جد بن قیس

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۴۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

ابوعبدالله جَدّ بن قیس بن صَخر انصاری[۱] یا ابووهب جَدّ بن قیس بن صَخر انصاری[۲] از قبیله بنوسَلمه بود[۳] که در مدینه می‌‌زیست. بنی‌سلمه از قبایل خزرجی یثرب بودند.[۴] نام قبیله جد را بنی‌عُبید و بنی‌عدی[۵] نیز گفته‌اند که هر دو از تیره‌های بنی سلمه‌اند؛ همچنین او را از بنی سارده خوانده‌اند که به اشتباه بنی‌ساعده هم گفته شده است، زیرا بنی سلمه از زیر مجموعه‌های بنی سارده بوده‌اند.[۶]

از شرح حال پدرش قیس بن صخر و همچنین مادرش گزارشی در دست نیست. جَدبن قیس با زنی به نام هند بنت سهل از قبیله جُهینه ازدواج کرد و از او دارای دو پسر به نام‌های عبدالله و محمد شد.[۷] جد، ثروتمند بود [۸] و باغ و کشاورزی داشت،[۹] با این حال افراد قبیله‌اش او را بخیل می‌‌دانستند.[۱۰] موقعیت اقتصادی جد حکایت از قدرت و نفوذ او در یثرب دارد، چنان که وی را از بزرگان [۱۱] و اشراف[۱۲] بنی سلمه شمرده‌اند. برخی آورده‌اند که وی در دوره جاهلیت ریاست قبیله بنی سلمه را بر عهده داشت؛[۱۳] اما چگونگی مداخله‌اش در مناسبات و زد و خوردهای دوره جاهلی اوس و خزرج معلوم نیست. خبرهایی نیز از مهتری وی بر بنی ساعده (سارده)،[۱۴] بنی‌عبید [۱۵] و انصار [۱۶] رسیده است که با سیادت او بر بنی سلمه منافات ندارد، زیرا بنی سلمه از بنی سارده انشعاب یافته، بنی عبید از تیره‌های بنی سلمه بوده و انصار به بنی سلمه نیز گفته می‌‌شده است.[۱۷] جدبن قیس با گروهی ۷۰ نفری از تازه مسلمانان اوس و خزرج برای انجام مناسک حج به مکه رفت و در سرزمین منا، در جایی به نام "عقبه" با پیامبر اکرم(ص) پیمان یاری بست،[۱۸] از این رو زمان مسلمان شدن وی را به پیش از پیمان عقبه دوم یا دست کم همزمان با این پیمان می‌‌توان حدس زد.

غالب منابعی که به شرح حال جد بن قیس پرداخته‌اند، موضوع نفاق وی را نیز پیش کشیده‌اند. بعضی به روشنی به دو رویی وی تصریح کرده، او را از سران منافقان شمرده اند[۱۹] و بعض دیگر آن را ظنّی و حتی دروغ پنداشته‌اند.[۲۰] اخبار فراوانی در تفسیر آیات مربوط به منافقان بر نفاق جد بن قیس گواهی می‌‌دهند.

جدبن قیس از افراد صاحب نفوذ بنی سلمه بود که پس از وفات رهبر این طایفه، براء بن معرور اندکی پیش از هجرت جانشین او شد. ابن سعد از همراهی او با پیامبر در غزوه‌ها خبر داده؛ ولی نامی از این غزوه‌ها نبرده است [۲۱]. ابن سلام، تنها از حضور او در جنگ بدر گفته است.[۲۲] بنا به عللی نامعلوم پیامبر تصمیم گرفت فردی دیگر رهبری این طایفه را بر عهده بگیرد، از این رو بُخل جد را صفتی ناپسند دانست و از اعضای این طایفه خواست بِشر بن بَراء یا عمرو بن جَموح را به رهبری بپذیرند.[۲۳] زمان این رخداد روشن نیست؛ اما با توجه به شهادت عمرو بن جموح در احد در سال سوم هجری برمی آید که این اتفاق در همان سال‌های آغازین هجرت روی داده است.

جد بن قیس در سال ششم و در جریان سفر عمره پیامبر و مسلمانان به مکه حضور داشت که به صلح حدیبیه انجامید. در این سفر آن گاه که مسلمانان بر اثر هوای گرم و کمبود آب به سختی افتاده بودند، می‌‌گفت که همراهان رسول خدا از تشنگی خواهند مرد. وی آمدنش را بی فایده می‌‌دانست و آشکارا تنها هدف خود از همراهی با پیامبر(ص) را همراهی با قوم خود بیان کرد.[۲۴] با توجه به نگرانی‌هایی که درباره قریش بود پیامبر تصمیم گرفت از همراهان خود پیمان بگیرد در صورت حمله قریش به مسلمانان با فرار خود، او را تنها نگذارند که به پیمان رضوان (شجره) شهرت یافت. جد تنها کسی بود که از دیدگان پنهان شده بود تا در این پیمان شرکت نکند.[۲۵] پیامبر نیز در دعایش برای بیعت کنندگان از جد نام نبرد.[۲۶] یک سال بعد وقتی بشر بن براء در نبرد خیبر پس از مسموم شدن به شهادت رسید جد رهبر بلامنازع بنی سلمه گردید.[۲۷]

مهم‌تر از حادثه بیعت رضوان، عملکرد جدّ در ماجرای اعزام سپاه به مرزهای روم (بیزانس) در رجب بود. جد در این رخداد نه تنها خود شرکت نکرد، بلکه از شرکت افراد طایفه‌اش نیز ممانعت می‌‌کرد. برتری نظامی روم و گرمای سخت تابستان و طولانی بودن مسیر احتمالاً وی را به این نتیجه رسانیده بود. وی حتی در برابر درخواست مستقیم پیامبر اکرم(ص) نیز مقاومت کرد و با بهانه تراشی حاضر به همراهی با آن حضرت نشد. پیامبر نیز به ناچار به او اجازه داد در مدینه بماند. پسرش عبدالله که رسول خدا او را از پدرش بهتر می‌‌دانست [۲۸] واکنش شدیدی به رفتار پدر نشان داد؛ اما وی همچنان بر موضع خود پافشاری کرد. سرانجام آیاتی از سوره توبه درباره جد و دیگر کسانی نازل شد که به فرمان پیامبر تن ندادند و آنان را منافق دانست.[۲۹] آیات ﴿ انفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالاً وَجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ لَوْ كَانَ عَرَضًا قَرِيبًا وَسَفَرًا قَاصِدًا لاَّتَّبَعُوكَ وَلَكِن بَعُدَتْ عَلَيْهِمُ الشُّقَّةُ وَسَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَوِ اسْتَطَعْنَا لَخَرَجْنَا مَعَكُمْ يُهْلِكُونَ أَنفُسَهُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ عَفَا اللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ لاَ يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ أَن يُجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ وَلَوْ أَرَادُواْ الْخُرُوجَ لأَعَدُّواْ لَهُ عُدَّةً وَلَكِن كَرِهَ اللَّهُ انبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُواْ مَعَ الْقَاعِدِينَ لَوْ خَرَجُواْ فِيكُم مَّا زَادُوكُمْ إِلاَّ خَبَالاً ولأَوْضَعُواْ خِلالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ لَقَدِ ابْتَغَوُاْ الْفِتْنَةَ مِن قَبْلُ وَقَلَّبُواْ لَكَ الأُمُورَ حَتَّى جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَارِهُونَ وَمِنْهُم مَّن يَقُولُ ائْذَن لِّي وَلاَ تَفْتِنِّي أَلاَ فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ إِن تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُواْ قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَيَتَوَلَّواْ وَّهُمْ فَرِحُونَ قُل لَّن يُصِيبَنَا إِلاَّ مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلانَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَنَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَن يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ مِّنْ عِندِهِ أَوْ بِأَيْدِينَا فَتَرَبَّصُواْ إِنَّا مَعَكُم مُّتَرَبِّصُونَ [۳۰] درباره کسانی نازل شده که در اعزام تبوک شرکت نکردند و به مذمت آنان می‌‌پردازد. مخالفت با خواست پیامبر ویژه جد نبود؛ برخی از افراد قبایل بیابان نشین نیز از فرمان پیامبر سرپیچی کردند[۳۱]؛ ولی به نظر می‌‌رسد با توجه به شهرت جد بن قیس نسبت به دیگر نافرمانان، مفسران در بیان شأن نزول این آیات تأکید بیشتری بر وی کرده‌اند.

پس از بازگشت سپاه، پیامبر فرمان داد هیچ کس با جد و همفکرانش سخن نگوید.[۳۲]جد و دیگر همراهانش که تحت فشار فراوانی قرار گرفته بودند خود را به ستونی در مسجد پیامبر(ص) بسته، توبه کردند.[۳۳] جد بن قیس را از انصار [۳۴] و از راویان[۳۵] رسول خدا به شمار آورده‌اند. پس از وفات پیامبر(ص) اخبار چندانی از او وجود ندارد، جز اینکه در زمان خلافت عثمان بیمار شد و از دنیا رفت. برخی از بنی سلمه چون ابوقتاده به سبب رفتار جد در حدیبیه و تبوک در مراسم خاکسپاری او شرکت نکردند.[۳۶]

جد بن قیس در شان نزول

مفسران در تفسیر برخی از آیات سوره‌های مدنی، خبرهایی را گزارش کرده‌اند که هریک از آنها چگونگی ارتباط جد را با محتوای آن آیات روشن می‌‌سازد. براساس این خبرها، برخی از این آیه‌ها در شأن جد بن قیس نازل شده و برخی دیگر، بر حالات و ویژگی‌های وی منطبق‌اند. بیشتر این آیات درباره حالات و ویژگی‌های منافقان، بیعت رضوان (حدیبیه) و ماجرای جنگ تبوک‌اند.

به روایتی منظور از پیمان شکنان در آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا[۳۷] جد بن قیس است، زیرا کسی جز او به سبب پنهان شدنش در آنروز پیمان رضوان را نشکست.[۳۸] این آیه به کسانی که به عهد خود وفا کنند اجر عظیم را بشارت و به پیمانشکنان هشدار می‌‌دهد؛ ولی جد از آن رو که در پیمان شرکت نکرده مشمول آیه قرار نمی‌گیرد.

در آیه ﴿عَفَا اللَّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْکَاذِبِینَ[۳۹] خداوند اجازه ندادن به عذرآورندگان تبوک را موجب آشکاری بیشتر نفاق و فضاحتشان می‌‌داند. بعضی گزارش‌ها منظور از این آیه را جدبن قیس و برخی دیگر منافقان دانسته‌اند.[۴۰] ابن اسحاق نیز در تفسیر آیات ﴿ إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ وَلَوْ أَرَادُواْ الْخُرُوجَ لأَعَدُّواْ لَهُ عُدَّةً وَلَكِن كَرِهَ اللَّهُ انبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُواْ مَعَ الْقَاعِدِينَ لَوْ خَرَجُواْ فِيكُم مَّا زَادُوكُمْ إِلاَّ خَبَالاً ولأَوْضَعُواْ خِلالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ[۴۱]، جد بن قیس را از کسانی شمرده است که از پیامبر اجازه خواست تا در این نبرد شرکت نکند.[۴۲] براساس این آیات کسانی که از پیامبر اجازه خواستند تا در مدینه بمانند به خدا و آخرت ایمان ندارند و دل‌هایشان به شک آلوده است، چنانچه مایل بودند در این نبرد شرکت کنند ساز و برگ خود را مهیا می‌‌کردند؛ ولی از آنجا که خداوند هم بسیج آنان را خوش نداشت، به کیفر نفاقشان آنان را به جهاد بی رغبت گرداند و از این کار بازشان داشت و آنان را همنشین کودکان، پیران و بیماران گرداند. خداوند همچنین اینان را سبب فتنه انگیزی و ایجاد شک و اضطراب در دل سپاهیان ضعیف النفس می‌‌داند. برخی منابع تفسیری، تاریخی و روایی از نزول آیه ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ[۴۳] در شأن جد بن قیس خبر داده‌اند.[۴۴] بیشتر جزئیات مربوط به موضع‌گیری منفی جد در غزوه تبوک، در خبرهای تفسیری ذیل این آیه نقل شده‌اند. براساس این نقل‌ها، سرپیچی جد بن قیس از فرمان رسول خدا با این سخن او به پیامبر همراه شده بود که مرا در فتنه (زنان رومی) مینداز و بگذار در مدینه بمانم. خداوند آیه ۴۹ را فرو فرستاد. به گزارش طبری از ابن عباس، هنگامی که پیامبر از جد بن قیس خواست تا او را برای جنگ با رومیان همراهی کند، وی با این خواسته مخالفت کرد؛ ولی وعده داد عدم همراهی خود را با کمک‌های مالی جبران کند. خداوند با نزول آیه ﴿قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْمًا فَاسِقِينَ[۴۵] از فسق جد و همکیشان او و پذیرفته نشدن این کمک‌ها در درگاه الهی سخن گفت[۴۶] واقدی معتقد است آیه ﴿وَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنَّهُمْ لَمِنْكُمْ وَمَا هُمْ مِنْكُمْ وَلَكِنَّهُمْ قَوْمٌ يَفْرَقُونَ[۴۷] درباره سران و بزرگان منافقان از جمله جد بن قیس است. طبق این گزارش، جد و دیگر منافقان پیش از شروع جنگ تبوک، نزد پیامبر رفته، سوگند یاد کردند که با پیامبر همراه‌اند؛ ولی هنگام اعزام مسلمانان به جنگ، سوگند خود را شکسته، در جنگ شرکت نکردند.[۴۸] خداوند در این آیه یکی دیگر از ویژگی‌های منافقان را برشمرده است.

برپایه برخی گزارش‌ها جد بن قیس و همدستانش افزون بر عدم حضور خودشان در جنگ تبوک، می‌‌کوشیدند دیگران را نیز به بهانه گرمای شدید از رفتن به جهاد باز دارند.[۴۹] خداوند با نزول آیات ﴿فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُواْ أَن يُجَاهِدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُواْ لاَ تَنفِرُواْ فِي الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَّوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ فَلْيَضْحَكُواْ قَلِيلاً وَلْيَبْكُواْ كَثِيرًا جَزَاء بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ[۵۰]، وی و دیگر منافقان را رسوا کرد و از کمی شادمانی آنان در این دنیا و زیادی اندوهشان در آخرت یاد کرد. واقدی نیز با شمارش آیاتی که در غزوه تبوک نازل شده، بر آن است که این دو آیه درباره جد بن قیس فرود آمده‌اند.[۵۱] علی بن ابراهیم قمی گزارش داده که افزون بر این دو آیه، آیات ﴿فَإِن رَّجَعَكَ اللَّهُ إِلَى طَائِفَةٍ مِّنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُل لَّن تَخْرُجُواْ مَعِيَ أَبَدًا وَلَن تُقَاتِلُواْ مَعِيَ عَدُوًّا إِنَّكُمْ رَضِيتُم بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُواْ مَعَ الْخَالِفِينَ وَلاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَدًا وَلاَ تَقُمْ عَلَىَ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَمَاتُواْ وَهُمْ فَاسِقُونَ [۵۲] نیز درباره جد نازل شده است.[۵۳] برابر برخی گزارش‌ها، آیات ﴿وَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُواْ بِاللَّهِ وَجَاهِدُواْ مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُوْلُواْ الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُواْ ذَرْنَا نَكُن مَّعَ الْقَاعِدِينَ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ[۵۴] و ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۵۵] نیز درباره جد بن قیس نازل شده‌اند.[۵۶] وی و همفکرانش که از ثروتمندان قوم به شمار می‌‌آمدند برای ترک جنگ، از پیامبر خواستند تا همراه خانه نشینان، زنان و آنان که عذر پذیرفته شده ای داشتند، در شهر بمانند. خداوند در این سه آیه، با اشاره به وضعیت این گروه از منافقان در جنگ تبوک، از بسته بودن دل‌های آنان خبر داده و آنان را شایسته مؤاخذه دانسته است. پس از عزیمت پیامبر(ص) و یارانش به جنگ تبوک، منافقانی که در مدینه مانده بودند، خبرهای بدی را درباره سپاه اسلام در مدینه شایع می‌‌کردند و از کشته شدن پیامبر و یارانش خبر می‌‌دادند؛ اما وقتی خبر سلامتی رسول خدا و همراهانش به آنها رسید و دروغ هاشان آشکار شد، ناراحت و بدحال شدند. در ضمن تفسیر آیه ﴿إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ[۵۷]، جد بن قیس و یارانش از این دسته منافقان شمرده شده‌اند.[۵۸]

برپایه مضمون آیه ﴿لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ[۵۹] و دو آیه پیش از آن، از دیگر نشانه‌های منافقان عصر پیامبر، استهزا و تمسخر رسول خدا(ص) و یارانش بوده است. به گزارش ابن جوزی از ابن عباس، در بازگشت پیامبر از غزوه تبوک، جد بن قیس و ودیعة بن خدام پیامبر را مسخره می‌‌کردند و جهیر بن جمیر از گفته آنان می‌‌خندید. رسول خدا که به وسیله جبرئیل از این عمل زشت آنان با خبر شده بود، به عمار یاسر دستور داد تا سبب خنده آنان را بپرسد و نفرین آن حضرت را هم به آنها برساند. آن سه نفر پس از شنیدن فرمان پیامبر، دانستند که آیه‌ای از قرآن درباره آنها نازل شده است، از همین رو به عذرخواهی نزد پیامبر آمدند؛ ولی آن حضرت، تنها عذر جهیر بن جمیر را پذیرفت و جد و دیگری را نبخشید؛ آن گاه این آیه نازل شده و بر نپذیرفتن عذر جد بن قیس و رفیقش تأکید کرد[۶۰].

در آیه ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ[۶۱] خداوند از پیامبراکرم(ص) می‌‌خواهد که بر کافران و منافقان سخت گیرد. سپس در آیات ﴿وَمِنْهُم مَّنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِن فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ فَلَمَّا آتَاهُم مِّن فَضْلِهِ بَخِلُواْ بِهِ وَتَوَلَّوْا وَّهُم مُّعْرِضُونَ فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُواْ اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُواْ يَكْذِبُونَ[۶۲] از بدعهدی، دروغگویی و بخل منافقان یاد کرده و وعده داده است که این عده به کیفر پیمانشکنی و دروغگویی، تا زمان مرگ گرفتار نفاق خواهند بود. بنابه روایتی از ضحاک این آیات درباره افرادی چون جدبن قیس نازل شده‌اند[۶۳] احتمالاً ضحاک با توجه به شهرت جد به بخل این آیه را درباره وی دانسته است؛ ولی جد بعدها توبه کرد [۶۴] و نمی‌توان مفاد آیه ﴿فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ[۶۵] را نیز درباره او دانست، مگر آنکه گفته شود آیه در مقام تحریک جد به توبه بوده و نه در مقام بیان واقع.

بنا به روایتی از ابن عباس آیات ﴿يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُل لاَّ تَعْتَذِرُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ وَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُواْ عَنْهُمْ فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاء بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِن تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لاَ يَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ[۶۶] درباره جد بن قیس و ۸۰ تن دیگر از یاران منافق او فرود آمده است[۶۷] براساس این آیات، خداوند به مؤمنان خبر می‌‌دهد که وقتی به مدینه بازمی گردید منافقان که بدون عذری پذیرفتنی از شرکت در سپاه امتناع کرده بودند، عذر می‌‌آورند و سوگند یاد می‌‌کنند تا از آنها چشمپوشی کنید، ملامتشان نکنید و از آنها راضی شوید؛ اما اگر شما هم از آنها درگذرید خداوند از آنها درنخواهد گذشت، از این رو وقتی که پیامبر از تبوک به مدینه بازگشت، فرمان داد کسی با این گروه منافق همنشین و همسخن نشود.[۶۸]

خداوند در آیه ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ[۶۹] برخی از ساکنان مدینه را کسانی می‌‌داند که به نفاق خو گرفته‌اند و عذابی دوچندان (در دنیا و آخرت) نصیب آنان خواهد شد. واحدی نیشابوری ذیل این آیه در گزارشی از کلبی آورده است که جد بن قیس یکی از منافقان مدینه بود.[۷۰] سیوطی نیز به نقل از ابن جریج بر آن است که منافقانی چون جدبن قیس بر نفاق خوگرفته بودند و بر همان حالت مردند.[۷۱] به رغم خبرهای بسیاری که درباره نفاق جد بن قیس در تفاسیر آمده، طبق گزارشی ذیل آیات ﴿وَآخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۷۲]، ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۷۳] وی از کرده خود پشیمان شد و توبه کرد.[۷۴] این گزارش، جد بن قیس و چند تن دیگر از انصار را که در جنگ تبوک شرکت نکرده بودند از مصادیق این دو آیه شمرده است. آنان پس از بازگشت پیامبر از غزوه تبوک خود را به ستون‌های مسجد بسته، تقاضای بخشودگی کردند. خداوند، با فرود آوردن این دو آیه از بخشش آنان خبر داد و به پیامبر فرمود تا از ایشان صدقه بگیرد و برای آنها دعا کند. افزون بر گزارش فوق، قرطبی نیز گزارشی نامعلوم از توبه جد داده است و ابن اثیر و ذهبی هم آن را تکرار کرده‌اند.[۷۵] در کنار این شأن نزول‌ها، برخی مفسران آیاتی را که در سال‌های پیش از سال نهم نازل شده بودند بر نفاق جد در سال نهم و در جریان غزوه تبوک تطبیق کرده‌اند که به نظر می‌‌رسد این تطبیق‌ها چندان اعتبار ندارند:

  1. میبدی و طبرسی بر این باورند که آیه ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ[۷۶] درباره منافقان و از جمله جدبن قیس فرود آمده است[۷۷]. این آیه، ایمان منافقان را دروغین و آنان را از کسانی شمرده است که تنها با زبان به خدا و روز جزا گرویده‌اند؛ ولی در درون خود چنین باوری ندارند.
  2. زمخشری در گزارشی ذیل آیه ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا[۷۸] از همکاری منافقان مدینه و به ویژه جد بن قیس با کافران و مشرکان مکه خبر داده است.[۷۹] پس از جنگ احد، ابوسفیان، عکرمه و ابوالاعور (از سران کفار مکه) با امانی که پیامبر به آنها داده بود، همراه گروهی از منافقان مدینه همچون جد بن قیس نزد پیامبر رفته، از ایشان خواستند از خدایان آنان دست بکشد و به مردم بگوید هر که خدایان آنها را بپرستد، آنها شفاعت می‌‌کنند و نفع می‌‌رسانند. در مقابل، آنان نیز از او و خدایش دست بر می‌‌دارند. این گفتار جسارت آمیز بر پیامبر و مؤمنان حاضر دشوار آمد، از این رو تصمیم به قتل کافران گرفتند که این آیه فرود آمد و به پیامبر فرمان داد امانی (عهدی) که به آنها داده بود، نقض نکرده، از سخن آنان و منافقانپیروی نکند.[۸۰] سیوطی نیز در گزارشی ذیل این آیه از تطبیق ﴿الْمُنَافِقِينَ بر ابوعامر عبدالله ابیّ وجد بن قیس خبر داده است.[۸۱]
  3. بر اساس آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَقَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كَانُوا غُزًّى لَوْ كَانُوا عِنْدَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۸۲] منافقانی چون جد بن قیس می‌‌پنداشتند کسانی که در سفر مردند یا در جهاد کشته شدند اگر نزد آنها می‌‌ماندند چنین نمی‌شدند. خداوند با فرود آوردن این آیه، این پندار را باطل و مؤمنان را هم از آنان پرهیز داد.[۸۳] این در حالی است که این آیه از حوادث سال سوم و نبرد احد سخن می‌‌گوید و منظور از کافران در آن جد بن قیس نیست.
  4. قرطبی از کلبی نقل کرده که مراد از آیه﴿وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۸۴] جد بن قیس و افرادی دیگر است.[۸۵] آنان تنومند و آراسته بودند و پیامبر به سخنانشان گوش می‌‌داد. خداوند پیامبر را از آنها برحذر داشت. این در حالی است که روایت مشهور، نزول این آیه و دیگر آیات سوره منافقون را به عملکرد عبداللّه بن ابیّ نسبت می‌‌دهد[۸۶].[۸۷]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. المغازی، ج۲، ص۵۹۰؛ الاستیعاب، ج۱، ص ۳۳۱.
  2. المغازی، ج ۳، ص ۹۹۲؛ الطبقات، ج ۳، ص ۵۷۱.
  3. السیرة النبویه، ج ۳، ص ۳۱۶؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۸۰؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۵۶.
  4. النسب، ص ۲۸۶؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۵۸ - ۳۵۹.
  5. النسب، ص ۲۸۶؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۵۹؛ المعجم الکبیر، ج ۲، ص ۳۵.
  6. الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۴۸؛ اسد الغابه، ج ۱، ص ۳۸۰ - ۳۸۱.
  7. المغازی، ج ۳، ص ۹۹۲؛ الطبقات، ج ۳، ص ۵۷۱؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۵۱۶.
  8. المغازی، ج ۳، ص ۱۰۲۳، ۱۰۶۳، ۱۰۷۰.
  9. تفسیر منسوب به امام عسکری(ع)، ص ۱۹۳.
  10. الطبقات، ج ۳، ص ۴۳۰؛ ج ۲، ص ۴۶۰؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۲۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۹۷.
  11. المغازی، ج ۲، ص ۵۹۱.
  12. جامع البیان، ج ۶، ص ۱۸۶، ۱۸۸.
  13. الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۳۱.
  14. الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۴۸؛ اسد الغابه، ج ۱، ص ۳۸۰ - ۳۸۱.
  15. المعجم الکبیر، ج ۲، ص ۳۵.
  16. الاستبصار، ص ۱۵۳.
  17. النسب، ص ۲۸۶؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۵۸ - ۳۵۹.
  18. النسب، ص ۲۸۶؛ صحیح البخاری، ج ۴، ص ۳۰۲؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۷۵.
  19. . المغازی، ج ۲، ص ۵۸۸؛ الطبقات، ج ۳، ص ۵۷۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۷۷.
  20. الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۳۱؛ اسد الغابه، ج ۱، ص ۵۲۱.
  21. الطبقات، ج ۳، ص ۴۴۰.
  22. النسب، ص ۲۸۶.
  23. المغازی، ج ۲، ص ۵۹۱؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۶۰ ـ ۴۶۱؛ الطبقات، ج ۳، ص ۵۷۱؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۲۵.
  24. المغازی، ج ۲، ص ۵۸۸، ۵۹۰ - ۵۹۱.
  25. السیرة النبویه، ج ۳، ص ۳۱۶؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۳۲.
  26. الاستبصار، ص ۱۴۵.
  27. الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۴۸.
  28. المغازی، ج ۲، ص ۵۹۱؛ ج ۳، ص ۹۹۲ - ۹۹۳.
  29. المغازی، ج ۳، ص ۹۹۲ - ۹۹۳؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۵۱۶؛ جامع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۴.
  30. «سبکبار و گرانبار رهسپار شوید و با مال و جانتان در راه خداوند جهاد کنید؛ این، اگر بدانید برای شما بهتر است. اگر غنیمتی در دسترس و سفری آسان می‌بود از تو پیروی می‌کردند اما راه سخت بر آنان گران است و به زودی به خداوند سوگند می‌خورند که اگر یارایی می‌داشتیم با شما روانه می‌شدیم؛ خود را (با دروغ) نابود می‌کنند و خداوند می‌داند که آنان دروغگویند. خداوند از تو در گذراد! چرا پیش‌تر از آنکه راستگویان بر تو آشکار گردند و دروغگویان را بشناسی به آنان اجازه دادی؟ آنان که به خداوند و روز بازپسین ایمان دارند برای جهاد با مال و جانشان از تو اجازه نمی‌گیرند و خداوند به (حال) پرهیزگاران داناست. تنها کسانی از تو اجازه (ی معاف بودن از جهاد) می‌خواهند که به خداوند و روز بازپسین ایمان ندارند و دل به شک سپرده‌اند و در تردید خود سرگردانند. اگر (به راستی) می‌خواستند رهسپار گردند ساز و برگی برای آن فراهم می‌آوردند ولی خداوند روانه شدن آنان را خوش نداشت پس آنان را به درنگ کردن واداشت و (به آنها) گفته شد: با (خانه) نشستگان همنشین باشید! اگر در میان شما روانه می‌شدند جز شرّ به شما نمی‌افزودند و در میان شما برای ایجاد آشوب رخنه می‌کردند و آنان میان شما جاسوسانی دارند و خداوند به (حال) ستمگران داناست. بی‌گمان آنان پیش‌تر هم فتنه‌جویی کردند و کارها را برای تو دگرگون ساختند تا آنکه حق فرا رسید و فرمان خداوند آشکار شد با آنکه آنان نمی‌پسندیدند. و از ایشان، کسی است که می‌گوید: به من اجازه (کناره گیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتاده‌اند و دوزخ فراگیرنده کافران است.اگر خیری به تو رسد ناخشنود می‌شوند و اگر بلایی به تو رسد می‌گویند: ما از پیش (صلاح) کار خود را (در نظر) گرفته بودیم و با شادی رو می‌گردانند. بگو هیچ‌گاه جز آنچه خداوند برای ما مقرّر داشته است به ما نمی‌رسد، او سرور ماست و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکّل کنند. بگو آیا برای ما جز یکی از دو نکویی را انتظار دارید؟ و ما برای شما انتظار داریم که خداوند شما را از سوی خویش یا به دست ما به عذابی دچار فرماید پس چشم به راه باشید که ما نیز با شما چشم به راهیم» سوره توبه، آیه ۴۱-۵۲.
  31. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۹۰ - ۲۹۴؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۷.
  32. مجمع البیان، ج ۵، ص ۹۳ - ۹۴.
  33. جامع البیان، ج ۱۱، ص ۱۲ - ۱۴؛ روض الجنان، ج ۱۰، ص ۲۶.
  34. جامع البیان، ج ۱۱، ص ۱۱؛ مجمع البیان، ج ۵، ص ۵۲.
  35. الثقات، ج ۳، ص ۶۴؛ قاموس الرجال، ج ۲، ص ۵۷۵.
  36. المغازی، ج ۲، ص ۵۹۱.
  37. «بی‌گمان آنان که با تو بیعت می‌کنند جز این نیست که با خداوند بیعت می‌کنند؛ دست خداوند بالای دست‌های آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش می‌شکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۰.
  38. غررالتبیان، ص ۴۸۱؛ روض الجنان، ج ۱۷، ص ۳۳۱.
  39. «خداوند از تو در گذراد! چرا پیش‌تر از آنکه راستگویان بر تو آشکار گردند و دروغگویان را بشناسی به آنان اجازه دادی؟» سوره توبه، آیه ۴۳.
  40. مجمع البیان، ج ۵، ص ۵۲؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۷.
  41. «تنها کسانی از تو اجازه (ی معاف بودن از جهاد) می‌خواهند که به خداوند و روز بازپسین ایمان ندارند و دل به شک سپرده‌اند و در تردید خود سرگردانند. اگر (به راستی) می‌خواستند رهسپار گردند ساز و برگی برای آن فراهم می‌آوردند ولی خداوند روانه شدن آنان را خوش نداشت پس آنان را به درنگ کردن واداشت و (به آنها) گفته شد: با (خانه) نشستگان همنشین باشید! اگر در میان شما روانه می‌شدند جز شرّ به شما نمی‌افزودند و در میان شما برای ایجاد آشوب رخنه می‌کردند و آنان میان شما جاسوسانی دارند و خداوند به (حال) ستمگران داناست» سوره توبه، آیه ۴۵-۴۷.
  42. جامع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۱ ـ ۱۰۲؛ المغازی، ج ۳، ص ۱۰۶۲.
  43. «و از ایشان، کسی است که می‌گوید: به من اجازه (کناره گیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتاده‌اند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹.
  44. جامع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۴؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۵۶؛ المغازی، ج۳، ص۱۰۲۳ - ۱۰۲۴، ۱۰۶۳؛ المعجم الکبیر، ج ۲، ص ۲۷۵؛ ج ۱۲، ص ۹۵.
  45. «بگو: چه خواسته چه ناخواسته بخشش کنید هرگز از شما پذیرفته نمی‌گردد که شما گروهی نافرمان بوده‌اید» سوره توبه، آیه ۵۳.
  46. جامع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۶.
  47. «و به خداوند سوگند می‌خورند که از شمایند در حالی که از شما نیستند امّا آنان گروهی هستند که می‌هراسند» سوره توبه، آیه ۵۶.
  48. المغازی، ج ۳، ص ۱۰۶۴.
  49. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۲۰؛ التبیان، ج ۵، ص ۲۶۹.
  50. «بازماندگان (از جهاد در جنگ تبوک)، از خانه‌نشینی خویش در مخالفت با پیامبر شادمانی کردند و خوش نداشتند که با جان و مالشان در راه خداوند جهاد کنند و گفتند: در این گرما رهسپار نشوید؛ بگو: آتش دوزخ گرم‌تر است اگر در می‌یافتند از این) پس به کیفر آنچه می‌کردند باید کم بخندند و بسیار بگریند» سوره توبه، آیه ۸۱-۸۲.
  51. المغازی، ج ۳، ص ۹۹۳، ۱۰۶۹.
  52. «و اگر خداوند تو را نزد دسته‌ای از آنان باز گرداند و آنها از تو اجازه بیرون آمدن (با تو را) خواستند بگو: هرگز، هیچ‌گاه با من بیرون نخواهید آمد و همراه من با دشمنی جنگ نخواهید کرد؛ نخست بار شما خود کناره‌جویی (از جهاد) را پسندیدید بنابراین با واپس‌ماندگان، کنار بنشینید. و هیچ‌گاه بر هیچ‌یک از ایشان چون مرد نماز مگزار و بر گور او حاضر مشو؛ اینان به خداوند و پیامبرش کفر ورزیده‌اند و نافرمان مرده‌اند» سوره توبه، آیه ۸۳-۸۴.
  53. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۹۲.
  54. «و چون سوره‌ای فرو فرستاده شود که به خداوند ایمان آورید و همراه با پیامبرش جهاد کنید، توانمندان از ایشان، از تو اجازه می‌گیرند و می‌گویند: بگذار تا ما با خانه‌نشینان بمانیم راضی شده‌اند که با واپس‌ماندگان (جهاد، از زنان و کودکان) باشند و بر دل‌هایشان مهر نهاده شده است از این رو در نمی‌یابند» سوره توبه، آیه ۸۶-۸۷.
  55. «ایراد تنها بر کسانی است که با آنکه توانگرند، از تو اجازه (ی ترک جهاد) می‌خواهند؛ به این خشنودند که با واپس‌ماندگان (جهاد، از زنان و کودکان) همراه باشند و خداوند بر دل‌های آنان مهر نهاده است از این رو (چیزی) نمی‌دانند» سوره توبه، آیه ۹۳.
  56. جامع البیان، ج ۱۰، ص ۱۴۳؛ المغازی، ج ۳، ص ۱۰۷۰ - ۱۰۷۱؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۷؛ البحر المحیط، ج ۵، ص ۴۸۹.
  57. «اگر خیری به تو رسد ناخشنود می‌شوند و اگر بلایی به تو رسد می‌گویند: ما از پیش (صلاح) کار خود را (در نظر) گرفته بودیم و با شادی رو می‌گردانند» سوره توبه، آیه ۵۰.
  58. جامع البیان، ج ۱۰، ص ۱۰۵؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۲۱۵.
  59. «عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۶.
  60. زادالمسیر، ج ۲، ص ۲۷۴ - ۲۷۵.
  61. «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.
  62. «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بی‌چون و چرا زکات خواهیم داد و بی‌گمان از شایستگان خواهیم بود. و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگ‌چشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند. آنگاه به کیفر شکستن پیمانی که با خداوند بسته بودند و دروغی که می‌گفتند (خداوند) تا روزی که به لقای او برسند دورویی را در دل‌هایشان بر جای نهاد» سوره توبه، آیه ۷۵-۷۷.
  63. مجمع البیان، ج ۵، ص ۸۲.
  64. جامع البیان، ج ۱۱، ص ۱۳ - ۱۴؛ روض الجنان، ج ۱۰، ص ۲۶؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۳۲.
  65. «و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگ‌چشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند» سوره توبه، آیه ۷۶.
  66. «چون نزد آنان باز گردید، برای شما عذر می‌آورند؛ بگو عذر نیاورید که هرگز باورتان نخواهیم داشت؛ خداوند ما را از اخبار شما آگاه کرده است و به زودی خداوند و پیامبرش کردار شما را خواهند دید سپس به سوی دانای پنهان و آشکار برگردانده می‌شوید آنگاه او شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه می‌گرداند. هنگامی که نزد ایشان باز گردید برای شما به خداوند سوگند خواهند خورد که دست از سر آنان بدارید؛ بنابراین از آنان رو بگردانید که پلیدند و به کیفر آنچه انجام می‌دادند جایگاهشان دوزخ است. برای شما سوگند می‌خورند تا از آنان خشنود شوید، اگر هم شما از آنان خشنود شوید بی‌گمان خداوند از این گروه نافرمان خشنود نخواهد گشت» سوره توبه، آیه ۹۴-۹۶.
  67. مجمع البیان، ج ۵، ص ۹۲ - ۹۳.
  68. مجمع البیان، ج ۵، ص ۹۳.
  69. «و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.
  70. اسباب النزول، ص ۲۶۳.
  71. الدرالمنثور، ج ۳، ص ۲۷۱.
  72. «و دیگرانی هستند که به گناه خویش اعتراف دارند؛ کردار پسندیده‌ای را با کار ناپسندی دیگر آمیخته‌اند باشد که خداوند از آنان در گذرد که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۰۲.
  73. «از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است و خداوند شنوایی داناست» سوره توبه، آیه ۱۰۳.
  74. جامع البیان، ج ۷، ص ۲۰، ۲۴؛ روض الجنان، ج ۱۰، ص ۲۶.
  75. الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۳۲؛ اسد الغابه، ج ۱، ص ۵۲۱؛ تجرید اسماء الصحابه، ج ۱، ص ۸۰.
  76. «و برخی از مردم می‌گویند: به خداوند و روز واپسین ایمان آورده‌ایم با آنکه آنان مؤمن نیستند» سوره بقره، آیه ۸.
  77. کشف الاسرار، ج ۱، ص ۶۶؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۱۳۲.
  78. «ای پیامبر! از خداوند پروا کن و از کافران و منافقان فرمانبرداری مکن، بی‌گمان خداوند دانایی فرزانه است» سوره احزاب، آیه ۱.
  79. الکشاف، ج ۳، ص ۵۱۹.
  80. تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۱۱۴ - ۱۱۵.
  81. الدر المنثور، ج ۵، ص ۱۸۰.
  82. «ای مؤمنان! مانند کسانی مباشید که کفر پیشه کردند و در مورد همگنان خویش- هنگامی که سفر رفتند یا جهادگر شدند- گفتند: اینان اگر نزد ما می‌ماندند نمی‌مردند یا کشته نمی‌شدند (بگذار چنین بپندارند) تا این (پندار) را خداوند دریغی در دل‌هایشان کند؛ و این خداوند است که زنده می‌گرداند و می‌میراند و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵۶.
  83. تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۲۴۶ - ۲۴۷؛ البحر المحیط، ج ۳، ص ۴۰۰.
  84. «و هنگامی که آنان را ببینی، پیکرهاشان تو را به شگفتی می‌آورد و چون چیزی گویند به گفتارشان گوش می‌سپاری (اما) گویی چوب‌هایی خشکند پشت داده بر دیوار، هر بانگی را به زیان خود می‌پندارند، آنان دشمنند، از آنها دوری گزین! خدایشان لعنت کناد! چگونه (از حق) بازگردانده می‌شوند؟» سوره منافقون، آیه ۴.
  85. تفسیر قرطبی، ج ۱۹، ص ۱۲۵.
  86. تفسیر ثعلبی، ج ۹، ص ۳۲۱؛ تفسیر بغوی، ج ۵، ص ۹۸.
  87. محمدی یدک، علی، مقاله «جد بن قیس»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۹.