آیا معصوم به همه حقایق و معارف قرآن علم دارد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.
«شیخ صدوق در تبیین علم امام(ع) به قرآن اینگونه میگوید: علم امام از ناحيه خداى تعالى و رسول اوست و از اين روست كه حقايق قرآن را میدانند و تنزيل و تفسير و تأويل و معانى و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و حلال و حرام و اوامر و نواهی و وعد و وعيد و امثال و قصص آن را میدانند و آن علم به طريق رأى و قياس حاصل نشده است، چنان كه خداوند عزیز و جلیل فرموده است: ﴿وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ ﴾[۳][۴]
صفار با نقل روایتی، از قول امام علی(ع)، میگوید: نازل نشد آیهای از قرآن در شب یا روز در مورد آسمان و زمین و دنیا و آخرت و بهشت و جهنم و بیابان و کوه و روشنایی و تاریکی، مگر اینکه پیامبر(ص) آن را بر من خوانده و املاء میکرد و من با دست خودم آنها را مینوشتم و پیامبر(ص) تأویل و تفسیر آن و محکم و متشابه و خاص و عام آنها را به من یاد داد و از اینکه آن آیه چگونه نازل شد، و کجا نازل شد و تا روز قیامت در مورد چه کسانی نازل شده است، مرا آگاه کرد. پیامبر(ص) برای من دعا کرد که خداوند به من قدرت فهم و حفظ این آیات را بدهد، پس من هیچ آیهای کتاب خدا را فراموش نکردهام[۵]» [۶].
از کلمه ﴿عِندَهُ﴾ استفاده میشود که علم او به طور تحقیق و از سنخ علوم موهوبی است و از تعلیمات غیبی و الهامات باطنی سرچشمه گرفته است و از قبیل علوم اکتسابی نیست که در معرض فراموشی یا خطا باشد.
از کلمه ﴿عِلْمُ الْكِتَابِ﴾ به طور اطلاق استفاده میشود که بر معارف الهی و اسرار حقایق بسیاری از آیات احاطه داشته باشد نه بر بعضی از حقایق.
تعبیر به کلمه ﴿مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب﴾[۱۰] شاهد آن است که کاملاً با اسرار و حقایق قرآنی آگهی دارد و وظیفه او قیام به هدایت جامعه بشر و دعوت به حق و تعلیم آیات قرآنی و نیز نظارت بر قرآن است.
بر حسب بعضی مفسرین مراد از ﴿مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب﴾[۱۱] عبدالله بن سلام از علماء یهود است که در مدینه پس از هجرت به دین اسلام گروید. ولی این خلاف ظاهر است چون اسلام عبدالله بن سلام پس از نزول این آیه است. علاوه بر این نمیتوان شهادت او دلیل بر صحت دعوی رسالت رسول اکرم(ص) باشد چون علم او اکتسابی او مانند سایر افراد مسلمانان است»[۱۲].
«آگاهی از قرآن و تفسیر و تأویل آن به اجماع شیعه از علومی است که لازم است امام از آن برخوردار باشد. این علم همانند علم به احکام شرعی برای هدایت جامعه اسلامی لازم است زیرا قرآن شامل بسیاری از معارف اسلامی و یکی از منابع فقهی است و عدم اطلاع از آن به معنای نقصان در علم دینی خواهد بود و شیعه چنین نقصی را در امام تحمل نمیکند. گفته شده است روزی معاویه از ابن عباس درباره حضرت علی سؤال کرد. ابن عباس شروع کرد به ذکر فضایل آن حضرت و تمجید از مقام والای ایشان پرداخت و در ضمن سخنان خود گفت: "علی عارف به قرآن و تأویل آن بود." سخن دیگری از ابن عباس نقل شده که در آن ابن عباس میگوید قرآن چهار وجه دارد که یک وجه آن را بجز خداوند و رسول خدا و اهل بیت(ع) کسی نمیداند و آن وجه عبارت است از اسرار باطنی قرآن و علم به امور غیبی و احوال قیامت و اموری از این قبیل. ابن شاذان، از بزرگان شیعه در زمان حضور و از اصحاب امام رضا(ع) و مرجع شیعیان خراسان، در مورد علم امام به قرآن مینویسد: هیچ اختلاف و نزاعی وجود ندارد که حلال و حرام قرآن و بهطور کلی قرآن تمام و کمال نزد ائمه(ع) است»[۱۳].
در البرهان فی تفسیر القرآن از قول امام صادق(ع) آمده است: من زاده رسول خدایم و منم که کتاب خدا را میدانم؛ که در آن است آغاز خلقت و آْنچه تا روز قیامت خواهد بود؛ و در اوست خبر آسمان و خبر زمین و خبر بهشت و جهنّم و خبر آنچه بود و خواهد بود. من اینها را میدانم چنان که گویی به کف دست خود مینگرم؛ خداوند عز و جل میفرماید: در اوست بیان هر چیزی. امام باقر(ع) به نقل از امام سجاد(ع) فرمودند: خدا پیامبری را مبعوث نساخت مگر اینکه از علم، بخشی را به او سپرد؛ مگر نبی اکرم(ص) که خدا تمام علم را به او اعطاء نمود و فرمود: ﴿تِبْياناً لِكُلِّ شَيءٍ﴾ و در مورد حضرت موسى(ع) فرمود: ﴿وَ كَتَبْنا لَهُ فِي الْأَلْواحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً﴾[۲۰]؛ در مورد آصف بن برخیا فرمود: ﴿الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ﴾[۲۱] و نفرمود: كسی كه نزد او علم كتاب بود. در حقّ حضرت محمد(ص)فرمود: ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا﴾[۲۲] پس این کلّ کتاب است و آن برگزیدگان ما هستیم. امام صادق(ع) میفرمودند: من میدانم هر آنچه را که در آسمانها و زمین است و میدانم هر آنچه را که در بهشت و جهنّم است؛ و میدانم آنچه را که بوده و خواهد بود؛ سپس مکثی کرد و مشاهده نمود که این سخن بر شنوندگان بزرگ جلوه کرده است؛ لذا فرمودند: من این امور را از کتاب خدا دانستهام؛ خدای عزّ و جلّ فرموده که در آن است بیان هر چیزی. باز فرمودند: خداوند متعال میفرماید: ﴿وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ﴾[۲۳] سپس فرمود: ﴿ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا﴾[۲۴] و ما هستیم آن برگزیدگان خدا که این کتاب را به میراث به ما داده است که در آن است بیان هر چیزی. باز خداوند متعال فرمود: ﴿إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ﴾[۲۵] عمار بن یاسر گوید: در برخی جنگها نزد أمیر المؤمنین(ع) بودم که به سرزمین پر از مورچهای گذر نمودیم. گفتم یا أمیر المؤمنین، آیا مخلوقی از مخلوقات خدا را میشناسی که بداند عدد این مورچهها چند است؟ امام فرمودند: آری ای عمّار میشناسم مردی را که بداند عدد اینها را و بداند تعداد نر و ماده آنها را. گفتم آن مرد کیست مولای من؟ فرمود: ای عمار ! آیا نخواندی در سوره یس که : و شمردیم هر چیزی را در امام آشکار کنندهای؟ گفتم: خواندهام ای مولای من. امام فرمودند: منم آن امام مبین.
مصادر روایی اهل بیت(ع) مملوّ از اینگونه روایات است که اوّلاً دلالت دارند بر این که قرآن، علم خدا بوده و دارنده همه حقایق است. ثانیاً نبی اکرم(ص) عالم به جمیع حقایق قرآن کریم میباشد. ثالثاً ائمه اطهار(ع) وارثان علم نبی اکرم بوده بر جمیع حقایق قرآن کریم علم دارند. لذا ائمه اطهار مظهر علم خدا و خزانه علم او هستند. از اینرو فرمودند: ما هستیم خزانه داران خدا و همسایگان و نزدیکترین خلق به او. و امام صادق(ع) فرمودند: ماییم والیان امر خدا و مخزن علم خدا. با توجّه به آنچه پیشتر گفته شد معلوم گردید که: امام معصوم عالم به جمیع حقایق عالم امکان بوده هیچ حقیقتی از او پوشیده نیست. بنابر این، هر حقیقتی که بشر در طول تاریخ به آن دست یابد از پیش برای امام معصوم معلوم است؛ لکن عالِم کلّ بودن امام مستلزم علم به فیزیک نیوتنی و یا فیزیک نسبیتی و مکانیک کوانتوم نیست؛ چون معلوم نیست که اینها حقیقتاً علم باشند. وقتی گفته میشود خدا یا انسان کامل عالم به تمام حقایق است منظور علم حقیقی و یقینی و صد در صد مطابق با واقع است نه علم ظنّی و نظریّهها و فرضیّههای علمی که ممکن است جهالاتی در قالب علم باشند. علومی مثل فیزیک و شیمی و امثال آن اگرچه دارای فوائد عملی فراوانی برای بشر هستند ولی فایده داشتن آنها دلیل بر درستی آنها نیست. لذا بسیاری از نظریّات علمی تا کنون ابطال شده و جای خود را به نظریّات جدیدی دادهاند؛ و نظریّات جدید نیز هر لحظه در معرض ابطال میباشند. باید توجّه داشت که راه تجربه و استدلال تجربی، از نظر منطق عقلی و فلسفه علم، به هیچ وجه یقینآور نبوده تنها ایجاد یقین روانشناختی میکند که در حقیقت ظنّ متراکم است»[۲۶].
«از برخی روایات، معلوم میشود که پس از پیامبر اکرم(ص) مفسران آگاه به همه معانی و معارف قرآن منحصر به امیرمؤمنان و یازده امام پس از ایشان است؛ مانند روایاتی که کلینی در کافی در باب «انّه لم یجمع القرآن کلّه الاّ الائمه علیهم السلام و انّهم یعلمون علمه کلّه» آورده است. نمونه آن روایات چنین است:
از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: « مَا يَسْتَطِيعُ أَحَدٌ أَنْ يَدَّعِيَ أَنَّ عِنْدَهُ جَمِيعَ الْقُرْآنِ كُلِّهِ ظَاهِرِهِ وَ بَاطِنِهِ غَيْرُ الْأَوْصِيَاء»[۲۷]
با توجه به روایاتی که اوصیای نبی اکرم(ص) را به دوازده نفر تفسیر میکنند، دلالت این روایت بر اینکه مفسّران آگاه به همه معانی قرآن فقط آن دوازده نفرند، آشکار است.
سند این روایت صحیح است و از نظر دلالت هم با توجه به روایات دیگر، تردیدی نیست که منظور از « إِيَّانَا» ـ در حدیث مزبور ـ علی(ع)، و یازده امام پس از ایشان است.[۲۹]. در بحث دومین مفسّر عالم به همه معانی قرآن، ظهور «علم الکتاب» در همه علوم قرآن توضیح داده شد. بر این اساس، این روایت دلالت دارد بر اینکه همه معانی و علوم قرآن نزد یازده امام پس از حضرت علی علیه السلام نیز هست. از تقدیم « إِيَّانَا» بر « عَنَى» اختصاص همه علوم قرآن به آنان به دست میآید[۳۰]. و این اختصاص نیز دلیل دیگری بر ظهور «﴿عِلْمُ الْكِتاب﴾» در همه علوم قرآن است؛ زیرا بعضی از علوم قرآن اختصاص به آنان ندارد.
در روایت دیگری از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: «به خدا سوگند، همه علم کتاب نزد ماست.»[۳۱]. این روایات نیز مؤکد آگاه بودن آنان به همه علوم و معانی قرآن هستند.
جمله﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ﴾. در این آیه روایاتی که «راسخان در علم» را به خصوص امامان معصوم(ع) تفسیر کرده، دلیل دیگری بر حصر همه علوم و معانی قرآن در دوازده امام است؛ زیرا این جمله دلالت میکند بر اینکه علم تأویل قرآن ـ که بخشی از معارف آن است ـ مخصوص خدا و راسخان در علم است و هیچکس جز راسخان در علم به این بخش از معانی قرآن آگاهی ندارد. روایات نیز دلالت دارند بر اینکه راسخان در علم تنها امامان معصوم هستند. کلینی در «کتاب الحجّه» کافی، بابی با عنوان « أَنَ الرَّاسِخِينَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الْأَئِمَّةُ (ع)» باز کرده و در آن روایاتی آورده است. اولین روایت، که سندش نیز صحیح میباشد، چنین است:
منظور از «نَحْنُ» به دلیل روایات بعدی همین باب، اوصیای پیامبر یعنی امام علی(ع) و امامان بعد از ایشان است. معرفه بودن خبر، یعنی «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» نیز دلیل حصر راسخان در علم در آنان است؛ زیرا اصل در خبر این است که نکره باشد و یکی از وجوه معرفه بودن آن دلالت بر حصر است[۳۳]
لینی در باب دیگر چنین آورده است:«قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) ...نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا ... وَ نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم»[۳۴]
سند این روایت نیز صحیح است [۳۵] و با توجه به آنچه در توضیح دلالت روایت قبل گفته شد، دلالت این روایت نیز بر مدعا آشکار است.
نهج البلاغه نیز آمده است: «کجایند کسانی که به دروغ و از روی حسدورزی بر ما، گمان بردهاند که آنان راسخان در علماند، نه ما؟ و حال آنکه خدا ما را رفعت بخشیده و آنان را فرو گذاشته و به ما عطا فرموده و آنان را محروم کرده است»[۳۶]
اما افزون بر روایات، خود کلمه «الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» معنایی دارد که بر غیر پیامبر(ص) و امامانمعصوم(ع) انطباق ندارد؛ زیرا «راسخ» در لغت، به معنای ثابت، و الف و لام «العلم» الف و لام جنس است. بر این اساس، راسخان در علم کسانی هستند که در مطلق علم ثابت و پابر جا باشند و کسانی در مطلق علم ثابت و پا برجایند که بر اثر رسیدن به حقیقت علم در همه امور، در هیچ موردی نظرشان عوض نشود. چنین افرادی جز پیامبر و امامانمعصوم(ع) نیستند؛ زیرا تنها آنان هستند که چون علمشان از وحی سرچشمه گرفته و با قلبشان حقیقت علم را یافتهاند، نظرشان تغییر نمیکند»[۳۸].
«یکی از معتبرترین خاستگاه علوم اهل بیت(ع)، قرآن کریم است. این کتاب آسمانی، سرچشمه تمامی احکام شریعت و مهمترین منبع علوم و معارف اسلامی است، لکن همه کس نمیتواند به عمق و باطن آن دست یابد و حقایق علمی آن را کشف کند. تنها کسانی که بعد از رسول اعظم(ص) به تمام قرآن آشنایند و از ظاهر و باطن، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، و مطلق و مقیدش آگاهی دارند، ائمه(ع) و پیشوایان معصوم هستند. با این تفاوت که پیامبر(ص) به طور مستقیم از نور وحی برخوردار بود و از این راه با تأویل آیات و حقایق قرآنی آشنا میشد ولی امامانمعصوم(ع) از وحی برخوردار نیستند و لذا با هدایتهای پیامبر(ص) و تأییدات ویژه خدای متعال که از لوازم شایستگی برای تصدی مقام امامت میباشد، از حقایق قرآنی آگاه میشدند. فضل بن شاذان میگوید: قرآن به تمام و کمال و با همه حلال و حرام خود، بدون هیچ اختلاف و نزاعی، نزد ائمه(ع) که درود خداوند بر ایشان باد موجود است. ابن قبه رازی نیز بعد از نقل حدیث ثقلین، میگوید: از این حدیث دانستیم که عترت از قرآن جدا ناشدنی است و تمسک به آن سبب نجات از گمراهی است. بنابراین، تمسک به عترت واجب است، چنانکه واجب است آنها، عالم به قرآن باشند، ناسخاش را از منسوخ، خاصاش را از عام، مستحباش را از واجب و محکماش را از متشابه، باز شناسند. و نیز نسبت به قرآن امین باشند تا هر چیزی را در جای که خدا مقرر فرموده است، قرار دهند و مقدم را مؤخر و مؤخر را مقدم نسازند. در تأیید این مطلب. روایاتی فراوانی نیز وجود دارد که به عنوان نمونه دو روایت نقل میشود: نخست:حضرت علی(ع) فرمود: هیچ آیه از قرآن بر پیامبر خدا نیامد مگر آنکه آن را بر من خوانده و املا نمود و من آن را با خط خود نوشتم، پیامبر اسلام(ص) تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم متشابه و عام و خاص آن را به من آموخت. دوم:جابر از امام باقر(ع) نقل کرده که فرمود: هیچ کس نمیتواند ادعا کند که از ظاهر و باطن قرآن به طور کامل آگاه است، مگر اوصیا و جانشینان پیامبر. از این روایات و سخنان بزرگان امامیه، استفاده میشود که یکی از مصادر علوم و معارف اهل بیت(ع) قرآن مجید است»[۳۹].
«علم غیب، البته به صورت غیر استقلالی، برای غیر خدا نیز ممکن میباشد. امّا در روایات معتبر شواهد دالّ بر این مطلب فراوانتر از آن است که در یک نامه بتوان آنها را شماره نمود؛ لذا در اینجا تنها به ذکر چند نمونه از روایات منقول در منابع اهل سنّت کفایت میکنیم: (...) «قال رَسُولُ اللّهِ(ص): عَلِیٌّ مَعَ القُرآنِ وَ القُرآنُ مَعَ عَلِیٍّ، لَن یَفتَرِقا حَتّى یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ»[۴۰] طبق این حدیث نیز علی (ع) باید از تمام حقایق قرآن کریم مطّلع باشد؛ و قرآن نیز ﴿تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾ میباشد. اگر آن حضرت حتّی به یک حقیقت از حقایق قرآن جاهل باشد، لازم میآید که در همان مورد از قرآن کریم جدا گردد؛ در حالی که حدیث نبوی از همراهی تامّ و تمام قرآن و امیرمؤمنان خبر داده است. (...) «عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) یَقُولُ لِعَلِیٍّ(ع): یَا عَلِیُّ النَّاسُ مِنْ شَجَرٍ شَتَّى وَ أَنَا وَ أَنْتَ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ، ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) ﴿وَجَنَّاتٌ مِّنْ أَعْنَابٍ وَزَرْعٌ وَنَخِيلٌ صِنْوَانٌ وَغَيْرُ صِنْوَانٍ يُسْقَى بِمَاء وَاحِدٍ﴾ »[۴۱] در این احادیث نیز از یگانگی امیرمؤمنان و رسولالله(ص) گزارش داده شده؛ لذا علم امیرمؤمنان چیزی جز علم رسولالله نیست؛ و علم رسولالله نیز چیزی جز قرآن نیست؛ و قرآن نیز ﴿تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾ میباشد. «قَالَ النَّبِیُّ(ص) أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ المدینةَ فَلْیَأْتِ مِنَ الْبَاب»[۴۲]. روشن است که علم رسولالله همانا حقیقت قرآن کریم است؛ و قرآن کریم ﴿تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾ میباشد؛ پس راه ورود به تمام حقایق عالم امیرالمؤمنین (ع) میباشد»[۴۳].
«خداوند متعال میفرماید: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ﴾[۴۴] و فرمود: ﴿وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُكُم مَّا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ﴾[۴۵] طبق این دو آیه، تمام حقایق عالم در قرآن کریم ثبت میباشند و قرآن کریم شامل علوم اوّلین و آخرین میباشد؛ پس رسول خدا هم که عالم به این کتاب میباشد، عالم به تمام حقایق عالم خلقت است؛ لکن به تعلیم خدا و از راه قرآن کریم و نه به صورت استقلالی؛ لذا اگر رسول خدا بگوید من هیچ علم غیبی ندارم، درست است چون قرآن کریم، بالذّات علم خداست نه علم رسول خدا ولی به تعلیم الهی علم آن حضرت نیز میباشد»[۴۶].
۸. پژوهشگران مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها.
↑ و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز میبردند کسانی از ایشان که آن را در مییافتند؛ سوره نساء، آیه: ۸۳.
↑ فعلم الإمامة كله من الله عز و جل و من رسول الله(ص) فبذلك يكون عالما بما في الكتاب المنزل و تنزيله و تفسيره و تأويله و معانيه و ناسخه و منسوخه و محكمه و متشابهه و حلاله و حرامه و أوامره و زواجره و وعده و وعيده و أمثاله و قصصه لا برأي و قياس كما قال الله عز و جل وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ؛ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج۲،ص:۶۶۱.
↑«و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمیداند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر که او آن را میداند و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سورۀ انعام، آیۀ ۵۹
↑«و نازل نمودیم بر تو این كتاب را كه بیان كننده هر چیزى است» سورۀ نحل، آیۀ ۸۹
↑«و ما برای موسی در الواح نوشتیم از هر چیزی موعظهای» سورۀ اعراف، آیۀ ۱۴۵
↑«و برای این كه برای شما روشن نماید بعضی از آنچه را كه در مورد آن اختلاف دارید» سورۀ زخرف، آیۀ ۶۳
↑«بگو: كافى است خدا و آن كس كه علم كتاب نزد اوست، میان من و شما گواه باشد» سورۀ رعد، آیۀ ۴۳
↑«و تر و خشكی نیست مگر اینكه در كتاب مبین میباشد» سورۀ انعام، آیۀ ۵۹
↑«و ما برای موسی در الواح نوشتیم از هر چیزی موعظهای» سورۀ اعراف، آیۀ ۱۴۵
↑«كسی كه در نزد او علمی از كتاب بود ...» سورۀ رعد، آیۀ ۴۳
↑«سپس این كتاب را به آن بندگان خود كه برگزیده بودیم، به میراث دادیم» سورۀ فاطر، آیۀ ۳۲
↑«و هیچ پنهانى در آسمان و زمین نیست، مگر اینكه در كتابى روشن است» سورۀ نمل، آیۀ ۷۵
↑«سپس این كتاب را به آن بندگان خود كه برگزیده بودیم، به میراث دادیم» سورۀ فاطر، آیۀ ۳۲
↑«ماییم که مردگان را زنده میسازیم و آنچه را از پیش فرستادهاند، با آثارشان درج میکنیم، و هر چیزی را در امام مبین (روشن و روشنگر ) برشمردهایم» سورۀ یس، آیۀ ۱۲
↑هیچکس غیر از اوصیا نمیتواند ادعا کند که همه قرآن و ظاهر وباطن آن نزد اوست؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۸۶، ح ۲.
↑برید بن معاویه میگوید: به امام باقر(ع) گفتم: بگو کافی است که خدا و کسی که علم کتاب نزد اوست، گواه بین من و شماست یعنی این آیه را نزد آن حضرت تلاوت کردم تا در معنای آن توضیحی دهد. فرمود: خدا از ﴿مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب﴾ خصوص ما را قصد کرده و علی نخستین و برترین و بهترین ماست.
↑نک: تفسیر برهان، ج ۲، ذیل آخرین آیه سوره رعد، حدیث ۱۶.
↑امام صادق(ع) فرمود: «ما گروهی هستیم که خدای اطاعت از ما را واجب کرده است... و ما راسخان در علم هستیم؛ اصول کافی، کتاب «الحجه»، باب «فرض طاعه الائمّه(ع)»، حدیث ۶ و نیز نک: بصائرالدرجات، جز ۴، باب ۱۰، حدیث ۱.
↑رجال سند احمد بن محمد، محمدبن ابی عمیر، سیف بن عمیره و ابی الصباح کنانی است و همه آنها «ثقه» هستند.
↑بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۱۸۹، باب «انّهم اهل علم القرآن»، حدیث ۳، ص ۱۹۱، حدیث ۱۲، ص ۲۰۴، حدیث ۵۳، ج ۹۲، ص ۸۱، حدیث ۱۰؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۶۳، حدیث ۴؛ کتاب سلیم بن قیس، ص ۱۹۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، روضه کافی، ص ۱۸۴، حدیث ۳۹۷.
↑«علی با قرآن است و قرآن با علی است؛ هرگز از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند»؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳،ص ۱۲۴ / مجمع الزوائد، الهیثمی، ج۹، ص ۱۳۵/ المعجم الصغیر، الطبرانی، ج۱، ص ۲۵۵ / کنزالعمال، المتقی الهندی، ج۱۱، ص ۶۰۳.
↑«جابر بن عبد اللَّه گوید: از رسولالله (ص) شنیدم که به علی(ع) میفرمود: یا علی! مردم از درختان پراکنده و مختلف هستند امّا من و تو از درخت واحدی هستیم. سپس رسولالله(ص) این آیه را قرائت فرمود: "و با باغهایی از انگور و کشت و نخل، از یک بن و غیر یک بن، که از یک آب سیراب میشوند"»؛ المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۲، ص ۲۴۱ / مجمع الزوائد، الهیثمی، ج۹، ص۱۰۰ / میزان الاعتدال، ذهبی، ج۲، ص ۳۰۶.
↑«نبیّ خدا فرمودند: من شهر علم هستم و علی دروازه آن است؛ پس هر که قصد ورود به شهر را دارد باید از دروازه آن وارد شود»؛ (المستدرک، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۲۶ و ۱۲۷. (وی این روایات از چندین روای نقل نموده و تصریح کرده که روایت صحیح میباشد)؛ این حدیث از روات گوناگون و در بسیاری از کتب روایی اهل سنّت آمده است.
↑«و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است»؛ سوره نحل، آیه ۸۹.
↑«هیچ جنبندهای در زمین، و هیچ پرندهای که با دو بال خود پرواز میکند، نیست مگر اینکه امتّهایی همانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب، فرو گذار نکردیم؛ سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور میگردند»؛ سوره انعام، آیه ۳۸.