سهل بن سعد ساعدی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

سهل بن سعد ساعدی
تصویر قدیمی مدینه
نام کاملسهل بن سعد ساعدی
جنسیتمرد
کنیه
  • ابوالعباس
  • ابو یحیی
از قبیلهخزرج
پدرسعد بن مالک
مادرابیه بنت حارث
همسرهند بنت زیاد
تاریخ تولدپنج سال قبل از هجرت
محل تولدمدینه
درگذشت۹۶ هجری، مدینه
طول عمر۱۰۰ سال
از اصحاب
حضور در جنگ

مقدمه

سهل فرزند سعد ساعدی از انصار خزرجی و از مشاهیر اصحاب پیامبر (ص) بود. وی کنیه‌اش ابوالعباس یا ابو یحیی و نام او ابتدا حزن بود که رسول خدا (ص) او را سهل نامید[۱]. سهل با این که به هنگام رحلت رسول خدا (ص) پانزده سال داشت. اما به سبب ملاقات او با رسول خدا (ص) و شنیدن حدیث از آن حضرت به اصحاب پیامبر معروف است. او از کسانی است که عمر طولانی داشت و تا زمان حکومت حجاج بن یوسف ثقفی در قید حیات بود[۲]. و در زمره اصحاب امیرمؤمنان درآمد و به ولایت آن حضرت ایمان کامل داشت[۳].[۴]

سهل و منظره دلخراش اسرای کربلا

هیچ‌گاه گاه سهل دست از ایمان و اعتقاد خود نسبت به اهل بیت پیامبر (ص) برنداشت ولذا در شام موقعی که از آوردن سرهای بریده اباعبدالله الحسین (ع) و یارانش و نیز اسرای خاندان عصمت و طهارت (ع) آگاه شد سخت ناراحت شد. او خود نقل می‌کند، که گفت: روزی وارد شام شدم، دیدم مردم، شهر را آذین بسته و جز اندکی، غرق در شادمانی‌اند. علت را پرسیدم. گفتند: این شادی و پایکوبی برای آن است که سر حسین بن علی (ع) از عترت محمد (ص) را از عراق برای یزید هدیه آورده‌اند! گفتم: واعجبا، سر امام حسین (ع) را می‌آورند و مردم شادی می‌کنند؟! سپس پرسیدم از کدام دروازه آنها را وارد می‌کنند؟ اشاره کردند به دروازه ساعات. در همین حال بودم که پرچم‌ها را یکی پس از دیگری از دروازه ساعات وارد کردند، ناگاه دیدم که سواری می‌آید و نیزه در دست دارد و سری بر آن نیزه نصب کرده، دیدم که آن سر مقدس شبیه‌ترین مردم به رسول خدا (ص) یعنی سر ابا عبدالله الحسین سبط پیامبر (ص) است، سپس دیدم پشت آن سر بریده، زنان و کودکان بسیار بر شتران برهنه سوار کرده می‌آورند [۵]. در پی این واقعه جانگداز سهل محزون و غمگین گردید اما چاره‌ای جز صبر و تماشای مصائب نداشت.[۶]

سهل در چنگال حجاج

حجاج در سال ۷۴ هجری سهل را احضار کرد و از او پرسید: چرا عثمان را یاری نکردی؟ وی در پاسخ گفت: چرا، من او را یاری کردم. حجاج گفت: دروغ گفتی. و سپس دستور داد بر گردن وی مهری بزنند تا مردم او را بشناسند و از او دوری کنند و ۹ به سخنانش گوش ندهند. چنان که بر گردن انس بن مالک و دست جابر بن عبدالله انصاری صحابی بزرگ رسول خدا (ص) نیز همین مهر را زد[۷].[۸]

وفات سهل

سهل ساعدی به سال ۹۱ یا ۹۶ هجری در سن صد سالگی که آخرین صحابی پیامبر در آن زمان بود در مدینه از دنیا رفت[۹]. او قبل از مرگش می‌گفت: هر کس بعد از من گفت من از رسول خدا شنیدم که چنین فرموده، از او قبول نکنید. جنازه این صحابی پیامبر و یار باوفای امیرالمؤمنین (ع) در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد[۱۰].[۱۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. اسد الغابه، ج۲، ص۳۶۶ و ر. ک: الاصابه، ج۳، ص۲۰۰.
  2. اسد الغابه، ج۲، ص۳۶۶ و الاصابه، ج۳، ص۲۰۰.
  3. رجال طوسی، ص۴۳، ش۱۴.
  4. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۷۰۰-۷۰۱.
  5. بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۲۷.
  6. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۷۰۱.
  7. اسد الغابه، ج۲، ص۳۶۶ و ر. ک: الاصابه، ج۳، ص۲۰۰.
  8. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۷۰۱-۷۰۲.
  9. در برخی منابع آخرین صحابی که از دنیا رفته ابو امامه باهلی را گفته‌اند که در ترجمه صدی بن عجلان در همین اثر میآید. اما به نظر میرسد آخرین صحابی سهل ساعدی بوده است.
  10. الاصابه، ج۳، ص۲۰۰.
  11. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۱، ص۷۰۲.