در این باب [[روایت]] قابل توجهی را ذکر کرده است که نشاندهنده جایگاه رفیع احمد بن موسی {{ع}} در میان [[خانواده]] است. وی میگوید: پدرم با [[فرزندان]] خود از [[مدینه]] بیرون آمد و به سوی برخی از [[املاک]] خود رفت. ما در آنجا بودیم و با [[احمد]] بیست تن از خدم و حشم پدرم بودند که اگر احمد بر میخاست، آنان با او بر میخاستند و اگر احمد مینشست، آنان نیز با او مینشستند و همهگونه در [[خدمت]] او بودند. پدرم نیز پیوسته نظرش به وی بود و از او [[غفلت]] نداشت. ما نیز متفرق نمیشدیم، مگر پس از آنکه وی از جمع ما بیرون میرفت<ref>الارشاد، ج۲، ص۲۴۵.</ref>.
| |
| | |
| [[شیخ مفید]] آشکارا میگوید که امام کاظم {{ع}}، احمد بن موسی {{ع}} را بسیار [[دوست]] میداشت و او را بر دیگران مقدّم میداشت و یکی از املاک خود را که مزرعهای به نام “یسیریه” بود، به احمد بخشید<ref>الارشاد، ج۲، ص۲۴۴.</ref> و ایشان را یکی از کسانی قرار داد که پس از [[مرگ]] به مفاد وصیتش در حق فرزندان عمل کند<ref>الکافی، ج۱، ص۳۱۶.</ref>. | |
| | |
| == نقش احمد بن موسی در بیعت مردم با امام رضا {{ع}} ==
| |
| [[علامه مجلسی]] نقل میکند: پس از [[شهادت امام کاظم]] {{ع}}، جماعات زیادی از [[مردم مدینه]] به در [[خانه]] امّاحمد آمدند تا با أحمد بن موسی {{ع}} به عنوان “امام” بیعت کنند. [[مجلسی]] علت این کار را آن میداند که ایشان شخصی [[عابد]]، [[پارسا]]، [[فاضل]]، صاحب جلالت و [[کرامت]] بود و همه این [[فضائل]]، [[خلق]] را به این [[گمان]] افکنده بود که وی [[امام]] پس از [[حضرت موسی بن جعفر]] {{ع}} است. احمد بن موسی {{ع}} با همه افرادی که برای [[بیعت]] حاضر شده بودند به [[مسجد]] رفت و از همه آنان بیعت گرفت. سپس بر فراز [[منبر]] رفت و خطبهای در نهایت [[بلاغت]] و [[فصاحت]] ایراد کرد و سپس فرمود: همانطور که اکنون همه شما با من بیعت کردید و بیعت من به گردن شماست، من نیز با برادرم [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} بیعت کردهام. بدانید که او امام و [[خلیفه پیامبر]] {{صل}} است و پس از پدرم او [[ولیّ]] خداست که اطاعتش بر من و شما از جانب [[خدا]] و [[پیامبر]] {{صل}} [[واجب]] شده است. تمام حاضران سخن ایشان را [[تصدیق]] کردند و با احمد بن موسی {{ع}} به در خانه [[امام رضا]] {{ع}} رفتند و با ایشان بیعت کردند. امام نیز [[برادر]] را بدین خاطر [[دعا]] کرد<ref>بحار الأنوار، ج۴۸، ص۳۰۸.</ref>. نکتهای مهم در این نقل وجود دارد و آن این است که حتی [[شیعیان]] نیز پس از [[شهادت امام کاظم]] {{ع}} نمیدانستند [[وصیّ]] امام کیست. این ابهام تنها ناشی از وضعیت خفقانآوری بود که [[عباسیان]] علیه [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} و به ویژه [[امامان]] {{ع}} به وجود آورده بودند، به گونهای که نه تنها شیعیان، بلکه نزدیکترین [[همسر]] [[امام کاظم]] {{ع}} نیز از این مسأله بیخبر بود و تنها از طریق نشانهای که امام به وی داده بود، امام پس از خود را [[شناخت]].
| |
| | |
| نظیر این واقعه برای خود امام کاظم {{ع}} نیز واقع شد و [[امام صادق]] {{ع}} از [[بیم]] بهخطر افتادن [[جان]] ایشان، به [[وصایت]] حضرت موسی بن جعفر {{ع}} تصریح نفرمود. منقول است که چون امام صادق {{ع}} از [[دنیا]] رفت، [[منصور عباسی]] [[دستور]] داد هر کس را که امام، وصیّ خود قرار داده گردن بزنند. به وی خبر رسید که امام به جای یک نفر، پنج نفر ([[منصور عباسی]]، [[محمد بن سلیمان]] [[والی مدینه]]، [[عبدالله]] و [[موسی بن جعفر]] و [[حمیده همسر امام صادق]] {{ع}}) را [[وصیّ]] خود نموده است. [[منصور]] مجبور شد از [[فرمان]] خود بازگردد<ref>الکافی، ج۱، ص۳۱۰.</ref>. یکی از علل [[اختلاف]] در [[تعیین جانشین]] [[امامان]] همین [[تقیه]] ناگزیر بوده است. تنها افراد خاصی از این سرّ مطلع بودند و آنان نیز در [[زمان]] مقتضی سرّ [[امام]] را در [[اختیار]] [[خلق]] قرار میدادند. احمد بن موسی نیز بدون تردید از حاملان [[اسرار]] پدرش بود که با [[آگاهی]] کامل [[مردم]] را به [[امامت]] [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} دلالت کرده است.
| |
| | |
| [[شهرستانی]] از جماعتی از [[امامیه]] سخن میگوید که پس از شهادت [[امام کاظم]] {{ع}}، [[امامت امام رضا]] {{ع}} را نپذیرفتند و امامت را خاص احمد بن موسی دانستند<ref>الملل و النحل، شهرستانی، ج۱، ص۱۹۹.</ref>. این [[جماعت]] به عکس برخی از جماعات مشابه دیگر در میان امامیه چندان بروز و ظهوری در [[تاریخ]] [[تشیع]] نیافتند و پس از اندکی در تاریخ محو شدند. این مهم تا حدّ زیادی مرهون مواضع مدبرانه و دقیقی است که احمد بن موسی {{ع}} در قبال چنین کسانی اتخاذ کرده است. دلالت و [[هدایت]] سریع خلق پس از [[شهادت]] موسی بن جعفر {{ع}} به سوی [[امام رضا]] {{ع}}، مهمترین عامل قوّتنگرفتن این [[فرقه]] در تاریخ تشیع بود. اما عجیب این است که بحث امامت احمد بن موسی {{ع}} تنها پس از شهادت پدرش در میان خلق مطرح نشد و پس از [[شهادت امام رضا]] {{ع}} نیز در سطحی وسیعتر مطرح گردید. از این حیث ایشان در تاریخ تشیع یگانه است. چنانکه [[نوبختی]] گزارش کرده، قائلان به امامت احمد بن موسی {{ع}} پس از امام رضا {{ع}} بر این [[باور]] بودند که [[امام کاظم]] {{ع}} به [[وصایت]] [[احمد]] پس از علی بن موسی الرضا {{ع}} [[وصیت]] کرده و امر امامت را در دو [[برادر]] جمع کرده است<ref>فرق الشیعة، ص۷۶.</ref>.
| |
| | |
| کسانی که [[امامت امام جواد]] {{ع}} را پس از امام رضا {{ع}} قبول نداشتند و به امامت احمد بن موسی {{ع}} [[حکم]] میکردند، دلیلشان کمبودن سن [[امام نهم]] بود. آنان میگفتند [[امام]] باید شخصی بالغ باشد و اگر [[خداوند]] بخواهد [[مردم]] را به [[پیروی]] از [[کودکی]] نابالغ امر کند، لازم میآید که نابالغی را مکلّف کرده باشد، در حالی که عقلاً نمیتوان نابالغ را به انجام [[تکالیف]] [[شرع]] [[مکلف]] کرد<ref>فرق الشیعة، ص۷۷؛ مقالات الإسلامیین، ص۳۰-۳۱.</ref>. در دوران پس از [[شهادت امام رضا]] {{ع}} نیز احمد بن موسی {{ع}} به هیچوجه خود را امام ندانست و این [[بهترین]] [[گواه]] است که او در مقابل سخنان ناصواب برخی از [[شیعیان]] بیخبر [[تسلیم]] نشد. چنانکه [[مجلسی]] بیان کرده، احمد بن موسی {{ع}} تا زمانی که [[امام رضا]] {{ع}} به [[مرو]] نرفته بود، همواره ملازم ایشان بود و به آن حضرت [[خدمت]] میکرد<ref>بحار الأنوار، ج۴۸، ص۳۰۸.</ref>. البته چنانکه [[محمد بن عمر کشی]] نقل میکند، احمد بن موسی {{ع}} مدتی در [[سال ۱۹۹ ق]] در [[قیام]] [[ابن طباطبا]] و [[ابو السرایا]] شرکت کرد<ref>اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۷۷۱.</ref>. غیر از [[احمد]]، برخی دیگر از [[فرزندان امام کاظم]] {{ع}} از جمله [[ابراهیم]]، [[اسماعیل]] و [[زید]] نیز در این قیام که ماهیتی [[شیعی]] داشت و قصد نهاییاش براندازی [[مأمون]] و [[عباسیان]] و جانشینکردن یکی از [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} بود، شرکت داشتند و حتی در دوران کوتاهی هر سه آنان به ترتیب به [[حکومت]] [[یمن]]، [[فارس]] و [[اهواز]] رسیدند<ref>تاریخ الطبری، ج۸ ص۵۲۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۳۰۲؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۴۵.</ref>. جالب توجه اینکه پس از شرکت احمد بن موسی {{ع}} در این قیام، برخی از قائلان به [[امامت]] وی از او بازگشتند و طریق [[واقفیه]] را در بحث [[جانشینی]] [[امام کاظم]] {{ع}} در پیش گرفتند و اعلام کردند که [[امام هفتم]] زنده است و از [[دنیا]] نرفته است<ref>اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۷۷۱.</ref>. آنچه در ماهیت این قیام پرسشهایی را ایجاد میکرده و میکند، عدم [[حمایت]] آشکار امام رضا {{ع}} از آن است. آنچه از [[روایت]] [[صدوق]]<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۲۰۷.</ref> بر میآید این است که امام به [[عاقبت]] چنین قیامهایی چندان [[امیدوار]] نبود و از اینرو نه از آن منع میفرمود و نه بدان امر میکرد. مشی [[امام]] چنان بود که اگر فعالیتهای اطرافیان خود را [[نادرست]] میدانست، آشکارا بدیشان [[تذکر]] میداد، چنان که [[برادر]] خود [[زید بن موسی]] {{ع}} را به شدت [[سرزنش]] کرد<ref>عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۲۳۳.</ref>. اما در منابع هیچ منعی از طرف ایشان برای حضور احمد بن موسی {{ع}} در [[قیام]] مذکور [[مشاهده]] نمیشود.
| |
| | |
| == حرکت به سوی مرو و شهادت ایشان در شیراز ==
| |
| پس از اینکه امام به [[مرو]] رفت، احمد بن موسی {{ع}} در [[مدینه]] به امور [[خاندان امام کاظم]] {{ع}} و [[شیعیان]] مشغول شد تا اینکه [[اخبار]] نگرانکنندهای درباره [[تغییر]] موضع [[مأمون]] درباره [[امام رضا]] {{ع}} و به [[شهادت]] رساندن حضرت منتشر شد.
| |
| | |
| جنید شیرازی [[معتقد]] است ایشان به قصد [[خونخواهی]] امام رضا {{ع}} از مأمون با سپاهی متشکل از [[خاندان]] و شیعیان عازم [[خراسان]] و مرو شد<ref>تذکره هزار مزار، ص۳۳۳.</ref>. برخی منابع دیگر حرکت کاروان احمد بن موسی {{ع}} را متعلق به زمانی پیش از [[شهادت امام رضا]] {{ع}} میدانند و بر این باورند که احمد بن موسی {{ع}} آنگاه که از [[توطئه]] مأمون [[آگاه]] شد، قصد مرو کرد و در نزدیکی [[شیراز]] با [[سپاه]] [[حاکم]] وقت، قتلغ خان، مواجه شد و در آنجا بود که از شهادت امام رضا {{ع}} آگاه شد<ref>بحار الأنوار، ج۴۸، ص۳۰۸؛ آثار عجم، ج۲، ص۷۴۵.</ref>. فارغ از اینکه احمد بن موسی {{ع}} در چه زمانی قصد مرو کرده، آشکار است که ایشان به قصد [[حمایت]] و یاری امام رضا {{ع}} از مدینه حرکت کرده و موفق به [[دیدار امام]] نشده است. البته برخی از منابع متأخر معتقدند که احمد بن موسی {{ع}} و کثیری از خاندان و شیعیان امام رضا {{ع}} که در میانه راه بدیشان پیوستند و کاروانی حدوداً پانزدههزار نفری را تشکیل میدادند، با اجازه پیشینی که از مأمون گرفته بودند، راهی خراسان شدند و در نزدیکیهای شیراز توسط حاکم [[فارس]] متوقف و امر به بازگشت شدند. علت این امر را [[وحشت]] مأمون و [[کارگزاران]] وی از [[جمعیت]] بسیار کاروان مزبور دانستهاند<ref>شبهای پیشاور، ص۱۱۷-۱۱۵.</ref>.
| |
| | |
| اینکه کاروان همراه احمد بن موسی {{ع}} متشکل از چند نفر بوده محل تردید است. منابع تعداد کاروانیان را هفتصد<ref>بحر الأنساب، ص۱۴۵.</ref>، سه هزار تا شش هزار<ref>زندگی سیاسی هشتمین امام، ص۲۱۴.</ref>، دوازده هزار<ref>قیام سادات علوی، ص۱۶۹.</ref> و پانزده هزار<ref>شبهای پیشاور، ص۱۱۷.</ref> گفتهاند. در باب مسیر این کاروان نیز اختلافنظر وجود دارد. بیشتر منابع معتقدند این کاروان از [[اهواز]] و [[شیراز]] راهی [[خراسان]] بود، اما در نزدیکیهای شیراز متوقف شد و پس از [[جنگی]] خونین بسیاری از آنان در همین منطقه به [[شهادت]] رسیده و به [[خاک]] سپرده شدند<ref>شد الإزار فی حط الأوزار، ص۲۸۹؛ شیراز نامه، ص۱۹۰- ۱۹۱؛ تذکره هزار مزار، ص۳۳۳؛ آثار عجم، ج۲، ص۷۴۵؛ نزهة القلوب، ص۱۱۶؛ رحلة ابن بطوطة، ج۲، ص۴۷.</ref>. برخی نیز معتقدند آنان به رغم جنگهای خونینی که با [[حاکمان]] [[قم]] و [[ری]] داشتند، از قم و ری به خراسان رفتند، اما در اسفراین کشته شدند و در همین [[سرزمین]] نیز به خاک سپرده شدند<ref>أعیان الشیعة، ج۳، ص۱۹۲.</ref>.
| |
| منابعی که [[سیر]] حرکت کاروان احمد بن موسی {{ع}} را از اهواز و شیراز دانستهاند، به یک صورت کشتهشدن ایشان را تشریح نکردهاند و [[اختلاف]] بیان در میان آنها دیده میشود. برخی منابع معتقدند قتلغ خان، [[حاکم]] [[فارس]]، در محلی به نام خانزنیان به مصاف احمد بن موسی {{ع}} و همراهانش رفت و بسیاری از ایشان را به شهادت رساند و عدهای نیز در اطراف شیراز پراکنده شدند. در این منابع آمده که در بحبوحه [[جنگ]] یکی از [[سپاهیان]] قتلغ خطاب به همراهان احمد بن موسی {{ع}} میگوید: اگر برای [[دیدار]] [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} آمدهاید باید بدانید که وی از [[دنیا]] رفته است. این سخن موجب پراکندگی بسیاری از همراهان و تنها شدن احمد بن موسی و [[خانواده]] و [[یاران]] نزدیکش شد و او ناگزیر به سوی شیراز رفت و در آنجا به دست مأموران [[حکومتی]] به [[قتل]] رسید<ref>بحار الأنوار، ج۴۸، ص۳۰۸؛ أثار عجم، ج۲، ص۷۴۵؛ هدیة أحمدیة، ص۱۴- ۱۶؛ شبهای پیشاور، ص۱۱۷.</ref>. برخی از منابع متأخر نیز حکایت دیگری را در این باب نقل کردهاند. بر اساس نقل این منابع، احمد بن موسی {{ع}} در [[شیراز]] به [[منزل]] یکی از [[شیعیان]] وارد شد و مدتی را در آنجا به صورت مخفیانه سر برد. [[جاسوسان]] [[حکومت]] از محل اختفای ایشان [[آگاه]] شدند و برای دستگیریاش [[اقدام]] نمودند، اما با [[مقاومت]] احمد بن موسی {{ع}} مواجه شدند و چون دیدند که نمیتوانند وی را دستگیر کنند، پس از آنکه او را مجروح ساختند، خانهای را که در آن به سر میبرد، بر سرش ویران کردند و ایشان را بدین نحو به [[شهادت]] رساندند<ref>شبهای پیشاور، ص۱۱۸- ۱۱۹.</ref>. برخی منابع نیز به جای آنکه از شهادت ایشان سخن بگویند، اشاراتی به [[مرگ طبیعی]] ایشان کردهاند<ref>شد الإزار فی حط الأوزار، ص۲۸۹.</ref>.
| |
| | |
| == محل دفن احمد بن موسی ==
| |
| درباره [[محل دفن]] احمد بن موسی {{ع}} نیز اختلافنظر وجود دارد. قول مشهور درباره محل دفن وی بر اساس [[گواهی]] منابع قدیم و جدید شیراز است<ref>شد الإزار فی حط الأوزار، ص۲۸۹؛ شیرازنامه، ص۱۹۰- ۱۹۱؛ تذکره هزار مزار، ص۳۳۳؛ آثار عجم ج۲، ص۷۴۵، نزهة القلوب، ص۱۱۶؛ رحلة ابن بطوطة، ج۲، ص۴۷.</ref>. زرکوب شیرازی به عنوان یکی از قدیمیترین منابع در این باب، محل دفن ایشان را مکانی نزدیک به [[مسجد]] نو شیراز میداند<ref>شیراز نامه، ص۱۹۱.</ref>. این همان مکانی است که منابع دیگر بدان سردزک و بازار مرغ نیز میگویند<ref>فارس نامه ناصری، ج۲، ص۱۱۸۶.</ref>. چنانکه از منابع به دست میآید، محل دفن احمد بن موسی {{ع}} سالها برای اهالی شیراز معلوم نبوده است و پس از چندین قرن به مکان [[دفن]] ایشان پی میبرند. البته در این باب نیز اتفاقنظری در میان منابع دیده نمیشود. برخی از منابع که عمدتاً در همین یکی دو قرن اخیر نوشته شدهاند، پیدا شدن [[قبر]] احمد بن موسی {{ع}} را به [[زمان]] [[زمامداری]] [[آلبویه]] و حکومت عضدالدوله دیلمی مربوط میدانند<ref>بحر الأنساب، ص۱۵۰- ۱۵۱؛ دو رساله در حالات و کرامات حضرت شاهچراغ، ص۹۲، ۱۰۲.</ref>. برخی دیگر از منابع که غالباً متعلق به [[قرن هشتم]] قمریاند، [[کشف]] [[قبر]] ایشان را به [[قرن هفتم]] قمری نسبت میدهند<ref>شد الإزار فی حط الأوزار، ص۲۸۹؛ شیر ازنامه، ص۱۹۱.</ref>. [[روایت]] منابع متأخر که آمیخته با افسانه و نشأتگرفته از [[فرهنگ]] شفاهی است، حاکی از آن است که مکان قبر احمد بن موسی {{ع}} را پیرزنی که رو به روی این مکان [[خانه]] داشته کشف میکند. پیرزن هر [[پنجشنبه]] شب در ثلث آخر شب در خاکریز و محل متروکهای، نوری را [[مشاهده]] میکند که تا بامداد روشن میماند. او این خبر را به عضدالدوله میداد و او نیز در پنجشنبه شبی به خانه پیرزن میآید و از او میخواهد که هر وقت [[نور]] مذکور پدیدار شد وی را بیدار نماید. پیرزن به محض [[رؤیت]] نور به عضدالدوله میگوید: شاه! چراغ. یعنی ای شاه، چراغ پدیدار شد. عضدالدوله [[صبح]] [[دستور]] بررسی آن مکان را میدهد و در مییابد که جسدی تازه و دستنخورده که انگشتری به نام “احمد بن [[موسی]] {{ع}}” در دست دارد، در آن مکان از [[دنیا]] رفته است. وی [[عبدالله]] خفیف شیرازی را که از بزرگان [[عرفان]] بوده [[مأمور]] [[کفن]] و [[دفن]] احمد بن موسی {{ع}} که حالا به شاهچراغ مشهور شده میکند و سپس به دستور وی [[قبه]] و بارگاهی بر [[مزار]] ایشان ساخته میشود<ref>بحر الأنساب، ص۱۵۰- ۱۵۱؛ دو رساله در حالات و کرامات حضرت شاهچراغ، ص۹۲، ۱۰۲.</ref>. علاوه بر اینکه هیچیک از منابع قدیم از این واقعه حکایت نکرده است، تا همین دوره اخیر نیز [[لقب]] “شاهچراغ” که در این داستان از زبان پیرزن بیان میشود، مشهور نبوده است و اگر چنین واقعهای به [[قرن چهارم]] قمری مربوط میشد، منابع باید ضمن یاد کرد احمد بن موسی {{ع}} از آن سخن میگفتند.
| |
| | |
| برخی منابع دیگر که کشف [[محل دفن]] احمد بن موسی {{ع}} را به قرن هفتم قمری مربوط میدانند، میگویند که در [[زمان]] [[حکومت]] اتابک [[ابوبکر بن سعد بن زنگی]] و [[وزارت]] امیر مقربالدین [[مسعود بن بدر]]، ضمن ساختن عمارتی، [[جسد]] سالمی که انگشتریای به نام احمد بن موسی {{ع}} در دست داشت، پیدا شد. آن [[بدن]] را به خاک سپردند و [[قبه]] و بارگاهی بر فراز آن ساختند<ref>شد الإزار فی حط الأوزار، ص۲۸۹؛ شیرازنامه، ص۱۹۱.</ref>. اتابک [[ابوبکر بن سعد بن زنگی]] در سال ۶۲۳ق به [[پادشاهی]] رسید و در سال ۶۵۸ق از [[دنیا]] رفت<ref>تاریخ حبیب السیر، ج۲، ص۵۶۳.</ref>. [[وزیر]] وی نیز در سال ۶۲۴ق به وزارت برگزیده شد<ref>فارسنامه ناصری، ج۱، ص۲۵۶.</ref>. با این توضیحات معلوم میشود که بر اساس [[منابع تاریخی]] [[زمان]] پیدا شدن [[قبر]] احمد بن موسی {{ع}} میان سال ۶۲۴ق تا ۶۵۸ق بوده است و آنچه درباره [[کشف]] قبر ایشان در عصر دیلمی آمده [[قوّت]] چندانی ندارد. این مطلبی است که بسیاری از منابع متأخر نیز بدان [[اذعان]] کردهاند<ref>نزهة الأخبار، ص۷۱، ۵۶۲؛ آثار عجم، ج۲، ص۷۴۵.</ref>.
| |
| | |
| == ساخت بارگاه احمد بن موسی ==
| |
| اگر نقل اخیر در باب زمان پیدا شدن [[مزار]] احمد بن موسی {{ع}} را بپذیریم، باید اذعان کنیم نخستین کسیکه بر قبر ایشان قبه و بارگاهی ساخته امیر مقربالدین مسعود، وزیر اتابک مزبور بوده است<ref>شد الإزار فی حط الأوزار، ص۲۸۹؛ شیرازنامه، ص۱۹۱.</ref>. این وزیر هم به [[عمران]] و [[آبادانی]] علاقه بسیار داشته و هم به ساختن بناهایی که از مظاهر [[اسلامی]] به شمار میآیند، اهتمام بسیار داشته است<ref>تاریخ گزیده، ص۵۰۵- ۵۰۶؛ شد الإزار فی حط الأوزار، ص۲۸۹- ۲۹۰، پاورقی.</ref> و ساختن بارگاه احمد بن موسی {{ع}} نیز از این دو علاقه وی ناشی میشود.
| |
| | |
| پس از وی در [[قرن هشتم]] قمری تاشی خاتون، مادر ابواسحاق اینجو، که ارادت بسیار به احمد بن موسی {{ع}} داشت، خدمات بسیاری به بارگاه ایشان نمود. بر اساس گزارش [[ابن بطوطه]] که برای دومینبار در سال ۷۴۸ق به [[شیراز]] [[سفر]] کرده، تاشی خاتون، مدرسه و زاویهای بزرگ و مجهز در کنار این مزار میسازد و در آن زاویه مسافران را [[اطعام]] میکند<ref>رحلة ابن بطوطة، ج۲، ص۴۷.</ref>. ابن بطوطه از رونق قابل توجه بارگاه احمد بن موسی {{ع}} در این قرن سخن میگوید. وی گزارش میدهد که جماعتی از [[قاریان قرآن]] همواره با صوتی خوش در این مکان به [[قرائت قرآن]] مشغولاند. دوشنبهها نیز [[سادات]] و [[قضات]] و [[فقیهان]] و خاصان [[حکومتی]] به [[زیارت]] [[قبر]] ایشان میآیند و [[مراسم]] متعادی از جمله قرائت قرآن، جلسات [[وعظ]]، [[پذیرایی]] با [[خوراک]] و میوه و [[حلوا]] در فاصله [[نماز عصر]] و [[نماز]] [[شام]] در این مکان برگزار میشود<ref>رحلة ابن بطوطة، ج۲، ص۴۷-۴۸.</ref>. تاشی خاتون همچنین گنبدی بلندتر از گنبد پیشین بر [[مزار]] احمد بن موسی میسازد<ref>شیرازنامه، ص۱۰۱؛ شد الإزار فی حط الأوزار، ص۲۹۰- ۲۹۲.</ref>. او روستای میمند را که از زیباترین روستاهای [[فارس]] است و گلزارها و گلابش [[شهرت]] بسیار دارد، [[وقف]] آستان أحمد بن موسی {{ع}} میکند و سی جلد [[قرآن]] به خط ثلث را که خطاط مشهور این عصر "یحیی جمالی صوفی" در سالهای ۷۴۵ق و ۷۴۶ق [[کتابت]] کرده، وقف این آستان میکند<ref>آثار عجم، ج۲، ص۷۴۶.</ref>. "قاسم غنی" متن وقفنامه مزبور را در کتاب [[تاریخ]] [[حافظ]] ذکر کرده است<ref>تاریخ عصر حافظ، ص۱۲۶.</ref>. اکنون از بنای عصر اتابکان و بناهای ساختهشده به [[همت]] تاشی خاتون اثری وجود ندارد و تنها چیزی که باقیمانده همین قرآنهای وقفی است که در موزه پارس نگهداری میشود. از بناها و تعمیرات احتمالی پس از سال ۷۵۰ق تا سال ۹۱۲ق اطلاعاتی در دست نیست. بر اساس وقفنامهای که در سال ۹۱۲ق نوشته شده، در این فاصله زمانی زلزلهای در [[شیراز]] رخ داده که به بنای بارگاه آسیب رسانده است<ref>شیراز شهر جاویدان، ص۵۷۹؛ راهنمای آثار تاریخی شیراز، ج۲، ص۱۸- ۲۰.</ref>. در سال ۹۱۲ق در [[زمان]] تولیت میرزا [[حبیبالله]] شریفی، به [[دستور]] شاه [[اسماعیل]] تعمیراتی در بنای بارگاه احمد بن موسی {{ع}} صورت پذیرفت<ref>شیراز شهر جاویدان، ص۵۷۹؛ اقلیم پارس، ص۶۴؛ فارس نامه ناصری، ج۲، ص۹۴۳.</ref>.
| |
| | |
| شاردن که در عصر صفوی به [[ایران]] [[سفر]] کرده است، در سفرنامه خود از اهتمام [[مردم]] شیراز به [[حفظ]] و تعمیر بارگاه احمد بن موسی {{ع}} سخن میگوید<ref>سفرنامه شاردن، ج۵، ص۱۸۷۹.</ref>. چنانکه از وقفنامه مذکور به دست میآید، در سالهای ۹۷۸ق و ۹۹۰ق نیز زلزلههایی رخ داده که آسیبهایی را به بنای استان وارد کرده است<ref>راهنمای آثار تاریخی شیراز، ج۲، ص۱۸- ۲۰.</ref>. در عصر نادری نیز با کمک شخص شاه و برخی سردارانش تعمیراتی در این بنا صورت گرفت<ref>فارس نامه ناصری، ج۱، ص۵۲۸؛ شیراز شهر جاویدان، ص۵۷۹.</ref>. در سال ۱۲۳۹ق نیز [[زلزله]]ای رخ میدهد که آسیب بسیاری به بنای آستان احمد بن موسی {{ع}} وارد میکند و به [[دستور]] حسینعلی میرزا تجدید گنبد و عمارت و آینهکاری صورت میپذیرد<ref>سفرنامه رضاقلی میرزا نایب الایاله، ص۷۳۷.</ref>. فتحعلی شاه قاجار نیز دستور ساخت ضریحی از نقره [[خالص]] را داد که در سال ۱۲۴۲ق یا ۱۲۴۳ ق در [[حرم]] [[احمدی]] قرار گرفت<ref>آثار عجم، ج۲، ص۷۴۶؛ بحار الأنوار، ج۴۸، ص۳۰۹؛ شیراز شهر جاویدان، ص۵۸۰.</ref>. در سال ۱۲۵۸ق به دستور فرهاد میرزا آینهکاری حرم تعمیر و توسعه مییابد و در سالهای ۱۲۶۹ق و ۱۲۷۳ق نیز تعمیراتی در بنای [[ضریح]] [[اعمال]] میشود<ref>فارسنامه ناصری، ج۱، ص۷۸۲؛ ج۲، ص۱۱۸۷.</ref>. پس از این نیز چنانکه منابع بیان کردهاند به [[دلایل]] مختلف تعمیرات مختلفی در این بنا صورت میگیرد<ref>شیراز شهر جاویدان، ص۵۸۰.</ref>. در [[زمان]] تولیت آستان احمد بن موسی {{ع}} توسط سیدجلال الدین محمد شریفی، ملقب به مجدالاشراف، طی سالهای ۱۳۰۴ ق تا ۱۳۲۲ق، خدمات بسیاری در زمینه توسعه، تعمیر و مرمت بارگاه صورت پذیرفت<ref>منتخب التواریخ، خراسانی، ص۶۸۱.</ref>. بقعه شاه چراغ در [[تاریخ]] ۲۰ بهمن ۱۳۱۸ش ذیل شماره ۳۶۳ در فهرست آثار [[تاریخی]] به ثبت رسیده است<ref>اقلیم پارس، ص۶۴.</ref>. در سال ۱۳۳۷ش گنبد قدیم آن را که مکرّر دچار آسیب شده بود، برداشتند و گنبدی با آهن و [[مصالح]] جدید به شیوه قدیم برای آن ساختند. بنای کنونی مشتمل بر ایوان اصلی در [[مشرق]]، حرم وسیع و شاهنشینهایی از چهار جانب، مسجدی در جانب [[مغرب]] حرم و نیز اتاقها و مقبرههای متعدد متصل به بقعه است. آیینهکاری و نوشتههای گچبری و تزئینات و درهای نقره و رواق و [[حرم]] وسیع این بقعه بسیار جالب توجه است. [[مرقد مطهر]] در شاهنشین بین محوطه زیر گنبد و [[مسجد]] بالای سر امامزاده قرار دارد. این سبک از [[مرقد]] که در وسط محوطه زیر گنبد نباشد، در زیارتگاههای معروف دیگر [[شیراز]] نیز معمول بوده است و از اختصاصات قابل توجه زیارتگاههای [[شهر]] شیراز به شمار میآید. دو مناره کوتاه در دو انتهای ایوان زینتبخش بقعه بوده، [[صحن]] وسیع از سه جانب آن را احاطه نموده است<ref>اقلیم پارس، ص۶۴.</ref>. در سالهای اخیر کوشیدهاند که ضمن [[حفظ]] و مرمت بناهای گذشته به توسعه زیربنای آستان [[احمدی]] بپردازند و برای اینکار بخشی از بافت قدیم پیرامون این استان را بدان ضمیمه کردهاند.
| |
| | |
| === ساخت کتابخانه و موزه ===
| |
| حرم احمد بن موسی {{ع}} کتابخانه و موزهای نیز دارد. کتابخانه همزمان با ساخت بقعه و بارگاه حرم احمد بن موسی {{ع}} و احداث مدرسه برای مرقد توسط تاشی خاتون آغاز به کار کرد. کتابخانهای که تاشی خاتون به تدریج با [[وقف]] [[قرآن]] و کتابهای دیگر فراهم ساخت<ref>آثار عجم، ج۲، ص۷۴۶.</ref>، پس از مدتی دچار آسیب و دستبرد شد و اثری از وی باقی نماند. در سال ۱۳۲۵ق با اهتمام مجدالاشراف مجموعهای جدید شکل گرفت و کتابهای بسیاری وقف کتابخانه حرم احمد بن موسی {{ع}} شد. او علاوه بر تهیه کتب مزبور، [[رسالات]] و کتب تألیفی خود و کتابهایی را که بر آنها شرح یا حاشیه نوشته بود، به مجموعه افزود. در همانسال برای نخستینبار [[مصطفی]] [[مؤذن]]، طبق فرمانی رسمی که اکنون در موزه شاهچراغ موجود است، به سمت کتابدار [[منصوب]] شد. پس از وی نیز به علت بیتوجهی بسیاری از کتابها پراکنده شد. تا اینکه در [[روز]] ۲۴ اسفند ماه ۱۳۴۳ش به [[همت]] [[برادران]] شریفی، متولیان وقت بقعه شاهچراغ، کتابخانه دوباره [[گشایش]] یافت<ref>دو رساله در حالات و کرامات حضرت شاهچراغ، ص۲۳۷- ۲۳۹.</ref> و از آن [[زمان]] به صورت مستمر در حال فعالیت است. کتابخانه در برگیرنده [[نسخ]] خطی و چاپی فراوانی است که فهرستهایی از نسخ خطی آن نیز در سالهای اخیر به [[همت]] "علینقی بهروزی" و "محمد برکت" منتشر شده است. کتابخانه مرکزی از بخشهای متعددی همچون سالنهای مطالعه مجزا برای آقایان و [[بانوان]]، تالار [[پژوهش]]، تالار نشریات، بخش نشریات قدیمی، بخشهای خدمات رایانهای، بخش کتب چاپ سنگی، سربی، بخش نسخ خطی، بخش [[کودکان]] و... تشکیل یافته است.
| |
|
| |
|
| موزه [[حرم]] احمد بن موسی {{ع}} دیرینه چندانی ندارد. این موزه در سیام آبان سال ۱۳۴۴ش در [[صحن]] شاهچراغ تأسیس شد. "محمد هادی سلاحی" و "علینقی بهروزی" در راهاندازی این موزه نقش مهمی داشتهاند<ref>دو رساله در حالات و کرامات حضرت شاهچراغ، ص۲۴۰- ۲۴۲.</ref>. فضای اصلی موزه را یک سالن بزرگ تشکیل میدهد که در آن، آثار و اشیای وقفی، اهدایی و خریداری شده، شامل قرآنهای نفیس، کتابهای خطی، اشیای باستانی و هنرهای تزئینی به نمایش گذاشته شده است. عمدهترین آثار این موزه شامل سکههای باستانی، سلاحهای قدیمی، سفال، ظروف شیشهای و فلزی، فانوسها و شمعدانها، نقاشیهای نسخ خطی [[قرآن]]، انواع ظروف حسینه مشیرالملک، در دو لنگه نقرهای، [[ساعت]] قدیمی صحن شاهچراغ و همچنین اسناد مکتوب و وسایل شخصی "سید عبد الحسین دستغیب" است.
| | احمد بن موسی {{ع}} به اتفاق برادرانش، جناب [[سید امیر محمد عابد]] {{ع}} و جناب [[سید علاء الدین حسین]] {{ع}} و جمع کثیری از [[علویان]] و [[دوستان]] به قصد [[دیدار]] [[حضرت رضا]] {{ع}} از [[مدینه]] به سمت [[طوس]] حرکت نمودند. با حرکت کاروان، به [[مأمون]] خبر دادند که کاروانی انبوه از علویان و [[خاندان]] [[اهل بیت]] {{عم}} به سوی [[خراسان]] در حرکت میباشد. مأمون که میدانست اگر چنین جمعیتی از [[بنی هاشم]] و [[دوستداران]] و فدائیان آنها به طوس برسند، اسباب [[تزلزل]] [[مقام خلافت]] میگردد؛ لذا امریهای صادر نمود به تمام [[حکام]] بلاد که در هر کجا قافله بنی هاشم رسیدند، مانع از حرکت شوید و آنها را به سمت مدینه برگردانید. به هر کجا این [[حکم]] رسید قافله حرکت کرده بود مگر [[شیراز]]. [[حاکم]] شیراز که «قتلغ خان» نام داشت و مردی بسیار جدی و [[مقتدر]] بود، فوری با [[چهل]] هزار [[لشکر]] جرار، در «خان زنیان»، در هشت فرسخی شیراز اردو زد. همین که قافله بنی هاشم رسیدند، پیغام داد که حسب الامر [[خلیفه]]، آقایان از همین جا باید برگردید. [[حضرت]] [[سید امیر احمد]] {{ع}} فرمودند: ما قصدی از این [[مسافرت]] نداریم، جز دیدار [[برادر]] بزرگوارمان حضرت رضا {{ع}} امیر لشکر که [[دستور]] داشت تا به هر نحوی که شده مانع پیشروی کاروان گردد، سخن حضرت سید احمد {{ع}} را نپذیرفت و گفت: یا هم اکنون به مدینه باز میگردید و یا همین محل را [[قتلگاه]] خود میسازید. با این سخن ولولهای در کاروان برپا شد. [[خانواده]] [[امام رضا]] {{ع}} که مسافتی طولانی را تنها به [[عشق]] دیدار برادرشان طی نموده بودند، حاضر نشدند دست از خواسته خویش بردارند. مردان [[جنگی]] همراه کاروان شمشیرها را آماده کردند و کاروان به آهستگی به راه افتاد و این نشان از [[اراده]] [[راسخ]] در رسیدن به [[مرو]] بود. در این هنگام، لشکر قتلغ خان راه را بستند و [[جنگ]] شدید خونینی شروع شد. لشکر [[کفر]] در اثر فشار و [[شجاعت]] بنی هاشم پراکنده شدند. و چون نمیخواستند [[شکست]] را بپذیرند، تدبیری اندیشیدند. عدهای بالای بلندیها فریاد زدند: الان خبر رسید که [[ولیعهد]] [[علی بن موسی]] [[وفات]] کرد. این خبر مانند برق، ارکان وجود [[مردمان]] [[سست]] عنصر را تکان داده، از اطراف [[امامزادگان]] متفرق شدند. جناب [[سید امیر احمد]]، شبانه با اخوان و [[اقارب]] از [[بیراهه]] به [[شیراز]] رهسپار گردیدند. جناب احمد فرمودند: چون [[دشمن]] در تعقیب است، خوب است با [[لباس]] مبدل پراکنده شوید تا گرفتار نشوید. سید امیر احمد وقتی به شیراز وارد شدند، در [[منزل]] یکی از [[دوستان]] صمیمی [[اهل بیت]] {{عم}} در محل «سر دزک»<ref>محله سر دزک، همین مکانی است که بقعه و بارگاه حضرت شاهچراغ در آن قرار دارد.</ref> پنهان و شب و [[روز]] را به [[عبادت]] میگذرانیدند. |
|
| |
|
| === مدفونان در حرم ===
| | از طرف [[والی فارس]] بسیاری برای پیدا کردن امامزادگان معظم گماشتند تا بعد از یک سال جناب سید امیر احمد را یافتند و با سوراخ کردن [[خانه]] مجاور، وارد خانه شدند و در موقع استراحت، از پشت سر، شمشیری بر فرق نازنینش زدند و بعد از به [[شهادت]] رساندن ایشان، خانه را بر سرشان خراب کردند، فلذا [[بدن]] مبارکش زیر تودههای [[خاک]] پنهان شد<ref>ریاض الانساب، ج۲، ص۱۴۶.</ref>. اوایل [[قرن هفتم هجری]]، از جمله [[وزراء]] و [[مقربان]] دربار اتابک مظفرالدین، «امیر [[مقرب الدین مسعود]]» بوده که میل بسیاری به [[عمران]] و آبادی داشت. فلذا امر کرد، تل زبالهای که وسط [[شهر]] شیراز را به صورت [[بدی]] در آورده بود بردارند و در آن محل عمارت بزرگی بر پا کنند. روزی در اثنای کار، جسدتر و تازه مقتولی بدون [[تغییر]] و تبدیل، با فرق شکافته، [[زیبا]] و [[وجیه]]، در زیر آواری از خاک و زباله، پیدا شد. خبر به [[وزارت]] خانه رسید. حسب الامر [[وزیر]] اعظم، جمعی به [[تفتیش]] قضیه آمدند و فقط اثری که در بدن آن مقتول [[جوان]] دیدند که معرف او شد، حلقه انگشتری بود که بر خاتمش نقش بود: «العزة لله، [[احمد بن موسی]]» به این ترتیب، پیکر [[مقدس]] [[سید احمد بن موسی]] {{ع}} بعد از [[شناسایی]] در همان [[محل دفن]] شد و بر مزارش بقعهای بنا گردید<ref>دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۷، ص۹؛ ریحانة الادب، ج۳، ص۵۱.</ref>. |
| در حرم احمد بن موسی از شخصیتهای [[علمی]] و [[سیاسی]] بزرگی مدفوناند. از جمله شخصیتهای علمی و [[روحانی]] مدفون در این حرم [[شریف]] میتوان به وصال شیرازی و چهار تن از فرزندانش به نامهای [[وقار]]، [[حکیم]]، [[داوری]] و [[توحید]]، همچنین میرزا [[ابوالقاسم]] [[سکوت]]، بسمل شیرازی، [[مجد]] الاشراف، [[علی بن احمد]] شیرازی مشهور به سید [[علی]] خان، [[سید ماجد بحرانی]]، [[حسین]] [[حسینی شیرازی]]، حسنعلی [[نجابت]]، [[سید عبدالحسین دستغیب]]، [[سید محمد رضوی]] و عبد الحسین [[حائری]] شیرازی اشاره کرد. از شخصیتهای سیاسی مدفون در این مکان میتوان به صادقخان زند، جعفرخان زند و عسکرخان اشاره کرد<ref>شیراز شهر جاویدان، ص۵۸۲؛ بناهای تاریخی و آثار هنری جلگه شیراز، ص۱۶۳.</ref>.
| |
|
| |
|
| ارادتمندان احمد بن موسی {{ع}} [[کرامات]] متعددی به ایشان نسبت دادهاند. بزرگانی چون [[مجد]] الاشراف که از [[عالمان]] و [[عارفان]] عصر خود بوده و در دوره اخیر مدتی عهدهدار تولیت آستان ایشان بوده، [[کرامات]] متعددی را از ایشان نقل کرده است<ref>رساله در حالات و کرامات حضرت شاهچراغ، ص۳۵.</ref>. عموم [[مردم]] نیز به صاحب کرامتبودن ایشان [[اعتقاد]] [[راسخ]] دارند و به ویژه در شبهای [[جمعه]] به قصد [[شفای بیماران]] و رفع [[مشکلات]] بدیشان [[متوسل]] میشوند. [[فرهنگ]] [[عامه]] در استان [[فارس]] و به ویژه [[شیراز]] از این علاقه و ارادت به اشکال مختلف تأثیر پذیرفته است و در اشعار، واسونکها (نوعی اشعار طربانگیز که در [[مراسم]] [[شادمانی]] و به ویژه [[عروسی]] میخوانند)، ضرب المثلها و متلها و قصههای عامیانه انعکاس یافته است<ref>«جایگاه حضرت احمد بن موسی {{ع}} شاهچراغ در فرهنگ مردم»، فصلنامه فرهنگ مردم، شماره ۲۷ - ۲۸، ص۱۴۳-۱۴۹.</ref>. [[شاعران]] بزرگی چون شوریده شیرازی (۱۳۴۵ق)، [[شیخ مفید]] متخلص به داور (۱۳۲۵ق)، [[ابوالقاسم]] [[راز]] شیرازی (۱۲۸۶ق)، ابوالقاسم وصال شیرازی (۱۳۰۹ق)، میرزا [[محمد]] شیرازی متخلص به عالی (۱۲۶۲ق)، میرزا محمد [[حسین]] قدسی (۱۳۶۱ق) و عبدالوهاب [[نورانی]] وصال (۱۳۷۳ش) در [[مدح]] ایشان [[شعر]] سرودهاند. کتابهای متعدد خطی و چاپیای نیز درباره ایشان موجود است که اخیراً (۱۳۹۱ش) در مجموعهای تحت عنوان کتابشناسی احمد بن موسی {{ع}} به [[همت]] بنیاد فارسشناسی به طبع رسیده است<ref>منابع: اختیار معرفة الرجال، محمد بن حسن معروف به شیخ طوسی (۴۶۰ق)، تصحیح و تعلیق: میرداماد استرآبادی، تحقیق: سید مهدی رجایی، قم، مؤسسة آل البیت علا لإحیاء التراث، اول، ۱۳۶۳ش، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، محمد بن محمد معروف به شیخ مفید (۴۱۳ق)، تحقیق: مؤسسة آل البیت له لإحیاء التراث، بیروت، دار المفید، اول، ۱۴۱۳ق، أعیان الشیعة، سیدمحسن بن عبدالکریم امین عاملی (۱۳۷۱ق)، تحقیق: سید حسن امین، بیروت، دار التعارف، ۱۴۰۳ق؛ اقلیم پارس، سیدمحمدتقی مصطفوی (۱۳۵۹ش)، تهران، نشر اشاره، دوم، ۱۳۷۵ش؛ آثار عجم، محمد نصیر بن جعفر معروف به فرصت شیرازی (۱۳۳۹ق)، تهران، امیرکبیر، اول، ۱۳۷۷ش؛ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علی، محمدباقر بن محمد تقی معروف به علامه مجلسی (۱۱۱۰ق)، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق؛ بحر الأنساب (ریاض الأنساب)، میرزا ملک الکتاب، بمبئی، ۱۳۳۵ق؛ بناهای تاریخی و آثار هنری جلگه شیراز، علی نقی بهروزی، شیراز، اداره فرهنگ و هنر، ۱۳۴۹ش؛ تاریخ الطبری (تاریخ الأمم و الملوک)، محمد بن جریر طبری (۳۱۰ق)، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، دوم، ۱۳۸۷ق؛ تاریخ الیعقوبی، احمد بن اسحاق معروف به یعقوبی (۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، بی تا: تاریخ حبیب السیر، غیاث الدین بن همام الدین حسینی معروف به خواندمیر (۹۴۲ق)، تهران، خیام، چهارم، ۱۳۸۰ش؛ تاریخ عصر حافظ، قاسم غنی (۱۳۳۱ش)، تهران، زوار، نهم، ۱۳۸۳ش؛ تاریخ گزیده، حمد بن ابی بکر قزوینی معروف به حمدالله مستوفی (۷۵۰ق)، به کوشش: عبدالحسین نوایی، تهران، امیر کبیر، سوم، ۱۳۶۴ ش؛ تحفة العالم فی شرح خطبة المعالم سید جعفر بن محمد باقر طباطبایی (۱۳۷۷ق)، تهران، مکتبة الصادق، دوم، ۱۴۰۱ق؛ تذکر؛ هزار مزار، جنید بن محمود شیرازی (قرن ۸ق)، تصحیح: عبدالوهاب نورانی وصال، شیراز، کتابخانه احمدی، دوم، ۱۳۶۴ش؛ “جایگاه حضرت احمد بن موسی * شاه چراغ در فرهنگ مردم”، ابو القاسم فقیری (معاصر)، فصلنامه فرهنگ مردم، سال هفتم پاییز و زمستان)، شماره ۲۷ ۲۸، ۱۳۸۷ش؛ دو رساله در حالات و کرامات حضرت شاه چراغ، محمد یوسف نیری معاصر)، شیراز، دانشگاه شیراز، ۱۳۷۸ش؛ راهنمای آثار تاریخی شیراز، بهمن کریمی، تهران، اقبال، ۱۳۴۴ش؛ رحلة ابن بطوطة (تحفة النظار فی غرائب الأمصار و عجائب الأسفار)، محمد بن عبدالله طنجی معروف به ابن بطوطه (۷۷۹ق)، تحقیق: عبدالهادی تازی، رباط، أکادیمیة المملکة المغربیة، ۱۴۱۷ق؛ زندگی سیاسی هشتمین امام حضرت علی بن موسی الرضا، سید جعفر بن مرتضی حسینی عاملی (معاصر)، ترجمه: سید خلیل خلیلیان، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، اول، ۱۳۵۹ش؛ سفرنامه رضاقلی میرزا نایب الا یاله، رضاقلی میرزا (۱۲۷۶ق)، تصحیح: اصغر فرمانفرمایی، تهران، اساطیر، سوم، ۱۳۷۳ش؛ سفرنامه شاردن، ژان شاردن (۱۷۱۳م)، ترجمه: اقبال یغمایی، تهران، توس، اول، ۱۳۷۲ش؛ شبهای پیشاور، محمد بن علی اکبر معروف به سلطان الواعظین شیرازی (۱۳۹۱ق)، تهران، دار الکتب الإسلامیة، دوم، ۱۳۷۹ش؛ شد الإزار فی حط الأوزار عن زوار المزار، جنید بن محمود شیرازی (قرن ۸ق)، تصحیح: محمد قزوینی - عباس اقبال آشتیانی، تهران، چاپخانه مجلس، اول، ۱۳۲۸ش؛ شیراز شهر جاویدان، علی سامی، شیراز، نوید، سوم، ۱۳۶۳ش؛ شیراز نامه، أحمد بن شهاب الدین زرکوب شیرازی (۷۸۹ق)، تصحیح: اکبر نحوی، شیراز، مؤسسه فرهنگی و پژوهشی دانشنامه فارس، اول، ۱۳۹۰ش؛ عیون أخبار الرضا {{ع}} علی، محمد بن علی معروف به شیخ صدوق (۳۸۱ق)، تحقیق: سیدمهدی لاجوردی، تهران، نشر جهان، اول، ۱۳۷۸ق؛ فارس نامه ناصری، حسن بن حسن حسینی فسایی (۱۳۱۶ق)، تصحیح: منصور رستگار فسایی، تهران، امیر کبیر، سوم، ۱۳۸۲ش؛ فرق الشیعة، حسن بن موسی نوبختی (۳۱۰ق)، ترجمه: محمد جواد مشکور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، دوم، ۱۳۸۱ ش؛ قیام سادات علوی، علی اکبر تشیاد، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۳۱ش؛ الکافی، محمد بن یعقوب معروف به کلینی (۳۲۹ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چهارم، ۱۴۰۷ق؛ الکامل فی التاریخ، علی بن محمد شیبانی معروف به ابن اثیر جزری (۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق؛ مرأة العقول فی شرح أخبار آل الرسول: لی، محمدباقر بن محمدتقی معروف به علامه مجلسی (۱۱۱۰ق)، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، دوم، ۱۴۰۴ق؛ مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین، علی بن اسماعیل اشعری (۳۲۴ق)، تصحیح: هلموت ریتر، بیروت، دار النشر، ۱۹۸۰م؛ الملل و النحل، محمد بن عبد الکریم شهرستانی (۵۴۸ق)، تحقیق: محمد بدران، قم، منشورات الرضی، سوم، ۱۳۶۴ش؛ منتخب التواریخ، محمدهاشم بن علی خراسانی (۱۳۵۲ق)، تهران، انتشارات علمیة اسلامیه، ۱۳۲۸ش؛ نزهة الأخبار، میرزا جعفر خان حقایق نگار خورموجی (۱۳۰۱ق)، تصحیح: سیدعلی آل داوود، تهران، وزارة الثقافة و الارشاد الإسلامی، اول، ۱۳۸۰ش؛ نزهة القلوب، حمد بن ابی بکر قزوینی معروف به حمدالله مستوفی (۷۴۰ق)، تحقیق: گای لسترنج، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۲ش؛ هدیة احمدیه، محمدجعفر شاملی معاصر)، شیراز، ۱۳۴۱ش</ref>.<ref>[[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[احمد بن موسی الکاظم - کمپانی زارع (مقاله)|مقاله «احمد بن موسی الکاظم»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا]] ص ۷۳۲-۷۴۲.</ref>
| | در [[سال ۷۴۵ هجری]] قمری، «[[ملکه]] تاشی خاتون» - [[مادر]] شاه شیخ [[ابو اسحاق اینجو]]، [[پادشاه]] [[فارس]] - اقدامات نیکویی بر بارگاه آن [[حضرت]] انجام داد. این بانوی [[نیکوکار]]، [[اقدام]] به بهسازی بارگاه کرد و در عرض ۵ سال از سال ۷۴۵ تا ۷۵۰ [[هجری قمری]]، آرامگاهی وسیع و گنبدی بلند بر آن ساخت. همچنین در جنب آرامگاه، مدرسهای وسیع بنا کرد. او همچنین تعداد زیادی از مغازههای بازار نزدیک [[حرم]] و [[ملک]] میمند فارس را [[وقف]] بر این [[آستان مقدس]] کرد. |
|
| |
|
| == منابع ==
| | [[ابن بطوطه]] جهانگرد مراکشی که در [[سال ۷۴۸ هجری]] قمری، برای بار دوم به [[شیراز]] [[سفر]] کرده، در سفرنامه خود درباره اقدامات ملکه تاشی خاتون و توصیف آرامگاه، چنین نوشته است: «این آرامگاه در نظر شیرازیها [[احترام]] تمام دارد و [[مردم]] برای [[تبرک]] و [[توسل]] به زیارتش میروند. تاشی خاتون، مادر شاه ابو اسحاق، در جوار این بقعه بزرگ، مدرسه و زاویهای ساخته است که در آن به [[اطعام]] مسافران میپردازند»<ref>سفرنامه ابن بطوطه (بارگاه و مرقد مطهر امام زاده سید احمد بن موسی شاهچراغ {{ع}} در طول تاریخ در معرض تغییرات و بهسازیهایی از طرف امرا و سلاطین ایرانی قرار داشته است که بدین شرح میباشد: در سال ۹۱۲ هجری قمری، به دستور شاه اسماعیل صفوی، بهسازی گستردهای بر آرامگاه انجام گرفت ۸۵ سال بعد، بر اثر زلزله سال ۹۹۷ هجری قمری، نیمی از گنبد آرامگاه ویران شد که دوباره در سالهای بعد بازسازی گردید. در سال ۱۱۴۲ هجری قمری، نادرشاه افشار بهسازی گستردهای بر این آرامگاه انجام داد و به دستور او قندیل بزرگی در زیر سقف و گنبد آویزان کردند. نادر شاه پیش از گرفتن شیراز و غلبه بر افغانها، پیمان بسته بود که اگر در جنگ پیروز شود، بهسازی شایستهای بر این بقعه انجام دهد. بنابر این پس از پیروزی بر افغانها و تسلط بر شیراز، ۱۵۰۰ تومان پول آن زمان را صرف بهسازی شاه چراغ کرد و قندیل او ۷۲۰ مثقال وزن داشته که از طلای ناب و زنجیر نقرهای ساخته بودهاند. این قندیل تا سال ۱۲۳۹ هجری قمری هم چنان آویزان بود. در زلزله سال ۱۲۳۹ هجری قمری، شیراز با خاک یکسان شد و این آرامگاه نیز به کلی مخروبه گردید. نویسنده تذکره دلگشا که خود شاهد این زلزله بوده است چنین مینویسد: «گنبد بقعه شاه چراغ که از غایت ارتفاع، آفتاب جهان تاب هر روز در نیم روز خود را در سایه آن کشیدی به یک دفعه چنان بر زمین خورد که زمین شکافته و در اعماق خاک فرو رفت... و آن عمارات عالی... تو گویی همیشه ویران بوده»... پس از زلزله، قندیل اهدایی نادر شاه را فروختند و صرف بازسازی آرامگاه کردند، در سال ۱۲۴۳ هجری قمری، به دستور فتحعلی شاه قاجار، حسینعلی میرزا فرمانفرما، پیگیر شد تاکف بقعه را یک متر از سطح زمین بلندتر بسازد. این کار صورت گرفت و به جای استفاده از سنگ و ساروج، آن را از سنگ و آجر و گچ بنا کردند و در آخر ضریحی نقرهای بر قبر نصب کردند. در سال ۱۲۶۹ هجری قمری، بر اثر زلزله، گنبد آرامگاه شکست و فرو ریخت. در همان سال محمد ناصر ظهیر الدوله آن را نوسازی کرد. در سال ۱۲۸۹ هجری قمری، مسعود میرزا ظل السلطان، دری نقرهای بر ورودی حرم نصب کرد و در سال ۱۲۹۲ هجری قمری، شاهزاده ظل السلطان، ساعت زنگدار بزرگی بر برج جنوبی بقعه نصب کرد. در سال ۱۳۰۶ هجری شمسی، آینه کاری مفصلی بر دیوارهای داخل حرم انجام گرفت. در سال ۱۳۳۶ هجری شمسی، آخرین گنبد قدیمی آرامگاه برچیده شد و اولین گنبد با بتون آرمهای توسط انجمن آثار ملی و اداره باستانشناسی فارس به همت هنرمند فقید، سید احمد رضازاده ساخته شد.)</ref>. |
| {{منابع}}
| |
| # [[پرونده: 1100514.jpg|22px]] [[مهدی کمپانی زارع|کمپانی زارع، مهدی]]، [[احمد بن موسی الکاظم (مقاله)|مقاله «احمد بن موسی الکاظم»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه امام رضا ج۱''']]
| |
| {{پایان منابع}} | |
|
| |
|
| == پانویس ==
| | در [[سال ۱۳۶۰ هجری]] شمسی، با حکمی از سوی [[امام خمینی]]، [[آیت الله]] [[سید محمد مهدی دستغیب]] - [[برادر]] [[شهید دستغیب]] - به تولیت آستان [[احمدی]] [[منصوب]] شدند. |
| {{پانویس}} | | در سال ۱۳۸۶، در شورای [[فرهنگ عمومی]] استان [[فارس]] یک [[روز]] به نام «[[بزرگداشت]] شاهچراغ» مطرح شد و [[متولیان امر]] [[تصمیم]] گرفتند که روز [[تولد]] آن [[حضرت]] را به عنوان [[مراسم]] بزرگداشت [[انتخاب]] کنند؛ لذا برای مشخص شدن روز دقیق تولد، [[مورخان]] و محققان تحقیقات خود را آغاز کردند اما پس از بررسیهای به عمل آمده، کارشناسان به این نتیجه رسیدند که روز تولد شاهچراغ بدرستی مشخص نیست و در این خصوص نقلهای متفاوتی وجود دارد. از اینرو تصمیم بر این شد که در دهه [[کرامت]] یعنی حد فاصل تولد حضرت معصومه {{س}} و [[امام رضا]] {{ع}} یک روز به عنوان روز بزرگداشت حضرت [[احمد بن موسی شاهچراغ]] {{ع}} [[تعیین]] شود. |
|
| |
|
| [[رده:اعلام]] | | شورای عالی [[انقلاب]] [[فرهنگی]] در [[تاریخ]] ۲۴ شهریور ۱۳۸۸ روز ششم [[ذیقعده]] یعنی پنجمین روز از دهه کرامت را به نام روز بزرگداشت احمد بن موسی شاهچراغ {{ع}} جهت ثبت در تقویم مناسبتهای ملی - [[اسلامی]] [[کشور]] تصویب کرد. بارگاه حضرت [[سید]] [[امیر]] [[محمد عابد]] در طرف دیگر [[صحن]] بارگاه شاهچراغ واقع شده است.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۹۶.</ref> |
| [[رده:اصحاب امام رضا]] | |
| [[رده:فرزندان امام کاظم]] | |
مقدمه
از فرزندان امام کاظم (ع) معروف به «سید السادات» و «شاهچراغ» است. وی از شخصیتهای عالی مقام و جلیلالقدر و پرهیزکار بود[۱]. امام موسی کاظم (ع) ایشان را دوست داشت و ملکی از خود را بدو بخشید و او را به بخشندگی و دلیری ستود[۲]. مورخان گزارش دادهاند که: «پس از شهادت امام کاظم (ع)، مردم مدینه به لحاظ شخصیتی که احمد داشت، به در خانه او رفته و با وی بیعت کردند و او پیشاپیش جمعیت به مسجد پیغمبر (ص) رفت و خطبهای خواند و به مردم گفت: ای کسانی که با من بیعت نمودهاید! بدانید که من خودم با برادرم علی بیعت کردهام و او واجب الاطاعه است. بر من و شما است که از او اطاعت کنیم. ایشان سپس از منبر پایین آمده و به اتفاق همه مردم به در خانه برادرش رفته و با حضرت بیعت کردند»[۳].
احمد بن موسی (ع) به اتفاق برادرانش، جناب سید امیر محمد عابد (ع) و جناب سید علاء الدین حسین (ع) و جمع کثیری از علویان و دوستان به قصد دیدار حضرت رضا (ع) از مدینه به سمت طوس حرکت نمودند. با حرکت کاروان، به مأمون خبر دادند که کاروانی انبوه از علویان و خاندان اهل بیت (ع) به سوی خراسان در حرکت میباشد. مأمون که میدانست اگر چنین جمعیتی از بنی هاشم و دوستداران و فدائیان آنها به طوس برسند، اسباب تزلزل مقام خلافت میگردد؛ لذا امریهای صادر نمود به تمام حکام بلاد که در هر کجا قافله بنی هاشم رسیدند، مانع از حرکت شوید و آنها را به سمت مدینه برگردانید. به هر کجا این حکم رسید قافله حرکت کرده بود مگر شیراز. حاکم شیراز که «قتلغ خان» نام داشت و مردی بسیار جدی و مقتدر بود، فوری با چهل هزار لشکر جرار، در «خان زنیان»، در هشت فرسخی شیراز اردو زد. همین که قافله بنی هاشم رسیدند، پیغام داد که حسب الامر خلیفه، آقایان از همین جا باید برگردید. حضرت سید امیر احمد (ع) فرمودند: ما قصدی از این مسافرت نداریم، جز دیدار برادر بزرگوارمان حضرت رضا (ع) امیر لشکر که دستور داشت تا به هر نحوی که شده مانع پیشروی کاروان گردد، سخن حضرت سید احمد (ع) را نپذیرفت و گفت: یا هم اکنون به مدینه باز میگردید و یا همین محل را قتلگاه خود میسازید. با این سخن ولولهای در کاروان برپا شد. خانواده امام رضا (ع) که مسافتی طولانی را تنها به عشق دیدار برادرشان طی نموده بودند، حاضر نشدند دست از خواسته خویش بردارند. مردان جنگی همراه کاروان شمشیرها را آماده کردند و کاروان به آهستگی به راه افتاد و این نشان از اراده راسخ در رسیدن به مرو بود. در این هنگام، لشکر قتلغ خان راه را بستند و جنگ شدید خونینی شروع شد. لشکر کفر در اثر فشار و شجاعت بنی هاشم پراکنده شدند. و چون نمیخواستند شکست را بپذیرند، تدبیری اندیشیدند. عدهای بالای بلندیها فریاد زدند: الان خبر رسید که ولیعهد علی بن موسی وفات کرد. این خبر مانند برق، ارکان وجود مردمان سست عنصر را تکان داده، از اطراف امامزادگان متفرق شدند. جناب سید امیر احمد، شبانه با اخوان و اقارب از بیراهه به شیراز رهسپار گردیدند. جناب احمد فرمودند: چون دشمن در تعقیب است، خوب است با لباس مبدل پراکنده شوید تا گرفتار نشوید. سید امیر احمد وقتی به شیراز وارد شدند، در منزل یکی از دوستان صمیمی اهل بیت (ع) در محل «سر دزک»[۴] پنهان و شب و روز را به عبادت میگذرانیدند.
از طرف والی فارس بسیاری برای پیدا کردن امامزادگان معظم گماشتند تا بعد از یک سال جناب سید امیر احمد را یافتند و با سوراخ کردن خانه مجاور، وارد خانه شدند و در موقع استراحت، از پشت سر، شمشیری بر فرق نازنینش زدند و بعد از به شهادت رساندن ایشان، خانه را بر سرشان خراب کردند، فلذا بدن مبارکش زیر تودههای خاک پنهان شد[۵]. اوایل قرن هفتم هجری، از جمله وزراء و مقربان دربار اتابک مظفرالدین، «امیر مقرب الدین مسعود» بوده که میل بسیاری به عمران و آبادی داشت. فلذا امر کرد، تل زبالهای که وسط شهر شیراز را به صورت بدی در آورده بود بردارند و در آن محل عمارت بزرگی بر پا کنند. روزی در اثنای کار، جسدتر و تازه مقتولی بدون تغییر و تبدیل، با فرق شکافته، زیبا و وجیه، در زیر آواری از خاک و زباله، پیدا شد. خبر به وزارت خانه رسید. حسب الامر وزیر اعظم، جمعی به تفتیش قضیه آمدند و فقط اثری که در بدن آن مقتول جوان دیدند که معرف او شد، حلقه انگشتری بود که بر خاتمش نقش بود: «العزة لله، احمد بن موسی» به این ترتیب، پیکر مقدس سید احمد بن موسی (ع) بعد از شناسایی در همان محل دفن شد و بر مزارش بقعهای بنا گردید[۶].
در سال ۷۴۵ هجری قمری، «ملکه تاشی خاتون» - مادر شاه شیخ ابو اسحاق اینجو، پادشاه فارس - اقدامات نیکویی بر بارگاه آن حضرت انجام داد. این بانوی نیکوکار، اقدام به بهسازی بارگاه کرد و در عرض ۵ سال از سال ۷۴۵ تا ۷۵۰ هجری قمری، آرامگاهی وسیع و گنبدی بلند بر آن ساخت. همچنین در جنب آرامگاه، مدرسهای وسیع بنا کرد. او همچنین تعداد زیادی از مغازههای بازار نزدیک حرم و ملک میمند فارس را وقف بر این آستان مقدس کرد.
ابن بطوطه جهانگرد مراکشی که در سال ۷۴۸ هجری قمری، برای بار دوم به شیراز سفر کرده، در سفرنامه خود درباره اقدامات ملکه تاشی خاتون و توصیف آرامگاه، چنین نوشته است: «این آرامگاه در نظر شیرازیها احترام تمام دارد و مردم برای تبرک و توسل به زیارتش میروند. تاشی خاتون، مادر شاه ابو اسحاق، در جوار این بقعه بزرگ، مدرسه و زاویهای ساخته است که در آن به اطعام مسافران میپردازند»[۷].
در سال ۱۳۶۰ هجری شمسی، با حکمی از سوی امام خمینی، آیت الله سید محمد مهدی دستغیب - برادر شهید دستغیب - به تولیت آستان احمدی منصوب شدند.
در سال ۱۳۸۶، در شورای فرهنگ عمومی استان فارس یک روز به نام «بزرگداشت شاهچراغ» مطرح شد و متولیان امر تصمیم گرفتند که روز تولد آن حضرت را به عنوان مراسم بزرگداشت انتخاب کنند؛ لذا برای مشخص شدن روز دقیق تولد، مورخان و محققان تحقیقات خود را آغاز کردند اما پس از بررسیهای به عمل آمده، کارشناسان به این نتیجه رسیدند که روز تولد شاهچراغ بدرستی مشخص نیست و در این خصوص نقلهای متفاوتی وجود دارد. از اینرو تصمیم بر این شد که در دهه کرامت یعنی حد فاصل تولد حضرت معصومه (س) و امام رضا (ع) یک روز به عنوان روز بزرگداشت حضرت احمد بن موسی شاهچراغ (ع) تعیین شود.
شورای عالی انقلاب فرهنگی در تاریخ ۲۴ شهریور ۱۳۸۸ روز ششم ذیقعده یعنی پنجمین روز از دهه کرامت را به نام روز بزرگداشت احمد بن موسی شاهچراغ (ع) جهت ثبت در تقویم مناسبتهای ملی - اسلامی کشور تصویب کرد. بارگاه حضرت سید امیر محمد عابد در طرف دیگر صحن بارگاه شاهچراغ واقع شده است.[۸]
- ↑ اعیان الشیعه، ج۳، ص۱۹۱.
- ↑ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۷، ص۹.
- ↑ معارف و معاریف، ج۱، ص۵۹۷.
- ↑ محله سر دزک، همین مکانی است که بقعه و بارگاه حضرت شاهچراغ در آن قرار دارد.
- ↑ ریاض الانساب، ج۲، ص۱۴۶.
- ↑ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۷، ص۹؛ ریحانة الادب، ج۳، ص۵۱.
- ↑ سفرنامه ابن بطوطه (بارگاه و مرقد مطهر امام زاده سید احمد بن موسی شاهچراغ (ع) در طول تاریخ در معرض تغییرات و بهسازیهایی از طرف امرا و سلاطین ایرانی قرار داشته است که بدین شرح میباشد: در سال ۹۱۲ هجری قمری، به دستور شاه اسماعیل صفوی، بهسازی گستردهای بر آرامگاه انجام گرفت ۸۵ سال بعد، بر اثر زلزله سال ۹۹۷ هجری قمری، نیمی از گنبد آرامگاه ویران شد که دوباره در سالهای بعد بازسازی گردید. در سال ۱۱۴۲ هجری قمری، نادرشاه افشار بهسازی گستردهای بر این آرامگاه انجام داد و به دستور او قندیل بزرگی در زیر سقف و گنبد آویزان کردند. نادر شاه پیش از گرفتن شیراز و غلبه بر افغانها، پیمان بسته بود که اگر در جنگ پیروز شود، بهسازی شایستهای بر این بقعه انجام دهد. بنابر این پس از پیروزی بر افغانها و تسلط بر شیراز، ۱۵۰۰ تومان پول آن زمان را صرف بهسازی شاه چراغ کرد و قندیل او ۷۲۰ مثقال وزن داشته که از طلای ناب و زنجیر نقرهای ساخته بودهاند. این قندیل تا سال ۱۲۳۹ هجری قمری هم چنان آویزان بود. در زلزله سال ۱۲۳۹ هجری قمری، شیراز با خاک یکسان شد و این آرامگاه نیز به کلی مخروبه گردید. نویسنده تذکره دلگشا که خود شاهد این زلزله بوده است چنین مینویسد: «گنبد بقعه شاه چراغ که از غایت ارتفاع، آفتاب جهان تاب هر روز در نیم روز خود را در سایه آن کشیدی به یک دفعه چنان بر زمین خورد که زمین شکافته و در اعماق خاک فرو رفت... و آن عمارات عالی... تو گویی همیشه ویران بوده»... پس از زلزله، قندیل اهدایی نادر شاه را فروختند و صرف بازسازی آرامگاه کردند، در سال ۱۲۴۳ هجری قمری، به دستور فتحعلی شاه قاجار، حسینعلی میرزا فرمانفرما، پیگیر شد تاکف بقعه را یک متر از سطح زمین بلندتر بسازد. این کار صورت گرفت و به جای استفاده از سنگ و ساروج، آن را از سنگ و آجر و گچ بنا کردند و در آخر ضریحی نقرهای بر قبر نصب کردند. در سال ۱۲۶۹ هجری قمری، بر اثر زلزله، گنبد آرامگاه شکست و فرو ریخت. در همان سال محمد ناصر ظهیر الدوله آن را نوسازی کرد. در سال ۱۲۸۹ هجری قمری، مسعود میرزا ظل السلطان، دری نقرهای بر ورودی حرم نصب کرد و در سال ۱۲۹۲ هجری قمری، شاهزاده ظل السلطان، ساعت زنگدار بزرگی بر برج جنوبی بقعه نصب کرد. در سال ۱۳۰۶ هجری شمسی، آینه کاری مفصلی بر دیوارهای داخل حرم انجام گرفت. در سال ۱۳۳۶ هجری شمسی، آخرین گنبد قدیمی آرامگاه برچیده شد و اولین گنبد با بتون آرمهای توسط انجمن آثار ملی و اداره باستانشناسی فارس به همت هنرمند فقید، سید احمد رضازاده ساخته شد.)
- ↑ محمدی، حسین، رضانامه ص ۹۶.