خداشناسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:


==مقدمه==
==مقدمه==
*[[اعتقاد]] یا بی‌اعتقادی نسبت به [[خداوند]]، مهم‌ترین اصلی است که [[اندیشه]] [[آدمی]] و به‌دنبال آن نوع و [[روش زندگی]] [[انسان]] را مشخص می‌کند. حد نهایی همه شناخت‌های [[انسان]] به [[شناخت]] [[خدا]] (البته مطابق با توانایی‌های فطری، ذهنی و [[فکری]] [[آدمی]]) ختم می‌شود. اگر [[آدمی]] به این [[شناخت]] برسد، به کمال نهایی و [[هدف]] اصلی [[آفرینش]] دست یافته است. تصور توحیدیِ مبتنی بر [[معرفت]] و [[شناخت]] حقیقی، عنصری مؤثر در زندگی [[آدمی]] است و همه حرکات و افکار [[انسان]] را تحت سیطره خویش قرار می‌دهد و در همه ابعاد زندگی [[آدمی]] اثر می‌گذارد. می‌توان این‌گونه تصور کرد که خداشناسی سرمنشأ همه [[فضایل]] و [[کمالات]] در زندگی [[انسان]] است. [[توحید]یعنی آن‌که [[خداوند]] یکتا و عاری از هر [[عیب]] و [[نقص]] و دارای [[صفات کمال]] است، او آفریننده یگانه و بی‌شریک [[جهان هستی]] است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 323.</ref>.
*از خواسته‌های فطری [[انسان]] است. [[شناخت]] ذات، صفات و [[افعال الهی]] و پرستش‌ [[خداوند]] در نهاد [[انسان]] ریشه دارد که [[خداوند]] در او برنهاده است<ref>مجموعه آثار استاد مطهری‌، ۶/ ۹۴ و ۹۵.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 308.</ref>.
*[[خداوند]] دارای اسمای [[حسنی]] است. صفات او به کمالش بازمی‌گردد و از آن‌جا که او دارای کمال مطلق است، به صفات کمالیه نیز در بالاترین حد که [[فهم]] [[بشر]] در آن راهی ندارد، متصف می‌شود. [[صفات الهی]] را به صفات ثبوتیه، که به ذات [[خداوند]] تعلق دارند و عین ذات او هستند، مانند حیات، [[قدرت]] و... و صفاتی که افزون بر ذات او، و در واقع جزو افعال [[خداوند]] هستند، مانند رزاقیت، [[خالقیت]] و ... تقسیم می‌کنند. اما صفات سلبیه یعنی صفاتی که نشانه نقصان‌اند و مخصوص پدیده‌ها هستند، مانند وجود اعضا و اجزا یا صفت [[ظلم]]، که هرگز در [[خداوند]] وجود ندارند و در واقع بیان اوصافی هستند که در [[خداوند]] راه ندارند. باید توجه داشت که صفات کمالیه [[خداوند]] برخلاف صفات بشری اکتسابی نیستند، بلکه برآمده از ذات او هستند. برای مثال [[علم الهی]] برخلاف [[دانش]] بشری اکتسابی نیست، بلکه ناشی از احاطه بی‌کم و کاست او از احوال عالم است. از این‌رو [[انسان‌ها]] در تصور خویش از [[کمالات]] الهی نباید صفات و [[خواص]] پدیده‌ها را به [[خداوند]] نسبت دهند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 323.</ref>.
*[[شناخت]] [[خدا]] برخاسته از انگیزه‌هایی است‌ که عبارت‌اند:
*[[امام علی]] {{ع}} به مسئله [[توحید]] و خداشناسی نه‌تنها به‌عنوان یک [[اعتقاد]] فردی، که به‌عنوان زیربنای [[جامعه انسانی]] می‌نگرد و بر این اساس عالی‌ترین قالب را برای بیان این مسائل [[انتخاب]] می‌کند. [[امام]] در آغاز همه [[خطبه‌ها]] و نامه‌هایش [[خداوند]] را یاد کرده و به روش‌های مختلف عقیده‌اش را درباره [[خداوند]] بیان داشته است. [[امام]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] راه‌های گوناگونی برای رسیدن به این [[شناخت]] بزرگ فراروی [[انسان‌ها]] می‌نهد و مباحث و زمینه‌های گوناگون توحیدی را مطرح می‌کند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 323-324.</ref>.
#'''حقیقت‌طلبی:''' [[خداوند]] [[انسان]] را چنان آفریده است که او همواره در پی راه یافتن به [[حقیقت]] است و جز از این گذر ارضا نمی‌شود و بخشی از [[پیشرفت]] [[دانش]] انسانی وامدار این انگیزه است. حقیقت‌طلبی را "غریزه کنجکاوی" نیز می‌گویند که [[انسان]] را به [[شناخت]] [[آفریدگار]] [[جهان]] وامی‌دارد. [[قرآن]] نیز بر وجود این انگیزه در [[انسان]] اشارت برده و از آن برای [[هدایت]] او [[بهره]] می‌برد<ref>{{متن قرآن| الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}؛سوره بقره، آیه ۱۴۷ و {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ }} ،آیه ۲۱۳؛ {{متن قرآن| وَإِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ }}؛ سوره مائده، آیه ۸۳.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]ص 309.</ref>.
==محدوده [[شناخت خداوند]]==
#'''حب ذات:''' [[انسان]] در نیل به کمال و [[فضیلت]]، از حب ذات نیرو می‌گیرد. در دیدگاه [[فلسفه]] و [[علم]] النفس، یکی از آثار حب ذات این است [[انسان]] در پی حفظ [[انسانیت]] خویش است و می‌خواهد با حیوانات تفاوت یابد و این را "کرامت‌خواهی" نامیده‌اند. [[کرامت]] و [[منزلت]] انسانی آن‌گاه محفوظ می‌ماند که [[انسان]] بر پایه [[خردمندی]] و [[رفتار]] [[عقلانی]] زیست کند. این گرایش، [[انسان]] را وامی‌دارد تا از [[خدا]] و هستی درکی درست به دست آورد و در پی آن [[رفتاری]] [[شایسته]] از خویش نشان دهد. [[قرآن کریم]] از همین رو است که برخی [[انسان‌ها]] را از حیوان پست‌تر می‌شمارد. این گروه، آنان‌اند که از [[قوای ادراکی]] خویش [[بهره]] نمی‌گیرند <ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ }}؛ سوره اعراف، آیه ۱۷۹؛ {{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ }}؛ سوره انفال، آیه ۵۵ و {{متن قرآن| إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ}}، آیه ۲۲.</ref>. [[قرآن]] از این گذر می‌خواهد [[انسان]] را وادارد تا [[اندیشه]] خویش را به کار بَرَد و به [[شناخت]] [[خدا]] و [[ایمان]] دست یابد<ref>{{متن قرآن| أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلا }}؛ سوره فرقان، آیه ۴۴.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 309.</ref>.
*[[انسان]] از [[شناخت کامل]] [[پروردگار]] ناتوان است و احاطه [[آدمی]] بر ژرفای ذات او امری دست‌نیافتنی است. [[پروردگار]] [[درک]] وجودی خویش را از تیررس اندیشه‌های [[بشر]] دور نگاه داشته است. [[امام]] {{ع}} می‌فرماید: اندیشه‌های دورپرواز او را [[درک]] نکنند و زیرکان تیزهوش به عمق جلال و جبروت او نرسند<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۱ نهج البلاغه|خطبه ۱]]: {{متن حدیث|الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ}}</ref>. هیچ‌کس نمی‌تواند ذات [[خداوند]] را [[درک]] کند. با هیچ یک از مقیاس‌های [[اندیشه]] بشری (مانند [[فلسفه]]، عرفان، [[عقل]] و...) نمی‌توان به عمق [[شناخت خداوند]] راه یافت و گوهر [[معرفت]] او را فراچنگ آورد. اما [[خداوند]] راه [[شناخت]] خود را، آن‌قدر که برای [[بشر]] مفید باشد، بازگذاشته است. [[امام]] {{ع}} می‌فرماید: راه [[شناخت]] و [[معرفت]] لازم هم‌چنان باز است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۹: {{متن حدیث|وَ لَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 324.</ref>.
#'''حق‌سپاسی و [[شکر]] مُنعم:''' [[انسان]] ذاتاً مایل است هر کس را که بدو [[احسان]] می‌کند، [[سپاس]] بگزارد و [[نعمت]] را [[شکر]] کند. این انگیزه از انگیزه‌های [[توانمندی]] است که [[انسان]] را مجبور می‌سازد تا ولی‌نعمت خویش را بازشناسد. [[متکلمان]] [[مسلمان]] نیز از دیرباز "[[شکر منعم]]" را از انگیزه‌های اصلی [[شناخت]] [[خدا]] دانسته‌اند<ref>قواعد المرام فی علم الکلام‌، ۲۸؛ پیام قرآن‌، ۲/ ۳۵.</ref>. آیاتی از [[قرآن]] که [[نعمت‌های الهی]] را برمی‌شمارند، در [[حقیقت]] می‌خواهند این خواسته درونی [[انسان]] را بیدار سازند<ref>{{متن قرآن| وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ مَهْدًا وَجَعَلَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلا لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ  وَالَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاء بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا كَذَلِكَ تُخْرَجُونَ وَالَّذِي خَلَقَ الأَزْوَاجَ كُلَّهَا وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ الْفُلْكِ وَالأَنْعَامِ مَا تَرْكَبُونَ لِتَسْتَوُوا عَلَى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ }}؛ سوره زخرف، آیه ۱۴- ۹.</ref>. از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] کرده‌اند: "چه [[زشت]] است که از [[عمر]] [[انسان]] هفتاد یا هشتاد سال بگذرد و در ملک‌ [[الهی]] [[زندگی]] کند و از نعمت‌هایش [[بهره]] بَرَد؛ [[ولی خدا]] را، آن سان که می‌شاید، نشناسد. [[برترین]] فریضه [[انسان]] این است که [[خدا]] را بشناسد و به بندگی‌اش [[اقرار]] کند"<ref>بحارالانوار، ۴/ ۵۴.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 309-310.</ref>.
*[[تلاش]] و کوشش در راه [[شناخت خداوند]] با [[آگاهی]] به این [[حقیقت]] که رسیدن به [[شناخت کامل]] او برای [[انسان]] دست‌نیافتنی است، امری سودمند و مفید خواهد بود<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 324.</ref>.
#'''کمال‌طلبی:''' میلی در [[انسان]] نهفته است که همواره او را به سوی تعالی و کمال می‌کشاند و این موجب شده است که او پیوسته بکوشد تا خویش را به [[خدا]] نزدیک کند؛ زیرا [[خداوند]]، کمال و [[متعال]] مطلق است<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 310.</ref>.
 
#'''جلب [[منفعت]] و دفع ضرر:''' از طبیعی‌ترین نیروهای درونی [[انسان]] این است که او همواره در پی جلب [[منفعت]] و دفع ضرر است. بیش‌تر [[مردم]] در [[رفتار]] و [[کردار]] خویش تحت تأثیر این نیرویند و همین که در نشناختن [[خداوند]] برای آنان احتمال زیان به میان آید، کافی است تا آنان را به سوی [[شناخت]] [[خدا]] سوق دهد.[[انسان]] از این گذر می‌خواهد [[پروردگار]] و [[صاحب]] [[اختیار]] [[جهان]] را بازشناسد و از او [[فرمان]] برد و زیان را از خود برهاند و به [[منفعت]] دست یابد. [[قرآن کریم]] نیز- چون انگیزه جلب [[منفعت]] و دفع ضرر در بیش‌تر [[انسان‌ها]] [[توانمند]] است- از آن در مسیر [[تربیت]] آنان سود برده است و به ویژه در عرصه [[تربیت اجتماعی]] از انگیزه دفع ضرر [[بهره]] گرفته است<ref>{{متن قرآن| الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ }}؛ سوره نور، آیه ۲؛ {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ }}؛ سوره سبأ، آیه ۱۵ و {{متن قرآن|ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلاَّ الْكَفُورَ}}، آیه ۱۷؛ {{متن قرآن| وَلاَ تَدْعُ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ يَنفَعُكَ وَلاَ يَضُرُّكَ فَإِن فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِّنَ الظَّالِمِينَ وَإِن يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلاَ رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ }}؛ سوره یونس، ۱۰۶ و ۱۰۷؛ {{متن قرآن|الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ }}؛ سوره شعراء، آیه ۸۲- ۷۸؛ پیام قرآن‌، ۲/ ۲۴.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 310.</ref>.
==روش‌های [[شناخت خداوند]]==
#'''آرامش‌طلبی:''' [[انسان]] برای آرام یافتن و رسیدن به احساس [[امنیت]] در برابر خطرهای [[زندگی]] [[دنیایی]]، به [[سختی]] خویش را محتاج آن می‌بیند که تکیه‌گاهی [[استوار]] بیابد و به او [[پناه]] برد<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ }}؛ سوره رعد، آیه ۲۸؛ اخلاق در قرآن‌، ۱/ ۲۹۹- ۲۸۰.</ref>.
*[[امام علی]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] از روش‌های گوناگونی برای [[شناخت خداوند]] و [[تبیین]] صفات او بهره برده است. برخی از این روش‌ها در قالب مشاهده آثار [[آفرینش جهان]] هستی، که [[انسان‌ها]] با حوّاس خود آن را [[درک]] می‌کنند و نتیجه‌گیری از طریق [[عقل]] و روابط علّت و معلول بین پدیده‌ها میسر است. [[امام]] {{ع}} در بیان آثار [[آفرینش]] به کیفیت و چگونگی آن نظر دارد. [[هدف]] [[امام]] در بیان شگفتی‌های [[آفرینش]] و بیان برخی جلوه‌های آن و بیان [[وحدت]] و [[نظم]] موجود در [[آفرینش]] الهی، در پی گشودن راهی به‌سوی [[شناخت]] و پی‌بردن به وجود [[خداوند]] برآمده است، چنان‌که فرمود: سپاس خداوندی را که به سبب [[آفرینش]] خود بر آفریدگانش تجلّی یافت و با [[دلایل]] روشن خود در دل‌هایشان نمودار شد. موجودات را بی آن‌که [[فکر]] و اندیشه‌ای به کار دارد، بیافرید، زیرا [[اندیشه]] تنها سزاوار کسانی است که دارای ضمیر باشند و در ذات او ضمیری نیست. [[علم]] او درون پرده‌های [[غیب]] را بشکافته و بر عقیده‌های رازناک و مکنون احاطه دارد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۷: {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّي لِخَلْقِهِ بِخَلْقِهِ وَ الظَّاهِرِ لِقُلُوبِهِمْ بِحُجَّتِهِ؛ خَلَقَ الْخَلْقَ مِنْ غَيْرِ رَوِيَّةٍ، إِذْ كَانَتِ الرَّوِيَّاتُ لَا تَلِيقُ إِلَّا بِذَوِي الضَّمَائِرِ وَ لَيْسَ بِذِي ضَمِيرٍ فِي نَفْسِهِ، خَرَقَ عِلْمُهُ بَاطِنَ غَيْبِ السُّتُرَاتِ وَ أَحَاطَ بِغُمُوضِ عَقَائِدِ السَّرِيرَاتِ}}</ref>. در این‌صورت، حصول [[شناخت]] و [[معرفت خداوند]] از راه تجلّی او در [[قوه]] عاقله [[آدمی]] صورت می‌گیرد و راه جدیدی در [[شناخت]]، فراروی [[آدمی]] باز می‌شود که در آن‌ فقط بر ابزار مادی و حسی و بحث‌های [[فلسفی]] و استدلالی تأکید نشده است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 324.</ref>.
==[[جایگاه]] [[شناخت]] [[خدا]]==
 
*از آن رو که [[خداوند]] مبدأ هستی و [[کمالات]] است، [[شناخت]] او ارزشمندترین گونه [[شناخت]] است. [[شناخت]] [[خدا]]، بستر [[استواری]] برای دیگر شناخت‌ها نیز فراهم می‌کند و درکی درست از هستی و روابط میان پدیده‌های [[جهان]] به [[انسان]] می‌بخشد. از [[روایات]] نیز برمی‌آید که گران‌بهاترین [[شناخت]] آن است که [[آدمی]] [[خدا]] را بشناسد<ref>میزان الحکمة، ۳/ ۱۸۸۶.</ref>. [[شناخت خداوند]]، [[کامل‌ترین]] و روشن‌ترین مصداق [[دانش]] است و [[آیات]] و [[روایات]] فراوانی از [[فضیلت]] آن یاد کرده‌اند<ref>پیام قرآن‌، ۱/ ۸۱- ۵۶؛ اخلاق در قرآن‌، ۱/ ۲۷۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 310-311.</ref>.
==محدود نبودن [[ذات خدا]]==
*نخستین گام در [[دین]]، [[شناخت خداوند]] است<ref>نهج البلاغه‌، خ ۱.</ref>. [[شناخت خداوند]]، [[هدف آفرینش]] هستی است<ref>{{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا }}؛ سوره طلاق، آیه ۱۲؛ پیام قرآن‌، ۱/ ۶۰.</ref>. پیش رفتن در مراتب و منازل [[قرب الهی]]، در گرو [[شناخت خداوند]] است و هر [[قدر]] این [[شناخت]] افزون شود، تقربی بیش‌تر حاصل می‌آید<ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ }}؛ سوره مجادله، آیه ۱۱.</ref>.[[شناخت خداوند]]، مایه [[ایمان]] و [[فضیلت‌های انسانی]] است. [[ایمان]] جز از رهگذر [[شناخت]] حاصل نمی‌آید<ref>اخلاق در قرآن‌، ۱/ ۲۷۵؛ پیام قرآن‌، ۱/ ۷۲؛ {{متن قرآن| قُلْ آمِنُواْ بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُواْ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّدًا وَيَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً }}؛ سوره اسراء، آیه ۱۰۷ و ۱۰۸؛ {{متن قرآن|وَيَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَيَهْدِي إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ }}؛ سوره سبأ، آیه ۶؛ {{متن قرآن| وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ}}؛ سوره حج، آیه ۵۴؛ {{متن قرآن|هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}}؛ سوره آل عمران، آیه ۷.</ref>. [[شناخت]] [[خدا]]، [[لذت]] [[معنوی]] می‌آفریند؛ چنان که در [[روایت]] است که [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: "اگر [[مردم]] می‌دانستند که در [[شناخت]] [[خدای عزوجل]] چه لذتی نهفته است، هرگز به متاع [[دنیوی]] و آن [[نعمت‌ها]] چشم نمی‌دوختند که [[خداوند]] [[دشمنان]] خویش را از آنها نصیب داده است و [[قدر]] [[دنیا]] در پیش چشمشان، از آنچه پا بر آن می‌نهند، کم‌تر می‌نمود و از [[شناخت]] [[خدا]] [[لذت]] می‌بردند؛ همانند [[لذت]] کسی که در باغ‌های بهشتی همراه [[اولیای الهی]] است"<ref>الفروع من الکافی‌، ۸/ ۲۴۷.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 311.</ref>.
*[[امام]] {{ع}} در عین این‌که از راه جنبه‌های حسی، افقی فراروی [[شناخت]] عقلانی [[پروردگار]] می‌گشاید، به نفی هرگونه تصویرگری، [[تشبیه]]، [[ادراک]] و... و هر چیزی که وجود [[خداوند]] را دست‌خوش ترکیب، محدودیت و پدیده بودن کند، می‌پردازد. اگر [[آدمی]] تصوری از [[خداوند]] در ذهن داشته باشد، در واقع وجود نامحدود [[خداوند]] را محدود کرده است، زیرا وجود نامحدود در دایره محدود وهم و [[فکر]] [[بشر]] نمی‌نشیند. از این‌رو هرگونه کیفیّت و کمیّت و تصوری را باید از ذهن و [[اندیشه]] خود دور داشت<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 325-326.</ref>.
==امکان و حدود [[شناخت]] [[خدا]]==
*تصور و کیفیت قائل شدن برای [[خداوند]] با [[حقیقت]] او منافات دارد. [[اندیشه]] [[بشر]] در تصویرگری، ویژگی‌هایی را از قبیل سطح، حجم، زوجیّت و فردیّت، یا خوّاص حسی مانند رنگ و بو یا سردی و گرمی و... برای [[خداوند]] تصور می‌کند. این کیفیات هرگز در ذات [[حضرت حق]] راه ندارد و جدا از وجود نامتناهی [[خداوند]] است. [[امام]] در این زمینه می‌فرماید: سپاس و [[ستایش]]، خدای را که حواس او را درنیابند، مکانی او را در بر نگیرد، هیچ دیده‌ای او را نبیند و هیچ حجابی او را نپوشد ...<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۷: {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا تُدْرِكُهُ الشَّوَاهِدُ وَ لَا تَحْوِيهِ الْمَشَاهِدُ وَ لَا تَرَاهُ النَّوَاظِرُ وَ لَا تَحْجُبُهُ السَّوَاتِرُ}}</ref>. و در فرازی دیگر می‌فرماید: یکتایش ندانست آن‌که برایش کیفیتی انگاشت و به حقیقتش نرسید آن‌که برایش همانندی پنداشت. آن‌که به چیزی همانندش ساخت، بدو نپرداخت و آن‌که به او اشارت کرد یا در تصورش آورد، قصد او نکرد. هر چه کنه ذاتش شناخته آید، مصنوع است و هر چه قیامش به دیگری بود، معلول. [[خداوند]] فاعل است ولی نه با ابزار، تعیین کننده است ولی نه با جولان [[فکر]] و [[اندیشه]]، و بی‌نیاز است نه آن‌که از کسی سودی برده باشد. زمان همراه او نیست و ابزار و آلات به مددش برنیایند، هستی او بر زمان‌ها پیشی دارد، وجودش بر عدم مقدّم است و ازلیّتش را آغازی نیست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۸: {{متن حدیث|مَا وَحَّدَهُ مَنْ كَيَّفَهُ، وَ لَا حَقِيقَتَهُ أَصَابَ مَنْ مَثَّلَهُ، وَ لَا إِيَّاهُ عَنَى مَنْ شَبَّهَهُ، وَ لَا صَمَدَهُ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ تَوَهَّمَهُ؛ كُلُّ مَعْرُوفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنُوعٌ وَ كُلُّ قَائِمٍ فِي سِوَاهُ مَعْلُولٌ؛ فَاعِلٌ لَا بِاضْطِرَابِ آلَةٍ، مُقَدِّرٌ لَا بِجَوْلِ فِكْرَةٍ، غَنِيٌّ لَا بِاسْتِفَادَةٍ؛ لَا تَصْحَبُهُ الْأَوْقَاتُ وَ لَا تَرْفِدُهُ الْأَدَوَاتُ، سَبَقَ الْأَوْقَاتَ كَوْنُهُ وَ الْعَدَمَ وُجُودُهُ وَ الِابْتِدَاءَ أَزَلُهُ [أَوَّلُهُ]}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 326.</ref>.
*[[انسان]] از نیروهای [[عقلی]] و فطری و ابزارهای درونی [[شناخت خداوند]] بهره‌مند است و از آن سو نیز [[پیامبران الهی]] او را در این راه مدد می‌رسانند و بدین کار وامی‌دارند. این [[بهترین]] [[دلیل]] برای امکان [[شناخت]] [[خدا]] است. با این همه، وجود [[خدای متعال]] را حد و مرزی نیست و بدین روی، دست ادراکات بشری از احاطه به او کوتاه است. [[انسان]] را [[توان]] آن نیست که به کنه ذات و [[صفات]] [[خداوند]] راه یابد و برخی [[روایات]] بزرگان [[معصوم]] {{ع}} نیز بدین [[حقیقت]] اشارت برده‌اند؛ همانند روایتی که [[پیامبر اسلام]] {{صل}} می‌فرماید: "خداوندا! آن سان که می‌شاید، تو را نشناختم و به [[عبادت]] تو نپرداختم"<ref>مرآة العقول‌، ۸/ ۱۴۶.</ref>. نیز از [[امام سجاد]] {{ع}} [[نقل]] است: "خِرَدهای [[آدمیان]] از راه یافتن به کنه [[جمال]] تو ناتوان‌اند"<ref>میزان الحکمة، ۳/ ۱۸۹۳.</ref>. اما چنین هم نیست که [[خداوند]] راه [[شناخت]] خویش را بر [[انسان]] بسته باشد؛ چنان که در روایتی از [[امام علی]] {{ع}} آمده است که [[خداوند متعال]]، [[عقل]] [[آدمی]] را بر نهایت اوصاف خویش [[آگاه]] نساخته است؛ اما او را چنان نیز از آن [[محروم]] نساخته است‌ که راه به [[خوشبختی]] [[نبرد]]<ref>نهج البلاغه‌، خطبه ۴۹.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 311-312.</ref>.
 
==[[تشبیه]] و تعطیل==
==تصور نکردن اعضا و جوارج برای [[خداوند]]==
*برخی فرقه‌های [[مسلمانان]] برای [[شناخت]] [[خدا]]، [[ظواهر]] [[آیات قرآن کریم]] را برگرفته و او را به موجودات مادی شبیه کرده‌اند و برای [[خداوند متعال]]، صفات جسمانی پنداشته‌اند. اینان را "مشَبهَه" یا "مُجَسمَه" نام نهاده‌اند. در برابر این گروه، برخی دیگر برای اینکه به وادی [[تشبیه]] و تجسیم نغلطند، به کلی امکان [[شناخت خداوند]] را رد کرده‌اند و بر آن رفته‌اند که [[عقل]] [[آدمی]] را [[توان]] دست‌یابی به هیچ گونه شناختی از ذات و [[صفات]] [[خداوند]] نیست و بدین سان [[عقل]] را در [[شناخت]] [[خدا]] تعطیل کرده‌اند. بنابراین دیدگاه، درباره [[خداوند]]، تنها باید سر [[تسلیم]] و [[تعبد]] فرود آورد و به تحقیق و [[تفکر]] پشت کرد و حتی پرسیدن در این عرصه، [[گناه]] و [[بدعت]] و [[حرام]] است. [[اشاعره]] و [[حنابله]]- که خود را "[[اهل حدیث]]" می‌خوانند- هواخواه این نظریه‌اند<ref>مجموعه آثار استاد مطهری‌، ۶/ ۸۷۹؛ محاضرات فی الالهیات‌، ۱۰۰.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 312.</ref>.
*[[خداوند متعال]] در دایره حواس نمی‌گنجد. بنابراین نمی‌توان برای او هیچ گونه عضو یا شبیه به آن را در نظر گرفت. [[امام]] {{ع}} نیز در بیانی بر این نکته تأکید دارد و تصور وجود اعضا و جوارح را در وجود [[پروردگار]] نفی می‌کند. هرگز به داشتن اجزا و اعضا و جوارح توصیف نشود. نه او را به هیچ یک از "اعراض"<ref>خلاصه او جزو و عضو و عرض و بعض ندارد و غیر او چیزی با او نیست، خواه داخل باشد مانند اجزا و خواه خارج باشد مانند عضو، زیرا اگر باشد لازمه آن ترکیب است و ترکیب در وجود خداوند راه ندارد.</ref> توان [[وصف]] کرد و نه جزئی دارد که با جزئی دیگر ناسازگاری و دوگانگی داشته باشد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۷</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 326.</ref>.
*نظریه [[شیعه]]، هیچ یک از این دو نظریه را برنمی‌تابد؛ نه از گذر [[تشبیه]] به [[شناخت خداوند]] رو می‌کند و نه دست [[عقل]] [[آدمی]] را به کلی از آن کوتاه می‌داند<ref>الاصول من الکافی‌، ۱/ ۸۵ و ۱۰۰.</ref>. [[عقل انسان]] می‌تواند به مسائل کلی [[شناخت خداوند]] راه یابد و به ویژه در [[اثبات وجود]] [[خداوند]]، تنها راه را [[عقل]] و روش [[عقلانی]] می‌شمارد<ref>آموزش عقاید، ۳۸.</ref>. در نظر [[عارفان]]، هر چند [[شناخت]] [[خدا]] دست‌یافتنی است، تنها راه مطمئن، راه تصفیه [[باطن]] و [[سیر و سلوک]] قلبی است. [[عارفان]]، [[عقل]] و [[برهان عقلی]] را ناکارآمد نمی‌دانند؛ بلکه راه [[دل]] را از آن کارآمدتر می‌دانند و بر آن ترجیح می‌دهند.
*[[امام]] {{ع}} حتی ذکر ویژگی‌هایی چون بزرگ و عظیم را ناظر بر [[شأن]] [[خداوند]] می‌داند، نه تجسم او: بزرگی‌اش به‌گونه‌ای نیست که دارای ابعاد باشد و این ابعاد سبب بزرگی جسم او شوند و عظمتش به‌گونه‌ای نیست که غایات به او خاتمه یابند و او را در حالی‌که دارای جسد است، بزرگ نشان دهند، بلکه [[شأن]] و [[سلطنت]] او بزرگ است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۷: {{متن حدیث|لَيْسَ بِذِي كِبَرٍ امْتَدَّتْ بِهِ النِّهَايَاتُ فَكَبَّرَتْهُ تَجْسِيماً، وَ لَا بِذِي عِظَمٍ تَنَاهَتْ بِهِ الْغَايَاتُ فَعَظَّمَتْهُ تَجْسِيداً، بَلْ كَبُرَ شَأْناً وَ عَظُمَ سُلْطَاناً}}</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 326-327.</ref>.
*بنابر این نظریه، دستاورد کوشش‌های [[عقلانی]]، از حد مفاهیم پا فراتر نمی‌نهد؛ اما [[معرفت]] افاضی- که عرفان با خود می‌آورد- بسی پیش‌تر می‌رود و به "وصول" می‌انجامد. [[معرفت]] استدلالی [[عقل]] را ارضا می‌کند؛ اما [[معرفت]] افاضی، همه وجود [[آدمی]] را برمی‌انگیزد و شور می‌آفریند و [[تقرب]] می‌آورد. البته ترجیح راه [[دل]] بر راه [[عقل]] و [[برهان]] بیهوده است؛ زیرا هر یک از این دو مکمل دیگری است<ref>مجموعه آثار استاد مطهری‌، ۶/ ۸۷۹.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 312.</ref>.
 
==تنزیه ذات و [[صفات]] [[خداوند]]==
==محدود نبودن در ظرف زمان و مکان==
*ذات و [[صفات]] [[خداوند]] از هر گونه [[نقص]] و عیبی‌ مبرا است. مفاهیمی که ما برای [[شناخت]] [[خدا]] به کار می‌بریم محدودند و با [[نقص]] و [[حاجت]] همراه‌اند. از این گذر باید در به کار بردن این مفاهیم، ذات و [[صفات خدا]] را از آنچه [[شایسته]] او نیست [[پاک]] دانست. در بین [[صفات خدا]] "صفات سلبیه" و در بین اذکار نیز ذکر "[[تسبیح]]" نمایانگر تنزیه [[خدا]] از نقائص‌اند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 313.</ref>.
*[[امام]] {{ع}} ذات [[خداوند]] را [[برتر]] از ظرف زمان و مکان می‌داند و وجود او را [[برتر]] از این گنجایش محدود معرفی می‌کند، چنان‌که در مورد "لامکان" بودن [[خداوند]] می‌فرماید: در اشیا حلول نکرده، که توان گفت در درون آن‌هاست و از آن‌ها دور نیست، که توان گفت جدا از آن‌هاست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۶۴: {{متن حدیث|لَمْ يَحْلُلْ فِي الْأَشْيَاءِ فَيُقَالَ هُوَ [فِيهَا] كَائِنٌ وَ لَمْ يَنْأَ عَنْهَا فَيُقَالَ هُوَ مِنْهَا بَائِنٌ}}</ref>. و در فرازی دیگری می‌فرماید: [[پاکیزه]] باد نامش از آنچه [[مشرکان]] و تشبیه‌کنندگان بدو نسبت دهند از خصوصیّات پدیدگان، چون مقدار و ابعاد سه‌گانه و [[گزینش]] مسکن و جای گرفتن در مکان. محدودیّت و چهارجوب، ویژه مخلوقات است و به غیر ذات [[پاک]] الهی نسبت داده می‌شود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۲: {{متن حدیث|تَعَالَى عَمَّا يَنْحَلُهُ الْمُحَدِّدُونَ مِنْ صِفَاتِ الْأَقْدَارِ وَ نِهَايَاتِ الْأَقْطَارِ وَ تَأَثُّلِ الْمَسَاكِنِ وَ تَمَكُّنِ الْأَمَاكِنِ، فَالْحَدُّ لِخَلْقِهِ مَضْرُوبٌ وَ إِلَى غَيْرِهِ مَنْسُوبٌ}}</ref>. هم‌چنین در نفی محدودیت زمان برای [[خداوند]]، می‌فرماید: زمان همراه او نیست و ابزار و آلات به مددش برنیایند. هستی او بر زمان‌ها پیشی دارد. وجودش بر عدم مقدّم است و ازلیّتش را آغازی نیست<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۲۸: {{متن حدیث|فَاعِلٌ لَا بِاضْطِرَابِ آلَةٍ، مُقَدِّرٌ لَا بِجَوْلِ فِكْرَةٍ، غَنِيٌّ لَا بِاسْتِفَادَةٍ؛ لَا تَصْحَبُهُ الْأَوْقَاتُ وَ لَا تَرْفِدُهُ الْأَدَوَاتُ، سَبَقَ الْأَوْقَاتَ كَوْنُهُ وَ الْعَدَمَ وُجُودُهُ وَ الِابْتِدَاءَ أَزَلُهُ [أَوَّلُهُ]}}</ref>»<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 327.</ref>.
==مراتب [[شناخت]] [[خدا]]==
 
*[[شناخت]] [[خدا]] مراتب متعددی دارد از پایین‌ترین مراتب که شناختی سطحی است تا والاترین مراتب که [[خداوند]] به چشم [[دل]] دیده می‌شود؛ چنان که [[امام علی]] {{ع}} فرموده است: "خدایی را که به چشم [[دل]] نبینم، نمی‌پرستم"<ref>توحید صدوق‌، ۳۰۵.</ref>. [[شناخت]] [[خدا]] در یک تقسیم کلی دارای دو مرتبه است:
#[[عقلی]] و استدلالی؛
#قلبی و شهودی.
*[[شناخت عقلی]]، به گونه کلی است و از گذر مفاهیم ذهنی فراچنگ می‌آید و از استدلال‌های ابتدایی تا [[براهین]] سنگین [[فلسفی]] را می‌پوشاند. [[شناخت قلبی]]، حضوری و بی‌وساطت مفاهیم است. این گونه [[شناخت]] در عرصه [[تعلیم و تعلم]] نمی‌گنجد؛ زیرا [[تعلیم و تعلم]] تنها از رهگذر الفاظ و مفاهیم تحقق می‌پذیرد. با این حال، هر دو گونه [[شناخت]]، در نهاد [[بشر]] ریشه دارند و با مجاهدات [[علمی]] و عملی می‌بالند و تعالی می‌یابند. در [[خداشناسی]] [[عقلی]] فطری، [[انسان]] با [[عقل]] فطری بی‌آنکه به تلاش و اکتساب [[نیازمند]] شود، به وجود [[خدا]] پی می‌برد؛ اما در [[خداشناسی]] قلبی فطری، [[انسان]]، توجه خویش را از [[دنیا]] می‌بُرد و دلبستگی‌اش را می‌گسلد و گاه در حال [[اضطرار]] چنین می‌شود و تعلقات خویش را رها می‌کند و در [[جان]] خود، [[خدا]] را می‌یابد. بدین سان، توجه به غیر [[خدا]] و [[دل]] بستن به زینت‌های [[دنیوی]]، مایه [[غفلت]] و قطع رابطه با [[خدا]] است. این گونه [[شناخت]] کما بیش در همه [[انسان‌ها]] نهفته است و از گذر ذکر و فرمانبرداری [[خدا]] یا پیشامدهایی ویژه، ژرفا می‌گیرد و گسترش پیدا می‌کند. مراد از "رؤیت قلبی" که برخی [[روایات]] بر آن اشارت برده‌اند، همین [[معرفت]] شهودی است. در برخی [[روایات]] نیز از [[شناخت]] [[خدا]] به وساطت خود او- نه آفریدگان- سخن رفته است که مراد همین [[معرفت]] است و همچنین، "[[معرفت نفس]]"، که در [[روایات‌]] بزرگان [[معصوم]] {{ع}} نزدیک‌ترین راه به [[شناخت]] [[خدا]] شمرده شده است، بر این پایه [[استوار]] است<ref>التوحید، ۲۹۲- ۲۸۵؛ المیزان‌، ۶/ ۱۷۸- ۱۶۵؛ معارف قرآن‌، ۴۶- ۲۰.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 313-314.</ref>.
*پای‌فشاری [[قرآن کریم]] بر [[ضرورت]] [[شناخت]] [[خدای متعال]]، تنها برای نیل [[انسان]] به [[معرفت]] مفهومی و کلی از اسماء و [[صفات]] [[خداوند]] نیست. [[هدف]] [[قرآن]] این است که [[انسان]] از درون با [[خدا]] آشنا گردد و به [[معرفت]] حضوری و شهودی راه یابد<ref>معارف قرآن‌، ۲۰.</ref>. برخی [[دانشمندان شیعه]]، مراتب [[شناخت]] [[خدا]] را به مراتب [[شناخت]] [[آتش]] [[تشبیه]] کرده‌اند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 314.</ref>.
*پایین‌ترین مرتبه [[شناخت]] [[آتش]] آن است که [[آدمی]] از وجود و اوصاف [[آتش]] [[آگاه]] شود و این همانند [[شناخت]] کسی است که بی [[دلیل]] و از روی [[تقلید]]، وجود [[خدا]] را [[تصدیق]] می‌کند. مرتبه بالاتر این است که [[آدمی]] [[دود]] [[آتش]] را ببیند و از این طریق بر وجود [[آتش]] دلیل آورد. این همانند [[شناخت]] کسی است که از گذر [[براهین]] و استدلال‌های [[عقلی]] به وجود [[خداوند]] پی می‌برد. مرتبه والاتر آن است که کسی کنار [[آتش]] رود و گرمایش را [[حس]] کند و با [[نور]] آن، دیگر موجودات را بیند و این همانند مرتبه کسی است که به [[خدا]] [[ایمان]] دارد و [[قلب]] او به وجود [[خدا]] [[اطمینان]] یافته و [[یقین]] کرده است که [[خدا]]، [[نور]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] است. [[برتر]] از این، مرتبه کسی است که در [[آتش]] می‌سوزد و با همه هستی خویش، وجود آن را لمس می‌کند و این همانند مرتبه اهل [[شهود]] است که در [[خدای متعال]] فانی گشته‌اند و از خود- جدا از [[خدا]]- هیچ ندارند<ref>اربعین‌، شیخ بهائی/ ۶۳.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 314.</ref>.
*[[شناخت]] [[خدا]]- به ویژه در مراتب بالا- تأثیر چشمگیری در [[خُلق و خوی]] و [[رفتار]] [[انسان]] دارد و حالاتی همانند [[خوف]]، [[خشیت]]، [[محبت]] و [[شوق]] می‌آفریند<ref>اخلاق در قرآن‌، ۱/ ۴۲۰- ۳۴۲.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 314.</ref>.
== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==


خط ۶۷: خط ۷۳:


==منابع==
==منابع==
* [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']]
* [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]


==پانویس==
==پانویس==
خط ۷۶: خط ۸۲:
[[رده:خداشناسی]]
[[رده:خداشناسی]]
[[رده:فضایل اخلاقی]]
[[رده:فضایل اخلاقی]]
[[رده:مدخل اخلاقی نهج البلاغه]]

نسخهٔ ‏۲۰ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۴۷

مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل خداشناسی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  1. حقیقت‌طلبی: خداوند انسان را چنان آفریده است که او همواره در پی راه یافتن به حقیقت است و جز از این گذر ارضا نمی‌شود و بخشی از پیشرفت دانش انسانی وامدار این انگیزه است. حقیقت‌طلبی را "غریزه کنجکاوی" نیز می‌گویند که انسان را به شناخت آفریدگار جهان وامی‌دارد. قرآن نیز بر وجود این انگیزه در انسان اشارت برده و از آن برای هدایت او بهره می‌برد[۳][۴].
  2. حب ذات: انسان در نیل به کمال و فضیلت، از حب ذات نیرو می‌گیرد. در دیدگاه فلسفه و علم النفس، یکی از آثار حب ذات این است انسان در پی حفظ انسانیت خویش است و می‌خواهد با حیوانات تفاوت یابد و این را "کرامت‌خواهی" نامیده‌اند. کرامت و منزلت انسانی آن‌گاه محفوظ می‌ماند که انسان بر پایه خردمندی و رفتار عقلانی زیست کند. این گرایش، انسان را وامی‌دارد تا از خدا و هستی درکی درست به دست آورد و در پی آن رفتاری شایسته از خویش نشان دهد. قرآن کریم از همین رو است که برخی انسان‌ها را از حیوان پست‌تر می‌شمارد. این گروه، آنان‌اند که از قوای ادراکی خویش بهره نمی‌گیرند [۵]. قرآن از این گذر می‌خواهد انسان را وادارد تا اندیشه خویش را به کار بَرَد و به شناخت خدا و ایمان دست یابد[۶][۷].
  3. حق‌سپاسی و شکر مُنعم: انسان ذاتاً مایل است هر کس را که بدو احسان می‌کند، سپاس بگزارد و نعمت را شکر کند. این انگیزه از انگیزه‌های توانمندی است که انسان را مجبور می‌سازد تا ولی‌نعمت خویش را بازشناسد. متکلمان مسلمان نیز از دیرباز "شکر منعم" را از انگیزه‌های اصلی شناخت خدا دانسته‌اند[۸]. آیاتی از قرآن که نعمت‌های الهی را برمی‌شمارند، در حقیقت می‌خواهند این خواسته درونی انسان را بیدار سازند[۹]. از امام صادق (ع) نقل کرده‌اند: "چه زشت است که از عمر انسان هفتاد یا هشتاد سال بگذرد و در ملک‌ الهی زندگی کند و از نعمت‌هایش بهره بَرَد؛ ولی خدا را، آن سان که می‌شاید، نشناسد. برترین فریضه انسان این است که خدا را بشناسد و به بندگی‌اش اقرار کند"[۱۰][۱۱].
  4. کمال‌طلبی: میلی در انسان نهفته است که همواره او را به سوی تعالی و کمال می‌کشاند و این موجب شده است که او پیوسته بکوشد تا خویش را به خدا نزدیک کند؛ زیرا خداوند، کمال و متعال مطلق است[۱۲].
  5. جلب منفعت و دفع ضرر: از طبیعی‌ترین نیروهای درونی انسان این است که او همواره در پی جلب منفعت و دفع ضرر است. بیش‌تر مردم در رفتار و کردار خویش تحت تأثیر این نیرویند و همین که در نشناختن خداوند برای آنان احتمال زیان به میان آید، کافی است تا آنان را به سوی شناخت خدا سوق دهد.انسان از این گذر می‌خواهد پروردگار و صاحب اختیار جهان را بازشناسد و از او فرمان برد و زیان را از خود برهاند و به منفعت دست یابد. قرآن کریم نیز- چون انگیزه جلب منفعت و دفع ضرر در بیش‌تر انسان‌ها توانمند است- از آن در مسیر تربیت آنان سود برده است و به ویژه در عرصه تربیت اجتماعی از انگیزه دفع ضرر بهره گرفته است[۱۳][۱۴].
  6. آرامش‌طلبی: انسان برای آرام یافتن و رسیدن به احساس امنیت در برابر خطرهای زندگی دنیایی، به سختی خویش را محتاج آن می‌بیند که تکیه‌گاهی استوار بیابد و به او پناه برد[۱۵].

جایگاه شناخت خدا

امکان و حدود شناخت خدا

تشبیه و تعطیل

تنزیه ذات و صفات خداوند

مراتب شناخت خدا

  • شناخت خدا مراتب متعددی دارد از پایین‌ترین مراتب که شناختی سطحی است تا والاترین مراتب که خداوند به چشم دل دیده می‌شود؛ چنان که امام علی (ع) فرموده است: "خدایی را که به چشم دل نبینم، نمی‌پرستم"[۳۶]. شناخت خدا در یک تقسیم کلی دارای دو مرتبه است:
  1. عقلی و استدلالی؛
  2. قلبی و شهودی.

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. مجموعه آثار استاد مطهری‌، ۶/ ۹۴ و ۹۵.
  2. فرهنگ شیعه، ص 308.
  3. ﴿ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ؛سوره بقره، آیه ۱۴۷ و ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ،آیه ۲۱۳؛ ﴿ وَإِذَا سَمِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُواْ مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ ؛ سوره مائده، آیه ۸۳.
  4. فرهنگ شیعه، ص 309.
  5. ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ؛ سوره اعراف، آیه ۱۷۹؛ ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ؛ سوره انفال، آیه ۵۵ و ﴿ إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ، آیه ۲۲.
  6. ﴿ أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلا ؛ سوره فرقان، آیه ۴۴.
  7. فرهنگ شیعه، ص 309.
  8. قواعد المرام فی علم الکلام‌، ۲۸؛ پیام قرآن‌، ۲/ ۳۵.
  9. ﴿ وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ مَهْدًا وَجَعَلَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلا لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ وَالَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاء بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا كَذَلِكَ تُخْرَجُونَ وَالَّذِي خَلَقَ الأَزْوَاجَ كُلَّهَا وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ الْفُلْكِ وَالأَنْعَامِ مَا تَرْكَبُونَ لِتَسْتَوُوا عَلَى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَتَقُولُوا سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ؛ سوره زخرف، آیه ۱۴- ۹.
  10. بحارالانوار، ۴/ ۵۴.
  11. فرهنگ شیعه، ص 309-310.
  12. فرهنگ شیعه، ص 310.
  13. ﴿ الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلا تَأْخُذْكُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ ؛ سوره نور، آیه ۲؛ ﴿لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ ؛ سوره سبأ، آیه ۱۵ و ﴿ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلاَّ الْكَفُورَ، آیه ۱۷؛ ﴿ وَلاَ تَدْعُ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لاَ يَنفَعُكَ وَلاَ يَضُرُّكَ فَإِن فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِّنَ الظَّالِمِينَ وَإِن يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلاَ رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ؛ سوره یونس، ۱۰۶ و ۱۰۷؛ ﴿الَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يَهْدِينِ وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ ؛ سوره شعراء، آیه ۸۲- ۷۸؛ پیام قرآن‌، ۲/ ۲۴.
  14. فرهنگ شیعه، ص 310.
  15. ﴿الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ؛ سوره رعد، آیه ۲۸؛ اخلاق در قرآن‌، ۱/ ۲۹۹- ۲۸۰.
  16. میزان الحکمة، ۳/ ۱۸۸۶.
  17. پیام قرآن‌، ۱/ ۸۱- ۵۶؛ اخلاق در قرآن‌، ۱/ ۲۷۷.
  18. فرهنگ شیعه، ص 310-311.
  19. نهج البلاغه‌، خ ۱.
  20. ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا ؛ سوره طلاق، آیه ۱۲؛ پیام قرآن‌، ۱/ ۶۰.
  21. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ؛ سوره مجادله، آیه ۱۱.
  22. اخلاق در قرآن‌، ۱/ ۲۷۵؛ پیام قرآن‌، ۱/ ۷۲؛ ﴿ قُلْ آمِنُواْ بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُواْ إِنَّ الَّذِينَ أُوتُواْ الْعِلْمَ مِن قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلأَذْقَانِ سُجَّدًا وَيَقُولُونَ سُبْحَانَ رَبِّنَا إِن كَانَ وَعْدُ رَبِّنَا لَمَفْعُولاً ؛ سوره اسراء، آیه ۱۰۷ و ۱۰۸؛ ﴿وَيَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَيَهْدِي إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ ؛ سوره سبأ، آیه ۶؛ ﴿ وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ؛ سوره حج، آیه ۵۴؛ ﴿هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ؛ سوره آل عمران، آیه ۷.
  23. الفروع من الکافی‌، ۸/ ۲۴۷.
  24. فرهنگ شیعه، ص 311.
  25. مرآة العقول‌، ۸/ ۱۴۶.
  26. میزان الحکمة، ۳/ ۱۸۹۳.
  27. نهج البلاغه‌، خطبه ۴۹.
  28. فرهنگ شیعه، ص 311-312.
  29. مجموعه آثار استاد مطهری‌، ۶/ ۸۷۹؛ محاضرات فی الالهیات‌، ۱۰۰.
  30. فرهنگ شیعه، ص 312.
  31. الاصول من الکافی‌، ۱/ ۸۵ و ۱۰۰.
  32. آموزش عقاید، ۳۸.
  33. مجموعه آثار استاد مطهری‌، ۶/ ۸۷۹.
  34. فرهنگ شیعه، ص 312.
  35. فرهنگ شیعه، ص 313.
  36. توحید صدوق‌، ۳۰۵.
  37. التوحید، ۲۹۲- ۲۸۵؛ المیزان‌، ۶/ ۱۷۸- ۱۶۵؛ معارف قرآن‌، ۴۶- ۲۰.
  38. فرهنگ شیعه، ص 313-314.
  39. معارف قرآن‌، ۲۰.
  40. فرهنگ شیعه، ص 314.
  41. اربعین‌، شیخ بهائی/ ۶۳.
  42. فرهنگ شیعه، ص 314.
  43. اخلاق در قرآن‌، ۱/ ۴۲۰- ۳۴۲.
  44. فرهنگ شیعه، ص 314.