آزادی در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۹ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۱۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

در زبان فارسی دو واژه آزادی و رهایی، نقطه مقابل محدودیت، قید و بند، اسارت و مجبور بودن به کار رفته است. معادلِ عربیِ واژه‌های آزادی و رهایی، دو واژه حریت و اختیار است؛ چنان که معادل انگلیسی آن دو Freedom و Liberty است.

از دقت در کاربردهای واژه آزادی و رهایی در زبان فارسی و نیز کاربردهای آن در عربی و انگلیسی چنین برمی‌آید که در نقطه مقابل محدود و مجبور بودن قرار دارد که گاهی صفت روح و بیان‌گر حالتی نفسانی است و گاهی وصف جسم و بیان کننده حالتی بدنی و جسمانی. در جنبه نخست نیز گاهی ناظر به بُعد غریزی و حیوانی نفس است و گاهی ناظر به بُعد عقلانی و معنوی نفس. البته در کاربردهای انگلیسی آزادی، این جنبه به چشم نمی‌خورد، ولی در عربی و فارسی بسیار کاربرد دارد. این تفاوت لغوی و زبانی در تفاوت فرهنگی تمدن غربی با تمدن اسلامی ریشه دارد. زیرا تمدن جدید غربی اومانیستی و سکولاریستی است، در حالی که در تمدن اسلامی، خدا محوری و ارزش مداری حاکم است[۱].

بحث از آزادی در تاریخ تفکر بشر پیشینه‌ای کهن دارد. در یونان باستان در آثار فیلسوفانی چون فیثاغورس، سقراط، افلاطون، ارسطو و دیگران درباره آزادی بحث شده است. در عصر جدید نیز در جهان غرب مسئله آزادی از جنبه‌های مختلف مورد بحث‌های جدی قرار گرفته است. اندیشوران اسلامی نیز در آثار فلسفی، اخلاقی و اجتماعی خود درباره آزادی بحث‌های مهمی مطرح کرده‌اند.

از دیدگاه اسلامی، آزادی از ارکان و ارزش‌های حیات انسان است، تا جایی که برای انسان ارزشی مافوق ارزش‌های مادی دارد[۲]. اسلام آزادی را واقعیت مقدس [۳]، امر مقدس[۴] و یک اصل مهم اسلامی[۵] می‌‌داند.

به صورت کلی آزادی در دو شاخه آزادی معنوی[۶] و آزادی اجتماعی قابل طرح است، چرا که اسارت که نقطه مقابل آزادی است درونی و بیرونی است؛ یعنی انسان یا در درون خویش اسیر است و یا در بیرون.

آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی رفتار، آزادی اقتصادی و آزادی سیاسی از شاخه‌های آزادی اجتماعی به شمار می‌‌روند[۷].

آزادی معنوی

آزادی معنوی بدان معناست که انسان غریزه‌های خود را مهار کند و در بند غضب، حرص، طمع، جاه‌طلبی و افزون خواهی نباشد؛ انسانی آزاد است که اسیر بت‌های درونی خود نشود [۸]. آزادی معنوی مقدس‌ترین نوع آزادی و هدف پیامبران الهی است. قرآن کریم یکی از فلسفه‌های بعثت انبیا را آزادی انسان‌ها از اسارت درونی می‌‌داند[۹]. یکی از نقاط تمایز آزادی در فرهنگ اسلامی تأکید بر آزادی معنوی و درونی در کنار آزادی اجتماعی است. فیلسوفان و اندیشمندان غربی عموماً به آزادی اجتماعی و بیرونی اهمیت داده‌اند، در حالی که اگر آزادی درونی نباشد، آزادی بیرونی هم به معنای درست و کامل آن هیچ گاه تحقق نمی‌یابد[۱۰].[۱۱]

آزادی بیان

آزادی بیان از اموری است که اسلام آنرا قبول داشته و بر آن تاکید ورزیده است و وظایف سیاسی و اجتماعی وجود دارد که انجام آنها بدون این نوع از آزادی امکان ندارد؛ یکی از این امور امر به معروف و نهی از منکر است. البته باید توجه داشت گرچه اسلام آزادی بیان و قلم را برای همگان در جامعه اسلامی پذیرفته است، ولی حدود و مقرراتی برای آن مشخص کرده است. آزادی بیان دارای مبانی فقهی است که از آیات، روایات، سیره معصومین و ادله عقلی قابل استنباط است[۱۲].

آزادی عقیده

آزادی عقیده عبارت است از آزادی انسان در انتخاب ایده و نظری از میان نظریات و آرای مختلف در مقولات گوناگون. آزادی در انتخاب دین، فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی مانند انتخاب شدن و انتخاب کردن، تشکیل یا عضویت در حزب، اجتماعات، تظاهرات، و آزادیِ انتخاب شغل، مسکن، خوراک و پوشاک انواع حق آزادی هستند. که قرآن هم به مجبور نبودن انسان در انتخاب دین اشاره کرده است: ﴿لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ[۱۳].

آزادی رفتار

آزادی اقتصادی

آزادی سیاسی

آزادی تکوینی

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. مقاله دین و آزادی، کلام اسلامی، ش ۳۲.
  2. انسان کامل، ص ۴۸.
  3. پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۷.
  4. گفتارهای معنوی، ص ۱۵.
  5. پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۵۳.
  6. فردی.
  7. اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۵۲-۵۹.
  8. نهج البلاغه، نامه ۳۱.
  9. سوره اعراف، آیه ۱۵۷؛ سوره آل عمران، آیه ۱۰۳؛ سوره بقره، آیه ۱۵۱.
  10. گفتارهای معنوی، ص ۱۰ـ ۱۷.
  11. اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۵۲-۵۹.
  12. اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۲-۵۹.
  13. قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۱۰۱؛ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۱۲۶.