سدرة المنتهی در قرآن
مقدمه
منظور از سدرة المنتهی هر چند در توصیف مراحل نخستین وحی به مفهوم ظاهری آن یعنی درختهای سدری است که پیامبر در هنگام تلقی وحی از غار حرا مشاهده میکرده، بیان شده، اما به دلیل برخی از خصوصیات سیاق این چند آیه در میان مفسران جای سؤال را به وجود آورده که آیا به معنای ظاهری آن است، یا نوعی استعاره و تشبیه است. به عنوان نمونه در تفسیر «عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهیٰ» گفته شده، یعنی حضرت محمد جبرئیل (ع) را دید در حالتی که جبرئیل کنار سدرة المنتهی بود، و سدره درختی است بالای آسمان هفتم در طرف راست عرش که دانش هر فرشتهای به آن منتهی میشود و این از کلبی و مقاتل روایت شده است. و از ابن عباس و ضحاک نقل شده است که سدرة المنتهی چیزی است که آنچه از زمین به آسمان میرود منتهای معراجش آنجاست و آنچه از آسمان از فرمان الهی میآید بآنجا منتهی میگردد. بعضی هم گفتهاند: ارواح شهدا تا آنجا بالا میروند. بعضی گفتهاند: آنچه از بالای سدرة المنتهی نازل میگردد در سدرة قرار میگیرد و سپس از آنجا تحویل گرفته میشود، و نیز آنچه که از ارواح به معراج میرود، سدره نهایت معراج آنان است و از آنجا تحویل گرفته میشود. و منتهی به معنای محل پایان یافتن است، و این درخت در معنای غیبی و معنوی آن چون پایان عروج - فرشتگان و سدره به آن اضافه شده است. و از مقاتل نقل شده که سدرة المنتهی همان درخت معروف (طوبی) است و نیز گفته شده که (سدره) درخت نبوت است[۱]. ﴿وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى * أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى * وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى * عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى * عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى * إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى * لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى﴾[۲].
نکات
در آیات فوق این محورها درباره پیامبر و سدرةالمنتهی مطرح گردیده است:
- نزول جبرئیل از افق اعلی بر پیامبر در سدرة المنتهی: ﴿وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى﴾[۳]؛ ﴿عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى﴾[۴].
- پیامبر اکرم شاهد برخی آیات الهی در سدرة المنتهی: ﴿عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى﴾[۵]؛ ﴿إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى﴾[۶]؛ ﴿لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى﴾[۷].
- پیامبر و رؤیت دو باره قلبی خداوند، در سدرة المنتهی: ﴿وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى * عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى﴾[۸].
- سدرة المنتهی از آیات برتر الهی: ﴿إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى﴾[۹]؛ ﴿لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى﴾[۱۰].
- ره نیافتن هیچ گونه خطا و انحراف، در مشاهدات قلبی پیامبر در سدرة المنتهی: ﴿إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى﴾[۱۱].[۱۲]
درختی بهشتی، تمثّل مقامی روحانی و منتهی الیه نزول امر الهی و صعودِ علوم و اعمال بندگان سدره از ماده «س - د - ر» و «سِدْر» در لغت به معنای درخت کُنار[۱۳] (صنوبر)[۱۴] و «تای» آن برای وحدت است[۱۵]. درخت یادشده کاربرد غذایی فراوانی ندارد؛ ولی از سایه آن میتوان بهره فراوان برد[۱۶]. «مُنتهی» نیز اسم مکان و مراد از آن، آسمان است[۱۷]؛ همچنین «سَدَر» به معنای تحیّر بصر نیز به کار رفته[۱۸]، و «سادر» به شخص متحیّر گفته میشود[۱۹]، بنابراین «سدره» مانند رِکْبه (سواری) اسم مصدر و «سدرهالمنتهی» به معنای حیرت دورتر است[۲۰]. به گفته برخی، اصل واحد در ماده «سِدْر» پیدایش حالت تحیّر بدون سبب اختیاری است و از این رو مستقلاً به مدح و ذم متصف نمیشود؛ برخلاف حیرت که چون در نتیجه شک و گمراهی پدید میآید، مذموم است و معنای یادشده با مقامات روحانی و معنوی و مراحل باطنی سلوک، تناسب دارد که برای سالک بر اثر توجه به عالم ملکوت و استغراق در جاذبه نور الهی حاصل میشود. بر این اساس «سدره» بر وزن «فِعْله» بر نوعی از تحیّر دلالت میکند و آن تحیّرِ موجود در مقام روحانی است[۲۱]. قرآن کریم اصطلاح «سدرهالمنتهی» را در آیات بیانگر معراج پیامبر(ص)[۲۲]، یک بار با همین ترکیب به کار برده و یک بار هم با «السدرة» به آن اشاره کرده و بهشت آدم(ع)[۲۳]، برزخ یا آخرت[۲۴]، یا جنت عقول[۲۵] (ملائکه) را نزدیک آن دانسته و گوشزد کرده که پیامبر(ص) بار دیگر جبرئیل یا خداوند را با رؤیت قلبی نزدیک سدرهالمنتهی دیده است[۲۶]: ﴿وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى * عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَى * عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى * إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى﴾[۲۷] برخی مفسران، «علّیین» در آیه ۱۸ سوره مطفّفین[۲۸] را نیز به سدرهالمنتهی تفسیر کردهاند[۲۹]. قرآن به توضیح سدرهالمنتهی نپرداخته و گویا بنای کلام الهی در این باره بر ابهام بوده، چنانکه آن را پوشیده از چیزی دانسته؛ ولی پوششش را بیان نکرده است.[۳۰].[۳۱] البته روایات و مشهور مفسران[۳۲] «سِدرَةِ المُنتَهی» را به درختی در آسمان هفتم تفسیر کردهاند که اعمال انسانها بدان منتهی و در آنجا با یکدیگر و نیز با امر الهی که از فوق سدره نازل میشود جمع میشوند[۳۳] و از این رو تشبیه آن به درخت کُنار، افزون بر اینکه طعمی گوارا و بویی خوش دارد[۳۴]، به سبب اجتماع عربها در سایه درخت یادشده است؛ زیرا در بیابان، درختی به اندازه آن، سایه ندارد[۳۵] و از همین رو مثالِ سایه درخت بهشتی معرفی شده است: ﴿فِى سِدْرٍۢ مَّخْضُودٍۢ﴾[۳۶] تعبیر «سدرهنشینان» نیز کنایه از ملائکه مقرب[۳۷]، مانند جبرئیل[۳۸] بوده که مقام او وسط سدرهالمنتهی است[۳۹] و همراه با وی شب قدر فرود میآیند[۴۰]: ﴿تَنَزَّلُ ٱلْمَلَـٰٓئِكَةُ...﴾[۴۱] بر پایه احادیث، فرشتگان نگهبان بر اعمال آفریدگان، نامه اعمال ایشان را تا آنجا میتوانند بالا ببرند و بالاتر از آن مجاز نیستند[۴۲]. به گفته برخی در قرآن و روایات از حقیقت شجره زیتونه: ﴿كَأَنَّهَا كَوْكَبٌۭ دُرِّىٌّۭ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍۢ مُّبَـٰرَكَةٍۢ زَيْتُونَةٍۢ...﴾[۴۳] برحسب مقامات گوناگون عارفان و درجات مختلف متذکّران با تعبیرهایی گوناگون، مانند شجره طوبا: ﴿طُوبَىٰ لَهُمْ وَحُسْنُ مَـَٔابٍۢ﴾[۴۴]، سدرهالمنتهی، مقام «أبیتُ عند ربی یطعمنی ویسقین» و شجره موسی: ﴿وَشَجَرَةًۭ تَخْرُجُ مِن طُورِ سَيْنَآءَ تَنۢبُتُ بِٱلدُّهْنِ وَصِبْغٍۢ لِّلْـَٔاكِلِينَ﴾[۴۵] یاد شده است[۴۶]، چنانکه برخی دیگر سدرهالمنتهی را همان شجره طوبا دانستهاند[۴۷]. برخی نیز سدرة المنتهی را درختی دانستهاند که زیر آن مؤمنان با پیامبر(ص) بیعت کردند؛ آنگاه خداوند آرامش را بر آنان فروفرستاد[۴۸]: ﴿لَّقَدْ رَضِىَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِى قُلُوبِهِمْ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَـٰبَهُمْ فَتْحًۭا قَرِيبًۭا﴾[۴۹] که البته این معنا برحسب ظاهر و بدون تأویل، ربطی به اصطلاح مورد بحث ندارد.[۵۰]
حقیقت سدره المنتهی
با توجه به اینکه آیه ۱۵ سوره نجم[۵۱] بهشت را نزد سدرهالمنتهی دانسته، سدرهالمنتهی در آسمانهاست؛ زیرا بهشت در آسمان است: ﴿وَفِى ٱلسَّمَآءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ﴾[۵۲]، چنانکه روایات و تفاسیر سدرهالمنتهی را در آسمان ششم[۵۳] - که پیامبر(ص) خلق کثیری از جمله کرّوبیان را دید که در آن موج میزنند[۵۴] -آسمان هفتم[۵۵]، فوق آسمان هفتم[۵۶] و در یمین عرش[۵۷] دانسته که از اصل عرش نشئت گرفته[۵۸] و شاخ و برگ آن بر سر حاملان عرش است[۵۹] و هر عالم یا فرشته مقرّب یا پیامبر مرسل را به آن منتهی و ماورای آن را غیب شمردهاند که جز خدا به آن آگاه نیست[۶۰]؛ همچنین امر الهی از فوق سدرهالمنتهی و نخست به سوی آن نازل میشود[۶۱] و نیز آنچه از زمین به سوی آن صعود میکند[۶۲] مانند دعا[۶۳]، اعمال صالح بندگان[۶۴]، ارواح سُعداء و اصحاب یمین[۶۵]، مقرّبان[۶۶]، شهداء[۶۷]، مؤمنان[۶۸] و هرکسی که به روش پیامبر(ص) عمل کند[۶۹] و نیز مقامات انبیا و ملائکه[۷۰]، همه به سدرهالمنتهی ختم میشوند و کسی جز پیامبر(ص) از آن نگذشته است[۷۱]، چنانکه امام سجاد(ع) در خطبه معروف خود در شام، خود را فرزند پیامبری خواند که از سدرهالمنتهی گذشته است[۷۲]. درباره اینکه آیا سدرهالمنتهی مادی بوده و مقصود از آسمان همین آسمان ظاهری است یا نه، برخی احتمال دادهاند[۷۳] مراد از سدرهالمنتهی مرتبهای باشد که اگر کسی از آن بگذرد از عالم صورت گذشته و وارد عالم معانی محض میشود و از این رو بعضی سدرهالمنتهی را به نهایت مراتب بهشت و آخر آن تفسیر کرده[۷۴] یا به اوصافی شبیه اوصاف اجسام وصف کردهاند[۷۵]؛ نظیر آنچه درباره آن از روایات نقل شده که درختی عظیم است[۷۶]، زیر آن بستری از زر خالص است[۷۷]، بار آن مانند سبوی بزرگ، شیرینتر از عسل، نرمتر از کَره[۷۸]، زینتی و متنوّع است، برگهای آن مانند گوش پیلاناند، از اصل آن ۴جوی جاریاند: دو نهر باطن در بهشت و دو نهر ظاهر در دنیا که نیل و فراتاند[۷۹] و نیز ۴ نهر آب خالص، شیر، شراب و عسل صافی از اصل آن جاری میشوند: ﴿...فِيهَآ أَنْهَـٰرٌۭ...عَسَلٍۢ مُّصَفًّۭى﴾[۸۰]، سطبری آن ۱۰۰ سال راه از ایام دنیاست[۸۱]. اگر سواری بر اسبی نشیند و بخواهد گِرد ساق آن بگردد، پیر گشته و عمرش تمام میشود و درختی است که هزار هزار شاخه دارد و هر شاخه هزار هزار برگ و یک برگ آن همه دنیا را سایه میکند[۸۲]. حضرت صادق(ع) ضمن عیادت از یکی از اصحاب خود که بیماریش شدت داشته و غصّه دخترانش را داشت، از پدران خویش نقل فرمود که علی(ع) از پیامبر(ص) شنید: در سدرهالمنتهی که تنها بودم یکی از شاخههای آن را دیدم که میوههایش مانند پستاناند و سر آنها رو به زمین است. دیدم از بعضی شیر، از بعضیعسل، از بعضی روغن، از بعضی شبیه نان سفید و از جایی لباس میریزد. گفتم: کاش جبرئیل بود و از او میپرسیدم اینها اشاره به چیست؟ از سوی خدا به قلبم الهام شد که اینها را برای دختران و پسران امت تو قرار دادیم. به پدران دختران بگو ما آنگونه که آفریدیم روزی میدهیم[۸۳]. عرفا نیز مقصود از سدرهالمنتهی را قوّه خیالِ عالَم کبیر، یعنی عالم مثال دانستهاند که واسطه میان عالَم امر و عالَم خلق است و حقایق کلی و معانی محض در آن صورت و شکل یافته و آسمان هفتم به جهت لطافت و شفافیت، مظهر آن است. بنابراین احتمال، مقصود از ملائکهای که دانش آنها به سدرهالمنتهی ختم میشود، ملائکه مثالی است و مراد از علومی که به آن منتهی میگردد، چه علوم فرشتگان و چه علوم انسانها، دانشهای جزئی است[۸۴]؛ زیرا همه معانی و حقایق موجود در عالم، چه در قوس صعود و چه در قوس نزول، دارای صورت مثالیاند که با کمالات آنها مطابقت دارند، چون مثال، محل ظهور حقایق است و هر حقیقتی از اسم ظاهر بهره دارد، بنابراین ارواح و عقول به اعتبار تجلی و ظهور در مراتب مثالی، دارای نحوهای تعیّن در عالم مثالاند و از اینرو پیامبر(ص) جبرئیل(ع) را در مقام سدره دید، در حالی که ۶۰۰ بال داشت و تنها یک بالِ آن افق را پُر کرده بود و دُرها و یاقوتهایی که شمار آنها را جز خدا نمیداند، از آن پراکنده میشدند[۸۵].
اصول اجسام نیز به عالم مثال منتهی میشوند، چنانکه صورت گیاه هنگامی که از ریشه قطع یا خشک شود به عالم مثال منتقل شده و اگر دارای طعم نیکو و بوی خوش باشد درخت بهشتی گشته و چنانچه تلخ و بدبو باشد، مانند زقّوم درخت جهنمی و خوراک گنهکاران میگردد: ﴿إِنَّ شَجَرَتَ ٱلزَّقُّومِ * طَعَامُ ٱلْأَثِيمِ﴾[۸۶]؛ همچنین برگشت نفوس جزئی به عالم یاد شده است، چنانکه برگشت نفوس کلی به عالم عقل کلی است[۸۷]. برخی با اشاره به معنای تأویلی، سدرهالمنتهی را عالم اسماء یعنی ظهور ذات به تعینات اسماء و صفات دانستهاند که خود برزخ و واسطه میان مرتبه احدیت (هویت صرفه) و مرتبه اعیان ثابته است. عالَم اسماء برزخیت کبرا دارد؛ بدین معنا که ابتدای تمام برازخ (مراتب متوسطه وجود) از آن اوست، چنانکه همه برازخ به آن منتهی میشوند، بنابراین منتهای سیر همه موجودات، ترقّیات عرفا و کاملان و مقامات امکان در سلسله صعودی است و از این جهت سدرهالمنتهی نامیده میشود؛ زیرا ارتقای به آن همراه با کمال حیرت و دهشت است[۸۸].، چنانکه به اعتبار ابتدای هبوط و نزول موجودات از آن در سلسله نزولی، به «شجره زیتونه» نامبردار است[۸۹]. بر این اساس «جنة المأوی» در آیه ﴿عِندَهَا جَنَّةُ ٱلْمَأْوَىٰٓ﴾[۹۰] اشاره به بهشت برینی است که ارواح شهیدانِ عاشقی که کُشته شمشیر صدق و اخلاص و نیزه ریاضت و مجاهده با نفساند در آن جای میگیرند. بهشت یادشده نیز هویتی است که در شجره واحدیت به نام سدرة المنتهی ظهور داشته و ضمیر «عِندَها» در آیه یادشده، به آن اشاره دارد: ﴿فِى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍۢ مُّقْتَدِرٍۭ﴾[۹۱] بر پایه روایات، هنگامی که پیامبر(ص) به سدرهالمنتهی رسید جبرئیل(ع) ضمن معرفی آن، اشتیاق سدرهالمنتهی به امیرمؤمنان(ع) را به وی اعلام کرد، چنانکه روایت شده که خداوند فاطمه(س) را به علی(ع) نزد سدرهالمنتهی تزویج فرمود[۹۲]. امام صادق(ع) در روایتی در تفسیر سدرهالمنتهی، اصل آن را ثابت و فرع آن را در آسمان دانسته و فرموده است: پیامبر(ص) ریشه سدرهالمنتهی، علی(ع) ساقه آن، فاطمه(س) شاخه اصلی و موجب زیاد شدن سدرهالمنتهی، امامان(ع) شاخههای فرعی آن و شیعیان ایشان برگهای آناند: ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلًۭا كَلِمَةًۭ طَيِّبَةًۭ كَشَجَرَةٍۢ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌۭ وَفَرْعُهَا فِى ٱلسَّمَآءِ﴾[۹۳]، چنانکه فرموده است: اصل شجره طوبا در بهشت، در خانه پیامبر(ص) و خانه علی(ع) بوده و در خانه هریک از شیعیان شاخهای از آن هست[۹۴]. در زیارت امیرمؤمنان علی(ع) نیز، ایشان شجره طوبا و سدرهالمنتهی خوانده شده، چنانکه در زیارت حضرت مهدی(ع) بر آن حضرت، فرزند شجره طوبا و سدرهالمنتهی اطلاق و خود، ناظر آن دو معرفی شده است[۹۵]. گفتنی است که نفس انسان در صورت کمال در علم و عمل مانند شجره طیبهای است که میوه آن علوم حقیقی و معارف یقینی است. براین اساس، توضیح روایات یادشده از جهت علم آن است که معارف الهی به ویژه آنچه مربوط به احوال آخرت بوده و با فکر و اندیشه تنها، نمیتوان بدان دست یافت، از چراغ فروزان نبوت پیامبر(ص) و نور ولایت امیرمؤمنان(ع) روشن گشته و شکوفههای علوم الهی و معارف حقیقی در دلهای عارفان امت مرحومه از بذر ولایت و درخت هدایت وی نشئت گرفتهاند و انتشار مییابند، چنانکه پیامبر(ص) فرمود: {{متن حدیث|أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا و همچنین نسبت ذات مقدس ایشان به دیگر اولیا و عالمان در ولادت معنوی، نسبت آدم ابوالبشر به دیگر مردمان در ولادت ظاهری است، از این رو از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «يا علي! أنا و أنت أبوا هذه الاُمّه»[۹۶]. تابش انوار الهی بر سدرهالمنتهی قرآن کریم در آیه ۱۶ سوره نجم[۹۷] با ابهام و بیتبیین، سدرهالمنتهی را پوشیده از چیزی دانسته است. شاید ابهام یادشده برای بزرگداشت آن چیزی است که سدرهالمنتهی را پوشانده است[۹۸]. مفسران، با توجه به روایات، در تعیین و توضیح آن گفتهاند: انوار الهی سدرهالمنتهی را فرا گرفت؛ به گونهای که شاخههای آن به لؤلؤ، یاقوت، زبرجد و زمرّد بدل شدند و برخلاف کوه طور که با تجلی الهی نابود شد و موسی(ع) مدهوش افتاد[۹۹]، پیامبر(ص) تزلزلی پیدا نکرد و سدرهالمنتهی نیز ثابت ماند[۱۰۰] و به حدی از حُسن و زیبایی رسید که واصفان از وصف آن عاجزند. پیامبر(ص) در شب معراج تا سدره بر بُراق سوار بود و از آنجا با رَفْرَفی سبز از بهشت، نظیر صندوق - که به گفته برخی، صورت همّت گسترده آن حضرت بود که بر همه عالم احاطه داشت - بالا رفت و بر فراز عرش قرار گرفت، در حالی که جبرئیل به جهت مقیّد بودن به قید حدود: ﴿وَمَا مِنَّآ إِلَّا لَهُۥ مَقَامٌۭ مَّعْلُومٌۭ﴾[۱۰۱] از وی بازماند و دیگر صدای ملائکه را نمیشنید و تمام آفریدگان را به جز خود مُرده دید و صدای نوشتن قلم را میشنید[۱۰۲]، چنانکه شعار وحدانیت خدا، رسالت خویش و صدارت و وزارت علیبنابیطالب(ع) را در گوشههای عرش نوشته دید[۱۰۳] در این حال، به پروردگار نزدیک شد و خدا را با قلب خود و با دیدن آیات الهی مشاهده کرد[۱۰۴]: ﴿لَقَدْ رَأَىٰ مِنْ ءَايَـٰتِ رَبِّهِ ٱلْكُبْرَىٰٓ﴾[۱۰۵] و با رعایت ادب و کمال توجّه[۱۰۶]، به گفتوگو با وی پرداخت[۱۰۷]: ﴿مَا زَاغَ ٱلْبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ﴾[۱۰۸] خداوند آیات پایانی سوره بقره را به آن حضرت بیوساطت فرشته، وحی فرمود[۱۰۹] و او را با آیه ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ...﴾[۱۱۰] ندا داد[۱۱۱] و ۵۰ نماز را بر امت ایشان واجب ساخت[۱۱۲]. در پی ملاقات پیامبر(ص) با موسی(ع) در آسمانها به هنگام نزول حضرت و توصیه وی مبنی بر درخواست تخفیف در تکلیف یادشده، به جهت طاقتفرسا بودن آن برای امت، آن حضرت در عروج دوباره خویش و ملاقات مجدّد پروردگار [۱۱۳] تخفیف خواست تا به ۵ نماز کاهش یافت[۱۱۴]. بنابر احتمالی دیگر در آیه ۱۳ سوره نجم پیامبر(ص) به هنگام نزول، بار دیگر جبرئیل(ع) را به صورت اصلی خویش یعنی با صورتی دیده است که در آسمان دارد[۱۱۵]. برخی، سدره را پوشیده از پروانههای زرّین و زنده و فرشتگان بیشماری میدانند که شمارشان را جز خدا نمیداند و بسان کلاغها که بر درخت مینشینند، سدره را پوشاندهاند[۱۱۶]. پیامبر(ص) فرمود: بر هر برگی از برگهای آن فرشتهای را دیدم ایستاده، تسبیح و تهلیل خدا میکند[۱۱۷]. آنان آنگونه که مردم کعبه را زیارت میکنند به سدرهالمنتهی تبرک میجویند[۱۱۸]. گفتهاند: آنها با اجازه خداوند برای دیدار پیامبر(ص) بر آن اجتماع کرده بودند[۱۱۹]. برخی با توجه به معنای تأویلی سدره، آیه ۱۶ سوره نجم[۱۲۰] را اشاره به کثرت مظاهر اسماء و صفات حق دانستهاند که شجره واحدیت را (سدرهالمنتهی) پوشاندهاند؛ زیرا گرچه کلیات اسماء متناهیاند، جزئیات آنها نامتناهی هستند[۱۲۱].[۱۲۲]
منابع
پانویس
- ↑ مجمع البیان، ج ۲۳، ص ۳۹۰.
- ↑ «و او در افق فراتر بود. سپس نزدیک شد و فروتر آمد. آنگاه (میان او و پیامبر) به اندازه دو کمان یا نزدیکتر رسید. پس آیا شما با او در آنچه میبیند، بگو- مگو میکنید؟ و به یقین او را در فرودی دیگر، (نیز) دیده بود. کنار درخت سدری که در واپسین جای است» سوره نجم، آیه ۸-۱۸..
- ↑ «و او در افق فراتر بود * سپس نزدیک شد و فروتر آمد» سوره نجم، آیه ۷-۸.
- ↑ «کنار درخت سدری که در واپسین جای است» سوره نجم، آیه.
- ↑ «کنار درخت سدری که در واپسین جای است» سوره نجم، آیه ۱۴.
- ↑ «هنگامی که آن درخت سدر را فرو پوشاند، آنچه فرو پوشاند» سوره نجم، آیه ۱۶.
- ↑ «بیگمان برخی از نشانههای بزرگ پروردگارش را دیده است» سوره نجم، آیه ۱۸.
- ↑ «و به یقین او را در فرودی دیگر، (نیز) دیده بود * کنار درخت سدری که در واپسین جای است» سوره نجم، آیه ۱۳-۱۴.
- ↑ «هنگامی که آن درخت سدر را فرو پوشاند، آنچه فرو پوشاند» سوره نجم، آیه ۱۶.
- ↑ «بیگمان برخی از نشانههای بزرگ پروردگارش را دیده است» سوره نجم، آیه ۱۸.
- ↑ «هنگامی که آن درخت سدر را فرو پوشاند، آنچه فرو پوشاند * چشم (وی سوی دیگر) نگشت و کژ ندید» سوره نجم، آیه ۱۶-۱۷.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱، ص ۷۰۲.
- ↑ لسان العرب، ج۶، ص۲۱۳؛ لغت نامه، ج۹، ص۱۳۵۲۰، «سدره».
- ↑ حاشیه شیخ زاده، ج۸، ص۱۲.
- ↑ لسان العرب، ج۶، ص۲۱۳؛ المیزان، ج۱۹، ص۳۱.
- ↑ مفردات، ص۴۰۳، «سدره».
- ↑ المیزان، ج۱۹، ص۳۱.
- ↑ مفردات، ص۴۰۳؛ لسان العرب، ج۶، ص۲۱۳؛ بصائر ذوی التمییز، ج۳، ص۲۰۵.
- ↑ مفردات، ص۴۰۳؛ لسان العرب، ج۶، ص۲۱۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۲۹۲.
- ↑ التحقیق، ج۵، ص۸۴، «سدره».
- ↑ المیزان، ج۱۹، ص۳۱.
- ↑ کشف الاسرار، ج۹، ص۳۶۱؛ مجمع البیان، ج۹، ص۲۶۵.
- ↑ المیزان، ج۱۹، ص۳۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۲۶۵؛ کشف الاسرار، ج۹، ص۳۶۱؛ شرح الاسماء، ج۱، ص۵۶۹.
- ↑ روض الجنان، ج۱۸، ص۱۷۴.
- ↑ «و به یقین او را در فرودی دیگر، (نیز) دیده بود * کنار درخت سدری که در واپسین جای است * که نزد آن بوستانسراست * هنگامی که آن درخت سدر را فرو پوشاند، آنچه فرو پوشاند» سوره نجم، آیه ۱۳-۱۶.
- ↑ ﴿كَلَّآ إِنَّ كِتَـٰبَ ٱلْأَبْرَارِ لَفِى عِلِّيِّينَ﴾ «نه چنین است؛ کارنامه نیکان در «علّیین» است» سوره مطفّفین، آیه ۱۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۹۲؛ التفسیرالکبیر، ج۳۱، ص۹۷؛ حاشیه شیخ زاده، ج۸، ص۵۴۲.
- ↑ المیزان، ج۱۹، ص۳۱.
- ↑ ﴿إِذْ يَغْشَى ٱلسِّدْرَةَ مَا يَغْشَىٰ﴾ «هنگامی که آن درخت سدر را فرو پوشاند، آنچه فرو پوشاند» سوره نجم، آیه ۱۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۲۹۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۲۶۵؛ کنزالدقائق، ج۱۲، ص۴۸۴؛ المیزان، ج۱۹، ص۳۱.
- ↑ حاشیه شیخ زاده، ج۸، ص۱۲.
- ↑ حاشیه شیخ زاده، ج۸، ص۱۲؛ کنزالدقائق، ج۱۲، ص۴۸۴.
- ↑ «زیر درختان سدر بیخار» سوره واقعه، آیه ۲۸.
- ↑ لغت نامه، ج۹، ص۱۳۵۲۰.
- ↑ رحمة من الرحمن، ج۲، ص۵۱۸؛ روح البیان، ج۹، ص۲۶۴.
- ↑ شرح فصوص الحکم، ص۸۵۳؛ تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۹۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۸۹؛ حاشیه شیخ زاده، ج۸، ص۶۵۰.
- ↑ سوره قدر، آیه ۴.
- ↑ علل الشرایع، ج۲، ص۳۰۰؛ تفسیر لاهیجی، ج۴، ص۲۹۳.
- ↑ سوره نور، آیه ۳۵.
- ↑ سوره رعد، آیه ۲۹.
- ↑ «و نیز درختی را که از طور سینا بیرون میآید که (دانه) روغنی و نانخورشی برای خورندگان میرویاند» سوره مؤمنون، آیه ۲۰.
- ↑ تفسیر صدر المتالهین، ج۴، ص۳۷۳.
- ↑ بیان السعاده، ج۴، ص۱۲۲.
- ↑ مفردات، ص۴۰۳، «سدره».
- ↑ «به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامی که با تو در زیر آن درخت بیعت میکردند پس آنچه در دل داشتند معلوم داشت، از این رو آرامش را بر آنها فرو فرستاد و به پیروزی زودرسی پاداششان داد» سوره فتح، آیه ۱۸.
- ↑ اسحاقنیا تربتی، سید رضا، سدرةالمنتهی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵، ص ۲۹۲.
- ↑ ﴿عِندَهَا جَنَّةُ ٱلْمَأْوَىٰٓ﴾ «که نزد آن بوستانسراست» سوره نجم، آیه ۱۵.
- ↑ «و روزی شما و آنچه به شما نوید میدهند در آسمان است» سوره ذاریات، آیه ۲۲.
- ↑ جامع البیان، ج۲۷، ص۷۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۶۱۰.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۴؛ المیزان، ج۱۹، ص۳۱؛ بیان السعاده، ج۴، ص۱۲۳.
- ↑ التحریر والتنویر، ج۲۷، ص۱۰۰؛ بیان السعاده، ج۴، ص۱۲۲.
- ↑ جامع البیان، ج۷، ص۷۳؛ مجمع البیان، ج۹، ص۲۶۵؛ بیان السعاده، ج۴، ص۱۲۲.
- ↑ جامع البیان، ج۲۷، ص۷۰؛ روض الجنان، ج۱۸، ص۱۷۱؛ تفسیر صدر المتالهین، ج۷، ص۴۹.
- ↑ روض الجنان، ج۱۸، ص۱۷۱.
- ↑ جامع البیان، ج۲۷، ص۷۰؛ تفسیر ابن عربی، ج۲، ص۵۵۶؛ بیان السعاده، ج۴، ص۱۲۲.
- ↑ جامع البیان، ج۲۷، ص۷۰؛ تفسیر صدر المتالهین، ج۷، ص۴۹.
- ↑ جامع البیان، ج۲۷، ص۷۰.
- ↑ روض الجنان، ج۱۸، ص۱۷۱.
- ↑ کنزالدقائق، ج۱۲، ص۴۸۴.
- ↑ تفسیر صدر المتالهین، ج۷، ص۴۸.
- ↑ تفسیر ابن عربی، ج۲، ص۵۵۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۲۶۵؛ تفسیر ابن عربی، ج۲، ص۵۵۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۹۲.
- ↑ جامع البیان، ج۱۵، ص۱۵؛ ج۲۷، ص۷۰.
- ↑ کشف الاسرار، ج۹، ص۲۶۰؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۱۶۲.
- ↑ کشفالاسرار، ج۹، ص۲۶۰؛ کنزالدقائق، ج۱۲، ص۴۸۵؛ تفسیر لاهیجی، ج۴، ص۲۹۳.
- ↑ الاحتجاج، ج۲، ص۱۳۳؛ کنزالدقائق، ج۱۲، ص۴۸۴.
- ↑ تفسیر صدر المتالهین، ج۷، ص۴۷.
- ↑ تفسیر ابن عربی، ج۲، ص۵۵۶؛ سفینة البحار، ج۲، ص۶۱۴.
- ↑ تفسیر صدر المتالهین، ج۷، ص۴۷.
- ↑ کشف الاسرار، ج۵، ص۴۹۲.
- ↑ روض الجنان، ج۱۸، ص۱۷۲.
- ↑ روض الجنان، ج۱۸، ص۱۷۳؛ کشف الاسرار، ج۹، ص۳۶۱.
- ↑ کشف الاسرار، ج۵، ص۴۹۲؛ روض الجنان، ج۱۸، ص۱۷۲.
- ↑ سوره محمّد، آیه ۱۵.
- ↑ تفسیر لاهیجی، ج۴، ص۲۹۴؛ کنزالدقائق، ج۱۲، ص۴۸۵.
- ↑ روضالجنان، ج۱۸، ص۱۷۱-۱۷۲.
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۷؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۵۳.
- ↑ تفسیر صدر المتالهین، ج۷، ص۴۷.
- ↑ الدرالمنثور، ج۶، ص۵۶۰؛ روح البیان، ج۹، ص۲۶۴؛ حاشیه شیخ زاده، ج۸، ص۱۱.
- ↑ «بیگمان درخت زقّوم، * خوراک گناهکار است» سوره دخان، آیه ۴۳-۴۴.
- ↑ اسفار، ج۹، ص۳۵۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۲۹۲؛ بیان السعاده، ج۴، ص۱۲۲.
- ↑ شرح منظومه، ج۵، ص۱۷۶؛ دررالفوائد، ج۲، ص۳۸۱-۳۸۲.
- ↑ «که نزد آن بوستانسراست» سوره نجم، آیه ۱۵.
- ↑ «در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۵.
- ↑ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۰۴.
- ↑ «آیا درنیافتهای که خداوند چگونه به کلمهای پاک مثل میزند که همگون درختی پاک است، ریشهاش پابرجاست و شاخهاش سر بر آسمان دارد» سوره ابراهیم، آیه ۲۴.
- ↑ الصافی، ج۳، ص۷۰.
- ↑ بحار الانوار، ج۹۹، ص۱۱۷.
- ↑ اسفار، ج۵، ص۳۷۸-۳۸۰.
- ↑ ﴿إِذْ يَغْشَى ٱلسِّدْرَةَ مَا يَغْشَىٰ﴾ «هنگامی که آن درخت سدر را فرو پوشاند، آنچه فرو پوشاند» سوره نجم، آیه ۱۶.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۲۶۶؛ التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۲۹۳؛ حاشیه شیخ زاده، ج۸، ص۱۲.
- ↑ ﴿وَلَمَّا جَآءَ مُوسَىٰ لِمِيقَـٰتِنَا وَكَلَّمَهُۥ رَبُّهُۥ قَالَ رَبِّ أَرِنِىٓ أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَن تَرَىٰنِى وَلَـٰكِنِ ٱنظُرْ إِلَى ٱلْجَبَلِ فَإِنِ ٱسْتَقَرَّ مَكَانَهُۥ فَسَوْفَ تَرَىٰنِى فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُۥ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُۥ دَكًّۭا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًۭا فَلَمَّآ أَفَاقَ قَالَ سُبْحَـٰنَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَا۠ أَوَّلُ ٱلْمُؤْمِنِينَ﴾ «و چون موسی به وعدهگاه ما آمد و پروردگارش با وی سخن سر کرد، گفت: پروردگارا! خویش را به من بنمای تا در تو بنگرم، فرمود: مرا هرگز نخواهی دید اما در این کوه بنگر! اگر بر جای خود استوار ماند مرا نیز خواهی دید و همین که پروردگارش بر آن کوه تجلّی کرد آن را با خاک یکسان ساخت و موسی بیهوش افتاد و چون به خویش آمد، گفت: پاکا که تویی! به پیشگاهت توبه آوردم و من نخستین مؤمنم» سوره اعراف، آیه ۱۴۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۲۹۳؛ حاشیه شیخ زاده، ج۸، ص۱۲.
- ↑ «و هیچ یک از ما (فرشتگان) نیست مگر که جایگاهی معیّن دارد» سوره صافّات، آیه ۱۶۴.
- ↑ مسند احمد، ج۶، ص۱۷۴-۱۷۵؛ سبل الهدی، ج۳، ص۵۱؛ التحریر و التنویر، ج۲۷، ص۱۰۱
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۶؛ بحار الانوار، ج۳۶، ص۳۶.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۱۱؛ مجمع البیان، ج۹، ص۲۶۶؛ المیزان، ج۱۹، ص۳۲.
- ↑ «بیگمان برخی از نشانههای بزرگ پروردگارش را دیده است» سوره نجم، آیه ۱۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۹، ص۲۶۶؛ کشف الاسرار، ج۹، ص۳۶۲.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۶۱۰.
- ↑ «چشم (وی سوی دیگر) نگشت و کژ ندید» سوره نجم، آیه ۱۷.
- ↑ کشف الاسرار، ج۹، ص۳۶۲؛ التحریر و التنویر، ج۲۷، ص۱۰۷.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۸۵.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۱۱.
- ↑ التحریر والتنویر، ج۲۷، ص۱۰۱.
- ↑ ﴿وَلَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً أُخْرَىٰ﴾ «و به یقین او را در فرودی دیگر، (نیز) دیده بود» سوره نجم، آیه ۱۳.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۱۲؛ مسند احمد، ج۳، ص۶۱۷؛ ج۵، ص۲۳۷؛ صحیح البخاری، ج۱، ص۱۰۷.
- ↑ روض الجنان، ج۱۸، ص۱۷۰-۱۷۱؛ روح البیان، ج۹، ص۲۶۴.
- ↑ جامع البیان، ج۲۷، ص۷۵؛ کشف الاسرار، ج۵، ص۴۹۲؛ مجمع البیان، ج۹، ص۲۶۵.
- ↑ روض الجنان، ج۱۸، ص۱۷۳؛ حاشیه شیخ زاده، ج۸، ص۱۲.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۸، ص۲۹۳.
- ↑ الدرالمنثور، ج۶، ص۱۶۲.
- ↑ ﴿إِذْ يَغْشَى ٱلسِّدْرَةَ مَا يَغْشَىٰ﴾ «هنگامی که آن درخت سدر را فرو پوشاند، آنچه فرو پوشاند» سوره نجم، آیه ۱۶.
- ↑ روح البیان، ج۹، ص۲۶۸.
- ↑ اسحاقنیا تربتی، سید رضا، سدرةالمنتهی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵، ص ۲۹۴.