آداب فرزند داری: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:


[[رده:فرزند]]
[[رده:فرزند]]
[[رده:تربیت]]

نسخهٔ ‏۲۲ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۹

اذان و اقامه گفتن در گوش نوزاد

نخستین کاری که پیامبر(ص) و ائمه(ع) پس از تولد فرزند انجام دادند، این بود که در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه می‌گفتند. امام سجاد(ع) می‌فرماید: هنگامی که امام حسین(ع) متولد شد، پیامبر(ص) در گوش او اذان گفت[۱]. همچنین در روایتی دیگر آمده است: هنگامی که امام حسن(ع) متولد شد پیامبر(ص) در گوش او اذان گفت[۲].

نجمه، مادر امام رضا(ع) نیز می‌گوید: وقتی حضرت رضا(ع) متولد شد، امام کاظم(ع) در گوش راست او اذان و در گوش چپ اقامه گفت[۳]. امیر مؤمنان علی(ع) نیز می‌فرماید: هنگامی که زایمان حضرت زهرا(س) فرا رسید، پیامبر(ص) به اسماء بنت عمیس و ام سلمه فرمود: بر بالین حضرت فاطمه(س) حاضر شوید و وقتی فرزند متولد شد، در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه بگویید؛ زیرا اگر چنین کنید، از شیطان در امان خواهد بود[۴]. در این باره روایات فراوان دیگری نیز آمده است که معصومان(ع) در زندگی خویش چنین شیوه‌ای داشتند و به دیگران نیز سفارش می‌کردند که این‌گونه عمل کنند.

در اینجا ممکن است بپرسید: آیا این عمل، در کودک تأثیری نیز باقی می‌گذارد یا اینکه آداب و سننی است که والدین با عمل به آن کسب ثواب می‌کنند؟ در پاسخ باید گفت: اولاً در برخی روایات آثار تربیتی و همچنین آثار جسمی و روحی دیگری نیز برای این عمل بیان شده است؛ از جمله محفوظ ماندن از جنون، پیسی، غش که برای اطلاع بیشتر می‌توان به آن روایات مراجعه کرد[۵].

براساس این روایات، اذان و اقامه گفتن در گوش نوزاد، موجب آرامش روحی کودک و ایمنی وی از شیطان جنون و پیسی می‌شود. البته اذان هر جا گفته شود، شیطان از آنجا دور می‌شود؛ از این‌روست که برای کودکان نیز سفارش شده است. سلیمان الجعفری می‌گوید: از امام رضا(ع) شنیدم که می‌فرمود: «أَذِّنْ فِي بَيْتِكَ فَإِنَّهُ يَطْرُدُ الشَّيْطَانَ وَ يُسْتَحَبُّ مِنْ أَجْلِ الصِّبْيَانِ»[۶]؛ در خانه‌ات اذان بگو که موجب دوری شیطان می‌شود و برای کودکان پسندیده است.

ثانیاً، این عمل از نظر علمی نیز توجیه‌پذیر است. پژوهشگران اثبات کرده‌اند که کودکان نه تنها در روزهای اول تولد گفته‌های ما را می‌شنوند و در ذهن خود ضبط می‌کنند، بلکه پیش از تولد نیز از صدای قلب و حرکت غذا در روده و معده مادر و حتی صداهای بیرونی مثل صدای پدر و مادر و اطرافیان اثر می‌پذیرند و نسبت به آن صداها شناخت پیدا می‌کنند و بعد از تولد با آنها مأنوس خواهند بود.

یکی از علل آرامش، فرزند هنگامی که مادر او را در آغوش می‌گیرد، انس با صدای قلب مادر در رحم است. ویلیام سیرز در این باره می‌گوید: با کودک صحبت کنید و برایش آواز بخوانید. برای کودکی که در رحم دارید خاطره‌های خوش ایجاد کنید. بررسی‌ها نشان داده است که کودکان بعدها به صداهای آشنایی که در دوران زندگی در رحم مادر شنیده‌اند و به صدای کسانی که با آنها صحبت کرده‌اند و برایشان آواز خوانده‌اند، عکس‌العمل نشان داده‌اند نوزادان به صدای پدرانشان. اگر قبل از تولد با آنها صحبت کرده باشند - بیشتر توجه می‌کنند و آوازهایی را که مادر در ماه‌های زندگی در زهدان برای آنها خوانده است آسان‌تر یاد می‌گیرند[۷].

همچنین در یک آزمایش ۵ تا ۶ هفته آخر بارداری، برای تعدادی از کودکان نوار سرودی که مادرشان خوانده بود، روزی دو بار پخش شد. پس از تولد، کودکان ترجیح می‌دادند که این سرود را از مادرشان بشنوند تا سرودی دیگر، هر چند آن را هم مادرشان می‌خواند. در آزمایشی دیگر کودکان ترجیح می‌دادند به سرودی که مادرشان خوانده است، گوش دهند تا سرودی که شخص دیگری خوانده است. این هم به دلیل آن است که قبلاً با صدای مادر آشنا بودند[۸].

بنابراین، اذان و اقامه گفتن در گوش کودک از سه جهت می‌تواند تأثیر تربیتی داشته باشد: نخست، تأثیرات جسمی و ایمنی از بیماری‌هایی که ممکن است کودک به آنها دچار شود. دوم، تأثیرات معنوی و آرامش روحی که با دوری شیطان برای کودک حاصل می‌شود. سوم، تأثیرات آموزشی که کودک با مفاهیم اعتقادی و مذهبی آشنا می‌شود و در آینده به این مفاهیم انس و علاقه بیشتری پیدا می‌کند[۹].

تحنیک یا کام برداشتن

از دیگر آدابی که معصومان(ع) در آغاز تولد فرزند رعایت کرده‌اند، برداشتن کام نوزاد است. کام برداشتن بدین معناست که مقداری خرما، شیرینی یا چیز دیگری را نرم و ملایم کرده، به صورت مایع درآورند و آن را در کام کودک بریزند[۱۰]. پیامبر(ص) و ائمه(ع) خود به این سنت عمل می‌کردند و دیگران را نیز به آن سفارش می‌نمودند. امام صادق(ع) از امیرمؤمنان علی(ع) نقل می‌کند که فرمود: «حَنِّكُوا أَوْلَادَكُمْ بِالتَّمْرِ، هكَذَا فَعَلَ النَّبِيُّ(ص) بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ(ع)»[۱۱]؛ کام فرزندانتان را با خرما بردارید؛ زیرا پیامبر(ص) با حسن و حسین(ع) چنین کرد.

همچنین از مادر امام رضا(ع) نقل شده که وقتی علی بن موسی الرضاء(ع) متولد شد، او را در پارچه سفیدی پیچیدم به امام کاظم(ع) دادم. امام(ع) در گوش راست او اذان و در گوش چپ اقامه گفت و آب فرات‌طلبید و با آن کام نوزاد را برداشت و او را به من برگرداند[۱۲]. نیز وقتی عبدالله بن عباس صاحب فرزندی شد، علی(ع) به منزل او رفت و فرمود: او را بیاورید. کودک را آوردند. امام(ع) او را گرفت، کام او را برداشت، برای او دعا کرد و او را برگرداند[۱۳].

بنابراین، کام برداشتن از سیره معصومان بوده است و با چیزهای مختلفی از قبیل خرما، آب (در صورت امکان آب فرات و پس از آن آب باران)[۱۴]، تربت امام حسین(ع)، عسل یا هر نوع شیرینی دیگر انجام می‌شده است. در روایات، برای کام برداشتن با برخی از این چیزها فوائدی نیز ذکر شده است. برای مثال، امام صادق(ع) کام برداشتن با تربت امام حسین او را موجب ایمنی فرزند می‌داند: «حَنِّكُوا أَوْلَادَكُمْ بِتُرْبَةِ الْحُسَيْنِ‌(ع) فَإِنَّهُ أَمَانٌ»[۱۵].

مراد از امان، ممکن است ایمنی از شیطان یا بلایا یا هر دو باشد. همچنین آن حضرت کام برداشتن با آب فرات را موجب دوستی اهل بیت(ع) می‌داند: «‌مَا أَظُنُّ أَحَداً يُحَنَّكُ بِمَاءِ الْفُرَاتِ إِلَّا أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ»[۱۶] و یا «إِلَّا كَانَ لَنَا شِيعَةً»[۱۷].

کام برداشتن با تربت امام حسین(ع) به دلیل قرب و منزلتی که آن امام نزد خدا دارد، آثار روحی و معنوی بسیاری دارد. در روایات متعدد از آثار مادی و معنوی آن، حتی در شفای بیماران سخن به میان آمده است. افراد بسیاری نیز این را تجربه کرده‌اند. روایات ما برای آب فرات اهمیت خاصی از حیث معنوی قائل است[۱۸]. این اهمیت شاید از آن جهت باشد که این آب طعم گوارایی دارد. آب باران نیز چون آب خالص است و شوری و تلخی و مواد مخلوط ندارد، از سایر آب‌ها گواراتر است.

یادآور می‌شویم که مستحب است که عمل کام برداشتن و تحنیک به دست بزرگان دین و افراد صالح و با تقوا واقع شود. این خود، علاوه بر آثاری که در روایات آمده و نیز آثار احتمالی که بیان شد، نوعی تیمن و تبرّک است و چون مستحب است که هنگام این عمل برای کودک دعا کنند، دعای بزرگان دینی برای کودک تأثیرات معنوی فراوانی خواهد داشت. در صدر اسلام معمولاً کام کودکان مسلمان را پیامبر(ص) و ائمه(ع) برمی‌داشتند و برای کودک دعا می‌کردند[۱۹].

پوشش نوزاد

پیامبر(ص) و ائمه معصومان(ع) به پوشش کودک، به ویژه در آغاز تولد، اهمیت فراوان می‌دادند. تأکید بر پوشاندن لباس سفید بر کودک و نهی از پوشاندن لباس زرد بر او، در سیره، حکایت از اهمیت و تأثیر رنگ لباس بر کودک دارد. زید بن علی از پدرش امام سجاد(ع) نقل می‌کند که «لَمَّا وَلَدَتْ فَاطِمَةُ الْحَسَنَ(ع) أُخْرِجَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) فِي خِرْقَةٍ صَفْرَاءَ فَقَالَ أَ لَمْ أَنْهَكُمْ أَنْ تَلُفُّوهُ فِي خِرْقَةٍ صَفْرَاءَ ثُمَّ رَمَى بِهَا وَ أَخَذَ خِرْقَةً بَيْضَاءَ فَلَفَّهُ فِيهَا»[۲۰]؛ زمانی که حضرت فاطمه(س) امام حسن(ع) را به دنیا آورد [اطرافیان] او را در پارچه زردی پیچیدند و نزد رسول الله(ص) آوردند. پیامبر(ص) فرمود: مگر شما را از پوشاندن پارچه زرد بر نوزاد منع نکرده بودم؟ سپس پارچه زرد را به دور افکند و پارچه سفیدی بر او پوشاند.

همچنین گذشت که مادر امام رضا(ع) فرمود: «لَمَّا وُلِدَ الرِّضَا(ع) نَاوَلْتُهُ مُوسَى‌(ع) فِي خِرْقَةٍ بَيْضَاءَ»[۲۱]؛ وقتی [[[امام]]] رضا(ع) به دنیا آمد، او را در پارچه سفیدی پیچیدم و به امام کاظم(ع) دادم.

بنابراین رنگ پوشش نوزاد در سیره معصومان(ع) مهم دانسته شده و اصرار بر این است که رنگ لباس نوزاد سفید باشد، نه زرد. درباره سرّ رنگ سفید و اینکه چه آثار جسمی یا روحی برای کودک خواهد داشت، در روایات چیزی بیان نشده است. البته در این مورد، حدس‌هایی می‌توان زد و نیز می‌توان فوائد احتمالی برای آن بیان کرد. امروزه در روان‌شناسی رنگ‌ها، تحقیقات بسیاری در زمینه تأثیر رنگ‌ها بر حالات روحی - روانی انسان‌ها انجام شده و نتایج تحقیقات، تأثیر رنگ‌ها را تأیید کرده است[۲۲]. اما گرچه تأثیر رنگ لباس بر کودک انکارناپذیر است، ولی در نوع و کیفیت تأثیر آن، داوری قطعی و روشنی نمی‌توان کرد[۲۳].

تبریک و دعا

از دیگر آداب آغاز تولد کودک که در سیره معصومان(ع) رعایت شده، تبریک ولادت کودک به پدر و مادر اوست. مرازم از برادرش نقل می‌کند: مردی به امام صادق(ع) عرض کرد که صاحب پسری شده‌ام. امام فرمود: خدا سپاسِ بخشنده را روزی‌ات کند و فرزند را برایت مبارک گرداند و او را حفظ فرماید و تو را از خیر او بهره‌مند سازد[۲۴].

همچنین در سیره‌ای که پیش‌تر از ابن ابی الحدید نقل شد آمده بود که وقتی عبدالله بن عباس صاحب پسری شده امیرمؤمنان علی(ع) با اصحاب به دیدار او رفتند و حضرت این‌گونه به او تبریک گفت: خدا سپاسِ بخشنده را روزی‌ات کند و فرزند را بر تو مبارک گرداند[۲۵].

همچنین، امام صادق(ع) می‌فرماید: مردی ولادت فرزند مردی دیگر را چنین تبریک گفت: يَهْنِئُكَ الْفَارِسُ؛ قدم سوارکار نورسیده مبارک! امام حسن مجتبی(ع) فرمود: از کجا می‌دانی که او سوارکار خواهد بود؟ آن مرد عرض کرد: فدایت شوم پس چه بگویم؟ امام فرمود: بگو: خدا سپاسِ بخشنده را روزی تو کند و فرزند را برایت مبارک گرداند و او را به رشد و کمال رساند (عمری طولانی به او بدهد) و تو را از نیکی او بهره‌مند سازد[۲۶].

چنان که در این سیره‌ها آمده است، اولاً تبریک گفتن و اظهار شادمانی کردن برای تولد نوزاد، از سنن و آداب اسلامی است؛ ثانیاً باید تعبیرهای تبریک، آمیخته با ارزش‌های الهی و معنوی، آموزنده و یادآور شکر پروردگار و دربرگیرنده دعا برای پدر و مادر و آینده نوزاد باشد.

در اینجا دو نکته مهم وجود دارد: نخست اینکه اظهار شادمانی دیگران مستقیماً در والدین تأثیر دارد و آنها را اگر احیاناً از تولد فرزند ناراحت‌اند، خوشحال می‌کند. با یادآوری نعمت الهی آنها را به شکر نعمت وا می‌دارد؛ در نتیجه والدین با علاقه و رضایت کامل به تربیت کودک می‌پردازند و این رضایت، در کودک اثر خواهد گذاشت. مادری که با رضایت کامل به فرزند خویش شیر دهد، به نظافت او بپردازد و به او محبت کند، در شکل‌گیری هر چه بهتر شخصیت کودک مؤثر است. نتیجه تحقیقات نشان می‌دهد، تمایل و علاقه‌مندی مادر، ضمن شیر دادن طفل در ثبات شخصیت او مؤثر است. بدین ترتیب، تأثیر رفتار مادر در رشد شخصیت طفل از لحظه تولد نوزاد آشکار می‌شود... مادرانی که علاقه‌مند به شیر دادن کودکان خود نیستند و آنها را با بی‌میلی در آغوش می‌گیرند، انزوا، بی‌حسی و احتمالاً غش را در اطفال خودشان به وجود می‌آورند»[۲۷].

دوم آنکه دعا برای سلامت و رستگاری کودک، در هر لحظه و مرحله‌ای از تربیت کودک مؤثر و در تبریک ولادت نیز مطرح است. در روایات و سیره تربیتی معصومان(ع) دعا کردن برای فرزند در مراحل متعددی از جمله هنگامی که انسان قصد ازدواج می‌کند، وقت ورود بر همسر و هنگام آمیزش، وارد شده است؛ علاوه بر اینها هنگام کام برداشتن کودک، وقت عقیقه برای او و هنگام نام‌گذاری کودک دعا وارد شده است و معصومان(ع) در سیره خود بدان عمل می‌کردند. دعا برای کودک گذشته از تأثیرات روحی، معنوی و جسمی، تأثیرات روانی و تلقینی نیز دارد؛ زیرا وقتی کودک با والدینی روبه روست که هر آن، دم از ارتباط با خدا و استمداد از او می‌زنند او نیز بدان سوی کشیده خواهد شد[۲۸].

نام نیک

نام‌گذاری برای همه اشیائی که انسان با آنها سروکار دارد ضروری است؛ زیرا انسان برای شناختن و شناساندن هر چیز محتاج نام آن است؛ مثلاً برای شناساندن خود به دیگران، ناگزیر از بیان نام است. اما مهم، زمان نام‌گذاری و انتخاب نام است. البته در سیره معصومان(ع) بر هر دو کار تأکید شده است. تأکید اسلام بر نام‌گذاری پیش از تولد فرزند است و اگر نشد، در بدو تولد تا روز هفتم ولادت و همراه با عقیقه است. امام صادق(ع) می‌فرماید: پدرم از جدم نقل کرد که امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: فرزندان خود را قبل از اینکه متولد شوند، نام‌گذاری کنید و اگر نمی‌دانید پسر است یا دختر، از نام‌هایی استفاده کنید که بر هر دو می‌نهند؛ زیرا کودکانی که بر آنها نام نهاده نشده است، روز قیامت به پدر خود اعتراض می‌کنند که چرا بر من نام ننهادی و [[[حال]] آنکه] پیامبر(ص) نیز محسن را قبل از تولد نام نهاد[۲۹].

ابی بصیر نیز از امام صادق(ع) نقل می‌کند که درباره مولود فرمود: مولود را در روز هفتم ولادت نام‌گذاری می‌کنند و برای او عقیقه می‌دهند و (موی) سرش را می‌تراشند[۳۰]. یادآور می‌شویم که این دو دسته روایات با هم منافاتی ندارند؛ زیرا طبق برخی روایات تا روز هفتم می‌توان نام را تغییر داد. امام صادق(ع) فرمود: هیچ پسری برای ما متولد نمی‌شود، مگر اینکه نام او را محمد می‌گذاریم؛ وقتی هفت روز از ولادت وی گذشت، اگر خواستیم نام او را تغییر می‌دهیم یا باقی می‌گذاریم[۳۱].

بنابراین، نام‌گذاری پیش از تولد به احترام پیامبر اکرم(ص) و برای تیمن و تبرّک به نام او صورت می‌گیرد و تا روز هفتم نیز قابل تغییر است. اما چرا پیش از تولد نام‌گذاری انجام می‌شود؟

یک احتمال همان است که در روایت ذکر شده است که کودک پیش از تولد نیز دارای روح و شخصیت و احترام است و اگر نام‌گذاری نشود و سقط شود، به او احترام لازم گذاشته نشده است و آن کودک، در قیامت به این بی‌احترامی والدین معترض خواهد شد.

احتمال دیگر اینکه اگر تا روز هفتم نام‌گذاری صورت نگیرد، چه بسا اقوام و آشنایان نام‌های نامناسب و ناشایستی را بر والدین تحمیل کنند. بنابراین بهتر است نام‌گذاری پیش از تولد صورت پذیرد. به همین دلیل در سیره معصومان(ع) و بزرگان صدر اسلام تأکید بر این بوده است که بزرگان برای کودک نام‌گذاری کنند و خود نیز چنین می‌کرده‌اند؛ برای مثال، پیامبر(ص) برای فرزندان علی(ع) نام برگزید[۳۲]و[۳۳] و علی فرزند ابن عباس را نام‌گذاری کرد. صحابه نیز فرزندان خود را برای نام‌گذاری نزد پیامبر(ص) و ائمه(ع) می‌آوردند تا نام‌های مناسب و شایسته‌ای برای آنها برگزینند. پس بهتر است نام‌گذاری تا روز هفتم به تأخیر نیفتد.

مسئله دیگری که اهمیت خاصی دارد انتخاب نام است. در سیره معصومان(ع) انتخاب نام نیک و پرمعنا از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: اولین خوبی انسان به فرزندش نام نیکی است که برای او انتخاب می‌کند[۳۴].

پیامبر اکرم(ص) نیز نام نیک را از حقوق فرزندان بر والدین می‌داند. امام کاظم(ع) می‌فرماید: مردی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: حق فرزندم بر من چیست؟ پیامبر(ص) فرمود: «تُحْسِنُ اسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ ضَعْهُ مَوْضِعاً حَسَناً»[۳۵]؛ اینکه نام نیکو بر او بگذاری، او را خوب تربیت کنی و او را به جایگاه مناسب اجتماعی[۳۶] خویش برسانی».

معصومان(ع) بر همه فرزندان خود نام‌هایی با معانی خوب و عالی می‌نهادند و همواره سعی می‌کردند جامعه و محیط از نام‌های نیک و با معنا بهره‌مند، و از نام‌های زشت و بی‌معنا به دور باشد. اما نام چه تأثیری می‌تواند در تربیت داشته باشد که از نیک و بد آن بحث شود؟ پاسخ این است که نام نیک از چند جهت در انسان تأثیر می‌گذارد:

  1. نام هر انسان نمادی از او و بیانگر هویت و شخصیت او برای دیگران است. نام هر شخص هویت و فرهنگ را به همراه دارد و دیگران براساس آن فرهنگ با او رفتار می‌کنند و از او انتظار دارند. در هر فرهنگ و ملیت، نام‌ها معانی و مفاهیم خاص خود را به همراه دارند و آن را به ذهن مخاطب منتقل می‌کنند. بنابراین، نام نیک علاوه بر اینکه احترام به شخصیت انسان است، احترام دیگران را نیز بر می‌انگیزاند.
  2. نام انسان برچسبی است که از آغاز تا پایان عمر و حتی قیامت[۳۷] همراه اوست و اثر تلقینی بر او دارد؛ زیرا همه افرادی که با انسان سروکار دارند با این نام، او را می‌خوانند. اگر نام انسان فضل، ابوالفضل عبدالرحمان و از این قبیل نام‌ها باشد، به انسان، صفات فضیلت و بندگی خدا را تلقین می‌کند و انسان می‌کوشد این صفات را در خود پدید آورد. کسانی که با انسان سروکار دارند نیز توقع دارند که او مطابق نام خویش عمل کند. بدین جهت است که در روایت آمده است: در قیامت افرادی وارد می‌شوند که نامشان محمد است. خداوند می‌فرماید: آیا حیا نکردی و مرا معصیت کردی در حالی که نام حبیب مرا بر خود داشتی؟ من از اینکه نام حبیبم را بر خود داری، از عذاب کردن تو حیا می‌کنم[۳۸].
  3. انسان به طور ناخودآگاه می‌خواهد با بزرگانی که نام او از آنان گرفته شده است و هم‌نام اویند، همانند شود و خود را مشابه آنان جلوه دهد؛ بنابراین می‌کوشد چنان رفتار کند که آنان رفتار می‌کرده‌اند.
  4. نام‌های بد و نامناسب آثار بدی بر انسان می‌گذارند. علاوه بر این، نام‌های بد و ناشایست، دستاویزی برای دیگران در تمسخر و ضربه زدن به شخصیت انسان می‌شود؛ به ویژه در کودکی و نوجوانی که بچه‌ها معمولاً برای رونق بخشیدن به محافل و میدان‌های بازی خود، به دنبال چنین دستاویزهایی هستند و حتی خود، نام‌های تمسخرآمیزی را برای بازیچه قرار دادن دیگران بر آنها می‌نهند. از این‌روست که امام باقر(ع) به معمر بن خثیم فرمود: ما از ترس القاب و برچسب‌های بدی که دیگران ممکن است به فرزندانمان نسبت دهند، برای آنان در کودکی کنیه انتخاب می‌کنیم[۳۹].

بنابراین، اثر نام نیک بر فرزند در تربیت او چنان است که نمی‌توان از آن چشم پوشید؛ اگر داشته باشد باید به آن اهتمام داشت؛ زیرا تربیت در پی توجه به نکات ریز تأثیر کمی هم محقق می‌شود.

نکته دیگری که در سیره معصومان(ع) برای نام‌گذاری مطرح است، آن است که آن بزرگواران همواره نام بزرگان دین را برای فرزندان خود بر می‌گزیدند و دیگران را نیز به آن سفارش می‌کردند. این کار، علاوه بر احترام به بزرگان و آموزش آن به فرزندان و آثاری که پیش‌تر بیان شد، آثار تربیتی دیگری نیز دارد؛ مانند آثار معنوی حاصل از برگزیدن نام بزرگان دین برای فرزندان، و نیز آثار اجتماعی آن؛ زیرا نام‌گذاری فرزندان به نام‌های نیک، موجب می‌شود که فرهنگ خانواده و جامعه روح دینی به خود بگیرد و این روح دینی، در تربیت و هدایت فرزندان مؤثر افتد[۴۰].

عقیقه

از مهم‌ترین آداب و سنت‌هایی که در رفتار و گفتار پیامبر(ص) و ائمه(ع) بر آن تأکید فراوان شده، عقیقه برای فرزند است. تأکید بر عقیقه به حدی است که در برخی روایات واجب دانسته شده است. امام کاظم(ع) می‌فرماید: «الْعَقِيقَةُ وَاجِبَةٌ إِذَا وُلِدَ لِلرَّجُلِ وَلَدٌ»[۴۱]. همچنین برخی از فقهای شیعه و اهل سنت به وجوب آن فتوا داده‌اند[۴۲]. ولی بیشتر فقهای شیعه بر استحباب آن تأکید می‌کنند. امام خمینی در تحریر الوسیله می‌نویسد: من المستحبات الأكيدة العقيقة للذكر و الأنثى[۴۳].

تأکید بر عقیقه به حدی است که ائمه(ع)، حتی با صدقه دادن قیمت آن، راضی به ترک آن نشده‌اند. عبدالله بن بکیر می‌گوید: نزد امام صادق(ع) بودم. فرستاده عبدالله بن علی، عموی امام، به امام گفت: عمویتان می‌گوید: به دنبال حیوانی برای عقیقه رفتم، اما نیافتم. آیا قیمت آن را صدقه بدهم؟ امام فرمود: نه؛ زیرا خداوند غذا دادن به مردم و ریخته شدن خون حیوان را دوست دارد[۴۴].

همچنین اگر والدین به هر دلیلی موفق به عقیقه برای فرزند خود نشدند، بر فرزند مستحب است که پس از بلوغ برای خود عقیقه کند. عمر بن یزید می‌گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: نمی‌دانم پدرم برایم عقیقه کرده است یا نه، (چه کنم؟) امام فرمود: «برای خود عقیقه کن من نیز چنین کردم در حالی که در سن پیری بودم»[۴۵].

بنابراین، عقیقه از سنت‌هایی است که در سیره معصومان(ع) بر آن تأکید بسیار شده است و علاوه بر آثار اجتماعی، دارای آثار روحی و تربیتی برای کودک است که برخی از آن آثار را بیان خواهیم کرد.

ممکن است برخی بگویند وضع عقیقه به دلیل سنتی است که در جاهلیت بوده و چون دارای آثار اجتماعی است، اسلام نیز آن را پذیرفته و با کمی تغییر آن را وسیله‌ای برای تقرب و نزدیکی به خداوند قرار داده است. به نظر می‌رسد گرچه عقیقه پیش از اسلام نیز بوده، ولی از سنت‌های جاهلی نیست، بلکه از سنت‌های دینی و حضرت ابراهیم(ع) است که به جای ذبح اسماعیل، خداوند قوچی را برای ابراهیم(ع) فرستاد و این یک سنت شد و به مرور زمان در جاهلیت تغییراتی پیدا کرد؛ زیرا از همان زمان مسئله ذبح حج‌گزاران در منا مطرح است و در روایتی وارد شده است که عقیقه ساقط نمی‌شود مگر اینکه کسی در حج ذبح کند.

همچنین هدف از عقیقه، تنها آثار اجتماعی اطعام نیست، گرچه آن نیز مورد نظر است و با عقیقه حاصل می‌شود؛ هدف اصلی از عقیقه این است که این قربانی در برابر جان کودک و برای تقرب به خدا ذبح می‌شود. شواهد بسیاری نیز در روایات بر این مطلب وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می‌کنیم امام صادق(ع) می‌فرماید: عقیقه برای غنی و فقیر، در صورتی که برایش میسر باشد، لازم است؛ ولی اگر فقیر بر عقیقه قادر نباشد لازم نیست.

اگر تنها آثار اقتصادی ـ اجتماعی عقیقه مراد بود، چرا برای فقیر نیز در حد امکان عقیقه لازم است؟ پس باید مسئله مهم دیگری در کار باشد. علاوه بر این، اگر تنها آثار اجتماعی - اقتصادی مراد بود، باید در صورتی که حیوانی برای عقیقه پیدا نشود، صدقه دادنِ قیمت آن کفایت کند؛ در حالی که ائمه(ع) حتی در صورت یافت نشدن حیوان راضی به صدقه دادن قیمت آن نشده‌اند و فرموده اند: صبر کنید تا حیوانی پیدا شود. در اینجا، برخی از آثار روحی و معنوی عقیقه را که ممکن است زمینه‌های تربیت و هدایت کودک را مهیا کند، یادآور می‌شویم:

۱. عقیقه، قربانی و فدیه‌ای است در برابر سلامت جان کودک. اسلام، ظهور آثار اموالی، چون قربانی را که انسان در راه خدا می‌دهد در همین دنیا نیز پذیرفته است، از قبیل آثار صدقه در سلامت و حفظ جان انسان و آثار نذر در بهبود بیماری‌ها. عقیقه نیز یکی از اینهاست و از آثار آن صحت و سلامت و حفظ جان کودک در برابر بیماری‌ها و بلاهای گوناگون است. در ضمنِ دعایی که مستحب است هنگام عقیقه برای فرزند خوانده شود، آمده است: خدایا، گوشت این حیوان را در برابر گوشت فرزندم، خون آن را در برابر خون او، استخوان آن را در برابر استخوان او، موی آن را در برابر موی او و پوست آن را در برابر پوست او، می‌دهم. خدایا این قربانی را مایه حفظ و سلامت او قرار ده[۴۶].

۲. عقیقه، مایه تقرب کودک به خدا، توجه خدا به کودک و خواری شیطان و دوری او از انسان است. گرچه والدین یا کسان دیگرند که برای کودک عقیقه می‌کنند، ولی این عقیقه از طرف کودک و آثار آن بیشتر متوجه کودک است تا والدین در دعای عقیقه آمده است: خدایا بر محمد و آل او درود فرست و این قربانی را از فلان پسر فلان قبول فرما[۴۷] و نیز آمده است: خدایا، خون‌ها برای تو ریخته می‌شود که شریکی نداری و حمد، مخصوص پروردگار عالمیان است. خدایا شیطان رانده شده را خوار فرما[۴۸].

۳. عقیقه، شکرانه نعمتی است که خدا به انسان عطا کرده است. فرزند، از منظر روایات نعمتی از نعمت‌های الهی عطا شده به انسان است. این قربانی نیز به شکرانه آن نعمت انجام می‌شود و به موجب آیه قرآن که می‌فرماید: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ[۴۹]، مسلم است که این شکر در بقا و تقویت فرزند مؤثر خواهد بود. افزایش نعمت هم می‌تواند جنبه کمی داشته باشد و هم جنبه کیفی افزایش کیفی نعمت فرزند به این است که وی صالح نیکوکار و برای والدین و جامعه بابرکت باشد. در دعای عقیقه می‌خوانیم: خدایا، این قربانی را به شکرانه نعمتی که به ما روزی کردی و به علت شناختی که از فضل تو بر خانواده خود دارم ذبح می‌کنم[۵۰].

بنابراین، عقیقه برای کودک، علاوه بر اینکه به شکرانه نعمتی است که خدا به انسان ارزانی داشته، دارای آثار جسمی و به ویژه روحی بسیاری برای کودک است. گرچه بسیاری از این آثار روحی بر ما پوشیده است، ولی در اصل اینکه یک سلسله آثار روحی بر آن مترتب است تردیدی نیست و این مطلب را از تأکیدهای فراوانی که در روایات بر عقیقه شده است، می‌توان استنباط کرد[۵۱].

ختنه

ختنه کردن کودک از دیگر آداب و سنن برگرفته از سیره معصومان(ع) است که در روز هفتم ولادت کودک انجام می‌شود. امام باقر(ع) می‌فرماید: پیامبر(ص) حسن و حسین(ع) را در روز هفتم ولادت ختنه کرد[۵۲]. جابر بن عبدالله نیز می‌گوید: "إن رسول الله له نحر عن الحسن و الحسين(ع) و ختنهما لسبعة أيام"[۵۳].

ختنه از شرایط وارد شدن در دین اسلام و مسلمان شدن است و بر هرکس واجب است هنگام بلوغ یا مسلمان شدن ختنه کند. در سیره معصومان(ع)، این عمل در روز هفتمِ ولادت کودک انجام می‌شود و روایاتی نیز به ختنه در روز هفتم سفارش می‌کند. یکی از دلائل انتخاب روز هفتم آن است که ختنه در این روز موجب پاکیزگی بیشتر است و گوشت نیز بهتر می‌روید[۵۴]. این مطلب از نظر علمی نیز پذیرفته شده است. چون از نظر علمی، زمینه‌های انعقاد خون در روز هفتم ولادت فراهم شده و به حد بالای خود می‌رسد و در نتیجه، خونریزی ختنه کمتر خواهد بود[۵۵]. شاید منظور امام صادق(ع) که فرمود: ختنه در روز هفتم موجب پاکیزگی بیشتر می‌شود، همین باشد که خونریزی کمتری صورت می‌گیرد.

همچنین امام صادق(ع) فرمود: هنگام ختنه کودک می‌گویی: خدایا این سنت تو و سنت پیامبر توست و هم پیروی از تو و کتاب تو و پیامبر توست و برای اجرای خواست و قضای تو به امری است که اراده کرده‌ای و قضائی که حتمی فرموده‌ای و امری که نافذ ساخته‌ای، و گرمای آهن را در ختنه و حجامت بدان علتی که تو از ما بدان آگاه‌تری، به انسان چشاندی. خدایا، او را از گناهان پاک گردان و بر عمرش بیفزای و آفت‌ها و بدی‌های بیرونی و درونی را از جسم او دور کن. بر غنای او بیفزای و فقر و تنگدستی را از او دور ساز؛ زیرا تو می‌دانی و ما نمی‌دانیم[۵۶].

همچنین آثار بهداشتی و جنسی دیگری برای ختنه بیان شده است. سرطان آلت در افراد ختنه شده اصلاً دیده نشده، در حالی که بین کسانی که ختنه نمی‌شوند چنین سرطانی وجود دارد. سرطان پروستات در بین ختنه‌شده‌ها کمتر است. عفونت‌های مجاری ادراری نیز در بین آنها کمتر است و کام‌جویی‌های جنسی برای آنها بهتر و راحت‌تر صورت می‌پذیرد[۵۷].[۵۸]

تراشیدن موی سر نوزاد و صدقه دادن برای او

از دیگر آداب و سننی که پیامبر اکرم(ص) در روز هفتم ولادت کودک انجام می‌داد، تراشیدن موی سر نوزاد و صدقه دادن به وزن آن است. عاصم کوزی می‌گوید: امام صادق(ع) از پدرش نقل کرد که پیامبر(ص) برای حسن و حسین(ع)، هر کدام یک قوچ عقیقه کرد و مقداری از آن را به قابله داد و سر آن دو را در روز هفتم ولادت تراشید و به وزن موی سر آنان نقره صدقه داد[۵۹].

نکته‌ای که در این زمینه در سیره پیامبر(ص) مشاهده می‌شود این است که پیامبر(ص) به شدت با تراشیدن قسمتی از سر کودک و باقی گذاشتن قسمتی دیگر، که به آن «قزع»[۶۰] می‌گویند، مخالفت می‌کرد. امام صادق(ع) می‌فرماید: کودکی را نزد پیامبر(ص) آوردند تا برای او دعا کند، در حالی که قسمتی از سر او را تراشیده و قسمتی را باقی گذاشته بودند. پیامبر(ص) برای او دعا نکرد و فرمود: سر او را [کامل] بتراشید[۶۱].

امیرمؤمنان علی(ع) نیز از این کار نهی می‌کرد و می‌فرمود: سر کودکان را به صورت قزع نتراشید؛ یعنی اینکه مقداری از موی سر را بتراشید و مقداری را باقی بگذارید[۶۲].

چنانچه بخواهیم جمع‌بندی مناسبی از آثار تربیتی این آداب و سنن داشته باشیم، می‌توان گفت به طور کلی دو دسته آثار بر این آداب و سنن مترتب است: یک دسته آثار جسمی ـ بهداشتی و دسته دیگر آثار روحی ـ روانی یا آثار تربیتی به معنای خاص. با توجه به این دو دسته آثار، می‌توان این آداب و سنن را به سه بخش تقسیم کرد:

  1. آداب و سننی که غالباً دارای آثار جسمانی‌اند، مثل ختنه کردن و تراشیدن سر کودک؛
  2. آداب و سننی که غالباً دارای آثار روحی - روانی‌اند، مثل: اذان و اقامه گفتن در گوش راست و چپ کودک، دعا برای او و انتخاب نام نیک؛
  3. آداب و سننی که هر دو آثار یاد شده (آثار جسمانی و روانی) را دارند، مثل: دقت در انتخاب همسر، آداب معاشرت، عقیقه و صدقه.

ممکن است نوع و کیفیت تأثیر برخی از این آداب، بر ما روشن نباشد، ولی اصل تأثیر آنها بر کودک (تأثیر جسمانی یا روانی) در سیره معصومان(ع) انکارناپذیر است. در گذشته نیز، نوع و چگونگی برخی دیگر از این آداب، نظیر اذان و اقامه و آداب مباشرت بر ما پوشیده بود، ولی اکنون با پیشرفت علم، جنبه‌هایی از تأثیر و چگونگی آن، روشن شده است[۶۳].

منابع

پانویس

  1. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۴۰.
  2. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۱۲۳.
  3. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۳۸
  4. اربلی، ابوالحسن علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۱۴۸
  5. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۳۷؛ «مُرُوا الْقَابِلَةَ أَوْ بَعْضَ مَنْ يَلِيهِ أَنْ تُقِيمَ الصَّلَاةَ فِي أُذُنِهِ الْيُمْنى‌، فَلَا يُصِيبَهُ لَمَمٌ وَ لَا تَابِعَةٌ أَبَداً». و نیز ر.ک: نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۳۷؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۵، ص۴۵۷؛ هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج۴، ص۵۹.
  6. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۳، ص۳۰۸.
  7. سیرز، ویلیام، مادر و پرورش فرزند، ترجمه پروین فرهادی، ص۲۰.
  8. هترینگتون،ای. میوس و راس دی. پاک، روان‌شناسی کودک از دیدگاه معاصر، ترجمه جواد طهوریان و همکاران، ج۱، ص۲۱۲؛ در این زمینه همچنین می‌توانید ر.ک: رفعت، محمد، تربیة الطفل صحیا و نفسیا من الولادة حتی العاشرة.
  9. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۴۸.
  10. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ص۵۹۰.
  11. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۳۷.
  12. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۳۸.
  13. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۱۴۸.
  14. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۲۴.
  15. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۳۸.
  16. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۳۹.
  17. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۳۹، ش۴.
  18. در برخی روایات فرات را نهر مؤمن نامیده‌اند. «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) مَا أَحَدٌ يَشْرَبُ مِنْ مَاءِ الْفُرَاتِ وَ يُحَنَّكُ بِهِ إِذَا أُولِدَ إِلَّا أَحَبَّنَا لِأَنَّ الْفُرَاتَ نَهَرٌ مُؤْمِنٌ»؛ (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۱۱۴).
  19. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۵۰.
  20. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۱۰۹.
  21. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج۱۵، ص۱۳۸.
  22. لوشر، ماکس، روان‌شناسی رنگ‎ها، ترجمه لیلا مهر ادبی.
  23. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۵۲.
  24. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۱۷.
  25. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۱۴۸.
  26. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۱۷.
  27. عظیمی، سیروس، روان‌شناسی کودک، ص۱۰۶.
  28. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۵۳.
  29. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۱۸.
  30. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۲۹.
  31. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۱۸.
  32. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۴۲.
  33. در این زمینه روایات دیگری هم هست که پیامبر(ص) این کار را به خدا واگذار کرد و خدا نام حسن و حسین را برگزید. (مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۴۲).
  34. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۱۸.
  35. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۴۸، ش۱.
  36. مراد این است که حرفه‌ای مناسب به او یاد بدهی، یا همسری مناسب برای او برگزینی (مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح اخبار الرسول(ص)، ج۲۱، ص۸۴).
  37. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۱۹.
  38. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۳۰.
  39. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۱۹.
  40. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۵۴.
  41. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۲۴.
  42. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح اخبار الرسول(ص)، ج۲۱، ص۴۴.
  43. موسوی خمینی، سید روح الله، تحریرالوسیله، ج۲، ص۴۴۸.
  44. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۲۵.
  45. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۲۵.
  46. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۳۱.
  47. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۳۱.
  48. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۳۱، ش۵.
  49. «اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما می‌افزایم» سوره ابراهیم، آیه ۷.
  50. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۳۰.
  51. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۵۷.
  52. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۰۴، ص۱۲۰.
  53. ابن ابی الدنیا، کتاب العیال، ج۲، ص۷۸۳.
  54. ابن ابی الدنیا، کتاب العیال، ج۶، ص۳۵.
  55. پاک‌نژاد، سید رضا، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج۱۶، ص۱۶۴.
  56. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۲۴۱.
  57. پاک‌نژاد، سید رضا، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج۱۶، ص۱۵۳.
  58. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۶۰.
  59. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۳۳.
  60. قزع، چنان که در روایتی از علی(ع) وارد شده این است که قسمتی از سر کودک را بتراشند و قسمتی دیگر را باقی بگذارند.
  61. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۴۰.
  62. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۴۰، ش۱.
  63. حسینی‌زاده و داوودی، سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت، ص ۶۱.