علم‌آموزی اهل بیت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{سیره معصوم}}
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[اهل بیت]]''' است. "'''[[علم‌آموزی اهل بیت]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = علم‌آموزی اهل بیت
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[علم‌آموزی اهل بیت در قرآن]] - [[علم‌آموزی اهل بیت در حدیث]] - [[علم‌آموزی اهل بیت در کلام اسلامی]]</div>
| عنوان مدخل  = علم‌آموزی اهل بیت
| مداخل مرتبط = [[علم‌آموزی اهل بیت در حدیث]] - [[علم‌آموزی اهل بیت در کلام اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = علم معصوم (پرسش)
}}


==تقسیم علم به عادی و لدنی==
== تقسیم علم به عادی و لدنی ==
===[[علم عادی]]===
=== [[علم عادی]] ===
{{اصلی|علم عادی}}
{{اصلی|علم عادی}}
علم عادی و یا [[علم اکتسابی|اکتسابی]] علمی است که از طریق حواس ظاهری و راه‌های اکتسابی به دست می‌آید و سیرۀ [[اهل بیت]] {{عم}} در گفتار و رفتار مبتنی بر علم عادی بوده است. البته این بدان معنا نیست که ایشان از [[علم غیبی]] استفاده نمی کردند. فراگیری علم به صورت عادی، امری است همگانی که هرکس به اندازۀ استعداد، تلاش و کوشش خود می‌تواند از آن بهره برد<ref>ر.ک: [[محمد حسن نادم|نادم، محمد حسن]]، [[علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]]؛ [[سید علی موسوی|موسوی، سید علی]]، [[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایان‌نامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی]]، ص۶۹.</ref>.
علم عادی و یا [[علم اکتسابی|اکتسابی]] علمی است که از طریق حواس ظاهری و راه‌های اکتسابی به دست می‌آید و سیرۀ [[اهل بیت]] {{عم}} در گفتار و رفتار مبتنی بر علم عادی بوده است. البته این بدان معنا نیست که ایشان از [[علم غیبی]] استفاده نمی کردند. فراگیری علم به صورت عادی، امری است همگانی که هرکس به اندازۀ استعداد، تلاش و کوشش خود می‌تواند از آن بهره برد<ref>ر.ک: [[محمد حسن نادم|نادم، محمد حسن]]، [[علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه (مقاله)|علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه]]؛ [[سید علی موسوی|موسوی، سید علی]]، [[تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی (پایان‌نامه)|تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی]]، ص۶۹.</ref>.


===[[علم لدنی]]===
=== [[علم لدنی]] ===
{{اصلی|علم لدنی}}
{{اصلی|علم لدنی}}
علم لدنی افاضۀ بی‌واسطۀ [[دانش]]، از ناحیۀ [[خداوند]] به برخی از [[بندگان]] شایسته مانند [[پیامبران]] یا [[امامان الهی]] {{ع}} است. علم لدنی، با علمی که انسان‌های عادی می‌آموزند تفاوت دارد. مانند آنچه به [[حضرت خضر]] {{ع}} داده شد: {{متن قرآن|فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا ءَاتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا}}<ref>و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم. سوره کهف آیه ۶۵.</ref>. این علم به موجب ادلۀ [[عقلی]] و [[نقلی]] که آن را اثبات می‌کند قابل هیچ گونه تخلفی نبوده و تغییر نمی‌پذیرد و به اصطلاح علم است، به آنچه در [[لوح محفوظ]] ثبت شده است و [[آگاهی]] است از آنچه قضای حتمی خداوند به آن تعلق گرفته و لذا هیچ گونه تکلیفی به متعلق این گونه علم از آن جهت که حتمی‌الوقوع می‌باشد تعلق نمی‌گیرد<ref>ر.ک: [[سید حسن مصطفوی|مصطفوی، سید حسن]]، [[احمد مروی|مروی، احمد]]، [[دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم (مقاله)|دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم]]، فصلنامه قبسات، ص ۱۵؛ [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۲۰۱ ـ ۲۱۰؛ [[سید محمد فائز باقری|باقری، سید محمد فائز]]، [[بررسی علم اولیای الهی (پایان‌نامه)|بررسی علم اولیای الهی]]، ص ۷.</ref>.
علم لدنی افاضۀ بی‌واسطۀ [[دانش]]، از ناحیۀ [[خداوند]] به برخی از [[بندگان]] شایسته مانند [[پیامبران]] یا [[امامان الهی]] {{ع}} است. علم لدنی، با علمی که انسان‌های عادی می‌آموزند تفاوت دارد. مانند آنچه به [[حضرت خضر]] {{ع}} داده شد: {{متن قرآن|فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا ءَاتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا}}<ref>و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم. سوره کهف آیه ۶۵.</ref>. این علم به موجب ادلۀ [[عقلی]] و [[نقلی]] که آن را اثبات می‌کند قابل هیچ گونه تخلفی نبوده و تغییر نمی‌پذیرد و به اصطلاح علم است، به آنچه در [[لوح محفوظ]] ثبت شده است و [[آگاهی]] است از آنچه قضای حتمی خداوند به آن تعلق گرفته و لذا هیچ گونه تکلیفی به متعلق این گونه علم از آن جهت که حتمی‌الوقوع می‌باشد تعلق نمی‌گیرد<ref>ر.ک: [[سید حسن مصطفوی|مصطفوی، سید حسن]]، [[احمد مروی|مروی، احمد]]، [[دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم (مقاله)|دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم]]، فصلنامه قبسات، ص ۱۵؛ [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۲۰۱ ـ ۲۱۰؛ [[سید محمد فائز باقری|باقری، سید محمد فائز]]، [[بررسی علم اولیای الهی (پایان‌نامه)|بررسی علم اولیای الهی]]، ص ۷.</ref>.


==راه‌های انتقال علم به اهل بیت==
== راه‌های انتقال علوم به اهل بیت ==
{{اصلی|منابع علم امام}}
{{اصلی|منابع علم امام}}
===الهام===
=== الهام ===
{{اصلی|الهام}}
{{اصلی|الهام}}
«الهام»، به معنای افکندن (القای) [[الهی]] [[امور معنوی]] به [[قلب]] [[انسان]] است<ref>ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۵۷؛ صاحب بن عماد، المحيط في اللغة، ج۳، ص۴۹۴؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، ص۷۴۸؛ مبارکبن اثیر جزری، النهاية في غريب الحديث و الأثر، تصحیح محمود محمد طناحی، ج۴، ص۲۸۲.</ref>. وقتی دانشی به کسی الهام می‌شود، [[آگاهی]] از آن را در درون خود می‌یابد. در [[قرآن کریم]]، به [[صراحت]] از الهام به غیر [[پیامبران]]، به منزله یکی از شیوه‌های انتقال یا دریافت [[علوم]]، سخن به میان نیامده است؛ اما بسیاری از [[مفسران]]، [[وحی]] به غیر پیامبران مانند [[مادر موسی]]{{ع}}<ref>ر.ک: قصص، ۷.</ref> و حواریان [[حضرت عیسی]]{{ع}}<ref>ر.ک: مائده، ۱۱۱.</ref> را بر الهام تطبيق کرده‌اند<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان في تفسير القرآن، ج۱۶، ص۱۰؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج۷، ص۳۷۷ و ج۳، ص۴۰۶؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۵، ص۷، ۱۲ و ج۱۶، ص۲۳ و....</ref>. این واژه در [[روایات]] به صراحت به کار رفته و همان معنای لغوی‌اش [[اراده]] شده است. می‌توان گفت که الهام، یکی دیگر از شیوه‌های مهم دریافت علوم توسط [[ائمه]]{{عم}} است. تفاوت الهام با دو شیوه [[ارتباط با فرشتگان]] در آن است که در الهام، مطالبی به قلب فرد [[القا]] می‌شود، بدون آنکه شخصی را ببیند یا صدایی را بشنود؛ اما در آن دو شیوه، فرد صدای [[فرشته]] را می‌شنود یا او را در قالبی [[تمثل]] یافته می‌بیند و صدایش را می‌شنود.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۲۵۴.</ref>
«الهام»، به معنای افکندن (القای) [[الهی]] [[امور معنوی]] به [[قلب]] [[انسان]] است<ref>ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۵۷؛ صاحب بن عماد، المحيط في اللغة، ج۳، ص۴۹۴؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، ص۷۴۸؛ مبارکبن اثیر جزری، النهاية في غريب الحديث و الأثر، تصحیح محمود محمد طناحی، ج۴، ص۲۸۲.</ref>. وقتی دانشی به کسی الهام می‌شود، [[آگاهی]] از آن را در درون خود می‌یابد. در [[قرآن کریم]]، به [[صراحت]] از الهام به غیر [[پیامبران]]، به منزله یکی از شیوه‌های انتقال یا دریافت [[علوم]]، سخن به میان نیامده است؛ اما بسیاری از [[مفسران]]، [[وحی]] به غیر پیامبران مانند [[مادر موسی]] {{ع}}<ref>ر.ک: قصص، ۷.</ref> و حواریان [[حضرت عیسی]] {{ع}}<ref>ر.ک: مائده، ۱۱۱.</ref> را بر الهام تطبيق کرده‌اند<ref>ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان في تفسير القرآن، ج۱۶، ص۱۰؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج۷، ص۳۷۷ و ج۳، ص۴۰۶؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۵، ص۷، ۱۲ و ج۱۶، ص۲۳ و....</ref>. این واژه در [[روایات]] به صراحت به کار رفته و همان معنای لغوی‌اش [[اراده]] شده است. می‌توان گفت که الهام، یکی دیگر از شیوه‌های مهم دریافت علوم توسط [[ائمه]] {{عم}} است. تفاوت الهام با دو شیوه [[ارتباط با فرشتگان]] در آن است که در الهام، مطالبی به قلب فرد [[القا]] می‌شود، بدون آنکه شخصی را ببیند یا صدایی را بشنود؛ اما در آن دو شیوه، فرد صدای [[فرشته]] را می‌شنود یا او را در قالبی [[تمثل]] یافته می‌بیند و صدایش را می‌شنود.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۲۵۴.</ref>


===شهود===
=== شهود ===
{{اصلی|شهود}}
{{اصلی|شهود}}
چنان که می‌دانیم، حواس ما در قلمرو امور [[حسی]]، و آن هم در محدوده خاصی [[کارایی]] دارد. [[درک]] بسیاری از واقعیت‌های [[جهان]]، از دایره حواس ما خارج‌اند. [[مسائل معنوی]]؛ مانند: [[باورهای اعتقادی]] و نیت‌های افراد، از این سنخ امورند که با حواس عادی دیده نمی‌شوند. مراد از [[شهود]] آن است که افرادی بتوانند فراتر از قلمرو حواس، حقایقی از جهان را با [[قلب]] خود ببینند که دیگران [[قادر]] به دیدن آنها نیستند. این [[مشاهده]]، همان چیزی است که در مباحث [[عرفانی]] از آن به شهود یاد می‌کنند<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۲۶۹.</ref>.
چنان که می‌دانیم، حواس ما در قلمرو امور [[حسی]]، و آن هم در محدوده خاصی [[کارایی]] دارد. [[درک]] بسیاری از واقعیت‌های [[جهان]]، از دایره حواس ما خارج‌اند. [[مسائل معنوی]]؛ مانند: [[باورهای اعتقادی]] و نیت‌های افراد، از این سنخ امورند که با حواس عادی دیده نمی‌شوند. مراد از [[شهود]] آن است که افرادی بتوانند فراتر از قلمرو حواس، حقایقی از جهان را با [[قلب]] خود ببینند که دیگران [[قادر]] به دیدن آنها نیستند. این [[مشاهده]]، همان چیزی است که در مباحث [[عرفانی]] از آن به شهود یاد می‌کنند<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۲۶۹.</ref>.


====[[شهود باورها]]====
==== شهود باورها ====
مقصود از شهود باورها، شهود [[ایمان]] و [[کفر]] و حالات معنوی افراد است. روایات بسیاری دلالت دارند که [[ائمه]]{{عم}} از [[نیت‌ها]] و [[افکار]] [[مردم]] آگاه‌اند<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۳۵-۲۵۳.</ref>. این [[آگاهی]] می‌تواند از طریق شهود، [[الهام]]، تحديث و دیگر شیوه‌ها باشد. به همین دلیل، در این بحث به روایاتی اشاره می‌کنیم که بر شهود این گونه امور، دلالت روشنی داشته باشند.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۲۷۰.</ref>
مقصود از شهود باورها، شهود [[ایمان]] و [[کفر]] و حالات معنوی افراد است. روایات بسیاری دلالت دارند که [[ائمه]] {{عم}} از [[نیت‌ها]] و [[افکار]] [[مردم]] آگاه‌اند<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۳۵-۲۵۳.</ref>. این [[آگاهی]] می‌تواند از طریق شهود، [[الهام]]، تحديث و دیگر شیوه‌ها باشد. به همین دلیل، در این بحث به روایاتی اشاره می‌کنیم که بر شهود این گونه امور، دلالت روشنی داشته باشند.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۲۷۰.</ref>
====[[شهود اعمال]]====
====[[شهود حوادث جهان]]====


===خردورزی و تعقل===
=== خردورزی و تعقل ===
{{اصلی|تعقل}}
{{اصلی|تعقل}}
[[پیامبر]]{{صل}} و ائمه{{عم}}، انسان‌هایی برگزیده‌اند و بُعد انسانی‌شان<ref>خداوند در برخی آیات قرآن کریم از زبان پیامبرش بر این نکته تأکید می‌کند که ایشان بشری (انسانی) بوده‌اند که الطاف خاص الهی شامل حالشان شده است و با جهان دیگر از طریق وحی مرتبط شده‌اند. تأکید بر بعد بشری در این آیات، قابل توجه است: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ}}. این مسئله درباره ائمه{{عم}} نیز صادق است؛ با این تفاوت که به آنان وحی نبوی نمی‌شود؛ اما آنان دارای علوم ویژه و الهی‌اند که به شیوه‌های دیگر به آنان می‌رسد.</ref> اقتضا می‌کند که از تعقل و تفکر بهره‌مند باشند و استفاده کنند. در [[آیات قرآن]] و [[روایات]] [[معصومان]]{{عم}}، تعقل و فهم جایگاهی ممتاز دارد. آیاتی که به [[تدبر]] و تعقل در [[قرآن]] و نشانه‌های خداوند در [[طبیعت]] و دیگر امور سفارش می‌کنند، از این جمله‌اند<ref>ر.ک: {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا}} «آیا به قرآن نیک نمی‌اندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند می‌بود در آن اختلاف بسیار می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۸۲؛ {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُمْ مَا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ}} «پس آیا در این گفتار نیندیشیده‌اند یا آنچه به نیاکانشان نرسیده بود به آنان رسیده است؟» سوره مؤمنون، آیه ۶۸؛ {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}} «و اوست که زنده می‌گرداند و می‌میراند و پیاپی آمدن شب و روز با اوست؛ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره مؤمنون، آیه ۸۰؛ {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا}} «آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه ۲۴؛ {{متن قرآن|... أَفَلَا تَعْقِلُونَ}} «آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره اعراف، آیه ۱۶۹؛ {{متن قرآن|وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}} «و اگر می‌خواستیم (جایگاه) او را با آن آیات فرا می‌بردیم اما او به دنیا‌گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد؛ از این رو داستان او چون داستان سگ است که اگر به او بتازی له‌له می‌زند و اگر او را وانهی (باز) له‌له می‌زند؛ این داستان گروهی است که آیات ما را در» سوره اعراف، آیه ۱۷۶؛ {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ}} «آیا نیندیشیده‌اند (تا بدانند) که همنشین آنان به هیچ روی دیوانگی ندارد او جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیست» سوره اعراف، آیه ۱۸۴؛ {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ}} «آیا با خویش نیندیشیده‌اند که خداوند آسمان‌ها و زمین و آنچه را که در میان آن دو، است جز راستین و با سرآمدی معین نیافریده است؟ و بی‌گمان بسیاری از مردم منکر لقای پروردگار خویشند» سوره روم، آیه ۸؛ {{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}} «(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱؛ {{متن قرآن|لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}} «بی‌گمان کتابی برای شما فرستاده‌ایم که یادکرد شما در آن است، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰؛ {{متن قرآن|أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}} «ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند می‌پرستید، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۶۷؛ و....</ref>. در [[روایات]] نیز [[عقل]] و [[تدبر]] بسیار [[مدح]] شده‌اند<ref>برای نمونه، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، کتاب العقل و الجهل، ص۲۳؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۱، ص۸۱.</ref>.


در روایتی، [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده‌اند که [[پدر]] بزرگوارشان به ایشان فرمودند: فرزندم! جایگاه [[شیعیان]] را به اندازه [[روایت]] و [[معرفت]] آنان بشناس! همانا معرفت، [[شناخت]] عمیق روایات است؛ و [[مؤمن]] با شناخت عمیق روایات به بالاترین [[درجات ایمان]] می‌رسد»<ref>محمد بن علی صدوق، معانی الأخبار، ص۱. سند این روایت، صحیح است.</ref>. در روایت دیگری نیز بر این معنا تأکید شده است که [[فهم]] و شناخت [[حقایق]] دقیق و عمیق یک [[کلام]]، بسیار [[ارزشمند]] است و باید مورد توجه باشد. در این روایت، از امام صادق{{ع}} نقل شده است: «شما [[داناترین]] مردمید، زمانی که معانی سخنان ما را دریابید. همانا کلام ما به هفتاد وجه باز می‌گردد»<ref>محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۳۲۹. سند این روایت، صحیح است.</ref>.
[[پیامبر]] {{صل}} و ائمه {{عم}}، انسان‌هایی برگزیده‌اند و بُعد انسانی‌شان<ref>خداوند در برخی آیات قرآن کریم از زبان پیامبرش بر این نکته تأکید می‌کند که ایشان بشری (انسانی) بوده‌اند که الطاف خاص الهی شامل حالشان شده است و با جهان دیگر از طریق وحی مرتبط شده‌اند. تأکید بر بعد بشری در این آیات، قابل توجه است: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ}}. این مسئله درباره ائمه {{عم}} نیز صادق است؛ با این تفاوت که به آنان وحی نبوی نمی‌شود؛ اما آنان دارای علوم ویژه و الهی‌اند که به شیوه‌های دیگر به آنان می‌رسد.</ref> اقتضا می‌کند که از تعقل و تفکر بهره‌مند باشند و استفاده کنند. در [[آیات قرآن]] و [[روایات]] [[معصومان]] {{عم}}، تعقل و فهم جایگاهی ممتاز دارد. آیاتی که به [[تدبر]] و تعقل در [[قرآن]] و نشانه‌های خداوند در [[طبیعت]] و دیگر امور سفارش می‌کنند، از این جمله‌اند<ref>ر.ک: {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا}} «آیا به قرآن نیک نمی‌اندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند می‌بود در آن اختلاف بسیار می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۸۲؛ {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُمْ مَا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ}} «پس آیا در این گفتار نیندیشیده‌اند یا آنچه به نیاکانشان نرسیده بود به آنان رسیده است؟» سوره مؤمنون، آیه ۶۸؛ {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}} «و اوست که زنده می‌گرداند و می‌میراند و پیاپی آمدن شب و روز با اوست؛ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره مؤمنون، آیه ۸۰؛ {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا}} «آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه ۲۴؛ {{متن قرآن|... أَفَلَا تَعْقِلُونَ}} «آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره اعراف، آیه ۱۶۹؛ {{متن قرآن|وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}} «و اگر می‌خواستیم (جایگاه) او را با آن آیات فرا می‌بردیم اما او به دنیا‌گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد؛ از این رو داستان او چون داستان سگ است که اگر به او بتازی له‌له می‌زند و اگر او را وانهی (باز) له‌له می‌زند؛ این داستان گروهی است که آیات ما را در» سوره اعراف، آیه ۱۷۶؛ {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ}} «آیا نیندیشیده‌اند (تا بدانند) که همنشین آنان به هیچ روی دیوانگی ندارد او جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیست» سوره اعراف، آیه ۱۸۴؛ {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ}} «آیا با خویش نیندیشیده‌اند که خداوند آسمان‌ها و زمین و آنچه را که در میان آن دو، است جز راستین و با سرآمدی معین نیافریده است؟ و بی‌گمان بسیاری از مردم منکر لقای پروردگار خویشند» سوره روم، آیه ۸؛ {{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}} «(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱؛ {{متن قرآن|لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}} «بی‌گمان کتابی برای شما فرستاده‌ایم که یادکرد شما در آن است، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰؛ {{متن قرآن|أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}} «ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند می‌پرستید، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۶۷؛ و....</ref>. در [[روایات]] نیز [[عقل]] و [[تدبر]] بسیار [[مدح]] شده‌اند<ref>برای نمونه، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، کتاب العقل و الجهل، ص۲۳؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۱، ص۸۱.</ref>.


بیان شد که در روایتی، این مطلب به [[صراحت]] آمده است: «[[خداوند]] [[پیامبر]] یا رسولی را نفرستاده، مگر آنکه عقل او را کامل کرده و عقلش [[برتر]] از عقل تمام امتش بوده است... [[بنده]] نمی‌تواند دستورهای خداوند را انجام دهد، مگر آنکه آنها را [[تعقل]] کند؛ و [[عبادت کنندگان]] در [[برتری]] عبادتشان به مقامی که [[عاقل]] رسیده است، نمی‌رسند»<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰: {{متن حدیث|وَ لَا بَعَثَ اللَّه نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ‌، وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ عُقُولِ جَمِيعِ أُمَّتِهِ... وَ مَا أَدَّى الْعَبْدُ فَرَائِضَ اللَّهِ حَتّى عَقَلَ عَنْهُ‌، وَ لا بَلَغَ جَمِيعُ الْعَابِدِينَ فِي فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ الْعَاقِلُ...}}؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۹۳؛ حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، ص۳۹۷.</ref>. در [[روایت]] معروف [[جنود]] «[[عقل]] و [[جهل]]» آمده است: «تمام این ویژگی‌ها که از [[سپاهیان]] عقل‌اند، در کسی جز [[پیامبر]]، [[وصی پیامبر]] یا مؤمنی که [[خداوند]] [[قلب]] او را با [[ایمان]] [[امتحان]] کرده باشد، جمع نمی‌شوند»<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۹۷-۱۹۸. سند این روایت، صحیح است.</ref>. در روایت دیگر آمده است که [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} الْعِبَادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ وَ قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: إِنَّا- مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ- أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلى قَدْرِ عُقُولِهِمْ‌}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۱.</ref>؛ [[رسول خدا]]{{صل}} هرگز با بالاترین (درجه) عقل خود با [[بندگان]] (خداوند) سخن نگفت؛ (زیرا) آن [[حضرت]] می‌فرمودند: ما گروه [[پیامبران]] دستور داریم که با [[مردم]] به اندازه عقل آنان سخن بگوییم». با توجه به این گونه [[روایات]]، روشن است که پیامبران و [[ائمه]]{{عم}} بیش از دیگران از این [[نعمت الهی]] بهره‌مند بوده‌اند.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۲۹۶.</ref>
در روایتی، [[امام صادق]] {{ع}} نقل کرده‌اند که [[پدر]] بزرگوارشان به ایشان فرمودند: فرزندم! جایگاه [[شیعیان]] را به اندازه [[روایت]] و [[معرفت]] آنان بشناس! همانا معرفت، [[شناخت]] عمیق روایات است؛ و [[مؤمن]] با شناخت عمیق روایات به بالاترین [[درجات ایمان]] می‌رسد»<ref>محمد بن علی صدوق، معانی الأخبار، ص۱. سند این روایت، صحیح است.</ref>. در روایت دیگری نیز بر این معنا تأکید شده است که [[فهم]] و شناخت [[حقایق]] دقیق و عمیق یک [[کلام]]، بسیار [[ارزشمند]] است و باید مورد توجه باشد. در این روایت، از امام صادق {{ع}} نقل شده است: «شما [[داناترین]] مردمید، زمانی که معانی سخنان ما را دریابید. همانا کلام ما به هفتاد وجه باز می‌گردد»<ref>محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۳۲۹. سند این روایت، صحیح است.</ref>.


===رؤیای صادقه===
بیان شد که در روایتی، این مطلب به [[صراحت]] آمده است: «[[خداوند]] [[پیامبر]] یا رسولی را نفرستاده، مگر آنکه عقل او را کامل کرده و عقلش [[برتر]] از عقل تمام امتش بوده است... [[بنده]] نمی‌تواند دستورهای خداوند را انجام دهد، مگر آنکه آنها را [[تعقل]] کند؛ و [[عبادت کنندگان]] در [[برتری]] عبادتشان به مقامی که [[عاقل]] رسیده است، نمی‌رسند»<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰: {{متن حدیث|وَ لَا بَعَثَ اللَّه نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ‌، وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ عُقُولِ جَمِيعِ أُمَّتِهِ... وَ مَا أَدَّى الْعَبْدُ فَرَائِضَ اللَّهِ حَتّى عَقَلَ عَنْهُ‌، وَ لا بَلَغَ جَمِيعُ الْعَابِدِينَ فِي فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ الْعَاقِلُ...}}؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۹۳؛ حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، ص۳۹۷.</ref>. در [[روایت]] معروف [[جنود]] «[[عقل]] و [[جهل]]» آمده است: «تمام این ویژگی‌ها که از [[سپاهیان]] عقل‌اند، در کسی جز [[پیامبر]]، [[وصی پیامبر]] یا مؤمنی که [[خداوند]] [[قلب]] او را با [[ایمان]] [[امتحان]] کرده باشد، جمع نمی‌شوند»<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۹۷-۱۹۸. سند این روایت، صحیح است.</ref>. در روایت دیگر آمده است که [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} الْعِبَادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ وَ قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: إِنَّا- مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ- أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلى قَدْرِ عُقُولِهِمْ‌}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۱.</ref>؛ [[رسول خدا]] {{صل}} هرگز با بالاترین (درجه) عقل خود با [[بندگان]] (خداوند) سخن نگفت؛ (زیرا) آن حضرت می‌فرمودند: ما گروه [[پیامبران]] دستور داریم که با [[مردم]] به اندازه عقل آنان سخن بگوییم». با توجه به این گونه [[روایات]]، روشن است که پیامبران و [[ائمه]] {{عم}} بیش از دیگران از این [[نعمت الهی]] بهره‌مند بوده‌اند.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۲۹۶.</ref>
 
=== رؤیای صادقه ===
{{اصلی|رؤیای صادقه}}
{{اصلی|رؤیای صادقه}}
دیدن برخی [[حقایق]] در [[عالم رؤیا]] امری شایع و تردیدناپذیر است. البته رؤیاهای [[بندگان]] [[برگزیده خداوند]]، با ویژگی‌هایی همچون صادقه بودن همراه‌اند. نمونه روشن این روش دریافت پیام‌های [[الهی]] را می‌توان در داستان [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در [[قرآن کریم]] دید. [[خداوند]] دستور [[ذبح اسماعیل]]{{ع}} را در [[خواب]] به حضرت ابراهیم{{ع}} صادر کرد<ref>{{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ}} «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.</ref>. نمونه‌هایی از این‌گونه دریافت‌ها را در [[روایات]] نیز می‌توان دید.
دیدن برخی [[حقایق]] در [[عالم رؤیا]] امری شایع و تردیدناپذیر است. البته رؤیاهای [[بندگان]] [[برگزیده خداوند]]، با ویژگی‌هایی همچون صادقه بودن همراه‌اند. نمونه روشن این روش دریافت پیام‌های [[الهی]] را می‌توان در داستان [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} در [[قرآن کریم]] دید. [[خداوند]] دستور [[ذبح اسماعیل]] {{ع}} را در [[خواب]] به حضرت ابراهیم {{ع}} صادر کرد<ref>{{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ}} «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.</ref>. نمونه‌هایی از این‌گونه دریافت‌ها را در [[روایات]] نیز می‌توان دید.


در روایاتی از برخی [[ائمه]]{{عم}} نقل شده است که [[رسول خدا]]{{صل}} را در خواب می‌دیدند و مطالبی را از ایشان دریافت می‌کردند. برای مثال، در [[نقلی]] آمده است که [[امام حسین]]{{ع}} به برادرش، [[محمد بن حنفیه]] - که آن [[حضرت]] را از خارج شدن از [[مدینه]] منع می‌کرد - خبر داد که رسول خدا{{صل}} را در خواب دیده است و ایشان دستور حرکت را به ایشان داده‌اند<ref>ر.ک: علی بن موسی بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه احمد فهری زنجانی، ص۶۴-۶۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۶۴.</ref>. در [[روایت]] دیگر آمده است که آن حضرت در [[مکه]]، در پاسخ به [[عبدالله بن جعفر]] که ایشان را از حرکت به سوی [[عراق]] منع می‌کرد، به [[فرمان]] رسول خدا{{صل}} در عالم رؤیا استناد کردند<ref>ر.ک: محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب{{ع}}، ج۴، ص۹۴؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، تحقیق علی شیری، ج۵، ص۶۷.</ref>.
در روایاتی از برخی [[ائمه]] {{عم}} نقل شده است که [[رسول خدا]] {{صل}} را در خواب می‌دیدند و مطالبی را از ایشان دریافت می‌کردند. برای مثال، در [[نقلی]] آمده است که [[امام حسین]] {{ع}} به برادرش، [[محمد بن حنفیه]] - که آن حضرت را از خارج شدن از [[مدینه]] منع می‌کرد - خبر داد که رسول خدا {{صل}} را در خواب دیده است و ایشان دستور حرکت را به ایشان داده‌اند<ref>ر.ک: علی بن موسی بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه احمد فهری زنجانی، ص۶۴-۶۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۶۴.</ref>. در [[روایت]] دیگر آمده است که آن حضرت در [[مکه]]، در پاسخ به [[عبدالله بن جعفر]] که ایشان را از حرکت به سوی [[عراق]] منع می‌کرد، به [[فرمان]] رسول خدا {{صل}} در عالم رؤیا استناد کردند<ref>ر.ک: محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب {{ع}}، ج۴، ص۹۴؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، تحقیق علی شیری، ج۵، ص۶۷.</ref>.


بنا بر روایتی، [[امام زین العابدین]]{{ع}} در [[عالم رؤیا]] از [[تولد]] [[فرزندی]] برای خود به نام زید [[آگاه]] شدند<ref>ر.ک: محمد بن علی صدوق، الأمالی، ص۳۳۵.</ref>. در گزارشی [[تاریخی]] نقل شده است که [[امام صادق]]{{ع}} دعایی را در [[خواب]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فراگرفتند<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الأمالی، ص۴۶۲.</ref>. بنا بر روایتی، [[آزادی]] [[امام کاظم]]{{ع}} در یکی از موارد از [[زندان]]، به سبب دعایی بود که آن [[حضرت]] در خواب از [[رسول خدا]]{{صل}} آموختند<ref>ر.ک: محمد بن علی صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۷۴.</ref>. در روایتی از [[امام رضا]]{{ع}} به [[صراحت]] بیان شده است که امام صادق{{ع}} به خواب پدرشان امام کاظم{{ع}} می‌آمدند و ایشان را [[راهنمایی]] می‌کردند که چه کاری انجام دهد<ref>ر.ک: عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۳۴۸. سند این روایت، موثق است.</ref>. در [[روایت]] دیگری آمده است که امام رضا{{ع}} جد بزرگوارشان رسول خدا{{صل}} را در خواب دیدند که از ایشان می‌خواست در فلان [[روز]] به صحرا بروند و [[نماز باران]] بخوانند تا [[خداوند]] [[باران]] نازل سازد و [[مقام]] ایشان نزد خداوند در میان [[مردم]] بیشتر شناخته شود<ref>ر.ک: محمد بن علی صدوق، عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۲، ص۱۶۸.</ref>. بنا بر روایتی دیگر، آن حضرت در عالم رؤیا رسول خدا{{صل}} را دیدند و خبر نزدیکی [[شهادت]] خود را دریافت کردند<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۴۶.</ref>.
بنا بر روایتی، [[امام زین العابدین]] {{ع}} در عالم رؤیا از تولد [[فرزندی]] برای خود به نام زید [[آگاه]] شدند<ref>ر.ک: محمد بن علی صدوق، الأمالی، ص۳۳۵.</ref>. در گزارشی [[تاریخی]] نقل شده است که [[امام صادق]] {{ع}} دعایی را در [[خواب]] از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فراگرفتند<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الأمالی، ص۴۶۲.</ref>. بنا بر روایتی، [[آزادی]] [[امام کاظم]] {{ع}} در یکی از موارد از [[زندان]]، به سبب دعایی بود که آن حضرت در خواب از [[رسول خدا]] {{صل}} آموختند<ref>ر.ک: محمد بن علی صدوق، عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۷۴.</ref>. در روایتی از [[امام رضا]] {{ع}} به صراحت بیان شده است که امام صادق {{ع}} به خواب پدرشان امام کاظم {{ع}} می‌آمدند و ایشان را [[راهنمایی]] می‌کردند که چه کاری انجام دهد<ref>ر.ک: عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۳۴۸. سند این روایت، موثق است.</ref>. در [[روایت]] دیگری آمده است که امام رضا {{ع}} جد بزرگوارشان رسول خدا {{صل}} را در خواب دیدند که از ایشان می‌خواست در فلان [[روز]] به صحرا بروند و [[نماز باران]] بخوانند تا [[خداوند]] [[باران]] نازل سازد و مقام ایشان نزد خداوند در میان [[مردم]] بیشتر شناخته شود<ref>ر.ک: محمد بن علی صدوق، عیون أخبار الرضا {{ع}}، ج۲، ص۱۶۸.</ref>. بنا بر روایتی دیگر، آن حضرت در عالم رؤیا رسول خدا {{صل}} را دیدند و خبر نزدیکی [[شهادت]] خود را دریافت کردند<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۴۶.</ref>.


بنابراین دریافت برخی [[علوم]] در عالم رؤیا، یکی دیگر از شیوه‌های دریافت علوم توسط [[ائمه]]{{عم}} است.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۳۰۵.</ref>
بنابراین دریافت برخی [[علوم]] در عالم رؤیا، یکی دیگر از شیوه‌های دریافت علوم توسط [[ائمه]] {{عم}} است<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۳۰۵.</ref>.


===حواس مادی===
=== حواس مادی ===
{{اصلی|حواس مادی}}
{{اصلی|حواس مادی}}
توجه به روش‌های ویژه و [[الهی]] [[علم‌آموزی]] [[برگزیدگان خداوند]]، نباید ما را از روش‌های عادی آنان [[غافل]] سازد. گذری بر نقل‌های [[تاریخی]] نیز تردیدی باقی نمی‌گذارد که [[ائمه]]{{عم}} از حواس بشری خود استفاده می‌کردند. آنان اشیا را می‌دیدند؛ لمس می‌کردند؛ صداها را می‌شنیدند؛ بوها را [[احساس]] می‌کردند و مزه‌ها را متوجه می‌شدند و از این شیوه‌ها برای دریافت برخی [[علوم]] استفاده می‌کردند. گاهی همانند سایر [[مردم]]، برای [[شناخت]] یک مسئله، سؤالاتی را از دیگران می‌پرسیدند و جواب می‌گرفتند. [[قرآن]] را می‌خواندند و در [[آیات]] آن [[تأمل]] می‌کردند. کتاب‌های ویژه دیگری نیز نزد آنان بود که آنها را مطالعه کرده، به آنها استناد می‌کردند. از [[علت غیبت]] اصحابشان می‌پرسیدند و در صورت نیاز، به [[عیادت]] آنها می‌رفتند<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۲۷۱؛ محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، تحقیق حسن مصطفوی، ص۳۴۹.</ref>. گاهی از [[اصحاب]] خود درباره مسائل مربوط به [[زندگی]] آنان و افراد دیگر پرس‌و‌جو می‌کردند<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۵۳۶، ح۴؛ محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، تحقیق حسن مصطفوی، ص۱۷۸ و ۳۹۳.</ref>.
توجه به روش‌های ویژه و [[الهی]] [[علم‌آموزی]] [[برگزیدگان خداوند]]، نباید ما را از روش‌های عادی آنان [[غافل]] سازد. گذری بر نقل‌های [[تاریخی]] نیز تردیدی باقی نمی‌گذارد که [[ائمه]] {{عم}} از حواس بشری خود استفاده می‌کردند. آنان اشیا را می‌دیدند؛ لمس می‌کردند؛ صداها را می‌شنیدند؛ بوها را [[احساس]] می‌کردند و مزه‌ها را متوجه می‌شدند و از این شیوه‌ها برای دریافت برخی [[علوم]] استفاده می‌کردند. گاهی همانند سایر [[مردم]]، برای [[شناخت]] یک مسئله، سؤالاتی را از دیگران می‌پرسیدند و جواب می‌گرفتند. [[قرآن]] را می‌خواندند و در [[آیات]] آن [[تأمل]] می‌کردند. کتاب‌های ویژه دیگری نیز نزد آنان بود که آنها را مطالعه کرده، به آنها استناد می‌کردند. از [[علت غیبت]] اصحابشان می‌پرسیدند و در صورت نیاز، به [[عیادت]] آنها می‌رفتند<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۲۷۱؛ محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، تحقیق حسن مصطفوی، ص۳۴۹.</ref>. گاهی از [[اصحاب]] خود درباره مسائل مربوط به [[زندگی]] آنان و افراد دیگر پرس‌و‌جو می‌کردند<ref>ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۵۳۶، ح۴؛ محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، تحقیق حسن مصطفوی، ص۱۷۸ و ۳۹۳.</ref>.


در [[نقلی]] آمده است که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، پس از شنیدن اقدامات و ظلم‌های یکی از کارگزارانش، به شدت متأثر شدند و گریستند؛ سپس آن کار گزارش را [[عزل]] کردند<ref>ر.ک: احمد بن طیفور، بلاغات النساء، ص۴۷.</ref>. آن [[حضرت]] این خبر را از یکی از اصحابش دریافت کردند. در نقلی دیگر آمده است که [[سیدالشهدا]]{{ع}} در [[مسیر کربلا]] از اصحاب خود پرسیدند: آیا در میان شما کسی هست که راه را از غیر مسیر عمومی بداند؟ یکی از اصحاب که چنین راهی را می‌شناخت، به [[دستور امام]]{{ع}} به عنوان [[راهنما]] پیشاپیش حرکت می‌کرد و [[امام]]{{ع}} و بقیه به دنبال او حرکت می‌کردند<ref>ر.ک: محمد بن ابی طالب حسینی موسوی، تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین{{ع}})، ج۲، ص۲۴۸؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۷۸.</ref>. در همین ماجرا آمده است که آن حضرت هنگام رسیدن به [[کربلا]]، از نام آن [[سرزمین]] پرسیدند و پس از شنیدن نام آن، از [[شهادت]] خود و یارانش خبر دادند<ref>ر.ک: محمد بن علی صدوق، الأمالی، ص۱۵۵؛ علی بن موسی بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه احمد فهری زنجانی، ص۸۰.</ref>. در نقل دیگری آمده است که یکی از [[اصحاب]] ایشان، هنگام [[ظهر]] [[روز عاشورا]] آن [[حضرت]] را به یاد وقت [[نماز]] انداخت. ایشان سر به [[آسمان]] برداشتند و به جایگاه [[خورشید]] در آسمان نگریستند و ضمن [[تأیید]] فرارسیدن وقت نماز، برای او [[دعا]] کردند<ref>ر.ک: ابومخنف کوفی، وقعة الطف، ص۲۲۹؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۱.</ref>. این‌گونه نقل‌ها تأییدی است بر این مطلب که [[ائمه]]{{عم}} علومی را از طریق حواس خود دریافت می‌کردند.
در [[نقلی]] آمده است که [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}، پس از شنیدن اقدامات و ظلم‌های یکی از کارگزارانش، به شدت متأثر شدند و گریستند؛ سپس آن کار گزارش را [[عزل]] کردند<ref>ر.ک: احمد بن طیفور، بلاغات النساء، ص۴۷.</ref>. آن حضرت این خبر را از یکی از اصحابش دریافت کردند. در نقلی دیگر آمده است که [[سیدالشهدا]] {{ع}} در [[مسیر کربلا]] از اصحاب خود پرسیدند: آیا در میان شما کسی هست که راه را از غیر مسیر عمومی بداند؟ یکی از اصحاب که چنین راهی را می‌شناخت، به [[دستور امام]] {{ع}} به عنوان [[راهنما]] پیشاپیش حرکت می‌کرد و [[امام]] {{ع}} و بقیه به دنبال او حرکت می‌کردند<ref>ر.ک: محمد بن ابی طالب حسینی موسوی، تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین {{ع}})، ج۲، ص۲۴۸؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۷۸.</ref>. در همین ماجرا آمده است که آن حضرت هنگام رسیدن به [[کربلا]]، از نام آن [[سرزمین]] پرسیدند و پس از شنیدن نام آن، از [[شهادت]] خود و یارانش خبر دادند<ref>ر.ک: محمد بن علی صدوق، الأمالی، ص۱۵۵؛ علی بن موسی بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه احمد فهری زنجانی، ص۸۰.</ref>. در نقل دیگری آمده است که یکی از [[اصحاب]] ایشان، هنگام [[ظهر]] [[روز عاشورا]] آن حضرت را به یاد وقت [[نماز]] انداخت. ایشان سر به [[آسمان]] برداشتند و به جایگاه [[خورشید]] در آسمان نگریستند و ضمن [[تأیید]] فرارسیدن وقت نماز، برای او [[دعا]] کردند<ref>ر.ک: ابومخنف کوفی، وقعة الطف، ص۲۲۹؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۱.</ref>. این‌گونه نقل‌ها تأییدی است بر این مطلب که [[ائمه]] {{عم}} علومی را از طریق حواس خود دریافت می‌کردند.


البته این بدان معنا نیست که آنان نمی‌توانستند آن [[علوم]] را به روش‌های دیگری مانند [[الهام]] و [[تحدیث]] دریافت کنند؛ اما به نظر می‌رسد به تناسب موضوع و به [[اذن الهی]]، ائمه{{عم}} در موارد مختلف از روش‌های متناسب استفاده می‌کردند.<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۳۰۷.</ref>
البته این بدان معنا نیست که آنان نمی‌توانستند آن [[علوم]] را به روش‌های دیگری مانند [[الهام]] و [[تحدیث]] دریافت کنند؛ اما به نظر می‌رسد به تناسب موضوع و به [[اذن الهی]]، ائمه {{عم}} در موارد مختلف از روش‌های متناسب استفاده می‌کردند<ref>[[سید علی هاشمی (زاده ۱۳۵۲)|هاشمی، سید علی]]، [[ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی (کتاب)|ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی]] ص ۳۰۷.</ref>.


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
خط ۷۷: خط ۷۹:


[[رده:علم معصوم]]
[[رده:علم معصوم]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۲۱

تقسیم علم به عادی و لدنی

علم عادی

علم عادی و یا اکتسابی علمی است که از طریق حواس ظاهری و راه‌های اکتسابی به دست می‌آید و سیرۀ اهل بیت (ع) در گفتار و رفتار مبتنی بر علم عادی بوده است. البته این بدان معنا نیست که ایشان از علم غیبی استفاده نمی کردند. فراگیری علم به صورت عادی، امری است همگانی که هرکس به اندازۀ استعداد، تلاش و کوشش خود می‌تواند از آن بهره برد[۱].

علم لدنی

علم لدنی افاضۀ بی‌واسطۀ دانش، از ناحیۀ خداوند به برخی از بندگان شایسته مانند پیامبران یا امامان الهی (ع) است. علم لدنی، با علمی که انسان‌های عادی می‌آموزند تفاوت دارد. مانند آنچه به حضرت خضر (ع) داده شد: ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا ءَاتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا[۲]. این علم به موجب ادلۀ عقلی و نقلی که آن را اثبات می‌کند قابل هیچ گونه تخلفی نبوده و تغییر نمی‌پذیرد و به اصطلاح علم است، به آنچه در لوح محفوظ ثبت شده است و آگاهی است از آنچه قضای حتمی خداوند به آن تعلق گرفته و لذا هیچ گونه تکلیفی به متعلق این گونه علم از آن جهت که حتمی‌الوقوع می‌باشد تعلق نمی‌گیرد[۳].

راه‌های انتقال علوم به اهل بیت

الهام

«الهام»، به معنای افکندن (القای) الهی امور معنوی به قلب انسان است[۴]. وقتی دانشی به کسی الهام می‌شود، آگاهی از آن را در درون خود می‌یابد. در قرآن کریم، به صراحت از الهام به غیر پیامبران، به منزله یکی از شیوه‌های انتقال یا دریافت علوم، سخن به میان نیامده است؛ اما بسیاری از مفسران، وحی به غیر پیامبران مانند مادر موسی (ع)[۵] و حواریان حضرت عیسی (ع)[۶] را بر الهام تطبيق کرده‌اند[۷]. این واژه در روایات به صراحت به کار رفته و همان معنای لغوی‌اش اراده شده است. می‌توان گفت که الهام، یکی دیگر از شیوه‌های مهم دریافت علوم توسط ائمه (ع) است. تفاوت الهام با دو شیوه ارتباط با فرشتگان در آن است که در الهام، مطالبی به قلب فرد القا می‌شود، بدون آنکه شخصی را ببیند یا صدایی را بشنود؛ اما در آن دو شیوه، فرد صدای فرشته را می‌شنود یا او را در قالبی تمثل یافته می‌بیند و صدایش را می‌شنود.[۸]

شهود

چنان که می‌دانیم، حواس ما در قلمرو امور حسی، و آن هم در محدوده خاصی کارایی دارد. درک بسیاری از واقعیت‌های جهان، از دایره حواس ما خارج‌اند. مسائل معنوی؛ مانند: باورهای اعتقادی و نیت‌های افراد، از این سنخ امورند که با حواس عادی دیده نمی‌شوند. مراد از شهود آن است که افرادی بتوانند فراتر از قلمرو حواس، حقایقی از جهان را با قلب خود ببینند که دیگران قادر به دیدن آنها نیستند. این مشاهده، همان چیزی است که در مباحث عرفانی از آن به شهود یاد می‌کنند[۹].

شهود باورها

مقصود از شهود باورها، شهود ایمان و کفر و حالات معنوی افراد است. روایات بسیاری دلالت دارند که ائمه (ع) از نیت‌ها و افکار مردم آگاه‌اند[۱۰]. این آگاهی می‌تواند از طریق شهود، الهام، تحديث و دیگر شیوه‌ها باشد. به همین دلیل، در این بحث به روایاتی اشاره می‌کنیم که بر شهود این گونه امور، دلالت روشنی داشته باشند.[۱۱]

خردورزی و تعقل

پیامبر (ص) و ائمه (ع)، انسان‌هایی برگزیده‌اند و بُعد انسانی‌شان[۱۲] اقتضا می‌کند که از تعقل و تفکر بهره‌مند باشند و استفاده کنند. در آیات قرآن و روایات معصومان (ع)، تعقل و فهم جایگاهی ممتاز دارد. آیاتی که به تدبر و تعقل در قرآن و نشانه‌های خداوند در طبیعت و دیگر امور سفارش می‌کنند، از این جمله‌اند[۱۳]. در روایات نیز عقل و تدبر بسیار مدح شده‌اند[۱۴].

در روایتی، امام صادق (ع) نقل کرده‌اند که پدر بزرگوارشان به ایشان فرمودند: فرزندم! جایگاه شیعیان را به اندازه روایت و معرفت آنان بشناس! همانا معرفت، شناخت عمیق روایات است؛ و مؤمن با شناخت عمیق روایات به بالاترین درجات ایمان می‌رسد»[۱۵]. در روایت دیگری نیز بر این معنا تأکید شده است که فهم و شناخت حقایق دقیق و عمیق یک کلام، بسیار ارزشمند است و باید مورد توجه باشد. در این روایت، از امام صادق (ع) نقل شده است: «شما داناترین مردمید، زمانی که معانی سخنان ما را دریابید. همانا کلام ما به هفتاد وجه باز می‌گردد»[۱۶].

بیان شد که در روایتی، این مطلب به صراحت آمده است: «خداوند پیامبر یا رسولی را نفرستاده، مگر آنکه عقل او را کامل کرده و عقلش برتر از عقل تمام امتش بوده است... بنده نمی‌تواند دستورهای خداوند را انجام دهد، مگر آنکه آنها را تعقل کند؛ و عبادت کنندگان در برتری عبادتشان به مقامی که عاقل رسیده است، نمی‌رسند»[۱۷]. در روایت معروف جنود «عقل و جهل» آمده است: «تمام این ویژگی‌ها که از سپاهیان عقل‌اند، در کسی جز پیامبر، وصی پیامبر یا مؤمنی که خداوند قلب او را با ایمان امتحان کرده باشد، جمع نمی‌شوند»[۱۸]. در روایت دیگر آمده است که امام صادق (ع) فرمودند: «مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الْعِبَادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ وَ قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): إِنَّا- مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ- أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلى قَدْرِ عُقُولِهِمْ‌»[۱۹]؛ رسول خدا (ص) هرگز با بالاترین (درجه) عقل خود با بندگان (خداوند) سخن نگفت؛ (زیرا) آن حضرت می‌فرمودند: ما گروه پیامبران دستور داریم که با مردم به اندازه عقل آنان سخن بگوییم». با توجه به این گونه روایات، روشن است که پیامبران و ائمه (ع) بیش از دیگران از این نعمت الهی بهره‌مند بوده‌اند.[۲۰]

رؤیای صادقه

دیدن برخی حقایق در عالم رؤیا امری شایع و تردیدناپذیر است. البته رؤیاهای بندگان برگزیده خداوند، با ویژگی‌هایی همچون صادقه بودن همراه‌اند. نمونه روشن این روش دریافت پیام‌های الهی را می‌توان در داستان حضرت ابراهیم (ع) در قرآن کریم دید. خداوند دستور ذبح اسماعیل (ع) را در خواب به حضرت ابراهیم (ع) صادر کرد[۲۱]. نمونه‌هایی از این‌گونه دریافت‌ها را در روایات نیز می‌توان دید.

در روایاتی از برخی ائمه (ع) نقل شده است که رسول خدا (ص) را در خواب می‌دیدند و مطالبی را از ایشان دریافت می‌کردند. برای مثال، در نقلی آمده است که امام حسین (ع) به برادرش، محمد بن حنفیه - که آن حضرت را از خارج شدن از مدینه منع می‌کرد - خبر داد که رسول خدا (ص) را در خواب دیده است و ایشان دستور حرکت را به ایشان داده‌اند[۲۲]. در روایت دیگر آمده است که آن حضرت در مکه، در پاسخ به عبدالله بن جعفر که ایشان را از حرکت به سوی عراق منع می‌کرد، به فرمان رسول خدا (ص) در عالم رؤیا استناد کردند[۲۳].

بنا بر روایتی، امام زین العابدین (ع) در عالم رؤیا از تولد فرزندی برای خود به نام زید آگاه شدند[۲۴]. در گزارشی تاریخی نقل شده است که امام صادق (ع) دعایی را در خواب از پیامبر اکرم (ص) فراگرفتند[۲۵]. بنا بر روایتی، آزادی امام کاظم (ع) در یکی از موارد از زندان، به سبب دعایی بود که آن حضرت در خواب از رسول خدا (ص) آموختند[۲۶]. در روایتی از امام رضا (ع) به صراحت بیان شده است که امام صادق (ع) به خواب پدرشان امام کاظم (ع) می‌آمدند و ایشان را راهنمایی می‌کردند که چه کاری انجام دهد[۲۷]. در روایت دیگری آمده است که امام رضا (ع) جد بزرگوارشان رسول خدا (ص) را در خواب دیدند که از ایشان می‌خواست در فلان روز به صحرا بروند و نماز باران بخوانند تا خداوند باران نازل سازد و مقام ایشان نزد خداوند در میان مردم بیشتر شناخته شود[۲۸]. بنا بر روایتی دیگر، آن حضرت در عالم رؤیا رسول خدا (ص) را دیدند و خبر نزدیکی شهادت خود را دریافت کردند[۲۹].

بنابراین دریافت برخی علوم در عالم رؤیا، یکی دیگر از شیوه‌های دریافت علوم توسط ائمه (ع) است[۳۰].

حواس مادی

توجه به روش‌های ویژه و الهی علم‌آموزی برگزیدگان خداوند، نباید ما را از روش‌های عادی آنان غافل سازد. گذری بر نقل‌های تاریخی نیز تردیدی باقی نمی‌گذارد که ائمه (ع) از حواس بشری خود استفاده می‌کردند. آنان اشیا را می‌دیدند؛ لمس می‌کردند؛ صداها را می‌شنیدند؛ بوها را احساس می‌کردند و مزه‌ها را متوجه می‌شدند و از این شیوه‌ها برای دریافت برخی علوم استفاده می‌کردند. گاهی همانند سایر مردم، برای شناخت یک مسئله، سؤالاتی را از دیگران می‌پرسیدند و جواب می‌گرفتند. قرآن را می‌خواندند و در آیات آن تأمل می‌کردند. کتاب‌های ویژه دیگری نیز نزد آنان بود که آنها را مطالعه کرده، به آنها استناد می‌کردند. از علت غیبت اصحابشان می‌پرسیدند و در صورت نیاز، به عیادت آنها می‌رفتند[۳۱]. گاهی از اصحاب خود درباره مسائل مربوط به زندگی آنان و افراد دیگر پرس‌و‌جو می‌کردند[۳۲].

در نقلی آمده است که امیرالمؤمنین (ع)، پس از شنیدن اقدامات و ظلم‌های یکی از کارگزارانش، به شدت متأثر شدند و گریستند؛ سپس آن کار گزارش را عزل کردند[۳۳]. آن حضرت این خبر را از یکی از اصحابش دریافت کردند. در نقلی دیگر آمده است که سیدالشهدا (ع) در مسیر کربلا از اصحاب خود پرسیدند: آیا در میان شما کسی هست که راه را از غیر مسیر عمومی بداند؟ یکی از اصحاب که چنین راهی را می‌شناخت، به دستور امام (ع) به عنوان راهنما پیشاپیش حرکت می‌کرد و امام (ع) و بقیه به دنبال او حرکت می‌کردند[۳۴]. در همین ماجرا آمده است که آن حضرت هنگام رسیدن به کربلا، از نام آن سرزمین پرسیدند و پس از شنیدن نام آن، از شهادت خود و یارانش خبر دادند[۳۵]. در نقل دیگری آمده است که یکی از اصحاب ایشان، هنگام ظهر روز عاشورا آن حضرت را به یاد وقت نماز انداخت. ایشان سر به آسمان برداشتند و به جایگاه خورشید در آسمان نگریستند و ضمن تأیید فرارسیدن وقت نماز، برای او دعا کردند[۳۶]. این‌گونه نقل‌ها تأییدی است بر این مطلب که ائمه (ع) علومی را از طریق حواس خود دریافت می‌کردند.

البته این بدان معنا نیست که آنان نمی‌توانستند آن علوم را به روش‌های دیگری مانند الهام و تحدیث دریافت کنند؛ اما به نظر می‌رسد به تناسب موضوع و به اذن الهی، ائمه (ع) در موارد مختلف از روش‌های متناسب استفاده می‌کردند[۳۷].

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: نادم، محمد حسن، علم امام از نگاه امیرالمؤمنین با تأکید بر نهج البلاغه؛ موسوی، سید علی، تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی، ص۶۹.
  2. و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم. سوره کهف آیه ۶۵.
  3. ر.ک: مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص ۱۵؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۰۱ ـ ۲۱۰؛ باقری، سید محمد فائز، بررسی علم اولیای الهی، ص ۷.
  4. ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۴، ص۵۷؛ صاحب بن عماد، المحيط في اللغة، ج۳، ص۴۹۴؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داوودی، ص۷۴۸؛ مبارکبن اثیر جزری، النهاية في غريب الحديث و الأثر، تصحیح محمود محمد طناحی، ج۴، ص۲۸۲.
  5. ر.ک: قصص، ۷.
  6. ر.ک: مائده، ۱۱۱.
  7. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان في تفسير القرآن، ج۱۶، ص۱۰؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج۷، ص۳۷۷ و ج۳، ص۴۰۶؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۵، ص۷، ۱۲ و ج۱۶، ص۲۳ و....
  8. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۲۵۴.
  9. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۲۶۹.
  10. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۳۵-۲۵۳.
  11. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۲۷۰.
  12. خداوند در برخی آیات قرآن کریم از زبان پیامبرش بر این نکته تأکید می‌کند که ایشان بشری (انسانی) بوده‌اند که الطاف خاص الهی شامل حالشان شده است و با جهان دیگر از طریق وحی مرتبط شده‌اند. تأکید بر بعد بشری در این آیات، قابل توجه است: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ. این مسئله درباره ائمه (ع) نیز صادق است؛ با این تفاوت که به آنان وحی نبوی نمی‌شود؛ اما آنان دارای علوم ویژه و الهی‌اند که به شیوه‌های دیگر به آنان می‌رسد.
  13. ر.ک: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا «آیا به قرآن نیک نمی‌اندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند می‌بود در آن اختلاف بسیار می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۸۲؛ ﴿أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جَاءَهُمْ مَا لَمْ يَأْتِ آبَاءَهُمُ الْأَوَّلِينَ «پس آیا در این گفتار نیندیشیده‌اند یا آنچه به نیاکانشان نرسیده بود به آنان رسیده است؟» سوره مؤمنون، آیه ۶۸؛ ﴿وَهُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ «و اوست که زنده می‌گرداند و می‌میراند و پیاپی آمدن شب و روز با اوست؛ آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره مؤمنون، آیه ۸۰؛ ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا «آیا در قرآن نیک نمی‌اندیشند یا بر دل‌ها، کلون زده‌اند؟» سوره محمد، آیه ۲۴؛ ﴿... أَفَلَا تَعْقِلُونَ «آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره اعراف، آیه ۱۶۹؛ ﴿وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ «و اگر می‌خواستیم (جایگاه) او را با آن آیات فرا می‌بردیم اما او به دنیا‌گرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد؛ از این رو داستان او چون داستان سگ است که اگر به او بتازی له‌له می‌زند و اگر او را وانهی (باز) له‌له می‌زند؛ این داستان گروهی است که آیات ما را در» سوره اعراف، آیه ۱۷۶؛ ﴿أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ «آیا نیندیشیده‌اند (تا بدانند) که همنشین آنان به هیچ روی دیوانگی ندارد او جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیست» سوره اعراف، آیه ۱۸۴؛ ﴿أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ «آیا با خویش نیندیشیده‌اند که خداوند آسمان‌ها و زمین و آنچه را که در میان آن دو، است جز راستین و با سرآمدی معین نیافریده است؟ و بی‌گمان بسیاری از مردم منکر لقای پروردگار خویشند» سوره روم، آیه ۸؛ ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ «(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد می‌کنند و در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریده‌ای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱؛ ﴿لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ «بی‌گمان کتابی برای شما فرستاده‌ایم که یادکرد شما در آن است، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۱۰؛ ﴿أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ «ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند می‌پرستید، آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۶۷؛ و....
  14. برای نمونه، ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، کتاب العقل و الجهل، ص۲۳؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۱، ص۸۱.
  15. محمد بن علی صدوق، معانی الأخبار، ص۱. سند این روایت، صحیح است.
  16. محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۳۲۹. سند این روایت، صحیح است.
  17. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰: «وَ لَا بَعَثَ اللَّه نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا حَتَّى يَسْتَكْمِلَ الْعَقْلَ‌، وَ يَكُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ عُقُولِ جَمِيعِ أُمَّتِهِ... وَ مَا أَدَّى الْعَبْدُ فَرَائِضَ اللَّهِ حَتّى عَقَلَ عَنْهُ‌، وَ لا بَلَغَ جَمِيعُ الْعَابِدِينَ فِي فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ الْعَاقِلُ...»؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۹۳؛ حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول، ص۳۹۷.
  18. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۱؛ احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۹۷-۱۹۸. سند این روایت، صحیح است.
  19. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۵۱.
  20. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۲۹۶.
  21. ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ «و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب می‌بینم که تو را سر می‌برم پس بنگر که چه می‌بینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان می‌یابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.
  22. ر.ک: علی بن موسی بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه احمد فهری زنجانی، ص۶۴-۶۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۶۴.
  23. ر.ک: محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب (ع)، ج۴، ص۹۴؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، تحقیق علی شیری، ج۵، ص۶۷.
  24. ر.ک: محمد بن علی صدوق، الأمالی، ص۳۳۵.
  25. ر.ک: محمد بن حسن طوسی، الأمالی، ص۴۶۲.
  26. ر.ک: محمد بن علی صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۷۴.
  27. ر.ک: عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد، ص۳۴۸. سند این روایت، موثق است.
  28. ر.ک: محمد بن علی صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۱۶۸.
  29. ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۶۴۶.
  30. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۳۰۵.
  31. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۲۷۱؛ محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، تحقیق حسن مصطفوی، ص۳۴۹.
  32. ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۵۳۶، ح۴؛ محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، تحقیق حسن مصطفوی، ص۱۷۸ و ۳۹۳.
  33. ر.ک: احمد بن طیفور، بلاغات النساء، ص۴۷.
  34. ر.ک: محمد بن ابی طالب حسینی موسوی، تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین (ع))، ج۲، ص۲۴۸؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۷۸.
  35. ر.ک: محمد بن علی صدوق، الأمالی، ص۱۵۵؛ علی بن موسی بن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه احمد فهری زنجانی، ص۸۰.
  36. ر.ک: ابومخنف کوفی، وقعة الطف، ص۲۲۹؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۵، ص۲۱.
  37. هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی ص ۳۰۷.