برخورد با مسیحیان: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{مدخل‌های وابسته}} +{{مدخل‌ وابسته}}))
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{مدخل‌ وابسته}} +{{مدخل وابسته}}))
خط ۳۴: خط ۳۴:


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل‌ وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
* [[سیره اجتماعی]]
* [[سیره اجتماعی]]
* [[مسیحیان]]
* [[مسیحیان]]

نسخهٔ ‏۱ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۴۵

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

پیش از هجرت

اثرگذاری بر نجاشی و کشیشان مسیحی

مشرکان مکه، مسلمانان را به شکل‌های گوناگون آزار می‌دادند به ویژه افراد بی‌پناه را با شدت بیشتری شکنجه می‌کردند، به گونه‌ای که گاه این شکنجه‌ها تنها با شهادت آنها پایان می‌یافت. در چنین شرایطی، رسول خدا(ص) به مسلمانان فرمود: «در حبشه، پادشاهی است که در مملکت او بر کسی ستم نمی‌شود». آن‌گاه اجازه داد مسلمانان به آنجا مهاجرت کنند. گروهی از مسلمانان، دور از چشم مشرکان و به ریاست جعفر بن ابی طالب به حبشه رفتند. مشرکان نیز برای بازگرداندن آنان، نمایندگان خود را به حبشه فرستادند، ولی با روشن‌گری‌های جعفر بن ابی‌طالب، برتری اسلام بر نجاشی آشکار شد. در نتیجه، نمایندگان قریش دست خالی باز گشتند و مسلمانان در آنجا امنیت یافتند. گفته‌اند نجاشی پس از شنیدن آیاتی از قرآن که جعفر درباره حضرت عیسی خواند[۱]، نامه به پیامبر نوشت که عیسی همان‌گونه است که درباره او گفته‌اید، نه بیشتر. پیامبر در نامه به نجاشی، از او خواست با مسلمانان و جعفر مهربان باشد و به اسلام بگرود. او نیز نامه‌ای مبنی بر مسلمان شدنش نوشت و کنیزی به نام ماریه قبطیه را به همراه مقداری لباس و عطر و برخی چیزهای دیگر به رسم هدیه نزد پیامبر فرستاد. همچنین سی تن از کشیشان را برای دیدار با پیامبر و شنیدن سخنان و دیدن وضع زندگی او، روانه ساخت[۲].

ابن هشام می‌نویسد: نصارای حبشه با شنیدن خبر رسالت پیامبر، به مکه آمدند. آنها حضرت را در مسجد یافتند. پس با او گفت‌وگو کردند و پرسش‌های خود را پرسیدند. سپس رسول خدا(ص) آنها را به اسلام دعوت کرد و آیاتی از قرآن برایشان خواند. هنگام شنیدن آیات، اشک از چشمانشان جاری گشت و ایمان آوردند؛ چراکه او را با همان ویژگی‌هایی دیدند که در کتاب‌هایشان ذکر شده بود. وقتی از مسجد خارج شدند، ابوجهل با گروهی از قریش، به آنها اعتراض کردند و گفتند: شما آمده بودید برای قوم خود خبر ببرید، ولی دینتان را رها کردید؟ فرستاده‌ای نادان‌تر از شما ندیده‌ایم.... آنان در برابر این سخنان، پاسخ دادند: سلام علیکم! ما شما را جاهل نمی‌خوانیم، ولی ما به دین خود و شما به دین خود باشید[۳].[۴].

استفاده از فرصت‌ها برای هدایت مسیحیان

رسول خدا(ص) برای هدایت، از هر فرصتی استفاده می‌کرد و هیچ کس را برای رساندن پیام خدا به او، کو چک نمی‌شمرد. پس از مرگ ابوطالب، کار تبلیغ دین در مکه برای آن حضرت بسیار سخت و خطرناک شده بود. او به امید یافتن گوشی شنوا در طائف به آنجا سفر کرد، ولی اشراف طائف گروهی از فرومایگان را مأمور آزار او کردند که آنان با پرتاب سنگ، پای حضرت را مجروح ساختند. پیامبر اکرم(ص) در راه بازگشت، برای استراحت در سایه دیوار باغی نشست. غلامی مسیحی به نام عداس که در باغ کار می‌کرد، با اجازه صاحبان باغ، قدری انگور برای ایشان آورد. حضرت پرسید: اهل کجایی؟ گفت: نینوا. فرمود: از شهر مرد صالح، یونس بن متی. عداس پرسید: از یونس چه می‌دانی؟ حضرت آنچه می‌دانست، توضیح داد. علاس برای خدا سجده کرد و بر پای حضرت که خون از آن جاری بود، بوسه زد[۵].[۶].

پاداش افزون‌تر هدایت شدگان

قرآن کریم برای آن دسته از اهل کتاب به ویژه کسانی که در مکه به اسلام ایمان می‌آوردند، پاداش بیشتری قائل شد؛ زیرا آنان هم پاداش ایمان به دین پیشین خود را داشتند و هم از پاداش ایمان به اسلام برخوردار بودند: ﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ[۷] و ﴿أُولَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ[۸].

ابوجارود می‌گوید: خدمت امام باقر(ع)عرض کردم: خداوند به آن دسته از اهل کتاب که به اسلام گرویده‌اند، خیر بسیار عطا فرموده است و این آیه را تلاوت کردم. فرمود: به شما نیز همانند آن را عطا فرموده است؛ چراکه می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا... يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ[۹][۱۰].[۱۱].

پس از هجرت

ساکنان نجران در عربستان مسیحی بودند. رسول خدا(ص) به آنان نامه‌ای نوشت و ایشان را به کلمه توحید و اسلام فرا خواند. گروهی از کشیشان و اسقف‌های مسیحی به همراه شماری از مسیحیان آن منطقه، برای احتجاج و تحقیق به مدینه آمدند. آنها وارد مسجد پیامبر شدند و رو به شرق، مراسم نماز خاص خود را به جای آوردند. حضرت امر کرد تا کسی مزاحمشان نشود. آنان سپس با آوردن دلیل و حجت برای پیامبر، از عقاید خود درباره مسیح و تثلیث دفاع کردند و حضرت به آنان پاسخ داد[۱۲]. سرانجام از پیامبر خواستند به مباهله[۱۳] تن دهد. رسول خدا(ص) پذیرفت و همراه با پسرعمو و دامادش، علی بن ابی طالب، دخترش، فاطمه زهرا(س) و نوادگانش، حسن و حسین(ع) در مجلسی که به همین منظور برپا شده بود، شرکت کرد، ولی مسیحیان با مشاهده شکوه و معنویت آنان، از مباهله منصرف شدند. پس میان آنان و پیامبر قراردادی بسته شد که بر اساس آن، مقرر گردید سالانه جزیه بپردازند، از فرستادگان رسول الله(ص) در منطقه خود پذیرایی کنند و سوگند یاد کردند مسلمانان را در دینشان گمراه نسازند و معامله ربوی هم انجام ندهند. در مقابل، پیامبر اکرم(ص) نیز امنیت جانی و مالی آنان را تضمین کرد[۱۴].

یعقوبی می‌افزاید: مسیحیان در حالی وارد مسجد پیامبر شدند که لباس مخصوص (دیباج) به تن داشتند و با خود صلیب حمل می‌کردند. همچنین هنگام عقد قرارداد، از اینکه به خاطر پیمان‌شکنی دیگران مجازات شوند، اظهار نگرانی کردند. (یعنی از اینکه خیانت فرد به پای قبیله گذارده شود با پیمان‌شکنی مسیحیان دیگر، به اهل نجران نسبت داده شود). از این‌رو، به فرمان رسول خدا(ص) در قرارداد نوشتند احدی به خاطر جنایت دیگری مجازات نخواهد شد و شاهدان، آن را امضا کردند[۱۵].

در این ماجرا چند نکته قابل توجه است:

  1. این گروه با آنکه مسلمان نبودند، اجازه یافتند با حمل صلیب وارد مسجد شوند و در برابر دیده مسلمانان، مراسم دینی خود را در همان جا به جا آورند.
  2. آنان آزادانه عقاید دینی خود را بیان کردند و برای پیامبر خدا دلیل آوردند. سرانجام بر آن شدند که پیامبر و مسلمانان را نفرین کنند. این در حالی بود که پیامبر و مسلمانان مهم‌ترین قدرت منطقه بودند. با وجود این، گفت‌وگو را فقط با گفت‌وگو پاسخ دادند.
  3. در این قرارداد، مسیحیان از معامله ربوی باز داشته شده‌اند. این نوع معامله شاید در دین آنها روا بود، ولی چون آثار و نتایج آن، کل نظام اقتصادی جامعه را دچار آسیب می‌کرد و از این رهگذر، حقوق دیگران ضایع می‌شد، از آن منع شدند؛ زیرا حکومت‌ها می‌توانند در مورد مصالح عمومی جامعه تصمیم بگیرند.
  4. بر خلاف روابط حقوقی معمول در میان عرب‌ها که خیانت فرد به پای قبیله نوشته می‌شد، در اینجا هر کس را مسئول اعمال خویش دانستند.

در موارد دیگر نیز پیامبر خدا با مسیحیان با مدارا و احترام رفتار کرده است. از جمله در عهدنامه‌ای منتسب به آن حضرت که با خط امام علی بن ابی طالب با برخی قبایل مسیحی بسته شده بود، آمده است که «راهبان و معبدهای آنها در امان باشند. اجازه یابند مراسم دینی خود را انجام دهند. زن مسیحی که همسرش مسلمان است نیز بتواند این مراسم را به جا آورد. با پرداخت جزیه از حمل سلاح معاف باشند و مسلمانان امنیتشان را تأمین کنند». نسخه این عهدنامه پس از فتح مصر به دست سلطان سلیم عثمانی افتاد و آن را اوایل قرن شانزدهم میلادی به استانبول آورد. جرجی زیدان انتساب این سند را به پیامبر مشکوک دانسته است[۱۶]، ولی پیمان‌های مشابه، کم و بیش مفاد آن را تأیید می‌کند. برای مثال، قراردادی است میان پیامبر اسلام و مسیحیان سرزمین سینا با خط امام علی(ع) که بسیاری از این مفاد را دارد[۱۷]. در این پیمان، مسلمانانی که این تعهدات را نادیده گیرند. چه مسلمان عادی، چه امیر مسلمانانخیانت‌کار و ملعون معرفی شده‌اند.

پیامبر اعظم(ص) این‌گونه با مسیحیان مدارا و مهربانی می‌کرد و هر کس را به شیوه مناسب خود، به اسلام علاقه‌مند می‌ساخت، چنان که درباره عدی بن حاتم گفته‌اند او مردی مسیحی بود که از پیامبر به شدت اظهار بیزاری می‌کرد. با نزدیک شدن سپاهیان اسلام به قبیله‌اش، همراه زن و فرزندش به هم‌کیشان خود در شام پیوست، ولی خواهرش به اسارت مسلمانان در آمد. رسول خدا(ص) دستور آزادی او را داد. پس نزد برادرش رفت و وی را به اسلام دعوت کرد. عدی خدمت پیامبر آمد. حضرت به او گفت: تو مگر از فرقه رکوسی نیستی؟ پاسخ داد: بله. فرمود: مگر از قوم خود یک چهارم نمی‌گیری؟ گفت: بله. فرمود: بر اساس دینت، این بر تو حلال نیست. عدی می‌گوید: دانستم او پیامبر خداست که از ندانسته خبر می‌دهد. پس مسلمان شدم[۱۸].[۱۹].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. گفته‌اند وقتی جعفر آیات قرآن را می‌خواند، مسیحیان حاضر در جلسه اشک می‌ریختند. احمد بن عبد الله الأصبهانی، حلیة الأولیاء، ج۱، ص۱۱۷.
  2. بحارالانوار، ج۱۸، ص۴۲۰.
  3. السیرة النبویه، ج۲، ص۲۳۷.
  4. میمنه، حیدر علی، سیره پیامبر اعظم با اقلیت‌های دینی ص ۶۴.
  5. فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ج۳، ص۵۴.
  6. میمنه، حیدر علی، سیره پیامبر اعظم با اقلیت‌های دینی ص ۶۵.
  7. «کسانی که پیش از آن به آنان کتاب (آسمانی) داده بودیم به آن ایمان می‌آورند» سوره قصص، آیه ۵۲.
  8. «آنانند که پاداششان برای شکیبی که ورزیده‌اند دو بار به آنان داده می‌شود» سوره قصص، آیه ۵۴.
  9. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا از بخشایش خویش دو بهره به شما ارزانی دارد و در شما فروغی نهد که با آن راه بسپارید و شما را بیامرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حدید، آیه ۲۸.
  10. سید ابراهیم بروجردی، تفسیر جامع، ج۵، ص۱۷۹.
  11. میمنه، حیدر علی، سیره پیامبر اعظم با اقلیت‌های دینی ص ۶۶.
  12. سیرت رسول الله، ج۳، ص۱۱۸.
  13. مباهله آن است که دو گروه مدعی حقانیت، یکدیگر را نفرین کنند و از خدا بخواهند گروه باطل نابود شود.
  14. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۶۴۶. همین منبع می‌افزاید عمر در زمان حکومت خود، مسیحیان را از نجران بیرون راند، ولی پس از مدتی پشیمان شد و از آنها خواست بازگردند، ولی آنها بازنگشتند.
  15. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۸۳.
  16. تاریخ تمدن اسلامی، ص۷۵۳.
  17. السیرة النبویه، ج۲، ص۹۰۲.
  18. تاریخ طبری، ج۴، ص۱۲۴۷.
  19. میمنه، حیدر علی، سیره پیامبر اعظم با اقلیت‌های دینی ص ۶۷.