دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب معتزله در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب معتزله در باره علم غیب چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب معتزله در باره علم غیب چیست؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «دیدگاه‌های دانشمندان مسلمان در باره علم غیب چیست؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

  • اهل اعتزال درباره علم غیب چه نظری دارند؟
  • متکلمین معتزله چه دیدگاهی راجع به علم غیب دارند؟
  • علمای اصول دین مکتب معتزله چه دیدگاهی راجع به علم غیب و قلمرو آن دارند؟

پاسخ نخست

ربانی گلپایگانی

حجت الاسلام و المسلمین علی ربانی گلپایگانی در کتاب «امامت در بینش اسلامی» در این باره گفته است:

  • «معتزله علم به احکام شریعت را از صفات لازم برای امام دانسته‌اند البته آنان علم بالفعل به جمیع احکام را شرط ندانسته و گفته‌اند: امام یا باید عالم به احکام شریعت باشد یا از طریق اجتهاد، علم به احکام را به دست آورد و اگر از این طریق نیز نتواند عالم به احکام شریعت گردد باید به عالمان و مجتهدان رجوع کند و مطابق رأی آنان حکم کند. قاضی عبدالجبار معتزلی گفته است: " امام باید به آنچه مقام امامت او اقتضا می‌کند و انجام آن به وی واگذار شده است عالم باشد یا در حکم عالم به آن باشد"[۱]. وی در جایی دیگر گفته است علم به آنچه خارج از حوزه امامت است بر امام لازم نیست زیرا اگر علم به چنین اموری لازم باشد فرقی میان علوم و صناعت های مختلف وجود نداد. در آن صورت باید امام به همه علوم و فنون و بلکه امور غیبی نیز آگاه باشد اما چنین نظریه‌ای در باب علم امام باطل است و جز کسانی که به معصوم و منصوص بودن امام اعتقاد دارند به آن معتقد نیستند و ما در گذشته نادرستی چنین اعتقادی را ثابت کرده‌ایم بنابراین آنچه عالم بودن امام نسبت به آن لازم است امور مربوط به احکام شریعت است همان گونه که در قاضی نیز علم به احکام شریعت در حوزه قضاوت لازم است پس امام باید به احکام شریعت عالم یا در حکم عالم به آنها باشد[۲].
  • مقصود از در حکم عالم به احکام اسلامی بودن این است که مجتهد باشد و بتواند در مسئله‌ای که پیش می‌آید از طریق اجتهاد حکم آن را به دست آورد. وی تأکید کرده است که امام در غیر احکام شریعت لازم نیست عالم باشد و در آن امور می‌توان از عالمان مربوط استفاده کنند نامبرده در ادامه افزوده است: هرگاه امام از طریق اجتهاد نتواند حکم اسلامی را تشخیص دهد به عالمان و مجتهدان رجوع می‌کند و پس از مشورت با آنان استوارترین رأی را بر می‌گزیند[۳].
  • حاصل نظریه عبدالجبار نکات زیر است: (۱): علم به احکام اسلامی یکی از شرایط و صفات لازم برای امام است؛ (۲): غیر از علم به احکام شریعت علم به مسائل و موضوعات دیگر بر امام لازم نیست؛ (۳): امام باید مجتهد باشد تا بتواند از طریق اجتهاد، حکم اسلامی را بشناسد؛ (۴): هرگاه در تشخیص حکم دچار مشکل شود، به عالمان و مجتهدان رجوع می‌کند و پس از مشورت با آنان رأی بهتر را انتخاب می‌کند.
  • این سخن عبدالجبار که علم لازم در امام را منحصر در علم به احکام دانسته است، پذیرفته نیست، زیرا در امور دیگری نیز که آگاهی از آنها در امامت جامعه اسلامی نقش تعیین کننده دارد، باید آگاهی کافی داشته باشد برای امام دو گونه علم لازم است؛ علم به احکام دینی و علم به شیوه رهبری که از آن به کفایت تعبیر می‌شود. البته آگاهی به همه حرفه‌ها و زبان‌ها و نظائر آن از شرایط امامت می‌داند بی‌پایه است این نظریه مورد قبول برخی از علمای شیعه است، نه همه آنان. سید مرتضی در نقد کلام عبدالجبار گفته است این سخن وی که برای امام تنها آن علومی لازم است که قوام رهبری او به آنها بستگی دارد، اما علم به لغات گوناگون و حرفه ها و نظائر آن لازم نیست، سخن استواری است اما گمان وی که ما این گونه علوم را از شرایط امامت می‌دانیم گفتاری بی‌اساس است ما به خدا پناه می‌بریم از این که برای امام جز علومی که به ولایت و امامت او مربوط می‌شود را واجب بشماریم[۴].
  • نکته دیگری که درباره کلام عبدالجبار یادآور می‌شویم این است که وی علم اجتهادی را در امامت کافی دانسته است؛ چنان که این عقیده مورد قبول متکلمان اشعری و ماتریدی نیز هست. اما از دیدگاه شیعه امامیه چنین علمی درباره احکام اسلامی برای امام کافی نیست. بلکه او باید بالفعل علم مصون از خطا نسبت به همه احکام اسلامی داشته باشد؛ چنان که پیش از این بیان شد»[۵].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه در کتاب «کلام نوین اسلامی» در این باره گفته است: «قاضی عبدالجبار همدانی از دانشمندان معتزله نیز سه شرط عمده "علم اجتهادی"، "عدالت و پارسایی" و "شجاعت" را برای امام معتبر دانسته است. علم به اندازه اجتهاد و حل مشکلات مردم و توان تشخیصِ قول ضعیف از قوی لازم است[۶]»[۷].
۲. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم، در کتاب «علم غیب از نگاه عقل و وحی» در این‌باره گفته‌ است:

«معتزلیان علم غیب را با مقدماتی که بیان نمودند، فقط در مورد پیامبران پذیرفتند، درباره غیر پیامبران بر این باور بودند که دلیلی یا جایگزین دلیل عقلی بر غیب دانی آنها نمی‌توان ارائه کرد. بنابر این بحث علم غیب امام در دایره مباحث کلامی آنها نمی‌گنجد. علاوه اینکه آنها به صراحت با غیب دانی امام مخالفت کردند[۸]»[۹]

«عبدالجبار در تعریف علم، می‌گوید: علم چیزی است که به نفس آدمی آرامش می‌بخشد[۱۰]او با پیروی از ابی‌ علی و ابی‌هاشم جبایی علم را نوعی اعتقاد و باور می‌داند که موجب آرامش نفس می‌شود،[۱۱]می‌گوید: همین حالتی که موجب پیدایش علم در آدمی می‌شود، حالتی است که عالم را از غیر عالم جدا می‌کند، این همان کارکرد عقل است که سکون و آرامش به نفس می‌بخشد، و موجب اطمینان خاطر می‌گردد. بنابراین یافته‌های عقلی به نظر او مطابق با واقع و علم قلمداد می‌شود که باید به آن حتماً عمل نمود[۱۲].

معتزله علم و آگاهی در امور اعتقادی را ضروری می‌دانستند چون یا از طریق استدلال عقلی تحقق پیدا می‌کند یا از طریق جایگزین استدلال عقلی"نقلیات"[۱۳]. بنابراین علم غیب چون از امور غیبی دیگر، مانند: وحی، و معجزه است که از طریق سمعیات "نقل" به اثبات می‌رسند، برای معتزله پذیرفته شده است، اما به وسیله استدلال‌های نقلی جایگزین شده استدلال‌های عقلی[۱۴]. البته معتزله معارفی را که از طریق استدلال جایگزین "سمعیات" کسب می‌شود را از آن جهت مورد اهمیت قرار می‌دهند که از جانب پیامبری رسیده که اولاً او را رسول خدا (ص) می‌دانند، ثانیاً صداقت او به واسطه معجزه، ثابت شده است، بنابراین معارف سمعی -چون اولاً متکی بر معرفت عقلی خداوند است و ثانیاً بر صداقت عقلی پیامبر (ص)، نزد آنها هیچ تفاوتی با معارفی که از طریق استدلال عقلی که مستقیماً حاصل می‌شود، ندارند.

پس از نگاه معتزله آگاهی از غیب ممکن است، چون اخبار غیبی قرآن و روایات نبوی گواهی بر آن می‌دهند. اضافه اینکه معتزله خودِ قرآن و وجه اعجاز آن را بیشتر به داشتن اخبار غیبی آن دانسته‌اند[۱۵]. و گفته‌اند اطلاعات غیبی پیامبر (ص) همه از جانب خداوند است و موهبت الهی است به آن حضرت،[۱۶]. حاصل اینکه از نگاه معتزله در امور اعتقادی هر جا عقل از درون نتوانست استدلال نماید، از بیرون با عنایت به استدلال‌های عقل‌پذیر که شامل وحی و گفتار پیامبر (ص) "تعلیمات" می‌شود، اطمینان حاصل می‌کند و از این طریق که طریقی عقل‌پذیر است نسبت به امور غیبی و امثال آن حکم می‌کند.

مطلب قابل توجه دیگری که باید از نگاه عبدالجبار و معتزله مورد توجه قرار گیرد اینکه آنها علم غیب را فیضی از بیرون به پیامبران می‌دانند و این سخن به صراحت متفاوت است از آنچه فلاسفه می‌گفتند. فلاسفه برتری پیامبر (ص) را در برتری نفس او می‌دانستند که می‌توانست بر اثر داشتن نفس قوی ارتباط با عقول عالیه برقرار کند و از عالم غیب مطلع گردد. درباره معجزه بر این باور بودند که معجزه پیامبر (ص) ناشی از نفس او است، لذا می‌گفتند: معجزه مربوط به نفس می‌شود که دارای قوه‌ای در جوهر است که می‌تواند در هیولای عالم اثر گذارد و از حالی به حال دیگر درآورد مثل اینکه هوا را تبدیل به ابر کند[۱۷][۱۸].

حاصل سخن اینکه معتزله درباره علم غیب، اولاً اصل علم غیب را از طریق نقل درباره پیامبران می‌پذیرند[۱۹].ثانیاً: درباره نحوه حصول علم غیب می‌گویند: علم غیب از جانب خداوند بر قلب پیامبر (ص) وارد می‌شود. ثالثاً: علم غیب را برای غیر پیامبران از آن رو که باید با استناد به نقلیات ثابت شود قابل اثبات نمی‌دانند. معتزله در استناد به روایات در باب اعتقادات شرایط خاصی دارند،[۲۰] اول آنطوری که گفته شد باید صدق روایت کننده عقلاً برای آنها ثابت شود. دوم: در پذیرش اخبار شرایط بسیار دشواری دارند. بغدادی از نظّام نقل می‌کند که او منکر خبر متواتر شده، می‌گوید: تواتر بر صدق عقلاً محقق نمی‌شود.[۲۱] اما قاضی عبدالجبار در پذیرفتن خبر مقداری آسان‌تر برخورد کرده است[۲۲] و نقل می‌کند که بغدادی به حاصل شدن علم ضروری به خبر واحد به شرط اینکه قرینه داشته باشد معتقد است،@نک: همان، ج۱۵، ص۳۹۲.@ لذا خود او به همراهی و تأیید بغدادی می‌پردازد[۲۳]اما باید توجه داشت که شرایط آنها مربوط به روایات نبوی می‌شود. لذا آنها برای پذیرش روایات مربوط به امور غیبی می‌گویند: امور غیبی چون از امور مادی که قابل صدق و کذب است، باید حتماً روایت مربوطه به آن از جانب پیامبر (ص) باشد، تا صدق آن عقلاً پذیرفته شود. بنابراین روایات مربوط به امور غیبی در غیر اخبار نبوی را نمی‌پذیرند. و حاصل سخن آنها این است که نمی‌توان عقلاً برای غیر پیامبران علم غیب را به اثبات رساند[۲۴]»[۲۵].
۳. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در این‌باره گفته‌ است:

«ابن ابی‌ الحدید از فقهاء و متکلمین معتزله اهل سنت گوید: ما منکر وجود افرادی که خبر از غیب می‌دهند نیستیم، ولی آن را مستند به خداوند باری تعالی می‌دانیم که با قدرت و تمکین و آمادگی اسباب آن، به آنان عطا نموده است. اگر اخبار دهنده از امور غیبی مدعی نبوت باشند آن اخبار از غیب به اذن و قدرت خداوند است و خداوند به این وسیله استدلال مکلّفین بر صدق ادعای نبوت را اراده کرده است... اما اگر اخبار آن از مدعین غیر نبوت باشند، آن وقت به حال توجه می‌شود اگر از صالحین و پرهیزگاران باشد، به او آگاهی از غیب نسبت داده می‌شود از باب این که کرامتی است که خداوند آن را به وسیله او آشکار کرده است تا این که فصل ممیزی بین او و دیگران باشد همان‌طور که امور غیبی در حق امیرالمؤمنین علی (ع) صادر شده است. اما اگر از صالحین و پرهیزگاران نباشد، او ساحر یا کاهن و مانند این‌ها می‌باشد[۲۶].

او در شرح خطبه پنجاه و هشت که حضرت علی (ع) این خطبه را قبل از جنگ با خوارج برای یاران خود بیان فرموده از محل کشته شدن دشمنان و تعداد آن‌ها و تعداد شهداء یاران خود خبر داده است، گوید: این خبر از روایاتی است که قریب به تواتر است چون مشهور است و مردم جمعاً آن را نقل نموده‌اند و آن از معجزات و اخبار مفاصله از کشف غیب امیرالمؤمنین (ع) است، بعد گوید: اخبار بر دو قسم است:

  1. اخبار مجمل است که در آن معجزه‌ای به نظر نمی‌رسد، مثل این که مردی به یارانش بگوید: "شما به زودی بر این گروهی که فردا با آن‌ها برخورد می‌کنید یاری می‌شوید و غلبه می‌کنید". بنابراین اگر غلبه کرد و پیروز شد، این سخن را حجت خود در نزد یارانش قرار می‌دهد و معجزه به شمار می‌آورد و اگر غلبه نکرد و پیروز نشد به آنان می‌گوید: نیّت‌های شما تغییر کرد و شک کردید در گفتار من! فلهذا خداوند نصرتش را از شما برداشت و مثل این اقوال و سخنان دیگر....
  1. اخبار مفصل است که به طور مشروح و تفصیل از غیب پرده برمی‌دارد، هم‌چون خطبه حضرت علی (ع) که هیچ احتمال تلبّس در آن نمی‌رود. چون حضرت به تعداد معینی از اصحاب خود و از خوارج مقید نموده و قبل از جنگ اخبار داده‌اند و بعد از جنگ، کارزار به موجب همان خبر بدون زیاده و نقصان انجام گرفت. البته معلوم است که این یک امر الهی است که او از جانب رسول الله (ص) شناخته است و رسول الله (ص) از جانب خداوند سبحان شناخته است و قوّه و قدرت بشر از ادراک مانند آن کوتاه است. و از این قسم از اخبار به غیب برای امیرالمؤمنین علی (ع) وقایعی بوده است که برای غیر او نبوده است[۲۷].
ابن ابی‌ الحدید در رابطه با علم حضرت علی (ع) به مغیّبات و پیش‌گویی‌های آن حضرت در شرح خطبه ۹۲ نهج البلاغه "از من بپرسید پیش از آن که مرا نیابید. سوگند به آن کسی که جان من به دست قدرت او است، از این زمان تا قیامت چیزی را از من سؤال نمی‌کنید و از گروهی که صد کسی را هدایت نماید و صد کس را گمراه سازند پرسش نمی‌نمایید، مگر آن که به شما خبر می‌دهم!" می‌گوید: این ادعای حضرت علی (ع) از مقوله ادعای خدایی یا پیامبری نیست، بلکه آن حضرت می‌فرماید: "پیامبر (ص) او را از آن‌ها با خبر کرده است". و ما در مواردی که او خبرهایی از آینده داده است تحقیق کردیم، همه آن پیش‌گویی‌ها را صادق و مطابق با واقع یافتیم[۲۸][۲۹].
۴. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
آقای محمد صادق عظیمی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در این‌باره گفته‌ است:
  • «ابن ابی‌الحدید در شرح کلام حضرت علی (ع) که فرمود: «فَاسْأَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَوَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَا تَسْأَلُونِی عَنْ شَی‏ءٍ فِیمَا بَینَکُمْ وَ بَینَ السَّاعَهِ وَ لَا عَنْ فِئَهٍ تَهْدِی مِائَهً وَ تُضِلُّ مِائَهً إِلَّا أَنْبَأْتُکُمْ بِنَاعِقِهَا‏» چنین می‌نویسد: این سخن حضرت نه ادعای خدایی است و نه ادعای پیامبری است، بلکه اشاره به این نکته است که این اسرار غیبی را از پیامبر آموخته است. سپس می‌گوید: ما امیرالمؤمنین (ع) را در خبرهایی که از غیب داده است، آزموده‌ایم و همه آنها را مطابق با واقع یافته‌ایم و لذا این واقع‌نمایی را بهترین دلیل بر صدق و راستی این ادعای حضرت می‌دانیم. فضل بن روزبهان اشعری نیز می‌گوید: غیب‌گویی‌هایی که امیرالمؤمنین (ع)، راجع به خروج ترکان و تخریب بغداد انجام داده، در بعضی از روایات آمده است و آنها به مقتضای کتاب خدا و ضرورت دین، به تعلیم خداوند بوده است.
  • «ملاحمی خوارزمی درباره شرایط امام گفته است: شرایط امامت دو گونه است، برخی به حکم عقل واجب است و آن شرایطی است که اهداف و فلسفه امامت، بدون آنها تحقق نمی‌یابد. یکی از آنها این است که امام (ع) باید نسبت به اصول اعتقادی و احکام عملی اسلام، در حد اجتهاد علم غیب و آگاهی داشته باشد تا به خوبی از عهده ارشاد و هدایت گمراهان و حل شبهات مخالفان و معاندان مکتب و نیز پاسخگویی به سؤالات مردم برآید. شرط دیگر این است که امام (ع) صاحب رأی و تدبیر باشد تا بتواند کشور اسلامی را در حالت جنگ و صلح، امنیت و بحران مدیریت کند.
  • عبدالجبار معتزلی وجود علم لدنی و خدادادی امام (ع) به تمام احکام الهی را لازم و ضروری نمی‌داند و معتقد است، آگاهی امام (ع) از جمیع احکام دینی و مسائل شرعی لازم نیست؛ زیرا مردم در شناخت احکام و شریعت، نیازمند به امام (ع) نیستند و مسائل دینی و شرعی را از او نمی‌گیرند. بلی چنین علم گسترده‌ای در پیامبر لازم است؛ چون وی حجت در دین است و مردم دین و شریعت را از او می‌گیرند»[۳۰].
۵. پژوهشگران وبگاه تبیان.
پژوهشگران «وبگاه تبیان» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند: «ابن ابی الحدید معتزلی می‌نویسد: ما انکار نمی‌کنیم که در میان افراد بشر اشخاصی باشند که از غیب خبر بدهند؛ امّا می‌گوییم آگاهی آنان از غیب مستند به خداوند است و خداوند وسیله آگاه شدن آنان را از غیب فراهم می‌آورد»[۳۱].

پرسش‌های مصداقی همطراز

پرسش‌های وابسته

  1. غیب در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
  2. غیب در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
  3. حقیقت غیب چیست؟ (پرسش)
  4. جهان غیب چیست؟ (پرسش)
  5. قرآن در مورد جهان غیب چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
  6. چه احادیثی در مورد جهان غیب وجود دارد؟ (پرسش)
  7. جهان شهادت چیست؟ (پرسش)
  8. قرآن در مورد جهان شهادت چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
  9. چه احادیثی در مورد جهان شهادت وجود دارد؟ (پرسش)
  10. ایمان به غیب به چه معناست؟ (پرسش)
  11. علم غیب چیست؟ (پرسش)
  12. فرق بین کار‌های خارق‌العاده و علم غیب چیست؟ (پرسش)
  13. فرق بین پیشگویی و علم غیب چیست؟ (پرسش)
  14. آگاه از غیب کیست؟ (پرسش)
  15. بحث از علم غیب چه اهمیت یا ضرورتی دارد؟ (پرسش)
  16. آیا انسان نیازی به ارتباط با جهان غیب دارد؟ (پرسش)
  17. دیدگاه‌های دانشمندان فلسفه و حکمت اسلامی در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
  18. دیدگاه‌های دانشمندان عرفان اسلامی در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
  19. دیدگاه‌های دانشمندان اصول دین اسلام در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
  20. دیدگاه‌های دانشمندان تفسیر در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

  1. المغنی فی ابواب التوحید والعدل الامامة، ج ۱، ص ۱۹۸.
  2. المغنی فی ابواب التوحید والعدل الامامة، ج ۱، ص ۲۰۸.
  3. المغنی فی ابواب التوحید والعدل الامامة، ج ۱، ص ۲۰۹.
  4. الشافی فی الامامة، ج۱، ص ۱۶۴.
  5. امامت در بینش اسلامی ص۱۸۰- ۱۸۱.
  6. شرح الاصول الخمسه، ص۵۱۰.
  7. کلام نوین اسلامی ج۲ ص۳۷۲.
  8. الشریف المرتضی علی بن الحسین الموسوی، الشافی فی الامامه، تحقیق سید عبد الزهرا حسینی، ج ۱۰، ص ۲۶؛ فی علم الکلام، ج١، ص ۲۶۲.
  9. علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص ۱۰۱
  10. القاضی ابی‌الحسن عبدالجبار الاسدآبادی، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، تحقیق، محمود محمد قاسم، ج۱۲، ص۱۳ و۱۹ و۳۰ و۶۰ و۷۷؛ القاضی عبدالجبار، شرح اصول الخمسه، تعلیق، احمد بن الحسین بن ابی‌هاشم، ص۲۱-۲۲ و۹۴، ۵۸۶.
  11. القاضی عبدالجبار، شرح اصول الخمسه، تعلیق، احمد بن الحسین بن ابی‌هاشم،، ص۱۳.
  12. علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص ۲۷۹.
  13. المغنی، ج۱۵، ص۳۳۱-۳۳۲.
  14. المغنی، ج۱۵، ص۱۸- ۲۰.
  15. الملل و النحل، ج۱، ص۳۹، فی علم الکلام، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۸؛ المغنی، ج۱۵، ص۱۹۳.
  16. نک: شرح اصول الخمسه، ص۳۸۴.
  17. رکن‌الدین بن الملاحمی الخوارزمی، کتاب الفائق فی اصول الدین، تحقیق، ولیفرد مادلونگ و مارتین مکدروت، ص۳۱۲.
  18. علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص ۲۸۵.
  19. المغنی، ج۱۵، ص۳۳۹.
  20. المغنی، ج۱۵، ص۳۳۳.
  21. الفرق بین الفرق، تحقیق، محمد محیی‌الدین عبدالحمید، ص۱۳۲.
  22. المغنی، ج۱۵، ص۳۶۱؛ شرح الاصول الخمسه، ص۷۶۸؛ فی علم الکلام، ج۱، ص۲۲۸-۲۳۱.
  23. شرح الاصول الخمسه، ص۷۶۸؛ فی علم الکلام، ج۱، ص۳۹۲-۴۱۰.
  24. المغنی، ج۱۵، ص۲۵۲.
  25. علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص ۲۸۹.
  26. شرح نهج البلاغه، عزالدین ابوحامد بن ابی‌الحدید مدائنی، ج۵، ص۱۲ -۱۳.
  27. شرح نهج البلاغه، عزالدین ابوحامد بن ابی‌الحدید مدائنی، ج۵، ص۳-۴.
  28. شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۴۷-۴۸.
  29. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۱۶۰.
  30. محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۳۱ و ۳۲.
  31. وبگاه پرسمان.