مقام صادقین به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'رده:پرسش' به 'رده:پرسش‌')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی       = [[مقام معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مقام معصوم]]
| موضوع اصلی = [[مقام معصوم (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مقام معصوم]]
| موضوع فرعی        = وابسته به [[صدق (پرسش)|پرسمان صدق]]
| تصویر = 110059.jpg
| تصویر             = 110031.jpg
| نمایه وابسته = [[مقام معصوم در درجات قرب الهی (نمایه)|مقام معصوم در درجات قرب الهی]]
| اندازه تصویر      = 200px
| مدخل اصلی = [[مقام معصوم]]
| نمایه وابسته     = [[مقام معصوم در درجات قرب الهی (نمایه)|مقام معصوم در درجات قرب الهی]]
| موضوعات وابسته = [[صدق]]، [[مقام صدق]]
| مدخل اصلی         = [[مقام معصوم]]
| پاسخ‌دهندگان = [[سید احمد خاتمی]]؛ [[سید علی حسینی میلانی]]؛ [[سید احمد سجادی]]؛ [[سید مجتبی حسینی]]
| موضوعات وابسته   = [[صدق]]، [[مقام صدق]]
| پاسخ‌دهنده        =
| پاسخ‌دهندگان       = [[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]؛ [[سید علی حسینی میلانی]]؛ [[سید احمد سجادی]]؛ [[سید مجتبی حسینی]]


}}
}}
'''مقام صادقین به چه معناست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط با بحث‌های '''[[مقام معصوم (پرسش)|مقام معصوم]]'''، '''[[صدق]]''' و '''[[مقام صدق]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[مقام معصوم]]''' مراجعه شود.
'''مقام صادقین به چه معناست؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط با بحث‌های '''[[مقام معصوم (پرسش)|مقام معصوم]]'''، '''[[صدق]]''' و '''[[مقام صدق]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[مقام معصوم]]''' مراجعه شود.
==عبارت‌های دیگری از این پرسش==


== پاسخ نخست ==
== پاسخ نخست ==
[[پرونده:260.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]]]
[[پرونده:260.jpg|بندانگشتی|راست|100px|[[سید احمد خاتمی]]]]
آیت الله '''[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]''' در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
آیت الله '''[[سید احمد خاتمی]]''' در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


«[[اهل بیت]]{{عم}} [[صداقت]] در ایمان را به نمایش گذاردند: {{متن قرآن| إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ }}<ref> تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند؛ سوره حجرات، آیه:۱۵.</ref> [[ائمه]]{{عم}} نه تنها صادق‌اند بلکه "صدّیق‌اند": {{متن قرآن| وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ }}<ref> و کسانی که به خداوند و پیامبرانش ایمان آورده‌اند، نزد پروردگار خویش همان راستگویان و شهیدانند؛ سوره حدید، آیه:۱۹.</ref> ستون فقرات [[صداقت]] در دین، ایمان، استقامت در آن و هزینه کردن در راه آن است که این گلهای معطر، از همه هستی خود مایه گذاشتند، بدین جهت است که هیچ‌کدام از آنان به مرگ طبیعی نمردند بلکه همگی در راه اعتلای اسلام به شهادت رسیدند، لذا راه سعادت، همراهی با آنان است: {{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه، آیه:۱۱۹.</ref> در روایات فراوانی، "صادقان" به [[امامان معصوم]]{{عم}} تفسیر شده است<ref>ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۷۰؛ تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۲۸۰.</ref> در ایّام حکومت عثمان، روزی [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} با گروهی از مهاجر و انصار سخن می‌گفت، در ضمن سخنان خود از آنان پرسید: "شما را به خدا سوگند می‌دهم! آیا یاد دارید که پس از نزول آیه: {{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }}<ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه:۱۱۹.</ref> سلمان پرسید: ای [[پیامبر خدا]]! این آیه عام است یا خاص؟ [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: همه مؤمنان مأمور به انجام این فرمانند، اما عنوان صادقین به برادرم [[امام علی|علی]]{{ع}} و اوصیای من اختصاص دارد، مهاجر و انصاری که مخاطب سؤال [[حضرت علی]]{{ع}} بودند، گفتند: آری به یاد داریم..."<ref>تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۲۸۰.</ref> عالم بزرگ [[اهل سنت]] [[حاکم حسکانی]] نیز مشابه این روایت را از [[عبدالله بن عمر]] نقل کرده است: "خداوند، اصحاب [[پیامبر]]{{صل}} را امر به ترس از او نموده و سپس آیه فوق را برای آنان فرمود، آنگاه {{متن قرآن|وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }} را به محمّد و اهل بیتش تفسیر کرد"<ref> {{عربی|" أَمَرَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ بِأَجْمَعِهِمْ أَنْ يَخَافُوا اللَّهَ- ثُمَّ قَالَ لَهُمْ: {{متن قرآن|وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ }} . يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ"}}؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۶۲.</ref> گرچه به دلایلی خاص، تنها پیشوای ششم به نام "صادق{{ع}}" شهرت یافته است لکن از لحاظ وصفی، همه پیشوایان معصوم{{عم}}، صادق‌اند. سرّ نامگذاری انسان کامل معصوم به صادق این است که اسم مبارک صادق از نام‌های جمالی خداوند است و انسان کامل، مظهر اسمای حسنای الهی است، در نتیجه هویّت او را [[صدق]] و حق تشکیل می‌دهد و وی واجد [[صدق]] خبری و مخبری است؛ یعنی عقیده او مطابق با واقع، خُلق و خوی او هماوای حقیقت و قول و فعل او نیز هماهنگ با واقعیّت است، به‌طوری که چیزی در جهان تکوین یافت نمی‌شود که انسان کامل معصوم با وی تعامل صادقانه نداشته باشند<ref>ادب فنای مقرّبان، ج۳، ص۳۲۱.</ref>»<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۱۶۱ تا ۱۶۳.</ref>.
«[[اهل بیت]]{{عم}} [[صداقت]] در [[ایمان]] را به نمایش گذاردند: {{متن قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ}}<ref> تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند؛ سوره حجرات، آیه۱۵.</ref> [[ائمه]]{{عم}} نه تنها صادق‌اند بلکه "صدّیق‌اند": {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ}}<ref> و کسانی که به خداوند و پیامبرانش ایمان آورده‌اند، نزد پروردگار خویش همان راستگویان و شهیدانند؛ سوره حدید، آیه۱۹.</ref>[[ستون]] فقرات صداقت در [[دین]]، [[ایمان]]، [[استقامت]] در آن و [[هزینه]] کردن در راه آن است که این گلهای [[معطر]]، از همه هستی خود مایه گذاشتند، بدین جهت است که هیچ‌کدام از آنان به [[مرگ طبیعی]] نمردند بلکه همگی در راه [[اعتلای اسلام]] به [[شهادت]] رسیدند؛ لذا راه [[سعادت]]، [[همراهی]] با آنان است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه، آیه۱۱۹.</ref> در [[روایات]] فراوانی، "[[صادقان]]" به [[امامان معصوم]]{{عم}} [[تفسیر]] شده است<ref>ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۷۰؛ تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۲۸۰.</ref> در ایّام [[حکومت]] [[عثمان]]، روزی [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} با گروهی از [[مهاجر]] و [[انصار]] [[سخن]] می‌گفت، در ضمن سخنان خود از آنان پرسید: "شما را به [[خدا]] [[سوگند]] می‌دهم! آیا یاد دارید که پس از [[نزول آیه]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref> ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه۱۱۹.</ref> [[سلمان]] پرسید: ای [[پیامبر خدا]]! این [[آیه]] عام است یا خاص؟ [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: همه [[مؤمنان]] [[مأمور]] به انجام این فرمانند، اما عنوان [[صادقین]] به برادرم علی{{ع}} و اوصیای من اختصاص دارد، مهاجر و [[انصاری]] که مخاطب سؤال [[حضرت علی]]{{ع}} بودند، گفتند: آری به یاد داریم..."<ref>تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۲۸۰.</ref> عالم بزرگ [[اهل سنت]] [[حاکم حسکانی]] نیز مشابه این [[روایت]] را از [[عبدالله بن عمر]] نقل کرده است: "[[خداوند]]، [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} را امر به [[ترس]] از او نموده و سپس [[آیه]] فوق را برای آنان فرمود، آنگاه {{متن قرآن|وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}} را به [[محمّد]] و [[اهل]] بیتش [[تفسیر]] کرد"<ref> {{متن حدیث|أَمَرَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ بِأَجْمَعِهِمْ أَنْ يَخَافُوا اللَّهَ- ثُمَّ قَالَ لَهُمْ: {{متن قرآن|وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}. يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ}}؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۶۲.</ref> گرچه به دلایلی خاص، تنها پیشوای ششم به نام "صادق{{ع}}" [[شهرت]] یافته است لکن از لحاظ وصفی، همه [[پیشوایان معصوم]]{{عم}}، صادق‌اند. سرّ [[نامگذاری]] [[انسان کامل]] [[معصوم]] به صادق این است که اسم [[مبارک]] صادق از نام‌های جمالی خداوند است و انسان کامل، [[مظهر]] [[اسمای حسنای الهی]] است، در نتیجه [[هویّت]] او را [[صدق]] و [[حق]] تشکیل می‌دهد و وی واجد صدق خبری و مخبری است؛ یعنی [[عقیده]] او [[مطابق با واقع]]، [[خُلق و خوی]] او هماوای [[حقیقت]] و [[قول و فعل]] او نیز هماهنگ با واقعیّت است، به‌طوری که چیزی در [[جهان تکوین]] یافت نمی‌شود که انسان کامل معصوم با وی تعامل [[صادقانه]] نداشته باشند»<ref>ادب فنای مقرّبان، ج۳، ص۳۲۱.</ref>.<ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم ج۲]]؛ ص۱۶۱ تا ۱۶۳.</ref>


== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
== پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه ==
خط ۲۸: خط ۲۳:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[سید علی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[[با پیشوایان هدایتگر ج۲ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آیت‌الله '''[[سید علی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[[با پیشوایان هدایتگر ج۲ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


«{{عربی|"الصّادِقُونَ"}}؛ ائمّه ما {{ع}} راستگویان هستند. این عبارت به آیه دیگری اشاره دارد که می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}.<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه: ۱۱۹.</ref><ref>الکافی: ۱ / ۲۰۸.</ref> [[ائمه]] ما کسانی هستند که خداوند متعال امر کرده است که ما با آن‌ها باشیم، از این رو در شهادت ثالثه زیارت جامعه به حضور آنان خطاب می‌کنیم که شما چنین هستید و خدا امر کرده است که ما با شما باشیم. از طرف دیگر، در روایات معتبره وارده از اهل عصمت، آمده که مراد از راستگویان، [[ائمه]]{{عم}} هستند. [[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: منظور از راستگویان ما هستیم. احمد بن محمّد گوید: از [[امام رضا]]{{ع}} درباره آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}.<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه: ۱۱۹.</ref> پرسیدم، فرمود: {{عربی|"الصادقون: الأئمّة الصدّیقون بطاعتهم"}}؛<ref>بصائر الدرجات: ۵۱، حدیث ۱۴، بحار الأنوار: ۲۴ / ۳۱، حدیث ۵.</ref> "صادقون" [[ائمّه]] {{عم}} هستند که در طاعت خدا "صدّیق" می‌باشند. ممکن است کسی ادعا کند که من نیز صدیق هستم، یا صدیق بودن را برای کسی ادعا کند، امّا شاهد صدق لازم است. این ادّعا در مقام اثبات دلیل می‌خواهد. از این رو ائمّه ما در طاعت، ایمان، تقوا، محبّت به خداوند متعال و در دفاع از رسول {{صل}} و دین صدیق بودند. خداوند متعال می‌فرماید: با راستگویان باشید. کَون و بودن با راستگویان مقدمه دارد، هر کسی این توفیق را ندارد. نخست بایستی تقوا باشد، آن گاه بودن با صادقان. غیر متّقی لیاقت بودن با صادقان را ندارد. در منابع سنّی فراوان روایت نقل شده که مراد از صادقان در این آیه، ائمّه {{عم}} هستند. عجیب این که آنان به این حقایق اقرار می‌کنند، امّا در عین حال از آن بزرگواران اعراض می‌کنند که {{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ}}؛<ref>«و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند»؛ سوره نمل، آیه۱۴.</ref> در حالی که یقین به آیات الهی داشتند، از روی ظلم و سرکشی (آیات الهی را) انکار کردند.
«{{متن حدیث|الصّادِقُونَ}}؛ [[ائمّه]] ما{{ع}} [[راستگویان]] هستند. این عبارت به [[آیه]] دیگری اشاره دارد که می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}.<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه: ۱۱۹.</ref>.<ref>الکافی: ۱ / ۲۰۸.</ref> [[ائمه]] ما کسانی هستند که [[خداوند متعال]] [[امر]] کرده است که ما با آنها باشیم، از این رو در [[شهادت ثالثه]] [[زیارت جامعه]] به حضور آنان خطاب می‌کنیم که شما چنین هستید و [[خدا]] امر کرده است که ما با شما باشیم. از طرف دیگر، در [[روایات]] معتبره وارده از [[اهل]] [[عصمت]]، آمده که مراد از راستگویان، ائمه{{عم}} هستند. [[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: منظور از راستگویان ما هستیم. [[احمد]] بن [[محمّد]] گوید: از [[امام رضا]]{{ع}} درباره آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}.<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه: ۱۱۹.</ref> پرسیدم، فرمود: {{متن حدیث|الصادقون: الأئمّة الصدّیقون بطاعتهم}}؛<ref>بصائر الدرجات: ۵۱، حدیث ۱۴، بحار الأنوار: ۲۴ / ۳۱، حدیث ۵.</ref> "[[صادقون]]" ائمّه{{عم}} هستند که در [[طاعت خدا]] "[[صدّیق]]" می‌باشند. ممکن است کسی ادعا کند که من نیز [[صدیق]] هستم، یا صدیق بودن را برای کسی ادعا کند، امّا [[شاهد]] [[صدق]] لازم است. این ادّعا در [[مقام اثبات]] دلیل می‌خواهد. از این رو ائمّه ما در [[طاعت]]، [[ایمان]]، [[تقوا]]، [[محبّت]] به خداوند متعال و در [[دفاع]] از [[رسول]]{{صل}} و [[دین]] صدیق بودند. خداوند متعال می‌فرماید: با راستگویان باشید. کَون و بودن با راستگویان مقدمه دارد، هر کسی این [[توفیق]] را ندارد. نخست بایستی [[تقوا]] باشد، آن گاه بودن با [[صادقان]]. غیر [[متّقی]] [[لیاقت]] بودن با صادقان را ندارد. در منابع [[سنّی]] فراوان [[روایت]] نقل شده که مراد از صادقان در این آیه، ائمّه{{عم}} هستند. عجیب این که آنان به این [[حقایق]] [[اقرار]] می‌کنند، امّا در عین حال از آن بزرگواران [[اعراض]] می‌کنند که {{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ}}؛<ref>«و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند»؛ سوره نمل، آیه۱۴.</ref> در حالی که [[یقین]] به [[آیات الهی]] داشتند، از روی [[ظلم]] و [[سرکشی]] (آیات الهی را) [[انکار]] کردند.


[[مالک بن انس]]، [[ابوبکر بن جُعابی]]، [[ابن مردویه اصفهانی]]، [[ابواسحاق ثعلبی]]، [[ابونعیم اصفهانی]]، [[حاکم حسکنی]]، [[خطیب خوارزمی]]، [[ابن عساکر دمشقی]]، [[سبط مکی]]، [[قاضی القضات شوکانی]] و [[شهاب‌الدین آلوسی]] که هر کدام در زمان خود بزرگی بوده‌اند از بزرگان صحابه و تابعین روایت کرده‌اند که مراد از "الصادقین" در این آیه، [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}} هستند. <ref>ر.ک: نظم درر السبطین: ۹۱ – ۹۲، فتح الغدیر: ۲ / ۴۱۴، صحیح ابن حبان: ۸ / ۱۶۲ – ۱۶۳، الدرر المنثور: ۳ / ۲۸۹ و ۲۹۰، الدیباج علی صحیح مسلم: ۶ / ۱۱۵، المناقب، خوارزمی: ۲۸۰، شواهد التنزیل: ۱ / ۳۴۳، حدیث ۳۵۵ و ۳۴۵، حدیث ۳۷۵، تاریخ مدینه دمشق: ۴۲ / ۳۶۱ و ۵۰ / ۲۰۰ و ۲۰۱، تهذیب الکمال: ۵ / ۸۴، فتح الباری: ۱۰ / ۴۲۲، المعجم الکبیر: ۱۹ / ۴۶ و ۴۷، کتاب التوابین ابن قدامه: ۱۰۰.</ref>
مالک بن انس، [[ابوبکر]] بن جُعابی، [[ابن مردویه]] [[اصفهانی]]، ابواسحاق [[ثعلبی]]، [[ابونعیم اصفهانی]]، [[حاکم]] حسکنی، [[خطیب]] خوارزمی، [[ابن عساکر]] دمشقی، [[سبط]] مکی، [[قاضی القضات]] شوکانی و شهاب‌الدین [[آلوسی]] که هر کدام در [[زمان]] خود بزرگی بوده‌اند از بزرگان [[صحابه]] و [[تابعین]] [[روایت]] کرده‌اند که مراد از "الصادقین" در این [[آیه]]، [[ائمه اهل بیت]]{{عم}} هستند<ref>ر.ک: نظم درر السبطین: ۹۱ – ۹۲، فتح الغدیر: ۲ / ۴۱۴، صحیح ابن حبان: ۸ / ۱۶۲ – ۱۶۳، الدرر المنثور: ۳ / ۲۸۹ و ۲۹۰، الدیباج علی صحیح مسلم: ۶ / ۱۱۵، المناقب، خوارزمی: ۲۸۰، شواهد التنزیل: ۱ / ۳۴۳، حدیث ۳۵۵ و ۳۴۵، حدیث ۳۷۵، تاریخ مدینه دمشق: ۴۲ / ۳۶۱ و ۵۰ / ۲۰۰ و ۲۰۱، تهذیب الکمال: ۵ / ۸۴، فتح الباری: ۱۰ / ۴۲۲، المعجم الکبیر: ۱۹ / ۴۶ و ۴۷، کتاب التوابین ابن قدامه: ۱۰۰.</ref>.


با توجّه به این آیه، نکاتی قابل ذکر است:
با توجّه به این آیه، نکاتی قابل ذکر است:


'''نکته یکم. [[عصمت]]:''' این آیه بر عصمت دلالت دارد، وقتی می‌فرماید: با راستگویان باشید، به عصمت [[ائمه|ائمه اطهار]]{{عم}} اشاره دارد. چون هرگاه این آیه مبارکه بر کسی خوانده شود که اهل لسان باشد و یا ترجمه آن برای اهل هر لغتی گفته شود همه می‌فهمند که مراد، بودنِ جسمی نیست. وقتی کسی می‌گوید: من با فلانی هستم؛ یعنی در عقیده و فکر و عمل، تابع فلانی هستم. پس "با صادقان" به معنای اقتدار و تبعیت است و بنابراین باید این صادقان معصوم باشند، وگرنه تناقض لازم می‌آید. چون اگر معصوم از گناه و خطا نباشد ممکن است کار خلافی انجام دهد، که البته تبعیّت از او در آن کار جایز نیست، و حال آن که امر به بودن با او و تبعیّت از او مطلق می‌باشد و دلالت دارد بر این که هر چه می‌گوید یا انجام می‌دهد حق است. نتیجه این که در آن کار هم با او باشیم و هم نباشیم، و این محال است. پس باید "الصادیق" در آیه معصوم باشند.
'''نکته یکم. [[عصمت]]:''' این آیه بر عصمت دلالت دارد، وقتی می‌فرماید: با [[راستگویان]] باشید، به عصمت [[ائمه اطهار]]{{عم}} اشاره دارد. چون هرگاه این [[آیه مبارکه]] بر کسی خوانده شود که [[اهل]] لسان باشد و یا [[ترجمه]] آن برای اهل هر لغتی گفته شود همه می‌فهمند که مراد، بودنِ جسمی نیست. وقتی کسی می‌گوید: من با فلانی هستم؛ یعنی در [[عقیده]] و [[فکر]] و عمل، تابع فلانی هستم. پس "با [[صادقان]]" به معنای [[اقتدار]] و [[تبعیت]] است و بنابراین باید این صادقان [[معصوم]] باشند، وگرنه تناقض لازم می‌آید. چون اگر معصوم از [[گناه]] و [[خطا]] نباشد ممکن است کار خلافی انجام دهد، که البته [[تبعیّت]] از او در آن کار جایز نیست، و حال آنکه امر به بودن با او و تبعیّت از او مطلق می‌باشد و دلالت دارد بر این که هر چه می‌گوید یا انجام می‌دهد [[حق]] است. نتیجه این که در آن کار هم با او باشیم و هم نباشیم، و این محال است. پس باید "الصادیق" در [[آیه]] [[معصوم]] باشند.


'''نکته دوم. وجود صادقان:''' این آیه بر وجود صادقان به معنای مذکور در هر زمانی دلالت دارد؛ چرا که آیه برای عموم مسلمانان تا روز قیامت آمده است؛ یعنی ای مسلمان‌ها! از امروز تا روز قیامت با صادقان باشید، لابد در هر زمانی باید یکی از این صادقان وجود داشته باشد، تا مردم با صادقان باشند؛ وگرنه امر به بودن با صادقان و اقتدا به آن‌ها، معنا نخواهد داشت. اکنون این پرسش مطرح است که صادق در هر زمان کیست؟ آیا افرادی چون منصور دوانیقی، متوکّل عباسی... معاویه، عثمان، شیخین صادق هستند؟ با توجّه به آیه مبارکه می‌توان فهمید که باید در هر زمانی معصومی وجود داشته باشد.
'''نکته دوم. وجود [[صادقان]]:''' این آیه بر وجود صادقان به معنای مذکور در هر زمانی دلالت دارد؛ چراکه آیه برای عموم [[مسلمانان]] تا [[روز قیامت]] آمده است؛ یعنی ای [[مسلمان‌ها]]! از امروز تا روز قیامت با صادقان باشید، لابد در هر زمانی باید یکی از این صادقان وجود داشته باشد، تا [[مردم]] با صادقان باشند؛ وگرنه امر به بودن با صادقان و [[اقتدا]] به آنها، معنا نخواهد داشت. اکنون این [[پرسش]] مطرح است که صادق در هر [[زمان]] کیست؟ آیا افرادی چون [[منصور دوانیقی]]، [[متوکّل عباسی]]... [[معاویه]]، [[عثمان]]، [[شیخین]] صادق هستند؟ با توجّه به [[آیه مبارکه]] می‌توان فهمید که باید در هر زمانی معصومی وجود داشته باشد.


'''نکته سوم. وجود معصوم:''' قرار شد در هر زمانی معصومی باشد، برای چه؟ برای این که او قدوه، اسوه و هادی انسان‌ها باشد؛ برای این که مرشد و رهبر مردم باشد و مردم از او پیروی و اطاعت کنند. بنابراین، [[امام]]{{ع}} در این عالم وظیفه‌ای دارد و مردم با ایمان نیز وظایفی در رابطه با امام دارند، او هادی است و مردم باید به هدایت او اهتدا کنند. از طرفی، تحقق هدایت او در عالم –به تمام معنای هدایت- این است که او قدرت و نفوذ کلمه داشته باشد و جامعه شنوای سخن او باشند، و به طور واقعی از او اطاعت و تبعیّت کنند. پرسش این است که اکنون [[امام زمان]]{{ع}} غایب است، چگونه مردم از او پیروی کنند؟ در پاسخ این اشکال می‌گوییم: خداوند امامی را نصب فرموده است و وظیفه امام، قبول مسئولیت است که آن را پذیرفته. آیا مردم به وظیفه خود عمل نموده‌اند؟ پس مردم هستند که در رابطه با امام مقصّرند و آن‌ها باعث محرومیّت خود می‌باشند و هرگاه لیاقت پیدا کنند دوران غیبت تمام می‌شود.
'''نکته سوم. وجود معصوم:''' قرار شد در هر زمانی معصومی باشد، برای چه؟ برای این که او [[قدوه]]، [[اسوه]] و [[هادی]] [[انسان‌ها]] باشد؛ برای این که مرشد و [[رهبر]] مردم باشد و مردم از او [[پیروی]] و [[اطاعت]] کنند. بنابراین، [[امام]]{{ع}} در این عالم وظیفه‌ای دارد و مردم با [[ایمان]] نیز وظایفی در رابطه با امام دارند، او هادی است و مردم باید به [[هدایت]] او اهتدا کنند. از طرفی، تحقق هدایت او در عالم –به تمام معنای هدایت- این است که او [[قدرت]] و [[نفوذ]] کلمه داشته باشد و [[جامعه]] شنوای سخن او باشند، و به طور [[واقعی]] از او اطاعت و [[تبعیّت]] کنند. پرسش این است که اکنون [[امام زمان]]{{ع}} غایب است، چگونه مردم از او پیروی کنند؟ در پاسخ این اشکال می‌گوییم: [[خداوند]] امامی را [[نصب]] فرموده است و [[وظیفه امام]]، [[قبول مسئولیت]] است که آن را پذیرفته. آیا مردم به [[وظیفه]] خود عمل نموده‌اند؟ پس مردم هستند که در رابطه با امام مقصّرند و آنها باعث محرومیّت خود می‌باشند و هرگاه [[لیاقت]] پیدا کنند [[دوران غیبت]] تمام می‌شود.


'''نکته چهارم. سخنی با فخر رازی:''' فخر رازی در ذیل این آیه، به دلالت آن بر عصمت اقرار می‌کند. او گریزی نداشت و ناچار بود که اعتراف نماید؛ چرا که امر برهانی است، وگرنه تناقض لازم می‌آید. نمی‌شود خداوند به نحو اطلاق به بودنِ با صادقان امر کند و آن‌ها مصعوم نباشند، این ممکن نیست. از این رو غیر معصوم اطاعات مطلقه و ولایت مطلقه ندارد. این واقعیتی است انکارناپذیر، فخر رازی در این زمینه می‌نویسد: خداوند به مؤمنان دستور داده است که با صادقان باشند و آن گاه که بودن با صادقان واجب شد، به ناچار باید صادقان در هر زمان وجود داشته باشند و همین مطلب ثابت می‌کند که تمام اُمّت هرگز بر باطل نیستند و به ناچار بر هر چه اجماع و اطباق نمودند، باید حق باشد و همین مطلب دلیل بر حجّت بودن اجماع امت است.<ref>إنّه تعالی أمر المؤمنین بالکون مع الصادقین، و متی وجب الکون مع الصادقین فلابدّ من وجود الصادقین فی کلّ وقت، و ذلک یمنع من إطباق الکلّ علی الباطل، و متی امتنع إطباق الکلّ علی الباطل، وجب إذا أطبقوا علی شیء أن یکونوا محقین. فهذا یدلّ علی أنّ إجماع الأمّة حجّة.</ref> خلاصه، هر جا اطاعت به طور اطلاق باشد آن جا حق حقیقت و عصمت می‌باشد، و گرنه اطاعت نخواهد بود، مثلاً: خداوند متعال فرموده: {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}}؛<ref>سوره بقره، آیه ۸۳. به یاد آورید زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.</ref> در آیه دیگر فرموده: {{متن قرآن|قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}}؛<ref>«بگو: بیایید تا آن چه را پروردگارتان بر شما حرام کرده برای شما بخوانم که هیچ چیز را شریک و همتای خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید». سوره انعام، آیه ۱۵۱.</ref> در آیه دیگر می‌خوانیم: {{متن قرآن|وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا * وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا}}؛<ref>«و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی! و از سر مهر برای آنان به خاکساری افتادگی کن و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند. * پروردگارتان به آنچه در درون شماست داناتر است، اگر شایسته باشید بی‌گمان او نسبت به توبه‌کاران، آمرزنده است». سوره اسرا، آیه ۲۳ و ۲۴.</ref> اطاعت و احترام از والدین این قدر مهم است؛ در عین حال می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا}}<ref>«و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر»؛ سوره لقمان؛ آیه ۱۵.</ref> اگر پدر و مادرت تلاش کنند که برای من همتایی قائل شوی که به آن علم نداری؛ از آن‌ها پیروی نکن! یعنی اطاعت مطلقه نسبت به والدین نیست؛ چرا که این اطاعت مطلقه همیشه مقرون با عصمت است. از این رو فخر رازی ناچار می‌شود که برهان را بپذیرد و نمی‌تواند منکر بشود. وی در مورد دیگر به نکته دوم هم اقرار می‌کند و می‌نویسد: آری، صادقان باید در هر زمانی باشند، خطاب {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا}} به عموم مسلمانان تا روز قیامت است. اگر فردی صادق نباشد، بودنِ با صادقان محال خواهد بود.
'''نکته چهارم. سخنی با [[فخر رازی]]:''' فخر رازی در ذیل این [[آیه]]، به دلالت آن بر [[عصمت]] [[اقرار]] می‌کند. او گریزی نداشت و ناچار بود که اعتراف نماید؛ چراکه امر برهانی است، وگرنه تناقض لازم می‌آید. نمی‌شود [[خداوند]] به نحو اطلاق به بودنِ با [[صادقان]] [[امر]] کند و آنها مصعوم نباشند، این ممکن نیست. از این رو غیر [[معصوم]] اطاعات مطلقه و [[ولایت مطلقه]] ندارد. این واقعیتی است انکارناپذیر، فخر رازی در این زمینه می‌نویسد: خداوند به [[مؤمنان]] دستور داده است که با صادقان باشند و آن گاه که بودن با صادقان [[واجب]] شد، به ناچار باید صادقان در هر [[زمان]] وجود داشته باشند و همین مطلب ثابت می‌کند که تمام اُمّت هرگز بر [[باطل]] نیستند و به ناچار بر هر چه [[اجماع]] و اطباق نمودند، باید [[حق]] باشد و همین مطلب دلیل بر [[حجّت]] بودن [[اجماع امت]] است.<ref>{{عربی|إنّه تعالی أمر المؤمنین بالکون مع الصادقین، و متی وجب الکون مع الصادقین فلابدّ من وجود الصادقین فی کلّ وقت، و ذلک یمنع من إطباق الکلّ علی الباطل، و متی امتنع إطباق الکلّ علی الباطل، وجب إذا أطبقوا علی شیء أن یکونوا محقین. فهذا یدلّ علی أنّ إجماع الأمّة حجّة}}.</ref> خلاصه، هر جا [[اطاعت]] به طور اطلاق باشد آنجا حق [[حقیقت]] و عصمت می‌باشد، و گرنه اطاعت نخواهد بود، مثلاً: [[خداوند متعال]] فرموده: {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}}؛<ref>سوره بقره، آیه ۸۳. به یاد آورید زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.</ref> در آیه دیگر فرموده: {{متن قرآن|قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا}}؛<ref>«بگو: بیایید تا آن چه را پروردگارتان بر شما حرام کرده برای شما بخوانم که هیچ چیز را شریک و همتای خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید». سوره انعام، آیه ۱۵۱.</ref> در [[آیه]] دیگر می‌خوانیم: {{متن قرآن|وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا * وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا}}؛<ref>«و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی! و از سر مهر برای آنان به خاکساری افتادگی کن و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند. * پروردگارتان به آنچه در درون شماست داناتر است، اگر شایسته باشید بی‌گمان او نسبت به توبه‌کاران، آمرزنده است». سوره اسرا، آیه ۲۳ و ۲۴.</ref> [[اطاعت]] و [[احترام]] از [[والدین]] این قدر مهم است؛ در عین حال می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا}}<ref>«و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر»؛ سوره لقمان؛ آیه ۱۵.</ref> اگر پدر و مادرت تلاش کنند که برای من همتایی قائل شوی که به آن [[علم]] نداری؛ از آنها [[پیروی]] نکن! یعنی [[اطاعت]] مطلقه نسبت به والدین نیست؛ چراکه این اطاعت مطلقه همیشه مقرون با [[عصمت]] است. از این رو [[فخر رازی]] ناچار می‌شود که [[برهان]] را بپذیرد و نمی‌تواند منکر بشود. وی در مورد دیگر به نکته دوم هم [[اقرار]] می‌کند و می‌نویسد: آری، [[صادقان]] باید در هر زمانی باشند، خطاب {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا}} به عموم [[مسلمانان]] تا [[روز قیامت]] است. اگر فردی صادق نباشد، بودنِ با صادقان محال خواهد بود.


[[فخر رازی]] پس از اقرار به هر دو مورد می‌گوید: برای چه جایز نباشد صادق همان معصومی باشد که ممتنع است زمان از وی خالی باشد؛ همان گونه که شیعه به آن قائل است.<ref>سلّمنا ذلک، لکن لم لا یجوز أن یکون الصادق هو المعصوم الّذی یمتنع خلو زمان التکلیف عنه، کما تقوله الشیعة؟</ref> بنابراین است که در هر زمان یکی از صادقان وجود داشته باشد، این صادق، آن صادقی نیست که شیعیان می‌گویند، آن معصوم، معصومی نیست که شیعیان می‌گویند، چرا؟ به خاطر این که مردم به او دسترسی ندارند تا با او باشند تا و {{متن قرآن|كُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}.<ref>«با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه: ۱۱۹.</ref> تحقق پیدا بکند. <ref>تفسیر رازی: ۱۶ / ۲۲۰ و ۲۲۱.</ref> سخن در این است که آیا این جا قصور هست یا تقصیر؟ آیا این قصور و یا تقصیر از مردم است یا از صادقان؟ روشن است که همه پیشوایان از اهل بیت در بین مردم بودند و مردم به آن بزرگواران دسترسی داشتند. امّا مردم با آن‌ها چه کردند؟ اکنون که نوبت به [[امام زمان]]{{ع}} رسید، مردم به آن حضرت دسترسی ندارند و حضرتش غایب‌اند، آن یازده امام قبلی که غایب نبودند؟ آیا چنین عذری پذیرفته است که انسان به واقعیّت اقرار نکند و بهانه بتراشد؟ خداوند متعال [[امام زمان]]{{ع}} را برای اقامه عدل قرار داده است، خود آن حضرت نیز برای این کار آمادگی دارند. پس چرا اقامه عدل تحقق پیدا نمی‌کند؟ این بهانه نمی‌توند از مصداقیّت ائمّه برای آیه مبارکه مانع باشد، که مصداق آیه فقط و فقط [[ائمه]]{{عم}} هستند. [[فخر رازی]] می‌گوید: مقصود از "صادقان" مجموع اُمّت است، اُمّت من حیث المجموع معصوم است، در آن صورت معنای آیه چنین می‌شود: {{عربی|"یا أیّها الّذین آمنوا کونوا مع الّذین آمنوا"}} اگر مراد از اُمّت، جز [[اهل بیت]]{{عم}} باشد، اّمّت بدون اهل بیت، اُمّت نیست. اگر مقصود این است که همه افراد اُمّت که [[اهل بیت]] [[معصومین]]{{عم}} نیز داخل باشند که {{عربی|"إنّ اُمتی لا تجتمع علی خَطَأ"}} اما به وجود معصوم؛ البته ما نیز این مطلب را قبول داریم، باز دوباره برگشت به [[ائمه]]{{عم}} خواهد بود. گفتنی است که این مورد از جاهایی است که فخر رازی هیچ راهی برای تشکیک نداشته، امّا خواسته به واقعیّت اقرار نکند. آن چه گذشت نکاتی بود در آیه مبارکه که وقتی با کلمه {{عربی|"الصادقون"}} به امام{{ع}} خطاب می‌کنیم چقدر مطلب وجود دارد. این که فرموده‌اند: زیارات جامعه را در مشاهد مشرّفه بخوانیم و ائمه{{عم}} را به این حقایق مورد خطاب قرار دهیم بی‌جهت نیست. البته باید به معانی این زیارت که می‌خواهیم به آن حضرات خطاب کنیم توجّه داشته باشیم» <ref>ر. ک. [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[با پیشوایان هدایتگر ج۲ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]؛ ج۲، ص۳۹ تا ۴۶.</ref>.
فخر رازی پس از اقرار به هر دو مورد می‌گوید: برای چه جایز نباشد صادق همان معصومی باشد که ممتنع است [[زمان]] از وی خالی باشد؛ همان‌گونه که [[شیعه]] به آن قائل است.<ref>سلّمنا ذلک، لکن لم لا یجوز أن یکون الصادق هو المعصوم الّذی یمتنع خلو زمان التکلیف عنه، کما تقوله الشیعة؟</ref> بنابراین است که در هر زمان یکی از [[صادقان]] وجود داشته باشد، این صادق، آن صادقی نیست که [[شیعیان]] می‌گویند، آن [[معصوم]]، معصومی نیست که شیعیان می‌گویند، چرا؟ به خاطر این که [[مردم]] به او دسترسی ندارند تا با او باشند تا و {{متن قرآن|كُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}.<ref>«با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه: ۱۱۹.</ref> تحقق پیدا بکند<ref>تفسیر رازی: ۱۶ / ۲۲۰ و ۲۲۱.</ref>. [[سخن]] در این است که آیا این جا [[قصور]] هست یا تقصیر؟ آیا این قصور و یا تقصیر از مردم است یا از صادقان؟ روشن است که همه [[پیشوایان]] از [[اهل بیت]] در بین مردم بودند و مردم به آن بزرگواران دسترسی داشتند. امّا مردم با آنها چه کردند؟ اکنون که نوبت به [[امام زمان]]{{ع}} رسید، مردم به آن حضرت دسترسی ندارند و حضرتش غایب‌اند، آن یازده [[امام]] قبلی که غایب نبودند؟ آیا چنین عذری پذیرفته است که [[انسان]] به واقعیّت [[اقرار]] نکند و بهانه بتراشد؟ [[خداوند متعال]] امام زمان{{ع}} را برای [[اقامه عدل]] قرار داده است، خود آن حضرت نیز برای این کار [[آمادگی]] دارند. پس چرا اقامه عدل تحقق پیدا نمی‌کند؟ این بهانه نمی‌توند از مصداقیّت [[ائمّه]] برای [[آیه مبارکه]] مانع باشد، که مصداق [[آیه]] فقط و فقط [[ائمه]]{{عم}} هستند. [[فخر رازی]] می‌گوید: مقصود از "صادقان" مجموع اُمّت است، اُمّت من حیث المجموع معصوم است، در آن صورت معنای آیه چنین می‌شود: {{عربی|"یا أیّها الّذین آمنوا کونوا مع الّذین آمنوا"}} اگر مراد از اُمّت، جز اهل بیت{{عم}} باشد، اّمّت بدون اهل بیت، اُمّت نیست. اگر مقصود این است که همه افراد اُمّت که اهل بیت [[معصومین]]{{عم}} نیز داخل باشند که {{عربی|"إنّ اُمتی لا تجتمع علی خَطَأ"}} اما به وجود [[معصوم]]؛ البته ما نیز این مطلب را قبول داریم، باز دوباره برگشت به [[ائمه]]{{عم}} خواهد بود. گفتنی است که این مورد از جاهایی است که [[فخر رازی]] هیچ راهی برای تشکیک نداشته، امّا خواسته به واقعیّت [[اقرار]] نکند. آن چه گذشت نکاتی بود در [[آیه مبارکه]] که وقتی با کلمه {{عربی|"الصادقون"}} به [[امام]]{{ع}} خطاب می‌کنیم چقدر مطلب وجود دارد. این که فرموده‌اند: [[زیارات]] [[جامعه]] را در مشاهد مشرّفه بخوانیم و ائمه{{عم}} را به این [[حقایق]] مورد خطاب قرار دهیم بی‌جهت نیست. البته باید به معانی این [[زیارت]] که می‌خواهیم به آن حضرات خطاب کنیم توجّه داشته باشیم»<ref>ر.ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[با پیشوایان هدایتگر ج۲ (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر ج۲]]؛ ص۳۹ تا ۴۶.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۵۰: خط ۴۵:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌]]''' در کتاب ''«[[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌]]''' در کتاب ''«[[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


«{{عربی|"الصّادِقُونَ"}} مرحوم مجلسی اوّل در شرح این جمله گوید: این صادقین و راستگویان همان‌ها هستند که خداوند در قرآن در حقّشان فرموده: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}.<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه: ۱۱۹.</ref> ای اهل ایمان، تقوا به خود گیرید و همراهی با صادقان و راستگویان پیشه سازید. که در روایات متواتره صادقین در این آیه شریفه که مردم مأمور به همراهی با آنان هستند، به خاندان رسالت{{عم}} تفسیر شده است؛ زیرا مقصود از بودن با راستگویان پیروی کردن از آنان است. علاوه بر این، صدق در آیه شریفه عمومیتی دارد که گفتار و کردار و همه اطوار و حالات را شامل می‌شود و چنین صدق و راستی جز در [[معصومین|حضرات معصومین]]{{عم}} یافت نخواهد شد.<ref>روضة المتّقین ۵ / ۴۶۸.</ref> در دلالت این آیه شریفه سخنی دارد صاحب کتاب پر ارج مصباح الهدایه، آیت عظیم الشأن مرحوم حاج [[سید علی بهبهانی رامهرمزی]] گوید: در کافی از [[امام باقر|حضرت باقر]]{{ع}} رسیده که: ایّانا عنی، خداوند در این آیه فقط ما را اراده نموده است. و در اکمال الدّین از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آمده که حضرتش در جمع مهاجر و انصار فرمود: از شما سؤال می‌کنم، به خدا سوگند، می‌دانید وقتی این آیه شریفه نازل شد سلمان به رسول خدا {{صل}} عرض کرد: آیا این آیه عام است و شامل همه می‌شود یا خاصّ است و اختصاص به جمع معیّنی دارد؟ حضرت در جواب فرمود: امّا کسانی که مأمور هستند در این آیه همه اهل ایمانند که به تقوا و بودن با صادقین امر شده‌اند. امّا صادقین اختصاص به برادرم (علی {{ع}}) و [[اوصیا]] و جانشینان من بعد از او تا قیامت دارد.
«{{متن حدیث|الصّادِقُونَ}} [[مرحوم مجلسی]] اوّل در شرح این جمله گوید: این [[صادقین]] و [[راستگویان]] همان‌ها هستند که [[خداوند]] در [[قرآن]] در حقّشان فرموده: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}.<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه: ۱۱۹.</ref> ای [[اهل]] [[ایمان]]، [[تقوا]] به خود گیرید و [[همراهی با صادقان]] و راستگویان پیشه سازید. که در [[روایات]] [[متواتره]] صادقین در این [[آیه شریفه]] که [[مردم]] [[مأمور]] به [[همراهی]] با آنان هستند، به [[خاندان رسالت]]{{عم}} [[تفسیر]] شده است؛ زیرا مقصود از بودن با راستگویان[[پیروی]] کردن از آنان است. علاوه بر این، [[صدق]] در آیه شریفه عمومیتی دارد که گفتار و [[کردار]] و همه اطوار و حالات را شامل می‌شود و چنین صدق و [[راستی]] جز در حضرات [[معصومین]]{{عم}} یافت نخواهد شد.<ref>روضة المتّقین ۵ / ۴۶۸.</ref> در دلالت این آیه شریفه سخنی دارد صاحب کتاب پر [[ارج]] [[مصباح الهدایه]]، [[آیت]] [[عظیم الشأن]] مرحوم حاج [[سید]] علی بهبهانی رامهرمزی گوید: در کافی از [[حضرت باقر]]{{ع}} رسیده که: ایّانا عنی، خداوند در این [[آیه]] فقط ما را [[اراده]] نموده است. و در اکمال الدّین از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آمده که حضرتش در جمع [[مهاجر]] و [[انصار]] فرمود: از شما سؤال می‌کنم، به [[خدا]] [[سوگند]]، می‌دانید وقتی این آیه شریفه نازل شد [[سلمان]] به [[رسول خدا]]{{صل}} عرض کرد: آیا این آیه عام است و شامل همه می‌شود یا خاصّ است و اختصاص به جمع معیّنی دارد؟ حضرت در جواب فرمود: امّا کسانی که مأمور هستند در این آیه همه اهل ایمانند که به [[تقوا]] و بودن با صادقین[[امر]] شده‌اند. امّا صادقین اختصاص به برادرم (علی{{ع}}) و [[اوصیا]] و [[جانشینان]] من بعد از او تا [[قیامت]] دارد.


جمع مهاجر و انصار عرض کردند: بارالها گواهی که این حقایق را از پیامبر تو شنیده‌ایم. در روایت بسیاری از طریق ما و طریق عامه رسیده که مقصود از صادقین، [[اهل بیت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌باشند. و در غایة المرام ده روایت از ما و هفت حدیث از عامه آورده است. بیان مطلب این که اگر صادقین در این آیه شریفه اختصاص به [[ائمه]]{{عم}} نداشته باشد و شامل همه راستگویان شود، در هر مرتبه‌ای از صدق و راستی که هستند، باید در آیه شریفه به جای {{متن قرآن|كُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}، {{عربی|"کونوا من الصادقین"}} باشد؛ یعنی ای اهل ایمان از راستگویان باشید، نه با راستگویان. پس از تعبیر {{متن قرآن|مَعَ الصَّادِقِينَ}} می‌فهمیم که مقصود از صدق مرتبه مخصوصه، و مراد از صادقین جمعیّت و افراد خاصّی هستند. و معلوم است که این مرتبه از صدق مرتبه کامله‌ای است که همه اهل ایمان مأمورند پیرو و تابع چنین صادقینی باشند. و این مرتبه کامله صدق که موجب متابعت دیگران می‌گردد همان مرتبه عصمت و قداست و پاکی و طهارت است که با وجود آن، هیچ کذب و دروغی، نه در گفتار و نه در کردار، راه پیدا نمی‌کند. و صاحب این مرتبه از صدق، و چنین صادقینی همان‌ها هستند که آیه تطهیر در شأنشان نازل شده و همه مسلمین بر آن اتّفاق دارند که [[اهل بیت]] پیامبر اکرم می‌باشند. و اگر مقصود از صادقین غیر از حضرات معصومین {{عم}} باشند لازم می‌آید که حضرات معصومین {{عم}} مأمور به متابعت و پیروی غیر معصومین باشند، آن غیر معصومینی که احتمال عروض کذب و صدور دروغ نسبت به آنان می‌رود، و لو در حال جهل و نادانی و یا سهوی و نسیانی، و این امر عقلاً قبیح است. بنابراین متعیّن است که مقصود از صادقین، مطهّرین و پاکیزگانی هستند که حائز جمیع مراتب صدق قولی و فعلی می‌باشند، و این امر جز بر اهل بیت رسول خدا {{صل}} که آیه تطهیر خاصه آن‌ها و گواه عصمتشان می‌باشد، برای دیگری قابل انطباق نمی‌باشد، که به همین معنی [[امام رضا|حضرت رضا]] {{ع}} در گفتارش اشاره نموده است: هُم الائمة الصدیقون بطاعتهم، آنان امامان و پیشوایانی هستند که با اطاعت و فرمان پذیری خود، تصدیق نموده‌اند. دلیل دیگری که می‌توان برای اختصاص آیه شریفه به حضرات معصومین{{عم}} اقامه نمود این است که خداوند همه اهل ایمان را بعد از امر به تقوا، به بودن با صادقین امر نموده، و بودن با صادقین محقّق نمی‌شود مگر وقتی انسان رشته طاعت و فرمان‌برداری آنان را به گردن نهادده و از مخالفت آنان دوری نماید، که معنای امامت هم همین فرض و وجوب طاعت و لزوم پیروی مأموم است نسبت به امامی که خداوند او را معیّن نموده است. بلکه تعبیری نزدیک‌تر به معنای امامت از این تعبیر که اهل ایمان را امر به بودن با صادقین نموده، نخواهد بود.<ref>مصباح الهدایه ۷۴.</ref>(...) سخنی که از جهت اخلاقی و تربیتی تذکّرش در این جا مناسب به نظر نمی‌رسد این است که اگر عزیزان توجّه کرده باشند در میان این هشت صفتی که برای خاندان رسالت {{عم}} آمده، تنها صفت خاصّی که ذکر شده، صدق است، و سایر جملات یا بیان‌گر مقامات و شؤون این خاندان است، مانند مکرّمون و مصطفون، و یا صفات کلّی است همانند متّقون. معلوم می‌شود در میان همه اوصاف کمال، صدق و راستی جایگاه خاصی دارد که تنها صفت خاصّی که آمده این صفت است. خوب است توجه بیشتری به صدق و راستی داشته باشیم که در منطق دین هم اهتمام فوق العاده‌ای نسبت به آن شده.
جمع مهاجر و انصار عرض کردند: بارالها [[گواهی]] که این [[حقایق]] را از [[پیامبر]] تو شنیده‌ایم. در [[روایت]] بسیاری از طریق ما و [[طریق عامه]] رسیده که مقصود از صادقین، [[اهل بیت پیامبر]] [[اکرم]]{{صل}} می‌باشند. و در [[غایة المرام]] ده [[روایت]] از ما و هفت [[حدیث]] از [[عامه]] آورده است. بیان مطلب این که اگر [[صادقین]] در این [[آیه شریفه]] اختصاص به [[ائمه]]{{عم}} نداشته باشد و شامل همه [[راستگویان]] شود، در هر مرتبه‌ای از [[صدق]] و [[راستی]] که هستند، باید در آیه شریفه به جای {{متن قرآن|كُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}، {{عربی|"کونوا من الصادقین"}} باشد؛ یعنی ای [[اهل]] [[ایمان]] از راستگویان باشید، نه با راستگویان. پس از تعبیر {{متن قرآن|مَعَ الصَّادِقِينَ}} می‌فهمیم که مقصود از صدق مرتبه مخصوصه، و مراد از صادقین جمعیّت و افراد خاصّی هستند. و معلوم است که این مرتبه از صدق مرتبه کامله‌ای است که همه اهل ایمان مأمورند پیرو و تابع چنین صادقینی باشند. و این مرتبه کامله صدق که موجب [[متابعت]] دیگران می‌گردد همان مرتبه [[عصمت]] و [[قداست]] و [[پاکی]] و [[طهارت]] است که با وجود آن، هیچ [[کذب]] و دروغی، نه در گفتار و نه در [[کردار]]، راه پیدا نمی‌کند. و صاحب این مرتبه از صدق، و چنین صادقینی همان‌ها هستند که [[آیه تطهیر]] در شأنشان نازل شده و همه [[مسلمین]] بر آن اتّفاق دارند که [[اهل بیت پیامبر]] [[اکرم]] می‌باشند. و اگر مقصود از صادقین غیر از حضرات [[معصومین]]{{عم}} باشند لازم می‌آید که حضرات معصومین{{عم}} [[مأمور]] به متابعت و [[پیروی]] غیر معصومین باشند، آن غیر معصومینی که احتمال عروض کذب و صدور [[دروغ]] نسبت به آنان می‌رود، و لو در حال [[جهل و نادانی]] و یا [[سهوی]] و نسیانی، و این امر عقلاً [[قبیح]] است. بنابراین متعیّن است که مقصود از صادقین، [[مطهّرین]] و پاکیزگانی هستند که حائز جمیع [[مراتب صدق]] قولی و فعلی می‌باشند، و این امر جز بر [[اهل بیت]] [[رسول خدا]]{{صل}} که آیه تطهیر [[خاصه]] آنها و [[گواه]] عصمتشان می‌باشد، برای دیگری قابل انطباق نمی‌باشد، که به همین معنی [[حضرت رضا]]{{ع}} در گفتارش اشاره نموده است: {{متن حدیث|هُم الائمة الصدیقون بطاعتهم}}، آنان [[امامان]] و پیشوایانی هستند که با [[اطاعت]] و [[فرمان‌پذیری]] خود، [[تصدیق]] نموده‌اند. دلیل دیگری که می‌توان برای اختصاص [[آیه شریفه]] به حضرات [[معصومین]]{{عم}} اقامه نمود این است که [[خداوند]] همه [[اهل]] [[ایمان]] را بعد از امر به [[تقوا]]، به بودن با [[صادقین]] [[امر]] نموده، و بودن با صادقین محقّق نمی‌شود مگر وقتی [[انسان]] رشته [[طاعت]] و [[فرمان‌برداری]] آنان را به گردن نهادده و از [[مخالفت]] آنان دوری نماید، که معنای [[امامت]] هم همین فرض و [[وجوب]] طاعت و [[لزوم]] [[پیروی]] [[مأموم]] است نسبت به امامی که خداوند او را معیّن نموده است. بلکه تعبیری نزدیک‌تر به معنای امامت از این تعبیر که اهل ایمان را امر به بودن با صادقین نموده، نخواهد بود.<ref>مصباح الهدایه ۷۴.</ref>. سخنی که از جهت [[اخلاقی]] و [[تربیتی]] تذکّرش در این جا مناسب به نظر نمی‌رسد این است که اگر عزیزان توجّه کرده باشند در میان این هشت صفتی که برای [[خاندان رسالت]]{{عم}} آمده، تنها صفت خاصّی که ذکر شده، [[صدق]] است، و سایر جملات یا بیان‌گر [[مقامات]] و [[شؤون]] این [[خاندان]] است، مانند مکرّمون و مصطفون، و یا صفات کلّی است همانند متّقون. معلوم می‌شود در میان همه اوصاف کمال، صدق و [[راستی]] جایگاه خاصی دارد که تنها صفت خاصّی که آمده این صفت است. خوب است توجه بیشتری به صدق و راستی داشته باشیم که در [[منطق]] [[دین]] هم اهتمام فوق العاده‌ای نسبت به آن شده.


ابی‌کهمس گوید: به [[امام صادق|حضرت صادق]] {{ع}} گفتم: [[عبدالله بن ابی یعفور]] خدمت شما سلام رسانده. حضرت فرمود: بر تو و بر او سلام باد. هرگاه نزد او رفتی از طرف من او را سلام برسان و بگو: همانا جعفر بن محمّد می‌گوید: بنگر به آنچه علی{{ع}} در پیشگاه پیامبر خدا قدر و منزلت پیدا کرد، پیوسته ملازم با آن باش، و آن، صدق حدیث، راست‌گویی و امانت‌داری بود.<ref>اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب الصدق و اداء الامامة حدیث ۵.</ref> حضرت صادق {{ع}} فرمود: به رکوع و سجود طولانی کسی ننگرید که به آن عادت نموده و اگر ترک کند وحشتش گیرد، ولی به راستی در گفتار و ادای امانتش توجّه کنید.<ref>همان حدیث ۱۲.</ref> مرحوم مجلسی در شرح این حدیث گوید: مقصود از طول رکوع و سجود یا معنای حقیقی آن است و یا کنایه از کثرت نماز است.<ref>مرآت العقول ۸ / ۱۸۶.</ref> حدیث در مقام بیان این جهت است که نفس کثرت عبادت و زیادی نماز و سجده و رکوع طولانی نمی‌تواند ملاک اعتبار و شخصیّت اخلاقی و دینی کسی باشد، اگر راستی در گفتار و ادای امانت دارد می‌شود او را به حساب آورد.» <ref>ر. ک. [[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌|ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۳۰۱ تا ۳۰۵.</ref>.
ابی‌کهمس گوید: به [[حضرت صادق]]{{ع}} گفتم: [[عبدالله بن ابی یعفور]] [[خدمت]] شما [[سلام]] رسانده. حضرت فرمود: بر تو و بر او سلام باد. هرگاه نزد او رفتی از طرف من او را سلام برسان و بگو: همانا جعفر بن [[محمّد]] می‌گوید: بنگر به آنچه علی{{ع}} در پیشگاه [[پیامبر خدا]] قدر و [[منزلت]] پیدا کرد، پیوسته ملازم با آن باش، و آن، صدق [[حدیث]]، [[راست‌گویی]] و [[امانت‌داری]] بود.<ref>اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب الصدق و اداء الامامة حدیث ۵.</ref> حضرت صادق{{ع}} فرمود: به [[رکوع]] و سجود طولانی کسی ننگرید که به آن [[عادت]] نموده و اگر ترک کند وحشتش گیرد، ولی به [[راستی در گفتار]] و ادای امانتش توجّه کنید.<ref>همان حدیث ۱۲.</ref> [[مرحوم مجلسی]] در شرح این [[حدیث]] گوید: مقصود از طول [[رکوع]] و [[سجود]] یا معنای [[حقیقی]] آن است و یا کنایه از کثرت [[نماز]] است.<ref>مرآت العقول ۸ / ۱۸۶.</ref>[[حدیث]] در [[مقام]] بیان این جهت است که نفس [[کثرت عبادت]] و زیادی نماز و [[سجده]] و رکوع طولانی نمی‌تواند ملاک اعتبار و [[شخصیّت]] [[اخلاقی]] و [[دینی]] کسی باشد، اگر راستی در گفتار و [[ادای امانت]] دارد می‌شود او را به حساب آورد»<ref>ر.ک: [[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌|ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص۳۰۱ تا ۳۰۵.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
خط ۶۰: خط ۵۵:
| تصویر = 11439.jpg
| تصویر = 11439.jpg
| پاسخ‌دهنده = سید مجتبی حسینی
| پاسخ‌دهنده = سید مجتبی حسینی
| پاسخ = آقای'''[[سید مجتبی حسینی]]''' در کتاب ''«[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
| پاسخ = آقای '''[[سید مجتبی حسینی]]''' در کتاب ''«[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


«در باب صدق، عبارتی منسوب به [[امام صادق]] {{ع}} است که می‌فرمایند: صدق، مثل خورشید به همه جهات و اطراف، بدون استثنا نور می‌دهد. اگر چیزی را در برابر نور قرار دهید، با صداقت، خودش را به شما عرضه می‌کند. هر چیزی، نور وجودی‌اش را در محیط پیرامون خودش پخش می‌کند. صدق هم نور وجودی ماست. [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: {{عربی|"اَلْكَذَّابُ وَ الْمَيِّتُ سَواء"}}<ref>غررالحکم، ص ۱۱۹.</ref> دروغ‌گو و مرده مساوی هستند. یعنی دیگر آن نور از او گرفته شده و ظلمت شده است. روایت می‌فرماید: {{عربی|"اَلصِّدْقُ سَيْفُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ"}}<ref>مصباح الشریعه، ص ۳۵.</ref> صدق، شمشیر خدا در زمین است. یعنی صدق، مرزها را تعیین می‌کند. صادقین کسانی هستند که در همه چیز با حق به تطبيق رسیده‌اند. همه چیزشان مطابق حق است و در هیچ چیز مخالفت ندارند. معنای عمومی صدق این است که: {{عربی|"لاَ يُخَالِفُ اللِّسَانِ عَنْ قَلْبٍ وَ الْقَلْبُ عَنْ لِسَانٍ"}} قلب مخالف زبان و زبان هم مخالف قلب نباشد. اما معنای بالاتر صدق این است که به آن عهدی که روز اول با خدا امضا کردیم، صادق باشیم. قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه، آیه:۱۱۹.</ref> در روایت آمده است که مصداق اتم و اکمل صادقین در قرآن، [[اهل بيت]]{{عم}} هستند، اما مصادیق دیگرش، هر کسی است که صادق باشد. درس بزرگی که این آیه به ما می‌دهد، این است که در مرزبندی‌ها، خط بندی‌ها و انتخاب دوستان، نباید اولین ملاک خط او باشد، بلکه باید صداقتش باشد. متأسفانه امروزه این‌گونه نیست. طبق آیه قرآن، شما باید با کسی باشید که صادق است. اگر می‌خواهید جامعه‌ای داشته باشید که رو به صلاح پیش برود، باید با صادقین باشید. [[امام هادی]] {{ع}} در این بخش از زیارت، تقوا و صدق را در همسایگی هم بیان می‌کنند. در قرآن هم این دو مورد در کنار هم آمده‌اند: {{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه، آیه:۱۱۹.</ref> یعنی اگر تقوا و حساسیت الهی داشته باشید، {{متن قرآن|مَعَ الصَّادِقِينَ}} هستید. اگر به اینجا رسیدید، دیگر دست خودتان نیست که صدق داشته باشید. صدق به انتخاب شما نیست، بلکه طبیعت شماست؛ مثل خورشید که نورانی است و همه چیز را تحت پوشش قرار می‌دهد. یکی دیگر از مقامات صدق ائمه {{عم}} این است: {{متن قرآن|مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ...}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند»؛ سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref> [[ائمه]] {{عم}} این‌گونه با خدا پیمان داشتند؛ یعنی این‌طور نبوده است که مثلاً ایشان هر سال تصمیم بگیرند که چه کنند، بلکه از قبل می‌دانستند. کتاب مختومی وجود داشته که شرح وظایف هر یک از [[ائمه]]{{عم}} در آن موجود بوده و ایشان بر اساس آن عمل می‌کرده‌اند. یک مقام دیگر صدق [[ائمه]] {{عم}}، صدق درونی است که به آنان الهام می‌شده است. قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|...إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا}}<ref>«جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست»؛ سوره نجم، آیه ۲۸.</ref> ظن و گمان چیزی از حق را نشان نمی‌دهد؛ یعنی اگر بخواهید با ظن و گمان مسیری را طی کنید، دچار مشکل می‌شوید و زمین می‌خورید. در روز قیامت وقتی از اهل بهشت، دلیل ورودشان به بهشت را می‌پرسند، پاسخ می‌دهند: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«همان کسان که می‌دانند به لقای پروردگارشان خواهند رسید و به سوی او باز می‌گردند»؛ سوره بقره، آیه ۴۶.</ref> درباره [[یوسف]]{{ع}} هم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ...}}<ref>«گفت: نزد سرورت از من یاد کن!»؛ سوره یوسف، آیه ۴۲.</ref> ظاهراً تناقضی در باب ظن در آیات متفاوت مشاهده می‌شود. ظن، دریافت و اظهار درونی انسان است. در آیات مربوط به بهشتیان و حضرت یوسف {{ع}}، خداوند ظن را در مورد اولیای خود که به مرتبه صدق رسیده‌اند، بیان می‌کند که ظن مورد قبول است. پیامبر {{صل}} و دوازده امام {{عم}} اجابت دعای ابراهیم {{ع}} هستند که عرضه داشت: {{متن قرآن|وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الآخِرِينَ}}<ref>« و برای من در میان آیندگان، نامی نیکو بر جای بگذار»؛ سوره شعرا، آیه ۸۴.</ref>» <ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]؛ ج۱ ص: ۳۰۶ تا ۳۰۹.</ref>.
«در باب [[صدق]]، عبارتی منسوب به [[امام صادق]]{{ع}} است که می‌فرمایند: صدق، مثل [[خورشید]] به همه جهات و اطراف، بدون استثنا [[نور]] می‌دهد. اگر چیزی را در برابر نور قرار دهید، با [[صداقت]]، خودش را به شما عرضه می‌کند. هر چیزی، نور وجودی‌اش را در محیط پیرامون خودش پخش می‌کند. صدق هم نور وجودی ماست. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|اَلْكَذَّابُ وَ الْمَيِّتُ سَواء}}<ref>غررالحکم، ص۱۱۹.</ref> [[دروغ‌گو]] و مرده مساوی هستند. یعنی دیگر آن نور از او گرفته شده و [[ظلمت]] شده است. [[روایت]] می‌فرماید: {{عربی|"اَلصِّدْقُ سَيْفُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ"}}<ref>مصباح الشریعه، ص۳۵.</ref> صدق، [[شمشیر]] [[خدا]] در [[زمین]] است. یعنی صدق، مرزها را تعیین می‌کند. [[صادقین]] کسانی هستند که در همه چیز با [[حق]] به تطبيق رسیده‌اند. همه چیزشان [[مطابق حق]] است و در هیچ چیز [[مخالفت]] ندارند. معنای عمومی صدق این است که: {{متن حدیث|لاَ يُخَالِفُ اللِّسَانِ عَنْ قَلْبٍ وَ الْقَلْبُ عَنْ لِسَانٍ}} [[قلب]] مخالف زبان و زبان هم مخالف قلب نباشد. اما معنای بالاتر صدق این است که به آن عهدی که [[روز]] اول با خدا [[امضا]] کردیم، صادق باشیم. [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه، آیه۱۱۹.</ref> در روایت آمده است که مصداق اتم و اکمل صادقین در قرآن، [[اهل بيت]]{{عم}} هستند، اما مصادیق دیگرش، هر کسی است که صادق باشد. درس بزرگی که این [[آیه]] به ما می‌دهد، این است که در مرزبندی‌ها، خط بندی‌ها و [[انتخاب]] [[دوستان]]، نباید اولین ملاک خط او باشد، بلکه باید صداقتش باشد. متأسفانه امروزه این‌گونه نیست. طبق [[آیه قرآن]]، شما باید با کسی باشید که صادق است. اگر می‌خواهید جامعه‌ای داشته باشید که رو به [[صلاح]] پیش برود، باید با صادقین باشید. [[امام هادی]]{{ع}} در این بخش از [[زیارت]]، [[تقوا]] و صدق را در [[همسایگی]] هم بیان می‌کنند. در قرآن هم این دو مورد در کنار هم آمده‌اند: {{متن قرآن| يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه، آیه۱۱۹.</ref> یعنی اگر [[تقوا]] و حساسیت [[الهی]] داشته باشید، {{متن قرآن|مَعَ الصَّادِقِينَ}} هستید. اگر به اینجا رسیدید، دیگر دست خودتان نیست که [[صدق]] داشته باشید. صدق به [[انتخاب]] شما نیست، بلکه [[طبیعت]] شماست؛ مثل [[خورشید]] که [[نورانی]] است و همه چیز را تحت [[پوشش]] قرار می‌دهد. یکی دیگر از [[مقامات]] صدق [[ائمه]]{{عم}} این است: {{متن قرآن|مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ...}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند»؛ سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref> ائمه{{عم}} این‌گونه با [[خدا]] [[پیمان]] داشتند؛ یعنی این‌طور نبوده است که مثلاً ایشان هر سال تصمیم بگیرند که چه کنند، بلکه از قبل می‌دانستند. کتاب مختومی وجود داشته که شرح [[وظایف]] هر یک از ائمه{{عم}} در آن موجود بوده و ایشان بر اساس آن عمل می‌کرده‌اند. یک [[مقام]] دیگر صدق ائمه{{عم}}، صدق درونی است که به آنان [[الهام]] می‌شده است. [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|...إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا}}<ref>«جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست»؛ سوره نجم، آیه ۲۸.</ref> [[ظن]] و [[گمان]] چیزی از [[حق]] را نشان نمی‌دهد؛ یعنی اگر بخواهید با ظن و گمان مسیری را طی کنید، دچار مشکل می‌شوید و [[زمین]] می‌خورید. در [[روز قیامت]] وقتی از [[اهل بهشت]]، دلیل ورودشان به [[بهشت]] را می‌پرسند، پاسخ می‌دهند: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«همان کسان که می‌دانند به لقای پروردگارشان خواهند رسید و به سوی او باز می‌گردند»؛ سوره بقره، آیه ۴۶.</ref> درباره یوسف{{ع}} هم می‌فرماید: {{متن قرآن|وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ...}}<ref>«گفت: نزد سرورت از من یاد کن!»؛ سوره یوسف، آیه ۴۲.</ref> ظاهراً تناقضی در باب ظن در [[آیات]] متفاوت [[مشاهده]] می‌شود. ظن، دریافت و اظهار درونی [[انسان]] است. در آیات مربوط به [[بهشتیان]] و [[حضرت یوسف]]{{ع}}، [[خداوند]] [[ظن]] را در مورد اولیای خود که به مرتبه [[صدق]] رسیده‌اند، بیان می‌کند که ظن مورد قبول است. [[پیامبر]]{{صل}} و [[دوازده امام]]{{عم}} [[اجابت]] دعای ابراهیم{{ع}} هستند که عرضه داشت: {{متن قرآن|وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الآخِرِينَ}}<ref>«و برای من در میان آیندگان، نامی نیکو بر جای بگذار»؛ سوره شعرا، آیه ۸۴.</ref>.<ref>[[سید مجتبی حسینی|حسینی، سید مجتبی]]، [[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء ج۱]]؛ ص ۳۰۶ تا ۳۰۹.</ref>
}}
}}


خط ۶۹: خط ۶۴:
# [[مقام محمود به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[مقام محمود به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[مقام اهل حق به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[مقام اهل حق به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[مقام ابرار به چه معناست؟ (پرسش)]]  
# [[مقام ابرار به چه معناست؟ (پرسش)]]
## <sub>[[مقام بر به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام بر به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام اهل بر به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
## <sub>[[مقام اهل بر به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
# [[مقام نفس مطمئنه به چه معناست؟ (پرسش)]]  
# [[مقام نفس مطمئنه به چه معناست؟ (پرسش)]]
## <sub>[[مقام اطمینان به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام اطمینان به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام اهل اطمینان به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام اهل اطمینان به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
# [[مقام محسنین به چه معناست؟ (پرسش)]]  
# [[مقام محسنین به چه معناست؟ (پرسش)]]
## <sub>[[مقام احسان به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام احسان به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام اهل احسان به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
## <sub>[[مقام اهل احسان به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
# [[مقام فائزین به چه معناست؟ (پرسش)]]  
# [[مقام فائزین به چه معناست؟ (پرسش)]]
## <sub>[[مقام فوز به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام فوز به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام اهل فوز به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
## <sub>[[مقام اهل فوز به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
# [[مقام موقنین به چه معناست؟ (پرسش)]]  
# [[مقام موقنین به چه معناست؟ (پرسش)]]
## <sub>[[مقام یقین به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام یقین به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام اهل یقین به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>  
## <sub>[[مقام اهل یقین به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
# [[مقام مؤمنین به چه معناست؟ (پرسش)]]  
# [[مقام مؤمنین به چه معناست؟ (پرسش)]]
## <sub>[[مقام ایمان به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام ایمان به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام اهل ایمان به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
## <sub>[[مقام اهل ایمان به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
# [[مقام مسلمین به چه معناست؟ (پرسش)]]  
# [[مقام مسلمین به چه معناست؟ (پرسش)]]
## <sub>[[مقام تسلیم به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام تسلیم به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام اهل تسلیم به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
## <sub>[[مقام اهل تسلیم به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
# [[مقام صابرین به چه معناست؟ (پرسش)]]  
# [[مقام صابرین به چه معناست؟ (پرسش)]]
## <sub>[[مقام صبر به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام صبر به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام اهل صبر به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
## <sub>[[مقام اهل صبر به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
# [[مقام متقین به چه معناست؟ (پرسش)]]  
# [[مقام متقین به چه معناست؟ (پرسش)]]
## <sub>[[مقام تقوی به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام تقوی به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام اهل تقوی به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
## <sub>[[مقام اهل تقوی به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
# [[مقام مقربین به چه معناست؟ (پرسش)]]  
# [[مقام مقربین به چه معناست؟ (پرسش)]]
## <sub>[[مقام قرب به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام قرب به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام اهل قرب به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
## <sub>[[مقام اهل قرب به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
# [[مقام مکرمین به چه معناست؟ (پرسش)]]  
# [[مقام مکرمین به چه معناست؟ (پرسش)]]
## <sub>[[مقام کرامت به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام کرامت به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام اهل کرامت به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
## <sub>[[مقام اهل کرامت به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
# [[مقام مهدیین به چه معناست؟ (پرسش)]]  
# [[مقام مهدیین به چه معناست؟ (پرسش)]]
## <sub>[[مقام هدایت به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام هدایت به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام اهل هدایت به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
## <sub>[[مقام اهل هدایت به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
# [[مقام عابدین به چه معناست؟ (پرسش)]]  
# [[مقام عابدین به چه معناست؟ (پرسش)]]
## <sub>[[مقام عبودیت به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام عبودیت به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام اهل عبودیت به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
## <sub>[[مقام اهل عبودیت به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
# [[مقام مطیعین به چه معناست؟ (پرسش)]]  
# [[مقام مطیعین به چه معناست؟ (پرسش)]]
## <sub>[[مقام طاعت به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام طاعت به چه معناست؟ (پرسش)]]</sub>
## <sub>[[مقام اهل طاعت به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
## <sub>[[مقام اهل طاعت به چه معناست؟ (پرسش)]] </sub>
خط ۱۱۷: خط ۱۱۲:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:پرسش‌]]
[[رده:پرسش]]
[[رده:مقام معصوم]]
[[رده:پرسمان مقام معصوم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۰

مقام صادقین به چه معناست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مقام معصوم
مدخل اصلیمقام معصوم

مقام صادقین به چه معناست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط با بحث‌های مقام معصوم، صدق و مقام صدق است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مقام معصوم مراجعه شود.

پاسخ نخست

سید احمد خاتمی

آیت الله سید احمد خاتمی در کتاب «در آستان امامان معصوم» در این‌باره گفته‌ است:

«اهل بیت(ع) صداقت در ایمان را به نمایش گذاردند: ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ[۱] ائمه(ع) نه تنها صادق‌اند بلکه "صدّیق‌اند": ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُوْلَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ[۲]ستون فقرات صداقت در دین، ایمان، استقامت در آن و هزینه کردن در راه آن است که این گلهای معطر، از همه هستی خود مایه گذاشتند، بدین جهت است که هیچ‌کدام از آنان به مرگ طبیعی نمردند بلکه همگی در راه اعتلای اسلام به شهادت رسیدند؛ لذا راه سعادت، همراهی با آنان است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ[۳] در روایات فراوانی، "صادقان" به امامان معصوم(ع) تفسیر شده است[۴] در ایّام حکومت عثمان، روزی امیرمؤمنان علی(ع) با گروهی از مهاجر و انصار سخن می‌گفت، در ضمن سخنان خود از آنان پرسید: "شما را به خدا سوگند می‌دهم! آیا یاد دارید که پس از نزول آیه: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ[۵] سلمان پرسید: ای پیامبر خدا! این آیه عام است یا خاص؟ پیامبر اکرم(ص) فرمود: همه مؤمنان مأمور به انجام این فرمانند، اما عنوان صادقین به برادرم علی(ع) و اوصیای من اختصاص دارد، مهاجر و انصاری که مخاطب سؤال حضرت علی(ع) بودند، گفتند: آری به یاد داریم..."[۶] عالم بزرگ اهل سنت حاکم حسکانی نیز مشابه این روایت را از عبدالله بن عمر نقل کرده است: "خداوند، اصحاب پیامبر(ص) را امر به ترس از او نموده و سپس آیه فوق را برای آنان فرمود، آنگاه ﴿وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ را به محمّد و اهل بیتش تفسیر کرد"[۷] گرچه به دلایلی خاص، تنها پیشوای ششم به نام "صادق(ع)" شهرت یافته است لکن از لحاظ وصفی، همه پیشوایان معصوم(ع)، صادق‌اند. سرّ نامگذاری انسان کامل معصوم به صادق این است که اسم مبارک صادق از نام‌های جمالی خداوند است و انسان کامل، مظهر اسمای حسنای الهی است، در نتیجه هویّت او را صدق و حق تشکیل می‌دهد و وی واجد صدق خبری و مخبری است؛ یعنی عقیده او مطابق با واقع، خُلق و خوی او هماوای حقیقت و قول و فعل او نیز هماهنگ با واقعیّت است، به‌طوری که چیزی در جهان تکوین یافت نمی‌شود که انسان کامل معصوم با وی تعامل صادقانه نداشته باشند»[۸].[۹]

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین میلانی؛
آیت‌الله سید علی حسینی میلانی در کتاب «با پیشوایان هدایتگر» در این‌باره گفته‌ است:

««الصّادِقُونَ»؛ ائمّه ما(ع) راستگویان هستند. این عبارت به آیه دیگری اشاره دارد که می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ.[۱۰].[۱۱] ائمه ما کسانی هستند که خداوند متعال امر کرده است که ما با آنها باشیم، از این رو در شهادت ثالثه زیارت جامعه به حضور آنان خطاب می‌کنیم که شما چنین هستید و خدا امر کرده است که ما با شما باشیم. از طرف دیگر، در روایات معتبره وارده از اهل عصمت، آمده که مراد از راستگویان، ائمه(ع) هستند. امام باقر(ع) فرمودند: منظور از راستگویان ما هستیم. احمد بن محمّد گوید: از امام رضا(ع) درباره آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ.[۱۲] پرسیدم، فرمود: «الصادقون: الأئمّة الصدّیقون بطاعتهم»؛[۱۳] "صادقون" ائمّه(ع) هستند که در طاعت خدا "صدّیق" می‌باشند. ممکن است کسی ادعا کند که من نیز صدیق هستم، یا صدیق بودن را برای کسی ادعا کند، امّا شاهد صدق لازم است. این ادّعا در مقام اثبات دلیل می‌خواهد. از این رو ائمّه ما در طاعت، ایمان، تقوا، محبّت به خداوند متعال و در دفاع از رسول(ص) و دین صدیق بودند. خداوند متعال می‌فرماید: با راستگویان باشید. کَون و بودن با راستگویان مقدمه دارد، هر کسی این توفیق را ندارد. نخست بایستی تقوا باشد، آن گاه بودن با صادقان. غیر متّقی لیاقت بودن با صادقان را ندارد. در منابع سنّی فراوان روایت نقل شده که مراد از صادقان در این آیه، ائمّه(ع) هستند. عجیب این که آنان به این حقایق اقرار می‌کنند، امّا در عین حال از آن بزرگواران اعراض می‌کنند که ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ؛[۱۴] در حالی که یقین به آیات الهی داشتند، از روی ظلم و سرکشی (آیات الهی را) انکار کردند.

مالک بن انس، ابوبکر بن جُعابی، ابن مردویه اصفهانی، ابواسحاق ثعلبی، ابونعیم اصفهانی، حاکم حسکنی، خطیب خوارزمی، ابن عساکر دمشقی، سبط مکی، قاضی القضات شوکانی و شهاب‌الدین آلوسی که هر کدام در زمان خود بزرگی بوده‌اند از بزرگان صحابه و تابعین روایت کرده‌اند که مراد از "الصادقین" در این آیه، ائمه اهل بیت(ع) هستند[۱۵].

با توجّه به این آیه، نکاتی قابل ذکر است:

نکته یکم. عصمت: این آیه بر عصمت دلالت دارد، وقتی می‌فرماید: با راستگویان باشید، به عصمت ائمه اطهار(ع) اشاره دارد. چون هرگاه این آیه مبارکه بر کسی خوانده شود که اهل لسان باشد و یا ترجمه آن برای اهل هر لغتی گفته شود همه می‌فهمند که مراد، بودنِ جسمی نیست. وقتی کسی می‌گوید: من با فلانی هستم؛ یعنی در عقیده و فکر و عمل، تابع فلانی هستم. پس "با صادقان" به معنای اقتدار و تبعیت است و بنابراین باید این صادقان معصوم باشند، وگرنه تناقض لازم می‌آید. چون اگر معصوم از گناه و خطا نباشد ممکن است کار خلافی انجام دهد، که البته تبعیّت از او در آن کار جایز نیست، و حال آنکه امر به بودن با او و تبعیّت از او مطلق می‌باشد و دلالت دارد بر این که هر چه می‌گوید یا انجام می‌دهد حق است. نتیجه این که در آن کار هم با او باشیم و هم نباشیم، و این محال است. پس باید "الصادیق" در آیه معصوم باشند.

نکته دوم. وجود صادقان: این آیه بر وجود صادقان به معنای مذکور در هر زمانی دلالت دارد؛ چراکه آیه برای عموم مسلمانان تا روز قیامت آمده است؛ یعنی ای مسلمان‌ها! از امروز تا روز قیامت با صادقان باشید، لابد در هر زمانی باید یکی از این صادقان وجود داشته باشد، تا مردم با صادقان باشند؛ وگرنه امر به بودن با صادقان و اقتدا به آنها، معنا نخواهد داشت. اکنون این پرسش مطرح است که صادق در هر زمان کیست؟ آیا افرادی چون منصور دوانیقی، متوکّل عباسی... معاویه، عثمان، شیخین صادق هستند؟ با توجّه به آیه مبارکه می‌توان فهمید که باید در هر زمانی معصومی وجود داشته باشد.

نکته سوم. وجود معصوم: قرار شد در هر زمانی معصومی باشد، برای چه؟ برای این که او قدوه، اسوه و هادی انسان‌ها باشد؛ برای این که مرشد و رهبر مردم باشد و مردم از او پیروی و اطاعت کنند. بنابراین، امام(ع) در این عالم وظیفه‌ای دارد و مردم با ایمان نیز وظایفی در رابطه با امام دارند، او هادی است و مردم باید به هدایت او اهتدا کنند. از طرفی، تحقق هدایت او در عالم –به تمام معنای هدایت- این است که او قدرت و نفوذ کلمه داشته باشد و جامعه شنوای سخن او باشند، و به طور واقعی از او اطاعت و تبعیّت کنند. پرسش این است که اکنون امام زمان(ع) غایب است، چگونه مردم از او پیروی کنند؟ در پاسخ این اشکال می‌گوییم: خداوند امامی را نصب فرموده است و وظیفه امام، قبول مسئولیت است که آن را پذیرفته. آیا مردم به وظیفه خود عمل نموده‌اند؟ پس مردم هستند که در رابطه با امام مقصّرند و آنها باعث محرومیّت خود می‌باشند و هرگاه لیاقت پیدا کنند دوران غیبت تمام می‌شود.

نکته چهارم. سخنی با فخر رازی: فخر رازی در ذیل این آیه، به دلالت آن بر عصمت اقرار می‌کند. او گریزی نداشت و ناچار بود که اعتراف نماید؛ چراکه امر برهانی است، وگرنه تناقض لازم می‌آید. نمی‌شود خداوند به نحو اطلاق به بودنِ با صادقان امر کند و آنها مصعوم نباشند، این ممکن نیست. از این رو غیر معصوم اطاعات مطلقه و ولایت مطلقه ندارد. این واقعیتی است انکارناپذیر، فخر رازی در این زمینه می‌نویسد: خداوند به مؤمنان دستور داده است که با صادقان باشند و آن گاه که بودن با صادقان واجب شد، به ناچار باید صادقان در هر زمان وجود داشته باشند و همین مطلب ثابت می‌کند که تمام اُمّت هرگز بر باطل نیستند و به ناچار بر هر چه اجماع و اطباق نمودند، باید حق باشد و همین مطلب دلیل بر حجّت بودن اجماع امت است.[۱۶] خلاصه، هر جا اطاعت به طور اطلاق باشد آنجا حق حقیقت و عصمت می‌باشد، و گرنه اطاعت نخواهد بود، مثلاً: خداوند متعال فرموده: ﴿وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا؛[۱۷] در آیه دیگر فرموده: ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا؛[۱۸] در آیه دیگر می‌خوانیم: ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِيمًا * وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا؛[۱۹] اطاعت و احترام از والدین این قدر مهم است؛ در عین حال می‌فرماید: ﴿وَإِن جَاهَدَاكَ عَلَى أَن تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا[۲۰] اگر پدر و مادرت تلاش کنند که برای من همتایی قائل شوی که به آن علم نداری؛ از آنها پیروی نکن! یعنی اطاعت مطلقه نسبت به والدین نیست؛ چراکه این اطاعت مطلقه همیشه مقرون با عصمت است. از این رو فخر رازی ناچار می‌شود که برهان را بپذیرد و نمی‌تواند منکر بشود. وی در مورد دیگر به نکته دوم هم اقرار می‌کند و می‌نویسد: آری، صادقان باید در هر زمانی باشند، خطاب ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا به عموم مسلمانان تا روز قیامت است. اگر فردی صادق نباشد، بودنِ با صادقان محال خواهد بود.

فخر رازی پس از اقرار به هر دو مورد می‌گوید: برای چه جایز نباشد صادق همان معصومی باشد که ممتنع است زمان از وی خالی باشد؛ همان‌گونه که شیعه به آن قائل است.[۲۱] بنابراین است که در هر زمان یکی از صادقان وجود داشته باشد، این صادق، آن صادقی نیست که شیعیان می‌گویند، آن معصوم، معصومی نیست که شیعیان می‌گویند، چرا؟ به خاطر این که مردم به او دسترسی ندارند تا با او باشند تا و ﴿كُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ.[۲۲] تحقق پیدا بکند[۲۳]. سخن در این است که آیا این جا قصور هست یا تقصیر؟ آیا این قصور و یا تقصیر از مردم است یا از صادقان؟ روشن است که همه پیشوایان از اهل بیت در بین مردم بودند و مردم به آن بزرگواران دسترسی داشتند. امّا مردم با آنها چه کردند؟ اکنون که نوبت به امام زمان(ع) رسید، مردم به آن حضرت دسترسی ندارند و حضرتش غایب‌اند، آن یازده امام قبلی که غایب نبودند؟ آیا چنین عذری پذیرفته است که انسان به واقعیّت اقرار نکند و بهانه بتراشد؟ خداوند متعال امام زمان(ع) را برای اقامه عدل قرار داده است، خود آن حضرت نیز برای این کار آمادگی دارند. پس چرا اقامه عدل تحقق پیدا نمی‌کند؟ این بهانه نمی‌توند از مصداقیّت ائمّه برای آیه مبارکه مانع باشد، که مصداق آیه فقط و فقط ائمه(ع) هستند. فخر رازی می‌گوید: مقصود از "صادقان" مجموع اُمّت است، اُمّت من حیث المجموع معصوم است، در آن صورت معنای آیه چنین می‌شود: "یا أیّها الّذین آمنوا کونوا مع الّذین آمنوا" اگر مراد از اُمّت، جز اهل بیت(ع) باشد، اّمّت بدون اهل بیت، اُمّت نیست. اگر مقصود این است که همه افراد اُمّت که اهل بیت معصومین(ع) نیز داخل باشند که "إنّ اُمتی لا تجتمع علی خَطَأ" اما به وجود معصوم؛ البته ما نیز این مطلب را قبول داریم، باز دوباره برگشت به ائمه(ع) خواهد بود. گفتنی است که این مورد از جاهایی است که فخر رازی هیچ راهی برای تشکیک نداشته، امّا خواسته به واقعیّت اقرار نکند. آن چه گذشت نکاتی بود در آیه مبارکه که وقتی با کلمه "الصادقون" به امام(ع) خطاب می‌کنیم چقدر مطلب وجود دارد. این که فرموده‌اند: زیارات جامعه را در مشاهد مشرّفه بخوانیم و ائمه(ع) را به این حقایق مورد خطاب قرار دهیم بی‌جهت نیست. البته باید به معانی این زیارت که می‌خواهیم به آن حضرات خطاب کنیم توجّه داشته باشیم»[۲۴].
۲. حجت الاسلام و المسلمین ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌؛
حجت الاسلام و المسلمین سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌ در کتاب «جامعه در حرم» در این‌باره گفته‌ است:

««الصّادِقُونَ» مرحوم مجلسی اوّل در شرح این جمله گوید: این صادقین و راستگویان همان‌ها هستند که خداوند در قرآن در حقّشان فرموده: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ.[۲۵] ای اهل ایمان، تقوا به خود گیرید و همراهی با صادقان و راستگویان پیشه سازید. که در روایات متواتره صادقین در این آیه شریفه که مردم مأمور به همراهی با آنان هستند، به خاندان رسالت(ع) تفسیر شده است؛ زیرا مقصود از بودن با راستگویانپیروی کردن از آنان است. علاوه بر این، صدق در آیه شریفه عمومیتی دارد که گفتار و کردار و همه اطوار و حالات را شامل می‌شود و چنین صدق و راستی جز در حضرات معصومین(ع) یافت نخواهد شد.[۲۶] در دلالت این آیه شریفه سخنی دارد صاحب کتاب پر ارج مصباح الهدایه، آیت عظیم الشأن مرحوم حاج سید علی بهبهانی رامهرمزی گوید: در کافی از حضرت باقر(ع) رسیده که: ایّانا عنی، خداوند در این آیه فقط ما را اراده نموده است. و در اکمال الدّین از امیرالمؤمنین(ع) آمده که حضرتش در جمع مهاجر و انصار فرمود: از شما سؤال می‌کنم، به خدا سوگند، می‌دانید وقتی این آیه شریفه نازل شد سلمان به رسول خدا(ص) عرض کرد: آیا این آیه عام است و شامل همه می‌شود یا خاصّ است و اختصاص به جمع معیّنی دارد؟ حضرت در جواب فرمود: امّا کسانی که مأمور هستند در این آیه همه اهل ایمانند که به تقوا و بودن با صادقینامر شده‌اند. امّا صادقین اختصاص به برادرم (علی(ع)) و اوصیا و جانشینان من بعد از او تا قیامت دارد.

جمع مهاجر و انصار عرض کردند: بارالها گواهی که این حقایق را از پیامبر تو شنیده‌ایم. در روایت بسیاری از طریق ما و طریق عامه رسیده که مقصود از صادقین، اهل بیت پیامبر اکرم(ص) می‌باشند. و در غایة المرام ده روایت از ما و هفت حدیث از عامه آورده است. بیان مطلب این که اگر صادقین در این آیه شریفه اختصاص به ائمه(ع) نداشته باشد و شامل همه راستگویان شود، در هر مرتبه‌ای از صدق و راستی که هستند، باید در آیه شریفه به جای ﴿كُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ، "کونوا من الصادقین" باشد؛ یعنی ای اهل ایمان از راستگویان باشید، نه با راستگویان. پس از تعبیر ﴿مَعَ الصَّادِقِينَ می‌فهمیم که مقصود از صدق مرتبه مخصوصه، و مراد از صادقین جمعیّت و افراد خاصّی هستند. و معلوم است که این مرتبه از صدق مرتبه کامله‌ای است که همه اهل ایمان مأمورند پیرو و تابع چنین صادقینی باشند. و این مرتبه کامله صدق که موجب متابعت دیگران می‌گردد همان مرتبه عصمت و قداست و پاکی و طهارت است که با وجود آن، هیچ کذب و دروغی، نه در گفتار و نه در کردار، راه پیدا نمی‌کند. و صاحب این مرتبه از صدق، و چنین صادقینی همان‌ها هستند که آیه تطهیر در شأنشان نازل شده و همه مسلمین بر آن اتّفاق دارند که اهل بیت پیامبر اکرم می‌باشند. و اگر مقصود از صادقین غیر از حضرات معصومین(ع) باشند لازم می‌آید که حضرات معصومین(ع) مأمور به متابعت و پیروی غیر معصومین باشند، آن غیر معصومینی که احتمال عروض کذب و صدور دروغ نسبت به آنان می‌رود، و لو در حال جهل و نادانی و یا سهوی و نسیانی، و این امر عقلاً قبیح است. بنابراین متعیّن است که مقصود از صادقین، مطهّرین و پاکیزگانی هستند که حائز جمیع مراتب صدق قولی و فعلی می‌باشند، و این امر جز بر اهل بیت رسول خدا(ص) که آیه تطهیر خاصه آنها و گواه عصمتشان می‌باشد، برای دیگری قابل انطباق نمی‌باشد، که به همین معنی حضرت رضا(ع) در گفتارش اشاره نموده است: «هُم الائمة الصدیقون بطاعتهم»، آنان امامان و پیشوایانی هستند که با اطاعت و فرمان‌پذیری خود، تصدیق نموده‌اند. دلیل دیگری که می‌توان برای اختصاص آیه شریفه به حضرات معصومین(ع) اقامه نمود این است که خداوند همه اهل ایمان را بعد از امر به تقوا، به بودن با صادقین امر نموده، و بودن با صادقین محقّق نمی‌شود مگر وقتی انسان رشته طاعت و فرمان‌برداری آنان را به گردن نهادده و از مخالفت آنان دوری نماید، که معنای امامت هم همین فرض و وجوب طاعت و لزوم پیروی مأموم است نسبت به امامی که خداوند او را معیّن نموده است. بلکه تعبیری نزدیک‌تر به معنای امامت از این تعبیر که اهل ایمان را امر به بودن با صادقین نموده، نخواهد بود.[۲۷]. سخنی که از جهت اخلاقی و تربیتی تذکّرش در این جا مناسب به نظر نمی‌رسد این است که اگر عزیزان توجّه کرده باشند در میان این هشت صفتی که برای خاندان رسالت(ع) آمده، تنها صفت خاصّی که ذکر شده، صدق است، و سایر جملات یا بیان‌گر مقامات و شؤون این خاندان است، مانند مکرّمون و مصطفون، و یا صفات کلّی است همانند متّقون. معلوم می‌شود در میان همه اوصاف کمال، صدق و راستی جایگاه خاصی دارد که تنها صفت خاصّی که آمده این صفت است. خوب است توجه بیشتری به صدق و راستی داشته باشیم که در منطق دین هم اهتمام فوق العاده‌ای نسبت به آن شده.

ابی‌کهمس گوید: به حضرت صادق(ع) گفتم: عبدالله بن ابی یعفور خدمت شما سلام رسانده. حضرت فرمود: بر تو و بر او سلام باد. هرگاه نزد او رفتی از طرف من او را سلام برسان و بگو: همانا جعفر بن محمّد می‌گوید: بنگر به آنچه علی(ع) در پیشگاه پیامبر خدا قدر و منزلت پیدا کرد، پیوسته ملازم با آن باش، و آن، صدق حدیث، راست‌گویی و امانت‌داری بود.[۲۸] حضرت صادق(ع) فرمود: به رکوع و سجود طولانی کسی ننگرید که به آن عادت نموده و اگر ترک کند وحشتش گیرد، ولی به راستی در گفتار و ادای امانتش توجّه کنید.[۲۹] مرحوم مجلسی در شرح این حدیث گوید: مقصود از طول رکوع و سجود یا معنای حقیقی آن است و یا کنایه از کثرت نماز است.[۳۰]حدیث در مقام بیان این جهت است که نفس کثرت عبادت و زیادی نماز و سجده و رکوع طولانی نمی‌تواند ملاک اعتبار و شخصیّت اخلاقی و دینی کسی باشد، اگر راستی در گفتار و ادای امانت دارد می‌شود او را به حساب آورد»[۳۱].
۳. آقای حسینی؛
آقای سید مجتبی حسینی در کتاب «مقامات اولیاء» در این‌باره گفته‌ است: «در باب صدق، عبارتی منسوب به امام صادق(ع) است که می‌فرمایند: صدق، مثل خورشید به همه جهات و اطراف، بدون استثنا نور می‌دهد. اگر چیزی را در برابر نور قرار دهید، با صداقت، خودش را به شما عرضه می‌کند. هر چیزی، نور وجودی‌اش را در محیط پیرامون خودش پخش می‌کند. صدق هم نور وجودی ماست. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «اَلْكَذَّابُ وَ الْمَيِّتُ سَواء»[۳۲] دروغ‌گو و مرده مساوی هستند. یعنی دیگر آن نور از او گرفته شده و ظلمت شده است. روایت می‌فرماید: "اَلصِّدْقُ سَيْفُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ"[۳۳] صدق، شمشیر خدا در زمین است. یعنی صدق، مرزها را تعیین می‌کند. صادقین کسانی هستند که در همه چیز با حق به تطبيق رسیده‌اند. همه چیزشان مطابق حق است و در هیچ چیز مخالفت ندارند. معنای عمومی صدق این است که: «لاَ يُخَالِفُ اللِّسَانِ عَنْ قَلْبٍ وَ الْقَلْبُ عَنْ لِسَانٍ» قلب مخالف زبان و زبان هم مخالف قلب نباشد. اما معنای بالاتر صدق این است که به آن عهدی که روز اول با خدا امضا کردیم، صادق باشیم. قرآن می‌فرماید: ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ[۳۴] در روایت آمده است که مصداق اتم و اکمل صادقین در قرآن، اهل بيت(ع) هستند، اما مصادیق دیگرش، هر کسی است که صادق باشد. درس بزرگی که این آیه به ما می‌دهد، این است که در مرزبندی‌ها، خط بندی‌ها و انتخاب دوستان، نباید اولین ملاک خط او باشد، بلکه باید صداقتش باشد. متأسفانه امروزه این‌گونه نیست. طبق آیه قرآن، شما باید با کسی باشید که صادق است. اگر می‌خواهید جامعه‌ای داشته باشید که رو به صلاح پیش برود، باید با صادقین باشید. امام هادی(ع) در این بخش از زیارت، تقوا و صدق را در همسایگی هم بیان می‌کنند. در قرآن هم این دو مورد در کنار هم آمده‌اند: ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ[۳۵] یعنی اگر تقوا و حساسیت الهی داشته باشید، ﴿مَعَ الصَّادِقِينَ هستید. اگر به اینجا رسیدید، دیگر دست خودتان نیست که صدق داشته باشید. صدق به انتخاب شما نیست، بلکه طبیعت شماست؛ مثل خورشید که نورانی است و همه چیز را تحت پوشش قرار می‌دهد. یکی دیگر از مقامات صدق ائمه(ع) این است: ﴿مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ...[۳۶] ائمه(ع) این‌گونه با خدا پیمان داشتند؛ یعنی این‌طور نبوده است که مثلاً ایشان هر سال تصمیم بگیرند که چه کنند، بلکه از قبل می‌دانستند. کتاب مختومی وجود داشته که شرح وظایف هر یک از ائمه(ع) در آن موجود بوده و ایشان بر اساس آن عمل می‌کرده‌اند. یک مقام دیگر صدق ائمه(ع)، صدق درونی است که به آنان الهام می‌شده است. قرآن می‌فرماید: ﴿...إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا[۳۷] ظن و گمان چیزی از حق را نشان نمی‌دهد؛ یعنی اگر بخواهید با ظن و گمان مسیری را طی کنید، دچار مشکل می‌شوید و زمین می‌خورید. در روز قیامت وقتی از اهل بهشت، دلیل ورودشان به بهشت را می‌پرسند، پاسخ می‌دهند: ﴿الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ[۳۸] درباره یوسف(ع) هم می‌فرماید: ﴿وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ...[۳۹] ظاهراً تناقضی در باب ظن در آیات متفاوت مشاهده می‌شود. ظن، دریافت و اظهار درونی انسان است. در آیات مربوط به بهشتیان و حضرت یوسف(ع)، خداوند ظن را در مورد اولیای خود که به مرتبه صدق رسیده‌اند، بیان می‌کند که ظن مورد قبول است. پیامبر(ص) و دوازده امام(ع) اجابت دعای ابراهیم(ع) هستند که عرضه داشت: ﴿وَاجْعَل لِّي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الآخِرِينَ[۴۰].[۴۱]

پرسش‌های وابسته

  1. مقام محمود به چه معناست؟ (پرسش)
  2. مقام اهل حق به چه معناست؟ (پرسش)
  3. مقام ابرار به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام بر به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل بر به چه معناست؟ (پرسش)
  4. مقام نفس مطمئنه به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام اطمینان به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل اطمینان به چه معناست؟ (پرسش)
  5. مقام محسنین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام احسان به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل احسان به چه معناست؟ (پرسش)
  6. مقام فائزین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام فوز به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل فوز به چه معناست؟ (پرسش)
  7. مقام موقنین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام یقین به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل یقین به چه معناست؟ (پرسش)
  8. مقام مؤمنین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام ایمان به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل ایمان به چه معناست؟ (پرسش)
  9. مقام مسلمین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام تسلیم به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل تسلیم به چه معناست؟ (پرسش)
  10. مقام صابرین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام صبر به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل صبر به چه معناست؟ (پرسش)
  11. مقام متقین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام تقوی به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل تقوی به چه معناست؟ (پرسش)
  12. مقام مقربین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام قرب به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل قرب به چه معناست؟ (پرسش)
  13. مقام مکرمین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام کرامت به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل کرامت به چه معناست؟ (پرسش)
  14. مقام مهدیین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام هدایت به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل هدایت به چه معناست؟ (پرسش)
  15. مقام عابدین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام عبودیت به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل عبودیت به چه معناست؟ (پرسش)
  16. مقام مطیعین به چه معناست؟ (پرسش)
    1. مقام طاعت به چه معناست؟ (پرسش)
    2. مقام اهل طاعت به چه معناست؟ (پرسش)

پانویس

  1. تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند؛ سوره حجرات، آیه۱۵.
  2. و کسانی که به خداوند و پیامبرانش ایمان آورده‌اند، نزد پروردگار خویش همان راستگویان و شهیدانند؛ سوره حدید، آیه۱۹.
  3. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه، آیه۱۱۹.
  4. ر.ک: البرهان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۷۰؛ تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۲۸۰.
  5. ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه۱۱۹.
  6. تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۲۸۰.
  7. «أَمَرَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ بِأَجْمَعِهِمْ أَنْ يَخَافُوا اللَّهَ- ثُمَّ قَالَ لَهُمْ: ﴿وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ. يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ»؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۶۲.
  8. ادب فنای مقرّبان، ج۳، ص۳۲۱.
  9. در آستان امامان معصوم ج۲؛ ص۱۶۱ تا ۱۶۳.
  10. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه: ۱۱۹.
  11. الکافی: ۱ / ۲۰۸.
  12. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه: ۱۱۹.
  13. بصائر الدرجات: ۵۱، حدیث ۱۴، بحار الأنوار: ۲۴ / ۳۱، حدیث ۵.
  14. «و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند»؛ سوره نمل، آیه۱۴.
  15. ر.ک: نظم درر السبطین: ۹۱ – ۹۲، فتح الغدیر: ۲ / ۴۱۴، صحیح ابن حبان: ۸ / ۱۶۲ – ۱۶۳، الدرر المنثور: ۳ / ۲۸۹ و ۲۹۰، الدیباج علی صحیح مسلم: ۶ / ۱۱۵، المناقب، خوارزمی: ۲۸۰، شواهد التنزیل: ۱ / ۳۴۳، حدیث ۳۵۵ و ۳۴۵، حدیث ۳۷۵، تاریخ مدینه دمشق: ۴۲ / ۳۶۱ و ۵۰ / ۲۰۰ و ۲۰۱، تهذیب الکمال: ۵ / ۸۴، فتح الباری: ۱۰ / ۴۲۲، المعجم الکبیر: ۱۹ / ۴۶ و ۴۷، کتاب التوابین ابن قدامه: ۱۰۰.
  16. إنّه تعالی أمر المؤمنین بالکون مع الصادقین، و متی وجب الکون مع الصادقین فلابدّ من وجود الصادقین فی کلّ وقت، و ذلک یمنع من إطباق الکلّ علی الباطل، و متی امتنع إطباق الکلّ علی الباطل، وجب إذا أطبقوا علی شیء أن یکونوا محقین. فهذا یدلّ علی أنّ إجماع الأمّة حجّة.
  17. سوره بقره، آیه ۸۳. به یاد آورید زمانی را که از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکی کنید.
  18. «بگو: بیایید تا آن چه را پروردگارتان بر شما حرام کرده برای شما بخوانم که هیچ چیز را شریک و همتای خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکی کنید». سوره انعام، آیه ۱۵۱.
  19. «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نکویی کنید؛ اگر هر یک از آن دو یا هر دو، نزد تو به پیری رسند به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی! و از سر مهر برای آنان به خاکساری افتادگی کن و بگو پروردگارا! بر آنان بخشایش آور چنان که آنها مرا در کودکی پروردند. * پروردگارتان به آنچه در درون شماست داناتر است، اگر شایسته باشید بی‌گمان او نسبت به توبه‌کاران، آمرزنده است». سوره اسرا، آیه ۲۳ و ۲۴.
  20. «و اگر تو را وا دارند تا آنچه را که نمی‌دانی برای من شریک آوری، از آنان فرمان نبر»؛ سوره لقمان؛ آیه ۱۵.
  21. سلّمنا ذلک، لکن لم لا یجوز أن یکون الصادق هو المعصوم الّذی یمتنع خلو زمان التکلیف عنه، کما تقوله الشیعة؟
  22. «با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه: ۱۱۹.
  23. تفسیر رازی: ۱۶ / ۲۲۰ و ۲۲۱.
  24. ر.ک: حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر ج۲؛ ص۳۹ تا ۴۶.
  25. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه: ۱۱۹.
  26. روضة المتّقین ۵ / ۴۶۸.
  27. مصباح الهدایه ۷۴.
  28. اصول کافی، کتاب الایمان و الکفر، باب الصدق و اداء الامامة حدیث ۵.
  29. همان حدیث ۱۲.
  30. مرآت العقول ۸ / ۱۸۶.
  31. ر.ک: ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌، جامعه در حرم؛ ص۳۰۱ تا ۳۰۵.
  32. غررالحکم، ص۱۱۹.
  33. مصباح الشریعه، ص۳۵.
  34. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه، آیه۱۱۹.
  35. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!»؛ سوره توبه، آیه۱۱۹.
  36. «از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند»؛ سوره احزاب، آیه ۲۳.
  37. «جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست»؛ سوره نجم، آیه ۲۸.
  38. «همان کسان که می‌دانند به لقای پروردگارشان خواهند رسید و به سوی او باز می‌گردند»؛ سوره بقره، آیه ۴۶.
  39. «گفت: نزد سرورت از من یاد کن!»؛ سوره یوسف، آیه ۴۲.
  40. «و برای من در میان آیندگان، نامی نیکو بر جای بگذار»؛ سوره شعرا، آیه ۸۴.
  41. حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیاء ج۱؛ ص ۳۰۶ تا ۳۰۹.