آیا امام رضا علم غیب داشت؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '{{عربی| {{متن قرآن' به '{{متن قرآن')
جز (جایگزینی متن - '}} }}' به '}}')
خط ۴۴: خط ۴۴:
[[پرونده:Pic1419.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد نجفی یزدی|نجفی یزدی]]]]
[[پرونده:Pic1419.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد نجفی یزدی|نجفی یزدی]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد نجفی یزدی|نجفی یزدی]]''' در کتاب ''«[[پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌ (کتاب)|پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید محمد نجفی یزدی|نجفی یزدی]]''' در کتاب ''«[[پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌ (کتاب)|پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«[[محمد بن فضل هاشمی]] گوید: بعد از وفات [[موسی بن جعفر]]{{ع}} به مدینه آمدم، خدمت [[امام رضا|حضرت رضا]] {{ع}} رسیدم، به عنوان امام بر حضرت سلام کردم. آنچه نزد من بود (از امانات مردم) به ایشان دادم و گفتم: من می‌خواهم به بصره بروم و می‌دانی که خبر رحلت [[امام کاظم|موسی بن جعفر]]{{ع}} به آنها رسیده است و آنها به شدت اختلاف دارند، مطمئن هستم که از من در مورد ادله امامت سؤال می‌کنند، ای کاش چیزی از آن معجزات را به من نشان دهی؟ [[حضرت رضا]]{{ع}} فرمود: این مسأله بر من پوشیده نیست، به دوستان ما در بصره و غیر بصره برسان که من نزد آنها خواهم آمد. ولا قوة الا بالله، آنگاه تمامی آنچه از [[پیامبر]]{{صل}} نزد [[ائمه]]{{عم}} می‌باشد که عبارت است از لباس و چوبدستی و اسلحه و دیگر اشیاء، به من نشان داد. عرض کردم: شما کی می‌آیید؟ حضرت فرمود: وقتی به بصره رسیدی، سه روز بعد من به بصره خواهم آمد انشاء الله تعالی. محمد بن فضل به بصره آمد و خبر آمدن [[حضرت رضا]]{{ع}} را به مردم داد و اینکه حضرت سه روز دیگر وارد می‌شود. در این میان مرد ناصبی بنام عمربن هذاب که خود را زاهد معرفی می‌کرد، حضرت را تحقیر نموده و گفت: او جوانی است که اگر مسائل مشکل از او سؤال شود شاید درمانده و متحیر شود. [[حضرت رضا]]{{ع}} بر سر موعد، سه روز بعد از آمدن من، به بصره آمد و دستور داد تا رئیس نصاری و راءس الجالوت عالم یهود را همراه با همین [[عمر بن هذاب]] برای مناظره بیاورند. مجلسی آراستند که از شیعه و زیدیه و یهود و نصاری پر بود، وقتی مجلس آماده شد [[امام رضا]]{{ع}} وارد شده پس از سلام فرمود: منم علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب و پسر پیامبر{{صل}}. من امروز صبح نماز را در مدینه با والی خواندم و او پس از نماز، نامه‌ای از خلیفه به من داد و قرار شد بیاید به منزل من و جواب نامه را در حضور من بنویسد و انشاءالله امروز عصر می‌روم و به قرار خود عمل می‌کنم. سپس فرمود: شما را جمع کردم تا اشکال‌ها و سؤال‌های خود را از من بپرسید و من پاسخ دهم، از علائم [[نبوت]] و [[امامت]] که آنها را جز نزد ما [[اهل بیت]] {{عم}} نخواهید یافت. هر که می‌خواهد سؤال کند که من آماده شنیدن و دادن جواب هستم. حاضرین گفتند: ای پسر پیامبر با این دلیل دیگر دلیلی نمی‌خواهیم و شما نزد ما راستگویی و خواستند بلند شوند. حضرت فرمود: متفرق نشوید. من شما را جمع کردم تا هر چه از آثار نبوت و نشانه‌های امامت که جز نزد ما خانواده نخواهید یافت بپرسید. زودتر از همه آن مرد ناصبی عمر بن هذاب سخن را آغاز کرده و گفت: محمد بن فضل هاشمی از شما سخنانی نقل می‌کند که عقل ما آن‌را نمی‌پذیرد و قبول نمی‌کنیم. حضرت فرمود: چه سخنانی؟ گفت: شما می‌گوئید: من هر چه خداوند بر پیامبر اکرم{{صل}} فرستاده می‌دانم و به جمیع زبان‌ها و لغت‌ها آگاهم. حضرت فرمود: آری چنین است، هر چه می‌خواهید بپرسید. عمر بن هذاب گفت: اولا همین آگاهی و علم خود را به لغات زبان‌های گوناگون ثابت کنید، در مجلس ما افراد رومی و هندی و فارسی هستند، با آنها به زبان خودشان صحبت کنید. حضرت فرمود: بسم الله، هر کدام به زبان خود صحبت کند تا جوابش را به زبان خودش بشنود، آنگاه حضرت با زبان هر کدام با آنها صحبت کرد به گونه‌ای که اهل مجلس حیران شده و همگی اقرار کردند که حضرت بهتر از آنها به زبان آنها صحبت می‌کند. آنگاه به آن مرد ناصبی فرمود: اکنون به تو خبر می‌دهم که در این روزها به خون یکی از بستگان مبتلا شده و مرتکب قتل می‌شوی. مرد ناصبی گفت: این خبر را از شما باور نمی‌کنم چون [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب مخصوص خداوند است]]. حضرت فرمود: آیا خداوند نفرموده: است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}} }}؟<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.</ref> بدان که پیامبر اکرم{{صل}} مورد رضای خداست و ما هم وارث‌های او می‌باشیم، که نسبت به وقایع گذشته و آینده تا قیامت آگاه هستیم. من آنچه به تو خبر دادم تا پنج روز دیگر واقع خواهد شد. اگر چنین نشد من دروغگو و افترازننده هستم و اگر واقعیت داشت بدان که تو بر خدا و رسول او انکار کرده‌ای. و علامت دیگر آنکه به زودی مبتلا به کوری می‌شوی و هیچ چیز نمی‌بینی، نه کوهی، نه دشتی، و این خبر تا چند روز انجام می‌شود، و همچنین قسم دروغی خواهی خورد و به مرض برص مبتلا می‌گردی. محمد بن فضل و عده‌ای دیگر گفتند: به خدا قسم هر چه [[حضرت رضا]]{{ع}} فرموده بود در آن ماه به او رسید و مبتلا به قتل و کوری و برص شد. به او گفتند: حضرت رضا راست گفت یا دروغ؟ پاسخ داد: به خدا سوگند همان وقت که حضرت خبر داد می‌دانستم که واقعیت خواهد داشت ولی من مقاومت و لجبازی می‌کردم<ref>بحار الانوار، ج۴۹، ص۷۳.</ref>»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/1020/152206 پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌]</ref>.
::::::«[[محمد بن فضل هاشمی]] گوید: بعد از وفات [[موسی بن جعفر]]{{ع}} به مدینه آمدم، خدمت [[امام رضا|حضرت رضا]] {{ع}} رسیدم، به عنوان امام بر حضرت سلام کردم. آنچه نزد من بود (از امانات مردم) به ایشان دادم و گفتم: من می‌خواهم به بصره بروم و می‌دانی که خبر رحلت [[امام کاظم|موسی بن جعفر]]{{ع}} به آنها رسیده است و آنها به شدت اختلاف دارند، مطمئن هستم که از من در مورد ادله امامت سؤال می‌کنند، ای کاش چیزی از آن معجزات را به من نشان دهی؟ [[حضرت رضا]]{{ع}} فرمود: این مسأله بر من پوشیده نیست، به دوستان ما در بصره و غیر بصره برسان که من نزد آنها خواهم آمد. ولا قوة الا بالله، آنگاه تمامی آنچه از [[پیامبر]]{{صل}} نزد [[ائمه]]{{عم}} می‌باشد که عبارت است از لباس و چوبدستی و اسلحه و دیگر اشیاء، به من نشان داد. عرض کردم: شما کی می‌آیید؟ حضرت فرمود: وقتی به بصره رسیدی، سه روز بعد من به بصره خواهم آمد انشاء الله تعالی. محمد بن فضل به بصره آمد و خبر آمدن [[حضرت رضا]]{{ع}} را به مردم داد و اینکه حضرت سه روز دیگر وارد می‌شود. در این میان مرد ناصبی بنام عمربن هذاب که خود را زاهد معرفی می‌کرد، حضرت را تحقیر نموده و گفت: او جوانی است که اگر مسائل مشکل از او سؤال شود شاید درمانده و متحیر شود. [[حضرت رضا]]{{ع}} بر سر موعد، سه روز بعد از آمدن من، به بصره آمد و دستور داد تا رئیس نصاری و راءس الجالوت عالم یهود را همراه با همین [[عمر بن هذاب]] برای مناظره بیاورند. مجلسی آراستند که از شیعه و زیدیه و یهود و نصاری پر بود، وقتی مجلس آماده شد [[امام رضا]]{{ع}} وارد شده پس از سلام فرمود: منم علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب و پسر پیامبر{{صل}}. من امروز صبح نماز را در مدینه با والی خواندم و او پس از نماز، نامه‌ای از خلیفه به من داد و قرار شد بیاید به منزل من و جواب نامه را در حضور من بنویسد و انشاءالله امروز عصر می‌روم و به قرار خود عمل می‌کنم. سپس فرمود: شما را جمع کردم تا اشکال‌ها و سؤال‌های خود را از من بپرسید و من پاسخ دهم، از علائم [[نبوت]] و [[امامت]] که آنها را جز نزد ما [[اهل بیت]] {{عم}} نخواهید یافت. هر که می‌خواهد سؤال کند که من آماده شنیدن و دادن جواب هستم. حاضرین گفتند: ای پسر پیامبر با این دلیل دیگر دلیلی نمی‌خواهیم و شما نزد ما راستگویی و خواستند بلند شوند. حضرت فرمود: متفرق نشوید. من شما را جمع کردم تا هر چه از آثار نبوت و نشانه‌های امامت که جز نزد ما خانواده نخواهید یافت بپرسید. زودتر از همه آن مرد ناصبی عمر بن هذاب سخن را آغاز کرده و گفت: محمد بن فضل هاشمی از شما سخنانی نقل می‌کند که عقل ما آن‌را نمی‌پذیرد و قبول نمی‌کنیم. حضرت فرمود: چه سخنانی؟ گفت: شما می‌گوئید: من هر چه خداوند بر پیامبر اکرم{{صل}} فرستاده می‌دانم و به جمیع زبان‌ها و لغت‌ها آگاهم. حضرت فرمود: آری چنین است، هر چه می‌خواهید بپرسید. عمر بن هذاب گفت: اولا همین آگاهی و علم خود را به لغات زبان‌های گوناگون ثابت کنید، در مجلس ما افراد رومی و هندی و فارسی هستند، با آنها به زبان خودشان صحبت کنید. حضرت فرمود: بسم الله، هر کدام به زبان خود صحبت کند تا جوابش را به زبان خودش بشنود، آنگاه حضرت با زبان هر کدام با آنها صحبت کرد به گونه‌ای که اهل مجلس حیران شده و همگی اقرار کردند که حضرت بهتر از آنها به زبان آنها صحبت می‌کند. آنگاه به آن مرد ناصبی فرمود: اکنون به تو خبر می‌دهم که در این روزها به خون یکی از بستگان مبتلا شده و مرتکب قتل می‌شوی. مرد ناصبی گفت: این خبر را از شما باور نمی‌کنم چون [[آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)|علم غیب مخصوص خداوند است]]. حضرت فرمود: آیا خداوند نفرموده: است: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}؟<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.</ref> بدان که پیامبر اکرم{{صل}} مورد رضای خداست و ما هم وارث‌های او می‌باشیم، که نسبت به وقایع گذشته و آینده تا قیامت آگاه هستیم. من آنچه به تو خبر دادم تا پنج روز دیگر واقع خواهد شد. اگر چنین نشد من دروغگو و افترازننده هستم و اگر واقعیت داشت بدان که تو بر خدا و رسول او انکار کرده‌ای. و علامت دیگر آنکه به زودی مبتلا به کوری می‌شوی و هیچ چیز نمی‌بینی، نه کوهی، نه دشتی، و این خبر تا چند روز انجام می‌شود، و همچنین قسم دروغی خواهی خورد و به مرض برص مبتلا می‌گردی. محمد بن فضل و عده‌ای دیگر گفتند: به خدا قسم هر چه [[حضرت رضا]]{{ع}} فرموده بود در آن ماه به او رسید و مبتلا به قتل و کوری و برص شد. به او گفتند: حضرت رضا راست گفت یا دروغ؟ پاسخ داد: به خدا سوگند همان وقت که حضرت خبر داد می‌دانستم که واقعیت خواهد داشت ولی من مقاومت و لجبازی می‌کردم<ref>بحار الانوار، ج۴۹، ص۷۳.</ref>»<ref>[http://www.ghadeer.org/Book/1020/152206 پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۵۶: خط ۵۶:
[[پرونده:11270.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[داوود خوش‌باور|خوش‌باور]]]]
[[پرونده:11270.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[داوود خوش‌باور|خوش‌باور]]]]
حجت الاسلام و المسلمین '''[[داوود خوش‌باور]]'''، در پایان‌نامه در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[ علم غیب از دیدگاه فریقین (پایان‌نامه)| علم غیب از دیدگاه فریقین]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
حجت الاسلام و المسلمین '''[[داوود خوش‌باور]]'''، در پایان‌نامه در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[ علم غیب از دیدگاه فریقین (پایان‌نامه)| علم غیب از دیدگاه فریقین]]»'' در این‌باره گفته‌ است:  
::::::«از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} روایت شده که آن جناب نظر کرد به ابن هذاب، و سپس فرمود: اگر به تو خبر دهم که در همین روزها یکی از ارحامت کشته میشود، آیا تصدیقم میکنی؟ گفت: نه، برای اینکه کسی به جز خدای تعالی غیب نمی‌داند. فرمود: مگر این خدای تعالی نیست که می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}} }} <ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.</ref> ، پس [[پیامبر|رسول اللَّه]]{{صل}} که مرضی نزد خدا است غیب می‌داند، ما هم ورثه همان رسولی هستیم که خدا او را به هر مقدار از غیب خود خواسته آگاه کرده، پس ما هم می‌دانیم آنچه شده و آنچه که تا روز قیامت خواهد شد. روایات در این باب از حد شمار بیرون است، و مدلول آنها این است که: [[پیامبر|رسول اللَّه]]{{صل}} [[علم غیب]] را از راه [[وحی]] از خدای تعالی گرفته، و [[ائمه]]{{عم}} از آن جناب به ارث گرفته‌اند»<ref>[[ علم غیب از دیدگاه فریقین (پایان‌نامه)| علم غیب از دیدگاه فریقین]]؛ ص ۱۵۲.</ref>.
::::::«از [[امام رضا|حضرت رضا]]{{ع}} روایت شده که آن جناب نظر کرد به ابن هذاب، و سپس فرمود: اگر به تو خبر دهم که در همین روزها یکی از ارحامت کشته میشود، آیا تصدیقم میکنی؟ گفت: نه، برای اینکه کسی به جز خدای تعالی غیب نمی‌داند. فرمود: مگر این خدای تعالی نیست که می‌فرماید: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}} <ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.</ref> ، پس [[پیامبر|رسول اللَّه]]{{صل}} که مرضی نزد خدا است غیب می‌داند، ما هم ورثه همان رسولی هستیم که خدا او را به هر مقدار از غیب خود خواسته آگاه کرده، پس ما هم می‌دانیم آنچه شده و آنچه که تا روز قیامت خواهد شد. روایات در این باب از حد شمار بیرون است، و مدلول آنها این است که: [[پیامبر|رسول اللَّه]]{{صل}} [[علم غیب]] را از راه [[وحی]] از خدای تعالی گرفته، و [[ائمه]]{{عم}} از آن جناب به ارث گرفته‌اند»<ref>[[ علم غیب از دیدگاه فریقین (پایان‌نامه)| علم غیب از دیدگاه فریقین]]؛ ص ۱۵۲.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}



نسخهٔ ‏۲ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۶:۲۹

الگو:پرسش غیرنهایی

آیا امام رضا علم غیب داشت؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا امام رضا(ع) علم غیب داشت؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «آیا امامان از اهل بیت پیامبر خاتم علم غیب داشته‌اند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

ضیاءآبادی
آیت‌الله ضیاءآبادی در کتاب «حبل متین شناخت ارکان دین» در این‌باره گفته‌ است:
«احمد بن ابی نصیر بزنطی می‌گوید: من ابتدا واقفی مذهب بودم؛ بعد، مستبسر شدم. روزی از امام رضا(ع) تقاضا کردم وقت مناسبی تعیین بفرماید تا شرفیاب حضور گردم و مسائلم را مطرح کنم. این گذشت تا روزی من در خانه‌ام نشسته بودم، در زدند. دیدم خادم امام مرکب مخصوص امام را آورده تا مرا خدمت امام ببرد. با خشوحالی تمام سوار شدم و شرفیاب گشتم. مسائلی را مطرح کردم و بهره‌ها بردم تا شب شد. همان جا نماز و عشا را با امام(ع) خواندم. بعد، غذا آوردند و پس از صرف غذا خواستم برخیزم برای رفتن. فرمود: دیر وقت شده و منزل شما هم دور است، صلاح این است که همین جا استراحت کنی. من هم که از خدا می‌خواستم خدمت امام(ع) باشم، اطاعت کردم و ماندم. به خادمشان گفتند: رختخواب مخصوص خودم را بیاور، برای آقای احمد بزنطی پهن کن. من در این موقع به فکر فرو رفتم و از ذهنم گذشت که معلوم می‌شود من آدم بسیار بزرگواری هستم که امام این گونه با من رفتار می‌کنن؛ امام(ع) مرکب مخصوص خود را برای من فرستاده و مرا به خانه‌اش آورده و با من هم غذا شده وبعد، رختخواب مخصوص خودش را در اختیار من گذاشته است، عجب! این منم که چنین بزرگوارم؟. امام نیم خیز شده بود تا برخیزد و به اتاق خود برود. دیدم نشست فرمود: احمد، قصه‌ای برایت بگویم. وقتی صعصعة بن سوهان، از اصحاب جدم امیرالمؤمنین(ع) مریض شد، امیرالمؤمنین(ع) به عیادت او رفت و کنار بسترش نشست و دست بر پیشانی او گذشت و او را مورد ملاطفت قرار داد. بعد، وقتی خواست برخیزد، فرمود: صعصعه نکند این آمدن من به عیادتت را مایه امتیاز خود از برادران ایمانی‌ات بشماری. این تکلیف دینی من بود که انجام دادم. امام رضا(ع) این قصه را گفت و برخاست و در واقع، با این عمل، هم آگاهی خود را از مافی الضمیر من نشان داد، که نمونه‌ای از علم غیب بود، هم به من پند داد و مرا از بیماری عجب و خودپسندی شفا بخشید [۱]»[۲].

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های مصداقی همطراز

پرسش‌های وابسته

  1. آیا در میان مخلوقات فقط انسان عالم به غیب می‌شود؟ (پرسش)
  2. آیا انسان آگاه از غیب باید عصمت داشته باشد؟ (پرسش)
  3. چه کسی غیر از خدا عالم به غیب است؟ (پرسش)
  4. آیا همه پیامبران علم غیب داشته‌اند؟ (پرسش)
  5. آیا امام معصوم عالم به غیب است؟ (پرسش)
  6. آیا غیر از پیامبران و امامان انسانی عالم به غیب می‌شود؟ (پرسش)
  7. آیا غیر از پیامبران و امامان انسانی توان پیشگویی را دارد؟ (پرسش)
  8. تفاوت علم غیب خدا و معصوم چیست؟ (پرسش)
  9. آیا مقام علم غیب به غیر معصوم داده می‌شود؟ (پرسش)
  10. شرایط دستیابی غیر معصوم به علم غیب چیست؟ (پرسش)
  11. غیر معصوم از چه راهی می‌تواند به غیب آگاهی یابد؟ (پرسش)
  12. ادراک کدام علوم غیبی برای غیر معصوم ممکن است؟ (پرسش)
  13. آیا غیر معصوم وظیفه دارد به دنبال فراگیری علوم غیبی باشد؟ (پرسش)
  14. وظایف علمی و عملی غیر معصوم در قبال علوم غیبی چیست؟ (پرسش)
  15. در صورت آگاهی از برخی علوم غیبی آیا غیر معصوم اجازه انتقال آن به دیگران را دارد؟ (پرسش)
  16. آیا آگاهی غیر معصوم از غیب با حکمت الهی در امتحان او منافات ندارد؟ (پرسش)
  17. با توجه به اینکه علم غیب غیر خدا ویژه رسولان برگزیده است آگاهی غیر معصوم از برخی امور غیبی چه توجیهی دارد؟ (پرسش)
  18. آیا از راه غیر مشروع می‌توان به علم غیب دست یافت؟ (پرسش)
  19. با توجه به عقیده بداء آیا بهره‌مندی انسان از علم غیب به معنای برتری مخلوق بر خالق نیست؟ (پرسش)
  20. آیا شیطان و فرشتگان می‌توانند به افکار ما آگاهی داشته باشند؟ (پرسش)
  21. آیا آگاهی از سرنوشت به نفع انسان یا به ضرر اوست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. بحار الانوار ج۴۹، ص ۴۸، ح ۴۸.
  2. حبل متین شناخت ارکان دین؛ ج ۱، ص ۳۷۶ - ۳۷۷.
  3. اثبات الهداة، ج۶، ص ۶۵
  4. بررسی‌ مسائل کلی‌ امامت، ص ۲۸۷.
  5. «عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ الصَّلْتِ قَالَ: قُلْتُ لِلرِّضَا (ع) أَنْتَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ أَنَا صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ وَ لَكِنِّي لَسْتُ بِالَّذِي أَمْلَؤُهَا عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ كَيْفَ أَكُونُ ذَلِكَ عَلَى مَا تَرَى مِنْ ضَعْفِ بَدَنِي وَ إِنَّ الْقَائِمَ هُوَ الَّذِي إِذَا خَرَجَ كَانَ فِي سِنِّ الشُّيُوخِ وَ مَنْظَرِ الشُّبَّانِ قَوِيّاً فِي بَدَنِهِ حَتَّى لَوْ مَدَّ يَدَهُ إِلَى أَعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَقَلَعَهَا وَ لَوْ صَاحَ بَيْنَ الْجِبَالِ لَتَدَكْدَكَتْ صُخُورُهَا يَكُونُ مَعَهُ عَصَا مُوسَى وَ خَاتَمُ سُلَيْمَانَ (ع) ذَاكَ الرَّابِعُ مِنْ وُلْدِي يُغَيِّبُهُ اللَّهُ فِي سِتْرِهِ مَا شَاءَ ثُمَّ يُظْهِرُهُ فَيَمْلَأُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»؛ کمال الدین: ص ۳۷۶، ح ۷، اعلام الوری: ج ۲ ص ۲۴۰، بحار الأنوار: ج۵۲ ص ۳۲۲ ح ۳۰.
  6. دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۳، ص۱۱۹ - ۱۲۱.
  7. فرهنگستان علوم اسلامی قم
  8. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
  9. بحار الانوار، ج۴۹، ص۷۳.
  10. پیشگویی‌های امیرالمؤمنین ع‍ل‍ی‌ ب‍ن‌ اب‍ی‌ طال‍ب‌
  11. علم پیامبر و ائمه به غیب (پایان‌نامه)|علم پیامبر و ائمه به غیب]]، ص۶۱.
  12. او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ - ۲۷.
  13. علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۱۵۲.
  14. وبگاه پرسمان