دابة الارض چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-آقای تونهای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛ +مجتبی تونهای؛)) |
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر موسوینسب]]'''، در کتاب ''«[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید جعفر موسوینسب]]'''، در کتاب ''«[[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«این کلمه با اندک اضافهای (مِن) در [[آیه]] ۸۲ سوره نمل آمده است: {{متن قرآن|وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لا يُوقِنُونَ}}؛ یعنی: و هنگامی که [[فرمان]] [[عذاب]] آنها رسد (و در آستانه [[قیامت]] قرار گیرند) جنبندهای را از [[زمین]] برای آنها خارج میکنیم که با آنان تکلم میکند و (میگوید) که [[مردم]] به [[آیات]] ما [[ایمان]] نمیآوردند. | ::::::«این کلمه با اندک اضافهای (مِن) در [[آیه]] ۸۲ سوره نمل آمده است: {{متن قرآن|وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لا يُوقِنُونَ}}؛ یعنی: و هنگامی که [[فرمان]] [[عذاب]] آنها رسد (و در آستانه [[قیامت]] قرار گیرند) جنبندهای را از [[زمین]] برای آنها خارج میکنیم که با آنان تکلم میکند و (میگوید) که [[مردم]] به [[آیات]] ما [[ایمان]] نمیآوردند. | ||
از [[ظاهر]] این [[آیه]] شریفه میتوان فهمید [[خداوند]] زمانی موجودی را به صورت غیر عادی [[ظاهر]] میکند که با [[مردم]] سخن میگوید؛ و این حادثه به [[اعتقاد]] برخی از [[مفسران]] علامت و شرط تحقق [[قیامت]] است که قبل از آن رخ میدهد<ref>ر.ک: فضل بن حسن، طبرسى، مجمع البیان،(بیروت: دار المعرفه، بىنوبت چاپ و بىتا)، ج ۷- ۸، ص ۳۶۵، آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه،(تهران: دار الکتب الاسلامیه، بىنوبت چاپ، ۱۳۶۲)، ج ۱۵، ص ۵۴۷، فخر رازى، التفسیر الکبیر،(بیروت: دار احیاء، التراث العربى، ج سوم، بىتا) ج ۲۴، ص ۲۱۷.</ref>. | |||
چرا که در دنباله این [[آیه]] محشور شدن گروههایی از [[مردم]] طرح شده است نه همه [[مردم]] و این قبل از [[قیامت]] صورت میگیرد که به آن [[رجعت]] میگویند که یکی از اعتقادات [[شیعه]] است<ref>آن عبارتست از اعتقاد به اینکه بعد از ظهور امام زمان {{ع}} خدا گروهى از مؤمنان خالص و کفار و طاغیان بسیار شرور را دوباره زنده مىکند و به دنیا بازمىگرداند تا گروه مؤمنان را عزیز و گروه دیگر را ذلیل کند. جهت اطلاع بیشتر ر.ک: آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ص ۵۵۵- ۵۶۲.</ref>. در صورتی که در [[قیامت]] همه [[مردم]] محشور میشوند نه فقط گروههایی از آنان؛ چنانکه در ادامه روایتی که در توصیف [[دابة الارض]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده است چنین آمده است: و [[دلیل]] اینکه این اتفاق در [[رجعت]] رخ میدهد سخن خداست. {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ * حَتَّى إِذَا جَاؤُوا قَالَ أَكَذَّبْتُم بِآيَاتِي وَلَمْ تُحِيطُوا بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>سوره نمل، آیه ۸۳- ۸۴.</ref> شخصی به حضرت عرض کرد: برخیها میپندارند که [[آیه]] {{متن قرآن|يَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا}} مربوط به [[قیامت]] است. حضرت فرمود: آیا ([[خدا]] در [[قیامت]]) از هر امتی گروهی را محشور و بقیه را رها میکند؟ نه! بلکه این حشر در "[[رجعت]]" صورت میگیرد؛ اما [[آیه]] [[قیامت]] {{متن قرآن|وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا}}<ref>سوره کهف، آیه ۴۷.</ref> میباشد<ref>سید هاشم، حسین بحرانى، البرهان فى تفسیر القرآن،(قم: مؤسسة البعثة، ج اول، ۱۴۱۷ ه.ق) ج ۴، ص ۲۲۸.</ref>. | |||
در [[حقیقت]] "[[دابة الارض]]" و [[اوصاف]] آن [[روایات]] مختلف و متعارفی وجود دارد که میتوان آنها را به دو دسته کلی تقسیم کرد<ref>ر.ک: آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ص ۵۵۲.</ref>: | |||
:::::#[[ابی زبیر]] در توصیف آن وارد شده است: "سرش سر گاو، چشمش چشم خوک، گوشش گوش فیل، شاخش شاخ گوزن، گردنش گردن کبوتر، سینهاش سینه شتر، رنگش رنگ ببر، عقبش گربه، دمش دم قوچ و دست و پایش دست و پای شتر است که فاصله مفصلهای آن [[دوازده]] ذراع ([[حدود]] ۶ متر) میباشد..."<ref>عبد الرحمن، سیوطى، پیشین، ص ۱۱۷.</ref> برخی از [[مفسران]] [[سنی]] با ملاحظه این قبیل [[روایات]] [[دابة الارض]] را حیوانی بزرگ و چهار دست و پا دانستهاند<ref>ر.ک: سید محمود، آلوسى، پیشین، ص ۲۱.</ref> ولی این [[روایات]] به قدری مخدوشاند که حتی بعضی از [[مفسران]] [[اهل سنت]] مانند [[فخر رازی]] و [[سید قطب]] آنها را غیر قابل اعتنا دانستهاند<ref>ر.ک: رازى: پیشین، ص ۲۱۸، سید قطب، فى ظلال القرآن،(بیروت: دار الشروق، چاپ دهم، ۱۴۰۱ ه.ق) ج ۵، ص ۲۶۶۷.</ref>. | :::::#[[ابی زبیر]] در توصیف آن وارد شده است: "سرش سر گاو، چشمش چشم خوک، گوشش گوش فیل، شاخش شاخ گوزن، گردنش گردن کبوتر، سینهاش سینه شتر، رنگش رنگ ببر، عقبش گربه، دمش دم قوچ و دست و پایش دست و پای شتر است که فاصله مفصلهای آن [[دوازده]] ذراع ([[حدود]] ۶ متر) میباشد..."<ref>عبد الرحمن، سیوطى، پیشین، ص ۱۱۷.</ref> برخی از [[مفسران]] [[سنی]] با ملاحظه این قبیل [[روایات]] [[دابة الارض]] را حیوانی بزرگ و چهار دست و پا دانستهاند<ref>ر.ک: سید محمود، آلوسى، پیشین، ص ۲۱.</ref> ولی این [[روایات]] به قدری مخدوشاند که حتی بعضی از [[مفسران]] [[اهل سنت]] مانند [[فخر رازی]] و [[سید قطب]] آنها را غیر قابل اعتنا دانستهاند<ref>ر.ک: رازى: پیشین، ص ۲۱۸، سید قطب، فى ظلال القرآن،(بیروت: دار الشروق، چاپ دهم، ۱۴۰۱ ه.ق) ج ۵، ص ۲۶۶۷.</ref>. | ||
:::::#روایاتی که در منابع [[شیعه]] آمدهاند [[دابة الارض]] را انسانی والا معرفی کردهاند که در بیشتر آنها این [[انسان کامل]]، [[امام علی|علی]] {{ع}} معرفی شده است<ref>ر.ک: فضل بن حسن، طبرسى، پیشین، ص ۳۶۶، جمعة، العروسى الحویزى، نور الثقلین،(قم: اسماعیلیان، ج چهارم، ۱۳۷۳، ج ۴، ص ۹۷- ۹۹. سید هاشم، حسینى بحرانى، پیشین، ص ۲۲۸- ۲۲۹، علامه سید محمد حسین، طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن،(قم: اسماعیلیان، ج پنجم، ۱۳۷۱)، ج ۱۵، ص ۴۰۵- ۴۰۶، آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ص ۵۵۲- ۵۵۳.</ref>؛ مانند اینکه [[ابو بصیر]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] میکند که: [[امام علی|علی]] {{ع}} در [[مسجد]] مقداری رمل زیر سرش جمع کرده و خوابیده بود [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] {{صل}} وقتی به او رسید او را با پا حرکت داد و فرمود: "برخیز ای [[دابة الارض]]"، یکی از [[اصحاب]] عرض کرد آیا ما میتوانیم همدیگر را به این اسم بنامیم؟ فرمود: "نه! به [[خدا]] این نام مخصوص اوست؛ و او همان دابهای است که [[خداوند]] عز و جل در کتابش فرمود: {{متن قرآن|وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لا يُوقِنُونَ}}<ref>سوره نمل، آیه ۸۲.</ref>. | :::::#روایاتی که در منابع [[شیعه]] آمدهاند [[دابة الارض]] را انسانی والا معرفی کردهاند که در بیشتر آنها این [[انسان کامل]]، [[امام علی|علی]] {{ع}} معرفی شده است<ref>ر.ک: فضل بن حسن، طبرسى، پیشین، ص ۳۶۶، جمعة، العروسى الحویزى، نور الثقلین،(قم: اسماعیلیان، ج چهارم، ۱۳۷۳، ج ۴، ص ۹۷- ۹۹. سید هاشم، حسینى بحرانى، پیشین، ص ۲۲۸- ۲۲۹، علامه سید محمد حسین، طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن،(قم: اسماعیلیان، ج پنجم، ۱۳۷۱)، ج ۱۵، ص ۴۰۵- ۴۰۶، آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ص ۵۵۲- ۵۵۳.</ref>؛ مانند اینکه [[ابو بصیر]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] میکند که: [[امام علی|علی]] {{ع}} در [[مسجد]] مقداری رمل زیر سرش جمع کرده و خوابیده بود [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] {{صل}} وقتی به او رسید او را با پا حرکت داد و فرمود: "برخیز ای [[دابة الارض]]"، یکی از [[اصحاب]] عرض کرد آیا ما میتوانیم همدیگر را به این اسم بنامیم؟ فرمود: "نه! به [[خدا]] این نام مخصوص اوست؛ و او همان دابهای است که [[خداوند]] عز و جل در کتابش فرمود: {{متن قرآن|وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لا يُوقِنُونَ}}<ref>سوره نمل، آیه ۸۲.</ref>. | ||
خط ۲۸: | خط ۳۱: | ||
:::::#طبق [[روایات]] متعدد و مشترک بین [[شیعه]] و [[سنی]] [[دابة الارض]] موجودی مقدس است که از جای مقدسی "کوه صفا یا بین صفا و مروه" خارج میشود و همراه خود عصای [[حضرت موسی|موسی]] {{ع}} و انگشتر [[حضرت سلیمان|سلیمان]] را دارد و با زدن مهر بر چهره [[انسانها]] [[مؤمنان]] (پاکان) و [[کافران]] (ناپاکان) را بهطور واضحی از هم جدا میکند<ref>از منابع سنّىها ر.ک: عبد الرحمن، سیوطى، پیشین، ص ۱۱۵- ۱۱۶، فخر رازى، پیشین، ص ۲۱۸، محمود بن عمر، زمخشرى، پیشین، ص ۳۸۴- ۳۸۵. سید محمود آلوسى، پیشین، ص ۱۹، از منابع شیعیان، ر.ک: فضل بن حسن، طبرسى، پیشین، ص ۳۶۶، جمعة العروسى الحویزى، پیشین، ص ۹۶- ۹۷.</ref>. و معلوم است که آن عصا و انگشتر اگر در دست کمتر از [[حضرت موسی|موسی]] {{ع}} و [[حضرت سلیمان|سلیمان]] {{ع}} باشد غیر از چوب و سنگ چیز دیگری نیست و خاصیتشان در اثر [[اراده]] ملکوتی و [[نفس]] قدسی آنها بروز میکند؛ و از اینکه این موجود شریف هر دو را یکجا در دست دارد نشانه [[برتری]] او از آن دو بزرگوار است و معنی ندارد که حیوان باشد. و همچنین جداسازی [[مؤمن]] از [[کافر]] با زدن مهر توسط حیوان، گرچه با تحقیر [[کافر]] تناسبی دارد ولی با احترام به [[مؤمن]] منافات دارد بلکه موجب ذلت و وحشت است. بنابراین، باید توسط انسانی [[برتر]] از بقیه یعنی [[امام علی|امیر مؤمنان]] {{ع}} این [[کار]] صورت گیرد تا باعث [[عزت]] و افتخار آنها گردد<ref>ر.ک: ولى اللّه، تقىپورفر، پیشین.</ref>. چنانکه در [[دنیا]] هم مدال و سند افتخار، همیشه توسط افرادی که [[مقام]] ظاهری بالاتری دارند اعطا میشود. و [[خدا]] هم [[کار]] جداسازی [[پاک]] ([[مؤمن]]) از ناپاک ([[کافر]]) را در [[شأن]] [[پیامبران]] میداند. و چون [[امام علی|علی]] {{ع}} طبق [[آیه مباهله]] (۶۱ آل [[عمران]])، [[نفس]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} است<ref>ر.ک: فضل بن حسن، طبرسى، پیشین، ج ۱- ۲، ص ۷۶۴، علامه سید محمد حسین طباطبایى، پیشین، ج ۳، ص ۲۳۰، آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ج ۲، ص ۴۴۱.</ref> این [[کار]] را میکند. | :::::#طبق [[روایات]] متعدد و مشترک بین [[شیعه]] و [[سنی]] [[دابة الارض]] موجودی مقدس است که از جای مقدسی "کوه صفا یا بین صفا و مروه" خارج میشود و همراه خود عصای [[حضرت موسی|موسی]] {{ع}} و انگشتر [[حضرت سلیمان|سلیمان]] را دارد و با زدن مهر بر چهره [[انسانها]] [[مؤمنان]] (پاکان) و [[کافران]] (ناپاکان) را بهطور واضحی از هم جدا میکند<ref>از منابع سنّىها ر.ک: عبد الرحمن، سیوطى، پیشین، ص ۱۱۵- ۱۱۶، فخر رازى، پیشین، ص ۲۱۸، محمود بن عمر، زمخشرى، پیشین، ص ۳۸۴- ۳۸۵. سید محمود آلوسى، پیشین، ص ۱۹، از منابع شیعیان، ر.ک: فضل بن حسن، طبرسى، پیشین، ص ۳۶۶، جمعة العروسى الحویزى، پیشین، ص ۹۶- ۹۷.</ref>. و معلوم است که آن عصا و انگشتر اگر در دست کمتر از [[حضرت موسی|موسی]] {{ع}} و [[حضرت سلیمان|سلیمان]] {{ع}} باشد غیر از چوب و سنگ چیز دیگری نیست و خاصیتشان در اثر [[اراده]] ملکوتی و [[نفس]] قدسی آنها بروز میکند؛ و از اینکه این موجود شریف هر دو را یکجا در دست دارد نشانه [[برتری]] او از آن دو بزرگوار است و معنی ندارد که حیوان باشد. و همچنین جداسازی [[مؤمن]] از [[کافر]] با زدن مهر توسط حیوان، گرچه با تحقیر [[کافر]] تناسبی دارد ولی با احترام به [[مؤمن]] منافات دارد بلکه موجب ذلت و وحشت است. بنابراین، باید توسط انسانی [[برتر]] از بقیه یعنی [[امام علی|امیر مؤمنان]] {{ع}} این [[کار]] صورت گیرد تا باعث [[عزت]] و افتخار آنها گردد<ref>ر.ک: ولى اللّه، تقىپورفر، پیشین.</ref>. چنانکه در [[دنیا]] هم مدال و سند افتخار، همیشه توسط افرادی که [[مقام]] ظاهری بالاتری دارند اعطا میشود. و [[خدا]] هم [[کار]] جداسازی [[پاک]] ([[مؤمن]]) از ناپاک ([[کافر]]) را در [[شأن]] [[پیامبران]] میداند. و چون [[امام علی|علی]] {{ع}} طبق [[آیه مباهله]] (۶۱ آل [[عمران]])، [[نفس]] [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} است<ref>ر.ک: فضل بن حسن، طبرسى، پیشین، ج ۱- ۲، ص ۷۶۴، علامه سید محمد حسین طباطبایى، پیشین، ج ۳، ص ۲۳۰، آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ج ۲، ص ۴۴۱.</ref> این [[کار]] را میکند. | ||
:::::#خود [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} فرمودهاند: {{عربی|"أَنَا دَابَّةُ الْأَرْضِ"}}<ref>سید هاشم، حسین بحرانى، پیشین، ص ۲۲۹.</ref> من [[دابة الارض]] هستم و [[اصحاب]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} نیز [[دابة الارض]] را [[امام علی|علی]] {{ع}} میدانستند چنان که روزی شخصی از [[عمار بن یاسر]] معنی آن را پرسید و عمار سوگند یاد کرد قبل از اینکه [[دابة الارض]] را به او نشان دهد ننشیند، نخورد و نیاشامد پس هر دو به خدمت [[امام علی|علی]] {{ع}} آمدند؛ در حالیکه حضرت مشغول خوردن چیزی بود، عمار هم با [[دعوت]] حضرت نشست و مشغول غذا خوردن شد و وقتی آن مرد با تعجب از شکستن سوگند توسط عمار پرسید پاسخ داد: اگر میفهمیدی [[دابة الارض]] را نشانت دادم<ref>ر.ک: جمعه، العروسى الحویزى، پیشین، ص ۹۸، سید هاشم، حسینى بحرانى، پیشین، ص ۲۲۸- ۲۲۹، فضل بن حسین، طبرسى، پیشین، ج ۷- ۸، ص ۳۶۶، آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ج ۱۵، ص ۵۵۲- ۵۵۳.</ref>. | :::::#خود [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} فرمودهاند: {{عربی|"أَنَا دَابَّةُ الْأَرْضِ"}}<ref>سید هاشم، حسین بحرانى، پیشین، ص ۲۲۹.</ref> من [[دابة الارض]] هستم و [[اصحاب]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} نیز [[دابة الارض]] را [[امام علی|علی]] {{ع}} میدانستند چنان که روزی شخصی از [[عمار بن یاسر]] معنی آن را پرسید و عمار سوگند یاد کرد قبل از اینکه [[دابة الارض]] را به او نشان دهد ننشیند، نخورد و نیاشامد پس هر دو به خدمت [[امام علی|علی]] {{ع}} آمدند؛ در حالیکه حضرت مشغول خوردن چیزی بود، عمار هم با [[دعوت]] حضرت نشست و مشغول غذا خوردن شد و وقتی آن مرد با تعجب از شکستن سوگند توسط عمار پرسید پاسخ داد: اگر میفهمیدی [[دابة الارض]] را نشانت دادم<ref>ر.ک: جمعه، العروسى الحویزى، پیشین، ص ۹۸، سید هاشم، حسینى بحرانى، پیشین، ص ۲۲۸- ۲۲۹، فضل بن حسین، طبرسى، پیشین، ج ۷- ۸، ص ۳۶۶، آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ج ۱۵، ص ۵۵۲- ۵۵۳.</ref>. | ||
تذکر: کلمه دابه (جنبنده) معنی وسیعی دارد؛ و در [[قرآن]] در معنایی که شامل [[انسان]] و حیوانات شود به [[کار]] رفته است مانند: {{متن قرآن|وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا}}<ref>سوره هود، آیه ۶ و نیز ر.ک: سوره نحل، آیه ۶۱ و سوره انفال، آیه ۲۲.</ref> علت استعمال [[دابة الارض]]، در مورد [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} ظاهرا به جهت سرعت حضرت در انجام فرامین الهی و پرتحرکی او در جنگها میباشد<ref>ر.ک: ولى اللّه تقىپورفر، پیشین، ص ۲۴۹.</ref>. و شاید مانند لقب [[امام علی|ابوتراب]] برای [[آزمایش]] [[مردم]] باشد. چرا که [[منافقان]] به عکس [[مؤمنان]] لقب [[امام علی|ابوتراب]] را که [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} به او داده موجب تمسخر و استهزاء حضرت قرار داده بودند»<ref>[[سید جعفر موسوینسب|موسوینسب، سید جعفر]]، [[دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (کتاب)|دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان]]، ج۲، ص۶۱-۶۷.</ref>. | |||
== پاسخها و دیدگاههای متفرقه == | == پاسخها و دیدگاههای متفرقه == | ||
خط ۳۷: | خط ۴۱: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[مهدی علیزاده]]'''، در کتاب ''«[[نشانههای یار و چکامه انتظار (کتاب)|نشانههای یار و چکامه انتظار]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[مهدی علیزاده]]'''، در کتاب ''«[[نشانههای یار و چکامه انتظار (کتاب)|نشانههای یار و چکامه انتظار]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«در [[روایات]] زیادی از "دابه" یا "[[دابة الارض]]" به عنوان یکی از نشانهها یاد شده است و از جمله در [[خطبه]] [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} که نزال بن سبره [[نقل]] کرده و طی آن [[صعصعة بن صوحان]] و [[اصبغ بن نباته]] درباره [[دجال]] از [[امام علی|امام]] {{ع}} [[سؤال]] میکنند و در ادامه حضرت از طامه کبری یاد میکنند و آنگاه میفرمایند: "دابّه از زمینِ نزدیک سرزمین صفا خارج میشود در حالی که انگشتری [[حضرت سلیمان|سلیمان بن داود]] {{عم}} و عصای [[حضرت موسی|موسی]] {{ع}} را با خود دارد، انگشتری را بر صورت هر مؤمنی نهد، بر روی آن این جمله نقش میبندد که "به درستی که این فرد [[مؤمن]] است" و بر صورت هر کافری نهد بر آن چنین [[ظاهر]] میشود که "به [[راستی]] که این فرد [[کافر]] است"... آنگاه دابّه سر خود را بلند میکند و با [[مشیت]] الهی تمامی اهل [[جهان]] وی را مشاهده میکنند..."<ref>ا[[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۵۲۷؛ نوادر الاخبار، ص ۲۹۸؛ مختصر البصائر، حسن بن سلیمان حلی، صص ۳۰ - ۳۲.</ref>. | ::::::«در [[روایات]] زیادی از "دابه" یا "[[دابة الارض]]" به عنوان یکی از نشانهها یاد شده است و از جمله در [[خطبه]] [[امیرالمؤمنین علی]] {{ع}} که نزال بن سبره [[نقل]] کرده و طی آن [[صعصعة بن صوحان]] و [[اصبغ بن نباته]] درباره [[دجال]] از [[امام علی|امام]] {{ع}} [[سؤال]] میکنند و در ادامه حضرت از طامه کبری یاد میکنند و آنگاه میفرمایند: "دابّه از زمینِ نزدیک سرزمین صفا خارج میشود در حالی که انگشتری [[حضرت سلیمان|سلیمان بن داود]] {{عم}} و عصای [[حضرت موسی|موسی]] {{ع}} را با خود دارد، انگشتری را بر صورت هر مؤمنی نهد، بر روی آن این جمله نقش میبندد که "به درستی که این فرد [[مؤمن]] است" و بر صورت هر کافری نهد بر آن چنین [[ظاهر]] میشود که "به [[راستی]] که این فرد [[کافر]] است"... آنگاه دابّه سر خود را بلند میکند و با [[مشیت]] الهی تمامی اهل [[جهان]] وی را مشاهده میکنند..."<ref>ا[[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۵۲۷؛ نوادر الاخبار، ص ۲۹۸؛ مختصر البصائر، حسن بن سلیمان حلی، صص ۳۰ - ۳۲.</ref>. | ||
در اغلب کتب، [[دابة الارض]] بر خود وجود شریف [[امام زمان]] {{ع}} تطبیق شده و مراد از [[دابة الارض]] خود حضرت دانسته شده است به قرینه این که در [[روایات]] دیگری وارد شده که حضرت، زمان [[قیام]] چیزهایی با خود دارند از جمله: [[عصای موسی]] و انگشتری [[حضرت سلیمان|سلیمان]] {{عم}} لکن باید توجه داشت که شواهدی در دست است که بر این تطبیق صحه نمیگذارد؛ از جمله: | |||
:::::#در [[خطبه]] پیشگفته [[امام علی|امام العارفین امیرالمؤمنین]] {{ع}}، ابتدا حضرت از کشته شدن [[دجال]] به دست [[امام مهدی|ولی عصر]] {{ع}} [[خبر]] میدهند و در ضمن آن اشاره میکنند که [[حضرت عیسی|عیسی]] {{ع}} پس از [[ظهور]]، پشت سر [[امام مهدی|حضرت حجت]] {{ع}} [[ایستاده]]، در [[نماز]] به وی [[اقتدا]] میکند، آنگاه میفرمایند: پس از آن، [[خروج]] [[دابة الارض|دابه]] به وقوع میپیوندد و این عدم اتحاد زمانی، دوگانگی وجود شریف [[امام مهدی|امام]] {{ع}} و [[دابة الارض|دابه]] مورد نظر را میرساند. | :::::#در [[خطبه]] پیشگفته [[امام علی|امام العارفین امیرالمؤمنین]] {{ع}}، ابتدا حضرت از کشته شدن [[دجال]] به دست [[امام مهدی|ولی عصر]] {{ع}} [[خبر]] میدهند و در ضمن آن اشاره میکنند که [[حضرت عیسی|عیسی]] {{ع}} پس از [[ظهور]]، پشت سر [[امام مهدی|حضرت حجت]] {{ع}} [[ایستاده]]، در [[نماز]] به وی [[اقتدا]] میکند، آنگاه میفرمایند: پس از آن، [[خروج]] [[دابة الارض|دابه]] به وقوع میپیوندد و این عدم اتحاد زمانی، دوگانگی وجود شریف [[امام مهدی|امام]] {{ع}} و [[دابة الارض|دابه]] مورد نظر را میرساند. | ||
:::::#در [[روایات نبوی]] که بسیاری از [[اصحاب]] در کتب خود به [[نقل]] آن پرداختهاند<ref>ر.ک: الغیبة، طوسی، ص ۴۳۶؛ الخرائج، راوندی، ج ۳، ص ۱۱۴۸؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص ۴۸۴ و در منابع [[اهل سنت]]: صحیح مسلم، ج ۸، ص ۱۷۹؛ سنن ترمذی، ج ۴، ص ۴۷۷؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۴۷؛ الدر المنثور، سیوطی، ج ۳، ص ۶۰ و نیز نگاه کنید به: عقد الدرر، حدیث ابن عباس، صص ۳۹۱ و ۳۹۲.</ref>، [[دابة الارض|دابه]] غیر از حضرت [[امام مهدی|صاحب الأمر]] یاد شده و در عبارت [[حدیث]] "[[خروج]] القائم" بر "[[الدابة الارض|دابه]]" عطف شده که بر عدم این همانی [[دلالت]] میکند. | :::::#در [[روایات نبوی]] که بسیاری از [[اصحاب]] در کتب خود به [[نقل]] آن پرداختهاند<ref>ر.ک: الغیبة، طوسی، ص ۴۳۶؛ الخرائج، راوندی، ج ۳، ص ۱۱۴۸؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص ۴۸۴ و در منابع [[اهل سنت]]: صحیح مسلم، ج ۸، ص ۱۷۹؛ سنن ترمذی، ج ۴، ص ۴۷۷؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۴۷؛ الدر المنثور، سیوطی، ج ۳، ص ۶۰ و نیز نگاه کنید به: عقد الدرر، حدیث ابن عباس، صص ۳۹۱ و ۳۹۲.</ref>، [[دابة الارض|دابه]] غیر از حضرت [[امام مهدی|صاحب الأمر]] یاد شده و در عبارت [[حدیث]] "[[خروج]] القائم" بر "[[الدابة الارض|دابه]]" عطف شده که بر عدم این همانی [[دلالت]] میکند. | ||
:::::#هم [[خطبه]] مزبور [[امام علی|مولی الموحدین]] {{ع}} و هم [[روایت]] پیشگفته بر این [[امر]] [[دلالت]] میکند که نه تنها مسئله [[خروج]] [[دابة الارض|دابه]]، قابل تطبیق بر [[قیام]] [[امام مهدی|صاحب الامر]] {{ع}} نیست بلکه اساساً از [[نشانههای ظهور]] نیز نبوده، و از "[[اشراط الساعه]]" میباشد. زیرا در [[خطبه]] [[علوی]] تصریح شده که [[خروج]] [[دابة الارض|دابه]] کذایی در ارتباط با طامه کبری رخ میدهد و ذیل آن نیز میفرمایند: "آنگاه [[باب]] [[توبه]] بسته شده و از کسی [[توبه]] پذیرفته نمیشود" که این از خصائص [[روز قیامت]] است. | :::::#هم [[خطبه]] مزبور [[امام علی|مولی الموحدین]] {{ع}} و هم [[روایت]] پیشگفته بر این [[امر]] [[دلالت]] میکند که نه تنها مسئله [[خروج]] [[دابة الارض|دابه]]، قابل تطبیق بر [[قیام]] [[امام مهدی|صاحب الامر]] {{ع}} نیست بلکه اساساً از [[نشانههای ظهور]] نیز نبوده، و از "[[اشراط الساعه]]" میباشد. زیرا در [[خطبه]] [[علوی]] تصریح شده که [[خروج]] [[دابة الارض|دابه]] کذایی در ارتباط با طامه کبری رخ میدهد و ذیل آن نیز میفرمایند: "آنگاه [[باب]] [[توبه]] بسته شده و از کسی [[توبه]] پذیرفته نمیشود" که این از خصائص [[روز قیامت]] است. | ||
همچنین در [[روایت]] [[نبوی]]، حضرت در ابتدای سخن میفرمایند: "از حدوث ده علامت پیش از برپایی [[قیامت]] گریزی نیست..." و آنگاه آنها را میشمارند و در چهارمین علامت از [[دابة الارض|دابه]] یاد میکنند که این خود نصّ بر [[اشراط الساعه]] بودن این ده نشانه است»<ref>[[مهدی علیزاده|علیزاده، مهدی]]، [[نشانههای یار و چکامه انتظار (کتاب)|نشانههای یار و چکامه انتظار (کتاب)]]، ص۳۸-۴۰.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۶۰: | خط ۶۶: | ||
::::::[[پیامبر اسلام]]{{صل}}، فرمود: ناگزیر، ده چیز پیش از [[قیامت]] رخ خواهد داد: [[سفیانی]]، [[دجال]]، دود، دابه، [[خروج قائم]]، طلوع خورشید از مغربش، [[نزول]] [[عیسی بن مریم]]، [[خسف]] به [[مشرق]]، [[خسف]] به جزیره العرب و آتشی که از قعر عدن خارج میشود و [[مردم]] را به سوی [[محشر]] میبرد<ref> {{عربی|" عَشْرٌ قَبْلَ السَّاعَةِ لَا بُدَّ مِنْهَا السُّفْيَانِيُّ وَ الدَّجَّالُ وَ الدُّخَانُ وَ الدَّابَّةُ وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَ نُزُولُ عِيسَى{{ع}} وَ خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ وَ خَسْفٌ بِجَزِيرَةِ الْعَرَبِ وَ نَارٌ تَخْرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنَ تَسُوقُ النَّاسَ إِلَى الْمَحْشَرِ "}}، شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۳۶، ح ۴۲۶</ref> | ::::::[[پیامبر اسلام]]{{صل}}، فرمود: ناگزیر، ده چیز پیش از [[قیامت]] رخ خواهد داد: [[سفیانی]]، [[دجال]]، دود، دابه، [[خروج قائم]]، طلوع خورشید از مغربش، [[نزول]] [[عیسی بن مریم]]، [[خسف]] به [[مشرق]]، [[خسف]] به جزیره العرب و آتشی که از قعر عدن خارج میشود و [[مردم]] را به سوی [[محشر]] میبرد<ref> {{عربی|" عَشْرٌ قَبْلَ السَّاعَةِ لَا بُدَّ مِنْهَا السُّفْيَانِيُّ وَ الدَّجَّالُ وَ الدُّخَانُ وَ الدَّابَّةُ وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَ نُزُولُ عِيسَى{{ع}} وَ خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ وَ خَسْفٌ بِجَزِيرَةِ الْعَرَبِ وَ نَارٌ تَخْرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنَ تَسُوقُ النَّاسَ إِلَى الْمَحْشَرِ "}}، شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۳۶، ح ۴۲۶</ref> | ||
::::::آنچه این اتفاق را نزد [[شیعه]] مهم ساخته، روایاتی است که از "[[خروج دابة الارض]]" به عنوان [[رجعت]] [[امام علی|امیر مؤمنان علی]]{{ع}} یاد کرده است. | ::::::آنچه این اتفاق را نزد [[شیعه]] مهم ساخته، روایاتی است که از "[[خروج دابة الارض]]" به عنوان [[رجعت]] [[امام علی|امیر مؤمنان علی]]{{ع}} یاد کرده است. | ||
[[امام باقر]]{{ع}} فرمود: [[امام علی]]{{ع}} پس از ذکر [[اوصاف]] خود، فرمود: "... من، همان جنبندهای هستم که با [[مردم]] سخن میگوید .... "<ref> {{عربی|" إِنِّي ... الدَّابَّةُ الَّتِي تُكَلِّمُ النَّاسَ "}}، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۹۸، ح ۳</ref> | |||
::::::درباره ماهیت دابه و چگونگی [[خروج]] او- به ویژه میان [[اهل سنت]]- سخنهای فراوانی گفته و گمانههای بسیاری زده شده است. برخی نوشتهاند: دابه، به معنای جنبنده و ارض به معنای [[زمین]] است. بر خلاف آنچه برخی میپندارند، دابه فقط به جنبندگان غیر [[انسان]] اطلاق نمیشود؛ بلکه مفهوم وسیعی دارد که انسانها را نیز در بر میگیرد؛ چنان که در [[آیه]] ۶ سوره هود میخوانیم: {{متن قرآن|وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا }}<ref> هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خدا است؛ سوره هود ، آیه: ۶.</ref> | ::::::درباره ماهیت دابه و چگونگی [[خروج]] او- به ویژه میان [[اهل سنت]]- سخنهای فراوانی گفته و گمانههای بسیاری زده شده است. برخی نوشتهاند: دابه، به معنای جنبنده و ارض به معنای [[زمین]] است. بر خلاف آنچه برخی میپندارند، دابه فقط به جنبندگان غیر [[انسان]] اطلاق نمیشود؛ بلکه مفهوم وسیعی دارد که انسانها را نیز در بر میگیرد؛ چنان که در [[آیه]] ۶ سوره هود میخوانیم: {{متن قرآن|وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا }}<ref> هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خدا است؛ سوره هود ، آیه: ۶.</ref> | ||
::::::درباره تطبیق این کلمه، بنای [[قرآن]] بر اجمال و ابهام بوده و تنها وصفی که برای آن ذکر کرده این است که با [[مردم]] سخن میگوید و افراد بیایمان را اجمالا مشخص میکند؛ ولی در [[روایات]] اسلامی و سخنان [[مفسران]]، بحثهای فراوانی در این زمینه دیده میشود. در یک جمعبندی میتوان آن را در دو [[تفسیر]] خلاصه کرد: | ::::::درباره تطبیق این کلمه، بنای [[قرآن]] بر اجمال و ابهام بوده و تنها وصفی که برای آن ذکر کرده این است که با [[مردم]] سخن میگوید و افراد بیایمان را اجمالا مشخص میکند؛ ولی در [[روایات]] اسلامی و سخنان [[مفسران]]، بحثهای فراوانی در این زمینه دیده میشود. در یک جمعبندی میتوان آن را در دو [[تفسیر]] خلاصه کرد: | ||
:::::#گروهی، آن را یک موجود جاندار و جنبنده غیر عادی از غیر جنس [[انسان]]، با شکل عجیب دانستهاند و برای آن عجایبی [[نقل]] کردهاند که شبیه خارق عادات و [[معجزه]] [[انبیا]] است. این جنبنده در [[آخر الزمان]] [[ظاهر]] میشود و از [[کفر]] و [[ایمان]] سخن میگوید و [[منافقان]] را رسوا میسازد و بر آنها علامت مینهد. | :::::#گروهی، آن را یک موجود جاندار و جنبنده غیر عادی از غیر جنس [[انسان]]، با شکل عجیب دانستهاند و برای آن عجایبی [[نقل]] کردهاند که شبیه خارق عادات و [[معجزه]] [[انبیا]] است. این جنبنده در [[آخر الزمان]] [[ظاهر]] میشود و از [[کفر]] و [[ایمان]] سخن میگوید و [[منافقان]] را رسوا میسازد و بر آنها علامت مینهد. | ||
:::::#جمعی دیگر به [[پیروی]] از [[روایات]] پرشماری که در این زمینه وارد شده، او را یک [[انسان]] میدانند؛ یک [[انسان]] فوق العاده، یک [[انسان]] متحرک و جنبنده و فعال که یکی از کارهای اصلیاش جدا ساختن صفوف [[مسلمین]] از کفار و [[منافقان]] و علامتگذاری آنان است. حتی از بعضی [[روایات]] استفاده میشود که [[عصای موسی]] و [[خاتم سلیمان]]، با او است. میدانیم [[عصای موسی]]، رمز [[قدرت]] و [[اعجاز]]، و [[خاتم سلیمان]] رمز [[حکومت]] و سلطه الهی است؛ بنابراین او یک [[انسان]] قدرتمند و افشاگر است. | :::::#جمعی دیگر به [[پیروی]] از [[روایات]] پرشماری که در این زمینه وارد شده، او را یک [[انسان]] میدانند؛ یک [[انسان]] فوق العاده، یک [[انسان]] متحرک و جنبنده و فعال که یکی از کارهای اصلیاش جدا ساختن صفوف [[مسلمین]] از کفار و [[منافقان]] و علامتگذاری آنان است. حتی از بعضی [[روایات]] استفاده میشود که [[عصای موسی]] و [[خاتم سلیمان]]، با او است. میدانیم [[عصای موسی]]، رمز [[قدرت]] و [[اعجاز]]، و [[خاتم سلیمان]] رمز [[حکومت]] و سلطه الهی است؛ بنابراین او یک [[انسان]] قدرتمند و افشاگر است. | ||
در [[روایات]] فراوانی [[دابة الارض]] بر شخص [[امام علی|امیر مؤمنان علی]]{{ع}} تطبیق شده است. در [[تفسیر]] [[علی بن ابراهیم]] از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است: مردی به [[عمار یاسر]] گفت: آیهای در [[قرآن]] است که فکر مرا پریشان ساخته و مرا در شک انداخته است. عمار گفت: کدام [[آیه]]؟ گفت: آیه {{متن قرآن|وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ}}<ref> سوره نمل، آیه: ۸۲.</ref>، این کدام جنبنده است عمار گفت: به [[خدا]] سوگند! روی [[زمین]] نمینشینم، غذا نمیخورم و آبی نمینوشم، تا [[دابة الارض]] را به تو نشان دهم. پس همراه آن مرد خدمت [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} آمد؛ در حالی که حضرت غذا میخورد. هنگامی که چشم [[امام]]{{ع}} به عمار افتاد، فرمود: بیا. عمار آمد و نشست و با [[امام]]{{ع}} غذا خورد. آن مرد سخت در تعجّب فرورفت و ناباورانه به این صحنه نگریست؛ چرا که عمار به او قول داده بود و قسم خورده بود تا به وعدهاش وفا نکند، غذا نخورد. گویی قول و قسم خود را فراموش کرده است. هنگامی که عمار برخاست و با [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} خداحافظی کرد، آن مرد رو به او کرد و گفت: عجیب است! تو سوگند یاد کردی که غذا نخوری و [[آب]] ننوشی و بر [[زمین]] ننشینی، مگر اینکه "[[دابة الارض]]" را به من نشان دهی. عمار در پاسخ گفت: من او را به تو نشان دادم اگر فهمیدی<ref> ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۵۱- ۵۵۳</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص۱۹۹ - ۲۰۱.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۸۱: | خط ۸۹: | ||
:::::#من [[صاحب]] عصا و میسم هستم. | :::::#من [[صاحب]] عصا و میسم هستم. | ||
:::::#من {{عربی|"دَابَّةُ الْأَرْضِ"}} هستم که با [[مردم]] سخن خواهم گفت"<ref>تفسیر برهان، ج ۳، ص ۲۰۹؛ نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۷؛ تفسیر صافی، ج ۴، ص ۷۵.</ref>. | :::::#من {{عربی|"دَابَّةُ الْأَرْضِ"}} هستم که با [[مردم]] سخن خواهم گفت"<ref>تفسیر برهان، ج ۳، ص ۲۰۹؛ نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۷؛ تفسیر صافی، ج ۴، ص ۷۵.</ref>. | ||
[[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: روزی [[رسول اکرم]] {{صل}} وارد [[مسجد]] شدند و مشاهده کردند که [[امیر مؤمنان]] {{ع}} شنهای [[مسجد]] را زیر سرش بالش کرده و خوابیده است. با پای مبارکشان او را حرکت دادند و فرمودند: "ای دابّة الارض! برخیز". یکی از [[اصحاب]] گفت: ای [[رسول گرامی]]! آیا ما همدیگر را با این نام بخوانیم؟ فرمود: نه، بهخدا سوگند که این نام به او اختصاص دارد. او همان {{عربی|"دَابَّةُ الْأَرْضِ"}} است که خدای تبارک و تعالی در کتابش فرموده: "چون سخن بر آنها فرود آید جنبندهای را از [[زمین]] بیرون میآوریم و برای [[مردم]] سخن میگوید که [[مردم]] به [[آیات]] ما باور نمیکردند". سپس خطاب به [[علی]] {{ع}} فرمود:- "ای [[علی]]! چون [[آخر الزمان]] فرارسد [[خداوند]] تو را در زیباترین صورتی [[ظاهر]] میسازد و در دست تو میسمی (آهنی) هست که دشمنانت را با آن علامت میگذاری"<ref>بحار الانوار، ج ۳۹، ص ۲۴۳؛ تفسیر قمی، ص ۴۷۹؛ تفسیر صافی، ج ۴، ص ۷۴، نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۸، تفسیر برهان، ج ۳، ص ۲۰۹.</ref>. | |||
[[رسول اکرم]] {{صل}} در [[وصف]] {{عربی|"دَابَّةُ الْأَرْضِ"}} فرمود: "تیزپائی به او نمیرسد، فرارکنندهای از او فوت نمیشود. [[مؤمن]] را نشان [[مؤمن]]، و [[کافر]] را نشان [[کافر]] میزند. عصای [[حضرت موسی]] و انگشتر [[حضرت سلیمان]] با اوست"<ref>بحار الانوار، ج ۶، ص ۳۰۰؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۳۴؛ نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۸؛ تفسیر صافی، ج ۴، ص ۷۵.</ref>. | |||
[[امام صادق]] {{ع}} از [[رسول اکرم]] {{صل}} [[نقل]] میکند که در شب [[معراج]] گفته شد: "ای [[محمد]]! [[علی]] اوّل است، زیرا او نخستین امامی است که [[پیمان]] مرا پذیرفته است. [[علی]] آخر است، زیرا او آخرین امامی است که روحش را قبض میکنم. او همان دابّة است که با [[مردم]] سخن میگوید"<ref>بحار الانوار، ج ۴۰، ص ۳۸ و بصائر الدرجات، ص ۱۵۰.</ref>. | |||
[[رسول اکرم]] {{صل}} در ضمن [[حدیث]] مفصّلی میفرماید که {{عربی|"دَابَّةُ الْأَرْضِ"}} سه [[بار]] [[ظاهر]] میشود و هرسه را بیان میفرماید<ref>نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۹؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۳۴ و بحار الانوار، ج ۶، ص ۳۰۰.</ref>. از محضر [[امیر مؤمنان]] در مورد {{عربی|"دَابَّةُ الْأَرْضِ"}} پرسیدند، فرمود: -"به [[خدا]] سوگند، آن جنبندهای نیست که دم داشته باشد، بلکه جنبندهای است که ریش دارد"<ref>تفسیر تبیان، ج ۸، ص ۱۱۹ و نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۸.</ref>. | |||
[[امیر مؤمنان]] در ضمن [[خطبه]] مفصّلی که در مورد "[[دجال]]" ایراد فرموده است، بعد از شرح کشته شدن دجّال میفرماید: "پس از آن (طامّه کبری) است" [[اصحاب]] پرسیدند: "طامه کبری" چیست؟ فرمود: "[[خروج دابة الارض]] است که در نزدیکی (صفا) [[ظاهر]] میشود. انگشتر [[حضرت سلیمان]] و [[عصای موسی|عصای حضرت موسی]] در دست اوست... هنگامی که سرش را بلند میکند همه کسانی که در میان [[مشرق]] و [[مغرب]] هستند به [[قدرت]] الهی او را میبینند. و آن پس از [[طلوع خورشید از مغرب]] است که در آن هنگام درِ [[توبه]] بسته میشود"<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۴؛ تفسیر صافی، ج ۴، ص ۷۵ و [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج ۲، ص ۵۲۷.</ref>. | |||
از بررسی [[روایات]] [[اهل سنت]] استفاده میشود که از نظر آنها نیز، [[روایات]] بسیار مشابه [[روایات]] [[شیعه]] است، جز اینکه به [[رجعت]] و به نام مقدّس [[حضرت علی]] {{ع}} تصریح نکردهاند، ولی غالب نشانهها یکی است. اینک فهرست نشانههائی که در [[احادیث]] [[اهل سنت]] در مورد "دابّة الارض" آمده است: | |||
:::::#برای [[دابة الارض]] سه [[خروج]] است<ref>تفسیر کشاف، ج ۳، ص ۳۷۴؛ عقد الدرر، ص ۳۱۳ و تفسیر الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۱۶.</ref>. | :::::#برای [[دابة الارض]] سه [[خروج]] است<ref>تفسیر کشاف، ج ۳، ص ۳۷۴؛ عقد الدرر، ص ۳۱۳ و تفسیر الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۱۶.</ref>. | ||
:::::#اوّلین نشانه، [[طلوع خورشید از مغرب]] است و [[خروج دابة الارض]]<ref>عقد الدرر، ص ۳۱۳ و سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۵۳.</ref>. | :::::#اوّلین نشانه، [[طلوع خورشید از مغرب]] است و [[خروج دابة الارض]]<ref>عقد الدرر، ص ۳۱۳ و سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۵۳.</ref>. | ||
خط ۹۷: | خط ۱۱۱: | ||
:::::#[[طلوع خورشید از مغرب]] ملازم [[خروج دابة الارض]] است، هرکدام از آن دو جلوتر واقع شود، ان دیگری به دنبال آن واقع میشود. | :::::#[[طلوع خورشید از مغرب]] ملازم [[خروج دابة الارض]] است، هرکدام از آن دو جلوتر واقع شود، ان دیگری به دنبال آن واقع میشود. | ||
:::::#[[خروج دابة الارض]] یکی از اشراط [[ساعة]] دهگانهای است که پیش از [[قیامت]] بدون تردید تحقّق خواهند یافت. | :::::#[[خروج دابة الارض]] یکی از اشراط [[ساعة]] دهگانهای است که پیش از [[قیامت]] بدون تردید تحقّق خواهند یافت. | ||
از بررسی [[احادیث]]، به این نتیجه میرسیم که [[روایات]] [[اهل سنت]] در مورد "[[دابة الارض]]" دقیقاً با [[روایات]] [[شیعه]] منطبق است. جز اینکه تصریح نکردهاند که منظور از آن مولای متّقیان [[امیر مؤمنان]] {{ع}} میباشد<ref>رجعت، محمد خادمی شیرازی، ص ۶۵.</ref><ref>[[مجتبی تونهای|تونهای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۳۱۰-۳۱۳.</ref>. | |||
}} | }} | ||
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۱:۴۰
دابة الارض چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / مقدمات ظهور امام مهدی |
مدخل اصلی | نشانههای ظهور امام مهدی |
مدخل وابسته | ؟ |
دابة الارض چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- حجت الاسلام و المسلمین سید جعفر موسوینسب، در کتاب «دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در اینباره گفته است:
- «این کلمه با اندک اضافهای (مِن) در آیه ۸۲ سوره نمل آمده است: ﴿وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لا يُوقِنُونَ﴾؛ یعنی: و هنگامی که فرمان عذاب آنها رسد (و در آستانه قیامت قرار گیرند) جنبندهای را از زمین برای آنها خارج میکنیم که با آنان تکلم میکند و (میگوید) که مردم به آیات ما ایمان نمیآوردند.
از ظاهر این آیه شریفه میتوان فهمید خداوند زمانی موجودی را به صورت غیر عادی ظاهر میکند که با مردم سخن میگوید؛ و این حادثه به اعتقاد برخی از مفسران علامت و شرط تحقق قیامت است که قبل از آن رخ میدهد[۱].
چرا که در دنباله این آیه محشور شدن گروههایی از مردم طرح شده است نه همه مردم و این قبل از قیامت صورت میگیرد که به آن رجعت میگویند که یکی از اعتقادات شیعه است[۲]. در صورتی که در قیامت همه مردم محشور میشوند نه فقط گروههایی از آنان؛ چنانکه در ادامه روایتی که در توصیف دابة الارض از امام صادق (ع) نقل شده است چنین آمده است: و دلیل اینکه این اتفاق در رجعت رخ میدهد سخن خداست. ﴿وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ * حَتَّى إِذَا جَاؤُوا قَالَ أَكَذَّبْتُم بِآيَاتِي وَلَمْ تُحِيطُوا بِهَا عِلْمًا أَمَّاذَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[۳] شخصی به حضرت عرض کرد: برخیها میپندارند که آیه ﴿يَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا﴾ مربوط به قیامت است. حضرت فرمود: آیا (خدا در قیامت) از هر امتی گروهی را محشور و بقیه را رها میکند؟ نه! بلکه این حشر در "رجعت" صورت میگیرد؛ اما آیه قیامت ﴿وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا﴾[۴] میباشد[۵].
در حقیقت "دابة الارض" و اوصاف آن روایات مختلف و متعارفی وجود دارد که میتوان آنها را به دو دسته کلی تقسیم کرد[۶]:
- ابی زبیر در توصیف آن وارد شده است: "سرش سر گاو، چشمش چشم خوک، گوشش گوش فیل، شاخش شاخ گوزن، گردنش گردن کبوتر، سینهاش سینه شتر، رنگش رنگ ببر، عقبش گربه، دمش دم قوچ و دست و پایش دست و پای شتر است که فاصله مفصلهای آن دوازده ذراع (حدود ۶ متر) میباشد..."[۷] برخی از مفسران سنی با ملاحظه این قبیل روایات دابة الارض را حیوانی بزرگ و چهار دست و پا دانستهاند[۸] ولی این روایات به قدری مخدوشاند که حتی بعضی از مفسران اهل سنت مانند فخر رازی و سید قطب آنها را غیر قابل اعتنا دانستهاند[۹].
- روایاتی که در منابع شیعه آمدهاند دابة الارض را انسانی والا معرفی کردهاند که در بیشتر آنها این انسان کامل، علی (ع) معرفی شده است[۱۰]؛ مانند اینکه ابو بصیر از امام صادق (ع) روایت میکند که: علی (ع) در مسجد مقداری رمل زیر سرش جمع کرده و خوابیده بود پیامبر خدا (ص) وقتی به او رسید او را با پا حرکت داد و فرمود: "برخیز ای دابة الارض"، یکی از اصحاب عرض کرد آیا ما میتوانیم همدیگر را به این اسم بنامیم؟ فرمود: "نه! به خدا این نام مخصوص اوست؛ و او همان دابهای است که خداوند عز و جل در کتابش فرمود: ﴿وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لا يُوقِنُونَ﴾[۱۱].
- شواهدی نظر اول را رد و نظر دوم را اثبات میکند:
- دابة الارض حجت خداست؛ زیرا طبق آیه شریفه مورد بحث از طرف خدا با مردم سخن میگوید و اتمام حجت میکند و کسی که میخواهد اتمام حجت کند میبایست انسانی باشد مانند خود مردم، وگرنه ممکن است عدهای اعتراض کنند که تو انسان نیستی و از نیازها و خواستههای ما خبر نداری، بنابراین حق اظهارنظر در مورد ما را نداری به اضافه اینکه مردم سخن پیامبران را نپذیرند هیچگاه سخن یک حیوان غیرمکلف را نخواهد پذیرفت و شأن خدا بالاتر از این است که با وجود اولیای الهی در پایان عمر بشر حیوانی را که هیچ تناسبی با رسالت الهی ندارد بهعنوان حجت خود قرار دهد؛ و به همین جهت قرآن بر انسان بودن پیامبران اصرار میورزد[۱۲]: ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ...﴾[۱۳]
- طبق روایات متعدد و مشترک بین شیعه و سنی دابة الارض موجودی مقدس است که از جای مقدسی "کوه صفا یا بین صفا و مروه" خارج میشود و همراه خود عصای موسی (ع) و انگشتر سلیمان را دارد و با زدن مهر بر چهره انسانها مؤمنان (پاکان) و کافران (ناپاکان) را بهطور واضحی از هم جدا میکند[۱۴]. و معلوم است که آن عصا و انگشتر اگر در دست کمتر از موسی (ع) و سلیمان (ع) باشد غیر از چوب و سنگ چیز دیگری نیست و خاصیتشان در اثر اراده ملکوتی و نفس قدسی آنها بروز میکند؛ و از اینکه این موجود شریف هر دو را یکجا در دست دارد نشانه برتری او از آن دو بزرگوار است و معنی ندارد که حیوان باشد. و همچنین جداسازی مؤمن از کافر با زدن مهر توسط حیوان، گرچه با تحقیر کافر تناسبی دارد ولی با احترام به مؤمن منافات دارد بلکه موجب ذلت و وحشت است. بنابراین، باید توسط انسانی برتر از بقیه یعنی امیر مؤمنان (ع) این کار صورت گیرد تا باعث عزت و افتخار آنها گردد[۱۵]. چنانکه در دنیا هم مدال و سند افتخار، همیشه توسط افرادی که مقام ظاهری بالاتری دارند اعطا میشود. و خدا هم کار جداسازی پاک (مؤمن) از ناپاک (کافر) را در شأن پیامبران میداند. و چون علی (ع) طبق آیه مباهله (۶۱ آل عمران)، نفس پیامبر (ص) است[۱۶] این کار را میکند.
- خود حضرت علی (ع) فرمودهاند: "أَنَا دَابَّةُ الْأَرْضِ"[۱۷] من دابة الارض هستم و اصحاب رسول خدا (ص) نیز دابة الارض را علی (ع) میدانستند چنان که روزی شخصی از عمار بن یاسر معنی آن را پرسید و عمار سوگند یاد کرد قبل از اینکه دابة الارض را به او نشان دهد ننشیند، نخورد و نیاشامد پس هر دو به خدمت علی (ع) آمدند؛ در حالیکه حضرت مشغول خوردن چیزی بود، عمار هم با دعوت حضرت نشست و مشغول غذا خوردن شد و وقتی آن مرد با تعجب از شکستن سوگند توسط عمار پرسید پاسخ داد: اگر میفهمیدی دابة الارض را نشانت دادم[۱۸].
تذکر: کلمه دابه (جنبنده) معنی وسیعی دارد؛ و در قرآن در معنایی که شامل انسان و حیوانات شود به کار رفته است مانند: ﴿وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا﴾[۱۹] علت استعمال دابة الارض، در مورد حضرت علی (ع) ظاهرا به جهت سرعت حضرت در انجام فرامین الهی و پرتحرکی او در جنگها میباشد[۲۰]. و شاید مانند لقب ابوتراب برای آزمایش مردم باشد. چرا که منافقان به عکس مؤمنان لقب ابوتراب را که پیامبر (ص) به او داده موجب تمسخر و استهزاء حضرت قرار داده بودند»[۲۱].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجت الاسلام و المسلمین علیزاده؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر مهدی علیزاده، در کتاب «نشانههای یار و چکامه انتظار» در اینباره گفته است:
در اغلب کتب، دابة الارض بر خود وجود شریف امام زمان (ع) تطبیق شده و مراد از دابة الارض خود حضرت دانسته شده است به قرینه این که در روایات دیگری وارد شده که حضرت، زمان قیام چیزهایی با خود دارند از جمله: عصای موسی و انگشتری سلیمان (ع) لکن باید توجه داشت که شواهدی در دست است که بر این تطبیق صحه نمیگذارد؛ از جمله:
|
۲. حجت الاسلام و المسلمین طاهری؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حبیبالله طاهری در کتاب «سیمای آفتاب» در اینباره گفتهاست:
|
۳. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «فرهنگنامه مهدویت» در اینباره گفته است:
امام باقر(ع) فرمود: امام علی(ع) پس از ذکر اوصاف خود، فرمود: "... من، همان جنبندهای هستم که با مردم سخن میگوید .... "[۳۰]
|
۴. مجتبی تونهای؛ |
---|
آقای مجتبی تونهای، در کتاب «موعودنامه» در اینباره گفته است:
امام صادق (ع) میفرماید: روزی رسول اکرم (ص) وارد مسجد شدند و مشاهده کردند که امیر مؤمنان (ع) شنهای مسجد را زیر سرش بالش کرده و خوابیده است. با پای مبارکشان او را حرکت دادند و فرمودند: "ای دابّة الارض! برخیز". یکی از اصحاب گفت: ای رسول گرامی! آیا ما همدیگر را با این نام بخوانیم؟ فرمود: نه، بهخدا سوگند که این نام به او اختصاص دارد. او همان "دَابَّةُ الْأَرْضِ" است که خدای تبارک و تعالی در کتابش فرموده: "چون سخن بر آنها فرود آید جنبندهای را از زمین بیرون میآوریم و برای مردم سخن میگوید که مردم به آیات ما باور نمیکردند". سپس خطاب به علی (ع) فرمود:- "ای علی! چون آخر الزمان فرارسد خداوند تو را در زیباترین صورتی ظاهر میسازد و در دست تو میسمی (آهنی) هست که دشمنانت را با آن علامت میگذاری"[۴۱]. رسول اکرم (ص) در وصف "دَابَّةُ الْأَرْضِ" فرمود: "تیزپائی به او نمیرسد، فرارکنندهای از او فوت نمیشود. مؤمن را نشان مؤمن، و کافر را نشان کافر میزند. عصای حضرت موسی و انگشتر حضرت سلیمان با اوست"[۴۲]. امام صادق (ع) از رسول اکرم (ص) نقل میکند که در شب معراج گفته شد: "ای محمد! علی اوّل است، زیرا او نخستین امامی است که پیمان مرا پذیرفته است. علی آخر است، زیرا او آخرین امامی است که روحش را قبض میکنم. او همان دابّة است که با مردم سخن میگوید"[۴۳]. رسول اکرم (ص) در ضمن حدیث مفصّلی میفرماید که "دَابَّةُ الْأَرْضِ" سه بار ظاهر میشود و هرسه را بیان میفرماید[۴۴]. از محضر امیر مؤمنان در مورد "دَابَّةُ الْأَرْضِ" پرسیدند، فرمود: -"به خدا سوگند، آن جنبندهای نیست که دم داشته باشد، بلکه جنبندهای است که ریش دارد"[۴۵]. امیر مؤمنان در ضمن خطبه مفصّلی که در مورد "دجال" ایراد فرموده است، بعد از شرح کشته شدن دجّال میفرماید: "پس از آن (طامّه کبری) است" اصحاب پرسیدند: "طامه کبری" چیست؟ فرمود: "خروج دابة الارض است که در نزدیکی (صفا) ظاهر میشود. انگشتر حضرت سلیمان و عصای حضرت موسی در دست اوست... هنگامی که سرش را بلند میکند همه کسانی که در میان مشرق و مغرب هستند به قدرت الهی او را میبینند. و آن پس از طلوع خورشید از مغرب است که در آن هنگام درِ توبه بسته میشود"[۴۶]. از بررسی روایات اهل سنت استفاده میشود که از نظر آنها نیز، روایات بسیار مشابه روایات شیعه است، جز اینکه به رجعت و به نام مقدّس حضرت علی (ع) تصریح نکردهاند، ولی غالب نشانهها یکی است. اینک فهرست نشانههائی که در احادیث اهل سنت در مورد "دابّة الارض" آمده است:
|
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ ر.ک: فضل بن حسن، طبرسى، مجمع البیان،(بیروت: دار المعرفه، بىنوبت چاپ و بىتا)، ج ۷- ۸، ص ۳۶۵، آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه،(تهران: دار الکتب الاسلامیه، بىنوبت چاپ، ۱۳۶۲)، ج ۱۵، ص ۵۴۷، فخر رازى، التفسیر الکبیر،(بیروت: دار احیاء، التراث العربى، ج سوم، بىتا) ج ۲۴، ص ۲۱۷.
- ↑ آن عبارتست از اعتقاد به اینکه بعد از ظهور امام زمان (ع) خدا گروهى از مؤمنان خالص و کفار و طاغیان بسیار شرور را دوباره زنده مىکند و به دنیا بازمىگرداند تا گروه مؤمنان را عزیز و گروه دیگر را ذلیل کند. جهت اطلاع بیشتر ر.ک: آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ص ۵۵۵- ۵۶۲.
- ↑ سوره نمل، آیه ۸۳- ۸۴.
- ↑ سوره کهف، آیه ۴۷.
- ↑ سید هاشم، حسین بحرانى، البرهان فى تفسیر القرآن،(قم: مؤسسة البعثة، ج اول، ۱۴۱۷ ه.ق) ج ۴، ص ۲۲۸.
- ↑ ر.ک: آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ص ۵۵۲.
- ↑ عبد الرحمن، سیوطى، پیشین، ص ۱۱۷.
- ↑ ر.ک: سید محمود، آلوسى، پیشین، ص ۲۱.
- ↑ ر.ک: رازى: پیشین، ص ۲۱۸، سید قطب، فى ظلال القرآن،(بیروت: دار الشروق، چاپ دهم، ۱۴۰۱ ه.ق) ج ۵، ص ۲۶۶۷.
- ↑ ر.ک: فضل بن حسن، طبرسى، پیشین، ص ۳۶۶، جمعة، العروسى الحویزى، نور الثقلین،(قم: اسماعیلیان، ج چهارم، ۱۳۷۳، ج ۴، ص ۹۷- ۹۹. سید هاشم، حسینى بحرانى، پیشین، ص ۲۲۸- ۲۲۹، علامه سید محمد حسین، طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن،(قم: اسماعیلیان، ج پنجم، ۱۳۷۱)، ج ۱۵، ص ۴۰۵- ۴۰۶، آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ص ۵۵۲- ۵۵۳.
- ↑ سوره نمل، آیه ۸۲.
- ↑ ر.ک: ولى اللّه، تقىپور، بررسى شخصیت اهل بیت در قرآن،(تهران: مرکز آموزش مدیریت دولتى، ج اول، ۱۳۷۷)، ص ۲۴۶- ۲۴۷.
- ↑ سوره کهف، آیه ۱۱۰ و سوره فصلت آیه ۶ و ر.ک: سوره انعام، آیه ۱۳۰.
- ↑ از منابع سنّىها ر.ک: عبد الرحمن، سیوطى، پیشین، ص ۱۱۵- ۱۱۶، فخر رازى، پیشین، ص ۲۱۸، محمود بن عمر، زمخشرى، پیشین، ص ۳۸۴- ۳۸۵. سید محمود آلوسى، پیشین، ص ۱۹، از منابع شیعیان، ر.ک: فضل بن حسن، طبرسى، پیشین، ص ۳۶۶، جمعة العروسى الحویزى، پیشین، ص ۹۶- ۹۷.
- ↑ ر.ک: ولى اللّه، تقىپورفر، پیشین.
- ↑ ر.ک: فضل بن حسن، طبرسى، پیشین، ج ۱- ۲، ص ۷۶۴، علامه سید محمد حسین طباطبایى، پیشین، ج ۳، ص ۲۳۰، آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ج ۲، ص ۴۴۱.
- ↑ سید هاشم، حسین بحرانى، پیشین، ص ۲۲۹.
- ↑ ر.ک: جمعه، العروسى الحویزى، پیشین، ص ۹۸، سید هاشم، حسینى بحرانى، پیشین، ص ۲۲۸- ۲۲۹، فضل بن حسین، طبرسى، پیشین، ج ۷- ۸، ص ۳۶۶، آیت اللّه ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ج ۱۵، ص ۵۵۲- ۵۵۳.
- ↑ سوره هود، آیه ۶ و نیز ر.ک: سوره نحل، آیه ۶۱ و سوره انفال، آیه ۲۲.
- ↑ ر.ک: ولى اللّه تقىپورفر، پیشین، ص ۲۴۹.
- ↑ موسوینسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ج۲، ص۶۱-۶۷.
- ↑ اشیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۲۷؛ نوادر الاخبار، ص ۲۹۸؛ مختصر البصائر، حسن بن سلیمان حلی، صص ۳۰ - ۳۲.
- ↑ ر.ک: الغیبة، طوسی، ص ۴۳۶؛ الخرائج، راوندی، ج ۳، ص ۱۱۴۸؛ روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص ۴۸۴ و در منابع اهل سنت: صحیح مسلم، ج ۸، ص ۱۷۹؛ سنن ترمذی، ج ۴، ص ۴۷۷؛ سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۴۷؛ الدر المنثور، سیوطی، ج ۳، ص ۶۰ و نیز نگاه کنید به: عقد الدرر، حدیث ابن عباس، صص ۳۹۱ و ۳۹۲.
- ↑ علیزاده، مهدی، نشانههای یار و چکامه انتظار (کتاب)، ص۳۸-۴۰.
- ↑ نحل، آیه ۸۲.
- ↑ مجمع البیان، ذیل آیه ۸۲ سوره نمل.
- ↑ طاهری، حبیبالله، سیمای آفتاب، ص ۳۴۹.
- ↑ ر. ک: شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۷۳؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ۲۶۶؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۳، ص ۱۰۲، و در کتب اهل سنّت ر. ک: بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ذیل: ۸۲ سوره نمل؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج ۶، ص ۲۱۰
- ↑ " عَشْرٌ قَبْلَ السَّاعَةِ لَا بُدَّ مِنْهَا السُّفْيَانِيُّ وَ الدَّجَّالُ وَ الدُّخَانُ وَ الدَّابَّةُ وَ خُرُوجُ الْقَائِمِ وَ طُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا وَ نُزُولُ عِيسَى(ع) وَ خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ وَ خَسْفٌ بِجَزِيرَةِ الْعَرَبِ وَ نَارٌ تَخْرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنَ تَسُوقُ النَّاسَ إِلَى الْمَحْشَرِ "، شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۳۶، ح ۴۲۶
- ↑ " إِنِّي ... الدَّابَّةُ الَّتِي تُكَلِّمُ النَّاسَ "، محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۹۸، ح ۳
- ↑ هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر اینکه روزی او بر خدا است؛ سوره هود ، آیه: ۶.
- ↑ سوره نمل، آیه: ۸۲.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۵۱- ۵۵۳
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۱۹۹ - ۲۰۱.
- ↑ نجم الثاقب، باب دوم.
- ↑ سوره نمل، ۸۲.
- ↑ معارف و معاریف، ج ۵، ص ۳۱۵.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۲۷.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۷۵؛ الزام الناصب، ص ۱۷۷ و ۱۸۰.
- ↑ تفسیر برهان، ج ۳، ص ۲۰۹؛ نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۷؛ تفسیر صافی، ج ۴، ص ۷۵.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۹، ص ۲۴۳؛ تفسیر قمی، ص ۴۷۹؛ تفسیر صافی، ج ۴، ص ۷۴، نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۸، تفسیر برهان، ج ۳، ص ۲۰۹.
- ↑ بحار الانوار، ج ۶، ص ۳۰۰؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۳۴؛ نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۸؛ تفسیر صافی، ج ۴، ص ۷۵.
- ↑ بحار الانوار، ج ۴۰، ص ۳۸ و بصائر الدرجات، ص ۱۵۰.
- ↑ نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۹؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۳۴ و بحار الانوار، ج ۶، ص ۳۰۰.
- ↑ تفسیر تبیان، ج ۸، ص ۱۱۹ و نور الثقلین، ج ۴، ص ۹۸.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۴؛ تفسیر صافی، ج ۴، ص ۷۵ و شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۲۷.
- ↑ تفسیر کشاف، ج ۳، ص ۳۷۴؛ عقد الدرر، ص ۳۱۳ و تفسیر الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۱۶.
- ↑ عقد الدرر، ص ۳۱۳ و سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۵۳.
- ↑ مستدرک حاکم، ج ۴، ص ۴۸۴؛ عقد الدرر، ص ۳۱۴ و کشاف، ج ۳، ص ۳۸۴.
- ↑ الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۱۵؛ عقد الدرر، ص ۳۱۵ و کشاف، ج ۳، ص ۳۸۴.
- ↑ کشاف، ج ۳، ص ۳۸۴؛ الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۱۶؛ عقد الدرر، ص ۳۱۶ و سنن ترمذی، ج ۵، ص ۳۴۰.
- ↑ عقد الدرر، ص ۳۱۵ و الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۱۷.
- ↑ کنز العمال، ج ۱۴، ص ۲۵۸؛ صحیح مسلم، ج ۱، ص ۱۳۸ و عقد الدرر، ص ۳۲۲.
- ↑ عقد الدرر، ص ۳۱۸؛ تفسیر کشاف، ج ۳، ص ۳۸۴ و الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۱۶.
- ↑ رجعت، محمد خادمی شیرازی، ص ۶۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۳۱۰-۳۱۳.