شأن نزول آیه تبلیغ: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(خنثی‌سازی نسخهٔ 967013 از Jaafari (بحث))
برچسب‌ها: خنثی‌سازی پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = آیه تبلیغ
| عنوان مدخل  = شأن نزول آیه تبلیغ
| مداخل مرتبط = [[شأن نزول آیه تبلیغ در حدیث]] - [[شأن نزول آیه تبلیغ در کلام اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =
}}
==مقدمه==
==مقدمه==
عالمان شیعه بر این باورند که آیه تبلیغ، در آخرین سال عمر پیامبر و در [[روز]] هجدهم ذی‌حجّه یعنی در [[حجة الوداع]] نازل شده است<ref>ر.ک: [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۴۲۱. </ref> و سیاق آن بیانگر این است که پیامبر{{صل}} از جانب خداوند مأموریت یافته بود مطلب بسیار مهمی را به [[مردم]] [[ابلاغ]] کند. اهمیت آن تا حدی است که بدون آن، [[رسالت]] او ناقص و نامقبول خواهد بود. بدیهی است [[پیامبر]]{{صل}} تا آن [[زمان]] همۀ اصول و فروع اسلام را به [[مسلمانان]] [[ابلاغ]] کرده بود و مسلمانان به آنها عمل می‌کردند. تنها مطلبی که به صورت رسمی و عمومی ابلاغ نشده بود مسأله رهبری امت اسلامی پس از پیامبر{{صل}} بود. نگرانی پیامبر{{صل}} این بود که با ابلاغ این [[دستور الهی]]، [[منافقان]] که از هر فرصتی برای ضربه زدن به [[اسلام]] استفاده می‌کردند، چنین وانمود کنند که پیامبر{{صل}} در حقیقت به همان سنت‌های قومی و قبیلگی عمل می‌کند و مسئله [[رهبری]] او نیز که به عنوان امری الهی [[تبلیغ]] می‌شد، ریشه در سنت‌های مزبور دارد. اگر این [[تفکر]] در میان مسلمانان نفوذ می‌کرد، همه تلاش‌های طاقت‌فرسای پیامبر{{صل}} در طول دوران [[نبوت]]، مخدوش می‌گردید. [[خداوند]] به او [[اطمینان]] داد که [[کافران]] و منافقان از نقشه‌های خود طرفی نخواهند بست و بر او لازم است بدون نگرانی از این جهت مأموریت الهی خویش را ابلاغ کند. بر این اساس، پیامبر{{صل}} در هجدهم ذی الحجه و در [[غدیر خم]] به [[مأموریت]] ویژه خود جامه عمل پوشانید و [[علی]]{{ع}} را به عنوان [[رهبر]] [[امت اسلامی]] پس از خود معرفی کرد<ref>ر.ک: [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص ۹۳-۹۶؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|مقاله «امامت امام علی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص ۴۵۰. </ref>.
عالمان شیعه بر این باورند که آیه تبلیغ، در آخرین سال عمر پیامبر و در [[روز]] هجدهم ذی‌حجّه یعنی در [[حجة الوداع]] نازل شده است<ref>ر.ک: [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۴۲۱. </ref> و سیاق آن بیانگر این است که پیامبر{{صل}} از جانب خداوند مأموریت یافته بود مطلب بسیار مهمی را به [[مردم]] [[ابلاغ]] کند. اهمیت آن تا حدی است که بدون آن، [[رسالت]] او ناقص و نامقبول خواهد بود. بدیهی است [[پیامبر]]{{صل}} تا آن [[زمان]] همۀ اصول و فروع اسلام را به [[مسلمانان]] [[ابلاغ]] کرده بود و مسلمانان به آنها عمل می‌کردند. تنها مطلبی که به صورت رسمی و عمومی ابلاغ نشده بود مسأله رهبری امت اسلامی پس از پیامبر{{صل}} بود. نگرانی پیامبر{{صل}} این بود که با ابلاغ این [[دستور الهی]]، [[منافقان]] که از هر فرصتی برای ضربه زدن به [[اسلام]] استفاده می‌کردند، چنین وانمود کنند که پیامبر{{صل}} در حقیقت به همان سنت‌های قومی و قبیلگی عمل می‌کند و مسئله [[رهبری]] او نیز که به عنوان امری الهی [[تبلیغ]] می‌شد، ریشه در سنت‌های مزبور دارد. اگر این [[تفکر]] در میان مسلمانان نفوذ می‌کرد، همه تلاش‌های طاقت‌فرسای پیامبر{{صل}} در طول دوران [[نبوت]]، مخدوش می‌گردید. [[خداوند]] به او [[اطمینان]] داد که [[کافران]] و منافقان از نقشه‌های خود طرفی نخواهند بست و بر او لازم است بدون نگرانی از این جهت مأموریت الهی خویش را ابلاغ کند. بر این اساس، پیامبر{{صل}} در هجدهم ذی الحجه و در [[غدیر خم]] به [[مأموریت]] ویژه خود جامه عمل پوشانید و [[علی]]{{ع}} را به عنوان [[رهبر]] [[امت اسلامی]] پس از خود معرفی کرد<ref>ر.ک: [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|امامت در قرآن]]، ص ۹۳-۹۶؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|مقاله «امامت امام علی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص ۴۵۰. </ref>.
خط ۵: خط ۱۳:


[[پیامبر اکرم]]{{صل}} بعد از اعلام [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از مردم خواست تا دیگران را از این امر باخبر کرده و به بزرگان [[اصحاب]] [[امر]] کرد که به علی{{ع}} بابت چنین [[ولایتی]] تبریک بگویند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۳. </ref>. هنوز جمعیّت متفرّق نشده بود که پیک [[وحی]] فرود آمد و آیۀ {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز كسانى كه كافر شده‏‌اند، از [كارشكنى در] دين شما نوميد گرديده ‏اند. پس، از ايشان مترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‏] آيينى برگزيدم». سوره مائده، آیه ۳.</ref> را نازل کرد. [[علامه امینی]] با [[نقل]] این واقعه و نزول آیه و خطبۀ پیامبر در غدیر و حوادث مربوط به آن از ۱۱۰ نفر از [[صحابه]] و ۸۴ نفر از [[تابعین]] و ۳۵۶ نفر از روات اهل سنت در طول چهارده قرن، [[واقعۀ غدیر]] و نزول آیه را مربوط به [[امام علی]]{{ع}} می‌‌داند<ref>الغدیر، ج۱ ص ۱۴ تا ۱۵۸، در این زمینه نیز ر. ک: المراجعات، مراجعۀ ۱۲ و تعلیقۀ شمارۀ ۸۹ و ۶۲۷، «آیات الغدیر»، کورانی، ص ۱۷۰، «بحار الأنوار»، ج ۳۷ص ۱۰۸، «احقاق الحق»، ج ۶ ص ۳۴۷ و ج ۱۴ ص ۳۲، «فصلنامۀ طلوع»، شمارۀ ۸-۹ مقالۀ «بررسی دیدگاههای فریقین دربارۀ آیۀ تبلیغ».</ref>.<ref>ر.ک: [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۲۴-۲۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۳.</ref>
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} بعد از اعلام [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از مردم خواست تا دیگران را از این امر باخبر کرده و به بزرگان [[اصحاب]] [[امر]] کرد که به علی{{ع}} بابت چنین [[ولایتی]] تبریک بگویند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۳. </ref>. هنوز جمعیّت متفرّق نشده بود که پیک [[وحی]] فرود آمد و آیۀ {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز كسانى كه كافر شده‏‌اند، از [كارشكنى در] دين شما نوميد گرديده ‏اند. پس، از ايشان مترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‏] آيينى برگزيدم». سوره مائده، آیه ۳.</ref> را نازل کرد. [[علامه امینی]] با [[نقل]] این واقعه و نزول آیه و خطبۀ پیامبر در غدیر و حوادث مربوط به آن از ۱۱۰ نفر از [[صحابه]] و ۸۴ نفر از [[تابعین]] و ۳۵۶ نفر از روات اهل سنت در طول چهارده قرن، [[واقعۀ غدیر]] و نزول آیه را مربوط به [[امام علی]]{{ع}} می‌‌داند<ref>الغدیر، ج۱ ص ۱۴ تا ۱۵۸، در این زمینه نیز ر. ک: المراجعات، مراجعۀ ۱۲ و تعلیقۀ شمارۀ ۸۹ و ۶۲۷، «آیات الغدیر»، کورانی، ص ۱۷۰، «بحار الأنوار»، ج ۳۷ص ۱۰۸، «احقاق الحق»، ج ۶ ص ۳۴۷ و ج ۱۴ ص ۳۲، «فصلنامۀ طلوع»، شمارۀ ۸-۹ مقالۀ «بررسی دیدگاههای فریقین دربارۀ آیۀ تبلیغ».</ref>.<ref>ر.ک: [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۲۴-۲۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۳.</ref>
==نزول آیه در مورد حراست پیامبر خدا==
[[اهل سنت]] بر اساس روایاتی متعدد که در [[صحیحین]] و کتاب‌های [[روایی]] دیگر نقل شده، می‌گویند [[پیامبر خدا]]{{صل}} پیش از [[نزول]] این [[آیه]] از ناحیه [[اصحاب]] خود [[حراست]] می‌شد، ولی پس از نزول آن و تضمین [[خداوند]] در مورد [[حفظ جان]] ایشان، [[پیامبر]] [[عذر]] [[نگهبانان]] را خواستند و فرمودند: «بروید، خداوند من را [[حفظ]] خواهد کرد». این [[روایات]] بر فرض احراز صدور، در صدد بیان مورد نزول آیه نیست و با آن منافاتی ندارد، بلکه در آنها تنها استناد پیامبر خدا{{صل}} را به بخشی از این آیه نشان می‌دهد و چون در متن برخی روایات تصریح شده این ترخیص از ناحیه [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مدینه]] بوده است، احتمال دارد در فاصله [[غدیرخم]] تا [[وفات پیامبر]] [[خدا]]{{صل}} باشد. در این باره توضیح بیشتری ارائه خواهیم کرد. در این میان، احادیثی دیگر به چشم می‌خورد که از حراست [[ابوطالب]] - [[عموی پیامبر]] - خبر می‌دهد و در آنها آمده که پیامبر خدا{{صل}} پس از نزول این آیه به عموی خود خبر می‌دهند، نیازی به [[نگهبانی]] نیست. اساساً [[مفسران اهل سنت]] این روایات را [[غریب]] دانسته و بر این قول متفق‌اند که چون آیه مذکور [[مدنی]] و در اواخر [[بعثت]] نازل شده است، با حراست ابوطالب در [[مکه]] پیوندی نداشته و ناسازگار است. برخی دیگر در حل این معضل می‌گویند: این آیه دو بار، یک‌بار در مکه در اوایل بعثت و بار دیگر در مدینه در اواخر بعثت، نازل شده است<ref>مانند: آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۹.</ref>، لیکن این پاسخ مشکلی را حل نمی‌کند؛ زیرا بر فرضی که این آیه در اوایل بعثت نازل شده باشد، در آن تضمین خداوند بر حفظ پیامبر خدا{{صل}} در اوایل بعثت مطرح است و نیازی به نگهبانی رسول خدا{{صل}} در مدینه توسط یارانشان نخواهد بود تا دوباره [[حضرت]] آنان را ترخیص کنند و بگویند خداوند من را حفظ خواهد کرد؛ البته حراست [[ابوطالب]] از [[رسول خدا]]{{صل}} مسئله‌ای غیر قابل [[انکار]] است<ref>ر.ک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۹</ref>، ولی [[نزول آیه]] در این باره قابل [[اثبات]] نیست.
در برخی [[مصادر اهل سنت]] روایتی دیگر از قول [[ابن عباس]] به چشم می‌خورد که در آن از رسول خدا{{صل}} پرسیده‌اند:
«کدام [[آیه]] بر شما گران آمد، [[حضرت]] فرمود: در ایام موسم در [[منا]] بودم و [[مشرکان]] [[عرب]] و سایر [[مردم]] در آنجا بودند، [[جبرائیل]] بر من نازل شد و گفت: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> من برخاستم و ندا دادم. ای مردم، چه کسی من را [[یاری]] می‌کند تا [[پیام]] پروردگارم را برسانم و برای او [[بهشت]] باشد؟ ای مردم، بگویید {{متن قرآن|لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>«هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.</ref> و من [[رسول]] خدایم تا [[رستگار]] شده، [[نجات]] یابید و به بهشت روید؛ پس هیچ کس از مرد و [[زن]] و [[کودک]] نبود جز آنکه من را با [[خاک]] و سنگ [[هدف]] قرار دادند و در صورتم آب دهان انداختند و گفتند، [[دروغگو]] است... پس عباس عموی ایشان آمد و حضرت را از دست آنان نجات داد و آنان را به عقب راند»<ref>سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۱۷؛ شوکانی، فتح الغدیر، ج۲، ص۶۱؛ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۹۰.</ref>.
اعمش می‌گوید: به همین دلیل [[بنی العباس]] [[افتخار]] می‌کنند و می‌گویند: این آیه که می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ}}<ref>«بی‌گمان تو هر کس را که دوست داری راهنمایی نمی‌توانی کرد امّا خداوند هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند و او به رهیافتگان داناتر است» سوره قصص، آیه ۵۶.</ref> درباره بنی العباس نازل شده است؛ زیرا [[پیامبر]]{{صل}} می‌خواستند ابوطالب [[هدایت]] شود، ولی [[خداوند]] عباس را هدایت کرد.
آثار وضع و [[جعل]] در این [[حدیث]] به خوبی نمایان و ساخته و پرداخته افرادی است که می‌خواهند برای [[بنی العباس]] در برابر [[علویان]] فضیلتی بسازند؛ زیرا:
اولاً: [[آیه]] مذکور به [[اتفاق]] [[فریقین]] در اوایل [[بعثت]] در [[مکه]] نازل نشده است، و تکرار [[نزول]] نیز همان محذور قبلی را خواهد داشت.
ثانیاً: این [[حدیث]] خبری واحد و مخالف با تمام احادیثی است که در آنها [[حضرت]] دستور می‌دهند، [[نگهبانان]] به خاطر [[وعده]] و تضمین صریح [[خداوند]] بر [[حفظ]] ایشان، [[نگهبانی]] را ترک کنند؛ ولی در این [[روایت]] بر حفظ و نگهبانی عباس تأکید می‌ورزد.
ثالثاً: اگر بر فرض، عباس حضرت را از دست [[مشرکان]] [[نجات]] داده باشد، دلیل به [[ایمان]] وی به [[اسلام]] نیست. وی در اوایل بعثت به [[پیامبر]] ایمان نیاورده و در [[جنگ بدر]] در صف مشرکان بوده است<ref>ر.ک: ابن حجر، الاصابة، ج۳، ص۶۳۱، رقم ۴۵۱۰.</ref>.
دسته دیگری از این [[روایات]] به مورد [[نزول آیه]] اشاره دارد. این روایات تنها از دو نفر [[صحابی]] یعنی [[جابر بن عبدالله]] و [[ابوهریره]] نقل شده است.
[[ابن ابی حاتم]] به نقل از [[جابر بن عبدالله انصاری]] می‌گوید:
«در [[جنگ]] [[پیامبر خدا]]{{صل}} با بنی‌أنمار، حضرت بر سر چاهی نشستند، پس مردی به نام «[[وارث]]» یا [[غورث بن الحارث]] از [[بنی‌نجار]] قصد کشتن حضرت را کرد... وی نزد پیامبر{{صل}} آمد و گفت: شمشیرت را بده تا بو کنم، پس حضرت آن را به وی دادنده آنگاه دستش لرزید و [[شمشیر]] افتاد. حضرت به او فرمود: خداوند بین تو و آنچه می‌خواستی انجام دهی، مانع شد؛ آنگاه این آیه نازل شد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ...}}<ref>رازی، ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۳، ح۶۶۱۴. گفته شد این نبرد، جنگ ذات الرقاع بوده که در سال چهارم هجری اتفاق افتاده است.</ref>.
این داستان را به این شکل تنها ابن ابی حاتم نقل کرده است؛ از این‌رو، [[ابن کثیر]] در تحلیل این ماجرا می‌گوید: «[[حدیث جابر]] بدین صورت [[غریب]] می‌نماید»<ref>ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۹.</ref>.
[[ابن حبان]] و [[ابن مردویه]] به نقل از [[ابوهریره]] همین داستان را به صورتی دیگر نقل کرده‌اند. در این نقل ابوهریره می‌گوید:
«[[پیامبر اکرم]]{{صل}} در یکی از سفرها برای استراحت در زیر سایه درختی نشستند و [[شمشیر]] خود را بر درخت آویزان کردند. مردی - که گفته می‌شود [[غورث بن حرث]] بوده- با استفاده از [[فرصت]]، شمشیر [[حضرت]] را برداشت و با اشاره به [[پیامبر خدا]]{{صل}} گفت: ای محمد! چه کسی تو را از دست من [[نجات]] می‌دهد؟ حضرت فرمود: [[خداوند]] مانع این کار تو خواهد شد، شمشیر را بیانداز! پس انداخت؛ آنگاه چنین نازل شد: {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref><ref>سیوطی، اسباب النزول، ص۱۵۲؛ همو، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۹ و نیز ر.ک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۹.</ref>.
همین مضمون از [[محمد بن کعب القرظی]] از [[تابعین]] نیز نقل شده است<ref>سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۹، و نیز ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۸.</ref>.
اولاً: [[اختلاف]] در نقل این داستان که گفتیم تنها از دو نفر [[صحابی]] نقل شده، از اعتبار آن می‌کاهد.
ثانیاً: این داستان با متن [[آیه]] ناسازگار است که در آن، ضمانت بر [[حفظ]] پیامبر خدا{{صل}} به خاطر [[ابلاغ]] پیام‌های [[خدا]] به طور عام (آن‌گونه که [[جمهور]] [[اهل سنت]] بر آن‌اند) و یا پیامی خاص (آن‌گونه که [[شیعیان]] بر آن متفق‌اند) می‌باشد. حضور پیامبر خدا{{صل}} در [[جنگ]] و استفاده یکی از [[دانشمندان]] از فرصت به مسئله [[تبلیغ]] [[احکام خدا]] ارتباطی ندارد.
افزون بر آن، [[توطئه]] برای [[قتل پیامبر]] خدا{{صل}} پیش از این توسط [[مشرکان]] در [[لیلة المبیت]] در [[مکه]] و نیز از سوی [[منافقان]] در هنگام بازگشت از [[جنگ تبوک]] صورت گرفت؛ بنابراین این توطئه تازگی نداشته تا بر اثر آن در اواخر [[بعثت]] (با توجه به [[زمان]] [[نزول آیه]]) خداوند طبق آیه مذکور ضمانت خود را بر حفظ [[پیامبر]]{{صل}} [[اعلان]] کند.
ثالثاً: این جریان با تمام روایاتی که از طریق اهل سنت و [[شیعه]] نقل شده، منافات دارد؛ زیرا در آنها [[نگرانی]] [[حضرت رسول اکرم]]{{صل}} به خاطر [[تبلیغ]] [[دستوری]] بود که بر ایشان نازل شده بود.
احتمال دارد [[پیامبر خدا]]{{صل}} که سر تا پای وجودشان را [[باور]] به [[خدا]] فراگرفته و [[توکل]] بی‌مانندی به خدا داشته‌اند، در برخورد با آن مرد بدون آنکه کوچک‌ترین هراسی به خود راه دهند، فرموده باشند: «[[خداوند]] من را [[حفظ]] خواهد کرد» و خداوند هم در [[تأیید]] این [[اندیشه]] تعبیر {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}} را نازل کرده باشد. این تعبیر (که ممکن است [[وحی]] غیر [[قرآنی]] بوده باشد) چون با بخشی از [[آیه تبلیغ]] در الفاظ همسان است، موجب شده تا دیگران چنین پندارند که تمام آیه تبلیغ درباره این ماجرا نازل شده است. [[شاهد]] این مطلب دقت در متن گزارش‌هایی است که در این باره رسیده است و به جز در یک [[حدیث]] از [[ابن ابی حاتم]] (که بنا به قول [[ابن کثیر]] [[حدیثی]] [[غریب]] است)، در تمام آنها تنها عبارت {{متن حدیث|فَأَنْزَلَ اللَّهُ‌}} {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}} به چشم می‌خورد.
[[مفسران اهل سنت]] به دلیل همین [[ضعف‌ها]] در این [[روایات]]، در [[مقام]] [[تفسیر]] این [[آیه]] و بیان [[نزول]] آن به این داستان اکتفا نکرده، در جستجوی مورد [[نزول آیه]] و آنچه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[مأمور]] به تبلیغ آن شدند، بر آمده‌اند. این موارد مبتنی بر استنباط‌های [[اهل سنت]] بدون استناد به روایات است که با عنوان دسته دوم بدین شرح مورد بررسی قرار می‌گیرند.<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت]] ص ۱۴۴.</ref>
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده: 11246.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[امامت در قرآن (کتاب)|'''امامت در قرآن''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت امام علی (مقاله)|مقاله «امامت امام علی»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱''']]
# [[پرونده: 000052.jpg|22px]] [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، ، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱''']]
# [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی - محمدی (کتاب)|'''امام‌شناسی''']]
# [[پرونده:IM009868.jpg|22px]] [[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت (کتاب)|'''بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت''']]
{{پایان منابع}}
== پانویس ==
{{پانویس}}
[[رده:شأن نزول آیه تبلیغ]]
[[رده:آیه تبلیغ]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ ‏۲۹ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۲۵

مقدمه

عالمان شیعه بر این باورند که آیه تبلیغ، در آخرین سال عمر پیامبر و در روز هجدهم ذی‌حجّه یعنی در حجة الوداع نازل شده است[۱] و سیاق آن بیانگر این است که پیامبر(ص) از جانب خداوند مأموریت یافته بود مطلب بسیار مهمی را به مردم ابلاغ کند. اهمیت آن تا حدی است که بدون آن، رسالت او ناقص و نامقبول خواهد بود. بدیهی است پیامبر(ص) تا آن زمان همۀ اصول و فروع اسلام را به مسلمانان ابلاغ کرده بود و مسلمانان به آنها عمل می‌کردند. تنها مطلبی که به صورت رسمی و عمومی ابلاغ نشده بود مسأله رهبری امت اسلامی پس از پیامبر(ص) بود. نگرانی پیامبر(ص) این بود که با ابلاغ این دستور الهی، منافقان که از هر فرصتی برای ضربه زدن به اسلام استفاده می‌کردند، چنین وانمود کنند که پیامبر(ص) در حقیقت به همان سنت‌های قومی و قبیلگی عمل می‌کند و مسئله رهبری او نیز که به عنوان امری الهی تبلیغ می‌شد، ریشه در سنت‌های مزبور دارد. اگر این تفکر در میان مسلمانان نفوذ می‌کرد، همه تلاش‌های طاقت‌فرسای پیامبر(ص) در طول دوران نبوت، مخدوش می‌گردید. خداوند به او اطمینان داد که کافران و منافقان از نقشه‌های خود طرفی نخواهند بست و بر او لازم است بدون نگرانی از این جهت مأموریت الهی خویش را ابلاغ کند. بر این اساس، پیامبر(ص) در هجدهم ذی الحجه و در غدیر خم به مأموریت ویژه خود جامه عمل پوشانید و علی(ع) را به عنوان رهبر امت اسلامی پس از خود معرفی کرد[۲].

در این هنگام پیامبر، مسلمانان را در محلی به نام غدیر خم جمع کرده و خطبه خواندند. سپس شروع به معرفی حضرت علی(ع) به عنوان وصی و جانشینی خود کردند. پیامبر ابتدا از مردم بر وحدانیّت خدا و رسالت خود و معاد، تصدیق گرفت آن‌گاه فرمود: «من در راه سفر آخرتم و برای گمراه نشدن شما کتاب خدا و عترتم را به یادگار گذاشتم. پروردگارم مرا باخبر کرده که این دو یادگار تا روز قیامت از هم جدا نخواهند شد. ای مردم! این دو امانت ارزشمند را حفظ کنید چراکه مادامی که به آن متوسل می‌‌شوید هرگز گمراه نخواهید شد». در این هنگام پیامبر دست علی(ع) را بالا برد و فرمود: «ای مردم! چه کسی بر مؤمنان از خود آنها سزاوارتر است؟ مردم جواب دادند: خدا و رسولش داناترند. سپس پیامبر فرمود هر کس که من تاکنون مولای او بودم این علی مولای او است. خداوندا! آن‌کس که علی را دوست دارد، دوست بدار و آنکه علی را دشمن میدارد، دشمن بدار! پروردگارا! هر کس را که یاری‌اش می‌کند یاریش کن و دشمنان او را خوار کن، خدواندا! او را محور حقّ قرار بده».

پیامبر اکرم(ص) بعد از اعلام ولایت امیرالمؤمنین(ع) از مردم خواست تا دیگران را از این امر باخبر کرده و به بزرگان اصحاب امر کرد که به علی(ع) بابت چنین ولایتی تبریک بگویند[۳]. هنوز جمعیّت متفرّق نشده بود که پیک وحی فرود آمد و آیۀ ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۴] را نازل کرد. علامه امینی با نقل این واقعه و نزول آیه و خطبۀ پیامبر در غدیر و حوادث مربوط به آن از ۱۱۰ نفر از صحابه و ۸۴ نفر از تابعین و ۳۵۶ نفر از روات اهل سنت در طول چهارده قرن، واقعۀ غدیر و نزول آیه را مربوط به امام علی(ع) می‌‌داند[۵].[۶]

نزول آیه در مورد حراست پیامبر خدا

اهل سنت بر اساس روایاتی متعدد که در صحیحین و کتاب‌های روایی دیگر نقل شده، می‌گویند پیامبر خدا(ص) پیش از نزول این آیه از ناحیه اصحاب خود حراست می‌شد، ولی پس از نزول آن و تضمین خداوند در مورد حفظ جان ایشان، پیامبر عذر نگهبانان را خواستند و فرمودند: «بروید، خداوند من را حفظ خواهد کرد». این روایات بر فرض احراز صدور، در صدد بیان مورد نزول آیه نیست و با آن منافاتی ندارد، بلکه در آنها تنها استناد پیامبر خدا(ص) را به بخشی از این آیه نشان می‌دهد و چون در متن برخی روایات تصریح شده این ترخیص از ناحیه رسول خدا(ص) در مدینه بوده است، احتمال دارد در فاصله غدیرخم تا وفات پیامبر خدا(ص) باشد. در این باره توضیح بیشتری ارائه خواهیم کرد. در این میان، احادیثی دیگر به چشم می‌خورد که از حراست ابوطالب - عموی پیامبر - خبر می‌دهد و در آنها آمده که پیامبر خدا(ص) پس از نزول این آیه به عموی خود خبر می‌دهند، نیازی به نگهبانی نیست. اساساً مفسران اهل سنت این روایات را غریب دانسته و بر این قول متفق‌اند که چون آیه مذکور مدنی و در اواخر بعثت نازل شده است، با حراست ابوطالب در مکه پیوندی نداشته و ناسازگار است. برخی دیگر در حل این معضل می‌گویند: این آیه دو بار، یک‌بار در مکه در اوایل بعثت و بار دیگر در مدینه در اواخر بعثت، نازل شده است[۷]، لیکن این پاسخ مشکلی را حل نمی‌کند؛ زیرا بر فرضی که این آیه در اوایل بعثت نازل شده باشد، در آن تضمین خداوند بر حفظ پیامبر خدا(ص) در اوایل بعثت مطرح است و نیازی به نگهبانی رسول خدا(ص) در مدینه توسط یارانشان نخواهد بود تا دوباره حضرت آنان را ترخیص کنند و بگویند خداوند من را حفظ خواهد کرد؛ البته حراست ابوطالب از رسول خدا(ص) مسئله‌ای غیر قابل انکار است[۸]، ولی نزول آیه در این باره قابل اثبات نیست.

در برخی مصادر اهل سنت روایتی دیگر از قول ابن عباس به چشم می‌خورد که در آن از رسول خدا(ص) پرسیده‌اند: «کدام آیه بر شما گران آمد، حضرت فرمود: در ایام موسم در منا بودم و مشرکان عرب و سایر مردم در آنجا بودند، جبرائیل بر من نازل شد و گفت: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ[۹] من برخاستم و ندا دادم. ای مردم، چه کسی من را یاری می‌کند تا پیام پروردگارم را برسانم و برای او بهشت باشد؟ ای مردم، بگویید ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ[۱۰] و من رسول خدایم تا رستگار شده، نجات یابید و به بهشت روید؛ پس هیچ کس از مرد و زن و کودک نبود جز آنکه من را با خاک و سنگ هدف قرار دادند و در صورتم آب دهان انداختند و گفتند، دروغگو است... پس عباس عموی ایشان آمد و حضرت را از دست آنان نجات داد و آنان را به عقب راند»[۱۱].

اعمش می‌گوید: به همین دلیل بنی العباس افتخار می‌کنند و می‌گویند: این آیه که می‌فرماید: ﴿إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ[۱۲] درباره بنی العباس نازل شده است؛ زیرا پیامبر(ص) می‌خواستند ابوطالب هدایت شود، ولی خداوند عباس را هدایت کرد. آثار وضع و جعل در این حدیث به خوبی نمایان و ساخته و پرداخته افرادی است که می‌خواهند برای بنی العباس در برابر علویان فضیلتی بسازند؛ زیرا: اولاً: آیه مذکور به اتفاق فریقین در اوایل بعثت در مکه نازل نشده است، و تکرار نزول نیز همان محذور قبلی را خواهد داشت. ثانیاً: این حدیث خبری واحد و مخالف با تمام احادیثی است که در آنها حضرت دستور می‌دهند، نگهبانان به خاطر وعده و تضمین صریح خداوند بر حفظ ایشان، نگهبانی را ترک کنند؛ ولی در این روایت بر حفظ و نگهبانی عباس تأکید می‌ورزد. ثالثاً: اگر بر فرض، عباس حضرت را از دست مشرکان نجات داده باشد، دلیل به ایمان وی به اسلام نیست. وی در اوایل بعثت به پیامبر ایمان نیاورده و در جنگ بدر در صف مشرکان بوده است[۱۳].

دسته دیگری از این روایات به مورد نزول آیه اشاره دارد. این روایات تنها از دو نفر صحابی یعنی جابر بن عبدالله و ابوهریره نقل شده است. ابن ابی حاتم به نقل از جابر بن عبدالله انصاری می‌گوید: «در جنگ پیامبر خدا(ص) با بنی‌أنمار، حضرت بر سر چاهی نشستند، پس مردی به نام «وارث» یا غورث بن الحارث از بنی‌نجار قصد کشتن حضرت را کرد... وی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: شمشیرت را بده تا بو کنم، پس حضرت آن را به وی دادنده آنگاه دستش لرزید و شمشیر افتاد. حضرت به او فرمود: خداوند بین تو و آنچه می‌خواستی انجام دهی، مانع شد؛ آنگاه این آیه نازل شد: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ...[۱۴]. این داستان را به این شکل تنها ابن ابی حاتم نقل کرده است؛ از این‌رو، ابن کثیر در تحلیل این ماجرا می‌گوید: «حدیث جابر بدین صورت غریب می‌نماید»[۱۵]. ابن حبان و ابن مردویه به نقل از ابوهریره همین داستان را به صورتی دیگر نقل کرده‌اند. در این نقل ابوهریره می‌گوید: «پیامبر اکرم(ص) در یکی از سفرها برای استراحت در زیر سایه درختی نشستند و شمشیر خود را بر درخت آویزان کردند. مردی - که گفته می‌شود غورث بن حرث بوده- با استفاده از فرصت، شمشیر حضرت را برداشت و با اشاره به پیامبر خدا(ص) گفت: ای محمد! چه کسی تو را از دست من نجات می‌دهد؟ حضرت فرمود: خداوند مانع این کار تو خواهد شد، شمشیر را بیانداز! پس انداخت؛ آنگاه چنین نازل شد: ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ[۱۶][۱۷].

همین مضمون از محمد بن کعب القرظی از تابعین نیز نقل شده است[۱۸].

اولاً: اختلاف در نقل این داستان که گفتیم تنها از دو نفر صحابی نقل شده، از اعتبار آن می‌کاهد.

ثانیاً: این داستان با متن آیه ناسازگار است که در آن، ضمانت بر حفظ پیامبر خدا(ص) به خاطر ابلاغ پیام‌های خدا به طور عام (آن‌گونه که جمهور اهل سنت بر آن‌اند) و یا پیامی خاص (آن‌گونه که شیعیان بر آن متفق‌اند) می‌باشد. حضور پیامبر خدا(ص) در جنگ و استفاده یکی از دانشمندان از فرصت به مسئله تبلیغ احکام خدا ارتباطی ندارد. افزون بر آن، توطئه برای قتل پیامبر خدا(ص) پیش از این توسط مشرکان در لیلة المبیت در مکه و نیز از سوی منافقان در هنگام بازگشت از جنگ تبوک صورت گرفت؛ بنابراین این توطئه تازگی نداشته تا بر اثر آن در اواخر بعثت (با توجه به زمان نزول آیه) خداوند طبق آیه مذکور ضمانت خود را بر حفظ پیامبر(ص) اعلان کند.

ثالثاً: این جریان با تمام روایاتی که از طریق اهل سنت و شیعه نقل شده، منافات دارد؛ زیرا در آنها نگرانی حضرت رسول اکرم(ص) به خاطر تبلیغ دستوری بود که بر ایشان نازل شده بود. احتمال دارد پیامبر خدا(ص) که سر تا پای وجودشان را باور به خدا فراگرفته و توکل بی‌مانندی به خدا داشته‌اند، در برخورد با آن مرد بدون آنکه کوچک‌ترین هراسی به خود راه دهند، فرموده باشند: «خداوند من را حفظ خواهد کرد» و خداوند هم در تأیید این اندیشه تعبیر ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ را نازل کرده باشد. این تعبیر (که ممکن است وحی غیر قرآنی بوده باشد) چون با بخشی از آیه تبلیغ در الفاظ همسان است، موجب شده تا دیگران چنین پندارند که تمام آیه تبلیغ درباره این ماجرا نازل شده است. شاهد این مطلب دقت در متن گزارش‌هایی است که در این باره رسیده است و به جز در یک حدیث از ابن ابی حاتم (که بنا به قول ابن کثیر حدیثی غریب است)، در تمام آنها تنها عبارت «فَأَنْزَلَ اللَّهُ‌» ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ به چشم می‌خورد. مفسران اهل سنت به دلیل همین ضعف‌ها در این روایات، در مقام تفسیر این آیه و بیان نزول آن به این داستان اکتفا نکرده، در جستجوی مورد نزول آیه و آنچه پیامبر اکرم(ص) مأمور به تبلیغ آن شدند، بر آمده‌اند. این موارد مبتنی بر استنباط‌های اهل سنت بدون استناد به روایات است که با عنوان دسته دوم بدین شرح مورد بررسی قرار می‌گیرند.[۱۹]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۴۲۱.
  2. ر.ک: اراکی، محسن، امامت در قرآن، ص ۹۳-۹۶؛ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت امام علی»، دانشنامه کلام اسلامی، ص ۴۵۰.
  3. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۳.
  4. «امروز كسانى كه كافر شده‏‌اند، از [كارشكنى در] دين شما نوميد گرديده ‏اند. پس، از ايشان مترسيد و از من بترسيد. امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم، و اسلام را براى شما [به عنوان‏] آيينى برگزيدم». سوره مائده، آیه ۳.
  5. الغدیر، ج۱ ص ۱۴ تا ۱۵۸، در این زمینه نیز ر. ک: المراجعات، مراجعۀ ۱۲ و تعلیقۀ شمارۀ ۸۹ و ۶۲۷، «آیات الغدیر»، کورانی، ص ۱۷۰، «بحار الأنوار»، ج ۳۷ص ۱۰۸، «احقاق الحق»، ج ۶ ص ۳۴۷ و ج ۱۴ ص ۳۲، «فصلنامۀ طلوع»، شمارۀ ۸-۹ مقالۀ «بررسی دیدگاههای فریقین دربارۀ آیۀ تبلیغ».
  6. ر.ک: محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۲۴-۲۶؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۳.
  7. مانند: آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۹.
  8. ر.ک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۹
  9. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
  10. «هیچ خدایی جز خداوند نیست» سوره صافات، آیه ۳۵.
  11. سیوطی، الدرالمنثور، ج۳، ص۱۷؛ شوکانی، فتح الغدیر، ج۲، ص۶۱؛ آلوسی، روح المعانی، ج۴، ص۲۹۰.
  12. «بی‌گمان تو هر کس را که دوست داری راهنمایی نمی‌توانی کرد امّا خداوند هر کس را بخواهد راهنمایی می‌کند و او به رهیافتگان داناتر است» سوره قصص، آیه ۵۶.
  13. ر.ک: ابن حجر، الاصابة، ج۳، ص۶۳۱، رقم ۴۵۱۰.
  14. رازی، ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۳، ح۶۶۱۴. گفته شد این نبرد، جنگ ذات الرقاع بوده که در سال چهارم هجری اتفاق افتاده است.
  15. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۹.
  16. «و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.
  17. سیوطی، اسباب النزول، ص۱۵۲؛ همو، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۹ و نیز ر.ک: ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۷۹.
  18. سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۹، و نیز ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۴، ص۳۰۸.
  19. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت ص ۱۴۴.