توحید ذاتی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = توحید ذاتی
| موضوع مرتبط = توحید ذاتی
| عنوان مدخل  = توحید ذاتی
| عنوان مدخل  = توحید ذاتی
| مداخل مرتبط = [[توحید ذاتی در قرآن]] - [[توحید ذاتی در کلام اسلامی]] - [[توحید ذاتی در اخلاق اسلامی]] - [[توحید ذاتی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[توحید ذاتی در قرآن]] - [[توحید ذاتی در کلام اسلامی]] - [[توحید ذاتی در اخلاق اسلامی]] - [[توحید ذاتی در معارف و سیره علوی]] - [[توحید ذاتی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =
}}
}}


'''[[توحید ذاتی]]''' دارای دو بعد است: یکی واحدیت و [[یگانگی]] "[[نفی]] [[کثرت]] برون ذاتی" و دیگری أحدیت و یکتایی "[[نفی]] [[کثرت]] درون ذاتی"<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
'''توحید ذاتی''' دارای دو بعد است: یکی واحدیت و [[یگانگی]] "[[نفی]] [[کثرت]] برون ذاتی" و دیگری أحدیت و یکتایی "[[نفی]] [[کثرت]] درون ذاتی".


== واحدیت و [[یگانگی]] ==
== واحدیت و [[یگانگی]] ==
در بحث از واحدیت دو مطلب مورد نظر است: نخست [[نفی]] مثل و نظیر برای [[خداوند]] و [[اثبات]] [[یگانگی]] او و دیگری [[نفی]] [[وحدت]] عددی و [[اثبات]] [[وحدت]] [[حقیقی]] برای وی<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>:  
در بحث از واحدیت دو مطلب مورد نظر است: نخست [[نفی]] مثل و نظیر برای [[خداوند]] و [[اثبات]] [[یگانگی]] او و دیگری [[نفی]] [[وحدت]] عددی و [[اثبات]] [[وحدت]] [[حقیقی]] برای وی:  


== [[نفی]] مثل و نظیر و [[اثبات]] چگونگی ==
=== [[نفی]] مثل و نظیر و [[اثبات]] چگونگی ===
[[قرآن کریم]] در پیام‌های توحیدی‌اش بر این نکته تأکید کرده است که [[خداوند]] ذاتی بی‌مانند: {{متن قرآن|فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref> پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست؛ سوره شوری، آیه: ۱۱.</ref> و یگانه: {{متن قرآن|لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لّاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاء سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref> اگر خداوند می‌خواست فرزندی برگزیند از (میان) آنچه می‌آفریند هر چه می‌خواست برمی‌گزید، پاکا که اوست، او خداوند یگانه دادفرماست؛ سوره زمر، آیه: ۴.</ref> است و کسی همپایه و نظیر او نیست: {{متن قرآن|وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ}}<ref> و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه: ۴.</ref> این [[اعتقاد]] در وضوح و روشنی به پایه‌ای است که حتّی در [[عصر جاهلیت]] کسی بر خلاف آن نمی‌اندیشید و نمی‌پنداشت که در [[عالم هستی]] دو یا چند ذات [[واجب]] الوجود [[غنی]] بالذات وجود دارد<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۵۷۸.</ref>. با این همه، [[قرآن]] برای تأکید، روشن‌گری‌هایی دارد و [[عالمان]] [[مسلمان]] نیز با روش‌ها و مشرب‌های گوناگون در [[تبیین]] و [[اثبات]] آن کوشیده‌اند. از جمله آنها بیان به تقریب جامعی است که با تکیه بر استحاله [[اجتماع]] نقیضین و [[لزوم]] بساطت، [[بی‌نیازی]]، محدود نبودن و نظیر نداشتن [[واجب]] می‌توان آن را چنین تنظیم کرد: در صورت وجود [[خدایان]] متعدد لازم است آنها دو جهت "ما به الاشتراک" و "ما به الا متیاز" داشته باشند، زیرا از سویی همه واجب‌اند و از این نظر با هم شریک و از سویی دیگر با هم فرق دارند و بدین رو از هم ممتاز. این دو جهت به ۴ صورت تصوّرپذیر است: یا هر دو خارج از ذات آن هاست یا در ذات، یا "ما به الاشتراک" ذاتی و "مابه الامتیاز" خارج یا "ما به الامتیاز" ذاتی و "مابه الاشتراک" خارج از ذات است. صورت نخست را با اندک توجهی می‌‌توان [[باطل]] دانست، زیرا ذوات مفروض با توجه به اینکه ما به الاشتراک آنها خارج از ذات است، نباید در [[هویت]] ذات خویش هیچ اشتراکی داشته باشند و با در نظر گرفتن اینکه ما به الامتیاز نیز خارج از ذات آن هاست، باید در [[هویت]] ذات با هم مشترک باشند و لازمه این دو اعتبار، [[اجتماع]] نقیضین است. صورت دوم نیز بدین رو که مستلزم ترکب ذات [[واجب]] از دو جهت "مابه الاشتراک" و "مابه الامتیاز" است، [[باطل]] است، زیرا لازمه ترکب، [[نیازمندی]] است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۴.</ref> و [[فقر]] و [[نیاز]] با غنای ذاتی [[واجب]] سازگار نیست: {{متن قرآن|وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ}}<ref> و هر کس بکوشد تنها برای خویش می‌کوشد، بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است؛ سوره عنکبوت، آیه: ۶.</ref>، از این رو، [[قرآن]] ذات [[واجب]] تعالی را "اَحَد" می‌خواند که به معنای بسیط است: {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ }}<ref> بگو او خداوند یگانه است؛ سوره اخلاص، آیه: ۱.</ref> و چون [[أحد]] است، واحد و یگانه است<ref>همان، ج ۳۲، ص ۱۸۰.</ref>. صورت سوم نیز [[باطل]] است، زیرا لازمه آن این است که ذوات [[واجب]] در یک نوع مندرج و فقط در عوارض از هم ممتاز باشند، در حالی که [[خداوند]] اوّلاً از ماهیت نوعی منزه است و ثانیا بر فرض که به نحوی بتوان برایش ماهیتی نوعی فرض کرد، به اقتضای {{متن قرآن|فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref> پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست؛ سوره شوری، آیه: ۱۱.</ref> و {{متن قرآن|وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ }}<ref> و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه: ۴.</ref> ماهیتی منحصر به فرد و بی‌نظیر است. صورت چهارم که [[ابن کمونه]] آن را تصویر کرده<ref>شرح منظومه، سبزواری، ص ۱۴۹.</ref> و برخی دفع آن را بسیار سخت شمرده‌اند، نیز بطلانش واضح است، زیرا امتیاز چند ذات بسیط متباین، فرع بر [[محدودیت]] آن هاست، در حالی که [[خداوند]] به هیچ حدّی محدود نیست، بلکه او به همه چیز محیط است: {{متن قرآن|أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِّن لِّقَاء رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطٌ}}<ref> آگاه باش که آنان به لقای پروردگارشان در تردیدند، آگاه باش که او به هر چیزی چیره است؛ سوره فصلت، آیه: ۵۴.</ref><ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۲۴ - ۲۲۵؛ الالهیات، ج ۲، ص ۱۴ - ۱۷.</ref>. برخی از صرف الوجود بودن [[واجب]] تعالی برای [[استدلال]] سود جسته و چون صرف هر چیزی تعدّد بردار نیست، [[واجب]] الوجود بالذات را واحد، بی‌نظیر و فارغ از هرگونه تعدّد و تکثرّ دانسته‌اند<ref>ر ک: تقویم الایمان، ص ۲۶۶؛ الالهیات، ص ۱۸ - ۲۰؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۱، ص ۶۲.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
[[قرآن کریم]] در پیام‌های توحیدی‌اش بر این نکته تأکید کرده است که [[خداوند]] ذاتی بی‌مانند: {{متن قرآن|فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref> پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست؛ سوره شوری، آیه ۱۱.</ref> و یگانه: {{متن قرآن|لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لّاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاء سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref> اگر خداوند می‌خواست فرزندی برگزیند از (میان) آنچه می‌آفریند هر چه می‌خواست برمی‌گزید، پاکا که اوست، او خداوند یگانه دادفرماست؛ سوره زمر، آیه ۴.</ref> است و کسی همپایه و نظیر او نیست: {{متن قرآن|وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ}}<ref> و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه ۴.</ref> این [[اعتقاد]] در وضوح و روشنی به پایه‌ای است که حتّی در [[عصر جاهلیت]] کسی بر خلاف آن نمی‌اندیشید و نمی‌پنداشت که در [[عالم هستی]] دو یا چند ذات [[واجب]] الوجود [[غنی]] بالذات وجود دارد<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۵۷۸.</ref>. با این همه، [[قرآن]] برای تأکید، روشن‌گری‌هایی دارد و [[عالمان]] [[مسلمان]] نیز با روش‌ها و مشرب‌های گوناگون در [[تبیین]] و [[اثبات]] آن کوشیده‌اند. از جمله آنها بیان به تقریب جامعی است که با تکیه بر استحاله [[اجتماع]] نقیضین و [[لزوم]] بساطت، [[بی‌نیازی]]، محدود نبودن و نظیر نداشتن [[واجب]] می‌توان آن را چنین تنظیم کرد: در صورت وجود [[خدایان]] متعدد لازم است آنها دو جهت "ما به الاشتراک" و "ما به الا متیاز" داشته باشند، زیرا از سویی همه واجب‌اند و از این نظر با هم شریک و از سویی دیگر با هم فرق دارند و بدین رو از هم ممتاز. این دو جهت به ۴ صورت تصوّرپذیر است: یا هر دو خارج از ذات آن هاست یا در ذات، یا "ما به الاشتراک" ذاتی و "مابه الامتیاز" خارج یا "ما به الامتیاز" ذاتی و "مابه الاشتراک" خارج از ذات است. صورت نخست را با اندک توجهی می‌‌توان [[باطل]] دانست، زیرا ذوات مفروض با توجه به اینکه ما به الاشتراک آنها خارج از ذات است، نباید در [[هویت]] ذات خویش هیچ اشتراکی داشته باشند و با در نظر گرفتن اینکه ما به الامتیاز نیز خارج از ذات آن هاست، باید در [[هویت]] ذات با هم مشترک باشند و لازمه این دو اعتبار، [[اجتماع]] نقیضین است. صورت دوم نیز بدین رو که مستلزم ترکب ذات [[واجب]] از دو جهت "مابه الاشتراک" و "مابه الامتیاز" است، [[باطل]] است، زیرا لازمه ترکب، [[نیازمندی]] است<ref>التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۴.</ref> و [[فقر]] و [[نیاز]] با غنای ذاتی [[واجب]] سازگار نیست: {{متن قرآن|وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ}}<ref> و هر کس بکوشد تنها برای خویش می‌کوشد، بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است؛ سوره عنکبوت، آیه ۶.</ref>، از این رو، [[قرآن]] ذات [[واجب]] تعالی را "اَحَد" می‌خواند که به معنای بسیط است: {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ }}<ref> بگو او خداوند یگانه است؛ سوره اخلاص، آیه ۱.</ref> و چون [[أحد]] است، واحد و یگانه است<ref>همان، ج ۳۲، ص ۱۸۰.</ref>. صورت سوم نیز [[باطل]] است، زیرا لازمه آن این است که ذوات [[واجب]] در یک نوع مندرج و فقط در عوارض از هم ممتاز باشند، در حالی که [[خداوند]] اوّلاً از ماهیت نوعی منزه است و ثانیا بر فرض که به نحوی بتوان برایش ماهیتی نوعی فرض کرد، به اقتضای {{متن قرآن|فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ}}<ref> پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست؛ سوره شوری، آیه ۱۱.</ref> و {{متن قرآن|وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ }}<ref> و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه ۴.</ref> ماهیتی منحصر به فرد و بی‌نظیر است. صورت چهارم که [[ابن کمونه]] آن را تصویر کرده<ref>شرح منظومه، سبزواری، ص ۱۴۹.</ref> و برخی دفع آن را بسیار سخت شمرده‌اند، نیز بطلانش واضح است، زیرا امتیاز چند ذات بسیط متباین، فرع بر [[محدودیت]] آن هاست، در حالی که [[خداوند]] به هیچ حدّی محدود نیست، بلکه او به همه چیز محیط است: {{متن قرآن|أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِّن لِّقَاء رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطٌ}}<ref> آگاه باش که آنان به لقای پروردگارشان در تردیدند، آگاه باش که او به هر چیزی چیره است؛ سوره فصلت، آیه ۵۴.</ref><ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۲۴ - ۲۲۵؛ الالهیات، ج ۲، ص ۱۴ - ۱۷.</ref>. برخی از صرف الوجود بودن [[واجب]] تعالی برای [[استدلال]] سود جسته و چون صرف هر چیزی تعدّد بردار نیست، [[واجب]] الوجود بالذات را واحد، بی‌نظیر و فارغ از هرگونه تعدّد و تکثرّ دانسته‌اند<ref>ر ک: تقویم الایمان، ص ۲۶۶؛ الالهیات، ص ۱۸ - ۲۰؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۱، ص ۶۲.</ref>.<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>


== [[نفی]] [[وحدت]] عددی و [[اثبات]] [[وحدت]] [[حقیقی]] ==
=== [[نفی]] [[وحدت]] عددی و [[اثبات]] [[وحدت]] [[حقیقی]] ===
تردیدی نیست که [[قرآن کریم]] با بیان‌های گوناگون [[انسان‌ها]] را به واحدیت و یگانه بودن [[خدا]] فراخوانده است و نیز همه کسانی که به این [[دعوت]] پاسخ مثبت داده‌اند به آن معترف‌اند؛ ولی محققان متعمّق در [[معارف]]، معتقدند [[درک]] و [[تصور]] [[حقیقت توحید]] از مشکل‌ترین مسائل است و افق آن از سطح [[فهم]] افراد عامی و مسائل متعارف بسیار [[برتر]] است و بی‌شک عقل‌هایی که خود از نظر حدّت و کندی و [[استقامت]] و [[انحراف]] متفاوت‌اند در [[فهم]] چنین مسئله‌ای دچار [[اختلاف]] می‌گردند. برخی که [[فهم]] آنها معمولی است، واحد بودن [[خداوند]] را در حد [[وحدت]] عددی "در مقابل [[کثرت]] عددی" تلقّی می‌کنند و به اقتضای آن [[اعتقاد]] به تعدّد [[خدایان]] را [[نفی]] کرده و فقط به یک [[خدا]] می‌گروند. این برداشت گرچه در مقایسه با [[گرایش]] به [[خدایان]] متعدّد [[دفاع]] پذیر است؛ ولی [[وحدت]] عددی که بدون فرض [[محدودیت]] تصوّر نمی‌پذیرد، مقبول [[قرآن]] نیست، زیرا از دید این [[کتاب خداوند]] "واحد قهّار" و از هرگونه [[محدودیت]] پیراسته و منزّه است، عدم به هیچ وجه به او راه ندارد، حقّی است که بطلان بر او عروض نمی‌یابد، زنده‌ای است که هرگز نمی‌میرد، [[دانایی]] است که [[جهل]] به او رخنه نمی‌کند و قادری است که عجز بر او غالب نمی‌آید. بنابراین، [[خدا]] از هر کمالی محض و [[خالص]] آن را داراست و برای [[تصور]] بهتر این [[حقیقت]]، لازم است امری متناهی را با امری نامتناهی مقایسه کنیم و در این صورت خواهیم دید امر نامتناهی بر امر متناهی محیط است؛ به گونه‌ای که امر متناهی نمی‌تواند آن را از [[کمالات]] مفروض باز دارد، بلکه غیر متناهی است که بر متناهی [[غلبه]] دارد و مقوّم آن است. این گونه [[شناخت]] از عموم [[آیات]] مربوط به [[صفات]] [[خداوند]] که مفید معنای [[حصر]] است برمی‌آید؛ مانند{{متن قرآن|اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى }}<ref> خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست؛ نام‌های نیکوتر از آن اوست؛ سوره طه، آیه: ۸.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَيَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ}}<ref> در آن روز، خداوند جزای راستین آنان را بی‌کم و کاست می‌دهد و خواهند دانست که خداوند همان حقّ آشکار است؛ سوره نور، آیه: ۲۵.</ref>، {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاء وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ }}<ref> خداوند همان است که شما را ناتوان آفرید آنگاه از پس ناتوانی (در شما) توانی پدید آورد و آنگاه از پس توانمندی ناتوانی و پیری پدیدار کرد؛ هر چه بخواهد می‌آفریند و او دانای تواناست؛ سوره روم، آیه: ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ }}<ref> و برخی از مردم به جای خداوند همتایانی می‌گزینند و آنها را چنان دوست می‌دارند که خداوند را و مؤمنان، خداوند را دوستدارترند. و کاش کسانی (که با گزینش بت‌ها) به خود ستم کردند آنگاه که عذاب را (در رستخیز) می‌نگرند، دریابند که تمام توان (ها) از آن خداوند است و اینکه خداوند سخت‌کیفر است؛ سوره بقره، آیه: ۱۶۵.</ref>، {{متن قرآن|يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}<ref> آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، خداوند را به پاکی می‌ستاید؛ فرمانفرمایی از آن اوست و سپاس، او راست و او بر هر کاری تواناست؛ سوره تغابن، آیه: ۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلاَ يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref> گفتار آنان تو را اندوهگین نگرداند که عزّت یکسره از آن خداوند است، او شنوای داناست؛ سوره یونس، آیه: ۶۵.</ref>، {{متن قرآن|الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref> حق از (آن) پروردگار توست پس هیچ‌گاه از دو دلان مباش!؛ سوره بقره، آیه: ۱۴۷.</ref> و {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ}}<ref> ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بی‌نیاز ستوده است؛ سوره فاطر، آیه: ۱۵.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
تردیدی نیست که [[قرآن کریم]] با بیان‌های گوناگون [[انسان‌ها]] را به واحدیت و یگانه بودن [[خدا]] فراخوانده است و نیز همه کسانی که به این [[دعوت]] پاسخ مثبت داده‌اند به آن معترف‌اند؛ ولی محققان متعمّق در [[معارف]]، معتقدند [[درک]] و [[تصور]] [[حقیقت توحید]] از مشکل‌ترین مسائل است و افق آن از سطح [[فهم]] افراد عامی و مسائل متعارف بسیار [[برتر]] است و بی‌شک عقل‌هایی که خود از نظر حدّت و کندی و [[استقامت]] و [[انحراف]] متفاوت‌اند در [[فهم]] چنین مسئله‌ای دچار [[اختلاف]] می‌گردند. برخی که [[فهم]] آنها معمولی است، واحد بودن [[خداوند]] را در حد [[وحدت]] عددی "در مقابل [[کثرت]] عددی" تلقّی می‌کنند و به اقتضای آن [[اعتقاد]] به تعدّد [[خدایان]] را [[نفی]] کرده و فقط به یک [[خدا]] می‌گروند. این برداشت گرچه در مقایسه با [[گرایش]] به [[خدایان]] متعدّد [[دفاع]] پذیر است؛ ولی [[وحدت]] عددی که بدون فرض [[محدودیت]] تصوّر نمی‌پذیرد، مقبول [[قرآن]] نیست، زیرا از دید این [[کتاب خداوند]] "واحد قهّار" و از هرگونه [[محدودیت]] پیراسته و منزّه است، عدم به هیچ وجه به او راه ندارد، حقّی است که بطلان بر او عروض نمی‌یابد، زنده‌ای است که هرگز نمی‌میرد، [[دانایی]] است که [[جهل]] به او رخنه نمی‌کند و قادری است که عجز بر او غالب نمی‌آید. بنابراین، [[خدا]] از هر کمالی محض و [[خالص]] آن را داراست و برای [[تصور]] بهتر این [[حقیقت]]، لازم است امری متناهی را با امری نامتناهی مقایسه کنیم و در این صورت خواهیم دید امر نامتناهی بر امر متناهی محیط است؛ به گونه‌ای که امر متناهی نمی‌تواند آن را از [[کمالات]] مفروض باز دارد، بلکه غیر متناهی است که بر متناهی [[غلبه]] دارد و مقوّم آن است. این گونه [[شناخت]] از عموم [[آیات]] مربوط به [[صفات]] [[خداوند]] که مفید معنای [[حصر]] است برمی‌آید؛ مانند{{متن قرآن|اللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى }}<ref> خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست؛ نام‌های نیکوتر از آن اوست؛ سوره طه، آیه ۸.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَيَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ}}<ref> در آن روز، خداوند جزای راستین آنان را بی‌کم و کاست می‌دهد و خواهند دانست که خداوند همان حقّ آشکار است؛ سوره نور، آیه ۲۵.</ref>، {{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاء وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ }}<ref> خداوند همان است که شما را ناتوان آفرید آنگاه از پس ناتوانی (در شما) توانی پدید آورد و آنگاه از پس توانمندی ناتوانی و پیری پدیدار کرد؛ هر چه بخواهد می‌آفریند و او دانای تواناست؛ سوره روم، آیه ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ }}<ref> و برخی از مردم به جای خداوند همتایانی می‌گزینند و آنها را چنان دوست می‌دارند که خداوند را و مؤمنان، خداوند را دوستدارترند. و کاش کسانی (که با گزینش بت‌ها) به خود ستم کردند آنگاه که عذاب را (در رستخیز) می‌نگرند، دریابند که تمام توان (ها) از آن خداوند است و اینکه خداوند سخت‌کیفر است؛ سوره بقره، آیه ۱۶۵.</ref>، {{متن قرآن|يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}<ref> آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، خداوند را به پاکی می‌ستاید؛ فرمانفرمایی از آن اوست و سپاس، او راست و او بر هر کاری تواناست؛ سوره تغابن، آیه ۱.</ref>، {{متن قرآن|وَلاَ يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref> گفتار آنان تو را اندوهگین نگرداند که عزّت یکسره از آن خداوند است، او شنوای داناست؛ سوره یونس، آیه ۶۵.</ref>، {{متن قرآن|الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref> حق از (آن) پروردگار توست پس هیچ‌گاه از دو دلان مباش!؛ سوره بقره، آیه ۱۴۷.</ref> و {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ}}<ref> ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بی‌نیاز ستوده است؛ سوره فاطر، آیه ۱۵.</ref>.
* بنابر [[آیات]] مذکور، هر کمالی بالاصالة از آن خداست و دیگران را در آن [[نصیبی]] نیست، مگر آنکه وی آن را بدون انعزال و جدایی به آنها بخشیده باشد، براین اساس هر چیز که در مقابل [[خدا]] فرض شود تا در کمالی شریک او باشد، خود و کمالش هر دو بدو باز می‌گردند و فقط خداست که مالک همه چیز است و غیر او [[باطل]] است و حتی مالک خویش نیست: {{متن قرآن|وَاتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لّا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَلا نَفْعًا وَلا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلا حَيَاةً وَلا نُشُورًا}}<ref> و به جای او خدایانی را برگزیدند که چیزی نمی‌آفرینند و خود آفریده می‌شوند و اختیار هیچ سود و زیانی برای خویش و اختیار مرگ و زندگی و برانگیختنی را ندارند؛ سوره فرقان، آیه: ۳.</ref> این همان معنایی از [[وحدت]] است که [[وحدت]] عددی را از [[خداوند]] [[نفی]] می‌کند، زیرا اگر او مانند دیگر موجوادت واحد به [[وحدت]] عددی و محدود و منعزل الذات از اغیار بود و بر آنها احاطه وجودی نداشت، [[عقل]] می‌توانست نظیرش را فرض کند؛ خواه تحققش در خارج جایز باشد یا نباشد. پس [[خدا]] واحدی است که به هیچ حدّی محدود نمی‌گردد تا ورای آن برایش مصداق دیگری فرض شود و این معنا نیز از [[آیات]] [[سوره]] [[اخلاص]] استفاده می‌گردد{{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ}}<ref> بگو او خداوند یگانه است. خداوند صمد است. نه زاده است و نه او را زاده‌اند. و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه: ۱ - ۴.</ref> در این [[سوره]] کلمه {{متن قرآن|أَحَدٌ }} امکان فرض عدد را از [[خدا]] [[نفی]] می‌کند و {{متن قرآن|الصَّمَدُ}} که به معنای حقیقتی توپر است، هر گونه فقدان، خلوّ و نقصان را از او دور می‌‌سازد، چنان که عبارت‌های {{متن قرآن|لَمْ يَلِدْ }}، {{متن قرآن|لَمْ يُولَدْ }} و {{متن قرآن|لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ}} اوصافی را رد می‌کنند که به گونه‌ای مستلزم [[محدودیت]] و انعزال‌اند و سرّ منزّه بودن [[خدا]] از وصف کردن انسان‌های عادی: {{متن قرآن|سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ}}<ref> پاکا که خداوند است از وصفی که می‌کنند. مگر (از وصف) بندگان ناب خداوند؛ سوره صافات، آیه: ۱۵۹- ۱۶۰.</ref> به همین سبب است که چنین وصفی مستلزم [[محدودیت]]<ref>المیزان، ج ۶، ص ۹۰ - ۹۱.</ref> و تقید است، در حالی که او از هر گونه [[محدودیت]] و تقید مبرّاست، از این رو وحدتی که [[نصارا]] بدان قائل‌اند و بر اساس آن [[خدا]] را سومین اُقنوم "ذات، شخص، اصل" از اقانیم سه گانه "اقانیم سه گانه" می‌دانند، [[باطل]] است و کسانی که درباره [[خداوند]] چنین [[اعتقادی]] داشته باشند کافرند و در صورتی که از آن بازنایستند از [[عذاب]] دردناک [[الهی]] در [[امان]] نیستند{{متن قرآن|لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref> به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید؛ سوره مائده، آیه: ۷۳.</ref>، از این رو [[قرآن]] به آنها توصیه می‌کند از این [[عقیده]] بازایستند که این به نفعشان است: {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً }}<ref> ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه: ۱۷۱.</ref>، بنابراین [[راز]] بطلان [[اعتقاد]] به [[تثلیث]] آن است که طبق این [[عقیده]] باید [[وحدت]] [[خداوند]] را [[وحدت]] عددی و او را به عنوان سومین فرد دانست که از دو فرد دیگر منعزل وجداست، در حالی که [[وحدت]] [[خدا]] [[وحدت]] [[حقیقی]] است نه عددی و با چنین وحدتی جایی برای غیر نمی‌ماند و هرچه به عنوان غیر فرض شود، به او باز می‌گردد، از این رو برخی آیاتی که [[خدا]] را به صفت [[وحدت]] ### [[313]]### می‌کنند، پس از آن او را به صفت قهّاریت می‌ستایند: {{متن قرآن|وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ }}<ref> و اوست که یگانه دادفرماست؛ سوره رعد، آیه: ۱۶.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ هُم بَارِزُونَ لا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ}}<ref> روزی که آنان آشکارند و هیچ چیز از ایشان بر خداوند پوشیده نیست؛ فرمانفرمایی در این روز از آن کیست؟ از آن خداوند یگانه دادفرما؛ سوره غافر، آیه: ۱۶.</ref> تا نشان دهند [[وحدت]] [[خدا]] مجالی برای "فرض" شخص دوم نمی‌گذارد که مثل او باشد، چه رسد به اینکه آن شخص "ثبوت" داشته باشد<ref>المیزان، ج ۶، ص ۹۰.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
 
* [[قرآن کریم]] [[وحدت]] [[خداوند]] را به گونه‌ای بیان کرده است که خود به خود [[وحدت]] عددی [[نفی]] و [[وحدت]] [[حقیقی]] صمدی ثابت می‌گردد؛ ولی از آنجا که این کتاب در فضای [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] نازل شده و [[یگانه پرستی]] را [[ترویج]] می‌کند، [[گمان]] شده است که مراد از [[یگانه پرستی]] [[قرآنی]]، [[اعتقاد]] به [[وحدت]] عددی [[خداوند]] است و [[توحید]] [[قرآنی]]، که همان [[توحید]] [[فطری]] و [[اعتقاد]] به خدای واحد غیر محدود و محیط بر همه کثرات است، در [[حجاب]] [[غفلت]] مانده و به دست [[فراموشی]] سپرده شده است، تا این پایه که حکیمانی چون [[بوعلی سینا]] و همچنین عموم [[متکلمان]] که عمده احتجاجاتشان برگرفته از [[قرآن]] است، از آن فاصله گرفته و بر [[توحید]] عددی پای فشرده‌اند، در حالی که [[قرآن]] در [[تبیین]] و [[تعلیم]] [[توحید]] صمدی گام نخست را برداشته و مفسّران و متکفّلان [[علوم قرآنی]] بوده‌اند که در این بحث مهم اهمال کرده و آن را پی‌نگرفته‌اند<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
بنابر [[آیات]] مذکور، هر کمالی بالاصالة از آن خداست و دیگران را در آن [[نصیبی]] نیست، مگر آنکه وی آن را بدون انعزال و جدایی به آنها بخشیده باشد، براین اساس هر چیز که در مقابل [[خدا]] فرض شود تا در کمالی شریک او باشد، خود و کمالش هر دو بدو باز می‌گردند و فقط خداست که مالک همه چیز است و غیر او [[باطل]] است و حتی مالک خویش نیست: {{متن قرآن|وَاتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لّا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَلا نَفْعًا وَلا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلا حَيَاةً وَلا نُشُورًا}}<ref> و به جای او خدایانی را برگزیدند که چیزی نمی‌آفرینند و خود آفریده می‌شوند و اختیار هیچ سود و زیانی برای خویش و اختیار مرگ و زندگی و برانگیختنی را ندارند؛ سوره فرقان، آیه ۳.</ref> این همان معنایی از [[وحدت]] است که [[وحدت]] عددی را از [[خداوند]] [[نفی]] می‌کند، زیرا اگر او مانند دیگر موجوادت واحد به [[وحدت]] عددی و محدود و منعزل الذات از اغیار بود و بر آنها احاطه وجودی نداشت، [[عقل]] می‌توانست نظیرش را فرض کند؛ خواه تحققش در خارج جایز باشد یا نباشد. پس [[خدا]] واحدی است که به هیچ حدّی محدود نمی‌گردد تا ورای آن برایش مصداق دیگری فرض شود و این معنا نیز از [[آیات]] [[سوره]] [[اخلاص]] استفاده می‌گردد{{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ}}<ref> بگو او خداوند یگانه است. خداوند صمد است. نه زاده است و نه او را زاده‌اند. و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه ۱ - ۴.</ref> در این [[سوره]] کلمه {{متن قرآن|أَحَدٌ }} امکان فرض عدد را از [[خدا]] [[نفی]] می‌کند و {{متن قرآن|الصَّمَدُ}} که به معنای حقیقتی توپر است، هر گونه فقدان، خلوّ و نقصان را از او دور می‌‌سازد، چنان که عبارت‌های {{متن قرآن|لَمْ يَلِدْ }}، {{متن قرآن|لَمْ يُولَدْ }} و {{متن قرآن|لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ}} اوصافی را رد می‌کنند که به گونه‌ای مستلزم [[محدودیت]] و انعزال‌اند و سرّ منزّه بودن [[خدا]] از وصف کردن انسان‌های عادی: {{متن قرآن|سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ}}<ref> پاکا که خداوند است از وصفی که می‌کنند. مگر (از وصف) بندگان ناب خداوند؛ سوره صافات، آیه ۱۵۹- ۱۶۰.</ref> به همین سبب است که چنین وصفی مستلزم [[محدودیت]]<ref>المیزان، ج ۶، ص ۹۰ - ۹۱.</ref> و تقید است، در حالی که او از هر گونه [[محدودیت]] و تقید مبرّاست، از این رو وحدتی که [[نصارا]] بدان قائل‌اند و بر اساس آن [[خدا]] را سومین اُقنوم "ذات، شخص، اصل" از اقانیم سه گانه "اقانیم سه گانه" می‌دانند، [[باطل]] است و کسانی که درباره [[خداوند]] چنین [[اعتقادی]] داشته باشند کافرند و در صورتی که از آن بازنایستند از [[عذاب]] دردناک [[الهی]] در [[امان]] نیستند{{متن قرآن|لَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref> به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید؛ سوره مائده، آیه ۷۳.</ref>، از این رو [[قرآن]] به آنها توصیه می‌کند از این [[عقیده]] بازایستند که این به نفعشان است: {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً }}<ref> ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه ۱۷۱.</ref>، بنابراین [[راز]] بطلان [[اعتقاد]] به [[تثلیث]] آن است که طبق این [[عقیده]] باید [[وحدت]] [[خداوند]] را [[وحدت]] عددی و او را به عنوان سومین فرد دانست که از دو فرد دیگر منعزل وجداست، در حالی که [[وحدت]] [[خدا]] [[وحدت]] [[حقیقی]] است نه عددی و با چنین وحدتی جایی برای غیر نمی‌ماند و هرچه به عنوان غیر فرض شود، به او باز می‌گردد، از این رو برخی آیاتی که [[خدا]] را به صفت [[وحدت]] وصف می‌کنند، پس از آن او را به صفت قهّاریت می‌ستایند: {{متن قرآن|وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref> و اوست که یگانه دادفرماست؛ سوره رعد، آیه ۱۶.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ هُم بَارِزُونَ لا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ}}<ref> روزی که آنان آشکارند و هیچ چیز از ایشان بر خداوند پوشیده نیست؛ فرمانفرمایی در این روز از آن کیست؟ از آن خداوند یگانه دادفرما؛ سوره غافر، آیه ۱۶.</ref> تا نشان دهند [[وحدت]] [[خدا]] مجالی برای "فرض" شخص دوم نمی‌گذارد که مثل او باشد، چه رسد به اینکه آن شخص "ثبوت" داشته باشد<ref>المیزان، ج ۶، ص ۹۰.</ref>.
 
[[قرآن کریم]] [[وحدت]] [[خداوند]] را به گونه‌ای بیان کرده است که خود به خود [[وحدت]] عددی [[نفی]] و [[وحدت]] [[حقیقی]] صمدی ثابت می‌گردد؛ ولی از آنجا که این کتاب در فضای [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] نازل شده و [[یگانه پرستی]] را [[ترویج]] می‌کند، [[گمان]] شده است که مراد از [[یگانه پرستی]] [[قرآنی]]، [[اعتقاد]] به [[وحدت]] عددی [[خداوند]] است و [[توحید]] [[قرآنی]]، که همان [[توحید]] [[فطری]] و [[اعتقاد]] به خدای واحد غیر محدود و محیط بر همه کثرات است، در [[حجاب]] [[غفلت]] مانده و به دست [[فراموشی]] سپرده شده است، تا این پایه که حکیمانی چون [[بوعلی سینا]] و همچنین عموم [[متکلمان]] که عمده احتجاجاتشان برگرفته از [[قرآن]] است، از آن فاصله گرفته و بر [[توحید]] عددی پای فشرده‌اند، در حالی که [[قرآن]] در [[تبیین]] و [[تعلیم]] [[توحید]] صمدی گام نخست را برداشته و مفسّران و متکفّلان [[علوم قرآنی]] بوده‌اند که در این بحث مهم اهمال کرده و آن را پی‌نگرفته‌اند.


البته در سخنان [[امام علی]] {{ع}} مطالبی مطرح شده که راه [[تأمل]] در این موضوع را باز کرده و حجاب‌ها را کنار زده و [[مسلمان]] در [[فهم]] و بیان [[توحید]] یاد شده از آن بهره گرفته‌اند، چنان که می‌فرماید: [[شناخت]] [[خدا]] در [[حقیقت]] [[اقرار]] به [[وحدانیت]] اوست و [[حقیقت]] [[اقرار]] به [[وحدانیت]]، ممتاز دانستن وی از مخلوقات است و [[حکم]] این امتیاز آن است که [[صفات خدا]] را از [[صفات]] [[خلق]] جدا بدانیم؛ نه آنکه او را از آنها منعزل و بریده فرض کنیم<ref>الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۹۹؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۲۵۳.</ref>. این سخن در پی بیان این نکته است که [[وحدت]] [[خداوند]] عددی نیست، زیرا آن [[حضرت]] تصریح می‌فرماید: [[معرفت]] او عین [[توحید]] است؛ یعنی [[اثبات وجود خدا]] عین [[اثبات]] [[وحدت]] اوست و اگر [[وحدت]] او عددی بود، می‌بایست زاید بر ذات بوده و ذات به خودی خود وافی به [[وحدت]] نباشد. تأکید [[امام علی]] {{ع}} بر اینکه [[توحید]] نباید به منعزل دانستن [[خدا]] از مخلوقات بینجامد، به گونه صریح [[نفی]] [[توحید]] عددی و [[اثبات]] [[توحید]] [[حقیقی]]، [[قرآنی]] و صمدی است. همان [[امام]] {{ع}} از [[رسول خدا]] {{صل}} [[نقل]] کرده است که [[توحید]] آن است که ظاهر [[خدا]] را در باطنش و [[باطن]] او را در ظاهرش بجوییم. ظاهر [[خدا]] موصوفی است که با چشم دیده نمی‌شود و [[باطن]] او موجودی است که پوشیده نیست، بلکه او را در هر مکانی می‌توان جست و هیچ جایی حتّی برای لحظه‌ای از او خالی نیست. [[خدا]] حاضری است که محدود نیست و غایبی است که مفقود نیست<ref> بحارالانوار، ج۴، ص ۲۶۴.</ref>. این گفتار نیز درصدد [[نفی]] [[وحدت]] عددی [[خداوند]] است، زیرا [[وحدت]] او مبتنی بر عدم [[محدودیت]] و عدم [[محدودیت]] موجب عدم بریدگی ظاهر از [[باطن]] و [[باطن]] از ظاهر است، چنان که تفاوت ظاهر و [[باطن]] در بریدگی و جدایی آنها از یکدیگر با فرض [[محدودیت]] است و چون [[محدودیت]] از میان برود، ظاهر و [[باطن]] با هم می‌آمیزند و متّحد می‌گردند.
البته در سخنان [[امام علی]] {{ع}} مطالبی مطرح شده که راه [[تأمل]] در این موضوع را باز کرده و حجاب‌ها را کنار زده و [[مسلمان]] در [[فهم]] و بیان [[توحید]] یاد شده از آن بهره گرفته‌اند، چنان که می‌فرماید: [[شناخت]] [[خدا]] در [[حقیقت]] [[اقرار]] به [[وحدانیت]] اوست و [[حقیقت]] [[اقرار]] به [[وحدانیت]]، ممتاز دانستن وی از مخلوقات است و [[حکم]] این امتیاز آن است که [[صفات خدا]] را از [[صفات]] [[خلق]] جدا بدانیم؛ نه آنکه او را از آنها منعزل و بریده فرض کنیم<ref>الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۹۹؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۲۵۳.</ref>. این سخن در پی بیان این نکته است که [[وحدت]] [[خداوند]] عددی نیست، زیرا آن [[حضرت]] تصریح می‌فرماید: [[معرفت]] او عین [[توحید]] است؛ یعنی [[اثبات وجود خدا]] عین [[اثبات]] [[وحدت]] اوست و اگر [[وحدت]] او عددی بود، می‌بایست زاید بر ذات بوده و ذات به خودی خود وافی به [[وحدت]] نباشد. تأکید [[امام علی]] {{ع}} بر اینکه [[توحید]] نباید به منعزل دانستن [[خدا]] از مخلوقات بینجامد، به گونه صریح [[نفی]] [[توحید]] عددی و [[اثبات]] [[توحید]] [[حقیقی]]، [[قرآنی]] و صمدی است. همان [[امام]] {{ع}} از [[رسول خدا]] {{صل}} [[نقل]] کرده است که [[توحید]] آن است که ظاهر [[خدا]] را در باطنش و [[باطن]] او را در ظاهرش بجوییم. ظاهر [[خدا]] موصوفی است که با چشم دیده نمی‌شود و [[باطن]] او موجودی است که پوشیده نیست، بلکه او را در هر مکانی می‌توان جست و هیچ جایی حتّی برای لحظه‌ای از او خالی نیست. [[خدا]] حاضری است که محدود نیست و غایبی است که مفقود نیست<ref> بحارالانوار، ج۴، ص ۲۶۴.</ref>. این گفتار نیز درصدد [[نفی]] [[وحدت]] عددی [[خداوند]] است، زیرا [[وحدت]] او مبتنی بر عدم [[محدودیت]] و عدم [[محدودیت]] موجب عدم بریدگی ظاهر از [[باطن]] و [[باطن]] از ظاهر است، چنان که تفاوت ظاهر و [[باطن]] در بریدگی و جدایی آنها از یکدیگر با فرض [[محدودیت]] است و چون [[محدودیت]] از میان برود، ظاهر و [[باطن]] با هم می‌آمیزند و متّحد می‌گردند.


بنابر روایتی، روز [[جنگ جمل]] مردی از [[امام علی|امیرمؤمنان]] پرسید؟ آیا [[خدا]] واحد است؟ [[حضرت]] فرمود: این سخن که [[خدا]] واحد است، بر ۴ وجه است که دو وجه آن جایز نیست و دو وجه دیگر ثابت است؛ اما آن دو وجه که جایز نیست، یکی آن است که بگوییم [[خدا]] به همان معنا که در اعداد مطرح است، واحد است، زیرا کسی که دوم ندارد، در باب اعداد داخل نیست. دوم آنکه گفته شود [[خدا]] یکی از جنس [[مردم]] است. این نیز از آن رو که مستلزم [[تشبیه]] [[خدا]] به مخلوقات است جایز نیست؛ اما آن دو وجه که ثابت است، اول آنکه [[خدا]] بی نظیر است و دوم آنکه بسیط است و به هیچ روی تجزیه برنمی دارد<ref>التوحید، صدوق، ص ۸۳.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
بنابر روایتی، روز [[جنگ جمل]] مردی از [[امام علی|امیرمؤمنان]] پرسید؟ آیا [[خدا]] واحد است؟ [[حضرت]] فرمود: این سخن که [[خدا]] واحد است، بر ۴ وجه است که دو وجه آن جایز نیست و دو وجه دیگر ثابت است؛ اما آن دو وجه که جایز نیست، یکی آن است که بگوییم [[خدا]] به همان معنا که در اعداد مطرح است، واحد است، زیرا کسی که دوم ندارد، در باب اعداد داخل نیست. دوم آنکه گفته شود [[خدا]] یکی از جنس [[مردم]] است. این نیز از آن رو که مستلزم [[تشبیه]] [[خدا]] به مخلوقات است جایز نیست؛ اما آن دو وجه که ثابت است، اول آنکه [[خدا]] بی نظیر است و دوم آنکه بسیط است و به هیچ روی تجزیه برنمی دارد<ref>التوحید، صدوق، ص۸۳.</ref>.


در این [[روایت]] [[وحدت]] عددی و [[وحدت]] نوعی [[خداوند]] [[نفی]]، و بی‌نظیری "واحدیت" و بساطت "احدیت"ثابت شده است. افزون بر این در سخنانی که از دیگر [[امامان]] {{عم}} [[نقل]] شده است به گونه صریح و بارها عبارت {{عربی|" إنّه واحد لا بالعدد‏‏‏‏‏"}} به چشم می‌خورد. این تعبیر با این سخن [[امام سجاد]] {{ع}} که فرمود: {{عربی|" لَكَ‏ يَا إِلَهِي‏ وَحْدَانِيَّةُ الْعَدَد‏‏‏‏‏"}} ناسازگار نیست، زیرا مراد آن [[حضرت]] این است که [[وحدانیت]] عدد [[ملک]] خداست نه اینکه او به آن متصف است<ref>الصحیفة السجادیه، دعاء ۷۴؛</ref><ref>المیزان، ج ۱، ص ۴۰۸.</ref>، چنان که معنای {{متن قرآن|لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ}}<ref> آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست و او فرازمند سترگ است؛ سوره شوری، آیه: ۴.</ref> این است که آنچه در [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] است، [[ملک]] [[خداوند]] است نه اینکه او به آنها متصف است<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
در این [[روایت]] [[وحدت]] عددی و [[وحدت]] نوعی [[خداوند]] [[نفی]]، و بی‌نظیری "واحدیت" و بساطت "احدیت"ثابت شده است. افزون بر این در سخنانی که از دیگر [[امامان]] {{عم}} [[نقل]] شده است به گونه صریح و بارها عبارت {{عربی|" إنّه واحد لا بالعدد‏‏‏‏‏"}} به چشم می‌خورد. این تعبیر با این سخن [[امام سجاد]] {{ع}} که فرمود: {{عربی|" لَكَ‏ يَا إِلَهِي‏ وَحْدَانِيَّةُ الْعَدَد‏‏‏‏‏"}} ناسازگار نیست، زیرا مراد آن [[حضرت]] این است که [[وحدانیت]] عدد [[ملک]] خداست نه اینکه او به آن متصف است<ref>الصحیفة السجادیه، دعاء ۷۴؛</ref><ref>المیزان، ج ۱، ص ۴۰۸.</ref>، چنان که معنای {{متن قرآن|لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ}}<ref> آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست و او فرازمند سترگ است؛ سوره شوری، آیه ۴.</ref> این است که آنچه در [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] است، [[ملک]] [[خداوند]] است نه اینکه او به آنها متصف است.


گفتنی است میان [[آیه]] ۷۳ [[سوره]] [[مائده]] که [[وحدت]] عددی را [[نفی]] می‌‌کند و [[آیه]] ۷ [[سوره مجادله]] که تصریح می‌کند هیچ نجوایی میان سه یا پنج نفر نیست مگر آنکه [[خداوند]] چهارمین یا ششمین آنهاست، تنافی نیست<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۱۸۴.</ref> {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَلا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَلا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref> آیا در نیافته‌ای که خداوند آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است می‌داند؛ هیچ رازگویی میان سه نفر رخ نمی‌دهد مگر که او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر که او ششمین آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر از آن مگر که او هر جا باشند با آنهاست سپس آنان را از آنچه انجام داده‌اند در روز رستخیز آگاه می‌گرداند، بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره مجادله، آیه: ۷.</ref>؛ زیرا گرچه ظاهر این [[آیه]] در ابتدا موهم [[وحدت]] عددی [[خداوند]] است، در ادامه بر احاطه وجودی<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۰۴ - ۲۰۶، «توحید در قرآن».</ref> [[خدای متعال]] تأکید شده و از [[معیت]] او با هر نجواکننده ای سخن رفته است: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَلا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَلا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref> آیا در نیافته‌ای که خداوند آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است می‌داند؛ هیچ رازگویی میان سه نفر رخ نمی‌دهد مگر که او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر که او ششمین آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر از آن مگر که او هر جا باشند با آنهاست سپس آنان را از آنچه انجام داده‌اند در روز رستخیز آگاه می‌گرداند، بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره مجادله، آیه: ۷.</ref>، چنان که [[آیه]] ۴ [[سوره حدید]] نیز بر [[معیت]] [[خدا]] با همگان پای فشرده است: {{متن قرآن|هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ }}<ref> هر جا باشید او با شماست؛ سوره حدید، آیه: ۴.</ref> و این در [[حقیقت]] [[نفی]] [[وحدت]] عددی و [[اثبات]] [[وحدت]] [[حقیقی]] [[خداوند]] است<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۰۶.</ref>؛ همچنین احاطه قیومی [[حق تعالی]] را بر موجودات به نحوی که [[وحدت]] عددی [[نفی]] شود، می‌‌توان از [[آیه]] ۳ [[سوره حدید]]: {{متن قرآن|هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref> او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است و به هر چیزی داناست؛ سوره حدید، آیه: ۳.</ref> و نیز [[آیه]] ۲ [[سوره]] [[اخلاص]] {{متن قرآن|اللَّهُ الصَّمَدُ}}<ref> خداوند صمد است؛ سوره اخلاص، آیه: ۲.</ref> استفاده کرد، زیرا بنابر [[آیه]] نخست، [[خداوند]] با [[قدرت]] کامل خویش بر همه موجودات و از هر جهتی احاطه دارد و اوست که پیش یا پس از هر چیزی که به عنوان نخستین یا واپسین موجود فرض شود موجود است و نیز از هر موجودی که تحت عنوان آشکار یا پنهان یاد شود، آشکارتر و در همان حال پنهان‌تر است، پس اوست که به گونه مطلق آغاز و انجام و آشکار و پنهان است. البته آغاز و انجام بودن [[خدا]] زمانی و آشکار و پنهان بودنش مکانی نیست و گرنه او بر زمان و مکان مقدم و از هر دو منزّه نبود، بر این اساس ۴ اسم "اول"، "آخر"، "ظاهر" و "[[باطن]]" از [[فروع]] اسم "محیط" و این اسم نیز بر مطلق بودن [[قدرت خداوند]] متفرع است<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۱۴۵.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
گفتنی است میان [[آیه]] ۷۳ [[سوره]] [[مائده]] که [[وحدت]] عددی را [[نفی]] می‌‌کند و [[آیه]] ۷ [[سوره مجادله]] که تصریح می‌کند هیچ نجوایی میان سه یا پنج نفر نیست مگر آنکه [[خداوند]] چهارمین یا ششمین آنهاست، تنافی نیست<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۱۸۴.</ref> {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَلا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَلا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref> آیا در نیافته‌ای که خداوند آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است می‌داند؛ هیچ رازگویی میان سه نفر رخ نمی‌دهد مگر که او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر که او ششمین آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر از آن مگر که او هر جا باشند با آنهاست سپس آنان را از آنچه انجام داده‌اند در روز رستخیز آگاه می‌گرداند، بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره مجادله، آیه ۷.</ref>؛ زیرا گرچه ظاهر این [[آیه]] در ابتدا موهم [[وحدت]] عددی [[خداوند]] است، در ادامه بر احاطه وجودی<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۰۴ - ۲۰۶، «توحید در قرآن».</ref> [[خدای متعال]] تأکید شده و از [[معیت]] او با هر نجواکننده ای سخن رفته است: {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَلا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَلا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref> آیا در نیافته‌ای که خداوند آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است می‌داند؛ هیچ رازگویی میان سه نفر رخ نمی‌دهد مگر که او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر که او ششمین آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر از آن مگر که او هر جا باشند با آنهاست سپس آنان را از آنچه انجام داده‌اند در روز رستخیز آگاه می‌گرداند، بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره مجادله، آیه ۷.</ref>، چنان که [[آیه]] ۴ [[سوره حدید]] نیز بر [[معیت]] [[خدا]] با همگان پای فشرده است: {{متن قرآن|هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ }}<ref> هر جا باشید او با شماست؛ سوره حدید، آیه ۴.</ref> و این در [[حقیقت]] [[نفی]] [[وحدت]] عددی و [[اثبات]] [[وحدت]] [[حقیقی]] [[خداوند]] است<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۰۶.</ref>؛ همچنین احاطه قیومی [[حق تعالی]] را بر موجودات به نحوی که [[وحدت]] عددی [[نفی]] شود، می‌‌توان از [[آیه]] ۳ [[سوره حدید]]: {{متن قرآن|هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref> او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است و به هر چیزی داناست؛ سوره حدید، آیه ۳.</ref> و نیز [[آیه]] ۲ [[سوره]] [[اخلاص]] {{متن قرآن|اللَّهُ الصَّمَدُ}}<ref> خداوند صمد است؛ سوره اخلاص، آیه ۲.</ref> استفاده کرد، زیرا بنابر [[آیه]] نخست، [[خداوند]] با [[قدرت]] کامل خویش بر همه موجودات و از هر جهتی احاطه دارد و اوست که پیش یا پس از هر چیزی که به عنوان نخستین یا واپسین موجود فرض شود موجود است و نیز از هر موجودی که تحت عنوان آشکار یا پنهان یاد شود، آشکارتر و در همان حال پنهان‌تر است، پس اوست که به گونه مطلق آغاز و انجام و آشکار و پنهان است. البته آغاز و انجام بودن [[خدا]] زمانی و آشکار و پنهان بودنش مکانی نیست و گرنه او بر زمان و مکان مقدم و از هر دو منزّه نبود، بر این اساس ۴ اسم "اول"، "آخر"، "ظاهر" و "[[باطن]]" از [[فروع]] اسم "محیط" و این اسم نیز بر مطلق بودن [[قدرت خداوند]] متفرع است<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۱۴۵.</ref>.


برخی معتقدند که این ۴ نام به احاطه وجود و [[علم]] و شعاع‌های نوری [[رحمت]] [[حق تعالی]] بر تمام موجودات اشاره دارند و همه آنها را مشمول [[فیض]] منبسط و [[رحمت]] رحمانی معرفی می‌کنند و این خود بدین معنا است که وجود ممکنات به تمام جهات از [[شئون]] وجود [[واجب]] تعالی است<ref>مخزن العرفان، ج ۱۳، ص ۱۱۸.</ref>.
برخی معتقدند که این ۴ نام به احاطه وجود و [[علم]] و شعاع‌های نوری [[رحمت]] [[حق تعالی]] بر تمام موجودات اشاره دارند و همه آنها را مشمول [[فیض]] منبسط و [[رحمت]] رحمانی معرفی می‌کنند و این خود بدین معنا است که وجود ممکنات به تمام جهات از [[شئون]] وجود [[واجب]] تعالی است<ref>مخزن العرفان، ج۱۳، ص۱۱۸.</ref>.


برخی اولیت و آخریت موجود در [[آیه]] را به اولیت و آخریت در [[ادراک]] معنا کرده و معتقدند که آنچه در ابتدای [[ادراک]] ظاهر می‌گردد و در انتها پس از [[تأمل]] در مدرکات و تمییز آنها [[وجدان]] می‌شود، چیزی جز وجود نیست و از طرفی [[حقیقت]] [[حق تعالی]] نیز "صِرف" وجود است، بنابراین، اول و آخر مدرَکات، [[خداوند]] است و بدین روی در ادامه [[آیه]] بر ظاهر و [[باطن]] بودن او نیز تأکید شده است که ظاهریت با توجه به ابتدا و باطنیت با [[عنایت]] به انتهاست<ref>بیان السعاده، ج ۴، ص ۱۴۴.</ref>. در بیانی دیگر گفته شده است: ممکن است مراد از این [[آیه]] اشاره به [[توحید]] [[اهل]] [[معرفت]] باشد که بعضی به طریق حال و بعضی به طریق [[مقام]]، آن را دریافته‌اند و با تجلی [[حق]] به اسم "واحد" یا "[[احد]]" [[مشاهده]] می‌کنند که در [[دار]] هستی جز یک [[حقیقت]] موجود نیست و باقی هرچه از علت و معلول، ظاهر و [[باطن]]، اول و آخر و... [[تصور]] شوند، اموری‌اند که [[نفوس]] محجوب آنها را اعتبار می‌کنند و گرنه آنها با توجه به ذات خویش معدوم‌اند و از تحقق و [[حقانیت]] بهره‌ای ندارند. البته کسانی که دارای چنان حال و مقامی نیستند، نباید به بیان این گونه معانی دهان باز کنند <ref>بیان السعاده، ج ۴، ص ۱۴۴.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
برخی اولیت و آخریت موجود در [[آیه]] را به اولیت و آخریت در [[ادراک]] معنا کرده و معتقدند که آنچه در ابتدای [[ادراک]] ظاهر می‌گردد و در انتها پس از [[تأمل]] در مدرکات و تمییز آنها [[وجدان]] می‌شود، چیزی جز وجود نیست و از طرفی [[حقیقت]] [[حق تعالی]] نیز "صِرف" وجود است، بنابراین، اول و آخر مدرَکات، [[خداوند]] است و بدین روی در ادامه [[آیه]] بر ظاهر و [[باطن]] بودن او نیز تأکید شده است که ظاهریت با توجه به ابتدا و باطنیت با [[عنایت]] به انتهاست<ref>بیان السعاده، ج ۴، ص ۱۴۴.</ref>. در بیانی دیگر گفته شده است: ممکن است مراد از این [[آیه]] اشاره به [[توحید]] [[اهل]] [[معرفت]] باشد که بعضی به طریق حال و بعضی به طریق [[مقام]]، آن را دریافته‌اند و با تجلی [[حق]] به اسم "واحد" یا "[[احد]]" [[مشاهده]] می‌کنند که در [[دار]] هستی جز یک [[حقیقت]] موجود نیست و باقی هرچه از علت و معلول، ظاهر و [[باطن]]، اول و آخر و... [[تصور]] شوند، اموری‌اند که [[نفوس]] محجوب آنها را اعتبار می‌کنند و گرنه آنها با توجه به ذات خویش معدوم‌اند و از تحقق و [[حقانیت]] بهره‌ای ندارند. البته کسانی که دارای چنان حال و مقامی نیستند، نباید به بیان این گونه معانی دهان باز کنند <ref>بیان السعاده، ج ۴، ص ۱۴۴.</ref>.


دلالت [[آیه]] ۲ [[سوره]] [[اخلاص]] نیز بر احاطه قیومی [[خدای متعال]] بر موجودات بدین صورت است: [[خداوند]] با توجه به اطلاق "[[صمد]]" بر او در [[آیه]] مزبور، حقیقتی مُصْمَت و غیر مجوَّف "توپر" است و به هیچ وجه نیستی به او راه ندارد و نمی‌توان موضعی را از او خالی فرض کرد، بنابراین خداوندِ [[صمد]]، بر همه چیز محیط است و در عین اینکه به زمان و مکانی محدود نگشته و در معرض آفات و تغیرات نیست، هیچ زمان و مکانی از او تهی نیست<ref>البصائر، ج ۶۰، ص ۴۴۵.</ref> و جایی برای غیر باقی نمی‌گذارد. این معنا همان است که در برابر [[توحید]] عددی از آن به "[[توحید]] صمدی" یاد می‌کنند<ref>شرح منظومه، حسن زاده، ج ۲، ص ۱۱۶، ۲۶۴.</ref>. در روایتی از [[امام سجاد]] {{ع}} آمده است که آن [[حضرت]] در پاسخ کسی که از [[توحید]] پرسیده بود فرمود: خدای عزوجّل می‌دانست در [[آخرالزمان]] مردمانی [[اهل]] تعمق می‌آیند و از این رو {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ }}<ref> بگو او خداوند یگانه است. خداوند صمد است؛ سوره اخلاص، آیه: ۱- ۲.</ref> و [[آیات]] نخست [[سوره حدید]] را نازل کرد. کسی که بیش از این طلب کند، هلاک می‌شود<ref>التوحید، صدوق، ص ۲۸۳ - ۲۸۴.</ref> این [[روایت]] به نحوی از پیوند دو [[آیه]] مزبور در خصوص دلالت بر [[نفی]] [[توحید]] عددی و [[اثبات]] [[توحید]] صمدی سخن می‌گوید<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
دلالت [[آیه]] ۲ [[سوره]] [[اخلاص]] نیز بر احاطه قیومی [[خدای متعال]] بر موجودات بدین صورت است: [[خداوند]] با توجه به اطلاق "[[صمد]]" بر او در [[آیه]] مزبور، حقیقتی مُصْمَت و غیر مجوَّف "توپر" است و به هیچ وجه نیستی به او راه ندارد و نمی‌توان موضعی را از او خالی فرض کرد، بنابراین خداوندِ [[صمد]]، بر همه چیز محیط است و در عین اینکه به زمان و مکانی محدود نگشته و در معرض آفات و تغیرات نیست، هیچ زمان و مکانی از او تهی نیست<ref>البصائر، ج ۶۰، ص ۴۴۵.</ref> و جایی برای غیر باقی نمی‌گذارد. این معنا همان است که در برابر [[توحید]] عددی از آن به "[[توحید]] صمدی" یاد می‌کنند<ref>شرح منظومه، حسن زاده، ج ۲، ص ۱۱۶، ۲۶۴.</ref>. در روایتی از [[امام سجاد]] {{ع}} آمده است که آن [[حضرت]] در پاسخ کسی که از [[توحید]] پرسیده بود فرمود: خدای عزوجّل می‌دانست در [[آخرالزمان]] مردمانی [[اهل]] تعمق می‌آیند و از این رو {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ }}<ref> بگو او خداوند یگانه است. خداوند صمد است؛ سوره اخلاص، آیه ۱- ۲.</ref> و [[آیات]] نخست [[سوره حدید]] را نازل کرد. کسی که بیش از این طلب کند، هلاک می‌شود<ref>التوحید، صدوق، ص ۲۸۳ - ۲۸۴.</ref> این [[روایت]] به نحوی از پیوند دو [[آیه]] مزبور در خصوص دلالت بر [[نفی]] [[توحید]] عددی و [[اثبات]] [[توحید]] صمدی سخن می‌گوید.


از [[آیات]] دیگری نیز می‌توان [[نفی]] [[وحدت]] عددی را دریافت؛ مانند [[آیه]] ۳۵ [[سوره نور]] {{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لّا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref> خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نوری، خداوند هر که را بخواهد به نور خویش رهنمون می‌گردد و خداوند این مثل‌ها را برای مردم می‌زند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره نور، آیه: ۳۵.</ref> که تأکید می‌کند [[خدای متعال]] [[نور]] محض است و چون هر گونه ظهوری در پرتو [[نور]] حاصل می‌شود، همه چیز زیر [[پوشش]] خداست <ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۴ - ۳۵، ۲۰۴، «توحید در قرآن».</ref> و [[آیه]] ۱۱۵ [[سوره بقره]]: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref> و خاور و باختر از آن خداوند است پس هر سو رو کنید رو به خداوند است، بی‌گمان خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره بقره، آیه: ۱۱۵.</ref> که مفاد آن، احاطه کامل [[خدا]] بر [[باطن]] و ظاهر همه هستی است و تصریح می‌کند که به هر جهت توجّه شود، {{متن قرآن|وَجْهُ اللَّهِ}} است، زیرا سعه وجودی [[خداوند]] مانند [[علم]] او گسترده است و همه چیز را فرا می‌گیرد<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۱۹۱.</ref> و همچنین [[آیه]] ۵۳ [[سوره فصّلت]]: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ }}<ref> به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟؛ سوره فصلت، آیه: ۵۳.</ref> که بر مشهود بودن<ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۴۰۵.</ref> [[پروردگار]] بر فراز هر چیزی تأکید می‌کند<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
از [[آیات]] دیگری نیز می‌توان [[نفی]] [[وحدت]] عددی را دریافت؛ مانند [[آیه]] ۳۵ [[سوره نور]] {{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لّا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref> خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نوری، خداوند هر که را بخواهد به نور خویش رهنمون می‌گردد و خداوند این مثل‌ها را برای مردم می‌زند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره نور، آیه ۳۵.</ref> که تأکید می‌کند [[خدای متعال]] [[نور]] محض است و چون هر گونه ظهوری در پرتو [[نور]] حاصل می‌شود، همه چیز زیر [[پوشش]] خداست <ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۴ - ۳۵، ۲۰۴، «توحید در قرآن».</ref> و [[آیه]] ۱۱۵ [[سوره بقره]]: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref> و خاور و باختر از آن خداوند است پس هر سو رو کنید رو به خداوند است، بی‌گمان خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره بقره، آیه ۱۱۵.</ref> که مفاد آن، احاطه کامل [[خدا]] بر [[باطن]] و ظاهر همه هستی است و تصریح می‌کند که به هر جهت توجّه شود، {{متن قرآن|وَجْهُ اللَّهِ}} است، زیرا سعه وجودی [[خداوند]] مانند [[علم]] او گسترده است و همه چیز را فرا می‌گیرد<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۱۹۱.</ref> و همچنین [[آیه]] ۵۳ [[سوره فصّلت]]: {{متن قرآن|سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ }}<ref> به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟؛ سوره فصلت، آیه ۵۳.</ref> که بر مشهود بودن<ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۴۰۵.</ref> [[پروردگار]] بر فراز هر چیزی تأکید می‌کند<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.


== واحدیت و یکتایی ==
== واحدیت و یکتایی ==
[[قرآن کریم]] در آیاتی به [[توحید]] أحدی، یعنی یکتایی [[ذات خدا]] و [[نفی]] هر گونه ترکیب و تقسیم از او پرداخته است، از آن جمله در نخستین [[آیه]] [[سوره]] [[اخلاص]]، [[خدا]] را "[[أحد]]" خوانده است. واژه "[[أحد]]" مانند "واحد" از ریشه "وـ ح ـ د" گرفته شده جز آنکه "[[أحد]]" وصف چیزی است که در [[ذهن]] و خارج [[کثرت]] نمی‌پذیرد<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۲۱؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۳۸۷.</ref>، بنابراین مراد از احدیت [[خدا]] آن است که ذات [[الهی]] از هر گونه ترکیبی مبرّاست، زیرا هر مرکبی به اجزای خویش که غیر اویند، محتاج است و موجود محتاج، ممکن الوجود است نه [[واجب]] الوجود<ref>التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۱۸۰.</ref>. احدیت [[واجب]] الوجود با [[نفی]] ماهیت مصطلح تأمین می‌شود، زیرا هر گونه تقسیم یا ترکیب، متفرع بر ترکیب از وجود و ماهیت است و چون [[خداوند]] از ماهیتْ منزّه و صِرف هستی است، نه ترکیب از عناصر و اجزای سابق در او راه دارد و نه تقسیم به ابعاض و اجزای لاحق و نه تکثیر به واسطه فصول و [[اعراض]]<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۲۴.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>.
[[قرآن کریم]] در آیاتی به [[توحید]] أحدی، یعنی یکتایی [[ذات خدا]] و [[نفی]] هر گونه ترکیب و تقسیم از او پرداخته است، از آن جمله در نخستین [[آیه]] [[سوره]] [[اخلاص]]، [[خدا]] را "[[أحد]]" خوانده است. واژه "[[أحد]]" مانند "واحد" از ریشه "وـ ح ـ د" گرفته شده جز آنکه "[[أحد]]" وصف چیزی است که در [[ذهن]] و خارج [[کثرت]] نمی‌پذیرد<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۲۱؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۳۸۷.</ref>، بنابراین مراد از احدیت [[خدا]] آن است که ذات [[الهی]] از هر گونه ترکیبی مبرّاست، زیرا هر مرکبی به اجزای خویش که غیر اویند، محتاج است و موجود محتاج، ممکن الوجود است نه [[واجب]] الوجود<ref>التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۱۸۰.</ref>. احدیت [[واجب]] الوجود با [[نفی]] ماهیت مصطلح تأمین می‌شود، زیرا هر گونه تقسیم یا ترکیب، متفرع بر ترکیب از وجود و ماهیت است و چون [[خداوند]] از ماهیتْ منزّه و صِرف هستی است، نه ترکیب از عناصر و اجزای سابق در او راه دارد و نه تقسیم به ابعاض و اجزای لاحق و نه تکثیر به واسطه فصول و [[اعراض]]<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۲۴.</ref>.


برخی که مراد از [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ }}<ref> بگو او خداوند یگانه است؛ سوره اخلاص، آیه: ۱.</ref> را [[اثبات]] بساطت [[ذات خداوند]] و [[نفی]] هر گونه ترکیب از او دانسته‌اند، معتقدند اگر مقصود، [[اثبات]] [[یگانگی]] ذات خداست نه بساطت، تکرار لازم می‌‌آید، زیرا در ادامه [[سوره]]، [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ }}<ref> و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه: ۴.</ref> آمده است که مراد از آن نیز [[اثبات]] [[یگانگی خدا]] و [[نفی]] شبیه و نظیر از اوست و از این رو باید صدر [[سوره]] را اشاره به بساطت و یکتایی [[خدا]] و ذیل آن را تأکید بر [[یگانگی]] و بی‌نظیری دانست<ref>الالهیات، ج ۲، ص ۳۰ - ۳۱.</ref>.
برخی که مراد از [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ }}<ref> بگو او خداوند یگانه است؛ سوره اخلاص، آیه ۱.</ref> را [[اثبات]] بساطت [[ذات خداوند]] و [[نفی]] هر گونه ترکیب از او دانسته‌اند، معتقدند اگر مقصود، [[اثبات]] [[یگانگی]] ذات خداست نه بساطت، تکرار لازم می‌‌آید، زیرا در ادامه [[سوره]]، [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ }}<ref> و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه ۴.</ref> آمده است که مراد از آن نیز [[اثبات]] [[یگانگی خدا]] و [[نفی]] شبیه و نظیر از اوست و از این رو باید صدر [[سوره]] را اشاره به بساطت و یکتایی [[خدا]] و ذیل آن را تأکید بر [[یگانگی]] و بی‌نظیری دانست<ref>الالهیات، ج۲، ص۳۰ - ۳۱.</ref>.


از آیاتی که می‌توان بساطت و یکتایی [[خدا]] را از آنها [[استنباط]] کرد، [[آیه]] ۱۱ [[سوره]] [[شوری]] است که درصدد [[نفی]] مماثلت و مشابهت از خداست. به گفته‌ای [[آیه]] مزبور در [[حقیقت]] بیانی جامع برای همه اوصاف سلبی [[خداوند]] ـ از جمله [[نفی]] ترکیب ـ است<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref>. وقتی به هر موجودی به نحوی ترکیب راه یابد و [[خدا]] در مقایسه با آنها بی‌نظیر باشد، او باید بسیط باشد وگرنه برایش نظیری خواهد بود. برخی با تکیه بر اینکه [[خدا]] قیوم یعنی [[قائم]] به خود و قوامبخش ممکنات است: {{متن قرآن|اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ}}<ref> خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمی‌گیرد، همه آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است؛ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.</ref> [[توحید احدی]] و بساطت او را ثابت کرده‌اند، چون ترکب به هر صورتی که فرض شود، فرع بر احتیاج است و احتیاج با قیومیت سازگار نیست<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۴، ص ۸۹.</ref>، چنان که برخی دیگر با توجه به صمدیت [[خدا]] بر مطلب یاد شده تأکید کرده‌اند، زیرا "[[صمد]]" را به غیر مجوّف "توپر" و غیر مجوّف بودن را به بساطت وجودی معنا کرده‌اند<ref>محزن العرفان، ج ۱۵، ص ۳۵۶.</ref> [[آیه]] ۳۵ [[سوره نور]] نیز بساطت [[خداوند]] را به نحوی گوشزد می‌کند، زیرا تصریح می‌کند که [[خداوند]] [[نور]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] است: {{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لّا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref> خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نوری، خداوند هر که را بخواهد به نور خویش رهنمون می‌گردد و خداوند این مثل‌ها را برای مردم می‌زند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره نور، آیه: ۳۵.</ref> و [[نور]]، [[حقیقت]] بسیطی است که به خودی خود ظاهر و ظاهرکننده غیر است<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۴، ص ۳۴۸.</ref>.
از آیاتی که می‌توان بساطت و یکتایی [[خدا]] را از آنها [[استنباط]] کرد، [[آیه]] ۱۱ [[سوره]] [[شوری]] است که درصدد [[نفی]] مماثلت و مشابهت از خداست. به گفته‌ای [[آیه]] مزبور در [[حقیقت]] بیانی جامع برای همه اوصاف سلبی [[خداوند]] ـ از جمله [[نفی]] ترکیب ـ است<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۲۱.</ref>. وقتی به هر موجودی به نحوی ترکیب راه یابد و [[خدا]] در مقایسه با آنها بی‌نظیر باشد، او باید بسیط باشد وگرنه برایش نظیری خواهد بود. برخی با تکیه بر اینکه [[خدا]] قیوم یعنی [[قائم]] به خود و قوامبخش ممکنات است: {{متن قرآن|اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ}}<ref> خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمی‌گیرد، همه آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است؛ سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref> [[توحید احدی]] و بساطت او را ثابت کرده‌اند، چون ترکب به هر صورتی که فرض شود، فرع بر احتیاج است و احتیاج با قیومیت سازگار نیست<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۴، ص ۸۹.</ref>، چنان که برخی دیگر با توجه به صمدیت [[خدا]] بر مطلب یاد شده تأکید کرده‌اند، زیرا "[[صمد]]" را به غیر مجوّف "توپر" و غیر مجوّف بودن را به بساطت وجودی معنا کرده‌اند<ref>محزن العرفان، ج ۱۵، ص ۳۵۶.</ref> [[آیه]] ۳۵ [[سوره نور]] نیز بساطت [[خداوند]] را به نحوی گوشزد می‌کند، زیرا تصریح می‌کند که [[خداوند]] [[نور]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] است: {{متن قرآن|اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لّا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ }}<ref> خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نوری، خداوند هر که را بخواهد به نور خویش رهنمون می‌گردد و خداوند این مثل‌ها را برای مردم می‌زند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره نور، آیه ۳۵.</ref> و [[نور]]، [[حقیقت]] بسیطی است که به خودی خود ظاهر و ظاهرکننده غیر است<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج۴، ص۳۴۸.</ref>.


بنابر [[روایات]]، [[امام علی|امیرمؤمنان علی]] {{ع}} [[وحدت]] به معنای صرافت و بساطت را [[تأیید]] کرده و [[خداوند]] را "أحدی المعنی" و بسیط محض دانسته است که نه قسمت خارجی دارد و نه قسمت وهمی و [[عقلی]]<ref>التوحید، صدوق، ص ۸۴.</ref> و همان گونه که در خارج دارای هیچ جزئی ـ اعم از وصف و موصوف، عرض و معروض، حالّ و محلّ، مادّه و صورت و مانند آن ـ نیست، در [[عقل]] و [[وهم]] نیز جزئی مانند جنس و فصل "یا ماهیت و وجود" ندارد<ref>تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۲۳.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>
بنابر [[روایات]]، [[امام علی|امیرمؤمنان علی]] {{ع}} [[وحدت]] به معنای صرافت و بساطت را [[تأیید]] کرده و [[خداوند]] را "أحدی المعنی" و بسیط محض دانسته است که نه قسمت خارجی دارد و نه قسمت وهمی و [[عقلی]]<ref>التوحید، صدوق، ص ۸۴.</ref> و همان گونه که در خارج دارای هیچ جزئی ـ اعم از وصف و موصوف، عرض و معروض، حالّ و محلّ، مادّه و صورت و مانند آن ـ نیست، در [[عقل]] و [[وهم]] نیز جزئی مانند جنس و فصل "یا ماهیت و وجود" ندارد<ref>تفسیر موضوعی، ج۲، ص۲۲۳.</ref>.<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[توحید (مقاله)|توحید]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۳

توحید ذاتی دارای دو بعد است: یکی واحدیت و یگانگی "نفی کثرت برون ذاتی" و دیگری أحدیت و یکتایی "نفی کثرت درون ذاتی".

واحدیت و یگانگی

در بحث از واحدیت دو مطلب مورد نظر است: نخست نفی مثل و نظیر برای خداوند و اثبات یگانگی او و دیگری نفی وحدت عددی و اثبات وحدت حقیقی برای وی:

نفی مثل و نظیر و اثبات چگونگی

قرآن کریم در پیام‌های توحیدی‌اش بر این نکته تأکید کرده است که خداوند ذاتی بی‌مانند: فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۱] و یگانه: لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لّاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاء سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ[۲] است و کسی همپایه و نظیر او نیست: وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ[۳] این اعتقاد در وضوح و روشنی به پایه‌ای است که حتّی در عصر جاهلیت کسی بر خلاف آن نمی‌اندیشید و نمی‌پنداشت که در عالم هستی دو یا چند ذات واجب الوجود غنی بالذات وجود دارد[۴]. با این همه، قرآن برای تأکید، روشن‌گری‌هایی دارد و عالمان مسلمان نیز با روش‌ها و مشرب‌های گوناگون در تبیین و اثبات آن کوشیده‌اند. از جمله آنها بیان به تقریب جامعی است که با تکیه بر استحاله اجتماع نقیضین و لزوم بساطت، بی‌نیازی، محدود نبودن و نظیر نداشتن واجب می‌توان آن را چنین تنظیم کرد: در صورت وجود خدایان متعدد لازم است آنها دو جهت "ما به الاشتراک" و "ما به الا متیاز" داشته باشند، زیرا از سویی همه واجب‌اند و از این نظر با هم شریک و از سویی دیگر با هم فرق دارند و بدین رو از هم ممتاز. این دو جهت به ۴ صورت تصوّرپذیر است: یا هر دو خارج از ذات آن هاست یا در ذات، یا "ما به الاشتراک" ذاتی و "مابه الامتیاز" خارج یا "ما به الامتیاز" ذاتی و "مابه الاشتراک" خارج از ذات است. صورت نخست را با اندک توجهی می‌‌توان باطل دانست، زیرا ذوات مفروض با توجه به اینکه ما به الاشتراک آنها خارج از ذات است، نباید در هویت ذات خویش هیچ اشتراکی داشته باشند و با در نظر گرفتن اینکه ما به الامتیاز نیز خارج از ذات آن هاست، باید در هویت ذات با هم مشترک باشند و لازمه این دو اعتبار، اجتماع نقیضین است. صورت دوم نیز بدین رو که مستلزم ترکب ذات واجب از دو جهت "مابه الاشتراک" و "مابه الامتیاز" است، باطل است، زیرا لازمه ترکب، نیازمندی است[۵] و فقر و نیاز با غنای ذاتی واجب سازگار نیست: وَمَن جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ[۶]، از این رو، قرآن ذات واجب تعالی را "اَحَد" می‌خواند که به معنای بسیط است: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ [۷] و چون أحد است، واحد و یگانه است[۸]. صورت سوم نیز باطل است، زیرا لازمه آن این است که ذوات واجب در یک نوع مندرج و فقط در عوارض از هم ممتاز باشند، در حالی که خداوند اوّلاً از ماهیت نوعی منزه است و ثانیا بر فرض که به نحوی بتوان برایش ماهیتی نوعی فرض کرد، به اقتضای فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الأَنْعَامِ أَزْوَاجًا يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۹] و وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ [۱۰] ماهیتی منحصر به فرد و بی‌نظیر است. صورت چهارم که ابن کمونه آن را تصویر کرده[۱۱] و برخی دفع آن را بسیار سخت شمرده‌اند، نیز بطلانش واضح است، زیرا امتیاز چند ذات بسیط متباین، فرع بر محدودیت آن هاست، در حالی که خداوند به هیچ حدّی محدود نیست، بلکه او به همه چیز محیط است: أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِّن لِّقَاء رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُّحِيطٌ[۱۲][۱۳]. برخی از صرف الوجود بودن واجب تعالی برای استدلال سود جسته و چون صرف هر چیزی تعدّد بردار نیست، واجب الوجود بالذات را واحد، بی‌نظیر و فارغ از هرگونه تعدّد و تکثرّ دانسته‌اند[۱۴].[۱۵]

نفی وحدت عددی و اثبات وحدت حقیقی

تردیدی نیست که قرآن کریم با بیان‌های گوناگون انسان‌ها را به واحدیت و یگانه بودن خدا فراخوانده است و نیز همه کسانی که به این دعوت پاسخ مثبت داده‌اند به آن معترف‌اند؛ ولی محققان متعمّق در معارف، معتقدند درک و تصور حقیقت توحید از مشکل‌ترین مسائل است و افق آن از سطح فهم افراد عامی و مسائل متعارف بسیار برتر است و بی‌شک عقل‌هایی که خود از نظر حدّت و کندی و استقامت و انحراف متفاوت‌اند در فهم چنین مسئله‌ای دچار اختلاف می‌گردند. برخی که فهم آنها معمولی است، واحد بودن خداوند را در حد وحدت عددی "در مقابل کثرت عددی" تلقّی می‌کنند و به اقتضای آن اعتقاد به تعدّد خدایان را نفی کرده و فقط به یک خدا می‌گروند. این برداشت گرچه در مقایسه با گرایش به خدایان متعدّد دفاع پذیر است؛ ولی وحدت عددی که بدون فرض محدودیت تصوّر نمی‌پذیرد، مقبول قرآن نیست، زیرا از دید این کتاب خداوند "واحد قهّار" و از هرگونه محدودیت پیراسته و منزّه است، عدم به هیچ وجه به او راه ندارد، حقّی است که بطلان بر او عروض نمی‌یابد، زنده‌ای است که هرگز نمی‌میرد، دانایی است که جهل به او رخنه نمی‌کند و قادری است که عجز بر او غالب نمی‌آید. بنابراین، خدا از هر کمالی محض و خالص آن را داراست و برای تصور بهتر این حقیقت، لازم است امری متناهی را با امری نامتناهی مقایسه کنیم و در این صورت خواهیم دید امر نامتناهی بر امر متناهی محیط است؛ به گونه‌ای که امر متناهی نمی‌تواند آن را از کمالات مفروض باز دارد، بلکه غیر متناهی است که بر متناهی غلبه دارد و مقوّم آن است. این گونه شناخت از عموم آیات مربوط به صفات خداوند که مفید معنای حصر است برمی‌آید؛ ماننداللَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى [۱۶]، يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَيَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ[۱۷]، اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفًا وَشَيْبَةً يَخْلُقُ مَا يَشَاء وَهُوَ الْعَلِيمُ الْقَدِيرُ [۱۸]، وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللَّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ [۱۹]، يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ [۲۰]، وَلاَ يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۲۱]، الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ[۲۲] و يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ[۲۳].

بنابر آیات مذکور، هر کمالی بالاصالة از آن خداست و دیگران را در آن نصیبی نیست، مگر آنکه وی آن را بدون انعزال و جدایی به آنها بخشیده باشد، براین اساس هر چیز که در مقابل خدا فرض شود تا در کمالی شریک او باشد، خود و کمالش هر دو بدو باز می‌گردند و فقط خداست که مالک همه چیز است و غیر او باطل است و حتی مالک خویش نیست: وَاتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لّا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلا يَمْلِكُونَ لِأَنفُسِهِمْ ضَرًّا وَلا نَفْعًا وَلا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلا حَيَاةً وَلا نُشُورًا[۲۴] این همان معنایی از وحدت است که وحدت عددی را از خداوند نفی می‌کند، زیرا اگر او مانند دیگر موجوادت واحد به وحدت عددی و محدود و منعزل الذات از اغیار بود و بر آنها احاطه وجودی نداشت، عقل می‌توانست نظیرش را فرض کند؛ خواه تحققش در خارج جایز باشد یا نباشد. پس خدا واحدی است که به هیچ حدّی محدود نمی‌گردد تا ورای آن برایش مصداق دیگری فرض شود و این معنا نیز از آیات سوره اخلاص استفاده می‌گرددقُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ[۲۵] در این سوره کلمه أَحَدٌ امکان فرض عدد را از خدا نفی می‌کند و الصَّمَدُ که به معنای حقیقتی توپر است، هر گونه فقدان، خلوّ و نقصان را از او دور می‌‌سازد، چنان که عبارت‌های لَمْ يَلِدْ ، لَمْ يُولَدْ و لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ اوصافی را رد می‌کنند که به گونه‌ای مستلزم محدودیت و انعزال‌اند و سرّ منزّه بودن خدا از وصف کردن انسان‌های عادی: سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلاَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ[۲۶] به همین سبب است که چنین وصفی مستلزم محدودیت[۲۷] و تقید است، در حالی که او از هر گونه محدودیت و تقید مبرّاست، از این رو وحدتی که نصارا بدان قائل‌اند و بر اساس آن خدا را سومین اُقنوم "ذات، شخص، اصل" از اقانیم سه گانه "اقانیم سه گانه" می‌دانند، باطل است و کسانی که درباره خداوند چنین اعتقادی داشته باشند کافرند و در صورتی که از آن بازنایستند از عذاب دردناک الهی در امان نیستندلَّقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُواْ إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلاثَةٍ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِن لَّمْ يَنتَهُواْ عَمَّا يَقُولُونَ لَيَمَسَّنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۲۸]، از این رو قرآن به آنها توصیه می‌کند از این عقیده بازایستند که این به نفعشان است: يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُواْ فِي دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ فَآمِنُواْ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَلاَ تَقُولُواْ ثَلاثَةٌ انتَهُواْ خَيْرًا لَّكُمْ إِنَّمَا اللَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ سُبْحَانَهُ أَن يَكُونَ لَهُ وَلَدٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً [۲۹]، بنابراین راز بطلان اعتقاد به تثلیث آن است که طبق این عقیده باید وحدت خداوند را وحدت عددی و او را به عنوان سومین فرد دانست که از دو فرد دیگر منعزل وجداست، در حالی که وحدت خدا وحدت حقیقی است نه عددی و با چنین وحدتی جایی برای غیر نمی‌ماند و هرچه به عنوان غیر فرض شود، به او باز می‌گردد، از این رو برخی آیاتی که خدا را به صفت وحدت وصف می‌کنند، پس از آن او را به صفت قهّاریت می‌ستایند: وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ[۳۰]، يَوْمَ هُم بَارِزُونَ لا يَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ[۳۱] تا نشان دهند وحدت خدا مجالی برای "فرض" شخص دوم نمی‌گذارد که مثل او باشد، چه رسد به اینکه آن شخص "ثبوت" داشته باشد[۳۲].

قرآن کریم وحدت خداوند را به گونه‌ای بیان کرده است که خود به خود وحدت عددی نفی و وحدت حقیقی صمدی ثابت می‌گردد؛ ولی از آنجا که این کتاب در فضای شرک و بت‌پرستی نازل شده و یگانه پرستی را ترویج می‌کند، گمان شده است که مراد از یگانه پرستی قرآنی، اعتقاد به وحدت عددی خداوند است و توحید قرآنی، که همان توحید فطری و اعتقاد به خدای واحد غیر محدود و محیط بر همه کثرات است، در حجاب غفلت مانده و به دست فراموشی سپرده شده است، تا این پایه که حکیمانی چون بوعلی سینا و همچنین عموم متکلمان که عمده احتجاجاتشان برگرفته از قرآن است، از آن فاصله گرفته و بر توحید عددی پای فشرده‌اند، در حالی که قرآن در تبیین و تعلیم توحید صمدی گام نخست را برداشته و مفسّران و متکفّلان علوم قرآنی بوده‌اند که در این بحث مهم اهمال کرده و آن را پی‌نگرفته‌اند.

البته در سخنان امام علی (ع) مطالبی مطرح شده که راه تأمل در این موضوع را باز کرده و حجاب‌ها را کنار زده و مسلمان در فهم و بیان توحید یاد شده از آن بهره گرفته‌اند، چنان که می‌فرماید: شناخت خدا در حقیقت اقرار به وحدانیت اوست و حقیقت اقرار به وحدانیت، ممتاز دانستن وی از مخلوقات است و حکم این امتیاز آن است که صفات خدا را از صفات خلق جدا بدانیم؛ نه آنکه او را از آنها منعزل و بریده فرض کنیم[۳۳]. این سخن در پی بیان این نکته است که وحدت خداوند عددی نیست، زیرا آن حضرت تصریح می‌فرماید: معرفت او عین توحید است؛ یعنی اثبات وجود خدا عین اثبات وحدت اوست و اگر وحدت او عددی بود، می‌بایست زاید بر ذات بوده و ذات به خودی خود وافی به وحدت نباشد. تأکید امام علی (ع) بر اینکه توحید نباید به منعزل دانستن خدا از مخلوقات بینجامد، به گونه صریح نفی توحید عددی و اثبات توحید حقیقی، قرآنی و صمدی است. همان امام (ع) از رسول خدا (ص) نقل کرده است که توحید آن است که ظاهر خدا را در باطنش و باطن او را در ظاهرش بجوییم. ظاهر خدا موصوفی است که با چشم دیده نمی‌شود و باطن او موجودی است که پوشیده نیست، بلکه او را در هر مکانی می‌توان جست و هیچ جایی حتّی برای لحظه‌ای از او خالی نیست. خدا حاضری است که محدود نیست و غایبی است که مفقود نیست[۳۴]. این گفتار نیز درصدد نفی وحدت عددی خداوند است، زیرا وحدت او مبتنی بر عدم محدودیت و عدم محدودیت موجب عدم بریدگی ظاهر از باطن و باطن از ظاهر است، چنان که تفاوت ظاهر و باطن در بریدگی و جدایی آنها از یکدیگر با فرض محدودیت است و چون محدودیت از میان برود، ظاهر و باطن با هم می‌آمیزند و متّحد می‌گردند.

بنابر روایتی، روز جنگ جمل مردی از امیرمؤمنان پرسید؟ آیا خدا واحد است؟ حضرت فرمود: این سخن که خدا واحد است، بر ۴ وجه است که دو وجه آن جایز نیست و دو وجه دیگر ثابت است؛ اما آن دو وجه که جایز نیست، یکی آن است که بگوییم خدا به همان معنا که در اعداد مطرح است، واحد است، زیرا کسی که دوم ندارد، در باب اعداد داخل نیست. دوم آنکه گفته شود خدا یکی از جنس مردم است. این نیز از آن رو که مستلزم تشبیه خدا به مخلوقات است جایز نیست؛ اما آن دو وجه که ثابت است، اول آنکه خدا بی نظیر است و دوم آنکه بسیط است و به هیچ روی تجزیه برنمی دارد[۳۵].

در این روایت وحدت عددی و وحدت نوعی خداوند نفی، و بی‌نظیری "واحدیت" و بساطت "احدیت"ثابت شده است. افزون بر این در سخنانی که از دیگر امامان (ع) نقل شده است به گونه صریح و بارها عبارت " إنّه واحد لا بالعدد‏‏‏‏‏" به چشم می‌خورد. این تعبیر با این سخن امام سجاد (ع) که فرمود: " لَكَ‏ يَا إِلَهِي‏ وَحْدَانِيَّةُ الْعَدَد‏‏‏‏‏" ناسازگار نیست، زیرا مراد آن حضرت این است که وحدانیت عدد ملک خداست نه اینکه او به آن متصف است[۳۶][۳۷]، چنان که معنای لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ[۳۸] این است که آنچه در آسمان‌ها و زمین است، ملک خداوند است نه اینکه او به آنها متصف است.

گفتنی است میان آیه ۷۳ سوره مائده که وحدت عددی را نفی می‌‌کند و آیه ۷ سوره مجادله که تصریح می‌کند هیچ نجوایی میان سه یا پنج نفر نیست مگر آنکه خداوند چهارمین یا ششمین آنهاست، تنافی نیست[۳۹] أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَلا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَلا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ [۴۰]؛ زیرا گرچه ظاهر این آیه در ابتدا موهم وحدت عددی خداوند است، در ادامه بر احاطه وجودی[۴۱] خدای متعال تأکید شده و از معیت او با هر نجواکننده ای سخن رفته است: أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلاثَةٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَلا خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَلا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلا أَكْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ [۴۲]، چنان که آیه ۴ سوره حدید نیز بر معیت خدا با همگان پای فشرده است: هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ [۴۳] و این در حقیقت نفی وحدت عددی و اثبات وحدت حقیقی خداوند است[۴۴]؛ همچنین احاطه قیومی حق تعالی را بر موجودات به نحوی که وحدت عددی نفی شود، می‌‌توان از آیه ۳ سوره حدید: هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۴۵] و نیز آیه ۲ سوره اخلاص اللَّهُ الصَّمَدُ[۴۶] استفاده کرد، زیرا بنابر آیه نخست، خداوند با قدرت کامل خویش بر همه موجودات و از هر جهتی احاطه دارد و اوست که پیش یا پس از هر چیزی که به عنوان نخستین یا واپسین موجود فرض شود موجود است و نیز از هر موجودی که تحت عنوان آشکار یا پنهان یاد شود، آشکارتر و در همان حال پنهان‌تر است، پس اوست که به گونه مطلق آغاز و انجام و آشکار و پنهان است. البته آغاز و انجام بودن خدا زمانی و آشکار و پنهان بودنش مکانی نیست و گرنه او بر زمان و مکان مقدم و از هر دو منزّه نبود، بر این اساس ۴ اسم "اول"، "آخر"، "ظاهر" و "باطن" از فروع اسم "محیط" و این اسم نیز بر مطلق بودن قدرت خداوند متفرع است[۴۷].

برخی معتقدند که این ۴ نام به احاطه وجود و علم و شعاع‌های نوری رحمت حق تعالی بر تمام موجودات اشاره دارند و همه آنها را مشمول فیض منبسط و رحمت رحمانی معرفی می‌کنند و این خود بدین معنا است که وجود ممکنات به تمام جهات از شئون وجود واجب تعالی است[۴۸].

برخی اولیت و آخریت موجود در آیه را به اولیت و آخریت در ادراک معنا کرده و معتقدند که آنچه در ابتدای ادراک ظاهر می‌گردد و در انتها پس از تأمل در مدرکات و تمییز آنها وجدان می‌شود، چیزی جز وجود نیست و از طرفی حقیقت حق تعالی نیز "صِرف" وجود است، بنابراین، اول و آخر مدرَکات، خداوند است و بدین روی در ادامه آیه بر ظاهر و باطن بودن او نیز تأکید شده است که ظاهریت با توجه به ابتدا و باطنیت با عنایت به انتهاست[۴۹]. در بیانی دیگر گفته شده است: ممکن است مراد از این آیه اشاره به توحید اهل معرفت باشد که بعضی به طریق حال و بعضی به طریق مقام، آن را دریافته‌اند و با تجلی حق به اسم "واحد" یا "احد" مشاهده می‌کنند که در دار هستی جز یک حقیقت موجود نیست و باقی هرچه از علت و معلول، ظاهر و باطن، اول و آخر و... تصور شوند، اموری‌اند که نفوس محجوب آنها را اعتبار می‌کنند و گرنه آنها با توجه به ذات خویش معدوم‌اند و از تحقق و حقانیت بهره‌ای ندارند. البته کسانی که دارای چنان حال و مقامی نیستند، نباید به بیان این گونه معانی دهان باز کنند [۵۰].

دلالت آیه ۲ سوره اخلاص نیز بر احاطه قیومی خدای متعال بر موجودات بدین صورت است: خداوند با توجه به اطلاق "صمد" بر او در آیه مزبور، حقیقتی مُصْمَت و غیر مجوَّف "توپر" است و به هیچ وجه نیستی به او راه ندارد و نمی‌توان موضعی را از او خالی فرض کرد، بنابراین خداوندِ صمد، بر همه چیز محیط است و در عین اینکه به زمان و مکانی محدود نگشته و در معرض آفات و تغیرات نیست، هیچ زمان و مکانی از او تهی نیست[۵۱] و جایی برای غیر باقی نمی‌گذارد. این معنا همان است که در برابر توحید عددی از آن به "توحید صمدی" یاد می‌کنند[۵۲]. در روایتی از امام سجاد (ع) آمده است که آن حضرت در پاسخ کسی که از توحید پرسیده بود فرمود: خدای عزوجّل می‌دانست در آخرالزمان مردمانی اهل تعمق می‌آیند و از این رو قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ [۵۳] و آیات نخست سوره حدید را نازل کرد. کسی که بیش از این طلب کند، هلاک می‌شود[۵۴] این روایت به نحوی از پیوند دو آیه مزبور در خصوص دلالت بر نفی توحید عددی و اثبات توحید صمدی سخن می‌گوید.

از آیات دیگری نیز می‌توان نفی وحدت عددی را دریافت؛ مانند آیه ۳۵ سوره نور اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لّا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ [۵۵] که تأکید می‌کند خدای متعال نور محض است و چون هر گونه ظهوری در پرتو نور حاصل می‌شود، همه چیز زیر پوشش خداست [۵۶] و آیه ۱۱۵ سوره بقره: وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۵۷] که مفاد آن، احاطه کامل خدا بر باطن و ظاهر همه هستی است و تصریح می‌کند که به هر جهت توجّه شود، وَجْهُ اللَّهِ است، زیرا سعه وجودی خداوند مانند علم او گسترده است و همه چیز را فرا می‌گیرد[۵۸] و همچنین آیه ۵۳ سوره فصّلت: سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ [۵۹] که بر مشهود بودن[۶۰] پروردگار بر فراز هر چیزی تأکید می‌کند[۶۱].

واحدیت و یکتایی

قرآن کریم در آیاتی به توحید أحدی، یعنی یکتایی ذات خدا و نفی هر گونه ترکیب و تقسیم از او پرداخته است، از آن جمله در نخستین آیه سوره اخلاص، خدا را "أحد" خوانده است. واژه "أحد" مانند "واحد" از ریشه "وـ ح ـ د" گرفته شده جز آنکه "أحد" وصف چیزی است که در ذهن و خارج کثرت نمی‌پذیرد[۶۲]، بنابراین مراد از احدیت خدا آن است که ذات الهی از هر گونه ترکیبی مبرّاست، زیرا هر مرکبی به اجزای خویش که غیر اویند، محتاج است و موجود محتاج، ممکن الوجود است نه واجب الوجود[۶۳]. احدیت واجب الوجود با نفی ماهیت مصطلح تأمین می‌شود، زیرا هر گونه تقسیم یا ترکیب، متفرع بر ترکیب از وجود و ماهیت است و چون خداوند از ماهیتْ منزّه و صِرف هستی است، نه ترکیب از عناصر و اجزای سابق در او راه دارد و نه تقسیم به ابعاض و اجزای لاحق و نه تکثیر به واسطه فصول و اعراض[۶۴].

برخی که مراد از آیه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ [۶۵] را اثبات بساطت ذات خداوند و نفی هر گونه ترکیب از او دانسته‌اند، معتقدند اگر مقصود، اثبات یگانگی ذات خداست نه بساطت، تکرار لازم می‌‌آید، زیرا در ادامه سوره، آیه وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ [۶۶] آمده است که مراد از آن نیز اثبات یگانگی خدا و نفی شبیه و نظیر از اوست و از این رو باید صدر سوره را اشاره به بساطت و یکتایی خدا و ذیل آن را تأکید بر یگانگی و بی‌نظیری دانست[۶۷].

از آیاتی که می‌توان بساطت و یکتایی خدا را از آنها استنباط کرد، آیه ۱۱ سوره شوری است که درصدد نفی مماثلت و مشابهت از خداست. به گفته‌ای آیه مزبور در حقیقت بیانی جامع برای همه اوصاف سلبی خداوند ـ از جمله نفی ترکیب ـ است[۶۸]. وقتی به هر موجودی به نحوی ترکیب راه یابد و خدا در مقایسه با آنها بی‌نظیر باشد، او باید بسیط باشد وگرنه برایش نظیری خواهد بود. برخی با تکیه بر اینکه خدا قیوم یعنی قائم به خود و قوامبخش ممکنات است: اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِندَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ[۶۹] توحید احدی و بساطت او را ثابت کرده‌اند، چون ترکب به هر صورتی که فرض شود، فرع بر احتیاج است و احتیاج با قیومیت سازگار نیست[۷۰]، چنان که برخی دیگر با توجه به صمدیت خدا بر مطلب یاد شده تأکید کرده‌اند، زیرا "صمد" را به غیر مجوّف "توپر" و غیر مجوّف بودن را به بساطت وجودی معنا کرده‌اند[۷۱] آیه ۳۵ سوره نور نیز بساطت خداوند را به نحوی گوشزد می‌کند، زیرا تصریح می‌کند که خداوند نور آسمان‌ها و زمین است: اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لّا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ [۷۲] و نور، حقیقت بسیطی است که به خودی خود ظاهر و ظاهرکننده غیر است[۷۳].

بنابر روایات، امیرمؤمنان علی (ع) وحدت به معنای صرافت و بساطت را تأیید کرده و خداوند را "أحدی المعنی" و بسیط محض دانسته است که نه قسمت خارجی دارد و نه قسمت وهمی و عقلی[۷۴] و همان گونه که در خارج دارای هیچ جزئی ـ اعم از وصف و موصوف، عرض و معروض، حالّ و محلّ، مادّه و صورت و مانند آن ـ نیست، در عقل و وهم نیز جزئی مانند جنس و فصل "یا ماهیت و وجود" ندارد[۷۵].[۷۶]

منابع

پانویس

  1. پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست؛ سوره شوری، آیه ۱۱.
  2. اگر خداوند می‌خواست فرزندی برگزیند از (میان) آنچه می‌آفریند هر چه می‌خواست برمی‌گزید، پاکا که اوست، او خداوند یگانه دادفرماست؛ سوره زمر، آیه ۴.
  3. و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه ۴.
  4. الالهیات، ج ۲، ص ۵۷۸.
  5. التفسیر الکبیر، ج ۷، ص ۴.
  6. و هر کس بکوشد تنها برای خویش می‌کوشد، بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است؛ سوره عنکبوت، آیه ۶.
  7. بگو او خداوند یگانه است؛ سوره اخلاص، آیه ۱.
  8. همان، ج ۳۲، ص ۱۸۰.
  9. پدیدآورنده آسمان‌ها و زمین است، برای شما از خودتان همسرانی آفرید و (نیز) از چارپایان جفت‌هایی (پدید آورد)، شما را با آن (آفریدن جفت) افزون می‌گرداند، چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست؛ سوره شوری، آیه ۱۱.
  10. و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه ۴.
  11. شرح منظومه، سبزواری، ص ۱۴۹.
  12. آگاه باش که آنان به لقای پروردگارشان در تردیدند، آگاه باش که او به هر چیزی چیره است؛ سوره فصلت، آیه ۵۴.
  13. تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۲۴ - ۲۲۵؛ الالهیات، ج ۲، ص ۱۴ - ۱۷.
  14. ر ک: تقویم الایمان، ص ۲۶۶؛ الالهیات، ص ۱۸ - ۲۰؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۱، ص ۶۲.
  15. رمضانی، حسن، توحید، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.
  16. خداوند است که هیچ خدایی جز او نیست؛ نام‌های نیکوتر از آن اوست؛ سوره طه، آیه ۸.
  17. در آن روز، خداوند جزای راستین آنان را بی‌کم و کاست می‌دهد و خواهند دانست که خداوند همان حقّ آشکار است؛ سوره نور، آیه ۲۵.
  18. خداوند همان است که شما را ناتوان آفرید آنگاه از پس ناتوانی (در شما) توانی پدید آورد و آنگاه از پس توانمندی ناتوانی و پیری پدیدار کرد؛ هر چه بخواهد می‌آفریند و او دانای تواناست؛ سوره روم، آیه ۵۴.
  19. و برخی از مردم به جای خداوند همتایانی می‌گزینند و آنها را چنان دوست می‌دارند که خداوند را و مؤمنان، خداوند را دوستدارترند. و کاش کسانی (که با گزینش بت‌ها) به خود ستم کردند آنگاه که عذاب را (در رستخیز) می‌نگرند، دریابند که تمام توان (ها) از آن خداوند است و اینکه خداوند سخت‌کیفر است؛ سوره بقره، آیه ۱۶۵.
  20. آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، خداوند را به پاکی می‌ستاید؛ فرمانفرمایی از آن اوست و سپاس، او راست و او بر هر کاری تواناست؛ سوره تغابن، آیه ۱.
  21. گفتار آنان تو را اندوهگین نگرداند که عزّت یکسره از آن خداوند است، او شنوای داناست؛ سوره یونس، آیه ۶۵.
  22. حق از (آن) پروردگار توست پس هیچ‌گاه از دو دلان مباش!؛ سوره بقره، آیه ۱۴۷.
  23. ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بی‌نیاز ستوده است؛ سوره فاطر، آیه ۱۵.
  24. و به جای او خدایانی را برگزیدند که چیزی نمی‌آفرینند و خود آفریده می‌شوند و اختیار هیچ سود و زیانی برای خویش و اختیار مرگ و زندگی و برانگیختنی را ندارند؛ سوره فرقان، آیه ۳.
  25. بگو او خداوند یگانه است. خداوند صمد است. نه زاده است و نه او را زاده‌اند. و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه ۱ - ۴.
  26. پاکا که خداوند است از وصفی که می‌کنند. مگر (از وصف) بندگان ناب خداوند؛ سوره صافات، آیه ۱۵۹- ۱۶۰.
  27. المیزان، ج ۶، ص ۹۰ - ۹۱.
  28. به راستی آنان که گفتند خداوند یکی از سه (اقنوم) است کافر شدند و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست و اگر از آنچه می‌گویند دست نکشند به یقین به کافران ایشان عذابی دردناک خواهد رسید؛ سوره مائده، آیه ۷۳.
  29. ای اهل کتاب! در دینتان غلوّ نورزید و درباره خداوند جز راستی سخنی بر زبان نیاورید؛ جز این نیست که مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خداوند و «کلمه اوست» که آن را به (دامان) مریم افکند و روحی از اوست پس به خداوند و پیامبرانش ایمان آورید و سخن از (خدای) سه‌گانه سر مکنید، باز ایستید که برایتان بهتر است، بی‌گمان خداوند خدایی یگانه است، پاکاکه اوست از اینکه او را فرزندی باشد، آنچه در آسمان‌ها و زمین است او راست و خداوند (شما را) کارساز، بس؛ سوره نساء، آیه ۱۷۱.
  30. و اوست که یگانه دادفرماست؛ سوره رعد، آیه ۱۶.
  31. روزی که آنان آشکارند و هیچ چیز از ایشان بر خداوند پوشیده نیست؛ فرمانفرمایی در این روز از آن کیست؟ از آن خداوند یگانه دادفرما؛ سوره غافر، آیه ۱۶.
  32. المیزان، ج ۶، ص ۹۰.
  33. الاحتجاج، ج ۱، ص ۲۹۹؛ بحارالانوار، ج ۴، ص ۲۵۳.
  34. بحارالانوار، ج۴، ص ۲۶۴.
  35. التوحید، صدوق، ص۸۳.
  36. الصحیفة السجادیه، دعاء ۷۴؛
  37. المیزان، ج ۱، ص ۴۰۸.
  38. آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست و او فرازمند سترگ است؛ سوره شوری، آیه ۴.
  39. المیزان، ج ۱۹، ص ۱۸۴.
  40. آیا در نیافته‌ای که خداوند آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است می‌داند؛ هیچ رازگویی میان سه نفر رخ نمی‌دهد مگر که او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر که او ششمین آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر از آن مگر که او هر جا باشند با آنهاست سپس آنان را از آنچه انجام داده‌اند در روز رستخیز آگاه می‌گرداند، بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره مجادله، آیه ۷.
  41. تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۰۴ - ۲۰۶، «توحید در قرآن».
  42. آیا در نیافته‌ای که خداوند آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است می‌داند؛ هیچ رازگویی میان سه نفر رخ نمی‌دهد مگر که او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر که او ششمین آنهاست و نه کمتر از آن و نه بیشتر از آن مگر که او هر جا باشند با آنهاست سپس آنان را از آنچه انجام داده‌اند در روز رستخیز آگاه می‌گرداند، بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره مجادله، آیه ۷.
  43. هر جا باشید او با شماست؛ سوره حدید، آیه ۴.
  44. تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۰۶.
  45. او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است و به هر چیزی داناست؛ سوره حدید، آیه ۳.
  46. خداوند صمد است؛ سوره اخلاص، آیه ۲.
  47. المیزان، ج ۱۹، ص ۱۴۵.
  48. مخزن العرفان، ج۱۳، ص۱۱۸.
  49. بیان السعاده، ج ۴، ص ۱۴۴.
  50. بیان السعاده، ج ۴، ص ۱۴۴.
  51. البصائر، ج ۶۰، ص ۴۴۵.
  52. شرح منظومه، حسن زاده، ج ۲، ص ۱۱۶، ۲۶۴.
  53. بگو او خداوند یگانه است. خداوند صمد است؛ سوره اخلاص، آیه ۱- ۲.
  54. التوحید، صدوق، ص ۲۸۳ - ۲۸۴.
  55. خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نوری، خداوند هر که را بخواهد به نور خویش رهنمون می‌گردد و خداوند این مثل‌ها را برای مردم می‌زند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره نور، آیه ۳۵.
  56. تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۳۴ - ۳۵، ۲۰۴، «توحید در قرآن».
  57. و خاور و باختر از آن خداوند است پس هر سو رو کنید رو به خداوند است، بی‌گمان خداوند نعمت‌گستری داناست؛ سوره بقره، آیه ۱۱۵.
  58. تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۱۹۱.
  59. به زودی نشانه‌های خویش را در گستره‌های بیرون و پیکره‌های درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟؛ سوره فصلت، آیه ۵۳.
  60. المیزان، ج ۱۷، ص ۴۰۵.
  61. رمضانی، حسن، توحید، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.
  62. تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۲۱؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۳۸۷.
  63. التفسیر الکبیر، ج ۳۲، ص ۱۸۰.
  64. تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۲۴.
  65. بگو او خداوند یگانه است؛ سوره اخلاص، آیه ۱.
  66. و نه هیچ کس او را همانند است؛ سوره اخلاص، آیه ۴.
  67. الالهیات، ج۲، ص۳۰ - ۳۱.
  68. تفسیر موضوعی، ج ۲، ص ۲۲۱.
  69. خداوند است که هیچ خدایی جز آن زنده پایدار نیست که او را چرت و خواب فرا نمی‌گیرد، همه آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست، کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد؛ به آشکار و پنهان آنان داناست و آنان بر چیزی از دانش وی جز آنچه او بخواهد چیرگی ندارند؛ اریکه او گستره آسمان‌ها و زمین است و نگاهداشت آنها بر وی دشوار نیست و او فرازمند سترگ است؛ سوره بقره، آیه ۲۵۵.
  70. تفسیر صدرالمتالهین، ج ۴، ص ۸۹.
  71. محزن العرفان، ج ۱۵، ص ۳۵۶.
  72. خداوند، نور آسمان‌ها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشه‌ای، آن شیشه گویی ستاره‌ای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی می‌فروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نوری، خداوند هر که را بخواهد به نور خویش رهنمون می‌گردد و خداوند این مثل‌ها را برای مردم می‌زند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره نور، آیه ۳۵.
  73. تفسیر صدرالمتالهین، ج۴، ص۳۴۸.
  74. التوحید، صدوق، ص ۸۴.
  75. تفسیر موضوعی، ج۲، ص۲۲۳.
  76. رمضانی، حسن، توحید، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص۷۲ - ۱۱۵.