غار در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-==پانویس== {{یادآوری پانویس}} {{پانویس}} +== پانویس == {{پانویس}}))
جز (جایگزینی متن - 'برخی از علما' به 'برخی از دانشمندان')
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{نبوت}}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[غار]]''' است. "'''[[غار]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
{{مدخل مرتبط
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[غار در قرآن]] - [[غار در حدیث]] - [[غار در کلام اسلامی]]</div>
| موضوع مرتبط = غار
<div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[غار (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
| عنوان مدخل = [[غار]]
==[[غار ثور]]==
| مداخل مرتبط = [[غار در قرآن]] - [[غار در حدیث]] - [[غار در کلام اسلامی]]
*از آنجا که رفتن [[پیامبر]] به غار برای مخفی شدن و مصون ماندن از فشار و [[ترور]] [[مشرکین]] [[مکه]] که بعدها تبدیل به بحثی [[تاریخی]] [[کلامی]] شده و منظور جنبه جغرافیایی آن نبوده، بلکه رفتن به جایی برای مخفی شدن از شدت فشار و [[تنهایی]] و بی‌کسی و [[اجماع]] همه [[اهل مکه]] برای کشتن وی در [[شهر]] بوده که بعدها این قصه را به مناسبت دیگری [[نقل]] کرده است. این غار، ثور، نامیده شده، چون ثور نام کوهی است در [[مکه]]. فاصله آن تا [[مکه]] به [[نقلی]] چهار کیلومتر و بلندی آن دو هزار متر (دو کیلومتر) می‌باشد، قله کوه به شکل گنبدی است که غار در زیر آن صخره واقع شده و از کرانه کوه تا غار دو کیلومتر است، درون غار حدود هشت متر مربع می‌باشد، اما فقط در دو متر آن می‌شود نشست و بقیه به قدری به سقف غار نزدیک است که مجال نشستن نیست، آن غار به جز [[غار حرا]] است. در [[تفاسیر]] از جنبه‌های مختلف، این [[آیه]] بحث شده است، مانند صاحب غار، خطاب لاتحزن، اصل [[عظمت]] [[همراهی]] در سفر و [[مصاحبت]] مذکور بحث شده، و حتی یکی از [[ادله]] [[فضیلت]] [[خلیفه اول]] شمارش شده، و خطاب به لاتحزن را [[پیامبر]] گرفته‌اند، از این رو، این مدخل در [[حیات پیامبر]] مورد توجه قرار گرفته است.
| پرسش مرتبط  = غار (پرسش)
#{{متن قرآن|إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«اگر او را یاری ندهید بی‌گمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش می‌گفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمی‌دیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۴۰.</ref>. '''نکته''': [[ضمیر]] {{متن قرآن|أَيَّدَهُ}} و {{متن قرآن|سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ}} هر دو راجع به [[حضرت رسول]] است؛ زیرا [[تأیید]] به جنود نمی‌تواند جز برای آن [[حضرت]] باشد و سیاق هر دو فعل یکی است. به چند [[دلیل]]: یکی، به خاطر اینکه همه ضمیرهایی که قبل و بعد از این [[ضمیر]] هست، یعنی ضمیرهای {{متن قرآن|إِلَّا تَنْصُرُوهُ}}، {{متن قرآن|نَصَرَهُ}}، {{متن قرآن|أَخْرَجَهُ}}، {{متن قرآن|لِصَاحِبِهِ}}، {{متن قرآن|أَيَّدَهُ}} همه به آن جناب بر می‌گردد، و با این حال و با اینکه قرینه قطعیه‌ای در کار نیست، معنا ندارد که در میان همه این ضمائر تنها [[ضمیر]] {{متن قرآن|عَلَيْهِ}} و {{متن قرآن|أَيَّدَهُ}} را به ابی‌بکر برگردانیم. ثانیاً، اصل بنای [[کلام]] بر اساس تشریح و بیان [[نصرت]] و تأییدی است که [[خدای تعالی]] نسبت به [[پیغمبر]] گرامی‌اش نموده و برای [[مسلمانان]] [[یادآوری]] کرده است. همچنین آمدن [[ملائکه]] ظاهراً برای آن بوده که [[فکر]] [[کفار]] را از وارد شدن به غار و کاویدن آن منصرف کنند. یعنی کاری کنند که از وارسی غار منصرف شوند. ثالثاً، بیان این داستان به عنوان ذکر خاطره از گذشته است که به [[پیامبر]] [[یادآوری]] آن نصرت‌ها شده و لذا برخلاف سیاق است که چنین تفسیری بشود. در نتیجه: در [[آیه]] فوق این محورها مطرح گردیده است:
}}
#مخفی شدن [[پیامبر]] و همراهش درغار ثور به هنگام [[هجرت]] از [[مکه]]: {{متن قرآن|إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ}}؛
== [[غار ثور]] ==
* از آنجا که رفتن [[پیامبر]] به غار برای مخفی شدن و مصون ماندن از فشار و [[ترور]] [[مشرکین]] [[مکه]] که بعدها تبدیل به بحثی [[تاریخی]] [[کلامی]] شده و منظور جنبه جغرافیایی آن نبوده، بلکه رفتن به جایی برای مخفی شدن از شدت فشار و [[تنهایی]] و بی‌کسی و [[اجماع]] همه [[اهل مکه]] برای کشتن وی در [[شهر]] بوده که بعدها این قصه را به مناسبت دیگری [[نقل]] کرده است. این غار، ثور، نامیده شده، چون ثور نام کوهی است در [[مکه]]. فاصله آن تا [[مکه]] به [[نقلی]] چهار کیلومتر و بلندی آن دو هزار متر (دو کیلومتر) می‌باشد، قله کوه به شکل گنبدی است که غار در زیر آن صخره واقع شده و از کرانه کوه تا غار دو کیلومتر است، درون غار حدود هشت متر مربع می‌باشد، اما فقط در دو متر آن می‌شود نشست و بقیه به قدری به سقف غار نزدیک است که مجال نشستن نیست، آن غار به جز [[غار حرا]] است. در [[تفاسیر]] از جنبه‌های مختلف، این [[آیه]] بحث شده است، مانند صاحب غار، خطاب لاتحزن، اصل [[عظمت]] [[همراهی]] در سفر و [[مصاحبت]] مذکور بحث شده، و حتی یکی از [[ادله]] [[فضیلت]] [[خلیفه اول]] شمارش شده، و خطاب به لاتحزن را [[پیامبر]] گرفته‌اند، از این رو، این مدخل در [[حیات پیامبر]] مورد توجه قرار گرفته است.
#{{متن قرآن|إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}<ref>«اگر او را یاری ندهید بی‌گمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش می‌گفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمی‌دیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۴۰.</ref>. '''نکته''': ضمیر {{متن قرآن|أَيَّدَهُ}} و {{متن قرآن|سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ}} هر دو راجع به [[حضرت رسول]] است؛ زیرا [[تأیید]] به جنود نمی‌تواند جز برای آن [[حضرت]] باشد و سیاق هر دو فعل یکی است. به چند [[دلیل]]: یکی، به خاطر اینکه همه ضمیرهایی که قبل و بعد از این ضمیر هست، یعنی ضمیرهای {{متن قرآن|إِلَّا تَنْصُرُوهُ}}، {{متن قرآن|نَصَرَهُ}}، {{متن قرآن|أَخْرَجَهُ}}، {{متن قرآن|لِصَاحِبِهِ}}، {{متن قرآن|أَيَّدَهُ}} همه به آن جناب بر می‌گردد، و با این حال و با اینکه قرینه قطعیه‌ای در کار نیست، معنا ندارد که در میان همه این ضمائر تنها ضمیر {{متن قرآن|عَلَيْهِ}} و {{متن قرآن|أَيَّدَهُ}} را به ابی‌بکر برگردانیم. ثانیاً، اصل بنای [[کلام]] بر اساس تشریح و بیان [[نصرت]] و تأییدی است که [[خدای تعالی]] نسبت به [[پیغمبر]] گرامی‌اش نموده و برای [[مسلمانان]] [[یادآوری]] کرده است. همچنین آمدن [[ملائکه]] ظاهراً برای آن بوده که [[فکر]] [[کفار]] را از وارد شدن به غار و کاویدن آن منصرف کنند. یعنی کاری کنند که از وارسی غار منصرف شوند. ثالثاً، بیان این داستان به عنوان ذکر خاطره از گذشته است که به [[پیامبر]] [[یادآوری]] آن نصرت‌ها شده و لذا برخلاف سیاق است که چنین تفسیری بشود. در نتیجه: در [[آیه]] فوق این محورها مطرح گردیده است:
# مخفی شدن [[پیامبر]] و همراهش درغار ثور به هنگام [[هجرت]] از [[مکه]]: {{متن قرآن|إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ}}؛
# [[نصرت]] و [[یاری]] [[خداوند]] به [[پیامبر]] در [[غار ثور]] هنگام [[هجرت]] از [[مکّه]]: {{متن قرآن|... فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا... إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ... وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا...}}؛
# [[نصرت]] و [[یاری]] [[خداوند]] به [[پیامبر]] در [[غار ثور]] هنگام [[هجرت]] از [[مکّه]]: {{متن قرآن|... فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا... إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ... وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا...}}؛
#مراد از “صاحب” [[ابو بکر]] [[خلیفه اول]] است که خبر قطعی آن را ثابت می‌کند. همچنین کلمه: {{متن قرآن|لَا تَحْزَنْ}} نشان می‌دهد که [[ابوبکر]] مضطرب و ناراحت بوده و می‌ترسیده که [[کفار]] آنها را بیابند. از سوی دیگر [[دلداری]] [[پیامبر]] به [[ابوبکر]]، پس از [[پناه]] بردن به غار و [[اضطراب]] وی می‌فرماید: {{متن قرآن|إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا}}؛
# مراد از “صاحب” [[ابو بکر]] [[خلیفه اول]] است که خبر قطعی آن را ثابت می‌کند. همچنین کلمه: {{متن قرآن|لَا تَحْزَنْ}} نشان می‌دهد که [[ابوبکر]] مضطرب و ناراحت بوده و می‌ترسیده که [[کفار]] آنها را بیابند. از سوی دیگر [[دلداری]] [[پیامبر]] به [[ابوبکر]]، پس از [[پناه]] بردن به غار و [[اضطراب]] وی می‌فرماید: {{متن قرآن|إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا}}؛
#یاد آوری [[امداد]] و [[یاری]] [[خداوند]] و [[نزول]] [[آرامش]] بر [[پیامبر]] در [[غار ثور]] پس از آن واقعه: {{متن قرآن|إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ}}؛
# یاد آوری [[امداد]] و [[یاری]] [[خداوند]] و [[نزول]] [[آرامش]] بر [[پیامبر]] در [[غار ثور]] پس از آن واقعه: {{متن قرآن|إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ}}؛
#مقصود از “حزن” اندوهی است که از [[ترس]] دست یافتن [[مشرکان]] [[قریش]] ناشی می‌شود. خطاب [[پیامبر]] به همراه خود برای [[تسلی دادن]]، نشان دشواری راه و [[نگرانی]] برای همراه از آسیب‌های [[تهدید]] شده است: {{متن قرآن|إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا}}؛
# مقصود از “حزن” اندوهی است که از [[ترس]] دست یافتن [[مشرکان]] [[قریش]] ناشی می‌شود. خطاب [[پیامبر]] به همراه خود برای [[تسلی دادن]]، نشان دشواری راه و [[نگرانی]] برای همراه از آسیب‌های [[تهدید]] شده است: {{متن قرآن|إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا}}؛
# [[امداد]] و [[لطف الهی]] برای ایجاد [[آرامش]] به همراه [[پیامبر]] در آن سفر برای ادامه راه دارای اهمیت بوده است: {{متن قرآن|فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ}}؛
# [[امداد]] و [[لطف الهی]] برای ایجاد [[آرامش]] به همراه [[پیامبر]] در آن سفر برای ادامه راه دارای اهمیت بوده است: {{متن قرآن|فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ}}؛
#امدادهای ارسالی [[غیبی]] بوده، به‌گونه‌ای که آن را کسی نمی‌دیده و [[نیاز]] به ذکر آن (به لغت ماضی) بعد “ها” بوده است: {{متن قرآن|وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا}}؛
# امدادهای ارسالی [[غیبی]] بوده، به‌گونه‌ای که آن را کسی نمی‌دیده و [[نیاز]] به ذکر آن (به لغت ماضی) بعد “ها” بوده است: {{متن قرآن|وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا}}؛
#مراد از: {{متن قرآن|جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا}}، نقشه کسانی است که در [[دارالندوه]] [[رأی]] دادند، که دسته جمعی آن جناب را به [[قتل]] رسانیده، نورش را خاموش کنند. و در برابرش [[سنت]] و [[دعوت الهی]] است که [[برتر]] از نقشه [[کافران]] است: {{متن قرآن|وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}؛
# مراد از: {{متن قرآن|جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا}}، نقشه کسانی است که در [[دارالندوه]] [[رأی]] دادند، که دسته جمعی آن جناب را به [[قتل]] رسانیده، نورش را خاموش کنند. و در برابرش [[سنت]] و [[دعوت الهی]] است که [[برتر]] از نقشه [[کافران]] است: {{متن قرآن|وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ}}؛
# [[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[خروج]] از [[مکه]]، سه روز با [[ابوبکر]] در آن غار مخفی شدند، [[کفار]] [[قریش]] پس از اطلاع از [[خروج]] آن [[حضرت]] در تعقیب وی به کوه ثور آمده و تا نزدیکی غار رسیدند به طوری که آن [[حضرت]] صدا و همهمه‌های آنها را می‌شنید، [[ولی خدا]] آنها را از ورود به غار و کاویدن آن منصرف کرد؛
# [[رسول خدا]] {{صل}} پس از [[خروج]] از [[مکه]]، سه روز با [[ابوبکر]] در آن غار مخفی شدند، [[کفار]] [[قریش]] پس از اطلاع از [[خروج]] آن [[حضرت]] در تعقیب وی به کوه ثور آمده و تا نزدیکی غار رسیدند به طوری که آن [[حضرت]] صدا و همهمه‌های آنها را می‌شنید، [[ولی خدا]] آنها را از ورود به غار و کاویدن آن منصرف کرد؛
#بعضی با این [[آیه]] [[استدلال]] بر [[نزول]] سکینت بر ابی‌بکر کرده‌اند، به این بیان که [[رسول خدا]]{{صل}} لا یزال بر سکینتی از [[پروردگار]] خود بود و دیگر معنا ندارد که در خصوص اینجا بفرماید “ما سکینت خود را بر وی نازل کردیم”، پس به طور مسلم این سکینت بر [[ابوبکر]] نازل شده است<ref>تفسیر المنار، ج۱۰، ص۴۲۹.</ref>. اما این [[استدلال]] با [[آیات]] دیگری که سکینت را به [[پیامبر]] هم فرستاده، مثل: {{متن قرآن|أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد» سوره توبه، آیه ۲۶ و سوره فتح، آیه ۲۶.</ref> در تنافی است؛ زیرا این سکینت، مربوط به داستان [[جنگ]] [[فتح مکه]] و [[غزوه حنین]] است و می‌بینیم که صریحاً در دو جا می‌فرماید: “خداوند سکینت خود را بر آن جناب و بر [[مؤمنین]] در سال‌های بعد نازل کرد” و اگر آن جناب در آن روز سکینت داشت، حاجتی بر سکینت مجدد نبود.
# بعضی با این [[آیه]] [[استدلال]] بر [[نزول]] سکینت بر ابی‌بکر کرده‌اند، به این بیان که [[رسول خدا]] {{صل}} لا یزال بر سکینتی از [[پروردگار]] خود بود و دیگر معنا ندارد که در خصوص اینجا بفرماید “ما سکینت خود را بر وی نازل کردیم”، پس به طور مسلم این سکینت بر [[ابوبکر]] نازل شده است<ref>تفسیر المنار، ج۱۰، ص۴۲۹.</ref>. اما این [[استدلال]] با [[آیات]] دیگری که سکینت را به [[پیامبر]] هم فرستاده، مثل: {{متن قرآن|أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد» سوره توبه، آیه ۲۶ و سوره فتح، آیه ۲۶.</ref> در تنافی است؛ زیرا این سکینت، مربوط به داستان [[جنگ]] [[فتح مکه]] و [[غزوه حنین]] است و می‌بینیم که صریحاً در دو جا می‌فرماید: “خداوند سکینت خود را بر آن جناب و بر [[مؤمنین]] در سال‌های بعد نازل کرد” و اگر آن جناب در آن روز سکینت داشت، حاجتی بر سکینت مجدد نبود.


'''نتیجه''': اگر شما [[مؤمنان]]، او را [[یاری]] نکنید، [[خداوند]] [[یاری]] خود را همان‌گونه که پیش از این نسبت به او آشکار کرد، و [[دشمنان]] بی‌شمار او با هم یک‌دل و یک جهت برای کشتنش از هر طرف احاطه‌اش کردند، و او ناگزیر به بیرون رفتن از [[مکه]] شد و جز یک نفر کسی با او نبود، در آن موقعی که در غار جای گرفت و به همراه خود ([[ابو بکر]]) می‌گفت “از آن‌چه می‌بینی اندوهناک مشو که [[خدا]] با ماست و [[یاری]] به دست اوست” چگونه [[خداوند]] یاریش کرد. سکینت خود را بر او نازل و او را با [[لشکریان]] نامرئی که به چشم شما نمی‌آمدند، [[تأیید]] فرمود، و کلمه آنهایی را که [[کفر]] ورزیدند - یعنی آن حکمی که بر [[وجوب]] [[قتل]] او صادر نموده و دنبالش دست به [[اقدام]] زدند - خنثی و مغلوب نمود<ref>المیزان، ج۹، ص۳۷۶.</ref>.
'''نتیجه''': اگر شما [[مؤمنان]]، او را [[یاری]] نکنید، [[خداوند]] [[یاری]] خود را همان‌گونه که پیش از این نسبت به او آشکار کرد، و [[دشمنان]] بی‌شمار او با هم یک‌دل و یک جهت برای کشتنش از هر طرف احاطه‌اش کردند، و او ناگزیر به بیرون رفتن از [[مکه]] شد و جز یک نفر کسی با او نبود، در آن موقعی که در غار جای گرفت و به همراه خود ([[ابو بکر]]) می‌گفت “از آن‌چه می‌بینی اندوهناک مشو که [[خدا]] با ماست و [[یاری]] به دست اوست” چگونه [[خداوند]] یاریش کرد. سکینت خود را بر او نازل و او را با [[لشکریان]] نامرئی که به چشم شما نمی‌آمدند، [[تأیید]] فرمود، و کلمه آنهایی را که [[کفر]] ورزیدند - یعنی آن حکمی که بر [[وجوب]] [[قتل]] او صادر نموده و دنبالش دست به [[اقدام]] زدند - خنثی و مغلوب نمود<ref>المیزان، ج۹، ص۳۷۶.</ref>.


==[[غار حرا]]==
== [[غار حرا]] ==
منظور نخستین مکان [[نزول وحی]] به گفته مورخان [[اسلامی]] است. ویژگی این محل به جز آن‌که محل [[نزول]] [[نخستین آیات]] [[وحی]] است عبادتگاه [[پیامبر]] [[پیش از بعثت]] هم بوده و [[حضرت]] دوران [[تحنث]] خود را در آن میگذرانده و یک روزنه به سمت [[کعبه]] داشته که برای [[دعا]] و [[راز و نیاز]] به سمت [[کعبه]] و [[قبله]] با جهت نشستن آن منطبق می‌شود. در [[قرآن]] [[دلیل]] روشنی برای [[اثبات]] [[نخستین آیات]] نیست، البته در [[آیات قرآن]] گاه توصیفاتی شده که به این مکان تناسب دارد، اما روشن نمی‌سازد که این مکان اولین آنها بوده و اگر [[سوره نجم]] مبنا باشد، در ترتیب [[نزول]] اولین آنها نیست.
منظور نخستین مکان [[نزول وحی]] به گفته مورخان [[اسلامی]] است. ویژگی این محل به جز آن‌که محل [[نزول]] [[نخستین آیات]] [[وحی]] است عبادتگاه [[پیامبر]] [[پیش از بعثت]] هم بوده و [[حضرت]] دوران [[تحنث]] خود را در آن میگذرانده و یک روزنه به سمت [[کعبه]] داشته که برای [[دعا]] و [[راز و نیاز]] به سمت [[کعبه]] و [[قبله]] با جهت نشستن آن منطبق می‌شود. در [[قرآن]] [[دلیل]] روشنی برای [[اثبات]] [[نخستین آیات]] نیست، البته در [[آیات قرآن]] گاه توصیفاتی شده که به این مکان تناسب دارد، اما روشن نمی‌سازد که این مکان اولین آنها بوده و اگر [[سوره نجم]] مبنا باشد، در ترتیب [[نزول]] اولین آنها نیست.
#{{متن قرآن|وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى * أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى * وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى * عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى * عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى * إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى * لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى}}<ref>«و او در افق فراتر بود * سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید * پس آیا شما با او در آنچه می‌بیند، بگو- مگو می‌کنید؟ * و به یقین او را در فرودی دیگر، (نیز) دیده بود * کنار درخت سدری که در واپسین جای است * که نزد آن بوستان‌سراست * هنگامی که آن درخت سدر را فرو پوشاند، آنچه فرو پوشاند * چشم (وی سوی دیگر) نگشت و کژ ندید * بی‌گمان برخی از نشانه‌های بزرگ پروردگارش را دیده است» سوره نجم، آیه ۷-۹ و ۱۲-۱۸.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۳۲۸.</ref>.
#{{متن قرآن|وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى * أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى * وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى * عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى * عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى * إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى * لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى}}<ref>«و او در افق فراتر بود * سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید * پس آیا شما با او در آنچه می‌بیند، بگو- مگو می‌کنید؟ * و به یقین او را در فرودی دیگر، (نیز) دیده بود * کنار درخت سدری که در واپسین جای است * که نزد آن بوستان‌سراست * هنگامی که آن درخت سدر را فرو پوشاند، آنچه فرو پوشاند * چشم (وی سوی دیگر) نگشت و کژ ندید * بی‌گمان برخی از نشانه‌های بزرگ پروردگارش را دیده است» سوره نجم، آیه ۷-۹ و ۱۲-۱۸.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۳۲۸.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
==جغرافیای [[غار]]، در [[سوره مبارکه توبه]]==
{{متن قرآن|...إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا...}}<ref>«اگر او را یاری ندهید بی‌گمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش می‌گفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمی‌دیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۴۰.</ref>.
مکان مورد تحقیق در این [[آیه]]، واژه غار است؛ که ابتدا باید بدانیم به چه مناسبت این کلمه در آیه ذکر شده و چه حادثه مهمی در آن مکان رخ داده که از آن مکان در آیه مذکور یاد شده است و سپس به توضیح جغرافیای آن بپردازیم: لذا ناچاریم برای آشنایی با آن قضیه به [[تاریخ]] مراجعه نماییم.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۳۷۴.</ref>
 
==تاریخ چه می‌گوید؟==
تاریخ می‌گوید: «[[حکومت]] مکیان، شبیه حکومت مشروط بود [[دارالندوه]] آنان مانند مجلس شورای ملی بود، که در... مسائل بغرنج، به تبادل [[افکار]]... می‌پرداختند. در [[سال سیزدهم بعثت]] [[مردم]] [[مکه]] با خطر... [[مسلمانان]]؛ که هستی... آنها را [[تهدید]] می‌کرد؛ روبه‌رو شدند... و یثربیان که [[حمایت]] و [[محافظت]] [[پیامبر]]{{صل}} را به عهده گرفته بودند؛ نشانه بارز این تهدید بود.
 
در ماه [[ربیع الاول]] سال سیزدهم بعثت، که [[مهاجرت پیامبر]]{{صل}} در آن اتفاق افتاد... ناگهان [[قریش]] تصمیمی بس [[قاطع]] و خطرناک گرفتند. جلسه مشورتی سران، در دارالندوه منعقد گردید و [[تصمیم]] گرفتند... از تمام [[قبایل]]، افرادی [[انتخاب]] شوند و شبانه به طور دسته جمعی به [[خانه]] او پیامبر{{صل}} [[حمله]] ببرند و او را قطعه قطعه کنند؛ تا [[خون]] او در میان تمام قبایل پخش گردد... بنا به نقل [[مفسران]]؛ [[فرشته وحی]] نازل گردید و پیامبر{{صل}} را از نقشه‌های شوم [[مشرکان]]... [[آگاه]] ساخت - [[آیه]] ۳۰ [[سوره انفال]] - [[رسول اکرم]]{{صل}} از طرف [[خدا]] [[مأمور]] شد، آهنگ [[سفر]] کند و به سوی یثرب برود، ولی [[رهایی]] از دست مأموران [[بی‌رحم]] حکو مت [[بت‌پرست]]،... کار آسانی نبود..؛ لذا [[رسول خدا]]{{صل}} دستور داد که علی{{ع}} در بستر وی بخوابد... تا مشرکان [[تصور]] کنند، که [[پیامبر]]{{صل}} بیرون نرفته و در [[خانه]] است و در نتیجه، تنها به [[فکر]] محاصره خانه او باشند... ثلثی از شب گذشته بود؛ که چهل نفر [[تروریست]] اطراف [[خانه پیامبر]]{{صل}} را محاصره کردند و از شکاف در به داخل خانه نگاه می‌کردند و وضع خانه را عادی دیدند... در چنین وقت، پیامبر{{صل}} [[تصمیم]] گرفت، که از خانه بیرون برود... [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[سوره یس]] را تا آیه {{متن قرآن|فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ}}<ref>«و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که (چیزی) نمی‌بینند» سوره یس، آیه ۹.</ref>[[تلاوت]] نمود، بلافاصله از در خانه بیرون آمد... صبح صادق سینه افق را شکافت... مشرکان... در حالی که دست‌ها به قبضه [[شمشیر]] بود؛ با [[شوری]] وارد [[حجره]] پیامبر{{صل}} شدند. مقارن این حال علی{{ع}} سر از بالش برداشت... چهره‌های مأموران از شدت [[غضب]] و [[خشم]] برافروخته شد و خشم گلوی آنها را می‌فشرد... از این که نقشه آنها نقش بر آب شده و با [[شکست]] روشنی روبه‌رو شدند؛ عصبانی بودند و با خود فکر می‌کردند؛ در این مدت کم محمد{{صل}} نمی‌تواند، از محیط [[مکه]] بیرون برود؛ ناچار در خود مکه پنهان شده و یا، در طریق [[مدینه]] است... آنچه مسلم است این است، که پیامبر{{صل}} [[شب هجرت]] را با [[ابوبکر]]<ref>آقای نجاح عطا الطایی، در مورد واژه {{متن قرآن|لِصَاحِبِهِ}} در آیه ۴۰ سوره مبارکه توبه پژوهشی انجام داده و نتیجه نهایی آن را در کتابی تحت عنوان {{عربی|صاحب الغار ابوبکر أم رجل أخر؟}} اعلام نموده، ما علاقه‌مندان را به صفحه ۵۹ همان کتاب و نشانی الکترونیکی زیر ارجاع می‌دهیم. nayahtace @ yahoo.com.</ref> در [[غار ثور]] که در جنوب [[مکه]] - نقطه مقابل [[مدینه]] است – به سر برده است»<ref>جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج۱، تلخیص از ص۳۵۴ – ۳۴۸.</ref>.
 
به [[گواهی]] [[اسناد]] [[تاریخی]] روشن شد که واژه [[غار]] که در [[آیه]] مورد تحقیق ذکر شده [[شاهد]] یک حادثه تاریخی بسیار مهم بوده است؛ به همین دلیل غار ثور مورد توجه کلیه [[مسلمین]] است و از نظر آنان، این غار دارای تقدم ویژه‌ای است و مورد [[احترام]] [[مسلمانان]] و نقطه‌ای خاطره انگیز در [[تاریخ]] [[سیاسی]] [[اسلامی]]، به حساب می‌آید و آن [[شایستگی]] را دارد، که جغرافیای آن برای علاقه‌مندان بیان گردد.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۳۷۴.</ref>


==منابع==
==[[سرگردانی]] [[مشرکین]]!==
زمانی که مشرکین به [[بیت]] [[رسول الله]]{{صل}} [[هجوم]] بردند و علی{{ع}} را در رختخواب او دیدند شگفت‌زده شدند که آن [[حضرت]] چگونه از میان آنان عبور نموده و آنان متوجه نشده‌اند لذا جهت یافتن او در درون مکه و راه مدینه و از جمله غار ثور را جستجو نمودند «[[روایات]] فراوانی حکایت از آن دارد که آنان به قدری به غار نزدیک شدند که [[رسول خدا]]{{صل}} صدای آنان را می‌شنید... اما [[خداوند]] از او با [[سپاهیان]] [[ناپیدا]] [[یاری]] فرمود این [[نصرت]] بر اساس روایات تاریخی با ایجاد تارهای عنکبوت بر در غار صورت گرفت آن گونه که [[مشرکان]] مطمئن شدند آن حضرت به درون غار نرفته است. برخی افزوده‌اند که دو کبوتر نیز در همانجا خانه‌ای درست کرده بودند. آن گونه که اگر کسی به درون رفته بود امکان چنین [[زندگی]] با آنان نبود.»..<ref>رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج۱، صص۲۵۴-۲۵۵.</ref>.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۳۷۶.</ref>
 
==جغرافیای غار ثور==
برخی نویسندگان، در مورد غار ثور چنین نقل شده کرده‌اند: «غار به معنی شکاف در سینه [[کوه]] است و در [[اقرب]] الموارد نقل کرده غار محلی است که از کوه می‌شکافد و چون بزرگ و وسیع باشد، آن را [[کهف]] گویند... وی می‌افزاید مراد از الغار - در آیه مورد تحقیق - غار [[جبل]] ثور است، که [[رسول خدا]]{{صل}} به هنگام [[هجرت]] از [[مکه]] با [[ابوبکر]]<ref>طبق تحقیقات آقای نجاح عطا الطایی، که در صپیش، نشانی الکترونیکی وی ذکر شده، شخصی به نام ابن البکر همراه پیامبر{{صل}} بوده، نه ابابکر.</ref> در آن مخفی شدند و [[کفار]] تا کنار آن آمدند.<ref>قرشی، قاموس قرآن.</ref>.
[[جبل]] ثور تقریباً در چهار فرسخی مکه واقع شده و [[غار]] معروف در یکی از ارتفاعات آن واقع است.
 
بالا رفتن از [[کوه]] و رسیدن به غار به [[زحمت]] انجام می‌گیرد و آن، دو در دارد یکی در طرف [[غرب]] به وسعت دو وجب در سه وجب که شخص باید روی شکم و خوابیده. از آن داخل شود و یکی در جانب [[شرق]]، که کمی از آن بزرگ‌تر است، به قولی در شرقی بعداً احداث شده، که [[مردم]] از یکی داخل و از دیگری خارج شوند.
همانجا محل اختفای بزرگ‌ترین ابناء [[بشر]] محمد عبدالله{{صل}} است. که [[تاریخ]] بشر را دگرگون و جهانیان را به [[توحید]] [[دعوت]] فرمود. اما کوه ثور: کوهی است؛ بزرگ‌تر از کوه حراء که در جنوب شرقی [[مسجدالحرام]] و در فاصله‌ای دوردست، نسبت به مکه واقع شده است.
می‌گویند این کوه به نام شخصی است؛ که [[ثور بن منات]] نامیده می‌شد.
سه کوه متصل به یکدیگر را به نام ثور می‌شناسند و [[غار ثور]]، در سومین کوه قرار دارد زمانی که [[مشرکان مکه]]، به قصد کشتن [[رسول الله]]{{صل}} [[بسیج]] شدند: آن [[حضرت]] از [[خانه]] خود خارج شد و همراه ابوبکر به سمت جنوب مکه به راه افتاد، در حالی که باید به سمت شمال، یعنی یثرب می‌رفت؛ اما برای مخفی نگاه داشتن مسیر، چنین کرد. آنها وارد غار ثور شدند و مدت سه [[روز]] در آن مخفی بودند.
... کوه ثور، در میان چند خیابان، با نام‌های: خیابان ثور، جاده [[طائف]] و جاده کدی قرار گرفته است»<ref>رسول جعفریان آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۵۰.</ref>.
برخی [[پژوهشگران]]، می‌نویسند: «در آن وقت [[زمان]] هجرت دهنه غار به اندازه‌ای تنگ بود؛ که یک تن به [[زحمت]] می‌توانست، به اندرون آن برود؛ ولی تقریباً صد و بیست سال پیش، به [[فرمان]] [[شریف]] عدن، دهنه آن را گشاد کردند و بر آن دری [[نصب]] کردند. [[غار ثور]]، به مسافت سه میل [[انگلیسی]]، از [[مکه]] واقع شده.»...<ref>عباس مهرین شوشتری فرهنگ لغات قرآن.</ref>.<ref>[[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید]]، ص ۳۷۷.</ref>
 
==[[غار]]==
{{متن قرآن|ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ...}}<ref>«اگر او را یاری ندهید بی‌گمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش می‌گفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمی‌دیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۴۰.</ref>.
غار: شکاف در سینه [[کوه]]. در [[اقرب]] الموارد نقل کرده است: غار محلی است که از کوه می‌شکافند و چون بزرگ و وسیع باشد آن را [[کهف]] گویند<ref>لغت‌شناسی، ص۸۵۸.</ref>.
برخی از دانشمندان و بزرگان می‌گویند: کلمه «غار» به معنای سوراخ وسیعی است در کوه باشد<ref>علامه طباطبایی، المیزان، ج۹، ص۴۳۳.</ref>.<ref>[[محرم فرزانه|فرزانه، محرم]]، [[اماکن جغرافیایی در قرآن (کتاب)|اماکن جغرافیایی در قرآن]]، ص ۶۰۲.</ref>
 
===[[روایات]] [[موثق]] [[تاریخی]]===
داده‌های تاریخی و روایات موثق، مبنی بر اینکه «[[مشرکان مکه]] نقشه و توطئه‌های خطرناکی برای نابود کردن [[پیامبر]] کشیده بودند وجود دارد [[تصمیم]] نهائی آنها پس از مقدمات مفصلی چنین شد که عده زیادی [[شمشیر]] [[زن]] از قبائل مختلف [[عرب]]، [[خانه پیامبر]]{{صل}} را شبانه در حلقه محاصره قرار دهند و صبحگاهان دسته جمعی به او [[حمله]] کنند و او را در بسترش از دم شمشیرها بگذارنند. پیامبر{{صل}} که به [[فرمان خدا]] از این جریان [[آگاه]] شده بود آماده بیرون رفتن از [[مکه]] و [[هجرت به مدینه]] شد<ref>تفسیر نمونه، مکارم، ج۷، ص۴۹۴.</ref>،... [[مشرکان]] بر پیامبر{{صل}} دست نیافتند. اما دست برنداشته و پیگیر دستیابی به او بودند.
«تعقیب کنندگان چندی در پی آنها گردیده، ایشان را نیافتند، پس،... از [[شهر مکه]] رو به یثرب نهادند پیامبر و پس از هشت [[روز]] بدان [[شهر]] رسیدند و این واقعه مبدأ نخستین سال به نام [[تاریخ هجری]] شد<ref>تاریخ جامع ادیان، ص۷۲۴.</ref>.
[[تاریخ‌نویسان]] از کسی نام می‌برند که یا به طور اتفاقی [[مصاحب]] پیامبر<ref>آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۱۵۹.</ref> و یا طبق برنامه، همراه [[پیامبر]] در این [[هجرت]] شده است<ref>تاریخ اسلامی مکه و مدینه، ص۱۸۳.</ref>. و آن کسی نیست غیر از [[خلیفه اول]] یعنی [[ابوبکر]]، البته در برخی منابع شخصی سومی هم که یک راهنمای [[بدوی]] بوده است نیز نام برده شده است<ref>تاریخ اسلامی مکه و مدینه، ص۹۶. </ref>. برخی از دانشمندان و بزرگان همراه [[رسول خدا]] را بنابر نقل [[قطعی]] جناب ابوبکر دانسته‌اند<ref>علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۹، ص۴۳۳.</ref>.<ref>[[محرم فرزانه|فرزانه، محرم]]، [[اماکن جغرافیایی در قرآن (کتاب)|اماکن جغرافیایی در قرآن]]، ص ۶۰۲.</ref>
 
===موقعیت‌شناسی [[غار]]===
[[تاریخ]] جامع [[ادیان]] ثور را به نقل از [[سیره]] [[ابن هشام]]<ref>سیره ابن هشام، ج۲، ص۱۳۵.</ref> کوهی پایین [[مکه]] می‌داند. برخی نویسندگان می‌گویند: {{عربی|یقع فی جبل ثور. و هو فی الجهة الجنوبیه من المسجد الحرام علی بعد نحو (۴) کم، ارتفاعه نحو (۷۴۸) م من سطح البحر، و نحو (۴۵۸) م من سفح الجبل}}<ref>محمد الیاس عبدالغنی، تاریخ مکه المکرمه، ص۱۲۹.</ref> یعنی [[غار ثور]] در [[کوه]] ثور و در جهت جنوبی [[مسجدالحرام]] بعد از ۴ کیلومتر فاصله واقع است. ارتفاعش از سطح دریا ۷۴۸ متر و از سطح دامنه کوه ۴۵۸ متر می‌باشد.
بنا به نوشته برخی [[پژوهشگران]]: کوه ثور در سه کیلومتری جنوب [[شهر مکه]] و در جنوب منطقه «مسفله» قرار دارد<ref>قائدان، تاریخ و آثار اسلامی، ص۹۵.</ref>. بنا به نوشته آثار [[اسلامی]] مکه و [[مدینه]] کوه ثور کوهی است بزرگ‌تر از کوه حرا که در جنوب شرقی مسجدالحرام در راه [[طائف]] و در فاصله دورتر نسبت به مکه واقع شده است<ref>آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۱۵۹.</ref>. از پایین کوه تا قله آن، حدود یک [[ساعت]] راه است که امروزه با پلکان‌هایی [[سهل]] العبور شده است. در بالای آن، دو غار در نزدیکی هم وجود دارد که بر روی هر یک «غار» ثور نوشته شده است ولی اولی صحیح‌تر است زیرا دو تا سه نفر می‌توانند در آن مخفی شوند. ارتفاع آن حدود ۳۰/۱ متر و طول و عرض آن ۵/۳ متر مربع است<ref>تاریخ و آثار اسلامی، ص۹۶.</ref>. با این توضیحات روشن شد که مراد از الغار «[[غار]] [[جبل ثور]]» است که [[رسول خدا]]{{صل}} به هنگام [[هجرت]] از [[مکه]] با [[ابوبکر]] در آن مخفی شدند و [[کفار]] تا کنار آن آمدند به طوری که صدایشان از درون غار شنیده می‌شد<ref>تفسیر نمونه، ج۷، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محرم فرزانه|فرزانه، محرم]]، [[اماکن جغرافیایی در قرآن (کتاب)|اماکن جغرافیایی در قرآن]]، ص ۶۰۴.</ref>
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:IM010435.jpg|22px]] [[محمد حسن عرب|عرب، محمد حسن]]، [[دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید (کتاب)|'''دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید''']]
# [[پرونده:IM010430.jpg|22px]] [[محرم فرزانه|فرزانه، محرم]]، [[اماکن جغرافیایی در قرآن (کتاب)|'''اماکن جغرافیایی در قرآن''']]
{{پایان منابع}}
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:غار در قرآن]]
[[رده:غار در قرآن]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۰۳

غار ثور

  • از آنجا که رفتن پیامبر به غار برای مخفی شدن و مصون ماندن از فشار و ترور مشرکین مکه که بعدها تبدیل به بحثی تاریخی کلامی شده و منظور جنبه جغرافیایی آن نبوده، بلکه رفتن به جایی برای مخفی شدن از شدت فشار و تنهایی و بی‌کسی و اجماع همه اهل مکه برای کشتن وی در شهر بوده که بعدها این قصه را به مناسبت دیگری نقل کرده است. این غار، ثور، نامیده شده، چون ثور نام کوهی است در مکه. فاصله آن تا مکه به نقلی چهار کیلومتر و بلندی آن دو هزار متر (دو کیلومتر) می‌باشد، قله کوه به شکل گنبدی است که غار در زیر آن صخره واقع شده و از کرانه کوه تا غار دو کیلومتر است، درون غار حدود هشت متر مربع می‌باشد، اما فقط در دو متر آن می‌شود نشست و بقیه به قدری به سقف غار نزدیک است که مجال نشستن نیست، آن غار به جز غار حرا است. در تفاسیر از جنبه‌های مختلف، این آیه بحث شده است، مانند صاحب غار، خطاب لاتحزن، اصل عظمت همراهی در سفر و مصاحبت مذکور بحث شده، و حتی یکی از ادله فضیلت خلیفه اول شمارش شده، و خطاب به لاتحزن را پیامبر گرفته‌اند، از این رو، این مدخل در حیات پیامبر مورد توجه قرار گرفته است.
  1. ﴿إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۱]. نکته: ضمیر ﴿أَيَّدَهُ و ﴿سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ هر دو راجع به حضرت رسول است؛ زیرا تأیید به جنود نمی‌تواند جز برای آن حضرت باشد و سیاق هر دو فعل یکی است. به چند دلیل: یکی، به خاطر اینکه همه ضمیرهایی که قبل و بعد از این ضمیر هست، یعنی ضمیرهای ﴿إِلَّا تَنْصُرُوهُ، ﴿نَصَرَهُ، ﴿أَخْرَجَهُ، ﴿لِصَاحِبِهِ، ﴿أَيَّدَهُ همه به آن جناب بر می‌گردد، و با این حال و با اینکه قرینه قطعیه‌ای در کار نیست، معنا ندارد که در میان همه این ضمائر تنها ضمیر ﴿عَلَيْهِ و ﴿أَيَّدَهُ را به ابی‌بکر برگردانیم. ثانیاً، اصل بنای کلام بر اساس تشریح و بیان نصرت و تأییدی است که خدای تعالی نسبت به پیغمبر گرامی‌اش نموده و برای مسلمانان یادآوری کرده است. همچنین آمدن ملائکه ظاهراً برای آن بوده که فکر کفار را از وارد شدن به غار و کاویدن آن منصرف کنند. یعنی کاری کنند که از وارسی غار منصرف شوند. ثالثاً، بیان این داستان به عنوان ذکر خاطره از گذشته است که به پیامبر یادآوری آن نصرت‌ها شده و لذا برخلاف سیاق است که چنین تفسیری بشود. در نتیجه: در آیه فوق این محورها مطرح گردیده است:
  2. مخفی شدن پیامبر و همراهش درغار ثور به هنگام هجرت از مکه: ﴿إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ؛
  3. نصرت و یاری خداوند به پیامبر در غار ثور هنگام هجرت از مکّه: ﴿... فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا... إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ... وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا...؛
  4. مراد از “صاحب” ابو بکر خلیفه اول است که خبر قطعی آن را ثابت می‌کند. همچنین کلمه: ﴿لَا تَحْزَنْ نشان می‌دهد که ابوبکر مضطرب و ناراحت بوده و می‌ترسیده که کفار آنها را بیابند. از سوی دیگر دلداری پیامبر به ابوبکر، پس از پناه بردن به غار و اضطراب وی می‌فرماید: ﴿إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا؛
  5. یاد آوری امداد و یاری خداوند و نزول آرامش بر پیامبر در غار ثور پس از آن واقعه: ﴿إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ؛
  6. مقصود از “حزن” اندوهی است که از ترس دست یافتن مشرکان قریش ناشی می‌شود. خطاب پیامبر به همراه خود برای تسلی دادن، نشان دشواری راه و نگرانی برای همراه از آسیب‌های تهدید شده است: ﴿إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا؛
  7. امداد و لطف الهی برای ایجاد آرامش به همراه پیامبر در آن سفر برای ادامه راه دارای اهمیت بوده است: ﴿فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ؛
  8. امدادهای ارسالی غیبی بوده، به‌گونه‌ای که آن را کسی نمی‌دیده و نیاز به ذکر آن (به لغت ماضی) بعد “ها” بوده است: ﴿وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا؛
  9. مراد از: ﴿جَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا، نقشه کسانی است که در دارالندوه رأی دادند، که دسته جمعی آن جناب را به قتل رسانیده، نورش را خاموش کنند. و در برابرش سنت و دعوت الهی است که برتر از نقشه کافران است: ﴿وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛
  10. رسول خدا (ص) پس از خروج از مکه، سه روز با ابوبکر در آن غار مخفی شدند، کفار قریش پس از اطلاع از خروج آن حضرت در تعقیب وی به کوه ثور آمده و تا نزدیکی غار رسیدند به طوری که آن حضرت صدا و همهمه‌های آنها را می‌شنید، ولی خدا آنها را از ورود به غار و کاویدن آن منصرف کرد؛
  11. بعضی با این آیه استدلال بر نزول سکینت بر ابی‌بکر کرده‌اند، به این بیان که رسول خدا (ص) لا یزال بر سکینتی از پروردگار خود بود و دیگر معنا ندارد که در خصوص اینجا بفرماید “ما سکینت خود را بر وی نازل کردیم”، پس به طور مسلم این سکینت بر ابوبکر نازل شده است[۲]. اما این استدلال با آیات دیگری که سکینت را به پیامبر هم فرستاده، مثل: ﴿أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ[۳] در تنافی است؛ زیرا این سکینت، مربوط به داستان جنگ فتح مکه و غزوه حنین است و می‌بینیم که صریحاً در دو جا می‌فرماید: “خداوند سکینت خود را بر آن جناب و بر مؤمنین در سال‌های بعد نازل کرد” و اگر آن جناب در آن روز سکینت داشت، حاجتی بر سکینت مجدد نبود.

نتیجه: اگر شما مؤمنان، او را یاری نکنید، خداوند یاری خود را همان‌گونه که پیش از این نسبت به او آشکار کرد، و دشمنان بی‌شمار او با هم یک‌دل و یک جهت برای کشتنش از هر طرف احاطه‌اش کردند، و او ناگزیر به بیرون رفتن از مکه شد و جز یک نفر کسی با او نبود، در آن موقعی که در غار جای گرفت و به همراه خود (ابو بکر) می‌گفت “از آن‌چه می‌بینی اندوهناک مشو که خدا با ماست و یاری به دست اوست” چگونه خداوند یاریش کرد. سکینت خود را بر او نازل و او را با لشکریان نامرئی که به چشم شما نمی‌آمدند، تأیید فرمود، و کلمه آنهایی را که کفر ورزیدند - یعنی آن حکمی که بر وجوب قتل او صادر نموده و دنبالش دست به اقدام زدند - خنثی و مغلوب نمود[۴].

غار حرا

منظور نخستین مکان نزول وحی به گفته مورخان اسلامی است. ویژگی این محل به جز آن‌که محل نزول نخستین آیات وحی است عبادتگاه پیامبر پیش از بعثت هم بوده و حضرت دوران تحنث خود را در آن میگذرانده و یک روزنه به سمت کعبه داشته که برای دعا و راز و نیاز به سمت کعبه و قبله با جهت نشستن آن منطبق می‌شود. در قرآن دلیل روشنی برای اثبات نخستین آیات نیست، البته در آیات قرآن گاه توصیفاتی شده که به این مکان تناسب دارد، اما روشن نمی‌سازد که این مکان اولین آنها بوده و اگر سوره نجم مبنا باشد، در ترتیب نزول اولین آنها نیست.

  1. ﴿وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى * أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى * وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى * عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى * عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى * إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى * لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى[۵][۶].

جغرافیای غار، در سوره مبارکه توبه

﴿...إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا...[۷]. مکان مورد تحقیق در این آیه، واژه غار است؛ که ابتدا باید بدانیم به چه مناسبت این کلمه در آیه ذکر شده و چه حادثه مهمی در آن مکان رخ داده که از آن مکان در آیه مذکور یاد شده است و سپس به توضیح جغرافیای آن بپردازیم: لذا ناچاریم برای آشنایی با آن قضیه به تاریخ مراجعه نماییم.[۸]

تاریخ چه می‌گوید؟

تاریخ می‌گوید: «حکومت مکیان، شبیه حکومت مشروط بود دارالندوه آنان مانند مجلس شورای ملی بود، که در... مسائل بغرنج، به تبادل افکار... می‌پرداختند. در سال سیزدهم بعثت مردم مکه با خطر... مسلمانان؛ که هستی... آنها را تهدید می‌کرد؛ روبه‌رو شدند... و یثربیان که حمایت و محافظت پیامبر(ص) را به عهده گرفته بودند؛ نشانه بارز این تهدید بود.

در ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت، که مهاجرت پیامبر(ص) در آن اتفاق افتاد... ناگهان قریش تصمیمی بس قاطع و خطرناک گرفتند. جلسه مشورتی سران، در دارالندوه منعقد گردید و تصمیم گرفتند... از تمام قبایل، افرادی انتخاب شوند و شبانه به طور دسته جمعی به خانه او پیامبر(ص) حمله ببرند و او را قطعه قطعه کنند؛ تا خون او در میان تمام قبایل پخش گردد... بنا به نقل مفسران؛ فرشته وحی نازل گردید و پیامبر(ص) را از نقشه‌های شوم مشرکان... آگاه ساخت - آیه ۳۰ سوره انفال - رسول اکرم(ص) از طرف خدا مأمور شد، آهنگ سفر کند و به سوی یثرب برود، ولی رهایی از دست مأموران بی‌رحم حکو مت بت‌پرست،... کار آسانی نبود..؛ لذا رسول خدا(ص) دستور داد که علی(ع) در بستر وی بخوابد... تا مشرکان تصور کنند، که پیامبر(ص) بیرون نرفته و در خانه است و در نتیجه، تنها به فکر محاصره خانه او باشند... ثلثی از شب گذشته بود؛ که چهل نفر تروریست اطراف خانه پیامبر(ص) را محاصره کردند و از شکاف در به داخل خانه نگاه می‌کردند و وضع خانه را عادی دیدند... در چنین وقت، پیامبر(ص) تصمیم گرفت، که از خانه بیرون برود... پیامبر اکرم(ص) سوره یس را تا آیه ﴿فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ[۹]تلاوت نمود، بلافاصله از در خانه بیرون آمد... صبح صادق سینه افق را شکافت... مشرکان... در حالی که دست‌ها به قبضه شمشیر بود؛ با شوری وارد حجره پیامبر(ص) شدند. مقارن این حال علی(ع) سر از بالش برداشت... چهره‌های مأموران از شدت غضب و خشم برافروخته شد و خشم گلوی آنها را می‌فشرد... از این که نقشه آنها نقش بر آب شده و با شکست روشنی روبه‌رو شدند؛ عصبانی بودند و با خود فکر می‌کردند؛ در این مدت کم محمد(ص) نمی‌تواند، از محیط مکه بیرون برود؛ ناچار در خود مکه پنهان شده و یا، در طریق مدینه است... آنچه مسلم است این است، که پیامبر(ص) شب هجرت را با ابوبکر[۱۰] در غار ثور که در جنوب مکه - نقطه مقابل مدینه است – به سر برده است»[۱۱].

به گواهی اسناد تاریخی روشن شد که واژه غار که در آیه مورد تحقیق ذکر شده شاهد یک حادثه تاریخی بسیار مهم بوده است؛ به همین دلیل غار ثور مورد توجه کلیه مسلمین است و از نظر آنان، این غار دارای تقدم ویژه‌ای است و مورد احترام مسلمانان و نقطه‌ای خاطره انگیز در تاریخ سیاسی اسلامی، به حساب می‌آید و آن شایستگی را دارد، که جغرافیای آن برای علاقه‌مندان بیان گردد.[۱۲]

سرگردانی مشرکین!

زمانی که مشرکین به بیت رسول الله(ص) هجوم بردند و علی(ع) را در رختخواب او دیدند شگفت‌زده شدند که آن حضرت چگونه از میان آنان عبور نموده و آنان متوجه نشده‌اند لذا جهت یافتن او در درون مکه و راه مدینه و از جمله غار ثور را جستجو نمودند «روایات فراوانی حکایت از آن دارد که آنان به قدری به غار نزدیک شدند که رسول خدا(ص) صدای آنان را می‌شنید... اما خداوند از او با سپاهیان ناپیدا یاری فرمود این نصرت بر اساس روایات تاریخی با ایجاد تارهای عنکبوت بر در غار صورت گرفت آن گونه که مشرکان مطمئن شدند آن حضرت به درون غار نرفته است. برخی افزوده‌اند که دو کبوتر نیز در همانجا خانه‌ای درست کرده بودند. آن گونه که اگر کسی به درون رفته بود امکان چنین زندگی با آنان نبود.»..[۱۳].[۱۴]

جغرافیای غار ثور

برخی نویسندگان، در مورد غار ثور چنین نقل شده کرده‌اند: «غار به معنی شکاف در سینه کوه است و در اقرب الموارد نقل کرده غار محلی است که از کوه می‌شکافد و چون بزرگ و وسیع باشد، آن را کهف گویند... وی می‌افزاید مراد از الغار - در آیه مورد تحقیق - غار جبل ثور است، که رسول خدا(ص) به هنگام هجرت از مکه با ابوبکر[۱۵] در آن مخفی شدند و کفار تا کنار آن آمدند.[۱۶]. جبل ثور تقریباً در چهار فرسخی مکه واقع شده و غار معروف در یکی از ارتفاعات آن واقع است.

بالا رفتن از کوه و رسیدن به غار به زحمت انجام می‌گیرد و آن، دو در دارد یکی در طرف غرب به وسعت دو وجب در سه وجب که شخص باید روی شکم و خوابیده. از آن داخل شود و یکی در جانب شرق، که کمی از آن بزرگ‌تر است، به قولی در شرقی بعداً احداث شده، که مردم از یکی داخل و از دیگری خارج شوند. همانجا محل اختفای بزرگ‌ترین ابناء بشر محمد عبدالله(ص) است. که تاریخ بشر را دگرگون و جهانیان را به توحید دعوت فرمود. اما کوه ثور: کوهی است؛ بزرگ‌تر از کوه حراء که در جنوب شرقی مسجدالحرام و در فاصله‌ای دوردست، نسبت به مکه واقع شده است. می‌گویند این کوه به نام شخصی است؛ که ثور بن منات نامیده می‌شد. سه کوه متصل به یکدیگر را به نام ثور می‌شناسند و غار ثور، در سومین کوه قرار دارد زمانی که مشرکان مکه، به قصد کشتن رسول الله(ص) بسیج شدند: آن حضرت از خانه خود خارج شد و همراه ابوبکر به سمت جنوب مکه به راه افتاد، در حالی که باید به سمت شمال، یعنی یثرب می‌رفت؛ اما برای مخفی نگاه داشتن مسیر، چنین کرد. آنها وارد غار ثور شدند و مدت سه روز در آن مخفی بودند. ... کوه ثور، در میان چند خیابان، با نام‌های: خیابان ثور، جاده طائف و جاده کدی قرار گرفته است»[۱۷]. برخی پژوهشگران، می‌نویسند: «در آن وقت زمان هجرت دهنه غار به اندازه‌ای تنگ بود؛ که یک تن به زحمت می‌توانست، به اندرون آن برود؛ ولی تقریباً صد و بیست سال پیش، به فرمان شریف عدن، دهنه آن را گشاد کردند و بر آن دری نصب کردند. غار ثور، به مسافت سه میل انگلیسی، از مکه واقع شده.»...[۱۸].[۱۹]

غار

﴿ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ...[۲۰]. غار: شکاف در سینه کوه. در اقرب الموارد نقل کرده است: غار محلی است که از کوه می‌شکافند و چون بزرگ و وسیع باشد آن را کهف گویند[۲۱]. برخی از دانشمندان و بزرگان می‌گویند: کلمه «غار» به معنای سوراخ وسیعی است در کوه باشد[۲۲].[۲۳]

روایات موثق تاریخی

داده‌های تاریخی و روایات موثق، مبنی بر اینکه «مشرکان مکه نقشه و توطئه‌های خطرناکی برای نابود کردن پیامبر کشیده بودند وجود دارد تصمیم نهائی آنها پس از مقدمات مفصلی چنین شد که عده زیادی شمشیر زن از قبائل مختلف عرب، خانه پیامبر(ص) را شبانه در حلقه محاصره قرار دهند و صبحگاهان دسته جمعی به او حمله کنند و او را در بسترش از دم شمشیرها بگذارنند. پیامبر(ص) که به فرمان خدا از این جریان آگاه شده بود آماده بیرون رفتن از مکه و هجرت به مدینه شد[۲۴]،... مشرکان بر پیامبر(ص) دست نیافتند. اما دست برنداشته و پیگیر دستیابی به او بودند. «تعقیب کنندگان چندی در پی آنها گردیده، ایشان را نیافتند، پس،... از شهر مکه رو به یثرب نهادند پیامبر و پس از هشت روز بدان شهر رسیدند و این واقعه مبدأ نخستین سال به نام تاریخ هجری شد[۲۵]. تاریخ‌نویسان از کسی نام می‌برند که یا به طور اتفاقی مصاحب پیامبر[۲۶] و یا طبق برنامه، همراه پیامبر در این هجرت شده است[۲۷]. و آن کسی نیست غیر از خلیفه اول یعنی ابوبکر، البته در برخی منابع شخصی سومی هم که یک راهنمای بدوی بوده است نیز نام برده شده است[۲۸]. برخی از دانشمندان و بزرگان همراه رسول خدا را بنابر نقل قطعی جناب ابوبکر دانسته‌اند[۲۹].[۳۰]

موقعیت‌شناسی غار

تاریخ جامع ادیان ثور را به نقل از سیره ابن هشام[۳۱] کوهی پایین مکه می‌داند. برخی نویسندگان می‌گویند: یقع فی جبل ثور. و هو فی الجهة الجنوبیه من المسجد الحرام علی بعد نحو (۴) کم، ارتفاعه نحو (۷۴۸) م من سطح البحر، و نحو (۴۵۸) م من سفح الجبل[۳۲] یعنی غار ثور در کوه ثور و در جهت جنوبی مسجدالحرام بعد از ۴ کیلومتر فاصله واقع است. ارتفاعش از سطح دریا ۷۴۸ متر و از سطح دامنه کوه ۴۵۸ متر می‌باشد. بنا به نوشته برخی پژوهشگران: کوه ثور در سه کیلومتری جنوب شهر مکه و در جنوب منطقه «مسفله» قرار دارد[۳۳]. بنا به نوشته آثار اسلامی مکه و مدینه کوه ثور کوهی است بزرگ‌تر از کوه حرا که در جنوب شرقی مسجدالحرام در راه طائف و در فاصله دورتر نسبت به مکه واقع شده است[۳۴]. از پایین کوه تا قله آن، حدود یک ساعت راه است که امروزه با پلکان‌هایی سهل العبور شده است. در بالای آن، دو غار در نزدیکی هم وجود دارد که بر روی هر یک «غار» ثور نوشته شده است ولی اولی صحیح‌تر است زیرا دو تا سه نفر می‌توانند در آن مخفی شوند. ارتفاع آن حدود ۳۰/۱ متر و طول و عرض آن ۵/۳ متر مربع است[۳۵]. با این توضیحات روشن شد که مراد از الغار «غار جبل ثور» است که رسول خدا(ص) به هنگام هجرت از مکه با ابوبکر در آن مخفی شدند و کفار تا کنار آن آمدند به طوری که صدایشان از درون غار شنیده می‌شد[۳۶].[۳۷]

منابع

پانویس

  1. «اگر او را یاری ندهید بی‌گمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش می‌گفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمی‌دیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۴۰.
  2. تفسیر المنار، ج۱۰، ص۴۲۹.
  3. «آنگاه خداوند آرامش خویش را بر پیامبر خود و بر مؤمنان فرو فرستاد» سوره توبه، آیه ۲۶ و سوره فتح، آیه ۲۶.
  4. المیزان، ج۹، ص۳۷۶.
  5. «و او در افق فراتر بود * سپس نزدیک شد و فروتر آمد * آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیک‌تر رسید * پس آیا شما با او در آنچه می‌بیند، بگو- مگو می‌کنید؟ * و به یقین او را در فرودی دیگر، (نیز) دیده بود * کنار درخت سدری که در واپسین جای است * که نزد آن بوستان‌سراست * هنگامی که آن درخت سدر را فرو پوشاند، آنچه فرو پوشاند * چشم (وی سوی دیگر) نگشت و کژ ندید * بی‌گمان برخی از نشانه‌های بزرگ پروردگارش را دیده است» سوره نجم، آیه ۷-۹ و ۱۲-۱۸.
  6. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۳۲۸.
  7. «اگر او را یاری ندهید بی‌گمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش می‌گفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمی‌دیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۴۰.
  8. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۳۷۴.
  9. «و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهاده‌ایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشانده‌ایم چنان که (چیزی) نمی‌بینند» سوره یس، آیه ۹.
  10. آقای نجاح عطا الطایی، در مورد واژه ﴿لِصَاحِبِهِ در آیه ۴۰ سوره مبارکه توبه پژوهشی انجام داده و نتیجه نهایی آن را در کتابی تحت عنوان صاحب الغار ابوبکر أم رجل أخر؟ اعلام نموده، ما علاقه‌مندان را به صفحه ۵۹ همان کتاب و نشانی الکترونیکی زیر ارجاع می‌دهیم. nayahtace @ yahoo.com.
  11. جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج۱، تلخیص از ص۳۵۴ – ۳۴۸.
  12. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۳۷۴.
  13. رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج۱، صص۲۵۴-۲۵۵.
  14. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۳۷۶.
  15. طبق تحقیقات آقای نجاح عطا الطایی، که در صپیش، نشانی الکترونیکی وی ذکر شده، شخصی به نام ابن البکر همراه پیامبر(ص) بوده، نه ابابکر.
  16. قرشی، قاموس قرآن.
  17. رسول جعفریان آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۵۰.
  18. عباس مهرین شوشتری فرهنگ لغات قرآن.
  19. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۳۷۷.
  20. «اگر او را یاری ندهید بی‌گمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش می‌گفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمی‌دیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۴۰.
  21. لغت‌شناسی، ص۸۵۸.
  22. علامه طباطبایی، المیزان، ج۹، ص۴۳۳.
  23. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۶۰۲.
  24. تفسیر نمونه، مکارم، ج۷، ص۴۹۴.
  25. تاریخ جامع ادیان، ص۷۲۴.
  26. آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۱۵۹.
  27. تاریخ اسلامی مکه و مدینه، ص۱۸۳.
  28. تاریخ اسلامی مکه و مدینه، ص۹۶.
  29. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۹، ص۴۳۳.
  30. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۶۰۲.
  31. سیره ابن هشام، ج۲، ص۱۳۵.
  32. محمد الیاس عبدالغنی، تاریخ مکه المکرمه، ص۱۲۹.
  33. قائدان، تاریخ و آثار اسلامی، ص۹۵.
  34. آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۱۵۹.
  35. تاریخ و آثار اسلامی، ص۹۶.
  36. تفسیر نمونه، ج۷، ص۴۹۴.
  37. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۶۰۴.