کتمان حق: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = حق | | موضوع مرتبط = حق | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = [[کتمان حق در قرآن]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== | ==مقدمه== | ||
عدهای از [[انسانها]] بیسبب با [[حق]]، [[ستیز]] میکنند و با آنکه حق را میشناسند در برابر آن میایستند و یا آن را [[کتمان]] میکنند. به این معنا که اگر در برابر آن موضعگیری منفی و یا [[ستیزه]] جویانه نداشته باشند، دست کم با نوعی خودسانسوری میکوشند بگویند شتر دیدی، ندیدی. از نظر [[قرآن]] [[حق ستیزی]] و کتمان حق و نیز خودسانسوری در برابر حق و بیان آن امری [[نکوهیده]] است. از این رو شماری از [[آیات قرآنی]] به این مسئله توجه داشته است<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[سانسور حق از نظر قرآن (مقاله)|سانسور حق از نظر قرآن]].</ref>. | |||
==حقطلبی، فطرت انسانی== | ==حقطلبی، فطرت انسانی== | ||
خط ۱۷: | خط ۱۵: | ||
از نظر قرآن، [[انسان]] به عنوان موجودی مخلوق، [[گرایش]] به حق و حقطلبی در وی امری ذاتی است و اگر به باطل گرایش دارد همانند گرایش به [[نقص]] و [[کاستی]]، امری [[انحرافی]] و کژ روی در ذات و ماهیت طبیعی و [[فطری]] او میباشد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[سانسور حق از نظر قرآن (مقاله)|سانسور حق از نظر قرآن]].</ref>. | از نظر قرآن، [[انسان]] به عنوان موجودی مخلوق، [[گرایش]] به حق و حقطلبی در وی امری ذاتی است و اگر به باطل گرایش دارد همانند گرایش به [[نقص]] و [[کاستی]]، امری [[انحرافی]] و کژ روی در ذات و ماهیت طبیعی و [[فطری]] او میباشد.<ref>[[خلیل منصوری|منصوری، خلیل]]، [[سانسور حق از نظر قرآن (مقاله)|سانسور حق از نظر قرآن]].</ref>. | ||
==علل | ==علل حقستیزی== | ||
{{همچنین|حقستیزی}} | |||
خداوند در [[آیات]] ۷۱ [[سوره بقره]] و نیز ۵۵ [[سوره انبیاء]]<ref>{{متن قرآن|قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ}} «گفتند: آیا برای ما حقّ را آوردهای یا از بازیگرانی؟» سوره انبیاء، آیه ۵۵.</ref> [[حق جویی]] و حقیقتپذیری را به عنوان [[فطرت]] و [[طبیعت سالم انسانی]] مطرح میکند. در [[آیه]] اخیر، [[حق جویی]] را در [[مشرکان]] [[بت]] پرست نیز [[اثبات]] میکند و علت اینکه آنان برخی از امور را به عنوان [[حق]] نمیپذیرند به سبب [[شک]] مصداق و یا [[تغییر]] در ماهیت و [[سرنوشت]] آنان میداند وگرنه مشرکان نیز به دعوتهای [[پیامبران]] پاسخهای مثبت میدادند، اگر آن را به عنوان حق تشخیص میدادند. | خداوند در [[آیات]] ۷۱ [[سوره بقره]] و نیز ۵۵ [[سوره انبیاء]]<ref>{{متن قرآن|قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ}} «گفتند: آیا برای ما حقّ را آوردهای یا از بازیگرانی؟» سوره انبیاء، آیه ۵۵.</ref> [[حق جویی]] و حقیقتپذیری را به عنوان [[فطرت]] و [[طبیعت سالم انسانی]] مطرح میکند. در [[آیه]] اخیر، [[حق جویی]] را در [[مشرکان]] [[بت]] پرست نیز [[اثبات]] میکند و علت اینکه آنان برخی از امور را به عنوان [[حق]] نمیپذیرند به سبب [[شک]] مصداق و یا [[تغییر]] در ماهیت و [[سرنوشت]] آنان میداند وگرنه مشرکان نیز به دعوتهای [[پیامبران]] پاسخهای مثبت میدادند، اگر آن را به عنوان حق تشخیص میدادند. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۳: | ||
در بسیاری از نشریات و نهادهای [[علمی]] و اطلاع رسانی، مشکل کتمان حق (سانسور) و عدم بیان کامل آن به [[انگیزهها]] و علل واهی و [[باطل]] (خودسانسوری) انجام میشود. از این رو بسیاری از مسایل حق و [[آموزههای دینی]] و حتی [[آموزههای قرآنی]] کتمان میشود و یا دچار خودسانسوری میگردد. | در بسیاری از نشریات و نهادهای [[علمی]] و اطلاع رسانی، مشکل کتمان حق (سانسور) و عدم بیان کامل آن به [[انگیزهها]] و علل واهی و [[باطل]] (خودسانسوری) انجام میشود. از این رو بسیاری از مسایل حق و [[آموزههای دینی]] و حتی [[آموزههای قرآنی]] کتمان میشود و یا دچار خودسانسوری میگردد. | ||
در [[آیات قرآنی]] آن چه اصالت دارد بیان حق است و [[خداوند]] به صراحت بیان میکند که از بیان حق، حیائی ندارد و استحیا در این باره مساوی با کتمان حق و سانسور و خودسانسوری است. از نظر [[قرآن]] تنها چیزی که باید در بیان حق مراعات شود، [[حفظ]] [[ادب]] [[اجتماعی]] و خودداری از | در [[آیات قرآنی]] آن چه اصالت دارد بیان حق است و [[خداوند]] به صراحت بیان میکند که از بیان حق، حیائی ندارد و استحیا در این باره مساوی با کتمان حق و سانسور و خودسانسوری است. از نظر [[قرآن]] تنها چیزی که باید در بیان حق مراعات شود، [[حفظ]] [[ادب]] [[اجتماعی]] و خودداری از پردهدری است ولی این بدان معنا نیست که حق یا اصولا گفته نشود و یا به شکلی ناقص و نارسا بیان شود و در نتیجه [[شبهات]] بسیاری بر حق و [[اهل حق]] وارد گردد. | ||
سانسور، کتمان حق، التباس حق به باطل، [[تحریف]] و تصحیف و مانند آن از نظر قرآن، نوعی [[فرار]] از حق و یا سانسور حق است که ریشه در جهت و یا [[تغییر]] [[سلامت نفس]] و [[شخصیت]] این کسان دارد. | سانسور، کتمان حق، التباس حق به باطل، [[تحریف]] و تصحیف و مانند آن از نظر قرآن، نوعی [[فرار]] از حق و یا سانسور حق است که ریشه در جهت و یا [[تغییر]] [[سلامت نفس]] و [[شخصیت]] این کسان دارد. | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۱ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۵۴
مقدمه
عدهای از انسانها بیسبب با حق، ستیز میکنند و با آنکه حق را میشناسند در برابر آن میایستند و یا آن را کتمان میکنند. به این معنا که اگر در برابر آن موضعگیری منفی و یا ستیزه جویانه نداشته باشند، دست کم با نوعی خودسانسوری میکوشند بگویند شتر دیدی، ندیدی. از نظر قرآن حق ستیزی و کتمان حق و نیز خودسانسوری در برابر حق و بیان آن امری نکوهیده است. از این رو شماری از آیات قرآنی به این مسئله توجه داشته است[۱].
حقطلبی، فطرت انسانی
«حق» در لغت عربی در کاربردهای متفاوت و متنوعی بکار رفته از جمله به معنای مطابقت و موافقت آمده و به خداوند نیز به عنوان موجودی که براساس حکمت و فلسفه عقلانی، آفرینش را پدید آورده، حق اطلاق میشود[۲] همچنین به معنای وجوب و ثبوت در برابر باطل[۳] آمده و به این معنا در چهار مورد به کار رفته است مانند ایجادکننده چیزی براساس حکمت؛ شی ایجاد شده براساس حکمت؛ اعتقاد به چیزی آن گونه که هست؛ و فعل و سخنی که به اندازه و به هنگام باشد[۴] ولی با این همه، آن چه در این نوشتار مورد توجه است سه معنای اخیر آن است.
از نظر قرآن، انسان به عنوان موجودی مخلوق، گرایش به حق و حقطلبی در وی امری ذاتی است و اگر به باطل گرایش دارد همانند گرایش به نقص و کاستی، امری انحرافی و کژ روی در ذات و ماهیت طبیعی و فطری او میباشد.[۵].
علل حقستیزی
خداوند در آیات ۷۱ سوره بقره و نیز ۵۵ سوره انبیاء[۶] حق جویی و حقیقتپذیری را به عنوان فطرت و طبیعت سالم انسانی مطرح میکند. در آیه اخیر، حق جویی را در مشرکان بت پرست نیز اثبات میکند و علت اینکه آنان برخی از امور را به عنوان حق نمیپذیرند به سبب شک مصداق و یا تغییر در ماهیت و سرنوشت آنان میداند وگرنه مشرکان نیز به دعوتهای پیامبران پاسخهای مثبت میدادند، اگر آن را به عنوان حق تشخیص میدادند.
از جمله مواردی که قرآن برای حق ستیزی برخی با توجه به گرایش طبیعی و فطری آنان به حق بیان میکند، تندخویی و برخوردهای نادرست بیان کنندگان حق است. چنان که عامل دیگر را نیز سنگدلی اشخاصی میشمارد که در برابر حق موضعگیری منفی دارند.[۷] از دیگر عواملی که پذیرش حق را سخت میکند آمیختگی حق و باطل با هم است که تشخیص حق را برای برخی دشوار میکند و این گونه است که به حق ستیزی رو میآورند. خداوند بر این اساس از عالمان و نخبگان جامعه میخواهد برای این که موجبات حق ستیزی گروهی از مردم را فراهم نیاورند، در بیان حق، روشنگری داشته باشند و با آمیختن حق و باطل، مردم را به گمراهی و ستیز با حق نکشانند.[۸] در همین آیات از نقش کتمان و سانسور حق به هر شکلی و نیز به نوعی از خودسانسوری و عدم بیان حق با تحلیلهای نادرست سخن گفته شده است.
در بسیاری از نشریات و نهادهای علمی و اطلاع رسانی، مشکل کتمان حق (سانسور) و عدم بیان کامل آن به انگیزهها و علل واهی و باطل (خودسانسوری) انجام میشود. از این رو بسیاری از مسایل حق و آموزههای دینی و حتی آموزههای قرآنی کتمان میشود و یا دچار خودسانسوری میگردد. در آیات قرآنی آن چه اصالت دارد بیان حق است و خداوند به صراحت بیان میکند که از بیان حق، حیائی ندارد و استحیا در این باره مساوی با کتمان حق و سانسور و خودسانسوری است. از نظر قرآن تنها چیزی که باید در بیان حق مراعات شود، حفظ ادب اجتماعی و خودداری از پردهدری است ولی این بدان معنا نیست که حق یا اصولا گفته نشود و یا به شکلی ناقص و نارسا بیان شود و در نتیجه شبهات بسیاری بر حق و اهل حق وارد گردد. سانسور، کتمان حق، التباس حق به باطل، تحریف و تصحیف و مانند آن از نظر قرآن، نوعی فرار از حق و یا سانسور حق است که ریشه در جهت و یا تغییر سلامت نفس و شخصیت این کسان دارد.
این درحالی است که ازنظر خداوند و در بینش قرآنی، حقطلبی و حق جویی امری طبیعی و فطری هر انسانی است و علل و عوامل حق ستیزی را میبایست در جای دیگری جست و با آن مبارزه کرد. حتی اگر این حق ستیزی و یا کتمان آن به ظاهر ریشه در حیا و حفظ آداب اجتماعی و دیگر دستاوردهای ظاهری داشته باشد. خداوند در آیه ۵۷ سوره انعام[۹] به صراحت اعلام میکند که خداوند حق را به طور دقیق، به کامل بیهیچ سانسور و خودسانسوری بیان میکند و نسبت به بیان حق چنان که باید و شاید، حیا نداشته و بیحیایی را دراین بخش درپیش میگیرد؛ زیرا حیا زمانی باید مراعات شود که حق را تهدید نکند و زمینه التباس و کتمان آن را فراهم نیاورد. از این رو به صراحت میفرماید: ﴿وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ﴾[۱۰]
درحقیقت در این آیات و مانند آن خداوند بر لزوم بیان حق بدون شرم و حیا تاکید کرده و اجازه نمیدهد که به بهانه شرم و حیا، کتمان حقی انجام شده و سانسور و خودسانسوری در پیش گرفته شود؛ زیرا آن چه مهم است، بیان حق و راهنمایی مردم به سوی آن است. از نظر قرآن خودسانسوری و سانسور حقایق و کتمان آن از مصادیق اعراض از حق و افتادن در گمراهی است و انجام این عمل توسط مؤمنان امری نکوهیده و شگفتآور است.[۱۱] به این معنا که چگونه خداوند مطلبی را بیسانسور و کتمان و حیا و شرم بیان میکند، ولی مؤمنان به هر عنوانی آن را سانسور میکنند و حق را به گوش مردم نمیرسانند و بلکه بدتر از همه به تحریف قرآن با ترجمههای ناروا و نارسا میپردازند؟ زیرا به حکم آیه ۲۱۳ سوره بقره[۱۲] ترویج و تبلیغ حق خواسته خداوند و وظیفه پیامبران و به تبع آنان، تکلیف و مسئولیت مؤمنان است. قرآن در آیه ۳۳ سوره فرقان[۱۳]، ارائه حق و بهترین تفسیر حقیقت در برابر سخنان باطل و شبهه انگیز را شیوه درست تبلیغ حق میشمارد و از همه میخواهد که این شیوه را درپیش گیرند، نه آنکه حق را سانسور و کتمان کنند و یا آن را به شکل نارسا و ناقص ارائه دهند.[۱۴].
عوامل و زمینههای حق ستیزی
با توجه به مطالب پیش گفته دانسته شده که کتمان و سانسور حق نوعی حق ستیزی است و به قول معروف دفاع بدکردن، بدتر از دشنام و ستیزه کردن است. کسی که به عللی چون حیا و شرم، حق را کتمان و سانسور میکند و از بیان آموزههای قرآنی در مراکز تبلیغی دین و منابر مخصوص و صفحات ویژه آن باز میدارد، درحقیقت گرفتار حق ستیزی است هرچند که به بهانه حفظ حیا و شرم و ادب اجتماعی، این ستیزه و کتمان و سانسور حق انجام پذیرد.
از دیگر علل و عواملی که ستیزه با حق را سبب میشود و آدمی را از مسیر طبیعی انسانیت یعنی حق جویی و حقطلبی دور میسازد، میتوان به استکبار شخص اشاره کرد. انسانهای متکبر به سبب باور بیش از اندازه خود به خود و ظرفیتهای خویش در برابر خداوند هستی در عمل اجتماعی گرفتار استکبار میشوند و با هرگونه مصادیق حق به ستیزه میپردازند. خداوند در آیات ۷۵ و ۷۶ سوره یونس در بیان ستیزه جویی فرعون نسبت به حق، به این عنصر به عنوان عاملی اشاره میکند.
تعصبهای جاهلانه به مسایل و اصول باطل و آیینهای ناروا و نادرست از دیگر علل و عواملی است که موجب کتمان حق، خودسانسوری و سانسور حق و ستیزه جویی با حق میشود. آن چه درباره مؤمنان گفته شده است میتواند مصداقی از این معنا و مفهوم باشد؛ زیرا علت کتمان حق و خودسانسوری مطبوعاتی و رسانه ای درباره آموزههای وحیانی به ویژه در برخی حوزهها چون حوزههای مسایل جنسی و حق و حقوق مردم و ظلمهای دولتمردان و یا نهادهای دولتی و انتقاد و امر به معروف و نهی از منکر از سران کشوری و لشکری، میتواند آیینهای بزرگداشت ناروا از سران و دفاع از اشراف و سران قوم، یا حفاظت بر اصول حیا و شرم و مانند آن باشد که در آیه ۴۳ سوره سبا به عنوان عامل و زمینهساز کتمان و ستیزه با حق مطرح شده است.
از دیگر علل و عواملی که قرآن برای کتمان حق و ستیزه نسبت به آن بیان میکند، جرم و جنایت است. کسانی که خود گرفتار جرم و جنایت و خیانتی هستند برای این که در آب گل آلود حق و باطل ماهی بگیرند، حاضر نمیشوند تا حق چنان که هست با شفافیت مطرح شود و حقیقت چهره خویش را بنمایاند. از این رو قرآن مجرمان را به عنوان حق ستیزان معرفی میکند. آیات بسیاری به این مهم توجه میدهد که میتوان به آیاتی چون ۸ سوره انفال و ۷۵ و ۷۶ و ۸۲ سوره یونس و آیات ۷۴ تا ۷۸ سوره زخرف اشاره کرد. در این آیات به خوبی نشان داده شده است که یکی از علل حق ستیزی را میتوان در جرم افراد پیگیری و ردگیری کرد. اصولا انسانهای مجرم میکوشند تا حق، خودنمایی نکند تا بتوانند در کمال آرامش در پس ابری ضخیم و آمیخته از حق و باطل، کارهای خویش را پیش برند. این گونه است که همواره از تحقیق و تفحص نهادهای نظارتی فرار میکنند و امر به معروف و نهی از منکر را ناخوش دارند و به ستیزه با هرگونه تفکر شفافسازی میپردازند.
عامل دیگری که قرآن برای حق ستیزی و کتمان حق بیان میکند حسادت برخی از افراد است. حسادت موجب میشود تا شخص به انکار حق بپردازد و یا حتی به مبارزه با آن برخیزد. بسیار دیده شده است که دوستان و بستگان و آشنایان تنها به سبب حسادت، از حق گویی پرهیز میکنند و حتی مطالب و مسایل را به گونه ای دیگر جلوه میدهند. از این رو خداوند در آیه ۱۰۹ بقره[۱۵] حسادت افراد نسبت به دیگران را یکی از علل و عوامل حق ستیزی و کتمان حق و سانسور و خودسانسوری معرفی و مطرح میکند. آیه ۴۳ سوره سبا[۱۶] عامل مهم دیگر را که موجب میشود افرادی به جنگ و ستیزه با حق اقدام کنند، کفر میشمارد؛ زیرا کفر به معنای پوشاندن حق است و افرادی که کافر هستند، همواره در اندیشه آن هستند که حق آشکار نشود تا بتوانند کارهای خویش را پیش برند.
دست یابی به متاع دنیوی[۱۷] نفاق[۱۸]شرک[۱۹] تعصبهای اهل کتاب[۲۰] و حسادتهای آنان[۲۱] و تغییر در برخی از مواضع اهل حق[۲۲] از دیگر علل مصداقی و عوامل عینی است که قرآن برای کتمان حق و حق ستیزی افراد بیان میکند.[۲۳].
آثار حق ستیزی
خداوند در آیات ۱۷۴ تا ۱۷۶ سوره بقره حق ستیزی به انگیزه دست یابی به متاع دنیوی را در پی دارنده عذاب دردناک در آخرت میشمارد و در آیات ۵ و ۶ سوره انعام و ۵ سوره غافر تشریح میکند که بسیاری از امتهای پیشین به سبب حق ستیزی و یا کتمان حق و سانسور و تغییر و تحریف و مانند آن دچار هلاکت و عذابهای سخت در دنیا شدهاند.
بر این اساس میتوان گفت که حق ستیزان از اهل کتمان و سانسور و خودسانسوری باید مواظب باشند تا خشم خدا را در دنیا به جان خویش نخرند و گرفتار عذابهای دنیوی و یا اخروی نشوند. خداوند در آیات ۶۰ و ۶۱ آل عمران کسانی را که در برابر حق لجاجت میورزند و به تکذیب آن میپردازند به عنوان ملعون میشمارد و آنان را مستحق لعن و نفرین میداند و به آنان هشدار میدهد که با این کار از رحمت خداوندی دور خواهند شد. حق ستیزی موجب میشود تا انسانها نسبت به دیگری روشهای نابهنجار رفتاری در پیش گیرند و بیجهت مردم را به اموری متهم سازند. ازاین رو خداوند در آیات ۶۹ و ۷۰ سوره مؤمنون حق ستیزی را عامل متهمسازی دیگران به امور ناروا و نادرست و باطل میشمارد. انحراف در بینش و نگرش و ارائه تفسیرهای غلط و ناروا از مسایل، از جمله آثار حق ستیزی افراد است که در آیات ۵ و ۶ سوره انعام به آن اشاره شده است. این مسئله را میتوان به شکل بارز در احزاب و جناح بندیهای سیاسی جست وجو کرد؛ زیرا حق ستیزی آنان موجب میشود تا تفاسیر نادرستی از کارها و عملکرد دیگران ارائه دهند و همواره از یک زاویه دید بسته به مسایل بنگرند و آن را تحلیل و تفسیر کنند.
محاجه با حق و مباهله با اهل آن[۲۴]، گرایش به کفر و افزایش آن[۲۵]، گرفتار شدن در گمراهی و ضلالت[۲۶]، محرومیت از خودسازی و تزکیه نفس و بهرهمندی از یاری خداوند در تزکیه آن و نیز محرومیت از لطف و توجه و محبت ویژه خداوندی از دیگر آثاری است که خداوند در قرآن برای حق ستیزی بیان داشته است.
هر یک از این آثار، خود آثار و تبعات و پیامدهای دیگری به دنبال دارد که پرداختن به همه آنها در این نوشتار کوتاه ممکن نیست. از این رو به همین مقدار بسنده میشود. باشد با تصحیح در رفتار خویش، از حق ستیزی به هر شکلی خودداری کرده و از تزکیه الهی و رحمت و فضل خداوندی خود را محروم نسازیم ولو این که این حق ستیزی را به عنوان سانسور و خودسانسوری و حیا و ادب اجتماعی و مانند آن انجام دهیم.[۲۷].
منابع
پانویس
- ↑ منصوری، خلیل، سانسور حق از نظر قرآن.
- ↑ مفردات الفاظ القرآن الکریم، راغب اصفهانی، ص۲۴۶
- ↑ همان و نیز لسان العرب ج۳ ص۲۵۵
- ↑ مفردات ص۱۴۶
- ↑ منصوری، خلیل، سانسور حق از نظر قرآن.
- ↑ ﴿قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ﴾ «گفتند: آیا برای ما حقّ را آوردهای یا از بازیگرانی؟» سوره انبیاء، آیه ۵۵.
- ↑ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ * وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو میکرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) میافکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان میافکند، از میان برمیدارد سپس آیات خود را استوار میگرداند و خداوند دانایی فرزانه است * و تا کسانی که دانش یافتهاند بدانند که این (قرآن) راستین، از سوی پروردگار توست پس به آن ایمان آورند آنگاه دلهای آنها در برابر آن فروتن گردد و بیگمان خداوند راهنمای مؤمنان به راهی راست است» سوره حج، آیه ۵۲ و ۵۴.
- ↑ ﴿وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ «و حق را با باطل میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲ و ﴿يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾ «ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل میآمیزید و حقپوشی میکنید با آنکه خود میدانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱.
- ↑ ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ﴾ «بگو: بیگمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمردهاید؛ آنچه آن را شتابناک میجویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی میگیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷.
- ↑ سوره احزاب، آیه ۵۳.
- ↑ ﴿فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ﴾ «این است خداوند پروردگار راستین شما بنابراین، پس از حقّ جز گمراهی چه خواهد بود؟ و چگونه (از حق) روی گردانتان میکنند؟» سوره یونس، آیه ۳۲.
- ↑ ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ ﴿وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا﴾ «و (دشمنانت) هیچ مثلی برای تو نمیآورند مگر آنکه ما (پاسخی) راستین و بیانی نیکوتر برای تو میآوریم» سوره فرقان، آیه ۳۳.
- ↑ منصوری، خلیل، سانسور حق از نظر قرآن.
- ↑ ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾ «بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.
- ↑ ﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُكُمْ وَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا إِفْكٌ مُفْتَرًى وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ﴾ «و چون آیات روشن ما را برای آنان بخوانند میگویند: این جز مردی نیست که میخواهد شما را از آنچه پدرانتان میپرستیدند باز دارد و گفتند: این جز دروغی برساخته نیست؛ کافران درباره حقّ- هنگامی که نزد ایشان آمد- گفتند: این جز جادویی آشکار نیست» سوره سبأ، آیه ۴۳.
- ↑ ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلاً أُوْلَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ * أُوْلَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الضَّلالَةَ بِالْهُدَى وَالْعَذَابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَمَا أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ * ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ الَّذِينَ اخْتَلَفُواْ فِي الْكِتَابِ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ﴾ «بیگمان آنان که از کتاب (آسمانی) آنچه را خداوند فرو فرستاده است پنهان میدارند و (آن را) به بهای اندک میفروشند جز آتش در اندرون خود نمیانبارند و روز رستخیز خداوند با آنان سخن نمیگوید و آنها را پاکیزه نمیگرداند و عذابی دردناک خواهند داشت * آنان، همان کسانند که گمراهی را به (بهای) رهنمود و عذاب را به (بهای) آمرزش خریدند، و بر آتش چه شکیبایند! * این (عذاب) بدان روست که خداوند، کتاب (خود) را به حق فرو فرستاده است و آنان که در این کتاب اختلاف ورزیدند در ستیزی ژرفند» سوره بقره، آیه ۱۷۴-۱۷۶.
- ↑ ﴿لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّى جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَارِهُونَ﴾ «بیگمان آنان پیشتر هم فتنهجویی کردند و کارها را برای تو دگرگون ساختند تا آنکه حق فرا رسید و فرمان خداوند آشکار شد با آنکه آنان نمیپسندیدند» سوره توبه، آیه ۴۸.
- ↑ ﴿قَالَ رَبِّ احْكُمْ بِالْحَقِّ وَرَبُّنَا الرَّحْمَنُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ﴾ «گفت: پروردگارا! به حق داوری فرما و پروردگار ما (خداوند) بخشنده است که در برابر آنچه وصف میکنید باید از او یاری جست» سوره انبیاء، آیه ۱۱۲.
- ↑ بقره آیه ۱۷۶
- ↑ بقره آیه ۱۰۹
- ↑ ﴿قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَإِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ﴾ «گرداندن رؤیت را به آسمان، میبینیم پس رؤیت را به قبلهای که میپسندی خواهیم گرداند؛ اکنون به سوی مسجد الحرام رو کن و (همه) هرجا هستید به سوی آن روی کنید، و اهل کتاب بیگمان میدانند که آن (حکم) از سوی پروردگارشان، راستین است و خداوند از آنچه انجام میدهند غافل نیست» سوره بقره، آیه ۱۴۴.
- ↑ منصوری، خلیل، سانسور حق از نظر قرآن.
- ↑ ﴿الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ * فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾ «حق از آن پروردگار توست پس، از دودلان مباش! * بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۰-۶۱.
- ↑ ﴿أَمْ لَمْ يَعْرِفُوا رَسُولَهُمْ فَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ * أَمْ يَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ بَلْ جَاءَهُمْ بِالْحَقِّ وَأَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ﴾ «یا آنکه پیامبر خود را نشناختهاند از این روی او را منکرند؟ * یا میگویند که جنونی دارد؛ (نادرست میگویند) بلکه او حقّ را برای آنان آورده است و بیشتر آنان حق ناپسندند» سوره مؤمنون، آیه ۶۹-۷۰.
- ↑ بقره آیات ۱۷۴ و ۱۷۶
- ↑ منصوری، خلیل، سانسور حق از نظر قرآن.