احمد بن موسی الکاظم: تفاوت میان نسخهها
(←مقدمه) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
'''احمد بن موسی'''، مشهور به «[[شاهچراغ]]»، فرزند [[امام کاظم]] {{ع}} و برادر [[امام رضا]] {{ع}} جایگاه ویژهای در بین فرزندان امام کاظم {{ع}} داشته و دارای جلالت قدر و صاحب ورع و [[زهد]] بوده است. "ام احمد" مادر او نیز از [[داناترین]]، پرهیزگارترین و گرامیترین زنان امام موسی بن جعفر{{ع}} بود. پس از [[شهادت]] امام کاظم {{ع}} [[احمد بن موسی]] نقش مهمی در بیعت مردم با امام رضا {{ع}} داشت. پس از [[شهادت امام رضا]] {{ع}} احمد بن موسی به همراه عدهای از [[بنیهاشم]] به سوی مرو حرکت کرد، لکن در شیراز مورد هجوم [[حاکم]] آنجا قرار گرفته و به [[شهادت]] رسید و پس از چند قرن، جسد ایشان پیدا شده و قبهای بر روی آن ساخته شد. | |||
== مقدمه == | == مقدمه == |
نسخهٔ ۱۴ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۲۷
احمد بن موسی، مشهور به «شاهچراغ»، فرزند امام کاظم (ع) و برادر امام رضا (ع) جایگاه ویژهای در بین فرزندان امام کاظم (ع) داشته و دارای جلالت قدر و صاحب ورع و زهد بوده است. "ام احمد" مادر او نیز از داناترین، پرهیزگارترین و گرامیترین زنان امام موسی بن جعفر(ع) بود. پس از شهادت امام کاظم (ع) احمد بن موسی نقش مهمی در بیعت مردم با امام رضا (ع) داشت. پس از شهادت امام رضا (ع) احمد بن موسی به همراه عدهای از بنیهاشم به سوی مرو حرکت کرد، لکن در شیراز مورد هجوم حاکم آنجا قرار گرفته و به شهادت رسید و پس از چند قرن، جسد ایشان پیدا شده و قبهای بر روی آن ساخته شد.
مقدمه
از فرزندان امام کاظم (ع) معروف به «سید السادات» و «شاهچراغ» است. وی از شخصیتهای عالی مقام و جلیلالقدر و پرهیزکار بود[۱]. امام موسی کاظم (ع) ایشان را دوست داشت و ملکی از خود را بدو بخشید و او را به بخشندگی و دلیری ستود[۲]. مورخان گزارش دادهاند که: «پس از شهادت امام کاظم (ع)، مردم مدینه به لحاظ شخصیتی که احمد داشت، به در خانه او رفته و با وی بیعت کردند و او پیشاپیش جمعیت به مسجد پیغمبر (ص) رفت و خطبهای خواند و به مردم گفت: ای کسانی که با من بیعت نمودهاید! بدانید که من خودم با برادرم علی بیعت کردهام و او واجب الاطاعه بر من و شماست که از او اطاعت کنیم. ایشان سپس از منبر پایین آمده و به اتفاق همه مردم به در خانه برادرش رفته و با حضرت بیعت کردند»[۳].
احمد بن موسی (ع) به اتفاق برادرانش، جناب سید امیر محمد عابد (ع) و جناب سید علاء الدین حسین (ع) و جمع کثیری از علویان و دوستان به قصد دیدار حضرت رضا (ع) از مدینه به سمت طوس حرکت نمودند. با حرکت کاروان، به مأمون خبر دادند که کاروانی انبوه از علویان و خاندان اهل بیت (ع) به سوی خراسان در حرکت میباشد. مأمون که میدانست اگر چنین جمعیتی از بنی هاشم و دوستداران و فدائیان آنها به طوس برسند، اسباب تزلزل مقام خلافت میگردد؛ لذا امریهای صادر نمود به تمام حکام بلاد که در هر کجا قافله بنی هاشم رسیدند، مانع از حرکت شوید و آنها را به سمت مدینه برگردانید. به هر کجا این حکم رسید قافله حرکت کرده بود مگر شیراز. حاکم شیراز که «قتلغ خان» نام داشت و مردی بسیار جدی و مقتدر بود، فوری با چهل هزار لشکر جرار، در «خان زنیان»، در هشت فرسخی شیراز اردو زد. همین که قافله بنی هاشم رسیدند، پیغام داد که حسب الامر خلیفه، آقایان از همین جا باید برگردید. حضرت سید امیر احمد (ع) فرمودند: ما قصدی از این مسافرت نداریم، جز دیدار برادر بزرگوارمان حضرت رضا (ع) امیر لشکر که دستور داشت تا به هر نحوی که شده مانع پیشروی کاروان گردد، سخن حضرت سید احمد (ع) را نپذیرفت و گفت: یا هم اکنون به مدینه باز میگردید و یا همین محل را قتلگاه خود میسازید. با این سخن ولولهای در کاروان برپا شد. خانواده امام رضا (ع) که مسافتی طولانی را تنها به عشق دیدار برادرشان طی نموده بودند، حاضر نشدند دست از خواسته خویش بردارند. مردان جنگی همراه کاروان شمشیرها را آماده کردند و کاروان به آهستگی به راه افتاد و این نشان از اراده راسخ در رسیدن به مرو بود. در این هنگام، لشکر قتلغ خان راه را بستند و جنگ شدید خونینی شروع شد. لشکر کفر در اثر فشار و شجاعت بنی هاشم پراکنده شدند. و چون نمیخواستند شکست را بپذیرند، تدبیری اندیشیدند. عدهای بالای بلندیها فریاد زدند: الان خبر رسید که ولیعهد علی بن موسی وفات کرد. این خبر مانند برق، ارکان وجود مردمان سست عنصر را تکان داده، از اطراف امامزادگان متفرق شدند. جناب سید امیر احمد، شبانه با اخوان و اقارب از بیراهه به شیراز رهسپار گردیدند. جناب احمد فرمودند: چون دشمن در تعقیب است، خوب است با لباس مبدل پراکنده شوید تا گرفتار نشوید. سید امیر احمد وقتی به شیراز وارد شدند، در منزل یکی از دوستان صمیمی اهل بیت (ع) در محل «سر دزک»[۴] پنهان و شب و روز را به عبادت میگذرانیدند.
از طرف والی فارس بسیاری برای پیدا کردن امامزادگان معظم گماشتند تا بعد از یک سال جناب سید امیر احمد را یافتند و با سوراخ کردن خانه مجاور، وارد خانه شدند و در موقع استراحت، از پشت سر، شمشیری بر فرق نازنینش زدند و بعد از به شهادت رساندن ایشان، خانه را بر سرشان خراب کردند، فلذا بدن مبارکش زیر تودههای خاک پنهان شد[۵]. اوایل قرن هفتم هجری، از جمله وزراء و مقربان دربار اتابک مظفرالدین، «امیر مقرب الدین مسعود» بوده که میل بسیاری به عمران و آبادی داشت. فلذا امر کرد، تل زبالهای که وسط شهر شیراز را به صورت بدی در آورده بود بردارند و در آن محل عمارت بزرگی بر پا کنند. روزی در اثنای کار، جسد تر و تازه مقتولی بدون تغییر و تبدیل، با فرق شکافته، زیبا و وجیه، در زیر آواری از خاک و زباله، پیدا شد. خبر به وزارت خانه رسید. حسب الامر وزیر اعظم، جمعی به تفتیش قضیه آمدند و فقط اثری که در بدن آن مقتول جوان دیدند که معرف او شد، حلقه انگشتری بود که بر خاتمش نقش بود: «العزة لله، احمد بن موسی» به این ترتیب، پیکر مقدس سید احمد بن موسی (ع) بعد از شناسایی در همان محل دفن شد و بر مزارش بقعهای بنا گردید[۶].
در سال ۷۴۵ هجری قمری، «ملکه تاشی خاتون» - مادر شاه شیخ ابو اسحاق اینجو، پادشاه فارس - اقدامات نیکویی بر بارگاه آن حضرت انجام داد. این بانوی نیکوکار، اقدام به بهسازی بارگاه کرد و در عرض ۵ سال از سال ۷۴۵ تا ۷۵۰ هجری قمری، آرامگاهی وسیع و گنبدی بلند بر آن ساخت. همچنین در جنب آرامگاه، مدرسهای وسیع بنا کرد. او همچنین تعداد زیادی از مغازههای بازار نزدیک حرم و ملک میمند فارس را وقف بر این آستان مقدس کرد.
ابن بطوطه جهانگرد مراکشی که در سال ۷۴۸ هجری قمری، برای بار دوم به شیراز سفر کرده، در سفرنامه خود درباره اقدامات ملکه تاشی خاتون و توصیف آرامگاه، چنین نوشته است: «این آرامگاه در نظر شیرازیها احترام تمام دارد و مردم برای تبرک و توسل به زیارتش میروند. تاشی خاتون، مادر شاه ابو اسحاق، در جوار این بقعه بزرگ، مدرسه و زاویهای ساخته است که در آن به اطعام مسافران میپردازند»[۷].
در سال ۱۳۶۰ هجری شمسی، با حکمی از سوی امام خمینی، آیت الله سید محمد مهدی دستغیب - برادر شهید دستغیب - به تولیت آستان احمدی منصوب شدند. در سال ۱۳۸۶، در شورای فرهنگ عمومی استان فارس یک روز به نام «بزرگداشت شاهچراغ» مطرح شد و متولیان امر تصمیم گرفتند که روز تولد آن حضرت را به عنوان مراسم بزرگداشت انتخاب کنند؛ لذا برای مشخص شدن روز دقیق تولد، مورخان و محققان تحقیقات خود را آغاز کردند اما پس از بررسیهای به عمل آمده، کارشناسان به این نتیجه رسیدند که روز تولد شاهچراغ بدرستی مشخص نیست و در این خصوص نقلهای متفاوتی وجود دارد. از اینرو تصمیم بر این شد که در دهه کرامت یعنی حد فاصل تولد حضرت معصومه (س) و امام رضا (ع) یک روز به عنوان روز بزرگداشت حضرت احمد بن موسی شاهچراغ (ع) تعیین شود.
شورای عالی انقلاب فرهنگی در تاریخ ۲۴ شهریور ۱۳۸۸ روز ششم ذیقعده یعنی پنجمین روز از دهه کرامت را به نام روز بزرگداشت احمد بن موسی شاهچراغ (ع) جهت ثبت در تقویم مناسبتهای ملی - اسلامی کشور تصویب کرد. بارگاه حضرت سید امیر محمد عابد در طرف دیگر صحن بارگاه شاهچراغ واقع شده است[۸].
منابع
پانویس
- ↑ اعیان الشیعه، ج۳، ص۱۹۱.
- ↑ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۷، ص۹.
- ↑ معارف و معاریف، ج۱، ص۵۹۷.
- ↑ محله سر دزک، همین مکانی است که بقعه و بارگاه حضرت شاهچراغ در آن قرار دارد.
- ↑ ریاض الانساب، ج۲، ص۱۴۶.
- ↑ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۷، ص۹؛ ریحانة الادب، ج۳، ص۵۱.
- ↑ سفرنامه ابن بطوطه (بارگاه و مرقد مطهر امام زاده سید احمد بن موسی شاهچراغ (ع) در طول تاریخ در معرض تغییرات و بهسازیهایی از طرف امرا و سلاطین ایرانی قرار داشته است که بدین شرح میباشد: در سال ۹۱۲ هجری قمری، به دستور شاه اسماعیل صفوی، بهسازی گستردهای بر آرامگاه انجام گرفت ۸۵ سال بعد، بر اثر زلزله سال ۹۹۷ هجری قمری، نیمی از گنبد آرامگاه ویران شد که دوباره در سالهای بعد بازسازی گردید. در سال ۱۱۴۲ هجری قمری، نادرشاه افشار بهسازی گستردهای بر این آرامگاه انجام داد و به دستور او قندیل بزرگی در زیر سقف و گنبد آویزان کردند. نادر شاه پیش از گرفتن شیراز و غلبه بر افغانها، پیمان بسته بود که اگر در جنگ پیروز شود، بهسازی شایستهای بر این بقعه انجام دهد. بنابر این پس از پیروزی بر افغانها و تسلط بر شیراز، ۱۵۰۰ تومان پول آن زمان را صرف بهسازی شاه چراغ کرد و قندیل او ۷۲۰ مثقال وزن داشته که از طلای ناب و زنجیر نقرهای ساخته بودهاند. این قندیل تا سال ۱۲۳۹ هجری قمری هم چنان آویزان بود. در زلزله سال ۱۲۳۹ هجری قمری، شیراز با خاک یکسان شد و این آرامگاه نیز به کلی مخروبه گردید. نویسنده تذکره دلگشا که خود شاهد این زلزله بوده است چنین مینویسد: «گنبد بقعه شاه چراغ که از غایت ارتفاع، آفتاب جهان تاب هر روز در نیم روز خود را در سایه آن کشیدی به یک دفعه چنان بر زمین خورد که زمین شکافته و در اعماق خاک فرو رفت... و آن عمارات عالی... تو گویی همیشه ویران بوده»... پس از زلزله، قندیل اهدایی نادر شاه را فروختند و صرف بازسازی آرامگاه کردند، در سال ۱۲۴۳ هجری قمری، به دستور فتحعلی شاه قاجار، حسینعلی میرزا فرمانفرما، پیگیر شد تاکف بقعه را یک متر از سطح زمین بلندتر بسازد. این کار صورت گرفت و به جای استفاده از سنگ و ساروج، آن را از سنگ و آجر و گچ بنا کردند و در آخر ضریحی نقرهای بر قبر نصب کردند. در سال ۱۲۶۹ هجری قمری، بر اثر زلزله، گنبد آرامگاه شکست و فرو ریخت. در همان سال محمد ناصر ظهیر الدوله آن را نوسازی کرد. در سال ۱۲۸۹ هجری قمری، مسعود میرزا ظل السلطان، دری نقرهای بر ورودی حرم نصب کرد و در سال ۱۲۹۲ هجری قمری، شاهزاده ظل السلطان، ساعت زنگدار بزرگی بر برج جنوبی بقعه نصب کرد. در سال ۱۳۰۶ هجری شمسی، آینه کاری مفصلی بر دیوارهای داخل حرم انجام گرفت. در سال ۱۳۳۶ هجری شمسی، آخرین گنبد قدیمی آرامگاه برچیده شد و اولین گنبد با بتون آرمهای توسط انجمن آثار ملی و اداره باستانشناسی فارس به همت هنرمند فقید، سید احمد رضازاده ساخته شد.)
- ↑ محمدی، حسین، رضانامه ص ۹۶.