مرثیه در معارف و سیره حسینی: تفاوت میان نسخهها
(←مقدمه) |
|||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[سوگواری]] و گریستن بر [[اباعبدالله الحسین]] {{ع}} [[نشانه]] پیوند قلبی با [[اهل بیت]] {{عم}} و [[حماسه]] عاشوراست. برپایی مجالس عزا نیز برای [[سیدالشهدا]] بیعت با امام و راه [[امام]] و تغذیه [[فکری]] و [[روحی]] از [[مکتب]] عاشوراست. [[گریه]] بر [[مظلوم]] و برپایی [[عزا]] برای [[سید]] مظلومان [[امام حسین]] {{ع}} نوعی [[اعتراض]] به [[ستم]] و ستم گران و حمایت از ستم دیدگان است. [[اشک]] ریختن در سوگ امام حسین {{ع}}، عامل تقویت [[حس]] [[عدالتخواهی]]، [[مبارزه با طاغوت]] و انتقامجویی از ستم گران و زمینهسازی برای تجمع نیروهای [[حسینی]] در خط دفاع از حق است، همان گونه که در آن [[زمان]] [[شاهد]] نمونههایی از این الهامگیری بوده ایم. [[عزاداری]] شیوهای مهم برای انتقال [[فرهنگ]] [[شهادت]] و حقیقت جویی به نسلهای [[آینده]] است. مرثیه سرایی و عزاداری احیای خط [[خون]] و شهادت و رساندن [[پیام]] مظلومان به [[گوش]] [[تاریخ]] است<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۲۸۹-۲۹۰.</ref>. | |||
== [[اهل بیت]] و مرثیهسرایی == | == [[اهل بیت]] و مرثیهسرایی == | ||
نخستین کسانی که از این شیوه برای رساندن پیام | نخستین کسانی که از این شیوه برای رساندن پیام خون شهدا بهره گرفتند، [[اهل بیت]] [[امام حسین]] {{ع}} و کاروان اسیران بودند. بهرهگیری از این شیوه از عصر عاشورا به گونهای محدود، آغاز شد و در [[کوفه]] و [[شام]] و پس از آن در [[مدینه]] ادامه یافت. برای نمونه، در ساعتهای پایانی [[عاشورا]] و هنگامی که اهل بیت را از کنار بدنهای [[مطهر]] [[شهیدان]] عبور دادند، [[حضرت زینب]] در کنار بدن آغشته به خون امام حسین به گونهای عزاداری کرد که [[دوست]] و [[دشمن]] را به شدت متأثر کرد. [[ابومخنف]] از [[قرة بن قیس تمیمی]] چنین نقل میکند: [[زینب]] دختر فاطمه را فراموش نمیکنم، هنگامی که از کنار جسد برادرش گذشت، فریاد میزد: ای محمد [[درود]] [[فرشتگان]] بر تو! این حسین توست که روی [[زمین]] افتاده و بدنش غرقه به [[خون]] و پاره پاره گشته، در حالی که [[دختران]] تو [[اسیر]] و بچههایت کشته شده و باد صبا بر آنان میوزد. راوی میگوید: به [[خدا]] [[سوگند]]! مرثیهسرایی زینب، [[دوست]] و [[دشمن]] را به [[گریه]] انداخت<ref>ابومخنف، وقعة الطف، ص۲۶۰؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۴۵.</ref>. | ||
[[زینب]] دختر فاطمه را فراموش نمیکنم، هنگامی که از کنار | |||
نقل شده که دیگر [[زنان]]، از [[هاشمی]] و غیر هاشمی نیز در عصر [[روز عاشورا]] و به هنگام عبور از کنار [[امام حسین]] و دیگر [[شهیدان]]، در [[روز]] یازدهم به مرثیهسرایی پرداخته گریستند<ref>ابن طاووس، اللهوف، ص۱۸۰ - ۱۸۱؛ ابن نما، مثیرالاحزان، ص۷۷؛ تسلیة المجالس، ج۲، ص۳۳۲؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۹۶.</ref>. | نقل شده که دیگر [[زنان]]، از [[هاشمی]] و غیر هاشمی نیز در عصر [[روز عاشورا]] و به هنگام عبور از کنار [[امام حسین]] و دیگر [[شهیدان]]، در [[روز]] یازدهم به مرثیهسرایی پرداخته گریستند<ref>ابن طاووس، اللهوف، ص۱۸۰ - ۱۸۱؛ ابن نما، مثیرالاحزان، ص۷۷؛ تسلیة المجالس، ج۲، ص۳۳۲؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۹۶.</ref>. قرة بن قیس تمیمی میگوید: هنگام عبور زنان از کنار حسین، دیدم که فریاد بر میآورند و سیلی به صورت میزدند. من سوار بر اسب به آنها نزدیک شدم؛ منظره هیچ زنی را زیباتر از آن ندیدم<ref>ابن نما، مثیر الاحزان، ص۸۳.</ref>. | ||
قرّة بن قیس و امثال او به اندازهای سنگدل و پستاند که با دیدن آن زنان [[مصیبت]] دیده و مرثیههای جانسوز آنان نه تنها [[غمگین]] نمیشوند که بر [[زیبایی]] و [[جمال]] آنان | قرّة بن قیس و امثال او به اندازهای سنگدل و پستاند که با دیدن آن زنان [[مصیبت]] دیده و مرثیههای جانسوز آنان نه تنها [[غمگین]] نمیشوند که بر [[زیبایی]] و [[جمال]] آنان افسوس میخورند<ref>زمانی که عمر سعد به کربلا رسید قره را نزد امام حسین فرستاد تا از وی بپرسد که برای چه آمده و هدف او چیست؟ قره چون به نزد امام رفت، امام فرمود: آیا او را میشناسید؟ حبیب بن مظاهر گفت: آری، مردی از حنظلة بن تمیم و خواهرزاده ماست. پس از آن نامه عمر سعد را به امام داد و خواست بازگردد حبیب به او گفت: وای بر تو، ای قره! کجا باز میگردی، نزد قوم ستمگر؟ حسین را یاری کن که خداوند به وسیله پدرانش به تو کرامت بخشید. او گفت: پاسخ نامه را میبرم و در این باره اندیشه میکنم (شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۸۵) ولی او رفت و دیگر بازنگشت.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۲۹۰-۲۹۱.</ref> | ||
== نقش [[اهل بیت]] {{عم}} در [[مدینه]] == | == نقش [[اهل بیت]] {{عم}} در [[مدینه]] == | ||
[[اهل بیت]] [[امام حسین]] {{ع}} در [[کوفه]] و [[شام]] [[وظیفه]] خود را در تکمیل و تداوم [[نهضت]] به خوبی انجام دادند، [[واقعه کربلا]] را تشریح و از [[تحریف]] آن جلوگیری کردند، [[حکومت اموی]] را [[رسوا]] نمودند و اکنون در حال باز گشت به مدینهاند؛ مدینهای که جایگاه [[وحی]] و | [[اهل بیت]] [[امام حسین]] {{ع}} در [[کوفه]] و [[شام]] [[وظیفه]] خود را در تکمیل و تداوم [[نهضت]] به خوبی انجام دادند، [[واقعه کربلا]] را تشریح و از [[تحریف]] آن جلوگیری کردند، [[حکومت اموی]] را [[رسوا]] نمودند و اکنون در حال باز گشت به مدینهاند؛ مدینهای که جایگاه [[وحی]] و حکومت پیامبر {{صل}} بوده است. اکنون نیز قبر پیامبر آن جاست و در میان [[مسلمانان]] پس از [[مکه]]، از [[احترام]] ویژهای برخوردار است و مسلمانان پس از برگزاری [[مناسک]] [[حج]] برای [[زیارت]] [[قبر]] [[رسول خدا]] از همه شهرهای [[جهان اسلام]] به این [[شهر]] میآیند. از اینرو [[بهترین]] مکان برای پیامرسانی است. اهل بیت میتوانند از این موقعیت خاص مدینه در راه تکمیل نهضت بهرهگیری کنند. آنان با [[درک]] این موقعیت به خوبی از این فرصت استفاده کردند و همانند کوفه و شام با خواندن [[خطبه]]، به راه انداختن [[مراسم عزاداری]] و شعرخوانی [[رسالت]] خود را به بهترین صورت انجام دادند. | ||
[[مردم مدینه]] از [[فاجعه کربلا]] و جنایات و وحشیگریهای [[امویان]] کم و بیش اطلاع داشتند، اما از گستردگی و جزئیات آن بیخبر بودند و اکنون که کاروان [[اسیران]] به مدینه باز میگردد، [[مردم]] مصیبتهای [[جان]] سوز [[کربلا]] را از زبان صاحبان [[مصیبت]] میشنوند. هنگامی که کاروان به نزدیک مدینه رسید، [[امام سجاد]] {{ع}} برای این که مدینه را برای [[همراهی]] و هم گامی و نقشآفرینی در [[نهضت حسینی]] آماده کند، دستور داد خیمهها را بر پا کنند و آن گاه به [[بشیر]] فرمود: به مدینه برو و خبر [[شهادت امام حسین]] و یارانش را به مردم برسان. بشیر پس از آمدن به مدینه به [[مسجد رسول خدا]] {{صل}} رفت و در [[اجتماع]] مردم دو [[شعر]] زیر را انشا کرد: | [[مردم مدینه]] از [[فاجعه کربلا]] و جنایات و وحشیگریهای [[امویان]] کم و بیش اطلاع داشتند، اما از گستردگی و جزئیات آن بیخبر بودند و اکنون که کاروان [[اسیران]] به مدینه باز میگردد، [[مردم]] مصیبتهای [[جان]] سوز [[کربلا]] را از زبان صاحبان [[مصیبت]] میشنوند. هنگامی که کاروان به نزدیک مدینه رسید، [[امام سجاد]] {{ع}} برای این که مدینه را برای [[همراهی]] و هم گامی و نقشآفرینی در [[نهضت حسینی]] آماده کند، دستور داد خیمهها را بر پا کنند و آن گاه به [[بشیر]] فرمود: به مدینه برو و خبر [[شهادت امام حسین]] و یارانش را به مردم برسان. بشیر پس از آمدن به مدینه به [[مسجد رسول خدا]] {{صل}} رفت و در [[اجتماع]] مردم دو [[شعر]] زیر را انشا کرد: | ||
خط ۳۰: | خط ۲۴: | ||
{{ب|''الْجِسْمُ مِنْهُ بِكَرْبَلَاءَ مُضَرَّجٌ''|2=''وَالرَّأْسُ مِنْهُ عَلَى الْقَنَاةِ تُدَارُ''}} | {{ب|''الْجِسْمُ مِنْهُ بِكَرْبَلَاءَ مُضَرَّجٌ''|2=''وَالرَّأْسُ مِنْهُ عَلَى الْقَنَاةِ تُدَارُ''}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
:ای [[اهل]] یثرب! دیگر در این | :ای [[اهل]] یثرب! دیگر در این سرزمین اقامت نکنید؛ زیرا حسین را به [[شهادت]] رسانیدند و از این روست که [[باران]] [[اشک]] از دیدگان من جاری است. جسم [[پاک]] و [[مطهر]] آن حضرت در سر [[زمین]] [[کربلا]] به [[خون]] خود آغشته شد و سر [[شریف]] آن جناب را بالای نیزه در [[شهرها]] میگردانند. | ||
[[سید بن طاووس]] یادآور میشود وقتی [[بشیر]] خبر شهادت و ورود [[اهل بیت]] را اعلام کرد، همه مردم [[مدینه]] از کوچک و بزرگ و [[زن]] و مرد از [[مدینه]] بیرون آمده به استقبال اهل بیت {{عم}} شتافتند. از بشیر نقل میکنند: هیچ زن با [[حجاب]] و پرده نشینی نماند مگر آنکه از پرده بیرون آمدند و موها را پریشان کردند. آنان به صورتهای خود زده آن را میخراشیدند و واویلا و واثبورا ازهمه سو بلند بود. من هیچ روزی را در همه عمرم به یاد ندارم که بیشتر از آن [[روز]]، [[مردم]] [[گریه]] کنند و روزی تلختر از آن، پس از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} برای [[مسلمانان]] سراغ ندارم<ref>الملهوف، ص۲۲۶.</ref>. | [[سید بن طاووس]] یادآور میشود وقتی [[بشیر]] خبر شهادت و ورود [[اهل بیت]] را اعلام کرد، همه مردم [[مدینه]] از کوچک و بزرگ و [[زن]] و مرد از [[مدینه]] بیرون آمده به استقبال اهل بیت {{عم}} شتافتند. از بشیر نقل میکنند: هیچ زن با [[حجاب]] و پرده نشینی نماند مگر آنکه از پرده بیرون آمدند و موها را پریشان کردند. آنان به صورتهای خود زده آن را میخراشیدند و واویلا و واثبورا ازهمه سو بلند بود. من هیچ روزی را در همه عمرم به یاد ندارم که بیشتر از آن [[روز]]، [[مردم]] [[گریه]] کنند و روزی تلختر از آن، پس از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} برای [[مسلمانان]] سراغ ندارم<ref>الملهوف، ص۲۲۶.</ref>. | ||
ابن نما نیز سخنانی همانند سخن [[ابن طاووس]] آورده است<ref>مثیر الاحزان، ص۱۱۲.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، | ابن نما نیز سخنانی همانند سخن [[ابن طاووس]] آورده است<ref>مثیر الاحزان، ص۱۱۲.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۲۹۱-۲۹۲.</ref> | ||
== [[عزاداری]] [[اهل بیت]] {{عم}} در [[مدینه]] == | == [[عزاداری]] [[اهل بیت]] {{عم}} در [[مدینه]] == | ||
{{اصلی|عزاداری برای اهل بیت}} | {{اصلی|عزاداری برای اهل بیت}} | ||
کاروان [[اسیران]] هر چند به [[وطن]] خود بازگشتهاند، [[وظیفه]] مهم و بزرگی بر عهده دارند که شاید از وظایفی که در [[کوفه]] و [[شام]] انجام دادند کمتر نباشد. آنان نه تنها [[نسل]] حاضر و سراسر [[کشور]] را باید از جنایات و وحشیگریهای [[بنی امیه]] [[آگاه]] سازند، بلکه باید این [[حقایق]] را با همه جزئیات آن به نسلهای [[آینده]] [[اسلامی]] و به [[تاریخ]] [[بشر]] تحویل دهند. برای رسیدن به این [[هدف]] راهی جز استفاده از [[سوگواری]] و عزاداری نبود. از اینرو آن بزرگواران پس از ورود به مدینه همواره به سوگواری و عزاداری مشغول بودند و هر یک به گونهای میکوشید خاطرههای جانسوز [[کربلا]] را زنده نگه دارد. از باب نمونه، وقتی [[زینب کبری]] کنار در [[مسجد پیامبر]] رسید، [[گریه]] جانسوزی کرد و فرمود: ای جد بزرگوار من! خبر [[شهادت]] برادرم حسین را آوردهام<ref>{{متن حدیث|يَا جَدَّاهْ إِنِّي نَاعِيَةٌ إِلَيْكَ أَخِيَ الْحُسَيْنَ}}</ref> | کاروان [[اسیران]] هر چند به [[وطن]] خود بازگشتهاند، [[وظیفه]] مهم و بزرگی بر عهده دارند که شاید از وظایفی که در [[کوفه]] و [[شام]] انجام دادند کمتر نباشد. آنان نه تنها [[نسل]] حاضر و سراسر [[کشور]] را باید از جنایات و وحشیگریهای [[بنی امیه]] [[آگاه]] سازند، بلکه باید این [[حقایق]] را با همه جزئیات آن به نسلهای [[آینده]] [[اسلامی]] و به [[تاریخ]] [[بشر]] تحویل دهند. برای رسیدن به این [[هدف]] راهی جز استفاده از [[سوگواری]] و عزاداری نبود. از اینرو آن بزرگواران پس از ورود به مدینه همواره به سوگواری و عزاداری مشغول بودند و هر یک به گونهای میکوشید خاطرههای جانسوز [[کربلا]] را زنده نگه دارد. از باب نمونه، وقتی [[زینب کبری]] کنار در [[مسجد پیامبر]] رسید، [[گریه]] جانسوزی کرد و فرمود: ای جد بزرگوار من! خبر [[شهادت]] برادرم حسین را آوردهام<ref>{{متن حدیث|يَا جَدَّاهْ إِنِّي نَاعِيَةٌ إِلَيْكَ أَخِيَ الْحُسَيْنَ}}</ref>. | ||
او همچنان [[اشک]] میریخت و گریه میکرد و هرگاه چشمش به [[امام سجاد]] میافتاد داغش تازهتر میشد<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۹۸؛ نفس المهموم، ترجمه شعرانی، ص۲۷۵.</ref>. آنان در کنار [[قبر پیامبر]] نیز دسته جمعی به مرثیه سرایی و سوگواری پرداختند. | او همچنان [[اشک]] میریخت و گریه میکرد و هرگاه چشمش به [[امام سجاد]] میافتاد داغش تازهتر میشد<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۹۸؛ نفس المهموم، ترجمه شعرانی، ص۲۷۵.</ref>. آنان در کنار [[قبر پیامبر]] نیز دسته جمعی به مرثیه سرایی و سوگواری پرداختند. | ||
خط ۴۴: | خط ۳۸: | ||
از [[امام صادق]] {{ع}} نقل شده است: «بر [[امام حسین]] {{ع}} یک سال در هر [[روز]] و شب عزاداری شد، مدت سه سال از روزی که آن [[حضرت]] به شهادت رسید. [[مسوربن مخرمه]]<ref>وی از اصحاب رسول خدا {{صل}} و یاران با وفای امام علی {{ع}} بود. او نامهای از علی {{ع}} برای معاویه برد که معاویه به آن نامه پاسخ نداد. وی پس از خلافت امام علی {{ع}} به مکه رفت و در آنجا اقامت گزید. او با یزید بیعت نکرد و پس از شهادت امام به سرزنش ابنزبیر پرداخت. وی در سال ۶۴ ق درگذشت. (تنقیح المقال، ج۳، ص۲۱۵؛ الاصابه، ج۶، ص۱۱۹؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۳۱؛ اسد الغابه، ج۴، ص۳۷۵).</ref> و گروهی از [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} پنهانی و در حالی که نقاب به چهره میزدند، در این مجالس شرکت کرده، گوش میدادند و [[گریه]] میکردند»<ref>{{متن حدیث|نِيحَ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ سَنَةً فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ وَ ثَلَاثَ سِنِينَ مِنَ الْيَوْمِ الَّذِي أُصِيبَ فِيهِ وَ كَانَ الْمِسْوَرُ بْنُ مَخْرَمَةَ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} يَأْتُونَ مُسْتَتِرِينَ مُتَقَنِّعِينَ فَيَسْتَمِعُونَ وَ يَبْكُونَ}}بحارالانوار، ج۷۹، ص۱۰۲؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۲۷. در دعائم آمده است: {{متن حدیث|وَ كَانَ الْمِسْوَرُ بْنُ مَخْرَمَةَ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}}} که اشتباه است ابوهریره پیش از قضیه کربلا از دنیا رفته بود. بحارالانوار نیز از دعائم نقل کرده است، پس معلوم میشود نسخهای که علامه از آن نقل کرده درست بوده است.</ref>؛ | از [[امام صادق]] {{ع}} نقل شده است: «بر [[امام حسین]] {{ع}} یک سال در هر [[روز]] و شب عزاداری شد، مدت سه سال از روزی که آن [[حضرت]] به شهادت رسید. [[مسوربن مخرمه]]<ref>وی از اصحاب رسول خدا {{صل}} و یاران با وفای امام علی {{ع}} بود. او نامهای از علی {{ع}} برای معاویه برد که معاویه به آن نامه پاسخ نداد. وی پس از خلافت امام علی {{ع}} به مکه رفت و در آنجا اقامت گزید. او با یزید بیعت نکرد و پس از شهادت امام به سرزنش ابنزبیر پرداخت. وی در سال ۶۴ ق درگذشت. (تنقیح المقال، ج۳، ص۲۱۵؛ الاصابه، ج۶، ص۱۱۹؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۳۱؛ اسد الغابه، ج۴، ص۳۷۵).</ref> و گروهی از [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} پنهانی و در حالی که نقاب به چهره میزدند، در این مجالس شرکت کرده، گوش میدادند و [[گریه]] میکردند»<ref>{{متن حدیث|نِيحَ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ سَنَةً فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ وَ ثَلَاثَ سِنِينَ مِنَ الْيَوْمِ الَّذِي أُصِيبَ فِيهِ وَ كَانَ الْمِسْوَرُ بْنُ مَخْرَمَةَ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} يَأْتُونَ مُسْتَتِرِينَ مُتَقَنِّعِينَ فَيَسْتَمِعُونَ وَ يَبْكُونَ}}بحارالانوار، ج۷۹، ص۱۰۲؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۲۷. در دعائم آمده است: {{متن حدیث|وَ كَانَ الْمِسْوَرُ بْنُ مَخْرَمَةَ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}}}} که اشتباه است ابوهریره پیش از قضیه کربلا از دنیا رفته بود. بحارالانوار نیز از دعائم نقل کرده است، پس معلوم میشود نسخهای که علامه از آن نقل کرده درست بوده است.</ref>؛ | ||
چرا پنهانی و با نقاب؟ بدون تردید شرکت در [[مجالس حسینی]]، نوعی [[اعتراض]] به [[یزید]] و هواداران او به شمار میآمد و آنان از [[ترس]] این که از سوی [[حکومت]] [[شناسایی]] و برای آنها مزاحمت ایجاد شود، این گونه در عزای [[امام]] شرکت میکردند | چرا پنهانی و با نقاب؟ بدون تردید شرکت در [[مجالس حسینی]]، نوعی [[اعتراض]] به [[یزید]] و هواداران او به شمار میآمد و آنان از [[ترس]] این که از سوی [[حکومت]] [[شناسایی]] و برای آنها مزاحمت ایجاد شود، این گونه در عزای [[امام]] شرکت میکردند<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۲۹۴-۲۹۶.</ref>. | ||
== [[سوگواری]] [[مردم مدینه]] بر [[امام حسین]] {{ع}} == | == [[سوگواری]] [[مردم مدینه]] بر [[امام حسین]] {{ع}} == | ||
[[مدینه]] پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} و یارانش و پیش از ورود [[اهل بیت]] به مدینه چند مرتبه دیگر | [[مدینه]] پس از [[شهادت امام حسین]] {{ع}} و یارانش و پیش از ورود [[اهل بیت]] به مدینه چند مرتبه دیگر غرق در [[ماتم]] و [[عزا]] شد: | ||
# مرتبه نخست، هنگامی بود که [[ام سلمه]]، [[همسر پیامبر]] از شهادت امام حسین {{ع}} خبر داد. او نخستین کسی بود که هم [[زمان]] با شهادت امام حسین در مدینه برای آن بزرگوار [[عزاداری]] و [[مرثیهسرایی]] کرد. عصر [[روز عاشورا]] وقتی مردم مدینه، فریاد و ناله و گریه او را شنیدند به خانهاش رفتند و او از | # مرتبه نخست، هنگامی بود که [[ام سلمه]]، [[همسر پیامبر]] از شهادت امام حسین {{ع}} خبر داد. او نخستین کسی بود که هم [[زمان]] با شهادت امام حسین در مدینه برای آن بزرگوار [[عزاداری]] و [[مرثیهسرایی]] کرد. عصر [[روز عاشورا]] وقتی مردم مدینه، فریاد و ناله و گریه او را شنیدند به خانهاش رفتند و او از شهادت امام خبر داد. [[ابن عباس]] و [[دختران]] [[عقیل]] و دیگر [[زنان]] [[بنیهاشم]] از افرادی بودند که در [[خانه]] امّسلمه آمده بودند. بنا به نقل [[تاریخ]] پس از سخنان ام سلمه، چنان گریه و شیونی از مدینه برخاست که هرگز مانند آن دیده نشده بود<ref>در این باره در عنوان «امسلمه و عزاداری وی بر امام حسین {{ع}}» توضیح بیشتری خواهیم داد.</ref>. | ||
# مرتبه دوم زمانی بود که نمایندهای از سوی [[ابن زیاد]] به [[مدینه]] آمد و خبر | # مرتبه دوم زمانی بود که نمایندهای از سوی [[ابن زیاد]] به [[مدینه]] آمد و خبر شهادت امام و یارانش را اعلام کرد. | ||
[[طبری]] از عبدالملک | [[طبری]] از عبدالملک نماینده [[ابن زیاد]] نقل کرده است: او از سوی ابن زیاد به مدینه نزد [[عمرو بن سعید]] [[حاکم مدینه]] رفت و خبر کشته شدن [[امام]] و یارانش را به وی داد. او گفت: برو و این خبر را به [[مردم]] اعلام کن. وی میگوید: پس از آنکه خبر را اعلام کردم، چنان [[ضجه]] و گریهای از [[زنان]] [[بنی هاشم]] بر خاست که تا آن [[روز]] چنان شیون و ماتمی ندیده بودم. خانههای بنی هاشم غرق در [[ماتم]] و [[عزا]] شد. عمرو بن سعید، پس از آنکه خندهای کرد، [[شعر]] زیر را که از عمرو بن معدیکرب بود، خواند: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''عَجَّتْ نِسَاءُ بَنِي زِيَادٍ عَجَّةً''|2=''كَعَجِيجِ نِسْوَتِنَا غَدَاةَ الْأَرْنَبِ''}} | {{ب|''عَجَّتْ نِسَاءُ بَنِي زِيَادٍ عَجَّةً''|2=''كَعَجِيجِ نِسْوَتِنَا غَدَاةَ الْأَرْنَبِ''}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
سپس گفت: این شیون ونالهها که از [[خانه]] [[بنیهاشم]] بلند شد، به عوض شیونها و نالههایی است که از خانههای [[بنی امیه]] به هنگام | سپس گفت: این شیون ونالهها که از [[خانه]] [[بنیهاشم]] بلند شد، به عوض شیونها و نالههایی است که از خانههای [[بنی امیه]] به هنگام کشته شدن عثمان بلند شد. او پس از آن به [[منبر]] رفت و مردم را از کشته شدن امام [[آگاه]] و برای [[یزید بن معاویه]] [[دعا]] کرد <ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۶.</ref>. | ||
[[ | بسیاری از مورخان از [[اهل سنت]] و [[شیعه]] آوردهاند که مدینه پس از اعلام این خبر غرق در ماتم و عزا شد. [[شیخ مفید]]، [[شیخ طوسی]] و [[ابنشهرآشوب]] از ابی هیاج [[عبدالله بن عامر]] نقل کردهاند: ندیدیم روزی را که [[زنها]] و مردها همانند آن روز این قدر گریسته باشند<ref>{{متن حدیث|فَمَا رَأَيْنَا بَاكِياً وَ لَا بَاكِيَةً أَكْثَرَ مِمَّا رَأَيْنَا ذَلِكَ الْيَوْمَ}}امالی مفید، ص۳۱۹؛ امالی طوسی، ص۸۹؛ المناقب، ج۴، ص۱۱۶.</ref>. | ||
[[بلاذری]]، [[ابن کثیر]] و بسیاری از دیگر عالمان اهل سنت، [[گریه]] [[اهل]] مدینه و زنان بنیهاشم و واکنش [[عمرو بن سعید]] را آوردهاند<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۴۱۷؛ البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۹۸.</ref>. | |||
یعنی حسین به [[انتقام]] [[خون]] کسانی کشته شد که در بدر از سوی [[پیامبر]] کشته شدند. گروهی از [[انصار]] سخنان او را [[انکار]] کردند<ref>الغدیر، ج۱۰، ص۲۶۴.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، | برخی گفتهاند: حاکم مدینه پس از اعلام [[کشته شدن امام حسین]] {{ع}} به قبر پیامبر {{صل}} اشاره کرد و گفت: «امروز در برابر [[روز]] [[بدر]]»<ref>{{متن حدیث|يَا مُحَمَّدُ يَوْمٌ بِيَوْمِ بَدْرٍ}}</ref>. یعنی حسین به [[انتقام]] [[خون]] کسانی کشته شد که در بدر از سوی [[پیامبر]] کشته شدند. گروهی از [[انصار]] سخنان او را [[انکار]] کردند<ref>الغدیر، ج۱۰، ص۲۶۴.</ref>.<ref>[[محمد صادق مزینانی|مزینانی، محمد صادق]]، [[نقش زنان در حماسه عاشورا (کتاب)|نقش زنان در حماسه عاشورا]]، ص۲۹۶-۲۹۸.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ کنونی تا ۵ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۵
مقدمه
سوگواری و گریستن بر اباعبدالله الحسین (ع) نشانه پیوند قلبی با اهل بیت (ع) و حماسه عاشوراست. برپایی مجالس عزا نیز برای سیدالشهدا بیعت با امام و راه امام و تغذیه فکری و روحی از مکتب عاشوراست. گریه بر مظلوم و برپایی عزا برای سید مظلومان امام حسین (ع) نوعی اعتراض به ستم و ستم گران و حمایت از ستم دیدگان است. اشک ریختن در سوگ امام حسین (ع)، عامل تقویت حس عدالتخواهی، مبارزه با طاغوت و انتقامجویی از ستم گران و زمینهسازی برای تجمع نیروهای حسینی در خط دفاع از حق است، همان گونه که در آن زمان شاهد نمونههایی از این الهامگیری بوده ایم. عزاداری شیوهای مهم برای انتقال فرهنگ شهادت و حقیقت جویی به نسلهای آینده است. مرثیه سرایی و عزاداری احیای خط خون و شهادت و رساندن پیام مظلومان به گوش تاریخ است[۱].
اهل بیت و مرثیهسرایی
نخستین کسانی که از این شیوه برای رساندن پیام خون شهدا بهره گرفتند، اهل بیت امام حسین (ع) و کاروان اسیران بودند. بهرهگیری از این شیوه از عصر عاشورا به گونهای محدود، آغاز شد و در کوفه و شام و پس از آن در مدینه ادامه یافت. برای نمونه، در ساعتهای پایانی عاشورا و هنگامی که اهل بیت را از کنار بدنهای مطهر شهیدان عبور دادند، حضرت زینب در کنار بدن آغشته به خون امام حسین به گونهای عزاداری کرد که دوست و دشمن را به شدت متأثر کرد. ابومخنف از قرة بن قیس تمیمی چنین نقل میکند: زینب دختر فاطمه را فراموش نمیکنم، هنگامی که از کنار جسد برادرش گذشت، فریاد میزد: ای محمد درود فرشتگان بر تو! این حسین توست که روی زمین افتاده و بدنش غرقه به خون و پاره پاره گشته، در حالی که دختران تو اسیر و بچههایت کشته شده و باد صبا بر آنان میوزد. راوی میگوید: به خدا سوگند! مرثیهسرایی زینب، دوست و دشمن را به گریه انداخت[۲].
نقل شده که دیگر زنان، از هاشمی و غیر هاشمی نیز در عصر روز عاشورا و به هنگام عبور از کنار امام حسین و دیگر شهیدان، در روز یازدهم به مرثیهسرایی پرداخته گریستند[۳]. قرة بن قیس تمیمی میگوید: هنگام عبور زنان از کنار حسین، دیدم که فریاد بر میآورند و سیلی به صورت میزدند. من سوار بر اسب به آنها نزدیک شدم؛ منظره هیچ زنی را زیباتر از آن ندیدم[۴].
قرّة بن قیس و امثال او به اندازهای سنگدل و پستاند که با دیدن آن زنان مصیبت دیده و مرثیههای جانسوز آنان نه تنها غمگین نمیشوند که بر زیبایی و جمال آنان افسوس میخورند[۵].[۶]
نقش اهل بیت (ع) در مدینه
اهل بیت امام حسین (ع) در کوفه و شام وظیفه خود را در تکمیل و تداوم نهضت به خوبی انجام دادند، واقعه کربلا را تشریح و از تحریف آن جلوگیری کردند، حکومت اموی را رسوا نمودند و اکنون در حال باز گشت به مدینهاند؛ مدینهای که جایگاه وحی و حکومت پیامبر (ص) بوده است. اکنون نیز قبر پیامبر آن جاست و در میان مسلمانان پس از مکه، از احترام ویژهای برخوردار است و مسلمانان پس از برگزاری مناسک حج برای زیارت قبر رسول خدا از همه شهرهای جهان اسلام به این شهر میآیند. از اینرو بهترین مکان برای پیامرسانی است. اهل بیت میتوانند از این موقعیت خاص مدینه در راه تکمیل نهضت بهرهگیری کنند. آنان با درک این موقعیت به خوبی از این فرصت استفاده کردند و همانند کوفه و شام با خواندن خطبه، به راه انداختن مراسم عزاداری و شعرخوانی رسالت خود را به بهترین صورت انجام دادند.
مردم مدینه از فاجعه کربلا و جنایات و وحشیگریهای امویان کم و بیش اطلاع داشتند، اما از گستردگی و جزئیات آن بیخبر بودند و اکنون که کاروان اسیران به مدینه باز میگردد، مردم مصیبتهای جان سوز کربلا را از زبان صاحبان مصیبت میشنوند. هنگامی که کاروان به نزدیک مدینه رسید، امام سجاد (ع) برای این که مدینه را برای همراهی و هم گامی و نقشآفرینی در نهضت حسینی آماده کند، دستور داد خیمهها را بر پا کنند و آن گاه به بشیر فرمود: به مدینه برو و خبر شهادت امام حسین و یارانش را به مردم برسان. بشیر پس از آمدن به مدینه به مسجد رسول خدا (ص) رفت و در اجتماع مردم دو شعر زیر را انشا کرد:
يَا أَهْلَ يَثْرِبَ لَا مُقَامَ لَكُمْ بِهَا | قُتِلَ الْحُسَيْنُ فَأَدْمُعِي مِدْرَارٌ | |
الْجِسْمُ مِنْهُ بِكَرْبَلَاءَ مُضَرَّجٌ | وَالرَّأْسُ مِنْهُ عَلَى الْقَنَاةِ تُدَارُ |
- ای اهل یثرب! دیگر در این سرزمین اقامت نکنید؛ زیرا حسین را به شهادت رسانیدند و از این روست که باران اشک از دیدگان من جاری است. جسم پاک و مطهر آن حضرت در سر زمین کربلا به خون خود آغشته شد و سر شریف آن جناب را بالای نیزه در شهرها میگردانند.
سید بن طاووس یادآور میشود وقتی بشیر خبر شهادت و ورود اهل بیت را اعلام کرد، همه مردم مدینه از کوچک و بزرگ و زن و مرد از مدینه بیرون آمده به استقبال اهل بیت (ع) شتافتند. از بشیر نقل میکنند: هیچ زن با حجاب و پرده نشینی نماند مگر آنکه از پرده بیرون آمدند و موها را پریشان کردند. آنان به صورتهای خود زده آن را میخراشیدند و واویلا و واثبورا ازهمه سو بلند بود. من هیچ روزی را در همه عمرم به یاد ندارم که بیشتر از آن روز، مردم گریه کنند و روزی تلختر از آن، پس از رحلت رسول خدا (ص) برای مسلمانان سراغ ندارم[۷].
ابن نما نیز سخنانی همانند سخن ابن طاووس آورده است[۸].[۹]
عزاداری اهل بیت (ع) در مدینه
کاروان اسیران هر چند به وطن خود بازگشتهاند، وظیفه مهم و بزرگی بر عهده دارند که شاید از وظایفی که در کوفه و شام انجام دادند کمتر نباشد. آنان نه تنها نسل حاضر و سراسر کشور را باید از جنایات و وحشیگریهای بنی امیه آگاه سازند، بلکه باید این حقایق را با همه جزئیات آن به نسلهای آینده اسلامی و به تاریخ بشر تحویل دهند. برای رسیدن به این هدف راهی جز استفاده از سوگواری و عزاداری نبود. از اینرو آن بزرگواران پس از ورود به مدینه همواره به سوگواری و عزاداری مشغول بودند و هر یک به گونهای میکوشید خاطرههای جانسوز کربلا را زنده نگه دارد. از باب نمونه، وقتی زینب کبری کنار در مسجد پیامبر رسید، گریه جانسوزی کرد و فرمود: ای جد بزرگوار من! خبر شهادت برادرم حسین را آوردهام[۱۰].
او همچنان اشک میریخت و گریه میکرد و هرگاه چشمش به امام سجاد میافتاد داغش تازهتر میشد[۱۱]. آنان در کنار قبر پیامبر نیز دسته جمعی به مرثیه سرایی و سوگواری پرداختند.
از امام صادق (ع) نقل شده است: «بر امام حسین (ع) یک سال در هر روز و شب عزاداری شد، مدت سه سال از روزی که آن حضرت به شهادت رسید. مسوربن مخرمه[۱۲] و گروهی از اصحاب رسول خدا (ص) پنهانی و در حالی که نقاب به چهره میزدند، در این مجالس شرکت کرده، گوش میدادند و گریه میکردند»[۱۳]؛
چرا پنهانی و با نقاب؟ بدون تردید شرکت در مجالس حسینی، نوعی اعتراض به یزید و هواداران او به شمار میآمد و آنان از ترس این که از سوی حکومت شناسایی و برای آنها مزاحمت ایجاد شود، این گونه در عزای امام شرکت میکردند[۱۴].
سوگواری مردم مدینه بر امام حسین (ع)
مدینه پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش و پیش از ورود اهل بیت به مدینه چند مرتبه دیگر غرق در ماتم و عزا شد:
- مرتبه نخست، هنگامی بود که ام سلمه، همسر پیامبر از شهادت امام حسین (ع) خبر داد. او نخستین کسی بود که هم زمان با شهادت امام حسین در مدینه برای آن بزرگوار عزاداری و مرثیهسرایی کرد. عصر روز عاشورا وقتی مردم مدینه، فریاد و ناله و گریه او را شنیدند به خانهاش رفتند و او از شهادت امام خبر داد. ابن عباس و دختران عقیل و دیگر زنان بنیهاشم از افرادی بودند که در خانه امّسلمه آمده بودند. بنا به نقل تاریخ پس از سخنان ام سلمه، چنان گریه و شیونی از مدینه برخاست که هرگز مانند آن دیده نشده بود[۱۵].
- مرتبه دوم زمانی بود که نمایندهای از سوی ابن زیاد به مدینه آمد و خبر شهادت امام و یارانش را اعلام کرد.
طبری از عبدالملک نماینده ابن زیاد نقل کرده است: او از سوی ابن زیاد به مدینه نزد عمرو بن سعید حاکم مدینه رفت و خبر کشته شدن امام و یارانش را به وی داد. او گفت: برو و این خبر را به مردم اعلام کن. وی میگوید: پس از آنکه خبر را اعلام کردم، چنان ضجه و گریهای از زنان بنی هاشم بر خاست که تا آن روز چنان شیون و ماتمی ندیده بودم. خانههای بنی هاشم غرق در ماتم و عزا شد. عمرو بن سعید، پس از آنکه خندهای کرد، شعر زیر را که از عمرو بن معدیکرب بود، خواند:
عَجَّتْ نِسَاءُ بَنِي زِيَادٍ عَجَّةً | كَعَجِيجِ نِسْوَتِنَا غَدَاةَ الْأَرْنَبِ |
سپس گفت: این شیون ونالهها که از خانه بنیهاشم بلند شد، به عوض شیونها و نالههایی است که از خانههای بنی امیه به هنگام کشته شدن عثمان بلند شد. او پس از آن به منبر رفت و مردم را از کشته شدن امام آگاه و برای یزید بن معاویه دعا کرد [۱۶].
بسیاری از مورخان از اهل سنت و شیعه آوردهاند که مدینه پس از اعلام این خبر غرق در ماتم و عزا شد. شیخ مفید، شیخ طوسی و ابنشهرآشوب از ابی هیاج عبدالله بن عامر نقل کردهاند: ندیدیم روزی را که زنها و مردها همانند آن روز این قدر گریسته باشند[۱۷].
بلاذری، ابن کثیر و بسیاری از دیگر عالمان اهل سنت، گریه اهل مدینه و زنان بنیهاشم و واکنش عمرو بن سعید را آوردهاند[۱۸].
برخی گفتهاند: حاکم مدینه پس از اعلام کشته شدن امام حسین (ع) به قبر پیامبر (ص) اشاره کرد و گفت: «امروز در برابر روز بدر»[۱۹]. یعنی حسین به انتقام خون کسانی کشته شد که در بدر از سوی پیامبر کشته شدند. گروهی از انصار سخنان او را انکار کردند[۲۰].[۲۱]
منابع
پانویس
- ↑ مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص۲۸۹-۲۹۰.
- ↑ ابومخنف، وقعة الطف، ص۲۶۰؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۴۵.
- ↑ ابن طاووس، اللهوف، ص۱۸۰ - ۱۸۱؛ ابن نما، مثیرالاحزان، ص۷۷؛ تسلیة المجالس، ج۲، ص۳۳۲؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۹۶.
- ↑ ابن نما، مثیر الاحزان، ص۸۳.
- ↑ زمانی که عمر سعد به کربلا رسید قره را نزد امام حسین فرستاد تا از وی بپرسد که برای چه آمده و هدف او چیست؟ قره چون به نزد امام رفت، امام فرمود: آیا او را میشناسید؟ حبیب بن مظاهر گفت: آری، مردی از حنظلة بن تمیم و خواهرزاده ماست. پس از آن نامه عمر سعد را به امام داد و خواست بازگردد حبیب به او گفت: وای بر تو، ای قره! کجا باز میگردی، نزد قوم ستمگر؟ حسین را یاری کن که خداوند به وسیله پدرانش به تو کرامت بخشید. او گفت: پاسخ نامه را میبرم و در این باره اندیشه میکنم (شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۸۵) ولی او رفت و دیگر بازنگشت.
- ↑ مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص۲۹۰-۲۹۱.
- ↑ الملهوف، ص۲۲۶.
- ↑ مثیر الاحزان، ص۱۱۲.
- ↑ مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص۲۹۱-۲۹۲.
- ↑ «يَا جَدَّاهْ إِنِّي نَاعِيَةٌ إِلَيْكَ أَخِيَ الْحُسَيْنَ»
- ↑ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۹۸؛ نفس المهموم، ترجمه شعرانی، ص۲۷۵.
- ↑ وی از اصحاب رسول خدا (ص) و یاران با وفای امام علی (ع) بود. او نامهای از علی (ع) برای معاویه برد که معاویه به آن نامه پاسخ نداد. وی پس از خلافت امام علی (ع) به مکه رفت و در آنجا اقامت گزید. او با یزید بیعت نکرد و پس از شهادت امام به سرزنش ابنزبیر پرداخت. وی در سال ۶۴ ق درگذشت. (تنقیح المقال، ج۳، ص۲۱۵؛ الاصابه، ج۶، ص۱۱۹؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۳۱؛ اسد الغابه، ج۴، ص۳۷۵).
- ↑ «نِيحَ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ سَنَةً فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ وَ ثَلَاثَ سِنِينَ مِنَ الْيَوْمِ الَّذِي أُصِيبَ فِيهِ وَ كَانَ الْمِسْوَرُ بْنُ مَخْرَمَةَ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) يَأْتُونَ مُسْتَتِرِينَ مُتَقَنِّعِينَ فَيَسْتَمِعُونَ وَ يَبْكُونَ»بحارالانوار، ج۷۹، ص۱۰۲؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۲۷. در دعائم آمده است: «وَ كَانَ الْمِسْوَرُ بْنُ مَخْرَمَةَ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)» که اشتباه است ابوهریره پیش از قضیه کربلا از دنیا رفته بود. بحارالانوار نیز از دعائم نقل کرده است، پس معلوم میشود نسخهای که علامه از آن نقل کرده درست بوده است.
- ↑ مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص۲۹۴-۲۹۶.
- ↑ در این باره در عنوان «امسلمه و عزاداری وی بر امام حسین (ع)» توضیح بیشتری خواهیم داد.
- ↑ تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۶.
- ↑ «فَمَا رَأَيْنَا بَاكِياً وَ لَا بَاكِيَةً أَكْثَرَ مِمَّا رَأَيْنَا ذَلِكَ الْيَوْمَ»امالی مفید، ص۳۱۹؛ امالی طوسی، ص۸۹؛ المناقب، ج۴، ص۱۱۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج۳، ص۴۱۷؛ البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۹۸.
- ↑ «يَا مُحَمَّدُ يَوْمٌ بِيَوْمِ بَدْرٍ»
- ↑ الغدیر، ج۱۰، ص۲۶۴.
- ↑ مزینانی، محمد صادق، نقش زنان در حماسه عاشورا، ص۲۹۶-۲۹۸.