علم عادی معصوم(ع) چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث علم معصوم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم معصوم مراجعه شود.
«پیغمبر(ص) به نص قرآن کریم و همچنین امام از عترت پاک او بشری است همانند سایر افراد بشر و اعمالی که در مسیر زندگی انجام میدهد، مانند اعمال سایر افراد بشر در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی قرار دارد. امام نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آنچه را شایسته اقدام میبیند اراده کرده، در انجام آن به تلاش و کوشش میپردازد. در جایی که علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق میباشد، به هدف اصابت میکند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند از پیش نمیرود، و اینکه امام به اذن خدا به جزئیات همه حوادث چنانکه شده و خواهد شد واقف است، تاثیری در این اعمال اختیاری ندارد، چنانکه گذشت. امام مانند سایر افراد انسانی بنده خدا و به تکالیف و مقررات دینی مکلف و موظف می باشد و طبق سرپرستی و پیشوایی که از جانب خدا دارد، با موازین عادی انسانی باید انجام دهد و آخرین تلاش و کوشش را در احیای کلمه حق و سرپا نگهداشتن دین و آیین بنماید»[۱].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«قسم دیگر از علم امام، علم عادی است، از آن باب که پیامبر(ص) و امام(ع) بشری هستند همانند سایر افراد بشر؛ لذا اعمالی که در مسیر زندگی انجام میدهند، مانند اعمال سایر افراد بشر در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی است. امام نیز مانند دیگران، خیر و شرّ و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص میدهد و آنچه را که شایسته اقدام میبیند، اراده میکند، و در جایی که عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق باشد، به هدف میرسد و در صورت عدم مساعدت شرائط و اسباب، به پیش نمیرود و اینکه امام(ع) به اذن الهی به جزئیات حوادث (چنانکه شده و خواهد شد) واقف است، تأثیری در این اعمال اختیاری وی ندارد. توضیح اینکه: از آنجا که پیامبران(ع) و ائمه اطهار(ع) از جنس بشر بودند و لذا مانند سایر مردم زندگی میکردند، در اعمال و رفتار مانند یک بشر عادی عمل مینمودند؛ با همین چشم میدیدند، با همین گوش میشنیدند، بر طبق ظواهر و شواهد داوری میکردند، گاهی مشورت میکردند، برای معالجه بیماریها به پزشک و در قیمتها به کارشناسان مراجعه میکردند، مصائب و حوادثی برایشان اتفاق میافتاد، با مشکلات مواجه میشدند، در جنگها شکست میخوردند، زخمی میشدند، مسموم میشدند و... و چون بنا بود مانند مردم عادی زندگی کنند و مانند یک فرد عادی به ارشاد و هدایت بپردازند و مردم نیز با رغبت و اختیار ایمان بیاورند، از علم غیب استفاده نمیکردند؛ لکن اگر موضوع حرام و کار زشتی پیش میآمد که ارتکاب آن (ولو از روی سهو) در نظرها قبیح و زشت بود و به مقام امامت و عصمت لطمه میزد، و یا دانستن یک امری برای اثبات امامت لازم میشد، از پشتوانههای غیبی بهرهمند میشدند.[۲] روایات نیز این مطلب را تأیید میکند؛ چنانکه حسن بن جهم میگوید: به امام رضا(ع) عرض کردم: همانا امیرالمؤمنین(ع) قاتل خود را شناخته بود و میدانست که در چه شبی و در چه مکانی کشته میشود، و چون نعره مرغابیها را در خانه شنید، فرمود: "اینها نعره زنانی هستند که نوحهگرانی پشت سر دارند". و وقتی امکلثوم(س) به او عرض کرد: کاش امشب در خانه نماز بخوانی و برای نماز جماعت، دیگری را بفرستی، آن حضرت قبول نکرد، و در آن شب بدون اسلحه در رفت و آمد بود، در صورتی که میدانست ابن ملجم او را با شمشیر میکشد و اقدام به چنین کاری جایز نیست. امام رضا(ع) فرمود: "آنچه گفتی، درست است، ولی خود آن حضرت اختیار فرمود که در آن شب مقدرات خدای عزوجل اجرا شود".[۳]رمرحوم علامه مجلسی در توضیح این روایت میگوید: کسی که مقدرات خدا و علل و اسباب آنها را نمیداند، میتواند از آنها دوری و اجتناب ورزد و به اجتناب مکلف شود، امّا کسی که به جمیع حوادث و پیشامدها عالم است، چگونه ممکن است او را به اجتناب و دوری از آن مکلف نمود؟ اگر چنین تکلیفی ممکن باشد، لازم میآید که هیچ یک از (امامان معصوم(ع) بر حسب مقام امامت خویش کاملترین انسان و مظهر تام اسماء و صفات الهی بوده و به اذن خداوند نسبت به بسیاری از امور که بر مردم مخفی است، علم داشتهاند) مقدرات نسبت به او واقع نشود. پس امامان(ع) ما به جمیع حوادث و بلاهایی که بر آنها واقع میشود، عالماند و تکلیف هم ندارند که طبق این علم عمل کنند و از آن بلاها اجتناب و دوری کنند؛ چنانکه پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) منافقین را میشناختند و از عقاید فاسد آنها آگاه بودند، ولی مکلف نبودند که از آنها دوری کنند و با آنها معاشرت و ازدواج ننمایند، یا آنها را بکشند و یا طرد کنند (تا زمانی که موجب قتل و طرد از آنها مشاهده نشود). همچنین امیرالمؤمنین(ع) با آنکه میدانست در ظاهر بر معاویه پیروز نمیشود و معاویه پس از وی خلافت میکند، ولی از جنگیدن با او کوتاهی نفرمود، بلکه نهایت کوشش را به کار برد. و خود آن حضرت خبر میداد که من کشته میشوم و پس از من، معاویه بر شیعیانم تسلط پیدا میکند. همچنین امام حسین(ع) میدانست که اهل عراق با او پیمانشکنی میکنند و خود او به همراه اولاد و اصحابش کشته میشوند و بارها از این مطلب خبر داده بود، ولی از جانب خداوند مکلف نبود به عراق نرود، و جان خود را حفظ کند. به عبارت روشنتر، دو نوع قضایا وجود دارد: یکی قضایای حتمی الوقوع و دیگری قضایای غیر حتمی. قضایایی که در مورد شهادت ائمه(ع) مطرح شده است، از قضایای حتمیه است و گریز از این نوع قضایا غیر ممکن است»[۴].
۲. آقای افقی (هیئت علمی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان)؛
علم عادی و اکتسابی که از طریق حواس ظاهری و راههای اکتسابی برایشان حاصل میشود. پیامبر و امام بشری است مانند سایر افراد بشر و اعمالی که در مسیر زندگی انجام میدهد، مانند سایر افراد بشر در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی میباشد؛ بنابراین سیره اهل بیت(ع) در گفتار و رفتار معمولاً مبتنی بر علم عادی ایشان بوده است؛ البته این سخن به این معنا نیست که آنان همیشه به علم عادی رفتار و یا سخن میگفتند، موارد بسیاری بوده که آنان براساس علم لدنی و غیبی خود رفتار نمودهاند، مانند اخبار غیبی چون، خبردادن از وقایع آینده و از رازها و اسرار پنهانی افراد، یا خبردادن از زمان مرگ برخی و بلایایی که برایشان پیش خواهد آمد و بسیاری امور دیگر. با وجود این، میتوان گفت که اهل بیت(ع) معمولاً و در اکثر موارد براساس همین نوع علم خود رفتار میکردند، در اموری مثل قضاوت از علوم ویژه خود استفاده نمیکردند[۵]، و یا مشکلات زندگی خود را با استفاده از علوم غیبی خود برطرف نمینمودند، یا وقتی همانند دیگران بیمار میشدند به دوا و داروهای زمان خود متوسل میشدند، و در مسائل اجتماعی یا در جنگها و نبردها از ابزار طبیعی و عادی استفاده میکردند، مثلاً گروهی را مأمور میکردند تا اخبار دشمن را گزارش دهند و... در اینکه چرا اهل بیت(ع) در زندگی عادی خود از علوم ویژه و غیبی استفاده نمیکردند دلایلی متعددی وجود دارد.
علوم ویژه و آگاهیهایی که از طرق خاصی برای اهل بیت حاصل میشود، اسباب عادی تعلیم در آنها دخالتی ندارد و در واقع این علوم موهبتی است الهی که باعث شده، اهل بیت(ع) به حقایق عالم هستی واقف شوند و به آگاهیهای منحصر به فردی دست یابند. (...) نکته مهمی که باید به آن توجه کرد، این است که، آن قسمتی از علوم اهل بیت(ع) که آگاهی از قضای حتمی الهی است، اینگونه علم قابل تخلف نبوده و تغییر نمیپذیرد، لذا تأثیری در عمل نداشته و ارتباطی با تکلیف پیدا نمیکند»[۶].
«امام(ع) نیز مانند سایر انسانها دارای ذات بشری میباشد و مانند سایر انسانها دارای اختیار میباشد و بر مبنای اختیار خود عمل کرده و این اعمال اختیاری آنها زمانی که مطابق با شرایط ظاهری عالم باشد به هدف نائل میشوند و اگر موافق با این شرایط نباشد؛ به مطلوب خویش نمیرسد. هم چنان که خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: ﴿﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ﴾﴾[۷] پس امام مانند سایر افراد بشر مأمور به انجام تکالیف دینی میباشد و طبق این مطلب که ایشان پیشوای مردم میباشند تمام تالش خود را بر مبنای موازین عادی انسانی انجام میدهند و این که امام(ع) به اذن خدا به تمام حوادث عالم آگاه است، تأثیری در اعمال اختیاری ایشان ندارد. علامه طباطبائی در تبیین علم عادی امام این گونه بیان میدارد: پیغمبر(ص) به نص قرآن کریم و هم چنین امام(ع) بشری است همانند سایر افراد بشر، و اعمالی که در مسیر زندگی خود انجام میدهد، مانند اعمال سایر افراد بشر، در مجرای اختیار و بر اساس علم عادی قرار دارد. امام(ع) نیز مانند دیگران خیر و شر و نفع و ضرر کارها را از روی علم عادی تشخیص داده و آن چه را شایسته اقدام میبیند، در انجام آن به تالش و کوشش میپردازد. در جایی که علل و عوامل و اوضاع و احوال خارجی موافق میباشد، به هدف اصابت میکند و در جایی که اسباب و شرایط مساعدت نکنند، از پیش نمیرود. (و این که امام(ع) به اذن خدا به جزئیات همه حوادث چنان که شده و خواهد شد واقف است، تأثیری در این اعمال اختیاری او ندارد) [۸] چنانچه ملاحظه شد علامه طباطبائی بیان میدارد که امام(ع) علی رغم علمی که از جانب خداوند به ایشان افاضه گردیده است، اولویت عمل خود را بر مبنای علم عادی قرار میدهند و مانند سایر انسانها به مقتضای طبیعت انسانی خود بر مبنای این علم عمل مینمودند. بسیاری از اشکالاتی که به علم امام وارد میشود در اثر بی توجهی به علم عادی امام میباشد که هم چنان که در ادامه خواهد آمد در صورت توجه ایشان به علم عادی امام طرح این گونه سؤاالت منتفی میبود»[۹].
«علوم عادی امام همان علومی است که وی توسط سایر مخلوقات کسب میکند؛ علومی که از راه حواس پنجگانه برای امام ثابت میشود. مثلا علم پیدا کردن به گرمی هوا، علم پیدا کردن به بدبویی یک جسم، علم پیدا کردن به زشت بودن یا زیبا بودن یک منظره و … این موارد از علوم عادی است که بشر از راه مشاهده و درک آن را کسب میکند. اما علوم ماورایی و غیر عادی که اصطلاحا علم لدنی نامیده میشود و از راه وحی و الهام و حتی تعلم به امامان منتقل شده است، از اخبار آینده و حال و سرّ و درون افراد و همچنین حقیقت اشیاء و علم غیوب و علوم واقعیه و … مشتمل میگردد»[۱۰].