سفیانی کیست؟ (پرسش)
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
سفیانی کیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ نشانههای ظهور |
مدخل بالاتر | مهدویت / مقدمات ظهور امام مهدی / نشانههای ظهور امام مهدی |
مدخل اصلی | سفیانی |
مدخل وابسته | ؟ |
سفیانی کیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث نشانههای ظهور است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی نشانههای ظهور مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- آیتالله ناصر مکارم شیرازی در کتاب «حکومت جهانی مهدی» در اين باره گفته است:
- «ظهور "سفیانی" همانند ظهور "دجال" نیز در بسیاری از منابع حدیث شیعه و اهل تسنّن به عنوان یکی از نشانههای ظهور مصلح بزرگ جهانی، و یا به عنوان یکی از حوادث آخر زمان، آمده است[۱] گرچه از بعضی روایات بر میآید که "سفیانی" شخص معیّنی از آل ابوسفیان و فرزندان او است؛ ولی از پارهای دیگر استفاده میشود که سفیانی منحصر به یک فرد نبوده بلکه اشاره به صفات و برنامههای مشخّصی است که در طول تاریخ افراد زیادی مظهر آن بودهاند. از جمله در روایتی از امام علی بن الحسین(ع) نقل شده:" أَمْرُ السُّفْيَانِيِ حَتْمٌ مِنَ اللَّهِ، وَ لَا يَكُونُ قَائِمٌ إِلَّا بِسُفْيَانِي"[۲]. از این حدیث بخوبی روشن میشود که سفیانی جنبه "توصیفی" دارد نه "شخصی" و اوصاف او همان برنامهها و ویژگیهای او است و نیز استفاده میشود که در برابر هر مرد انقلابی و مصلح راستین یک (یا چند) سفیانی قد علم خواهد کرد. در حدیث دیگری از امام صادق(ع) میخوانیم:" إِنَّا وَ آلُ أَبِي سُفْيَانَ أَهْلُ بَيْتَيْنِ تَعَادَيْنَا فِي اللَّهِ قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ وَ قَالُوا كَذَبَ اللَّهُ قَاتَلَ أَبُو سُفْيَانَ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ قَاتَلَ مُعَاوِيَةُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع وَ قَاتَلَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع وَ السُّفْيَانِيُّ يُقَاتِلُ الْقَائِم" [۳]
- ابوسفیان که سر سلسله سفیانیها بود مشخّصات زیر را داشت:
- سرمایه داری بود که از طریق غارتگری و غصب حقوق دگران و ربا خواری و مانند آن به نوایی رسیده بود.
- قدرتمندی بود که از طرق شیطانی کسب نفوذ و قدرت نموده، نقش رهبری احزاب جاهلی را در مکه و اطراف آن برعهده داشت؛ و همه شخصیّتش در این دو خلاصه میشد. پیش از ظهور اسلام برای خود ریاست و حکومتی قابل ملاحظه داشت، امّا پس از ظهور اسلام همه ارکان قدرتش متزلزل گردید، چرا که اسلام دشمن سرسخت همانها بود که قدرت شیطانی ابوسفیانها بر آن قرار داشت؛ و جای تعجّب نیست که او دشمن شماره یک اسلام شد.
- او مظهر نظام ظالمانه جامعه طبقاتی مکه به شمار میرفت و حمایت بیدریغش از بت و بتپرستی نیز به همین خاطر بود؛ زیرا بتها بهترین وسیله برای "نفاق افکندن و حکومت کردن" و "تحمیق و تخدیر تودههای به زنجیر کشده" و در نتیجه تحکیم پایههای قدرت ابوسفیانها بودند.
- مخالفت سرسختانه او با اسلام چنان که گفتیم به همین دلیل بود که اسلام تمام پایههایی را که شخصیّت جهنمی او بر آن قرار داشت ویران میکرد؛ لذا از هیچگونه تلاش و کوشش برای خفه کردن انقلاب اسلام فرو گذار نکرد. امّا سرانجام در جریان فتح مکه آخرین سنگر قدرتش فرو ریخت و برای همیشه به کنار رفت و گوشه نشین شد؛ هر چند دست از تحریکات پنهانی برنداشت. او تمام این صفات را از طریق تربیت و توارث به فرزندش معاویه و از او به نوهاش یزید منتقل ساخت، و آن دو نیز برنامههای پدر را منتها در شکل دیگر تعقیب کردند هر چند سرانجام با ناکامی مواجه گشتند. ابوسفیان یک مرد بتمام معنی ارتجاعی بود که از جنبش انقلابی پیامبر(ص) سخت بیمناک بود؛ چرا که اسلام طرحی همه جانبه برای دگرگون ساختن آن جامعه عقب افتاده، و به تمام معنی فاسد داشت؛ طرحی که با اجرای آن محلّی برای زالوهائی همچون ابوسفیان و دار و دستهاش باقی نمیماند. و از این جا میتوانیم درک کنیم چرا فرزندان و اعقاب او کوشش داشتند رشتههای اسلام را پاره کنند و مردم را به آئینهای جاهلی باز گردانند، هر چند در زیر چرخهای آن سرانجام خرد شدند؛ ولی به هر حال، ضربههای سنگینی بر پیشرفت اسلام و مسلمین وارد ساختند. از اصل سخن دور نشویم، در احادیث گذشته خواندیم که پیدا شدن ابوسفیان با این مشخّصات بر سر راه پیامبر(ص) از ویژگیهای انقلاب اسلامی نبود، در برابر هر قائم و مصلحی، ابوسفیانی با مشخّصاتِ سرمایه دار غارتگر، قدرتمند و ظالم، ارتجاعی و مروّج خرافات، وجود داشته، و دارد که میکوشد، تلاشهای انقلابی قائم و مصلح را خنثی کند؛ در راه او سنگ بیندازد و حدّاقل تاریخ انقلابش را به عقب بکشاند. در برابر قیام مصلح بزرگ جهانی "مهدی" نیز "سفیانی" یا سفیانیها قرار خواهند داشت که با قدرت جهنّمیشان سعی دارند در مسیر انقلاب راستین مهدی وقفه ایجاد کنند؛ زمان را به عقب برگردانند یا لااقل متوقّف سازند؛ از بیداری و برچیده شدن نظامهای ظالمانه طبقاتی به نفع استثمار کنندگان جلوگیری کنند.
- تفاوتی که "سفیانی" با "دجال" دارد شاید بیشتر در این است که دجال از طریق حیله و تزویر و فریب، برنامههای شیطانی خود را پیاده میکند، امّا سفیانی از طریق استفاده از قدرت تخریبی وسیع خود این کار را انجام میدهد؛ همانگونه که در اخبار آمده است که او نقاط آبادی از روی زمین را زیر پرچم خود قرار خواهد داد[۴] که نظیر آن را در حکومت ابوسفیان و معاویه و یزید در تاریخ خواندهایم. هیچ مانعی ندارد که سفیانی آخر زمان که در برابر مصلح بزرگ جهانی "مهدی" قیام میکند از نوادههای ابوسفیان باشد و شجرهنامه و نسبش به او منتهی گردد، همانطور که در اخبار آمده است؛ ولی مهمتر از مسأله نسب این است که برنامههای او و صفات و مشخّصات و تلاشها کوششهایش همه مانند ابوسفیان است و روشی همسان او دارد. و این "سفیانی" مانند همه ابوسفیانها و همه سفیانیهای دیگر، سرانجام در برابر جنبش انقلاب جهانی مهدی(ع) به زانو در خواهد آمد و تلاشها و کوششها و نقشه هایش نقش بر آب خواهد شد. از همه مهمتر آن است که باید مردم "دجّالها" و "سفیانیها" را بشناسانند. این سفیانیها گذشته از نشانههایی که قبلا گفتیم نشانه دیگری نیز دارند که نمونهاش در تاریخ اسلام بروشنی دیده میشود، و آن این که: صلحا و شایستگان را از صحنه اجتماع کنار میزنند و افراد ناصالح و مطرود را به جای آنها قرار میدهند. "بیت المال" را چنانکه در حکومت دودمان ابوسفیان آمده میان حواشی و طرفداران خود تقسیم میکنند؛ طرفدار انواع تبعیضها، تحمیقها و پراکندگیها هستند و با این مشخّصات میتوان آنها را شناخت و شناساند. "دجّالها" صفوف ضدّ انقلابی مرموز را تشکیل میدهند، و "سفیانیها" صفوف ضدّ انقلابی آشکارا، و هر دو، در واقع یک موضع دارند در دو چهره مختلف، و تا صفوف آنها در هم شکسته نشود تضمینی برای "پیشرفت" و "بقای" انقلاب نیست»[۵].
پاسخهای دیگر
۱. حجت الاسلام و المسلمین موسوینسب؛ |
---|
|
۲. حجت الاسلام و المسلمین زهادت؛ |
---|
|
۳. حجت الاسلام والمسلمین رجالی تهرانی؛ |
---|
|
۴. آقای رضوانی (پژوهشگر حوزه علمیه قم)؛ |
---|
علی اصغر رضوانی در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در این باره گفته است:
|
۵. آقای باقریزاده اشعری؛ |
---|
|
۶. آقای تونهای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛ |
---|
|
۷. نویسندگان کتاب «آفتاب مهر»؛ |
---|
|
۸. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن؛ |
---|
|
پرسشهای وابسته
- چه آثاری در نقل نشانههای ظهور است؟
- چه فرقی بین نشانههای ظهور و شرایط ظهور است؟
- آیا نشانههای ظهور با احادیث نفی توقیت منافات دارد؟
- آیا اعلان نشانههای و شرایط ظهور سبب اطلاع دشمنان از اسرار سیاسی است؟
- آیا نشانههای ظهور متعلق بدا واقع می شود؟
- چه راه صحیحی در بررسی نشانههای ظهور پیشنهاد میکنید؟
- آیا روایات نشانههای ظهور اشکال سندی و متنی دارد؟
- مقصود از نفس زکیه که قبل از ظهور کشته خواهد شد کیست؟
- مسیح دجال کیست؟
- معرکه هرمجدون چیست؟
- مقصود از مسیحیت صهیونیستی چیست؟
- مقصود از خسوف و کسوف که از نشانههای ظهور است چیست؟
- مقصود از صیحه و فزع آسمانی در نشانههای ظهور چیست؟
- مقصود از ندای آسمانی در نشانههای ظهور چیست؟
- مقصود از خروج دجال که از نشانههای ظهور به حساب آمده چیست؟
پانویس
- ↑ 1 به کتاب بحارالانوار، ج ۵۳، صفحات ۱۸۲، ۱۹۰، ۱۹۲، ۲۰۶، ۲۰۸ و ۲۰۹ و کتابهای دیگر مراجعه شود.
- ↑ ظهور سفیانی از مسائل حتمیو مسلّم است: و در برابر هر قیام کننده ای یک سفیانی وجود دارد!؛ بحار، ج ۵۲، ص ۱۸۲.
- ↑ ما و خاندان ابوسفیان دو خاندانیم که در مورد برنامههای الهی با هم مخالفت داریم: ما گفتههای پروردگار را تصدیق کردهایم و آنها تکذیب کردند. ابوسفیان با رسول خدا(ص) مبارزه کرد؛ و معاویه با علی بن ابی طالب(ع)؛ و یزید با حسین بن علی(ع)؛ و سفیانی با امام قائم مبارزه خواهد کرد؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۵۲، ص ۲۶.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، حکومت جهانی مهدی، ص ۱۸۰ -۱۸۵.
- ↑ کمال الدین ص ۶۵۰.
- ↑ کمال الدین ص ۶۵۱.
- ↑ الغیبه شیخ طوسى، ص ۲۷۰.
- ↑ الغیبه، شیخ طوسى، ص ۲۷۸.
- ↑ الغیبه، شیخ طوسى، ص ۲۷۳.
- ↑ غیبت نعمانى، باب ۱۸، ص ۴۲۶.
- ↑ غیبت نعمانى، باب ۱۴، ص ۳۶۹.
- ↑ غیبت نعمانى، باب ۱۸، ص ۴۳۴.
- ↑ غیبت نعمانى، باب ۱۸، ص ۴۲۶.
- ↑ تاریخ غیبت کبرى، سید محمد صدر، ص ۶۴۸.
- ↑ بحار، ج ۵۲، ص ۱۸۲.
- ↑ دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ج۲، ص۵۰-۵۳.
- ↑ ر.ک: غیبت نعمانی، ص ۲۷۹، ب ۱۴، ح ۶۷ و بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۴.
- ↑ برای مطالعه بیشتر ر.ک: دادگستر جهان، ص ۲۲۱.
- ↑ معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۲۶۴.
- ↑ کمال الدّین و تمام النّعمه، شیخ صدوق، ص ۶۵۰
- ↑ کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص ۲۷۰.
- ↑ غیبت نعمانی، باب ۱۸، ص ۴۳۵
- ↑ کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص ۲۷۸
- ↑ کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص ۲۷۳
- ↑ غیبت نعمانی، باب ۱۸، ص ۴۲۶.
- ↑ همان مأخذ، باب ۱۴، ص ۳۶۹
- ↑ بحار الانوار، علّامه مجلسی، ج ۵۲، ص ۲۳۲.
- ↑ غیبت نعمانی، باب ۱۸، ص ۴۲۶
- ↑ سوره سبا آیه۵۱
- ↑ تاریخ غیبت کبری، سید محمد صدر، ص ۶۴۸
- ↑ بحار الانوار، علّامه مجلسی، ج ۵۲، ص ۱۸۲.
- ↑ یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۱۸۱ تا ۱۸۳.
- ↑ الغیبه، للطوسی، ص ۴۳۵.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۸، ص ۱۶۷.
- ↑ الغیبه، للنعمانی، ص ۲۵۲.
- ↑ الغیبه، للنعمانی، ص ۲۶۴.
- ↑ موعودشناسی و پاسخ به شبهات: ص۵۲۴.
- ↑ کمال الدین، ص ۶۵۱، ح ۹.
- ↑ کمال الدین، ص ۶۵۱، ح ۱۰.
- ↑ کتاب سلیم بن قیس: ج ۲، ص ۷۷۴.
- ↑ قرب الإسناد: ص ۳۷۴، ح ۱۳۲۹.
- ↑ دلائل الإمامة: ص ۳۴۹، ح ۳۰۴.
- ↑ الغیبة، نعمانی، ص ۲۶۷، ح ۳۶.
- ↑ الکافی: ج ۸، ص ۲۷۴، ح ۴۱۲.
- ↑ الکافی، ج ۸، ص ۲۰۹، ح ۲۵۴.
- ↑ کمال الدین، ص ۶۵۲، ح ۱۵.
- ↑ الإرشاد: ج ۲، ص ۳۷۵.
- ↑ الفتن: ج ۱، ص ۲۴۶، ح ۶۹۹.
- ↑ کمال الدین، ص ۶۵۲، ح ۱۵.
- ↑ سبأ، آیه ۵۱.
- ↑ الغیبة، نعمانی، ص ۳۰۴، ح ۱۴.
- ↑ معانی الأخبار: ص ۳۴۶، ح ۱.
- ↑ بحار الأنوار: ج ۵۲، ص ۳۸۸، ح ۲۰۶.
- ↑ اصطخر یا استخر: شهری بزرگ در فارس بوده است.
- ↑ الفتن: ج ۱، ص ۳۲۱، ح ۹۱۴.
- ↑ الغیبة، نعمانی، ص ۲۷۹، ح ۶۷.
- ↑ بحار الأنور، ج ۵۲، ص ۳۸۶، ح ۱۹۹.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج ۷، ص ۶۵–۱۳۵.
- ↑ باقریزاده اشعری، محمد، از امام مهدی بیشتر بدانیم، ص۷۲-۷۸.
- ↑ به اعتبار اینکه از نسل بنو امیه است و آنان خود را پسر عموهای بنی هاشم میپندارند.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۸؛ معجم احادیث الامام المهدی (ع)، ج ۳، ص ۳۱۶.
- ↑ عقد الدرر، ص ۱۳۳؛ معجم احادیث الامام المهدی (ع)، ج ۱، ص ۵۰۵.
- ↑ عقد الدرر، ص ۸۵؛ معجم احادیث الامام المهدی (ع)، ج ۳، ص ۳۱۳.
- ↑ مجتبی تونهای، موعودنامه، ص:۲۹۴.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۸۲.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۶.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۶؛ منتخب الاثر، ص ۴۵۸.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۵ و ۲۲۲.
- ↑ همان، ص ۲۳۸.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۲۷۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۵.
- ↑ همان، ص ۲۰۶.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۸۲.
- ↑ همان.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۰ و ۲۱۷.
- ↑ چشمبهراه مهدی، جمعی از نویسندگان مجله حوزه، ص ۲۷۵.
- ↑ مجتبی تونهای، موعودنامه، ص:۴۰۴.
- ↑ آفتاب مهر، ج۱، ص ۲۲۴.
- ↑ مهدویت پرسشها و پاسخها، ص ۳۹۰.