هجرت در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
[[دانشمندان]] [[علم]] [[سیاست]]، معمولاً عناصر چهارگانهای برای [[دولت]] در نظر میگیرند که عبارت است از: جمعیت، [[سرزمین]]، [[حکومت]] و [[حاکمیت]]. به نظر میرسد که دولت - [[شهر پیامبر]]{{صل}} با تکیه بر مفهوم هجرت، درصدد تأمین نخستین عنصر اساسی یعنی جمعیت بوده است. جمعیت یا جماعتی که «[[امت]]» نامیده میشود. | [[دانشمندان]] [[علم]] [[سیاست]]، معمولاً عناصر چهارگانهای برای [[دولت]] در نظر میگیرند که عبارت است از: جمعیت، [[سرزمین]]، [[حکومت]] و [[حاکمیت]]. به نظر میرسد که دولت - [[شهر پیامبر]]{{صل}} با تکیه بر مفهوم هجرت، درصدد تأمین نخستین عنصر اساسی یعنی جمعیت بوده است. جمعیت یا جماعتی که «[[امت]]» نامیده میشود. | ||
شرط هجرت برای تشکیل جمعیت اسلامی چنان حیاتی بود که کسانی که به مدینه هجرت میکردند، به جز موارد بسیار اندک و آن هم با اجازه پیامبر{{صل}} مجاز به ترک مدینه نبودند و در صورت خروج از مدینه مصداق {{متن حدیث|التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ}} میشدند، این [[تعرب]] به منزله [[کفر]] بود. [[ابن مسعود]]، از جمله لعنتشدگان در لسان [[رسول خدا]] را «[[اعرابی]] مرتدی دانسته که تعرّب بعد الهجره داشته است»<ref>رسول جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، پیشین، ص۴۰-۴۱.</ref>. همه این [[تدابیر]] سبب شده بود تا [[مدینة النبی]] مکان و فضایی متمرکز برای تعداد فراوانی از مسلمانان باشد که [[همبستگی]] [[اعتقادی]] آنان رکن جمعیتی لازم را برای استقرار [[دولت اسلامی]] [[پیامبر]]{{صل}} فراهم نماید، اما این تلاشهای معطوف به [[هجرت]]، بدون پیوندهای مکمل دیگر، که انسانهایی با دستگاهها و سنتهای قبیلهای متفاوت را بیشتر به هم نزدیک نموده و تاروپود [[روابط اجتماعی]] آنان را مستحکم نماید، شکننده مینمود. شاید به همین دلیل است که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به سرعت [[نظام]] [[برادری]] را طرح و [[اجرا]] کرد.<ref>[[داوود فیرحی|فیرحی، داوود]]، [[ساختار نظام سیاسی نبوی (مقاله)|ساختار نظام سیاسی نبوی]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۲۷۶.</ref> | شرط هجرت برای تشکیل جمعیت اسلامی چنان حیاتی بود که کسانی که به مدینه هجرت میکردند، به جز موارد بسیار اندک و آن هم با اجازه پیامبر{{صل}} مجاز به ترک مدینه نبودند و در صورت خروج از مدینه مصداق {{متن حدیث|التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ}} میشدند، این [[تعرب]] به منزله [[کفر]] بود. [[ابن مسعود]]، از جمله لعنتشدگان در لسان [[رسول خدا]] را «[[اعرابی]] مرتدی دانسته که تعرّب بعد الهجره داشته است»<ref>رسول جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، پیشین، ص۴۰-۴۱.</ref>. همه این [[تدابیر]] سبب شده بود تا [[مدینة النبی]] مکان و فضایی متمرکز برای تعداد فراوانی از مسلمانان باشد که [[همبستگی]] [[اعتقادی]] آنان رکن جمعیتی لازم را برای استقرار [[دولت اسلامی]] [[پیامبر]]{{صل}} فراهم نماید، اما این تلاشهای معطوف به [[هجرت]]، بدون پیوندهای مکمل دیگر، که انسانهایی با دستگاهها و سنتهای قبیلهای متفاوت را بیشتر به هم نزدیک نموده و تاروپود [[روابط اجتماعی]] آنان را مستحکم نماید، شکننده مینمود. شاید به همین دلیل است که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به سرعت [[نظام]] [[برادری]] را طرح و [[اجرا]] کرد.<ref>[[داوود فیرحی|فیرحی، داوود]]، [[ساختار نظام سیاسی نبوی (مقاله)|ساختار نظام سیاسی نبوی]]، [[سیره سیاسی پیامبر اعظم (کتاب)|سیره سیاسی پیامبر اعظم]] ص ۲۷۶.</ref> | ||
==چگونگی [[هجرت پیامبر]] اعظم{{صل}}== | |||
با رونق گرفتن بیش از پیش [[اسلام]]، [[مشرکان]] [[مکه]] به [[هراس]] افتادند و بر فشارهای خود علیه [[مسلمانان]] افزودند. با [[وفات]] [[ابوطالب]]، عمو و حامی [[حضرت محمد]]{{صل}}، این فشارها افزایش یافت. در پی این سخت گیریها، [[زندگی]] در مکه برای مسلمانان طاقتفرسا شد و مسلمانان به ناچار، اجازه ترک مکه را از [[رسول خدا]]{{صل}} خواستار شدند<ref>ابن سعد، طبقات، ج۱، ص۲۲۶.</ref>. | |||
[[پیامبر اعظم]]{{صل}} پس از بررسیهای لازم، یثرب را به مسلمانان پیشنهاد کرد و به آنان فرمود: «رهسپار یثرب شوید و نزد [[برادران]] [[انصار]] خود بروید». بعضی از [[پژوهشگران]]، [[انتخاب]] یثرب را پیشنهادی از سوی [[خداوند]] میدانند که با [[وحی]] به [[پیامبر]] [[ابلاغ]] شده است<ref>هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی، ص۲۴۵.</ref>.<ref>جمعی از نویسندگان، [[هجرت پیامبر اعظم (کتاب) (کتاب)|هجرت پیامبر اعظم]] ص ۹.</ref> | |||
==[[گزینش]] یثرب== | |||
عواملی را که برای انتخاب [[شهر]] یثرب به عنوان مقصد هجرت پیامبر اعظم{{صل}} میتوان برشمرد، به قرار زیر است: | |||
#پیامبر و اصحابش از یثرب، سابقه [[ذهنی]] داشتند؛ زیرا پیشتر افرادی از ایشان به آنجا [[هجرت]] کرده بودند. [[ابوسلمه]] از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}}<ref>ابوسلمه همسر ام سلمه است. ام سلمه پس از شهادت همسرش به همسری رسول خدا{{صل}} درآمد.</ref>، نخستین کسی بود که بر اثر فشار مشرکان از مکه به یثرب هجرت کرد. [[تاریخنگاران]]، [[زمان]] این هجرت را یک سال پیش از [[بیعت عقبه دوم]] دانستهاند<ref>عبدالحمید آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۲۰۲.</ref>. | |||
#یکی دیگر از [[دلایل]] مهم انتخاب یثرب را میتوان توافق دو [[قبیله]] [[اوس و خزرج]] پس از [[پیمان عقبه]] دانست. پیامبر با این توافق میتوانست از [[پشتیبانی]] جمعیتی انبوه در آنجا بهرهمند باشد. | |||
#موقعیت یثرب برای مسلمانان کاملاً شناخته شده بود. این مطلب را میتوان از فرمایش پیامبر هنگام صدور [[فرمان]] هجرت دریافت. ایشان فرمود: {{متن حدیث|فَإنَّ الْبِلَادَ قَرِيبَةٌ وَ أنْتُمْ بِهَا عَارِفُونَ}}؛ «[[شهرها]] به هم نزدیکند و شما با آنها آشنا هستید»<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷.</ref>. | |||
#[[گسترش اسلام]] در منطقه یثرب را میتوان علت اساسی این انتخاب دانست. با توجه به صدور اسلام به یثرب، مسلمانان [[مهاجر]] از [[حمایت]] [[برادران دینی]] خود برخوردار میشدند. | |||
[[ابن هشام]] در این باره مینویسد: «[[پیامبر]] به [[مسلمانان]] دستور داد به سوی یثرب [[هجرت]] کنند و فرمود: [[خدا]] برای شما [[برادران]] و مکانهای امنی در یثرب قرار داده است»<ref>ابن هشام، سیرة النبی، ج۲، ص۱۱۱.</ref>. | |||
برخی [[پژوهشگران]]، علل دیگری را نیز آوردهاند که از نقل آنها میپرهیزیم.<ref>جمعی از نویسندگان، [[هجرت پیامبر اعظم (کتاب) (کتاب)|هجرت پیامبر اعظم]] ص ۱۰.</ref> | |||
==آغاز [[مهاجرت]]== | |||
با صدور [[فرمان]] هجرت، مسلمانان در ذی الحجه [[سال سیزدهم بعثت]]، راه یثرب را در پیش گرفتند و [[رسول خدا]]{{صل}} به [[انتظار]] [[دستورهای الهی]] در [[مکه]] باقی ماند. [[مشرکان]] بیدرنگ پس از حرکت مسلمانان به [[راز]] هجرت پی بردند؛ زیرا دیدند که مسلمانان، [[کودکان]] و [[زنان]] خود را به یثرب میبرند. ازاینرو، به دو دلیل [[احساس]] خطر کردند: | |||
#با خروج رسول خدا{{صل}} به سوی یثرب، [[اسلام]] به یک [[قدرت]] [[واقعی]] تبدیل میشد و پیامبر در [[آینده]] میتوانست برای [[جنگ]] با [[قریش]] آماده شود<ref>ابن هشام، سیرة النبی، ج۲، ص۱۲۴.</ref>. | |||
#یثرب میتوانست به صورت کانون خطری برای کاروانهای مشرکان در آید<ref>رسول جعفریان، حیات سیاسی اسلام، سیره رسول خدا{{صل}}، ج۱، ص۳۴۹.</ref>. | |||
به همین دلیل، [[مشرکان قریش]] [[تصمیم]] گرفتند از هجرت مسلمانان جلوگیری کنند. ازاین رو، هرکس را که توانستند، برگرداندند و میان [[زنها]] و شوهرانشان جدایی انداختند، ولی با خود [[عهد]] بسته بودند که این جلوگیریها نباید به [[قتل]] کسی بینجامد؛ چون بیشتر [[مهاجران]] از قبیلههای مکه بودند و چه بسا قتل یکی، موجب پدید آمدن [[جنگی]] خانمان سوز میشد<ref>سیرة المصطفی، ص۲۴۶.</ref>. | |||
با همه این [[دشواریها]]، هجرت به یثرب متوقف نشد و همه مسلمانان به آن [[شهر]] هجرت کردند و جز [[رسول اکرم]]{{صل}}، [[حضرت علی]]{{ع}}، [[ابوبکر]] و شماری از مسلمانان که [[زندانی]] یا [[بیمار]] و [[ناتوان]] بودند، کسی در مکه نماند<ref>ابن سعد، طبقات، ج۲، ص۲۲۶؛ جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج۱، ص۳۴۲.</ref>. | |||
ابن هشام و برخی دیگر نوشتهاند: «از میان این افراد، ابوبکر نیز چندین بار تقاضای رفتن کرد که پیامبر [[مخالفت]] فرمود»<ref>سیره ابن هشام، ص۱۲۴.</ref>.<ref>جمعی از نویسندگان، [[هجرت پیامبر اعظم (کتاب) (کتاب)|هجرت پیامبر اعظم]] ص ۱۱.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
نسخهٔ ۳۰ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۴۸
مقدمه
«هَجْر» در لغت «ضد وَصْل» است. جدایی و ترک، معنای اصلی این واژه را تشکیل میدهد، چه این جدایی معنوی باشد یا مکانی. اما در صدر اسلام، عقیده و مکان در مفهوم هجرت به هم تنیده بود و شرط ایمان اسلامی هجرت مکانی به یثرب بود. مسئله هجرت از مکه به مدینه، جدای از این که یک امر سیاسی تلقی میشد، ظاهراً وجوب شرعی نیز داشت. گفته شده که خداوند به پیامبر(ص) دستور داد تا هجرت کند و او این آیه را خواند: ﴿وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا﴾[۱].
شرط هجرت همچنان در همه بیعتها تا هنگام فتح مکه (سال هشتم هجرت) باقی بود. آیات قرآن نیز حداقل در چند مورد لزوم هجرت به مدینه را شرط ایمان تلقی کرده است. در آیه ۹۷ سوره نساء آمده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا﴾[۲].
در آیه ۱۰۰ سوره نساء نیز میافزاید: ﴿وَمَنْ يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا﴾[۳]. هجرت مسلمانان مکه نقطه عطفی در تاریخ اعتقادی - سیاسی اسلام تلقی میشود. آنان در مکه، خاندان و دیار و دارایی و ارزاق خود را فقط با توکل به خدا و به امید رضای او رها کردند و فقط تعداد اندکی موفق شدند که بخشی از دارایی منقول خود را همراه خود به مدینه برسانند. به هر حال، دستور هجرت با همه تبعات و مشکلاتی که برای مهاجران و مردم یثرب داشت، از دیدگاه آینده تمدن اسلامی ضروری مینمود، پیامبر(ص) و دیگر مؤمنان، با هجرت به مدینه، از مرحله تبلیغ و دعوت، به مرحله تأسیس دولت اسلامی منتقل میشدند. هجرت، بدینسان، گامی اساسی در تأسیس جماعت اسلامی و جمعیت قابل توجه بود که از ارکان عمده برای هر دولتی تلقی میشود.
دانشمندان علم سیاست، معمولاً عناصر چهارگانهای برای دولت در نظر میگیرند که عبارت است از: جمعیت، سرزمین، حکومت و حاکمیت. به نظر میرسد که دولت - شهر پیامبر(ص) با تکیه بر مفهوم هجرت، درصدد تأمین نخستین عنصر اساسی یعنی جمعیت بوده است. جمعیت یا جماعتی که «امت» نامیده میشود. شرط هجرت برای تشکیل جمعیت اسلامی چنان حیاتی بود که کسانی که به مدینه هجرت میکردند، به جز موارد بسیار اندک و آن هم با اجازه پیامبر(ص) مجاز به ترک مدینه نبودند و در صورت خروج از مدینه مصداق «التَّعَرُّبُ بَعْدَ الْهِجْرَةِ» میشدند، این تعرب به منزله کفر بود. ابن مسعود، از جمله لعنتشدگان در لسان رسول خدا را «اعرابی مرتدی دانسته که تعرّب بعد الهجره داشته است»[۴]. همه این تدابیر سبب شده بود تا مدینة النبی مکان و فضایی متمرکز برای تعداد فراوانی از مسلمانان باشد که همبستگی اعتقادی آنان رکن جمعیتی لازم را برای استقرار دولت اسلامی پیامبر(ص) فراهم نماید، اما این تلاشهای معطوف به هجرت، بدون پیوندهای مکمل دیگر، که انسانهایی با دستگاهها و سنتهای قبیلهای متفاوت را بیشتر به هم نزدیک نموده و تاروپود روابط اجتماعی آنان را مستحکم نماید، شکننده مینمود. شاید به همین دلیل است که پیامبر اسلام(ص) به سرعت نظام برادری را طرح و اجرا کرد.[۵]
چگونگی هجرت پیامبر اعظم(ص)
با رونق گرفتن بیش از پیش اسلام، مشرکان مکه به هراس افتادند و بر فشارهای خود علیه مسلمانان افزودند. با وفات ابوطالب، عمو و حامی حضرت محمد(ص)، این فشارها افزایش یافت. در پی این سخت گیریها، زندگی در مکه برای مسلمانان طاقتفرسا شد و مسلمانان به ناچار، اجازه ترک مکه را از رسول خدا(ص) خواستار شدند[۶].
پیامبر اعظم(ص) پس از بررسیهای لازم، یثرب را به مسلمانان پیشنهاد کرد و به آنان فرمود: «رهسپار یثرب شوید و نزد برادران انصار خود بروید». بعضی از پژوهشگران، انتخاب یثرب را پیشنهادی از سوی خداوند میدانند که با وحی به پیامبر ابلاغ شده است[۷].[۸]
گزینش یثرب
عواملی را که برای انتخاب شهر یثرب به عنوان مقصد هجرت پیامبر اعظم(ص) میتوان برشمرد، به قرار زیر است:
- پیامبر و اصحابش از یثرب، سابقه ذهنی داشتند؛ زیرا پیشتر افرادی از ایشان به آنجا هجرت کرده بودند. ابوسلمه از اصحاب رسول خدا(ص)[۹]، نخستین کسی بود که بر اثر فشار مشرکان از مکه به یثرب هجرت کرد. تاریخنگاران، زمان این هجرت را یک سال پیش از بیعت عقبه دوم دانستهاند[۱۰].
- یکی دیگر از دلایل مهم انتخاب یثرب را میتوان توافق دو قبیله اوس و خزرج پس از پیمان عقبه دانست. پیامبر با این توافق میتوانست از پشتیبانی جمعیتی انبوه در آنجا بهرهمند باشد.
- موقعیت یثرب برای مسلمانان کاملاً شناخته شده بود. این مطلب را میتوان از فرمایش پیامبر هنگام صدور فرمان هجرت دریافت. ایشان فرمود: «فَإنَّ الْبِلَادَ قَرِيبَةٌ وَ أنْتُمْ بِهَا عَارِفُونَ»؛ «شهرها به هم نزدیکند و شما با آنها آشنا هستید»[۱۱].
- گسترش اسلام در منطقه یثرب را میتوان علت اساسی این انتخاب دانست. با توجه به صدور اسلام به یثرب، مسلمانان مهاجر از حمایت برادران دینی خود برخوردار میشدند.
ابن هشام در این باره مینویسد: «پیامبر به مسلمانان دستور داد به سوی یثرب هجرت کنند و فرمود: خدا برای شما برادران و مکانهای امنی در یثرب قرار داده است»[۱۲]. برخی پژوهشگران، علل دیگری را نیز آوردهاند که از نقل آنها میپرهیزیم.[۱۳]
آغاز مهاجرت
با صدور فرمان هجرت، مسلمانان در ذی الحجه سال سیزدهم بعثت، راه یثرب را در پیش گرفتند و رسول خدا(ص) به انتظار دستورهای الهی در مکه باقی ماند. مشرکان بیدرنگ پس از حرکت مسلمانان به راز هجرت پی بردند؛ زیرا دیدند که مسلمانان، کودکان و زنان خود را به یثرب میبرند. ازاینرو، به دو دلیل احساس خطر کردند:
- با خروج رسول خدا(ص) به سوی یثرب، اسلام به یک قدرت واقعی تبدیل میشد و پیامبر در آینده میتوانست برای جنگ با قریش آماده شود[۱۴].
- یثرب میتوانست به صورت کانون خطری برای کاروانهای مشرکان در آید[۱۵].
به همین دلیل، مشرکان قریش تصمیم گرفتند از هجرت مسلمانان جلوگیری کنند. ازاین رو، هرکس را که توانستند، برگرداندند و میان زنها و شوهرانشان جدایی انداختند، ولی با خود عهد بسته بودند که این جلوگیریها نباید به قتل کسی بینجامد؛ چون بیشتر مهاجران از قبیلههای مکه بودند و چه بسا قتل یکی، موجب پدید آمدن جنگی خانمان سوز میشد[۱۶].
با همه این دشواریها، هجرت به یثرب متوقف نشد و همه مسلمانان به آن شهر هجرت کردند و جز رسول اکرم(ص)، حضرت علی(ع)، ابوبکر و شماری از مسلمانان که زندانی یا بیمار و ناتوان بودند، کسی در مکه نماند[۱۷]. ابن هشام و برخی دیگر نوشتهاند: «از میان این افراد، ابوبکر نیز چندین بار تقاضای رفتن کرد که پیامبر مخالفت فرمود»[۱۸].[۱۹]
جستارهای وابسته
منابع
- ، فیرحی، داوود، ساختار نظام سیاسی نبوی، سیره سیاسی پیامبر اعظم
- جمعی از نویسندگان، هجرت پیامبر اعظم
پانویس
- ↑ «و بگو: پروردگارا مرا با درآوردنی درست (به هر کار) در آور و با بیرون بردنی درست (از هر کار) بیرون بر و از نزد خویش برای من برهانی یاریگر بگمار!» سوره اسراء، آیه ۸۰.
- ↑ «از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش میگیرند، میپرسند: در چه حال بودهاید؟ میگویند: ما ناتوان شمردهشدگان روی زمین بودهایم. میگویند: آیا زمین خداوند (آنقدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانهای است» سوره نساء، آیه ۹۷.
- ↑ «و هر کس در راه خداوند هجرت گزیند، در زمین سرپناههای فراوان و گستردگی (در روزی) خواهد یافت و هر که از خانه خویش برای هجرت به سوی خداوند و پیامبرش برون آید سپس مرگ او را دریابد؛ بیگمان پاداش او بر عهده خداوند است و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۱۰۰.
- ↑ رسول جعفریان، تاریخ تحول دولت و خلافت، پیشین، ص۴۰-۴۱.
- ↑ فیرحی، داوود، ساختار نظام سیاسی نبوی، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۲۷۶.
- ↑ ابن سعد، طبقات، ج۱، ص۲۲۶.
- ↑ هاشم معروف الحسنی، سیرة المصطفی، ص۲۴۵.
- ↑ جمعی از نویسندگان، هجرت پیامبر اعظم ص ۹.
- ↑ ابوسلمه همسر ام سلمه است. ام سلمه پس از شهادت همسرش به همسری رسول خدا(ص) درآمد.
- ↑ عبدالحمید آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۲۰۲.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۷.
- ↑ ابن هشام، سیرة النبی، ج۲، ص۱۱۱.
- ↑ جمعی از نویسندگان، هجرت پیامبر اعظم ص ۱۰.
- ↑ ابن هشام، سیرة النبی، ج۲، ص۱۲۴.
- ↑ رسول جعفریان، حیات سیاسی اسلام، سیره رسول خدا(ص)، ج۱، ص۳۴۹.
- ↑ سیرة المصطفی، ص۲۴۶.
- ↑ ابن سعد، طبقات، ج۲، ص۲۲۶؛ جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، ج۱، ص۳۴۲.
- ↑ سیره ابن هشام، ص۱۲۴.
- ↑ جمعی از نویسندگان، هجرت پیامبر اعظم ص ۱۱.