بحث:جامعه بشری

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۳۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

الحياة ج۷

  • باب هفدهم: ضوابط در روابط اجتماعی
  • فصل ۱ - ضرورت جامعه‌گرایی (اجتماعی بودن)
  • فصل ۲- ضرورت جامعه‌گرایی، در تربیت اسلامی
  • فصل ۳- تکامل روابط اجتماعی، در تربیت اسلامی
  • أ- برادری
  • ب- آرامش‌یابی
  • ج- بازگویی دردها و مشکلات
  • فصل ۴- استواری پیوندهای عقیدتی
  • فصل ۵- پایداری پیوندهای عقیدتی
  • فصل ۶- سستی پیوندهای مادی
  • فصل ۷- خدایی شدن روابط
  • فصل ۸- پیوندهای سالم اجتماعی، عبادت است
  • فصل ۹ - رابطه با مردم، رابطه با خدا
  • فصل ۱۰ - دوری از مردم، دوری از خدا
  • فصل ۱۱ - روابط اجتماعی بر اساس تکلیف
  • فصل ۱۲ - نقش جامعه سالم در تکامل فرد
  • فصل ۱۳ - هشدار درباره انسان‌های ناسالم
  • فصل ۱۴ - تکامل روابط اجتماعی در پرتو عاطفه
  • فصل ۱۵- دوست داشتن همه مردم
  • فصل ۱۶ - روابط، بر اصل کرامت انسان
  • فصل ۱۷ - روابط، بر اصل مساوات
  • فصل ۱۸ -روابط، بر اصل نفی تبعیض نژادی
  • فصل ۱۹ - روابط، بر نفی امتیازات قبیله‌ای
  • فصل ۲۰- محکومیت روابط طبقاتی
  • فصل ۲۱- روابط، بر اصل عدالت
  • فصل ۲۲- محکومیت روابط ظالمانه
  • فصل ۲۳- روابط، بر محور حق و قانون
  • فصل ۲۴- محکومیت روابط بر محور باطل
  • فصل ۲۵-روابط، بر اصل تقوی
  • فصل ۲۶-روابط، بر اصل تعهدباوری و مسئولیت‌شناسی
  • فصل ۲۷-روابط، بر امل گسترش دانایی و دین‌باوری
  • فصل ۲۸ - روابط، برای اصلاح جامعه
  • فصل ۲۹- روابط، برای انتقاد
  • فصل ۳۰- روابط، برای سودرسانی به همه
  • فصل ۳۱- سودرسانی به نیکوکار و بدهکار
  • فصل ۳۲- پیشدستی در سودرسانی
  • فصل ۳۳- روابط، بر اصل پیوندهای انسانی
  • فصل ۳۴- خردمندی و جامعه‌گرایی
  • فصل ۳۵- تکامل عقل در متن جامعه
  • فصل ۳۶- معیار، در روابط اجتماعی
  • فصل ۳۷- برخورد مناسب، در روابط اجتماعی
  • فصل ۳۸- روابط اجتماعی، با هوشیاری و تیزنگری
  • باب بیستم: ویژگی‌های جامعه‌های صالح
  • فصل۱- ویژگی‌های فرهنگی
  • (۱)- عقل‌گرایی (عقلانیت)
  • (۲)- مدیریت و برنامه‌ریزی
  • (۳) - استفاده از متخصصان
  • (۴) - دوراندیشی در برنامه‌ریزی و کارها
  • (۵) - بهره‌وری از تجربه دیگران
  • (۶)- آزادی انتقاد
  • نگاهی به سراسر فصل
  • یادآوری
  • فصل۲- ایمان و عقیده
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل ۳- آگاهی اعتقادی - اجتماعی - سیاسی - اقتصادی
  • فصل ۳- اخلاق انسانی و سلامت روانی
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل ۵- امید، آرزو، پویایی
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل ۶- نشاط و شادمانی
  • فصل ۷- گسترش نشاط و سرزندگی، در جامعه
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل۸- گرایش به ارزش‌ها (افکار و کردار ارزشی)
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل ۹- استواری در اعتقاد، و دوری از نفاق مرامی و عقیدتی
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل ۱۰- ویژگی‌های اجتماعی
  • (۱)- اتحاد و یکپارچگی
  • (۲) - برادری و برابری
  • (۳) - روابط بر پایه صمیمیت و خوش‌گمانی
  • (۴) - امر به معروف و نهی از منکر
  • (۵) - مسئولیت‌شناسی
  • (۶) - مهربانی در روابط
  • (۷) - جای تساهل، جای خشونت
  • (۸)- قانون‌گرایی و حدشناسی
  • (۹) - مساوات در برابر قانون
  • (۱۰) - امنیت در جامعه
  • (۱۱) - پشتیبانی از حقگویان و عدالت‌طلبان
  • (۱۲)- مددگاری ناتوانان
  • (۱۳) - همسانی حاکمان در معیشت، با ضعیف‌ترین افراد جامعه
  • (اصلی هم، در حاکمیت‌های صالح و اسلامی، که مدعیان را رسوا می‌کند!)
  • (۱۴)- تشویق نیکوکاران و خدمتگزاران، و حرمت‌گزاری به آنان
  • (۱۵)- آمادگی و پیشگیری از حوادث اجتماعی
  • (تسلیحات دفاعی، قدرت‌های امنیتی، حماسه‌داری)
  • تذیل(۱): (آزادی انسان)
  • تذیل (۲): (آزادی اظهارنظر)
  • نگاهی به سراسر فصل
  • یادی از فریاد
  • فصل۱۱- ویژگی‌های سیاسی
  • (۱) - پذیرش حاکمیت صالح
  • (۲) - تشکل‌های سیاسی مطمئن و اصولی
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل ۱۲- ویژگی‌های اقتصادی
  • (۱)۔ حضور فراگیر عدالت
  • (۲)- رفاه عمومی و اقتصاد سالم
  • (۳)- پرهیز از مصرف‌گرایی
  • (۴)- شکر نعمت و استفاده بهینه از مواد و امکانات
  • (۵)- محکومیت و طرد تکاثر (سرمایه‌داری و مضار آن)
  • (۶)- محیط زیست سالم
  • اهمیت حیاتی مسائل محیط زیست
  • (۱) - تعبیر‌های کلی
  • (۲)- گونه‌های حیوانی
  • (۳) - حقوق حیوانات
  • (۴)- درختان و گیاهان
  • باب بیست و یکم: ویژگی‌های جامعه‌های فاسد
  • فصل ۱- ویژگی‌های فرهنگی
  • (۱)- ناآگاهی اجتماعی - سیاسی
  • (۲)۔ اخلاق نکوهیده و غیر انسانی
  • یادآوری
  • (۳)-شهوت‌بارگی و گرایش‌های پست
  • (۴)- علاقه افراطی به زندگی (و گریز از مرگ و فداکاری)
  • (۵) - نفاق عقیدتی
  • (۶)- اختناق
  • (۷) - بی‌تعهدی و مسئولیت‌ناشناسی
  • (۸) ۔ غفلت از حوادث
  • (۹)- ناسپاسی درباره خدمتگزاران
  • (۱۰)- منزوی کردن حق‌گویان و عدالت‌خواهان
  • فصل۲- ویژگی‌های اداری
  • (۱)- طرفداری از فاسدان، باطل‌گرایان، سرمایه‌داران رشوه‌پرداز، نفوذی‌های خائن، و اختلاس‌گران متکی به مقامات
  • (۲) - ترک امر به معروف و نهی از منکر، (بلکه امر به منکر و نهی از معروف)
  • (۳) - پرداختن به ظواهر مذهبی
  • (بدون رعایت احکام دینی و اجرای قسط قرآنی)
  • (۴) اوضاع و احوال آشفته
  • (۵) - بیگانگی و تضادهای طبقاتی
  • (۶) - روابط ناسالم اجتماعی
  • (روابط با بدگمانی و دروغگویی)
  • (۷) گسترش فحشا
  • فصل ۳- ویژگی‌های سیاسی
  • (۱) - پذیرش حاکمیت فاسد و عوامل نفوذی
  • (۲)- عضویت در احزاب منحرف و وابسته
  • (۳)- همسانی برخی از مردم و حاکمان در فساد مالی و...
  • (۴)- نفی اظهارنظر
  • فصل ۴- ویژگی‌های اقتصادی
  • (۱)- گسترش ظلم و بی‌عدالتی
  • (۲) - اقتصاد فاسد و شیوع فقر و نهادینه شدن اختلاس
  • (۳) - استفاده نابهینه از نعمت‌ها (امکانات فردی و اجتماعی)
  • (۴)- بیماری تکاثر (افزون‌داری و انزون‌خواهی)
  • (۵) ۔ رواج استثمار (بهره‌کشی، تبعیض و تفاوت)
  • (۶) گرانی و تورم (بلای جامعه برانداز)
  • (۷)- مصرف‌گرایی بدون تولید مناسب
  • (۸) - موقعیت یافتن و پست داشتن و مقرب بودن سرمایه‌داران
  • نگاهی به سراسر فصل
  • تنبیه
  • فصل ۵-ویژگی‌های قضایی (قانون‌شکنی)
  • فصل ۶- ویژگی‌های اجتماعی (رواج و ترویج شایعات)
  • فصل ۷- ویژگی‌های اخلالی (آزاررسانی و خشونت، در روابط اجتماعی)
  • فصل ۸- ویژگی‌های روانی (یأس و بدبینی)
  • تتمیم
  • (مطبوعات ناسودمند)
  • باب بیست و دوم: اصول بنیادین در جامعه‌های صالح (۱)
  • فصل ۱- تحکیم روابط اجتماعی
  • نگاهی به سراسر فصل
  • یادآوری (۱)
  • یادآوری (۲)
  • فصل ۲- عوامل تحکیم روابط اجتماعی
  • (۱)۔ عدالت و انصاف
  • (۲) - نیکی و احسان
  • (۳)- همیاری و مددرسانی
  • یادآوری
  • (۴)- بهترین‌های انسانی
  • نگاهی به سراسر فصل
  • یادآوری (۱)
  • یادآوری (۲)
  • فصل ۳- نقش اخلاقی در تحکیم روابط اجتماعی
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل ۴ - رعایت شخصیت افراد (احترام متقابل)
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل ۵- اصل تجانس و تناسب در روابط
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل۶- نرمش و مدارا
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل ۷- سعه صدر (گشاده‌دلی)
  • فصل ۸ - خوش برخوردی و گشاده‌رویی
  • فصل ۹ - راهنمایی و خیرخواهی
  • فصل ۱۰ - اظهار حقیقت و انتقاد سازنده
  • فصل ۱۱- صراحت در اظهار حق
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل ۱۲- ستایش نیکی و نکوهش بدی
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل ۱۳ - مشورت و نظرخواهی
  • فصل ۱۴ - فروتنی، در روابط اجتماعی
  • فصل ۱۵ - اصلاح میان مردم
  • ۱۶- تغییر حکم شرعی (در جهت اصلاح فردی و اجتماعی)
  • فصل ۱۷ - اظهار داشتن محبت و دوستی
  • فصل ۱۸- دوری از درگیری و جدال
  • فصل ۱۹- پرهیز از رفتار ناهنجار  
  • فصل ۲۰- تحمل لغزش و خطا
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل ۲۱- پرهیز از عیب‌جویی
  • فصل ۲۲- عیب‌پوشی
  • فصل ۲۳ - پرهیز از تجسس در افکار و عقاید
  • فصل ۲۴- پرهیز از سرزنش و تمسخر
  • فصل ۲۵- مبارزه با گسترش فساد و گناه در جامعه
  • فصل ۲۶- مبارزه اولی با علل فساد و گناه و انحراف و سقوط
  • فصل ۲۷- حمل به صحت
  • نگاهی به سراسر فصل
  • یادآوری
  • (افشاگری خاطیان، و نقش مهم آن، در بازگرداندن سلامت به حکومت‌ها، عملکردها و جامعه‌ها...)
  • فصل ۲۸- چگونگی رابطه با گناهکاران
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل ۲۹- عذر خواهی
  • فصل ۳۰- عذرپذیری
  • فصل ۳۱- بدنکن، و عذر مخواه
  • فصل ۳۲- دوری از محل اتهام
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل ۳۳- حسن ظن
  • فصل ۳۲- سوء ظن
  • تذییل(۱)
  • تذییل (۲)
  • تذییل (۳)
  • فصل۳۵- راستی و امانتداری، در روابط اجتماعی
  • تکمیل: سخن، امانت است
  • هشدار!
  • فصل ۳۶- پرهیز از شوخی زیاد و بی‌جا
  • فصل ۳۷- شوخی به‌اندازه و به‌جا
  • فصل ۳۸- دیدار با دوستان
  • فصل ۳۹- گسترش تربیت اسلامی (رعایت کرامت انسانی)
  • فصل ۴۰- مصافحه (دست دادن)
  • فصل ۴۱- پرسش از نام و نشان
  • فصل ۴۲ - ادب حضور
  • فصل ۴۳- رعایت نظافت در اجتماع
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل ۴۴ - ظاهر آراسته
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل ۴۵- رعایت موازین ارزشی در روابط
  • فصل ۴۶ - گفتار خوب و نرم با مردم
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل ۴۷- گوش فرا دادن به گفتار دیگران
  • فصل ۴۸- قطع نکردن کلام دیگران
  • فصل ۴۹- تناسب سخن با درک طبقات مختلف
  • فصل ۵۰- پرهیز از نجوی (در گوشی سخن گفتن، در حضور دیگران)
  • فصل ۵۱- تشکر و سپاسگزاری
  • فصل ۵۲- هدیه دادن
  • تتمیم
  • (۱)- هدیه پذیرفتن
  • (۲) - هدیه معنوی
  • فصل ۵۳- میهمانی
  • (۱) - گرامی داشت میهمان
  • (۲) - پذیرش دعوت
  • (۳)۔ مراعات حال میزبان و خانواده او
  • فصل ۵۴- روابط همسایگی
  • (۱)- شناخت همسایگان
  • (۲)- همسایه، چون خود انسان
  • (۳) - پاسداری از همسایه
  • (۴) ۔ خوش‌رفتاری با همسایگان
  • (۵) - مسئولیت در برابر همسایگان
  • (۶) - تأمین نیازهای غذایی
  • (۷) - برآورد نیازهای زندگی
  • (۸)- خودداری از آزار همسایگان
  • (۹)-حدود همسایگی
  • نگاهی به سراسر فصل
  • فصل ۵۵- وفا به وعده و پیمان
  • فصل ۵۶- عیادت بیماران (هدیه بردن کم نشستن)
  • تذییل: تشییع جنازه، نماز میت
  • فصل ۵۷- مهربانی و همدردی با دیگران
  • فصل ۵۸- کاستن از ناسازگاری
  • فصل ۵۹- رفتار انسانی (۱)
  • فصل ۶۰ - رفتار انسانی (۲)
  • نگاهی به سراسر فصل
  • باب بیست و سوم: اصول بنیادین در جامعه‌های صالح (۲)
  • فصل ۱- خود، معیار رفتار با دیگران
  • فصل ۲- عدالت، معیار در روابط اجتماعی
  • عدالت، در معاشرت (۱)
  • عدالت، در معاشرت (۲)
  • عدالت، در معاشرت (۳)
  • عدالت، در معاشرت (۴)
  • عدالت، در معاشرت (۵)
  • عدالت، در معاشرت (۶)
  • عدالت، در معاشرت، عامل تکامل ایمان
  • فصل ۳- اصل انصاف، در روابط عمومی
  • فصل ۴- اصل انصاف، در روابط خانوادگی و خویشاوندی
  • فصل ۵- قانون‌گرایی و حق‌پذیری
  • فصل ۶ - هر چه برای خود، برای دیگران
  • فصل ۷- هر چه نه برای خود، نه برای دیگران
  • فصل۸ ۔ خوبی کن تا خوبی کنند
  • فصل ۹- چشم‌پوشی کن تا چشم‌پوشی کنند
  • فصل ۱۰- به دیگران رحم کن، چنانکه به خویشتن
  • فصل ۱۱ - خیرخواه دیگران باش، چون خیرخواه خود
  • فصل ۱۲- از دیگران چنان یاد کن که میخواهی از تو یاد کنند
  • فصل ۱۳- بهترین گفتار با مردم
  • فصل ۱۴ - ستم مکن! چنانکه نمی‌خواهی به تو ستم کنند
  • فصل ۱۵- همگان را از خود بهتر بدان
  • فصل ۱۶ - نیکی اندک دیگران را زیاد شمار، و نیکی زیاد خود را اندک!
  • فصل ۱۷ - لغزش دیگران را کوچک بدان، و لغزش خود را بزرگ!
  • فصل ۱۸- آنچه را از دیگران ناشایسته می‌دانی، از خود نیز ناشایسته بدان!
  • فصل ۱۹- خود را به سختی بینداز، برای راحت رسانی به دیگران
  • فصل ۲۰۔ بی‌نیازی از مردم و نیاز به آنان

مقدمه

اهمیت زندگی اجتماعی

اصناف اجتماعی

  • امام (ع) صنف‌های مختلف را برای مردمان در نظر می‌گیرد. این اصناف که در نامه ۵۳ از آن تعبیر به طبقه شده است، ناظربر تقسیم‌بندی حرفه‌ای است، نه نظام‌های طبقاتی مرسوم در اصطلاح سیاسی جدید که جامعه را در یک‌ دسته‌بندی کلی به دو طبقه حاکم و محکوم تقسیم می‌کند. امام (ع) در نامه ۵۳ مردم را به هفت صنف سپاهیان، کاتبان، قضات، اهل جزیه، بازرگانان و صنعتگران و طبقه فرودست تقسیم می‌کند. این‌ تقسیم‌بندی، گرچه در شرایط مختلف اجتماعی و زمانی تغییر می‌کند، اما در مجموع بیانگر تأیید اختلاف سطوح مردم در جامعه است. از این‌رو امام در کلامی در مورد اختلاف‌های طبیعی افراد فرمود: خیر مردم در اختلاف بین آن‌هاست. اگر مردم همه برابر باشند، نابود می‌شوند. اما با این همه مطابق با دستوراتی مردمان را در برقراری پیوند با یکدیگر و مددرسانی به هم در اجتماع سفارش می‌کند[۲۱].

برابری در اجتماع

یکی از ارکان روابط اجتماعی اصل مساوات و برابری است. در مکتب وحی، گرچه مرمان در گونه‌های مختلف آفریده شده‌اند و تفاوت‌هایی از نظر موقعیت‌های طبیعی دارند، اما همه به حسب گوهر و ذات برابرند. آزادی و عدالت در اسلام زاده اصل برابری و مساوات بین انسان‌هاست[۲۲]. این مفهوم در سیره و سنت ائمه معصومین (ع) پی‌گیری می‌شد. پیامبر اکرم (ص) در حدیثی مردم را همچون دندانه‌های یک شانه مساوی و برابر می‌داند. برابری و مساواتی که مورد نظر اسلام است، گرچه مردم را از نظر حقوق و ارزش‌های انسانی هم‌سان و برابر می‌شمارد، اما در عین حال اختلاف‌های طبیعی بین افراد را امری طبیعی و مورد پذیرش می‌داند. مساوات، افزون بر تأثیری که در ارکان جامعه می‌گذارد، در رفتار انسان‌ها با هم، به‌عنوان افرادی که با هم در تماس و تعامل هستند، تأثیرگذار است. در روابط اجتماعی تنها ملاک برتری رعایت تقوای الهی است و مال و ثروت و نسب ... هیچ‌یک ارزش فرد را در استفاده از حقوق بیشتر نسبت به دیگران افزایش نمی‌دهد. افراد با یکدیگر برابر و در استفاده از مواهب و حقوق اجتماعی مساوی‌اند[۲۳].

برادری در اجتماع

در سایه رعایت آیین برادری و حقوق متقابل، پیوندهای اجتماعی شکل می‌گیرد و روابط اجتماعی به‌درستی انجام می‌شود. در این صورت، جامعه، ساختاری مناسب می‌یابد و روابط افراد در سایه برادری دینی و ایمانی، رابطه‌ای مبتنی بر اصول اسلامی خواهد بود[۲۶].

مواسات در اجتماع

تعاون، مشارکت و هم‌یاری اجتماعی

انحطاط جوامع در نهج البلاغه

  • انحطاط در لغت به معنای فروافتادن و پست‌شدن است. گویاترین عبارت نهج البلاغه درباره انحطاط یک قوم و علت آن، این کلام است: ... و در احوال گذشتگان پیش از خود بنگرید. مردمی که با ایمان بودند چه سان به‌سر بردند؟ و چگونه آنان را آزمودند؟ پس بنگرید... آیا مهتران سراسر زمین نبودند و بر جهان پادشاهی نمی‌کردند؟ پس بنگرید که پایان کارشان به کجا کشید، چون میانشان جدایی افتاد و الفت به پراکندگی انجامید و سخن‌ها و دل‌هاشان گونه‌گون شد. از هم جدا شدند و به حزب‌ها گراییدند و خدا لباس کرامت خود را از تنشان برون آورد، نعمت فراخ خویش را از دستشان به در کرد، داستان آنان میان شما ماند و آن را برای پندگیرنده عبرت گرداند... در کار آنان بیندیشید و روزگاری که پراکنده بودند و از هم جدا، و کسراها و قیصرها بر آنان پادشاه... آنان را واگذاشتند و مستمند و درویش و چراننده اشتران پشت ریش. پست‌ترین جاهایشان، خانه و خشک‌ترین بیابانشان، جای قرار و کاشانه. نه –به سوی حق- دعوتی، تا بدان روی آرند و خود را –از گمراهی- بازدارند؛ دست‌ها به خلاف هم در کار، جمعیت پراکنده، در بلای سخت و تیه نادانی دست و پا زننده، از زنده به گور کردن دختران بتان و بریدن پیوند خویشان و یکدیگر را غارت‌کنان[۳۰][۳۱].
  • اقوام سرزنش‌شده در کلام امام، ویژگی‌هایی دارند که موجب انحطاط آنان شده است. اقوام منحط در نهج البلاغه، برخی فرزندان ابراهیم‌اند، برخی در دوره قبل از بعثت پیامبر اسلام زیسته‌اند، برخی مسلمانان معاصر امام علی (ع) و برخی پس از او خواهند آمد که درباره آنان پیش‌گویی شده است.[۳۲][۳۳].
  • در مجموع سرزنش‌شده در کلام امام، ویژگی‌های نکوهیده جوامع در کلام امام علی بن ابی‌طالب (ع) را در چند مشخصه کلی بررسی کرد:
  1. در بُعد ذهنی و فرهنگی، عدم اعتقاد به خدا و ضعف شدید باور به مبدأ و معاد و هدایتگری رسولان الهی[۳۴].
  2. در بُعد تعاملات اجتماعی، رواج تعاملات سرد و نابرابر، مانند فریب‌کاری و سرقت و فقدان روابط صمیمانه و دیگر دوستان[۳۵].
  3. در بُعد عاطفه جمعی، ضعف شدید هم‌بستگی اجتماعی و بی‌وفایی و بی‌اعتمادی اجتماعی[۳۶].
  4. در بُعد تمایزات پایگاهی، رواج ستم و توزیع نابحقّ امتیازات و امکانات[۳۷].

مقدمه

اجتماع از افرادی تشکیل شده است، در واقع از افرادی مرکّب شده است. اجتماع تنها تألیف افراد نیست بلکه ترکیب‌شده از افراد است. همانگونه که هر ترکیب زنده‌ای یک حالت اعتدال دارد و یک حالت انحراف، و در حالت انحراف، بیماری آن ترکیب است و اگر خیلی انحراف داشته باشد، موت او است؛ و در حالت اعتدال بقا و حیات او است ترکیب اجتماع نیز فی حدّ ذاته حالت اعتدالی دارد که اگر اجتماع به آن وضع معتدل ترکیب شده باشد، باقی می‌ماند، و اگر انحرافی از این اعتدال پدید آمد و کم و زیادی بشود

این حرف درست نیست که اجتماع فقط مجموع افراد است. اجتماع بیش از مجموع افراد است[۳۸]. اجتماع مثل یک مخلوط نیست. البته آن شدت حالت ترکیبی که در آب مثال زدیم را هم ندارد. ولی شبیه مرکب‌هاست. اجتماع روی فرد اثر می‌گذارد و فرد روی اجتماع. اجتماع واقعاً مجموعش یک واحد است، خودش روح دارد، عمر دارد[۳۹]. اجتماع خودش وجود دارد چون ترکیب وجود دارد، و به دلیل اینکه اجتماع مسیر و خط سیر دارد، تکامل دارد، عمر دارد، حیات و موت دارد و نمی‌تواند نداشته باشد؛ اجتماع حقوق دارد[۴۰].[۴۱]

اجتماع بشری

اجتماع بشری مانند فرد است، دوره کودکی دارد، دوره رشد دارد، نزدیک به مرحله بلوغ دارد، دوره بلوغ دارد. بشریت در ابتدا حالت یک کودک را دارد یعنی اساساً قدرت دریافتش ضعیف و کم است. هرچه که پیش می‌رود و رشدش بیشتر می‌‌شود، استعداد بیشتری پیدا می‌کند[۴۲].[۴۳]

پانویس

  1. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 233.
  2. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ؛ سوره حجرات، آیه ۱۳ و ﴿أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُم مَّعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِيًّا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ ؛ سوره زخرف، آیه۳۲
  3. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 233.
  4. «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَا يَسْتَغْنِي الرَّجُلُ وَ إِنْ كَانَ ذَا مَالٍ عَنْ [عَشِيرَتِهِ] عِتْرَتِهِ وَ دِفَاعِهِمْ عَنْهُ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَلْسِنَتِهِمْ وَ هُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَيْطَةً مِنْ وَرَائِهِ وَ أَلَمُّهُمْ لِشَعَثِهِ وَ أَعْطَفُهُمْ عَلَيْهِ عِنْدَ نَازِلَةٍ إِذَا نَزَلَتْ بِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۳
  5. «الْمَرْأَةُ شَرٌّ كُلُّهَا، وَ شَرُّ مَا فِيهَا أَنَّهُ لَا بُدَّ مِنْهَا»؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۳۰
  6. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 233.
  7. «إِنَّمَا فَرَّقَ بَيْنَهُمْ مَبَادِئُ طِينِهِمْ، وَ ذَلِكَ أَنَّهُمْ كَانُوا فِلْقَةً مِنْ سَبَخِ أَرْضٍ وَ عَذْبِهَا وَ حَزْنِ تُرْبَةٍ وَ سَهْلِهَا؛ فَهُمْ عَلَى حَسَبِ قُرْبِ أَرْضِهِمْ يَتَقَارَبُونَ وَ عَلَى قَدْرِ اخْتِلَافِهَا يَتَفَاوَتُونَ؛ فَتَامُّ الرُّوَاءِ نَاقِصُ الْعَقْلِ، وَ مَادُّ الْقَامَةِ قَصِيرُ الْهِمَّةِ، وَ زَاكِي الْعَمَلِ قَبِيحُ الْمَنْظَرِ، وَ قَرِيبُ الْقَعْرِ بَعِيدُ السَّبْرِ، وَ مَعْرُوفُ الضَّرِيبَةِ مُنْكَرُ الْجَلِيبَةِ، وَ تَائِهُ الْقَلْبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ، وَ طَلِيقُ اللِّسَانِ حَدِيدُ الْجَنَانِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۴
  8. «فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ، وَ زَيْنُ الْوُلاَةِ، وَعِزُّ الدِّينِ، وَسُبُلُ الاَْمْنِ وَلَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ إِلاَّ بِهِمْ. ثُمَّ لاَ قِوَامَ لِلْجُنُودِ إِلاَّ بِمَا يُخْرِجُ اللهُ لَهُمْ مِنَ الْخَرَاجِ الَّذِي يَقْوَوْنَ بِهِ عَلَى جِهَادِ عَدُوِّهِمْ، وَيَعْتَمِدُونَ عَلَيْهِ فِيمَا يُصْلِحُهُمْ وَيَکُونُ مِنْ وَرَاءِ حَاجَتِهِمْ. ثُمَّ لاَ قِوَامَ لِهَذَيْنِ الصِّنْفَيْنِ إِلاَّ بِالصِّنْفِ الثَّالِثِ مِنَ الْقُضَاةِ وَالْعُمَّالِ وَالْکُتَّابِ، لِمَا يُحْکِمُونَ مِنَ الْمَعَاقِدِ، وَيَجْمَعُونَ مِنَ الْمَنَافِعِ، وَيُؤْتَمَنُونَ عَلَيْهِ مِنْ خَوَاصِّ الاْمُورِ وَعَوَامِّهَا. وَلاَ قِوَامَ لَهُمْ جَمِيعاً إِلاَّ بِالتُّجَّارِ وَذَوِي الصِّنَاعَاتِ، فِيمَا يَجْتَمِعُونَ عَلَيْهِ مِنْ مَرَافِقِهِمْ، وَيُقِيمُونَهُ مِنْ أَسْوَاقِهِمْ وَيَکْفُونَهُمْ مِنَ التَّرَفُّقِ بِأَيْدِيهِمْ مَا لاَ يَبْلُغُهُ رِفْقُ غَيْرِهِمْ. ثُمَّ الطَّبَقَةُ السُّفْلَى مِنْ أَهْلِ الْحَاجَةِ وَالْمَسْکَنَةِ الَّذِينَ يَحِقُّ رِفْدُهُمْ وَمَعُونَتُهُمْ. وَفِي اللهِ لِکُلّ سَعَةٌ، وَلِکُلّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرِ مَا يُصْلِحُهُ، وَلَيْسَ يَخْرُجُ الْوَالِي مِنْ حَقِيقَةِ مَا أَلْزَمَهُ اللهُ مِنْ ذَلِکَ إِلاَّ بِالاِهْتِمَامِ وَالاِسْتِعَانَةِ بِاللهِ، وَتَوْطِينِ نَفْسِهِ عَلَى لُزُومِ الْحَقِّ، وَالصَّبْرِ عَلَيْهِ فِيمَا خَفَّ عَلَيْهِ أَوْ ثَقُلَ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳
  9. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 233 -234.
  10. «فَعَلَيْكُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِي ذَلِكَ وَ حُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَيْهِ، فَلَيْسَ أَحَدٌ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلَى رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِي الْعَمَلِ اجْتِهَادُهُ بِبَالِغٍ حَقِيقَةَ مَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَةِ لَهُ وَ لَكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ [سُبْحَانَهُ] عَلَى عِبَادِهِ النَّصِيحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ التَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ بَيْنَهُمْ؛ وَ لَيْسَ امْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِي الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ تَقَدَّمَتْ فِي الدِّينِ فَضِيلَتُهُ بِفَوْقِ أَنْ يُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اللَّهُ مِنْ حَقِّهِ، وَ لَا امْرُؤٌ وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُيُونُ بِدُونِ أَنْ يُعِينَ عَلَى ذَلِكَ أَوْ يُعَانَ عَلَيْه»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۷
  11. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 234.
  12. «فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ [عَلَى] مَعَ الْجَمَاعَةِ، وَ إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ، فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ»؛ خطبه ۱۲۷
  13. «وَ اسْكُنِ الْأَمْصَارَ الْعِظَامَ فَإِنَّهَا جِمَاعُ الْمُسْلِمِينَ، وَ احْذَرْ مَنَازِلَ الْغَفْلَةِ وَ الْجَفَاءِ وَ قِلَّةَ الْأَعْوَانِ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۶۹
  14. «قَالَ لَهُ الْعَلَاءُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَشْكُو إِلَيْكَ أَخِي عَاصِمَ بْنَ زِيَادٍ. قَالَ وَ مَا لَهُ؟ قَالَ لَبِسَ الْعَبَاءَةَ [الْعَبَاءَ] وَ تَخَلَّى [مِنَ] عَنِ الدُّنْيَا. قَالَ عَلَيَّ بِهِ. فَلَمَّا جَاءَ قَالَ يَا عُدَيَّ نَفْسِهِ لَقَدِ اسْتَهَامَ بِكَ الْخَبِيثُ، أَمَا رَحِمْتَ أَهْلَكَ وَ وَلَدَكَ؟ أَتَرَى اللَّهَ أَحَلَّ لَكَ الطَّيِّبَاتِ وَ هُوَ يَكْرَهُ أَنْ تَأْخُذَهَا؟ أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ. قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا أَنْتَ فِي خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَ جُشُوبَةِ مَأْكَلِكَ. قَالَ وَيْحَكَ، إِنِّي لَسْتُ كَأَنْتَ، إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ [الْحَقِ] الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ، كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۰
  15. «فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۶
  16. «احْمِلْ نَفْسَكَ مِنْ أَخِيكَ عِنْدَ صَرْمِهِ عَلَى الصِّلَةِ وَ عِنْدَ صُدُودِهِ عَلَى اللَّطَفِ وَ الْمُقَارَبَةِ وَ عِنْدَ جُمُودِهِ عَلَى الْبَذْلِ وَ عِنْدَ تَبَاعُدِهِ عَلَى الدُّنُوِّ وَ عِنْدَ شِدَّتِهِ عَلَى اللِّينِ وَ عِنْدَ جُرْمِهِ عَلَى الْعُذْرِ حَتَّى كَأَنَّكَ لَهُ عَبْدٌ وَ كَأَنَّهُ ذُو نِعْمَةٍ عَلَيْكَ»؛ نهج البلاغه، نامه ۳۱
  17. «اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ، فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ»؛ نهج البلاغه، نامه ۴۷
  18. «فَصَدَعَ بِمَا أُمِرَ بِهِ وَ بَلَّغَ رِسَالاتِ رَبِّهِ؛ فَلَمَّ اللَّهُ بِهِ الصَّدْعَ وَ رَتَقَ بِهِ الْفَتْقَ وَ أَلَّفَ بِهِ الشَّمْلَ بَيْنَ ذَوِي الْأَرْحَامِ، بَعْدَ الْعَدَاوَةِ الْوَاغِرَةِ فِي الصُّدُورِ وَ الضَّغَائِنِ الْقَادِحَةِ فِي الْقُلُوبِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴
  19. «إِنَّ الشَّيْطَانَ الْيَوْمَ قَدِ اسْتَفَلَّهُمْ وَ هُوَ غَداً مُتَبَرِّئٌ مِنْهُمْ»؛ نهج البلاغه، خطبه‌های ۱۱۸ و ۱۷۵
  20. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 234-235.
  21. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 235.
  22. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ؛ سوره حجرات، آیه ۱۳
  23. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 235.
  24. ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ؛ سوره حجرات، آیه۱۰
  25. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 236.
  26. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 236.
  27. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 235.
  28. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 235.
  29. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 235.
  30. «وَ احْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالْأُمَمِ قَبْلَكُمْ مِنَ الْمَثُلَاتِ بِسُوءِ الْأَفْعَالِ وَ ذَمِيمِ الْأَعْمَالِ، فَتَذَكَّرُوا فِي الْخَيْرِ وَ الشَّرِّ أَحْوَالَهُمْ وَ احْذَرُوا أَنْ تَكُونُوا أَمْثَالَهُمْ؛ فَإِذَا تَفَكَّرْتُمْ فِي تَفَاوُتِ حَالَيْهِمْ فَالْزَمُوا كُلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ الْعِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ [حَالَهُمْ‏] وَ زَاحَتِ الْأَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ وَ مُدَّتِ الْعَافِيَةُ بِهِ عَلَيْهِمْ وَ انْقَادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ وَ وَصَلَتِ الْكَرَامَةُ عَلَيْهِ حَبْلَهُمْ، مِنَ الِاجْتِنَابِ لِلْفُرْقَةِ وَ اللُّزُومِ لِلْأُلْفَةِ وَ التَّحَاضِّ عَلَيْهَا وَ التَّوَاصِي بِهَا؛ وَ اجْتَنِبُوا كُلَّ أَمْرٍ كَسَرَ فِقْرَتَهُمْ وَ أَوْهَنَ مُنَّتَهُمْ، مِنْ تَضَاغُنِ الْقُلُوبِ وَ تَشَاحُنِ الصُّدُورِ وَ تَدَابُرِ النُّفُوسِ وَ تَخَاذُلِ الْأَيْدِي»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲
  31. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 237.
  32. اهمّ خطبه‌های حاوی این مطالب عبارتند از: خطبه‌های ۱، ۹، ۲۵، ۲۹، ۳۰، ۳۲، ۴۳، ۶۲، ۶۹، ۷۱، ۸۸، ۹۶، ۹۷، ۹۸، ۱۰۵، ۱۰۶، ۱۱۶، ۱۱۹، ۱۳۰، ۱۳۱، ۱۳۸، ۱۴۴، ۱۴۷، ۱۵۰، ۱۵۱، ۱۵۶، ۱۶۶، ۱۸۰، ۱۸۷، ۱۹۲، ۲۱۳، ۲۱۷، ۲۳۱ و ۲۳۳.
  33. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 237.
  34. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 237.
  35. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 237.
  36. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 237.
  37. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 237.
  38. اسلام و مقتضیات زمان، جلد اول، ص۳۲۸.
  39. اسلام و مقتضیات زمان، جلد اول، ص۳۲۹.
  40. اسلام و مقتضیات زمان، جلد اول، ص۳۳۱.
  41. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۵۸.
  42. اسلام و مقتضیات زمان، جلد اول، ص۳۶۵.
  43. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۵۸.