نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط فرقانی(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۲۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۲۸ توسط فرقانی(بحث | مشارکتها)
ادله موافقین سهوالنبی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
پاسخ جامع اجمالی
قائلین به سهو النبی برای اعتقاد خود ادله و قرائنی را مطرح میکنند که مهمترین آنها از این قرار است:
وجود آیات و روایات متعددخطای یادکرد: برچسب تمامکنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد پیرامون سهوالنبی و تعدادی روایت در منابع اهل سنت[۱]. از جمله ادله قائلان به جواز صدور سهو از نبی است.[۲]. به عنوان نمونه از میان احادیث شیعه میتوان به این حدیث اشاره نمود : کلینی در کتاب کافی در روایتی که دارای سندی معتبر است، آورده است: سماعه بن مهران میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: رسول خدا(ص) سهو نمود و نماز ظهر را در رکعت دوم سلام داد. شخصی به نام ذوالشمالین پرسید: آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ فرمود: چطور؟ گفت: شما دو رکعت خواندید پیامبر از مردم پرسید: آیا شما هم مثل ذوالشمالین میگویید؟ عرض کردند: بلی. سپس پیامبر برخاست و دو رکعت دیگر خواند و نماز را تمام کرد و دو سجده سهو به جا آورد.... [۳]. شیخ صدوق نیز همین روایت را به سند دیگری از سماعه نقل کرده است. همچنین از میان احادیث اهل سنت نیز می توان به این حدیث اشاره نمود: بخاری (۱۹۴-۲۵۶ق) در صحیح البخاری آورده است: ابن سیرین از ابوهریره نقل میکند که رسول خدا یکی از دو نماز ظهر یا عصر را با ما خواند و رد رکعت دوم، نماز را سلام داد و از جای خود بلند شد و مانند آدمخشمناک، به چوبیکه در وسط مسجد انداخته شده بود، تکیه داد و دست راست خود را روی دست چپ گذاشت و انگشتانش را مشبک نمود و گونه راستش را به پشت دست چپش نهاد و نمازگزاران با عجله از در مسجد بیرون میرفتند و میگفتند آیا نماز کوتاه شده است؟ [۴].[۵].
راویان این مطلب از اجلا و ثقات روات و از اصحاب اجماع میباشند.
علما و محدثینی مثل شیخ طوسی و کلینی این روایات را در کتب خود نقل کردهاند.[۶]. علاوه بر علمای شیعه، علمای اهل سنت نیز بر اساس برخی روایاتی که در کتبشان نقل کردهاند، قائل به جواز صدور سهو از پیامبر هستند. به عنوان نمونه
قرطبی از علمای عامه میگوید: «پیامبر(ص) در نمازسهو میکرد چه رسد به غیر نماز، منتها سهو آن حضرت در نماز به خاطر التفات به امور مهّمتر از نماز بود» [۷].
شیخ صدوق و استادش ابن ولید، از علمای بزرگ شیعه از جمله قائلان به سهو النبی(ص) در این باب به شمار میآیند. [۸].
شیخ صدوق میگوید: شیعه درست و حسابی، سهو پیامبر(ص) در کارهای عادی را انکار نمیکند بلکه اهلغلوّ و تفویض که دو گروه منحرف به شمار میروند منکر سهو النبی(ص) هستند و سپس از استادش ابن ولید نقل میکند که اوّلین مرتبه غلوّ، انکار سهو النبی است. [۹].
علاّمه تُستری هم در رساله «سهو النبیّ (ص)» آورده است: «سهو پیامبر(ص) در امور عادی از چیزهایی است که عقل آن را منع نمیکند بلکه دلیل نقلی نیز بر جواز آن دلالت میکند پس لازم است که آن را بپذیریم». [۱۱]. قابل ذکر است که طرفداران جواز سهو، منحصر به افراد مذکور نیستند و ما جهت رعایت اختصار از ذکر اقوال بیشتر خودداری کردیم. [۱۲].
با این وجود نتیجه مانع عقلی از اعتقاد به سهوالنبی وجود ندارد و دلیل نقلی بر سهو هم که داریم (مقتضی موجود و مانع مفقود)، پس اعتقاد به سهوالنبی ایراد ندارد»[۱۴].
قرطبی از علمای عامه میگوید: «پیامبر(ص) در نمازسهو میکرد چه رسد به غیر نماز، منتها سهو آن حضرت در نماز به خاطر التفات به امور مهّمتر از نماز بود» [۱۹].
شیخ صدوق و استادش ابن ولید، از علمای بزرگ شیعه از جمله قائلان به سهو النبی(ص) در این باب به شمار میآیند. [۲۰].
شیخ صدوق میگوید: شیعه درست و حسابی، سهو پیامبر(ص) در کارهای عادی را انکار نمیکند بلکه اهلغلوّ و تفویض که دو گروه منحرف به شمار میروند منکر سهو النبی(ص) هستند و سپس از استادش ابن ولید نقل میکند که اوّلین مرتبه غلوّ، انکار سهو النبی است. [۲۱].
علاّمه تُستری هم در رساله «سهو النبیّ (ص)» آورده است: «سهو پیامبر(ص) در امور عادی از چیزهایی است که عقل آن را منع نمیکند بلکه دلیل نقلی نیز بر جواز آن دلالت میکند پس لازم است که آن را بپذیریم». [۲۳].
قابل ذکر است که طرفداران جواز سهو، منحصر به افراد مذکور نیستند و ما جهت رعایت اختصار از ذکر اقوال بیشتر خودداری کردیم. [۲۴].
کلینی در کتاب کافی در روایتی که دارای سندی معتبر است، آورده است: سماعه بن مهران میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: رسول خدا(ص) سهو نمود و نماز ظهر را در رکعت دوم سلام داد. شخصی به نام ذوالشمالین پرسید: آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ فرمود: چطور؟ گفت: شما دو رکعت خواندید پیامبر از مردم پرسید: آیا شما هم مثل ذوالشمالین میگویید؟ عرض کردند: بلی. سپس پیامبر برخاست و دو رکعت دیگر خواند و نماز را تمام کرد و دو سجده سهو به جا آورد.... [۲۵]. شیخ صدوق نیز همین روایت را به سند دیگری از سماعه نقل کرده است.
نیز در کتاب کافی در روایتی صحیح السند چنین آمده است: سعید اعرج میگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: رسول خدا(ص) نماز خواند و در رکعت دوم سلام داد. کسی از پشت سرش پرسید در نماز تغییری رخ داده است؟ فرمود: چطور؟ گفت: شما دو رکعت خواندید. فرمود: ای ذوالیدین، آیا همین طور است که میگویند؟ عرض کرد: بلی. سپس حضرت دو رکعت دیگر خواند و نماز را چهار رکعتی تمام کرد. امام فرمود: خداوند از جهت رحمت به امت، پیامبر(ص) را به فراموشیمبتلا کرد.... [۲۶]. شیخ صدوق نیز همین روایت را به سند دیگری از سعید الاعرج نقل کرده است.
همچنین در کتاب کافی آورده است: حسن بن صدقه میگوید: به امام گفتم: آیا پیامبر در دو رکعت اول نماز سلام داده است؟ امام فرمود: بله. به امام عرض کردم: آیا با این حال، وجاهت و عظمت پیامبر مثل سابق محفوظ است؟ فرمود: بله. با این اسها خداوند خواسته است که حکم شرعی سهو را به مردم تعلیم دهد و بفهماند. [۲۷]. این حدیث به جهت وجود «منصور بن عباس» در سند ضعیف است. [۲۸].
شیخ صدوق در کتاب التهذیب آورده است: جمیل میگوید: از امام صادق(ع) درباره شخصی که نماز را به اشتباه در رکعت دوم تمام کرده و از جای خود برخاسته و رفته است، سوال کردم. امام فرمود: نماز را باید اعاده کند. به امام عرض کردم: پس مردم از قول پیامبر چه میگویند؟ امام در جواب، حدیث ذوالشمالین را یادآوری کرد و فرمود: پیامبر چون از جای خود برنخواست و صورت نماز را به هم نزده بود، نمازش را تمام کرد و اگر او هم از جای خود برمی خاست و صورت نماز را به هم میزد، باید نماز را اعاده میکرد. [۲۹]. این روایت از نظر سند صحیح است.
همچنین در کتاب التهذیب آورده است: ابی بصیر میگوید: از امام صادق(ع) درباره شخصی که نماز را به اشتباه در رکعت دوم تمام کرده و از جای خود برخاسته و دنبال انجام دادن کارهای خود رفته است، سوال کردم. امام فرمود: نماز را باید اعاده کند. به امام عرض کردم: پس چرا پیامبر هنگامی که به اشتباه نمازش را در رکعت دوم تمام کرد اعاده ننمود؟ امام در جواب فرمود: چون پیامبر از جای خود برنخاسته و صورت نماز را به هم نزده بود. [۳۰]. این روایت از نظر سند معتبر است.
نیز در همان کتاب آورده است: «محمد بن الحسن باسناده، عن سعد، عن ابی الجوازاء، عن الحسین بن علوان، عن عمروبن خالد، عن زیدبن علی، عن آبائه، عن علی(ع) قال: صلی بنا رسول الله(ص) الظهر خمس رکعات ثم انفتل، فقال له القوم: یا رسول الله! هل زید فی الصلاه شی؟ قال: و ما ذلک؟ قال صلیت بنا خمس رکعات، قال فاستقبل القبله و کبر و هو جالس ثم سجد سجدتین لیس فیهما قراء و لا رکوع، ثم سلم و کان یقول: هما المرغمتان.»[۳۱]. این روایت، گرچه از نظر سند معتبر است، ولی مشهور فقها از آن اعراض کرده و بر طبق آن فتوا ندادهاند؛ چون زیاد شدن یک رکعت در نماز، هرچند به سهو، موجب بطلان نماز است. [۳۲].
همچنین آورده است: «احمدبن محمد، عن الحسن بن علی بن فضال، عن ابی جمیله، عن زید الشحام ابی اسامه قال: سالته عن الرجل صلی العصر ست رکعات او خمس رکعات قال:...فان نبی الله(ص) صلی بالناس رکعتین، ثم نسی حتی انصرف، فقال له ذوالشمالین: یا رسول الله! احدث فی الصلاه شی؟ فقال: ایها الناس! اصدق ذوالشمالین؟ فقالوا:نعم، لم تصل الارکعتین، فقام فاتم ما بقی من صلاته.»[۳۳]. این حدیث به جهت وجود «مفضل بن صالح ابی جمیله» در سند ضعیف است.[۳۴].
همچنین در همان کتاب آورده است: «فاما ما رواه سعدبن عبدالله، عن احمدبن محمد، عن الحسین، عن فضاله، عن سیف بن عمیره، عن ابی بکر الحضرمی قال:...ان رسول الله(ص) سها فسلم فی رکعتین، ثم ذکر حدیث ذی الشمالین، فقال: ثم قام فاضاف الیها رکعتین.»[۳۵]. این حدیث نیز از نظر سند معتبر است.
همچنین آورده است: «عنه، عن موسی بن عمربن یزید، عن ابن سنان، عن ابی سعید القماط قال: سمعت رجلا یسال اباعبدالله(ع) عن رجل....انما هو بمنزله رجل سها فانصرف فی رکعه او رکعتین او ثلاث من المکتوبه، فانما علیه ان یبنی علی صلاته، ثم ذکر سهوالنبی.(ص).»[۳۶]. سند این حدیث به دلیل وجود «موسی بن عمر بن یزید و محمد بن سنان» در سند، ضعیف است. به علاوه، مضمون آن بر خلاف ضرورتفقه است؛ چون میگوید حتی در صورت اعراض از قبله نماز صحیح است. [۳۷].
باز صدوق آورده است: «محمد بن الحسن باسناده، عن سعدبن عبدالله، عن محمد بن الحسین، عن جعفر ابن بشیر، عن الحارث بن المغیر النضری قال: قلت لابی عبدالله(ع) انا صلینا المغرب فسها الامام فسلم فی الرکعتین فاعدنا الصلاة، فقال: و لم اعدتم الیس قد انصرف رسول الله(ص) فی رکعتین فاتم برکعتتین؟ الا اتممتم؟»[۳۸]. این روایت از نظر سند صحیح است.
نیز در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) آورده است: «حدثنا تمیم بن عبدالله بن تمیم القرشی قال: حدثنی ابی، عن احمدبن علی الانصاری، عن ابی الصلت الهروی قال: قلت للرضا(ع) یابن رسوال الله! ان فی سواد الکوفه قوما یزعمکون ان النبی(ص) لم یقع علیه السهو فی صلاته، فقال: کذبوا، لعنهم الله، ان الذی لایسهو هو الله الذی لااله الاهو.»[۳۹]. این روایت از نظر سند به جهت «تمیم بن عبدالله بنتمیم القرشی ضعیف است». [۴۰].
علی بن بابویه در کتاب فقه الرضا(ع) آورده است: «وکنت یوما عند العالم(ع) و رجل ساله عن رجل سها فسلم فی رکعتین من المکتوبه، ثم ذکر انه لم یتم صلاته، قال(ع): فلیتمها و لیسجد سجدتی السهو. و قال(ع): ان رسول الله(ص) صلی یوما الظهر فسلم فی رکعتین، فقال ذوالیدین: یا رسول الله! امرت بتقیر الصلاه، ام نسیت؟ فقال رسول الله(ص) للقوم: صدق ذوالیدین؟ فقالوا: نعم یا رسول الله لم تصل الا رکعتین فقال فصلی الیها رکعتین ثم سلم و سجد سجدتی السهو.» فقه الرضا، ص۱۲۰. این حدیث به جهت این که استناد کتاب فقه الرضا به امام رضا(ع)ثابت نیست، معتبر نیست. [۴۱].
بخاری (۱۹۴-۲۵۶ق) در صحیح البخاری آورده است: ابن سیرین از ابوهریره نقل میکند که رسول خدا یکی از دو نماز ظهر یا عصر را با ما خواند و رد رکعت دوم، نماز را سلام داد و از جای خود بلند شد و مانند آدمخشمناک، به چوبیکه در وسط مسجد انداخته شده بود، تکیه داد و دست راست خود را روی دست چپ گذاشت و انگشتانش را مشبک نمود و گونه راستش را به پشت دست چپش نهاد و نمازگزاران با عجله از در مسجد بیرون میرفتند و میگفتند آیا نماز کوتاه شده است؟ [۴۳]. ابوبکر و عمر هم در میان مردم بودند، ولی ترس مانع گردید که آنان با پیامبر در این موضوع گفت و گو نمایند. از میان مردم مردی به نام ذوالیدین – که دست هایش قدری بلندتر بود – عرضه داشت: یا رسول الله، آیا نماز را فراموش کردی یا کوتاه شده است؟ رسول خدا فرمود: نه کوتاه شده و نه فراموش کرده ام. آن گاه رسول خدا سوال کرد: آیا جریان چنان است که ذوالیدین میگوید؟ گفتند: بلی. آنگاه پیامبر در صف جلو ایستاد و رکعاتی را که نخوانده بود، به جای آورد و سلام داد و سجدهای مانند سجده نماز یا قدری طولانیتر ادا کرد.
همچنین در کتاب صحیح البخاری آورده است: «حدثنا محمد، عن ابی هریره قال: صلی بنا النبی(ص) الظهر رکعتین ثم سلم، ثم قام الی خشبه فی مقدم المسجد و وضع یده علیها وفی القوم یومئذ ابوبکر و عمر، فهابا ان یکلماه و خرج سرعان الناس، فقالوا: قصرت الصلاه؟ و فی القوم رجل کان النبی(ص) یدعوه ذالیدین، فقال یا نبی الله! انسیت ام قصرت؟ فقال: لم انس و لم تقصر. قال: بل نسیت یا رسول الله. قال: صدق ذوالیدین، فقام فصلی رکعتین ثم سلم ثم کبر فسجد مثل سجوده او اطول، ثم رفع راسه و کبر ثم وضع مثل سجوده او اطول ثم رفع راسه و کبر.»[۴۴].
نیز در کتاب صحیح البخاری آورده است: «حدثنا حفص بن عمر، حدثنا شعبه، عن الحکم، عن ابراهیم، عن علقمه، عن عبدالله قال: صلی بنا النبی(ص) الظهر خمسا فقیل: ازید فی الصلاه؟ قال: و ماذلک قالوا: صلیت خمسا. فسجد سجدتین بعد ما سلم.»[۴۵].
همچنین در کتاب صحیح البخاری آورده است: «عن ابی سلمه، عن ابی هریرة، قال: صلی بنا النبی(ص) الصلاه الظهر او العصر فسلم. فقال له ذوالیدین: یا رسول الله! انقصت؟ فقال النبی(ص) لاصحابه: احق ما یقول؟ قالوا: نعم. فصلی رکعتین اخریین ثم سجد سجدتین.»[۴۶].
مسلم نیشابوری در کتاب صحیح مسلم آورده است: «حدثنا عن ابی سفیان موی ابن ابی احمد، انه قال: سمعت ابا هریره یقول: صلی لنا رسول الله(ص) صلاه العصر فسلم فی رکعتین. فقام ذوالیدین فقال: اقصرت الصلاه یا رسول الله ام نیست؟ فقال رسول الله(ص): کل ذلک لم یکن. فقال قد کان بعض ذلک یا رسول الله. فاقبل رسول الله(ص) علی الناس فقال: اصدق ذوالیدین؟ فقالوا: نعم یا رسول الله! فاتم رسول الله(ص) ما بقی من الصلاه ثم سجد سجدتین و هو جالس بعد التسلیم.» همچنین در کتاب صحیح مسلم آورده است: «عن عمران بن حصین ان رسول الله(ص)صلی العصر فسلم فی ثلاث رکعات ثم دخل منزله فقام الیه رجل، یقال له الخرباق و کان فی یدیه طول، فقال: یا رسول الله! فذکر له صنیعه و خرج غضبان یجر رداءه حتی انتهی الی الناس، اصدق هذا؟ قالوا: نعم فصلی رکعه ثم سلم ثم سجد سجدتین ثم سلم.»[۴۷].
نسایی در کتاب سنن خود آورده است: «عن ابی سلمه، عن ابی هریرة ان رسول الله(ص) یوما فسلم فی رکعتین ثم انصرف، فادرکه ذوالشمالین فقال: یا رسول الله! انقصت الصلاه ام نسیت؟ فقال: لم تنقص الصلاه و لم انس. قال: بلی و الذی بعثک بالحق. قال رسول الله(ص) اصدق ذوالیدین؟ قالوا: نعم فصلی بالناس رکعتین.»[۴۸].
هیثمی در کتاب مجمع الزوائد آورده است: «و عن ابن عباس ان رسول الله(ص) صلی بهم العصر ثلاثا فدخل علی بعض نسائه، فدخل علیه رجل من اصحابه، یسمی ذالشمالین فقال: یا رسول الله! انقصت الصلاه؟ قال: و ماذلک. قال: صلیت ثلاثا، فقام فاخذ بیده فخرج الی القوم الذین کانوا صلوا معه، فقال: اصدق ذوالیدین؟ قالوا: و ما ذلک یا رسول الله! قال؟ قال: انه زعم انی صلیت ثلاثا قالوا: اصدق فظننا انک امرت فی ذلک بامر فصلی بهم الرکعه و سجد سجدتین بعد التشهد.»[۴۹].
همچنین در کتاب مجمع الزوائد آورده است: «و عن عبدالله یعنی ابن مسعود قال: صلی بنا رسول الله(ص) ثم دخل، فقال بعض القوم: ازیدفی الصلاه؟ قال: و ما ذاک. صلیت خمسا فاخذ بیده ثم خرج الی المسجد فاذا حلقه فیها ابوبکر و عمر فقال: احقا ما یقول ذو الیدین؟ نعم یا رسول الله فاستقبل القبله ثم سجد سجدتین.»[۵۰].
↑ر.ک: محمدابراهیمی راد، مقاله: تحلیل و بررسی روایات سهو النبی، نشریه علوم حدیث شماره 52.
↑برای نمونه: ﴿وَلَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ﴾. «و ما از پیش به آدم سفارش کردیم اما او از یاد برد و در وی عزمی نیافتیم» سوره طه، آیه ۱۱۵ و ﴿اذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ﴾.«مگر اینکه (بگویی اگر) خداوند بخواهد و چون فراموش کردی پروردگارت را یاد کن» سوره کهف، آیه ۲۴ و ﴿فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَيْنِهِمَا نَسِيَا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبًا﴾.«و چون به جایگاه به هم پیوستن آن دو (دریا) رسیدند ماهی خود را فراموش کردند و (ماهی) راه خود را در دریا سرازیر در پیش گرفت (و رفت)» سوره کهف، آیه ۶۱ و ﴿قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِي بِمَا نَسِيتُ﴾ «(موسی) گفت: مرا برای آنچه از یاد بردم بازخواست مکن و کار مرا بر من سخت مگیر!» سوره کهف، آیه ۷۳ و ﴿وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾. «و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸ و ﴿سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنْسَى * إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى﴾«زودا که تو را خواندن (قرآن) آموزیم و دیگر از یاد نمیبری * مگر آنچه را خدا خواهد» سوره اعلی، آیه ۶-۷.
↑ر.ک: صحیح بخاری باب ثالث از ابواب ماجاء فی السهو فی الصلوه و صحیح مسلم «فی ابواب السهو» و سنن النسائی «باب من سلم من الرکعتین ناسیا و تکلم» و مسند احمد، ج۲ و....