دیدگاههای دانشمندان فلسفه و حکمت اسلامی در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
دیدگاههای دانشمندان فلسفه و حکمت اسلامی در باره علم غیب چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
دیدگاههای دانشمندان فلسفه و حکمت اسلامی در باره علم غیب چیست؟ یکی از سؤالهای مصداقی پرسشی تحت عنوان «دیدگاههای دانشمندان مسلمان در باره علم غیب چیست؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- فلاسفه و حکما چه دیدگاهی راجع به علم غیب داردند؟
- جمعبندی آراء فلاسفه راجع به علم غیب چیست؟
- مکاتب فلسفی چه دیدگاهی راجع به علم غیب دارند؟
- آیا طبق آراء حکما و فلاسفه اطلاع از غیب امکان دارد؟
- بنابر نظر فلاسفه چگونه اطلاع از غیب امکان دارد؟
پاسخ نخست
آیتالله جعفر سبحانی در کتاب «منشور جاوید» در این باره گفته است:
- شیخ الرئیس ابوعلی سینا در کتاب "اشارات" در "نمط هشتم" میگوید: اگر عارفی از غیب خبر داد و آینده، درستی آن را ثابت کرده او را تصدیق کن و به او ایمان بیاور زیرا چنین آگاهیای یک رشته اسباب طبیعی دارد. و نیز در تنبیهات این نمط، به برهان این مطلب اشاره کرده و میگوید: وقتی اشتغالات روح از طریق حواس کم شد، برای روح انسان فرصتی دست میدهد که خود را از دست قوای طبیعی خلاص کرده و به جانب قدس پرواز کند و صورتهایی را در آنجا ببیند و این حالت گاهی در خواب و در حال بیماری به انسان عادی نیز رخ میدهد. و نیز در جای دیگر میگوید: اگر به تو گفتند که فلان عارف کاری انجام میدهد و یا به جسمی حرکت میبخشد یا خود حرکتی میکند که از توانایی دیگران بیرون است این سخن را انکار مکن زیرا برای این کار یک سلسله اسباب، وجود دارد که اگر تو نیز از آن راه وارد شوی به همان مقصد میرسی. و باز میگوید: تجربه و آزمایش به روشنی ثابت کرده است که انسان در موقع خواب میتواند با جهان خارج تماس بگیرد و اطلاعاتی کسب کند، اکنون چه مانعی دارد که انسان در موقع بیداری دارای چنین قدرتی باشد و تجربه و آزمایش نیز این حقیقت را ثابت کرده است.
- شیخ شهاب الدین سهروردی که در فلسفه الهی و ریاضات نفسانی عملی، کم نظیر بود درباره آگاهی انسان از غیب، چنین میگوید: هر وقت شواغل حواس ظاهری کاهش یافت در این وقت، نفس انسان از دست قوای طبیعی رهایی جسته و بر یک سلسله امور غیبی تسلط مییابد سپس میگوید: اگر انسانهای کامل مانند پیامبران و اولیا از غیب خبر میدهند، به خاطر نوشتههایی است که میبینند و یا امواج و یا صداهای دلانگیز و هولناکی است که میشنوند و یا صورتهایی است که مشاهده میکنند و با آنان سخن میگویند و سپس از غیب خبر میدهند.
- صدرالمتألهین در تعالیق خود بر حکمت اشراق امکان آگاهی از غیب را به گونهای مشروح مورد بحث قرار داده و میگوید: نفس بر اثر اتصال با جهان عقل، و یا عالم مثال (جهان صور اشیاء)، آگاهیهایی کسب میکند. سپس مطلب را با براهین عقلی روشن میسازد.
هدف از نقل این کلمات این است که روشن گردد دانشمندان علوم بشری از گذشته و حال، آگاهی از غیب را برای بشر یک امر ممکن، بلکه واقع شده تلقی میکنند، جایی که آگاهی از غیب برای بشر معمولی ممکن، بلکه واقع شده باشد در امکان آن برای پیامبران و امامان معصوم جای شک و تردیدی باقی نخواهد ماند.»[۱].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آیتالله مصطفوی؛ |
---|
آیتالله سید حسن مصطفوی و حجت الاسلام و المسلمین مروی در مقاله «دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم» در اینباره گفتهاند:
«فیلسوفان مسلمان آگاهی از غیب را دارای امکان وقوعی میدانند:
|
۲. حجت الاسلام و المسلمین دکتر نادم؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم، در کتاب «علم غیب از نگاه عقل و وحی» در اینباره گفته است:
«انسان برخوردار از نفسی است به نام نفس ناطقه که اعلی مراتب نفوس ارضی را دارار است، میتواند با نفوس عالیه ارتباط برقرار کند و آنچه را در آن نفوس عالیه وجود دارد در خود مرتسم یابد. از ویژگی های این نفس ناطقه انسانی تجرد ذاتی است که بنابر سنخیتی که با دیگر نفوس مجرد دارد مایل به اتصال به اصل خویش است، اگر چه علایق مادی مانع از این اتصال باشد. چنانچه این موانع برطرف شود، نفس به مبادی عالیه اتصال پیدا میکند و صوری که در آن مبادی موجود است در او منعکس میشود، گویا اینکه نفس آدمی نقش آیینه را ایفا میکند که هرچه صاف و شفاف تر از کدورات مادی و عنصری باشد از انعکاس بهتر و زیباتری برخوردارد است[۷]. همانطور که ارتباط و اتصال به عوالم غیبی در خواب ممکن است، در بیداری هم ممکن است و آگاهی از غیب تحقق پیدا میکند. البته این آگاهی از نظر فلاسفه مبتنی بر دو مقدمه بود:
|
۳. حجت الاسلام و المسلمین کرد فیروزجایی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر اسدالله کرد فیروزجایی در مقاله «علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی» در اینباره گفتهاند:
(د) سفر من الحق الی الخلق بالحق: در این مرحله از سفر، سالک با برنامهها و قوانین از طرف خدا به سوی بندگانش میآید تا آنها را هدایت کند؛ این سفر از وحدت به کثرت سفر آغاز میشود تا کثرت را به سوی وحدت سوق دهد[۱۵]. از این سفرهای چهارگانه، تنها، سفر چهارم مخصوص پیامبران است که با خاتمیت پیامبر اسلام (ص) خاتمه یافت اما سه سفر دیگر هدف بعثت انبیا است؛ یعنی همه انبیا (ع) آمدند تا بشر را به سوی حق کوچ دهند. بر این اساس، شهید مرتضی مطهری مینویسد: حقیقت این است که اتصال به غیب و شهود ملکوتی، شنیدن سروش غیبی و بالاخره "خبر شدن" از غیب، نبوت نیست بلکه نبوت خبر باز آوردن است و نه هر که او را خبر شد، خبر باز آورد[۱۶]. همچنین عرفا نبوت را به نبوت تشریعی و انبائی یا نبوت عام و خاص تقسیم میکنند؛ نبوت تشریعی همان است که به نبوت اصطلاحی مشهور است و نبوت انبائی آن است که از حقایقی که ولی خدا بدان دست یافته است، خبر دهد. این نوع نبوت پس از ختم نبوت تشریعی نیز ادامه دارد. پس ختم نبوت به معنای بسته شدن درهای آسمان نیست.
|
۴. حجت الاسلام و المسلمین بهدار؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا بهدار در مقاله «گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه» در اینباره گفته است:
|
۵. حجج الاسلام و المسلمین اعرابی و بخاراییزاده؛ |
---|
حجج الاسلام و المسلمین غلام حسین اعرابی و سید حبیب بخاراییزاده در مقاله «علم غیب امامان در آینه عقل» در اینباره گفته است:
«از نظر فلاسفه، انسان آن قابلیت را دارد که در سیر تکاملی خویش به درجهای از تجرد نائل شود که بتواند با موجود مجردی که مخزن تمامی علوم است ارتباط برقرار کند و از همه علوم وی بهرهمند گردد؛ یعنی عالم به غیب گردد»[۲۵].
|
{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخدهنده = ۶. حجت الاسلام و المسلمین لطیفی؛ | تصویر = 11213.jpg | پاسخدهنده = رحیم لطیفی | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی در مقاله «علم غیب معصوم» در این باره گفته است:
«اصل تحقق علم غیب برای غیر خدا و اثبات آن برای پیامبر (ص) و امام (ع) از نظر متکلمان برهانی شد، ولی برای روشن شدن زوایای عقلی و همگانی شدن این رهیافت خوب است از دیدگاه فلاسفه و حکما، این باور تحلیل شود.
نگاه فلاسفه به پیامبر (ص) و امام (ع) و نیز اوصاف آنان نگاهی هستی شناسانه است. از دید حکما وجود اولیای الهی در مراتب بالای هستی قرار داردکه لازمه وجودی آنان داشتن اوصافی ویژه مانند علم غیب و عصمت و... است.
حکمای الهی در گام نخست به اثبات اصل امکان رسیدن انسان به علم غیب پرداخته و به دنبال آن به اثبات علم غیب برای پیامبر (ص) و اولیای الهی پرداخته اند.
فارابی به عنوان یکی از بزرگان حکمت مشاء درباره امام (ع) و پیشوای جامعه سخنانی دارد که از امام (ع) شخصیت الهی و فوق العاده ترسیم میکند، امام (ع) و رئیس مدینه فاضله باید انسانی باشد که به عقل فعال متصل باشد و کمالاتش به حدی باشد که مردمان در گفتار و رفتار، از او پیروی کنند، ولایت چنین شخصی به حکم خداوند مشروع است، خواه مقبول و مطاع عامه مردم باشد یا نباشد. ریاست چنین شخص شایستهای مانند منصب پزشک است که پزشکی او در گروی مراجعه مردم نیست[۲۶].
فارابی در جای دیگر پس از توضیح معنای امام (ع) میگوید: علم و فضایل امام (ع) سر آمد همه است و این اوصاف را همواره دارد خواه مردمان او را بشناسند و از او پیروی کنند یا چنین نباشد.
ابن سینا با یک روش احتیاط آمیز و عالمانه، وجود و شخصیت امام (ع) را به گونهای ترسیم میکند که علم وسیع و برتر از لوازم او میباشد. ابن سینا نخست اندیشة منصوص بودن امام (ع) را ترجیح میدهد. تعیین امام (ع) به واسطه نص و نصب ـ و نه با انتخاب عامه مردم ـ بهتر و مناسبتر است و مانع اختلاف و درگیری میشود[۲۷].
ابن سینا برای تقریر اوصاف ویژة امام (ع) اقدام به مبناسازی میکند، وی در یک تلاش فلسفی حتی اخبار غیبی توسط عارف را نیز ملموس می سازد[۲۸].
وی از لحاظ علم و بهرهمندی انسان از آن، مردمان را به سه دسته تقسیم میکند: یکی انسانهای عادی که به واسطه معلم کسب علم میکنند؛ یکی انسانهای برتر که صاحب حدسند و یکی انسان ویژه. وی مینویسد: «و شاید کسی بود نادر که چون بخواهد، بیمعلم اندر یک ساعت از اوائل علوم به ترتیب حدسی تا آخر برسد، از نیک پیوندی وی به عقل فعال، تا او را خود هیچ اندیشه نباید کرد و چنین پندارد که از جایی اندر دل وی همی افکنند، بلکه حق خود این بود، و این کس باید که اصل تعلیم مردمی از وی بود[۲۹].
در جای دیگر امام (ع) را چنین توصیف میکند: «وانه اصیل العقل.... و انه عارف بالشریعه حتی لا اعرف منه....»[۳۰].
صدرالمتألهین با توجه به روایاتی که جایگاه نوری امامان (ع) را بیان میکند و با نقل سخنان شیخ مفید و شیخ صدوق به تحلیل جایگاه ائمه (ع) میپردازد[۳۱].
امام (ع)، حجت و خلیفة الله در دیدگاه حکمت متعالیه، همان موجودی است که روایات به توصیف آن پرداختهاند، ملا صدرا دادههای روایی را با یافتههای فلسفی مستند میکند و برای اوصاف ائمه (ع) از جمله علم وسیع آنان مبنای فلسفی ذکر میکند.
ملا صدرا لزوم و منبع علم غیب امام (ع) را اینگونه تحلیل میکند.علت اینکه امام (ع) حجت و هادی است، همان امتیازی است که اولین خلیفة الهی حضرت آدم (ع) و دیگر انبیا داشته اند یعنی؛ دریافت مستقیم و بدون واسطه علم و معرفت از خزانه علم الهی.
علامه طباطبایی که در فلسفه، کلام و تفسیر، استاد فن است، علم امام (ع) را به گونهای تقریر میفرمایند که هم با برهان و هم با قرآن سازگار و در برابر هر شبهه پاسخگوست[۳۲].
امام (ع) صاحب ولایت کلیه است و علم امام (ع) به اعیان خارجیه و حوادث و وقایع، طبق ادله نقلی و عقلی، بر دو گونه و از دو راه است.
قسم اول: امام (ع) به حقایق جهان هستی، در هر گونه شرایطی به اذن خدا و از راه موهبت، نه اکتساب، آگاه است چه مواردی که حسی هستند و چه موارد غیر حسی مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع آینده، دلیل نقلی این ادعا، روایات متواتری در کتاب کافی، بصائر، آثار شیخ صدوق بحارالانوار است. دلیل عقلی آن، براهینی است که به موجب آن، امام (ع) به حسب مقام نورانیت خود، کاملترین انسان عهد خود و مظهر تام اسماء و صفات خدایی است که بالفعل به همه چیز عالم و به هر واقعه شخصی آشناست و به حسب وجود عنصری خود به هر سوی که توجه کند برای وی حقایق روشن میشود.
این علم قابل هیچ گونه تخلف و تغییر و خطا نیست، علمی از لوح محفوظ و قضای حتمی خداوند، از همین روی متعلق تکلیف نیست و قصد و طلب امام (ع) بیاثر است؛ زیرا انسانها در مواردی که اختیار و اثرگذاری در چیزی دارند مورد تکلیف قرار میگیرند. پس علم و آگاهی به قضاء حتمی، در زندگی عملی تأثیر ندارد و تکلیف آور نیست. با این بیان شبهاتی از قبیل اینکه امامان (ع) که به شهادت و یا مسموم بودن غذایی علم داشتند چرا خود را نجات ندادند، روشن میشود. از همین روی امام حسین (ع) در آخرین لحظات زندگی میفرمود: «رضاً بقضائک وتسلیماً لامرک لا معبود سواک» [۳۳]. و هنگام خروج از مکه فرمود. «رضا الله رضانا اهل البیت»[۳۴].
در این قسم، مشیت الهی نافذ است و «وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ رَبُ الْعالَمِين»[۳۵]. قرآن از سخن کسانی که در جنگ احد میگفتند. اگر یاران کشته شده، پیش ما میبودند نمیمردند، چنین پاسخ میدهد: «لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِم»[۳۶].
قسم دوم: پیامبر{{صل]] و امام (ع) بشری است مانند دیگر مردمان که تکالیفی در سایه اختیار دارند و از روی علم عادی خیر، شر، سود و زیان را میدانند و در راستای آن اقدام میکنند؛ اگر شرایط مساعد بود به هدف میرسند و گرنه نمیرسند.
امام باقر (ع) فرمود: «گاهی علم برای ما گسترده میشود و میدانیم و گاهی جلو آن گرفته میشود و نمیدانیم»[۳۷]. این گونه روایات مربوط به همین قسم است[۳۸].
به بیان یک گواه مبنی بر امکان و حصول علم غیب برای غیر خدا از دانشمندان غربی بسنده میشود: آلکسیس کارل مینویسد: «به یقین اکتشافات علمی تنها محصول و اثر فکری نیست و نوابغ افزون بر نیروی مطالعه و درک قضایا از خصایص دیگری چون اشراق الهام که نوعی خبر و آگاهی غیبی است برخوردارند.»[۳۹]. }}
۷. حجت الاسلام و المسلمین خوشباور؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین داوود خوشباور، در پایاننامه در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم غیب از دیدگاه فریقین» در اینباره گفته است:
«نگاه فلاسفه به پیامبر (ص) و امام (ع) و نیز اوصاف آنان نگاهی هستیشناسانه است،از دید حکما وجود اولیای الهی در مراتب بالای هستی قرار دارد که لازمه وجودی آنان داشتن اوصافی ویژه مانند علم غیب و عصمت است. حکمای الهی در گام نخست به اثبات اصل امکان رسیدن انسان به علم غیب پرداخته و به دنبال آن به اثبات علم غیب برای پیامبر (ع) و اولیای الهی پرداختهاند. فارابی به عنوان یکی از بزرگان حکمت مشاء درباره امام (ع) و پیشوای جامعه سخنانی دارد که از امام (ع) شخصیت الهی و فوق العاده ترسیم میکند، امام (ع) و رئیس مدینه فاضله باید انسانی باشد که به عقل فعال متصل باشد و کمالاتش به حدی باشد که مردمان در گفتار و رفتار، از او پیروی کنند، ولایت چنین شخصی به حکم خداوند مشروع است، خواه مقبول و مطاع عامه مردم باشد یا نباشد. ریاست چنین شخص شایستهای مانند منصب پزشک است که پزشکی او در گروی مراجعه مردم نیست. امام، حجت و خلیفۀ االله در دیدگاه حکمت متعالیه، همان موجودی است که روایات به توصیف آن پرداختهاند، ملاصدرا دادههای روایی را با یافتههای فلسفی مستند میکند و برای اوصاف ائمه (ع) از جمله علم وسیع آنان مبنای فلسفی ذکر میکند. ملاصدرا لزوم و منبع علم غیب امام (ع) را اینگونه تحلیل میکند. علت اینکه امام (ع) حجت و هادی است، همان امتیازی است که اولین خلیفۀ الهی حضرت آدم (ع) و دیگر انبیا داشتهاند یعنی؛ دریافت مستقیم و بدون واسطه علم و معرفت از خزانه علم الهی. «فلابد فی کل زمان منهادی منذر یتعلم من االله ویتنور قلبه بنوره ان العلم وهو البصیرة القلبیۀ شرط الاهتداء الی سواء السبیل، کما ان البصر الحسی شرط للمشی علی طریق مقتصد... فعامۀ الناس یحتاجون فی طریق العبودیۀ والطاعۀ الله الی قائد ذی بصیرة وامام حق اخذ علمه من االله بلاواسطۀ والا لاحتاج هو ایضاً الی امام آخر»[۴۰] از دیدگاه امامیه، امامان (ع) ولی خدا میباشند لذا خداوند آنان را افزون بر آگاهی از علوم و معارف دین، از اسرار غیبی خویش نیز آگاه ساخته است چنان که از روایات و بیانات خودشان نیز میتوان چنین چیزی را فهمید و جواز آن مورد اتفاق است اما در اینکه علم غیب شرط امامت است یا نه، اختلاف وجود دارد. مرحوم شیخ مفید مینویسد: «ان الائمۀ من آل محمد (ص) قد کانوا یعرفون ضمائر بعض العباد و یعرفون ما یکون قبل کونه، و لیس ذلک بواجب فی صفاتهم»[۴۱]. امامان (ع) گاهی از باطن بعضی بندگان و گاه از برخی امور پیش از تحقق آن آگاه میباشند، هر چند این معرفت شرط امامت نیست، ولی خداوند بزرگ از باب لطف در طاعت و پیروی از امامت، آنان را به این ویژگی اختصاص داده است. علم غیب ائمه علاوه بر مبنای استدلال عقلی، از راه روایات به اثبات میرسد، البته به کار بردن واژه علم غیب نسبت به غیر خدا به معنای علم استقلالی نیست چرا که علم استقلالی را کسی جز ذات اقدس الهی ندارد. محقق رشیدالدین محمد بن شهر آشوب مینویسد: واجب است که پیامبر (ص) و امام (ع) به تمام علوم دین و شریعت عالم باشند اما آگاهی از غیب و علم «ما کان و ما یکون» واجب نیست زیرا چنین عقیدهای موجب شریک بودن با خدای متعال میگردد چرا که خداوند در معلوماتش حدی ندارد، البته جایز است که با اعلام و اذن الهی پیامبر (ص) و امام (ع) از امور غیبی گذشته یا آینده آگاه شوند. از بیان ابنشهرآشوب چنین میتوان فهمید که ایشان علم غیب استقلالی را به معنای آگاهی از تمام علوم صحیح نمیداند اما برخورداری از علم غیب غیر استقلالی را جایز میشود. مرحوم شیخ طبرسی، درباره علم غیب ائمه (ع) مینویسد: «برخی از نویسندگان به شیعه امامیه ظلم کردهاند و هر نوع سخن قبیحی را به آنان نسبت دادهاند، از جمله اینکه ائمه (ع) علم غیب میدانند». وی در ادامه مینویسد: ما کسی را در میان شیعه نیافتیم که معتقد به برخورداری غیر خدا از علم غیب باشد به گونهای که کسی از همه معلومات به صورت بالفعل برخوردار باشد نه به علم مستفاد، زیرا علم غیب به نحو علم فعلی از ویژگیهای ذات قدیم است و احدی از آفریدگان با خداوند در این ویژگی شریک نیست و اگر کسی بر این عقیده باشد از دایره اسلام بیرون است. اما آنچه وارد شده که امیرمؤمنان (ع) و سایر امامان (ع) از غیب خبر دادهاند همه اینها از رسول خدا (ص) گرفته شده و آن حضرت ایشان را از آن امور آگاه نمودهاند.آیا نسبت دادن چنین عقیدهای قبیح به شیعه و گمراه خواندن آنها بلکه تکفیر کافر خواندن آنها را کسی که به مذاهب اسلامی آگاه باشد میپسندد؟ و در نهایت خداوند متعال بین هر دو گروه حکم می کند زیرا بازگشت همه به سوی اوست. بیان محقق طبرسی، گویای این است که علم غیب بر دو گونه است؛ علم غیبی فعلی و مستفاد. علم غیب فعلی منحصر به ذات اقدس الهی است و اجازه نسبت آن به غیر او نیست اما علم مستفاد که برگرفته شده از علم نبوی است هرچند از ماهیت غیبی برخوردار است اما به کار بردن عبارت علم غیب برای آن جایز نیست. از آنچه بیان شد روشن میشود که این اختلاف، لفظی است به این معنا که آیا به کار بردن اصطلاح علم غیب برای غیر خدا جایز است یا خیر؟ زیرا اعتقاد به علوم غیبی برای انبیاء و اولیای الهی مورد اتفاق علمای شیعه و سنی میباشد، البته برخی از علما و محققان شیعه بهویژه متأخران، با استفاده از آیاتی که یادآوری شد عقیده دارند که چون پیامبران و اولیای الهی با اجازه خداوند بزرگ دارای علم غیب میباشند از این رو به کار بردن اصطلاح عالم غیب برای آنان جایز است زیرا این مسأله بحثی اجتهادی است؛ چنان که برخی دیگر از علما گفتهاند: که اصطلاح علم غیب تنها در مورد خداوند متعال به کار برده میشود زیرا او تنها علم غیب استقلالی دارد و علم غیب به علم ذاتی و استقلالی گفته میشود»[۴۲]. |
۸. آقای دکتر رستمی و خانم آلبویه؛ |
---|
آقای دکتر محمد زمان رستمی (استادیار دانشگاه قم) و خانم طاهره آلبویه (پژوهشگر جامعة الزهراء) در کتاب «علم امام» در اینباره گفتهاند:
مکاشفه عقلی یکی از اجزای نبوت و جزء مشترک میان انبیا و اولیاست. نبوت، دو جزء مختص به خود را نیز دارد، یکی آن که نبی مأمور به اصلاح بشر است و دیگر آن که عالم عنصری و بلکه عالم افلاک از وی اطاعت میکنند[۵۰]. و ظهور معجزات و خوارق عادات، ناشی از آن است. تبیین مسئله این گونه است که مبادی ادراکات انسان، سه قوه تعقّل، تخیّل و احساس میباشند و انسان با هر یک از این نیروها در یکی از عوالم سهگانه دنیا، آخرت و عالم وحدت که از آن دو برتر است تصرف میکند. نبی انسانی است که تمام این نیروهای سهگانه در او به کمال میرسد. نبی با قوه عاقله به قدسیّین متصل میگردد و با مقربین مجاورت مییابد و در سلک ایشان در میآید و بلکه هنگام اتصال با حق و فنای در حق از ایشان برتر میگردد، چنانچه پیامبر اکرم (ص) میفرمود: مرا با خدا حالاتی است که هیچ فرشته مقرب و نبی مرسلی به آن دست نمییابد. نبی با قوه تخیّل یا قوه مصوره اشباح مثالی و اشخاص غیبی را مشاهده میکند و اخبار جزئی را از ایشان دریافت میکند و به واسطه ایشان از حوادث آینده و گذشته آگاه میگردد. نبی با قوه احساس[۵۱]. بر افراد بشر و مادیات و نیروهای مادی مسلط میشود. پس درجه کامل انسان که تمام عوالم را در بر میگیرد، مؤید به تأیید تامّ الهی و الهام غیبی و امداد ملکی و اعانت فلکی است و مستحق خلافت خداوند و ریاست خلق از سوی او میباشد. از آنچه گفته شد دانسته میشود که اصول معجزات و کرامات، کمالات سهگانهای است که به نیروهای سهگانه اختصاص مییابد:
|
۹. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای محمد صادق عظیمی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در اینباره گفته است:
«فلاسفه نیز عالم غیب را بر جهان معقول و مجردات نوریه که غایب از عالم حس و شهادت است، اطلاق کردهاند. در نظر آنها، عالم غیب هم بر عالم ذهن و معقولات ذهنی و صور مدرکه عقلی اطلاق شود، هم بر عالم عقول و نفوس مجرده اطلاق شود و هم بر عالم برزخ و عالم آخرت و غیب مطلق که صقع ربوبی است، اطلاق شود[۵۹](...) عقلگرایان، به اتفاق، علم و آگاهی امام را به امور ذیل پذیرفتهاند:
اما در علم امام (ع) به جمیع امور غیبی، صنعتها و حرفهها، و زبانهای مختلف اختلاف نظر دارند. برخی مانند نوبختیها و ابن جریر طبری، این دانشها را برای امام لازم دانستهاند. ولی در نگاه اکثریت عقلگرایان مانند ابن قبه رازی، شیخ مفید و شاگردان و برخی دیگر، نه تنها چنین علومی برای امام لزوم عقلی ندارد، بلکه علم به جمیع غایبات ناممکن است. البته علم امام به برخی امور غیبی را به دلیل نقلی پذیرفتهاند.(...) شیخ شهابالدین سهروردی (...) میگوید: "هرگاه وابستگیهای حواس ظاهری کاهش یافت، نفس انسان از دست قوای طبیعی رهایی یافته و بر یک رشته امور غیبی تسلط مییابد و شاهد آن خوابهای صادق است که انسان در زندگیاش تجربه میکند". سپس میگوید: "اگر انسانهای کامل مانند پیامبران و اولیا از غیب خبر میدهند به خاطر نوشتههایی است که میبینند و یا امواج و صداهای دلانگیز و هولناکی است که میشنوند و یا صورتهایی است که مشاهده میکنند و با آنان سخن میگویند، سپس از غیب خبر میدهند"[۶۰]»[۶۱]. |
۱۰. آقای عرفانی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای محمد نظیر عرفانی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین» در اینباره گفته است:
«مسأله آگاهی از غیب، از مسائلی است که فلاسفه در آثار خویش بسیار به آن پرداختهاند. از منظر ابن سینا، اطلاع بر غیب یعنی اتصال نفس انسانی با مبادی عالیه، چرا که صور تمام موجودات این جهان در مبادی عالیه منقوش است. حال اگر نفس در حالت خواب با آن عالم متصل شود، یا در حال بیداری نفسش را چنان تقویت کند که موانع را کنار زده و بتواند با عالم علوی مرتبط گردد، در این صورت آن نقوشی که در آنجا منقوشند در عاقله شخص مرتسم شده و او مطلع بر غیب میگردد. ابن سینا وقوع علم غیب را منکر نیست و اموری را به عنوان موانع علم غیب ذکر کرده و معتقد است اطلاع از علوم غیبیه منوط به رفع این موانع است:
همچنین از دیدگاه ملاصدرا نفس انسانی به حسب ذات و فطرت خویش قابل و پذیرای ادراک حقایق اشیاء است و اگرچه در بادی امر قوهای است عقلانی، لکن نیروی حصول معقولات و اکتساب تمام آنها و مراتبشان را داراست. بنابراین نفس، مستعد قبول علوم از جواهر عقلی و نفوس سماوی است و از جانب آنها بخل و حجابی نیست، حجاب و مانع از جهت قابل است و هرگاه حجاب مرتفع شود، علوم غیبیه بر نفس مستعده افاضه میگردد. طرق ارتفاع و زوال موانع مذکور متعددند و اسبابی چند در کلام صدرالمتألهین بیان شده که برخی از آنها عبارتند از:
|
۱۱. آقای مطهری (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای منصف علی مطهری در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم ائمه از نظر عقل و نقل» در اینباره گفته است:
«فلاسفه معتقدند که نبی از مغیبات گذشته و آینده آگاهی دارد برای آنکه نفوس انسانی یعنی جان انسان در مذهب فلاسفه مجرد از ماده است و حلول در جسم و مکان نکرده است بلکه لامکان است و به سبب تجرد با مبادی عالیه یعنی با عقول و نفوس سماوی ارتباط دارد و صورت هرآنچه در عالم عنصرس و جسمانی حادث شود در آن عالم عقول و نفوس نقش بسته است و گاه باشد که جان انسان با آنها اتصال و ارتباط حاصل میکند و نوع این اتصال معنوی برای ما وجودا معلوم است و اما ماهیه مجهول است و چون جان انسان با آن موجودات عالم غیب رابطه حاصل کرد آنچه در خور استعداد او باشد از صورتهای غیب در او هم نقش میبندد، مانند آینه که در مقابل آینه دیگری قرار دهی»[۶۳].
|
۱۲. آقای کرمزاده؛ |
---|
آقای علی کرمزاده در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان «بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید» در اینباره گفته است:
«آگاهی از راه اشراق را واقعیتی غیر قابل انکار است. آگاهیهای انسان بر اموری که خارج از متعلقات حس و تجربه، استدلال و عقلأند، بهترین گواه این مدعاست، پدیدههای نوظهور و اکتشافات علمی تنها محصول تجربه و اندیشه ورزی نیست؛ زیرا چه بسا اموری که در چنبره این دو روش قرار نمیگیرند. فیلسوفان مسلمان آگاهی از غیب را دارای امکان وقوعی میدانند. ابن سینا میگوید: آن گاه که اشتغالات روح از طریق حواس کم شد، روح فرصتی مییابد تا از چنگال قوای طبیعی خلاص و به جانب قدس پرواز کند و صورتهایی از غیب در او نقش میبندد و این حالت گاهی در خواب و گاهی در بیماری پدید میآید.[۶۴] ابن سینا با سود جستن از تجربه و قیاس که مستظهر به حالت وجدانی است، میگوید: تجربه و قیاس به ما میگویند که انسان در موقع خواب میتواند با جهان خارج در تماس بوده، بر آن آگاهی یابد. با توجه به این حقیقت، مانعی ندارد که انسان به هنگام بیداری نیز دارای چنین توانایی باشد.[۶۵] در راستای همین بیان که انسان در اثر سیر و سلوک و ریاضتهای شرعی واجد قدرتی میشود که دیگر هم نوعان او ندارند، میگوید: اگر دریافتی که شخص عارفی اموری انجام می دهد که از توان افراد عادی خارج است، این دریافت نباید همراه با انکار باشد؛ زیرا چه بسا برای این امور علل و اسبابی است که تو نیز اگر واجد آن شوی، قادر بر آن امور میگردی.[۶۶] شیخ اشراق که در حقیقت نام برداری فلسفه وی به اشراق، حکایت از روش فلسفی او میکند و در فلسفه الهی و ریاضتهای نفسانی عملی داعیههای بسیار دارد، در خصوص آگاهی از غیب، در فصلی تحت عنوان سبب انذارها و اطلاع بر مغیبات میگوید: هرگاه اشتغالات حواس ظاهر کم شود و نفس انسان از چنبر، قوای طبیعی رها شود، نفس توانایی بر امور غیبی پیدا میکند و گواه بر این امور، خوابهای صادق است که برای انسان رخ میدهد. از منظر او نور اسفهبد، که همان نفس انسانی است، آن گاه که از جهات شواغل قوی حسی رهایی یابد و حس باطن هم ضعیف شود، در حقیقت نفس از برازخ (اجسام) رها میشود و به برازخ علوی متصل میشود و در آنجا بر مغیبات اطلاع مییابد.[۶۷] همو درباره اطلاع پیامبران (ص) و اشخاص کمل از غیب میگوید: "و ما یتلقی الأنبیاء والأولیاء و غیرهم من المغیبات فانها قد ترد علیهم فی اسطر مکتوبة. (...) اطلاع انبیاء و اشخاص کمل از غیب به دلیل نوشتههایی است که آنان میبینند و یا صداهای دل انگیز و هولناکی است که میشنوند و یا صور تهایی که مشاهده میکنند. و با ایشان سخن میگویند صدرالمتألهین ضمن پذیرش دیدگاه فیلسوفان قبل از خود درباره اطلاع افراد کمل از غیب، با تفصیل در اینباره به بیان دیدگاه خود پرداخته است. او با ارائه تفاوتهای وحی و الهام بر این باور است که نفس انسانی بر اثر اتصال با جهان عقل و یا عالم مثال -که شیخ اشراق به طور جدی بر آن اصرار دارد و ابن سینا منکر آن است - آگاهیهایی کسب میکند و در ادامه این ادعا را مدلل و با براهین عقلی روشن میسازد، پیداست که بیان تفصیلی همه آن مطالب با حجم این پژوهش سازگار نیست و دیدگاه ملاصدرا حواشی وی در دو فصل سبب انذارها و اطلاع بر مغیبات و بیان اقسام مغیباتی که افراد کمل توانایی بر دریافت آنها دارند، در مقاله پنجم از کتاب شرح حکمه الاشراق، جای هیچ ابهامی باقی نمیگذارد که دریافت امور غیبی امری شدنی است. بنابر این، دانشمندان، خواه فیلسوفان و خواه روان شناسان در این جهت تردیدی ندارند که انسان توانایی دارد که از مغیبات مطلع شود. نکتهای که نباید از آن غفلت نمود؛ چنان که ملاصدرا در تعلیقات بر حکمه الاشراق آورده است، آگاهی پیامبران (ص) و همچنین امامان معصوم (ع) از غیب، غیر از طرق عادی است و اشتراک در نتیجه گواه بر اتخاذ دو روش نیست و آنچه در خصوص اطلاع افراد عادی بر غیب بیان شد تنها برای این بود که استبعاد دانستن غیب از ادهان زدوده شود»[۶۸].
|
۱۳. آقای موسوی (پژوهشگر دانشگاه قم)؛ |
---|
آقای سید علی موسوی در پایاننامه کارشناسیارشد خود با عنوان«تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبائی و امام خمینی» در اینباره گفته است:
«ابن سینا در کتاب اشارات و تنبیهات، نمط نهم، در بیان مقامات عرفا و در نمط دهم، درباره اسرار آیات اشاراتی به مسئله غیب مینماید. در عبارات ابن سینا به وضوح اعتقاد به غیب دیده میشود. او در نمط نهم بیان میکند: برای آنها اموری است که نهان است و اموری که از آنها آشکار میگردد[۶۹] ابن سینا در این نمط اشاره میکند که عارفان به برکت نفوس کامل خود از شوایب مادی تجرد یافتهأند. آنها از امور سری یعنی مشاهدات ویژه و از امور آشکار یعنی کرامات برخوردارند. ابن سینا در نمط دهم کتاب اشارات و تنبیهات، در فصل هفتم این گونه میگوید: هر گاه بشنوی عارفی از غیب خبر میدهد یا بشارت و انذاری که قبلاً داده درست درآمد پس باور کردن آن بر تو دشوار نیاید؛ زیرا این امر در قوانین طبیعی علل و اسباب معینی دارد.[۷۰] و در واقع یکی از علتهای اعتقاد به غیب همین مسئله است که گاهی پیامبر (ص) یا امام (ع) و یا عارفی خبری از آینده یا بشارت و انذاری میدهد که سخن او حقیقت پیدا میکند و همین صحت حرف او دال بر وجود غیب میباشد؛ چرا که درستی سخن او آشکار شده است. ابن سینا بیان میدارد اگر عارفی از غیب خبر داد و آینده درستی آن را اثبات کرد او را تصدیق کن و به او ایمان آور زیرا چنین چیزی یک رشته اسباب طبیعی دارد. او همچنین در فصل هشتم این نمط بیان میدارد: تجربه و قیاس هماهنگ هستند که نفس انسانی به گونهإی در حالت خواب به غیب دسترسی پیدا میکند. پس مانعی ندارد که این دسترسی در حالت بیداری نیز روی دهد مگر آن که مانعی محقق داشته باشد که زوال یا ارتفاع آن ممکن است. اما تجربه: پس شنیدن از دیگران و شناخت، گواه آن است و کسی نیست که آن را در نفس خود تجربه نکرده باشد؛ تجربهإی که الهام بخش تصدیق است[۷۱] ابن سینا قصد دارد درستی غیب را بیان سازد و به این دلیل میگوید: چون انسان در حالت خواب از غیب با خبر میشود پس در غیر این حالت نیز اطلاع او از غیب غیر ممکن نیست. او این تجربه از غیب را دال بر وجود آن میداند؛ چرا که این تجربه از دو راه حاصل میشود، یکی از راه شنیدن از دیگران و دیگری از راه تجربه خود شخص. همچنین ابن سینا در فصل دهم میگوید: برای تو ممکن است که نقش عالم عقلی را بر حسب استعداد و زوال مانع در نفس خویش مرتسم سازی. و شما قبلاً از این مطلب آگاه گشتید. پس نقش بستن امور غیبی در نفس شما از عالم غیب بعید مدان و استنکار نداشته باش[۷۲] ابن سینا اشاره میکند که نقش عالم عقلی را میتوان در نفس مرتسم ساخت؛ ولی این امر مشروط به دو شرط است اول استعداد و دوم، زوال مانع. چنان چه ملاحظه گردید اعتقاد به غیب به وفور در اندیشه ابن سینا دیده میشود. شیخ اشراق سهروردی رئیس مکتب اشراق از جمله حکیمانی است که با رویکرد تهذیب نفس و صیقل دادن آن از رذالتها و پستیها به مسئله مینگرد و بر آن است که انسان با ریاضت و مبارزه با امیال نفسانی میتواند به این درجه برسد. او شهود را مبتنی بر تزکیه و تهذیب نفس میداند و معتقد است هر گاه انسان بتواند خود را از شواغل ظاهری پیراسته بدارد و از آن چه مانع حق نگری او شود خالص گردد آن گاه ارتباطش با ماوراء طبیعت و عالم غیب برقرار میشود. شهرزوری در شرح کتاب حکمت الاشراق از ایشان نقل میکند: به عقیده او هرگاه انسان از شواغل ظاهری و از اشتغال به تخیل خود رهایی یابد، در این صورت است که از رازهای نهانی و امور پنهانی عالم آگاه شود و خوابهای صادقه گواه این امر است[۷۳] بنابراین مرحوم سهروردی ارتباط با غیب را امری ممکن دانسته و آن را منوط به صیقل دادن قلب و برهنه ساختن آن از موانع مادی میداند. ملاصدرا بنیان گذار حکمت متعالیه در آثار خود به مسئله ارتباط با غیب پرداخته است و آن را به عنوان امری مسلم پذیرفته است. او مانند دیگر فیلسوفان معتقد است که هرگاه انسان روح خویش را به نور ایمان جال دهد و موانع و حجابهای تجلی انوار الهی را برطرف سازد، حقایقی بر آدمی آشکار میگردد که در غیر این صورت برای او امکانپذیر نیست. ملاصدرا رویاهای صادقه را از مصادیق علم غیب و مرگ را مصداق حقیقی کشف الغطاء برداشتن پردهها میداند، لحظهإی که در آن لحظه از ظرف شواغل مادی و حسی خارج میشود. او در مورد مرگ چنین میگوید: "فیکون تاره عند المنام به ما سیکون فی المستقبل و تمام ارتفاع الحجاب یکون بالموت و به ینکشف الغطا"[۷۴] او همچنین معتقد است ارتباط به غیب تنها در زمان پیامبران مقدور نیست و سایر انسانها نیز با تهذیب نفس میتوانند به این مقام برسند. او در جواب کسانی که قائل به عدم امکان ارتباط با غیب در عصر خاتمیت هستند مینگارد: "و یبعد ان یطلع علیه بعض الرسل من المالئکه و البشر... بل ال امتناع فی جعل الغیب للعموم" او در کتاب بزرگ خود، اسفار اربعه در طی سفرها اشارههای بسیاری به مسئله غیب میکند و انسان را قادر به فهم غیب میداند و معتقد است که انسان میتواند به مشاهده عالم افالک و شهود ملکوت أعلی بنشیند و عجایب آن را ملاحظه کند[۷۵]»[۷۶].
|
۱۴. خانم دکتر رمضانی (پژوهشگر دانشگاه علوم و تحقیقات تهران)؛ |
---|
خانم معصومه رمضانی استارمی در مقاله «نقش ایمان به غیب در امیدبخشی به زندگی» در اینباره گفته است:
«ملاصدرا، غیب را در برابر شهادت میداند و معتقد است که انسان را سیری است که به واسطۀ قبول فیض نور الهی و تربیت خویش میتواند از عالم شهادت به عالم غیب که عالم ملکوت است راه یابد و برتر از آن به عالم جبروت و بالاخره از انوار جلال و جمال حق بهرهمند شود. وی برای عالم، سه نشئه قائل است: طبیعت، مثال و عقل و متناظر با هر یک از این عوالم، ادراک را نیز دارای سه مرتبۀ حسی، خیالی و مثالی و عقلی میداند. طبق این مراتب وجودی و معرفتی، عالم مثال و عالم عقل، فراتر از شناخت حسی انسان هستند. از این رو در حیطۀ امور غیبی قرار میگیرند. سیر کمال وجودی انسان نیز اکتفانکردن به قوای حسی و بهرهمندی از قوای برتر معرفتی -ادراکات مثالی و عقلی- در عوالم وجودی است. نفس انسان در این سیر طولی از طریق اتصال با عقل فعال به ادراک حقایق و معارفی میرسد که در قلب او مستقر میشوند و قلب، همان مرتبۀ تجرد مثالی است که آنچه درک میکند از دسترس حس و تجربۀ حسی دور است. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که از دیدگاه صدرالمتالهین، ایمان به غیب، استقرار حقایق مثالی و عقلی در قلب انسان است. ابن سینا، اطلاع پیداکردن از غیب را بر اساس تجربه و قیاس ممکن میشمارد. همان طور که نفس انسان، در حالت خواب به غیب دسترسی پیدا میکند بعید نیست و منعی ندارد که وصول به غیب در بیداری نیز اتفاق بیفتد مگر این که مانعی این امکان را از بین ببرد. مثل اشتغال داشتن به محسوسات. و اما تجربه، با دو امر تسامع و تعارف ثابت میشود. تسامع به اعتبار اینکه شخص دیگری از خواب نائم اطلاع یابد و دومی به اعتبار اطلاع یافتن خود ناظر از آن خواب. از نظر وی اگر چه فساد مزاج و قصور قوۀ تخیل و تذکر و... مانعی برای اطلاعیافتن از چنین خوابی است ولی این تجربه چنان فراگیر است که همه انسانها خودشان آن را در مییابند»[۷۷]. |
۱۵. خانم مرادی (پژوهشگر دانشگاه قم). |
---|
خانم ژاله مرادی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «تبیین فلسفی عرفانی از مسئله ایمان به غیب» در اینباره گفته است:
«غیب، در حکمت متعالیه، مرتبهای از هستی است که فراچنگ حس و ابزارهای ادراکی ظاهری نمیآید و راه ادراک آن، استفاده از ابزارهای ادراکی باطنی انسان، یعنی قلب و عقل است. انسان برای ادراک امور ظاهری، از ابزارهای ادراک ظاهری و برای ادراک امور باطنی، از ابزارهای ادراکی باطنی استفاده میکند. این معنا حاصل تناظری است که حکمت متعالیه میان عالم هستی و وجود انسان برقرار کرده است. غیب در برابر شهاد است. ملاصدرا گوید: غیب، آن چیزى است که غایب است مثلاً ملکوت، براى ملائکه شهادت است و حضرت الهیه، براى آنها غیب است و آنان نتوانند به آن حضرت برسند، براى انسان صورت از عالم شهادت محسوس است و روح از عالم غیب ملکوت است و او را سیرى است که به واسطه آن، مستعد قبول فیضِ نور الهى است و به واساطه تربیت از عالم شهادت به عالم غیب که عالم ملکوت است تواند رفت و به سر متابعت، از عالم ملکوت به عالم جبروت سیر میکند و بالاخره به سر متابعت از انوار جمال و جلال حق بهرهمند شوند. ملاصدرا گویا: "معلوم شد که وجود دو قسم است: وجود ادراکى (ادراک) و وجود غیر ادراکى و عالم دو عالم است: عالم غیب و عالم شهادت. غیب از لوازم وجود دنیوى است و حضور و شهود از لوازم عالم اخروى است". باید توجه شود وى میگوید: "عالم غیب از لحاظ حضور علمى عالم شهادت اصطلاحى است، که عالم دنیا باشد، که غرق در ماده است و عالم حضور و شهادت ، عالم غیب اصطلاحى است چون عالم تجرّد است". شیخ اشراق میگوید: "غیب، آن است که محسوس و مشارٌ الیه نیست". همچنین شیخ الرئیس ابن سینا، در "معراجنامه"، آنچه را پوشیده از حس است غیب گوید. حضرتآیتالله جوادی آملی بیان میکند: از نظر قرآن کریم، موجودات جهان هستی دو قسم هستند: مشهود و غیبی؛ چیزی که با یکی از حواس ظاهری قابل ادراک باشد، جزو عالم شهادت است و امّا، چیزی که با هیچ حسّی (حتی حس مسلّح) قابل ادراک نیست، غیب نامیده میشود و علم بالذات به آن، از اختصاصاً الهی است که با تعلیم و تعلّم معمولی، تفکر، تدبر، تمرین، ریاضت و امثال آن حاصل نمیشود؛ بنابراین، تقسیم موجود به غیب و شهادت به لحاظ معرفت و علمی است که به و شهاد بیمعناست. برخالف تقسیم موجود به واجب و ممکن، مجرد و مادی [۷۸].»[۷۹].
|
پرسشهای مصداقی
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب معتزله در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اشعریه در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان عرفان اسلامی در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان تفسیر در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اباضیه در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه فرقه وهابیت در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
پرسشهای وابسته
- غیب در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
- غیب در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
- حقیقت غیب چیست؟ (پرسش)
- جهان غیب چیست؟ (پرسش)
- قرآن در مورد جهان غیب چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
- چه احادیثی در مورد جهان غیب وجود دارد؟ (پرسش)
- جهان شهادت چیست؟ (پرسش)
- قرآن در مورد جهان شهادت چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
- چه احادیثی در مورد جهان شهادت وجود دارد؟ (پرسش)
- ایمان به غیب به چه معناست؟ (پرسش)
- علم غیب چیست؟ (پرسش)
- فرق بین کارهای خارقالعاده و علم غیب چیست؟ (پرسش)
- فرق بین پیشگویی و علم غیب چیست؟ (پرسش)
- آگاه از غیب کیست؟ (پرسش)
- بحث از علم غیب چه اهمیت یا ضرورتی دارد؟ (پرسش)
- آیا انسان نیازی به ارتباط با جهان غیب دارد؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان عرفان اسلامی در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان اصول دین اسلام در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان تفسیر در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ منشور جاوید، ج۶، ص ۲۲۸ - ۲۴۲.
- ↑ ابنسینا، ج۳، ص ۴۰۷
- ↑ همان، ص ۳۹۹
- ↑ شیخ اشراق، ج۲، ص ۲۳۶
- ↑ همان، ص ۲۴۰
- ↑ دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص ۱۳ و ۱۴
- ↑ علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص۲۴۷
- ↑ علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص۲۴۸
- ↑ ابن عربی، الفتوحات المکیة، ج۳، ص۳۹۳.
- ↑ شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، ص ۵۶۰ و ۵۶۴؛ سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۳، ص۴۵۰ ـ ۴۵۲؛ امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص۳۶ ـ ۳۷.
- ↑ ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج۳، ص۴۰۱.
- ↑ ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج۳، ص۴۰۷.
- ↑ ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، ج۳، ص۳۹۸؛ امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص۵۰ ـ ۵۵.
- ↑ ملا صدرا، الشواهد الربوبیة، ص ۴۱۳.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ج۲، ص۱۹.
- ↑ مرتضی مطهری، ختم نبوت، ص۳۲.
- ↑ سبزواری، تعلیقه بر شواهد الربوبیه، ص۷۱۱.
- ↑ علم غیب از دیدگاه حکما و شریعت اسلامی، فصلنامه آیین حکمت، شماره ۱۰، ص ۱۲۸ - ۱۳۵.
- ↑ «و همه نامها را به آدم آموخت». سوره بقره، آیه ۳۱.
- ↑ امام خمینی، شرح دعا سحر، ص۱۶ و ۱۷..
- ↑ الکافی، ج۱ ص۲۵۸.
- ↑ محمد حسین رخشاد، در محضر استاد علامه طباطبایی، ص۲۰۰.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ج۶، ص ۲۷۷-۲۸۵.
- ↑ گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، شماره ۳، ص۵۰-۵۴.
- ↑ علم غیب امامان در آینه عقل، فصلنامه پژوهشهای فلسفی و کلامی، ص ۱۵۹ و ۱۶۰.
- ↑ شیخ صدوق، من لا يحضره الفقیه، ج ۱،ص ۳۵۸، ح ۱
- ↑ شیخ طوسی، الاستبصار، ج ۱، ص ۴۳۳ ، ح ۵، م ۱۶۷۱
- ↑ کلینی، اصول کافی، کتاب الحجه، ج ۱، ص ۲۵۷ ، ح ۳ باب نادر فیه ذکر الغیب
- ↑ مظفر، علم الامام، ص ۴۱ - ۴۲
- ↑ لاری، المعارف السلمانیه، ص ۹۱.
- ↑ لاری، المعارف السلمانیه، ص ۹۰.
- ↑ لاري، المعارف السلمانیه، ص ۹۲؛ پاسخ از روایاتی که به گونهاي سهو یا فراموشی را براي پیامبر و امام ثابت میکرد.
- ↑ مظفر، علم الامام، ص ۴۹.
- ↑ مظفر، علم الامام، ص ۵۰.
- ↑ شیخ طوسی، الاستبصار، ج ۱، ص ۳۷۱ ح ۶، م ۱ .
- ↑ مظفر، علم الامام، ص ۴۸ - ۴۹.
- ↑ لاری، المعارف السلمانیه، ص ۵۵.
- ↑ لاری، المعارف السلمانیه، ص ۱۱۷.
- ↑ علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، شماره ۴۸
- ↑ پس در هر زمان میبایست یک انذار کنندهای که علم او از خداوند متعال است وجود داشته باشد. و قلب او، از نور خداوند نورانی میگردد و این همان بصیرت قلبی است که شرط هدایت به راه بهتر میباشد، همانطور که وجود دیدگان مادی شرط قدم نهادن بر راه کوتاه و درست است ... پس عامه مردم در مسیر بندگی و اطاعت پرودگار متعال نیازمند یک رهبر دارای بصیرت و امام حقی هستند، امامی که علم خود را از خداوند متعال به صورت بلا واسطه گرفته باشد. زیرا اگر این چنین نباشد او نیز نیازمند امام دیگری خواهد بود.
- ↑ اینکه امامان از آل محمد (ص) نسبت به نهان برخی بندگان آگاه بودند و نیز نسبت به آنچه که قبل از ایجاد او بود مطلع هستند، و این امری نیست که وجود آن در صفات ایشان لازم باشد.
- ↑ علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۱۱۵ - ۱۱۹]
- ↑ ابن سینا، شفاء، ص۴۵۵.
- ↑ سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۲، ص۸ - ۱۴.
- ↑ سهروردی، حکمةالاشراق، ص۳۸۴- ۳۸۵.
- ↑ ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند؛ سوره حدید، آیه: ۲۵.
- ↑ آدمی را ناتوان آفریدهاند؛ سوره نساء، آیه: ۲۸.
- ↑ و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند؛ سوره جمعه، آیه: ۲.
- ↑ روح القدس در زبان سریانی جبرئیل نامیده میشود.
- ↑ طاعة الهيویى العنصريّی له، بل طاعة هيویى الأفلاک.
- ↑ قوه احساس با قوه محرک مساوق است.
- ↑ پس حق است که معانی قرآنی مادام که به جامه تعینات جزئی و اصوات و الفاظ در نیایند، طبایع جسمانی و مدارکِ خیالیِ انطباعی، قادر به حمل و فهم آن نیستند.
- ↑ اما چنانکه مقداری از نیروی دوم به گونهای ناپسند در نفوس اشرار ایجاد میگردد، مقداری از این نیرو نیز در بعضی نفوس قوی، بدون تعبد و معرفت حاصل میگردد که از جمله آن تأثیر چشم است، چنانکه پیامبر (ص) میفرماید: چشم، مرد را در قبر و شتر را در دیگ داخل میکند.
- ↑ صدرای شیرازی، تفسیر قرآن، ج۶، ص۲۷۳- ۲۸۵.
- ↑ و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ سوره بقره، آیه: 269.
- ↑ و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند؛ سوره حدید، آیه: ۲۵.
- ↑ صدرای شیرازی، تفسیر قرآن، ج۶، ص۲۷۳- ۲۸۵.
- ↑ علم امام؛ ص: ۱۹۱ - ۲۰۰
- ↑ سید جعفر سجادی، فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا، ص۳۲۳.
- ↑ یحیی سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۲، ص۲۶۳.
- ↑ سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص ۱۵۶-۱۳.
- ↑ بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص ۱۸.
- ↑ علم ائمه از نظر عقل و نقل، ص۱۰۱.
- ↑ "و اذا قلت الشواغل الحسیة و بقیت الشواغل أقل لم یبعد أن یکون للنفس فلتات تخلص عن شغل التخیل الی جانب القدس فانتقش فیها نقش من الغیب(...)" ابن سینا، ج ۳، ص ۴۰۷ .
- ↑ "التجربة والقیاس متطابقان علی أن للنفس الإنسانیة أن تنال من الغیب نی؟ فی حالة المنام فلا مانع من أن یقع مثل ذلک النیل فی حالة الیقظة".
- ↑ "اذ بلغک أن عارفا أطاق بقوته فعلا أو تحریکا او حرکه یخرج عن وسع مثله فلا تتلقه بکل ذلک الاستنکار فلقد تجد إلی سببه سبیلا فی اعتبارک مذاهب الطبیة".
- ↑ شیخ اشراق، ج ۲، ص ۲۳۶.
- ↑ بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید، ص۲۳.
- ↑ "و لهم امور خفیه فیهم و امور ظاهره عنهم"؛ ابن سینا، اشارات و تنبیهات، ترجمه حسن ملکشاهی، تهران: نشر سروش، ۱۲۶۲ ،ص. ۴۲۹.
- ↑ "و اذا بلغک ان عارفا حدث عن غیب، فاصاب متقدماً ببشری أو نذیر فصدق، والیتعسرن علیک الایمان به فان لذلک فی مذاهب الطبیعیه اسباب معلومه".
- ↑ "التجربه و القیاس متطابقان علی ان للنفس الانسانیه ان تنال من الغیب نیالً ما فی حاله منام. فال مانع ان یقع مثل ذلک النیل فی حال الیقضه، الا ما کان الی زواله بسیل و الارتفاعه امکان. اما التجربه: فالتسامح و التعارف یشهد ان به، و لیس احد من الناس الی و قد جرب ذلک فی نفسه، الهمه التصدیق".
- ↑ "و لنفسک ان تنتقش بنقش ذلک العالم، بحسب االستعداد و زوال الحائل، و قد علم ذلک ال تستنکرن ان یکون بعض الغیب ینتقش فیها عالمه".
- ↑ "النسان اذا قلت حواسه الظاهره فقد یتخلص عن شغل التخیل فیطلع علی امور و شهدت بذلک المنامات الصادقه"؛ محمد بن محمود شهرزوری، شرح حکمت االشراق، تهران: نشر مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۲۱۲، ص، ۱۱۶.
- ↑ محمد بین ابراهیم ملاصدرا، الشواهد الربوبیه فی مناهج السلوکیه، قم: نشر بوستان کتاب، ۱۲۸۲ ،ص. ۴۱۲.
- ↑ حمد ابن ابراهیم ملاصدرا، الحکمه المتعالیه فی السفار العقلیه الربعه، پیشین، ج. ۱، ص. ۱۱۲.
- ↑ تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبائی و امام خمینی، ص۲۱ الی ۲۴.
- ↑ نقش ایمان به غیب در امیدبخشی به زندگی
- ↑ عبدالله جوادی آملی، ادب فنای مقربان، محقق محمد صفایی چاپ پنجم، بی جا: بی نا، ۱۳۸۸ش، ج۳، ص۴۱۴.
- ↑ تبیین فلسفی عرفانی از مسئله ایمان به غیب؛ ص ۲۸.