امیرالحاج: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
«امیرالحاج» مقامی است که [[ریاست]] [[حاجیان]] را ایام [[حج]] بر عهده دارد. نخستین بار، در [[سال نهم هجری]]، [[ابوبکر]] -[[خلیفۀ اول]]- به این [[لقب]] ملقب گردید<ref>مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج۱، ص۶۵۰.</ref>. بعدها هنگامی که [[خلفا]] خود این امر را عهدهدار نمیشدند، آن را به یکی از امرای خود میدادند<ref>لغتنامه دهخدا، ج۳، ص۳۳۹۶.</ref>. [[وظیفه]] امیرالحاج، [[رهبری]] [[حجاج]] و محافظت آنان در اثنای [[سفر]] [[سیاسی]] و [[عبادی]] [[حج]] بوده است. امروزه، در [[کشورهای اسلامی]]، امیرالحاج به عنوان نماینده رسمی رؤسا و [[رهبران]] [[دولتها]]، عهدهدار این امر میباشد<ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|واژهنامه فقه سیاسی]]، ص ۵۱.</ref>. | «امیرالحاج» مقامی است که [[ریاست]] [[حاجیان]] را ایام [[حج]] بر عهده دارد. نخستین بار، در [[سال نهم هجری]]، [[ابوبکر]] -[[خلیفۀ اول]]- به این [[لقب]] ملقب گردید<ref>مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج۱، ص۶۵۰.</ref>. بعدها هنگامی که [[خلفا]] خود این امر را عهدهدار نمیشدند، آن را به یکی از امرای خود میدادند<ref>لغتنامه دهخدا، ج۳، ص۳۳۹۶.</ref>. [[وظیفه]] امیرالحاج، [[رهبری]] [[حجاج]] و محافظت آنان در اثنای [[سفر]] [[سیاسی]] و [[عبادی]] [[حج]] بوده است. امروزه، در [[کشورهای اسلامی]]، امیرالحاج به عنوان نماینده رسمی رؤسا و [[رهبران]] [[دولتها]]، عهدهدار این امر میباشد<ref>[[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|واژهنامه فقه سیاسی]]، ص ۵۱.</ref>. | ||
==امیر الحاج== | |||
«امارت [[حج]]» از منصبهایی است که [[ارتباط مستقیم]] با [[حکومت اسلامی]] دارد. [[نصب]] امیرالحاج از [[شؤون]] [[حکومت]] و از [[اختیارات]] و [[وظایف حاکم اسلامی]] است که کسی نمیتواند بدون [[اذن]] [[حاکم]]، این [[منصب]] [[دینی]] و [[اجتماعی]] را برعهده بگیرد. از [[زمان]] [[صدر اسلام]] که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[مراسم حج]] را با [[شکوه]] خاصی انجام میداد، [[حاکمان]] [[جامعه]]، اعم از [[عادل]] و [[فاسق]]، با تاسی به [[سیره پیامبر]]{{صل}}، یا خود در [[موسم حج]]، امارت حج را بر عهده داشتند یا فردی را به عنوان [[نماینده]] خود و امیر الحاج [[منصوب]] میکردند؛ زیرا عزیمت حجاج به [[مکه مکرمه]] و انجام [[مناسک حج]] با توجه به اهداف و شؤون مختلف آن به عنوان [[عبادت]] [[معنوی]] اجتماعی [[سیاسی]]، بدون [[امیر]] و [[سرپرست]] به سامان نمیرسد. | |||
[[مسعودی]] [[مورخ]] معروف فهرستی طولانی از کسانی را که از [[زمان حیات پیامبر]]{{صل}} تا [[سال ۳۵۰ هجری]]، امارت حج را بر عهده داشتند، ثبت کرده است. [[پیامبر خدا]]{{صل}} پس از [[فتح مکه]] در [[سال هشتم هجری]] «[[عتاب بن اسیدابی العیص بن امیه]]» را عامل و [[کارگزار]] خویش در [[مکه]] قرار داد و برحسب نقل مسعودی مراسم حج در آن سال به [[سرپرستی]] او انجام شد، از این رو او را اولین امیرالحاج در [[تاریخ اسلام]] شمرده است. البته برخی هم معتقدند که در این سال، حجاج امیری نداشته و خود مراسم حج را به جا آوردند<ref>مروج الذهب، مسعودی، ج۴، ص۳۹۵.</ref>. | |||
ولی به نظر میرسد اولین کسی که مستقلاً به عنوان امیرالحاج از سوی [[پیامبر]]{{صل}} عازم [[سفر حج]] شد و سرپرستی و امارت حجاج و نیز [[ابلاغ پیام]] [[برائت از مشرکان]] را بر عهده گرفت، [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} بود. در [[سال دهم هجری]] نیز [[رسول خدا]] خود عازم سفر حج شد و با انجام [[حجة الوداع]]، همه [[احکام]] و مناسک حج را به [[مسلمانان]] آموخت و طبعاً حضرت خود امیرالحاج بود. | |||
پس از رسول خدا{{صل}} و در زمان [[خلفا]] معمولاً حج به امارت و [[سرپرستی]] [[خلفا]] برگزار میشد و گاهی هم افرادی را به جای خود [[مأموریت]] میدادند. مثلاً در [[سال ۱۱ هجری]] [[عمر بن خطاب]]، در [[سال ۱۲ هجری]] [[ابوبکر]] و در [[سال ۱۳ هجری]] [[عبدالرحمان بن عوف]]، امارت [[حج]] را بر عهده داشتند. در [[زمان]] [[خلافت]] [[خلیفه دوم]] و سوم نیز خود خلفا در [[موسم حج]] حضور داشتند. بنابر نقل [[مسعودی]]، در [[سال ۳۶ هجری]]، [[عبدالله بن عباس]] - که قاعدتاً باید از جانب امیرالمؤمنین علی{{ع}} مأموریت امارت حج را بر عهده گرفته باشد - و در [[سال ۳۷ هجری]] باز هم عبدالله بن عباس از سوی حضرت [[مأمور]] شد. [[طبری]] نیز در این دو سال [[نماینده]] [[حضرت علی]]{{ع}} را عبدالله بن عباس معرفی کرده است. ولی سال ۳۹ را از قول [[واقدی]] سالی شمرده که عبدالله بن عباس نماینده علی{{ع}} - با مأمور [[معاویه]] [[اختلاف]] پیدا کردند<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۵۷۱.</ref>. | |||
در [[سال ۴۰ هجری]] که میان [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} و معاویه اختلاف و [[نزاع]] بود، «[[مغیرة بن شعبه]]» امارت حج را بر عهده گرفت. از این سال تا پایان [[سلطنت]] [[امویها]]، معمولاً امارت حج بر عهده اعوان و [[انصار]] معاویه و افرادی از [[دودمان]] [[بنی امیه]] بود. میتوان از [[عتبة بن ابیسفیان]]، [[مروان بن حکم]]، [[یزید بن معاویه]]، [[سعید بن عاص]]، [[ولید بن عتبه]]، و [[عثمان بن محمد بن ابیسفیان]] به عنوان امرای حج در این مقطع از [[تاریخ اسلام]] نام برد. پس از حادثه جانگداز [[کربلا]] که «[[عبدالله بن زبیر]]» دست به [[شورش]] زد و [[شهر مکه]] را در [[اختیار]] گرفت، تا سالیان درازی امارت حج را خود بر عهده داشت. | |||
در [[سال ۷۲ هجری]] که [[حجاج بن یوسف ثقفی]] بر [[کوفه]] مسلط شد، [[امیر الحاج]] بود و به نقل مسعودی پس از وقوف در [[منا]] و بازگشت به [[مکه]]، [[طواف]] [[خانه خدا]] را به جا نیاورد. در سال ۷۳ نیز امارت حج بر عهده او بود و در همین سال [[عبدالله بن زبیر]] را به [[قتل]] رساند. پس از این دوره، نام افرادی چون [[عبدالملک بن مروان]]، [[سلیمان بن عبدالملک بن مروان]]، [[ابان بن عثمان بن عفان]]، [[ولید بن عبدالملک]]، [[عمر بن عبدالعزیز بن مروان]]، [[ابوبکر محمد بن عمرو بن حزم]]، [[هشام بن عبدالملک]]، [[ابراهیم بن هاشم المخزومی]]، [[سلیمان بن هشام بن عبدالملک]]، [[ولیدبن یزید بن عبدالملک]]، [[خالد بن عبدالملک بن حارث]]، [[محمد بن عبدالملک بن مروان]] و افراد دیگری از این قبیل جلب نظر میکند<ref>مروج الذهب، مسعودی ج۴، ص۳۹۸.</ref>. | |||
هیچ یک از [[خلفای اموی]] و [[عباسی]]، امارت [[حج]] را همچون سایر [[مسئولیتهای اجتماعی]] و [[سیاسی]]، به افرادی که خارج از تیره و [[قبیله]] و یا اعوان و [[انصار]] خود بودند، واگذار نکردند. بنا به نقل [[مسعودی]] در [[سال ۲۰۲ هجری]]، [[ابراهیم بن موسی بن جعفر]] برای اولین بار به عنوان فردی از [[دودمان]] [[ابی طالب]]، امارت حج را بر عهده گرفت. آن هم نه اینکه از ناحیه [[خلیفه]] وقت [[نصب]] شده باشد، بلکه به واسطه [[شورشی]] که [[سازماندهی]] کرده بود، در [[موسم حج]] امارت حج را در [[اختیار]] گرفت<ref>مروج الذهب، مسعودی، ج۴، ص۴۰۱.</ref>. او در [[زمان]] [[خلافت مأمون عباسی]]، مدتی از جانب [[محمد بن محمد بن زید بن علی]] که [[قیام]] کرده بود، امارت [[یمن]] را بر عهده داشت. | |||
با [[حاکمیت]] خلفای اموی و عباسی، [[ائمه اطهار]]{{عم}} که [[شایستگی ولایت]] بر [[امت]] را داشتند، به لحاظ عدم [[بسط ید]] در امر [[عزل و نصب]] [[امیر الحاج]] نیز مانند سایر [[شؤون]] [[حکومتی]] دخالت نداشتند. انزوای آنان در [[جامعه]] به خصوص در بعضی از مقاطع [[تاریخ]] و عدم دخالت در امور [[حکومت]]، باز هم [[حکام]] و [[خلفا]] را [[راضی]] نمیکرد. خلفا از این که [[ائمه]] به لحاظ [[شخصیت]] والای [[علمی]] و [[معنوی]] مورد توجه [[مردم]] بوده و محبتشان در [[قلوب]] مردم جای دارد، [[اندوهگین]] و نگران بودند. جریان حضور هشام بن عبدالملک در [[سفر حج]] معروف است. هنگامی که او پس از [[طواف]]، آهنگ استلام [[حجر الاسود]] را نمود، با آنکه پسر [[عبدالملک]] [[حاکم]] و [[خلیفه]] بود، به خاطر ازدحام [[جمعیت]] از این که بتواند خود را به حجر الاسود برساند، [[ناامید]] شد؛ لذا با اطرافیانش به کنار [[مسجد]] آمده، در گوشهای به [[انتظار]] [[فرصت]] مناسبی برای استلام [[حجرالاسود]] نشست. در همین اثنا [[امام سجاد]]{{ع}} که قصد استلام حجر الاسود را نموده بود، مورد توجه [[مردم]] قرار گرفت و راه را برای ایشان باز کردند. حضرت تا کنار حجرالاسود جلو رفت و آن را لمس نمود، هشام که دقایقی پس از ناکامی خود [[تحمل]] [[مشاهده]] چنین صحنهای را نداشت، از روی تجاهل گفت: این فرد کیست که مردم برای او راه گشودند؟ اطرافیان نیز برای خوشایند او اظهار بیاطلاعی کردند، ولی در همین [[حال]] [[فرزدق]] با آنکه [[شاعر]] دربار محسوب میشد، نتوانست این [[بیاعتنایی]] و تجاهل را نادیده بگیرد و در قصیده غرّایی در [[فضیلت]] امام سجاد{{ع}} به معرفی آن حضرت پرداخت. | |||
{{عربی|يَا سَائِلِي أَيْنَ حَلَّ الْجُودُ وَ الْكَرَمُ عِنْدِي بَيَانٌ إِذَا طُلَّابُهُ قَدِمُوا | |||
هَذَا الَّذِي تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ وَ الْبَيْتُ يَعْرِفُهُ وَ الْحِلُّ وَ الْحَرَمُ | |||
هَذَا ابْنُ خَيْرِ عِبَادِ اللَّهِ كُلِّهِمُ هَذَا التَّقِيُّ النَّقِيُّ الطَّاهِرُ الْعَلَمُ | |||
هَذَا ابْنُ فَاطِمَةَ إِنْ كُنْتَ جَاهِلَهُ بِجَدِّهِ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ قَدْ خُتِمُوا}}<ref>مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۶۹ و ۱۷۲.</ref> | |||
در [[سال ۱۴۰ هجری]] نیز [[امام صادق]]{{ع}} که در [[موسم حج]] حضور داشت، هنگام عزیمت از [[عرفات]] به مشعر، مرکبش دچار مشکل شد و حضرت از مرکب فرود آمد. [[اسماعیل بن علی بن عبدالله بن عباس]] که امیرالحاج بود، و قدری جلوتر [[حرکت]] میکرد، متوجه حضرت شد، به انتظار ایستاد. امام صادق{{ع}} سرش را بلند کرده، فرمود: | |||
{{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا دَفَعَ لَمْ يَكُنْ لَهُ أَنْ يَقِفَ إِلَّا بِالْمُزْدَلِفَةِ}}<ref>وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۱، ص۳۹۹.</ref> «[[امیر الحاج]] وقتی حرکت آغاز کرد، نباید تا [[مزدلفه]] توقف نماید» | |||
اما او به [[احترام]] حضرت ایستاد تا ایشان سوار بر مرکب شده و حرکت کردند. | |||
«[[امام]]» در [[روایات]] [[حج]]، «امیرالحاج» است و [[فقها]] و [[محدثان]] بر این مطلب تصریح کردهاند. [[علامه]] [[محمدتقی مجلسی]] میگوید: «غالباً در کتاب [[حج]] که [[امام]] گویند، مراد از آن امیرالحاج است». [[صاحب جواهر]] نیز میگوید: {{عربی|المراد بالامام امير الحاج كما صرح به غير واحد}}<ref>جواهر الکلام، نجفی ج۱۹، ص۷.</ref> همچنین [[صاحب حدائق]] میگوید: {{عربی|و المراد بالامام هنا هو من يجعله الخليفة واليا على الموسم لا الامام حقيقة و ان كان منتحلا}}<ref>حدائق الناظرة، بحرانی ج۱۶، ص۳۵۴.</ref>. | |||
در عین [[حال]]، [[پیشوایان معصوم]] به همراه [[مردم]] در [[سفر حج]] حضور داشتند و [[اعمال]] و [[مناسک حج]] را بجا میآوردند و مخالفتی از سوی آنان در رابطه با امرای حج نقل نشده است؛ چراکه اساس و پایه [[مشروعیت خلفا]] مورد اشکال است و امیرالحاج تنها [[نماینده]] [[خلیفه]] در [[موسم حج]] است. بلکه در پارهای از موارد [[تأیید]] نسبی آنان به معنای آنکه حجاج [[بیت الله الحرام]] در امر حج به هر حال امیری دارند و باید برای [[نظم در امور]] تابع او باشند، استفاده میشود. | |||
در اعصار بعدی نیز اهتمام [[خلفا]] به [[نصب]] [[امیر الحاج]] در [[تاریخ]] ثبت شده است. نصب امیر الحاج علاوه بر جهات گوناگونی که در موسم حج و در [[مکه]] دارد، در گذشته برای [[حفاظت]] و [[مراقبت]] از کاروانهای حج در بین راه بوده است. با توجه به [[دشواری]] سفرها در گذشته و خطرات فراوانی که [[جان]] و [[مال]] مسافران را [[تهدید]] میکرد، وجود فردی به عنوان امیرالحاج را لازم دانستند؛ به طوری که در [[زمان]] [[خلافت عثمانی]] سالیان درازی افرادی را به این [[مسؤولیت]] میگماشتند و او به همراه هزاران سرباز همراه کاروانیان [[حرکت]] میکرد و در بین راه [[وظیفه حفاظت]] و مراقبت از جان و مال مسافران از دستبرد سارقان و [[راهزنان]] و گاهی تعدّی قبایلِ بین راه را به عهده داشت. گاهی [[قبایل]] بین راه به علل و انگیزههای مختلف از کاروانیان حج، مطالبه مال میکردند و در صورت ممانعت آنان، متعرض مسافران حج میشدند. | |||
به لحاظ مسؤولیت سنگینی که امیرالحاج در جهت [[سلامت]] کاروانها در رفت و برگشت برعهده داشت، همه ساله در بین [[صاحب منصبان]] [[عثمانی]]، [[اختلافات]] زیادی برای آنکه چه کسی صلاحیت [[تصدی]] این [[منصب]] را دارد، درمیگرفت. | |||
عدم [[بسط ید]] [[فقهای شیعه]] سبب گردیده است که مباحث [[حکومت]] کمتر مورد توجه و [[عنایت]] [[فقها]] قرار گیرد، حتی در سدههای اخیر از مباحثی مهم؛ چون [[امر به معروف و نهی از منکر]] نیز صرف نظر شده بود، چنان که [[احکام]] مربوط به «امیرالحاج» نیز در [[مناسک]] به چشم نمیخورد. هر چند این احکام غالباً استحبابی است، اما در شمار [[آداب]] [[حج]] نیز بیان نمیشود. | |||
[[امام خمینی]] [[احیاگر]] [[اسلام ناب محمدی]]{{صل}} در [[قرن]] حاضر در پرتو [[انقلاب اسلامی]] و [[نظام جمهوری اسلامی]] و به صحنه آمدن فقهای شیعه، بسیاری از مباحث مهجور [[دین]] را [[احیا]] کرد؛ از جمله این موارد و مباحث [[ارزشمند]] و سرنوشتساز، «بُعد [[سیاسی]] [[اجتماعی]] حج» است. آن [[بزرگوار]] این [[عبادت]] اجتماعی سیاسی را از غربتی که بدان دچار بود، [[نجات]] داد و چهره آن را از تحریفاتی که [[آلوده]] بود، [[پاک]] کرد و خواستار احیای [[حج ابراهیمی]] [[محمدی]] شد. | |||
او با [[نصب]] [[سرپرست حجاج]] [[بیت الله الحرام]] و تبیین [[وظایف]] وی، در جهت [[سرپرستی]] حجاج و احیای ابعاد مختلف حج، عرصههای جدیدی را در [[جهان اسلام]] گشود. هر چند [[ولایتی]] را که [[شیعه]] برای [[فقیه جامع الشرایط]] قائل است بر همه [[مسلمانان]] نافذ است، اما به مقدار بسط یدی که حضرت [[امام]] داشت و یا [[جانشین]] [[صالح]] او دارد، به انجام امور و از آن جمله نصب [[سرپرست]] برای حجاج [[ایرانی]] مبادرت میورزد. | |||
حضرت امام در سال ۵۸ طی حکمی دو تن از [[روحانیان]] انقلابی را به سرپرستی حجاج بیت الله الحرام [[منصوب]] کرد. | |||
در [[حکم امام]] به ایشان آمده است: «چون ایام برگزاری یکی از [[فرایض]] بزرگ [[اسلامی]] با محتوای عظیم [[انسانی]]، [[روحانی]]، سیاسی، اجتماعی، یعنی [[فریضه]] حج بیت الله الحرام نزدیک است و لازم است در آستانه برقراری [[جمهوری اسلامی]] با [[انقلاب]] شکوهمند [[ملت]] [[شریف]] [[ایران]]، این [[فریضه]] مقدسه از آثار [[طاغوت]] پاکسازی و به [[اسلام راستین]] برگردد، به این جهت شما را به عنوان [[سرپرست حجاج]] [[بیت الله الحرام]] تعیین نموده که با [[مشورت]] با [[مقامات]] صالحه هیأتی از [[افراد صالح]] و [[متعهد]] و با [[ایمان]] [[انتخاب]] و با [[همکاری]] آنان کلیّه امور مربوط به [[حج]] را تحت [[نظارت]] قرار دهید که ان شاءالله تعالی در [[حکومت]] جمهوری اسلامی این فریضه مقدسه با محتوای [[معنوی]] خود تحقق یابد<ref>صحیفه نور امام خمینی ج۹، ص۱۷۶.</ref>. | |||
از مجموع [[احکام]] حضرت [[امام]] در [[نصب]] [[نمایندگان]] خویش برای [[سرپرستی]] حجاج بیت الله الحرام در [[موسم حج]]<ref>حج در کلام و پیام امام خمینی، ص۱۱۷، فصل ۱۷.</ref>، نکاتی چند استفاده میشود که حائز اهمیت است: | |||
#پاکسازی فریضه حج از آثار طاغوت. | |||
#احیای ابعاد [[سیاسی]] [[اجتماعی]] حج. | |||
# [[دعوت]] [[مسلمانان]] به [[وحدت]] و [[مقابله با استکبار]] [[جهانی]]. | |||
# [[برنامهریزی]] و [[سازماندهی]] حجاج بیت الله الحرام در جهت اعلام [[برائت از مشرکان]] در [[سرزمین وحی]]. | |||
همچنین در پیامهایشان به حجاج بیت الله الحرام، وظایفی در ارتباط با سرپرست حجاج برای آنان بر میشمارند. | |||
# [[پیروی]] از برنامههایی که از سوی [[نماینده]] [[رهبری]] و سرپرست حجاج اعلام میشود. | |||
# [[حفظ نظم]] و [[آرامش]] و [[هماهنگی]] کامل بین کاروانها و وحدت رویه. [[تأیید]] امیرالحاج از سوی علمای حاضر در موسم حج. | |||
# همکاری و هماهنگی دستگاههای مربوطه با سرپرست حجاج در جهت سازماندهی امر حج. | |||
از وظایفی که حضرت امام برای سرپرست حجاج و نیز حجاج در رابطه با [[سرپرست]] حج بیان کردهاند، برمیآید که آن [[بزرگوار]] در [[اندیشه]] [[پاک]] شدن [[مراسم عبادی]] سیاسی حج از [[انحرافات]]، نقصها و کمبودها بود<ref>فصلنامه میقات حج، ش۳۰، ص۷۵.</ref>.<ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|محمدنامه]]، ص ۱۴۰.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:11677.jpg|22px]] [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''واژهنامه فقه سیاسی''']] | # [[پرونده:11677.jpg|22px]] [[اباصلت فروتن|فروتن، اباصلت]]، [[علی اصغر مرادی|مرادی، علی اصغر]]، [[واژهنامه فقه سیاسی (کتاب)|'''واژهنامه فقه سیاسی''']] | ||
# [[پرونده:IM010703.jpg|22px]] [[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[محمدنامه (کتاب)|'''محمدنامه''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
نسخهٔ ۱۱ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۱
مقدمه
«امیرالحاج» مقامی است که ریاست حاجیان را ایام حج بر عهده دارد. نخستین بار، در سال نهم هجری، ابوبکر -خلیفۀ اول- به این لقب ملقب گردید[۱]. بعدها هنگامی که خلفا خود این امر را عهدهدار نمیشدند، آن را به یکی از امرای خود میدادند[۲]. وظیفه امیرالحاج، رهبری حجاج و محافظت آنان در اثنای سفر سیاسی و عبادی حج بوده است. امروزه، در کشورهای اسلامی، امیرالحاج به عنوان نماینده رسمی رؤسا و رهبران دولتها، عهدهدار این امر میباشد[۳].
امیر الحاج
«امارت حج» از منصبهایی است که ارتباط مستقیم با حکومت اسلامی دارد. نصب امیرالحاج از شؤون حکومت و از اختیارات و وظایف حاکم اسلامی است که کسی نمیتواند بدون اذن حاکم، این منصب دینی و اجتماعی را برعهده بگیرد. از زمان صدر اسلام که پیامبر اکرم(ص) مراسم حج را با شکوه خاصی انجام میداد، حاکمان جامعه، اعم از عادل و فاسق، با تاسی به سیره پیامبر(ص)، یا خود در موسم حج، امارت حج را بر عهده داشتند یا فردی را به عنوان نماینده خود و امیر الحاج منصوب میکردند؛ زیرا عزیمت حجاج به مکه مکرمه و انجام مناسک حج با توجه به اهداف و شؤون مختلف آن به عنوان عبادت معنوی اجتماعی سیاسی، بدون امیر و سرپرست به سامان نمیرسد. مسعودی مورخ معروف فهرستی طولانی از کسانی را که از زمان حیات پیامبر(ص) تا سال ۳۵۰ هجری، امارت حج را بر عهده داشتند، ثبت کرده است. پیامبر خدا(ص) پس از فتح مکه در سال هشتم هجری «عتاب بن اسیدابی العیص بن امیه» را عامل و کارگزار خویش در مکه قرار داد و برحسب نقل مسعودی مراسم حج در آن سال به سرپرستی او انجام شد، از این رو او را اولین امیرالحاج در تاریخ اسلام شمرده است. البته برخی هم معتقدند که در این سال، حجاج امیری نداشته و خود مراسم حج را به جا آوردند[۴].
ولی به نظر میرسد اولین کسی که مستقلاً به عنوان امیرالحاج از سوی پیامبر(ص) عازم سفر حج شد و سرپرستی و امارت حجاج و نیز ابلاغ پیام برائت از مشرکان را بر عهده گرفت، علی بن ابیطالب(ع) بود. در سال دهم هجری نیز رسول خدا خود عازم سفر حج شد و با انجام حجة الوداع، همه احکام و مناسک حج را به مسلمانان آموخت و طبعاً حضرت خود امیرالحاج بود. پس از رسول خدا(ص) و در زمان خلفا معمولاً حج به امارت و سرپرستی خلفا برگزار میشد و گاهی هم افرادی را به جای خود مأموریت میدادند. مثلاً در سال ۱۱ هجری عمر بن خطاب، در سال ۱۲ هجری ابوبکر و در سال ۱۳ هجری عبدالرحمان بن عوف، امارت حج را بر عهده داشتند. در زمان خلافت خلیفه دوم و سوم نیز خود خلفا در موسم حج حضور داشتند. بنابر نقل مسعودی، در سال ۳۶ هجری، عبدالله بن عباس - که قاعدتاً باید از جانب امیرالمؤمنین علی(ع) مأموریت امارت حج را بر عهده گرفته باشد - و در سال ۳۷ هجری باز هم عبدالله بن عباس از سوی حضرت مأمور شد. طبری نیز در این دو سال نماینده حضرت علی(ع) را عبدالله بن عباس معرفی کرده است. ولی سال ۳۹ را از قول واقدی سالی شمرده که عبدالله بن عباس نماینده علی(ع) - با مأمور معاویه اختلاف پیدا کردند[۵].
در سال ۴۰ هجری که میان امام حسن مجتبی(ع) و معاویه اختلاف و نزاع بود، «مغیرة بن شعبه» امارت حج را بر عهده گرفت. از این سال تا پایان سلطنت امویها، معمولاً امارت حج بر عهده اعوان و انصار معاویه و افرادی از دودمان بنی امیه بود. میتوان از عتبة بن ابیسفیان، مروان بن حکم، یزید بن معاویه، سعید بن عاص، ولید بن عتبه، و عثمان بن محمد بن ابیسفیان به عنوان امرای حج در این مقطع از تاریخ اسلام نام برد. پس از حادثه جانگداز کربلا که «عبدالله بن زبیر» دست به شورش زد و شهر مکه را در اختیار گرفت، تا سالیان درازی امارت حج را خود بر عهده داشت. در سال ۷۲ هجری که حجاج بن یوسف ثقفی بر کوفه مسلط شد، امیر الحاج بود و به نقل مسعودی پس از وقوف در منا و بازگشت به مکه، طواف خانه خدا را به جا نیاورد. در سال ۷۳ نیز امارت حج بر عهده او بود و در همین سال عبدالله بن زبیر را به قتل رساند. پس از این دوره، نام افرادی چون عبدالملک بن مروان، سلیمان بن عبدالملک بن مروان، ابان بن عثمان بن عفان، ولید بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز بن مروان، ابوبکر محمد بن عمرو بن حزم، هشام بن عبدالملک، ابراهیم بن هاشم المخزومی، سلیمان بن هشام بن عبدالملک، ولیدبن یزید بن عبدالملک، خالد بن عبدالملک بن حارث، محمد بن عبدالملک بن مروان و افراد دیگری از این قبیل جلب نظر میکند[۶].
هیچ یک از خلفای اموی و عباسی، امارت حج را همچون سایر مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی، به افرادی که خارج از تیره و قبیله و یا اعوان و انصار خود بودند، واگذار نکردند. بنا به نقل مسعودی در سال ۲۰۲ هجری، ابراهیم بن موسی بن جعفر برای اولین بار به عنوان فردی از دودمان ابی طالب، امارت حج را بر عهده گرفت. آن هم نه اینکه از ناحیه خلیفه وقت نصب شده باشد، بلکه به واسطه شورشی که سازماندهی کرده بود، در موسم حج امارت حج را در اختیار گرفت[۷]. او در زمان خلافت مأمون عباسی، مدتی از جانب محمد بن محمد بن زید بن علی که قیام کرده بود، امارت یمن را بر عهده داشت. با حاکمیت خلفای اموی و عباسی، ائمه اطهار(ع) که شایستگی ولایت بر امت را داشتند، به لحاظ عدم بسط ید در امر عزل و نصب امیر الحاج نیز مانند سایر شؤون حکومتی دخالت نداشتند. انزوای آنان در جامعه به خصوص در بعضی از مقاطع تاریخ و عدم دخالت در امور حکومت، باز هم حکام و خلفا را راضی نمیکرد. خلفا از این که ائمه به لحاظ شخصیت والای علمی و معنوی مورد توجه مردم بوده و محبتشان در قلوب مردم جای دارد، اندوهگین و نگران بودند. جریان حضور هشام بن عبدالملک در سفر حج معروف است. هنگامی که او پس از طواف، آهنگ استلام حجر الاسود را نمود، با آنکه پسر عبدالملک حاکم و خلیفه بود، به خاطر ازدحام جمعیت از این که بتواند خود را به حجر الاسود برساند، ناامید شد؛ لذا با اطرافیانش به کنار مسجد آمده، در گوشهای به انتظار فرصت مناسبی برای استلام حجرالاسود نشست. در همین اثنا امام سجاد(ع) که قصد استلام حجر الاسود را نموده بود، مورد توجه مردم قرار گرفت و راه را برای ایشان باز کردند. حضرت تا کنار حجرالاسود جلو رفت و آن را لمس نمود، هشام که دقایقی پس از ناکامی خود تحمل مشاهده چنین صحنهای را نداشت، از روی تجاهل گفت: این فرد کیست که مردم برای او راه گشودند؟ اطرافیان نیز برای خوشایند او اظهار بیاطلاعی کردند، ولی در همین حال فرزدق با آنکه شاعر دربار محسوب میشد، نتوانست این بیاعتنایی و تجاهل را نادیده بگیرد و در قصیده غرّایی در فضیلت امام سجاد(ع) به معرفی آن حضرت پرداخت.
يَا سَائِلِي أَيْنَ حَلَّ الْجُودُ وَ الْكَرَمُ عِنْدِي بَيَانٌ إِذَا طُلَّابُهُ قَدِمُوا هَذَا الَّذِي تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ وَ الْبَيْتُ يَعْرِفُهُ وَ الْحِلُّ وَ الْحَرَمُ هَذَا ابْنُ خَيْرِ عِبَادِ اللَّهِ كُلِّهِمُ هَذَا التَّقِيُّ النَّقِيُّ الطَّاهِرُ الْعَلَمُ هَذَا ابْنُ فَاطِمَةَ إِنْ كُنْتَ جَاهِلَهُ بِجَدِّهِ أَنْبِيَاءُ اللَّهِ قَدْ خُتِمُوا[۸] در سال ۱۴۰ هجری نیز امام صادق(ع) که در موسم حج حضور داشت، هنگام عزیمت از عرفات به مشعر، مرکبش دچار مشکل شد و حضرت از مرکب فرود آمد. اسماعیل بن علی بن عبدالله بن عباس که امیرالحاج بود، و قدری جلوتر حرکت میکرد، متوجه حضرت شد، به انتظار ایستاد. امام صادق(ع) سرش را بلند کرده، فرمود: «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا دَفَعَ لَمْ يَكُنْ لَهُ أَنْ يَقِفَ إِلَّا بِالْمُزْدَلِفَةِ»[۹] «امیر الحاج وقتی حرکت آغاز کرد، نباید تا مزدلفه توقف نماید» اما او به احترام حضرت ایستاد تا ایشان سوار بر مرکب شده و حرکت کردند. «امام» در روایات حج، «امیرالحاج» است و فقها و محدثان بر این مطلب تصریح کردهاند. علامه محمدتقی مجلسی میگوید: «غالباً در کتاب حج که امام گویند، مراد از آن امیرالحاج است». صاحب جواهر نیز میگوید: المراد بالامام امير الحاج كما صرح به غير واحد[۱۰] همچنین صاحب حدائق میگوید: و المراد بالامام هنا هو من يجعله الخليفة واليا على الموسم لا الامام حقيقة و ان كان منتحلا[۱۱].
در عین حال، پیشوایان معصوم به همراه مردم در سفر حج حضور داشتند و اعمال و مناسک حج را بجا میآوردند و مخالفتی از سوی آنان در رابطه با امرای حج نقل نشده است؛ چراکه اساس و پایه مشروعیت خلفا مورد اشکال است و امیرالحاج تنها نماینده خلیفه در موسم حج است. بلکه در پارهای از موارد تأیید نسبی آنان به معنای آنکه حجاج بیت الله الحرام در امر حج به هر حال امیری دارند و باید برای نظم در امور تابع او باشند، استفاده میشود. در اعصار بعدی نیز اهتمام خلفا به نصب امیر الحاج در تاریخ ثبت شده است. نصب امیر الحاج علاوه بر جهات گوناگونی که در موسم حج و در مکه دارد، در گذشته برای حفاظت و مراقبت از کاروانهای حج در بین راه بوده است. با توجه به دشواری سفرها در گذشته و خطرات فراوانی که جان و مال مسافران را تهدید میکرد، وجود فردی به عنوان امیرالحاج را لازم دانستند؛ به طوری که در زمان خلافت عثمانی سالیان درازی افرادی را به این مسؤولیت میگماشتند و او به همراه هزاران سرباز همراه کاروانیان حرکت میکرد و در بین راه وظیفه حفاظت و مراقبت از جان و مال مسافران از دستبرد سارقان و راهزنان و گاهی تعدّی قبایلِ بین راه را به عهده داشت. گاهی قبایل بین راه به علل و انگیزههای مختلف از کاروانیان حج، مطالبه مال میکردند و در صورت ممانعت آنان، متعرض مسافران حج میشدند. به لحاظ مسؤولیت سنگینی که امیرالحاج در جهت سلامت کاروانها در رفت و برگشت برعهده داشت، همه ساله در بین صاحب منصبان عثمانی، اختلافات زیادی برای آنکه چه کسی صلاحیت تصدی این منصب را دارد، درمیگرفت.
عدم بسط ید فقهای شیعه سبب گردیده است که مباحث حکومت کمتر مورد توجه و عنایت فقها قرار گیرد، حتی در سدههای اخیر از مباحثی مهم؛ چون امر به معروف و نهی از منکر نیز صرف نظر شده بود، چنان که احکام مربوط به «امیرالحاج» نیز در مناسک به چشم نمیخورد. هر چند این احکام غالباً استحبابی است، اما در شمار آداب حج نیز بیان نمیشود. امام خمینی احیاگر اسلام ناب محمدی(ص) در قرن حاضر در پرتو انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی و به صحنه آمدن فقهای شیعه، بسیاری از مباحث مهجور دین را احیا کرد؛ از جمله این موارد و مباحث ارزشمند و سرنوشتساز، «بُعد سیاسی اجتماعی حج» است. آن بزرگوار این عبادت اجتماعی سیاسی را از غربتی که بدان دچار بود، نجات داد و چهره آن را از تحریفاتی که آلوده بود، پاک کرد و خواستار احیای حج ابراهیمی محمدی شد. او با نصب سرپرست حجاج بیت الله الحرام و تبیین وظایف وی، در جهت سرپرستی حجاج و احیای ابعاد مختلف حج، عرصههای جدیدی را در جهان اسلام گشود. هر چند ولایتی را که شیعه برای فقیه جامع الشرایط قائل است بر همه مسلمانان نافذ است، اما به مقدار بسط یدی که حضرت امام داشت و یا جانشین صالح او دارد، به انجام امور و از آن جمله نصب سرپرست برای حجاج ایرانی مبادرت میورزد.
حضرت امام در سال ۵۸ طی حکمی دو تن از روحانیان انقلابی را به سرپرستی حجاج بیت الله الحرام منصوب کرد. در حکم امام به ایشان آمده است: «چون ایام برگزاری یکی از فرایض بزرگ اسلامی با محتوای عظیم انسانی، روحانی، سیاسی، اجتماعی، یعنی فریضه حج بیت الله الحرام نزدیک است و لازم است در آستانه برقراری جمهوری اسلامی با انقلاب شکوهمند ملت شریف ایران، این فریضه مقدسه از آثار طاغوت پاکسازی و به اسلام راستین برگردد، به این جهت شما را به عنوان سرپرست حجاج بیت الله الحرام تعیین نموده که با مشورت با مقامات صالحه هیأتی از افراد صالح و متعهد و با ایمان انتخاب و با همکاری آنان کلیّه امور مربوط به حج را تحت نظارت قرار دهید که ان شاءالله تعالی در حکومت جمهوری اسلامی این فریضه مقدسه با محتوای معنوی خود تحقق یابد[۱۲]. از مجموع احکام حضرت امام در نصب نمایندگان خویش برای سرپرستی حجاج بیت الله الحرام در موسم حج[۱۳]، نکاتی چند استفاده میشود که حائز اهمیت است:
- پاکسازی فریضه حج از آثار طاغوت.
- احیای ابعاد سیاسی اجتماعی حج.
- دعوت مسلمانان به وحدت و مقابله با استکبار جهانی.
- برنامهریزی و سازماندهی حجاج بیت الله الحرام در جهت اعلام برائت از مشرکان در سرزمین وحی.
همچنین در پیامهایشان به حجاج بیت الله الحرام، وظایفی در ارتباط با سرپرست حجاج برای آنان بر میشمارند.
- پیروی از برنامههایی که از سوی نماینده رهبری و سرپرست حجاج اعلام میشود.
- حفظ نظم و آرامش و هماهنگی کامل بین کاروانها و وحدت رویه. تأیید امیرالحاج از سوی علمای حاضر در موسم حج.
- همکاری و هماهنگی دستگاههای مربوطه با سرپرست حجاج در جهت سازماندهی امر حج.
از وظایفی که حضرت امام برای سرپرست حجاج و نیز حجاج در رابطه با سرپرست حج بیان کردهاند، برمیآید که آن بزرگوار در اندیشه پاک شدن مراسم عبادی سیاسی حج از انحرافات، نقصها و کمبودها بود[۱۴].[۱۵]
منابع
پانویس
- ↑ مبسوط در ترمینولوژی حقوق، ج۱، ص۶۵۰.
- ↑ لغتنامه دهخدا، ج۳، ص۳۳۹۶.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۵۱.
- ↑ مروج الذهب، مسعودی، ج۴، ص۳۹۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج۳، ص۵۷۱.
- ↑ مروج الذهب، مسعودی ج۴، ص۳۹۸.
- ↑ مروج الذهب، مسعودی، ج۴، ص۴۰۱.
- ↑ مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۶۹ و ۱۷۲.
- ↑ وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۱۱، ص۳۹۹.
- ↑ جواهر الکلام، نجفی ج۱۹، ص۷.
- ↑ حدائق الناظرة، بحرانی ج۱۶، ص۳۵۴.
- ↑ صحیفه نور امام خمینی ج۹، ص۱۷۶.
- ↑ حج در کلام و پیام امام خمینی، ص۱۱۷، فصل ۱۷.
- ↑ فصلنامه میقات حج، ش۳۰، ص۷۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۱۴۰.