آفرینش

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۰۰:۲۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل آفرینش (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

معناشناسی

  • واژه آفرینش به‌معنای خلقت و پدید آوردن چیزی است که پیش‌تر سابقه‌ای نداشته است. امام علی (ع) در این باره می‌فرماید: " آفریدگان را بی‌الگو و نمونه از پیش طرّاحی شده آفریده و از هیچ‌یک از آفریدگانش در آفرینش کمک نگرفت[۱].
  • امام (ع) در نهج البلاغه به ابداع خداوند، یعنی آفرینش الهی بی‌هیچ الگو و سابقه‌ای اشاره می‌کند و می‌فرماید: با آفرینش اضداد نشان داد که هیچ‌چیزی نتواند ضدّ او باشد و با ایجاد سازواری و هماهنگی بین اشیا روشن شد که او خود، هم‌سانی ندارد. نهادها طبیعت را در حوزه اضداد برنهاد، یعنی نور را ضدّ تاریکی، سیاهی را ضدّ سپیدی، رطوبت را ضدّ خشکی و سرما را ضدّ گرما مقرّر فرمود. ناسازگارها را سازگار، ناهمگون‌ها را همگون، دورها را نزدیک و نزدیک‌ها را دور کرد[۲].
  • خداوند آفرینش شگفت پدیدگان را ابداع کرد: از جاندار و بی‌جان، ساکن و متحرک. قرآن کریم و تعالیم اوصیایی، جهان آفرینش را مخلوق خداوند می‌دانند و تفکر در آن را یکی از راه‌های اصیل پی‌بردن به خالق و صانع جهان آفرینش برمی‌شمرند. ستایش خدایی را که آسمان‌ها و زمین را آفرید و تاریکی‌ها و روشنایی را پدیدآورد.[۳].
  • دلیل آفرینش با توجه به احادیث، مصلحت مخلوق، عبادت و شناخت خداوند است. امام علی (ع) می‌فرماید: چون به آفرینش پرداخت، آفریدن هیچ چیز بر او دشور نبود و خلقت آنچه ایجاد کرد، درمانده‌اش نساخت. آن‌ها تا بر قدرت خود بیفزاید، یا از زوال و نقصان بیمانک باشد، یا بخواهد در برابر همتایی فزونی‌طلب از آن‌ها یاری جوید، یا از آسیب دشمنی تازنده احتراز کند، یا بر وسعت ملک خود بیفزاید یا در برابر شریکی معارض نیرو گردآورد. از تنهایی وحشت نداشت تا با آفریدن موجودات با آن‌ها انس گیرد و آن‌ها را پس از ایجاد فنا سازد نه برای آن‌که از گرداندن کار و تدبیر امر خود ملول شده باشد، یا فنای آن‌ها سبب آسایش او شود، یا تحملشان بر او سنگین باشد و نه از آن‌رو که مدّتشان به درازا کشیده و او را ملول ساخته و واداشته تا فنایشان کند؛ بلکه خدای تعالی جهان را به لطف خود به سامان آورد و به امر خود از درهم ریختنش نگه داشت و به قدرت خود استواری‌اش بخشید[۴]. امام علی (ع) درباره فعل خدا در آفرینش جهان به نکته‌ای ظریف اشاره دارد: "هر چه را که بخواهد ایجاد شود، می‌گوید موجود شو و آن موجود می‌شود، ولی نه به آوازی که به گوش خورد و نه به بانگی که شنیده‌اید. کلام خدای سبحان فعلی است که از او ایجاد شده و تمثیل یافته و حال آن‌که زان پیش موجود نبوده است، که اگر قدیم بود خدای دیگر می‌بود".آفرینش الهی آشکارکننده قدرت خداوند است. امام علی (ع) می‌فرماید: ستایش خداوندی را که با آفرینش بندگانش بر هستی خود راهنمایی فرمود و آفرینش پدیده‌ها بر ازلی بودن او گواه است و شباهت داشتن مخلوقات به یکدیگر دلیل بر آن است که او همتایی ندارد. خداوند آفرینش را در شش روز به انجام رساند و پس از آن، خود بر عرش برین استیلا یافت. قرآن کریم می‌فرماید: "پروردگار شما آن خدایی است که آسمان‌ها و زمین را در شش هنگام آفرید. سپس بر عرش استیلا یافت؛ خدایی که کار [آفرینش] را تدبیر می‌کند"[۵]. و نیز: در حقیقت، پروردگار شما آن خدایی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید. سپس بر عرش [جهان‌داری] استیلا یافت. روز را به شب –که شتابان آن را می‌طلبد- می‌پوشاند، و نیز نیز خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او رام شده‌اند [پدید آورد]. آگاه باش که [عالم] خلق و امر از آن اوست؛ فرخنده خدایی است پروردگار جهانیان[۶].
  • روایات ائمه معصومین (ع) نیز بر آفرینش جهان هستی در شش روز تأکید دارند، ضمن این‌که به بیان جزئیات بیشتری در خلقت جهان هستی می‌پردازند. امام علی (ع) در بیان کیفیت خلقت عالم می‌فرماید: "موجودات را چنان‌که باید بیافرید و آفرینش را چنان‌که باید آغاز نهاد، بی‌آن‌که نیازش به اندیشه‌ای باشد یا به تجربه‌ای که از آن سود برده‌باشد یا به حرکتی که در او پدید آمده باشد و نه دل‌مشغولی که موجب تشویش شود.آفرینش هر چیزی را در زمان معینش به‌انجام رسانید و میان طبایع گوناگون، سازش پدید آورد و هر چیزی را غریزه و سرشتی خاص عطا کرد. هر غریزه و سرشتی را خاص کسی قرار داد، پیش از آن‌که بر او جامه آفرینش پوشد. به آن آگاه بود و بر آغاز و انجام آن احاطه داشت و نفس هر سرشت و پیچ و خم هر کاری را می‌دانست [۷]. نهج البلاغه در فرازهایی به بیان کیفیّت و کمیّت آفرینش جهان هستی پرداخته است.

آغاز آفرینش

آفرینش آسمان‌ها

آفرینش فرشتگان

آفرینش زمین

آفرینش انسان

شگفتی‌های آفرینش

آفرینش طاووس

  • و از همه (پرندگان) شگفت‌تر، آفرینش طاووس است که خداوند آن را نیکوترین و استوارترین شرایط بیافرید و در زیباترین شکل رنگ‌آمیزی کرد. پرهای آن را تماشا کن که چگونه کوتاه و بلند آن در کنار هم تعظیم و چه زیبا طبقه‌بندی شده است. شگفتا که چگونه به کمک سلسله اعصاب و استخوان‌ها به حرکت درآید و باز و بسته شود؛ و دُمی بلند که چون لباس عروسان روی زمین کشیده شود. آن‌گاه که به سوی طاووس ماده خرامد پرهای خویش به کرشمه گشاید و چون چتری سایه بر سرش اندازد، گویی بادبان کشتیِ دارین است که ناخدا آن را برافراشته. او به رنگ‌هایش می‌نازد، به نازهایش می‌خرامد و چون خروس با مادینه‌اش درمی‌آمیزد و با هیجانی تند به جفت‌گیری می‌پردازد. این نکات شگفت، نقل قول از دیگران نیست که احیاناً روای‌اش ضعیف باشد، بلکه آنچه می‌گویم خود دیده‌ام. گرچه بعضی پندارند که طاووس از اشک چشم نرینه خویش باردار شود، بدین شکل که قطرات سرشک در دیده‌اش گرد آید و مادینه آن را بخورد و آن‌گاه تخم گذارد نه از راه آمیزش. باز هم شگفت‌تر از زاغ نیست که گویند از راه انتقالِ چیزی از منقار به منقار است. به طاووس نگاه کن که "نی‌پر" های او را چون دانه‌های شانه‌ای نقره‌گون بینی و آن پرهای پر نقش و نگار که بر آن روییده و دایره‌های شگفت خورشید مانند را چون زر ناب و پاره‌های زبرجد جلوه‌گر ساخته است و اگر این آفرینش حیرت‌زا را بدانچه از زمین روید تشبیه کنی، باید بگویی که مجموعه گل‌های رنگارنگ بهاری است و اگر آن را به لباس مانند سازی، چونان جامه‌ای نگارین است یا همانند بُردِ زیبا و چشم‌نوازِ یمانی؛ و اگر به زیورها و پیرایه‌ها هم‌شکل‌سازی، چون نگین‌ها رنگارنگی است که در حلقه سیمین جواهرنشان نشسته است. دوباره طاووس را تماشا کن که به ناز و کرشمه خرامد و هر دم به دُم و بالش خیره شود و از زیبایی لباس و جلوه پرهای سحرآمیز و رنگینش چنان به شادی آید و سرمست شود که فریاد خنده برآرد، ولی آن‌گاه که چشمش به پایش افتد چنان ناله سر دهد که گویی بلندبلند بگرید و به این و آن التماس و استغاثه کند و دردمندیِ خود را بی‌پرده برملا سازد، زیرا پاهایش زشت و لاغر چون پای خروسان خلاسی[۸] است که به زشتی زبانزدند؛ و از کنار پایین ساقش خاری پنهان رُسته و یال او را موهای بلند سبز و پر نقش و نگار فرا گرفته است. بالای گردنش چون ابریق بلند و سیمین است و قسمت زیرین آن تا نزدیکی شکم وسمه یمنی نیلگون، یا به مانند پرده‌ای حریر که بر آینه‌ای صاف و شفّاف فروافتاده باشد، گویی تور سیاه‌رنگ زیبایی که از شدّت زیبایی و برّاقی، سبزی خوش‌رنگ جلوه می‌کند، بر سر افکنده است؛ و گوش او را گویی نقّاشی چیره‌دست به رنگ گل بابونه سفید درآورده است که از شدّت سفیدی می‌درخشد، پس این سپیدی در آن سیاهی خودنمایی می‌کند. کمتر رنگی است که در طاووس به کار نرفته باشد، تازه از شدّت صفا و درخشندگی در اوج است و از همه رنگ‌ها برتر. پس بال او چون شکوفه‌های وحشیِ خودروست که نه باران بهاری آن‌ها را پرورش داده و نه آفتاب تابستان. گاه شود که پرهای طاووس چون برگ پاییزان بریزد و یکی پس از دیگری بیفتد، ولی به‌زودی جای آن روید و روید تا به شکل نخستین بازگردد، در حالی که با رنگ سابقش تفاوت نکند و هیچ رنگی در غیر جای خود نروید. چون پر طاووس را نیک بنگری، رنگ گل سرخ نماید، گاه سبزی زبرجدی و زمانی زرد طلایی[۹].

آفرینش مورچه

  • چرا به این موجودات کوچک نمی‌نگرند که آن‌ها را بسیار زیبا و استوار آفریده و حساب‌شده و عالی سازمان‌دهی کرده و گوش و چشم برایشان ساخته و پوست و استخوان بدیشان بخشیده است. به مورچه نگاه کنید با آن جثّه کوچک و ظرافت اندام که به سختی به چشم آید و به اندیشه نیاید، چگونه بر زمین جنبد و روزی‌اش را یابد. دانه را به لانه برَد و در جایگاهش نهد، در تابستان به فکر زمستانش و در چینش دانه در لانه در فکر برداشتش، روزی‌اش ضمانت شده و بر اساس نیازش بدو رسیده. خدای بخشنده از او غفلت نکند و پروردگار مدبّر او را ناامید نسازد. گرچه او در دل سنگ صاف و هموار یا صخره بلند و ناهموار باشد. اگر دستگاه تغدیه او را نیک بنگری و در بالا و پایین آن بیندیشی و به کنار استخوان‌های شکم او که در اندرونش قرار دارد و چشم و گوشش که در سرش باشد، توجّه کنی، آن وقت با همه وجود از آفرینش او به شگفتی آیی و از آن مبهوت مانی و از توصیف آن به زحمت و رنج افتی[۱۰].

آفرینش ملخ

  • و اگر توضیح بیشتر خواستی به ملخ نگاه کن که دو چشم سرخ برای او آفریده و دو سیاهی که چون ماه درخشنده است. شنواییِ او را ناپیدا نهاد، دهانی مناسب برای او بگشاد، دریافتی قوی بدو بخشید، دندان‌هایی شکننده و بُرنده و دست و پایی چون داس که بدان مزرعه را درو کند و کشاورزان نسبت به زراعتشان از آ‌ن‌ها بترسند و اگر به یاری یکدیگر هم بشتابند، نتوانند آنان را دور سازند و برطرف کنند تا زراعتشان مورد حمله و هجوم آن‌ها قرار گیرد و هر کاری که خواهند، کنند، در حالی که همه اندامشان به اندازه انگشتی کوچک هم نیست[۱۱].

آفرینش خفّاش

  • از لطایف صنع و عجایب خلقت او، چیزی است که در آفرینش حکیمانه خفاشان می‌بینیم روشنایی روز همه چیز را به جنبش و نشاط می‌آورد، ولی خفاشان را از جنبش و نشاط بازمی‌دارد. تاریکی شب به جنبش و نشاطش می‌آورد، در حالی که هر جانداری را از جنبش و نشاط بازمی‌دارد. چنان چشمانش ناتوان است که نتواند از خورشید تابان مدد جوید و در پرتو آن راه خود را بیابد و به آن جاها که خواهد برسد. خداوند خفاشان را از رفتن به جایی که نور خورشید می‌درخشد، بازمی‌دارد و در نهان‌خانه ظلمت جای می‌دهد و از پرواز در تابش خورشید، بی‌نیاز می‌دارد. خفاش به هنگام روز، پلک‌هایش را روی حدقه‌های چشمانش فرو می‌خواباند و چون شب در رسد، تاریکی آن را چونان چراغی برای یافتن روزی خویش به‌کار می‌گیرد. تاریکی دیدگانش را از دیدن مانع نشود و او را از پرواز در اعماق ظلمت بازندارد. چون خورشید نقاب از روی برگیرد و سپیدی روز آشکار شود و لانه تنگ سوسماران را روشن نماید، بار دیگر دیدگان بر هم می‌نهد و به هر چه در ظلمت شب گرد آورده، اکتفا می‌کند. منزّه است خداوندی که شب را روز او گردانید تا برای یافتن معاش در حرکت آید و روز را برای او زمان آرامش و سکون قرار داد. خداوند او را بال‌هایی داد، آفریده از گوشت او که به هنگام نیاز با آن‌ها پرواز کند؛ بال‌هایی همانند برگه گوش که در آن نه پر هست و نه استخوان، ولی تو جای رگ‌ها را در میان آن‌ها آشکارا می‌بینی. خفاش را دو بال است نه چنان نازک و لطیف که شکافته شوند و نه سخت و ضخیم که سنگینی کنند. می‌پرد و بچه‌اش چسبیده به اوست، گویی به او پناه برده است. هنگامی که مادر می‌نشیند، او نیز می‌نشیند و هنگامی که بر می‌خیزد، او نیز برمی‌خیزد. از فرزند جدا نشود تا اعضایش محکم شوند و بال‌هایش توان پروازش را بیابند و بیاموزد راه‌های زیستنش را و مصالح زندگی‌اش را. منزّه است آن خداوندی که آفریدگار هر چیزی است، بی‌هیچ نمونه‌ای که پیش‌تر آفریده باشندش[۱۲][۱۳].

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۸؛ نک: نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴
  2. نهج البلاغه،خطبه ۲۲۸؛ نیز نک: نهج البلاغه، خطبه ۱۶۳
  3. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِم يَعْدِلُونَ؛ سوره انعام، آیه:۱.
  4. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۸.
  5. إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ ؛ سوره یونس، آیه:۳.
  6. إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ؛سوره اعراف، آیه ۵۴.
  7. نهج البلاغه، خطبه ۱.
  8. خروسی حاصل از جفت‌گیری ماکیان ایرانی و هندی که ظاهری زشت دارد.
  9. نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴.
  10. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۷.
  11. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۷.
  12. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۴
  13. دانشنامه نهج البلاغه؛ ج۱، ص: 53- 62.