الواح موسی در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


== واژه‌شناسی ==
== واژه‌شناسی ==
[[الواح]] جمع «[[لوح]]» از «لاحَ یَلوُحُ» به معنای ظاهر شدن و درخشیدن است و چون با [[نوشتن]] بر روی یک صفحه مطالب آشکار و روشن می‌گردد، به هرچیز پهن، مانند سنگ، چوب، استخوان، پوست و فلز که بر آن چیزی می‌نگارند لوح گویند.<ref>تاج‌العروس، ج ۴، ص۱۹۵؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص۳۵۳؛ التحقیق، ج ۱۰، ص۲۵۱ ـ ۲۵۲، «لوح».</ref>.<ref>[[ابوالفضل روحی|روی، ابوالفضل]]، [[الواح موسی - روحی (مقاله)|مقاله «الواح موسی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص188.</ref>
[[الواح]] جمع «[[لوح]]» از «لاحَ یَلوُحُ» به معنای ظاهر شدن و درخشیدن است و چون با [[نوشتن]] بر روی یک صفحه مطالب آشکار و روشن می‌گردد، به هرچیز پهن، مانند سنگ، چوب، استخوان، پوست و فلز که بر آن چیزی می‌نگارند لوح گویند.<ref>تاج‌العروس، ج ۴، ص۱۹۵؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص۳۵۳؛ التحقیق، ج ۱۰، ص۲۵۱ ـ ۲۵۲، «لوح».</ref>.<ref>[[ابوالفضل روحی|روحی، ابوالفضل]]، [[الواح موسی - روحی (مقاله)|مقاله «الواح موسی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص188.</ref>


==الواح موسی در قرآن==
==الواح موسی در قرآن==
خط ۱۶: خط ۱۶:
در [[کتاب مقدس]] نیز آمده است که خداوند از موسی {{ع}} خواست تا بر [[کوه]] بالا رفته، [[قوانین]] و دستوراتی را که بر لوحهای سنگی نوشته شده فرا گرفته و آنها را به [[بنی‌اسرائیل]] بیاموزد. موسی نیز به همراه [[یوشع]] به سوی کوه [[حرکت]] کرده به بزرگان قوم خود [[فرمان]] داد همانجا [[منتظر]] او بوده و در [[مشکلات]] با [[هارون]] [[مشورت]] کنند.<ref>کتاب مقدس، خروج ۲۴: ۱۲ ـ ۱۵.</ref>
در [[کتاب مقدس]] نیز آمده است که خداوند از موسی {{ع}} خواست تا بر [[کوه]] بالا رفته، [[قوانین]] و دستوراتی را که بر لوحهای سنگی نوشته شده فرا گرفته و آنها را به [[بنی‌اسرائیل]] بیاموزد. موسی نیز به همراه [[یوشع]] به سوی کوه [[حرکت]] کرده به بزرگان قوم خود [[فرمان]] داد همانجا [[منتظر]] او بوده و در [[مشکلات]] با [[هارون]] [[مشورت]] کنند.<ref>کتاب مقدس، خروج ۲۴: ۱۲ ـ ۱۵.</ref>


درباره ویژگی‌ها، شمار و جنس الواح و [[زمان]] و مکان اعطای آن به موسی {{ع}} در قرآن چیزی نیامده است؛ ولی [[مفسران]] شمار آنها را دو، ۷ یا ۱۰ <ref>مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۳۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص۲۳۶؛ تفسیر المنار، ج ۹، ص۱۹۰.</ref> و جنس آنها را از زمرّد سبز، زبرجد، یاقوت سرخ یا سنگی سخت ذکر کرده‌اند.<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص۲۸؛ جامع‌البیان، مج ۶، ج ۹، ص۸۹؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۳۳.</ref> در برخی از [[روایات]] نیز به نقل از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} جنس [[الواح]] از [[درخت سدر]] [[بهشت]] دانسته شده است.<ref>الدرالمنثور، ج۳، ص۵۴۸؛ المیزان، ج۸، ص۲۶۱.</ref> بیشتر [[مفسران]] محتوای الواح را به [[زبان عبری]] دانسته <ref>التبیان، ج ۴، ص۵۳۹؛ نور الثقلین، ج ۲، ص۷۵.</ref> و گفته‌اند: [[خداوند]] آن را [[روز عید قربان]] به وسیله [[جبرئیل]] در [[میقات]] بر [[موسی]] {{ع}} فرو فرستاد.<ref>التفسیرالکبیر، ج ۱۴، ص۲۳۶؛ البحر المحیط، ج ۵، ص۱۶۹.</ref> روایات فراوانی نیز به بیان جنس، شمارگان، درازا و پهنا، کیفیت [[کتابت]] و ویژگی‌های دیگر الواح پرداخته است که بیشتر آنها اعتبار چندانی ندارد.<ref>تفسیر المنار، ج ۹، ص۱۹۰.</ref>.<ref>[[ابوالفضل روحی|روی، ابوالفضل]]، [[الواح موسی - روحی (مقاله)|مقاله «الواح موسی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص188-189.</ref>
درباره ویژگی‌ها، شمار و جنس الواح و [[زمان]] و مکان اعطای آن به موسی {{ع}} در قرآن چیزی نیامده است؛ ولی [[مفسران]] شمار آنها را دو، ۷ یا ۱۰ <ref>مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۳۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص۲۳۶؛ تفسیر المنار، ج ۹، ص۱۹۰.</ref> و جنس آنها را از زمرّد سبز، زبرجد، یاقوت سرخ یا سنگی سخت ذکر کرده‌اند.<ref>تفسیر قمی، ج ۲، ص۲۸؛ جامع‌البیان، مج ۶، ج ۹، ص۸۹؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۳۳.</ref> در برخی از [[روایات]] نیز به نقل از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} جنس [[الواح]] از [[درخت سدر]] [[بهشت]] دانسته شده است.<ref>الدرالمنثور، ج۳، ص۵۴۸؛ المیزان، ج۸، ص۲۶۱.</ref> بیشتر [[مفسران]] محتوای الواح را به [[زبان عبری]] دانسته <ref>التبیان، ج ۴، ص۵۳۹؛ نور الثقلین، ج ۲، ص۷۵.</ref> و گفته‌اند: [[خداوند]] آن را [[روز عید قربان]] به وسیله [[جبرئیل]] در [[میقات]] بر [[موسی]] {{ع}} فرو فرستاد.<ref>التفسیرالکبیر، ج ۱۴، ص۲۳۶؛ البحر المحیط، ج ۵، ص۱۶۹.</ref> روایات فراوانی نیز به بیان جنس، شمارگان، درازا و پهنا، کیفیت [[کتابت]] و ویژگی‌های دیگر الواح پرداخته است که بیشتر آنها اعتبار چندانی ندارد.<ref>تفسیر المنار، ج ۹، ص۱۹۰.</ref>.<ref>[[ابوالفضل روحی|روحی، ابوالفضل]]، [[الواح موسی - روحی (مقاله)|مقاله «الواح موسی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص188-189.</ref>


==الواح و [[تورات]]==
==الواح و [[تورات]]==
خط ۲۴: خط ۲۴:
محتوای الواح [[پند]] و [[اندرز]] و بیان همه امور معرفی شده است: {{متن قرآن|وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الْأَلْوَاحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا سَأُرِيكُمْ دَارَ الْفَاسِقِينَ}}<ref>«و برای او در «الواح» (تورات) در هر زمینه پندی و برای هر چیز تفصیلی نوشتیم؛ پس (گفتیم) آن را با توانمندی  بستان و به قوم خود فرمان ده تا نیکوترین آن را برگزینند؛ به زودی سرای نافرمانان را به شما نشان خواهم داد» سوره اعراف، آیه 145.</ref> مفسران درباره نسبت کتابت به خداوند در این [[آیه]] گفته‌اند: این نسبت یا بدین جهت است که [[کتابت]] به صورت نقش در [[الواح]] به [[قدرت خداوند]] بوده است <ref>البحرالمحیط، ج۵، ص۱۶۹؛ نمونه، ج۶، ص۳۶۳.</ref> یا اینکه این کار به امر و [[وحی]] [[خدا]] صورت گرفته و کاتب آن فرشته‌ای بوده است.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص۲۳۶؛ البحرالمحیط، ج ۵، ص۱۶۹؛ روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص۸۵.</ref> در [[کتاب مقدس]] نیز آمده است: هنگامی که خدا در کوه‌ سینا گفت‌ وگوی خود را با [[موسی]] به پایان رسانید آن دو [[لوح]] سنگی را که با انگشت خود [[ده فرمان]] بر روی آنها نوشته بود، به موسی داد؛<ref>کتاب مقدس، خروج ۳۱: ۱۸.</ref> ولی به نظر می‌رسد نسبت «کتابت» در این [[آیه]] به [[خداوند]]، مانند دیگر مواردی که در [[قرآن]] خداوند کارها را به خود نسبت می‌دهد، به معنای وقوع این کار به [[امر الهی]] است.
محتوای الواح [[پند]] و [[اندرز]] و بیان همه امور معرفی شده است: {{متن قرآن|وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الْأَلْوَاحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا سَأُرِيكُمْ دَارَ الْفَاسِقِينَ}}<ref>«و برای او در «الواح» (تورات) در هر زمینه پندی و برای هر چیز تفصیلی نوشتیم؛ پس (گفتیم) آن را با توانمندی  بستان و به قوم خود فرمان ده تا نیکوترین آن را برگزینند؛ به زودی سرای نافرمانان را به شما نشان خواهم داد» سوره اعراف، آیه 145.</ref> مفسران درباره نسبت کتابت به خداوند در این [[آیه]] گفته‌اند: این نسبت یا بدین جهت است که [[کتابت]] به صورت نقش در [[الواح]] به [[قدرت خداوند]] بوده است <ref>البحرالمحیط، ج۵، ص۱۶۹؛ نمونه، ج۶، ص۳۶۳.</ref> یا اینکه این کار به امر و [[وحی]] [[خدا]] صورت گرفته و کاتب آن فرشته‌ای بوده است.<ref>التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص۲۳۶؛ البحرالمحیط، ج ۵، ص۱۶۹؛ روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص۸۵.</ref> در [[کتاب مقدس]] نیز آمده است: هنگامی که خدا در کوه‌ سینا گفت‌ وگوی خود را با [[موسی]] به پایان رسانید آن دو [[لوح]] سنگی را که با انگشت خود [[ده فرمان]] بر روی آنها نوشته بود، به موسی داد؛<ref>کتاب مقدس، خروج ۳۱: ۱۸.</ref> ولی به نظر می‌رسد نسبت «کتابت» در این [[آیه]] به [[خداوند]]، مانند دیگر مواردی که در [[قرآن]] خداوند کارها را به خود نسبت می‌دهد، به معنای وقوع این کار به [[امر الهی]] است.


امّا در [[تفسیر]] {{متن قرآن|مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ}}. برخی از [[مفسران]] به بیان مصادیق {{متن قرآن|كُلِّ شَيْءٍ}} پرداخته و آن را شامل دستوراتی مانند [[شرک نورزیدن]] به خداوند، خودداری از [[سوگند دروغ]] و [[بزرگداشت]] [[والدین]]، می‌دانند.<ref>جامع‌البیان، مج ۶، ج ۹، ص۷۸؛ البحر المحیط، ج ۵، ص۱۷۰.</ref> گروهی دیگر گفته‌اند: {{متن قرآن|مِنْ كُلِّ شَيْءٍ}} عبارت از هر چیز مورد نیاز در امر [[دین]] موسی و {{متن قرآن|مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ}} تفسیر {{متن قرآن|كُلِّ شَيْءٍ}} است؛ یعنی خداوند همه [[اوامر و نواهی]]، حلال‌ها و حرام‌ها، عبرت‌ها و [[اخبار]] و جز آنها را برای موسی فرستاده است؛<ref>جامع‌البیان، مج ۶، ج ۹، ص۷۷؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۳۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص۲۳۷.</ref> امّا ظاهرا خداوند محتویات الواح را در دو بخش تنظیم کرده است: بخشی [[پند]] و [[اندرز]]: {{متن قرآن|مَوْعِظَةً}}. و بخشی دیگر تفصیل هر آنچه دانستن آن لازم است: {{متن قرآن|وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ}}؛ زیرا کلمه {{متن قرآن|مِنْ}} در تعبیر {{متن قرآن|مِنْ كُلِّ شَيْءٍ}} با توجّه به [[سیاق]] جمله [[تبعیض]] را می‌رساند و واژه {{متن قرآن|مَوْعِظَةً}} بیان {{متن قرآن|كُلِّ شَيْءٍ}} بوده، و جمله {{متن قرآن|وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ}} عطف بر آن است و به‌کار‌گیری {{متن قرآن|تَفْصِيلًا}} به صورت نکره، برای افاده ابهام و [[تبعیض]] است، چون نه [[موسی]]، [[خاتم انبیا]] و نه آیینش، آخرین و [[کامل‌ترین]] [[آیین]] بوده و مسلما در آن هنگام به مقدار نیاز و [[استعداد]] [[مردم]] [[احکام الهی]] نازل شده است، ازاین‌رو می‌توان معنای [[آیه]] را چنین دانست که ما برای موسی {{ع}} در [[الواح]] گزیده‌ای از هرچیز نگاشتیم؛ یعنی برای او مقداری [[موعظه]] و مقداری لازم از هر مطلب [[اعتقادی]] و عملی فرو فرستادیم، پس اگر مراد از الواح،[[تورات]] باشد آیه به خوبی بر [[نقص]] و ناکافی بودن این کتاب نسبت به [[معارف]] و [[شرایع]] مورد نیاز [[بشر]]، دلالت دارد <ref>روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص۸۴؛ المیزان، ج ۸، ص۲۴۵؛ نمونه، ج ۶، ص۳۶۴.</ref> و به همین سبب [[خداوند]] در آیه‌ای دیگر، [[قرآن]] را [[مهیمن]] و کامل کننده [[تورات]] و [[انجیل]] دانسته است: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ}}<ref>«و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی داده‌ایم و اگر خداوند می‌خواست شما را امّتی یگانه می‌گردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچه‌تان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه می‌گرداند» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref> برخی از [[روایات]] نیز در ذیل این آیه گفته‌اند: خداوند همه چیز را برای موسی ننوشت. درباره [[عیسی]] {{ع}} نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ}}<ref>«و چون عیسی برهان‌ها (ی روشن) آورد گفت: برای شما حکمت آورده‌ام و (آمده‌ام) تا برای شما چیزی را که در آن اختلاف دارید روشن گردانم پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید!» سوره زخرف، آیه ۶۳.</ref>، از این آیه برمی‌آید که [[شریعت]] عیسی نسبت به آیین موسی نقش مکمل داشته یا به عبارت دقیق‌تر پاره‌ای از [[عقاید]] و [[احکام دینی]] مورد [[اختلاف]] [[یهود]] را [[اصلاح]] و تصحیح کرده است، در حالی که در مورد [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref>« تو را بر اینان  گواه آوریم و بر تو این کتاب  را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref>، از این آیه می‌توان برداشت کرد که قرآن به شکل کامل‌تر و جامع‌تری نسبت به تورات و انجیل به بیان عقاید، [[احکام]] و ارزش‌های [[اخلاقی]] مورد نیاز برای [[سعادت انسان]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] پرداخته است، ازاین‌رو [[آیات]] یاد شده می‌تواند دلیل [[برتری]] [[شریعت پیامبر اکرم]] {{صل}} بر [[آیین]] [[موسی]] و [[عیسی]] {{ع}} باشد.<ref>نورالثقلین، ج۲، ص۶۸ـ۶۹؛ الفرقان، ج۹، ص۳۰۲؛ نمونه، ج ۶، ص۳۶۴.</ref>.<ref>[[ابوالفضل روحی|روی، ابوالفضل]]، [[الواح موسی - روحی (مقاله)|مقاله «الواح موسی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص189-191.</ref>
امّا در [[تفسیر]] {{متن قرآن|مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ}}. برخی از [[مفسران]] به بیان مصادیق {{متن قرآن|كُلِّ شَيْءٍ}} پرداخته و آن را شامل دستوراتی مانند [[شرک نورزیدن]] به خداوند، خودداری از [[سوگند دروغ]] و [[بزرگداشت]] [[والدین]]، می‌دانند.<ref>جامع‌البیان، مج ۶، ج ۹، ص۷۸؛ البحر المحیط، ج ۵، ص۱۷۰.</ref> گروهی دیگر گفته‌اند: {{متن قرآن|مِنْ كُلِّ شَيْءٍ}} عبارت از هر چیز مورد نیاز در امر [[دین]] موسی و {{متن قرآن|مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ}} تفسیر {{متن قرآن|كُلِّ شَيْءٍ}} است؛ یعنی خداوند همه [[اوامر و نواهی]]، حلال‌ها و حرام‌ها، عبرت‌ها و [[اخبار]] و جز آنها را برای موسی فرستاده است؛<ref>جامع‌البیان، مج ۶، ج ۹، ص۷۷؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۳۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص۲۳۷.</ref> امّا ظاهرا خداوند محتویات الواح را در دو بخش تنظیم کرده است: بخشی [[پند]] و [[اندرز]]: {{متن قرآن|مَوْعِظَةً}}. و بخشی دیگر تفصیل هر آنچه دانستن آن لازم است: {{متن قرآن|وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ}}؛ زیرا کلمه {{متن قرآن|مِنْ}} در تعبیر {{متن قرآن|مِنْ كُلِّ شَيْءٍ}} با توجّه به [[سیاق]] جمله [[تبعیض]] را می‌رساند و واژه {{متن قرآن|مَوْعِظَةً}} بیان {{متن قرآن|كُلِّ شَيْءٍ}} بوده، و جمله {{متن قرآن|وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ}} عطف بر آن است و به‌کار‌گیری {{متن قرآن|تَفْصِيلًا}} به صورت نکره، برای افاده ابهام و [[تبعیض]] است، چون نه [[موسی]]، [[خاتم انبیا]] و نه آیینش، آخرین و [[کامل‌ترین]] [[آیین]] بوده و مسلما در آن هنگام به مقدار نیاز و [[استعداد]] [[مردم]] [[احکام الهی]] نازل شده است، ازاین‌رو می‌توان معنای [[آیه]] را چنین دانست که ما برای موسی {{ع}} در [[الواح]] گزیده‌ای از هرچیز نگاشتیم؛ یعنی برای او مقداری [[موعظه]] و مقداری لازم از هر مطلب [[اعتقادی]] و عملی فرو فرستادیم، پس اگر مراد از الواح،[[تورات]] باشد آیه به خوبی بر [[نقص]] و ناکافی بودن این کتاب نسبت به [[معارف]] و [[شرایع]] مورد نیاز [[بشر]]، دلالت دارد <ref>روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص۸۴؛ المیزان، ج ۸، ص۲۴۵؛ نمونه، ج ۶، ص۳۶۴.</ref> و به همین سبب [[خداوند]] در آیه‌ای دیگر، [[قرآن]] را [[مهیمن]] و کامل کننده [[تورات]] و [[انجیل]] دانسته است: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ}}<ref>«و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی داده‌ایم و اگر خداوند می‌خواست شما را امّتی یگانه می‌گردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچه‌تان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه می‌گرداند» سوره مائده، آیه ۴۸.</ref> برخی از [[روایات]] نیز در ذیل این آیه گفته‌اند: خداوند همه چیز را برای موسی ننوشت. درباره [[عیسی]] {{ع}} نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ}}<ref>«و چون عیسی برهان‌ها (ی روشن) آورد گفت: برای شما حکمت آورده‌ام و (آمده‌ام) تا برای شما چیزی را که در آن اختلاف دارید روشن گردانم پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید!» سوره زخرف، آیه ۶۳.</ref>، از این آیه برمی‌آید که [[شریعت]] عیسی نسبت به آیین موسی نقش مکمل داشته یا به عبارت دقیق‌تر پاره‌ای از [[عقاید]] و [[احکام دینی]] مورد [[اختلاف]] [[یهود]] را [[اصلاح]] و تصحیح کرده است، در حالی که در مورد [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref>« تو را بر اینان  گواه آوریم و بر تو این کتاب  را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref>، از این آیه می‌توان برداشت کرد که قرآن به شکل کامل‌تر و جامع‌تری نسبت به تورات و انجیل به بیان عقاید، [[احکام]] و ارزش‌های [[اخلاقی]] مورد نیاز برای [[سعادت انسان]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] پرداخته است، ازاین‌رو [[آیات]] یاد شده می‌تواند دلیل [[برتری]] [[شریعت پیامبر اکرم]] {{صل}} بر [[آیین]] [[موسی]] و [[عیسی]] {{ع}} باشد.<ref>نورالثقلین، ج۲، ص۶۸ـ۶۹؛ الفرقان، ج۹، ص۳۰۲؛ نمونه، ج ۶، ص۳۶۴.</ref>.<ref>[[ابوالفضل روحی|روحی، ابوالفضل]]، [[الواح موسی - روحی (مقاله)|مقاله «الواح موسی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص189-191.</ref>


==[[وظیفه]] موسی{{ع}} درباره [[الواح]]==
==[[وظیفه]] موسی{{ع}} درباره [[الواح]]==
چون الواح [[دستورات الهی]] به موسی {{ع}} و [[قوم]] او را دربرداشته، [[خداوند]] از وی خواست تا آنها را با [[قوّت]] و جدیّت تمام برگرفته و به قوم خود [[فرمان]] دهد تا از میان آنها بهترین را برگزینند: {{متن قرآن|فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا}}<ref>« آن را با توانمندی  بستان و به قوم خود فرمان ده تا نیکوترین آن را برگزینند» سوره اعراف، آیه ۱۴۵.</ref> برخی [[مفسران]] ذیل این [[آیه]] گفته‌اند: محکم گرفتن کنایه از این است که آن را [[شوخی]] و بی‌اهمیت نشمارند؛ بلکه آن را جدّی گرفته، با [[احتیاط]] به آن عمل کنند؛ زیرا اگر کسی امری را جدّی بداند قهرا همه نیروی خود را در نگهداری آن به‌کار می‌گیرد.<ref>جامع‌البیان، مج۶، ج۹، ص۷۸ ـ ۷۹؛ البحر المحیط، ج ۵، ص۱۷۱؛ المیزان، ج ۸، ص۲۴۵.</ref> گروهی دیگر گفته‌اند: چون این الواح در برگیرنده [[احکام]] و [[دستورات]] جدیدی، بر خلاف احکام رایج نزد [[فرعونیان]] و قوم [[بت‌پرست]] بوده خداوند به موسی {{ع}} فرمود تا در فراگیری آن عزمی [[قوی]] و اراده‌ای [[استوار]] داشته باشد؛<ref>تفسیر مراغی، مج ۳، ج ۹، ص۶۱؛ البحر المیحط، ج ۵، ص۱۷۱؛ الفرقان، ج ۹، ص۳۰۱.</ref> امّا درباره جمله {{متن قرآن|وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا}} [[طبرسی]] و برخی دیگر از مفسران معتقدند مراد از {{متن قرآن|أَحْسَنِهَا}} [[واجبات]] و [[مستحبات]] است؛ زیرا این دو از مباحات بهتر است. <ref>تفسیر ماوردی، ج ۲، ص۲۶۰؛ التبیان، ج ۴، ص۵۴۰؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۳۴.</ref> مفسرانی دیگر بدین معنا گرفته‌اند که ناسخ‌ها را فرا گرفته و منسوخ‌ها را رها کنید.<ref>تفسیر ماوردی، ج ۲، ص۲۶۰؛ التبیان، ج ۴، ص۵۴۰؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۳۴.</ref> گروهی نیز بر این باورند که کلمه افعل [[تفضیل]] در اینجا به معنای صفت مشبهه، یعنی «احسن» به معنای «حَسَن» بوده و به [[نیکی]] و [[حُسن]] همه دستورات آن، اشاره دارد.<ref>مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۳۴؛ نمونه، ج ۶، ص۳۶۵.</ref> احتمال دیگر اینکه در میان [[دستورات]]، اموری مانند [[قصاص]]، [[مباح]] و اموری دیگر مانند [[عفو و گذشت]] از آن بهتر معرفی شده باشد و [[قوم موسی]] {{ع}} به عمل به آنچه بهتر است [[دعوت]] شده باشند.<ref>التبیان، ج۴، ۵۴۰؛ روح‌المعانی، مج۶، ج۹، ص۸۷؛ نمونه، ج ۶، ص۳۶۵.</ref> [[علامه طباطبایی]] رحمه‌الله گرفتن «أحسن» را کنایه از «حسن» ملازمت در آن امور دانسته و در بیان وجه این کنایه می‌گوید: اگر کسی همواره در کارهایش در پی خوبی باشد، طبعا از خوب و بد هر چیز و هر عمل، خوب آن را، برمی‌گزیند و همچنین [[غریزه]] [[زیبا]] پسند [[انسان]] او را وامی‌دارد تا از میان خوب‌ها، خوب‌تر را برگزیند، بنابراین، معنای جمله این است که به [[قوم]] خود [[فرمان]] ده تا از [[گناهان]] دوری کرده، حسناتی را که [[خداوند]] به سوی آن [[راهنمایی]] می‌کند، ملازمت کنند.<ref>المیزان، ج ۸، ص۲۴۶.</ref> خداوند در پایان [[آیه]] [[وعده]] می‌دهد که به زودی جایگاه [[فاسقان]] را به [[موسی]] و قومش نشان خواهد داد: {{متن قرآن|سَأُرِيكُمْ دَارَ الْفَاسِقِينَ}}<ref>« به زودی سرای نافرمانان را به شما نشان خواهم داد» سوره اعراف، آیه ۱۴۵.</ref> [[طوسی]] و [[طبرسی]] به نقل از [[مجاهد]] و [[جبائی]] مراد از {{متن قرآن|دَارَ الْفَاسِقِينَ}} را [[جهنّم]] دانسته و معتقدند که این آیه تهدیدی است برای کسانی که با نپذیرفتن سخن موسی و عمل نکردن به دستورات [[الواح]] با [[فرمان خداوند]] [[مخالفت]] کردند.<ref>التبیان، ج۴، ص۵۴۰؛ مجمع‌ البیان، ج ۴، ص۷۳۴.</ref> برخی دیگر آن را به خانه‌های [[فرعون]] و [[فرعونیان]] در [[مصر]] یا خانه‌های عاد و [[ثمود]] یا [[عمالقه]] در [[شام]] [[تفسیر]] می‌کنند که برای [[عبرت]] قوم موسی نمایان خواهد شد.<ref>التبیان، ج ۴، ص۵۴۰؛ مجمع‌ البیان، ج ۴، ص۷۳۴؛ تفسیر مراغی، مج ۳، ج ۹، ص۶۲.</ref> عده‌ای دیگر از [[مفسران]] در [[تفسیر آیه]] گفته‌اند که به زودی [[حکومت]] و [[قدرت]] به دست گروهی [[فاسق]] افتاده، بر شما حکومت خواهند کرد.<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۲۴۲؛ مجمع‌البیان، ج۴، ص۷۳۴؛ المیزان، ج ۸، ص۲۴۶.</ref>.<ref>[[ابوالفضل روحی|روی، ابوالفضل]]، [[الواح موسی - روحی (مقاله)|مقاله «الواح موسی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص191-192.</ref>
چون الواح [[دستورات الهی]] به موسی {{ع}} و [[قوم]] او را دربرداشته، [[خداوند]] از وی خواست تا آنها را با [[قوّت]] و جدیّت تمام برگرفته و به قوم خود [[فرمان]] دهد تا از میان آنها بهترین را برگزینند: {{متن قرآن|فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا}}<ref>« آن را با توانمندی  بستان و به قوم خود فرمان ده تا نیکوترین آن را برگزینند» سوره اعراف، آیه ۱۴۵.</ref> برخی [[مفسران]] ذیل این [[آیه]] گفته‌اند: محکم گرفتن کنایه از این است که آن را [[شوخی]] و بی‌اهمیت نشمارند؛ بلکه آن را جدّی گرفته، با [[احتیاط]] به آن عمل کنند؛ زیرا اگر کسی امری را جدّی بداند قهرا همه نیروی خود را در نگهداری آن به‌کار می‌گیرد.<ref>جامع‌البیان، مج۶، ج۹، ص۷۸ ـ ۷۹؛ البحر المحیط، ج ۵، ص۱۷۱؛ المیزان، ج ۸، ص۲۴۵.</ref> گروهی دیگر گفته‌اند: چون این الواح در برگیرنده [[احکام]] و [[دستورات]] جدیدی، بر خلاف احکام رایج نزد [[فرعونیان]] و قوم [[بت‌پرست]] بوده خداوند به موسی {{ع}} فرمود تا در فراگیری آن عزمی [[قوی]] و اراده‌ای [[استوار]] داشته باشد؛<ref>تفسیر مراغی، مج ۳، ج ۹، ص۶۱؛ البحر المیحط، ج ۵، ص۱۷۱؛ الفرقان، ج ۹، ص۳۰۱.</ref> امّا درباره جمله {{متن قرآن|وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا}} [[طبرسی]] و برخی دیگر از مفسران معتقدند مراد از {{متن قرآن|أَحْسَنِهَا}} [[واجبات]] و [[مستحبات]] است؛ زیرا این دو از مباحات بهتر است. <ref>تفسیر ماوردی، ج ۲، ص۲۶۰؛ التبیان، ج ۴، ص۵۴۰؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۳۴.</ref> مفسرانی دیگر بدین معنا گرفته‌اند که ناسخ‌ها را فرا گرفته و منسوخ‌ها را رها کنید.<ref>تفسیر ماوردی، ج ۲، ص۲۶۰؛ التبیان، ج ۴، ص۵۴۰؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۳۴.</ref> گروهی نیز بر این باورند که کلمه افعل [[تفضیل]] در اینجا به معنای صفت مشبهه، یعنی «احسن» به معنای «حَسَن» بوده و به [[نیکی]] و [[حُسن]] همه دستورات آن، اشاره دارد.<ref>مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۳۴؛ نمونه، ج ۶، ص۳۶۵.</ref> احتمال دیگر اینکه در میان [[دستورات]]، اموری مانند [[قصاص]]، [[مباح]] و اموری دیگر مانند [[عفو و گذشت]] از آن بهتر معرفی شده باشد و [[قوم موسی]] {{ع}} به عمل به آنچه بهتر است [[دعوت]] شده باشند.<ref>التبیان، ج۴، ۵۴۰؛ روح‌المعانی، مج۶، ج۹، ص۸۷؛ نمونه، ج ۶، ص۳۶۵.</ref> [[علامه طباطبایی]] رحمه‌الله گرفتن «أحسن» را کنایه از «حسن» ملازمت در آن امور دانسته و در بیان وجه این کنایه می‌گوید: اگر کسی همواره در کارهایش در پی خوبی باشد، طبعا از خوب و بد هر چیز و هر عمل، خوب آن را، برمی‌گزیند و همچنین [[غریزه]] [[زیبا]] پسند [[انسان]] او را وامی‌دارد تا از میان خوب‌ها، خوب‌تر را برگزیند، بنابراین، معنای جمله این است که به [[قوم]] خود [[فرمان]] ده تا از [[گناهان]] دوری کرده، حسناتی را که [[خداوند]] به سوی آن [[راهنمایی]] می‌کند، ملازمت کنند.<ref>المیزان، ج ۸، ص۲۴۶.</ref> خداوند در پایان [[آیه]] [[وعده]] می‌دهد که به زودی جایگاه [[فاسقان]] را به [[موسی]] و قومش نشان خواهد داد: {{متن قرآن|سَأُرِيكُمْ دَارَ الْفَاسِقِينَ}}<ref>« به زودی سرای نافرمانان را به شما نشان خواهم داد» سوره اعراف، آیه ۱۴۵.</ref> [[طوسی]] و [[طبرسی]] به نقل از [[مجاهد]] و [[جبائی]] مراد از {{متن قرآن|دَارَ الْفَاسِقِينَ}} را [[جهنّم]] دانسته و معتقدند که این آیه تهدیدی است برای کسانی که با نپذیرفتن سخن موسی و عمل نکردن به دستورات [[الواح]] با [[فرمان خداوند]] [[مخالفت]] کردند.<ref>التبیان، ج۴، ص۵۴۰؛ مجمع‌ البیان، ج ۴، ص۷۳۴.</ref> برخی دیگر آن را به خانه‌های [[فرعون]] و [[فرعونیان]] در [[مصر]] یا خانه‌های عاد و [[ثمود]] یا [[عمالقه]] در [[شام]] [[تفسیر]] می‌کنند که برای [[عبرت]] قوم موسی نمایان خواهد شد.<ref>التبیان، ج ۴، ص۵۴۰؛ مجمع‌ البیان، ج ۴، ص۷۳۴؛ تفسیر مراغی، مج ۳، ج ۹، ص۶۲.</ref> عده‌ای دیگر از [[مفسران]] در [[تفسیر آیه]] گفته‌اند که به زودی [[حکومت]] و [[قدرت]] به دست گروهی [[فاسق]] افتاده، بر شما حکومت خواهند کرد.<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۲۴۲؛ مجمع‌البیان، ج۴، ص۷۳۴؛ المیزان، ج ۸، ص۲۴۶.</ref>.<ref>[[ابوالفضل روحی|روحی، ابوالفضل]]، [[الواح موسی - روحی (مقاله)|مقاله «الواح موسی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص191-192.</ref>


==افکندن [[الواح]]==
==افکندن [[الواح]]==
[[قوم موسی]] پس از رفتن وی به [[میقات]]، با حیله‌های «[[سامری]]» از زیورهای خود، مجسمه‌ای به شکل گوساله ساخته و به [[پرستش]] آن پرداختند. هنگامی که [[موسی]] {{ع}} از [[نافرمانی]] و [[سرپیچی]] قومش [[آگاه]] شد، به سوی آنان بازگشت و با [[توبیخ]] و [[مذمت]] آنها از شدّت [[خشم]] الواح را افکند، [[موی سر]] برادرش [[هارون]] را گرفت به سوی خود کشید: {{متن قرآن|وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و چون موسی به نزد قومش خشمگین اندوهناک بازگشت گفت: در نبودن من از من بد جانشینی کردید؛ آیا از فرمان پروردگارتان پیش افتادید؟! (این بگفت) و الواح را فرو افکند و سر برادرش را گرفت، به سوی خود می‌کشید. (برادرش) گفت: ای فرزند مادرم! این قوم مرا ناتوان شمردند و نزدیک بود مرا بکشند پس دشمنان را به سرزنش من برنیانگیز و مرا با گروه ستمبارگان مگمار!» سوره اعراف، آیه ۱۵۰.</ref> از [[ابن‌عباس]] نیز [[روایت]] شده که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: [[خداوند]] موسی {{ع}} را [[رحمت]] کند. شنیدن، چگونه مانند دیدن است؟ هنگامی که موسی از خداوند شنید که قومش در غیاب او [[فریب]] خورده‌اند، الواح را از روی خشم بر [[زمین]] نکوبید؛ ولی هنگامی که به سوی آنان بازگشت و انحرافشان را به چشم خود دید، با شدّت خشم، الواح را بر زمین زد.<ref>تفسیرعیاشی، ج۲، ص۲۹؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۵۶۴؛ الفرقان، ج ۹، ص۳۱۷.</ref> برخی از [[مفسران]] گفته‌اند: چون موسی {{ع}} [[فضایل]] بی‌شمار [[امّت]] [[محمّد]] {{صل}} را از خداوند شنید الواح را افکند و از [[خدا]] خواست تا او را از آن امّت قرار دهد؛<ref>تفسیر ماوردی، ج ۲، ص۲۶۳؛ کشف‌الاسرار، ج ۳، ص۷۴۵.</ref> ولی این [[تفسیر]] با [[ظاهر آیه]] هیچ‌گونه سازگاری ندارد.
[[قوم موسی]] پس از رفتن وی به [[میقات]]، با حیله‌های «[[سامری]]» از زیورهای خود، مجسمه‌ای به شکل گوساله ساخته و به [[پرستش]] آن پرداختند. هنگامی که [[موسی]] {{ع}} از [[نافرمانی]] و [[سرپیچی]] قومش [[آگاه]] شد، به سوی آنان بازگشت و با [[توبیخ]] و [[مذمت]] آنها از شدّت [[خشم]] الواح را افکند، [[موی سر]] برادرش [[هارون]] را گرفت به سوی خود کشید: {{متن قرآن|وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و چون موسی به نزد قومش خشمگین اندوهناک بازگشت گفت: در نبودن من از من بد جانشینی کردید؛ آیا از فرمان پروردگارتان پیش افتادید؟! (این بگفت) و الواح را فرو افکند و سر برادرش را گرفت، به سوی خود می‌کشید. (برادرش) گفت: ای فرزند مادرم! این قوم مرا ناتوان شمردند و نزدیک بود مرا بکشند پس دشمنان را به سرزنش من برنیانگیز و مرا با گروه ستمبارگان مگمار!» سوره اعراف، آیه ۱۵۰.</ref> از [[ابن‌عباس]] نیز [[روایت]] شده که [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: [[خداوند]] موسی {{ع}} را [[رحمت]] کند. شنیدن، چگونه مانند دیدن است؟ هنگامی که موسی از خداوند شنید که قومش در غیاب او [[فریب]] خورده‌اند، الواح را از روی خشم بر [[زمین]] نکوبید؛ ولی هنگامی که به سوی آنان بازگشت و انحرافشان را به چشم خود دید، با شدّت خشم، الواح را بر زمین زد.<ref>تفسیرعیاشی، ج۲، ص۲۹؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۵۶۴؛ الفرقان، ج ۹، ص۳۱۷.</ref> برخی از [[مفسران]] گفته‌اند: چون موسی {{ع}} [[فضایل]] بی‌شمار [[امّت]] [[محمّد]] {{صل}} را از خداوند شنید الواح را افکند و از [[خدا]] خواست تا او را از آن امّت قرار دهد؛<ref>تفسیر ماوردی، ج ۲، ص۲۶۳؛ کشف‌الاسرار، ج ۳، ص۷۴۵.</ref> ولی این [[تفسیر]] با [[ظاهر آیه]] هیچ‌گونه سازگاری ندارد.


گروهی [[شبهه]] منافات افکندن الواح و کشیدن موی سر [[برادر]] با [[عصمت]] را چنین پاسخ داده‌اند<ref>التبیان، ج۴، ص۵۵۰؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۴۲؛ المیزان، ج ۸، ص۲۵۱.</ref>: ادلّه عصمت این قبیل [[اشتباهات]] را که ریشه در [[اختلاف]] در سلیقه دارد [[نفی]] نمی‌کند؛ زیرا این‌گونه امور به [[حکم خدا]] مربوط نبوده، بلکه با امور [[زندگی]] ارتباط دارد، ازاین‌رو مفسران برای این برخورد موسی احتمالات ذیل را بیان کرده‌اند: ممکن است این کار موسی برای فهماندن [[عظمت]] [[خطا]] و [[انحراف]] قومش باشد، تا بار دیگر تکرار نشود، یا اینکه [[هارون]] را به سوی خود کشیده تا [[حال]] قومش را آهسته از وی بپرسد، ازاین‌رو وقتی هارون ماجرا را برای او بازگو کرد، عذر وی را پذیرفت و برایش [[دعا]] کرد: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>«(موسی) گفت: پروردگارا! من و برادرم را ببخشای و ما را در (کنف) بخشایش خود درآور و تو بخشاینده‌ترین بخشایندگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵۱.</ref> هنگامی که [[آتش]] [[خشم]] [[موسی]] {{ع}} فرو نشست الواحی را که نوشته‌های آن برای خداترسان مایه [[هدایت]] و [[رحمت]] بود برگرفت: {{متن قرآن|وَلَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْوَاحَ وَفِي نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ}}<ref>«و چون خشم موسی فرو نشست الواح را برداشت و در نوشته  آن برای آنان که از پروردگارشان می‌هراسند رهنمود و بخشایشی بود» سوره اعراف، آیه ۱۵۴.</ref> برخی علّت فرو نشستن خشم موسی {{ع}} را [[توبه]] قومش و برخی دیگر [[اعتذار]] هارون می‌دانند.<ref>مجمع‌البیان، ج۴، ص۷۴۳؛ روح‌المعانی، مج۶، ج۹، ص۱۰۴؛ تفسیر المنار، ج ۹، ص۲۱۴.</ref> همچنین درباره {{متن قرآن|فِي نُسْخَتِهَا}} گروهی از [[مفسران]] «[[نسخ]]» را به معنای «نقل» گرفته و بر این باورند که چون موسی {{ع}} از سر خشم [[الواح]] را افکند ۶ جزء از آن شکسته و تنها یک جزء باقی ماند و {{متن قرآن|وَفِي نُسْخَتِهَا}} یعنی آنچه که از آن یک جزء نقل شده است؛<ref>کشف الاسرار، ج ۳، ص۷۴۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص۱۸۶؛ روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص۱۰۵.</ref> ولی به نظر می‌رسد در این [[آیه]] «نسخه» از «نسخ» به معنای [[نوشتن]] و نسخه به معنای نوشته است، همان‌گونه که «[[خطبه]]» به معنای «خطاب» است، بنابراین {{متن قرآن|وَفِي نُسْخَتِهَا}} یعنی در نوشته‌های آن الواح برای خداترسان هدایت و رحمت است.<ref>مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۴۳؛ کنز الدقائق، ج ۵، ص۱۹۱؛ الفرقان، ج ۹، ص۳۲۴.</ref>.<ref>[[ابوالفضل روحی|روی، ابوالفضل]]، [[الواح موسی - روحی (مقاله)|مقاله «الواح موسی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص192-193.</ref>
گروهی [[شبهه]] منافات افکندن الواح و کشیدن موی سر [[برادر]] با [[عصمت]] را چنین پاسخ داده‌اند<ref>التبیان، ج۴، ص۵۵۰؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۴۲؛ المیزان، ج ۸، ص۲۵۱.</ref>: ادلّه عصمت این قبیل [[اشتباهات]] را که ریشه در [[اختلاف]] در سلیقه دارد [[نفی]] نمی‌کند؛ زیرا این‌گونه امور به [[حکم خدا]] مربوط نبوده، بلکه با امور [[زندگی]] ارتباط دارد، ازاین‌رو مفسران برای این برخورد موسی احتمالات ذیل را بیان کرده‌اند: ممکن است این کار موسی برای فهماندن [[عظمت]] [[خطا]] و [[انحراف]] قومش باشد، تا بار دیگر تکرار نشود، یا اینکه [[هارون]] را به سوی خود کشیده تا [[حال]] قومش را آهسته از وی بپرسد، ازاین‌رو وقتی هارون ماجرا را برای او بازگو کرد، عذر وی را پذیرفت و برایش [[دعا]] کرد: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ}}<ref>«(موسی) گفت: پروردگارا! من و برادرم را ببخشای و ما را در (کنف) بخشایش خود درآور و تو بخشاینده‌ترین بخشایندگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵۱.</ref> هنگامی که [[آتش]] [[خشم]] [[موسی]] {{ع}} فرو نشست الواحی را که نوشته‌های آن برای خداترسان مایه [[هدایت]] و [[رحمت]] بود برگرفت: {{متن قرآن|وَلَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْوَاحَ وَفِي نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ}}<ref>«و چون خشم موسی فرو نشست الواح را برداشت و در نوشته  آن برای آنان که از پروردگارشان می‌هراسند رهنمود و بخشایشی بود» سوره اعراف، آیه ۱۵۴.</ref> برخی علّت فرو نشستن خشم موسی {{ع}} را [[توبه]] قومش و برخی دیگر [[اعتذار]] هارون می‌دانند.<ref>مجمع‌البیان، ج۴، ص۷۴۳؛ روح‌المعانی، مج۶، ج۹، ص۱۰۴؛ تفسیر المنار، ج ۹، ص۲۱۴.</ref> همچنین درباره {{متن قرآن|فِي نُسْخَتِهَا}} گروهی از [[مفسران]] «[[نسخ]]» را به معنای «نقل» گرفته و بر این باورند که چون موسی {{ع}} از سر خشم [[الواح]] را افکند ۶ جزء از آن شکسته و تنها یک جزء باقی ماند و {{متن قرآن|وَفِي نُسْخَتِهَا}} یعنی آنچه که از آن یک جزء نقل شده است؛<ref>کشف الاسرار، ج ۳، ص۷۴۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص۱۸۶؛ روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص۱۰۵.</ref> ولی به نظر می‌رسد در این [[آیه]] «نسخه» از «نسخ» به معنای [[نوشتن]] و نسخه به معنای نوشته است، همان‌گونه که «[[خطبه]]» به معنای «خطاب» است، بنابراین {{متن قرآن|وَفِي نُسْخَتِهَا}} یعنی در نوشته‌های آن الواح برای خداترسان هدایت و رحمت است.<ref>مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۴۳؛ کنز الدقائق، ج ۵، ص۱۹۱؛ الفرقان، ج ۹، ص۳۲۴.</ref>.<ref>[[ابوالفضل روحی|روحی، ابوالفضل]]، [[الواح موسی - روحی (مقاله)|مقاله «الواح موسی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص192-193.</ref>


==الواح و [[تابوت]]==
==الواح و [[تابوت]]==
پس از موسی {{ع}} گروهی از [[بنی‌اسرائیل]] از [[پیامبر]] خود خواستند تا [[پادشاهی]] برای آنان [[نصب]] کند تا به [[فرماندهی]] وی در [[راه خدا]] [[کارزار]] کنند. پیامبرشان «[[طالوت]]» را به فرماندهی آنان برگزید و گفت: نشانه [[سلطنت]] وی این است که «تابوت » را به شما باز می‌گرداند تا مایه آرامشتان شود: {{متن قرآن|وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و پیامبرشان به آنان گفت: نشانه پادشاهی او این است که تابوت (عهد) نزدتان خواهد آمد که در آن آرامشی از سوی پروردگارتان (نهفته) است و (نیز) بازمانده‌ای از آنچه از خاندان موسی و هارون بر جای نهاده‌اند و فرشتگان آن را حمل می‌کنند، بی‌گمان در آن برای شما اگر» سوره بقره، آیه ۲۴۸.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص۶۱۴.</ref> «[[تابوت]]» صندوقی است چوبی که در آن چیزی می‌نهند <ref>التحقیق، ج۱، ص۳۷۲؛ قاموس‌قرآن، ج ۱، ص۲۶۰؛ قاموس کتاب مقدس، ص۲۳۷.</ref> و مراد از آن در [[آیه]] تابوت [[بنی‌اسرائیل]] است که موسی {{ع}} در واپسین روزهای [[عمر]] خود [[الواح]]، [[زره]] و برخی چیزهای دیگر را در آن نهاد و به [[جانشین]] خویش، [[یوشع بن نون]] سپرد و از آن پس اهمیت این صندوق در میان بنی‌اسرائیل بیشتر شد و در همه [[جنگ‌ها]] برای [[آرامش]] آن را به همراه خود برده و بر [[دشمن]] [[پیروز]] می‌شدند.<ref>التبیان، ج۲، ص۲۹۳؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص۶۱۴؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص۷۵۸.</ref> (تابوت بنی‌اسرائیل) همچنین در [[تفسیر]] {{متن قرآن|بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ }} از [[ابن‌عباس]]، [[قتاده]]، [[عکرمه]] و برخی دیگر نقل شده که مراد از آن خرده‌های [[الواح موسی]] و [[عصا]] و [[لباس]] اوست که در تابوت نهاده بودند.<ref>جامع‌البیان، مج ۲، ج ۲، ص۸۳۰؛نورالثقلین، ج ۱، ص۲۴۷؛ الفرقان، ج ۲، ص۱۶۹.</ref>.<ref>[[ابوالفضل روحی|روی، ابوالفضل]]، [[الواح موسی - روحی (مقاله)|مقاله «الواح موسی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص193-194.</ref>
پس از موسی {{ع}} گروهی از [[بنی‌اسرائیل]] از [[پیامبر]] خود خواستند تا [[پادشاهی]] برای آنان [[نصب]] کند تا به [[فرماندهی]] وی در [[راه خدا]] [[کارزار]] کنند. پیامبرشان «[[طالوت]]» را به فرماندهی آنان برگزید و گفت: نشانه [[سلطنت]] وی این است که «تابوت » را به شما باز می‌گرداند تا مایه آرامشتان شود: {{متن قرآن|وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و پیامبرشان به آنان گفت: نشانه پادشاهی او این است که تابوت (عهد) نزدتان خواهد آمد که در آن آرامشی از سوی پروردگارتان (نهفته) است و (نیز) بازمانده‌ای از آنچه از خاندان موسی و هارون بر جای نهاده‌اند و فرشتگان آن را حمل می‌کنند، بی‌گمان در آن برای شما اگر» سوره بقره، آیه ۲۴۸.</ref>.<ref>مجمع البیان، ج ۲، ص۶۱۴.</ref> «[[تابوت]]» صندوقی است چوبی که در آن چیزی می‌نهند <ref>التحقیق، ج۱، ص۳۷۲؛ قاموس‌قرآن، ج ۱، ص۲۶۰؛ قاموس کتاب مقدس، ص۲۳۷.</ref> و مراد از آن در [[آیه]] تابوت [[بنی‌اسرائیل]] است که موسی {{ع}} در واپسین روزهای [[عمر]] خود [[الواح]]، [[زره]] و برخی چیزهای دیگر را در آن نهاد و به [[جانشین]] خویش، [[یوشع بن نون]] سپرد و از آن پس اهمیت این صندوق در میان بنی‌اسرائیل بیشتر شد و در همه [[جنگ‌ها]] برای [[آرامش]] آن را به همراه خود برده و بر [[دشمن]] [[پیروز]] می‌شدند.<ref>التبیان، ج۲، ص۲۹۳؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص۶۱۴؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص۷۵۸.</ref> (تابوت بنی‌اسرائیل) همچنین در [[تفسیر]] {{متن قرآن|بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ }} از [[ابن‌عباس]]، [[قتاده]]، [[عکرمه]] و برخی دیگر نقل شده که مراد از آن خرده‌های [[الواح موسی]] و [[عصا]] و [[لباس]] اوست که در تابوت نهاده بودند.<ref>جامع‌البیان، مج ۲، ج ۲، ص۸۳۰؛نورالثقلین، ج ۱، ص۲۴۷؛ الفرقان، ج ۲، ص۱۶۹.</ref>.<ref>[[ابوالفضل روحی|روحی، ابوالفضل]]، [[الواح موسی - روحی (مقاله)|مقاله «الواح موسی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص193-194.</ref>


==[[سرنوشت]] الواح==
==[[سرنوشت]] الواح==
درباره سرنوشت الواح موسی {{ع}} مانند بسیاری از پدیده‌های [[تاریخی]] دیگر نمی‌توان به نظری [[قطعی]] دست یافت؛ ولی با تمسّک به روایاتی که بسیاری از آنها خالی از [[ضعف]] نیست گروهی برآن‌اند که این الواح در یکی از کوههای [[یمن]] [[دفن]] شده <ref>تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۲۸.</ref> یا در [[زمان]] موسی {{ع}} سنگی آنها را در خود فرو برده و هم‌اکنون نیز در [[دل]] آن سنگ نگهداری می‌شود.<ref>نورالثقلین، ج ۲، ص۷۱؛ المیزان، ج ۸، ص۲۶۱.</ref> برخی دیگر گفته‌اند: پس از شکستن الواح هنگامی که [[خشم]] موسی فرو نشست، خرده‌های آنها را جمع کرد و در تابوت نهاد و این [[تابوت]] همچنان در میان [[بنی‌اسرائیل]] بود، تا آنکه آن را [[خوار]] و بی‌ارزش شمردند و [[خداوند]] به سبب این [[بی‌حرمتی]] آن تابوت را از آنان گرفت؛<ref>جامع‌البیان، مج ۲، ج ۲، ص۸۳۲.</ref> همچنین از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شده که ما [[اهل‌بیت]] {{ع}} [[وارث]] [[الواح موسی]] هستیم.<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص۶۱۴؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص۱۳۲.</ref>.<ref>[[ابوالفضل روحی|روی، ابوالفضل]]، [[الواح موسی - روحی (مقاله)|مقاله «الواح موسی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص194.</ref>
درباره سرنوشت الواح موسی {{ع}} مانند بسیاری از پدیده‌های [[تاریخی]] دیگر نمی‌توان به نظری [[قطعی]] دست یافت؛ ولی با تمسّک به روایاتی که بسیاری از آنها خالی از [[ضعف]] نیست گروهی برآن‌اند که این الواح در یکی از کوههای [[یمن]] [[دفن]] شده <ref>تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۲۸.</ref> یا در [[زمان]] موسی {{ع}} سنگی آنها را در خود فرو برده و هم‌اکنون نیز در [[دل]] آن سنگ نگهداری می‌شود.<ref>نورالثقلین، ج ۲، ص۷۱؛ المیزان، ج ۸، ص۲۶۱.</ref> برخی دیگر گفته‌اند: پس از شکستن الواح هنگامی که [[خشم]] موسی فرو نشست، خرده‌های آنها را جمع کرد و در تابوت نهاد و این [[تابوت]] همچنان در میان [[بنی‌اسرائیل]] بود، تا آنکه آن را [[خوار]] و بی‌ارزش شمردند و [[خداوند]] به سبب این [[بی‌حرمتی]] آن تابوت را از آنان گرفت؛<ref>جامع‌البیان، مج ۲، ج ۲، ص۸۳۲.</ref> همچنین از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شده که ما [[اهل‌بیت]] {{ع}} [[وارث]] [[الواح موسی]] هستیم.<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص۶۱۴؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص۱۳۲.</ref>.<ref>[[ابوالفضل روحی|روحی، ابوالفضل]]، [[الواح موسی - روحی (مقاله)|مقاله «الواح موسی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص194.</ref>


== منابع ==
== منابع ==

نسخهٔ ‏۲۷ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۰

واژه‌شناسی

الواح جمع «لوح» از «لاحَ یَلوُحُ» به معنای ظاهر شدن و درخشیدن است و چون با نوشتن بر روی یک صفحه مطالب آشکار و روشن می‌گردد، به هرچیز پهن، مانند سنگ، چوب، استخوان، پوست و فلز که بر آن چیزی می‌نگارند لوح گویند.[۱].[۲]

الواح موسی در قرآن

این واژه در قرآن به دو معنای متمایز به‌کار رفته است: در آیه ﴿وَحَمَلْنَاهُ عَلَى ذَاتِ أَلْوَاحٍ وَدُسُرٍ[۳] به الواح و تخته‌های کشتی نوح (ع) (کشتی) و در آیات ﴿وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الْأَلْوَاحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا سَأُرِيكُمْ دَارَ الْفَاسِقِينَ[۴]، ﴿وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[۵]، ﴿وَلَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْوَاحَ وَفِي نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ[۶] به الواح نازل شده بر موسی (ع) اطلاق شده و در آیه ﴿فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ[۷] به معنای «لوح محفوظ» آمده است.

در زبان‌های خویشاوندِ عبری، آرامی و سریانی نیز این واژه همان دو معنا را دارد.[۸] هنگامی که خداوند موسی را به میعادگاه خود فرا خواند، با برگزیدن وی به پیامبری، مجموعه‌ای از دستورات خویش را در الواحی برای او فرستاد تا قوم خود را به عمل به فرمانهای خداوند و محتوای آنها فرا خواند: ﴿قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالَاتِي وَبِكَلَامِي فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَكُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ[۹]

در کتاب مقدس نیز آمده است که خداوند از موسی (ع) خواست تا بر کوه بالا رفته، قوانین و دستوراتی را که بر لوحهای سنگی نوشته شده فرا گرفته و آنها را به بنی‌اسرائیل بیاموزد. موسی نیز به همراه یوشع به سوی کوه حرکت کرده به بزرگان قوم خود فرمان داد همانجا منتظر او بوده و در مشکلات با هارون مشورت کنند.[۱۰]

درباره ویژگی‌ها، شمار و جنس الواح و زمان و مکان اعطای آن به موسی (ع) در قرآن چیزی نیامده است؛ ولی مفسران شمار آنها را دو، ۷ یا ۱۰ [۱۱] و جنس آنها را از زمرّد سبز، زبرجد، یاقوت سرخ یا سنگی سخت ذکر کرده‌اند.[۱۲] در برخی از روایات نیز به نقل از پیامبر اکرم (ص) جنس الواح از درخت سدر بهشت دانسته شده است.[۱۳] بیشتر مفسران محتوای الواح را به زبان عبری دانسته [۱۴] و گفته‌اند: خداوند آن را روز عید قربان به وسیله جبرئیل در میقات بر موسی (ع) فرو فرستاد.[۱۵] روایات فراوانی نیز به بیان جنس، شمارگان، درازا و پهنا، کیفیت کتابت و ویژگی‌های دیگر الواح پرداخته است که بیشتر آنها اعتبار چندانی ندارد.[۱۶].[۱۷]

الواح و تورات

از آیات قرآن چنین بر می‌آید که خداوند نوشته‌هایی را به عنوان الواح برای موسی (ع) فرستاد؛ ولی مفسران درباره اینکه آیا این الواح همان تورات مشهور است یا غیر آن اختلاف نظر دارند؛ بیشتر مفسران بر این باورند که الواح همان تورات است.[۱۸] گروهی دیگر ارسال الواح را پیش از نزول تورات می‌دانند.[۱۹] برخی دیگر نیز تورات را بخشی از الواح دانسته‌اند.[۲۰].[۲۱]

محتوای الواح

محتوای الواح پند و اندرز و بیان همه امور معرفی شده است: ﴿وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الْأَلْوَاحِ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا سَأُرِيكُمْ دَارَ الْفَاسِقِينَ[۲۲] مفسران درباره نسبت کتابت به خداوند در این آیه گفته‌اند: این نسبت یا بدین جهت است که کتابت به صورت نقش در الواح به قدرت خداوند بوده است [۲۳] یا اینکه این کار به امر و وحی خدا صورت گرفته و کاتب آن فرشته‌ای بوده است.[۲۴] در کتاب مقدس نیز آمده است: هنگامی که خدا در کوه‌ سینا گفت‌ وگوی خود را با موسی به پایان رسانید آن دو لوح سنگی را که با انگشت خود ده فرمان بر روی آنها نوشته بود، به موسی داد؛[۲۵] ولی به نظر می‌رسد نسبت «کتابت» در این آیه به خداوند، مانند دیگر مواردی که در قرآن خداوند کارها را به خود نسبت می‌دهد، به معنای وقوع این کار به امر الهی است.

امّا در تفسیر ﴿مِنْ كُلِّ شَيْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ. برخی از مفسران به بیان مصادیق ﴿كُلِّ شَيْءٍ پرداخته و آن را شامل دستوراتی مانند شرک نورزیدن به خداوند، خودداری از سوگند دروغ و بزرگداشت والدین، می‌دانند.[۲۶] گروهی دیگر گفته‌اند: ﴿مِنْ كُلِّ شَيْءٍ عبارت از هر چیز مورد نیاز در امر دین موسی و ﴿مَوْعِظَةً وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ تفسیر ﴿كُلِّ شَيْءٍ است؛ یعنی خداوند همه اوامر و نواهی، حلال‌ها و حرام‌ها، عبرت‌ها و اخبار و جز آنها را برای موسی فرستاده است؛[۲۷] امّا ظاهرا خداوند محتویات الواح را در دو بخش تنظیم کرده است: بخشی پند و اندرز: ﴿مَوْعِظَةً. و بخشی دیگر تفصیل هر آنچه دانستن آن لازم است: ﴿وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ؛ زیرا کلمه ﴿مِنْ در تعبیر ﴿مِنْ كُلِّ شَيْءٍ با توجّه به سیاق جمله تبعیض را می‌رساند و واژه ﴿مَوْعِظَةً بیان ﴿كُلِّ شَيْءٍ بوده، و جمله ﴿وَتَفْصِيلًا لِكُلِّ شَيْءٍ عطف بر آن است و به‌کار‌گیری ﴿تَفْصِيلًا به صورت نکره، برای افاده ابهام و تبعیض است، چون نه موسی، خاتم انبیا و نه آیینش، آخرین و کامل‌ترین آیین بوده و مسلما در آن هنگام به مقدار نیاز و استعداد مردم احکام الهی نازل شده است، ازاین‌رو می‌توان معنای آیه را چنین دانست که ما برای موسی (ع) در الواح گزیده‌ای از هرچیز نگاشتیم؛ یعنی برای او مقداری موعظه و مقداری لازم از هر مطلب اعتقادی و عملی فرو فرستادیم، پس اگر مراد از الواح،تورات باشد آیه به خوبی بر نقص و ناکافی بودن این کتاب نسبت به معارف و شرایع مورد نیاز بشر، دلالت دارد [۲۸] و به همین سبب خداوند در آیه‌ای دیگر، قرآن را مهیمن و کامل کننده تورات و انجیل دانسته است: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ[۲۹] برخی از روایات نیز در ذیل این آیه گفته‌اند: خداوند همه چیز را برای موسی ننوشت. درباره عیسی (ع) نیز می‌فرماید: ﴿وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ[۳۰]، از این آیه برمی‌آید که شریعت عیسی نسبت به آیین موسی نقش مکمل داشته یا به عبارت دقیق‌تر پاره‌ای از عقاید و احکام دینی مورد اختلاف یهود را اصلاح و تصحیح کرده است، در حالی که در مورد پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: ﴿وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ[۳۱]، از این آیه می‌توان برداشت کرد که قرآن به شکل کامل‌تر و جامع‌تری نسبت به تورات و انجیل به بیان عقاید، احکام و ارزش‌های اخلاقی مورد نیاز برای سعادت انسان در دنیا و آخرت پرداخته است، ازاین‌رو آیات یاد شده می‌تواند دلیل برتری شریعت پیامبر اکرم (ص) بر آیین موسی و عیسی (ع) باشد.[۳۲].[۳۳]

وظیفه موسی(ع) درباره الواح

چون الواح دستورات الهی به موسی (ع) و قوم او را دربرداشته، خداوند از وی خواست تا آنها را با قوّت و جدیّت تمام برگرفته و به قوم خود فرمان دهد تا از میان آنها بهترین را برگزینند: ﴿فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا[۳۴] برخی مفسران ذیل این آیه گفته‌اند: محکم گرفتن کنایه از این است که آن را شوخی و بی‌اهمیت نشمارند؛ بلکه آن را جدّی گرفته، با احتیاط به آن عمل کنند؛ زیرا اگر کسی امری را جدّی بداند قهرا همه نیروی خود را در نگهداری آن به‌کار می‌گیرد.[۳۵] گروهی دیگر گفته‌اند: چون این الواح در برگیرنده احکام و دستورات جدیدی، بر خلاف احکام رایج نزد فرعونیان و قوم بت‌پرست بوده خداوند به موسی (ع) فرمود تا در فراگیری آن عزمی قوی و اراده‌ای استوار داشته باشد؛[۳۶] امّا درباره جمله ﴿وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا طبرسی و برخی دیگر از مفسران معتقدند مراد از ﴿أَحْسَنِهَا واجبات و مستحبات است؛ زیرا این دو از مباحات بهتر است. [۳۷] مفسرانی دیگر بدین معنا گرفته‌اند که ناسخ‌ها را فرا گرفته و منسوخ‌ها را رها کنید.[۳۸] گروهی نیز بر این باورند که کلمه افعل تفضیل در اینجا به معنای صفت مشبهه، یعنی «احسن» به معنای «حَسَن» بوده و به نیکی و حُسن همه دستورات آن، اشاره دارد.[۳۹] احتمال دیگر اینکه در میان دستورات، اموری مانند قصاص، مباح و اموری دیگر مانند عفو و گذشت از آن بهتر معرفی شده باشد و قوم موسی (ع) به عمل به آنچه بهتر است دعوت شده باشند.[۴۰] علامه طباطبایی رحمه‌الله گرفتن «أحسن» را کنایه از «حسن» ملازمت در آن امور دانسته و در بیان وجه این کنایه می‌گوید: اگر کسی همواره در کارهایش در پی خوبی باشد، طبعا از خوب و بد هر چیز و هر عمل، خوب آن را، برمی‌گزیند و همچنین غریزه زیبا پسند انسان او را وامی‌دارد تا از میان خوب‌ها، خوب‌تر را برگزیند، بنابراین، معنای جمله این است که به قوم خود فرمان ده تا از گناهان دوری کرده، حسناتی را که خداوند به سوی آن راهنمایی می‌کند، ملازمت کنند.[۴۱] خداوند در پایان آیه وعده می‌دهد که به زودی جایگاه فاسقان را به موسی و قومش نشان خواهد داد: ﴿سَأُرِيكُمْ دَارَ الْفَاسِقِينَ[۴۲] طوسی و طبرسی به نقل از مجاهد و جبائی مراد از ﴿دَارَ الْفَاسِقِينَ را جهنّم دانسته و معتقدند که این آیه تهدیدی است برای کسانی که با نپذیرفتن سخن موسی و عمل نکردن به دستورات الواح با فرمان خداوند مخالفت کردند.[۴۳] برخی دیگر آن را به خانه‌های فرعون و فرعونیان در مصر یا خانه‌های عاد و ثمود یا عمالقه در شام تفسیر می‌کنند که برای عبرت قوم موسی نمایان خواهد شد.[۴۴] عده‌ای دیگر از مفسران در تفسیر آیه گفته‌اند که به زودی حکومت و قدرت به دست گروهی فاسق افتاده، بر شما حکومت خواهند کرد.[۴۵].[۴۶]

افکندن الواح

قوم موسی پس از رفتن وی به میقات، با حیله‌های «سامری» از زیورهای خود، مجسمه‌ای به شکل گوساله ساخته و به پرستش آن پرداختند. هنگامی که موسی (ع) از نافرمانی و سرپیچی قومش آگاه شد، به سوی آنان بازگشت و با توبیخ و مذمت آنها از شدّت خشم الواح را افکند، موی سر برادرش هارون را گرفت به سوی خود کشید: ﴿وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[۴۷] از ابن‌عباس نیز روایت شده که رسول خدا (ص) فرمود: خداوند موسی (ع) را رحمت کند. شنیدن، چگونه مانند دیدن است؟ هنگامی که موسی از خداوند شنید که قومش در غیاب او فریب خورده‌اند، الواح را از روی خشم بر زمین نکوبید؛ ولی هنگامی که به سوی آنان بازگشت و انحرافشان را به چشم خود دید، با شدّت خشم، الواح را بر زمین زد.[۴۸] برخی از مفسران گفته‌اند: چون موسی (ع) فضایل بی‌شمار امّت محمّد (ص) را از خداوند شنید الواح را افکند و از خدا خواست تا او را از آن امّت قرار دهد؛[۴۹] ولی این تفسیر با ظاهر آیه هیچ‌گونه سازگاری ندارد.

گروهی شبهه منافات افکندن الواح و کشیدن موی سر برادر با عصمت را چنین پاسخ داده‌اند[۵۰]: ادلّه عصمت این قبیل اشتباهات را که ریشه در اختلاف در سلیقه دارد نفی نمی‌کند؛ زیرا این‌گونه امور به حکم خدا مربوط نبوده، بلکه با امور زندگی ارتباط دارد، ازاین‌رو مفسران برای این برخورد موسی احتمالات ذیل را بیان کرده‌اند: ممکن است این کار موسی برای فهماندن عظمت خطا و انحراف قومش باشد، تا بار دیگر تکرار نشود، یا اینکه هارون را به سوی خود کشیده تا حال قومش را آهسته از وی بپرسد، ازاین‌رو وقتی هارون ماجرا را برای او بازگو کرد، عذر وی را پذیرفت و برایش دعا کرد: ﴿قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ[۵۱] هنگامی که آتش خشم موسی (ع) فرو نشست الواحی را که نوشته‌های آن برای خداترسان مایه هدایت و رحمت بود برگرفت: ﴿وَلَمَّا سَكَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْوَاحَ وَفِي نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ[۵۲] برخی علّت فرو نشستن خشم موسی (ع) را توبه قومش و برخی دیگر اعتذار هارون می‌دانند.[۵۳] همچنین درباره ﴿فِي نُسْخَتِهَا گروهی از مفسران «نسخ» را به معنای «نقل» گرفته و بر این باورند که چون موسی (ع) از سر خشم الواح را افکند ۶ جزء از آن شکسته و تنها یک جزء باقی ماند و ﴿وَفِي نُسْخَتِهَا یعنی آنچه که از آن یک جزء نقل شده است؛[۵۴] ولی به نظر می‌رسد در این آیه «نسخه» از «نسخ» به معنای نوشتن و نسخه به معنای نوشته است، همان‌گونه که «خطبه» به معنای «خطاب» است، بنابراین ﴿وَفِي نُسْخَتِهَا یعنی در نوشته‌های آن الواح برای خداترسان هدایت و رحمت است.[۵۵].[۵۶]

الواح و تابوت

پس از موسی (ع) گروهی از بنی‌اسرائیل از پیامبر خود خواستند تا پادشاهی برای آنان نصب کند تا به فرماندهی وی در راه خدا کارزار کنند. پیامبرشان «طالوت» را به فرماندهی آنان برگزید و گفت: نشانه سلطنت وی این است که «تابوت » را به شما باز می‌گرداند تا مایه آرامشتان شود: ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۵۷].[۵۸] «تابوت» صندوقی است چوبی که در آن چیزی می‌نهند [۵۹] و مراد از آن در آیه تابوت بنی‌اسرائیل است که موسی (ع) در واپسین روزهای عمر خود الواح، زره و برخی چیزهای دیگر را در آن نهاد و به جانشین خویش، یوشع بن نون سپرد و از آن پس اهمیت این صندوق در میان بنی‌اسرائیل بیشتر شد و در همه جنگ‌ها برای آرامش آن را به همراه خود برده و بر دشمن پیروز می‌شدند.[۶۰] (تابوت بنی‌اسرائیل) همچنین در تفسیر ﴿بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ از ابن‌عباس، قتاده، عکرمه و برخی دیگر نقل شده که مراد از آن خرده‌های الواح موسی و عصا و لباس اوست که در تابوت نهاده بودند.[۶۱].[۶۲]

سرنوشت الواح

درباره سرنوشت الواح موسی (ع) مانند بسیاری از پدیده‌های تاریخی دیگر نمی‌توان به نظری قطعی دست یافت؛ ولی با تمسّک به روایاتی که بسیاری از آنها خالی از ضعف نیست گروهی برآن‌اند که این الواح در یکی از کوههای یمن دفن شده [۶۳] یا در زمان موسی (ع) سنگی آنها را در خود فرو برده و هم‌اکنون نیز در دل آن سنگ نگهداری می‌شود.[۶۴] برخی دیگر گفته‌اند: پس از شکستن الواح هنگامی که خشم موسی فرو نشست، خرده‌های آنها را جمع کرد و در تابوت نهاد و این تابوت همچنان در میان بنی‌اسرائیل بود، تا آنکه آن را خوار و بی‌ارزش شمردند و خداوند به سبب این بی‌حرمتی آن تابوت را از آنان گرفت؛[۶۵] همچنین از امام صادق (ع) روایت شده که ما اهل‌بیت (ع) وارث الواح موسی هستیم.[۶۶].[۶۷]

منابع

پانویس

  1. تاج‌العروس، ج ۴، ص۱۹۵؛ لسان العرب، ج ۱۲، ص۳۵۳؛ التحقیق، ج ۱۰، ص۲۵۱ ـ ۲۵۲، «لوح».
  2. روحی، ابوالفضل، مقاله «الواح موسی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص188.
  3. «و او را بر (کشتی) پر تخته و میخ ، سوار کردیم» سوره قمر، آیه ۱۳.
  4. «و برای او در «الواح» (تورات) در هر زمینه پندی و برای هر چیز تفصیلی نوشتیم؛ پس (گفتیم) آن را با توانمندی بستان و به قوم خود فرمان ده تا نیکوترین آن را برگزینند؛ به زودی سرای نافرمانان را به شما نشان خواهم داد» سوره اعراف، آیه ۱۴۵.
  5. «و چون موسی به نزد قومش خشمگین اندوهناک بازگشت گفت: در نبودن من از من بد جانشینی کردید؛ آیا از فرمان پروردگارتان پیش افتادید؟! (این بگفت) و الواح را فرو افکند و سر برادرش را گرفت، به سوی خود می‌کشید. (برادرش) گفت: ای فرزند مادرم! این قوم مرا ناتوان شمردند و نزدیک بود مرا بکشند پس دشمنان را به سرزنش من برنیانگیز و مرا با گروه ستمبارگان مگمار!» سوره اعراف، آیه ۱۵۰.
  6. «و چون خشم موسی فرو نشست الواح را برداشت و در نوشته آن برای آنان که از پروردگارشان می‌هراسند رهنمود و بخشایشی بود» سوره اعراف، آیه ۱۵۴.
  7. «در لوحی نگهداشته» سوره بروج، آیه ۲۲.
  8. واژه‌های دخیل، ص۳۶۶ ـ ۳۶۷، «لوح»
  9. «فرمود: ای موسی! بی‌گمان من با پیام‌هایم و با سخنم تو را بر مردم برگزیده‌ام پس آنچه به تو داده‌ام بگیر و از سپاسگزاران باش!» سوره اعراف، آیه ۱۴۴.
  10. کتاب مقدس، خروج ۲۴: ۱۲ ـ ۱۵.
  11. مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۳۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص۲۳۶؛ تفسیر المنار، ج ۹، ص۱۹۰.
  12. تفسیر قمی، ج ۲، ص۲۸؛ جامع‌البیان، مج ۶، ج ۹، ص۸۹؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۳۳.
  13. الدرالمنثور، ج۳، ص۵۴۸؛ المیزان، ج۸، ص۲۶۱.
  14. التبیان، ج ۴، ص۵۳۹؛ نور الثقلین، ج ۲، ص۷۵.
  15. التفسیرالکبیر، ج ۱۴، ص۲۳۶؛ البحر المحیط، ج ۵، ص۱۶۹.
  16. تفسیر المنار، ج ۹، ص۱۹۰.
  17. روحی، ابوالفضل، مقاله «الواح موسی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص188-189.
  18. التبیان، ج ۴، ص۵۳۹؛ الکشاف، ج ۲، ص۱۵۸؛ مجمع‌البیان، ج ۴،ص ۷۳۳.
  19. تفسیر ابن‌کثیر، ج ۲، ص۲۵۶.
  20. الکشاف، ج ۲، ص۶۶۸؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج ۲، ص۲۵۶.
  21. ابوالفضل روحی|روی، ابوالفضل، الواح موسی - روحی (مقاله)|مقاله «الواح موسی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص189.
  22. «و برای او در «الواح» (تورات) در هر زمینه پندی و برای هر چیز تفصیلی نوشتیم؛ پس (گفتیم) آن را با توانمندی بستان و به قوم خود فرمان ده تا نیکوترین آن را برگزینند؛ به زودی سرای نافرمانان را به شما نشان خواهم داد» سوره اعراف، آیه 145.
  23. البحرالمحیط، ج۵، ص۱۶۹؛ نمونه، ج۶، ص۳۶۳.
  24. التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص۲۳۶؛ البحرالمحیط، ج ۵، ص۱۶۹؛ روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص۸۵.
  25. کتاب مقدس، خروج ۳۱: ۱۸.
  26. جامع‌البیان، مج ۶، ج ۹، ص۷۸؛ البحر المحیط، ج ۵، ص۱۷۰.
  27. جامع‌البیان، مج ۶، ج ۹، ص۷۷؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۳۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۴، ص۲۳۷.
  28. روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص۸۴؛ المیزان، ج ۸، ص۲۴۵؛ نمونه، ج ۶، ص۳۶۴.
  29. «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن، ما به هر یک از شما شریعت و راهی داده‌ایم و اگر خداوند می‌خواست شما را امّتی یگانه می‌گردانید لیک (نگردانید) تا شما را در آنچه‌تان داده است بیازماید؛ پس در کارهای خیر بر یکدیگر پیشی گیرید، بازگشت همه شما به سوی خداوند است بنابراین شما را از آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه می‌گرداند» سوره مائده، آیه ۴۸.
  30. «و چون عیسی برهان‌ها (ی روشن) آورد گفت: برای شما حکمت آورده‌ام و (آمده‌ام) تا برای شما چیزی را که در آن اختلاف دارید روشن گردانم پس، از خداوند پروا کنید و از من فرمان برید!» سوره زخرف، آیه ۶۳.
  31. « تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
  32. نورالثقلین، ج۲، ص۶۸ـ۶۹؛ الفرقان، ج۹، ص۳۰۲؛ نمونه، ج ۶، ص۳۶۴.
  33. روحی، ابوالفضل، مقاله «الواح موسی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص189-191.
  34. « آن را با توانمندی بستان و به قوم خود فرمان ده تا نیکوترین آن را برگزینند» سوره اعراف، آیه ۱۴۵.
  35. جامع‌البیان، مج۶، ج۹، ص۷۸ ـ ۷۹؛ البحر المحیط، ج ۵، ص۱۷۱؛ المیزان، ج ۸، ص۲۴۵.
  36. تفسیر مراغی، مج ۳، ج ۹، ص۶۱؛ البحر المیحط، ج ۵، ص۱۷۱؛ الفرقان، ج ۹، ص۳۰۱.
  37. تفسیر ماوردی، ج ۲، ص۲۶۰؛ التبیان، ج ۴، ص۵۴۰؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۳۴.
  38. تفسیر ماوردی، ج ۲، ص۲۶۰؛ التبیان، ج ۴، ص۵۴۰؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۳۴.
  39. مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۳۴؛ نمونه، ج ۶، ص۳۶۵.
  40. التبیان، ج۴، ۵۴۰؛ روح‌المعانی، مج۶، ج۹، ص۸۷؛ نمونه، ج ۶، ص۳۶۵.
  41. المیزان، ج ۸، ص۲۴۶.
  42. « به زودی سرای نافرمانان را به شما نشان خواهم داد» سوره اعراف، آیه ۱۴۵.
  43. التبیان، ج۴، ص۵۴۰؛ مجمع‌ البیان، ج ۴، ص۷۳۴.
  44. التبیان، ج ۴، ص۵۴۰؛ مجمع‌ البیان، ج ۴، ص۷۳۴؛ تفسیر مراغی، مج ۳، ج ۹، ص۶۲.
  45. تفسیر قمی، ج۱، ص۲۴۲؛ مجمع‌البیان، ج۴، ص۷۳۴؛ المیزان، ج ۸، ص۲۴۶.
  46. روحی، ابوالفضل، مقاله «الواح موسی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص191-192.
  47. «و چون موسی به نزد قومش خشمگین اندوهناک بازگشت گفت: در نبودن من از من بد جانشینی کردید؛ آیا از فرمان پروردگارتان پیش افتادید؟! (این بگفت) و الواح را فرو افکند و سر برادرش را گرفت، به سوی خود می‌کشید. (برادرش) گفت: ای فرزند مادرم! این قوم مرا ناتوان شمردند و نزدیک بود مرا بکشند پس دشمنان را به سرزنش من برنیانگیز و مرا با گروه ستمبارگان مگمار!» سوره اعراف، آیه ۱۵۰.
  48. تفسیرعیاشی، ج۲، ص۲۹؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۵۶۴؛ الفرقان، ج ۹، ص۳۱۷.
  49. تفسیر ماوردی، ج ۲، ص۲۶۳؛ کشف‌الاسرار، ج ۳، ص۷۴۵.
  50. التبیان، ج۴، ص۵۵۰؛ مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۴۲؛ المیزان، ج ۸، ص۲۵۱.
  51. «(موسی) گفت: پروردگارا! من و برادرم را ببخشای و ما را در (کنف) بخشایش خود درآور و تو بخشاینده‌ترین بخشایندگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵۱.
  52. «و چون خشم موسی فرو نشست الواح را برداشت و در نوشته آن برای آنان که از پروردگارشان می‌هراسند رهنمود و بخشایشی بود» سوره اعراف، آیه ۱۵۴.
  53. مجمع‌البیان، ج۴، ص۷۴۳؛ روح‌المعانی، مج۶، ج۹، ص۱۰۴؛ تفسیر المنار، ج ۹، ص۲۱۴.
  54. کشف الاسرار، ج ۳، ص۷۴۵؛ تفسیر قرطبی، ج ۷، ص۱۸۶؛ روح‌المعانی، مج ۶، ج ۹، ص۱۰۵.
  55. مجمع‌البیان، ج ۴، ص۷۴۳؛ کنز الدقائق، ج ۵، ص۱۹۱؛ الفرقان، ج ۹، ص۳۲۴.
  56. روحی، ابوالفضل، مقاله «الواح موسی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص192-193.
  57. «و پیامبرشان به آنان گفت: نشانه پادشاهی او این است که تابوت (عهد) نزدتان خواهد آمد که در آن آرامشی از سوی پروردگارتان (نهفته) است و (نیز) بازمانده‌ای از آنچه از خاندان موسی و هارون بر جای نهاده‌اند و فرشتگان آن را حمل می‌کنند، بی‌گمان در آن برای شما اگر» سوره بقره، آیه ۲۴۸.
  58. مجمع البیان، ج ۲، ص۶۱۴.
  59. التحقیق، ج۱، ص۳۷۲؛ قاموس‌قرآن، ج ۱، ص۲۶۰؛ قاموس کتاب مقدس، ص۲۳۷.
  60. التبیان، ج۲، ص۲۹۳؛ مجمع‌البیان، ج ۲، ص۶۱۴؛ الدرالمنثور، ج ۱، ص۷۵۸.
  61. جامع‌البیان، مج ۲، ج ۲، ص۸۳۰؛نورالثقلین، ج ۱، ص۲۴۷؛ الفرقان، ج ۲، ص۱۶۹.
  62. روحی، ابوالفضل، مقاله «الواح موسی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص193-194.
  63. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص۲۸.
  64. نورالثقلین، ج ۲، ص۷۱؛ المیزان، ج ۸، ص۲۶۱.
  65. جامع‌البیان، مج ۲، ج ۲، ص۸۳۲.
  66. مجمع‌البیان، ج ۲، ص۶۱۴؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص۱۳۲.
  67. روحی، ابوالفضل، مقاله «الواح موسی»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۴، ص194.