تربیت کودک

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۹ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

واژه تربیت، مصدر باب تفعیل از ماده "ربی یربو"، به معنای رشد و در کتب لغت به معنای رشد دادن آمده است[۱]؛ اما تربیت، در اصطلاح، به معنای فراهم آوردن زمینه برای پرورش استعدادهای درونی هر موجود و به ظهور و فعلیت رسانیدن امکانات بالقوه موجود در درون اوست[۲].

در منابع اسلامی، رهنمودهای گسترده‌ای از پیامبر اکرم (ص) درباره اصول و مبانی تربیت کودک در ابعاد مختلف جسمانی و روحانی، بیان و درباره مراحل تربیت و ویژگی‌های هر یک، مانند ازدواج و آداب آن، توصیه‌هایی درباره دوران بارداری و شیر خوارگی، محبت و عدالت ورزی به کودکان و رعایت موازین دیگر پرورشی که هر یک فصلی از تربیت اسلامی است، روایات بسیاری از وجود شریف نبی اکرم (ص) نقل شده است. در ادامه به برخی از این روایات اشاره خواهیم کرد[۳].

تربیت کودک از نظر پیامبر اکرم (ص)

در نگاه رسول خدا (ص) دوره تربیت کودک، به دو دوره پیش از تولد و پس از تولد تقسیم می‌شود. در دوره پیش از تولد، به انتخاب همسر، آداب زناشویی و مراقبت‌های ایام بارداری پرداخته می‌شود. این دوره، زمینه ساز و اساس تربیت کودک، بعد از تولد است؛ از این‌رو، از حضرت رسول (ص) درباره این دوران روایت‌های فراوانی نقل شده است[۴].[۵]

پیش از تولد

امروزه از نظر علمی، نقش پدر و مادر در انتقال صفات ظاهری و باطنی - که از آن با عنوان "عامل وراثت" یاد می‌شود. بر کسی پوشیده نیست؛ لذا انتخاب همسرانی مناسب و شایسته گامی اساسی در تربیت فرزندانی صالح و سالم در آینده است؛ پیامبر (ص) نیز ضمن تشویق جوانان به ازدواج، به آنها توصیه می‌کرد که در انتخاب همسر، بیشتر دقت کنند تا فرزندانی صالح و شایسته داشته باشند.

رسول خدا (ص) در حدیثی فرموده است: "بنگر که فرزندت را در کدام رحم قرار می‌دهی؛ زیرا اصل و ریشه، اثرگذار است"[۶] و در حدیثی دیگر از ایشان چنین نقل شده است: "برای نطفه‌های خود بهترین رحم‌ها را برگزینید؛ چرا که زنان، فرزندانی همانند برادران و خواهران خود به دنیا می‌آورند"[۷].

رسول خدا (ص) جوانان را از ازدواج با خانواده‌های پست نیز نهی می‌کرد. روزی فرمود: "از گلی که در مزبله روییده است، بر حذر باشید؛ گفتند: ای رسول خدا (ص) گلی که در مزبله روییده چه گلی است؟ فرمود: زن با جمال که در خانواده‌ای پست بزرگ شده است[۸].[۹]

غذای حلال

رسول خدا (ص) لقمه حلال را هم از عوامل بسیار مهم در شکل گیری شخصیت آینده کودک برشمرده است؛ گرچه رعایت حلال و حرام الهی در تمام دوران زندگی فرد لازم است؛ اما توجه به حلال و حرام، پیش و پس از ایام بارداری، اهمیت بسیار بیشتری در شکل پذیری شخصیت آینده کودکان دارد؛ از این‌رو، بر آن بیشتر تأکید شده است. رسول خدا (ص) در این باره فرموده است: "کسی که گوشت و پوستش از مال حرام روییده باشد، به بهشت داخل نمی‌شود. چنین کسی به آتش دوزخ شقاوت شایسته‌تر است [تا سعادت]"[۱۰].

در حدیثی دیگر آمده است که خاتم انبیا (ص) به عبداللّه بن مسعود می‌فرماید: "ای پسر مسعود، حرام مخور، حرام نپوش، از [راه] حرام زن نگیر و از خدا نافرمانی نکن؛ زیرا خداوند به ابلیس می‌فرماید: "با بانگ خویش، هر که را می‌توانی از جای برکن [هرچه لشکر و نیرو داری جمع کن] و با سوارگان و پیادگانت بر آنان (حرام خواران) بتاز و در اموال و فرزندان آنان شریک شو و به آنان وعده بده و [البته] شیطان به آنها جز فریب، وعده نمی‌دهد"[۱۱].[۱۲]

رعایت آداب زناشویی

رسول خدا (ص) بر رعایت آداب زناشویی نیز بسیار تأکید می‌ورزید. ایشان نقش و اهمیت بسیار حالت‌ها و زمان‌ها را در زمان بسته شدن نطفه فرزند به مردم یادآوری و زوج‌ها را به رعایت آنها توصیه فرموده است. در منابع روایی معتبر شیعه و سنی، روایات بسیاری در این باره از رسول خدا (ص) نقل شده است[۱۳].

مراقبت‌های ایام بارداری

دوران بارداری از سرنوشت سازترین و حساس‌ترین دوران زندگی است. در این دوره، شالوده سعادت و شقاوت شخص در شکم مادر پی ریزی می‌شود؛ چنانکه در حدیثی از رسول خدا (ص) آمده است: «السَّعِيدُ مَنْ سَعِدَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ وَ الشَّقِيُّ مَنْ شَقِيَ فِي بَطْنِ أُمِّهِ»[۱۴]؛ فرد خوشبخت، در شکم مادرش خوشبخت شده و بدبخت، در شکم مادرش بدبخت شده است؛ از این‌رو، والدین و به ویژه مادران، به توجه و مراقبت بیشتر در این دوره و دوری از گناهان توصیه شده‌اند[۱۵].

اهمیت تغذیه در تربیت کودک

آن حضرت با توجه به اهمیت تغذیه در این دوره، سفارش‌هایی را به مادران جوان کرده، خوردن کندر[۱۶]، به[۱۷]، خرما[۱۸] و... را در شکل‌گیری برخی خلقیات و روحیات و برآمدن برخی صفات شایسته در کودک، مؤثر دانسته و افراد را به آن توصیه فرموده است[۱۹].

مراحل تربیت کودک پس از تولد

درباره مراحل تربیت و ویژگی‌های هر یک، روایات متعددی از رسول خدا (ص) نقل شده است. رسول خدا (ص) مراحل تربیت کودک را به سه دوره هفت ساله تقسیم کرده، فرموده است: هفت سال اول، دوران آقایی کودک است؛ هفت سال دوم، دوران اطاعت [از مربیان] است و هفت سال سوم، دوران وزارت و همکاری است"[۲۰].

از نظر پیامبر خدا (ص) هفت سال اول زندگی فرزند، دوران سروری کودک است؛ بدین معنا که کودک در هفت سال آغازین زندگی باید در خانواده، آقایی و فرماندهی کند؛ از این‌رو، خواسته‌های غیر مضر او که در توان پدر و مادر است باید تأمین شود. این دوره که دوره خودمداری است، دورانی است که کودک باید آزاد باشد و مسئولیتی نداشته باشد؛ در روایات نیز آمده است که هفت سال اول، کودک را برای بازی رها سازید[۲۱]. از نظر ایشان، هفت سال دوم زندگی فرزند، دوره اطاعت و فرمانبرداری است. و حالت بندگی کودک نسبت به پدر و مادر، نتیجه همان اعتمادی است که در هفت سال آغاز زندگی نسبت به آنها پیدا کرده است. پدید آمدن این حالت در کودک با توجه به اینکه این ایام، دوران تعلیم و تربیت اوست، برای سازندگی او بسیار اهمیت دارد. پس از سپری شدن هفت سال دوم زندگی کودک، دوران وزارت او در خانواده فرا می‌رسد. این مرحله، دوره شکوفایی فکری و خودمدیری است که در این مرحله، عواملی چون مشورت و تبادل افکار در رشد عقلی جوان، نقش مؤثری دارد. در این مرحله، باید با او همانند وزیر خانواده مشورت کرد و کارهایی را که در توان اوست، به وی واگذار کرد تا مسئولیت پذیر شود[۲۲].

اصل تکریم شخصیت کودک

از نظر رسول خدا (ص) کودک، چون کودک است، نباید تحقیر شود و خود را بی‌ارزشی و یا کم ارزشی بداند؛ هر چند، کودک، بیشتر به محبت محتاج است؛ ولی این، بدان معنا نیست که شخصیت کودک، محترم نیست. کودکی که شخصیتش محترم شمرده می‌شود، به احساس خودارزشمندی دست می‌یابد و کسی که برای خود، ارزش قائل باشد، خود را به زشتی‌ها آلوده نمی‌سازد؛ چرا که "کسی که خودش را ارزشمند می‌داند، خود را با گناه خوار نمی‌سازد"[۲۳]. کرامت نفس، اساس اخلاق و تربیت اسلامی است و مهم‌ترین راه آن، تکریم انسان در دوران کودکی است. از مهم‌ترین نکات تربیتی که در تکریم شخصیت کودک باید به آن توجه قرار کرد، جدی گرفتن احساسات کودک در هفت سال نخست زندگی است[۲۴].

سیره نبی اکرم (ص) در تکریم و محبت به کودکان

محبت، از دیگر اصول تربیت کودک از دیدگاه پیامبر اسلام (ص) است. در سیره نبوی (ص) به شدت به محبت توجه و بر آن، تأکید و از دریغ ورزیدن محبت به کودکان نکوهش شده است؛ اما، افراط در محبت نیز درست نیست.

آن حضرت، مسلمانان را به دوست داشتن و محبت به کودکان تشویق می‌کرد و می‌فرمود: "اگر کسی کودک گریانش را خشنود کند تا آرام گیرد، خداوند عزوجل آن قدر از نعمت‌های بهشت به او عطا می‌کند تا خشنود شود"[۲۵]. و در حدیثی دیگر فرمود: کسی که دختر بچه خود را شادمان کند، مانند کسی است که بنده‌ای از فرزندان اسماعیل ذبیح (ع) را آزاد کرده باشد و آن کس که پسر بچه خود را مسرور سازد و دیده او را روشن سازد، مانند کسی است که چشمش از خوف خداوند اشک فرو می‌ریزد"[۲۶].

رسول خدا (ص) خود نیز پیوسته به کودکان محبت می‌کرد و در این کار، الگویی شایسته برای دیگر مسلمانان بود. نقل شده است که وقتی مردم، کودکان خود را برای دعا و نامگذاری نزد رسول خدا (ص) می‌آوردند، آن حضرت، آنها را در آغوش می‌گرفت و در دامن خود می‌نهاد. گاه اتفاق می‌افتاد که کودکی در دامن پیامبر (ص) ادرار می‌کرد و کسانی که ناظر ماجرا بودند، با کودک، تندی می‌کردند؛ اما آن حضرت آنان را از این کار باز می‌داشت و می‌فرمود: "با تندی و خشونت از ادرار کودک جلوگیری نکنید"؛ آن‌گاه کودک را آزاد می‌گذارد تا ادرارش تمام شود. سپس برای او دعا می‌کرد یا آنکه نامی شایسته برای او برمی‌گزید[۲۷].

از ام فضل، دایه امام حسین (ع) نیز روایت شده است که "روزی رسول خدا (ص) حسین (ع) را که شیرخواره بود، از من گرفت و بغل کرد؛ پس رطوبتی از او بر پیراهن ایشان رسید. پس من با تندی، کودک را گرفتم؛ به طوری که کودک گریست. پیامبر (ص) فرمود: "ای ام فضل، لباس مرا آب تطهیر می‌کند؛ اما چه چیزی غبار رنجش را از قلب این کودک پاک می‌کند؟"[۲۸].

احترام به شخصیت کودکان در سیره پیامبر اکرم (ص) به اندازه‌ای اهمیت داشت که‌ گاه نمازی را به علت شنیدن صدای کودکی به سرعت به پایان می‌رساند. عبداللّه بن سنان از امام صادق (ع) روایت کرده است که پیامبر (ص) نماز ظهری را با مردم به جماعت گزارد و دو رکعت آخر را به سرعت و بدون ذکر مستحبات به پایان رساند؛ پس از نماز، مردم گفتند: "ای رسول خدا (ص)، آیا در نماز، پیشامدی واقع شد؟" حضرت گفت: "مگر چه شده؟" گفتند: "دو رکعت آخر را با سرعت ادا کردید!" فرمود: "مگر صدای شیون و گریه کودک را نشنیدید؟"[۲۹].

همچنین نقل شده است، روزی پیامبر (ص) در حالی که نماز می‌خواند، امامه، دختر زینب را در آغوش خود گرفته بود و هرگاه به سجده می‌رفت او را به زمین می‌گذاشت و هرگاه قصد برخاستن می‌کرد، او را دوباره به آغوش می‌گرفت[۳۰].

رسول خدا (ص) شوخ طبع‌ترین و بذله گو‌ترین مردم با کودکان بود[۳۱]. آن حضرت هر روز صبح فرزندان و نوادگان خود را نوازش می‌کرد[۳۲] و هرگاه از کنار کودکان می‌گذشت به آنان سلام می‌کرد[۳۳] و‌گاه به آنها خوراکی می‌داد[۳۴]. سلام کردن به کودکان جزو پنج عملی بود که حضرت رسول (ص) تا هنگام وفات، آن را ترک نکرد تا پس از ایشان سنت شود[۳۵] و می‌فرمود: «أَكْرِمُوا أَوْلَادَكُمْ وَ أَحْسِنُوا أَدَبَهُمْ »[۳۶]؛ کودکانتان را تکریم و آنان را خوب تربیت کنید.

نقل شده است که هرگاه رسول خدا (ص) از سفر برمی‌گشت، نخست با کودکان خانواده‌اش دیدار می‌کرد[۳۷]. رفتار خوب و صمیمانه ایشان به قدری کودکان مدینه را شیفته ایشان کرده بود که وقتی آن حضرت از سفری بر می‌گشت، کودکان به شدت از وی استقبال می‌کردند[۳۸] و گرد ایشان را می‌گرفتند؛ پس رسول خدا (ص) به خاطر آنان می‌ایستاد و سپس از آنان می‌خواست که به سوی او بروند؛ پس برخی از آنان در آغوش و بر خی دیگر بر پشت ایشان [روی مرکب] سوار می‌شدند و پیامبر (ص) از همراهان خود نیز می‌خواست که کودکان دیگر را سوار کنند؛ چه بسا پس از این ماجرا کودکان افتخار می‌کردند و به هم می‌گفتند: "پیامبر خدا (ص) مرا در آغوش خود گرفت و تو را روی مرکب بر پشت خود سوار کرد". برخی هم می‌گفتند: "رسول خدا (ص) از همراهان خود خواست که تو را روی مرکب به پشت خود سوار کنند"[۳۹]. آن حضرت از برخی کودکان اصحاب دلجویی می‌کرد و آنان را بر مرکب خود می‌نشاند[۴۰].

نقل است که روزی پیامبر خدا (ص) با یارانش نشسته بود که حسن و حسین (ع) در حالی که خردسال بودند، به سوی ایشان رفتند و از سر و دوش ایشان بالا رفتند. پس رسول اکرم (ص) گاهی سرش را برای آنان پایین می‌آورد و گاهی آنان را می‌گرفت و می‌بوسید، در این حال، یکی از هم نشینان ایشان که با شگفتی به این رفتار ایشان نگاه می‌کرد، به رسول خاتم (ص) گفت: "ای پیامبر خدا (ص)، به یاد ندارم، هیچ‌گاه فرزندی را گرفته و بوسیده باشم"؛ خاتم انبیا (ص) چنان از گفته آن مرد بر آشفت که رنگش عوض شد؛ پس به آن مرد فرمود: "اگر خداوند، مهربانی را از قلب تو گرفته است، من با تو چه کنم؟ کسی که به کودکان، مهر نورزد و بزرگان را گرامی ندارد، از ما نیست"[۴۱].

همچنین نقل شده است، روزی اقرع بن حابس در محضر پیامبر (ص) بود که دید آن حضرت فرزندش، حسین (ع) را می‌بوسید؛ پس گفت: "من ده فرزند دارم و تا کنون حتی یکی از آنان را نبوسیده‌ام"؛ پیامبر (ص) به او فرمود: "کسی که رحم نکند، به او رحم نمی‌شود"[۴۲].

از امام صادق (ع) نیز روایت شده است که مردی خدمت حضرت رسول (ص) رسید و گفت: "هرگز کودکی را نبوسیده‌ام"؛ وقتی آن مرد بازگشت، پیامبر خدا (ص) فرمود: "این، کسی است که در نظر من از اهل آتش است"[۴۳].

رسول الله (ص) برای کودکان، کنیه‌ای شایسته قرار می‌داد[۴۴] و مسلمانان را نیز به انتخاب القاب و کنیه‌های زیبا و نیکو برای فرزندان فرا می‌خواند و مردم را از نهادن نام‌ها و القاب زشت که احترام فرزندان و کودکان را خدشه‌دار می‌کند، بر حذر داشته، می‌فرمود: "پیش از آنکه نام‌ها و القاب زشت بر فرزندانتان غلبه یابد، برای آنان نام‌ها و کنیه‌های زیبا انتخاب کنید و فرزندانتان را به آن نام‌ها بخوانید" [۴۵].[۴۶]

تکریم حسنین (ع)

امام حسن و امام حسین (ع) جایگاه و احترام خاصی نزد رسول خدا (ص) داشتند. سلمان فارسی می‌گوید: "روزی به خانه خاتم انبیاء (ص) وارد شدم، در حالی که حسن و حسین (ع) ایشان غذا می‌خوردند و آن حضرت گاهی لقمه‌ای در دهان امام حسن و گاهی لقمه‌ای در دهان امام حسین (ع) می‌گذاشتند. پس از خوردن غذا پیامبر (ص) امام حسن (ع) بر دوش خود و امام حسین (ع) را بر زانوی خود نهاد؛ آن‌گاه به من فرمود: "ای سلمان، آیا آنان را دوست داری؟" گفتم: "ای رسول خدا (ص)، چگونه آنان را دوست نداشته باشم در حالی که می‌بینم چه اندازه نزد شما مقام و ارزش دارند؟"[۴۷].

از جابر بن عبداللّه انصاری، صحابه گران‌قدر پیامبر (ص) نیز روایت شده است که روزی به نزد رسول خدا (ص) وارد شدم؛ در حالی که حسن و حسین (ع) بر پشت آن حضرت سوار بودند و رسول اکرم (ص) با دست و پاهای خود راه می‌رفت و می‌فرمود: "مرکب شما نیکو مرکبی است و شما نیز نیکو سوارانی هستید"[۴۸].

همچنین یعلی بن مره روایت می‌کند: "روزی رسول اکرم (ص) را به مهمانی دعوت کرده بودند و ما هم با آن حضرت بودیم. در راه امام حسین (ع) را دیدیم که در کوچه به بازی مشغول بود. پس وقتی پیامبر (ص) او را دید، در حضور مردم دوید و دست خود را گشود تا وی را بگیرد؛ ولی کودک به این طرف و آن طرف می‌دوید و می‌گریخت و رسول اللّه (ص) را می‌خندانید تا اینکه پیامبر (ص) کودک را گرفت و یک دست خود را زیر چانه او و دست دیگر را بالای سر وی نهاد. سپس صورت خود را نزدیک صورت آن کودک آورد و او را بوسید"[۴۹].[۵۰].

در خبر دیگری نقل شده است، روزی پیامبر (ص) قصد اقامه نماز داشت و حسن (ع) –کودک خردسال دخترش فاطمه (س)– نیز با آن حضرت بود. پس پیامبر (ص) کودک را کنار خود نشاند و به نماز ایستاد ولی، یکی از سجده‌های ایشان خیلی طولانی شد؛ راوی حدیث گوید: "من سر از سجده برداشتم و دیدم حسن (ع) از جای خود برخاسته و روی دوش پیامبر (ص) نشسته است؛ وقتی نماز تمام شد، نمازگزاران گفتند: "ای رسول خدا (ص)، چنین سجده‌ای از شما ندیده بودیم، گویی که وحی بر شما نازل می‌شد"؛ نبی خاتم (ص) فرمود: "بر من وحی نازل نشد؛ اما فرزندم بر دوشم بود و من نخواستم او را در پایین آمدن شتاب زده کنم؛ پس صبر کردم تا خودش پایین بیاید"[۵۱].

اظهار محبت رسول اکرم (ص) به کودکان، ‌ گاه بر غیر مسلمانان هم اثر گذاشته، آنان را به پذیرش اسلام علاقه‌مند می‌ساخت. نقل شده است، روزی پیامبر (ص) در مسجد در حال اقامه نماز جماعت بود و امام حسین (ع) که در آن زمان، کودک خردسالی بود، نزدیک آن حضرت نشسته بود. هنگامی که پیامبر (ص) به سجده می‌رفت، امام حسین (ع) بر پشت پیامبر (ص) سوار می‌شد و پای خود را تکان می‌داد و می‌گفت: "حل حل!"[۵۲] رسول خدا (ص) وقتی سر از سجده بر می‌داشت، او را می‌گرفت و در کنار خود می‌نشاند؛ اما زمانی که دوباره به سجده می‌رفت، امام حسین (ع) دوباره بر پشت آن حضرت سوار می‌شد و حرکات قبلی خود را دوباره تکرار می‌کرد تا اینکه نماز به پایان نزد رسید. در این هنگام، شخصی یهودی که رفتار پیامبر (ص) را با امام حسین (ع) دیده بود، نزد ایشان آمد و گفت: "ای محمد (ص)، شما با فرزندان خود به گونه‌ای رفتار می‌کنید که ما با فرزندانمان آن‌گونه رفتار نمی‌کنیم؟!" رسول خدا (ص) فرمود: "اگر به خدا و رسول او ایمان داشتید شما نیز به کودکان مهربانی می‌کردید". رفتار مهربانانه پیامبر اسلام (ص) با کودکان بر آن مرد یهودی اثر گذاشت و او به دین رسول خدا (ص) ایمان آورد[۵۳].[۵۴]

بوسیدن فرزند

از بهترین روش‌های پرورش عواطف کودک، نوازش و ابراز محبت به اوست و بوسیدن کودکان از مصادیق بارز محبت برشمرده می‌شود و در روایات بسیاری که از پیامبر اکرم (ص) به دست ما رسیده، بر بوسیدن فرزند تأکید شده است. رسول خدا (ص) در روایتی با اشاره به پاداش فراوان اخروی بوسیدن فرزندان، می‌فرماید: "فرزندان خود را بسیار ببوسید؛ زیرا برای هر بوسه‌ای، درجه‌ای در بهشت است و فاصله میان دو درجه، پانصد سال است"[۵۵].

از ابن عباس نیز روایت شده است: "روزی نزد پیامبر (ص) بودم و فرزندش، ابراهیم بر زانوی چپش و امام حسین (ع) بر زانوی راستش قرار داشت و آن حضرت، گاهی ابراهیم و گاهی حسین (ع) را می‌بوسید"[۵۶]. سلمان فارسی نیز می‌گوید: "روزی به نزد پیامبر (ص) وارد شدم و دیدم که آن حضرت، امام حسین (ع) را بر زانوی خود نهاده بود و گاهی پیشانی و گاهی لبانش را می‌بوسید"[۵۷]. پیامبر اسلام می‌فرمود: "کسی که فرزند خود را ببوسد، خداوند برایش یک حسنه می‌نویسد و کسی که فرزند خود را خوشحال سازد، خداوند هم روز قیامت، او را خوشحال می‌کند"[۵۸].[۵۹]

هدیه دادن به فرزندان

از دیگر مصادیق محبت به کودکان، دادن هدیه به آنان است. پیامبر خدا (ص)‌گاه برای ابراز لطف به کودکان، هدایایی به ایشان می‌داد؛ نقل شده است، رسول خاتم (ص) گردن بند قیمتی را که برایش هدیه آورده بودند، به امامه بنت ابی العاص، فرزند دختر خوانده‌اش، زینب هدیه داد[۶۰]. رسول اکرم (ص) در حدیثی فرموده است: "هرکس تحفه‌ای از بازار بخرد و برای خانواده خود بیاورد، پاداش او نزد خدا مانند کسی است که به مستمندان کمک کرده باشد"[۶۱].[۶۲]

رعایت عدالت بین فرزندان

از تأکیدات نبی خدا (ص) به والدین، رعایت عدالت میان فرزندان به ویژه در دادن هدایاست که آثار تربیتی بسیار مهمی در پی دارد؛ زیرا کودکی که از همان آغاز، طعم عدالت را بچشد و آن را به خوبی لمس کند، آن را در زندگانی خود هم رعایت می‌کند و از بی‌عدالتی، ظلم و تبعیض، گریزان می‌شود.

نقل شده است، روزی پیامبر (ص) در مسجد با یارانش سخن می‌گفت؛ پس کودکی وارد شد و در گوشه‌ای از مسجد نزد پدرش رفت، پدر، دستی بر سر کودک کشید و وی را بر زانوی راست خود نشاند. اندکی بعد، دختر او آمد و رفت تا اینکه به پدر رسید. آن مرد بر سر او نیز دست کشید؛ اما وی را روی زمین نشانید. پیامبر (ص) که این ماجرا را دید، به او فرمود: "چرا او را بر زانوی دیگر نشاندی؟" آن مرد، دختر خود را نیز بر زانوی دیگر نشاند؛ آن‌گاه رسول خدا (ص) فرمود: "هم اکنون عدالت ورزیدی"[۶۳].

  • همچنین روایت شده است که روزی زنی همراه دو کودکش نزد عایشه، همسر رسول خدا (ص) رفته بود و عایشه به رسم مهمان نوازی سه خرما نزد آن زن گذاشت. آن زن، خرماها را گرفته، به هر یک از آن بچه‌ها یک خرما داد و سپس خرمای سوم را نیز نصف کرد و به هر یک از آنان، نیمی از آن داد. پس از رفتن این زن، پیامبر (ص) به خانه آمد و عایشه ماجرا را برای ایشان تعریف کرد. پیامبر (ص) فرمود: "عجیب نخواهد بود که خداوند به سبب لطف این زن به فرزندانش، او را بیامرزد"[۶۴].[۶۵]

کاربرد خشونت در تربیت کودک

پیامبر خدا (ص) مسلمانان را از برخورد خشن با کودکان، نهی می‌کرد و می‌فرمود: خدا رحمت کند کسی را که به فرمانبری از خدا او را یاری کند"؛ پرسیدند: "چگونه او را به فرمانبری یاری کند؟" فرمود: "آن چه را که کودک در توانش بود، بپذیرد و از آن چه در توانش نیست، بگذرد و او را به آن چه که نمی‌تواند، وا ندارد و بر او سخت نگیرد؛ زیرا میان او و ورود در قلمروی از قلمروهای کفر، چیزی جز این نیست که به نافرمانی [والدین] و یا بریدن ارتباط خویشاوندی وارد شود"[۶۶].

رسول خدا (ص) خود نیز از به کار بردن خشونت در تربیت به شدت اجتناب می‌کرد؛ به گونه‌ای که نقل شده است [در تمام ایام حیاتشان] هیچ‌گاه کسی را با دست خویش نزد، مگر آن هنگام که در حال جهاد در راه خدا بود[۶۷]. آن حضرت در تربیت، پیوسته، شیوه مدارا و نرمش را با چاشنی مهر و محبت به هم می‌آمیخت و با زبان نصیحت، سخن خود را انتقال می‌داد و از این طریق به اثر تربیتی خواست خود دست می‌یافت.

از ابورافع بن عمرو غفاری روایت شده است که "وقتی من کودک بودم، به درخت خرمای انصار سنگی می‌پراندم. پیامبر (ص) آمد، به ایشان گفتند: "کودکی به درختان خرمای ما سنگ می‌زند" و مرا نزد پیامبر (ص) بردند. حضرت به من فرمود: "ای پسر! چرا به درخت خرما سنگ می‌اندازی؟" گفتم: سنگ می‌زنم تا از آن بخورم؛ فرمود: "به درخت سنگ نینداز و هر چه پایین آن ریخت، بخور". سپس دست بر سر من کشید و برای من دعا کرد..."[۶۸].[۶۹]

وفای به عهد

از عواملی که در رشد و شکل گیری شخصیت کودک اثری بسزا دارد، وفای به عهد است. هر چند همه از خلف وعده نهی شده اند؛ ولی این کار درباره کودک، به علت شرایط سنی و تربیتی خاص او اهمیت ویژه‌ای دارد و اثر پایدار و عمیقی بر شخصیت وی می‌گذارد؛ به گونه‌ای که بعدها اصلاح آن ناممکن یا بسیار مشکل خواهد بود؛ از این‌رو، پیامبر اسلام بر وفای به عهد، به ویژه عهدی که والدین با فرزندشان بسته باشند، بسیار تأکید داشتند که این مسئله در ضمن روایاتی از ایشان نقل شده است؛ نبی اکرم (ص) می‌فرمود: "کودکان را دوست بدارید و با آنان مهربان باشید و هرگاه چیزی به آنها وعده داده‌اید، بدان وفا کنید؛ زیرا آنان باوری جز این ندارند که شما روزی آنها را می‌دهید"[۷۰].

عبداللّه بن عامر نقل کرده است: "روزی پیامبر (ص) به خانه ما آمد و من در حالی که کودکی خردسال بودم، رفتم تا بازی کنم؛ مادرم به من گفت: "عبداللّه بیا چیزی به تو بدهم"؛ پیامبر (ص) فرمود: "می‌خواهی چه چیزی به او بدهی؟" گفت: "می‌خواهم به او خرما بدهم"؛ پیامبر (ص) فرمود: "آگاه باش که اگر چنین نکنی، برای تو دروغی نوشته می‌شود"[۷۱].[۷۲]

توجه به روحیات کودکان

امروزه تفاوت‌های شخصیتی و روحیات متفاوت دختران و پسران بر کسی پوشیده نیست؛ دختران، لطیف‌تر هستند و نسبت به پسران احساسات قوی‌تری دارند؛ در حالی که پسران، منطقی‌تر و خشن‌تر و آینده نگرترند. پیامبر (ص) با توجه به تفاوت‌های فردی دختران و پسران، به فرزندان دختر، محبت و دلسوزی بیشتری داشت. وی دختران را با برکت، دلسوز، مددکار و اهل نظافت و پاکیزگی معرفی کرده[۷۳]، می‌فرمود: "هر کس دختری داشته باشد، خداوند آن دختر را پوششی برایش از دوزخ قرار می‌دهد و هرکس دو دختر داشته باشد، به خاطر آنان به بهشت وارد می‌شود و هرکس سه دختر داشته باشد یا مانند آن، خواهر داشته باشد، جهاد و صدقه [استحبابی] از او برداشته می‌شود"[۷۴].

رسول خاتم (ص) به پدران توصیه می‌کرد که در دادن اشیای خریداری شده به فرزندان، دختران را بر پسران مقدم بدارند و می‌فرمود: "هر کس به بازار برود و چیزی بخرد و آن را برای خانواده‌اش ببرد، مانند کسی است که صدقه‌ای را برای گروهی نیازمند می‌برد و باید پیش از شاد کردن پسران، دختران را شاد کند؛ چرا که هرکس دختری را شاد کند، گویا برده‌ای از فرزندان اسماعیل (ع) را آزاد کرده و هر کس چشم پسری را روشن کند، گویا از ترس خداوند گریسته است و هر کس از ترس خداوند بگرید خداوند او را به بهشت‌های پر نعمت وارد می‌سازد"[۷۵].[۷۶]

تربیت جنسی

غریزه جنسی کودک از ۶ یا ۷ سالگی بیدار می‌شود؛ از این‌رو، برای جلوگیری از انحرافات احتمالی و تربیت صحیح جنسی باید پیشگیری‌هایی را در نظر گرفت. از ویژگی‌های دیدگاه اسلام این است که علاوه بر سلامت جنسی، به عفت جنسی نیز می‌اندیشد و تدابیری را برای آن پیشنهاد می‌دهد[۷۷].

تدابیر لازم برای عفت جنسی[۷۸]

  1. پنهان بودن روابط زناشویی والدین:آگاهی فرزندان از روابط زناشویی والدین از عوامل بسیار اثرگذار در انحراف جنسی است. از دیدگاه احادیث، این عامل، اثر انکارناپذیری دارد و برای جلوگیری از آن دو راهکار اندیشیده شده است: اجازه گرفتن کودک برای ورود به خلوت والدین و دیگر، انجام روابط زناشویی در خارج از محل حضور کودک. پیامبر (ص) فرمود: "سوگند به کسی که جانم به دست اوست، اگر کسی با همسرش در آمیزد و در اتاق، کودکی بیدار باشد که آنان را ببیند و سخن گفتن و صدای نفس آنان را بشنود، او هرگز رستگار نمی‌شود؛ اگر پسر باشد، مردی زناکار و اگر دختر باشد، زنی زناکار می‌شود"[۷۹].
  2. پوشاندن عورت کودکان : اگر کودک عورت دیگران را ببیند و یا دیگران، عورت وی را ببینند، زشتی این کار برای کودک از میان می‌رود و باعث بی‌پروایی وی می‌شود و هرزگی را در او نهادینه می‌کند؛ از این‌رو، پیامبر اکرم (ص) آن را روا نمی‌شمرد و از آن نهی کرده، می‌فرمود: "برای پدر و مادر روا نیست که به شرمگاه فرزند بنگرند و برای فرزند روا نیست که به شرمگاه پدر و مادر نگاه کند"[۸۰]. روایت شده است که ایشان در میان جمعی، کودکی را دیدند که عورتش پیدا بود؛ پس فرمودند: "اعورتش را بپوشانید؛ زیرا حرمت عورت کودک همانند عورت بزرگسال است..."[۸۱].
  3. نامحرم و نبوسیدن کودک دختر: ارتباط بوس‌های نامحرم با کودک در روح او نقش می‌بندد و در آینده، روابط با نامحرم را برای او تسهیل و حفظ عفاف را با مشکل روبرو می‌سازد[۸۲]؛ به این دلیل، نامحرمان به نبوسیدن کودکان توصیه شده‌اند. رسول خدا (ص) در این باره می‌فرماید: "مرد، دختر را چون شش ساله شد، نبوسد و زن نیز پسر را چون از هفت سالگی گذشت، نبوسد"[۸۳].
  4. جداسازی بستر کودکان : یکی بودن بستر کودکانی که به سن تمییز رسیدند، ممکن است به تحریک جنسی زودهنگام و بلوغ زودرس آنها بینجامد. از راهکارهای مهم برای جلوگیری از این آسیب، جداسازی بستر کودکان از یکدیگر است؛ تدبیری که رسول خدا (ص) از آن سخن گفته و به مسلمانان توصیه فرموده است که هرگاه کودکانتان به هفت سالگی رسیدند، بسترهایشان را جدا کنید[۸۴].[۸۵]

توجه به بازی و سرگرمی کودکان

بازی برای کودک، جدی‌ترین موضوع حیات و بستر رشد او و از لوازم اساسی رشد روحی و جسمی کودکان است. دوران بازی کودک، دوران شکوفایی استعدادهای او از طریق بازی است؛ از این‌رو، توصیه شده است که به کودکان خود اجازه بازی بدهید؛ زیرا «عَرَامَةُ الصَّبِيِّ فِي صِغَرِهِ زِيَادَةٌ فِي عَقْلِهِ فِي كِبَرِهِ»[۸۶]؛ بازیگوشی کودک در کودکی، مایه فزونی عقلش در بزرگسالی است. این مسئله نشان دهنده نقش اساسی بازی در رشد شخصیت کودک است. رسول خدا (ص) نیز خود بارها کودکان را به بازی می‌گرفت و‌گاه در بازی‌هایش شرکت می‌کرد[۸۷].

در سیره تربیتی آن بزرگوار آمده است که ایشان با کودکان خود، امام حسن و حسین (ع) بازی می‌کرد. از ابو هریره نقل شده است: "دیدم که رسول اکرم (ص) دست امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را گرفته بود و پاهای آنان، روی پای آن حضرت، قرار داشت و آن حضرت به آنان می‌فرمود: "نور دیدگان فاطمه (س) بالا بروید!" آن‌گاه آنان را می‌بوسید و می‌فرمود: "خدایا، حسن و حسین (ع) را دوست دارم"[۸۸].

در روایتی دیگر آمده است که روزی رسول خدا (ص) با امام حسن و امام حسین (ع) به بازی مشغول بود و ایشان زبان خود را برای آن دو بیرون می‌آورد. هنگامی که آن دو، این رفتار پیامبر (ص) را می‌دیدند، به سمت ایشان می‌دویدند و بر پشت پیامبر (ص) سوار می‌شدند و در حالی که رسول خدا (ص) هم خطاب به آنان می‌فرمود: "شتر شما چه شتر خوبی است!"[۸۹].

پیامبر اکرم (ص) علاوه بر بازی کودکان به سرگرمی و اوقات فراغت فرزندان نیز توجه داشت و می‌فرمود: "به پسرانتان شنا و تیراندازی و به دخترانتان ریسندگی بیاموزید"[۹۰].[۹۱]

آموزش فرایض دینی به کودکان

از دیگر اموری که رسول خدا (ص) در امر تربیت کودکان بدان اشاره کرده، آموزش فرایض و شعائر دینی به آنهاست. آن حضرت می‌فرمود: "هرگاه کودکانتان زبان باز کردند، کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» را به آنان بیاموزید و هرگاه دندان [شیری] آنها افتاد، آنان را به خواندن نماز امر کنید"[۹۲]. از ایشان پرسیده شد: "کودک چه هنگام باید نماز بخواند؟" فرمود: "هرگاه دست راستش را از دست چپش شناخت، او را به نماز خواندن وا دارید"[۹۳].

روایت شده است که روزی رسول اکرم (ص) به کودکانی که در کنارش بودند، نگاهی کرد و فرمود: "وای به حال فرزندان آخرالزمان از پدرانشان!" مردم گفتند: "ای رسول خدا (ص) از دست پدران مشرکشان؟" فرمود: "نه، از پدران مؤمنی که به فرزندانشان، چیزی از فرایض نمی‌آموزند و هرگاه فرزندانشان چیزی از فرایض و امور دینی بیاموزند، آنان را از عمل به آن منع می‌کنند و برای آنها به مقدار کمی از دنیا راضی می‌شوند. پس من از آنها [آن پدران] بیزارم و آنان از من بیزارند"[۹۴].[۹۵]

منابع

پانویس

  1. ابن منظور، لسان العرب، ج ۱، ص ۴۰۱.
  2. محمدحسن رحیمیان و محمدتقی رهبر، اخلاق و تربیت اسلامی، ص ۶.
  3. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۷۳.
  4. برداشتی است از کلیه احادیث نقل شده درباره تربیت کودک که در وسائل الشیعه، جلد ۲۱ و بحارالانوار، ج ۱۰۱ و... آمده است.
  5. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۷۳-۲۷۴.
  6. نهج الفصاحه، ص ۲۶۶؛ المتقی الهندی، کنزالعمال، ج ۱۵، ص ۸۵۵ و ابن سلامه، مسند الشهاب، ج ۱، ص ۳۷۰.
  7. ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۲۵۹؛ کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۳۳۲ و محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۹۰.
  8. «إِيَّاكُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ الْمَرْأَةُ الْحَسْنَاءُ فِي مَنْبِتِ السَّوْءِ»؛ الکافی، ج ۵، ص ۳۳۲ و شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۹۱ و... .
  9. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۷۴.
  10. «لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ نَبَتَ لَحْمُهُ مِنَ السُّحْتِ النَّارُ أَوْلَى بِهِ»؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۶۱ و احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۳۹۹.
  11. حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۴۵۴ - ۴۵۵.
  12. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۷۵.
  13. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۷۵.
  14. الکافی، ج ۸، ص ۸۱؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص ۹۲؛ حسین بن سعید اهوازی، الزهد، ص ۱۴ و الطبرانی، المعجم الاوسط، ج ۳، ص ۱۰۷.
  15. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۷۶.
  16. الکافی، ج ۶، ص ۲۳ و مکارم الاخلاق، ص ۱۹۴.
  17. قطب الدین راوندی، الدعوات، ص ۱۵۱ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص ۱۳۵.
  18. الکافی، ج۶، ص۲۲ و شیخ طوسی، التهذیب، ج۷، ص۴۴۰.
  19. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۷۶.
  20. «الْوَلَدُ سَيِّدٌ سَبْعَ سِنِينَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِينَ وَ وَزِيرٌ سَبْعَ سِنِينَ»؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص ۴۷۶؛ المعجم الاوسط، ج ۶، ص ۱۷۰؛ مکارم الاخلاق، ص ۲۲۲ و الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۸، ص ۱۵۹.
  21. وسائل الشیعه، ص ۴۷۳ - ۴۷۵ و محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۹۵.
  22. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۷۶-۲۷۷.
  23. «مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ لَمْ يُهِنْهَا بِالْمَعْصِيَةِ»؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۳۹ و تمیمی آمدی، غرر الحکم، ج ۱، ص ۲۳۱.
  24. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۷۷-۲۷۸.
  25. محمد ری شهری، حکمت نامه پیامبر اعظم (ص)، ج ۷، ص ۲۹۷.
  26. شیخ صدوق، الامالی، ص ۵۷۷ و مکارم الاخلاق، ص ۲۲۱.
  27. مکارم الاخلاق، ص ۲۵ و بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۴۰.
  28. مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۵۵۷.
  29. الکافی، ج ۶، ص ۴۸؛ التهذیب، ج ۳، ص ۲۷۴ و ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص ۸۹.
  30. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۲۳۲؛ مسند احمد، ج ۵، ص ۲۹۵؛ ابن حبان، صحیح، ج ۳، ص ۳۹۵ و الشهیدالثانی، شرح اللمعه، ج۱، ص۵۶۴.
  31. ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۳۱؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۲۱۸ و المعجم الاوسط، ج ۶، ص ۲۶۳.
  32. عدة الداعی، ص ۸۹ و بحارالانوار، ج ۱۰۱، ص ۹۹.
  33. دلائل النبوه، ص ۳۳۰ و جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۹۵.
  34. مکارم الاخلاق، ص ۱۶ و مستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۳۶۴.
  35. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۳۰؛ همو، الخصال، ص ۲۷۱ و امالی صدوق، ص ۷۲.
  36. محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۲۱۱؛ مسند الشهاب، ج ۱، ص ۳۸۹ و عوالی اللآلی، ج ۱، ص ۲۵۴.
  37. مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۷، ص ۱۳۲ و البیهقی، السنن الکبری، ج ۵، ص ۲۶۰.
  38. مسند احمد، ج ۴، ص ۵.
  39. ملامحسن فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج ۳، ص ۳۶۶ - ۳۶۷ و مسند احمد، ج ۴، ص ۵.
  40. مسند احمد، ج ۱، ص ۲۰۶ و ۳۳۸؛ صحیح مسلم، ج ۸، ص ۲۷ و کنزالعمال، ج ۱۳، ص ۴۴۷.
  41. ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۳۸۴.
  42. المناقب، ج۳، ص۳۸۴؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۶۹؛ مسند احمد، ج ۲، ص۲۲۸ و صحیح مسلم، ج۷، ص۷۷.
  43. الکافی، ج ۶، ص ۵۰ و التهذیب، ج ۸، ص ۱۱۳.
  44. یوسف بن اسماعیل النبهانی، وسائل الوصول الی شمائل الرسول (ص)، ص ۲۰۷ و عبداللّه بن سعید عبادی الحجی، منتهی السئول، ج ۲، ص ۴۳۳.
  45. «بادروا اولادکم بالکنی قَبْلَ أَنْ تَغْلِبَ علیهم الالقاب»؛ عبداللّه بن عدی، الکامل، ج ۲، ص ۱۶ و کنزالعمال، ج ۱۶، ص۴۱۹.
  46. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۷۸ ـ ۲۸۱.
  47. علی بن محمد قمی، کفایة الاثر، ص ۴۵ و بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۳۰۴.
  48. الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۵۲؛ ابوسعید خرگوشی نیشابوری، شرف المصطفی، ج ۵، ص ۲۹۵؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل أبی طالب (ع)، ج ۲، ص ۳۸۷ و ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج ۱۳ ص ۲۱۶.
  49. ابن ابی شیبه کوفی، المصنّف، ج ۷، ص ۵۱۴: المعجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۲۷۴ و سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۵۱.
  50. در برخی روایات به جای نام امام حسین (ع) نام امام حسن (ع) آمده است. ر. ک: عماد الدین طبری، بشارة المصطفی، ص ۱۵۶ و بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۰۶.
  51. المناقب، ج ۴، ص ۲۴ و بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۹۵.
  52. کلمه‌ای که برای به حرکت در آوردن سریع شتران به کار می‌رود.
  53. المناقب، ج ۴، صص ۷۱ - ۷۲.
  54. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۸۲ ـ ۲۸۳.
  55. روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۶۹ و وسائل الشیعة، ج ۲۱، ص ۴۸۵.
  56. المناقب، ج ۴، ص ۱۸؛ سید بن طاووس، الطرائف، ج ۱، ص ۲۰۲؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج ۲، ص ۲۰۰ و تاریخ مدینه دمشق، ج۵۲، ص۳۲۵.
  57. الخصال، ج۲، ص۴۷۵؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۵۲؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۶۲ و کفایة الاثر، ص۴۶.
  58. الکافی، ج ۶، ص ۴۹؛ عوالی اللآلی، ج۳، ص۲۸۳ و عدة الداعی، ص۸۸.
  59. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۸۴.
  60. مسند احمد، ج۶، ص۱۰۱-۱۰۲؛ المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۲۴۲-۲۴۳ و مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۲۵۴.
  61. امالی صدوق، ص ۵۷۷ و روضة الواعظین، ج ۲، ص ۴۲۹.
  62. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۸۴.
  63. عبداللّه بن مبارک، مسند ابن مبارک، ص ۱۵۵.
  64. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۵۳۶.
  65. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۸۵.
  66. الکافی، ج ۶، ص ۵۰؛ التهذیب، ج۸، ص۱۱۳ و امالی صدوق، ص۲۲۸.
  67. ابوعیسی ترمذی، الشمائل المحمدیه، ص ۱۹۷؛ دلائل النبوه، ج ۱، ص ۳۱۱ و قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی (ص)، ج ۱، ص ۲۲۶.
  68. مسند احمد، ج ۵، ص ۳۱ و السنن الکبری، ج ۱۰، ص ۲.
  69. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۸۵ ـ ۲۸۶.
  70. الکافی، ج ۶، ص ۴۹ و من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۸۳.
  71. السنن الکبری، ج ۱۰، ص ۱۹۸ و جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج ۳، ص ۲۹۱.
  72. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۸۶-۲۸۷.
  73. الکافی، ج ۶، ص ۵؛ فضل اللّه راوندی، النوادر، ص ۶ و مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص ۱۱۶.
  74. روضة الواعظین، ج ۲، ص ۳۶۹ و مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص ۱۱۶.
  75. امالی صدوق، ص ۵۷۷؛ مکارم الاخلاق، ص ۲۲۱ و وسائل الشیعة، ج ۲۱، ص ۵۱۴.
  76. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۸۷.
  77. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۸۸.
  78. حکمت نامه پیامبر اعظم (ص)، ج۷، ص۲۸۸-۲۹۵.
  79. الکافی، ج ۵، ص ۵۰۰ و وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۱۳۳.
  80. الکافی، ج ۶، ص ۵۰۳ و وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۵۶.
  81. الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۲۰۰ و کنز العمال، ج ۷، ص ۳۳۰.
  82. حکمت نامه پیامبر (ص) (فارسی)، ص ۲۹۴.
  83. من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۴۳۷ و مکارم الاخلاق، ص ۲۲۳.
  84. کنز العمال، ج ۱۶، ص ۴۴۱.
  85. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۸۸ ـ ۲۸۹.
  86. همان، ج ۱۱، ص ۹۱؛ الکافی، ج ۶، ص ۵۱ - ۵۲ و الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۵۲.
  87. الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۳۹۶؛ کنز العمال، ج ۷، ص ۱۴۰ و مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۱۸۱.
  88. المصنّف، ج ۷، ص ۵۱۴؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص۲۸۵-۲۸۶ و کنزالعمال، ج۱۳، ص۶۴۹.
  89. صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۴۳۲ و مجموعه ورام، ج ۱، ص ۱۱۳.
  90. نهج الفصاحه، ص ۵۶۷.
  91. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۹۰.
  92. المصنّف، ج ۱، ص۳۸۲ و الامام مالک، المدونة الکبری، ج ۱، ص ۱۰۲.
  93. المعجم الاوسط، ج۳، ص۲۳۵ و مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۲۹۴.
  94. تاج الدین شعیری، جامع الاخبار، ص ۱۰۶ و مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص ۱۶۴.
  95. حسینی ایمنی، موسوی بردکشکی، اکبری، محمدزاده و اخلاقی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۹۱.