غیب‌الغیوب بودن خداوند به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۳۷: خط ۳۷:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۳. آیت‌الله مصطفوی و حجت الاسلام مروی؛}}
{{جمع شدن|۳. آیت‌الله حسینی طهرانی؛}}
[[پرونده:11695.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید محمد حسین حسینی طهرانی|حسینی طهرانی]]]]
::::::آیت‌الله '''[[سید محمد حسین حسینی طهرانی]]''' در کتاب ''«[[توحید علمی و عینی (کتاب)|توحید علمی و عینی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
:::::«گاهی‌ ملاحظه‌ می‌شود صرف‌ حقیقت‌ وجود {{عربی|اندازه=155%|"بما هو جامع‌ لحقایق‌ الصِّفات‌ بنجو الجمع‌ و الاندماج‌، فهو مرتبة‌ أحدیّة‌ الجمع‌ لانّ المفروض‌ ملاحظة‌ الذات‌ علی‌ ما هی‌ علیه‌ من‌ استجماعه‌ لحقایق‌ الصِّفات‌ بنحو الجمع‌ و الوحدة‌، من‌ دون‌ تمیّز صفةٍ عن‌ صفةٍ"}}، و این‌ مرتبه‌ را بالذات‌ اختلافی‌ نباشد با مرتبه سابقه‌؛ بلکه‌ اعتبارات‌ مختلف‌ است‌؛ و إلاّ ذات‌ أقدس‌ بذاته‌ مصداق‌ جمیع‌ نعوت‌ کمالیّه‌، و مطابق‌ جمیع‌ صفات‌ جمالیّه‌ و جلالیّه‌ است‌ به‌ نحوی‌ که‌ بزرگان‌ فرموده‌أند: وجود {{عربی|اندازه=155%|"کُلُّهُ وجوبٌ کُلُّهُ علمٌ کُلُّهُ قدرةٌ کُلُّهُ"}}. <ref>این‌ عبارت‌ حکیم‌ فارابی‌ است‌ و صدرالمتألّهین‌ در "اسفار" طبع‌ حروفی‌، ج‌ ۶، در ضمن‌ بحث‌ عن‌ صفاته‌ تعالی‌ علی‌ وجه‌ العموم‌ و الإطلاق‌ ص‌ ۱۲۰ و ص‌ ۱۲۱ گوید: کما قال‌ أبونصر الفارابی‌: {{عربی|اندازه=155%|"وجودٌ کلّه‌، وجوبٌ کلّه‌، علم‌ کلّه‌، قدرةٌ کلّه‌، حیوةٌ کلّه‌ لا أنّ شیئآ منه‌ علم‌؛ و شیئاً آخر منه‌ قدرة‌ لیلزم‌ الترکیب‌ فی‌ ذاته‌؛ و لا أنّ شیئاً فیه‌ علمٌ و شیئاً آخر قدرة‌ لیلزم‌ التکثّر فی‌ صفاته‌ الحقیقیّة‌".}} و نظیر این‌ مفاد را حکیم‌ سبزواری‌ در "منظومه‌"، طبع‌ ناصری‌ ص‌ ۱۶۷ در {{عربی|اندازه=155%|"غررٌ فی‌ أنّ علمه‌ تعالی بالاشیاء بالعقل‌ البسیط‌ و الإضافة‌ الاشراقیّة‌"}} از سیّد داماد در "تقدیسات‌" نقل‌ نموده‌ است‌، او گوید: {{عربی|اندازه=155%|"و قال‌ السَّیِّد الدّاماد فی‌ التقدیسات‌: و هو کلّ الوجود؛ و کلّه‌ الوجود؛ و کلّ البهاء و الکمال‌، و کلّه‌ البهاءُ و الکمال‌. و ما سواه‌ علی‌ الإطلاق‌ لمعات‌ نوره‌، و رشحات‌ وجوده‌؛ و ظلال‌ ذاته‌".}}</ref> و واضح‌ است‌ که‌ تعدّد معانی‌ و تکثّر مفاهیم‌ اقتضای‌ تعدّد مطابَق‌ و تکثّر مصداق‌ را ندارند؛ بلکه‌ مفاهیم‌ دو قسم‌ است‌؛ بعضی‌ از آنها برهان‌ عقلی‌ قائم‌ است‌ بر آنکه‌ در واحد {{عربی|اندازه=155%|"من‌ جهة‌ واحدة‌"}} مجتمع‌ نشوند؛ چون‌ علیّت‌ و معلولیّت‌ در ذات‌ {{عربی|اندازه=155%|"واحدة‌ بجهة‌ واحدة‌"}}. و بعضی‌ دیگر برهان‌ قائم‌ بر تعذّر نباشد؛ بلکه‌ ممکن‌ است‌ که‌ با تکثّر مفاهیم‌، مطابق‌ واحد باشد؛ نظیر علم‌ مثلاً نسبت‌ به‌ ذات‌ أقدس‌ تعالی‌ و تقدّس‌، زیرا که‌ حقیقت‌ علم‌ عین‌ حضور است‌. و صرفِ وجود حاضرٌ لذاته‌ بنفس‌ وجوده‌، لا بحضور وراء حضور ذاته‌. و همین‌ حضور ذاتی‌ که‌ عین‌ حقیقت‌ وجود است‌، مناط‌ حضور ما عدای‌ اوست‌. {{عربی|اندازه=155%|"لانّ صرفَ الوجود لا یکون‌ فاقداً لمرتبةٍ من‌ الوجود، و إلاّ لم‌ یکن‌ صرفَ الوجود. پس‌ کلُّ وجودٍ، و موجودٍ، بما هو وجودٌ و موجودٌ، حاضرٌ لذاته‌، بنفس‌ حضورِ ذاته‌ لذاته‌ بنحو أعلی‌ و أشرف‌ کما هو مقتضی‌ المقام‌ المنیع‌ الواجبی‌ جلّ و عَلا"}}. و واضح‌ است‌ که‌: {{عربی|اندازه=155%|"واجب‌ الوجود بالذّات‌، واجب‌ الوجود من‌ جمیع‌ الجهات‌. فهو کما أنَّه‌ صرفُ الوجود، کذلک‌ علمه‌ صرف‌ العلم‌، و قدرته‌ صرف‌ القدرة‌، و إلاّ لم‌ یکن‌ علماً من‌ کلّ جهة‌ و قدرةً من‌ کلّ جهة‌. بل‌ علمٌ من جهةٍ و جهلٌ من‌ جهةٍ أُخری‌، و قدرةٌ من‌ جهةٍ و عجزٌ من‌ جهةٍ اُخری‌، تعالی‌ عن‌ ذلک‌ علوّاً کبیراً. فلا وجه‌ لدعوی‌ أنّ حقایق‌ الصفات‌ محدودةٌ و الذّات‌ غیر محدود بل‌ حقایق‌ الصِّفات‌ کنفس‌ الموصوف‌ بها لا حدّ لها بالبرهان‌ القطعی‌. نعم‌ مفاهیم‌ الصِّفات‌ محدودةٌ؛ و لذا تکون‌ متخالفة‌ لا مترادفة‌".}} و اینکه‌ بزرگان‌ از اهل‌ عرفان‌ فرموده‌أند که‌: صفات‌ {{عربی|اندازه=155%|"أسماء فانیةٌ فی‌ الذات‌ و مستهلکةٌ فیها"}}؛ غرض‌ آنها این‌ است‌ که‌: در مقام‌ ذات‌ که‌ مقام‌ صرف‌ حقیقت‌ هستی‌ است‌، و صرف‌ {{عربی|اندازه=155%|"الشی‌ لا حدّ له‌، و لا ثانی‌ له‌، حقایق‌ صفات‌ لا یمتاز بعضها عن‌ بعضٍ"}}. پس‌ {{عربی|اندازه=155%|"لا فرق‌ فی‌ هذه‌ المرتبة‌ بین‌ الوجود، و الوجوب‌، و العلم‌، و القدرة‌، و الحیوة‌، إلی غیر ذلک‌"}}. نه‌ اینکه‌ حقایق‌ آنها مانند موجودات‌ عالم‌، محدود هستند؛ و در مقام‌ ذات‌ فانی‌ و مستهلک‌؛ و نه‌ اینکه‌ این‌ معانی‌ را صِرف‌ اسم‌ و از ضیق‌ تعبیر بدانیم‌. {{عربی|اندازه=155%|"بل‌ واجب‌ الوجود فی‌ مقام‌ ذاته‌ وجودٌ کلُّه‌، وجوبٌ کلُّهُ، علم‌ کلّه‌، قدرة‌ کلّه‌، حیوة‌ کلّه‌، مرجع‌ جمیع این‌ مطالب‌ آن‌ است‌ که‌: هو صرف‌ الوجود و صرفُ الشَّی‌ کُلُّ الشَّی‌"}}».<ref>[توحید علمی و عینی (کتاب)|توحید علمی و عینی] ص ۶۵ و ۶۶.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
 
{{جمع شدن|۴. آیت‌الله مطهری؛}}
[[پرونده:600.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[مرتضی مطهری]]]]
::::::آیت‌الله '''[[مرتضی مطهری]]''' در کتاب ''«[[مجموعه آثار استاد شهید مرتضی مطهری(کتاب)|مجموعه آثار استاد شهید مطهری]]»'' در این باره گفته است:
::::::«عرفا در مورد خداوند - یعنی در مورد حقیقت وجود که از نظر آنها حقیقت وجود مساوی با خداوند است- این‌چنین تعبیر می‏‌کنند که برای حقیقت وجود اعتبارات مختلف درنظر گرفته می‌‏شود؛ یعنی از جنبه‏‌های مختلف می‌‏توان او را اعتبار کرد. البته اینکه ما می‏‌گوییم "اعتبار" به خاطر این جهت است که ما از دید عقلی بحث می‌‏کنیم؛ وقتی ما از دید عقلی بحث می‌‏کنیم آن را "اعتبار" می‏‌نامیم و الّا از نظر آنها همه اینها حقیقت و واقعیت است که یک سالک در حرکات و در سلوک خودش در هر مرحله‏‌های به یکی از اینها [بجز مرتبه "غیب الغیوب"] می‏‌رسد: یک مرحله، مرحله‌ه‏ای است که آن را به اصطلاح "مرحله غیب الغیوبی" می‏‌نامند که در آن مرحله ذات باری تعالی هست بدون آنکه هیچ اسمی و هیچ صفتی اصلًا در آنجا معنی داشته باشد یعنی هیچ اسم و صفتی در آنجا اعتبار بشود. آن مرتبه مافوق مرتبه اسماء و صفات است. آن، مرتبه‏‌های است که برای هیچ انسانی وصول به آن به هیچ معنا ممکن نیست. به همین جهت است که از آن تعبیر به "عنقای مغرب" می‏‌کنند، زیرا عنقا ضرب المثل چیزی است که کسی به آن دست نیافته است و دست نمی‏‌یابد.»<ref>[http://lib.motahari.ir/Content/845/394 مجموعه آثار استاد شهید مطهری ج۱۰، ص ۳۹۴ .]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
 
{{جمع شدن|۵. آیت‌الله مصطفوی و حجت الاسلام مروی؛}}
آیت‌الله '''[[سید حسن مصطفوی]]''' و حجت الاسلام و المسلمین '''[[احمد مروی]]''' در مقاله ''«[[دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم (مقاله)|دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
آیت‌الله '''[[سید حسن مصطفوی]]''' و حجت الاسلام و المسلمین '''[[احمد مروی]]''' در مقاله ''«[[دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم (مقاله)|دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم]]»'' در این‌باره گفته‌اند:
::::::«[[غیب مطلق]] آن است که در هیچ شرایطی قابل ادراک نیست؛ همانند ذات الهی که غیب الغیوب است و در این مرتبه از ذات تنها ذات، علم به ذات دارد و چرایی عدم اطلاع بر غیب الغیوب نیاز به استدلال ندارد، چه اینکه مقوم اساسی آگاهی و احاطه عالم بر معلوم است، و در نظام آفرینش هیچ موجودی برتر از ذات واجب تعالی نیست که بتواند آگاهی بر مرتبه غیب الغیوب پیدا کند»<ref>دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص ۱۳ و ۱۵</ref>.
::::::«[[غیب مطلق]] آن است که در هیچ شرایطی قابل ادراک نیست؛ همانند ذات الهی که غیب الغیوب است و در این مرتبه از ذات تنها ذات، علم به ذات دارد و چرایی عدم اطلاع بر غیب الغیوب نیاز به استدلال ندارد، چه اینکه مقوم اساسی آگاهی و احاطه عالم بر معلوم است، و در نظام آفرینش هیچ موجودی برتر از ذات واجب تعالی نیست که بتواند آگاهی بر مرتبه غیب الغیوب پیدا کند»<ref>دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص ۱۳ و ۱۵</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۴. حجت الاسلام و المسلمین حسینی شاهرودی؛}}
{{جمع شدن|۶. حجت الاسلام و المسلمین حسینی شاهرودی؛}}
[[پرونده:11253.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید مرتضی حسینی شاهرودی|حسینی شاهرودی]]]]
[[پرونده:11253.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید مرتضی حسینی شاهرودی|حسینی شاهرودی]]]]
حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید مرتضی حسینی شاهرودی]]''' در مقاله ''«[[نسبت محمد خاتم با قرآن کریم از منظر امام خمینی (مقاله)|نسبت محمد خاتم با قرآن کریم از منظر امام خمینی]]»'' در این باره گفته است:
حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید مرتضی حسینی شاهرودی]]''' در دو مقاله ''«[[نسبت محمد خاتم با قرآن کریم از منظر امام خمینی (مقاله)|نسبت محمد خاتم با قرآن کریم از منظر امام خمینی]]»'' و مقاله''«[http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13951130000020 ضرورت وجود انسان کامل در نظام هستی در عرفان نظری با تکیه بر آراء امام خمینی]»'' در این باره گفته است:
::::::«هر باطنی را ظهوری و هر ظهوری را بطون و نهانی است. باطن‌ترین و نهان‌ترین وجود، غیب ذات و غیب الغیوب است، همان که در حدیث قدسی ازآن به "کنز مخفی" تعبیر شده است که در هیچ حد، اسم و رسمی در‌نگنجد.»<ref>ر.ک:‌ مصباح الهدایه، ص۱۳.</ref> من گنجی پنهان بودم. دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم.<ref>{{عربی|اندازه=155%|"کُنتُ کنزاً مَخفیاً فَأحبَبتُ أن أُعرَف فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی أُعرَف"}}، بحار الانوار، ۸۴/۱۹۹.</ref> آن "حقیقت ذات ازلاً و ابداً، کنز مخفی و غیب‌الغیوب و متصف به احدیت ذاتیه است که نه کسی زو نام دارد، نه نشان و عین ممکن در عدمیت بطون باقی است". این ذات نهان که هیچ اسم و وصفی را برنمی‌تابد و از این رو [[غیب]] بودن نیز وصفش نیست<ref>ر.ک:‌ تحریر تمهید القواعد، ص۲۵.</ref>، به تعابیر مختلفی یاد شده است، از جمله "غیب ‌الغیوب"، "غیب مغیب"، "غیب غیب ذات"، "غیب هویت مطلق"، "هویت غیبی".<ref>ر.ک: مصباح الهدایه، ص۱۱ـ۲۴.</ref> ذات حق تعالی به تصریح ارباب کشف و یقین و عترت طاهره{{ع}} اسم ندارد و وضع اسم نیز برای آن محال است، حتی اطلاق عناوینی همچون "موجود"، "مطلق"، "اول"، "آخر"، "ظاهر" و "باطن" نیز هرگز راجع به آن ذات نهان نیست<ref>ر.ک:‌ تحریر تمهید القواعد، ص۲۵.</ref>، بلکه تنها عناوینی از باب تفهیم‌اند و نه اسم او.<ref>ر.ک:‌ مصباح الهدایه، ص۱۴؛ رسائل قیصری، ص۵۰.</ref> نه اشارت می‌پذیرد، نه بیان ،نه کسی زو علم دارد، نه نشان <ref>منطق الطیر، ص ۱۴.</ref> همچنین، به نقل از حضرت [[امام صادق]] {{ع}} "هو" در آیه‌ی {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}}﴾}} <ref> توحید/ ۱، بگو او خداوند یگانه است .</ref> از باب اشاره نیست، زیرا آن [[غیب]] نهان هیچ‌گاه به ظهور و تعیّن درنمی‌آید تا قابل اشاره باشد، چون ‌هر اشاره‌ای مانند "الله"، "أحد"، "صمد" و(...) موجب تنزّل از مقام وجود محض است.<ref>ر.ک:‌ مصباح الهدایه، ص۱۴.</ref> طبق نقل از [[امام رضا]] {{ع}} پرسیده شد که {{عربی|اندازه=155%|"کَیفَ هُو"}} یا {{عربی|اندازه=155%|"حَیثَ هُو"}}؟ خداوند دارای چه کیفیت و یا چه حیثیتی است؟ حضرت پاسخ دادند: {{عربی|اندازه=155%|"حَیثُ الحَیث فَلاحَیثَ له"}}، او را حیثیت، کیفیت و اینونیتی نیست، زیرا او خود خالق آن‌هاست. او را با حواس ظاهری نتوان ادراک کرد و با هیچ چیز نمی‌توان مقایسه نمود.<ref>اصول کافی، ۱/۷۸.</ref> این بطون بی‌اسم و رسم، در پس پرده‌ی ابهام و بی‌نشانی نمی‌ماند، بلکه ظاهر می‌شود.»<ref>حسینی شاهرودی،[http://www.tahour.ir/index.php/2014-01-07-13-05-28/72-2013-12-06-07-09-09/998-2016-02-14-18-35-37 نسبت محمد خاتم با قرآن کریم از منظر امام خمینی]]، ص ۷۰ و ۷۱.</ref>.
:::::*«هر باطنی را ظهوری و هر ظهوری را بطون و نهانی است. باطن‌ترین و نهان‌ترین وجود، غیب ذات و غیب الغیوب است، همان که در حدیث قدسی ازآن به "کنز مخفی" تعبیر شده است که در هیچ حد، اسم و رسمی در‌نگنجد.»<ref>ر.ک:‌ مصباح الهدایه، ص۱۳.</ref> من گنجی پنهان بودم. دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم.<ref>{{عربی|اندازه=155%|"کُنتُ کنزاً مَخفیاً فَأحبَبتُ أن أُعرَف فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی أُعرَف"}}، بحار الانوار، ۸۴/۱۹۹.</ref> آن "حقیقت ذات ازلاً و ابداً، کنز مخفی و غیب‌الغیوب و متصف به احدیت ذاتیه است که نه کسی زو نام دارد، نه نشان و عین ممکن در عدمیت بطون باقی است". این ذات نهان که هیچ اسم و وصفی را برنمی‌تابد و از این رو [[غیب]] بودن نیز وصفش نیست<ref>ر.ک:‌ تحریر تمهید القواعد، ص۲۵.</ref>، به تعابیر مختلفی یاد شده است، از جمله "غیب ‌الغیوب"، "غیب مغیب"، "غیب غیب ذات"، "غیب هویت مطلق"، "هویت غیبی".<ref>ر.ک: مصباح الهدایه، ص۱۱ـ۲۴.</ref> ذات حق تعالی به تصریح ارباب کشف و یقین و عترت طاهره{{ع}} اسم ندارد و وضع اسم نیز برای آن محال است، حتی اطلاق عناوینی همچون "موجود"، "مطلق"، "اول"، "آخر"، "ظاهر" و "باطن" نیز هرگز راجع به آن ذات نهان نیست<ref>ر.ک:‌ تحریر تمهید القواعد، ص۲۵.</ref>، بلکه تنها عناوینی از باب تفهیم‌اند و نه اسم او.<ref>ر.ک:‌ مصباح الهدایه، ص۱۴؛ رسائل قیصری، ص۵۰.</ref> نه اشارت می‌پذیرد، نه بیان ،نه کسی زو علم دارد، نه نشان <ref>منطق الطیر، ص ۱۴.</ref> همچنین، به نقل از حضرت [[امام صادق]] {{ع}} "هو" در آیه‌ی {{عربی|اندازه=155%|﴿{{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}}﴾}} <ref> توحید/ ۱، بگو او خداوند یگانه است .</ref> از باب اشاره نیست، زیرا آن [[غیب]] نهان هیچ‌گاه به ظهور و تعیّن درنمی‌آید تا قابل اشاره باشد، چون ‌هر اشاره‌ای مانند "الله"، "أحد"، "صمد" و(...) موجب تنزّل از مقام وجود محض است.<ref>ر.ک:‌ مصباح الهدایه، ص۱۴.</ref> طبق نقل از [[امام رضا]] {{ع}} پرسیده شد که {{عربی|اندازه=155%|"کَیفَ هُو"}} یا {{عربی|اندازه=155%|"حَیثَ هُو"}}؟ خداوند دارای چه کیفیت و یا چه حیثیتی است؟ حضرت پاسخ دادند: {{عربی|اندازه=155%|"حَیثُ الحَیث فَلاحَیثَ له"}}، او را حیثیت، کیفیت و اینونیتی نیست، زیرا او خود خالق آن‌هاست. او را با حواس ظاهری نتوان ادراک کرد و با هیچ چیز نمی‌توان مقایسه نمود.<ref>اصول کافی، ۱/۷۸.</ref> این بطون بی‌اسم و رسم، در پس پرده‌ی ابهام و بی‌نشانی نمی‌ماند، بلکه ظاهر می‌شود.»<ref>حسینی شاهرودی،[http://www.tahour.ir/index.php/2014-01-07-13-05-28/72-2013-12-06-07-09-09/998-2016-02-14-18-35-37 نسبت محمد خاتم با قرآن کریم از منظر امام خمینی]]، ص ۷۰ و ۷۱.</ref>.
:::::*«برای تبیین مقامات تکوینی انسان کامل به خصوص مظهریت وی نسبت به ذات و صفات خدای متعال، باید به بررسی مرتبه ذات و صفات و اسماء خدای متعال و نسبت انسان کامل با این مراتب پرداخت. ذات خدای متعال در دیدگاه عرفانی، هویت مطلقی است که اطلاق نیز وصف و قید او نیست، بلکه عنوان مشیری است که از عدم محدودیت و تعین آن خبر می‌دهد <ref>جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، ۲۵ .</ref> در عرفان از این ذات نهان به تعابیر مختلفی یاد شده است، از جمله "غیبالغیوب"، "غیب مغیب"، "غیب غیب ذات"، "غیب هویت مطلق"، "هویت غیبی"، "عنقاء مغرب"، "هویت مطلقه"، "حق مطلق"، "هستی مطلق"، "حقیقت کلیه"، "حقیقة الحقایق"، "احدیت ذاتی"، "ابطن کل باطن"، "مجهول مطلق"، "کنز مخفی" و "وجود لابشرط مقسمی" <ref>امام، مصباح الهدایه، ۱۱-۲۴؛ جوادی آملی، همان، ۲۰۵ ،۴۰۲و ۴۰۶؛ آشتیانی، ۲۲ ، ۲۴ و ۶۴۴ .</ref> این مرتبه، به علت مطلق بودنش از هر قیدی حتی قید اطلاق منزه است. آن مقام، مقام صرافت هستی است که "نه کسی زو نام دارد نه نشان". هیچ تعینی از قبیل کثرت، ترکیب، صفت، نعت، اسم و رسم ندارد و نسبت و حکم نیز در آن مرتبه اعتبار نمیشود، مرتبه ای که حتی تعبیر به "مرتبه" هم از آن حقیقت خالی از تسامح نیست و هر تعبیری آن را از مقام [[غیب]] خود تنزل می‌دهد، زیرا هر تعبیری مفهم اشاره است، حال آنکه او هیچ نشانه‌إی نمی‌پذیرد، حتی "وجوب" وجود نیز از تعین حقیقت او و در مقام متأخر از ذات اعتبار می‌شود؛ در نتیجه به علت نداشتن هیچ اسم و رسمی، غیب محض است که اطلاق لفظ وجود و وحدت ذاتی نیز بر آن حقیقت از باب تفهیم است، نه اینکه اسمی برای آن ذات باشد، از این رو "موجود" و "معدوم" را نیز همانند سایر صفات نمی‌توان به این مرتبه نسبت داد. (...) به بیان سید حیدر آملی "ذات مقدس واجب تعالی بزرگتر از آن است که داخل در ممکن و محدث شود، مگر از حیث تنزل و ظهور به صورت مظاهر علوی و سفلی و تحقیقاً این فضائل و شرف و تعظیم و کرامت برای نبی اکرم {{صل}} به واسطه آنکه مظهر اعظم پروردگار و خلیفه کامل اوست، حاصل گردیده است" <ref>آملی، مقدمه کتاب نص النصوص، ۵۲.</ref> به تعبیری غیب الغیوب به حکم حب ذاتی اشتیاق پیوسته به ظهور دارد و بنابر حدیث شریف قدسی "من گنج نهان بودم، دوست داشتم که معروف (تفصیلی خویش) واقع شوم، پس خلق و کثرات را آفریدم تا شناخته شوم" <ref>مجلسی، ۸۴ /۱۹۹و ۳۴۵ .</ref> این حب ذاتی، علت آفرینش کائنات و برپایی آسمان‌ها و زمین است و اگر این حب نبود، هیچ یک از عوالم و موجودات از عدم پا به وجود نمی‌نهاد و به هیچ کمالی دست نمی‌یافت <ref>امام، همان، ۷۱.</ref>»<ref>[http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13951130000020 ضرورت وجود انسان کامل در نظام هستی در عرفان نظری با تکیه بر آراء امام خمینی، ص ۶۷ و ۶۸ ].</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۵. حجت الاسلام و المسلمین صداقت؛}}
{{جمع شدن|۷. حجت الاسلام و المسلمین صداقت؛}}
[[پرونده:1368158.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید علی اکبر صداقت]]]]
[[پرونده:1368158.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید علی اکبر صداقت]]]]
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید علی اکبر صداقت]]''' در کتاب ''«[[مقامات معنوی (کتاب)|مقامات معنوی]]»'' در این‌باره آورده است:
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید علی اکبر صداقت]]''' در کتاب ''«[[مقامات معنوی (کتاب)|مقامات معنوی]]»'' در این‌باره آورده است:
خط ۵۴: خط ۶۷:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۶. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛}}
{{جمع شدن|۸. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛}}
[[پرونده:120129.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید امین موسوی|موسوی]]]]
[[پرونده:120129.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید امین موسوی|موسوی]]]]
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی]]'''، در کتاب ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید امین موسوی]]'''، در کتاب ''«[[ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی (کتاب)|گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خط ۶۲: خط ۷۵:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۷. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛}}
{{جمع شدن|۹. حجت الاسلام و المسلمین نصیری؛}}
[[پرونده:1368238.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسین نصیری|نصیری]]]]
[[پرونده:1368238.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسین نصیری|نصیری]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسین نصیری]]''' در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان''«[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایان‌نامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]]»'' در این‌باره گفته است:   
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[محمد حسین نصیری]]''' در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان''«[[گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات (پایان‌نامه)|گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات]]»'' در این‌باره گفته است:   
خط ۶۸: خط ۸۱:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۸. آقای دکتر ابراهیمی دینانی؛}}
{{جمع شدن|۱۰. آقای دکتر ابراهیمی دینانی؛}}
[[پرونده:11332.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[غلام حسین ابراهیمی دینانی|ابراهیمی دینانی]]]]
[[پرونده:11332.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[غلام حسین ابراهیمی دینانی|ابراهیمی دینانی]]]]
آقای دکتر '''[[غلام حسین ابراهیمی دینانی]]''' در کتاب ''«[[کلمات طاهر (کتاب)|کلمات طاهر]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
آقای دکتر '''[[غلام حسین ابراهیمی دینانی]]''' در کتاب ''«[[کلمات طاهر (کتاب)|کلمات طاهر]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خط ۷۴: خط ۸۷:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۹. آقای رضوانی (پژوهشگر حوزه علمیه قم)؛}}
{{جمع شدن|۱۱. آقای رضوانی (پژوهشگر حوزه علمیه قم)؛}}
[[پرونده:15207.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[علی اصغر رضوانی]]]]
[[پرونده:15207.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[علی اصغر رضوانی]]]]
::::::آقای '''[[علی اصغر رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱ (کتاب)|شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::آقای '''[[علی اصغر رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱ (کتاب)|شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در این‌باره گفته است:
خط ۸۰: خط ۹۳:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۰. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛}}
{{جمع شدن|۱۲. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛}}
[[پرونده:11792.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[منصف علی مطهری]]]]
[[پرونده:11792.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[منصف علی مطهری]]]]
::::::آقای '''[[منصف علی مطهری]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[ علم ائمه از نظر عقل و نقل (پایان‌نامه)| علم ائمه از نظر عقل و نقل]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آقای '''[[منصف علی مطهری]]''' در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[ علم ائمه از نظر عقل و نقل (پایان‌نامه)| علم ائمه از نظر عقل و نقل]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
خط ۸۷: خط ۱۰۰:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۱. پژوهشگران حوزه علمیه حضرت رقیه؛}}
{{جمع شدن|۱۳. پژوهشگران حوزه علمیه حضرت رقیه؛}}
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
'''پژوهشگران [http://mroghayeh.com/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/tabid/1232/ID/5129/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%8A%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86.aspx حوزه علمیه حضرت رقیه]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
'''پژوهشگران [http://mroghayeh.com/%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%DB%8C%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/tabid/1232/ID/5129/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85-%D8%A7%D9%8A%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%B9%D8%B5%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%82%D8%B1%D8%A7%D9%86.aspx حوزه علمیه حضرت رقیه]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
خط ۹۵: خط ۱۰۸:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۲. پژوهشگران وبگاه اندیشه قم؛}}
{{جمع شدن|۱۴. پژوهشگران وبگاه اندیشه قم؛}}
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
::::::پژوهشگران ''«[http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=105&t=news&b=1 وبگاه اندیشه قم]»'' در پاسخ به این پرسش آورده است:
::::::پژوهشگران ''«[http://www.andisheqom.com/public/application/index/viewData?c=105&t=news&b=1 وبگاه اندیشه قم]»'' در پاسخ به این پرسش آورده است:
خط ۱۰۵: خط ۱۱۸:
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


{{جمع شدن|۱۳. پژوهشگران وبگاه باشگاه اندیشه.}}
{{جمع شدن|۱۵. پژوهشگران وبگاه باشگاه اندیشه؛}}
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
'''پژوهشگران [http://www.bashgah.net/fa/content/print_version/44660 باشگاه اندیشه]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
'''پژوهشگران [http://www.bashgah.net/fa/content/print_version/44660 باشگاه اندیشه]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
::::::«با نگاه به آرای ابن عربی به این نتیجه می‌رسیم که در بینش وی، هستی مطلق که به واسطه کشف فهمیده می‌شود در سطوح بی شماری رخ می‌نماید که این درجات یا مراحل به طور کلی به پنج مرحله اصلی تقسیم می‌شوند و به نام حضرات خمس معرفی می‌شوند. هر کدام از این حضرات جنبه وجودی خاصی است از تجلی مطلق. اولین این حضرات که حقیقت در اولین و ازلیترین اطلاق خود یا خود حق مطلق است حضرت حق است قبل از تجلی، یعنی حق در حالتی که هیچ گونه جلوه‌ای از او وجود ندارد. لذا این مرتبه ادراک شدنی نیست. به این مرتبه، حضرت احدیت و غیب الغیوب یا غیب مطلق می‌گویند که هیچ تعینی در آن راه ندارد و صرفاً مصدر تجلی است که هنوز آغاز نشده است. پیروان مکتب ابن عربی این مقام و حضرت را هویت مطلقه و ابطن کل باطن نیز نامیده‌اند»<ref>[http://www.bashgah.net/fa/content/print_version/44660 باشگاه اندیشه]</ref>.
::::::«با نگاه به آرای ابن عربی به این نتیجه می‌رسیم که در بینش وی، هستی مطلق که به واسطه کشف فهمیده می‌شود در سطوح بی شماری رخ می‌نماید که این درجات یا مراحل به طور کلی به پنج مرحله اصلی تقسیم می‌شوند و به نام حضرات خمس معرفی می‌شوند. هر کدام از این حضرات جنبه وجودی خاصی است از تجلی مطلق. اولین این حضرات که حقیقت در اولین و ازلیترین اطلاق خود یا خود حق مطلق است حضرت حق است قبل از تجلی، یعنی حق در حالتی که هیچ گونه جلوه‌ای از او وجود ندارد. لذا این مرتبه ادراک شدنی نیست. به این مرتبه، حضرت احدیت و غیب الغیوب یا غیب مطلق می‌گویند که هیچ تعینی در آن راه ندارد و صرفاً مصدر تجلی است که هنوز آغاز نشده است. پیروان مکتب ابن عربی این مقام و حضرت را هویت مطلقه و ابطن کل باطن نیز نامیده‌اند»<ref>[http://www.bashgah.net/fa/content/print_version/44660 باشگاه اندیشه]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۱۶. پژوهشگران باشگاه اندیشه؛}}
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
'''پژوهشگران [http://www.bashgah.net/fa/content/print_version/44660 باشگاه اندیشه]'''، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
::::::«با نگاه به آرای ابن عربی به این نتیجه می‌رسیم که در بینش وی، هستی مطلق که به واسطه کشف فهمیده می‌شود در سطوح بی‌شماری رخ می‌نماید که این درجات یا مراحل به طور کلی به پنج مرحله اصلی تقسیم می‌شوند و به نام حضرات خمس معرفی می‌شوند. هر کدام از این حضرات جنبه وجودی خاصی است از تجلی مطلق. اولین این حضرات که حقیقت در اولین و ازلی‌ترین اطلاق خود یا خود حق مطلق است حضرت حق است قبل از تجلی، یعنی حق در حالتی که هیچ‌گونه جلوه‌إی از او وجود ندارد. لذا این مرتبه ادراک شدنی نیست. به این مرتبه، حضرت احدیت و غیب الغیوب یا غیب مطلق می‌گویند که هیچ تعینی در آن راه ندارد و صرفاً مصدر تجلی است که هنوز آغاز نشده است. پیروان مکتب ابن عربی این مقام و حضرت را هویت مطلقه و ابطن کل باطن نیز نامیده‌أند. چهار حضرت دیگر صور ذاتی هستند که حق در آنها از اطلاق خود نزول و در مراتبی تجلی می‌کند که برای ما حقیقی‌‌تر و مفهوم‌ترند. ابن عربی از این روند با عنوان تجلی یاد می‌کند. وی در این رابطه می‌گوید: خدا دارای دو تجلی است: تجلی [[غیب]] و تجلی شهادت. تجلی [[غیب]] هویتی است که خدا به واسطه آن از نفس خویش استحقاق "هو" را می‌نماید. پس هو دائماً از آن اوست. بر این اساس می‌توان گفت در اصطلاح شناسی ابن عربی به طور کلی حق دارای دو بعد است که با هم در تغایرند: جنبه مخفی و جنبه متجلی. به مفهوم اول، حق هرگز قابل دسترسی نخواهد بود و تنها هنگامی که به صورت رب و خدا تجلی کند قابل شناخت خواهد بود. ابن عربی از جنبه اول تعبیر می‌کند به ذات غیب الغیوب یا حقیقت لابشرط که به این مفهوم انکرالنکرات یا نا‌متعین‌ترین نا‌متعین‌هاست. آنجا هنوز تجلی رخ نداده است، لذا چیزی برای تمییز وجود ندارد. به عبارت دقیق‌تر ما حتی قادر نیستیم راجع به این مرحله به طور سلب سخن بگوییم مگر آنکه از چشم انداز مراحل بعدی هستی به آن نظر کنیم. این همان جنبه وحدت حق است که هیچ‌گونه کثرتی در آن محقق نیست. حق در این مرحله "احد" است و این مرتبه را احدیت نام نهاده‌أند. در این مرحله تجلی صورت نمی‌گیرد و تجلی حق تنها از مرحله بعدی آغاز می‌شود یعنی مرتبه واحدیت. از نگاه ابن عربی این مرحله احدیت نام دارد و تجلی درآن نا ممکن است.»<ref>[http://www.bashgah.net/fa/content/print_version/44660 باشگاه اندیشه]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{جمع شدن|۱۷. پژوهشگران وبگاه تبیان؛}}
[[پرونده:9030760879.jpg|100px|right|بندانگشتی|]]
::::::پژوهشگران ''«[https://article.tebyan.net/274354/%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%DA%A9%D9%86%D9%87-%D8%B0%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D9%85%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF- وبگاه تبیان]»'' در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:
::::::«اهل معرفت برای خداوند مقاماتی بیان می‌کنند؛ اولین آن مقامات، مقام ذات است. در مورد مقام ذات بر این باورند که مرحله کنه و حقیقت ذات خداوند از دسترس اندیشه بشر خارج است؛ به همین جهت در عرفان از مرتبه ذات تعبیر به غیب الغیوب می‌شود؛ یعنی غایب و مخفی‌ای که از آن غایب‌تر نیست. آنها برای این ادعا علاوه بر دلایل عقلی، از دلایل نقلی نیز گواه می‌آورند و می‌گویند این سخن [[پیامبر]] {{صل}} که فرمود: {{عربی|اندازه=155%|"ما عرفناک حق معرفتک"}}؛ <ref>بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۲۳،[خدایا تو را آن‌گونه که هستی نشناخیتم].</ref>، اشاره به همین مطلب دارد؛ زیرا شناخت و علم مستلزم احاطه عالم به معلوم است؛ خداوند نامحدود است و غیر خدا همه محدودند؛ بنابراین حقیقت ذات خدا برای غیر خدا قابل شناخت نیست. از این‌رو آنچه ما در مورد خداوند می‌توانیم خبر دهیم در حقیقت مربوط به مقامات تجلی، ظهور و بروز خدا است، نه ذات خدا؛ اندیشمندان از اهل عرفان بر این باورند خداوند به لحاظ تجلیات نیز دارای مقامات متعدد است؛ در یک تقسیم بندی کلی این تجلیات یا در صقع ذات است؛ یعنی تجلی به لحاظ درون ذات است؛ یا به لحاظ  خارج و عالم تکوین است. تجلی به لحاظ صقع ذات بر دو گونه است: تعین اول و تعین ثانی. در توضیح این دو می‌گویند خدا (ذات مطلق و واحد به وحدت حقیقی) را به دو صورت می‌توان در نظر گرفت؛ یکی بدون توجه به احکام و صفات اطلاقی آن؛ همچون علم، حیات و غیره، و دیگری با توجه به آن احکام؛ اعتبار نخست را لحاظ أحدیت یا تعین اول می‌گویند و اعتبار دوم را لحاظ واحدیت یا تعین ثانی می‌نامند. به بیان دیگر تعین اول همان علم خدا به ذات خود به لحاظ أحدیت است؛ اما این علم موجب کثرت و ذو جهتین شدن خدا نمی‌شود؛ زیرا در این مرحله خدا خود را در چهره أحدیت ذات می‌بیند؛ در این مرحله به اندازه‌إی أحدیت غلبه دارد که هیچ اسم، صفت و رسمی نمود ندارد؛ خدا فقط احد است؛ به دلیل همین غلبه أحدیت، از این مرتبه نیز گاهی تعبیر به غیب الغیوب می‌آورند.»<ref>[https://article.tebyan.net/274354/%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%AE%D8%AA-%DA%A9%D9%86%D9%87-%D8%B0%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF-%D8%A7%D9%85%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF-- وبگاه تبیان]</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}



نسخهٔ ‏۱۶ آوریل ۲۰۱۸، ساعت ۱۱:۴۵

الگو:پرسش غیرنهایی

غیب‌الغیوب بودن خداوند به چه معناست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

غیب‌الغیوب بودن خداوند به چه معناست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

مطهری
آیت‌الله مرتضی مطهری در کتاب «آشنایی با قرآن» در این باره گفته است:
  • «غیب مطلق بودن یعنی چه؟ یعنی حقیقتی که احاطه به کنه ذاتش و اطلاع بر کنه ذاتش برای هیچ موجودی امکان پذیر نیست. البته این که معرفت خدا پیدا می‌شود و معرفت خدا هم خیلی درجات دارد یک مطلب است، مسأله معرفت به کنه ذات یعنی خدا را آنچنان شناختن که دیگر ماورای آن شناختن شناختنی نباشد، مطلب دیگر؛ آن مختص به خود ذات پروردگار است. حتی پیغمبر که عارف اول عالَم است باز می‌گوید: «مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك‏»[۱]. این جمله همان معنای "هو" است؛ یعنی تو در مرتبه و درجه‌ای هستی که هرچه برای من "اَنْتَ" باشی باز در یک درجه‌ای "هو" هستی؛ یعنی برای هیچ بشری امکان اینکه احاطه به ذات پروردگار پیدا کند نیست؛ لهذا او را می‎‌گویند "غیب الغیوب" (غیب همه غیب‌ها) و آن، آن جهتی است که جز ذات پروردگار هیچ موجودی نمی‌تواند بر آن دست بیابد و احاطه پیدا کند: « لَا أُحْصِي ثَنَاءً عَلَيْكَ أَنْتَ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْس»[۲].
پروردگارا من هر چه تو را ستایش کنم و ثنا بگویم قادر نخواهم بود که تو را آنچنان که شایسته هستی و باید، ثنا بگویم؛ تو آنچنان هستی که خود، خود را وصف و توصیف می‌کنی. پس این، معنی اسم بودن "هو" است. ﴿﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ[۳] عالم و علیم هر دو اسم پروردگار است. عالمِ مطلق است و علیمِ مطلق؛ ولی برای آنکه ضمناً بیان شود که آنچه او می‌داند از دو نوع است (یعنی در واقع ما دو جور عالَم داریم: غیب و شهادت) او هم عالِم غیب است و هم عالِم شهادت، لهذا این تعبیر در قرآن مکرر آمده است که ﴿﴿الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ. شهادت یعنی حضور، آشکار؛ غیب یعنی نهان. در واقع ﴿﴿عالم الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ یعنی دانای نهان و آشکار، دانای ناپیدا و پیدا»[۴].
  • «قرآن وقتی سخن از غیب می‌گوید یعنی ندیدنی‌ها: کلیدهای ندیدنی‌ها در نزد اوست. گفتیم خود پروردگار غیب الغیوب است، از هر ندیدنی‌ای ندیدنی‌تر است، چون موجود هر چه از نظر وجود کامل‎تر باشد از دسترس حواس انسان خارجتر است. آنگاه فرق مؤمن و غیر مؤمن در این است که مؤمن آن کسی است که تنها به دیدنی‌ها ایمان ندارد، به ندیدنی‌ها هم ایمان دارد، یعنی به حقایق موجود ندیدنی هم اعتقاد و ایمان دارد و اساساً پیغمبران آمده‌اند برای همین که در ما ایمانِ به حقایق ندیدنی به وجود بیاورند. دیدنی‌ها را که ما چشم داریم و می‌بینیم، حال یا چشم مسلح یا غیر مسلح، دیگر احتیاجی به پیغمبران نیست. پیغمبران نیامده‌اند برای اینکه ما را به شهادت آگاه کنند، چون وسیله آن در اختیار ما هست. کاری که علم می‌کند و علوم بشری انجام می‌دهد چیست؟ انسان را به شهادت آگاه می‌کند. عالَم شهادت منطقه علم و علوم است، غیب منطقه ایمان است. البته این که می‌گوییم غیب منطقه ایمان است نه این است که عقل به هیچ وجه به آن راه ندارد؛ عقل هم که راه دارد با استدلال راه پیدا می‌کند. پیغمبران می‌آیند عقل مردم را ارشاد می‌کنند، تذکر می‌دهند، یادآوری می‌کنند و از راه عقل هم مردم را مؤمن می‌کنند ولی عقل غیر از علمِ به معنای تجربه و احساس است. پس در واقع ﴿﴿عالم الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ یعنی ذات پروردگار آگاه است بر نهان، آنچه که منطقه ایمان است، و بر شهادت و آنچه که منطقه حس و احساس و علوم است، منطقه‌ای که بشر هم با پای خودش می‌تواند به آن منطقه برود. ولی غیب و شهادت، هر دو برای پروردگار علی السویه است؛ او دانا و آگاه است هم بر غیب و هم بر شهادت»[۵].

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

پرسش‌های وابسته

  1. غیب در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
  2. غیب در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
  3. حقیقت غیب چیست؟ (پرسش)
  4. موجودات غیبی چیست‌اند؟ (پرسش)
  5. ارتباط و اتصال انسان با موجودات عالم غیب چگونه حاصل می‌شود؟ (پرسش)
  6. جهان غیب چیست و مصداق‌های آن کدام‌اند؟ (پرسش)
  7. قرآن در مورد جهان غیب چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
  8. چه احادیثی در مورد جهان غیب وجود دارد؟ (پرسش)
  9. جهان شهادت چیست؟ (پرسش)
  10. قرآن در مورد جهان شهادت چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
  11. چه احادیثی در مورد جهان شهادت وجود دارد؟ (پرسش)
  12. آیا جهان غیب و شهادت ارتباطی با عالم جبروت و ملکوت دارند؟ (پرسش)
  13. ایمان به غیب به چه معناست؟ (پرسش)
  14. علم غیب چیست؟ (پرسش)
  15. فرق بین کار‌های خارق‌العاده و علم غیب چیست؟ (پرسش)
  16. فرق بین پیشگویی و علم غیب چیست؟ (پرسش)
  17. فرق بین طالع‌بینی و علم غیب چیست؟ (پرسش)
  18. آگاه از غیب کیست؟ (پرسش)
  19. آیا مفهوم آگاهی از اخبارهای غیبی متفاوت از مفهوم علم به غیب است؟ (پرسش)
  20. بحث از علم غیب چه اهمیت یا ضرورتی دارد؟ (پرسش)
  21. آیا انسان نیازی به ارتباط با جهان غیب دارد؟ (پرسش)
  22. دیدگاه‌های دانشمندان فلسفه و حکمت اسلامی در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
  23. دیدگاه‌های دانشمندان عرفان اسلامی در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
  24. دیدگاه‌های دانشمندان اصول دین اسلام در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
  25. دیدگاه‌های دانشمندان تفسیر در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
  26. دیدگاه‌های دانشمندان حدیث در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
  27. دیدگاه‌های دانشمندان فقه و اصول در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
  28. دیدگاه فرقه وهابیت در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. تو را آنگونه که شایسته شناختن توست نشناختیم.
  2. من توانایی گردآوری نمودن ستایش نمودن تو را ندارم، تو همانگونه که در ستایش خود فرمودی هستی
  3. « اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است»، سوره حشر، آیه ۲۲.
  4. مجموعه آثار شهید مطهری، ج۲۶ ص ۱۷۳
  5. پایگاه استاد شهید مطهری
  6. «بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند»سوره نمل آیه۶۵
  7. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد»سوره جن آیه۲۶ و ۲۷
  8. پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله مکارم
  9. طه ۱۱۰،آنان بر او در دانش احاطه ندارند.
  10. سجاده‌های سلوک جلد دوم، صفحه۲۲۳ و ۲۲۴ .
  11. این‌ عبارت‌ حکیم‌ فارابی‌ است‌ و صدرالمتألّهین‌ در "اسفار" طبع‌ حروفی‌، ج‌ ۶، در ضمن‌ بحث‌ عن‌ صفاته‌ تعالی‌ علی‌ وجه‌ العموم‌ و الإطلاق‌ ص‌ ۱۲۰ و ص‌ ۱۲۱ گوید: کما قال‌ أبونصر الفارابی‌: "وجودٌ کلّه‌، وجوبٌ کلّه‌، علم‌ کلّه‌، قدرةٌ کلّه‌، حیوةٌ کلّه‌ لا أنّ شیئآ منه‌ علم‌؛ و شیئاً آخر منه‌ قدرة‌ لیلزم‌ الترکیب‌ فی‌ ذاته‌؛ و لا أنّ شیئاً فیه‌ علمٌ و شیئاً آخر قدرة‌ لیلزم‌ التکثّر فی‌ صفاته‌ الحقیقیّة‌". و نظیر این‌ مفاد را حکیم‌ سبزواری‌ در "منظومه‌"، طبع‌ ناصری‌ ص‌ ۱۶۷ در "غررٌ فی‌ أنّ علمه‌ تعالی بالاشیاء بالعقل‌ البسیط‌ و الإضافة‌ الاشراقیّة‌" از سیّد داماد در "تقدیسات‌" نقل‌ نموده‌ است‌، او گوید: "و قال‌ السَّیِّد الدّاماد فی‌ التقدیسات‌: و هو کلّ الوجود؛ و کلّه‌ الوجود؛ و کلّ البهاء و الکمال‌، و کلّه‌ البهاءُ و الکمال‌. و ما سواه‌ علی‌ الإطلاق‌ لمعات‌ نوره‌، و رشحات‌ وجوده‌؛ و ظلال‌ ذاته‌".
  12. [توحید علمی و عینی (کتاب)|توحید علمی و عینی] ص ۶۵ و ۶۶.
  13. مجموعه آثار استاد شهید مطهری ج۱۰، ص ۳۹۴ .
  14. دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص ۱۳ و ۱۵
  15. ر.ک:‌ مصباح الهدایه، ص۱۳.
  16. "کُنتُ کنزاً مَخفیاً فَأحبَبتُ أن أُعرَف فَخَلَقتُ الخَلقَ لِکَی أُعرَف"، بحار الانوار، ۸۴/۱۹۹.
  17. ر.ک:‌ تحریر تمهید القواعد، ص۲۵.
  18. ر.ک: مصباح الهدایه، ص۱۱ـ۲۴.
  19. ر.ک:‌ تحریر تمهید القواعد، ص۲۵.
  20. ر.ک:‌ مصباح الهدایه، ص۱۴؛ رسائل قیصری، ص۵۰.
  21. منطق الطیر، ص ۱۴.
  22. توحید/ ۱، بگو او خداوند یگانه است .
  23. ر.ک:‌ مصباح الهدایه، ص۱۴.
  24. اصول کافی، ۱/۷۸.
  25. حسینی شاهرودی،نسبت محمد خاتم با قرآن کریم از منظر امام خمینی]، ص ۷۰ و ۷۱.
  26. جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، ۲۵ .
  27. امام، مصباح الهدایه، ۱۱-۲۴؛ جوادی آملی، همان، ۲۰۵ ،۴۰۲و ۴۰۶؛ آشتیانی، ۲۲ ، ۲۴ و ۶۴۴ .
  28. آملی، مقدمه کتاب نص النصوص، ۵۲.
  29. مجلسی، ۸۴ /۱۹۹و ۳۴۵ .
  30. امام، همان، ۷۱.
  31. ضرورت وجود انسان کامل در نظام هستی در عرفان نظری با تکیه بر آراء امام خمینی، ص ۶۷ و ۶۸ .
  32. وبگاه گلستان کشمیری
  33. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، ج۷، ص ۱۲۰
  34. فرهنگ معارف اسلامی، سید جعفر سجادی، ج۳، ص۴۱۲ .
  35. اصول کافی، ابی جعفر محمد کلینی (متوفای ۳۲۹)، ج۱، ص ۱۰۴، دارالکتب الاسلامیة/ تهران، ۱۳۶۵ ه ش، چهارم.
  36. بحارالانوار، محمدباقر مجلسی (متوفای ۱۱۱۰ ه)، ج۴، ص۲۶، مؤسسة الوفاء/ بیروت، ۱۴۰۴ ه ق.
  37. «و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینه‌های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمی‌فرستیم»؛ سوره حجر، آیه ۲۱.
  38. المیزان، ج ۷، ص ۱۲۵ و ۱۲۶.
  39. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص ۲۷ - ۳۰.]
  40. «فالغیب ما غاب، و ما شاهد فیه فهو شهادة فالملکوت للملائکة شهادة، و الحضرة الإلهیة لهم غیب و لیس لهم الترقّی إلی تلک الحضرة و إنّ للإنسان صورة من عالم الشهادة المحسوسة، و روحا من عالم الغیب الملکوتی، و سرّا مستعدّا لقبول فیض النور الإلهی بلا واسطة فبالتربیة یترقّی من عالم الشهادة إلی عالم الغیب و هو الملکوت و بسرّ المتابعة و خصوصیتها یترقّی من عالم الملکوت إلی عالم الجبروت و العظموت و هو غیب الغیوب فیشاهد بنور اللّه المستفاد من سرّ المتابعة أنوار الجمال و الجلال، فیکون فی خلافة الحقّ عالم الغیب و الشهادة، کما إن اللّه عالم الغیب و الشهادة فَلا یظْهِرُ عَلی‏ غَیبِهِ أَحَداً أی الغیب المخصوص- و هو غیب الغیب أحدا یعنی من الملائکة إِلَّا مَنِ ارْتَضی‏ مِنْ رَسُولٍ؛ یعنی من الإنسان. فهذا هو السرّ المکنون المرکوز فی استعداد الإنسان الذی کان اللّه یعلمه منه و الملائکة لا یعلمون کما قال: إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ».
  41. گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
  42. کلمات طاهر.http://ebrahimi-dinani.blogfa.com/post-256.aspx
  43. « اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است»، سوره حشر، آیه ۲۲.
  44. شیعه‌شناسی و پاسخ به شبهات، ج ۱، ص ۵۴۲
  45. محاضرات شیخ مفید، الامامه الهیه، ص۲۷-۲۴۷، ناشر دارالهدی، چاپ اول.
  46. پایان‌نامه علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۱۴۰.
  47. حوزه علمیه حضرت رقیه
  48. «چشم‌ها او را در نمی‌یابند و او چشم‌ها را در می‌یابد»؛ سوره انعام، آیه ۱۰۳.
  49. «چیزی مانند او نیست و او شنوای بیناست.»؛ سوره شوری، آیه۱۱.
  50. محمد سعیدی‌مهر، و امیر ایوانی، معارف اسلامی، ص۶۰ و ۹۰.
  51. همان، ص۴۲.
  52. سید جلال‌الدین آشتیانی، ، هستی از نظر فلسفه و عرفان، ص۲۲۸.
  53. «(خداوند) آنچه را پیش رو و آنچه را پس پشت آنان است «4» می‌داند و آنان بر او در دانش احاطه ندارند»؛ سوره طه، آیه۱۱۰.
  54. نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم.
  55. باشگاه اندیشه
  56. باشگاه اندیشه
  57. بحار الأنوار، ج ۶۸، ص ۲۳،[خدایا تو را آن‌گونه که هستی نشناخیتم].
  58. وبگاه تبیان