بحث:حدیث غدیر: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «==استدلال به خبر غدیر بر امامت== استدلال به خبر غدیر در دو مرحله سامان مییابد: اثبات اصل آن و دلالتش برخلافت و امامت. ===اثبات خبر غدیر=== در میان احادیث نبوی روایتی به اندازه حدیث غدیر روایتگر - اعم از شیعه و سنی - ندارد؛ به گون...» ایجاد کرد) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
شایان [[تأمل]] است که با توجه به متن [[خطبه غدیر]] و دقت در سایر مطالبی که [[پیامبر]] در [[سخنرانی]] خود فرمودهاند، معنای «مولا» و مراد از «[[ولایت]]» برای مخاطبان بسیار روشن بوده است و هر مُنصفی که آن را مطالعه کند و شرایط خطبه را به طور کامل در نظر بگیرد، واضحتر از آن خواهد بود که جای بحث و [[احتجاج]] باشد. به کار بردن کلمه «مولا» برای آن است که هیچ لفظی چون [[امامت]]، [[خلافت]]، [[وصایت]]، نمیتواند حامل معنای دقیقی باشند که [[برتر]] از همه معانی الفاظ مذکور است. پیامبر فقط امامت یا خلافت یا وصایت حضرت را اعلام نمیکند، بلکه اولی به نفس بودن و [[صاحب اختیار]] تام بر [[جان]] و [[مال]] و [[دین]] [[مردم]] بودن را بیان میفرماید. به دیگر سخن، [[ولایت مطلقه]] الهیه راکه به معنای [[نیابت]] تامه از سوی [[پروردگار]] است، هیچ لفظی فصیحتر و گویاتر از «مولا» برای ادای این منظور پیدا نمیشود. اگر کلمه دیگری در اینجا به کار رفته بود، [[دشمنان]] [[غدیر]] خیلی آسانتر آن را میپذیرفتند یا در [[مقام]] رد آن چنین نمیکوشیدند. آنان با تشکیک در معنای واژه «مولا» میخواهند آن را از محتوای مهم و کارساز [[عقیدتی]] و اجتماعیاش جدا کنند و آن را در حد بیان یک موضوع [[عاطفی]] و [[اخلاقی]] پایین بیاورند. آنان از معنای وسیع «اولی به نفس» [[وحشت]] دارند و معنای آن را خوب میفهمند که این گونه به مبارزهاش برخاستهاند.<ref>[[محمد باقر انصاری|انصاری، محمد باقر]]، [[غدیر (مقاله)| مقاله «غدیر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]] ص ۵۵.</ref> | شایان [[تأمل]] است که با توجه به متن [[خطبه غدیر]] و دقت در سایر مطالبی که [[پیامبر]] در [[سخنرانی]] خود فرمودهاند، معنای «مولا» و مراد از «[[ولایت]]» برای مخاطبان بسیار روشن بوده است و هر مُنصفی که آن را مطالعه کند و شرایط خطبه را به طور کامل در نظر بگیرد، واضحتر از آن خواهد بود که جای بحث و [[احتجاج]] باشد. به کار بردن کلمه «مولا» برای آن است که هیچ لفظی چون [[امامت]]، [[خلافت]]، [[وصایت]]، نمیتواند حامل معنای دقیقی باشند که [[برتر]] از همه معانی الفاظ مذکور است. پیامبر فقط امامت یا خلافت یا وصایت حضرت را اعلام نمیکند، بلکه اولی به نفس بودن و [[صاحب اختیار]] تام بر [[جان]] و [[مال]] و [[دین]] [[مردم]] بودن را بیان میفرماید. به دیگر سخن، [[ولایت مطلقه]] الهیه راکه به معنای [[نیابت]] تامه از سوی [[پروردگار]] است، هیچ لفظی فصیحتر و گویاتر از «مولا» برای ادای این منظور پیدا نمیشود. اگر کلمه دیگری در اینجا به کار رفته بود، [[دشمنان]] [[غدیر]] خیلی آسانتر آن را میپذیرفتند یا در [[مقام]] رد آن چنین نمیکوشیدند. آنان با تشکیک در معنای واژه «مولا» میخواهند آن را از محتوای مهم و کارساز [[عقیدتی]] و اجتماعیاش جدا کنند و آن را در حد بیان یک موضوع [[عاطفی]] و [[اخلاقی]] پایین بیاورند. آنان از معنای وسیع «اولی به نفس» [[وحشت]] دارند و معنای آن را خوب میفهمند که این گونه به مبارزهاش برخاستهاند.<ref>[[محمد باقر انصاری|انصاری، محمد باقر]]، [[غدیر (مقاله)| مقاله «غدیر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]] ص ۵۵.</ref> | ||
==[[شبهه]] در [[دلالت حدیث غدیر]]== | |||
درباره دلالت حدیث غدیر سه گونه شبههآفرینی دیده میشود: | |||
#در مواردی با ذکر یک یا چند جمله از [[حدیث غدیر]] و حذف همه شرایط زمانی و مکانی آن، معنای [[حدیث]] را [[تضعیف]] کردهاند<ref>احمد بن حنبل، المسند، ج۴، ص۳۷۲؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص١٠٩. </ref>. | |||
#در مواردی [[تحریف]] در [[تاریخ]] [[غدیر]] دیده میشود؛ مثلاً جمله {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ...}} را آوردهاند و بقیه داستان را به صورت دیگری نقل کردهاند. در بعضی موارد مدعی شدهاند که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} اصلاً در غدیر حضور نداشته است! گاهی نیز جمله {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ...}} را برای غیر غدیر آوردهاند. | |||
# شبهه معروف حدیث غدیر معنای «مولا» است. نخست گفتهاند: صیغه «مفعل» به معنای «افعل» نمیآید؛ یعنی «مولا» به معنای «اولی» به کار نمیرود. بر فرض [[تسلیم]]، مراد از آن «اولی به [[محبت]]» است، نه «[[اولی به تصرف]]». سپس گفتهاند: اگر «مولا» به معنای «اولی به تصرف» باشد و به [[امامت]] او نیز دلالت کند، این [[مقام]] [[باطنی]] امیرالمؤمنین{{ع}} است، گرچه در ظاهر به این مقام دست نیابد، و دیگران [[خلافت]] را به دست گیرند. در نتیجه هم [[خلافت ظاهری]] آنان [[حق]] است، [[خلافت باطنی]] حضرت! | |||
در پاسخ به مسائل مطرح شده درباره حدیث غدیر، مباحث بسیار مفصلی در کتب [[کلامی]] و [[حدیثی]] به چشم میخورد و علمای بزرگ جوانب آن را از هر جهت کاویده و راه را بر همه [[شبهات]] بستهاند. آنان با استناد به [[ادله]] لغوی و ادبی، قرائن حال و مقال و شواهد [[تاریخی]]، دلالت حدیث غدیر را بر [[ولایت مطلقه]] امیرالمؤمنین{{ع}}، در حد [[قطعی]] و پذیرفتنی در محافل [[علمی]] ثابت کردهاند که بسیاری از آنها ضمن مطالب گذشته ذکر شد. خلاصهای از مطالب [[دانشمندان]] در [[پاسخ به شبهات]] دلالتی چنین است: | |||
۱. در پاسخ به کسانی که فقط یک یا چند جمله از حدیث غدیر را آورده و همه مقارنات آن را حذف کردهاند، نخست میگوییم: در روایاتی از [[اهل سنت]] تصریح شده که «حضرت خطبهای خواند و نیازهای [[امت]] را تا [[روز قیامت]] بیان فرمود»<ref>هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۵.</ref>. باید پرسید: کجا است آن [[خطبه]] که فقط یک جملهاش باقی مانده است؟ در بقیه خطبه چه مطالبی بوده که حذف شده است؟ افزون بر این که [[روایات]] بسیاری از [[اهل سنت]]، متن مفصلی از [[حماسه غدیر]] را ثبت کرده است. بنابراین، باید همه [[احادیث غدیر]] را کنار یکدیگر قرار داد و قرائن موجود در آن را سنجید و نتیجه گرفت، نه فقط جمله {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ...}} را ذکر کرده، به جستوجوی معنای «مولا» از کتب لغت پرداخت! | |||
۲. در پاسخ به کسانی که در بیان حماسه غدیر به [[تحریف]] یا حذفی دست یازیده و احیاناً حضور [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را در [[غدیر]] [[نفی]] کردهاند، باید گفت: [[احادیث]] بسیاری از اهل سنت داستان را به طور مفصل نقل و به حضور امیرالمؤمنین{{ع}} در غدیر تصریح کردهاند؛ به گونهای که [[پیامبر]] دست او را گرفت و بالا برد، سپس جمله {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} را فرمود. از آنجا که امیرالمؤمنین{{ع}} پیش از [[سفر حج]] به [[یمن]] رفته بود و به [[دستور پیامبر]] برای ایام [[حج]] به [[مکه]] بازگشت و در بقیه قضایا همراه حضرت بود، بعضی از این قسمت [[تاریخ]] [[سوء استفاده]] کرده و بازگشت حضرت را از یمن نیاوردهاند. | |||
۳. بیش از ۶۵ نفر از [[اهل]] [[ادب]] و لغت به کاربرد «مولا» به معنای «اولی» اعتراف دارند<ref>میلانی، سید علی، نفحات الازهار، ج۸، ص۷۴؛ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۵۹۳ - ۵۹۱.</ref>. همچنین بیش از چهل نفر از [[مفسران]] «مولا» را به «اولی» [[تفسیر]] کردهاند<ref>بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۵۹۰ – ۵۸۹؛ میر حامد حسین، عبقات الانوار، ج۸، ص۱۹۹ - ۱۱. </ref>. [[تفتازانی]] و [[قوشچی]] که در سند یا [[دلالت حدیث]] بر [[امامت]] [[شبهه]] دارند، به شیوع استعمال «مولا» در معنای «[[اولی به تصرف]]» اعتراف کردهاند. | |||
در کتاب [[عوالم]] العلوم بحث مفصلی درباره معنای «مولا» آورده و شماری از کتب [[تفسیر]] [[عامه]] را ذکر کرده است که «مولا» را به معنای اولی» دانستهاند. همچنین فهرستی از [[راویان حدیث]] و [[شاعران]] و [[اهل لغت]] برشمرده که «اولی» را معنای اصلی «مولا» دانستهاند<ref>بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۵۹۱، ۵۸۹، ۳۳۱.</ref>. ذیلاً نام آنان ذکر میشود: | |||
[[محمد بن سائب کلبی]] م ۱۴۶، [[سعید بن اوس انصاری]] لغوی م ۲۱۵، [[معمر بن مثنی نحوی]] م ۲۰۹، [[ابوالحسن اخفش نحوی]] م ۲۱۵، [[احمد بن یحیی ثعلب]] م ۲۹۱، [[ابوالعباس مبرد نحوی]] م ۲۸۶، [[ابواسحاق زجاج لغوی نحوی]] م ۳۱۱، [[ابوبکر ابن انباری]] م ۳۲۸، [[سجستانی عزیزی]] م ۳۳۰، [[ابوالحسن رمانی]] م ۳۸۴، [[ابونصر فارابی]] م ۳۹۳، [[ابواسحاق ثعلبی]] م ۴۲۷؛ [[ابوالحسن واحدی]] م ۴۶۸، [[ابوالحجاج شمنتری]] م ۴۷۶، [[قاضی زوزنی]] م ۴۸۶، [[ابوزکریا شیبانی]] م ۵۰۲، [[حسین فراء بغوی]] م، ۵۱۰، [[جارالله زمخشری]] م ۵۳۸، [[ابن جوزی بغدادی]] م۵۹۷، [[نظام الدین قمی]] م ۷۲۸، [[سبط ابن جوزی]] م ۶۵۴، [[قاضی بیضاوی]] م ۶۸۵، [[ابن سمین حلبی]] م ۷۵۶، [[تاج الدین خجندی نحوی]] م ۷۰۰، [[عبدالله نسفی]] م ۷۱۰، [[ابن صباغ مالکی]] م ۷۵۵، [[واعظ کاشفی]] م ۹۱۰، ابوالسعود م ۹۸۲، [[شهاب الدین خفاجی]] م ۱۰۶۹. | |||
[[شاهد]] دیگر برای معنای «مولا» [[احادیث غدیر]] است که به الفاظ دیگر نقل شده است. در موارد مذکور به جای {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ}} جملات دیگری آمده که معنای آن را روشن میسازد؛ از جمله {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ}}<ref>احمد بن حنبل، المسند، ج۵، ص۳۶۱، ۳۵۸، ۳۵۰؛ نسائی، خصائص امیر المؤمنین{{ع}}، ص۱۰۳، ۹۳؛ ابن ماجه، السنن، ج۱، ص۴۳؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۳۵، ۱۰۵، ۱۰۴؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص١٠٩: خوارزمی، المناقب، ص۹۳؛ ابن مغازلی، مناقب امیرالمؤمنین، ج۱۶، ص۱۸؛ جوینی فرائد السمطین، ج۱، ص۷۰؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۰۹.</ref>، {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ وَ مَنْ كُنْتُ إِمَامَهُ فَعَلِيٌّ إِمَامُهُ}}<ref>قندوزی، ینابیع الموده، ص۲۵۰.</ref>، {{متن حدیث|مَنْ کَانَ وَلِیُّهُ فَهَذَا وَلِیُّهُ}}<ref>نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص١۰١.</ref>، {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَإِنَّ عَلِيّاً بَعْدِی مَوْلَاهُ}}<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۷، ص۳۴۹.</ref>، {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ أَوْلَی بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ}}<ref>زمخشری، نزل الابرار، ص۲۱؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۲۹.</ref>، {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ وَلِيُّهُ بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ}}<ref>سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۲.</ref>؛ | |||
از مجموع این عبارات که تعبیر دیگری از م{{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ}} است، [[امامت]] و [[اولی به تصرف]] بودن و ارتباط موضوع به [[زمان]] پس از [[پیامبر]] به وضوح بر میآید. | |||
[[شاهد]] دیگر دربارهٔ معنای «مولا» این است که برای آن معانی دیگری هست که [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} با همان معانی هم ثابت میشود؛ از جمله معنای «متولی الأمر» است که بیش از پانزده تن از [[علمای اهل سنت]] آن را ذکر کردهاند<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۳۳؛ زمخشری، تفسیر الکشاف، ج۱، ص۳۳۳؛ بیضاوی، انوارالتنزیل، ص۷۱۶؛ عبدالله نسفی، تفسیر نسفی، ج۱، ص۱۴۴؛ اندلسی، البحر المحیط، ج۴، ص۱۴۹ و ج۵، ص۵۲؛ نیشابوری، غرائب القرآن، ج۳، ص۱۱۳، ج۱۴، ص۹۹ وج ۱۷، ص۱۲۶؛ سیوطی، تفسیرالجلالین ص۳۶۲، ۲۵۶، ۲۴۰، ۶۶؛ محمد بن ابی بکر رازی، تفسیر رازی، ج۷، ص۱۶۱ وج ۱۰، ص۸۸.</ref>؛ و این همان امامت و به دست گرفتن زمام امور [[مردم]] پس از پیامبر است. معنای دیگر «المتصرف فی الأمر» است که با «اولی به تصرف» یکی است و همان را میرساند و در [[کلام]] عدهای از [[اهل سنت]] آمده است<ref>نیشابوری، غرائب القرآن، ج۷، ص۱۲۸؛ فخررازی، محمد، التفسیر الکبیر، ج۱۳، ص۱۸ - ۱۷، ج۲۳، ص۷۴؛ قاری، ملاعلی، المرقاة فی شرح المشکاة، ج۵، ص۵۶۸.</ref>. معنای دیگر ولی «الأمر» است<ref>سیوطی، تفسیر الجلالین، ص۳۶۲؛ نیشابوری، غرائب القرآن، ج۳، ص۱۱۳ وج ۱۴، ص۹۹.</ref> که مرادف «متولی الأمر» است. معنای دیگر «مَلیک» است که امور مردم در دست او است و «ملیک النحل» به [[ملکه]] زنبوران عسل میگویند<ref>بخاری، صحیح بخاری، ج۸، ص، ۱۹۹، کتاب التفسیر؛ عینی، بدرالدین، عمدة القاری، ج۱۸، ص۱۷۰؛ قسطلانی، ارشاد الساری، ج۷، ص۷۷.</ref>، و این نیز با معنای [[امامت]] و [[ریاست عامه]] وی بر [[مردم]] سازگار است. | |||
۴. از سوی دیگر، اعتراف عدهای از [[علمای اهل سنت]] به مفاد [[حدیث غدیر]] میتواند بهترین دلیل بر معنای «مولا» باشد، مانند [[محمد بن محمد غزالی]]، [[حکیم سنایی]]، [[عطار]]، [[ابن طلحه شافعی]]، [[سبط ابن جوزی]]، [[گنجی شافعی]]، [[سعیدالدین فرغانی]]، [[تقی الدین مقریزی]]، [[شهاب الدین دولت آبادی]]، [[شهاب الدین احمد]]، [[محمد بن اسماعیل امیر]] و [[محمد بن اسماعیل دهلوی]]<ref>ر.ک: غزالی، سرالعالمین، ص۷۴؛ ابن طلحه، شافعی، مطالب السؤول، ص۴۴؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۰؛ گنجی، کفایة الطالب، ص۱۶۶؛ حکیم سنایی، حدیقة الحقیقه؛ عطار نیشابوری، دیوان مظهر الحق؛ مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار؛ ج۲، ص۲۲۰.</ref> که به مفاد حدیث غدیر و [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[اقرار]] دارند<ref>مقاله حاضر، بخشی از پژوهش مفصل نویسنده درباره غدیر است.</ref>.<ref>[[محمد باقر انصاری|انصاری، محمد باقر]]، [[غدیر (مقاله)| مقاله «غدیر»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]] ص ۲۶۶.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۱۴ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۲۷
استدلال به خبر غدیر بر امامت
استدلال به خبر غدیر در دو مرحله سامان مییابد: اثبات اصل آن و دلالتش برخلافت و امامت.
اثبات خبر غدیر
در میان احادیث نبوی روایتی به اندازه حدیث غدیر روایتگر - اعم از شیعه و سنی - ندارد؛ به گونهای که آن را از حد تواتر هم بالاتر دانستهاند. بدین جهت محدثان، اخبار غدیر را در زمره احادیث صحیح آورده و بسیاری به صحیح بودن آن تصریح کردهاند. از سوی دیگر، تاریخ نویسان حماسه غدیر را در طول قرون متمادی یکی از مسلمات گرفته و با اسناد متصل آن را روایت کردهاند؛ حتی کتبی مستقل یا بخشهای مستقلی از کتابهایشان را به جمع اسانید حدیث غدیر اختصاص دادهاند[۱]. ظهور و اشتهارش و حصول یقین به آن مانند جنگهای پیامبر، حتی خود حجةالوداع است. از سوی دیگر، احتجاج امیرالمؤمنین و ائمه اطهار(ع) و اصحابشان دلیل بر آن است که اصل خبر غدیر از واضحات و محکمات بوده است؛ وگرنه ادعای آن در چنان مجالس و محافل اجتماعی که پر از مخالف بود، امکان نداشت. همچنین جا داشت مخاطبان ائمه(ع) و اصحابشان نیز فوراً در مقام انکار برآیند؛ زیرا هیچ مانعی نداشتند، حتی به دروغ هم میتوانستند چنین ادعایی کنند، ولی در برابر احتجاج به غدیر حتی یک مورد انکار رخ نداده است.[۲]
اتقان حدیث غدیر
حدیث غدیر را از دو جهت باید متواتر دانست: لفظ و معنا. فایده تواتر معنوی در واقعه تاریخی آن است که با چینش متون مختلفی که در صدد بیان یک واقعیت بودهاند، جوانب بسیاری از ماجرا روشن میشود و مراحل تکمیل یک حقیقت تحقق یافته در خارج فراهم میگردد. گذشته از احادیثی که اصل «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» را از غدیر نقل کردهاند، روایاتی در دست است که متن آنها چندین برابر است و با تنظیم آنها یک واقعیت تاریخی به وسعت سه روز با تمام جزئیات آن به دست میآید. این، نکته بسیار مهم درباره غدیر است که شاید تاکنون بررسی درخور نشده است. با همین نگاه میتوان تقسیمات مختلفی که هم جنبه آماری و هم نتایج علمی مفیدی را دارا است، بدین شرح ارائه کرد:
- شماری از منابع در صدد بیان اصل ماجرا در قالب چند جمله بودهاند؛ ولی برخی از آنها تا حدودی خواستهاند که واقعه را با جزئیات بیشتری ارائه دهند. در کنار این دو دسته، منابعی بدون توجه به اصل داستان، فقط گوشههایی از قضایای سه روز توقف در غدیر را بیان کردهاند یا مسائل مرتبط به پیش و پس از واقعه را آوردهاند.
- منابع و تألیفات مربوط به غدیر را از یک جهت به مؤلفان شیعه و سنی تقسیم میکنیم؛ زیرا تبیین غدیر طبق منابع شیعی، در واقع تقویم ریشههای اعتقادی مذهب است، ولی وقتی در منابع اهل سنت درباره غدیر مطالبی بیابیم، دو نتیجه بزرگ پدید میآید: تأیید عقاید خود، حتی از منابع طرف مقابل. همچنین ارائه مدارک مقبول طرف مقابل در مباحثههای علمی و بهرهوری از منابع آنان در پاسخ به ادعاهای مربوط به خلافت.
- مؤلفان قرون نخستین اسلام از این جهت اهمیت دارند که گفتار و تألیفات آنان نقش بسیار مهم در حل مسئله و رسیدن به انصاف دارد؛ به ویژه که آنان به روزگار پیامبر نزدیکتر بودهاند. از سوی دیگر، مؤلفان قرون متأخر نیز که در گسترش جوانب علمی مسئله کوشیدهاند، راهگشای نتیجهگیریهای صحیح و پذیرفتنی برای نسل کنونی شدهاند.، بنابراین، هر دو گروه نقش بسزایی در مباحث علمی غدیر دارند.
- تألیفات مربوط به غدیر، به دو گروه مستقل و ضمنی تقسیم میشود:
- کتابهای مستقل، تألیفاتی هستند که آغاز تا انجام آن درباره غدیر است. این نوشتهها نیز در دو گروه گنجاندنی است: برخی جهتی از جهات مربوط به غدیر را موضوع خود قرار دادهاند، و دسته دیگر به جمعآوری و دستهبندی همه جوانب مربوط به غدیر را بر رسیدهاند.
- کتابهای ضمنی، آثاری هستند که همه متن کتاب درباره غدیر نیست. این گروه از کتابها نیز دو گونهاند: آنهایی که بخش مستقلی درباره غدیر دارند یا در جاهای مختلف آن به مناسبتهای متفاوت، مطالبی درباره غدیر آوردهاند و اصل کتاب یا بخش خاصی از آن به غدیر نپرداخته است. آنچه باید مورد قدردانی علمی قرار گیرد، بخشهای عمدهای از اکثر کتب حدیثی و اعتقادی و تاریخی است که به موضوع غدیر پرداختهاند و هر یک وظیفه خود را در برابر آن به انجام رساندهاند.[۳]
اسناد خبر غدیر
ماجرای غدیر به صورتی در سینهها جای گرفت که عده زیادی خطبه غدیر یا قسمتی از آن را حفظ کردند و برای نسلهای آینده به یادگار گذاشتند و هیچ کس قدرت کنترل یا حبس چنین خبر مهمی را نداشت. شخص امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا(س) که رکن غدیر بودند، و نیز ائمه یکی پس از دیگری تأکید خاصی بر حفظ این حدیث داشتند، و همه ایشان بارها در مقابل دوست و دشمن بدان احتجاج و استدلال مینمودند[۴]، و در آن شرایط حساس، امام باقر(ع) متن کامل خطبه غدیر را برای اصحابش بیان کرده است.
کتب مفصلی در زمینه بحثهای رجالی و تاریخی مربوط به سند حدیث غدیر تألیف شده است که نمونه آن کتاب الغدیر تألیف علامه شیخ عبدالحسین امینی نجفی است. در این کتابها، اسامی راویان حدیث غدیر از مرد و زن جمعآوری شده، درباره موثق بودن راویان آن بحث شده است و نیز تاریخچه مفصلی از اسناد و راویان حدیث غدیر تدوین، و جنبههای اعجابانگیز آن در زمینههای اسناد و رجال تبیین شده است. ذیلاً به دو نمونه اشاره میشود: ابوالمعالی جوینی میگوید: در بغداد در دست صحافی، یک جلد کتاب دیدم که بر پشت آن چنین نوشته بود: جلد بیست و هشتم از اسناد حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» و بعد از این جلد مجلد بیست و نهم خواهد بود[۵]. ابن کثیر میگوید: کتابی در دو جلد ضخیم دیدم که طبری در آن، احادیث غدیرخم را جمعآوری کرده بود[۶].
در پارهای از کتابهای بزرگان اهل سنت، حدیث غدیر، یکی از احادیث قطعی شمرده شده است؛ مانند اصمعی، ابن سکیت، جاحظ، سجستانی، بخاری، اندلسی، ثعلبی، ذهبی، مناوی، ابن حجر، تفتازانی، ابن اثیر، قاضی عیاض و باقلانی[۷]. همچنین بیش از دویست نفر از صحابه و عده زیادی از تابعان، با آنکه در شرایط سخت تقیه بودهاند و نقل حدیث غدیر برای آنان به قیمت حیثیت و جانشان تمام میشد، آن را نقل کردهاند. در کتاب عوالم العلوم فهرستی از راویان حدیث غدیر به ترتیب زمانی تا چهارده قرن آمده است و علامه بحرانی بیان کرده که چنین اتصال سند و نقل خَلَف از سَلَف و محکمی دارد، و سلسله بدون انقطاع اسناد در نقل حدیث غدیر را ثابت میکند[۸]. سپس راویان غدیر را به ترتیب الفبا و نیز مؤلفانی که حدیث غدیر را ثبت کردهاند، نام برده است[۹]. در پایان، به وثاقت صحابه و تابعان و سایر ناقلان حدیث غدیر پرداخته است[۱۰].[۱۱]
مدارک متن کامل خطبه غدیر
در تاریخچه کتابهای اسلامی، در نقل خطبه غدیر به صورت مستقل، نخستین بار به کتاب عالم شیعی، استاد بزرگ علم نحو، خلیل بن احمد فراهیدی، متوفای ۱۷۵ قمری بر میخوریم، که با نام جزء فیه خطبة النبی(ص) یوم الغدیر[۱۲] معرفی شده است. پس از او، کتابهای بسیاری در این زمینه تألیف گردیده است. متن کامل خطبه غدیر، در نه کتاب از منابع معتبر در دسترس با اسناد متصل نقل شده است. روایات آنها به سه طریق زیر منتهی میشود:
یکم. روایت امام باقر(ع) است که با اسناد معتبر در روضة الواعظین تألیف شیخ ابن فتال نیشابوری[۱۳]، الاحتجاج تألیف شیخ طبرسی[۱۴]، الیقین تألیف سید ابن طاووس[۱۵] و نزهة الکرام تألیف محمد بن حسین رازی[۱۶] نقل شده است.
دوم. روایت حذیفة بن یمان است که با اسناد متصل در اقبال الاعمال تألیف سید ابن طاووس[۱۷] به نقل از کتاب النشر و الطی نقل شده است.
سوم. روایت زید بن ارقم است که با اسناد متصل در العدد القویه تألیف علی بن یوسف حلی[۱۸]، التحصین تألیف سید ابن طاووس[۱۹] و الصراط المستقیم تألیف علی بن یونس بیاضی[۲۰]، و نهج الایمان تألیف علی بن حسین بن جبر[۲۱]، هر دو به نقل از کتاب الولایه تألیف طبری روایت شده است. شیخ حر عاملی در کتاب اثبات الهداة[۲۲] و علامه مجلسی در بحارالانوار[۲۳] و سید هاشم بحرانی در کتاب کشف المهم[۲۴] و سایر علمای متأخر، خطبه مفصل غدیر را از مدارک مذکور نقل کردهاند.[۲۵]
دلالت خبر غدیر
برای اثبات دلالت خبر غدیر بر ولایت و امامت امیرالمؤمنین(ع) دو مرحله باید طی شود:
- کلمه مولا به معنای «اولی بالامر» و «متصرف در امور» است که باید از دستورهای وی اطاعت شود.
- مراد از «مولا» در حدیث غدیر نیز همین معنا است.
برای اثبات این دو مرحله به سه روش اساسی و علمی میتوان عمل کرد:
- واژه «مولا» در معنای «اولی» حقیقت است و سایر اقسام در اشتقاق به آن معنا باز میگردد. اثبات این مطلب با استناد به لغت و کاربرد این کلمه در مضامین کلام عرب است که در آینده نزدیک آنها را ذکر میکنیم. پس، در اطلاق کلام، باید همین معنا را در نظر گرفت و نوبت به سایر معانی نمیرسد و انتخاب این معنا نیازمند قرینه نیست.
- معانی کلمه «مولا» چند گونه است:
- آنکه قطعاً درباره پیامبر نبوده است؛ مانند «حلیف»؛ یعنی کسی که خود را به قبیلهای منضم میکند و با آنان همپیمان میشود تا در سرد و گرم روزگار همراه آنان باشد. پیامبر با هیچ قبیله و گروهی چنین پیمانی نداشته است.
- آنکه درباره پیامبر صدق میکند، ولی قطعاً حضرت در غدیر آن را اراده نکرده است؛ یا بدان دلیل که از نظر جملهبندی و معنای عرفی قصد کردنی نیست؛ مثل مُعتِق (آزاد کننده)، مالک، جار (همسایه)، صهر (داماد)، خَلف (پشت سر)، اَمام (جلو)؛ و یا از آن رو که از واضحات بوده، فایدهای در ذکر آن هم نبوده است و آن، معنای «پسر عمو» است؛ زیرا پسر عمو بودن پیامبر و امیرالمؤمنین(ع) نیاز به گفتن ندارد. پس هر دو، نسبت به فرزند عموی دیگرشان - مثلاً پسر حضرت حمزه - پسر عمو به حساب میآیند و این از واضحات است.
- طبق دلیل روشن حضرت آنها را اراده نکرده است؛ مثلاً سرپرستی دینی و یاری در راه دین و محبت و ولایت عتق که در دیه و ارث مطرح است[۲۶]؛ زیرا هر مسلمانی، به خوبی میداند که دین خود را مدیون تلاشهای پیامبر است، و معنای دینداری جز یاری کردن و دوست داشتن آن حضرت نیست و با بغض به ایشان نمیتوان متدین به دین او بود. پس برگزاری آن اجتماع بزرگ برای بیان چنین معانی واضحی پذیرفتنی نیست. مسئله «ولایت عتق» نیز یکی از جزئیات مسائل فقه است و حضرت برای بیان چنین مطلبی، مردم را سه روز متوقف نمیکند.
- معنایی که قطعاً حضرت آن را قصد کرده است که پس از رد سایر معانی باقی میماند، و گرنه کلام وی بیمعنا و بیفایده میشود. این معنا همان است که در جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» پایه اعتقادی ما است و آن «اولی به تصرف بودن» و «اولی به فرمان دادن در امور مردم» است.
- در جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» قرینهای وجود دارد که مراد از مولا«اولی» است و همین برای اثبات امامت حضرت کافی است.
جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ» که قسمت نخست این شرط و جزا است، به طور مطلق و بدون تقید به قید یا حالت خاصی آمده است. بنابراین، به معنای عام «اولی» خواهد بود؛ یعنی پیامبر در تمام جهات نسبت به مردم اولی است و فرمان او مقدم است، و این اولویت در قرآن تبیین شده است؛ ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾[۲۷] که حتی بر جان مردم از خودشان بیشتر اختیار دارد. اکنون که معنای «مولا» در جمله پایه روشن شد، باید در جمله پیرو که با «فاء» عطف شده، دقیقاً همان معنا را با همان عمومیت داشته باشد؛ زیرا از قواعد سخن گفتن آن است که هرگاه جمله صریحی را بگویند، سپس جمله دیگری را به آن عطف کنند و در تشخیص معنای جمله دوم احتمالاتی باشد، عطف روشنترین دلیل برای اراده معنای ذکر شده در جمله پیشین است. اکنون که «ولایت مطلقه عامه» در جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ» برای رسول خدا(ص) ثابت شد، باید در جمله پیرو «فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» نیز دقیقاً همان معنا قصد شود. بنابراین، معنای جمله چنین میشود: امیرالمؤمنین(ع) - همانند پیامبر - صاحب اختیار مردم است و اختیارش بر مردم از خودشان بیشتر است و هر دستوری لازم بداند، به مردم صادر میکند و تدبیر امورشان در دین و دنیا به دست او است و در برابر امر او آنان را اختیاری نیست. این، همان امامت و ولایت مطلقه است.[۲۸]
چالشهای کلامی در حدیث غدیر
با آنکه خطبه غدیر منشور دائمی اسلام تلقی میشود و دارای محتوایی فراگیر نسبت به همه جوانب اسلام است، ولی بحثهای علمی در متن حدیث غدیر، عموماً در کلمه «مولا» و معانی عرفی و لغوی آن متمرکز شده است؛ زیرا قطب اصلی حدیث، جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» است، و در اشاره اجمالی به حدیث غدیر، همین جمله مدنظر قرار میگیرد، و راویان و محدثان نیز در هنگام اختصار، به همین جمله بسنده، و قرائن همراه آن را حذف کردهاند. بحث درباره معنای کلمه «مولا» از آنجا شروع شد که اکثر راویان مخالف شیعه، فقط همین یک فقره از حدیث را نقل کرده و متکلمان آنان برای دفاع از خود، بدون لحاظ قرائن و مطالب تاریخی، از همه خطبه فقط کلمه «مولا» را برگزیدهاند و به بحث درباره معنای لغوی و عرفی آن پرداختهاند. طبیعی است در مقابل آنان، علمای شیعه هم بر سر همین موضوع بحث کرده و به آنان جواب لازم را دادهاند و ناخواسته همه جوانب سخن بر محور همین یک کلمه متمرکز شده است.
شایان تأمل است که با توجه به متن خطبه غدیر و دقت در سایر مطالبی که پیامبر در سخنرانی خود فرمودهاند، معنای «مولا» و مراد از «ولایت» برای مخاطبان بسیار روشن بوده است و هر مُنصفی که آن را مطالعه کند و شرایط خطبه را به طور کامل در نظر بگیرد، واضحتر از آن خواهد بود که جای بحث و احتجاج باشد. به کار بردن کلمه «مولا» برای آن است که هیچ لفظی چون امامت، خلافت، وصایت، نمیتواند حامل معنای دقیقی باشند که برتر از همه معانی الفاظ مذکور است. پیامبر فقط امامت یا خلافت یا وصایت حضرت را اعلام نمیکند، بلکه اولی به نفس بودن و صاحب اختیار تام بر جان و مال و دین مردم بودن را بیان میفرماید. به دیگر سخن، ولایت مطلقه الهیه راکه به معنای نیابت تامه از سوی پروردگار است، هیچ لفظی فصیحتر و گویاتر از «مولا» برای ادای این منظور پیدا نمیشود. اگر کلمه دیگری در اینجا به کار رفته بود، دشمنان غدیر خیلی آسانتر آن را میپذیرفتند یا در مقام رد آن چنین نمیکوشیدند. آنان با تشکیک در معنای واژه «مولا» میخواهند آن را از محتوای مهم و کارساز عقیدتی و اجتماعیاش جدا کنند و آن را در حد بیان یک موضوع عاطفی و اخلاقی پایین بیاورند. آنان از معنای وسیع «اولی به نفس» وحشت دارند و معنای آن را خوب میفهمند که این گونه به مبارزهاش برخاستهاند.[۲۹]
شبهه در دلالت حدیث غدیر
درباره دلالت حدیث غدیر سه گونه شبههآفرینی دیده میشود:
- در مواردی با ذکر یک یا چند جمله از حدیث غدیر و حذف همه شرایط زمانی و مکانی آن، معنای حدیث را تضعیف کردهاند[۳۰].
- در مواردی تحریف در تاریخ غدیر دیده میشود؛ مثلاً جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ...» را آوردهاند و بقیه داستان را به صورت دیگری نقل کردهاند. در بعضی موارد مدعی شدهاند که امیرالمؤمنین(ع) اصلاً در غدیر حضور نداشته است! گاهی نیز جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ...» را برای غیر غدیر آوردهاند.
- شبهه معروف حدیث غدیر معنای «مولا» است. نخست گفتهاند: صیغه «مفعل» به معنای «افعل» نمیآید؛ یعنی «مولا» به معنای «اولی» به کار نمیرود. بر فرض تسلیم، مراد از آن «اولی به محبت» است، نه «اولی به تصرف». سپس گفتهاند: اگر «مولا» به معنای «اولی به تصرف» باشد و به امامت او نیز دلالت کند، این مقام باطنی امیرالمؤمنین(ع) است، گرچه در ظاهر به این مقام دست نیابد، و دیگران خلافت را به دست گیرند. در نتیجه هم خلافت ظاهری آنان حق است، خلافت باطنی حضرت!
در پاسخ به مسائل مطرح شده درباره حدیث غدیر، مباحث بسیار مفصلی در کتب کلامی و حدیثی به چشم میخورد و علمای بزرگ جوانب آن را از هر جهت کاویده و راه را بر همه شبهات بستهاند. آنان با استناد به ادله لغوی و ادبی، قرائن حال و مقال و شواهد تاریخی، دلالت حدیث غدیر را بر ولایت مطلقه امیرالمؤمنین(ع)، در حد قطعی و پذیرفتنی در محافل علمی ثابت کردهاند که بسیاری از آنها ضمن مطالب گذشته ذکر شد. خلاصهای از مطالب دانشمندان در پاسخ به شبهات دلالتی چنین است:
۱. در پاسخ به کسانی که فقط یک یا چند جمله از حدیث غدیر را آورده و همه مقارنات آن را حذف کردهاند، نخست میگوییم: در روایاتی از اهل سنت تصریح شده که «حضرت خطبهای خواند و نیازهای امت را تا روز قیامت بیان فرمود»[۳۱]. باید پرسید: کجا است آن خطبه که فقط یک جملهاش باقی مانده است؟ در بقیه خطبه چه مطالبی بوده که حذف شده است؟ افزون بر این که روایات بسیاری از اهل سنت، متن مفصلی از حماسه غدیر را ثبت کرده است. بنابراین، باید همه احادیث غدیر را کنار یکدیگر قرار داد و قرائن موجود در آن را سنجید و نتیجه گرفت، نه فقط جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ...» را ذکر کرده، به جستوجوی معنای «مولا» از کتب لغت پرداخت!
۲. در پاسخ به کسانی که در بیان حماسه غدیر به تحریف یا حذفی دست یازیده و احیاناً حضور امیرالمؤمنین(ع) را در غدیر نفی کردهاند، باید گفت: احادیث بسیاری از اهل سنت داستان را به طور مفصل نقل و به حضور امیرالمؤمنین(ع) در غدیر تصریح کردهاند؛ به گونهای که پیامبر دست او را گرفت و بالا برد، سپس جمله «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» را فرمود. از آنجا که امیرالمؤمنین(ع) پیش از سفر حج به یمن رفته بود و به دستور پیامبر برای ایام حج به مکه بازگشت و در بقیه قضایا همراه حضرت بود، بعضی از این قسمت تاریخ سوء استفاده کرده و بازگشت حضرت را از یمن نیاوردهاند.
۳. بیش از ۶۵ نفر از اهل ادب و لغت به کاربرد «مولا» به معنای «اولی» اعتراف دارند[۳۲]. همچنین بیش از چهل نفر از مفسران «مولا» را به «اولی» تفسیر کردهاند[۳۳]. تفتازانی و قوشچی که در سند یا دلالت حدیث بر امامت شبهه دارند، به شیوع استعمال «مولا» در معنای «اولی به تصرف» اعتراف کردهاند. در کتاب عوالم العلوم بحث مفصلی درباره معنای «مولا» آورده و شماری از کتب تفسیر عامه را ذکر کرده است که «مولا» را به معنای اولی» دانستهاند. همچنین فهرستی از راویان حدیث و شاعران و اهل لغت برشمرده که «اولی» را معنای اصلی «مولا» دانستهاند[۳۴]. ذیلاً نام آنان ذکر میشود: محمد بن سائب کلبی م ۱۴۶، سعید بن اوس انصاری لغوی م ۲۱۵، معمر بن مثنی نحوی م ۲۰۹، ابوالحسن اخفش نحوی م ۲۱۵، احمد بن یحیی ثعلب م ۲۹۱، ابوالعباس مبرد نحوی م ۲۸۶، ابواسحاق زجاج لغوی نحوی م ۳۱۱، ابوبکر ابن انباری م ۳۲۸، سجستانی عزیزی م ۳۳۰، ابوالحسن رمانی م ۳۸۴، ابونصر فارابی م ۳۹۳، ابواسحاق ثعلبی م ۴۲۷؛ ابوالحسن واحدی م ۴۶۸، ابوالحجاج شمنتری م ۴۷۶، قاضی زوزنی م ۴۸۶، ابوزکریا شیبانی م ۵۰۲، حسین فراء بغوی م، ۵۱۰، جارالله زمخشری م ۵۳۸، ابن جوزی بغدادی م۵۹۷، نظام الدین قمی م ۷۲۸، سبط ابن جوزی م ۶۵۴، قاضی بیضاوی م ۶۸۵، ابن سمین حلبی م ۷۵۶، تاج الدین خجندی نحوی م ۷۰۰، عبدالله نسفی م ۷۱۰، ابن صباغ مالکی م ۷۵۵، واعظ کاشفی م ۹۱۰، ابوالسعود م ۹۸۲، شهاب الدین خفاجی م ۱۰۶۹.
شاهد دیگر برای معنای «مولا» احادیث غدیر است که به الفاظ دیگر نقل شده است. در موارد مذکور به جای «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ» جملات دیگری آمده که معنای آن را روشن میسازد؛ از جمله «مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ»[۳۵]، «مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ وَ مَنْ كُنْتُ إِمَامَهُ فَعَلِيٌّ إِمَامُهُ»[۳۶]، «مَنْ کَانَ وَلِیُّهُ فَهَذَا وَلِیُّهُ»[۳۷]، «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَإِنَّ عَلِيّاً بَعْدِی مَوْلَاهُ»[۳۸]، «مَنْ كُنْتُ أَوْلَی بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ»[۳۹]، «مَنْ كُنْتُ وَلِيُّهُ بِهِ مِنْ نَفْسِهِ فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ»[۴۰]؛ از مجموع این عبارات که تعبیر دیگری از م«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ» است، امامت و اولی به تصرف بودن و ارتباط موضوع به زمان پس از پیامبر به وضوح بر میآید. شاهد دیگر دربارهٔ معنای «مولا» این است که برای آن معانی دیگری هست که امامت امیرالمؤمنین(ع) با همان معانی هم ثابت میشود؛ از جمله معنای «متولی الأمر» است که بیش از پانزده تن از علمای اهل سنت آن را ذکر کردهاند[۴۱]؛ و این همان امامت و به دست گرفتن زمام امور مردم پس از پیامبر است. معنای دیگر «المتصرف فی الأمر» است که با «اولی به تصرف» یکی است و همان را میرساند و در کلام عدهای از اهل سنت آمده است[۴۲]. معنای دیگر ولی «الأمر» است[۴۳] که مرادف «متولی الأمر» است. معنای دیگر «مَلیک» است که امور مردم در دست او است و «ملیک النحل» به ملکه زنبوران عسل میگویند[۴۴]، و این نیز با معنای امامت و ریاست عامه وی بر مردم سازگار است.
۴. از سوی دیگر، اعتراف عدهای از علمای اهل سنت به مفاد حدیث غدیر میتواند بهترین دلیل بر معنای «مولا» باشد، مانند محمد بن محمد غزالی، حکیم سنایی، عطار، ابن طلحه شافعی، سبط ابن جوزی، گنجی شافعی، سعیدالدین فرغانی، تقی الدین مقریزی، شهاب الدین دولت آبادی، شهاب الدین احمد، محمد بن اسماعیل امیر و محمد بن اسماعیل دهلوی[۴۵] که به مفاد حدیث غدیر و امامت امیرالمؤمنین(ع) اقرار دارند[۴۶].[۴۷]
منابع
پانویس
- ↑ محقق طباطبایی، سید عبد العزیز، الغدیر فی التراث الاسلامی، ص٧.
- ↑ انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۲۴۷.
- ↑ انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۲۴۸.
- ↑ جزری شافعی، اسنی المطالب فی مناقب علی بن ابی طالب(ع)، ص۵۰؛ امرتسری، ارجح المطالب، ص۵۷۱، ۴۴۸؛ سخاوی، الضوء اللامع، ج۹، ص۲۵۶؛ شوکانی، البدر الطالع، ج۲، ص۲۹۷؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة الامام امیرالمؤمنین(ع)، ج۱، ص۳۶۴؛ ابن مغازلی، مناقب امیرالمؤمنین(ع)، ص۲۱؛ ابونعیم، حلیة الاولیاء، ج۹، ص۶۴؛ صدوق، الامالی، ص۱۰۷؛ همو، معانی الاخبار، ص۶۵؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۳۲؛ فرات کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ص۳۶؛ استرآبادی، تأویل الآیات، ج۲، ص۴۷۴؛ طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، ج۱، ص۷۵؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۳۱۲ و ج۲، ص۲۲۳؛ سبزواری، جامع الاخبار، ص۱۱؛ قندوزی، ینابیع الموده، ص۴۸۰؛ تفسیر الامام العسکری(ع)، ص۳۷؛ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۴۷؛ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۴۷۶ - ۴۷۲.
- ↑ ابن جبر، نخب المناقب، ص۹۲؛ قندوزی، ینابیع الموده، ص۳۶؛ قاضی شوشتری، احقاق الحق، ج۲، ص۴۸۶؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۳۵.
- ↑ قاضی شوشتری، احقاق الحق، ج۲، ص۴۸۶؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۳۶.
- ↑ جاحظ، العثمانیه، ص۱۳۴؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۱، ص۳۷۵؛ ابن قتیبه، مختلف الحدیث، ص۵۲؛ ذهبی، دول الاسلام، ج۱، ص۲۰؛ همو، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۱۰؛ مناوی، الکواکب الدریه، ج۱، ص۳۹؛ شوکانی، فیض القدیر، ج۱، ص۵۷؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۲، ص۲۱۹؛ ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۷۲؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵، ص۳۲۱؛ حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۸۹؛ ابن اثیر، النهایه، ج۴، ص۳۴۶؛ ایجی، المواقف، ج۲، ص۶۱۱؛ طبری، محب الدین، الریاض النضره، ج۲، ص۲۴۴؛ برزنجی، مقاصد الطالب، ص۱۱؛ باقلانی، مناقب الائمه، ص۹۸؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۳، ص۱۲۱؛ اشعری، التمهید و البیان، ص۲۳۷؛ قلندر هندی، الروض الازهر، ص۳۵۷، ۹۴؛ غزالی، سرالعالمین، ص۲۱؛ کاشفی، معارج النبوه، ج۱، ص۳۲۹؛ زمجی بخاری، روضات الجنات، ص۱۵۸؛ مناوی، کنوز الدقائق، ص۹۸؛ قندوزی، ینابیع الموده، ص۲۷۴ و ۲۰۶، ۱۰۸؛ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۴۷۷.
- ↑ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۵۰۸ - ۴۹۳.
- ↑ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۵۲۲، ۵۰۹-۵۱۷.
- ↑ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۵۳۴ - ۵۲۹.
- ↑ انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۲۴۹.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ج۵، ص۱۰۱، شماره ۴۱۸.
- ↑ ابن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۸۹.
- ↑ طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، ج۱، ص۶۶؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۰۱.
- ↑ سید ابن طاووس، الیقین، ص۳۴۳، باب ۱۲۷؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۱۸.
- ↑ رازی، نزهة الکرام و بستان العوام، ج۱، ص۱۸۶.
- ↑ سید ابن طاووس، اقبال الاعمال، ص۴۵۶ و ۴۵۴؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۳۱، ۱۲۷.
- ↑ حلی، علی بن یوسف، العدد القویه، ص۱۶۹.
- ↑ سید ابن طاووس، التحصین، ص۵۷۸، باب ۲۹ از قسم دوم.
- ↑ بیاضی، الصراط المستقیم، ج۱، ص٣۵١.
- ↑ ابن جبر، نهج الایمان، ص۹۲.
- ↑ حر عاملی، اثبات الهداة، ج۲، ص۱۱۴، ج۳، ص۵۵۸.
- ↑ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۳۷، ص۲۱۷ – ۲۰۱.
- ↑ بحرانی، سیدهاشم، کشف المهم، ص۱۹۰.
- ↑ انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۲۵۱.
- ↑ «ولایت عتق» یعنی اگر کسی بندهای را آزاد کند، باید دیه قتل خطای او را بر عهده بگیرد. و نیز اگر آزاد شده، وارث نسبی نداشت، او ارث میبرد.
- ↑ «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۲۵۲.
- ↑ انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۵۵.
- ↑ احمد بن حنبل، المسند، ج۴، ص۳۷۲؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص١٠٩.
- ↑ هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۵.
- ↑ میلانی، سید علی، نفحات الازهار، ج۸، ص۷۴؛ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۵۹۳ - ۵۹۱.
- ↑ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۵۹۰ – ۵۸۹؛ میر حامد حسین، عبقات الانوار، ج۸، ص۱۹۹ - ۱۱.
- ↑ بحرانی، عبدالله، عوالم العلوم، ج۳/۱۵، ص۵۹۱، ۵۸۹، ۳۳۱.
- ↑ احمد بن حنبل، المسند، ج۵، ص۳۶۱، ۳۵۸، ۳۵۰؛ نسائی، خصائص امیر المؤمنین(ع)، ص۱۰۳، ۹۳؛ ابن ماجه، السنن، ج۱، ص۴۳؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۳۵، ۱۰۵، ۱۰۴؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص١٠٩: خوارزمی، المناقب، ص۹۳؛ ابن مغازلی، مناقب امیرالمؤمنین، ج۱۶، ص۱۸؛ جوینی فرائد السمطین، ج۱، ص۷۰؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۰۹.
- ↑ قندوزی، ینابیع الموده، ص۲۵۰.
- ↑ نسائی، خصائص امیرالمؤمنین، ص١۰١.
- ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۷، ص۳۴۹.
- ↑ زمخشری، نزل الابرار، ص۲۱؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۲۹.
- ↑ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۲.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۳۳؛ زمخشری، تفسیر الکشاف، ج۱، ص۳۳۳؛ بیضاوی، انوارالتنزیل، ص۷۱۶؛ عبدالله نسفی، تفسیر نسفی، ج۱، ص۱۴۴؛ اندلسی، البحر المحیط، ج۴، ص۱۴۹ و ج۵، ص۵۲؛ نیشابوری، غرائب القرآن، ج۳، ص۱۱۳، ج۱۴، ص۹۹ وج ۱۷، ص۱۲۶؛ سیوطی، تفسیرالجلالین ص۳۶۲، ۲۵۶، ۲۴۰، ۶۶؛ محمد بن ابی بکر رازی، تفسیر رازی، ج۷، ص۱۶۱ وج ۱۰، ص۸۸.
- ↑ نیشابوری، غرائب القرآن، ج۷، ص۱۲۸؛ فخررازی، محمد، التفسیر الکبیر، ج۱۳، ص۱۸ - ۱۷، ج۲۳، ص۷۴؛ قاری، ملاعلی، المرقاة فی شرح المشکاة، ج۵، ص۵۶۸.
- ↑ سیوطی، تفسیر الجلالین، ص۳۶۲؛ نیشابوری، غرائب القرآن، ج۳، ص۱۱۳ وج ۱۴، ص۹۹.
- ↑ بخاری، صحیح بخاری، ج۸، ص، ۱۹۹، کتاب التفسیر؛ عینی، بدرالدین، عمدة القاری، ج۱۸، ص۱۷۰؛ قسطلانی، ارشاد الساری، ج۷، ص۷۷.
- ↑ ر.ک: غزالی، سرالعالمین، ص۷۴؛ ابن طلحه، شافعی، مطالب السؤول، ص۴۴؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۰؛ گنجی، کفایة الطالب، ص۱۶۶؛ حکیم سنایی، حدیقة الحقیقه؛ عطار نیشابوری، دیوان مظهر الحق؛ مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار؛ ج۲، ص۲۲۰.
- ↑ مقاله حاضر، بخشی از پژوهش مفصل نویسنده درباره غدیر است.
- ↑ انصاری، محمد باقر، مقاله «غدیر»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۲۶۶.