|
|
خط ۵۴: |
خط ۵۴: |
| *[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: [[دین]] در صورتی کامل میشود که بیاموزید و به آن عمل کنید. [[طلب علم]] از طلب [[مال]] بر شما واجبتر است؛ چون [[مال]]، هم تقسیم شده هم تضمین. خدای عادلی آن را بین شما تقسیم کرده و ضمانت کرده، سهم هر کس را بدهد و به [[وعده]] خویش [[وفا]] میکند. ولی [[علم]] بین همه تقسیم نشده و هیچکس آن را برای شما ضمانت نکرده است بلکه در نزد اهلش نگاهداری میشود <ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۳۰.</ref> و تنها با طلب به دست میآید<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۶۵-۲۶۶.</ref>. | | *[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: [[دین]] در صورتی کامل میشود که بیاموزید و به آن عمل کنید. [[طلب علم]] از طلب [[مال]] بر شما واجبتر است؛ چون [[مال]]، هم تقسیم شده هم تضمین. خدای عادلی آن را بین شما تقسیم کرده و ضمانت کرده، سهم هر کس را بدهد و به [[وعده]] خویش [[وفا]] میکند. ولی [[علم]] بین همه تقسیم نشده و هیچکس آن را برای شما ضمانت نکرده است بلکه در نزد اهلش نگاهداری میشود <ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۳۰.</ref> و تنها با طلب به دست میآید<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۶۵-۲۶۶.</ref>. |
|
| |
|
| ==بایستههای دانشوری== | | ==[[بایستههای دانشوری]]== |
| *صفتهایی مورد بحث قرار میگیرد که برای یک دانشور - خواه [[آموزگار]] و خواه دانشآموز - ضروری است.
| |
| ===[[اخلاص]]===
| |
| *[[اخلاص]] به معنی پاکسازی [[نیت]] از شائبههای غیر الاهی، چیزی است که در همه [[کارها]] به تأكید و تکرار از ما خواسته شده است. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ}}<ref>«و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشتهاند، با درستی آیین، بپرستند» سوره بینه، آیه ۵.</ref>.
| |
| *[[خالص]] کردن [[نیت]] بر عمل، مقدم از عمل و ضروریتر و ارزشمندتر است؛ چرا که [[نیت]]، معیار [[ارزش اعمال]] [[آدمی]] است. [[رسول اعظم]]{{صل}} میفرماید: "و [[انسان]] محصولی جز بازتاب [[نیت]] خویش نخواهد داشت"<ref>{{متن حدیث|إِنَّمَا اَلْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ}}.</ref>
| |
| *[[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} میفرماید: "هرکس فقط همان را دارد که [[نیت]] میکند"<ref>{{متن حدیث| وَ إِنَّمَا لاِمْرِئٍ مَا نَوَى}}؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۸۳.</ref>.
| |
| *بنابراین، [[تعلیم و تعلم]] و به طور کلی هرگونه فعالیت [[علمی]]، در صورتی [[جایگاه]] و [[ارزش]] واقعی خود را پیدا میکند و [[بهترین]] نتیجه را میبخشد که از پشتوانه [[نیت]] [[خالص]] برخوردار باشد.... على{{ع}} میفرماید: "[[برترین]] [[دانش]]، آن است که در آن [[اخلاص]] مراعات شود"<ref>{{متن حدیث|أفضل العلم ما أخلص فيه}}.</ref>
| |
| *و [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} میفرماید: "دانشمندی که برای [[خدا]] [[علم]] میآموزد، هیبتش همه چیز را فرا میگیرد و عالمی که بخواهد به [[وسیله]] علمش [[ثروت اندوزی]] کند، از همه چیز خواهد ترسید"<ref>{{متن حدیث|العالم إذا أراد بعلمه وجه الله عزوجل هابه كل شئ، وإذا أراد بعلمه أن يكنز به الكنوز هاب من كل شئ}}.</ref>
| |
| *[[اخلاص]] نه تنها [[علم]] را اثرگذار و نتیجه بخش میکند، بلکه [[آموزش]] آن را تسهیل و روند [[فراگیری]] را سرعت میبخشد.
| |
| *[[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} میفرماید: "هرکس [[چهل]] روز خالصانه برای [[خدا]] کار کند، چشمههای [[حکمت]] از قلبش بر زبانش جاری میشود"<ref>{{متن حدیث|مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلاَّ جَرَتْ يَنَابِيعُ اَلْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ}}.</ref>
| |
| *[[امام]] على{{ع}} میفرماید: "هنگام تحقق اخلاص، [[بصیرت]] روشن میشود"<ref>{{متن حدیث|عِنْدَ تَحَقُّقِ اَلْإِخْلاَصِ تَسْتَنِيرُ اَلْبَصَائِرُ}}.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۶۶-۲۶۷.</ref>.
| |
| ===[[عمل به مقتضای علم]]===
| |
| * [[علوم دینی]] از طرفی با [[باور]] [[انسانها]] در [[ارتباط]] است و از طرفی عالم [[دینی]] [[وظیفه]] دارد دانستههای خود را به دیگران [[آموزش]] داده، آنها را به کسب فضیلتهایی که دانشش اقتضا میکند، فرا بخواند؛ بنابراین، در صورتی میتواند در [[باور]] مخاطبان خود اثرگذار باشد که خود به مقتضای آنچه میداند عمل کند. [[قرآن کریم]] بدون عمل و [[دعوت]] بدون [[التزام]] را به [[سختی]] [[نکوهش]] کرده، میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چرا چیزی میگویید که (خود) انجام نمیدهید؟» سوره صف، آیه ۲.</ref>
| |
| *قول بدون عمل چنان در [[منطق]] [[دین اسلام]] ناشایسته است که برخی [[مفسران]] [[باور]] نکردهاند این [[آیه]] خطاب به [[مسلمانان]] باشد. هم از این رو نوشتهاند در این [[آیه منافقان]] به لحاظ [[اقرار]] ظاهری به [[اسلام]] [[اهل]] [[ایمان]] نامیده شدهاند<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۴۵۹؛ محمد بن عبدالله بن أبیزمنین، تفسیر، ج۴، ص۳۸۲.</ref>. [[همراهی]] [[آگاهی]] با عمل چنان طبیعی است که اگر کسی به رغم [[آگاهی]] و [[دعوت]] دیگران به [[کار نیک]] خود، به آن پایبند نباشد، از نظر [[قرآن]]، خود را فراموش کرده است: {{متن قرآن|أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«آیا مردم را به نیکی فرا میخوانید و خود را از یاد میبرید با آنکه کتاب (خداوند) را میخوانید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.</ref>.
| |
| *در [[منطق]] [[دین اسلام]]، فایده دانستن عمل کردن است. [[علم کامل]] [[علمی]] است که به مقتضای آن عمل شود <ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۹۹.</ref>؛ چرا که [[وظیفه]] [[دانش]]، نمایاندن راه است؛ و برای رسیدن به مقصد، عمل لازم است<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۲.</ref>. [[عمل به مقتضای علم]] به مثابه یک امر آسمانی [[ارزشمند]] از جانب [[خدا]] به [[انسان]] [[الهام]] میشود و [[نشانه]] [[خوشبختی]] است و عدم آن از نشانههای [[بدبختی]] [[انسان]] است<ref>محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۴۸۸؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۳۲.</ref>. از آنجاکه [[طبیعت]] دانستن، کاربست آن را اقتضا میکند، سخن گفتنی که ناشی از [[آگاهی]] است، بدون عمل به آن، [[سفاهت]] است<ref>ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله، ج۲، ص۶؛ قرطبی، تفسیر، ج۱، ص۴۱.</ref>؛ چون عمل به دانستهها مقتضای [[عقل انسان]] است و [[نیازمند]] دستوری [[دینی]] نیست، یکی از پرسشهای اولیه در [[روز قیامت]]، کیفیت عمل به دانسته هاست<ref>عبدالله بن بهرام دارمی، سنن، ج۱، ص۱۳۵؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۰، ص۶۱.</ref>.
| |
| * [[علم]] بیعمل در نگاه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بیفایده<ref>خطیب بغدادی، اقتضاء العلم العمل، ص۲۰؛ ابن عبدالبر، جامع بیان العلم وفضله، ج۲، ص۶؛ عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۵۱۰.</ref> است؛ چونان گنجی که صاحبش جز زحمت اندوختنش بهره دیگری از آن ندارد<ref>ذهبی، میزان الاعتدال، ج۲، ص۵۳؛ ابنحجر، لسان المیزان، ج۲، ص۴۶.</ref>. میفرمود: "[[راوی]] [[دانش]] نباشید به آن عمل کنید"<ref>{{متن حدیث|كونوا للعلم رعاة ولا تكونوا له رواة}}؛ علی بن حسین صدوق، خصال، ص۱؛ عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۹۸.</ref>.
| |
| *[[امیرالمؤمنين]]{{ع}} [[علم]] بیعمل را در خت بیمیوه<ref>على بند محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۴۰.</ref> وكمان بیزه<ref>على بند محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۴۰.</ref> نامیده است. که نه ثمری دارد و نه کاری از آن ساخته میشود.
| |
| *عالم بیعمل از نظر [[قرآن کریم]] اصلاً عالم نیست. [[امام صادق]]{{ع}}در [[تفسیر]] [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}}<ref>« از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او میهراسند» سوره فاطر، آیه ۲۸.</ref>، میفرماید: "مقصود از عالم کسی است که فعلش گفتارش را [[تصدیق]] کند، کسی که چنین نباشد عالم نیست"<ref>{{متن حدیث|يَعْنِي بِالْعُلَمَاءِ مَنْ صَدَّقَ فِعْلُهُ قَوْلَهُ وَ مَنْ لَمْ يُصَدِّقْ فِعْلُهُ قَوْلَهُ فَلَيْسَ بِعَالِمٍ}}؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۲۴۲.</ref>.
| |
| * [[رسول خدا]]{{صل}} عالم بیعمل را گاهی به چراغی [[تشبیه]] میکند که خود را میسوزاند و به دیگران روشنی میبخشد<ref>ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله، ج۱، ص۱۹۵؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۰، ص۲۱۰.</ref>. این در صورتی است که علمش به دیگران سودی برساند و گاهی به سنگی که بر دهانه نهری افتاده، کشتزار را از آب [[محروم]] میکند و خود نیز از آن نمینوشد<ref>مناوی، فیض الغدیر، ج۴، ص۲۰۶.</ref> چرا که دیگران نیز با [[مشاهده]] حال او به گفتارش اعتنایی نمیکنند و از آن بهرهای نمیبرند. [[علی]]{{ع}} نیز او را [[انسان]] [[سرگردانی]] میداند که هرگز از [[جهل]] خود سر برنمیدارد<ref>ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۲۴۴؛ شهید ثانی، منیة المرید، ص۱۴۷.</ref> و چون تیرانداز بیکمانی است که کاری از پیش نمیبرد<ref>حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۱۱۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۶۷-۲۶۹.</ref>.
| |
| | |
| ===[[حسن خلق]] ===
| |
| *[[حسن خلق]] یا [[اخلاق نیکو]] به دو معنی اطلاق میشود: نخست مرتبه کمال [[نفسانی]] [[انسان]] که همه [[غرایز]] در حالت [[اعتدال]] قرار گرفته، صفتهای [[ناپسند]]، کنترل شده و سجایای [[پسندیده]] و بروز رسیده است. به این معنی است که [[اخلاق پیامبر]] گرامی [[اسلامی]]{{صل}}، بشکوه و بزرگ است: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>.
| |
| *معنی دیگر، برخورد خوش و [[مهربانی]] با دیگران است که با برخی رذیلتها نیز قابل جمع است و در بعضی [[روایات]]، [[حسن خلق]] به این معنی به کار رفته است.
| |
| *[[امام صادق]]{{ع}} در جواب کسی که از او تعریف [[حسن خلق]] را خواسته، میفرماید: "[[حسن خلق]] آن است که [[فروتن]] و خوش [[کلام]] باشی و با برادرت با گشاده رو به رو شوی"<ref>{{متن حدیث|تُلِينُ جَنَاحَكَ وَ تُطِيبُ كَلاَمَكَ وَ تَلْقَى أَخَاكَ بِبِشْرٍ حَسَنٍ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۳.</ref>.
| |
| *طبق این معنی ممکن است کسی خوش [[اخلاق]] نامیده شود که دارای برخی صفتها و سجایای [[ناپسند]] نیز باشد. از نظر [[قرآن کریم]]، این صفت، عامل موفقیت [[رسول]] خداست: {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>.
| |
| *[[حسن خلق]] به معنی دوم یکی از عواملی است که در تحقق معنی اول مؤثر از [[اخلاق]] است. دانشور به هر دو معنی، محتاج [[حسن خلق]] است؛ به معنی اول [[نیازمند]] است، چون بسیاری از [[اخلاق ناپسند]] یا کسب [[دانش]] را مشکل میکنند یا کارآمدی آن را و هم از این رو با عنوان خود در عداد زذیلتهای [[عالمان]] شمرده شدهاند؛ به معنی دوم نیز به [[حسن خلق]] محتاج است؛ زیرا:
| |
| *'''اولاً،''' [[خوشاخلاقی]] نه تنها از صفتهای [[اهل]] [[ایمان]]، بلکه معیار سنجش [[ایمان]] است. [[امام باقر]]{{ع}} میفرماید: "کسی [[ایمان]] کاملتر دارد که [[اخلاق]] بهتر دارد"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ أَكْمَلَ اَلْمُؤْمِنِينَ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۹۹.</ref>.
| |
| *[[حسن خلق]] سنگینترین چیزی است که در [[میزان عمل]] بند نهاده میشود. [[امام سجاد]]{{ع}} از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] میکند: "[[روز قیامت]] چیزی سنگینتر از [[حسن خلق]] در [[میزان عمل]] [[انسان]] نهاده نمیشود"<ref>{{متن حدیث|مَا يُوضَعُ فِي مِيزَانِ اِمْرِئٍ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ أَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ اَلْخُلُقِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۹۹.</ref>.
| |
| *[[بهترین]] پیشکی است که [[بنده]] به درگاه پروردگارش میبرد؛ [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "[[مؤمن]] بعد از [[واجبات]]، عملی محبوبتر از اینکه [[مردم]] را با [[اخلاق]] خوش خود بهره مند کند، به پیشگاه [[خدا]] نمیبرد"<ref>{{متن حدیث|مَا يَقْدَمُ اَلْمُؤْمِنُ عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَمَلٍ بَعْدَ اَلْفَرَائِضِ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى مِنْ أَنْ يَسَعَ اَلنَّاسَ بِخُلُقِه}}؛محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.</ref>.
| |
| *فضیلتی است که هر گناهی را جبران میکند. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "چهار چیز است که اگر در هرکس جمع شود، ایمانش کامل است و اگر سر تا قدمش [[گناه]] باشد، ایمانش را ناقص نمیکند: [[راستگویی]]، [[امانتداری]]، [[حیا]] و [[حسن خلق]]"<ref>{{متن حدیث|أَرْبَعٌ مَنْ كُنَّ فِيهِ كَمَلَ إِيمَانُهُ وَ إِنْ كَانَ مِنْ قَرْنِهِ إِلَى قَدَمِهِ ذُنُوباً لَمْ يَنْقُصْهُ ذَلِكَ قَالَ وَ هُوَ اَلصِّدْقُ وَ أَدَاءُ اَلْأَمَانَةِ وَ اَلْحَيَاءُ وَ حُسْنُ اَلْخُلُقِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.</ref>.
| |
| *فضیلتی است که در نهایت راه به [[بهشت]] میبرد. [[رسول خدا]]{{صل}} میفرماید: "[[خوش خلق]] باشید که [[خوش خلق]] حتما به [[بهشت]] میرود"<ref>{{متن حدیث|عَلَيْكُمْ بِحُسْنِ اَلْخُلُقِ فَإِنَّ حُسْنَ اَلْخُلُقِ فِي اَلْجَنَّةِ لاَ مَحَالَةَ}}؛ ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الأخبار، ص۳۹۴.</ref>.
| |
| *[[پروردگار]] تعالی نیز علاوه بر [[ستایش]] [[خوش خلقی]]، [[بندگان]] [[مؤمن]] خویش را به [[اخلاق]] خوش سفارش کرده، میفرماید: {{متن قرآن|وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ}}<ref>«و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند» سوره اسراء، آیه ۵۳.</ref>.
| |
| *چراکه [[شیطان]] از منفذ [[بداخلاقی]] [[قلوب]] [[انسانها]] را پر [[کینه]] میکند؛ {{متن قرآن|إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ}}<ref>«شیطان میان آنان را میشوراند» سوره اسراء، آیه ۵۳.</ref>.
| |
| *منظور از سخن بهتر در این [[آیه کریمه]]، دعای خیری است که از [[مهربانی]] برخیزد<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۴، ص۴۸۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۴، ص۰ ۲۶.</ref> یا سخنی عاری از [[خشونت]] و [[بدگویی]] که با [[رعایت ادب]] [[القا]] شود<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۱۰۴.</ref>؛ یا سخن نرم آمیخته با [[مهربانی]] که موجب [[ارشاد]] [[مخالفان]] باشد، که در غیر این صورت فقط آنها را به مقابله وامی دارد<ref>سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۶۹.</ref>.
| |
| *'''ثانياً،''' [[بداخلاقی]] ناسازگار با [[ایمان]] است، چنانکه سرکه با عسل. [[امام صادق]]{{صل}} میفرماید:"[[بدخلقی]] عمل را [[فاسد]] میکند چنانکه سرکه عسل را"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ سُوءَ اَلْخُلُقِ لَيُفْسِدُ اَلْعَمَلَ كَمَا يُفْسِدُ اَلْخَلُّ اَلْعَسَلَ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۲۱.</ref>.
| |
| *رذیلهای است که [[خداوند]] [[توبه]] صاحبش را نمیپذیرد. [[رسول خدا]]{{صل}} میفرماید: "[[خداوند]] ابا دارد از اینکه [[توبه]] [[انسان]] بداخلاق را بپذیرد. گفتند: چرا این چنین است یا [[رسول الله]]؟ فرمود: چون هرگاه از گناهی [[توبه]] کند در گناهی بزرگتر میافتد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۲۱.</ref>.
| |
| *در [[دنیا]] [[جان انسان]] را [[عذاب]] میدهد. [[امام صادق]] میفرمود: "هرکس اخلاقش بد است جانش در [[عذاب]] است"<ref>{{متن حدیث|مَنْ سَاءَ خُلُقُهُ عَذَّبَ نَفْسَهُ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۲۱.</ref>.
| |
| *و در [[آخرت]] ره به [[جهنم]] میبرد. [[رسول خدا]]{{صل}} میفرمود: "از [[بدخلقی]] بپرهیزید که بدخلق حتمأ به [[جهنم]] میرود"<ref>{{متن حدیث|اَلْخُلُقِ فَإِنَّ حُسْنَ اَلْخُلُقِ فِي اَلْجَنَّةِ لاَ مَحَالَةَ وَ إِيَّاكُمْ وَ سُوءَ اَلْخُلُقِ فَإِنَّ سُوءَ اَلْخُلُقِ فِي اَلنَّارِ لاَ مَحَالَةَ}}ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۳۹۴.</ref>.
| |
| *از آنچه [[گذشت]] نتیجه میگیریم، [[حسن خلق]] شرط رسیدن به هر کمال و [[بدخلقی]] [[مانع]] كمال است؛ بنابراین دانشوری که در پی دستیابی به کمال [[دانش]] و [[آگاهی]] است، بدون این شرط اساسی، ره به جایی نمیبرد. از این رو [[علی]]{{ع}} تشخیص سجایای [[نیک]] و بد را ریشه [[علم]] میداند<ref>{{متن حدیث|رَأْسُ اَلْعِلْمِ اَلتَّمْيِيزُ بَيْنَ اَلْأَخْلاَقِ وَ إِظْهَارُ مَحْمُودِهَا وَ قَمْعُ مَذْمُومِهَا}}؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۶۴.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۶۹-۲۷۲.</ref>.
| |
| ===[[فروتنی]]===
| |
| *[[تواضع]] و [[دانش]]، رابطهای تعاملی دارند. [[علم]] با [[تواضع]] به دست میآید و خود باعث [[تواضع]] میشود. [[علی]]{{ع}} تكبر به [[دانش]] را سبب [[خواری]] عالم میدانست: "هرکس به خاطر [[دانش]] خود [[تکبر]] ورزد [[خدا]] به خاطر عملش خوارش میکند"<ref>{{متن حدیث|من ترفع بعلمه وضعه الله بعمله}}؛ محمد ریشهری، العلم و الحکمة فی الکتاب و السنة، ص۴۰۴.</ref>.
| |
| *و [[امام جواد]]{{ع}} [[تواضع]] را [[زینت علم]] میشمرد، میفرمود: "افتاده بالی [[زینت]] [[دانش]] است"<ref>{{متن حدیث|خَفْضُ اَلْجَنَاحِ زِينَةُ اَلْعِلْمِ}}؛ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه، ج۲، ص۱۰۵۴.</ref>.
| |
| *در [[روایت]] آمده است: [[حضرت عیسی]] روزی به حواریها گفت: من از شما خواستهای دارم. گفتند: خواستهات را برآورده میکنیم. [[حضرت]] بر خواست و پاهایشان را شست. گفتند ای [[روح]] [[الله]]، ما باید پای تو را بشوییم. فرمود سزاوارترین کس برای [[خدمت]] به جمع عالمترین آنهاست. من با شما چنین [[تواضع]] کردم تا پس از من برای [[مردم]] به این صورت [[تواضع]] کنید. آنگاه فرمود: "[[حکمت]] با [[تواضع]] [[آبادان]] میشود نه با تكبر، همان طور که کشت در دشت میروید نه در کوه"<ref>{{متن حدیث|بِالتَّوَاضُعِ تُعْمَرُ اَلْحِكْمَةُ لاَ بِالتَّكَبُّرِ وَ كَذَلِكَ فِي اَلسَّهْلِ يَنْبُتُ اَلزَّرْعُ لاَ فِي اَلْجَبَلِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۳۷.</ref>.
| |
| *[[قرآن کریم]] از [[پیامبری]] [[اولوالعزم]] خبر میدهد که به [[دستور]] [[پروردگار]] برای یادگیری متواضعانه در جست و جوی استاد بر میآید و با [[ادب]] از او [[پیروی]] میکند<ref>کهف؛ ۸۲-۶۰.</ref> تا علاوه بر [[فراگیری دانش]] جدید با تکیه بر دانستههای خویش، راه [[تکبر]] نرود<ref>زحیلی، وهبة التفسیر المنیر، ج۸، ص۲۲۴.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۷۲-۲۷۳.</ref>.
| |
| ===[[حلم]] و [[بردباری]]===
| |
| *[[حلم]] از صفتهای [[پسندیده]] [[انسانی]] است که از [[ذات اقدس الاهی]] سرچشمه میگیرد<ref>بقره: ۲۲۵، ۲۳۵ و ۲۶۳؛ آل عمران: ۱۵۵؛ نساء: ۱۲ و....</ref>؛ از این رو انسانهای بزرگ الاهی بدان آراستهاند<ref>توبه: ۱۱۴؛ هود: ۷۵.</ref> و [[دانشمندان]] به اقتضای [[دانش]] خود، باید از آن بهرهمند باشند، بین [[دانش]] و [[بردباری]] چنان ملازمتی تصویر شده که تفکیک بین آن دو و فرض دانشمندی که از [[موهبت]] [[حلم]] بیبهره باشد، از نظر وقوعی محال مینماید. مطابق احادیثی که به دست ما رسیده، [[دانش]] و [[بردباری]] دو پدیده به هم پیوستهاند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: "برای [[حلم]]، [[دانش]] خوب [[همراهی]] است"<ref>{{متن حدیث|نِعْمَ قَرِينُ اَلْعِلْمِ اَلْحِلْمُ}}؛ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، تصحیح سید جلالالدین محدث، ج۶، ص۱۵۹.</ref>.
| |
| *[[حلم]] أساس [[علم]] و [[علم]] ريشه [[حلم]] است. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: "ریشه [[دانش]]، [[بردباری]] است"<ref>{{متن حدیث|رَأْسُ اَلْعِلْمِ اَلْحِلْمُ}}علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۶۴. </ref>.
| |
| *و در بیان دیگری میفرماید: "[[دانش]] پیشوای [[حلم]] است"<ref>{{متن حدیث|اَلْعِلْمُ أَصْلُ اَلْحِلْمِ}}؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۱.</ref>.
| |
| *{{متن حدیث|اَلْعِلْمُ قَائِدُ اَلْحِلْمِ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۳.</ref> و در همان حال مقدمه وجودی آن؛ چراکه [[هدف]] و نتیجه [[دانش]] [[بردباری]] است. [[علی]]{{ع}} میفرماید: "نتیجه [[دانش]]، [[آرامش]] ([[وقار]]) و [[بردباری]] است"<ref>{{متن حدیث|غَايَةُ اَلْعِلْمِ اَلسَّكِينَةُ وَ اَلْحِلْمُ}}؛ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، تصحیح سید جلالالدین محدث، ج۴، ص۳۷۵.</ref>. و میفرمود: {{متن حدیث|اَلْحِلْمُ ثَمَرَةُ اَلْعِلْمِ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۳.</ref>.
| |
| *[[دانش]]، چون مرکبی است که بر دوش خود [[بردباری]] را به حیطۀ [[جان آدمی]] میآورد: {{متن حدیث|اَلْعِلْمُ مَرْكَبُ اَلْحِلْمِ}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۰.</ref>.
| |
| *[[حلم]]، رکن<ref>علی بن حسین صدوق، امالی، ص۷۱۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰، ص۲۱۸.</ref>، نشانه <ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۲۸.</ref>، وزير<ref>حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۶۸؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۴۸.</ref>، كمال<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۹۷.</ref> و [[زینت علم]]<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۷۶؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۶۷.</ref> و [[لباس]] عالم<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۵۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۵، ص۳۶۶۲.</ref> است و [[علم]] بدون [[حلم]]، [[علم]] نیست<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۴۱.</ref>؛ چرا که خود محتاج<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۵۵۳.</ref> و مقدمة<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۳۹.</ref> [[حلم]] است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۷۳-۲۷۴.</ref>.
| |
| ===[[عفت نفس]] و [[علو همت]]===
| |
| *علمای [[اخلاق اسلامی]] در ذیل این عنوان به تحذیر دانشوران از [[دنیاطلبی]]، به ویژه بارزترین مصداق آن یعنی [[پیروی]] و [[معاشرت]] با [[اهل]] [[سلطه]] و [[ستم]] و حل [[تعارض]] [[روایات]] این باب بسنده کردهاند <ref>ر.ک: شهید ثانی، منیة المرید، ص۱۶۳-۱۶۵؛ فاضل قطیفی، السراج الوهاج، ص۲۲.</ref>؛ چرا که اولاً، [[دنیاطلبی]] به معنی اخص، خطر سازترین [[رذیله]] و منشأ هر خطیئه و [[لغزش]]<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۳۱۵.</ref> است و به همین [[دلیل]] در [[روایات]] مورد توجه ویژه قرار گرفته است؛ ثانياً، روی ایشان در این سخن به [[عالمان دینی]] است که مبلغ [[زندگی]] زاهدانه و مقابله با [[ظلم]] و [[نابرابری]] هستند. [[شهید ثانی]] در کتاب منية المريد نوشته است: بر [[اهل]] [[دانش]] است که برای نگاهداری [[دانش]] از آنچه پیشینیان نیکوکارمان نگاهش داشتهاند، تا میتوانند از شاهان و [[اهل]] [[دنیا]] کناره بگیرند و از روی [[طمع]] به نزد ایشان نروند که هرکس با ایشان بپیونند، خویشتن را در معرض قرار داده و به امانتش [[خیانت]] کرده است. با اعتراف به اینکه [[سلف صالح]] به [[پیروی]] از [[روایات]]<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۴۶.</ref> بر اساسیترین نقطه انگشت تاکید نهادهاند، متذکر میشودد که نباید در سایه اهمیت در مورد، سایر موارد را از نظر دور داشت؛ چون [[مقام]] رفیع دانشوری با هرگونه [[پستی]] و دون همتی منافات دارد. اگر [[فقیه]] طمعکار، [[دین]] را در پای صاحبان ثرورت و [[قدرت]] [[فدا]] میکند. ریاضیدان و پزشک [[دنیا]] پرست نیز [[مصالح]] [[جامعه انسانی]] را به بهای یک [[زندگی]] مرفه میفروشد و [[زورمداران]] را برای بستن راه [[سعادت بشر]] [[تجهیز]] میکند. هنگامی که خریدار [[دانش]] [[اهل]] [[سلطه]] و [[ستم]] باشد، تفاوتی ندارد که در این معامله [[باطل]] غرری، کالا از [[علوم]] [[دنیا]] باشد یا از [[علوم]] [[آخرت]]؛ چون هر چه باشد برای [[زمین]] گیر کردن طایر قدسی [[روح آدمی]] به کار خواهد رفت<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۷۵.</ref>.
| |
| ===[[حق]] پذیری===
| |
| *خودداری از [[پذیرش]] [[حق]] ممکن است ناشی از [[تکبر]]، [[تعصب]] یا [[تقلید]] باشد. [[درک]] [[حقیقت]] پیش از تطهير [[قلب]] از همه این ناپاکیها ممکن نیست. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: "کسی که [[هدف]] باطلی دارد، [[حق]] را درنمییابد اگرچه از [[خورشید]] واضح باشد"<ref>{{متن حدیث|مَنْ كَانَ غَرَضُهُ اَلْبَاطِلَ لَمْ يُدْرِكِ اَلْحَقَّ وَ لَوْ كَانَ أَشْهَرَ مِنَ اَلشَّمْسُ}}؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۲۷.</ref>.
| |
| *از این رو [[قرآن کریم]] با همه این عوامل در زمينه [[عقاید]] و [[باورها]] به شدت مقابله کرده است.
| |
| *از نظر [[قرآن کریم]]، تكبر عاملی است که موجب [[مخالفت]] ناآگاهانه با [[حق]] میشود: {{متن قرآن|ثَانِيَ عِطْفِهِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَ}}<ref>«(در حالی که از تکبّر) شانه بالا میاندازد تا (مردم را) از راه خداوند گمراه کند» سوره حج، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند» سوره فتح، آیه ۲۶.</ref>.
| |
| *از این [[آیه کریمه]] استفاده میشود که [[تعصب]] در [[کفر]] و [[انکار]] این گروه مؤثر بوده است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۷۵-۲۷۶.</ref>.
| |
| ===[[زهد]] و [[قناعت]]===
| |
| *از [[ضرورت]] طبع بلند و [[عفت نفس]] در دانشوران سخن گفتیم. یکی از آثار این [[فضیلت]] بزرگ، [[زهد]] و [[پاکی]] از [[حرص]] و [[طمع]] است. از این رو در [[روایات اسلامی]] بر این نکته تأکید فراوان شده است. [[زهد]] موجب [[علم]] بدون [[تعلم]]<ref>حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۶۰.</ref> و به بار نشستن درخت [[حکمت]] میشود. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: "[[حکمت]] با [[زهد]] ثمر میدهد"<ref>{{متن حدیث|بِالزُّهْدِ تُثْمِرُ اَلْحِكْمَةُ}}؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۸۶.</ref>.
| |
| *[[دانش]] بدون [[زهد]]، ثمری جز دوری از [[خدا]] ندارد. [[رسول خدا]] میفرماید: "آن کس که بر علمش بیفزاید و بر زهدش نیفزاید، جز دوری از [[خدا]] بهرهای [[نبرد]]"<ref>{{متن حدیث|مَنِ اِزْدَادَ عِلْماً وَ لَمْ يَزْدَدْ هُدًى لَمْ يَزْدَدْ مِنَ اَللَّهِ إِلاَّ بُعْداً}}؛ ابن واضح یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۰۲.</ref>.
| |
| *[[طمع]] لغزشگاهی است که اگر عالمی بر آن پا نهد، جز سقوط سرنوشتی ندارد. از [[رسول خدا]]{{صل}} [[روایت]] است: "سنگ صاف لغزندهای که پای [[دانشمندان]] بر آن میلغزد، [[طمع]] است"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اَلصَّفَاةَ اَلزُّلاَلَ اَلَّذِي لاَ تَثْبُتُ عَلَيْهِ أَقْدَامُ اَلْعُلَمَاءِ اَلطَّمَعُ}}؛ عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۱۴.</ref>.
| |
| *و [[امام حسین]]{{ع}} [[حرص]] در عالم را از زشتترین چیزها شمرده است<ref>محمد ریشهری، العلم والحکمة فی الکتاب والسنة، ص۴۰۶.</ref>. [[خوردن]] [[حلال]] موجب [[نور]]<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۵، ص۱۵۳؛ محمد ریشهری، موسوعة العقائد الاسلامیه، ج۲، ص۱۵۰.</ref> و [[صفای قلب]]<ref>محمد ریشهری، العلم و الحکمة فی الکتاب و السنة، ص۱۵۱.</ref> میشود و چشمههای [[حکمت]] را از [[قلب]] جاری میکند<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۵، ص۱۵۲؛ محمد ریشهری، موسوعة العقائد الاسلامیه، ج۲، ص۱۵۰.</ref> و [[خداوند]] عالمی را [[دوست]] دارد که برای امرار معاش، حرفهای [[انتخاب]] کند تا دانشش را [[وسیله]] کسب و ارتزاق نکند<ref>زمخشری، ربیع الابرار، ج۲، ص۵۴۳.</ref>.
| |
| *یکی از مظاهر [[زهد]] که در [[روایات]] بر تأثیر آن در کسب [[دانش]] تأکید شده، رعایت [[اعتدال]] در خوردن است که به منظور تأكید [[بلیغ]] در [[نهی]] از [[پرخوری]] و [[شکمبارگی]] در قالب [[مدح]] [[گرسنگی]] وارد شده است<ref>محمد بن حسن حر عاملی، الجواهر السنیه، ص۱۹۲.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۷۶-۲۷۷.</ref>.
| |
| ===[[سکوت]]===
| |
| *از [[اخلاق]] دانشوری است که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}از آن به عنوان [[زینت علم]] و عالم نام برده، میفرماید:"[[سکوت]] [[زینت]] عالم است"<ref>{{متن حدیث|اَلصَّمْتَ زِينَةُ اَلْعَالِمِ}}؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۹۲.</ref>.
| |
| *در بیانی دیگر میفرماید: "[[سکوت]] [[زینت علم]] است"<ref>{{متن حدیث|اَلصَّمْتُ زَيْنُ اَلْعِلْمِ}}؛ جمالالدین محمد خوانساری، شرح فارسی غرر و درر آمدی، تصحیح سید جلالالدین محدث.</ref>.
| |
| *همچنین آن را یکی از علائم سه گانه دانشمند شمرده است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۳۷۱-۳۷۲.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۷۷.</ref>.
| |
| ===[[پرهیز]] از [[خودرأیی]]===
| |
| *از عواملی که [[دانش]] [[انسان]] را از [[خطا]] [[پاکیزه]] میکند، بهرهوری از آرای [[صاحب نظران]] است. اکتفا و [[اعتماد]] بر دستاوردهای شخصی انفرادی، [[انسان]] را در معرض [[اشتباه]]<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۶.</ref>، [[لغزش]]، [[گمراهی]]<ref>علی بن محمد لیئی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۲۹.</ref> و سقوط قرار میدهد. محصول [[عقل]] و [[اندیشه]] دیگران، روزی بیرنجی است که هیچ دانشوری خود را از آن [[محروم]] نمیکند. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: "هرکس [[خودرأیی]] کند، هلاک میشود و هرکس با دیگران [[مشورت]] کند، در [[عقول]] آنها [[شریک]] شده است"<ref>{{متن حدیث|مَنِ اِسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ وَ مَنْ شَاوَرَ اَلرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا}}؛ نهج البلاغه، ترجمه فیضالاسلام، حکمت ۱۵۲، ص۱۱۶۵؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۲، ص۱۰۵.</ref>.
| |
| *و میفرماید: "هرکس [[خودرأیی]] کند، [[گمراه]] میشود و هرکس با اتکا به [[عقل]] خویش خود را از دیگران بینیاز ببیند، میلغزد"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أُعْجِبَ بِرَأْيِهِ ضَلَّ وَ مَنِ اِسْتَغْنَى بِعَقْلِهِ زَلَّ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۱۹؛ محمد ریشهری، العلم والحکمة فی الکتاب والسنة، ص۱۷۴.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۷۷-۲۷۸.</ref>.
| |
| ===[[تأنی]]===
| |
| *رسیدن به [[حقیقت]]، با شتاب ممکن نیست. کسی که در نتیجهگیری شتاب میکند به ندرت به پاسخی صحیح دست مییابد. *[[علی]]{{ع}} میفرماید: "کم اتفاق میافتد که نظر [[انسان]] [[عجول]] درست باشد"<ref>{{متن حدیث|قَلَّمَا يُصِيبُ رَأْيُ اَلْعَجُولِ}}؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۶۹.</ref>.
| |
| *و از او جز پاسخی ناپخته نمیتوان [[انتظار]] داشت.
| |
| *[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: "[[رأی]] صحیح با [[تأنی]] به دست میآید و چه بد [[پشتیبانی]] است [[رأی]] نپخته"<ref>{{متن حدیث|اَلرَّأْيُ مَعَ اَلْأَنَاةِ وَ بِئْسَ اَلظَّهِيرُ اَلرَّأْيُ اَلْفَطِيرُ}}؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۵، ص۸۱.</ref>.
| |
| *[[قرآن کریم]] [[رشد]] [[دانش]] را منوط به خودداری از [[عجله]] کرده، میفرماید: {{متن قرآن|وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا}}<ref>«در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!» سوره طه، آیه ۱۱۴.</ref>.
| |
| *از این [[آیه مبارکه]] استفاده میشود که [[عجله]] حتی اگر منبعث از مبدأیی [[مقدس]] چون [[عشق]] به دانستن یا [[ظهور]] [[حقیقت]] باشد، با [[دانش]] سازگار نیست<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۷۸-۲۷۹.</ref>.
| |
| ===[[ظلمستیزی]]===
| |
| *یکی از وظایفی که برای [[عالمان دینی]] شمرده شده و در [[آیات]] و [[روایات]] بر آن تأکید فراوان شده است. مقابله با ناهنجاریهای [[اجتماعی]] است. [[قرآن کریم]] [[عالمان]] [[بنی اسرائیل]] را به [[دلیل]] [[سکوت]] در برابر سخنان [[گناه]] آلود و [[حرام]] [[خواری]] [[مردم]] [[سرزنش]] کرده است. {{متن قرآن|لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَصْنَعُونَ}}<ref>«چرا دانشوران ربانی و دانشمندان (توراتشناس) آنان را از گفتار گناهآلود و رشوهخواری باز نمیدارند؟ به راستی زشت است آنچه میکردند!» سوره مائده، آیه ۶۳.</ref>.
| |
| *[[امام حسین]]{{ع}} میفرماید: آنها با آنکه از [[ستمگران]] زمان خودکارهای ناروا میدیدند، به خاطر [[ترس]] و [[طمع]]، آنها را بازنمی داشتند<ref>حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۳۷.</ref>.
| |
| *[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: [[خدا]] از [[دانشمندان]] [[تعهد]] گرفته است که بر [[گرسنگی]] [[مظلومان]] و [[پرخوری]] [[ظالمان]] آرام نگیرند<ref>نهج البلاغه، ج۱، ص۳۶.</ref>.
| |
| *ولی به نظر میرسد این [[وظیفه]] [[اخلاقی]] همه دانشوران است و به [[عالمان دینی]] اختصاص ندارد؛ چرا که [[مقام]] [[دانش]]، رفیع است و با [[ذلت]] [[سازش]] با [[ستم]] سازگار نیست<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۷۹.</ref>.
| |
| ===[[نقادی]]===
| |
| *از [[اخلاق]] دانشور است که هر سخنی را پیش از [[پذیرفتن]] مورد نقد و بررسی قرار دهد. از [[حضرت عیسی]]{{ع}} [[نقل]] شده است: "سخن را نقد کنید چه بسیار [[گمراهیها]] که با آیهای از [[کتاب خدا]] [[تزیین]] میشود مانند سکه مسسین که نقره اندودش کنند با سکه سالم در نظر یکسان است؛ ولی [[اهل]] [[بصیرت]] میدانند"<ref>{{متن حدیث|كُونُوا نُقَّادَ اَلْكَلاَمِ فَكَمْ مِنْ ضَلاَلَةٍ زُخْرِفَتْ بِآيَةٍ مِنْ كِتَابِ اَللَّهِ كَمَا زُخْرِفَ اَلدِّرْهَمُ مِنْ نُحَاسٍ بِالْفِضَّةِ اَلْمُمَوَّهَةِ اَلنَّظَرُ إِلَى ذَلِكَ سَوَاءٌ وَ اَلْبُصَرَاءُ بِهِ خُبَرَاءُ}}؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۳۰.</ref>.
| |
| | |
| ===[[خودانتقادی]]===
| |
| *[[هدف]] دانشور [[کشف]] [[حقیقت]] است، به دست خودش یا دیگری. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} میفرماید: [[حقیقت]]، گم شده [[انسان]] [[حکیم]] است. هرجا بر آن دست یابد، از هر کس دیگر به آن سزاوارتر است؛ {{متن حدیث|اَلْكَلِمَةُ اَلْحَكِيمَةُ ضَالَّةُ اَلْحَكِيمِ؛ حَيْثُمَا وَجَدَهَا فَهُوَ أَحَقُّ بِهَا}}<ref>سید رضی، المجازات النبویه، ص۱۹۸؛ ابن عدی، کامل، ج۱، ص۲۳۱.</ref>. *کسی که به دنبال گمشده خویش میگردد و در هر کوی و برزن سراغ او را میگیرد، وقتی آن را پیدا کند اهمیتی نمیدهد در دست کیست؛ چون تنها به گرفتنش میاندیشد. وجه دیگر این سخن این است که چنین شخصی [[مال]] خود را میجوید؛ پس اگر [[مال]] دیگری را در راه ببیند با خود به [[خانه]] نمیبرد. [[انسان]] [[حکیم]] نیز [[حقیقت]] را میخواهد، پس اگر سخنی [[نادرست]] در یافتههای خود ببیند، چون [[مال]] غریبهای که باید از [[اموال]] خود جداکنی، کنارش مینهد. از این رو [[امام حسین]]{{ع}} میفرماید: "یکی از نشانههای عالم این است که سخن خود را نقد میکند"<ref>{{متن حدیث|مِنْ دَلاَئِلِ اَلْعَالِمِ اِنْتِقَادُهُ لِحَدِيثِهِ }}؛ حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۴.</ref>؛
| |
| *بنابراین، یکی از [[اخلاق]] دانشوری این است که پیوسته يافتههای خود را مورد نقد و بررسی قرار دهد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۸۰.</ref>.
| |
| | |
| ===[[پرهیز]] از [[مجادله]]===
| |
| *[[ستیز]] و [[مجادله]] یکی از آفات [[دانش]] است. [[امام علی]]{{ع}} میفرماید: "هرکس فراوان برای [[اثبات]] [[سخن]] [[نادرست]] ستیزه کند؛ پیوسته از دریافت [[حق]] [[محروم]] میشود"<ref>{{متن حدیث|مَنْ كَثُرَ مِرَاؤُهُ بِالْبَاطِلِ دَامَ عَنَاهُ عَنِ اَلْحَقِّ}}؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۵۷.</ref>.
| |
| *[[ستیز]] و [[مجادله]] منشأ [[شک]] و موجب [[لغزش]] [[علمی]] است. [[امام علی]]{{ع}} میفرماید: "از [[مجادله]] بپرهیزید که [[شک]] به جا میگذارد"<ref>{{متن حدیث|إِيَّاكُمْ وَ اَلْجِدَالَ فَإِنَّهُ يُورِثُ اَلشَّكَّ}}؛ علی بن حسین صدوق، خصال، ص۶۱۵</ref>.
| |
| *و میفرماید: "هر کس [[زیاد]] [[مجادله]] کند از [[اشتباه]] مصون نیست"<ref>{{متن حدیث|مَنْ كَثُرَ مِرَاؤُهُ لَمْ يَأْمَنِ اَلْغَلَطَ}}؛ علی بن محمد لیثى واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۴۴۲.</ref>.
| |
| *دانشمند یا [[دانش]] پژوهی که [[دل]] در گرو [[تکالیف]] خود دارد [[فرصت]] [[مجادله]] پیدا نمیکند.
| |
| *[[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "بندهای که مشغول تكاليف الاهی خود باشد برای [[مجادله]] و [[فخرفروشی]] با [[مردم]] [[فرصت]] پیدا نمیکند"<ref>{{متن حدیث|إِذَا اِشْتَغَلَ اَلْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اَللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لاَ يَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى اَلْمِرَاءِ وَ اَلْمُبَاهَاةِ مَعَ اَلنَّاس}}؛ میرزا حسن نوری، نفس الرحمن فی فضائل سلمان، ص۲۳۸.</ref>.
| |
| *علاوه بر اینکه به فرمایش [[امام صادق]]{{ع}}، ترک [[مجادله]] حتی اگر محق باشی نشانه [[تواضع]] است<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۷۴.</ref> و [[تواضع]] از آرایههای ضروری [[عالمان]]<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۸۰-۲۸۱.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==منابع== | | ==منابع== |