علم در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = علم | | موضوع مرتبط = علم | ||
| عنوان مدخل = علم | | عنوان مدخل = علم | ||
| مداخل مرتبط = [[علم در لغت]] - [[علم در قرآن]] - [[علم در | | مداخل مرتبط = [[علم در لغت]] - [[علم در قرآن]] - [[علم در نهج البلاغه]] - [[علم در کلام اسلامی]] - [[علم در اخلاق اسلامی]] - [[علم در معارف دعا و زیارات]] - [[علم در معارف و سیره علوی]] - [[علم در معارف و سیره نبوی]] - [[علم در معارف و سیره سجادی]] - [[علم در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[حقیقت علم]] از مفاهیم [[بدیهی]] و روشن است و مانند مفهوم وجود، تعریف حدی (جنس و فصل) و رسمی (لوازم) ندارد. از این رو تعریف [[حقیقی]] برای آن ممکن نیست و تعاریف اصطلاحی ارائه شده، تعریفهای تنبیهی و شرح لفظی بیش نیست. با این توضیح به بیان برخی اصطلاحات «[[علم]]» میپردازیم. | [[حقیقت علم]] از مفاهیم [[بدیهی]] و روشن است و مانند مفهوم وجود، تعریف حدی (جنس و فصل) و رسمی (لوازم) ندارد. از این رو تعریف [[حقیقی]] برای آن ممکن نیست و تعاریف اصطلاحی ارائه شده، تعریفهای تنبیهی و شرح لفظی بیش نیست. با این توضیح به بیان برخی اصطلاحات «[[علم]]» میپردازیم. | ||
خط ۱۳: | خط ۱۴: | ||
به هر حال منظور از علم در این تحقیق به همان معنای بدیهی و لغوی آن است که بر هر نوع [[آگاهی]] [[صدق]] میکند و شامل [[علم عادی امام]] نیز میشود. | به هر حال منظور از علم در این تحقیق به همان معنای بدیهی و لغوی آن است که بر هر نوع [[آگاهی]] [[صدق]] میکند و شامل [[علم عادی امام]] نیز میشود. | ||
علم انواع مختلفی دارد؛ مانند [[علم غیب]]، [[علم حضوری]] و حصولی، شأنی و فعلی، تدریجی و دفعی، اجمالی و تفصیلی، [[قطعی]] و ظنی، ذاتی و [[الهی]]، موهبتی و اکتسابی و.... اکنون به برخی مفاهیم علم که در نوشتار حاضر به کار رفته است، اشاره میشود.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی]]، ص ۲۴.</ref> | علم انواع مختلفی دارد؛ مانند [[علم غیب]]، [[علم حضوری]] و حصولی، شأنی و فعلی، تدریجی و دفعی، اجمالی و تفصیلی، [[قطعی]] و ظنی، ذاتی و [[الهی]]، موهبتی و اکتسابی و.... اکنون به برخی مفاهیم علم که در نوشتار حاضر به کار رفته است، اشاره میشود.<ref>[[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی (کتاب)|علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی]]، ص ۲۴.</ref> | ||
==علم و دین== | |||
* مسئله [[علم]] و [[دین]] از جمله مباحث پردامنه و جنجالی دوران معاصر ماست؛ به خصوص پس از اینکه رویکرد علمگرایی لااقل در ظاهر بر [[تفکر]] دینگرایی فائق و غالب آمد. این دعوا شدت و دامنه وسیعتری پیدا کرد. تا جایی که به قول موریس بوکای، مورخان به نوعی [[اذعان]] دارند که بخش زیادی از کوششهای [[علمی]] پس از رنسانس، عکسالعمل طبیعی [[علمی]] به صورت انتقامجویی بوده که تا اینک ادامه دارد<ref>بوکای، عهدین، قرآن و علم، ص۱۶۵.</ref>. | |||
* رابطه میان [[عقل]] و [[دین]] از چه سنخی است؟ آیا میتوان هم عالم بود و هم [[متدین]]؟ در موارد تناقضات ظاهری، چگونه میتوان میان آنها جمع نمود؟<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۳۸.</ref>. | |||
=== معناشناسی [[علم]] و [[دین]] === | |||
* مراد از [[علم]] در بحث رابطه [[علم]] و [[دین]] sciense است نه knowledg، که شامل [[علوم انسانی]] مانند [[روانشناسی]]، [[مدیریت]]، [[علوم سیاسی]] و [[معرفتشناسی]] و طبیعی مانند [[علوم]] زیستی و فیزیک و ریاضی میشود. مراد از [[دین]] تعریف خاص [[دین]] است که مجموعهای از [[تعالیم]] نظری و عملی مینوی برای تنظیم [[زندگی]] است که ناظر به [[ادیان توحیدی]] و [[الهی]] است که از طرف [[خدا]] توسط [[پیامبران]] فرو فرستاده شده. یا تعریف اخص [[دین]]، که تنها در [[دین اسلام]] تشخص و تحقق مییابد<ref>در کتاب علم و دین نگاشته جدید استاد مصباح یزدی، معانی متعدد این دو واژه بررسی و کاویده شده است.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۳۸.</ref>. | |||
=== انواع ارتباط [[علم]] و [[دین]] === | |||
استقصای ترابط میان [[علم]] و [[دین]] و مجموعه همخوانی و ناهمخوانیهای میان آن دو را با توجه به آنچه امروزه دراینباره مطرح است<ref>در کتاب علم و دین استاد مصباح یزدی، با یک نگرش وسیعتر به گستره جامعتری از این نوع ارتباط با توجه به تفاوت معنایی این دو واژه میپردازد. (فصل سوم: نسبتهای مفهومی علم و دین).</ref>، میتوان در موارد زیر برشمرد: | |||
==== تمایز ==== | |||
* برخی از متفکران غربی با تمایز و تفکیک میان این دو، به حل مشکل پرداختند. کانت [[فیلسوف]] پرآوازه آلمانی را میتوان آغازگر این [[تفکر]] دانست. او با تمایز میان خاستگاه [[عقل]] و [[دین]] که اولی از [[عقل]] نظری و دیگری از [[عقل]] عملی اشراب میگردد، جداانگاری میان آنها را مطرح کرد، با این نگاه [[وظایف]] آنها نیز متفاوت خواهد بود؛ از این رو حوزه [[معرفت]] به [[علم]] و امور [[اخلاقی]] به [[دین]] مرتبط است<ref>باربور، علم و دین، ص۵۹.</ref>. با این مبانی [[علم]] و [[دین]]، مؤید و مکمل هم نخواهند بود، و هرکدام در حوزه و [[حریم]] خود قرار میگیرد. | |||
* علاوه بر کانت این [[تفکر]] با نگاه صیانت از آموزههای [[کتاب مقدس]] در عدم [[زمینهسازی]] رویارویی آنها با حرکت شتابنده [[علوم تجربی]]، طرفداران زیادی پیدا نمود، به خصوص [[متکلمان]] [[مسیحی]] از این دیدگاه [[حمایت]] جدی نمودند که در دو کتاب [[عقل]] و [[اعتقاد]] [[دینی]] و [[علم]] و [[دین]] قابل مطالعه است. | |||
* به نظر نگارنده در عین توجه به برخی نقدهای وارد بر این [[تفکر]]، رویکرد مذکور با توجه به ذهنیت مثبت ارائهکنندگان، دیدگاهی قابل [[احترام]] است؛ زیرا در [[حقیقت]] میتوان این [[تفکر]] را در حوزه الهیات سلبی جای داد که معمولاً در جایی مطرح میشود که الهیات ثبوتی محفوف به معضلات و [[شبهات]] غیر قابل حلی است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۳۹.</ref>. | |||
==== [[تعارض]] ==== | |||
* از جمله نظریات جنجالی دراینباره، ناسازگاری و ناهمگونی میان [[علم]] و [[دین]] است، بهگونهای که میان گزارههای متضاد از آنها نمیتوان جمع نمود. [[هفت آسمان]] در [[دین]] و یک [[آسمان]] در [[علم]] از جمله نمونههای آن است. به خصوص [[تعارض]] میان [[خلقت]] تکاملی یا دفعی [[انسان]] در [[علوم]] طبیعی و [[قرآن]]، که خود موجب پیدایش دو [[تفکر]] متضاد طبیعتگرایی و نفی خداباوری به سود [[علم]] و همچنین بنیادگرایی و علمزدایی از سوی دیگر گردید<ref>بنگرید به: علم و دین، ص۱۲۴؛ پترسون، عقل و اعتقاد دینی، ص۳۶۵ - ۳۶۳.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۴۰.</ref>. | |||
==== توافق ==== | |||
* این نظریه با رویکرد نفی [[تعارض]] و حتی تمایز میان [[علم]] و [[دین]] بر [[سازگاری]] و همگن بودن آنها تأکید میورزد. از جمله مدافعان این نظر وایتهد، [[فیلسوف]] [[انگلیسی]] است. او با این نگاه که خاستگاه [[دین]]، [[تجربه دینی]] و خاستگاه [[علم]] تجربه طبیعی است، آنها را سازگار و حتی مکمل هم میدانند<ref>بنگرید به: پترسون، عقل و اعتقاد دینی، ص۳۷۰ - ۳۶۵؛ باربور، علم و دین، ص۱۲۸ - ۱۲۷.</ref>، و با مبنای [[دینی]] [[استاد مطهری]] چنین نظری دارد، و در آثار متعدد خویش [[علم]] و [[دین]] را دو بال مکمل و مؤید هم میداند که هر دو برای گسترش [[شناخت]] [[انسان]] هستند، [[علم]] توسعه افقی و [[دین]]، [[شناخت]] عمودی را عهدهدار است<ref>مطهری، انسان کامل، ص۲۰۰؛ همو، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص۹۲؛ همو، مسئله شناخت، ص۲۸.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۴۰.</ref>. | |||
=== رابطه ارگانیکی [[علم]] و [[دین]] === | |||
* آنچه از روابط [[علم]] و [[دین]] پیش از این آمد با پیش فرض مرزیبندی میان [[علم]] و [[دین]] بود، اما به نظر میرسد نوع دیگر از رابطه میان آنها را میتوان تصور نمود که آن رابطه جزء و کل از نوع رابطه ارگانیکی میان آنهاست. که در [[حقیقت]]، [[علم]] شاخهای از شاخههای [[دین]]، در ساختاریابی و سامانمندی [[جامعه دینی]] است. | |||
* پردازش دیگر این داستان چنین است: در هویتیابی [[نظام اسلامی]] آنچه اهمیت دارد، شمول [[دین]] بر تمام مؤلفهها و متغیرات شکلدهنده [[جامعه]] است. همانگونه که بنابر [[حدیث]] [[معروف]] [[نبوی]] {{متن حدیث|إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ}}<ref>کلینی، کافی، ج۱، ص۳۲.</ref> [[دین]] در گستره وسیع، شامل اصول [[جهانبینی]]، اصول ارزشی رفتارشناسی و [[قوانین]] عمومی [[زندگی]] میشود که همه در درون [[خانواده]] [[دین]] خود را مییابند و بر هم اثر میگذارند. نه تنها در این موارد، بلکه [[دینی]] با [[پیام]] جهانی و جاودانی، داشتن جامعیتی با محوریت همه [[علوم]] و دانشهای زمینی و آسمانی، امری است که از آن توقع میرود<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۴۰.</ref>. | |||
* در این صورت است که بحث رابطه [[علم]] و [[دین]]، میتواند به عنوان یک نظریه، با عنوان [[علم دینی]] طراحی و ارائه گردد. دیدگاهی که میتوان آن را به عالم برجسته و معاصر [[شیعی]] استاد [[جوادی آملی]] نسبت داد. از آنرو که ایشان نگاه سنتی از تعریف [[علوم دینی]] را [[معتقد]] نیست، بلکه دایره وسیعی از دانشهای [[الهی]] و بشری را در کنار هم مینشاند. | |||
* البته علاوه بر ایشان کسان دیگری از [[اندیشمندان]] ایرانی و غیر ایرانی نیز، این نظر را مطرح نموده و مدافع آن بودهاند که از جمله آنها مرحوم [[استاد مطهری]] است. | |||
* [[استاد مطهری]] همانگونه که در طرح دو مسئله [[کلام]] [[جدید]] و [[فلسفه]] [[اخلاق]] از [[پیشگامان]] بوده است، او را میتوان از طراحان اولیه این نظر در میان علمای [[شیعه]] به حساب آورد. ایشان در جایی تقسیم [[علوم]] به [[دینی]] و غیر [[دینی]] را نادرست میداند<ref>مطهری، ده گفتار، ص۱۱۶.</ref>. | |||
* از اینرو [[علم]] در [[حدیث]] [[معروف]] {{متن حدیث|طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ}} را در سطحی وسیع میبیند: هر [[علمی]] که متضمن فایده و اثری باشد و آن فایده و اثر را [[اسلام]] به رسمیت بشناسد<ref>مطهری، بیست گفتار، ص۲۵۶.</ref> و هر [[علمی]] که برآوردن نیازهای [[جامعه اسلامی]]، موقوف به داشتن آن [[علم]] و تخصص و [[اجتهاد]] در آن [[علم]] باشد<ref>مطهری، مجموعه آثار، ج۵، ص۳۶.</ref>، [[علم دینی]] است<ref>جهت مطالعه تفصیلی دیدگاه ایشان درباره رابطه علم و دین بنگرید به: فرامرز قراملکی، استاد مطهری و کلام جدید، (فصل هفتم، علم و دین).</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۴۱.</ref>. | |||
=== [[تبیین]] استاد [[جوادی آملی]] === | |||
* استاد [[جوادی آملی]] شخصیتی است جامع در حوزه [[علوم عقلی]]، [[نقلی]] و [[عرفانی]] که اندیشههای مربوط به [[حاکمیت]] [[دینی]] را نیز همواره در آثار و گفتار خویش مورد بحث و مداقه قرار داده است. همچنین به خاطر برخی مسئولیتهای [[فرهنگی]] و ارشادی پس از [[انقلاب]]، فضای عمومی و اجرایی [[جامعه]] را از نزدیک ملاحظه نموده است. | |||
* میتوان گفت همین پیش زمینههای معرفتی، [[فکری]] و [[فرهنگی]] او را واداشته است تا در حوزه [[علم]] و [[دین]] هم ورود پیدا کنند<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۴۱.</ref>. | |||
* خلاصه دیدگاه ایشان درباره [[دینی]] شدن [[علوم]] و دانشگاهها را در قالب چند نکته، به عنوان مقدمه و یک نتیجه میتوان ارائه داد<ref>بنگرید به: جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، که به تفصیل این مسئله را مورد بررسی قرار دادند. (ص ۱۴۴ - ۱۴۰).</ref>: [[دین]] در منظری فراتر از [[علم]] مینشیند و [[علم]] و [[عقل]] را داخل در [[حریم]] خویش جا میدهد. [[علم]] [[عقلی]] (تجربی و تجریدی) در درون هندسه [[معرفت]] [[دینی]] واقع میشود و در کنار و همراه [[نقل]] عهدهدار ترسیم [[معرفت]] محتوایی [[دین]] میگردد؛ پس اگر چالش و تعارضی متصور شود، میان [[علم]] و [[نقل]] است، و هرگز میان [[علم]] و [[دین]] تعارضی نیست. در این صورت از یکسو [[علوم]] و [[دانش]] طایفهای از مشتغلین به [[دینشناسی]] که متمرکز بر [[ادله]] [[نقلی]] هستند و در حوزههای [[علمی]] به [[فهم]] و [[تفسیر]] آنچه [[خدا]] گفته مشغولاند و قول [[خدا]] را محور و موضوع تلاش [[علمی]] خویش قرار دادهاند، [[دینی]] و [[اسلامی]] است. | |||
* از سوی دیگر در کنار حوزههای [[علمی]]، دانشگاههای [[اسلامی]] قرار میگیرد که [[همت]] خود را مصروف [[ادراک]] و [[فهم]] فعل خود قرار داده و درصدد [[تفسیر]] [[جهان]] [[خلقت]] است. اگر [[تفسیر]] قول [[خدا]]، [[علم]] [[اسلامی]] را به دست میدهد، [[تفسیر]] فعل [[خدا]] نیز [[علمی]] [[اسلامی]] محسوب میشود؛ پس داشتن [[دانشگاه]] [[اسلامی]] منوط به داشتن [[علوم اسلامی]] است. این [[علم]] زمانی فراهم میشود که اولاً: [[علم]] را به [[حریم]] هندسه [[معرفت]] [[دینی]] راه دهیم و چتر [[دین]] را بر سر آن بگسترانیم، و ثانیاً: [[طبیعت]] را [[خلقت]] ببینیم و میان طبیعتشناسی و الهیات وفاق و [[آشتی]] برقرار کنیم و از سیر افقی فقط در مسیر [[علم]] دست برداریم و هرگونه [[فکر]] [[ناب]]، [[اندیشه]] سره، [[عقل]] صرف و رهاورد [[علم]] صائب را [[موهبت الهی]] بدانیم که به [[انسان]] عطا کرده است<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۴۲.</ref>. | |||
=== قدم اول: مبانی [[اسلامی]] شدن [[علوم تجربی]] === | |||
* اگر خواستیم [[علوم تجربی]] و متون درسی دانشگاهها [[اسلامی]] گردد باید: | |||
# عنوان "[[طبیعت]]" برداشته شود و به جای آن، عنوان "[[خلقت]]" قرار گیرد؛ یعنی اگر عالمی بحث میکند که فلان اثر در فلان ماده معدنی است یا فلان گونه گیاهی چنین [[خواص]] و آثاری دارد، با تغییر عنوان یادشده اینگونه میاندیشد و آن را [[تبیین]] میکند که این پدیدهها و موجودات چنین آفریده شدهاند. | |||
# عنوان [[خالق]] که مبدأ فاعلی است، ملحوظ باشد؛ یعنی [[آفریدگار]] [[حکیم]]، صحنه [[خلقت]] را چنین قرار داده است که دارای آثار و [[خواص]] ویژهای باشند. | |||
# [[هدف خلقت]] که [[پرستش]] [[خدا]] و گسترش [[عدل و داد]] است، به عنوان مبدأ غایی منظور شود. | |||
# محور بحث، [[دلیل]] معتبر [[نقلی]] باشد؛ مانند [[آیه]] [[قرآن]] یا [[حدیث صحیح]]. | |||
# از تأییدهای [[نقلی]] یا تعلیلهای آن [[استمداد]] شود. | |||
# در هیچ موردی دعوای "حسبنا العقل" نباشد، چنان که ادعای "حسبنا النقل" مسموع نشود. | |||
# [[تفسیر]] هر جزئی از [[خلقت]] با در نظر گرفتن [[تفسیر]] جزء دیگر آن باشد، تا از سنخ [[تفسیر]] [[تکوین]] به [[تکوین]] به شمار آید؛ نظیر [[تفسیر]] تدوین به تدوین، زیرا هر موجودی از موجودهای [[نظام آفرینش]]، [[آیه]] کلمه یا سطری از [[آیات]]، کلمات و سطور کتاب جامع [[تکوین]] [[الهی]] است. | |||
* در این صورت ارتباط موضوع [[دانش]] [[عالمان]] [[علوم]] طبیعی با [[خالق]] هستیبخش هم به لحاظ مبدأ و هم به لحاظ مقصد و منتهای آن و هم به جهت [[صراط]] مستقم محفوظ میماند؛ اما اگر این [[نظم]] خاص اتفاق نیفتد و همچنان بر آنگاه معیوب که [[طبیعت]] را منقطع الاول و الاخر تصور میکند، [[اصرار]] ورزیده شود، چارهای جز آن نیست که همچنان به شانس و تصادف بسنده کنند یا کار را به خود [[طبیعت]] استناد دهند و از این نکته که کسی [[طبیعت]] را به این صورت درآورده، [[غفلت]] ورزند و [[جهان]] را مانند [[انسان]] و [[انسان]] را بسان جهان، پوچ و بیمعنا [[تفسیر]] کنند. [[انسان]] به [[دنیا]] میآید و رشد میکند و میپوسد؛ مانند دیگر پدیدههای طبیعی بیآنکه از پوست به درآید و [[غایت]] و هدفی متعالی را تعقیب کند<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۴۲-۲۴۳.</ref>. | |||
=== قدم دوم: [[حجیت]] همه [[علوم]] === | |||
* حاصل آنکه پس از قدم اول، یعنی [[خلقت]] را به جای [[طبیعت]] نشاندن و مبدأ و [[هدف]] را ملحوظ داشتن، نوبت به قدم دوم میرسد؛ یعنی کنار زدن [[منطق]] قارونی و [[باور]] به اینکه [[عقل]] و [[دانش]] [[سرمایه]] و [[موهبت الهی]] است و همچنان که [[نقل]] همتای [[عقل]]، عطای [[خداوند]] و [[حجت]] او برای [[فهم دین]] و [[هدایت]] [[بشر]] است، [[عقل]] و [[علم]] نیز موهبت [[خدا]] و [[حجت]] او برای [[شناخت دین]] است. بنابراین، در [[علوم تجربی]] هرجا در [[حکمت]] نظری از بود و نبود خبر داد، [[حجت]] خداست و هرجا در [[حکمت]] عملی از باید و نباید خبر داد، باز هم [[حجت]] خداست. [[تفسیر]] عالمانه فعل و قول [[خدا]] هر دو [[حجت]] است و هر دو تأمینکننده محتوای [[اسلام]] هستند<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۴۳.</ref>. | |||
=== قدم آخر، [[علم دینی]] [[تفسیر]] قول یا فعل [[خدا]] === | |||
* در زمینه [[اسلامی]] کردن [[علوم]] و دانشگاهها از هرگونه [[افراط]] و [[تفریط]] باید دوری جست و نباید تصور کرد [[علم]] [[اسلامی]]، یعنی فیزیک و شیمی [[اسلامی]]، تافتهای جدابافته از [[علوم]] طبیعی رایج است. منشأ چنین گمانی آن است که نسبت [[علم دینی]] به [[علم]] رایج را نسبت فرش دستباف به فرش ماشینی بدانیم و تخیل کنیم که [[علوم دینی]] محتوایی کاملاً متفاوت از [[علم]] رایج در [[اختیار]] میگذارد و چون مشاهده میکنیم که از [[دل]] [[علم دینی]] فیزیک و شیمی متفاوتی به دست نمیآید، به این تصویر کشانده میشویم که که از اساس منکر امکان [[اسلامی]] کردن [[علوم]] گردیم. | |||
* ایده [[اسلامی]] کردن [[علوم]] - همانطور که اشاره شد - درنتیجه [[آشتی]] دادن [[علم]] با [[دین]] و رفع [[غفلت]] از [[جایگاه]] [[عقل]] در هندسه [[معرفت]] [[دینی]] و برطرف کردن بیگانگی و فاصلهای که به نادرست، میان [[علم]] و [[دین]] برقرار شده، حاصل میآید؛ نه آنکه از روش تجربی دست برداشته و سازوکار کاملاً [[جدید]] و بدیعی برای [[علوم]] طبیعی پیشنهاد شود. [[حقیقت]] آن است که [[اسلامی]] کردن [[علوم]] به معنای رفع [[عیب]] و [[نقص]] [[حاکم]] بر [[علوم تجربی]] رایج است و اینکه [[علوم]] طبیعی را هماهنگ و سازگار با دیگر منابع معرفتی ببینیم؛ نه آنکه اساس [[علوم]] رایج را ویران کرده و محتوای کاملاً جدیدی را در شاخههای مختلف [[علوم]] [[انتظار]] بکشیم. | |||
* [[علم]] اگر [[علم]] باشد؛ نه [[وهم]] و [[خیال]] و فرضیه محض، هرگز غیر [[اسلامی]] نمیشود. [[علمی]] که اوراق کتاب [[تکوین]] [[الهی]] را ورق میزند و پرده از [[اسرار]] و رموز آن برمیدارد، به ناچار [[اسلامی]] و [[دینی]] است و معنی ندارد که آن را به [[دینی]] و غیردینی و [[اسلامی]] و غیراسلامی تقسیم کنیم. | |||
* بر این اساس [[علم]] فیزیک در شرایطی که مفید [[یقین]] یا [[طمأنینه]] عقلائیه است و در مرز فرضیه و [[وهم]] و [[گمان]] به سر نمیبرد، یقیناً [[اسلامی]] است، هرچند شخص فیزیکدان ملحد و یا شاک باشد. اینکه او به سبب اعوجاج و الحادش ارتباط [[عالم طبیعت]] با [[خدا]] را قطع کرده و [[خلقت]] را [[باور]] ندارد، موجب آن نیست که [[فهم]] او در [[طبیعت]]، در صورتی که حقیقتاً [[علم]] یا [[کشف]] اطمینانآور باشد، فاقد [[حجیت]] و اعتبار شرعی تلقی گردد و [[تفسیر]] فعل [[خدا]] قلمداد نشود. همانگونه که اگر کسی ملحدانه، ارتباط [[قرآن]] که کتاب [[تکوینی]] است با [[خداوند]] را قطع کرد و این [[حقیقت]] را نادیده گرفت که [[خدای سبحان]]، این کتاب را برای اهداف والایی، نظیر [[هدایت]] [[متقیان]] و [[اقامه قسط]]، نازل کرده است، با این حال به بررسی و [[تفسیر قرآن]] پرداخت وجهات ادبی و لطایف و [[فصاحت]] و [[بلاغت]] آن را بررسی نمود و به مطالعه قصص و تاریخش پرداخت و [[معارف]] حکمی و [[کلامی]] آن را ارزیابی کرد، نمیتوان به استناد الحادش، [[فهم]] و [[تفسیر]] او را - گرچه با رعایت شرایط کامل [[فهم]] و اداراک معتبر و مضبوط صورت گرفته باشد - مخدوش و ناموجه اعلام کرد؛ زیرا [[تفسیر]] قول [[خداوند سبحان]]، اگر [[وهم]] و حدس نباشد و [[تفسیر]] صحیح و [[فهم]] درست باشد، به [[اسلامی]] و غیراسلامی تقسیم نمیشود، هرچند [[صاحب]] این [[فهم]] به [[مسلمان]] و غیرمسلمان تقسیم شود<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۴۴-۲۴۵.</ref>. | |||
* [[شاهد]] این مدعا آن است که [[قرآن]] که بر [[پیامبر]] نازل میشد، [[مردم]] را که شامل [[کفار]] و [[مشرکان]] نیز میشدند، مخاطب قرار میداد و [[اسلام]] را به آنان معرفی میکرد. اگر [[فهم]] آنان از این [[آیات]] مطابق [[اسلام]] نباشد و [[فهم قرآن]] به [[اسلامی]] و غیراسلامی (به حسب [[مفسر]]) تقسیم شود، [[ابلاغ]] [[رسالت]] و محتوای [[دین اسلام]] به [[مردم]] صورت نپذیرفته است، پس [[فهم قرآن]] [[فهم]] محتوای [[اسلام]] است و این [[علم]] و [[معرفت]]، [[اسلامی]] است، گرچه کسی که آن را فهمیده، بر اثر قبول یا نکول، یا [[مسلمان]] است یا [[کافر]]. به همین [[قیاس]] ما هرگز فیزیک و شیمی غیراسلامی نداریم. [[علم]] اگر [[علم]] است، نمیتواند غیراسلامی باشد، زیرا [[علم]] صائب، [[تفسیر]] [[خلقت]] و فعل [[الهی]] است و [[تبیین]] کار [[خدا]] حتماً [[اسلامی]] است، گرچه فهمنده، این [[حقیقت]] را درنیابد و [[خلقت]] [[خدا]] را [[طبیعت]] بپندارد<ref>جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص۱۴۰-۱۴۴.</ref>. | |||
* میتوان مؤید ایشان را دیدگاه برخی از [[مسلمانان]] فنگرا و تکنوکرات در [[کشورهای اسلامی]] دانست، که از معروفترین آنها میتوان ماهاتیر [[محمد]]، [[رهبر]] توسعه مالزی را میتوان نام برد، که رمز عدم [[پیشرفت]] [[علمی]] [[مسلمانان]] در دورن معاصر را، در فاصله گرفتن از اصول و [[باورهای دینی]] و [[اجتماعی]] [[صدر اسلام]] میداند. او با [[تمجید]] از رویکرد فراگیر [[مسلمانان]] [[صدر اسلام]] و گلایه از نگاههای تنگنظرانه موجود میگوید: [[مسلمانان]] اولیه نه تنها به کسب آموزشهای [[دینی]] میپرداختند، بلکه دیگر زمینههای [[دانش]] را نیز فرا میگرفتند. آنها هیچگاه نمیپرسیدند این [[دانش]] از کجا آمده است؟ فرقی نمیکرد که از سوی چه منابعی تأمین شده است؛ بتپرستان، [[مسیحیان]] یا [[یهودیان]].... به این ترتیب بود که آنها پیشروان پزشکی، [[علوم]]، نجوم، دریانوردی، ریاضیات و سایر [[علوم]] بودند... اما بعدها تفسیرهای جدیدی از [[اسلام]] رایج شد که [[آموختن]] و کسب [[دانش]]، جز [[دانش]] [[دینی]] را محکوم میکرد... به [[اعتقاد]] آنها سایر [[دانشها]] ضروری نیستند و هیچ مزیتی برای انسانهایی که به دنبال آنها هستند فراهم نمیکنند. این دانشها بعدها متهم به دانشهای سکولار و مخالف با [[دین]] شدند<ref>ماهاتیر محمد، اسلام، دانش و مسائل بینالمللی، ص۵۹ - ۵۷.</ref><ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۴۵.</ref>. | |||
* در پایان تأکید میشود [[التزام]] به کلیت این نظریه که دایره [[علم]] را در وسعت همه [[علوم]] مورد [[نیاز]] [[جامعه]]، اعم از [[رفاه]] [[دنیوی]] و یا [[سعادت اخروی]] میداند، میتواند راهگشایی بزرگ در معرفی [[جامعیت]] و [[جهانی بودن اسلام]] و [[آشتی]] با [[جهان]] مدرن، توأم با پیرایهزدایی از [[دنیاگرایی]] و رویکردهای اومانیسمی [[علوم]] باشد. | |||
* از اینرو، مجدداً باید تأکید نمود، نمیتوان ادعا کرد که دیدگاه استاد [[جوادی آملی]]، واجد همه متغیرات و مؤلفههای لازم یک نظریه باشد. ازاینرو، [[نیاز]] به مطالعه و بررسیهای کارشناسانه بیشتری توسط [[عالمان]] حوزههای مختلف را در خود میبیند، اما این نقد و نظرها نباید کلیت و اهمیت آن را خدشهدار کند.<ref>[[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۲۴۶.</ref>. | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:1100841.jpg|22px]] [[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی (کتاب)|'''علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی''']] | # [[پرونده:1100841.jpg|22px]] [[زهرا یوسفی|یوسفی، زهرا]]، [[علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی (کتاب)|'''علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی''']] | ||
# [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۳۹
مقدمه
حقیقت علم از مفاهیم بدیهی و روشن است و مانند مفهوم وجود، تعریف حدی (جنس و فصل) و رسمی (لوازم) ندارد. از این رو تعریف حقیقی برای آن ممکن نیست و تعاریف اصطلاحی ارائه شده، تعریفهای تنبیهی و شرح لفظی بیش نیست. با این توضیح به بیان برخی اصطلاحات «علم» میپردازیم. فخر رازی از علمای اهلسنت (م ۶۰۶ق) مینویسد: «در تعریف علم اختلاف است، ولی نزد من تصور معنای علم، بدیهی است؛ چراکه همه چیز با علم شناخته میشود. پس محال است غیر علم کاشف علم باشد»[۱].
علامه حلی (م ۷۲۶ق) همین نظر را دارد و قائل به این است که علم از بدیهیات میباشد و تعریف نمیشود؛ زیرا علم از صفات وجدانی است[۲]، اما شیخ طوسی (م ۴۶۰ق) که قبل آنها زندگی میکرده است، علم را به آنچه موجب آرامش میشود، تعریف میکند؛ یعنی بعد از علم، شک برطرف میگردد و میتواند شبهات وارده را رفع کند[۳].
به هر حال منظور از علم در این تحقیق به همان معنای بدیهی و لغوی آن است که بر هر نوع آگاهی صدق میکند و شامل علم عادی امام نیز میشود. علم انواع مختلفی دارد؛ مانند علم غیب، علم حضوری و حصولی، شأنی و فعلی، تدریجی و دفعی، اجمالی و تفصیلی، قطعی و ظنی، ذاتی و الهی، موهبتی و اکتسابی و.... اکنون به برخی مفاهیم علم که در نوشتار حاضر به کار رفته است، اشاره میشود.[۴]
علم و دین
- مسئله علم و دین از جمله مباحث پردامنه و جنجالی دوران معاصر ماست؛ به خصوص پس از اینکه رویکرد علمگرایی لااقل در ظاهر بر تفکر دینگرایی فائق و غالب آمد. این دعوا شدت و دامنه وسیعتری پیدا کرد. تا جایی که به قول موریس بوکای، مورخان به نوعی اذعان دارند که بخش زیادی از کوششهای علمی پس از رنسانس، عکسالعمل طبیعی علمی به صورت انتقامجویی بوده که تا اینک ادامه دارد[۵].
- رابطه میان عقل و دین از چه سنخی است؟ آیا میتوان هم عالم بود و هم متدین؟ در موارد تناقضات ظاهری، چگونه میتوان میان آنها جمع نمود؟[۶].
معناشناسی علم و دین
- مراد از علم در بحث رابطه علم و دین sciense است نه knowledg، که شامل علوم انسانی مانند روانشناسی، مدیریت، علوم سیاسی و معرفتشناسی و طبیعی مانند علوم زیستی و فیزیک و ریاضی میشود. مراد از دین تعریف خاص دین است که مجموعهای از تعالیم نظری و عملی مینوی برای تنظیم زندگی است که ناظر به ادیان توحیدی و الهی است که از طرف خدا توسط پیامبران فرو فرستاده شده. یا تعریف اخص دین، که تنها در دین اسلام تشخص و تحقق مییابد[۷][۸].
انواع ارتباط علم و دین
استقصای ترابط میان علم و دین و مجموعه همخوانی و ناهمخوانیهای میان آن دو را با توجه به آنچه امروزه دراینباره مطرح است[۹]، میتوان در موارد زیر برشمرد:
تمایز
- برخی از متفکران غربی با تمایز و تفکیک میان این دو، به حل مشکل پرداختند. کانت فیلسوف پرآوازه آلمانی را میتوان آغازگر این تفکر دانست. او با تمایز میان خاستگاه عقل و دین که اولی از عقل نظری و دیگری از عقل عملی اشراب میگردد، جداانگاری میان آنها را مطرح کرد، با این نگاه وظایف آنها نیز متفاوت خواهد بود؛ از این رو حوزه معرفت به علم و امور اخلاقی به دین مرتبط است[۱۰]. با این مبانی علم و دین، مؤید و مکمل هم نخواهند بود، و هرکدام در حوزه و حریم خود قرار میگیرد.
- علاوه بر کانت این تفکر با نگاه صیانت از آموزههای کتاب مقدس در عدم زمینهسازی رویارویی آنها با حرکت شتابنده علوم تجربی، طرفداران زیادی پیدا نمود، به خصوص متکلمان مسیحی از این دیدگاه حمایت جدی نمودند که در دو کتاب عقل و اعتقاد دینی و علم و دین قابل مطالعه است.
- به نظر نگارنده در عین توجه به برخی نقدهای وارد بر این تفکر، رویکرد مذکور با توجه به ذهنیت مثبت ارائهکنندگان، دیدگاهی قابل احترام است؛ زیرا در حقیقت میتوان این تفکر را در حوزه الهیات سلبی جای داد که معمولاً در جایی مطرح میشود که الهیات ثبوتی محفوف به معضلات و شبهات غیر قابل حلی است[۱۱].
تعارض
- از جمله نظریات جنجالی دراینباره، ناسازگاری و ناهمگونی میان علم و دین است، بهگونهای که میان گزارههای متضاد از آنها نمیتوان جمع نمود. هفت آسمان در دین و یک آسمان در علم از جمله نمونههای آن است. به خصوص تعارض میان خلقت تکاملی یا دفعی انسان در علوم طبیعی و قرآن، که خود موجب پیدایش دو تفکر متضاد طبیعتگرایی و نفی خداباوری به سود علم و همچنین بنیادگرایی و علمزدایی از سوی دیگر گردید[۱۲][۱۳].
توافق
- این نظریه با رویکرد نفی تعارض و حتی تمایز میان علم و دین بر سازگاری و همگن بودن آنها تأکید میورزد. از جمله مدافعان این نظر وایتهد، فیلسوف انگلیسی است. او با این نگاه که خاستگاه دین، تجربه دینی و خاستگاه علم تجربه طبیعی است، آنها را سازگار و حتی مکمل هم میدانند[۱۴]، و با مبنای دینی استاد مطهری چنین نظری دارد، و در آثار متعدد خویش علم و دین را دو بال مکمل و مؤید هم میداند که هر دو برای گسترش شناخت انسان هستند، علم توسعه افقی و دین، شناخت عمودی را عهدهدار است[۱۵][۱۶].
رابطه ارگانیکی علم و دین
- آنچه از روابط علم و دین پیش از این آمد با پیش فرض مرزیبندی میان علم و دین بود، اما به نظر میرسد نوع دیگر از رابطه میان آنها را میتوان تصور نمود که آن رابطه جزء و کل از نوع رابطه ارگانیکی میان آنهاست. که در حقیقت، علم شاخهای از شاخههای دین، در ساختاریابی و سامانمندی جامعه دینی است.
- پردازش دیگر این داستان چنین است: در هویتیابی نظام اسلامی آنچه اهمیت دارد، شمول دین بر تمام مؤلفهها و متغیرات شکلدهنده جامعه است. همانگونه که بنابر حدیث معروف نبوی «إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلَاثَةٌ آيَةٌ مُحْكَمَةٌ أَوْ فَرِيضَةٌ عَادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قَائِمَةٌ»[۱۷] دین در گستره وسیع، شامل اصول جهانبینی، اصول ارزشی رفتارشناسی و قوانین عمومی زندگی میشود که همه در درون خانواده دین خود را مییابند و بر هم اثر میگذارند. نه تنها در این موارد، بلکه دینی با پیام جهانی و جاودانی، داشتن جامعیتی با محوریت همه علوم و دانشهای زمینی و آسمانی، امری است که از آن توقع میرود[۱۸].
- در این صورت است که بحث رابطه علم و دین، میتواند به عنوان یک نظریه، با عنوان علم دینی طراحی و ارائه گردد. دیدگاهی که میتوان آن را به عالم برجسته و معاصر شیعی استاد جوادی آملی نسبت داد. از آنرو که ایشان نگاه سنتی از تعریف علوم دینی را معتقد نیست، بلکه دایره وسیعی از دانشهای الهی و بشری را در کنار هم مینشاند.
- البته علاوه بر ایشان کسان دیگری از اندیشمندان ایرانی و غیر ایرانی نیز، این نظر را مطرح نموده و مدافع آن بودهاند که از جمله آنها مرحوم استاد مطهری است.
- استاد مطهری همانگونه که در طرح دو مسئله کلام جدید و فلسفه اخلاق از پیشگامان بوده است، او را میتوان از طراحان اولیه این نظر در میان علمای شیعه به حساب آورد. ایشان در جایی تقسیم علوم به دینی و غیر دینی را نادرست میداند[۱۹].
- از اینرو علم در حدیث معروف «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ» را در سطحی وسیع میبیند: هر علمی که متضمن فایده و اثری باشد و آن فایده و اثر را اسلام به رسمیت بشناسد[۲۰] و هر علمی که برآوردن نیازهای جامعه اسلامی، موقوف به داشتن آن علم و تخصص و اجتهاد در آن علم باشد[۲۱]، علم دینی است[۲۲][۲۳].
تبیین استاد جوادی آملی
- استاد جوادی آملی شخصیتی است جامع در حوزه علوم عقلی، نقلی و عرفانی که اندیشههای مربوط به حاکمیت دینی را نیز همواره در آثار و گفتار خویش مورد بحث و مداقه قرار داده است. همچنین به خاطر برخی مسئولیتهای فرهنگی و ارشادی پس از انقلاب، فضای عمومی و اجرایی جامعه را از نزدیک ملاحظه نموده است.
- میتوان گفت همین پیش زمینههای معرفتی، فکری و فرهنگی او را واداشته است تا در حوزه علم و دین هم ورود پیدا کنند[۲۴].
- خلاصه دیدگاه ایشان درباره دینی شدن علوم و دانشگاهها را در قالب چند نکته، به عنوان مقدمه و یک نتیجه میتوان ارائه داد[۲۵]: دین در منظری فراتر از علم مینشیند و علم و عقل را داخل در حریم خویش جا میدهد. علم عقلی (تجربی و تجریدی) در درون هندسه معرفت دینی واقع میشود و در کنار و همراه نقل عهدهدار ترسیم معرفت محتوایی دین میگردد؛ پس اگر چالش و تعارضی متصور شود، میان علم و نقل است، و هرگز میان علم و دین تعارضی نیست. در این صورت از یکسو علوم و دانش طایفهای از مشتغلین به دینشناسی که متمرکز بر ادله نقلی هستند و در حوزههای علمی به فهم و تفسیر آنچه خدا گفته مشغولاند و قول خدا را محور و موضوع تلاش علمی خویش قرار دادهاند، دینی و اسلامی است.
- از سوی دیگر در کنار حوزههای علمی، دانشگاههای اسلامی قرار میگیرد که همت خود را مصروف ادراک و فهم فعل خود قرار داده و درصدد تفسیر جهان خلقت است. اگر تفسیر قول خدا، علم اسلامی را به دست میدهد، تفسیر فعل خدا نیز علمی اسلامی محسوب میشود؛ پس داشتن دانشگاه اسلامی منوط به داشتن علوم اسلامی است. این علم زمانی فراهم میشود که اولاً: علم را به حریم هندسه معرفت دینی راه دهیم و چتر دین را بر سر آن بگسترانیم، و ثانیاً: طبیعت را خلقت ببینیم و میان طبیعتشناسی و الهیات وفاق و آشتی برقرار کنیم و از سیر افقی فقط در مسیر علم دست برداریم و هرگونه فکر ناب، اندیشه سره، عقل صرف و رهاورد علم صائب را موهبت الهی بدانیم که به انسان عطا کرده است[۲۶].
قدم اول: مبانی اسلامی شدن علوم تجربی
- اگر خواستیم علوم تجربی و متون درسی دانشگاهها اسلامی گردد باید:
- عنوان "طبیعت" برداشته شود و به جای آن، عنوان "خلقت" قرار گیرد؛ یعنی اگر عالمی بحث میکند که فلان اثر در فلان ماده معدنی است یا فلان گونه گیاهی چنین خواص و آثاری دارد، با تغییر عنوان یادشده اینگونه میاندیشد و آن را تبیین میکند که این پدیدهها و موجودات چنین آفریده شدهاند.
- عنوان خالق که مبدأ فاعلی است، ملحوظ باشد؛ یعنی آفریدگار حکیم، صحنه خلقت را چنین قرار داده است که دارای آثار و خواص ویژهای باشند.
- هدف خلقت که پرستش خدا و گسترش عدل و داد است، به عنوان مبدأ غایی منظور شود.
- محور بحث، دلیل معتبر نقلی باشد؛ مانند آیه قرآن یا حدیث صحیح.
- از تأییدهای نقلی یا تعلیلهای آن استمداد شود.
- در هیچ موردی دعوای "حسبنا العقل" نباشد، چنان که ادعای "حسبنا النقل" مسموع نشود.
- تفسیر هر جزئی از خلقت با در نظر گرفتن تفسیر جزء دیگر آن باشد، تا از سنخ تفسیر تکوین به تکوین به شمار آید؛ نظیر تفسیر تدوین به تدوین، زیرا هر موجودی از موجودهای نظام آفرینش، آیه کلمه یا سطری از آیات، کلمات و سطور کتاب جامع تکوین الهی است.
- در این صورت ارتباط موضوع دانش عالمان علوم طبیعی با خالق هستیبخش هم به لحاظ مبدأ و هم به لحاظ مقصد و منتهای آن و هم به جهت صراط مستقم محفوظ میماند؛ اما اگر این نظم خاص اتفاق نیفتد و همچنان بر آنگاه معیوب که طبیعت را منقطع الاول و الاخر تصور میکند، اصرار ورزیده شود، چارهای جز آن نیست که همچنان به شانس و تصادف بسنده کنند یا کار را به خود طبیعت استناد دهند و از این نکته که کسی طبیعت را به این صورت درآورده، غفلت ورزند و جهان را مانند انسان و انسان را بسان جهان، پوچ و بیمعنا تفسیر کنند. انسان به دنیا میآید و رشد میکند و میپوسد؛ مانند دیگر پدیدههای طبیعی بیآنکه از پوست به درآید و غایت و هدفی متعالی را تعقیب کند[۲۷].
قدم دوم: حجیت همه علوم
- حاصل آنکه پس از قدم اول، یعنی خلقت را به جای طبیعت نشاندن و مبدأ و هدف را ملحوظ داشتن، نوبت به قدم دوم میرسد؛ یعنی کنار زدن منطق قارونی و باور به اینکه عقل و دانش سرمایه و موهبت الهی است و همچنان که نقل همتای عقل، عطای خداوند و حجت او برای فهم دین و هدایت بشر است، عقل و علم نیز موهبت خدا و حجت او برای شناخت دین است. بنابراین، در علوم تجربی هرجا در حکمت نظری از بود و نبود خبر داد، حجت خداست و هرجا در حکمت عملی از باید و نباید خبر داد، باز هم حجت خداست. تفسیر عالمانه فعل و قول خدا هر دو حجت است و هر دو تأمینکننده محتوای اسلام هستند[۲۸].
قدم آخر، علم دینی تفسیر قول یا فعل خدا
- در زمینه اسلامی کردن علوم و دانشگاهها از هرگونه افراط و تفریط باید دوری جست و نباید تصور کرد علم اسلامی، یعنی فیزیک و شیمی اسلامی، تافتهای جدابافته از علوم طبیعی رایج است. منشأ چنین گمانی آن است که نسبت علم دینی به علم رایج را نسبت فرش دستباف به فرش ماشینی بدانیم و تخیل کنیم که علوم دینی محتوایی کاملاً متفاوت از علم رایج در اختیار میگذارد و چون مشاهده میکنیم که از دل علم دینی فیزیک و شیمی متفاوتی به دست نمیآید، به این تصویر کشانده میشویم که که از اساس منکر امکان اسلامی کردن علوم گردیم.
- ایده اسلامی کردن علوم - همانطور که اشاره شد - درنتیجه آشتی دادن علم با دین و رفع غفلت از جایگاه عقل در هندسه معرفت دینی و برطرف کردن بیگانگی و فاصلهای که به نادرست، میان علم و دین برقرار شده، حاصل میآید؛ نه آنکه از روش تجربی دست برداشته و سازوکار کاملاً جدید و بدیعی برای علوم طبیعی پیشنهاد شود. حقیقت آن است که اسلامی کردن علوم به معنای رفع عیب و نقص حاکم بر علوم تجربی رایج است و اینکه علوم طبیعی را هماهنگ و سازگار با دیگر منابع معرفتی ببینیم؛ نه آنکه اساس علوم رایج را ویران کرده و محتوای کاملاً جدیدی را در شاخههای مختلف علوم انتظار بکشیم.
- علم اگر علم باشد؛ نه وهم و خیال و فرضیه محض، هرگز غیر اسلامی نمیشود. علمی که اوراق کتاب تکوین الهی را ورق میزند و پرده از اسرار و رموز آن برمیدارد، به ناچار اسلامی و دینی است و معنی ندارد که آن را به دینی و غیردینی و اسلامی و غیراسلامی تقسیم کنیم.
- بر این اساس علم فیزیک در شرایطی که مفید یقین یا طمأنینه عقلائیه است و در مرز فرضیه و وهم و گمان به سر نمیبرد، یقیناً اسلامی است، هرچند شخص فیزیکدان ملحد و یا شاک باشد. اینکه او به سبب اعوجاج و الحادش ارتباط عالم طبیعت با خدا را قطع کرده و خلقت را باور ندارد، موجب آن نیست که فهم او در طبیعت، در صورتی که حقیقتاً علم یا کشف اطمینانآور باشد، فاقد حجیت و اعتبار شرعی تلقی گردد و تفسیر فعل خدا قلمداد نشود. همانگونه که اگر کسی ملحدانه، ارتباط قرآن که کتاب تکوینی است با خداوند را قطع کرد و این حقیقت را نادیده گرفت که خدای سبحان، این کتاب را برای اهداف والایی، نظیر هدایت متقیان و اقامه قسط، نازل کرده است، با این حال به بررسی و تفسیر قرآن پرداخت وجهات ادبی و لطایف و فصاحت و بلاغت آن را بررسی نمود و به مطالعه قصص و تاریخش پرداخت و معارف حکمی و کلامی آن را ارزیابی کرد، نمیتوان به استناد الحادش، فهم و تفسیر او را - گرچه با رعایت شرایط کامل فهم و اداراک معتبر و مضبوط صورت گرفته باشد - مخدوش و ناموجه اعلام کرد؛ زیرا تفسیر قول خداوند سبحان، اگر وهم و حدس نباشد و تفسیر صحیح و فهم درست باشد، به اسلامی و غیراسلامی تقسیم نمیشود، هرچند صاحب این فهم به مسلمان و غیرمسلمان تقسیم شود[۲۹].
- شاهد این مدعا آن است که قرآن که بر پیامبر نازل میشد، مردم را که شامل کفار و مشرکان نیز میشدند، مخاطب قرار میداد و اسلام را به آنان معرفی میکرد. اگر فهم آنان از این آیات مطابق اسلام نباشد و فهم قرآن به اسلامی و غیراسلامی (به حسب مفسر) تقسیم شود، ابلاغ رسالت و محتوای دین اسلام به مردم صورت نپذیرفته است، پس فهم قرآن فهم محتوای اسلام است و این علم و معرفت، اسلامی است، گرچه کسی که آن را فهمیده، بر اثر قبول یا نکول، یا مسلمان است یا کافر. به همین قیاس ما هرگز فیزیک و شیمی غیراسلامی نداریم. علم اگر علم است، نمیتواند غیراسلامی باشد، زیرا علم صائب، تفسیر خلقت و فعل الهی است و تبیین کار خدا حتماً اسلامی است، گرچه فهمنده، این حقیقت را درنیابد و خلقت خدا را طبیعت بپندارد[۳۰].
- میتوان مؤید ایشان را دیدگاه برخی از مسلمانان فنگرا و تکنوکرات در کشورهای اسلامی دانست، که از معروفترین آنها میتوان ماهاتیر محمد، رهبر توسعه مالزی را میتوان نام برد، که رمز عدم پیشرفت علمی مسلمانان در دورن معاصر را، در فاصله گرفتن از اصول و باورهای دینی و اجتماعی صدر اسلام میداند. او با تمجید از رویکرد فراگیر مسلمانان صدر اسلام و گلایه از نگاههای تنگنظرانه موجود میگوید: مسلمانان اولیه نه تنها به کسب آموزشهای دینی میپرداختند، بلکه دیگر زمینههای دانش را نیز فرا میگرفتند. آنها هیچگاه نمیپرسیدند این دانش از کجا آمده است؟ فرقی نمیکرد که از سوی چه منابعی تأمین شده است؛ بتپرستان، مسیحیان یا یهودیان.... به این ترتیب بود که آنها پیشروان پزشکی، علوم، نجوم، دریانوردی، ریاضیات و سایر علوم بودند... اما بعدها تفسیرهای جدیدی از اسلام رایج شد که آموختن و کسب دانش، جز دانش دینی را محکوم میکرد... به اعتقاد آنها سایر دانشها ضروری نیستند و هیچ مزیتی برای انسانهایی که به دنبال آنها هستند فراهم نمیکنند. این دانشها بعدها متهم به دانشهای سکولار و مخالف با دین شدند[۳۱][۳۲].
- در پایان تأکید میشود التزام به کلیت این نظریه که دایره علم را در وسعت همه علوم مورد نیاز جامعه، اعم از رفاه دنیوی و یا سعادت اخروی میداند، میتواند راهگشایی بزرگ در معرفی جامعیت و جهانی بودن اسلام و آشتی با جهان مدرن، توأم با پیرایهزدایی از دنیاگرایی و رویکردهای اومانیسمی علوم باشد.
- از اینرو، مجدداً باید تأکید نمود، نمیتوان ادعا کرد که دیدگاه استاد جوادی آملی، واجد همه متغیرات و مؤلفههای لازم یک نظریه باشد. ازاینرو، نیاز به مطالعه و بررسیهای کارشناسانه بیشتری توسط عالمان حوزههای مختلف را در خود میبیند، اما این نقد و نظرها نباید کلیت و اهمیت آن را خدشهدار کند.[۳۳].
منابع
پانویس
- ↑ فخرالدین رازی، المحصل، ص۲۴۳: اختلفوا فی حد العلم و عندی أن تصوره بدیهی، لأن ماعداالعلم لاینکشف إلا به، فیستحیل أن یکون غیره کاشفا له...
- ↑ فاضل مقداد، ارشادالطالبین، ص۱۰۱.
- ↑ شیخ طوسی، الرسائل العشر، ص۷۴: یحد العلم بأنه ما اقتضی سکون النفس و نعنی بسکون النفس انه متی شکک فیما یعتقده لا یشک، و یمکنه دفع ما یورد علیه من الشبهه.
- ↑ یوسفی، زهرا، علم امام از دیدگاه شیخ مفید و آیتالله جوادی آملی، ص ۲۴.
- ↑ بوکای، عهدین، قرآن و علم، ص۱۶۵.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۸.
- ↑ در کتاب علم و دین نگاشته جدید استاد مصباح یزدی، معانی متعدد این دو واژه بررسی و کاویده شده است.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۸.
- ↑ در کتاب علم و دین استاد مصباح یزدی، با یک نگرش وسیعتر به گستره جامعتری از این نوع ارتباط با توجه به تفاوت معنایی این دو واژه میپردازد. (فصل سوم: نسبتهای مفهومی علم و دین).
- ↑ باربور، علم و دین، ص۵۹.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۳۹.
- ↑ بنگرید به: علم و دین، ص۱۲۴؛ پترسون، عقل و اعتقاد دینی، ص۳۶۵ - ۳۶۳.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۰.
- ↑ بنگرید به: پترسون، عقل و اعتقاد دینی، ص۳۷۰ - ۳۶۵؛ باربور، علم و دین، ص۱۲۸ - ۱۲۷.
- ↑ مطهری، انسان کامل، ص۲۰۰؛ همو، امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص۹۲؛ همو، مسئله شناخت، ص۲۸.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۰.
- ↑ کلینی، کافی، ج۱، ص۳۲.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۰.
- ↑ مطهری، ده گفتار، ص۱۱۶.
- ↑ مطهری، بیست گفتار، ص۲۵۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ج۵، ص۳۶.
- ↑ جهت مطالعه تفصیلی دیدگاه ایشان درباره رابطه علم و دین بنگرید به: فرامرز قراملکی، استاد مطهری و کلام جدید، (فصل هفتم، علم و دین).
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۱.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۱.
- ↑ بنگرید به: جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، که به تفصیل این مسئله را مورد بررسی قرار دادند. (ص ۱۴۴ - ۱۴۰).
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۲.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۲-۲۴۳.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۳.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۴-۲۴۵.
- ↑ جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص۱۴۰-۱۴۴.
- ↑ ماهاتیر محمد، اسلام، دانش و مسائل بینالمللی، ص۵۹ - ۵۷.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۵.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۴۶.