سیره علمی امام کاظم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۷ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

عرصه علمی و فکری‌

عصر امام باقر(ع) و امام صادق(ع) دوره گشایش و آزادی نسبی برای دانشگاه اهل بیت(ع) بود. این دانشگاه توانست از آزادی به وجود آمده در راه نشر علوم و معارف اهل بیت(ع) بهره ببرد و در نتیجه، استادان و عالمانی را به جامعه ارائه داد که مسئولان، امانتداران و حافظان میراث این دانشگاه در میان امت اسلامی بودند. در همین دانشگاه بود که پایه‌های محکم مکتب اهل بیت(ع) که پیامبر اکرم(ص) و پس از او علی بن ابی طالب(ع) پی افکنده بود، از نظر شیوه، محتوا و روش تکامل یافت. عصر امام کاظم(ع) به درازای سه دهه و اندی، ادامه روند علمی و فرهنگی ای بود که امام باقر(ع) و امام صادق(ع) آن را تحقق بخشیده بودند. در عصر امام کاظم(ع) شمار چشمگیری از فقیهان راوی پرورش یافته، موهبت و ارمغانی کم‌نظیر و بزرگ بودند که امام کاظم(ع) در عرصه نظری- عملی به امت اسلامی عرضه کرده بود. آنچه در بخش‌های بعدی بدان خواهیم پرداخت، بیانگر تبلور بسیاری از قواعد اصولی و فقهی در عرصه اجتهاد فقهی در دانشگاه سترگ اهل بیت(ع) می‌باشد. وانگهی گسترش تشیع و فزونی گرفتن دوستی و پیوند با اهل بیت(ع) و خط آنان با تمام ابعاد و ویژگی‌های آن‌که از خط عباسیان متمایز می‌باشد، پس از تلاش‌های امام باقر(ع) و امام صادق(ع)، مرهون امام کاظم(ع) و تلاش‌های اوست.

توسعه پایگاه تشیع فعالیت بیشتر رهبری را در نظارت و اشراف بر شئون‌ و امور پیروان و نیز صیانت و حفاظت جماعت صالحان از لغزش‌ها، انحرافات و موانع موجود بر سر راه آنان می‌طلبید. از دیگر سو و با توجه به موضوع‌های اصلی و فرعی شریعت که ناشی از وسعت یافتن دایره پیوندهای فکری و علمی و دگرگونی روزگار بود، سؤال‌ها نیز فزونی می‌گرفت و از جهت دیگر، آمادگی دانشگاه اهل بیت(ع) برای پاسخ گفتن به مسائل نو، مستلزم ارائه فعالیت بیشتر و دامنه‌دارتری از رهبری تبلور یافته در امام کاظم(ع) بود. این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که امام کاظم(ع) پس از شهادت پدر بزرگوارش در شرایطی سخت قرار داشت و در چنین شرایطی می‌بایست وظیفه رهبری امّت را به خوبی انجام دهد. مسأله دیگر این بود که تمام مسلمانان از امامت حضرت کاظم(ع) آگاهی نیافته و بدان راهنمایی نشده بودند و این، فعالیت امام(ع) را سخت‌تر و سنگین‌تر می‌کرد. به همین دلیل امام(ع) می‌بایست شماری از یاران نزدیک و مورد اعتماد خود را به عنوان نماینده خود به کار گمارد تا آنان در این مسئولیت و مقام به اداره امور جماعت صالحان و جمع‌آوری حقوق شرعی، مانند خمس، زکات و... بپردازند؛ حقوقی که مکتب اهل بیت(ع) موارد و شیوه مصرف آن را تعیین کرده و استمرار وجود و دگرگونی مثبت و استحکام پایه‌ها و اساس جماعت صالحان را تضمین و آن را در رویارویی با چالش‌های مستمر توانمند می‌کند.

این فرایند و روند همان چیزی بود که خلفا به اندازه درک و دریافت خود از خط اهل بیت(ع) و میزان غور در عمقش، از آن می‌ترسیدند. هارون الرشید از این قاعده مستثنا نبود، به گونه‌ای که این فعالیت‌های دامنه‌دار و خط ریشه‌دار پرورش اندیشه، کینه او را علیه امام کاظم(ع) برانگیخت،؛ چراکه هارون امام(ع) را خطری جدی و دشمن حقیقی برای سلطنت خود می‌دید. او بی‌پروا امام(ع)‌ را به زندان می‌افکند تا او را از پایگاه‌های خود؛ یعنی نمایندگان و دوستانش دور کند، اما یاران حضرت حتی در زمانی که او در زندان بود، ارتباطی پیوسته و محکم با وی داشتند. این برنامه‌ریزی از سوی امام(ع) تحولی روشن در تعامل با رویدادها به شمار رفته، بهترین نوع ابزار برای بهره‌وری از شرایط سخت و تنگناهای موجود، به منظور کمال بخشیدن به این حرکت الهی به سوی اهداف ترسیم شده بود.

فعالیت‌ها و داده‌های امام کاظم(ع) در عرصه دانش و اندیشه در زمینه‌های زیر تجلی می‌یافت:

  1. روایت‌
  2. تدریس‌
  3. مناظره‌
  4. تألیف‌

البته دامنه روایت، تدریس، مناظره و تألیف در یک یا چند عرصه دانش منحصر نمانده، بلکه به دیگر زمینه‌های علمی نیز کشیده شد. تنوع میراث علمی که از امام(ع) به ما رسیده، خود گواهی بر این گفته است و زمانی که «مسند» امام کاظم(ع) را که نزدیک به هزار برگ و در سه مجلد فراهم آمده است، مطالعه کنیم، فعالیت علمی امام(ع) به‌طور ملموس برای ما روشن می‌شود، مسند امام کاظم(ع) در بردارنده گونه‌های دانش و شناخت: اعتقادی، تاریخی، تربیتی، اخلاقی، احکام شرعی و دعا و زیارت است. توثیق «رجال» (راویان)، مسائل مرتبط با روزگار امام کاظم(ع)، احتجاج‌های آن حضرت با حاکمان و مخالفان و امور مربوط به دانشگاه حضرت که شکوه، قدرت و مرتبه‌ علمی آن در فارغ التحصیلان آن و اصحاب هشیار و زیرک آن حضرت متبلور بود، از دیگر مطالب آمده در مسند امام کاظم(ع) است.

یاران امام(ع)، از جمله: «هشام بن الحکم»، «صفوان بن یحیی» معروف به بیاع السابری (فروشنده جامه) و «حسن بن محمد بن سماعه کندی» تألیفاتی بسیار داشته و هریک از این سه تن سی اثر از خود برجای گذاشتند، «علی بن حسن طاهری» چهارده اثر، «حسن بن محبوب سراد» شش اثر، «عبداللّه بن جبله» هفت اثر و «علی بن یقطین» سه اثر تألیفی به رشته تحریر درآوردند. در اینجا به برخی از فعالیت‌های یاران امام کاظم(ع) در عرصه دانش می‌پردازیم:[۱][۲]

شیوه استنباط و تفقه در دین‌

«حرمت قول به غیر علم»، «حجیت ظواهر» و «حجیت خبر واحد» موضوع «تعارض میان روایات و احادیث»، بازداشتن مردم از «قیاس» در احکام، «اصالت برائت»، «وجوب موافقت قطعی در اطراف علم اجمالی»، «استصحاب» و «عدم جواز رجوع به اصل، قبل از تفحص و جست‌وجوی دلیل» نصوصی است که در میراث علمی امام کاظم(ع) به چشم می‌خورد. همین گستردگی مباحث، نشان می‌دهد که امام کاظم(ع) بر آن بود تا پایه‌های قواعد و شیوه استنباط و تفقه در دین را استوار و محکم کند. نگرشی کوتاه در متونی که مجموعه‌ای از قواعد فقهی و دیگر احکام فقهی مأثور از امام کاظم(ع) را دربر می‌گیرد، این مطلب را برای ما روشن می‌کند که‌ امام(ع) هماره در تلاش بود تا دانشگاه فقهی و اجتهادی را تکامل بخشد و عالمانی براساس مبانی این دانشگاه که همان خط اهل بیت(ع) است پرورش داده، به جامعه تقدیم کند تا از این رهگذر، پایایی و جاودانگی رسالت پیامبر(ص) را تضمین نموده و خط مستقیم اهل بیت(ع) را- علی‌رغم تمام چالش‌ها و کارشکنی‌ها- در تمام عرصه‌های زندگی حضوری فعال بخشد[۳].[۴]

مناظره در عصر امام کاظم(ع)‌

مناظره علمی از جمله فعالیت‌های فکری بود که در تبلور و شکوفایی اندیشه امت اسلامی تأثیر بسزایی داشت و در عصر امام کاظم(ع) شهرتی فراگیر یافت. امام جعفر صادق(ع) و پس از آن حضرت، امام کاظم(ع) از این پدیده بهره جسته، عالمانی متخصص در این فن پرورش دادند. دست‌پروردگان دو امام، در دفاع از مذهب اهل بیت(ع) و معرفی آن به جامعه هم‌پیمان شدند. علی‌رغم محدودیت‌هایی که از سوی حاکمیت برای آنان به وجود می‌آمد و نیز وجود حصار فکری که مخالفان خط اهل بیت(ع) آن را تقویت می‌کردند، آنان توانستند در راه ترویج مذهب اهل بیت(ع) به موفقیت‌های چشم‌گیری نایل شوند. این عالمان پرورش‌یافته دانشگاه امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) همچنین توفیق یافتند تا شبهات و اتهاماتی که مکتب تشیع و اندیشه شیعی را هدف گرفته بود و به صورت روزافزون تنور آن داغتر و آتش آن شعله‌ورتر می‌شد، سست و بی‌اعتبار کرده، رودرروی جریان‌های منحرف فکری و جنبش‌های الحادی بایستند. هشام بن حکم از جمله یاران امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) به شمار می‌رفت که در عرصه مناظره سرآمد و برجسته‌ترین آنان بود. هشام، پس از وفات امام صادق(ع) به امام کاظم(ع) پیوست. وی شخصیت کم‌نظیر و از عالمان بزرگ امت اسلامی و طلایه‌دار مدافعان از خط اهل بیت(ع) بود. هشام روزگار دراز، به ویژه در عصر هارون الرشید در دفاع از حق سخن گفت و تلاش کرد؛ عصری که اختناق، به تمام معنای خود بر جامعه حاکم بود و هر کس از فضایل اهل بیت(ع) سخن می‌گفت، هدف انتقام و شکنجه حاکمیت قرار می‌گرفت.

هشام در علم کلام تخصص یافت و از بزرگان متکلمان روزگار خود شد[۵]. به دلیل همین توانایی «یحیی بن خالد برمکی» مجلس خود را با وجود او رونق بخشیده، سرپرستی مجالس کلامی خود را به او می‌سپرد[۶]. هشام به منظور اثبات حقانیت مبدأ و اصول اعتقادی خود و بطلان تفکر عالمان دیگر ادیان و مذهب‌ها دلیرانه پا به میدان مناظره با آنان می‌نهاد و هماره پیروزمند این میدان بود. او بارها با «عمرو بن عبید» رهبر روحانی و دینی معتزله به مناظره پرداخت. از آنجا که هشام در اثبات گفته خود استدلالی محکم و حجت و برهانی قاطع ارائه می‌داد، هارون الرشید شیفته آن گفت‌وگوها بود و از پس پرده به مناظره هشام با دیگر عالمان گوش می‌داد. هشام و یحیی بن خالد برمکی در حضور هارون بودند. یحیی برای در تنگنا قرار دادن هشام به او گفت: «به من بگو آن هنگام که علی و عباس بر سر میراث نزد ابو بکر رفته، طرح دعوا کردند، کدام یک از آن دو بر حق بود و کدام‌ بر باطل؟

هشام از این پرسش دچار حیرت و سرگشتگی شد و با خود اندیشید اگر ادعای علی(ع) را باطل بخواند کافر خواهد شد و اگر دعوی عباس را نادرست و ناحق دانسته، آن را بر زبان آورد بی‌تردید هارون گردنش را خواهد زد. از این رو گفت: هیچ یک از آنان به خطا چیزی نگفته، بلکه هردو به حق بوده‌اند و قرآن کریم نیز در قصه حضرت داوود(ع) مانند این مطلب را بیان کرده، می‌فرماید: ﴿وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ *... خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ...[۷]. در این حال کدام یک از آن دو فرشته نادرست گفته و کدام یک درست گفته است؟ حال اگر بگویی هردو به خطا رفته‌اند پاسخ تو نیز همان‌گونه است. یحیی گفت: نمی‌گویم که دو فرشته گرفتار خطا شده‌اند، بلکه به اعتقاد من آن دو درست گفته و در حقیقت دچار اختلاف در حکم نشده بودند، بلکه تظاهر به مخاصمه کردند تا داوود(ع) را بر خطایش واقف کرده، او را از حکم و داوری آگاه کنند.

هشام گفت: علی و عباس نیز در حکم دستخوش اختلاف نشده و درباره حقیقت به مخاصمه نپرداختند و خود در مسأله مورد مخاصمه دچار شک و تردید نشده بودند، بلکه با این مخاصمه ظاهری می‌خواستند ابو بکر را متوجه خطایش کرده، گناهش را به او گوشزد نموده و ستمی را که در مورد میراث پیامبر(ص) روا داشته بود به او بنمایانند. یحیی از این پاسخ دندان‌شکن خاموش شد و دچار بهت گردید و هارون الرشید پاسخ زیبا و تحسین‌برانگیز هشام را ستود و خود هشام نیز بدین وسیله از توطئه یحیی رست»[۸]. هشام مناظره‌هایی مشابه آنچه گفته شد با «نظّام»[۹] (ابراهیم بن یسار) عالم معتزلی و «ضرار ضبی»[۱۰] داشته است. مناظرات هشام در بخش زندگی یاران امام کاظم(ع) در بحار الانوار به‌طور مفصل آمده است.[۱۱]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: شیخ طوسى، فهرست، ص۱۰۳۹۶، ۱۴۶، ۱۵۵، ۱۵۶ و ۲۵۸.
  2. سید منذر حکیم،سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۹، ص ۱۹۷.
  3. ر.ک: لمحات على القواعد الفقهیة فی الأحادیث الکاظمیة (ضمن مجموعه آثار منتشر شده در سومین کنگره جهانى امام رضا(ع)) و مسند الإمام الکاظم(ع).
  4. سید منذر حکیم،سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۹، ص ۲۰۰.
  5. نک: ابن ندیم، فهرست، ص۲۶۳.
  6. کشى، ص۲۲۵ ۴۷۵، ص۲۸۰، حدیث ۵۰۰؛ الامالى، ج۱، ص۵۵؛ مرو الذهب، ج۳، ص۱۹۴؛ ج۴، ص۲۱- ۲۳.
  7. «و آیا خبر آن دادخواهان به تو رسیده است که از دیوار نمازگاه فرا رفتند؟ *... ما دو دادخواهیم که یکی بر دیگری ستم کرده است.».. سوره ص، آیه ۲۱-۲۲.
  8. الفصول المختاره، ص۴۲. خلاصه این مناظره را نک: عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۵.
  9. کشى، ص۲۷۴، حدیث ۴۹۳، مبحث الخلود فی الجنة و عدمها.
  10. کمال الدین، ج۲، ص۳۶۲- ۳۷۰؛ بحار الانوار، ج۴۸، ص۱۹۹، حدیث ۷ (به نقل از کمال الدین، ج۲، ص۳۶۲- ۳۷۰).
  11. سید منذر حکیم،سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۹، ص ۲۰۱.