ولایت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۳۲: خط ۳۲:
*[[ولایت]] [[شیطانی]] نیز [[ولایتی]] است که [[قرآن کریم]] آن را به رسمیت نشناخته و از [[مؤمنین]] خواسته است آن را نپذیرند. [[آیه]] فوق به دلالت التزامی بیان می‌دارد که نباید [[ولایت]] [[شیطانی]] را پذیرفت، زیرا، [[انسان]] را از [[نور]] به سمت تاریکی‌ها می‌برد در حالی ‌که مطلوب آن است که [[انسان]] از [[تاریکی]] به سمت [[نور]] برود و در غیر این صورت موجب ورود به [[جهنم]] و [[خلود]] در آن خواهد شد. بنابراین، می‌توان از دلالت التزامی [[آیه شریفه]] استفاده کرد، مطلوب این است که [[انسان]] [[مؤمن]]، [[شیطان]] را ولیِّ خویش قرار ندهد <ref> گفتنی است که ولایت شیطانی و ولایت شیطان، رابطه عام و خاص مطلق دارند، لذا اگر عام گفته شود، خاص را هم در بر دارد و اگر خاص گفته شود، عام نیز اراده شده است.</ref>. وجه دلالت از [[صدر]] [[آیه شریفه]] مثل این [[آیه]] است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref>.
*[[ولایت]] [[شیطانی]] نیز [[ولایتی]] است که [[قرآن کریم]] آن را به رسمیت نشناخته و از [[مؤمنین]] خواسته است آن را نپذیرند. [[آیه]] فوق به دلالت التزامی بیان می‌دارد که نباید [[ولایت]] [[شیطانی]] را پذیرفت، زیرا، [[انسان]] را از [[نور]] به سمت تاریکی‌ها می‌برد در حالی ‌که مطلوب آن است که [[انسان]] از [[تاریکی]] به سمت [[نور]] برود و در غیر این صورت موجب ورود به [[جهنم]] و [[خلود]] در آن خواهد شد. بنابراین، می‌توان از دلالت التزامی [[آیه شریفه]] استفاده کرد، مطلوب این است که [[انسان]] [[مؤمن]]، [[شیطان]] را ولیِّ خویش قرار ندهد <ref> گفتنی است که ولایت شیطانی و ولایت شیطان، رابطه عام و خاص مطلق دارند، لذا اگر عام گفته شود، خاص را هم در بر دارد و اگر خاص گفته شود، عام نیز اراده شده است.</ref>. وجه دلالت از [[صدر]] [[آیه شریفه]] مثل این [[آیه]] است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref>.
*[[علامه طباطبائی]] درباره [[ولایت شیطان]] می‌فرماید: [[ولایت]] شیطان‌ها در [[آدمی]] تنها [[ولایت]] و [[قدرت]] بر [[فریب دادن]] اوست؛ به طوری که اگر از این راه توانستند کاری بکنند به دنبالش هر کار دیگری می‌کنند، هم‌چنان‌که از [[آیه]] {{متن قرآن|وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا * إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا}}<ref>«و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز و در دارایی‌ها و فرزندان آنان شریک شو و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد * تو بر بندگان من چیرگی نداری و پروردگارت (آنان را) کارساز، بس» سوره اسراء، آیه ۶۴-۶۵.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ}}<ref>«بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.</ref> نیز این معنا برمی‌آید، چون اگر این [[آیات]] را به ضمیمه [[آیات]] مورد بحث{{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ * يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref> «ای فرزندان آدم! برای شما جامه‌ای را فرو فرستاده‌ایم که شرمگاه‌های شما را می‌پوشاند و (نیز) جامه‌ای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ این از آیات خداوند است باشد که آنان در یاد گیرند * ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند؛ بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۶-۲۷.</ref> یک‌جا مورد دقت قرار دهیم، خواهیم فهمید که شیطان‌ها بر [[مؤمنین]] و متوکلین و آنان که [[خداوند]] ایشان را [[بنده]] خود به‌شمار آورده و فرموده: [[عبادی]]... هیچ‌گونه [[ولایتی]] ندارند، اگرچه احیانا به لغزش‌شان دست یابند، تنها ولایت‌شان بر کسانی است که [[ایمان به خدا]] نیاورده‌اند<ref>المیزان، ج۸، ص۷۱.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۳۸-۱۴۲.</ref>.
*[[علامه طباطبائی]] درباره [[ولایت شیطان]] می‌فرماید: [[ولایت]] شیطان‌ها در [[آدمی]] تنها [[ولایت]] و [[قدرت]] بر [[فریب دادن]] اوست؛ به طوری که اگر از این راه توانستند کاری بکنند به دنبالش هر کار دیگری می‌کنند، هم‌چنان‌که از [[آیه]] {{متن قرآن|وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا * إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلًا}}<ref>«و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز و در دارایی‌ها و فرزندان آنان شریک شو و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد * تو بر بندگان من چیرگی نداری و پروردگارت (آنان را) کارساز، بس» سوره اسراء، آیه ۶۴-۶۵.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ}}<ref>«بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.</ref> نیز این معنا برمی‌آید، چون اگر این [[آیات]] را به ضمیمه [[آیات]] مورد بحث{{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ * يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref> «ای فرزندان آدم! برای شما جامه‌ای را فرو فرستاده‌ایم که شرمگاه‌های شما را می‌پوشاند و (نیز) جامه‌ای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ این از آیات خداوند است باشد که آنان در یاد گیرند * ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند؛ بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۶-۲۷.</ref> یک‌جا مورد دقت قرار دهیم، خواهیم فهمید که شیطان‌ها بر [[مؤمنین]] و متوکلین و آنان که [[خداوند]] ایشان را [[بنده]] خود به‌شمار آورده و فرموده: [[عبادی]]... هیچ‌گونه [[ولایتی]] ندارند، اگرچه احیانا به لغزش‌شان دست یابند، تنها ولایت‌شان بر کسانی است که [[ایمان به خدا]] نیاورده‌اند<ref>المیزان، ج۸، ص۷۱.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۳۸-۱۴۲.</ref>.
==انحصار [[ولایت]]==
*سؤالی که مطرح می‌شود، اینکه: آیا [[ولایت]] منحصر در [[خداوند]] است؟ اگر چنین است پس آیاتی را که دلالت بر [[ولایت]] [[اولیا]] و [[انبیای الهی]] دارند، چگونه توجیه می‌کنید؟
*[[علامه طباطبائی]] برای [[اثبات]] انحصار [[ولایت]] در [[خدای سبحان]] به [[آیه]] ۹ [[سوره شوری]] استناد و چنین [[استدلال]] می‌کند:
*'''[[حجت]] اوّل:''' جمله {{متن قرآن|فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ}} چون ضمیرِ {{متن قرآن|هُوَ}} در آن آمده است، انحصار [[ولایت]] در [[خدا]] را می‌رساند، و می‌فرماید: تنها و تنها [[ولیّ]] خداست<ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۲.</ref>.
*'''[[حجت]] دوم:''' جمله {{متن قرآن|وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى}} [[وجوب]] "[[ولیّ]]" قرار دادن [[خدا]] را می‌رساند، و اینکه باید تنها او را [[ولیّ]] بگیرند و حاصل این [[حجت]] آن است که غرض عمده در "[[ولیّ]]" گرفتن و به [[دین]] او [[متدین]] شدن و او را پرستیدن، [[رهایی]] از [[عذاب]] [[دوزخ]] و [[راه‌یابی به بهشت]] است در [[روز قیامت]]، و چون پاداش‌ دهنده و عِقاب ‌کننده خدایی است که [[بشر]] را زنده می‌کند و می‌میراند، و [[روز قیامت]] همه را برای جزای اعمالشان جمع می‌کند، پس [[واجب]] است تنها او را "[[ولیّ]]" خود بگیرند، و اولیایی که خود، اَموات و بی‌جانند، دور بریزند، چون خود این [[اولیا]] که یا سنگند و یا چوب، نمی‌دانند چه وقت [[مبعوث]] می‌شوند <ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۲.</ref>.
*'''[[حجت]] سوم:''' جمله {{متن قرآن|وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}} [[حجت]] سوم است، و حاصلش این است که در باب [[ولایت]]، [[واجب]] است "[[ولیّ]]" [[قدرت]] بر [[ولایت]] و عهده‌داری اشخاص را داشته باشد، و بتواند امور آنان را اداره کند، و آن کسی که بر هر چیز [[قادر]] است [[خدای سبحان]] است و بس و غیر [[خدا]] هیچ‌کس قدرتی ندارد مگر به همان اندازه که [[خدا]] به او داده، و تنها کسی که مالک هر چیز است خداست، و غیر او [[مالکی]] نیست مگر تنها آن مقداری را که [[خدا]] تملیکش کرده، تازه آن مقدار [[قدرت]] که به او داده، خودش نسبت به آن نیز [[قدرت]] دارد، و هرچه را تملیک کرده، باز خودش مالک آن چیز هست. پس: یگانه "[[ولیّ]]"، خداست و غیر او کسی "[[ولیّ]]" نیست <ref>المیزان، ج۱۸، ص۲۸.</ref>.
*'''[[حجت]] چهارم:''' جمله {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ}} روشن میسازد که [[حکم]] [[تشریعی]] و [[حقّ]] قانون‌گذاری تنها از آنِ [[خدای سبحان]] است، و تنها "[[ولیّ]]" در این [[حکم]]، اوست، پس [[واجب]] است تنها او را "[[ولیّ]]" خود بگیرند و تنها او را بپرستند و به آنچه او نازل کرده [[متدین]] گردند.
*و حاصل این [[حجت]] آن است که "[[ولیّ]]"ای که پرستیده می‌شود و به [[دین]] او [[متدین]] می‌شوند باید کسی باشد که بتواند اختلافی را که در بین پرستندگانش پیدا می‌شود برطرف سازد، و آنچه از [[شئون اجتماع]] آنان به فساد ‌گراییده [[اصلاح]] کند، و ایشان را به [[وسیله]] [[قانون]] ـ که همان [[دین]] است ـ به سوی [[سعادت]] [[زندگی]] دائم سوق دهد. و [[حکم]] در این مورد اختصاص به [[خدای تعالی]] دارد. پس لازم است که تنها او به عنوان "[[ولیّ]]" اتخاذ شود و نه دیگری<ref>المیزان، ج۱۸، ص۳۰.</ref>.
*پس [[ولایت]] [[حقیقی]] از آنِ [[خداوند]] است، همان‌طور که [[آیات قرآنی]] مؤید این قول هستند؛ مثلاً [[علامه طباطبائی]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ}}<ref>«سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده می‌شوند» سوره انعام، آیه ۶۲.</ref> می‌فرماید: این جمله اشاره است به اینکه پس از [[مرگ]] برانگیخته شده و به سوی پروردگارشان بر می‌گردند، و اگر [[خدای تعالی]] را توصیف می‌کند به اینکه مولای [[حقّ]] آنان است، برای این است که به علت همه تصرفاتی که قبلاً ذکر کرده بود، اشاره نماید، و بفهماند که [[خداوند]] اگر می‌خواباند و بیدار می‌کند و می‌میراند و زنده می‌کند، برای این است که او مولای [[حقیقی]] و صاحب‌ اختیار عالم است، و این بیان هم معنای مولویت را می‌رساند، و هم حقِّ مولویت را برای [[خداوند]] [[اثبات]] می‌کند، چون مولا کسی است که "رَقَبه" و "عینِ شَیء" را مالک است، و معلوم است که چنین کسی [[حقّ]] همه‌گونه تصرفات را دارد، و وقتی [[ملک]] [[حقیقی]] از آنِ [[خداوند]] باشد و او کسی باشد که با ایجاد و [[تدبیر]] و می‌راندن و زنده کردن در [[بنده]] خود [[تصرف]] می‌کند، پس مولای [[حقیقی]] نیز اوست، زیرا معنای مولویت در [[حقّ]] او طوری ثابت است که هرگز [[زوال]] در آن راه ندارد. و "[[حق]]" یکی از اَسمای حُسنای [[خداوند]] است، دلیلش هم روشن است، زیرا [[خدای تعالی]] ثبوت ذات و صفاتش طوری است که هرگز قابل [[زوال]] و دگرگونی و انتقال نیست<ref>المیزان، ج۷، ص۱۳۲.</ref>.
*[[خدای تعالی]] که مالک [[بندگان]] خویش است، ملکش هم مطلق است، و هم محیط به همه نواحی و جوانب [[بنده]] است، [[بندگان]] او نه در ذات خود مستقل از اویند، و نه در توابع ذاتشان، از صفات و [[افعال]] و هر چیز دیگری که منسوب به ایشان است؛ از قبیلِ [[همسر]] و [[اولاد]] و [[مال]] و [[جاه]].
*بلکه [[خدای سبحان]]، میان هر چیزی و خود آن چیز حائل است، و میان آن و تمام مقارنات آن از [[فرزند]] و [[همسر]] و [[دوست]] و [[مال]] و [[جاه]] و [[حق]] او حائل است. پس [[خدای تعالی]] از هر چیزی که فرض شود، به مخلوق خود نزدیک‌تر است. پس او قریب علی‌الاطلاق است؛ هم‌چنان‌که خودش فرموده: {{متن قرآن|وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلَكِنْ لَا تُبْصِرُونَ}}<ref>«و ما به او از شما نزدیک‌تریم اما شما نمی‌بینید» سوره واقعه، آیه ۸۵.</ref> و نیز فرموده: {{متن قرآن|وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ}}<ref>«و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.</ref> و مراد از [[قلب]]، همان [[جان آدمی]] و نفس مدرکه اوست<ref>المیزان، ج۲، ص۳۲.</ref>.
*مالک بودن [[خدای سبحان]] به بندگانش به [[مالکیت]] [[حقیقی]]، و [[بنده]] بودن [[بندگان]] برای او باعث شده که او به طور علی‌الاطلاق قریب و نزدیک به آنان باشد، نزدیک‌تر از هر چیزی که با او مقایسه شود. و نیز این [[مالکیت]] باعث شده که هر تصرفی و به هر نحو که بخواهد در بندگانش بکند جایز باشد، بدون اینکه دافعی و مانعی جلو تصرفاتش را بگیرد. و این جواز [[تصرف]] [[حکم]] می‌کند که [[خدای سبحان]] هر دعای [[دعاکننده]] را [[اجابت]] کند - هر چه می‌خواهد باشد - و با اعطا و [[تصرف]] خود حاجتش را برآورد، چون [[مالکیت]] او عام و [[سلطنت]] و احاطه‌اش بر جمیع تقادیر و بدون هیچ قید و اندازه است<ref>المیزان، ج۲، ص۳۲.</ref>.
*بنابراین، [[ولایت]] [[خدای تعالی]] حتی بعد از راندن [[قضا]] و قَدَر در عالَم، و حتی در [[اعمال]] [[بندگان]] هم‌چنان به اطلاقش باقی است، و هیچ موجودی مالک چیزی نیست مگر به تملیک و [[اذن]] او. آنچه او بخواهد و تملیک کند و اجازه وقوعش را بدهد واقع می‌شود، و آنچه او نخواهد، و تملیک نکند و اجازه وقوعش را ندهد واقع نمی‌شود، هر چند که [همه عالم] برای وقوع آن دست به دست هم بدهند<ref>المیزان، ج۲، ص۳۲.</ref>، هم‌چنان‌که خودش فرمود: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ}}<ref>«ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بی‌نیاز ستوده است» سوره فاطر، آیه ۱۵.</ref>.
*با توجه به [[اثبات]] انحصار [[ولایت]]، روشن می‌شود که [[خدای سبحان]]، هم دارای [[ولایت تکوینی]] است و هم دارای [[ولایت تشریعی]]، زیرا براساس [[توحید ربوبی]]<ref>توحید ربوبی، از اقسام توحید افعالی است؛ یعنی "تنها مدیر و مدبر جهان فقط خداست و نظام و چرخش عالَم هستی در دست قدرت اوست. و هیچ‌کس بدون اذن الهی در این گیتی و آفرینش الهی قدرت تصرف ندارد"، علی‌اکبر بابازاده، تجلیات ولایت، ص۳۴.</ref>، [[خداوند]] است که با اِعمال [[ولایت]]، "کَون" را [[اراده]] می‌کند و اوست که همواره به انحاء گوناگون، [[ربوبیت]] خود را اِعمال کند: {{متن قرآن|كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ}}<ref>«او هماره در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.</ref>.
*و نیز بر اساس [[پذیرش]] [[نبوت]] و بعد از فَراغ از [[اثبات وحی]]، تنها خداست که [[حقّ]] [[جعل]] [[قانون]] دارد، و هموست که [[احکام]] [[جعل]] شده را از طریق [[پیامبر]]{{صل}} به [[مردم]] [[ابلاغ]] می‌نماید. گذشته از آن‌که [[قرآن کریم]] [[جعل احکام]] را به [[خدای سبحان]] نسبت می‌دهد<ref>عبدالله جوادی آملی، ولایت در قرآن، ص۲۱۷.</ref><ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۴۴-۱۴۹.</ref>.


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۱۴

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث ولایت است. "ولایت" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ولایت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

ولایت ارث

ولایت نصرت

ولایت رحمانی و شیطانی

انحصار ولایت

  • سؤالی که مطرح می‌شود، اینکه: آیا ولایت منحصر در خداوند است؟ اگر چنین است پس آیاتی را که دلالت بر ولایت اولیا و انبیای الهی دارند، چگونه توجیه می‌کنید؟
  • علامه طباطبائی برای اثبات انحصار ولایت در خدای سبحان به آیه ۹ سوره شوری استناد و چنین استدلال می‌کند:
  • حجت اوّل: جمله ﴿فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ چون ضمیرِ ﴿هُوَ در آن آمده است، انحصار ولایت در خدا را می‌رساند، و می‌فرماید: تنها و تنها ولیّ خداست[۳۲].
  • حجت دوم: جمله ﴿وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَى وجوب "ولیّ" قرار دادن خدا را می‌رساند، و اینکه باید تنها او را ولیّ بگیرند و حاصل این حجت آن است که غرض عمده در "ولیّ" گرفتن و به دین او متدین شدن و او را پرستیدن، رهایی از عذاب دوزخ و راه‌یابی به بهشت است در روز قیامت، و چون پاداش‌ دهنده و عِقاب ‌کننده خدایی است که بشر را زنده می‌کند و می‌میراند، و روز قیامت همه را برای جزای اعمالشان جمع می‌کند، پس واجب است تنها او را "ولیّ" خود بگیرند، و اولیایی که خود، اَموات و بی‌جانند، دور بریزند، چون خود این اولیا که یا سنگند و یا چوب، نمی‌دانند چه وقت مبعوث می‌شوند [۳۳].
  • حجت سوم: جمله ﴿وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ حجت سوم است، و حاصلش این است که در باب ولایت، واجب است "ولیّ" قدرت بر ولایت و عهده‌داری اشخاص را داشته باشد، و بتواند امور آنان را اداره کند، و آن کسی که بر هر چیز قادر است خدای سبحان است و بس و غیر خدا هیچ‌کس قدرتی ندارد مگر به همان اندازه که خدا به او داده، و تنها کسی که مالک هر چیز است خداست، و غیر او مالکی نیست مگر تنها آن مقداری را که خدا تملیکش کرده، تازه آن مقدار قدرت که به او داده، خودش نسبت به آن نیز قدرت دارد، و هرچه را تملیک کرده، باز خودش مالک آن چیز هست. پس: یگانه "ولیّ"، خداست و غیر او کسی "ولیّ" نیست [۳۴].
  • حجت چهارم: جمله ﴿وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ روشن میسازد که حکم تشریعی و حقّ قانون‌گذاری تنها از آنِ خدای سبحان است، و تنها "ولیّ" در این حکم، اوست، پس واجب است تنها او را "ولیّ" خود بگیرند و تنها او را بپرستند و به آنچه او نازل کرده متدین گردند.
  • و حاصل این حجت آن است که "ولیّ"ای که پرستیده می‌شود و به دین او متدین می‌شوند باید کسی باشد که بتواند اختلافی را که در بین پرستندگانش پیدا می‌شود برطرف سازد، و آنچه از شئون اجتماع آنان به فساد ‌گراییده اصلاح کند، و ایشان را به وسیله قانون ـ که همان دین است ـ به سوی سعادت زندگی دائم سوق دهد. و حکم در این مورد اختصاص به خدای تعالی دارد. پس لازم است که تنها او به عنوان "ولیّ" اتخاذ شود و نه دیگری[۳۵].
  • پس ولایت حقیقی از آنِ خداوند است، همان‌طور که آیات قرآنی مؤید این قول هستند؛ مثلاً علامه طباطبائی در تفسیر آیه ﴿ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ[۳۶] می‌فرماید: این جمله اشاره است به اینکه پس از مرگ برانگیخته شده و به سوی پروردگارشان بر می‌گردند، و اگر خدای تعالی را توصیف می‌کند به اینکه مولای حقّ آنان است، برای این است که به علت همه تصرفاتی که قبلاً ذکر کرده بود، اشاره نماید، و بفهماند که خداوند اگر می‌خواباند و بیدار می‌کند و می‌میراند و زنده می‌کند، برای این است که او مولای حقیقی و صاحب‌ اختیار عالم است، و این بیان هم معنای مولویت را می‌رساند، و هم حقِّ مولویت را برای خداوند اثبات می‌کند، چون مولا کسی است که "رَقَبه" و "عینِ شَیء" را مالک است، و معلوم است که چنین کسی حقّ همه‌گونه تصرفات را دارد، و وقتی ملک حقیقی از آنِ خداوند باشد و او کسی باشد که با ایجاد و تدبیر و می‌راندن و زنده کردن در بنده خود تصرف می‌کند، پس مولای حقیقی نیز اوست، زیرا معنای مولویت در حقّ او طوری ثابت است که هرگز زوال در آن راه ندارد. و "حق" یکی از اَسمای حُسنای خداوند است، دلیلش هم روشن است، زیرا خدای تعالی ثبوت ذات و صفاتش طوری است که هرگز قابل زوال و دگرگونی و انتقال نیست[۳۷].
  • خدای تعالی که مالک بندگان خویش است، ملکش هم مطلق است، و هم محیط به همه نواحی و جوانب بنده است، بندگان او نه در ذات خود مستقل از اویند، و نه در توابع ذاتشان، از صفات و افعال و هر چیز دیگری که منسوب به ایشان است؛ از قبیلِ همسر و اولاد و مال و جاه.
  • بلکه خدای سبحان، میان هر چیزی و خود آن چیز حائل است، و میان آن و تمام مقارنات آن از فرزند و همسر و دوست و مال و جاه و حق او حائل است. پس خدای تعالی از هر چیزی که فرض شود، به مخلوق خود نزدیک‌تر است. پس او قریب علی‌الاطلاق است؛ هم‌چنان‌که خودش فرموده: ﴿وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَلَكِنْ لَا تُبْصِرُونَ[۳۸] و نیز فرموده: ﴿وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ[۳۹] و مراد از قلب، همان جان آدمی و نفس مدرکه اوست[۴۰].
  • مالک بودن خدای سبحان به بندگانش به مالکیت حقیقی، و بنده بودن بندگان برای او باعث شده که او به طور علی‌الاطلاق قریب و نزدیک به آنان باشد، نزدیک‌تر از هر چیزی که با او مقایسه شود. و نیز این مالکیت باعث شده که هر تصرفی و به هر نحو که بخواهد در بندگانش بکند جایز باشد، بدون اینکه دافعی و مانعی جلو تصرفاتش را بگیرد. و این جواز تصرف حکم می‌کند که خدای سبحان هر دعای دعاکننده را اجابت کند - هر چه می‌خواهد باشد - و با اعطا و تصرف خود حاجتش را برآورد، چون مالکیت او عام و سلطنت و احاطه‌اش بر جمیع تقادیر و بدون هیچ قید و اندازه است[۴۱].
  • بنابراین، ولایت خدای تعالی حتی بعد از راندن قضا و قَدَر در عالَم، و حتی در اعمال بندگان هم‌چنان به اطلاقش باقی است، و هیچ موجودی مالک چیزی نیست مگر به تملیک و اذن او. آنچه او بخواهد و تملیک کند و اجازه وقوعش را بدهد واقع می‌شود، و آنچه او نخواهد، و تملیک نکند و اجازه وقوعش را ندهد واقع نمی‌شود، هر چند که [همه عالم] برای وقوع آن دست به دست هم بدهند[۴۲]، هم‌چنان‌که خودش فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ[۴۳].
  • با توجه به اثبات انحصار ولایت، روشن می‌شود که خدای سبحان، هم دارای ولایت تکوینی است و هم دارای ولایت تشریعی، زیرا براساس توحید ربوبی[۴۴]، خداوند است که با اِعمال ولایت، "کَون" را اراده می‌کند و اوست که همواره به انحاء گوناگون، ربوبیت خود را اِعمال کند: ﴿كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ[۴۵].
  • و نیز بر اساس پذیرش نبوت و بعد از فَراغ از اثبات وحی، تنها خداست که حقّ جعل قانون دارد، و هموست که احکام جعل شده را از طریق پیامبر(ص) به مردم ابلاغ می‌نماید. گذشته از آن‌که قرآن کریم جعل احکام را به خدای سبحان نسبت می‌دهد[۴۶][۴۷].

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. مقصود از مهاجرین در این آیه دسته اوّل از مهاجرین‌اند که قبل از نزول این سوره مهاجرت کرده بودند، به دلیل اینکه در پایان آیات مورد بحث می‌فرماید: "و کسانی که بعداً ایمان می‌آورند و مهاجرت می‌کنند". و منظور از کسانی که به مسلمانان منزل دادند و رسول الله(ص) را یاری کردند طایفۀ انصار است و مسلمانان در ایام نزول این آیات منحصر به همین دو طایفه یعنی مهاجر و انصار بودند، مگر عده بسیار کمی که در مکه ایمان آورده و هنوز مهاجرت نکرده بودند: المیزان، ج۹، ص۱۴۱.
  2. «و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکرده‌اند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند.».. سوره انفال، آیه ۷۲.
  3. المیزان، ج۹، ص۱۴۱.
  4. «دوستان یکدیگرند» سوره انفال، آیه ۷۲.
  5. المیزان، ج۹، ص۱۴۱.
  6. «و در کتاب خداوند خویشاوندان (در ارث‌بری) نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند» سوره انفال، آیه ۷۵.
  7. المیزان، ج۹، ص۱۴۲.
  8. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۱۳۵-۱۳۷.
  9. المیزان، ج۹، ص۱۴۲، ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا....
  10. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۱۳۷-۱۳۸.
  11. مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۱۶- ۱۷.
  12. مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۲۱.
  13. «ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید» سوره مائده، آیه ۵۱.
  14. المیزان، ج۵، ص۳۶۸.
  15. مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۲۲.
  16. مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۲۰.
  17. «و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند» سوره توبه، آیه ۷۱.
  18. المیزان، ج۹، ص۳۴۸.
  19. «بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمی‌خواهم» سوره انعام، آیه ۹۰.
  20. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  21. برای اطلاع بیشتر، ر.ک: تفسیر طبری، ج۶، ص۲۲۸ و ۲۸۹؛ الکشاف، ج۱، ص۵۰۵؛ التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۳۰؛ برگرفته از: مرتضی مطهری، ولاءها و ولایت‌ها، ص۳۹-۴۰.
  22. « خداوند سرور مؤمنان است... اما سروران کافران، طاغوت‌هایند.».. سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  23. المیزان، ج۶، ص۱۳.
  24. گفتنی است که ولایت شیطانی و ولایت شیطان، رابطه عام و خاص مطلق دارند، لذا اگر عام گفته شود، خاص را هم در بر دارد و اگر خاص گفته شود، عام نیز اراده شده است.
  25. «بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۷.
  26. «و هر یک از آنان را که بتوانی با آوای خویش بلغزان و با سوارگان و پیادگان خویش بر آنان بتاز و در دارایی‌ها و فرزندان آنان شریک شو و به آنها وعده بده! و شیطان جز وعده فریبنده به آنان نخواهد داد * تو بر بندگان من چیرگی نداری و پروردگارت (آنان را) کارساز، بس» سوره اسراء، آیه ۶۴-۶۵.
  27. «که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.
  28. «بی‌گمان تو بر بندگان من چیرگی نداری مگر آن گمراهان که از تو پیروی کنند» سوره حجر، آیه ۴۲.
  29. «ای فرزندان آدم! برای شما جامه‌ای را فرو فرستاده‌ایم که شرمگاه‌های شما را می‌پوشاند و (نیز) جامه‌ای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ این از آیات خداوند است باشد که آنان در یاد گیرند * ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد! چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند در حالی که لباسشان را از (تن) آنان بر می‌کند تا شرمگاه‌هایشان را به آنان بنمایاند؛ به راستی او و همگنان وی شما را از جایی که شما آنها را نمی‌بینید می‌بینند؛ بی‌گمان ما شیطان‌ها را سرپرست کسانی کرده‌ایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۶-۲۷.
  30. المیزان، ج۸، ص۷۱.
  31. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۱۳۸-۱۴۲.
  32. المیزان، ج۱۸، ص۲۲.
  33. المیزان، ج۱۸، ص۲۲.
  34. المیزان، ج۱۸، ص۲۸.
  35. المیزان، ج۱۸، ص۳۰.
  36. «سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده می‌شوند» سوره انعام، آیه ۶۲.
  37. المیزان، ج۷، ص۱۳۲.
  38. «و ما به او از شما نزدیک‌تریم اما شما نمی‌بینید» سوره واقعه، آیه ۸۵.
  39. «و ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.
  40. المیزان، ج۲، ص۳۲.
  41. المیزان، ج۲، ص۳۲.
  42. المیزان، ج۲، ص۳۲.
  43. «ای مردم! شما نیازمندان درگاه خداوند هستید و خداوند است که بی‌نیاز ستوده است» سوره فاطر، آیه ۱۵.
  44. توحید ربوبی، از اقسام توحید افعالی است؛ یعنی "تنها مدیر و مدبر جهان فقط خداست و نظام و چرخش عالَم هستی در دست قدرت اوست. و هیچ‌کس بدون اذن الهی در این گیتی و آفرینش الهی قدرت تصرف ندارد"، علی‌اکبر بابازاده، تجلیات ولایت، ص۳۴.
  45. «او هماره در کاری است» سوره الرحمن، آیه ۲۹.
  46. عبدالله جوادی آملی، ولایت در قرآن، ص۲۱۷.
  47. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۱۴۴-۱۴۹.