سفینه نوح
مقدمه
پس از آنکه خدای تعالی به نوح خبر داد که به جز این افراد اندک کس دیگری به تو ایمان نخواهد آورد، دستور ساختن کشتی را صادر فرمود و چنان که از ظاهر قرآن به دست میآید، ساختن کشتی تا به آن روز بیسابقه بوده است، از این رو به نوح فرمود: «کشتی را تحت نظر ما و به دستور ما بساز و درباره کسانی که ستم کردهاند مرا مخاطب مساز (و نجاتشان را از من مخواه) که غرق شدنی هستند»[۱]. نوح نیز طبق دستور الهی دست به کار ساختن کشتی شد و تخته، میخ و چوب از اطراف تهیه میکرد و زیر نظر فرشتگان الهی، آنها را به هم متصل ساخته و به سرعت کشتی را آماده میکرد. و همان گونه که پیش از این اشاره شد، آن مردم کوته فکر که منطق درستی نداشتند و در صدد بودند تا به هر نحو شده نوح را بیازارند، وسیله جدیدی برای آزار حضرت به دست آوردند و زبان به تمسخر شیخ الانبیاء گشودند و هر کس به نحوی او را سرزنش و استهزا میکرد. یکی میگفت که ای نوح پس از پیغمبری، نجّار شدهای؟ دیگری پوزخند میزد و میگفت که در این سرزمین خشک که آبی وجود ندارد، کشتی با این عرض و طول را برای چه میسازی؟ نکند در بیابان خشک میخواهی کشتی بانی کنی؟ سومی میگفت که این کشتی را در خشکی میسازی، پس کجا در آب میاندازی! نوح در پاسخ آنها یک جمله میگفت و اظهار میداشت: «اگر شما امروز ما را مسخره میکنید، روزی خواهد آمد که ما نیز شما را مسخره کنیم، و به زودی خواهید دانست که عذاب خوارکننده و ذلّت بار به سراغ کدام یک از ما دو طایفه خواهد آمد»[۲].
در حدیث است که چون شروع به درخت کاری کرد، کسانی که بر وی عبور میکردند مسخرهکنان بدو میگفتند: به درختکاری مشغول شدهای؟ وقتی درختها بزرگ شد و آنها را قطع و شروع به نجاری کرد، بدو میگفتند: نجّار شدهای! و همین که به ساختن کشتی مشغول شد بدو میخندیدند و به یک دیگر میگفتند: حالا دیگر در این سرزمین بیآب به شغل کشتی بانی دست زده و ملاح شده است. آن دوران هم گذشت و به تدریج کشتی ساخته و حاضر شد. در مقدار طول، عرض، ارتفاع و کیفیت آن کشتی اختلاف است. بعضی گفتهاند: طول آن ۱۲۰۰، عرضش ۸۰۰ و ارتفاعش ۸۰ ذراع بوده است و طبق این قول روایتی هم از امام صادق(ع) رسیده است. دیگری گفته است: طول آن ۷۰۰، عرضش ۵۰۰ و ارتفاعش ۸۰ ذراع بوده و قول سوم آن است که طول آن ۳۰۰، و عرض و ارتفاعش ۳۰ ذراع بوده است، والله أعلم[۳]. از ابن عباس نقل شده که کشتی مزبور دارای سه طبقه بود. طبقه زیرین برای جانواران وحشی، طبقه وسط برای چهارپایان و طبقه بالا برای مردمی که با نوح بودند، و حضرت نوح هر چه خوراکی و لوازم دیگر برداشته بود، در همان طبقه بالا جای داد[۴]. به هر صورت کشتی آماده شد و نوح منتظر فرمان خداوند بود. در این وقت دستور آمد: «وقتی که دیدی فرمان در رسید (و نشانههای عذاب آمد) و (آب از) تنور جوشیدن گرفت، از هر حیوانی یک جفت بردار و خاندانت (به جز آن کسانی که وعده عذاب آنها را پیش از این به تو خبر دادهایم) و همچنین کسانی که به تو ایمان آوردهاند را با خود بردار و به کشتی وارد شو، و درباره کسانی که ستم کردهاند با من گفتوگو مکن که غرق شدنی هستند»[۵].[۶]
تنور کجا بود و منظور از آن چیست؟
چنانکه گفته شد نشانه توفان، جوشیدن آب از تنور بود. و تنور در لغت به جایگاه طبخ نان گویند و مطابق چند حدیث و گفتاری که از ابن عباس و دیگران نقل شده، تنور مزبور که اکنون در مسجد کوفه است تنوری بود که در خانه نوح یا در خانه زن مؤمنی قرار داشت و برای پخت نان از آن استفاده میکردند. زن نوح یا آن زن مؤمنه مشغول پخت نان بود که ناگاه جوشش آب را از تنور مشاهده کرد. بیدرنگ جریان را به نوح گزارش دادند. آن حضرت بیامد و مقداری خاک روی آن ریخته و آن را مهر کرد، سپس به کنار کشتی آمد و کسانی را که قرار بود در کشتی سوار کند و همچنین حیوانات را در آن جای داد. سپس بازگشت و خاکها را از روی تنور به یک سو زد در این وقت آب جوشید و آسمان نیز همانند دهانه مشک شروع به باریدن نمود و رود فرات و چشمهها نیز طغیان کردند و آب زمین را فرا گرفت[۷]. درباره تنور گفتههای دیگری نیز نقل شده مانند اینکه گفتهاند منظور از تنور، همان ظاهر و سطح زمین است؛ یعنی آب از سطح زمین جوشش کرد و یا منظور طلوع خورشید و درخشندگی آفتاب است، ولی همان گونه که طبرسی و مجلسی و دیگران گفتهاند، قول اوّل صحیحتر است. در هر حال آب از چشمهها به شدت جوشید و رودها طغیان نمود و از آسمان هم مانند دهانه مشک باران میریخت. طولی نکشید که سراسر زمین و دشت و بیابان را آب فراگرفت. تنها نوح و خاندان و پیروانش بودند که به کشتی در آمدند و از غرق شدن نجات یافتند.
نوح به همراهانش گفت: «در کشتی سوار شوید و به نام خدا در وقت سوار شدن و ایستادنش تبرّک جویید که پروردگار من آمرزنده و مهربان است»[۸]. آنان نیز نام خدا را بر زبان جاری ساختند و همگی در کشتی جای گرفتند. «کشتی، آنها را در میان امواجی چون کوه پیش میبرد»[۹] و آنها که سوار کشتی بودند، مردم گردنکش و خیره سر کافر را میدیدند که چگونه در میان امواج خروشان با مرگ دست به گریباناند و میان توفان خشم پروردگار دست و پا میزنند و پاسخ سرکشی و پوزخندههای خود را میگیرند. آری خدای سبحان درباره آنها میگوید: «ما، نوح و همراهانش را در آن کشتی نجات دادیم، و دیگران را غرق کردیم و به راستی که در این جریان عبرتی است و بیشترشان مؤمن نبودند»[۱۰]. و در جای دیگر میگوید: «ما نوح و همراهانش را در آن کشتی نجات دادیم و تنها آنان را جانشینان (و باقی ماندگان) در زمین قرار دادیم و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند غرق کردیم، پس بنگر که چگونه بود سرانجام بیم داده شدگان... و به جرم خطا کاریهای خودشان بود که غرق شده و داخل دوزخ شدند»[۱۱].[۱۲]
تعداد نجات یافتگان
در تعداد ایمان آورندگان و آنها که به کشتی سوار شدند، اختلاف است. و پیش از این در حدیثی گذشت که آنها هفتاد و چند نفر بودند. قرآن کریم به طور اجمال میگوید: «و جز اندکی بدو ایمان نیاوردند»[۱۳]. جمعی از مفسران گفتهاند: مجموع آنهایی که به وی ایمان آوردند، هشتاد نفر بودند و به گفته بعضی دیگر هفتاد و هشت نفر بودند که هفتاد و دو نفر آنها از مردان و زنان قوم او و شش نفر دیگر پسران و زنانشان بودهاند. همچنین در حدیثی از امام صادق(ع) است که جمعاً ده نفر بودند و نیز قولی است که هفت نفر بودهاند[۱۴]. به هر حال گروه اندکی بودهاند که سه پسر نوح، یعنی سام، حام و یافث - که نژادهای کنونی روی زمین از نسل آنهایند- با زنانشان در میان آنها بودند.[۱۵]
داستان پسر نوح
نوح پسر دیگری به نام کنعان داشت که جزء دشمنان او بود از پدر کناره گرفته و به دین و آیین او ایمان نیاورده بود. هنگامی که آب از هر سو زمین را فرا گرفت و نوح و همراهانش در کشتی قرار گرفتند و آن منظره هولناک را تماشا میکردند، ناگاه چشم نوح به آن پسر افتاد که مانند مردم دیگر برای نجات خویش تلاش میکند و میخواهد به وسیلهای خود را از غرق شدن نجات دهد. نوح به دلیل علاقه پدری او را صدا زد و گفت: «پسر جان! بیا با ما سوار شو (و ایمان آور) و از زمره کافران بیرون آی»[۱۶]. آن بیچاره به حدّی گرفتار غرور بود که به جای آنکه در آن لحظه حساس سخن پدر را بشنود و نصیحت او را بپذیرد در جواب گفت: «هم اکنون به کوهی پناه میبرم تا مرا از خطر آب حفظ کند»[۱۷]. اما نمیدانست که این سیل و توفان معمولی نیست، بلکه عذاب و قهر الهی است که به صورت توفان در آمده و آن مردم خیره سر را در کام خود فرو میبرد و با این وضع، راه فرار بر وی مسدود است. نوع این مطلب را نیز به وی تذکر داده و از روی دلسوزی گفت: «امروز در برابر فرمان و عذاب الهی پناه گاه و نگهبانی وجود ندارد و تنها کسانی که (به وسیله ایمان به خدا) مورد رحمت الهی قرار گیرند، اهل نجات هستند.».[۱۸]. شاید هنوز سخن نوح به پایان نرسیده بود که موج برخاست و مجال ادامه سخن را از کف او ربود و میان آن دو جدایی افکند و پسر نوح را در کام خود کشید. نوح که قبل از آن وعده نجات خاندان خود را از خدای سبحان دریافت کرده بود، در این وقت روی تضرّع و نیاز به درگاه پروردگار بینیاز کرد و گفت: «پروردگارا! پسر من جزء خاندان من است و وعده تو حق است»[۱۹]. و تو خود وعده کردی که من و خاندانم را نجات بخشی!
پروردگار متعال به نوح پاسخ داد: «وی از خاندان تو نیست... و چیزی را که بدان علم نداری از من درخواست مکن و تو را پند میدهم که از نادانان نباشی»[۲۰]، حضرت رضا(ع) در تفسیر این آیه فرمود: وی پسر صلبی و نسبی نوح بود، اما چون نافرمانی خدای عزوجل را نمود (و از آیین پدر پیروی نکرد) خداوند او را از پدر جدا کرد و از زمره خاندان نوح بیرون برد[۲۱]. یعنی در پیش گاه پروردگار متعال، عمل و کردار افراد میزان نزدیکی و دوری آنها به پیغمبر ان بزرگوار الهی و مردمان صالح درگاه پروردگار است و ارتباط خویشاوندی با آنان در این باره هیچ تأثیری ندارد و در وقت نزول عذاب به کار نمیآید. آری در این درگه سلمان فارسی[۲۲] بر اثر اطاعت حق و پیروی دستورهای رسول گرامی اسلام از زمره خاندان آن بزرگوار گشته و به افتخار «السلمان منا أهل البیت» مفتخر میگردد، ولی پسر نوح به جرم نافرمانی و پیروی نکردن دستورهای پدرش از خاندان وی جدا میشود و خطاب ﴿إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ﴾[۲۳] دربارهاش به نوح نازل میگردد.
روی هم رفته، از سؤال و جوابی که بین خدای تعالی و نوح ردّ و بدل شد، معلوم میشود که نوح از کفر درونی فرزندش بیخبر بود و گرنه با این تضرّع و زاری نجات او را از خدا درخواست نمیکرد؛ زیرا وی خود از خدا خواسته بود که: «پروردگارا دیّاری از کافران را بر روی زمین باقی مگذار.»..[۲۴] و با این جمله، نابودی همه کافران را از خدا درخواست کرده بود و از سوی دیگر خداوند نیز او را از وساطت درباره کافران ممنوع ساخته و صریحاً بدو گفته بود: «... درباره ظالمان مرا مخاطب نساز که غرق شدنی هستند»[۲۵]. و چون به کفر فرزند واقف گردید، دانست که عاطفه پدری او را به شتاب واداشته و چیزی را که از حقیقت آن آگاه نبوده و نمیبایستی از خدا بخواهد درخواست کرده و همین را برای خود لغزش دانست و زبان به عذرخواهی و استغفار گشوده گفت: «پروردگارا! به تو پناه میبرم که چیزی را از تو بخواهم که بدان علم ندارم و اگر تو مرا نیامرزی و مورد رحمت خویش قرار ندهی از زیانکاران خواهم بود»[۲۶]. و به گفته طبرسی در تفسیر آیه فوق، این سخنان دلیل بر کمال فروتنی نوح است که در این جا اظهار داشته، چون گناهی از وی سر نزده بود که بخواهد از آنها به درگاه خدا استغفار کند.[۲۷]
آیا توفان همه زمین را فرا گرفت؟
بعضی گفتهاند: توفان نوح، ویژه یک نقطه یا قسمتی از کره زمین بوده که نوح و قومش در آن سکونت داشتند و آنجا همان سرزمین عراق و نواحی کوفه بوده است. ایشان برای اثبات این حرف سخنانی نیز گفتهاند. اما بعید نیست از مجموع آیات قرآن کریم، و روایاتی که در این باره رسیده به انضمام شواهد دیگر، به دست آورد که توفان زمان نوح همگانی بوده و همه زمین را فرا گرفته است. چنانکه دعوت آن حضرت عمومی بود و ایشان جزء پیامبرانی است که بر تمام کره زمین مبعوث گشته و به اصطلاح جزء پیغمبران اولوالعزم بوده است. به گفته یکی از بزرگان تفسیر: این مطلب یعنی همگانی بودن دعوت، بهترین شاهد و قرینه بر عمومیت عذاب است، گذشته از این که از آیات قرآنی و روایات هم این مطلب به دست میآید؛ مثلاً میبینیم در آنجا که نوح(ع) درباره مردم نفرین میکند میگوید: «پروردگارا از کافران بر روی زمین دیّاری باقی مگذار»[۲۸]. و در آنجا که پسر را نصیحت کرده و به سوار شدن در کشتی دعوتش میکند میفرماید: «امروز از فرمان عذاب الهی حافظ و نگهبانی نیست جز آن کس را که خدا رحم کند»[۲۹]. یا خدای تعالی هنگام نزول عذاب به آن حضرت دستور میدهد که: «از هر حیوانی یک جفت در کشتی جای ده و با خود بردار»[۳۰] که منظور از این دستور، حفظ نسل حیوانات در کره زمین بوده و موضوع غرق همه اهل زمین مطرح بوده است. دیگر آنکه میبینیم خدای تعالی درباره نوح فرموده: «و ما ذریه او را باقیماندگان در روی زمین گرداندیم»[۳۱]. و چنان که پیش از این اشاره شد، تنها نسل نوح در زمین باقی ماندند و او را پدر دوم مردم روی زمین میدانند و جمعیت فعلی دنیا را به نژادهای مختلفی تقسیم میکنند که همگی نسبشان به فرزندان نوح میرسد، مثلاً مردم خاورمیانه را نژاد سامی مینامند.
در اعلام قرآن میگوید: در لوحههایی که از آشور به دست آمده، تاریخ به دو دوره ممتاز، یکی پیش از توفان و دیگری پس از توفان تقسیم شده است[۳۲]. همچنین در کتابهای مذهبی و تاریخی یونانیان قدیم، ایرانیان و هندیان نیز داستان توفانی که همه جا را فراگرفته ذکر شده است. علامه طباطبایی نیز در تفسیر سوره هود عبارتهایی که در کتابهای مزبور است، نقل کرده و در آخر نظر برخی از دانشمندان فیزیولوژی را آورده که گفتهاند وقتی ما قلههای کوهها را بررسی میکنیم، به فسیلهایی از حیوانات برخورد کرده و آثاری از حیوانات به دست میآوریم که معمولاً جز در آب نمیتوانستهاند زندگی کنند. ایشان همین مطلب را شاهد دیگری بر فراگیر بودن توفان دانستهاند. ابن اثیر و دیگران نیز از نظر تاریخی توفان را عالم گیر دانسته و گفتار مجوس را که منکر عمومیّت توفان بودهاند، از نظر تاریخ مردود دانسته و آیه فوق را گواهی بر سخن خویش گرفتهاند. مسعودی نیز در تاریخ مروج الذهب تصریح کرده که در توفان نوح همه زمین غرق شد[۳۳]. البته برخی احتمال دادهاند و آیات را نیز بر همین معنا حمل کردهاند که چون افراد بشر در آن روز منحصر به همان مردمی بود که نوح بر آنها مبعوث شد و آنها نیز فقط در همان قسمتی که توفان نوح آنجا را فرا گرفت، سکونت داشتند و در سایر نقاط زمین بشری و بلکه شاید جانداری وجود نداشت، و از این رو ممکن است توفان همان قسمتها را فرا گرفته و همه مردم و حیوانات آن روز به جز آنها که در کشتی بودند را نابود کرده باشد و نسل انسانها از فرزندان نوح و حیوانها نیز از همان که نوح داخل کشتی بُرد، باقی مانده باشند. که البته اثبات این مطلب به عهده گوینده آن است و ما سخن را به همین جا خاتمه میدهیم، والله أعلم.[۳۴]
پاسخ یک سؤال
سؤال دیگر این است: به چه دلیل بچههای بیگناه قوم نوح با پدران و مادران گنهکار خویش دچار توفان شدند؟ در مقام پاسخگویی باید به این مطلب توجه داشت که میان نابودی افراد انسان و حیوانات دیگر با عذاب الهی این ملازمه و ارتباط وجود ندارد و چنان نیست که هر نابودی چه عمومی و چه خصوصی که میان ملتها و نقاط مختلف زمین اتفاق میافتد، همه از روی عقوبت و انتقام الهی در مورد فرد فرد ملتهای نابود شده باشد، بلکه همه حوادث و بلاهای عمومی؛ مانند زلزله، وبا و طاعون که گروه گروه مردمان بدکار و نیکوکار و بزرگ و کوچک را یکجا نابود میکند، طبق یک قانون کلی و طبیعی است که هنگامی که جایی را فرا گرفت، همه را با خود نابود میکند اگر چه علت اساسی این بلاها نیز به هم خوردن نظام تکوین و اوضاع عالم است که آن هم باز بر اثر اعمال بد مردم و معلول گناهان است و خدای تعالی نعمتهایی را که به ملتی داد دگرگون نمیکند تا وقتی که خود آن ملت موجبات دگرگونی آن را فراهم کنند، اما وقتی نظام به هم خورد و بلا آمد به کوچک و بزرگ رحم نمیکند و همه را از بین میبرد. بعضی هم میگویند: چون خود این موضوع، یعنی آگاه شدن ستم گران از نابودی حیوانات و کودکانشان، موجب ناراحتی بیشتر و شدت عذاب آنان میشود، از این رو وقتی عذاب، قوم ستم کار را فرا گرفت اطفال و حیواناتشان را نیز شامل میگردد تا شکنجه بیشتری ببینند. در این جا روایتی نیز از حضرت رضا(ع) رسیده است که اگر از نظر سند معتبر باشد، در خصوص قوم نوح به خوبی رفع اشکال میکند. صدوق در علل و عیون از عبدالسلام هروی روایت کرده که گفت: «به حضرت رضا عرض کردم به چه علت خدای عزوجل در زمان نوح همه دنیا را غرق کرد با این که میان آنها اطفال و افراد بیگناه نیز وجود داشتند؟ حضرت فرمود: اطفال در آنها نبودند؛ زیرا خدای عزوجل از چهل سال پیش از توفان، مردان و زنان را عقیم کرد که دیگر صاحب فرزندی نشوند و از این رو نسلشان منقطع گردید و هنگامی که غرق شدند طفلی میان آنها نبود و خدای عزوجل بیگناهان را به عذاب خود نابود نکرد. و دیگران نیز که مستقیماً تکذیب نکرده بودند به واسطه اینکه به عمل تکذیب کنندگان راضی بودند غرق شدند»[۳۵].[۳۶]
پس از طوفان
در این که نوح و همراهانش چه اندازه در کشتی بودند، اختلاف نظر است. برخی گفتهاند که هفت روز در آن بودند، سپس آب فرو نشست و کشتی بر کوه جودی (کوهی است در موصل) قرار گرفت. برخی این مدت را بیش از یک ماه ذکر کردهاند و در حدیثی است که شش ماه در کشتی بودند. یعقوبی هم میگوید: از روزی که نوح داخل کشتی شد تا وقتی که از آن بیرون آمد، یک سال و ده روز طول کشید[۳۷]. در قرآن کریم بدون آنکه از مدت توقف نوح در کشتی سخن به میان آورد، جریان فرونشستن آب و قرار گرفتن کشتی را بر کوه جودی در یک آیه کوتاه بیان فرموده و آیه مزبور به قدری فصیح و زیباست که فصحای عرب آن زمان و دشمنان اسلام را به اعجاب واداشت و از آوردن مانند همین یک آیه ناتوان بودند و به عجز خود اعتراف کردند.
متن آیه چنین است: ﴿وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۳۸]. مرحوم طبرسی در مجمع البیان نقل کرده که کفار قریش خواستند مانند قرآن سخنی بیاورند. برای این کار چهل روز خوراک خود را نان سفید مغز گندم، گوشت برّه و شراب ناب قرار دادند تا ذهنشان پاک گردد. هنگامی که خواستند شروع به کار کنند، این آیه به گوششان خورد؛ ایشان به یک دیگر گفتند: این سخن شبیه کلام مخلوق نیست و کسی نمیتواند مانند آن بیاورد. از این رو از کار خود دست کشیده و مأیوسانه از هم جدا شدند[۳۹]. به هر صورت نوح و همراهانش از کشتی فرود آمدند و برای آغاز زندگی روی کره زمین، شروع به فعالیت کردند و به ساختن خانه و قلمه زدن درختان و تنظیم امور زندگی پرداختند.
در عمر نوح پس از توفان اختلاف است. برخی ۳۵۰ سال گفتهاند. یعقوبی در تاریخ خود ۳۶۰ سال و طبری در نقلی آن را ۳۴۸ سال ذکر کرده و در چند حدیث از ائمه بزرگوار ما ۵۰۰ سال نقل شده است[۴۰]. و پیش از این گفته شد که مجموع عمر آن بزرگوار را نیز در روایات بسیاری ۲۵۰۰ سال ذکر کردهاند و صدوق در کتاب امالی حدیث جامع و جالبی در این باره نقل کرده که ترجمه آن چنین است: وی به سندش از امام صادق(ع) روایت کرده که فرمود: نوح پیغمبر ۲۵۰۰ سال زندگی کرد که ۸۵۰ سال آن قبل از بعثت و نبوت و ۹۵۰ سال دیگر پس از بعثت بود که مردم را به خداپرستی دعوت میکرد. سپس ۲۰۰ سال سرگرم ساختن کشتی شد و ۵۰۰ سال نیز پس از فرود آمدن کشتی زنده بود که شهرها را بنا کرد و فرزندانش را در بلاد سکونت داد. آنگاه هنگامی که در آفتاب نشسته بود، ملک الموت نزد وی آمد و سلام کرد. نوح جوابش را داد و بدو گفت: حاجتت چیست؟ (و به چه منظوری آمدهای؟) ملک الموت پاسخ داد: آمدهام تا جانت را بگیرم! نوح پرسید: این مقدار مهلتم میدهی که از آفتاب به سایه بروم! گفت: آری نوح برخاست و به سایه آمد و رو به وی کرده گفت: ای ملک الموت! آنچه در دنیا بر من گذشت (و این عمر طولانی) همانند این بود که از آفتاب به سایه آمدم، اکنون مأموریت خود را انجام ده. و عزرائیل جان آن حضرت را گرفت[۴۱]. مسعودی در حدیثی نقل کرده که آن حضرت ۲۸۰۰ سال زندگی کرد و وقتی ملک الموت برای قبض روح وی آمد، نوح در آفتاب نشسته بود. ملک الموت سلام کرد و عرض کرد: خدای عزوجل مرا برای قبض روح شما فرستاده است. حضرت نوح فرمود: به من مهلت ده تا به آنجا بروم. و به زیر سایه درختی اشاره کرده بدان جا آمد و دراز کشید و به ملک الموت فرمود: مأموریت خود را انجام ده. عزرائیل پیش آمده گفت: ای کسی که میان فرزندان آدم عمرت از همه آنها طولانیتر بوده، دنیا را چگونه یافتی؟ نوح گفت: چیزی به یاد ندارم جز همین که از آفتاب به سایه آمدم[۴۲]. ابن اثیر گفته است: هنگامی که مرگ نوح در رسید، بدو گفتند: دنیا را چگونه دیدی؟ گفت: مانند خانهای که دو در داشت از یک در وارد شدم و از در دیگر بیرون رفتم[۴۳].[۴۴]
کشتی نوح «به نوح فرمان دادیم که کشتی بسازد، در حضور ما و طبق فرمان ما»[۴۵]. از کلمۀ «فرمان ما» چنین برمیآید که نوح چگونگی ساختن کشتی را نیز از فرمان خدا میآموخت، و باید همچنین باشد زیرا نوح پیش خود نمیدانست ابعاد عظمت طوفان آینده چه اندازه است تا کشتی خود را متناسب با آن بسازد، و این وحی الهی بود که او را در انتخاب بهترین کیفیتها یاری میکرد. در پایان به نوح هشدار میدهد که از این به بعد «دربارۀ ستمگران شفاعت و تقاضای عفو مکن؛ چراکه آنها محکوم به عذابند و مسلماً غرق خواهند شد»[۴۶].
اما چند جمله هم دربارۀ قوم نوح بشنویم: آنها به جای اینکه یک لحظه با مسألۀ دعوت نوح به طور جدی برخورد کنند و حداقل احتمال دهند که ممکن است این همه اصرار نوح(ع) و دعوتهای مکررش از وحی الهی سرچشمه گرفته، و مسأله طوفان و عذاب حتمی باشد، باز همانطور که عادت همۀ افراد مستکبر و مغرور است به استهزاء و مسخره ادامه دادند: «و هر زمان گروهی از اشراف قومش از کنار او میگذشتند و او و یارانش را سرگرم تلاش برای آماده ساختن چوبها و میخها و وسائل کشتیسازی میدیدند مسخره میکردند و میخندیدند و میگذشتند»[۴۷]. میگویند گروههای اشراف قوم نوح هر دسته نوعی استهزاء که مایۀ خنده و تفریح بود برای خود انتخاب میکردند. یکی میگفت: ای نوح مثل اینکه دعوی پیامبری نگرفت آخر سر، نجّار شدی!... دیگری میگفت: کشتی میسازی بسیار خوب، دریایش را هم بساز! هیچ آدم عاقل دیدهای در وسط خشکی کشتی بسازد؟!... بعضی دیگر شاید میگفتند: اوه کشتی به این بزرگی برای چه میخواهی لااقل کوچکتر بساز، که اگر بخواهی به سوی دریا بکشی برای تو ممکن باشد! میگفتند و قاهقاه میخندیدند و میگذشتند و این موضوع در خانهها و مرکز کارشان به اصطلاح سوژۀ بحثها بود، و با یکدیگر دربارۀ نوح و کم فکری پیروانش سخن میگفتند!: پیرمرد را تماشا کن آخر عمری به چه روزی افتاده است؟ حالا میفهمیم که اگر به سخنان او ایمان نیاوردیم حق با ما بود. اصلاً عقل درستی ندارد؟!
و اما نوح با استقامت فوقالعادهای که زائیده ایمان است با جدیت فراوان به کار خود ادامه میداد، و بیاعتنا به گفتههای بیاساس این کوردلان از خود راضی به سرعت پیشروی میکرد، و روز به روز اسکلت کشتی آمادهتر و مهیاتر میشد، فقط گاهی سربلند میکرد و این جملۀ کوتاه و پرمعنی را به آنها میگفت: «اگر امروز شما ما را مسخره میکنید ما نیز همینگونه در آیندۀ نزدیکی شما را مسخره خواهیم کرد»![۴۸] آن روز که شما در میان طوفان سرگردان خواهید شد و سراسیمه به هر سو میدوید و هیچ پناهگاهی نخواهید داشت و از میان امواج فریاد میکشید و التماس میکنید که ما را نجات ده آری آن روز مؤمنان بر افکار شما و غفلت و جهل و بیخبریتان میخندند. «در آن روز خواهید دانست چه کسی عذاب خوارکننده به سراغش خواهد آمد و مجازات جاودان دامنش را خواهد گرفت»[۴۹]. بدون شک کشتی نوح یک کشتی سادهای نبود با وسائل آن روز به آسانی و سهولت پایان نیافت، کشتی بزرگی بود که به علاوۀ بر مؤمنان راستین یک جفت از نسل هر حیوانی را در خود جای میداد و آذوقه فراوانی که برای مدتها زندگی انسانها و حیوانهائی که در آن جای داشتند حمل میکرد، چنین کشتی با چنین ظرفیت حتماً در آن روز بیسابقه بوده است، به خصوص که این کشتی باید از دریائی به وسعت این جهان با امواجی کوه پیکر سالم بگذرد و نابود نشود؛ لذا در بعضی از روایات میخوانیم که این کشتی هزار و دویست ذراع طول و ششصد ذراع عرض داشت! (هر ذراع حدود نیم متر است). در بعضی از روایات اسلامی آمده است که مدت چهل سال قبل از ظهور طوفان یک نوع بیماری به زنان قوم نوح دست داد که دیگر از آنان بچهای متولد نشد و این در واقع مقدمهای برای مجازات و عذاب آنان بود.
در گذشته دیدیم که چگونه نوح و مؤمنان راستین دست به ساختن کشتی نجات زدند و تن به تمام مشکلات و سخریههای اکثریت بیایمان مغرور دادند، و خود را برای طوفان، همان طوفانی که سطح زمین را از لوث مستکبران بیایمان پاک میکرد، آماده ساختند: حال قرآن سومین فراز این سرگذشت یعنی چگونگی نزول عذاب را بر این قوم ستمگر به طرز گویائی تشریح میکند. نخست میگوید: «این وضع همچنان ادامه داشت تا فرمان ما صادر شد و طلایع عذاب آشکار گشت و آب از درون تنور جوشیدن گرفت»![۵۰] در اینکه جوشیدن آب از تنور چه تناسبی با مسألۀ نزدیک شدن طوفان دارد در آن گفتگو بسیار شده است[۵۱].
به نظر میرسد که تنور به معنی حقیقی و معروف آن باشد و منظور از آن، تنور خاصی هم نباشد بلکه منظور بیان این نکته است هنگامی که آب از درون تنور که معمولاً مرکز آتش است جوشیدن گرفت نوح و یارانش متوجه شدند اوضاع به زودی دگرگون میشود و انقلاب و تحول نزدیک است «آب کجا آتش کجا»؟! به تعبیر دیگر هنگامی که دیدند سطح آب زیرزمینی چنان بالا آمده که از درون تنور که معمولاً در جای خشک و محفوظی ساخته میشود جوشیدن گرفته فهمیدند موضوع مهمی در پیش است و حادثۀ نوظهوری در شرف تکوین است، همین موضوع اخطار و علامتی بود برای نوح و یارانش که برخیزید و آماده شوید! شاید قوم غافل و بیخبر نیز جوشیدن آب را از درون تنور خانههایشان دیدند ولی مانند همیشه از کنار این گونه اخطارهای پرمعنی الهی چشم و گوش بسته گذشتند، حتی برای یک لحظه نیز به خود اجازۀ تفکر ندادند که شاید حادثهای در شرف تکوین باشد، شاید اخطارهای نوح واقعیت داشته باشد. در این هنگام به نوح «فرمان دادیم که از هر نوعی از انواع حیوانات یک جفت (نر و ماده) بر کشتی سوار کن»[۵۲] تا در غرقاب، نسل آنها قطع نشود. «و همچنین خاندانت را جز آنها که قبلاً وعدۀ هلاک آنها داده شده و نیز مؤمنان را بر کشتی سوار کن»[۵۳].[۵۴]
منابع
پانویس
- ↑ ﴿وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا﴾ «و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار» سوره نوح، آیه ۲۶.
- ↑ ﴿وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ * فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ﴾ «و (نوح) کشتی را میساخت و هر بار که سرکردگانی از قومش بر او میگذشتند او را به ریشخند میگرفتند؛ (نوح می) گفت: اگر ما را ریشخند کنید ما نیز شما را همانند ریشخندی که میکنید ریشخند خواهیم کرد * به زودی خواهید دانست که بر چه کس عذابی میرسد که او را خوار میگرداند و بر او عذابی پایا فرود میآید» سوره هود، آیه ۳۸-۳۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۱۵۹.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۱۵۹.
- ↑ ﴿وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ * وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ * فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ * حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ﴾ «و کشتی را زیر نظر ما و وحی ما بساز و با من درباره ستمگران سخن (از رهایی) مگو که آنان غرق خواهند شد * و (نوح) کشتی را میساخت و هر بار که سرکردگانی از قومش بر او میگذشتند او را به ریشخند میگرفتند؛ (نوح می) گفت: اگر ما را ریشخند کنید ما نیز شما را همانند ریشخندی که میکنید ریشخند خواهیم کرد * به زودی خواهید دانست که بر چه کس عذابی میرسد که او را خوار میگرداند و بر او عذابی پایا فرود میآید * (این بود) تا آنگاه که فرمان ما در رسید و (آب از) تنور فرا جوشید گفتیم در آن از هر گونهای دو تا (نر و ماده) بردار و (نیز) خانوادهات را- جز آن کس که درباره وی از پیش سخن رفته است- و (نیز) هر کس را که ایمان آورده است و جز اندکی همراه وی ایمان نیاورده بودند» سوره هود، آیه ۳۷-۴۰.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۷۴.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۳۳ - ۳۳۵.
- ↑ ﴿وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ * وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ﴾ «و گفت: بر آن سوار شوید! (که) راه افتادن و لنگر گرفتن آن با نام خداوند است؛ بیگمان پروردگارم آمرزندهای بخشاینده است * و آن (کشتی) آنان را در میان موجی کوهپیکر (پیش) میبرد و نوح پسرش را- که (هنوز) بر کرانهای بود- فرا خواند: پسرکم! با ما سوار شو و با کافران مباش!» سوره هود، آیه ۴۱-۴۲.
- ↑ ﴿وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ...﴾ «و آن (کشتی) آنان را در میان موجی کوهپیکر (پیش) میبرد.».. سوره هود، آیه ۴۱-۴۲.
- ↑ ﴿فَأَنْجَيْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ * ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِينَ * إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً وَمَا كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ﴾ «آنگاه ما او و کسانی را که در آن کشتی آکنده، همراه او بودند رهانیدیم * سپس بازماندگان را غرق کردیم * بیگمان در آن نشانهای است و بیشتر آنان مؤمن نبودند» سوره شعراء، آیه ۱۱۹-۱۲۱.
- ↑ ﴿فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلَائِفَ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ﴾ «او را دروغگو دانستند، ما هم او و کسانی را که با او بودند در کشتی رهایی بخشیدیم و آنان را جانشین (پیشینیان) گرداندیم و آنهایی را که آیات ما را دروغ شمردند غرق کردیم پس بنگر که سرانجام بیمدادهشدگان چگونه بود» سوره یونس، آیه ۷۳.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۷۵.
- ↑ ﴿وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ﴾ «و جز اندکی همراه وی ایمان نیاورده بودند» سوره هود، آیه ۴۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۴، ص۴۳۴.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۷۷.
- ↑ ﴿وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلَا تَكُنْ مَعَ الْكَافِرِينَ﴾ «و آن (کشتی) آنان را در میان موجی کوهپیکر (پیش) میبرد و نوح پسرش را- که (هنوز) بر کرانهای بود- فرا خواند: پسرکم! با ما سوار شو و با کافران مباش!» سوره هود، آیه ۴۲.
- ↑ ﴿قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ﴾ «او گفت: آنک به کوهی پناه میجویم که مرا از آب نگاه میدارد» سوره هود، آیه ۴۳.
- ↑ ﴿قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ﴾ «(نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرقشدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۳.
- ↑ ﴿وَنَادَى نُوحٌ رَبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنْتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ﴾ «و نوح پروردگارش را بخواند و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و بیگمان وعده تو راستین است و تو داورترین داورانی» سوره هود، آیه ۴۵.
- ↑ ﴿قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلَا تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ﴾ «فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست، بیگمان او کرداری ناشایسته است پس چیزی را که نمیدانی از من مخواه، من تو را اندرز میدهم که مبادا از نادانان باشی» سوره هود، آیه ۴۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۲۰.
- ↑ سلمان فارسی اهل یکی از روستاهای اصفهان بود.
- ↑ «فرمود: ای نوح! او از خاندان تو نیست» سوره هود، آیه ۴۶.
- ↑ ﴿وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا﴾ «و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار» سوره نوح، آیه ۲۶.
- ↑ ﴿وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ﴾ «و با من درباره ستمگران سخن (از رهایی) مگو که آنان غرق خواهند شد» سوره هود، آیه ۳۷.
- ↑ ﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلَّا تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُنْ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾ «گفت: پروردگارا! من از اینکه چیزی از تو بخواهم که بدان دانشی ندارم به تو پناه میبرم و اگر مرا نیامرزی و به من بخشایش نیاوری از زیانکاران خواهم بود» سوره هود، آیه ۴۷.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۷۷.
- ↑ ﴿وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا﴾ «و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار» سوره نوح، آیه ۲۶.
- ↑ ﴿لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ﴾ «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد» سوره هود، آیه ۴۳.
- ↑ ﴿حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ﴾ «(این بود) تا آنگاه که فرمان ما در رسید و (آب از) تنور فرا جوشید گفتیم در آن از هر گونهای دو تا (نر و ماده) بردار» سوره هود، آیه ۴۰.
- ↑ ﴿وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْبَاقِينَ﴾ «و تنها فرزندان او را باقی گذاردیم» سوره صافات، آیه ۷۷.
- ↑ اعلام قرآن، ص۶۴۷.
- ↑ کامل التواریخ، ج۱، ص۲۵ - ۲۶؛ مروج الذهب، ج۱، ص۱۸.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۷۹.
- ↑ علل الشرائع، ص۲۲؛ عیون اخبار الرضا، ص۲۳۱.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۸۱.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۱، ص۳۳۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۸.
- ↑ «و گفته شد: ای زمین آبت را فرو خور و ای آسمان (از باریدن) باز ایست! و آب فرو کشید و کار به پایان رسید و (کشتی) بر (کوه) جودی راست ایستاد و گفته شد: نابود باد گروه ستمکاران!» سوره هود، آیه ۴۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۵، ص۱۶۵.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۱۹؛ تاریخ طبری، ج۱، ص۱۳۱؛ بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۴۰ - ۳۴۱.
- ↑ صدوق، امالی، ص۳۰۶.
- ↑ اثبات الوصیه، ص۱۸.
- ↑ کامل التواریخ، ج۱، ص۷۳.
- ↑ رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء ص ۸۲.
- ↑ ﴿وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا﴾ «و کشتی را زیر نظر ما و وحی ما بساز» سوره هود، آیه ۳۷.
- ↑ ﴿وَلَا تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ﴾ «و با من درباره ستمگران سخن (از رهایی) مگو که آنان غرق خواهند شد» سوره هود، آیه ۳۷.
- ↑ ﴿وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ﴾ «و (نوح) کشتی را میساخت و هر بار که سرکردگانی از قومش بر او میگذشتند او را به ریشخند میگرفتند» سوره هود، آیه ۳۸.
- ↑ ﴿قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ﴾ «(نوح می) گفت: اگر ما را ریشخند کنید ما نیز شما را همانند ریشخندی که میکنید ریشخند خواهیم کرد» سوره هود، آیه ۳۸.
- ↑ ﴿فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ﴾ «به زودی خواهید دانست که بر چه کس عذابی میرسد که او را خوار میگرداند و بر او عذابی پایا فرود میآید» سوره هود، آیه ۳۹.
- ↑ ﴿حَتَّى إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ﴾ «(این بود) تا آنگاه که فرمان ما در رسید و (آب از) تنور فرا جوشید» سوره هود، آیه ۴۰.
- ↑ بعضی گفتهاند جوشیدن آب از درون تنور یک نشانۀ الهی بوده است برای نوح، تا او متوجه جریان شود و خود و یارانش با وسایل و اسباب لازم بر کشتی سوار شوند. گروهی دیگر احتمال دادهاند که تنور در اینجا در معنی مجازی و کنائی استعمال شده، اشاره به اینکه تنور خشم و غضب پروردگار فوران پیدا کرد و شعله ور شد، و این به معنی نزدیک شدن عذاب کوبندۀ الهی است، این تعبیر در فارسی و هم در زبان عربی آمده است که شدت غضب را تشبیه به فوران آتش میکنند.
- ↑ ﴿قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ﴾ «گفتیم در آن از هر گونهای دو تا (نر و ماده) بردار» سوره هود، آیه ۴۰.
- ↑ ﴿وَأَهْلَكَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ﴾ «و (نیز) خانوادهات را - جز آن کس که درباره وی از پیش سخن رفته است- و (نیز) هر کس را که ایمان آورده است بردار» سوره هود، آیه ۴۰.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، قصههای قرآن ص ۴۸.