دیدگاههای دانشمندان تفسیر در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
دیدگاههای دانشمندان تفسیر در باره علم غیب چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب |
مدخل اصلی | علم غیب |
دیدگاههای دانشمندان تفسیر در باره علم غیب چیست؟ یکی از سؤالهای مصداقی پرسشی تحت عنوان «دیدگاههای دانشمندان مسلمان در باره علم غیب چیست؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین علی جزیری احسائی در کتاب «دفع الریب عن علم الغیب» در اینباره گفته است:
«در اینجا آنچه توانستیم از اقوال و کلمات علما جمعآوری کنیم، ذکر میکنیم:
- شیخ طوسی: از معجزات پیامبر اکرم (ص) غیر از قرآن (...) قول ایشان به امیر المؤمنین (ع) است که فرمود "بعد از من با ناکثین و قاسطین و مارقین قتال خواهی کرد" و همچنین به امام علی (ع) فرمود "همانا تو قاتل ذوالثدیه هستی" و همچنین قول پیامبر (ص) به عمار است که فرمود "تو را فرقهای ستمکار به قتل میرسانند"[۱].
- شیخ طبرسی: از معجزات امیرالمؤمنین (ع) اخبار ایشان از غائبات و آینده است که اخبار ایشان از این امور صحیح بوده و به وقوع پیوسته (...) و انچه که از اخبار به دست ما رسیده بسیار زیاد استو قابل انکار نیست (...) از جمله این موارد قول ایشان بعد از بیعت مردم است که فرمود: «امرت بقتال الناکثین و القاسطین و المارقین». پس ایامی نگذشت تا اینکه با آنها قتال کرد(...) و همچنین قول ایشان به طلحه و زببیر است زمانی که برای خروج از مدینه به جهت مراسم عمره از ایشان اجازه گرفتند که فرمود : " أو الله ما تریدان العمره و انما تریدان البصره . که همانطور هم شد.[۲]
- قطب الدین راوندی: معجزات پیامبر (ص) چند قسم است. (...) و از جمله آنها خبر دادن ایشان از غیب است که همه این خبرها صحیح بوده است.[۳]»[۴].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در اینباره گفته است:
«رشید رضا یکی از مردان اصلاحگر اسلامی، مورخ و محدث و مفسر اهل سنت گوید: انسان حلقه اتصال بین عالم غیب و عالم شهادت است. وظایف حیوانی انسانی از عالم شهادت است و روح او از عالم غیب میباشد تا زمانی که انسان در عالم مادی مشغول به امور مادی و رفع نیاز شخصی و نوعی خود باشد، از عالم غیبی روح محجوب خواهد بود، همانا ظهور و پادشاهی روح برای بدن در زندگی اخروی است، مگر بر برگزیدگان خدا از فرستادگان و انبیایش که آنها به فضل و رحمت خداوند برای ارتباط برقرار کردن با ملائکه و برخورد با آنها مقداری از غیبش را برای ارشاد مردم برای آنان آشکار کرده است[۵]. ظاهراً مراد رشید رضا از ظهور این غیب برای انبیا، غیب حقیقی است، چرا که در ادامه میگوید: غیبی که آگاهی آن از مردم پوشیده است دو قسم است؛ غیب حقیقی است، که غیر از خداوند کسی به آن آگاهی ندارد. دیگری: غیب اضافی است که بعضی از آفریدههای الهی به حسب اختلاف استعداد نظری و عمل اکتسابی از آن آگاه میباشند، و این که خداوند بعضی از غیب حقیقی را برای پیامبران آشکار نموده است، آن غیب برای آنان اکتسابی نیست بلکه از خصایص نبوت است. پیروان خاص انبیا که ایمان آنها بالاتر از ایمان اهل برهان است بهرهای از کشف حجاب عالم غیب بردهاند و چیزی از آن انوار درک نمودهاند، چنان که از امیرالمؤمنین علی (ع) نقل شده است که فرمود: اگر حجاب برداشته شود، چیزی بر یقینم اضافه نمیشود. و افراد پایینتر از پیروان خاص انبیا کسانی هستند که گاهی از طریق سلامت فطری و یا معالجه نفس به انواع ریاضتها و غیر این امور، روح قوی پیدا میکنند که بعضی از اشیاء و اشخاص دور از خیالشان آشکار میشود و از آنها خبر میدهند و آن چنان هم که گزارش دادهاند واقع میشود»[۶]. |
{{پاسخ پرسش | عنوان پاسخدهنده = ۲. حجت الاسلام و المسلمین صالحی مالستانی؛ | تصویر = 11607.jpg | پاسخدهنده = حسین صالحی مالستانی | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین حسین صالحی مالستانی در مقاله «علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی» در اینباره گفتهاست:
«بعضی، علم غیب را برای پیامبر (ص) و ائمه (ع) اینگونه حل نمودهاند که علم غیب یعنی علمی که بر بندگان مخفی است و اطلاع به آن مختص خداست؛ زیرا بر او چیزی مخفی نیست اما بعد از آنکه از جانب حق به پیامبران و اولیای الهی افاضه شد برای آنها غیب نیست. اینکه میگوییم پیامبران دارای علم غیب بودند؛ یعنی علومی که بر ما مخفی است، آنها میدانستند، پس نزاع در این که علم غیب مختص به خداست یا پیامبران هم دارا بودند، بیموضوع است؛ زیرا اگر مراد علمی است که مختص به او (ذات حق) است مثل علم ذات به ذات، احدی جز او ندارد و اگر مراد علومی است که بر غیر این خاندان مخفی است و آنها عالم بودند، در این صورت غیب، فقط برای انسانها معنا پیدا میکند و برای خداوند هیچ چیزی مستور و پنهان نیست.
بر این اساس علم خدا دارای اقسامی است:
علومی که مختص به ذات اقدس اوست و منحصر به ذات حق میباشد. آیاتی که دلالت بر انحصار علم غیب به خدا دارد ناظر به این قسمت است. در تفسیر نمونه راه جمعهایی بین آیاتی که علم غیب را انحصاراً از آن خداوند میداند و آیاتی که استثنا دارد و فی الجمله، علم غیب را برای برگزیدگان از رسولان قایل میشود، علاوه برآن روایات متعددی که دربارۀ علم غیب [[انبیا] و ائمه معصومین (ع) آمده است و همچنین شواهد تاریخی دربارۀ هریک از انبیا و ائمه موجود است، وجه جمعی را به عنوان معروفترین وجه جمع این می داند که: منظور از اختصاص علم غیب به خدا علم ذاتی و استقلالی است، بنابراین، غیر او مستقلاً هیچ گونه آگاهی از غیب ندارند و هرچه دارند از ناحیۀ خداست، با الطاف و عنایت اوست و جنبۀ تبعی دارد …، یا اینکه خدا بالفعل از اسرار همه چیز آگاه است ولی انبیا و اولیا ممکن است بالفعل بسیاری از اسرار غیب را نداشته اما هنگامی که اراده کنند خداوند به آنها تعلیم میدهد، البته این اراده نیز به اذن و رضای خدا انجام میگیرد. علامه در تفسیر المیزان سِر و سبب حقیقی اختصاص علم غیب به خدا را در این میداند که غیر خدا محدود است و ممکن نیست از حدش بیرون شود و به آنچه بیرون از حد اوست، آگاه شود و هیچ موجودی غیرمحدود و غیرمتناهی و محیط تمام اشیا نیست مگر خدای تعالی، پس تنها او عالم به غیب است. بیان علامه طباطبایی نیز این مطلب را میرساند که علم غیب استقلالاً و ذاتاً به معنای واقعی کلمه (علم به اسرار نامحدود هستی) از آن خداوند است. اما آیات قرآن مثل آیه ﴿مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء﴾[۷]. و آیه ﴿لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا﴾[۸]. خداوند به برگزیدگان از فرستادگان خود علم غیب را افاضه مینماید. آن هم در حد قابلیت آنها. پس آنها علم غیب، به طور استقلالی ندارند بلکه اذن حق و افاضه اوست. علامه در جای دیگر بین آیات قرآن، همان جمعبندی دیگر مفسران را مینماید که علم غیب به اصالت از آن خداست و دیگران (انبیا و اولیا) هم به اذن خدا، میتوانند به هر مقداری که بخواهند به تعلیم خداوند، علم به غیب داشته باشند.
برخی از مفسیرین در تفسیر آیۀ ﴿إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا﴾[۹]. که علم غیب را برای "من ارتضی من رسول" استثنا نموده میگوید: "شکی نیست که پیامبران عموماً مورد رضایت پروردگار بودند" و در ادامه به روایتی از امام صادق (ع) استناد نموده است که علم ذات، چون نامحدود است مخصوص خداست و برای ملائک و رسولان خود نیز از علم غیب عطا فرموده که محدود است. علومی که لازم رسالت است مانند عالم بودن به آنچه امت او تا دامنۀ قیامت به آن محتاجاند و حل مشکلات و رفع شبهات، علم به زبان انس و جن؛ زیرا پیامبر به سوی همه مبعوث شده است و دانا بودن به زبان حیوانات و دارا بودن علم غیب، از علوم ماکان و ما یکون و ما هو الکائن که از طریق آیات و اخبار به تواتر ثابت شده است. گرچه ظاهر بعضی از آیات انحصار علم غیب را به خدا میرساند مانند آیات: ﴿قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللَّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[۱۰]. و ﴿قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُوننَ﴾[۱۱]. و ﴿وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ﴾[۱۲]. اما آیات ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾[۱۳]. سورۀ جن افاضۀ علم غیب را فی الجمله به بعضی از پیامبران اثبات میکند و پیداست که مصداق اکمل و اتم مرتضی (پسندیده خدا) بودن، حضرت ختم مرتبت است.
اما آیات نفی علم غیب بر ای غیر خدا را میشود به این معنا حمل کرد که تا از طرف خدا افاضه نشود، نمیداند چنانچه از آیۀ شریفه ﴿وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلا الإِيمَانُ﴾[۱۴]. این معنا استفاده میشود. به هر حال علم پیامبر و ائمه همانند نهری است متصل به دریایی که دایماً از دریای علم خدا به آنان افاضه میشود مانند وجود منبسط نزد حکما که آن را امر ربطی بین حق و مخلوقات میدانند که سرتاسر موجودات را فرا گرفته است. البته تشبیه علم خدا به دریا با وجه عرفی آن دقیق نیست و از باب تقریب ذهن است و الا دریا با فهم عرفی آن یک امر محدود است و علم خدا نامحدود، همانگونه که ذات حق تعالی محدود به هیچ حدی نیست علمش نیز نامحدود است» [۱۵]. }}
۳. حجت الاسلام و المسلمین بهدار؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا بهدار در مقاله «گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه» در اینباره گفته است:
«امینالاسلام طبرسی در موارد متعددی از تفسیر مجمعالبیان این مطلب را متذکر میشود که اعتقاد به عالم به غیب بودن امامان (ع)، موجب خروج از دین است و هیچیک از علمای امامیه چنین اعتقادی ندارد؛ لذا در ذیل آیه: ﴿يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ﴾[۱۶] مینویسد: ابو سعید در تفسیر خود گفته است: این آیه، اعتقاد امامیه به اینکه امامان (ع)، آگاه به غیب هستند را ابطال میکند. من میگویم: این سخن ستمی است از او به این طایفه، زیرا ما احدی از ایشان و بلکه احدی از مسلمانان را نمیشناسیم که یکی از مردم را متصف به علم غیب بداند و کسی که مخلوقی را بدین وصف موصوف کند، از دین جدا شده، و شیعه امامیه از این وصف مبرّاست [۱۷]»[۱۸].
|
۴. آقای دکتر اسدی گرمارودی (مدیر گروه معارف دانشگاه صنعتی شریف)؛ |
---|
آقای دکتر محمد اسدی گرمارودی در کتاب «علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان» در اینباره گفته است:
«طبری از عالمان برجسته اهل سنت و صاحب تاریخ و تفسیر طبری، در تفسیر آیه ۲۷ از سوره جن مینویسد: قتاده "یکی از روات اهل سنت" میگوید: این آیه ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾ "فَإِنَّهُ يصطفيهم وَ يُطلِعَهُم علي ما يشاء من الغيب" یعنی خداوند کسانی را بر میگزیند و آنها را به آنچه از غیب میخواهد مطلع میگرداند.[۱۹] و همچنین در تفسیر صنعانی و دُر المنثور سیوطی در ذیل همین آیه چنین نقل شده که قتاده گفته است: "فَانَّهُ یُظهِرَهُ مِنَ الغَیبِ عَلی ما شاءَ اِذا اِرتَضاهُ"[۲۰] پس خداوند ظاهر میسازد غیبش را برای کسانی که بر میگزیند و راضی شده است که آنها غیب را بدانند. راغب اصفهانی در کتاب "مفردات" به مناسبت همین آیه مینویسد: "اِنَّ لِلّه تَعالی عِلماً یَخُصُّ بِهِ اَولِیاءَهُ"[۲۱] همانا خداوند علمی دارد که آن را به اولیای خویش اختصاص میدهد. شمسالدین ذهبی که از چهرههای معروف اهل سنت است، در کتاب "الکبائر" در تفسیر همین آیه میگوید: "قالَ اِبنُ الجَوزیِ عالِمُ الغَیبِ هُوَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ فی مُلکِهِ فَلا یُظهِرُ اَی فَلا یُطلعُ عَلی غَیبِهِ اَلَّذِی لا یَعلَمُهُ مِنَ النّاس الا مَن اِرتَضی مِن رَسُولِ لاَنَّ الدلیلَ علی صِدقِ الرُّسُلِ اَخبارُهُم بِالغَیبِ وَ المَعنی انَّ مَن اِرتَضاهُ رِسالَةَ اِطَّلَعَهُ عَلی ما شاءَ مِنَ الغَیبِ"[۲۲] ابن جوزی گفت: عالِم غیب، خداوند یکتاست که در مُلکش شریکی نیست. غیبش را اظهار نمیکند "مطلع نمیسازد"؛ همان غیبی که احدی از انسانها آن را نمیداند، مگر برای کسانی که به رسالت آنها راضی شده است. زیرا دلیل بر صدق ادعای رسالت رسولان، خبر دادن آنان از غیب است و معنی آیه چنین میشود که: کسی را که خداوند راضی شده است که رسالت را به او بدهد، از آنچه از غیب که بخواهد، آگاهش میکند. ابن کثیر یکی دیگر از مفسرینِ معروف اهل سنت است که تفسیر مشهوری دارد و این تفسیر به نام خود یعنی تفسیر ابن کثیر معروف شده است. ایشان ضمن بحثهای مفصل تفسیری در ذیل همین آیه "آیه ۲۷ سوره جن" مینویسد: "هذهِ كَقَولِهِ تَعالى ﴿وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء﴾" [۲۳] این آیه مثل سخن دیگر خداوند است که میفرماید: "به چیزی از علم او احاطه پیدا نمیکند مگر آنچه را که خود او بخواهد"[۲۴]. این نکته دقیق تفسیری است که میتوان با توجه به آیات مختلف، نظر قرآن را استنباط نمود. اگر قرآن میفرماید احدی بر علم الهی احاطه ندارد و یا میفرماید هیچ کس بر غیب آگاه نیست، در ادامه آیات و یا آیات دیگر استثنا را هم بیان میفرماید؛ یعنی اگر خدا بخواهد، دیگران هم از علم الهی بهرهمند و مطلع میشوند. ابن کثیر در ادامه مطلب فوق الذکر میگوید: "هاهُنا اِنّه یَعلَمُ الغَیبَ وَ الشَّهادةَ وَ اِنَّهُ لا یُطَّلِعُ اَحَدٌ مِن خَلقِهِ علی شیء مِن عِلمِهِ اِلا مِمّا اَطلَعَهُ تعالی عَلَیه وَ لهذا قالَ ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا...﴾" به درستی که غیب و شهادت را میداند و احدی از خلقش بر علم او آگاه نیست مگر آنچه که خداوند آنها را مطلع ساخته است و لذا فرموده: "عالم غیب است و بر احدی غیب خود را آشکار نکرده...". پس معنای آیات هم چنین میشود که خداوند خود خواسته است که عدهای بر غیب آگاهی بیابند و این عده بر حقایق عالم مطّلع شوند و اینان مصداق ﴿إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى﴾ بوده و ﴿إِلاَّ ما شاءَ اللَّه﴾ برای آنان تحقق یافته است. این معنا برای همه برجستگان از دینشناسان روشن و مبرهن بوده است و اختصاص به عالمان شیعی نداشته است؛ بلکه بزرگان تفسیر و حدیث و تاریخ از اهل سنت هم بدان اعتراف نمودهاند. از نمونههای دیگر شوکانی است که همین تفسیر را پذیرفته و در کتاب فتح القدیر آورده است: "اِنَّ اللهَ سبحانَه قَد يُطلِعُ بَعضَ عَبيدِهِ عَلى بَعض غَيبِهِ كَما فى قَولِهِ: ﴿فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ﴾" [۲۵] به درستی که خداوند سبحان بعضی از بندگان خود را بر برخی از امور غیبی خود آگاه میکند؛ همانگونه که خود فرموده: "پس احدی بر غیب او آگاه نیست، مگر آن کسی از رسول که برای او پذیرفته است". در تفسیر آیه ۱۲ از سوره یس که میفرماید: ﴿كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ﴾" |
، توضیح داده شد که لازمه امام مبین آگاهی بر حقایق است. طبری، مفسر بزرگ اهل سنت، در تفسیر همین آیه شریفه میگوید: "یَقُولُ تَعالی: ﴿وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ﴾" [۲۶] خداوند بزرگ میفرماید: و هر چیزی که بوده و یا خواهد بود در ام الکتاب -که امام روشنگر است- برشمردیم. توجه داریم که کلمه "کان او هو کائن" در آیه شریفه نیست؛ امّا هر مفسری با توجه به آیات درمییابد که معنی ﴿كُلَّ شَيْءٍ﴾ همین میشود. طبری لازمه امام را دربردارنده همه امور و آگاهی بر همه حقایق میشناسد. سلیمان بلخی حنفی قندوزی که از عالمان مشهور حنفی مذهب است، در کتاب "ینابیع المودة" نقل میکند که ابی الجاروت از امام محمد باقر (ع) نقل کرده که ایشان از جدّ بزرگوارشان امام حسین (ع) در تفسیر آیه مذکور چنین فرمودهاند: وقتی آیه "و هر چیزی را در امام مبین برشمردیم" نازل شد، پرسیدند: ای رسول خدا، منظور تورات یا انجیل و یا قرآن است؟ آن حضرت فرمودند: "خیر"؛ پس پدرم "علی بن ابیطالب (ع)" به سوی پیامبر (ص) میرفتند؛ پیامبر (ص) فرمودند: "او امامی است که خداوند علم همه چیز را در او قرار داده است"[۲۷].
علمای اهل سنت در این زمینه روایات بسیاری نقل کردهاند که در بخش احادیث به آنها خواهیم پرداخت؛ امّا از باب نقل قول تفسیری آنان، مطلب فوق مطرح شد و به مناسبت، یک حدیث مطرح کردیم. عین همین روایات در منابع شیعه نیز آمده است؛ امّا مختصر تفاوتی هم دارد که مقایسه آن با حدیث منقول در منابع اهل سنت حقایقی را روشن مینماید. مرحوم شیخ صدوق از کتاب بصائر الدرجات و مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار چنین نقل میکنند: ابی جاروت از امام باقر (ع) و آن حضرت از پدرش و از جدش نقل میکنند که وقتی آیه ﴿كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ﴾ بر رسول خدا (ص) نازل شد، ابوبکر و عمر از جایشان برخاستند و گفتند: ای رسول خدا منظور تورات است؟ آن حضرت فرمودند: خیر؛ آن دو گفتند: آیا انجیل است؟ حضرت فرمودند: نه؛ باز آن دو پرسیدند: آیا قرآن است؟ حضرت فرمودند: نه؛ در این بین امیرالمؤمنین (ع) وارد شدند. رسول خدا (ص) فرمودند: "همانا او همان امامی است که خداوند علم همه چیز را در او قرار داده است"[۲۸]. دقت در این روایت معلوم میکند که اصل مطلب، هم در کتب شیعه و هم در کتب اهل سنّت نقل شده و حتّی اسناد آن هم یکی است؛ ولی در منابع اهل سنت سؤال کنندگان را که افرادی مشخص بودهاند حذف کردهاند! یعنی افرادی میخواستند که کتاب مبین به تورات یا انجیل و یا قرآن تعبیر و تأویل شود؛ لکن پیامبر صریح و آشکار مصداق آیه را معیّن فرمودند. در منابع شیعه چون امالی شیخ صدوق، صفحه ۲۳۵ و جلد اول اصول کافی، صفحه ۲۶۲ و بصائرالدرجات صفحه ۱۴۴ این مطلب به روشنی بیان شده و اسامی سؤالکنندگان هم آمده است.
با توجه به نحوه نقل حقایق تاریخی در کتب تاریخ و حدیث، نتیجه میگیریم که با این حقایق به سه صورت برخورد شده است:
- اوّل: کسانی بیغرض حقایق را بیان داشته و فضایل اهل بیت (ع) را نقل نمودهاند؛
- دوم: عدهای بوده و هستند که کوشیده و میکوشند تا حقایق را تحریف کرده و طبق تمایل و اهداف شخصی خود به نقل وقایع بپردازند؛
- سوم: دستهای حقایق را نقل نموده ولی سعی داشتهاند آنها را به گونهای بیان کنند که ضمن اعتراف به فضایل اهل بیت (ع) دیگران را هم تبرئه نموده باشند»[۲۹].
}}
۵. آقای عظیمی (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛ |
---|
آقای محمد صادق عظیمی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی» در اینباره گفته است:
«علامه طباطبایی در تفسیر غیب میفرماید: واژه غیب برخلاف شهادت، عبارت است از چیزی که در افق حس و درک آدمی قرار ندارد، مانند خدای سبحان، آیات کبرای او و وحی الهی که همه اینها از حواس ما غایبند»[۳۰].
|
۶. پژوهشگران وبگاه پرسمان. |
---|
پژوهشگران «وبگاه پرسمان» وابسته به «نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها» در پاسخ به این پرسش آوردهاند:
«مفسر عالیقدر جهان اسلام مرحوم شیخ طبرسی مینویسد: به عقیده شیعه کسی را میتوان با جمله عالم به غیب توصیف کرد که همه غیبها را بداند و علم او ذاتی باشد و هیچ کس جز خدا این چنین نیست و اما خبرهای غیبی فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از علی (ع) و سایر امامان (ع) نقل کردهاند همه از رسول خدا (ص) به آنان رسیده و رسول خدا (ص) نیز از خداوند آموخته است؛[۳۱]»[۳۲].
|
پرسشهای مصداقی
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب امامیه در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب معتزله در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اشعریه در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان عرفان اسلامی در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان فلسفه و حکمت اسلامی در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه دانشمندان اصول دین مکتب اباضیه در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
- دیدگاه فرقه وهابیت در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
پرسشهای وابسته
- غیب در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
- غیب در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
- حقیقت غیب چیست؟ (پرسش)
- جهان غیب چیست؟ (پرسش)
- قرآن در مورد جهان غیب چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
- چه احادیثی در مورد جهان غیب وجود دارد؟ (پرسش)
- جهان شهادت چیست؟ (پرسش)
- قرآن در مورد جهان شهادت چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
- چه احادیثی در مورد جهان شهادت وجود دارد؟ (پرسش)
- علم غیب چیست؟ (پرسش)
- فرق بین کارهای خارقالعاده و علم غیب چیست؟ (پرسش)
- فرق بین پیشگویی و علم غیب چیست؟ (پرسش)
- آگاه از غیب کیست؟ (پرسش)
- بحث از علم غیب چه اهمیت یا ضرورتی دارد؟ (پرسش)
- آیا انسان نیازی به ارتباط با جهان غیب دارد؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان فلسفه و حکمت اسلامی در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان عرفان اسلامی در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
- دیدگاههای دانشمندان اصول دین اسلام در باره علم غیب چیست؟ (پرسش)
- ایمان به غیب به چه معناست؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع علم غیب معصوم
پانویس
- ↑ الاقتصاد، ص١٨٠-١٨٣
- ↑ اعلام الوری باعلام الهدی، ج١، ص٣٣٥-٣٤٦
- ↑ الخرائج و الجرائح، ج١، ص١٩-٢٣
- ↑ دفع الریب عن علم الغیب، ص٢٠٥.
- ↑ تفسیر المنار، ج۱۱، ص۲۲۴.
- ↑ گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص: ۱۶۶.
- ↑ ا«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹
- ↑ ا«تا معلوم دارد که رسالتهای پروردگارشان را رساندهاند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا میگیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۸
- ↑ ا«جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد» سوره جن، آیه ۲۷
- ↑ ا«بگو من برای خود سود و زیانی در دست ندارم جز آنچه خداوند بخواهد و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم و (هیچ) بلا به من نمیرسید؛ من جز بیمدهنده و مژدهآور برای گروهی که ایمان میآورند نیستم» سوره اعراف، آیه ۱۸۸
- ↑ ا«بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمیاندیشید؟» سوره انعام، آیه ۵۰
- ↑ ا«و بیگمان قرآن را از نزد فرزانهای دانا به تو میآموزند» سوره نمل، آیه ۶
- ↑ ا«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند. جز فرستادهای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷
- ↑ ا«همان گونه (که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم) بر تو نیز روحی را بفرمان خود وحی کردیم تو پیش از این نمیدانستی کتاب و ایمان چیست» سوره شوری، آیه ۵۲
- ↑ علم غيب و علم لدنی پيامبر، فصلنامه حضور، شماره ۸۸ ص ۴۰ تا ۷۰.
- ↑ روزی که خداوند پیامبران را گرد میآورد و میفرماید که به (دعوت) شما چه پاسخ داده شد؟ میگویند: ما را هیچ دانشی نیست، بیگمان این تویی که بسیار داننده نهانهایی؛ سوره مائده،آیه: ۱۰۹.
- ↑ مجمع البیان للطبرسی؛ ج۳، ص ۴۰۳.
- ↑ گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، شماره ۳، ص۴۳.
- ↑ تفسیر طبری، جلد ۲۹، صفحه۱۵۱.
- ↑ تفسیر صنعانی، جلد۳، صفحه۳۲۳ و درالمنثور، جلد۶، صفحه۲۷۵ و ۲۷۶.
- ↑ مفردات راغب، ص۳۴۴.
- ↑ کتاب الکبائر، صفحه۱۶۹.
- ↑ سوره بقره، آیه: ۲۵۵.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، جلد ۴، صفحه ۴۶۲.
- ↑ فتح القدیر، جلد۳
- ↑ تفسیر طبری، جلد۲۲، صفحه۱۸۶
- ↑ ینابیع المودة، جلد۱، صفحه۲۳۰.
- ↑ بصائرالدرجات، صفحه۱۴۴.
- ↑ علم برگزیدگان در نقل و عقل و عرفان؛ ص۱۰۲.
- ↑ محمد صادق عظیمی، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۱۳.
- ↑ مجمع البیان۳/۲۶۱ و ۵/۲۰۵.
- ↑ وبگاه پرسمان.