سرزمین مقدس در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'لام' به 'لام') |
جز (جایگزینی متن - 'شبه جزیره عربستان' به 'شبه جزیره عربستان') |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
سابقه این سرزمین به پیش از [[هجرت]] [[ابراهیم]] به آن باز میگردد و از دیرباز به سرزمین کنعانیان معروف بوده است. <ref>قاموس الکتاب المقدس، ص۷۸۹.</ref> برخی نیز از نگاه اسطورهای، سابقه آن را به آغاز [[ظهور]] [[بشر]] در زمین بازگرداندهاند. <ref>الانس الجلیل، ج۱، ص۷ـ۸. </ref> [[اورشلیم]] در نقش نمادی از تمام آن [[سرزمین مقدّس]]، از مهمترین مناطق آن بهشمار میرود که نخستین اثر باستانی آن به قرن۱۹ و سپس ۱۴ قبل از میلاد باز میگردد. <ref> قاموس الکتاب المقدس، «اورشلیم»؛ معجماللاهوت الکتابی، ص۱۲۴.</ref> این [[شهر]] در کتاب مقدّس، به نامهای یبوس،<ref> کتاب مقدّس، داوران ۱۹: ۱۰ـ۱۱.</ref> اریئیل،<ref> کتاب مقدّس، اشعیا ۲۹: ۱.</ref>[[شهر]] [[نیکی]] و [[عدالت]] و [[امان]]،<ref> کتاب مقدّس، اشعیا ۱: ۲۶.</ref> شهر [[پاکی]]،<ref> کتاب مقدّس، اشعیا ۴۸: ۲.</ref> شهر مقدّس،<ref> کتاب مقدّس، متی ۴: ۵.</ref> عروس [[خداوند]]،<ref> کتاب مقدّس، اشعیا ۶۲: ۴.</ref> سرزمین مقدّس،<ref> کتاب مقدّس، زکریا ۲: ۱۲.</ref> [[ارض]] [[موعود]]،<ref> کتاب مقدّس، عبرانیان ۱۱: ۹.</ref> و [[سرزمین]] [[اسرائیل]] <ref> کتاب مقدّس، سموئیل دوم ۱: ۱۳.</ref> یادده است. بیتالمقدّس، در طول [[تاریخ]]، ساکنان گوناگونی را به خود دیده است؛ کنعانیان، حثّیان، یبوسیان، اموریان <ref> التحریر والتنویر، ج۶، ص۱۶۳.</ref> [[عبرانیان]] ([[یهود]]) و سرانجام [[عربها]] هریک در دورهای به آن رویآوردهاند. | سابقه این سرزمین به پیش از [[هجرت]] [[ابراهیم]] به آن باز میگردد و از دیرباز به سرزمین کنعانیان معروف بوده است. <ref>قاموس الکتاب المقدس، ص۷۸۹.</ref> برخی نیز از نگاه اسطورهای، سابقه آن را به آغاز [[ظهور]] [[بشر]] در زمین بازگرداندهاند. <ref>الانس الجلیل، ج۱، ص۷ـ۸. </ref> [[اورشلیم]] در نقش نمادی از تمام آن [[سرزمین مقدّس]]، از مهمترین مناطق آن بهشمار میرود که نخستین اثر باستانی آن به قرن۱۹ و سپس ۱۴ قبل از میلاد باز میگردد. <ref> قاموس الکتاب المقدس، «اورشلیم»؛ معجماللاهوت الکتابی، ص۱۲۴.</ref> این [[شهر]] در کتاب مقدّس، به نامهای یبوس،<ref> کتاب مقدّس، داوران ۱۹: ۱۰ـ۱۱.</ref> اریئیل،<ref> کتاب مقدّس، اشعیا ۲۹: ۱.</ref>[[شهر]] [[نیکی]] و [[عدالت]] و [[امان]]،<ref> کتاب مقدّس، اشعیا ۱: ۲۶.</ref> شهر [[پاکی]]،<ref> کتاب مقدّس، اشعیا ۴۸: ۲.</ref> شهر مقدّس،<ref> کتاب مقدّس، متی ۴: ۵.</ref> عروس [[خداوند]]،<ref> کتاب مقدّس، اشعیا ۶۲: ۴.</ref> سرزمین مقدّس،<ref> کتاب مقدّس، زکریا ۲: ۱۲.</ref> [[ارض]] [[موعود]]،<ref> کتاب مقدّس، عبرانیان ۱۱: ۹.</ref> و [[سرزمین]] [[اسرائیل]] <ref> کتاب مقدّس، سموئیل دوم ۱: ۱۳.</ref> یادده است. بیتالمقدّس، در طول [[تاریخ]]، ساکنان گوناگونی را به خود دیده است؛ کنعانیان، حثّیان، یبوسیان، اموریان <ref> التحریر والتنویر، ج۶، ص۱۶۳.</ref> [[عبرانیان]] ([[یهود]]) و سرانجام [[عربها]] هریک در دورهای به آن رویآوردهاند. | ||
برخی، وعدههای کتاب [[مقدّس]] درباره [[مالکیّت]] این سرزمین را دستآویزی برای برخی [[یهودیان]] افراطی موسوم به [[صهیونیستها]]، جهت کسب [[مشروعیّت]] [[سلطه]] بر آن سرزمین میدانند که بر اثر آن (وموقعیّت راهبردی [[فلسطین]] در خاورمیانه) موضوع [[سرزمین مقدّس]]، [[صبغه]] [[سیاسی]] شدیدی یافته و نزاعهای درون طایفهای و [[بین الادیانی]] فراوانی را پدید آورده است. <ref> مقارنةالادیان، ج۱، ص۳۳ـ۳۷؛ تاریخ یک ارتداد، ص۳۵ـ۷۰.</ref> فراتر از نگاه غیر مذهبی و [[سکولار]] رایج در [[جهان]] امروز که مشروعیّت اینگونه مالکیّتها را پذیرا نیست، آنچه از نگاه مطالعات [[تاریخی]] و کشفیّات باستانشناسی و نیز گزارشهای عهد عتیق مسلّم است، سرزمین مقدّس در اصل از آن [[اقوام]] بومی دیگری (معروف به کنعانیان بیشتر از نژاد سامی و برخی از آنها از [[قبایل عرب]] | برخی، وعدههای کتاب [[مقدّس]] درباره [[مالکیّت]] این سرزمین را دستآویزی برای برخی [[یهودیان]] افراطی موسوم به [[صهیونیستها]]، جهت کسب [[مشروعیّت]] [[سلطه]] بر آن سرزمین میدانند که بر اثر آن (وموقعیّت راهبردی [[فلسطین]] در خاورمیانه) موضوع [[سرزمین مقدّس]]، [[صبغه]] [[سیاسی]] شدیدی یافته و نزاعهای درون طایفهای و [[بین الادیانی]] فراوانی را پدید آورده است. <ref> مقارنةالادیان، ج۱، ص۳۳ـ۳۷؛ تاریخ یک ارتداد، ص۳۵ـ۷۰.</ref> فراتر از نگاه غیر مذهبی و [[سکولار]] رایج در [[جهان]] امروز که مشروعیّت اینگونه مالکیّتها را پذیرا نیست، آنچه از نگاه مطالعات [[تاریخی]] و کشفیّات باستانشناسی و نیز گزارشهای عهد عتیق مسلّم است، سرزمین مقدّس در اصل از آن [[اقوام]] بومی دیگری (معروف به کنعانیان بیشتر از نژاد سامی و برخی از آنها از [[قبایل عرب]] [[شبه جزیره عربستان]]) غیر از [[بنیاسرائیل]] بوده <ref> قاموس الکتاب المقدس، ص۶۸۵ و ۶۹۱ـ۶۹۴؛ مؤلفات جرجی زیدان، ج۱۹، ص۴۶۶ـ۴۶۷؛ الموسوعة الفلسطینیه، ج۳، ص۵۱۰ و ۵۱۱.</ref> و فقط در دورهای متأخّر در حدود ۱۰۰۰ قبل از میلاد به [[مرکز حکومت]] یهود تبدیل شده که آن نیز مدّت [[زمان]] بسیاری نپاییده و این [[حکومت]] فقط در زمان [[داوود]] و [[سلیمان]] بهطور مستقل وجود داشته و در دورههای بعد بر اثر حملات فرعونهای [[مصر]]، آشوریان، بابلیان، مقدونیان و [[رومیان]]، همواره مستعمره قدرتی [[بیگانه]] بوده و سرانجام در دوره تیتوس و آدریانوس [[رومی]] به کلّی محو و نابود شده است و یهودیان برای همیشه از آن به نقاط گوناگون جهان کوچکردهاند. | ||
افزون بر آن در دوره حضور یهودیان نیز نزاعهای [[مستمری]] میان ایشان و اقوام بومی آن سرزمین گزارش شده است. <ref>مقارنة الادیان، ج۱، ص۷۰ـ۸۶؛ الموسوعة الفلسطینیه، «قدس» ج۳، ص۵۱۰ـ۵۱۱.</ref> نزاعهای مستمر مذهبی بر سر این [[سرزمین]]، بیشتر میان [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] در یک دوره، و مسیحیان و [[مسلمانان]] در دوره دیگر (طیّ کشورگشاییهای [[اسلامی]] و سپس [[جنگهای صلیبی]]) جریان داشته و هیچ گاه جز در عصر حاضر، نزاعی میان مسلمانان و یهودیان بر سر [[حاکمیّت]] این سرزمین وجود نداشته است. <ref> EncycLopedia of IsLam,ALkuds. </ref> در این میان، انگیزههای صرفاً [[سیاسی]] ـ [[استعماری]] و غیر مذهبی از سوی گروهی از یهودیان افراطی بهطور مشهود به چشم میخورد که یهودیان مذهبی بسیاری با آن [[مخالفت]] کردهاند. وعدهها و بهطور کلّی [[پیام]] کتاب [[مقدّس]] از نگاه بسیاری از متألّهان [[یهود]] درباره [[آرمان]] [[اخلاقی]] و [[سنّت]] [[معنوی]] [[پیامبران بنیاسرائیل]] و نه اندیشهای صرفاً نژادپرستانه و [[ملّت]] محور بوده و به [[ضرورت]] [[اتّحاد]] [[مردم]] یهود با خدای پیامبرانشان اشاره دارد. تقدّس این سرزمین از نگاه [[پیامبران]] یهود، نه از [[خاک]] و نژاد آن، بلکه از [[وحدت]] مردم آن با [[خداوند]] نشأت میگیرد که [[مالکیّت الهی]] بر آن نیز [[تابعی]] از این اصل است. [[احساس]] [[تعارض]] جدّی میان سنّت معنوی پیامبران یهود با تشکیل دولتی سیاسی در [[فلسطین]] که مستلزم [[جنگ]] و [[خونریزی]] و [[اختلاف]] [[ادیان]] و [[مذاهب]] [[توحیدی]] است، از سوی بسیاری از شخصیّتهای مذهبی، سیاسی و [[علمی]] یهود چون مارتین بوبر، به [[صراحت]] ابراز شده و همچنان از سوی برخی محافل مذهبی یهود دنبالمیشود. <ref> تاریخ یک ارتداد، ص۱۳ـ۷۰.</ref> تقدّس این سرزمین نزد [[پیروان]] هر یک از سه [[دین]] ابراهیمی معتبر است. <ref> الموسوعة الفلسطینیه «قدس»، ج۳، ص۵۱۰؛Britanica, jerusalem</ref> آثار و بناهای مذهبی فراوانی در این سرزمین برای هر یک از پیروان این سه دین وجود دارد که دیوار [[ندبه]] برای یهودیان، کلیسای [[قیامت]] برای مسیحیان و [[مسجدالاقصی]] برای مسلمانان از اهمّ آنها بوده و تداعیگر خاطرههای مذهبی هر یک از آن دیانتها هستند. <ref>مؤلفات جرجی زیدان، ج۱۹، ص۴۷۴ـ۵۰۸؛ الموسوعة الفلسطینیه «قدس»، ج۳، ص۵۱۱.</ref> | افزون بر آن در دوره حضور یهودیان نیز نزاعهای [[مستمری]] میان ایشان و اقوام بومی آن سرزمین گزارش شده است. <ref>مقارنة الادیان، ج۱، ص۷۰ـ۸۶؛ الموسوعة الفلسطینیه، «قدس» ج۳، ص۵۱۰ـ۵۱۱.</ref> نزاعهای مستمر مذهبی بر سر این [[سرزمین]]، بیشتر میان [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] در یک دوره، و مسیحیان و [[مسلمانان]] در دوره دیگر (طیّ کشورگشاییهای [[اسلامی]] و سپس [[جنگهای صلیبی]]) جریان داشته و هیچ گاه جز در عصر حاضر، نزاعی میان مسلمانان و یهودیان بر سر [[حاکمیّت]] این سرزمین وجود نداشته است. <ref> EncycLopedia of IsLam,ALkuds. </ref> در این میان، انگیزههای صرفاً [[سیاسی]] ـ [[استعماری]] و غیر مذهبی از سوی گروهی از یهودیان افراطی بهطور مشهود به چشم میخورد که یهودیان مذهبی بسیاری با آن [[مخالفت]] کردهاند. وعدهها و بهطور کلّی [[پیام]] کتاب [[مقدّس]] از نگاه بسیاری از متألّهان [[یهود]] درباره [[آرمان]] [[اخلاقی]] و [[سنّت]] [[معنوی]] [[پیامبران بنیاسرائیل]] و نه اندیشهای صرفاً نژادپرستانه و [[ملّت]] محور بوده و به [[ضرورت]] [[اتّحاد]] [[مردم]] یهود با خدای پیامبرانشان اشاره دارد. تقدّس این سرزمین از نگاه [[پیامبران]] یهود، نه از [[خاک]] و نژاد آن، بلکه از [[وحدت]] مردم آن با [[خداوند]] نشأت میگیرد که [[مالکیّت الهی]] بر آن نیز [[تابعی]] از این اصل است. [[احساس]] [[تعارض]] جدّی میان سنّت معنوی پیامبران یهود با تشکیل دولتی سیاسی در [[فلسطین]] که مستلزم [[جنگ]] و [[خونریزی]] و [[اختلاف]] [[ادیان]] و [[مذاهب]] [[توحیدی]] است، از سوی بسیاری از شخصیّتهای مذهبی، سیاسی و [[علمی]] یهود چون مارتین بوبر، به [[صراحت]] ابراز شده و همچنان از سوی برخی محافل مذهبی یهود دنبالمیشود. <ref> تاریخ یک ارتداد، ص۱۳ـ۷۰.</ref> تقدّس این سرزمین نزد [[پیروان]] هر یک از سه [[دین]] ابراهیمی معتبر است. <ref> الموسوعة الفلسطینیه «قدس»، ج۳، ص۵۱۰؛Britanica, jerusalem</ref> آثار و بناهای مذهبی فراوانی در این سرزمین برای هر یک از پیروان این سه دین وجود دارد که دیوار [[ندبه]] برای یهودیان، کلیسای [[قیامت]] برای مسیحیان و [[مسجدالاقصی]] برای مسلمانان از اهمّ آنها بوده و تداعیگر خاطرههای مذهبی هر یک از آن دیانتها هستند. <ref>مؤلفات جرجی زیدان، ج۱۹، ص۴۷۴ـ۵۰۸؛ الموسوعة الفلسطینیه «قدس»، ج۳، ص۵۱۱.</ref> |
نسخهٔ ۱۷ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۳:۰۶
مقدمه
همه مناطق کره زمین از جهت انتساب به آفریدگارشان از صبغهای قدسی برخوردارند. يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ فَإِيَّايَ فَاعْبُدُونِ[۱] و وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِنْ فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ[۲] با این حال، در قرآن فقط یک سرزمین را مقدّس دانسته يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ[۳]، إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى[۴]، إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى[۵] و مناطق گوناگون آن، مبارک خوانده شده است وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ[۶]، سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۷]، وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ[۸]، وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ[۹]، فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي مِن شَاطِئِ الْوَادِي الأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ[۱۰]، وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ[۱۱].[۱۲] البتّه صفت مبارک در یک مورد دیگر نیز برای کعبه بهکار رفته است إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ[۱۳]. واژه «طور» يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ قَدْ أَنْجَيْنَاكُمْ مِنْ عَدُوِّكُمْ وَوَاعَدْنَاكُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى[۱۴]، وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْنَاءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِلْآكِلِينَ[۱۵]، وَطُورِ سِينِينَ[۱۶] و گاه، ارض با الف و لام عهد وَقُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا[۱۷]، به سرزمین مورد نظر اشاره دارند. این سرزمین در قرآن به مُبَوَّأَ صِدْقٍ بهمعنای جایگاه صدق و راستی وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّى جَاءَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ[۱۸] و رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ بهمعنای سرزمین مرتفع دارای امنیّت و دارای آب وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً وَآوَيْنَاهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ[۱۹] نیز وصف شده است[۲۰]
تاریخچه
سابقه این سرزمین به پیش از هجرت ابراهیم به آن باز میگردد و از دیرباز به سرزمین کنعانیان معروف بوده است. [۲۱] برخی نیز از نگاه اسطورهای، سابقه آن را به آغاز ظهور بشر در زمین بازگرداندهاند. [۲۲] اورشلیم در نقش نمادی از تمام آن سرزمین مقدّس، از مهمترین مناطق آن بهشمار میرود که نخستین اثر باستانی آن به قرن۱۹ و سپس ۱۴ قبل از میلاد باز میگردد. [۲۳] این شهر در کتاب مقدّس، به نامهای یبوس،[۲۴] اریئیل،[۲۵]شهر نیکی و عدالت و امان،[۲۶] شهر پاکی،[۲۷] شهر مقدّس،[۲۸] عروس خداوند،[۲۹] سرزمین مقدّس،[۳۰] ارض موعود،[۳۱] و سرزمین اسرائیل [۳۲] یادده است. بیتالمقدّس، در طول تاریخ، ساکنان گوناگونی را به خود دیده است؛ کنعانیان، حثّیان، یبوسیان، اموریان [۳۳] عبرانیان (یهود) و سرانجام عربها هریک در دورهای به آن رویآوردهاند.
برخی، وعدههای کتاب مقدّس درباره مالکیّت این سرزمین را دستآویزی برای برخی یهودیان افراطی موسوم به صهیونیستها، جهت کسب مشروعیّت سلطه بر آن سرزمین میدانند که بر اثر آن (وموقعیّت راهبردی فلسطین در خاورمیانه) موضوع سرزمین مقدّس، صبغه سیاسی شدیدی یافته و نزاعهای درون طایفهای و بین الادیانی فراوانی را پدید آورده است. [۳۴] فراتر از نگاه غیر مذهبی و سکولار رایج در جهان امروز که مشروعیّت اینگونه مالکیّتها را پذیرا نیست، آنچه از نگاه مطالعات تاریخی و کشفیّات باستانشناسی و نیز گزارشهای عهد عتیق مسلّم است، سرزمین مقدّس در اصل از آن اقوام بومی دیگری (معروف به کنعانیان بیشتر از نژاد سامی و برخی از آنها از قبایل عرب شبه جزیره عربستان) غیر از بنیاسرائیل بوده [۳۵] و فقط در دورهای متأخّر در حدود ۱۰۰۰ قبل از میلاد به مرکز حکومت یهود تبدیل شده که آن نیز مدّت زمان بسیاری نپاییده و این حکومت فقط در زمان داوود و سلیمان بهطور مستقل وجود داشته و در دورههای بعد بر اثر حملات فرعونهای مصر، آشوریان، بابلیان، مقدونیان و رومیان، همواره مستعمره قدرتی بیگانه بوده و سرانجام در دوره تیتوس و آدریانوس رومی به کلّی محو و نابود شده است و یهودیان برای همیشه از آن به نقاط گوناگون جهان کوچکردهاند.
افزون بر آن در دوره حضور یهودیان نیز نزاعهای مستمری میان ایشان و اقوام بومی آن سرزمین گزارش شده است. [۳۶] نزاعهای مستمر مذهبی بر سر این سرزمین، بیشتر میان یهودیان و مسیحیان در یک دوره، و مسیحیان و مسلمانان در دوره دیگر (طیّ کشورگشاییهای اسلامی و سپس جنگهای صلیبی) جریان داشته و هیچ گاه جز در عصر حاضر، نزاعی میان مسلمانان و یهودیان بر سر حاکمیّت این سرزمین وجود نداشته است. [۳۷] در این میان، انگیزههای صرفاً سیاسی ـ استعماری و غیر مذهبی از سوی گروهی از یهودیان افراطی بهطور مشهود به چشم میخورد که یهودیان مذهبی بسیاری با آن مخالفت کردهاند. وعدهها و بهطور کلّی پیام کتاب مقدّس از نگاه بسیاری از متألّهان یهود درباره آرمان اخلاقی و سنّت معنوی پیامبران بنیاسرائیل و نه اندیشهای صرفاً نژادپرستانه و ملّت محور بوده و به ضرورت اتّحاد مردم یهود با خدای پیامبرانشان اشاره دارد. تقدّس این سرزمین از نگاه پیامبران یهود، نه از خاک و نژاد آن، بلکه از وحدت مردم آن با خداوند نشأت میگیرد که مالکیّت الهی بر آن نیز تابعی از این اصل است. احساس تعارض جدّی میان سنّت معنوی پیامبران یهود با تشکیل دولتی سیاسی در فلسطین که مستلزم جنگ و خونریزی و اختلاف ادیان و مذاهب توحیدی است، از سوی بسیاری از شخصیّتهای مذهبی، سیاسی و علمی یهود چون مارتین بوبر، به صراحت ابراز شده و همچنان از سوی برخی محافل مذهبی یهود دنبالمیشود. [۳۸] تقدّس این سرزمین نزد پیروان هر یک از سه دین ابراهیمی معتبر است. [۳۹] آثار و بناهای مذهبی فراوانی در این سرزمین برای هر یک از پیروان این سه دین وجود دارد که دیوار ندبه برای یهودیان، کلیسای قیامت برای مسیحیان و مسجدالاقصی برای مسلمانان از اهمّ آنها بوده و تداعیگر خاطرههای مذهبی هر یک از آن دیانتها هستند. [۴۰]
روایات بسیاری درباره برتری بیتالمقدّس در منابع اسلامی آمده [۴۱] و کتابهای بسیاری نیز به این منظور نگاشته شده که تعداد آنها بنا به کتابشناسی یکی از معاصران به بیشاز پنجاه مورد میرسد. [۴۲] روایات فراوانی نیز درباره برتری همه سرزمین شام در دست است [۴۳] که باتوجّه به وجود انگیزه برای جعل اینگونه فضایل از سوی بنیامیّه، درباره بسیاری از آنها تردید جدّی وجود دارد. [۴۴] وجه قداست و مبارک بودن آن سرزمین از هر دو جهت دینی و دنیایی گزارش شده است. آن سرزمین پرنعمت، آب فراوان و زمین حاصلخیز داشته [۴۵] و مهد پیامبران،[۴۶] محلّ نزول وحی،[۴۷] معبد عابدان و مسکن صالحان،[۴۸] مسکن یعقوب و اسحاق و یوسف[۴۹] و محلّ دفن ابراهیم [۵۰] بوده و مردم آن در برهههای متعدّدی از تاریخ، سردمدار توحید و مبارزه با شرک و مظاهر آنبودهاند. [۵۱]اختلاف نظرهایی در تعیین حدود این سرزمین وجود دارد. محدوده این سرزمین در دورههای گوناگون حضور یهود در آن، همواره متغیّر بوده است؛[۵۲] امّا در تورات، مرزهای کاملاً مشخصّی برای سرزمین موعود بنیاسراییل معیّن شده [۵۳] که در برخی تفاسیر نیز منعکس شده است [۵۴] با این حال، عموم مفسّران و مورّخان اسلامی که قداست آن را فراتر از جریان مالکیّت بنیاسرائیل بر آن مینگرند، با توجّه به آیات گوناگون قرآن نظریّات متعدّدی درباره حدود آن ارائه دادهاند که میتوان آنها را سه دسته کرد سرتاسر زمین شام،[۵۵] از مصر تا فرات،[۵۶] بخشهایی از فلسطین و شام،[۵۷] مصر و شام،[۵۸] فلسطین. [۵۹] گویا مرکز این سرزمین مقدّس، همان اورشلیم یا بیتالمقدس و طور سینا، محلّ ملاقات موسی با خدا بوده؛ سپس قداست آن به مناطق اطراف نیز به مناسبتهای گوناگونی که برای پیامبران ابراهیمی رخ داده، تسری یافته است. برخی از این مناسبتها در دعای سمات یادشدهاند؛[۶۰] بنابراین، همه منطقه شامات از آن روی که مهد پیامبران و محلّ ظهور و گسترش ادیان الهی بوده است، مقدّس شمرده میشود [۶۱] و هر یک از ماجراهای قرآنی درباره این سرزمین، به منطقهای از آن مربوط میگردد.[۶۲]
یادکردهای سرزمین مقدس در قرآن
- نخستین یاد از این سرزمین بهطور هماهنگ در قرآن و تورات به ماجرای هجرت ابراهیم از بابل مربوط میشود. ابراهیم به همراه لوط پس از ماجراهایی که در بابل برایش رخ داد، بهسوی سرزمینی به راه افتاد که از سوی خداوند، مبارک شناسانده شده است: وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ[۶۳] مفسّران، این سرزمین را فلسطین یا شام دانستهاند [۶۴] و برکت آن را برای جهانیان از آن روی شمردهاند که شرایع آسمانی و ادیان الهی از آن سرزمین به دیگر نقاط جهان گسترش یافت. [۶۵] این محلّ در تورات، سرزمین کنعان معرّفی شده [۶۶] و آن را در زمره سرزمینهای میان فرات تا نیل،[۶۷] هدیهای از سوی خدا به نسل ابراهیم دانسته [۶۸] که گزارش آن در منابع اسلامی نیز راه یافته است. [۶۹] برخی پژوهشگران معاصر در اعتبار این دسته از گزارههای کتاب مقدّس تشکیک کرده و آن را از اسطورههای یهود شمردهاند؛[۷۰] ازاینروی، یهود به آن «سرزمین مواعید» گفتهاند. [۷۱] گزارش نامشهوری نیز به استناد آیه إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ[۷۲]، سرزمین هجرت ابراهیم را مکّه دانسته است. [۷۳] پس از ابراهیم، یعقوب و فرزندان وی به دنبال قدرت یافتن یوسف در مصر و پدید آمدن قحطی در کنعان، این سرزمین را ترک گفته، بهسوی مصر روان شدند [۷۴] تا آنکه سالها بعد موسی در بازگشت از مدین به مصر از بخشی از این سرزمین گذر میکند. او در منطقهای که قرآن از آن با عنوان وادی مقدّس که احتمالاً نام آن طوی بوده فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَى[۷۵]، إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى[۷۶]،[۷۷] و وادی ایمن فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي مِن شَاطِئِ الْوَادِي الأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ[۷۸] یاد میکند، در حال گذر بود که ماجرای سخن گفتن خداوند با وی در آن مکان رخ داد و به پیامبری بهسوی فرعون فرستاده شد. در آیه وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْنَاءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِلْآكِلِينَ[۷۹]، وَطُورِ سِينِينَ[۸۰] از منطقهای به نام طور سینا یا طور سینین یادشده که به اعتقاد برخی مفسّران، همان محلّ دیدار موسی با خدا بوده است. [۸۱] این منطقه را نام کوهی در فلسطین یا سرزمین میان مصر و ایله دانستهاند. [۸۲] موسی در ماجرای کوچ بنیاسرائیل از مصر، همواره آنان را به سکونت و استقرار در زمین موهوب از سوی خدا امید میداد: قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ[۸۳]، قَالُوا أُوذِينَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ[۸۴] در آیات وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ[۸۵]، وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ[۸۶] نیز به اراده خداوند مبنی بر حاکمیّت بنیاسرائیل در زمین، پس از استضعاف بهدست فرعونیان اشاره شده است. مفسّران، مقصود از این سرزمین موهوب را مصر یا عنوانی عام برای هر سرزمینی دانستهاند؛[۸۷] امّا با توجّه به دیگر آیات مربوط به کوچ بنیاسرائیل به نظر میرسد که مقصود، همان سرزمین موعود در فلسطین است. موسی پس از خروج از مصر و نابودی فرعون، بنیاسرائیل را بهسوی مشرق گسیل داشت و آنان را به فتح سرزمین مقدّس فرمان داد که خداوند از آنِ ایشان ساخته بود: يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ[۸۸] بنیاسرائیل از ساکنان نیرومند آنکه در تفاسیر به نام عمالقه معروفند،[۸۹] هراسیده، از رفتن به آن دیار پرهیز کردند: قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ[۹۰] برخی مفسّران، ذیل این آیات به نقل گزارش تورات [۹۱] مبنی بر فرستادن نقبای بنیاسرائیل برای تجسّس از احوال مردم آن سرزمین پرداختهاند. [۹۲] آن ۱۲ نقیب با مشاهده هیکل تنومند و نیروی بسیار آن مردم به هراس آمده و به رغم فرمان موسی یا پیمان بین خویش مبنی بر کتمان این خبر، آن را میان قبایل خویش شایع کردند و بدین وسیله هراس را در دل آنها افکندند. [۹۳] در منابع اسلامی، گزارشهای افسانهوار [۹۴] بسیاری در وصف تنومندی و نیرومندی آن مردم و رهبرشان عوجبنعناق آمده است. [۹۵] از میان نقبای دوازدهگانه فقط دو نفر به نام یوشعبننون و کالببنیوفنا به آن فرمان یا پیمان وفادار ماندند. آنان مردم را به مبارزه با عمالقه تشویق کرده، پیروزی آنها را حتمی شمردند: قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۹۶].[۹۷] برخی، با قرائت يَخَافُونَ بهصورت مجهول، آن دو مرد را از عمالقه شمردهاند که به موسی ایمان آورده بودند. [۹۸] به هر روی، مردم با بیاعتنایی به سفارش آن دو مرد و بنا به برخی روایات با تهدید آنها به مرگ [۹۹] از فرمان موسی سرپیچیدند: قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ[۱۰۰] و خواهان بازگشت بهسوی مصر شدند: وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ[۱۰۱].[۱۰۲] موسی با دلی شکسته، شکایت قوم خود را نزد خدا برد و داوری اورا درباره ایشان طلبید: قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ[۱۰۳][۱۰۴] و بدین ترتیب، خداوند، سرگردانی ۴۰ ساله را در بیابانهای بین مصر و فلسطین برای آنان مقدر کرد: قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ[۱۰۵] در روایتی غیر مشهور، به عزیمت موسی به همراه یاران اندکش برای جنگ با عمالقه اشاره شده و از فتح آن سرزمین بهدست وی، خبر داده شده است؛ امّا بنا به روایات مشهور که با گزارش تورات نیز سازگار است، یوشع بن نون جانشین موسی پس از پایان دوره سرگردانی به فتح آن سرزمین موفّق شد [۱۰۶] و آن را میان اسباط بنیاسرائیل تقسیم کرد. [۱۰۷] خداوند، پیش از فتح فلسطین به آنان فرمان داد تا هنگام ورود به آن سرزمین، عبارتی را به منظور سپاس از او و استغفار از گناهانشان بر زبان آورند؛[۱۰۸] امّا آنان این بار نیز از فرمان خداوند سرپیچیدند: وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطَايَاكُمْ وَسَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ[۱۰۹]، فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزًا مِنَ السَّمَاءِ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ[۱۱۰] واقعه فتح فلسطین و سکونت یهود در آن و مناطقی از اردن و شام در آیات متعدّدی یکی از نعمتهای بزرگ خداوند به بنیاسرائیل دانسته شده است: وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ[۱۱۱]، وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّى جَاءَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ[۱۱۲]، وَقُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ جِئْنَا بِكُمْ لَفِيفًا[۱۱۳] در این آیات، ماجرای قدرت یافتن و تسلّط بنیاسرائیل بر سرزمین موعود، بیدرنگ پس از ماجرای غرق فرعون آمده و در آیه كَذَلِكَ وَأَوْرَثْنَاهَا بَنِي إِسْرَائِيلَ[۱۱۴] نیز به صراحت از جانشینی بنیاسرائیل به جای فرعونیان یاد شده که برخی مفسّران را واداشته تا آن سرزمین را مصر بپندارند [۱۱۵] که چندان قابل قبول به نظر نمیرسد. [۱۱۶] برخی نیز گزارش یوسیفوس، مورّخ یهودی [۱۱۷] مبنی بر بازگشت موسی به مصر و حکومت بر آن را تقویت کردهاند. [۱۱۸] عدّهای دیگر از تسلّط داوود و سلیمان بر مصر بهصورت تأویل این آیات یادکردهاند؛[۱۱۹] امّا به نظر میرسد با توجّه به سلطه فرعونیان بر سرزمینهای اطرافشان، منظور از استخلاف بنیاسرائیل در جای فرعونیان، تسلّط آنها بر مستعمراتشان در فلسطین و شام و اردن باشد. [۱۲۰] دانشمندان اسلامی هنگام بحث از تعارض دو فرمان خداوند مبنی بر واگذاری سرزمینهای مقدّس به بنیاسرائیل و حرام شمردن آن سرزمینها برایشان يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ[۱۲۱]، قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ[۱۲۲] در برابر گزارش تورات که در ملکیّت دائم یهود بر سرزمینهای مقدّس ظهور دارد،[۱۲۳] آن را به استناد برخی آیات قرآن، مالکیّتی مشروط به طاعت و بندگی خدا دانستهاند: قَالُوا أُوذِينَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِيَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ[۱۲۴]، وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ[۱۲۵][۱۲۶] خداوند در آغاز سوره اسراء نیز از سلطه اقوامی دیگر بر سرزمینهای مقدّس برای مجازات بنیاسرائیل یادکرده و از تکرار این مجازات درصورت بدکرداری دوباره آنان خبر داده است: وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَيْكُمْ عِبَادًا لَّنَا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجَاسُواْ خِلالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَّفْعُولاً ثُمَّ رَدَدْنَا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَأَمْدَدْنَاكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَجَعَلْنَاكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرًا إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَةِ لِيَسُوؤُواْ وُجُوهَكُمْ وَلِيَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِيُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْا تَتْبِيرًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن يَرْحَمَكُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ حَصِيرًا[۱۲۷]
- دیگر یادکرد سرزمین مقدّس در قرآن به تسخیر باد در دست سلیمان مربوط میشود. باد همانند برخی دیگر از پدیدهها در اختیار سلیمان قرار گرفته بود و او آن را در سرزمین با برکت خداوند به گردش درمیآورد: وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ[۱۲۸] برخی مفسّران، ذیل این آیه، گزارشی افسانهوار را از سوار شدن سلیمان و یارانش بر این پدیده طبیعی ذکر کردهاند [۱۲۹] که آیات قرآن گویای آن نیست.
- پیوستگی سرزمین سبأ به شام و فلسطین در دوره آبادانی یمن از دیگر یادکردهای سرزمین مقدّس در قرآن است. مردم سبأ در سفر بازرگانی به شام و بیتالمقدّس از روستایی به روستای دیگر درآمده، هرگز نیازمند گذر از بیابانهای گسترده و غیرمسکون نبودند: وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ[۱۳۰][۱۳۱] آنان چون قدر این نعمت را ندانستند، خداوند آن را از ایشان گرفت و جاده بازرگانی آنها خراب و ناآباد شد و خود نیز پاره پاره و پراکنده شدند: فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ[۱۳۲].[۱۳۳]
- مفسّران، ذیل داستان عزیر یا ارمیا که هنگام گذر از اورشلیم خراب، به یاد رستاخیز افتاد و به مرگی صد ساله فرو رفت، از سرزمین مقدّس یادکردهاند: أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۱۳۴].[۱۳۵] در آیه وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً وَآوَيْنَاهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِينٍ[۱۳۶] از مأوا گزیدن عیسی و مادرش مریم در مکانی بلند و امن و دارای آب، یادشده که به بیتالمقدس یا برخی مناطق اطراف آن تفسیر شده [۱۳۷] و به جریان ولادت حضرت مربوط دانسته شده است. [۱۳۸]
- یادکرد دیگر سرزمین مقدّس در قرآن به ماجرای معراج پیامبر از مکّه به مسجدالاقصی در مرحله اوّل و پس از آنجا به آسمان در مرحله دوم مربوط میشود: سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ[۱۳۹].[۱۴۰] عبدالله بن سلام از راویان اسرائیلیات در تفسیر آیه وَاسْتَمِعْ يَوْمَ يُنَادِ الْمُنَادِ مِنْ مَكَانٍ قَرِيبٍ[۱۴۱] صحرای محشر را در ارض مقدّسه دانسته و آن را در زمره فضایل بیتالمقدّس شمرده است. [۱۴۲] ارض مقدّسه در برخی روایات شیعه بر سرزمینهای مقدّس دیگر مانند نجف و کربلا تطبیق شده است[۱۴۳].[۱۴۴]
ارض المقدسه
يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ...[۱۴۵]. به قول مؤلف مفردات: ارض، زمین یا جرم و جسمی که در مقابل آسمان قرار دارد. جمع آن - ارضون – است و در قرآن به صورت جمع نیامده است. پائین و زیر هر چیز را نیز به ارض تعبیر کردهاند، همانگونه که بالا و فوق هر چیز را هم (سَماء) نامیدهاند[۱۴۶]. در المنجد آمده است: الارض جالرضون و اُرُوض و اَراض و آراض: کره زمین ارض النعل: ته کفش که به زمین میخورد. استعمال «ارض» در آیه ۲۱ سوره مائده، به معنای قطعهای از زمین است. در این آیه حضرت موسی از قوم خود میخواهد که داخل در سرزمین مقدس شوند.
کتاب اطیب البیان فی تفسیر القرآن[۱۴۷] نوشته است: «ارض مقدسه که بیت المقدس و فلسطین و شامات و طورسینا باشد». این اثر در صفحه بعد ضمن اشاره به این اقوال اضافه میکند: «مانعی ندارد که مراد سوریا و عراق باشد و شامل جمیع آن حدود مثل جبل عامل و نحو آنها بشود». کتاب «الأمثل فی تفسیر کتاب الله منزل»[۱۴۸] نیز این اقوال مختلف را آورده است. در کتاب تفسیر انوار درخشان[۱۴۹] آمده است: «پس از آنکه بنی اسرائیل از دریای نیل عبور نمودند برای اینکه حاضر شوند و دستور پروردگار را در مسیر خود اجرا کنند موسی کلیم(ع) بسیاری از نعمتهای پروردگار را برای زمینهچینی و جلب نظر به آنان یادآوری نموده آنگاه امر پرودگار را با آنان فرمود که به سوی شهر اریحا و بیت المقدس روانه شوند. سرزمین شام، سرزمین مقدسی است که در ترجمه بیان السعاده[۱۵۰] مورد تأکید قرار گرفته است. ترجمه جوامع الجامع[۱۵۱] «الأرض المقدس» را سرزمین بیت المقدس دانسته و افزوده: برخی گفتهاند: منظور فلسطین و دمشق و قسمتی از اردن است و گفتهاند: منظور شام است.
بر اساس نوشته «تفسیر آسان»[۱۵۲]: آنچه امام محمدباقر(ع) در این باره فرمود این است که منظور از ارض مقدس: سرزمین شام میباشد و معنای مقدس بودن آن این است که این سرزمین مسکن انبیاء و محل ترویج ادیان بر حق بوده است. «مجمع البیان فی تفسیر القرآن»[۱۵۳] خود از قول زجاج و فراء آورده است: «منظور دمشق و فلسطین و قسمتی از اردن است. قتاده گوید: منظور شام است. مجاهد گوید: منظور سرزمین طور و اطراف آن است». ملاحظه میفرمایید که «علما را در تعیین سرزمین مقدس اختلاف است، بعضی آن را بیت المقدس و ایلیا گفتهاند و جمعی گفتهاند که طورسینا است و بعضی فلسطین و نواحی اردن را گفتهاند و طایفهای هم تماشا را ارض مقدس خواندهاند»[۱۵۴]. تا حدی که کتاب قصههای قرآن[۱۵۵] سرزمین مقدس را فلسطین و یا شام[۱۵۶] دانسته است و گفته: «سرزمین مقدس همان سرزمین ارض موعودی است که خدا به ابراهیم خلیل وعده داد که آن را ملک اولاد صالح وی قرار دهد و به پیروان دین واگذار نماید».[۱۵۷]
ارض موعود کجاست؟
کنعان، که حضرت موسی(ع) بنی اسرائیل را وعده بازگشت بدانجا داد[۱۵۸]. کنعانی، عنوان قوم (و زبان) منطقه داخلی سوریه - فلسطین و فنیقی از آن لبنان ساحلی است. اینها شاخههای عموری هستند بنادر سامی نشین تجاری پس از هجوم ملل دریایی به تدریج به نام مشترک فینیقی خوانده شد. م[۱۵۹].[۱۶۰]
ارض میعاد
در کتاب العبر[۱۶۱] در خصوص وفات حضرت یعقوب آمده است: «جنازه یعقوب را به فلسطین حمل کردند. یوسف به مصر بازگشت و تا پایان عمر در آنجا بود و چون مرگش فرا رسید وصیت کرد جسد او را در مصر به خاک سپارند و هر گاه قوم رهسپار ارض میعاد یا ارض مقدس گردیدند آن را با خود ببرند» میدانیم که وصیت یعقوب آن بود، که «جنازه او را به فلسطین برده و نزد پدر و جدش اسحاق و ابراهیم دفن کند»[۱۶۲] با این حساب شکی باقی نمیماند که ارض میعاد، ارض مقدس و کنعان همان فلسطیناند.[۱۶۳]
ارض مقدس، فلسطین است
کنعان نام قدیمی این کشور است[۱۶۴]. بر کرانه جنوب شرقی دریای مدیترانه قرار گرفته، مصر در مغرب، سوریه و اردن در مشرق و لبنان در جنوب آن قرار گرفته است. دریاچه بحرالمیت که ۱۰۲۰ کیلومتر مربع مساحت دارد و ۳۹۳ متر پائینتر از سطح دریاهای آزاد قرار گرفته در فلسطین اشغالی است.[۱۶۵]
منظور از ارض مقدس در این آیه کجاست؟
گرچه بعید نیست که منظور تمام شامات باشد ولی احتمال نزدیکی این است که منظور از سرزمین مقدس، «فلسطین» که کانون هر سه دین آسمانی اسلام، مسیحیت و یهودیت است باشد.[۱۶۶]
منابع
پانویس
- ↑ «ای بندگان مؤمن من! زمین من گسترده است پس، تنها مرا بپرستید!» سوره عنکبوت، آیه ۵۶.
- ↑ «و بر روی آن کوههایی استوار پدید آورد و در آن خجستگی نهاد و در چهار روز روزیهایش را در آن برای خواهندگان یکسان اندازهگیری کرد» سوره فصلت، آیه ۱۰.
- ↑ «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر فرموده است وارد شوید و واپس مگرایید که زیانکار گردید» سوره مائده، آیه ۲۱.
- ↑ «بیگمان این منم پروردگار تو، پایپوشهای خویش را درآور که تو در سرزمین مقدس «طوی» یی» سوره طه، آیه ۱۲.
- ↑ «آنگاه که پروردگارش او را در سرزمین پاک «طوی» فرا خواند،» سوره نازعات، آیه ۱۶.
- ↑ «و قومی را که (از سوی فرعونیان) ناتوان شمرده میشدند وارث شرق و غرب آن سرزمین کردیم که در آن برکت نهاده بودیم و سخن نیکوی پروردگارت درباره بنی اسرائیل به خاطر شکیبی که ورزیدند راست آمد و آنچه را فرعون و قومش میساختند و آنچه را بر میافراختند زیر و زبر» سوره اعراف، آیه ۱۳۷.
- ↑ «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گرداندهایم- برد تا از نشانههایمان بدو نشان دهیم، بیگمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.
- ↑ «و او و لوط را رهاندیم، به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان خجستگی نهاده بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۱.
- ↑ «و برای سلیمان، باد تیزپا را (رام کردیم) که به فرمان وی به سرزمینی که ما در آن خجستگی نهاده بودیم میوزید و ما به هر چیزی داناییم» سوره انبیاء، آیه ۸۱.
- ↑ «چون به آن (آتش) رسید از کناره راست آن درّه در آن پاره زمین خجسته، از آن درخت بانگ برآمد که: ای موسی! منم، خداوند پروردگار جهانیان» سوره قصص، آیه ۳۰.
- ↑ «و میان آنان و شهرهایی که در آنها خجستگی نهاده بودیم شهرهایی به هم پیوسته پدید آوردیم و در آنها راه رفت و آمد را به اندازه (برقرار) کردیم (و گفتیم) شبها و روزها در آنها با ایمنی سفر کنید» سوره سبأ، آیه ۱۸.
- ↑ المیزان، ج۸، ص۲۲۸.
- ↑ «بیگمان نخستین خانهای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.
- ↑ «ای بنی اسرائیل! ما شما را از دشمنتان رهایی بخشیدیم و با شما در سوی راست (کوه) طور وعده نهادیم و برای شما ترنجبین و بلدرچین فرو فرستادیم» سوره طه، آیه ۸۰.
- ↑ «و نیز درختی را که از طور سینا بیرون میآید که (دانه) روغنی و نانخورشی برای خورندگان میرویاند» سوره مؤمنون، آیه ۲۰.
- ↑ «و به کوه سینا،» سوره تین، آیه ۲.
- ↑ «و پس از وی به بنی اسرائیل گفتیم: در این سرزمین جای گیرید و چون وعده جهان واپسین در رسد شما را با هم (گرد) میآوریم» سوره اسراء، آیه ۱۰۴.
- ↑ «و به یقین ما بنی اسرائیل را در جایگاهی سزاوار جای دادیم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی بخشیدیم و به اختلاف رو نیاوردند مگر آنگاه که به دانش دست یافتند؛ بیگمان پروردگارت روز رستخیز در آنچه اختلاف میورزیدند میان آنان داوری خواهد کرد» سوره یونس، آیه ۹۳.
- ↑ «و پسر مریم و مادرش را نشانهای گرداندیم و آن دو را در پناه پشتهای هموار و دارای آبی روان جای دادیم» سوره مؤمنون، آیه ۵۰.
- ↑ معموری، علی، مقاله «ارض مقدس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ قاموس الکتاب المقدس، ص۷۸۹.
- ↑ الانس الجلیل، ج۱، ص۷ـ۸.
- ↑ قاموس الکتاب المقدس، «اورشلیم»؛ معجماللاهوت الکتابی، ص۱۲۴.
- ↑ کتاب مقدّس، داوران ۱۹: ۱۰ـ۱۱.
- ↑ کتاب مقدّس، اشعیا ۲۹: ۱.
- ↑ کتاب مقدّس، اشعیا ۱: ۲۶.
- ↑ کتاب مقدّس، اشعیا ۴۸: ۲.
- ↑ کتاب مقدّس، متی ۴: ۵.
- ↑ کتاب مقدّس، اشعیا ۶۲: ۴.
- ↑ کتاب مقدّس، زکریا ۲: ۱۲.
- ↑ کتاب مقدّس، عبرانیان ۱۱: ۹.
- ↑ کتاب مقدّس، سموئیل دوم ۱: ۱۳.
- ↑ التحریر والتنویر، ج۶، ص۱۶۳.
- ↑ مقارنةالادیان، ج۱، ص۳۳ـ۳۷؛ تاریخ یک ارتداد، ص۳۵ـ۷۰.
- ↑ قاموس الکتاب المقدس، ص۶۸۵ و ۶۹۱ـ۶۹۴؛ مؤلفات جرجی زیدان، ج۱۹، ص۴۶۶ـ۴۶۷؛ الموسوعة الفلسطینیه، ج۳، ص۵۱۰ و ۵۱۱.
- ↑ مقارنة الادیان، ج۱، ص۷۰ـ۸۶؛ الموسوعة الفلسطینیه، «قدس» ج۳، ص۵۱۰ـ۵۱۱.
- ↑ EncycLopedia of IsLam,ALkuds.
- ↑ تاریخ یک ارتداد، ص۱۳ـ۷۰.
- ↑ الموسوعة الفلسطینیه «قدس»، ج۳، ص۵۱۰؛Britanica, jerusalem
- ↑ مؤلفات جرجی زیدان، ج۱۹، ص۴۷۴ـ۵۰۸؛ الموسوعة الفلسطینیه «قدس»، ج۳، ص۵۱۱.
- ↑ مختصر کتاب البلدان، ص۹۱ـ۹۹؛ الانس الجلیل، ج۱، ص۲۳۸ـ۲۴۳.
- ↑ بیتالمقدس شهر پیامبران، ص۱۱ـ۱۶؛ الموسوعة الذهبیه، ج۸، ۱۲۷ـ۱۲۹.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۷، ص۶۱؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۵۲۷ـ۵۳۱؛ کشفالأسرار، ج۳، ص۷۵.
- ↑ روحالمعانی، مج۶، ج۹، ص۵۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۸۳؛ کشفالأسرار، ج۵، ص۴۸۱؛ التفسیرالکبیر، ج۲۲، ص۱۹۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۲۷۶؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۴۲۱.
- ↑ کشفالأسرار، ج۵، ص۴۸۱.
- ↑ کشفالأسرار، ج۵، ص۴۸۱.
- ↑ قصصالأنبیاء، ص۱۷۶؛ بحارالانوار، ج۱۳، ص۱۷۷.
- ↑ التحریروالتنویر، ج۶، ص۱۶۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج۴، ص۲۷۶.
- ↑ قاموس الکتاب المقدس، ص۶۸۵.
- ↑ کتاب مقدّس، عدد ۳۴.
- ↑ التحریر والتنویر، ج۶، ص۱۶۲.
- ↑ جامعالبیان، مج۴، ج۶، ص۲۳۴؛ الکشاف، ج۱، ص۶۲۰ و ج۳، ص۱۲۶؛ کشفالأسرار، ج۳، ص۷۵.
- ↑ جامعالبیان، مج۴، ج۶، ص۲۳۵؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۴۷.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۲۷۶؛ التفسیرالکبیر، ج۱۱، ص۱۹۶ـ۱۹۷؛ الاشباه و النظائر، ص۲۰۱.
- ↑ الکشاف، ج۲، ص۱۴۹؛ مجمعالبیان، ج۶، ص۶۸۶.
- ↑ قصص الأنبیاء، ص۱۷۶؛ بحارالانوار، ج۱۳، ص۱۷۷.
- ↑ جمالالاسبوع، ص۳۲۱؛ بحارالانوار، ج۸۷، ص۹۶ـ۱۰۰.
- ↑ نمونه، ج۴، ص۳۳۷ و ج۱۲، ص۳۱۳.
- ↑ معموری، علی، مقاله «ارض مقدس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ «و او و لوط را رهاندیم، به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان خجستگی نهاده بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۱.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۷، ص۶۱؛ الکشاف، ج۳، ص۱۲۶.
- ↑ الکشاف، ج۳، ص۱۲۶.
- ↑ کتاب مقدّس، تکوین ۱۲: ۵.
- ↑ کتاب مقدّس، تکوین ۱۵: ۷ـ۹.
- ↑ کتاب مقدّس، تکوین ۱۳: ۱۴ـ۱۷؛ تثنیه ۶: ۱۰ و ۱۸.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۶۲۰؛ کشفالاسرار، ج۳، ص۷۶؛ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۹۶ـ۱۹۷.
- ↑ تاریخ یک ارتداد، ص۳۵ـ۵۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۹۶؛ المنار، ج۶، ص۳۲۵.
- ↑ «بیگمان نخستین خانهای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.
- ↑ مجمعالبیان، ج۷، ص۸۹.
- ↑ قاموس الکتاب المقدس، ص۷۹۰.
- ↑ «و چون به آن رسید ندا داده شد: ای موسی!» سوره طه، آیه ۱۱.
- ↑ «بیگمان این منم پروردگار تو، پایپوشهای خویش را درآور که تو در سرزمین مقدس «طوی» یی» سوره طه، آیه ۱۲.
- ↑ جامعالبیان، مج۹، ج۱۶، ص۱۸۲ـ۱۸۳.
- ↑ «چون به آن (آتش) رسید از کناره راست آن درّه در آن پاره زمین خجسته، از آن درخت بانگ برآمد که: ای موسی! منم، خداوند پروردگار جهانیان» سوره قصص، آیه ۳۰.
- ↑ «و نیز درختی را که از طور سینا بیرون میآید که (دانه) روغنی و نانخورشی برای خورندگان میرویاند» سوره مؤمنون، آیه ۲۰.
- ↑ «و به کوه سینا،» سوره تین، آیه ۲.
- ↑ الکشاف، ج۳، ص۱۸۰ و ج۴، ص۷۷۳.
- ↑ الکشاف، ج۳، ص۱۸۰.
- ↑ «موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بیگمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث میدهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.
- ↑ «گفتند: ما پیش از آنکه تو نزد ما بیایی و پس از آنکه آمدی آزار دیدهایم، (موسی) گفت: امید است پروردگارتان دشمنتان را نابود گرداند و شما را در زمین جانشین سازد آنگاه در نگرد که چگونه رفتار میکنید» سوره اعراف، آیه ۱۲۹.
- ↑ «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شدهاند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ «و به آنان در این (سر) زمین توانایی بخشیم و با آنان به فرعون و هامان و سپاه آن دو، چیزی را که از آن میهراسیدند نشان دهیم» سوره قصص، آیه ۶.
- ↑ روحالمعانی، مج۶، ج۹، ص۴۵.
- ↑ «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر فرموده است وارد شوید و واپس مگرایید که زیانکار گردید» سوره مائده، آیه ۲۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۸۳؛ الکشاف، ج۱، ص۶۲۰.
- ↑ «گفتند: ای موسی! در آنجا گروهی گردنکش جای دارند و تا آنان از آن بیرون نیایند ما درون آن نخواهیم رفت اما اگر از آنجا بیرون آیند ما درون میرویم» سوره مائده، آیه ۲۲.
- ↑ کتاب مقدس، عدد ۱۳ـ۱۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۸۳؛ جامعالبیان، مج۴، ج۶، ص۲۳۷ـ۲۳۹؛ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۹۷.
- ↑ کشفالاسرار، ج۳، ص۷۷.
- ↑ روحالمعانی، مج۴، ج۶، ص۱۵۷.
- ↑ کشفالأسرار، ج۳، ص۷۶؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۲۵۳ـ۲۵۴؛ الکامل، ج۱، ص۱۴۹.
- ↑ «دو مرد از کسانی که (از خداوند) میترسیدند (و) خداوند بر آنان نعمت بخشیده بود گفتند: از در (این شهر) بر آنان وارد شوید و هنگامی که در آن درآیید شما پیروزید و اگر مؤمنید تنها بر خداوند توکل کنید» سوره مائده، آیه ۲۳.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۴۲۱ـ۴۲۲؛ مجمعالبیان، ج۳، ص۲۷۷؛ جامعالبیان، مج۴، ج۶، ص۲۳۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۲۷۹؛ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۸۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۸۴.
- ↑ «گفتند: ای موسی، تا آنان در آنند ما هرگز، هیچگاه بدان وارد نمیشویم؛ تو برو و پروردگارت، (با آنان) نبرد کنید که ما همینجا خواهیم نشست» سوره مائده، آیه ۲۴.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! هرگز یک (رنگ) خوراک را برنمیتابیم به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه زمین میرویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز، بر آورد. او گفت: آیا چیز پستتر را به جای چیز بهتر میخواهید؟ به شهری فرود آیید که (آنجا) آنچه خواستید در اختیار شماست؛ و مهر خواری و تهیدستی بر آنان زده شد و سزاوار خشم خداوند شدند زیرا نشانههای خداوند را انکار میکردند و پیامبران را ناحقّ میکشتند؛ این بدان روی بود که سرکشی ورزیدند و از اندازه، میگذشتند» سوره بقره، آیه ۶۱.
- ↑ جامعالبیان، مج۴، ج۶، ص۲۳۹؛ الکشاف، ج۱، ص۶۲۰.
- ↑ «(موسی) گفت: پروردگارا! من جز اختیار خویش و برادرم را ندارم، میان ما و این قوم نافرمان جدایی انداز!» سوره مائده، آیه ۲۵.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۶۲۲؛ تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۴۲۲.
- ↑ «(خداوند) فرمود: که (آمدن به) این سرزمین چهل سال بر آنان حرام است؛ روی زمین سرگردان میشوند، پس بر گروه نافرمانان دریغ مخور» سوره مائده، آیه ۲۶.
- ↑ مجمعالبیان، ج۳، ص۲۷۷؛ الکشاف، ج۱، ص۶۲۲.
- ↑ کتاب مقدس، یشوع، ۱۸ـ۱۹.
- ↑ الکشاف، ج۱، ص۱۴۲.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتیم: بدین شهر در آیید و از (نعمتهای) آن از هر جا که خواستید فراوان بخورید و با فروتنی از دروازه وارد شوید و بگویید: از لغزش ما بگذر! تا از لغزشهای شما درگذریم، و به زودی (پاداش) نکوکاران را میافزاییم» سوره بقره، آیه ۵۸.
- ↑ «امّا ستمکاران گفتاری دیگر را جایگزین آنچه به آنان گفته شده بود، کردند آنگاه ما بر ستمگران به کیفر نافرمانی که میکردند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم» سوره بقره، آیه ۵۹.
- ↑ «و قومی را که (از سوی فرعونیان) ناتوان شمرده میشدند وارث شرق و غرب آن سرزمین کردیم که در آن برکت نهاده بودیم و سخن نیکوی پروردگارت درباره بنی اسرائیل به خاطر شکیبی که ورزیدند راست آمد و آنچه را فرعون و قومش میساختند و آنچه را بر میافراختند زیر و زبر» سوره اعراف، آیه ۱۳۷.
- ↑ «و به یقین ما بنی اسرائیل را در جایگاهی سزاوار جای دادیم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی بخشیدیم و به اختلاف رو نیاوردند مگر آنگاه که به دانش دست یافتند؛ بیگمان پروردگارت روز رستخیز در آنچه اختلاف میورزیدند میان آنان داوری خواهد کرد» سوره یونس، آیه ۹۳.
- ↑ «و پس از وی به بنی اسرائیل گفتیم: در این سرزمین جای گیرید و چون وعده جهان واپسین در رسد شما را با هم (گرد) میآوریم» سوره اسراء، آیه ۱۰۴.
- ↑ «چنین بود و ما آنها را به بنی اسرائیل وانهادیم» سوره شعراء، آیه ۵۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج۴، ص۷۲۵؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۵۳۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۳، ص۱۷۶؛ المیزان، ج۸، ص۲۲۸.
- ↑ المنار، ج۹، ص۹۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج۵، ص۱۹۹.
- ↑ الکشاف، ج۲، ص۱۴۹؛ کشفالأسرار، ج۳، ص۷۲۱؛ الفرقان، ج۹، ص۲۶۷.
- ↑ المنار، ج۹، ص۹۸؛ التفسیرالکبیر، ج۱۴، ص۲۲۱.
- ↑ «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر فرموده است وارد شوید و واپس مگرایید که زیانکار گردید» سوره مائده، آیه ۲۱.
- ↑ «(خداوند) فرمود: که (آمدن به) این سرزمین چهل سال بر آنان حرام است؛ روی زمین سرگردان میشوند، پس بر گروه نافرمانان دریغ مخور» سوره مائده، آیه ۲۶.
- ↑ کتاب مقدس، تثنیه ۹: ۴ـ۶.
- ↑ «گفتند: ما پیش از آنکه تو نزد ما بیایی و پس از آنکه آمدی آزار دیدهایم، (موسی) گفت: امید است پروردگارتان دشمنتان را نابود گرداند و شما را در زمین جانشین سازد آنگاه در نگرد که چگونه رفتار میکنید» سوره اعراف، آیه ۱۲۹.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارتان اعلام داشت: اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما میافزایم و اگر ناسپاسی کنید بیگمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۱، ص۱۹۷؛ المیزان، ج۵، ص۲۸۹ـ۲۹۰.
- ↑ «و به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) خبر دادیم که دو بار در این سرزمین تباهی میورزید و گردنکشی بزرگی میکنید. و چون وعده نخست (از) آن دو (تباهی) فرا رسد بندگانی سخت جنگاور را که داریم بر شما برمیانگیزیم که درون خانهها را جست و جو میکنند و (این) وعدهای انجام یافتنی است. سپس پیروزی بر آنان را دوباره بهره شما میکنیم و با داراییها و پسران به شما یاری میرسانیم و شمار شما را افزونتر میگردانیم. اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیدهاید و اگر بدی کنید به خویش کردهاید و چون وعده فرجامین فرا رسد (بندگانی دیگر را میفرستیم) تا چهرههایتان را اندوهبار گردانند و در آن مسجد وارد گردند چنان که بار نخست وارد آن شده بودند و تا بر هر چه دست یابند از میان بردارند. باشد که پروردگارتان بر شما بخشایش آورد و اگر (به نافرمانی) بازگردید ما نیز باز میگردیم و دوزخ را زندان کافران قرار دادهایم» سوره اسراء، آیه ۴-۸.
- ↑ «و برای سلیمان، باد تیزپا را (رام کردیم) که به فرمان وی به سرزمینی که ما در آن خجستگی نهاده بودیم میوزید و ما به هر چیزی داناییم» سوره انبیاء، آیه ۸۱.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۹۰؛ جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۷،ص۷۳.
- ↑ «و میان آنان و شهرهایی که در آنها خجستگی نهاده بودیم شهرهایی به هم پیوسته پدید آوردیم و در آنها راه رفت و آمد را به اندازه (برقرار) کردیم (و گفتیم) شبها و روزها در آنها با ایمنی سفر کنید» سوره سبأ، آیه ۱۸.
- ↑ کشفالاسرار، ج۸، ص۱۲۹.
- ↑ «اما گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله انداز و به خویشتن ستم کردند؛ ما نیز آنان را (چون) افسانهها گرداندیم و همه را سخت پراکندیم؛ بیگمان در این، نشانههایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است» سوره سبأ، آیه ۱۹.
- ↑ الکشاف، ج۳، ص۵۷۷؛ مجمعالبیان، ج۸، ص۶۰۶.
- ↑ «یا همچون (داستان) آن کس که بر (خرابههای) شهری (با خانههایی) فرو ریخته گذشت. گفت: چگونه خداوند (مردم) این (شهر) را پس از مرگ آن (ها) زنده میگرداند؟ و خداوند همو را صد سال میراند و سپس (دوباره به جهان) باز آورد؛ فرمود: چندگاه درنگ داشتی؟ گفت: یک روز یا پارهای از یک روز درنگ داشتم؛ فرمود: (نه) بلکه صد سال است که درنگ کردهای، به آب و غذایت بنگر که دگرگونی نپذیرفته است و (نیز) به درازگوش خود بنگر (که مرده و پوسیده است)- و (این) برای آن (است) که تو را نشانهای برای مردم کنیم- و به استخوانها بنگر که چگونه آنها را جنبانده، کنار هم فرا میچینیم آنگاه گوشت (و پوست) بر آن میپوشانیم، و چون بر وی آشکار شد گفت: میدانم که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۵۹.
- ↑ جامعالبیان، مج۳، ج۳، ص۴۳؛ البرهان، ج۱، ص۵۲۹ و ۵۳۲؛ مجمعالبیان، ج۱ـ۲، ص۶۴۰.
- ↑ «و پسر مریم و مادرش را نشانهای گرداندیم و آن دو را در پناه پشتهای هموار و دارای آبی روان جای دادیم» سوره مؤمنون، آیه ۵۰.
- ↑ تفسیر عبدالرزاق، ج۲، ص۴۱۶؛ جامعالبیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۳۴ـ۳۶؛ التبیان، ج۷، ص۳۷۳.
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۳۵.
- ↑ «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی - که پیرامون آن را خجسته گرداندهایم- برد تا از نشانههایمان بدو نشان دهیم، بیگمان اوست که شنوای بیناست» سوره اسراء، آیه ۱.
- ↑ الکشاف، ج۲، ص۶۴۶.
- ↑ «و به روزی گوش فرا دار که بانگ برآورنده از جایگاهی نزدیک، بانگ برآورد» سوره ق، آیه ۴۱.
- ↑ روضة الواعظین، ص۴۰۹.
- ↑ معانیالاخبار، ج۲، ص۳۷۲؛ تهذیب، ج۶، ص۴۴؛ بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۳۹ـ۲۴۰.
- ↑ معموری، علی، مقاله «ارض مقدس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.
- ↑ «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر فرموده است وارد شوید و واپس مگرایید که زیانکار گردید» سوره مائده، آیه ۲۱.
- ↑ ر.ک: حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ترجمه: سید غلامرضا خسروی حسینی، ج۱، ص۱۹۷.
- ↑ اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۳۶.
- ↑ الأمثل فی تفسیر کتاب الله منزل، ج۳، ص۶۶۲.
- ↑ انوار درخشان، ج۴، ص۳۹۹.
- ↑ بیان السعاده، ج۴، ص۳۱۲.
- ↑ ترجمه جوامع الجامع، ج۲، ص۵۷.
- ↑ تفسیر آسان، ج۴، ص۱۳۶.
- ↑ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۲۶۷.
- ↑ روضة الصفا، ص۷۵.
- ↑ قصههای قرآن، ص۱۰۹.
- ↑ قصههای قرآن، ص۲۰۶.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۲۵۴.
- ↑ دانستنیهای ایران و جهان، ص۹۸.
- ↑ اطلس تاریخی جهان از آغاز تا امروز، ص۶۸.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۲۵۷.
- ↑ العبر، ص۸۲.
- ↑ محلاتی، تاریخ انبیاء، ص۲۱۶.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۲۵۷.
- ↑ دایرة المعارف کتاب مقدس، ص۸۱۵.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۲۵۸.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۲۵۸.